بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10460
متن پرسش
سلام علیکم: 1. از دوستانی که سیر مطالعاتی شما را دنبال می کنند بعد از چند وقت انتظار دارید که از بیشتر 24 ساعت شبانه روز را بدانند منشان کجاست و به چه نظر دارد؟؟ و آیا باید این اتفاق بیفتد و برسیم به اینکه این عمل در نزدمان باشد و ملکه مان باشد؟ هنوز این عمل در من رخ نداده و مقدار بسیار جزیی از دقایق متوجه مفهوم وجود و ظهور و نه حتی خود وجود هستم در حال نا امیدی هستم. نه اینکه این موضوع حق نباشد من شاید مردش نیستم؟ 2. چرا سیر مطالعاتی دارید اما توصیه سیر عبادی خاصی ندارید شاید این موضوع گمشده خاصی در بین دوستان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی باید ما را به توحید برساند و آرام‌آرام حبّ دنیا در ما ضعیف شود و در انجام عبادات شرعی که همه می‌دانند با عمق بیشتری وارد شویم. عمده‌ی کار، رجوع الی اللّه است این هم آرام‌آرام و با کم و زیادش إن‌شاءاللّه برای رفقا پیش می‌آید. موفق باشید
10461
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه اعلام شد استخدام در دستگاههای دولتی باید با آزمون باشد ولی اکنون در شهر کوچکی که بنده زندگی می کنم شاهد اجرای این قانون نیستم و می بینم که بعضی از افراد همشهری بنده در ادارت بدون هیچگونه آزمونی استخدام می شوند. حال سوال بنده این است که نظر شما در این مورد چیست و اگر خلاف قانون باشد حقوق در یافتی از نظر شرعی مشکلی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن کسی که به‌کار گرفته می‌شود ربطی ندارد، از شما خواسته‌اند این کار را بکنید و این حقوق را بگیرید. آری اگر پارتی‌بازی کردید و یا به هر شکلی کسی را که حق داشت در آن کار وارد شود کنار زدید، حقوق شما شبهه‌ناک خواهد بود. موفق باشید
10438
متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت ایام عاشورای حسینی: استاد در شرح صوتی چگونگی فعلیت یافتن باوری های دینی مثالی زدید به این مضمون که بعضی اوقات برای انسان امکان و توانایی خرید یک چیزی برای انسان هستش اما دل آدم باهاش نیست دلیل آوردید چون نفس انسان آزاد از زمان و مکان هست بطور اجمالی مثلا در 10 سال آینده حضور پیدا میکنه و میفهمه که این اتفاق های بد میفته و به همین علت این حس به انسان منتقل میشه. استاد ممنون میشم اگه ارشاد بفرمایید اینگونه موارد قابل اعتماد تو این تصمیم گیری من که در ذیل آورده می شود هستند؟ 1- استاد شغلی الان بنده دارم پروژه ای هستش یعنی تا زمانی که کار هست و یا پروژه جدیدی میاد سرکار هستم و گرنه عذرم را می خواند. اتفاقی که در شغل قبلی بنده در نهایت ناباوری و یا خلاف محاسبات بنده اتفاق افتاد و چندین ماهی طول کشید کار پیدا کنم(دوران سختی بود) فکری که الان ذهنم را مشغول کرده اینه که با اینکه الحمدلله سرکار میرم اما برداشت بنده از اوضاع شرکت (یا توهمات بنده) اینطور بهم القا میکنه که ممکنه دوباره بیکار بشم و باید دنبال کار بگردم از طرف دیگه نمی دونم چرا با اینکه آدمی هستم که از تغییر و سعی کوشش نمی ترسم اما این دفعه دلم به دنبال گشتن شغل جدید نیست. تو این وسط هم همسرم به من طعنه میزنه و میگه اگه در موازات شغلت دنبال کار بگردی چیزی از دست نمیدی. استاد بین دل و عقل گیر کردم یک طرف بحث توحید، توکل، رزق و روزی، اعتماد به خدا، کاهش سرعت زندگی ماشینی و ... هستش طرف دیگه عقل تدبیرگر و استدلال بین و خواطر تلخ گذشته. استاد از وقتی که می گذارید و راهنمایی می فرمایید چکار باید بکنم. سپاسگزارم. 2- موضوع دیگه اینه که یه مدتی است با همسرم دنبال خرید خانه ای هستیم بعضی مواردی پیش اومده که چندین چیز خونه مطابق با معیارها مون نیست اما یک حسی گرم و صفایی با بازدید اون خونه بهمون دست داده. می خواستم بدونم اینا توهم یا احساس گذراست و یا که نه میتونیم تو تصمیم گیری ها بهش اعتماد بکنیم. باتشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آنچه در بحث «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرض شد را به طور کلی در نظر بگیرید و در ذیل آن مطابق شریعت و روش عقلا عمل کنید و به خود اطمینان دهید همان خدایی که فعلاً این شغل را برای من تهیه کرده، مرا تنها نمی‌گذارد پس بدون دغدغه زندگی خواهید کرد 2- در مورد خانه انسان بیشتر با دلش زندگی می‌کند تا با عقلش، درست است که نباید عقل را زیر پا گذارد، ولی نباید دل را هم بی‌محلی کرد. موفق باشید
10439
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار. عزاداریهاتان مقبول درگاه حضرت حق. استاد بنده چند سوال برایم پیش آمده البته دایم سعی می کنم از ذهنم این سوالات را برانم اما نشد و این است که به شما پناه آوردم. استاد وقتی شرح اقدامات اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را می خوانم دایم با سایر امامان مقایسه می کنم و به خودم می گویم چرا بقیه ائمه (علیهم السلام) این سلوک را نداشتند؟ چرا آنها علنا در برابر کفر زمان نایستادند؟ البته می دانم که مثلا خود امام حسین هم در زمان معاویه قیام نکردند ولی به هرحال طی نامه ای اعلام کردند که همین که با تو نمی جنگم می ترسم در پیشگاه خدا گنهکار باشم و ... یعنی در واقع به نظر می رسد یک روحیه منحصر بفردی در شجاعت داشته باشند و این با تصور من که ائمه را کلهم نور واحد می بیند تفاوت دارد و از این حس عذاب می کشم. شاید بفرمایید مهم این بوده که اسلام حقیقی بماند حال زمانی با شهادت علنی اما حسین (علیه السلام) زمانی با کلاسهای آموزشی امام صادق (علیه السلام) و ...