بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4083
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز بنده امر به معروف ونهی از منکر راوظیفه خود میدانم ولی نمیدانم چرا اثری ندارد مثلا من هرچه به خواهر وفامیل میگویم حجابتان رادرست کنیدد ونگذارید مورد تعرض دیگران قرار گیرید انها باوجود قبول کردن این مطلب باز هم حجاب خود رارعایت نمیکنند و به حرفهای من اعتنای ندارند به نظرم این حرف برایشان تکراری شده وازاین حرفها براحتی میگذرند نمیدانم مشکل از کجاست -من بایداز چه جملاتی واحادیثی استفاده کنم تاانها رااز این تکراری بودن وبی اعتنایی نجات دهم وخواهران را فاطمی کنم لطفا جملات واحادیث رانقل کنید میخواهم از زبان شما توصیه به حجاب را بشنوم باتشکر از شما استاد گرانقدر وساده زیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با رفاقت و محبّت کار را جلو برد، ‌اگر بشود جلد اول کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را بخوانند بد نیست ولی مأیوس نشوید به مرور اثر می‌کند به شرط آن که رفاقتتان را به هم نزنید تا به عالم دین نزدیک شوند. موفق باشید.
4043
متن پرسش
سلام علیکم! در مورد حدیثی از امیرالمومنین(ع) از شما سوال کرده بودم که شما در جواب فرموده اید:«باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) این سؤال قبلاً مطرح شده و بنده جواب آن را داده‌ام. موفق باشید» اتفاقاً چون من قبلاً این سوال را از شما پرسیده بودم و جواب ندادید دوباره پرسیدم. حال که می فرمائید جواب سوال مرا داده اید چون به دست من نرسیده است پس لطفاً یکبار دیگر جواب را ارسال فرمائید. جهت یادآوری متن سوال: حدیثی از امیرالمومنین(ع) داریم بدین شرح: «یُسْتَحَبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ- أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ وَ الرَّفَثُ الْمُجَامَعَةُ.» حال چگونه می شود که یک امر شهوی که مربوط به جنبه حیوانی ماست در کنار انواع ادعیه و مناجات ها آنهم در شب اول همچین ماهی که ماه دعا و معنویت هست به عنوان یک عمل مستحب ذکر می شود؟! این استحباب یعنی اینکه این عمل موجب قرب الی الله می شود یا معنی دیگری دارد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال شماره‌ی 3736- این طور عرض کردم که «شاید موجب جامعیت انسان در امور شود و امور دنیائیش را به معنویات متصل کند.» موفق باشید
4024
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز در احادیث داریم که اگر مومنی شخصی را بخاطر گناهش سرزنش کند حتما به آن گناه دچار میشود.خواستم بپرسم آیا منظور سرزنش زبانی است؟یا اینکه اگر در دل هم شخصی را بخاطر انجام گناهی سرزنش کنیم و اصلا به خود طرف هم نگوییم و به روی او نیاوریم بازهم خود دچار آن گناه میشویم؟ خدا حفظتان کند التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، سرزنش زبانی و علنی است که مشکل دارد وگرنه باید به انسان گناه‌کار تذکر داد و حتماً هم باید در درون خود از کار او متنفر باشیم. موفق باشید
4007
متن پرسش
با سلام ببخشید که مزاحم وقتتان میشوم چند وقتی است گهگاهی روحم از چند مسیله که پاسخ کامل یا درستی برایشان نمی یابم آزرده میشود یکی اینکه نمیدانم من برای تحقق انقلاب مهدوی چه باید بکنم آیا اصلا من برای امامم فایده ای دارم به دردش میخورم؟ دیگر اینکه دوست دارم به باوری"صحیح"از آقای خامنه ای برسم دوست دارم به حدی برسم که حتی اگر گفتند بمیر باور داشته باشم که حتما مصلحت همین است و واقعا بروم بمیرم حالا از این ارادتهای احساسی حقیقتا خسته شده ام از این بی دلیل پذیرفتن ها و بی دلیل نپذیرفتن ها استاد شما بهتر از من میدانید که بعد از مرگ ماییم و ابدیتمان و هیچ شوخی هم در کار نیست اگر مرگ مرا دربربگیرد نمیدانم با اینهمه حق الناس چه کنم با این همه شرمندگی با این اخلاقی که هرگز نمی خواهم لحظه ای همنشینم باشد من خودم را لابلای این حقارتها وبد خلقی ها و خشکی ها زنده به گور کرده ام هم دارم میسوزم هم بیرحمانه می سوزانم آقا مهارم را داده ام دست خشم ونمیدانم چطور خودم را نجات دهم آقامن حقیقتا وحقیقتا اسیر و برده ی جهلم من از جاهلیتی که خدا میگوید هم جاهلترم چونکه میدانم کارهایی جاهلانه است وباز انجام میدهم اگر امام مهدی را ببینم نمیدانم چه کنم با این همه خفت واینهمه شرم حالا هم هرچه به خودم نگاه می کنم میبینم متاسفانه همانم که بوده ام برای من دعا کنید که خدا هرچه زودتر مرا از دست خودم نجاتم بدهد گویی میبینم که هرچه هم که مثلا کار خوب کنم تا این اخلاقهایم حقیقتا زشت است هیچ وهیچ فایده ندارد گویی گاهی میبینم که حقیقتا لجنزاری شده ام که عالمم را به پلیدی کشانده ام دنیا مرا حسابی بازی میدهد اسیرم کرده و منزل به منزل میکشاندم سخت مرا بسته ی خود کرده همان کاری که این نفس بدبختم واین وسوسه های شیطان میکند خدایا اگرتونجاتم ندهی و پناهم ندهی من چه کنم استاد حقیقتا محتاج دعای خیرتان هستیم "اگرچه تا کنون کاری نکردم دعاکن تا ز میدان بر نگردم"
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با رعایت حرام و حلال الهی و دغدغه‌ی حفظ نظام اسلامی، به قلب مبارک امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌توانید نزدیک شوید و آماده‌ی هدایت‌های باطنی آن حضرت بگردید 2- با دقت به سخنان و رهنمودهای رهبری توجه کنید متوجه عمق بصیرت و حکمت ایشان می‌گردید تا آن حدّی که تبعیت از ایشان را عین به ثمررساندن زندگی‌تان می‌یابید، در ضمن از مطالعه‌ی کتاب «شرح اسم» که با دقت به شرح زندگی آیت‌الله خامنه‌ای«حفظه‌الله» پرداخته، غفلت نکنید 3- حق‌النّاس را تا آن‌جا که ممکن است باید اداء کنید و آن‌جا هم که ممکن نیست اگر مالی است ردّ مظالم دهید و اگر مالی نیست برایشان استغفار نمایید تا ان‌شاءالله گشایش روحی حاصل شود 4- در اصلاح نفس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» کمک می‌کند. موفق باشید
3983
متن پرسش
با سلام و تشکر به خاطر امکان پرسش سوالات امسال اربعین این توفیق ایجادشد که به زیارت عتبات عالیات بروم، یک روز کاظمین بودیم، دو روز در نجف و بعد از نجف پیاده به سمت کربلا رفتیم و بعد از سه روز، شب اربعین به کربلا رسیدیم... همه در حال استفاده کردن بودند و من نیز یک فرد مذهبی و علاقه مند به ائمه بودم. اما در آن سفر فهمیدم که این علاقه تنها یک ظاهر است. ظاهری که من علاقه به داشتنِ آن داشته ام و برای همین خود را محب آنها می دیدم. اما در باطن اینطور نبود. در حرم حضرت علی(ع) که آرزوی همه است زائر ایشان باشند، من رفتم و حال خوشی هم داشتم و وداع به قول معروف سوزناکی هم داشتیم، اما وقتی بعد از بازگشت از زیارت وداع اعلام کردند که دوباره می توانید به حرم بروید مثل سایرین در دلم شوق ایجاد نشد،انگار که همه آن زیارت های قبلی برای دل خوشی دل خودم بوده است، برای اینکه بگویم به خودم که زیارت خوبی داشته ام. و این اتفاق در کربلا بسیار بدتر بود. در کربلا با وجود شلوغی می شد در حرم جایی یافت و زیارت کرد. اما قلب من مرده بود. شب اول که برای زیارت ضریح در صف ایستاده بودم،با توسل به حضرت زهرا(س) انگار تفضلی شد اما در شبهای بعد و حتی بار دومی که برای زیارت ضریح رفتم، در مکانی که میگویند آدمها دلشان نرم می شود، کاملا احساس قساوت داشتم. هنگام بازگشت از کربلا تمامی همسفران ناراحت بودند که بر میگردند اما من از اینکه دوباره فرصتی باشد و به حرم بروم و دوباره زیارتم آنگونه باشد می ترسیدم. انگار تازه فهمیدم که درست است از نظر ظاهر با یک عده افراد هیئتی و مذهبی شبیه هستم، اما باطنم خیلی از این حرفها دور است اینکه فکر می کردم به ائمه(ع) علاقه دارم، اینطور نبود این صحبتها برای فردی مثل من سنگین است و دردناک، اما فقط می خواهم بدانم چه گناهی کرده ام که اینطور شده است. یعنی از اول هم خیال میکردم محب اهل بیت(ع) هستم و نبودم؟ من فرد معصومی مسلما نیستم، به احکام شرعی پایبندم اما گاهی خوراکم زیاد می شود یا نا خودآگاه ظن بد به مومن پیدا می کنم که با آن مبارزه می کنم و یا گاهی تنبلی و بد عهدی دارم، در حوزه اخلاق خیلی باید اصلاح شوم ولی نمی دانم چه گناهی کرده ام که این اتفاق رخ داده است، باید چکار کنم ؟ خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا فکر می‌کنید اگر بعد از زیارت شوق برگشت دوباره را در آن سفر ندارید آن را دلیل بر مرده‌بودن قلبتان می‌دانید در حالی‌که در دستورات دینی داریم «زُر فَانصَرِف، زیارت کن و برگرد» و زیاد نمانید تا قلب شما قسی نشود. هیچ جای ناراحتی و یأس نیست، سعی کنید با رشد فضائل اخلاقی در خودتان، توفیق بیشتری در زیارات بعدی پیدا کنید. موفق باشید
3854
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. ازاستاد سوال دارم که آیا در مسیر سلوک انسان درد دل کردن برای خلق منع شده یا خیر؟ من بسیار اهل گفتگو و درد دل با خلق بودم و بعد از مدتی از مجراهای مختلف مطلع شدم که این مسئله باید اختصاص به درگاه خدا و معصومین یابد و انگار که از خصائص مومنین این نیست که برای خلق خیلی وصف حال کنند. مدتی است که تصمصم بر این گرفته ام که هر مشکلی برایم پیش می آید در اوقات سفارش شده با خدا و ائمه اطهار مطرح کنم. ولی جناب استاد، در این مدت آنقدر به من فشار وارد شده که احساس می کنم دچار حالتی از قبض شده ام. حتی اخیرا بسیار هم پرخاشگر شده ام. بسیار گریه می کنم و نگرانم که واقعا دچار مشکلاتی نظیر افسردگی شوم. از طرفی به خود می گویم شاید اول راه است و باید پایداری کنم تا نفس من صبر را یاد بگیرد و اینقدر برای همه سفره دل باز نکند چرا که درد دل کردن برای خلق انگار نتیجه ای جز خواری به دنبال ندارد و گفتگو برای خداوند و ائمه اطهار همیشه برکات فراوانی دارد. اما می ترسم نکند که برای من زود باشد یا شاید دارم افراط می کنم. حالا اصلا می خواهم بدانم این مسئله در فرهنگ سلوکی و عرفانی تحت نور شریعت محمدی چه جایگاهی دارد. حقیقتش من خودم روانشناس هستم و در حرفه من بسیار سفارش می شود که مردم خود را نزد یک متخصص تخلیه کنند و اجازه ندهند که فشار ها از درون آن ها را مبتلا به اختلالات روانی کند. اما من هیچ گاه حرفه خود را به دینم ترجیح ندادم و نمی خواهم بدون اجازه شریعت و با مجوز تئوریسین هایی که معلوم نیست چقدر مهذب بوده اند دست به هر کاری بزنم. مثلا در رشته ما توصیه می شود که متخصصان بهداشت روانی از جمله روانشناسان خودشان روانکاو خصوصی داشته باشندو