استاد آیا هرکدام از ائمه را که به جای هم می گذاشتند همان حرکت را می کردند؟ یعنی اگر مثلا امام هادی (علیه السلام) را می گذاشتند به جای امام حسین همین کار را می کردند؟ استاد یک پرسش دیگر که در ذهنم شکل می گیرد این است که در تاریخ وقایع بدتر و وحشتناک تر از عاشورا هم احتمالا اتفاق افتاده مثلا در حمله مغول، یا اصلا همین داعشی ها، پس ما نباید برای مثلا کیفیت حوادث عاشورا اشک بریزیم البته من وقتی وقایع را می خوانم مثلا از روی مقاتل و یا ناحیه مقدسه اشکم در می آید ولی استاد ما دقیقا برای چه چیزی اشک بریزیم که آن هدف اشک بر اباعبدالله علیه السلام حاصل شود؟ البته بخودم می گویم در طول تاریخ برای هرکس افتاده باشد، برای اهل بیت نبوت (علیه السلام)حتی خار هم نباید به پایشان برود.. استاد لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» در زندگی خود نشان دادند تا پای جان بر سر دین الهی ایستاده‌اند و در این رابطه همه‌شان جان خود را از دست دادند منتها حرکت سیدالشهداء«علیه‌السلام» ملموس‌تر است. ولی حضرت هادی«علیه‌السلام» کاری با متوکل کردند که بارها متوکل‏ مى‏گفت:«وَیْحَکُمْ قَدْ أَعْیَانِی أَمْرُ ابْنِ الرِّضَا» واى بر شما! کار ابن‏الرضا مرا از پا انداخته. منظورش امام هادى علیه السلام‏ بوده 2- همان‌طور که متوجه‌اید بحث جنایات لشکر یزید در کربلا چیز مهمی نیست، عظمت کربلا به حرکات و مدیریت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» است که اشک آدم را در می‌آورد که چه زیبا عمل کردند و طلب اُنس با آن زیبایی‌ها، آن اشک مقدس است. موفق باشید
10442
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: در جواب یکی از سوالات برای حضور قلب در نماز فرمودید: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ‏ الصَّلَاةِ ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نَصْبَ عَیْنَیْک‏..» در هنگام شروع نماز نیت کن یاد خدا و یاد رسول خدا را و یکی از ائمه را در مقابل خود قرار ده و نماز بخوان. میشه لطف کنید از لحاظ عملی توضیح دهید که اگه من بخوام امام زمان (عج) را در مقابل خود قرار بدم و نماز بخوانم چکار باید بکنم؟ یعنی به جای خدا خود را در حضور حضرت قائم (عج) تصور کنم و با هاشون مناجات کنم؟ هنگام گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین روی صحبتم با امام زمان (عج) باشه؟ هنگام رکوع و سجود یعنی برای ایشان رکوع و سجود کنم؟ هنگام قنوت از ایشان طلب حاجات بکنم و .... استاد اگه برداشتم خیلی پرت هستش مرا به بزرگی خود ببخشید بنده شاگرد خوبی نیستم. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» سعی شده این مطلب تبیین شود. باید آن حضوری که به جهت تجرد نفس در عالم داریم را به سوی نور وجودی ائمه«علیهم‌السلام» سیر دهیم و به احساس حضور آ‌ن‌ها در محضر حق، خود را در محضر حق حاضر کنیم. موفق باشید
10445
متن پرسش
سلام علیکم: 1. تفاوت سیره و نگاه شما با بزرگانی چون مرعشی نجفی و آیت الله شاه آبادی در چیست؟ در جواب سوال آن کاربر که شما فرمودید شاید نیاز نباشد تمام ماه محرم و صفر را مشکی ببوشیم این بزرگان هم خود و هم خانواده را به انجام آن سفارش می کردند. اگر کسی نذر کند یا باعث متذکر شدن و از بین نرفتن فضای مصیبت ال الله بشود چه؟ و اصولا چرا شما نهی می کنید؟ اگر در این فضای گناه آلود کسی بخواهد خود و خانواده و اطرافیان را با این امر متذکر کند اشکال کار در چیست؟ مطلوبمان حفظ این فضا است و جانمان جای خالی محرم را تاب نمی آورد. 2. اگر در شروع سیر مطالعاتی بخواهیم خود را یا بهتر بگویم فضای فکر خود را مجبور به حفظ فضای حظور کنیم و قلب این عمل را بعد از مدت کوتاهی حتی بعد از چند دقیقه بس بزند و نبذیرد و احساس خستگی و کسلی کند چه کنیم؟ ایا آن فضای فکر را به زور هم شده حفظ کنیم؟ آیا اگر قرار است فشار نیاوریم و ریاضت لازم را نکشیم این فرار از وجود نیست؟ مگر اگر ول کنیم موضوعی برای فکر در آن لحظه بهتر از این فضا وجود دارد؟ با احساس خستگی در این حال چه کنیم؟ ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سیر الی اللّه در عین آن‌که هرگز نباید تسلیم نفس امّاره شد و باید در زیر سایه‌ی دستورات شرع خود را جلو برد، در عین حال نباید آنچنان به خود سخت بگیریم که نفس ناطقه به زحمت بیفتد و ریاضت‌ها را تلخ احساس کند، حال اگر عزیزی مثل آیت اللّه مرعشی نجفی و یا آیت‌اللّه شاه‌ابادی با آمادگی روحی و با پوشیدن لباس مشکی در ماه محرم و صفر احساس صفای خود را حفظ می‌کنند معلوم است که این کار را انجام می‌دهند، ولی اگر ما چنین احساسی را نداشته باشیم و برعکس، ممکن است نفس ناطقه احساس فشار بکند لازم نیست انجام دهیم. موفق باشید
10451
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید استاد چه کنیم که بتوانیم حسن ظن به خداوند و یا دیگران پیدا کنیم و یا امیدوارانه زندگی کنیم، زندگی به دور از یاس و نا امیدی داشته باشیم و خوشبین باشیم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید و چند توصیه اخلاقی با تشکر.