اضطراب های خود را هر هفته با او درمیان بگذارند تا بتوانند در نقش خود کمک کننده تر باشند. من تا به حال بسیار در برابر این آموزه ها مقاومت کرده ام ولی اخیرا به دلیل مشکلات و شدایدی که در زندگی برایم پیشامد نموده هر از گاه وسوسه می شوم که در ازای پرداخت پول به یک روانکاو از او بخواهم که فقط به حرف های من گوش بسپارد تا کمی آرام شوم. چون آن ها انصافا در این زمینه بسیار خوب کار کرده اند. به خوبی گوش می دهند و همدلی می کنند چنانکه انگار بار خود را در نزد آن ها زمین می گذاری. من خودم هر گاه در ارتباط با مراجعانم سعی در خوب گوش کردن و همدلی کردن می کنم واقعا برخی از مشکلات آن ها برایشان آسان می شود. ولی من مطمئن نیستم که اگر خواهان یک زندگی سلوکی باشیم این تایید می شود یا خیر. خواهشمندم مرا ارهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در شریعت الهی نهی شده کثرت کلام است و زیادحرف‌زدن تا آن‌جایی که سالکان کوی دوست، سنگ‌ریزه‌ای در دهان می‌گذاردند تا سکوت‌شان بر سخن‌گفتن‌شان غلبه کند. از طرفی اگر کسی را پیدا کردید که با عرض حال‌کردن می‌تواند تذکرات مناسبی به شما بدهد این کار نه‌تنها مذموم نیست بلکه مفید هم هست و در این رابطه فکر می‌کنم قسمت آخر سؤال‌تان کار درستی باشد که با همکاران خود احوالات‌تان که مربوط به حرفه‌تان می‌باشد را در میان بگذارید و از تجربه‌های آن‌ها استفاده کنید. آن‌چه از آن نهی شده سخن‌گفتن‌های بیهوده است که حضرت امام روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در شرح حدیث «جنود عقل و جهل» بدان پرداخته‌اند و بنده مختصری از آن سخن را خدمت‌تان عرض می‌کنم: (« الْکَلَامُ بَیْنَ خَلَّتَیْ سَوْءٍ هُمَا الْإِکْثَارُ وَ الْإِقْلَالُ فَالْإِکْثَارُ هَذْرٌ وَ الْإِقْلَالُ عِیٌّ وَ حَصَرٌ » سخن گفتن میانه دو خوى بد است که آنها پرگوئى و کم گوئی است ، پس بسیار گوئى بیهوده‏گوئى است و کم گوئى عاجز بودن و درمانده شدن در گفتگوست‏ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 212) «صَمت» عبارت از سکوت است ، لکن مقصود سکوت مطلق نیست؛ زیرا که سکوت مطلق از جنود عقل نیست و افضل از کلام نیست، بلکه کلام در موقع خود افضل از سکوت است؛ زیرا که به کلام، نشر معارف و حقایق دینیّه و بسط معالم و آداب شریعت شود، و خداى تعالى متّصف به تکلّم است، و از اوصاف جمیله او «متکلّم» است. از این جهت، در مقابل صمت در این روایت تکلّم را قرار نداده، بلکه هَذَررا، که عبارت از هذیان است و تکلّم‏ به چیزهاى بى‏معنى لا طائل است، قرار داده. پس، آنچه از جنود عقل است، و در شرع و عقل مورد تحسین است، سکوت از هذیان و هذر است. و البته این سکوت و حفظِ زبان از لغو و باطل، از فضایل و کمالات انسانى است؛ بلکه اختیار زبان را داشتن و این مار سرکش را در تحت اختیار درآوردن از بزرگترین هنرمندى‏ها است که کمتر کسى مى‏تواند به آن موفق شود، و اگر کسى داراى چنین قدرتى شد، از آفات و خطرات بسیارى محفوظ ماند؛ زیرا که زبان داراى آفات و خطرات بسیارى است؛ بعضى براى آن قریب بیست آفت ذکر کردند و شاید از آن هم بیشتر باشد. .. و در تحت اختیار آوردن زبان از مشکلترین امور است، و اهل ریاضت سکوت را بر خود حتم مى‏داشتند ؛ چنانچه خلوت را نیز اهمیّت مى‏دادند براى همین نکته. با آن که در معاشرات با اهل معرفت و دانشمندان و اهل حال و ریاضت، فوائد بیشمار و عوائد بسیار است، و در اعتزال، حرمان از معارف و علومْ بسیار است، و خدمت به خلق- که از افضل طاعات و قربات است- نوعاً با معاشرات و آمیزش دست دهد؛ لکن چون آفات معاشرت بسیار است و انسان نمى‏تواند نوعاً خود را از آن حفظ کند، مشایخ اهل ریاضتْ اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت. و حق آن است که انسان در اوائل امر که اشتغال به تعلّم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند، ولى با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین. و در بدایات سیر و سلوک و اواسط و اوائل نهایات نیز از خدمت مشایخ و بزرگان اهل حال باید استفادت کند، پس ناچارِ به عشرت است. و چون به نهایات رسید، باید مدتى به حال خود پردازد، و اشتغال به حق و ذکر حق پیدا کند. اگر در این اوقات، «خلوت با حق» با «عشرت» جمع نشود، باید اعتزال کند تا کمال لایق از ملکوت اعلا بر او افاضه شود. و چون حال طمأنینه و استقرار و استقامت در خود دید، و از حالات نفسانیّه و وساوس ابلیسیّه مطمئن شد، براى ارشاد خلق و تعلیم و تربیت بندگان خدا و خدمت به نوع، به آمیزش و خلطه پردازد، و خود را مهیا و آماده کند که تا مى‏تواند از خدمت به بندگان خدا بازننشیند. و همین طور این دستور کلّى است براى صمت و سکوت و تکلّم و ارشاد، که در اوائل امر که خود متعلّم است، باید به بحث و درس و تعلّم اشتغال پیدا کند، و فقط از کلمات و اقوال لغو و باطل خوددارى کند. و چون کامل شد، به تفکّر و تدبّر اشتغال پیدا کند، و زبان از کلام به غیر ذکر خدا و آنچه مربوط به اوست بربندد تا افاضات ملکوتى بر قلب او سرشار شود. و چون وجود او حقّانى شد، و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد، به سخن آید و به تربیت و تعلیم و دستگیرى مردمان برخیزد، و لحظه [اى‏] از خدمت