متن پاسخ
تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه خدای حکیمی بشوید که او ربّ و پروردگار شما است به این نتیجه می‌رسید که همان خدایی که کوچک‌ترین نیازهای ما مثل ابرو را پیش‌بینی کرده و برطرف نموده اگر در مسیر بندگی او قرار گیریم و وظیفه‌ی خود را نسبت به خدا و مردم درست انجام دهیم حتماً نیازهای آینده‌ی ما را پیش‌بینی و رفع می‌کند. موفق باشید
10437
متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. نظرتون درباره ی این حدیث چیه؟ آیا سندیت دارد؟ خواهشا در مورد حدیث کمی توضیح دهید. امام صادق (ع) می فرمایند: ثواب یک «یا علی (ع)» گفتن برابر است با شانزده هزار بار ختم قرآنی که من امام بخوانم. (عوالم العلوم علامه بحرانی) و اینکه بنده در سخنرانی محرم امسال استاد پناهیان در دانشگاه تهران شندیدم که می فرمودند. «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» جعلی است و تنها ابوهریره نقل کرده. آیا صحیح است؟ لطفا کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی ما با نظر به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» نظر به سیره‌ی شخصی بکنیم که قرآن مجسم است و با یا علی‌گفتن طلب اتحاد با آن نور مقدس را داشته باشیم، مسلّم قضیه همان می‌شود که در روایت مطرح است 2- بعضی روایات به‌خصوص روایات اخلاقی به اعتبار محتوای آن ها ارزش دارند از جمله همین روایت که می‌فرمایند. آیا جز این است که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» مبعوث شده‌اند که انسان‌ها به عالی‌ترین درجه‌ی اخلاق برسند و با چنین روحیه‌ای ابدیت خود را بسازند؟ على بن حسین بن زید از امام رضا علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله فرمودند: عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ یَعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یَعُودَ مَنْ لَا یَعُودُه‏. مکارم اخلاق را از دست ندهید زیرا خداوند مرا براى مکارم‏ اخلاق فرستاد، از مکارم اخلاق آن است کسى که به او ظلم کرده از وى درگذرد، هر کس او را محروم نموده او را از خود طرد نکند، کسى که با او قطع رابطه کرده با او مراوده کند و دیدن کسانى برود که از او دیدن نمى‏کنند. موفق باشید
10429
متن پرسش
استاد گرامی: من کنترل رویاها و افکارم را همیشه ندارم. گاه افکار گناه به مغزم هجوم می‌آورند و منجر به گناه می‌شود. از دست رویاها و خیالات باطل و گناه چگونه رها شوم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم علاوه بر مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سخنانی که در روز تاسوعا تحت عنوان «حرّ یعنی تجسم توبه در تاریخ پر از گناه» عرض کردم را دنبال بفرمایید، إن‌شاءاللّه راه‌کاری در جلوی شما قرار می‌گیرد. موفق باشید
10431
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عده ای معتقدند که قمه زنی در حدود 200 سال پیش انجام می گرفته و کسی با آن مخالفتی نمی کرد آیا این درست است و چرا؟ همچنین می گویند اگر این کار اشتباه است چرا در خواب مانند وحی کسی به ما الهام نمی کند که این کار حرام است و بد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که قبلاً اصلاً قمه‌زنی نداشتیم، حدود دویست سال پیش یک روحانی تبریزی تحت تأثیر مسیحیان، آن را وارد عزاداری ما کرد و در آن شرایط طوری نبود که اذهان عمومی جهان نسبت به آن حالت انزجار پیدا کنند و دشمنان هم آن را عَلَم نمی‌کردند و حالا به دلایل عقلی و شرعی کار مطلوبی نیست و همین‌که عقل عقلا و تفقه مراجع آن را نامطلوب می دانند کافی است که بدان مبادرت نشود، وَحی و الهام نیاز ندارد. ابراهیم الحیدری، جامعه شناس، محقق و نویسنده ی عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز براین عقیده است که مراسم هایی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی و ... از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه ی عربی ندارد. عرب های عراق تا آغاز قرن بیستم در این گونه مراسم ها شرکت نمی کردند؛ این اعمال در ابتدا در میان ترک های عراق، فرق صوفیه وکردهای غرب ایران مرسوم بود. عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است. در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند. موفق باشید
10421
متن پرسش
سلام در حال حاضر و در میان انبوه کتاب ها و نوشته ها و سخنرانی ها، کدام یک مناسب من است؟ آیا راه و مسیر مشخصی برای سلوک تعریف شده؟ اگر شخصی بخواهد نسبت به خدا و عالم معرفت پیدا کنداز کجا باید شروع کند؟ شدیدا به شخصی برای راهنمایی و ارشاد خودم نیاز دارم. شخصی که بتوان به او اعتماد کرد. میخواهم ولی نمیدانم از کجا... ترس از گیر افتادن میان افکار و انتخاب مسیر اشتباه دارم و قدم در راه گداشتن مشکل است لطفا راهنمایی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جوابی که به سؤال 10420 داده شد، افق نگاه شما را روشن کند که بالاخره ما باید به قرآن رجوع کنیم و تدبّر در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقدمه‌ی بسیار ارزشمندی است. با این‌همه مباحث «معرفت نفس» برای شروع کار و رسیدن به تفکر لازم، خوب است و در این رابطه بنده سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار داده شده است را، پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
10398
متن پرسش
ﺳﻼﻡ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﺗﺮﺱ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﺎ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻭ ﯾﺎ ﻫﻤﻪ دارد؟ ﻭ آﯾﺎ ﺻﺪ ﺩﺭ ﺻﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ؟ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه به توحید نزدیک شویم و حضور همه‌جانبه‌ی حق را در عالم بیشتر احساس کنیم، این نوع اضطراب‌هایی که اهل دنیا دارند، بیشتر از بین می‌رود، ولی آن اضطراب‌هایی که برای رشد مردم است و غم دین خوردن است که به آن غم مقدس می‌گویند برای اولیاء الهی هم هست. موفق باشید
10399
متن پرسش
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ سوالات قبلی ﺍم ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺭﻭزه ﻣﺴﺘﺤﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﺷﺮﻋﯽ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺳﻮﺍﻝ کرده بودم، ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻃﺒﻖ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ. ﻣﻦ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ یا ﻧﻪ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم شریعت تکلیف هرکس را مطابق شرایط و احوالش تعیین کرده و لذا هرکس باید نسبت به موقعیت خود مستحبات را انجام دهد. موفق باشید
10405
متن پرسش
سلام: ببخشید اگه میشه لطفا اینو شخصا توی میلم جواب بدین. چون صد در صد اوناییکه توی وبسایت شما میان اعتقاداتشون از من خیلی قوی تره. یه سوالی هست که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده. و هیچ وقت جواب درستی واسش پیدا نکردم. هر چقدر که فکر می کنم متوجه نمیشم که چرا ما باید عزاداری کنیم؟ آخه به نظر من این کار اصلا فایده ای نداره. من همیشه به این معتقد بودم که کاری که امام حسین (ع) کرد یه کار خیلی بزرگی بود که ما باید ازش الگو بگیریم. نه اینکه واسش گریه کنیم. بفهمیم که آدم واسه ی رسیدن به هدفش حتی یه جاهایی لازمه که خانواده اش رو فدا کنه. ولی آخه گریه؟؟؟؟ اما از یه طرف می بینم که گاهی توی این عزاداریها یه معجزاتی اتفاق میفته. دلیلشو نمیدونم. واسه همین شک کردم که آیا فکری که من می کنم اشتباهه؟ اگه میشه لطفا شخصی پاسخ بدید. خواهش می کنم. خیلی تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این سؤال، سؤال بعضی از کاربران محترم نیز باشد، پس اجازه دهید عمومی مطرح شود. عنایت داشته باشید جریان اشکی که در مورد امام حسین«علیه‌السلام» مطرح است جایگاه خاصی در سیر و سلوک دارد قضیه‏ى کربلا یک فرهنگ فوق العاده‏اى است، انسانِ کاملى به صحنه آمده است و مأمور است در راستاى ادامه‏ى نهضت خود موضوع اشک بر شهداى کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوى خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روى گریه براى شهداى کربلا تأکید شده است. حتى از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله (ع) چنین مأموریتى را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی» ؛ اى عاملِ اشک هر مؤمنى! امام حسین (ع) سؤال کردند، مرا مى‏فرمائید اى پدر؟ حضرت فرمودند: آرى اى پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالى است که از آن دور افتاده‏ایم و امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مى‏نمایند. حضرت سیدالشهداء (ع) مى‏فرمایند:«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من کشته‏ام براى اشک، هیچ مؤمنى یادم نمى کند مگر آنکه گریه خواهد کرد. اشکى که در شیعه هست با ناراحتى‏هاى عاطفى و احساساتى فرق اساسى دارد، اشک براى حسین (ع) عامل رابطه‏ى انسان با مقاصد قدسى است و لذا نه تنها شادى و نشاط را از شیعیان نمى‏گیرد، بلکه شادى و نشاط در زندگى شیعیان موج مى‏زند. ولى نباید آن را با لذت‏گرایى یکى گرفت، زیرا تفاوت زیادى است بین آن شادى که با پرهیزگارى همراه است و روح معنوى دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذت‏گرایى، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگى با یادآورى غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‏آگاهى» راه خود را از قهقهه‏هاى اهل غفلت جدا کرده و سعى دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین (ع) طلب آن فرح است و آن‏هایى که غمِ غربت در این دنیا را مى‏شناسند، مى‏فهمند حزن مقدس چه حلاوتى دارد و مواظب‏اند گرفتار لذت‏گرایى و خوش‏گذرانى اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودى عالم محروم نگردند. از آن‏جا که همگى ما مرگ را در پیش خود مى‏نگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگى لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگ‏آگاهى» و جدایى از قهقهه‏هاى مستانه‏ى اهل غفلت همین است که با حزنى معنوى‏ در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتى معنوى، با این عالم بیگانه‏ایم و یک نحوه باطن‏گرایى را دائماً مدّ نظر داریم. شیعه با پیروى از ائمه‏علیهما السلام این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‏تر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادى‏بخشِ افراطى بر زندگى شیعه غالب مى‏شد و به مردمى تبدیل مى‏شدند که بیشتر لذت‏گرا و خوش‏گذرانند. رسول خدا (ص) فرمودند:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»؛ هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین (ع) گریه کند. روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین (ع) در عمیق‏ترین ابعاد انسانى خبر مى‏دهد که در قیامت ظاهر مى‏شود. آن‏کس که عاطفه‏ى خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‏ى عواطف بیابد، مى‏پذیرد اشک براى اباعبدالله (ع) موجب صیقل قلوب و گشادگى روح مى‏شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دورى از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر مى‏گردد. اشک براى حسین (ع) نمونه‏ى به فعلیت رسیدن ایمان است. زیرا ایمانى که به پاک‏کردن قلب و زلال‏ساختن دل و دگرگونى آن منتهى نشود، ایمانِ فعلیت‏یافته نیست و نمى‏توان به وسیله‏ى آن، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکارى و جهاد را از طرف دیگر به دست آورد و از نفاق درونى رهایى یافت. اشک براى حسین (ع) موجب احیاء قلوب و آزادى عقل از اسارت هوس‏ها و غفلت‏ها است. در عین عطوف‏شدن، شجاعت به‏بار مى‏آورد. و این قصه‏ى مؤمنى است که «سلاحُهُ‏الْبکاء» اسلحه‏ى او اشک است، پس آن اشکى که اسلحه‏اى براى مقابله با دشمن درونى و بیرونى نباشد، اشک بر حسین (ع) نیست. بنابراین کربلا و عاشورا یادآورى یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء (ع) در شرایطى که دین جدّشان در حال به حاشیه‏رفتن است مى‏خواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبى، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمى‏آید، بلکه با عزادارى و نوحه و ناآرامى قلب به دست مى‏آید. قلب باید بسوزد. یک نحوه سیر روحانی است مثل اشکی که اولیاء الهی در نیمه شبان می‌ریزند تا راه قرب الهی خود را هموار کنند، در جایی این‌طور عرض کردم. موفق باشید
10378
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده و تسلیت ایام شهادت آقا امام حسین (ع): بنده امسال محرم نسبت به سال گذشته آن غم عمیق را که نسبت به امام داشتم ندارم. آیا این افت معرفتی بنده را می رساند یا بدلیل این است که هنوز به عاشورای حسینی نرسیده ایم. البته شادی هم در دل ندارم علاقه مندم در مراسم عزای حسین شرکت کنم و اما نکته دیگر اینکه از در تکیه ها که رد می شوم نمی دانم چرا احساس می کنم مثل سال گذشته نیست بعضی از آنها. آن شور حسینی را ندارد بدلیل ریتمی که بر روی نوحه قرار دادند. باور کنید بعضیها با ترانه ها از لحاظ ریتمی فرقی ندارد و این بیشتر دل را می سوزاند. چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه طالب مرتبه‌ی بالاتری از عزاداری هستید ولی در هرحال از حضور در مجالس عزاداری خودداری نکنید. موفق باشید
10382
متن پرسش
با سلام: آیا تماشا کردن بر نامه‌های ماهواره‌ای مثلا «من و تو» توی ذهن انسان تاثیر منفی میذاره؟ یعنی من با دیدن چنین شبکه‌هایی ممکنه از اعتقاداتم غافل بشم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «می‌رود از سینه هادر سینه‌ها/ از ره پنهان صلاح و کینه‌ها» شیطان خود را به عنوان دلسوز و ناصح به پدر و مادر ما حضرت آدم و حوّا نزدیک کرد و همه‌چیز آن‌ها را گرفت و آن‌ها را عریان کرد. راه‌کار آن است که به شیطان نزدیک نشویم و دشمنی او را فراموش ننماییم. موفق باشید.