آنان ننشیند تا خداى تعالى‏ از او راضى شود، و در شمار بندگان مربّى او را قرار دهد و خلعت معلِّمى و مرشدى را به قامت او راست کند و اگر نقصى در این میان داشته باشد، به واسطه این خدمت، خداوند تعالى جبران کند. اخبار شریفه در این باب بقدرى زیاد است که در این مختصر نگنجد، و ما به ذکر چند حدیث قناعت مى‏کنیم: پیغمبر خدا- صلَّى اللَّه علیه و آله- در جمله وصیتهاى به اباذر فرمود: «اى ابو ذر! گفتار خوب بهتر است از سکوت، و سکوت بهتر است از گفتار شرّ. اى ابا ذر! واگذار کلام زیادى را؛ و بس است تو را از سخن، آنچه تو را به حاجتت برساند. اى ابا ذر! کفایت مى‏کند در دروغ گوئى مرد، این که هر چه شنید نقل کند. اى ابا ذر! همانا هیچ چیز [بیشتر] از زبان، استحقاق زندان طولانى ندارد. اى ابا ذر! خداوند نزد زبان هر گوینده ایست، پس از خدا باید بترسد انسان، و باید بداند چه مى‏گوید». و از حضرت امیر المؤمنین در نهج البلاغه منقول است که: «خیر نیست در سکوت از کلمات حکمت‏آمیز؛ چنانچه خیر نیست در سخنان از روى جهالت». و فرموده: «کسى که کلامش زیاد شد، خطائش زیاد شود. و کسى که خطائش زیاد شد، حیائش کم مى‏شود. و کسى که حیائش کم شد، وَرَعش کم مى‏شود. و کسى که وَرَعش کم شد، قلبش مى‏میرد. و کسى که قلبش مرد، داخل آتش مى‏شود».و هم از آن حضرت منقول است که: «زبان، سَبُع درنده است اگر کنترل نکنی آن را مى‏درد». و فرمود: «وقتى که عقل کامل شود کلام کم شود». همانا زبان، سگ عَقُور است؛ اگر او را رها کنى، زخم مى‏زند. چه بسا کلمه [اى‏] که سلب نعمت کند! و کسى که لجام خود را رها کند مى‏کشاند او را به سوى هر کراهت و فضیحتى. پس، از آن خلاصى ندارد در روزگار مگر با غضب خدا و ملامت مردم و نیز از آن حضرت منقول است که: «کسى که حفظ کند زبان خود را، ستر کند خدا عورت او را» . و از رسول خدا- صلَّى اللَّه علیه و آله- منقول است که فرمود: «زیاد سخن نگوئید به غیر ذکر خدا؛ زیرا که کلام به غیر ذکر خدا قساوت قلب مى‏آورد. همانا دورترین مردم از خدا قلب با قساوت است» . است؛ و «هَذَر» و هذیان از جنود جهل و ابلیس و از فطریات محجوبه است‏ سکوت از باطل و لغو و خوددارى از هذیان و هذر اعانت کند انسان را بر تفکّر و اشتغال به باطن، و معین او شود در تصفیه و تنزیه از کدورات، و او را به مبدأ کمال- که مورد عشق فطرت است- نزدیک کند، و خار طریق را از میان بردارد، از این جهت «صمت» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل و رحمان است. و هذیان و هذر و لغو و باطل که انسان را از کمال مطلق دور کند، و به طبیعت و احکام آن نزدیک کند، مورد تنفّر فطرت است، و واسطه احتجاب آن از مبدأ کمال است. و چون نفس از فطرت اصلیه خود محتجب شود، و به طبیعت و آمال آن پیوسته گردد، در این حالِ احتجاب، حبّ کاذب پیدا کند به لغو و باطل، چون اشتهاء کاذبى که مریض به طعام مضرّ پیدا کند. و چون از احتجاب بیرون آید مى‏فهمد که آنچه مورد علاقه طبیعیّه در این حال بوده، مورد تنفّر فطرت است، و آنچه را از ذکر و فکر و صمت و خلوت، مورد تنفّر بوده، محبوب فطرت است.). موفق باشید
3860
متن پرسش
باسلام میخواستم بدانم افسردگی دردین راه دارد؟افسردگی از سست بودن ایمان نیست؟چرا کسی که در اغوش خداست باید افسرده شود؟شما درمانی سراغ دارید لطفا راهنمایی کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» إن‌شاءالله مفید خواهد بود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را نیز نگاه کنید. موفق باشید
3850
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد محترم استاد شما در یکی از کتابهایتان به این نکته اشاره کرده اید که باید کم حرف بزنیم و از بیان حرفهای بیهوده بپرهیزیم و همچنین با افراد پرحرف و کسانی که حرفهای بیهوده میزنند رابطه نداشته باشیم سوال من این است که اگر یکی از افراد فامیل یا از دوستان نزدیک ما اینگونه باشند وظیفه ماچیست وچه رفتاری باید داشته باشیم؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که وظیفه است باید تحمل کرد ، ولی دهان به دهانش ندهید. موفق باشید
3852
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت استاد بزرگوار.من دبیر دینی و عربی ام.و در مدرسه راهنمایی نمونه دولتی دخترانه تدریس می کنم در مدرسه خیلی تنهام و همکارها در زنگ تفرح با خواندن جوک های زشت و لغو سرگرمند.من نمی توانم تحمل کنم وهم هیچ حرفی را نمی تونم بزنم.مدرسه ی ما تا ساعت دو کلاس ها دایره و حدود نیم ساعت وقت برای نماز داریم هیچ یک از دبیرها برای نماز نمیاین. حدود پانزده ساله در یک مدرسه هستم جو مدرسه کادر دفتری بیشتر سمت موسوی و دیدگاه غربی ، دیدن ماهواره و توضیح دادن فیلم ماهواره و به مناسبتی خونه ی همدیگر میریم بزن و بکوب البته میدونن که خوشم نمیاد حاضرا نباشم یا اهمیتی نمیدن و یا با افتخار انجام میدن براشون ارزش هست.خیلی اذیت میشم. اینکه اینها جدل قوی دارند اگر حرف بزنی چون تنهایی فایده ای ندارند فقط آدمو ضایع می کنن وهمیشه از جامعه بد میگن.واز روحانی یا .... با صدای بلند من را مخاطب قرار میدن به عنوان شوخی یا تمسخر عذرخواهی میکنن.خسته ام نمیدانم چکار کنم؟لطفا برام دعاکنین و همینطور فرج آقا عجل الله تعالی فرجه شریف
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» نفرمودند: «طوبی للقرباء» شما کار خودتان را بکنید و با خدای خود و این دختران معصوم زندگی کنید، مگر خداوند نفرمود: «ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» ای پیامبر آن‌ها را رها کن تا در بازی‌های پوچ خود فرو روند. حالا که نمی‌توانید بر روی همکارانتان تأثیر بگذارید به حال خودشان واگذارید و با آن‌ها بحث و جدل نکنید و درگیر هم نشوید. موفق باشید
3834
متن پرسش

با عرض سلام وخدا قوت خدمت استاد عزیز!وبا عرض معذرت به جهت وقتی که از شما می گیرم!سوال این حقیر در مورد نسل امروز است,این حقیر یک طلبه هستم وسخت در گیر مسایل ومشکلات درونی اما از آن بیشتر در گیر وداغون از وضعیت ظاهری جامعه بخصوص نسل جوان.خدا می داند به جهت اصلی انقلاب ونظام ایمان دارم ولی به هر حال ما در مقابل این وضعیت موظفیم خدا می داند که از دیدن وشنیدن این وضعیت حجاب وروابط در جامعه چه فشاری به روح وقلب این حقیر می آید از طرفی شدیدا احساس عجز در مقابل این افراد ونسل می کنم انگار که فرسنگها باهم فاصله داریم که حتی از وضعیت ظاهری ماهم متنفر وگریزانند از آن جایی که گاهی با نوجوانان در ارتباطم حس می کنم از هم بیگانه ایم وهیچ رغبتی به رابطه برقرار کردن با ما وشنیدن حرف های ما را ندارند.وقتی از روابط ناسالم وخودکشی و فرار حرف می زنند گوشی برای شنیدن حر ف دیگری ندارند.من حتی با بچه برادر خودم هم مشکل دارم واز هم دوریم چه برسد به بقیه...!عاجزانه از شما تقاضامندم که بفرمایید واقعا باید چه کرد فقط افسوس خورد وتماشا کرد؟چه وظیفه ای داریم وچگونه باید عملی کرد؟چطور به این نسل به خصوص این افراد نزدیک شویم؟اصلا باید نزدیک شد یا فقط از دور مرتبط شویم؟چطور باید حق راشناخت ومعرفی کرد که جان آنها هم همراه شود؟غصه وفشاری که بر انسان هجوم می آورد خوب است یابد؟چگونه وقتی ناگزیر از رفتن در جامعه هستیم با این وضع برخورد کنیم یا فقط غصه بخوریم و داغون شویم؟با چنین فشاری به نظر شما این حقیر کار تبلیغی انجام بدهم یانه؟

متن پاسخ

مه تعالی: سلام علیکم: 1- وجه دیگر همین جوانان را در اعتکاف‌ها می‌توان دید 2- باید با زبان خودشان با آن‌ها رفاقت کرد بدون آن‌که کار آن‌ها را تأیید کنید 3- به مرور بعد از رفاقت با آن‌ها صاحب تجربه می‌شوید که از کجا شروع کنید 4- اگر آماده‌ی یک بحث علمی بودند روش کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» بد نیست. موفق باشید

3829
متن پرسش
سلام.شما در تفسیر سوره (فکر کنم قصص یا شعرا ) گفته بودید که یه وقت آدم گیر میکنه که یه جا یه حرفی رو بزنه بهتره یا سکوت کنه. شما جواب دادید که مراجعه کنه به نفسش . اگه نفسش تایید کرد بدونه که کار باطلیه. مشکل همینجاست که والا ما هر چی رجوع میکنیم نمیدونیم که این پیشنهاد , پیشنهاد نفس است یا وجدان.جدا گیر کردیم و مطمئنا این حلال خیلی از مشکلات ماست . گاهی کار به یه جاهایی میرسه که حتی عقل هم جواب نمیده و سریع احساسی برخورد میکنیم و این خیلی ناراحت کننده است. استاد خواهشا دقیق بگید چطور بدونم که این ندا , ندای حق است یا باطل.تشخیص صدای فطرت چگونه است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عبودیت ما را ظهور می‌دهد، آن کار الهی است ولی اگر خود ما در آن کار مطرح هستیم در انجام آن کار باید احتیاط کرد تا إن‌شاءالله جنبه‌ی عبودیت آن کار غلبه کند. موفق باشید
3781
متن پرسش
سلام استاد،سوال من درمورد امنیت اجتماعیه و رابطه اون با اعمالی مثل زورگیری؛اینکه امنیت چقدر در حکومت اسلامی اهمیت داره ؟ میدونم که توجیه فقر اقتصادی برای این اعمال،اگرچه بی تاثیر نیست ولی چندان جایگاهی نداره،ولی آیا مجازات وتشدید اون و عمومی کردنش میتونه تاثیری در ارتقا امنیت اجتماعی وکاهش جرم داشته باشه؟میخوام آیات و احادیث در این رابطه رو بدونم.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی در فقه بحثی هست تحت عنوان «المرجفون فی المدینه» یعنی آن‌هایی که جامعه را متزلزل و مضطرب می‌کنند که حکم آن‌ها تبعید یا قتل است حتی اگر آن تزلزل در حدّ یک شایعه باشد که مستند به آیه‌ی 60 سوره‌ی احزاب است که خداوند می‌فرماید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً» اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بى‏اساس در مدینه پخش مى‌کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى‏شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهى نمى‏توانند در کنار تو در این شهر بمانند!. موفق باشید
3731
متن پرسش
سلام استاد چه باید کرد تا از حالت قبض به بسط برویم؟موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا صبر بر قضاء الهی و سپس ملاقات ارحام و مؤمنین و اخوان. موفق باشید
3732
متن پرسش
سلام استاد خاصیت ذکریا باسط چیست؟وچه موقع باید بکار برد؟وچه تعداد هست؟واداب ذکر گفتن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت این ذکر آن است که خداوند قبض ما را بر بسط تبدیل می‌کند، شاید وقت خاصی و تعداد خاصی نداشته باشد، آداب نمی‌خواهد. نظر می‌کنید به حضرت حق از آن جهت که باسط است و او را با این اسم صدا می‌زنید و او هم جواب می‌دهد. موفق باشید
3733