10371
متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام و تحیت محضر استاد: حقیر رشته مهندسی را تا سطح لیسانس خوانده ام، و در حال حاضر ترم یک ارشد رشته مهندسی را نیز خواندم و به دلیل اینکه متوجه شدم که علاقه مندی در رشته قرآنی دارم تصمیم به تغییر رشته دارم و در حال حاضر چند ترم هست که دیگر در مقطع ارشد انتخاب واحد نکردم و بلا تکلیف رها کردم. قابل ذکر است که فقط به دلیل کار پیدا کردن تصمیم به گرفتن مدرک ارشد را داشتم، حالا با مدرک لیسانس استخدام شدم ولی می‌بینم که در اداره ما همه چی به مدرک بستگی دارد، مدیر شدن، حقوق بالا گرفتن، ... آیا من مجاز هستم که همان رشته فنی را با این که علاقه زیادی ندارم ادامه دهم و وقت برایش صرف کنم تا با آن مدرک حقوق من 500000 تومان زیاد شود و این مبلغ را در راه خیر استفاده کنم؟ یا اینکه به علاقه‌مندیم برسم و یک رشته قرآنی را شروع کنم و ارشد بگیرم. هرچند با ارشد رشته قرآنی دیگر حقوقم زیاد نمی شود و اصلا در سوابق کاری من اثر ندارد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید در عین آن‌که امکان امرار معاش دارید عمر خود را صرف تدبّر در قرآن کنید، از زندگی خود بیشتر بهره خواهید برد. موفق باشید
10374
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: اگر من که الان سنم 18 سال است شروع به برنامه ریزی و سیرو سلوک و مطالعه آثار شما کنم، آیا می توانم به وجود برسم و غرق در توحید شوم و ترس و اضطراب در درونم نابود بشود و به مقامات عالیه برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به امید خدا باید به هر طریقی خود را در مسیری قرار دهیم که شریعت الهی جلوی ما گذاشته و مطمئن باشیم در دنیا و آخرت نتیجه می‌گیریم. موفق باشید
10375
متن پرسش
سلام : من 18 سالمه، امسال کنکور دارم برای اینکه ریاضت شرعی بکشم باید چه کار کنم؟ با توجه به اینکه اگر بخواهم روزه بگیرم مورد سرزنش و... پدر و مادر و... قرارمی گیرم چه کنم؟ من هر شب نماز شب می خوانم آیا هر شب لازم است؟ اگر حالش نبود و ممکن است عادتم شود و آن شور اولیه از بین برود چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید طبق شریعت الهی عمل کنیم چه حال‌اش را داشته باشیم و چه نداشته باشیم. با تکرار دستورات الهی است که آرام‌آرام قلب آماده‌ی سیر به سوی حق می‌شود. موفق باشید
10358
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: با خواندن این جمله : «فراموش‌کردنِ هدف اصلی دین‌داری، کار را به شهادت اولیاء الهی کشاند»، سر جایم خشک شدم. واقعا فراموش کردن هدف اصلی دین داری کار را به شهادت اولیای الهی می کشاند؟؟ از کجا معلوم؟؟ یعنی نمی شود من هدف اصلی دینداری رو فراموش کنم ولی به شهادت اولیای الهی منجر نشود؟؟ مثل خیلی آدم های معمولی که نه دینداری می کنند نه در قتل امام شرکت می کنند؟؟ اگر این جمله درست باشه همون بهتر که خلق نمی شدیم چون از پس دینداری بر نمی آییم. ( چه جالب ، باورم نمی شود دارم با استاد طاهرزاده صحبت می کنم و شما برای شنیدن حرف من وقت می ذارین!) چه قبلا که خیلی فضای معنوی داشتم چه الآن که تهی از معنویت هستم به "یا لیتنی کنت ترابا" رسیدم. استاد عزیز کار ما از گناه و توبه و این چیزها گذشته، برای همین به کربلا به عنوان رهایی از خروارها گناه، نظری ندارم و اون متن رو نخوندم. سال ها توبه کردیم. چی شد ؟! به یار نرسیدیم. یعنی کربلا نمی تواند راهی پیش پای من بگذارد که یهو همه چی تغییر کنه و بنده ی خدا بشیم؟؟ بالاخره کی قراره مولایم دست من را بگیرد تا ملاقاتش کنم؟؟ یعنی امام (ره) که راه رو برای 300000 شهید گشودند، فکری به حال ما نکردند که نخواهیم سال ها توبه کنیم و تغییری نکنیم؟؟ مثل اینکه کسی مریض باشه و هی دارو مصرف کنه تاخوب بشه و این دور هی تکرار بشه. بالاخره کی قراره در سلامت به سر ببریم؟؟ اصلا نکند عرفا یا حتی امام (ره) ، به ما آدرس غلط دادند که لقمه را دور سر خود می چرخانیم؟؟ به همین سادگی 9 سال از تحولم می گذرد. 9 سال است که توبه می کنم و مسیری تکراری رو می روم، گاه در اوج معنویت و گاه در حضیض گناه. یعنی شما هم سال ها توبه کردید تا به یقین رسیدید؟؟؟ هرچند 9 سال سرگرم شدن به توبه و ... بهتر از اینه که در گناه غوطه ور بشیم ولی واقعا راه رسیدن به مولایمان چیست؟؟، 26 سالمه، حس می کنم صدای پای میانسالی و پیری می آید. انگیزه ای برای توبه و استمرار در آداب و ... نیست. فکر نمی کنم شما هم اگر بودید با این حرفها و با توبه ها و شب بیداری ها و معارف و انقلاب و ... به جایی می رسیدید. معلوم نیست شما چه طوری به اینجا رسیدید. چون نفس آنقدر قوی است که از هر طرف بخواهی مقابلش بایستی، خیلی بدتر آدم رو زمین می زنه. جهاد با نفس کار بشر نیست و بلاشک به افراط و تفریط منجر میشه. از طرفی آگاهی ها که بالا میره دیگه نمی تونیم خودمون رو به هیچ استاد سلوکی بسپریم چون یک استاد همه ی نیازهای ما رو پاسخ نمی دهد و نسبت به اساتید سلوک و روش سلوکی سوال دارم، و آنقدر این اساتید محترم اند که نمی شود به یکی محدود شد. چه باید کرد واقعا؟؟ یعنی امام حسین (ع) و کربلا حرفی برای من و امثال من ندارند؟؟ درست است که لیاقت ندارم، ولی این همه شهید کربلا هیچ کدام ما رو به مهمانی خدا دعوت نمی کنند؟؟ به خدا دلم می خواهد ولی چرا همه ی اولیاءالله من رو تنها گذاشتند و خودشون در محفل یار جمعند؟؟ یعنی دلشون برای من نمی سوزد و اشکی برایم نمی ریزند؟؟ یعنی سال ها می گذرد و شهدا سراغی از من نمی گیرند؟؟ یعنی مولایم و امامم به بدبختی ما رحم نمی کند؟؟ یعنی اشکهایم به زمین می ریزد و از زمین گلی نمی روید؟؟ یعنی مولایم حاضر نیست حداقل بیاید تا باهم گریه کنیم؟؟ هر گاه جمله ای می خوانم که مثلا فلان عبادت یا ریاضت، فلان نتیجه ی معنوی رو داره، بی اختیار می دوم به سراغ آن کار ولی بعد از چند ثانیه به خود می آیم که تا کی می خواهی بدوی؟؟ یادت رفته چقدر دویدی و جز افراط و تفریط کاری ازت برنیامد!! أین الحسن و أین الحسین؟؟ أین ابناء الحسین؟؟ شما چی شد که بارتون رو بستید استاد؟؟ یهو شد؟؟؟؟؟ خودتون متوجه شدید که چی شد یا نه؟؟؟؟؟ کاش شهدا ما رو لایق می دونستن که حداقل بگن چی شد که شهید شدن؟؟ کاش حداقل می گفتین اونجا چه خبره و چرا بعضی ها رو راه می دن؟؟؟ اصلا نمی خواد جواب بدین. خیلی معذرت می خوام از این بی ادبی ، ولی شما ما رو درک نمی کنید و به سوالات ما به صورت فرمایشی نگاه می کنید و فکر می کنید اگر از خودتان بگویید نفسانیت دارید و این دست سوالات رو با جوابهای صوری و فرمایشی پشت گوش می اندازید... آخه چه ربطی داره، ما که می دانیم همه چیز دست خداست و بندگان خدا هیچ کاره اند. ولی بالاخره بگین که چطور بنده ی خدا شدید... و چگونه و چندساله بار خودتان را بستید؟؟؟ سالهاست از اینکه «چه شد که کار به قتل حسین رسید» نوشته اید، برای یکبار هم که شده از این بگویید که «چه شد کار به یاری حسین (ع) کشید؟». از اینکه حرف من رو شنیدید سپاسگزار و گریانم. یا حق.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به فرهنگ به شهادت رساندن اولیاء الهی نظر کرد که چگونه هیچ چیز را مقدس نمی‌دانند و فقط ظاهر دین برایشان ملاک است و این همان فراموش‌کردنِ هدف اصلی دینداری است در حالی‌که هدف دینداری قرب است، حال اگر رویکرد انسان چنین باشد، اولیاء در مقابل‌اش مقدس می‌شوند و احترام آن‌ها مدّ نظر قرار می‌گیرد و حسین«علیه‌السلام» به قتلگاه نمی‌رود. می‌گویید نکند عرفا و یا حضرت امام به ما آدرس غلط داده‌اند که هنوز به آنچه باید برسیم نرسیده‌ایم؛ آیا اگر امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نبود هرگز گناه برایت معنا داشت که توبه ظهور کند؟ آری بنده همچنان در توبه‌ام و با نظر به افقی که حسین«علیه‌السلام» می‌نمایاند زمین‌خوردن‌های خود را می‌فهمم. فراموش کرده‌ای در فضای گناه آلود قرار داری، نه آن‌که گناه را انتخاب کرده‌ای؟ این را «مکر لیل و نهار» می‌گویند. تصوری که باید امروز از خوب‌شدن داشته باشید نباید در گذشته جستجو شود. خوب‌های زمان ما یعنی شهداء مثل همین جوانان بودند که روی دل به رهبری دارند ولی بعضاً گرفتار گناه می‌شوند بدون آن‌که به آن گناهان راضی باشند. شما اولیاء الهی در این تاریخ را در جمال شهدایی بنگرید که چنین بودند که عرض کردم. نخواهید مثل عرفای گذشته باشید که اصلاً در فضای گناه‌آلود به‌سر نمی‌بردند. چرا گمان می‌کنید نمی‌شود مثل شهید چمران و باکری شد با همه‌ی خوبی‌هایشان و آن‌همه شیطنت‌هایی که به اقتضای شرایط ظلمانی" مکر لیل و نهار" بدان گرفتار بودند؟ شهدا همه‌ی حرف‌شان را با همه‌ی ابعاد زندگی یعنی با خوبی‌ها و بعضاً لغزش‌هایشان برای ما زدند، ولی ما آن‌ها را در قاب شیشه‌ای عصمت گذاشته‌ایم تا حرفشان را نشنویم، گویا فکر کرده‌ای بنده در این تاریخ به آن معنایی که افراد را در قاب عصمت قرار داده‌اید بار خود را بسته‌ام و چون شما چنین نکرده‌اید پس وضع‌تان خراب است. وضع‌تان از این جهت خراب است که تاریخ خود را نمی‌شناسید تا صدای حسین«علیه‌السلام» که امیدوارانه دارد با همین شماها گفتگو می‌کند بشنوید. حرّ به گناهان خود که در فضای امویان گرفتار آن بود نگاه نکرد و در نتیجه صدای حسین«علیه‌السلام» را شنید و تا قله‌ی انسانیت صعود کرد، در آن حدّ که عرفای بزرگ به آستان‌بوسی‌اش می‌روند. چرا متوجه نیستید حسین«علیه‌السلام» با شما در زیر خروارهای گناه تان سخن می‌گوید و ماوراء سدّ نفوذناپذیر مدرنیته گفتگوهای مهرآمیز با شما دارد؟ چرا افتادن‌هایت را می‌بینی ولی بلندشدن‌هایت را نمی‌بینی؟ مقاله‌ی «عظمت کربلا در نجات انسان‌ها از زیر خروار ها گناه» را در این رابطه در روزهای آینده کامل می‌کنم و در رابطه با حرّ نوشته‌ای تنظیم شده و بر روی سایت قرار دارد که معلوم می‌کند معنای نجات در این زمانه در زیر سایه‌ی حسین«علیه‌السلام» چگونه است و چرا با این‌که حسین«علیه‌السلام» این‌همه شما را نجات داده، خود را درست نمی‌بینید و با نگاه انتزاعی هدایت را دنبال می‌کنید و نه با نگاه وجودی و تشکیکی. به گفته‌ی مرحوم فیض کاشانی: "گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی/ گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی/ گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم/ گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی. گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم/ گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی. گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم/ گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی. گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد/ از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد/ گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی/ گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی/ کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی". موفق باشید
10360
متن پرسش
استاد، با حادثه ی اسیدپاشی می ترسیم از خونه بیایم بیرون، از نگاه وجودشناسانه میشه تحلیل کنید این مسئله رو؟ و ما چطور نگاه کنیم که نترسیم و واقعیت رو دیده باشیم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بناست تروریست‌ها و اسیدپاش‌ها برای ما تصمیم بگیرند و زندگی ما را مدیریت کنند؟ اگر رزمندگان هم در ذیل مدیریت صدام می‌خواستند تصمیم بگیرند هرگز ما متوجه حضور خداوند در صحنه‌های زندگی انقلابی خود نمی‌شدیم. زنان مجاهد و مبارز ما این‌ها را به هیچ می‌گیرند. موفق باشید
10366
متن پرسش
سلام علیکم: استاد این همه توصیه به تسبیحات حضرت زهرا شده و به عنوان ذکر اعظم یاد شده اما دل قسی بنده باهاش نمی تونه با معنی های ذیل ارتباط برقرار کنه: الله اکبر به معنی خدا بزرگتر از ان است که وصف شود. الحمدلله به معنی حمد و ستایش مخصوص خداست. سبحان الله هم به معنی پاک و منزه است خدا. میشه لطف کنید و یک معنی از سه تا ذکر که قلب رو بتونه تسلی بده بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید به مرور کشف کنید که همه‌چیز را در کبریایی خدا بنگرید تا ذکر اللّه اکبر از جانتان ظهور کند و وقتی «ماهیات» جای خود را به «وجود» داد و وجود را که عین کمال است در همه‌ی عالم ساری و جاری دیدید، ذکر الحمداللّه ظهور می‌کند و از همه عظیم‌تر ذکر سبحان‌اللّه است، که تا به وحدت شخصیه‌ی وجود نرسید و همه‌چیز را غرق وجود حق نیابید، ذکر سبحان‌اللّه ظهور نمی‌کند. فعلاً ذکر سبحان‌اللّه را بگویید تا راه باز شود. موفق باشید
10367
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: در جواب سوال قبلی من (مربوط به امام خمینی که شما آقای گلپایگانی را مثال زدید) و با توجه به سوال 10280 شما می گویید امام از همان ابتدا ی کودکی نترس بوده اند و آقای گلپایگانی می گوید من به اندازه امام نترس نیستم پس یک حالت نا امیدی در من پیدا شده و چند سوال مهم خدا در قران می گوید: هرکسی وقتی به دنیا می آید ضعیف است و کلا هیچ چیزی ندارد (پس همه در کمالات انسانی موقع تولد یکی اند) و آیه دیگری می گوید ای مردم شما فقیر به سوی خدا هستید و خدا غنی و ستودنی است و آیه دیگر م یگوید اولیا الهی را هیچ خوف و غمی نیست و آیه دیگر و کسانی که ایمان آورده اند آنها را ترس و غمی نیست پس با این حساب یا ایمان آقای گلپایگانی ضعیف بوده و یا جز اولیا نبوده اند و دیگر اینکه این آیات شامل حال امام نمی شده و از همان ابتدا قوی و بی نیاز بوده اند. دیگر آن که شما با جواب 10280 این امید را در من بی رنگ کردید و راه کمال و از بین بردن ترس و اضطراب را یک جور سخت و دشوار دانسته اید که با توجه به مطالب کتاب جوان و انتخاب بزرگ و نزدیکی به خدا پس این ترس چه می شود؟ اگر استاد عزیز بی احترامی در سوالات من است ببخشید چون کمی گیج شده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که انسان را در ابتدا ضعیف خلق کردند، ولی فرمود هرچیزی را خلقت مخصوص به خودش را به او دادند و در همان راستا خلق‌اش کردند: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏». به امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» خلقت خودشان را دادند و انتظاری مناسب توانایی‌شان از ایشان دارند و به آیت‌اللّه گلپایگانی«رحمة‌اللّه‌علیه» نیز خلقت خودشان را دادند. مهم آن است که نسبت به آنچه خدا داده راضی باشیم و در همان بستر بندگی کنیم. موفق باشید
10350
متن پرسش