متن پرسش
سلام استاد گرامی، شرمنده شما هستم که وقت عزیزتان را می گیرم. امیدوارم خداوند در این زمان که ما را از برکات ظهور امام برحقش محروم کرده بر توفیقات استادانی چون شما بیافزاید که پشت ما جوانان بی کس و تنها را خالی نمی کنید. استاد مادری دارم از سادات طباطبایی است و متاسفانه به خاطر مشقات فراوانی که در زندگی متحمل شده دچار بیماری روحی شده. به طوری که دیگر آنگونه که باید و شاید حواسش به کارهایش نیست.مثلا وقتی برای درمان و معالجه نزد پزشک میبریمش در ملا عام داد و بیداد می کند و یک حرف را صدبار تکرار می کند. در خانه هرچه به او می گوییم نمیخواهیم ظرف بشویی و ... بلند میشود و آب را باز کرده گل آشپزخانه را به گند می کشد و ظرفا را یعنی می شوید و... البته بنده خدا تقریبا همین دو سه مدل اذیت را دارد اما به حدی من ناراحت می شوم که حد و حساب ندارد. به خودم مدام می گویم فلانی هدف از آمدن تو به این دنیا این نبوده که در خانه مرتب زندگی کنی و ...بلکه هدف این بوده که مادرت رو بداری و به نیکی تحمل کنی....اما استاد گاهی ناراحت می شوم و جلوی مادرم به خودم غر میزنم و از خدا مرگم را از دست مادرم میخوام...استاد خداوکیلی شما بودید چه می کردید؟من چه باید بکنم چه ذکری بخوانم که حلم و صبرم بالا رود و چیزی به مادرم بگم. باتوجه به اینکه این بنده خدا از ذریه رسول الله است و زن مظلومی است و جالب اینکه هرکس چیزی بهش میگه بلایی سر طرف می یاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از پیگیری درمان او، حوصله و صبر خود را به میان آورید و از این طریق راه بهشت را به سوی خود بگشایید. اشکال ندارد به روش‌های معقول او را کنترل کنید ولی بی‌حرمتی نکنید. موفق باشید
3699
متن پرسش
نام خدا باسلام بعد از اینکه دورانی از عشق وصبر راگذراندم وهدایت شدم بطوریکه انزمان تقریبابطور کامل به دین عمل میکردم بعد از این دوران بنا به شرایطی دچار عجل شدم وان عجل هم پرخوری است وهنوز بعد از تقریبا دوسه سال نتوانسته ام از ان رهایی یابم .ایا این امر در روند سیروسلوک امری طبیعی است ؟برای رهایی از ان چه کنم؟یعنی در نفس لوامه بسر میبرمچقدر طول میکشد به نفس مطمئنه برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ( با تدبّر در قرآن از طریق تفاسیر زمینه‌ی حاکمیت عقل را بر وَهم فراهم کنید. موفق باشید
3695
متن پرسش
سلام برادری دارم که اهل مسایل دینی نیست قبل از ازدواجش دنبال کار های غلط میرفت تابحال هم که2سالی ازازدواجش بایک زن مقیدبه مسایل دین میگذردوتاچندماه دیگرهم پدرمیشوددست بردار نیست وحتی روابط نامشروع هم داشته امادراین رابطه گوش به حرف کسی نمیدهد همسرش ازماکمک وراهنمایی برای نجات او وخودش خواسته (حتی برای طلاق) لطفاراهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی بهتر از بقیه نمی دانم خوب است این موارد را از بقیه بپرسید همین قدر می دانم تا می‌شود فکر طلاق نکنید، با او مدارا کنید تا وقتی سرش به سنگ خورد بتواند به زندگی برگردد. موفق باشید
3680
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم. امانتداری که در روایات تاکید زیادی روی آن شده و گاهی از ارکان ایمان و نشانه ایمان و..... شمرده شده درعصر کنونی بیشتر چه مصداقی دارد چرا اینقدر روی این موضوع تاکید شده است.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه باید نسبت به رعایت حق حساس بود تا حضرت حق توجه و رحمتش را از ما باز نگیرد و امانت‌داری یکی از نمونه‌های رعایت حقوق افراد است، چه رعایت امانت در برگشت آن‌چه از افراد در اختیار ما است و چه رعایت امانتی که مردم در اختیار مسئولان کشور قرار می‌دهند تا به وظیفه‌ی خود در خدمت‌گذاری به مردم آن را رعایت کنند و چه رعایت امانتی که مردم یک کشور به دانشجویان می‌دهند تا به بهترین نحو درس بخوانند. موفق باشید
3610
متن پرسش
ببخشیدچگونه می توان نفس راتقویت وبه کمال رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با گناه‌نکردن. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی روش سلوکی آیت‌الله بهجت را مطالعه فرمایید. موفق باشید
3612
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر - بنده 24 سالمه و مشغله و ضعف در اطلاعات و نخوندن عمل و گفتار در مواردی موجب عدم توانایی صد در صدم در راهنمایی خواهرم شده - خواهر بنده 12 سالشه و نماز نمیخونه - با تنبیه و قهر و توضیح و هرچی که شده تلاش کردم راهنماییش کنم ولی نمیتونم. متاسفانه عاشق اموری دیگه چون موزیک و دیدن سریال های مخرب خارجی شده و دیگه نمیدونم چه کنم . ازتون میخوام اولا من و دوما این بچه معصوم رو تا دیر نشده راهنمایی کنید . راضیش کردم هرچی سوال و شک و غیره هست رو براتون بنویسه . پاسخ رو خودم چک میکنم . هرچی برای من لازم هست بفرمایید . من بخش مربوط به خودشو بهش نشون میدم .