گاهی همه ی عالم و آدم دست به دست هم می دن تا آدم رو هدایت کنن ولی آدم حالش به هم می خوره. و گاهی تو نیمه های شب خوندن سوال 10307 سایتتون آدم رو متحول می کنه و آدم توبه می کنه و پشیمون می شه از بد بودن. زمونه ای که توش بد بودن خوبه. فقط استاد طاهرزاده زندگی رو زیبا می کنه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً زمانه گناه‌آلود است و باید بسیار امیدوار بود که با فروریختن پرده‌ی آلوده‌ی گناه، عصمت به جوانان معصوم ما برگردد. اگر باید به آینده امیدوار بود که باید بود، به جهت دل نورانی این جوانانی است که گرفتار گناه‌اند ولی آلوده به آن نیستند و دلشان در جای دیگری است، خدا کند شیطان آن‌ها را مأیوس نکند. کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کار انقلابی بود که افکار را از اسارت عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» ،حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس ما نیز باید از زیر بار سنگین گناه برخیزیم، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآوریم. موفق باشید
10356
متن پرسش
سلام و عرض ارادت، مطلبی درمورد آفات عزاداریها هست که می خواستم نظرتون رو درباره این مطلب و اساسا کم یا زیاد بودن خطرش جویا بشم: «البته به قول دوستان، ما فنی خوانده ها نباید خیلی در این مسائل دخالت کنیم، ولی مساله ای که سالهاست بشدت آزارم می دهد، نفوذ عالم اومانیستی و خودبنیادی غربی در اشعار آئینی و مذهبی و عاشورایی ماست. همین جا بگویم که آنهایی که نگران آهنگ نامناسب و ریتمیک شدن مداحی ها هستند، اتفاقا ریشه را باید در همین رخنه فرهنگ اومانیستی پیدا کنند. چه آنکه وقتی فرهنگی آمد، لوازمش را نیز با خود خواهد آورد؛ شعری که با نظر به نفس و انانیت انسان سروده می شود، مسلما باید با آهنگ های غربی و به قول بعضی ها لس آنجلسی خوانده شود و این، غیر از آهنگ و نوای اشعاری است که با نظر به حقایق ثابته جهان و از ملکوت عالم در گوش شاعر زمزمه و بر زبان او جاری می شود. این را گفتم، برای آن عده ای که فکر می کنند مشکل ما، ضعف آهنگ سازی و نبود آهنگ سازان حرفه ای در کنار مداحان است و غافلند که ریشه این معضلات را باید در مشکلاتی بس عمیق تر از آن دید. و اما آنچه در ابتدا ذکر شد: شعرهای اومانیستی! یک مقایسه بسیار ابتدایی و ساده بین اشعار مداحان قدیمی با اشعاری که در حال حاضر بر زبان مداحن ما جاری است، ما را به نقطه هولناکی می رساند؛ جای دو چیز عوض شده: «حسین» و «من» یعنی چه؟ در اشعار قدما دقت کنید!، «حسین» محور است و دیگر مفاهیم حول وجود او به طواف مشغول اند، گاهی از مظلومیت «حسین» می گویند، گاهی از مصائب «حسین» می خوانند، در پاره ای از بیت ها کرامت و عطوفت «حسین» به میدان می آید، شجاعت «حسین» بار حماسه اشعار را به عهده می گیرد، و در اوقاتی ذکر ولایت «حسین» می شود و آرزوی ورود در جرگه شیعیان او ... . خلاصه اینکه «حسین» یا تو بگو «الله» نقطه کانونی و خورشید نورافشان است و دیگران هویت و نورانیت خود را در گردش به دور این کانون جستجو می کنند. و اما کمی به اشعار حال حاضر دقت کنید تا به نقطه هولناک ذکر شده برسید؛ جابجایی «حسین» با «من»! در مداحی های امروز، آنچه در مرکز قرار گرفته و اساسا موضوعیت دارد «من» است. گاهی از عشق و دیوانگی و جنون «من» می خوانند، گاهی از دلتنگی «من» برای زیارت کربلا و دیگر عتبات می گویند، گاهی این «من» هوس می کند که در کنار فلان ضریح یا در فلان مجلس بمیرد، جناب «من» برای بعد از مرگش هم به فکر است که «حسین» در خدمتش قرار گیرد و او را از احوالات هولناک محاسبه و مجازات نجات دهد... . خلاصه اینکه «حسین» و همه حضرات معصومین و یاران و فرزندان «حسین»، همه باید دور کانون «من» بگردند و جنون و مرگ و بعد از مرگ و سیر و سیاحت «من» من را تامین کنند یا به قول آقایان، حال «من» را خوب کنند. نمی خواهم حال حضورتان در روضه ها را خراب کنم، ولی کمی به وضعیت غالب مداحی ها امروزه دقت کنید، آیا غیر از همین هاست که در بالا ذکر شد؟! این سینه ها به نام «حسین» زده می شود و به کام «من» و در آخر باز هم می گویم، علمای اسلام به داد اسلام برسید! ما هرچه داریم از محرم و صفر است، نگذارید هرچه داریم را از ما بگیرند! شاید بگویید که این فرهنگ اومانیستی در همه ابعاد زندگی و مولفه های آن نفوذ کرده که جلسات عزاداری اباعبدالله علیه السلام هم جزئی از آن است، ولی کمک کنید که تطهیر فرهنگ مان از نفسانیت و رجوع به «الله محوری» از جلسات «حسین» شروع شود که «حسین و قیام حسین، الی الابد نقطه اصلاح جوامعی است که از «الله» به انحراف کشیده شده اند»»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید بعضاً در مداحی‌های ما، مداح‌ها از فنایی که باید در محضر حسین«علیه‌السلام» داشته باشند تا نور حسین«علیه‌السلام» بر جانشان تجلی کند غافل‌اند و باید حساب آن‌ها را از شعرای آئینی که حقیقتاً میهمان حسین«علیه‌السلام»‌اند و از حسین«علیه‌السلام» می‌گویند، جدا کرد. موفق باشید (مداحی با کدام محور؟)
نمایش چاپی