متن زیر متن خودشه که عینا کپی کردم . زیاده عفو کنید. سلام من دختری هستم که چیز زیادی از خدا نمی دونم من سئوال های زیادی درباره ی خدا دارم و می خواهم از شما سئوال بپرسم 1- چرا ما باید نماز بخونیم به طوری که خدا گفته به نماز شما احتیاجی ندارم 2- مگه خدا مهربان نیست مگه همه گناها را نمیبخشه پس ما همه گناهارو انجام بدیم بعد توبه کنیم خدا مگه نمیبخشه مگه خودش نگفته همه ی توبه هارو قبول میکنم 3-چرا ما باید حجاب بگیریم 4- خداوند چگونه میتونه همه ی دونیارو نگاه کنه 5- از کجا معلومه که بهشت و جهنم هست 6- مگه خدا مارو نیاورده که توی دنیا شاد باشیم پس چرا تو ی دنیا این همه سختی داریم پس چرا توی این دنیا باید نمازبخونین قران بخونیم 7- بعضی از مردم هستن که میگن وقتی ما شیعه هارو بکشیم به بهشت میرویم شایداون ادم ها راست میگن اگه راست نگن این هاکه نمیدونن که این کار درست نیست فکر میکنن درست است وخدا در آخرت ا این جور آدم هاکه بی آگاه هستن آن هارا به بهشت میفرستد یا جهنم 8- چرا وقتی ما دعا میکنیم برآورده نمیشود مگه خدا دعا هارا بر آورده نمیکند 9- چرا دعا های گناهکارها بر آورده میشود و دعا های نیکو کاران بر آورده نمیشود آگه هم برآورده شود دیر برآورده میشود 10-چرا نیکوکاران زود میمیرند ولی گناهکار ها دیر پس اگه من میخواهم زیاد در این دنیا بمانم باید گناهکار شوم 11- اگه اون دنیا زیبا است پس چرا ما از مرگ میترسیم 12- چرا خدا مارا آدم آفریده است 13- چرا وقتی یک صحنه تو زندگیت اتفاق مافتد احساس میکنی این صحنه را جایی دیدی 14-از کجا باید مطمئن باشیم که خدا مهربان است یا از کجا باید مطمئن باشیم که اون دنیا وجود دارد 15- چرا من توی کشور ایران کشور مذهبی دنیا اومدم 16-چرا خداوند برای یک کسی سر نوشت خوب و یک کسی سرنوشت بدی نوشته است 17-چرا خداوند کسی را زیبا و کسی را زشت آفریده است 18-چرا ما با نماز و قرآن خوندن آرامش میگیریم 19- شاید من هم اگه امام حسین بودم یا هر امامی بودم مهربان میشدم 20- چرا این همه سال از شهادت امامان میگذره ولی مردم برای آنها عزاداری میکنن 21-چرا ما برای امامان عزاداری میکنیم ولی برای شهدایی که در جنگ ایران شهید شدن عزاداری خوب نمیکنیم مگه اون ها مهربان نبودند مگه نیکو کار نبودند مگه برای کشورو مردمان جان خود را فدا نکردند 22- چرا باید اول هر چیز نام خدا رو به زبان آورد 23- چرا امام مهدی ظهورنمیکند 24-بعضی ها میگن وقتی که امام زمان ظهور کند یک پیر زن اون را به شهادت میرساند مگه امام زمان وقتی میاید همه گوناه کار هارا نمیکشد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روش درست آن است که به جای جواب‌دادن به تک‌تک این سؤالات خواهرمان معارفی پیدا کند که در زیر سایه‌ی آن معارف این سؤالات جواب داده شود. پیشنهاد می‌کنم ابتدا کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و بعداً کتاب «چه نیاز به نبی» را مطالعه فرمایند. موفق باشید
3545
متن پرسش
سلام. استاد بزرگوار؛ در روایاتی خوانده ام اگر کودکی صدای نفس والدین را در حین مسایل جنسی بشنود، حتما در زندگیش زنا می شود؛ متاسفانه در کودکی به علت اینکه خانه ما کوچک بود گاهی اصواتی به گوش ما بچه ها میخورد، حالا باید چه خاکی به سرمان بریزیم. ما یعنی آخرش در زندگی به زنا دچار می شویم؟اگر به خدا توکل کرده و از او بخواهیم این طور نشودچه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌ها بالإقتضاء است و نه علت حقیقی و لذا به نور الهی آثارش مرتفع می‌شود. موفق باشید
3536
متن پرسش
سلام. استاد خواهش می کنم به من بگویید چه کنم؟خودم از این شرایط خسته ام. استاد، من یک عیب بسیار بزرگ دارم و آن این است که به شدت خودنما هستم. در هر مجلس و محفل و ... دوست دارم بدرخشم(نه لزوما به لحاظ چهره و لباس و ...)؛ اصلا مدل حرف زدن، شوخ طبعی لطیفانه و ظریفانه، اعمال و بیان و ...باعث می شه نگاهها بهم جلب بشه.البته من خیلی خودمو کنترل می کنم به طوری که اگر کنترل نمی کردم بسیار بسیار در مجالس و محافل جای درخشش داشتم...استاد آیا خودنمایی گناه است(نه خودنمایی شهوانی، الحمدالله آنگونه نیستم، خودنمایی در فضل و کمال با تلفیق زیبایی بصری). دوم اینکه استاد، قلبم دوست دارم خودنما نباشم یه گوشه واسه خودم برم و بیام، قلبا دوست دارم مثال این روایت امام باقر باشم که فرمود: پنج چیز رو غنیمت بدان: در مجلسی رفتی نشناختنت.....استاد قلبا دوست دارم با حقیقت درونم زندگی کنم اما....چه کنم این حالت خودنمایی رفع بشه. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در جواب سؤال 3499 سخنی از حضرت باقر«علیه‌السلام» عرض کردم. داستان طوطی و بازرگان را هم عرض می‌کنم شاید کمک‌تان کند. در راستای خودنمایی‌های جسمی و آفات آن، آن داستان را در مثنوی دارید که بازرگان وقتی می‌خواست به سفر هندوستان برود از طوطی خود پرسید برای تو از سفر چه بیاورم؟ طوطی گفت به طوطیان آنجا سلام مرا برسان و بگو چاره‌ی درد من در این زندان قفس چیست؟ بر شما کرد او سلام و داد خواست وز شما چاره ره و ارشاد خواست این روا باشد که من در بند سخت گه شما بر سبزه، گاهی بر درخت مولوی می‌گوید طوطی جان شما هم اسیر قفس است و باید فکر آزادکردن آن باشید و علت محبوس‌شدنش را بشناسید. قصه‌ی طوطی جان زین‌سان بود کو کسی کو محرم مرغان بود پس قصه‌ی طوطی گرفتار قفس، قصه‌ی ماست. وگرنه به قول مولوی مگر کسی هست که با مرغان حرف بزند؟ آن بازرگان. چون‌که تا اقصای هندستان‌رسید در بیابان طوطی چندی بدید مرکب استانید و پس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد قصه‌ی طوطی خود را برای آن طوطیان هندوستان گفت و سؤال آن طوطی را به آن‌ها رساند، که ناگهان ملاحظه کرد. طوطئ زان طوطیان لرزیدو پس اُفتاد و مرد و بگسستش نفس یکی از طوطیان آن سرزمین وقتی پیام طوطی بازرگان را شنید با شنیدن آن پیام در مقابل بازرگان، افتاد و مرد، بازرگان ناراحت شد که عجب پیامی دادم، ولی بالأخره سفر را تمام کرد و برگشت. گفت طوطی، ارمغان بنده کو آنچه گفتی، و آنچه دیدی بازگو گفت نی، من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان بازرگان در جواب گفت، اصلاً من پشیمانم از آن که چرا چنین پیام خامی از تو برای آن‌ها بردم و کار خوبی نکردم، تو هم مسئله را رها کن. گفت ای خواجه پشیمانی ز چیست؟ چیست آن، کاین خشم و غم را مقتضی است؟ طوطی از بازرگان پرسید: چه شده است که آن کار موجب پشیمانی شما گشته؟ گفت، گفتم آن شکایت‌های تو با گروهی طوطیان همتای تو آن یکی طوطی ز دردت بوی برد زهره‌اش بدرید و لرزید و بمرد طوطی وقتی قضیه را شنید. جواب سؤال خود را به خوبی دریافت کرد و در جا افتاد و خود را به ظاهر به مُردن زد. چون‌شنید آن مرغ‌کان طوطی چه‌کرد هم بلرزید، اوفتاد و گشت سرد بازرگانِ ساده اندیش بسیار ناراحت شد و جیغ و فریاد بر سر خود زد که این چه قصه‌ای است که موجب مرگ طوطی من ‌شد! خواجه چون دیدش فتاده همچنین برجهید و زد کُلَه را بر زمین شروع کرد ناله و زاری کردن که عجب کاری کردم، طوطی نازنینم را از دست دادم. گفت‌ای طوطی خوب و خوش‌ حنین هین‌چه بودت این، چرا گشتی چنین؟ ای دریغا! مرغ خوش آواز من ای دریغا! همدم و همراز من بالأخره دید طوطی مرده است، درِ قفس را بازکرد و طوطی را پرتاب کرد روی بام. بعد از آنش از قفس بیرون فکند طوطیک پرید تا شاخ بلند همین که طوطی را به بالا پرتاب کرد، طوطی پریدن آغاز نمود و رفت و بر شاخ بلندی نشست. طوطی مرده چنان پرواز کرد کافتاب از چرخ، ترکی‌تاز کرد خواجه‌حیران‌گشت‌اندرکار مرغ بی‌خبر ناگه بدید اسرار مرغ روی بالاکرد وگفت‌ای عندلیب از بیان حال خودْمان ده نصیب او چه کرد آنجا که تو آموختی چشم ما از مکر خود بر دوختی ساختی مکری و ما را سوختی سوختی ما را و خود افروختی بازرگان که از حرکات این دو طوطی به حیرت آمده بود از طوطی خود ماجرا را سؤال کرد، حالا طوطی آزاد شده از قفس به سخن در آمد. گفت طوطی، کو به فعلم پند داد که رها کن نطق و آواز گشاد زانکه آوازت تو را در بند کرد خویش را مرده، پی این پند کرد آن طوطی هندوستانی با عمل خود به من پیام داد که تا اهل خودنمایی هستی و برای بقیه خود را به نمایش می‌گذاری، اسیر قفسی، از خودنمایی برای غیر بمیر تا آزاد شوی. محرومیت تو از سبزه‌زار به جهت خودنمائی برای بازرگان است. از جنگل سبز معنویت به آن جهت محرومی که نظر به غیر داری، پیام داد که از این خودنمایی بمیر. یعنی ای مطرب شده با عام و خاص مرده شو چون من، که تا یابی خلاص دانه باشی مرغکانت برچِنَنْد غنچه باشی کودکانت برکنند تو برای عام و خاص مطرب شده‌ای، از خودنمایی دست بردار تا بعد از آن با خودی به‌سر بری که تا بیکرانه‌ی عالم وجود می‌تواند خود را حاضر داشته باشد، در حالی که تا در محدوده‌ی نظر به غیر، خود را می‌آرایی، یا مثل دانه در منقار مرغانِ خودخواه هستی و یا مثل غنچه در دست کودکان بی‌تدبیر. در یک نتیجه‌گیری همه‌جانبه می‌فرماید: هرکه داد او حُسن خود را در مزاد صد قضای بد سوی او رو نهاد چشم‌ها و خشم‌ها و رَشک‌ها بر سرش بارد چو آب از مشک‌ها هرکس خواست زیبایی‌های خود را بر نامحرمان بنمایاند صدها مشکل به سوی او روی خواهد نمود، از چشم‌زخم بگیر، تا کینه و حسادت، همه به سوی او روانه می‌شوند. انسانی که اهل خودنمایی است - اعم از زن یا مرد- خود را به عنوان یک کالا به بقیه معرفی می‌کند و بقیه نیز با او به عنوان یک کالا برخورد می‌کنند و این علاوه بر آن است که با انتظارات خودخواهانه، انسان را از زندگی ساقط می‌کنند. به همین جهت در ادامه می‌گوید: دشمنان او را ز غیرت می‌درند دوستان هم روزگارش می‌برند از یک طرف با پیش‌آمدن رقابت‌ها و کینه‌ها، رقبای او مانع ادامه‌ی زندگی شخصی او می‌شوند، و از طرف دیگر با تحریک انتظار دوستان، دوستان روزگار برای او نمی‌گذارند تا به خود آید و کاری برای خود بکند. راه رهایی از همه‌ی این معضلات یک چیز بیشتر نیست و آن این که نظر جان را به حق بیندازیم تا حق‌خواهی جای خودنمایی بنشیند، و از دام شیطان که تا هلاکت ما آن را گسترده است رها شویم. در پناه لطف حق باید گریخت کوهزاران لطف‌بر ارواح ریخت تا پناهی یابی آن هم چه پناه آب و آتش مر تو را گردد سپاه مولوی در آخر توصیه می‌کند که: ای آدم! چرا می‌خواهی معشوقه‌ی دیگران باشی؟ چرا دائم برای خود عاشق‌تراشی می‌کنی؟ بیا عاشقی پیشه کن و عاشق آن‌که ‌ارزش آن را دارد که به آن عشق بورزی باش. عاشق آن عاشقان غیب باش عاشقان چند روزه کم تراش عشق خود را برای معشوقی صرف کن که بیش از همه به تو نظر دارد و با ربوبیت خود، تو را از نقص حیوانی به قله‌ی انسانی سوق می‌دهد. عاشقانت در پس پرده‌ی کرم بهر تو نعره‌زنان بین دمبدم خداوند و ملائکه‌ی مقرب او با آوردن این دستورات و ارسال انبیاء، بر تو فریاد می‌زنند که از چه نشسته‌ای، چطور راضی می‌شوی از آن افق اَعلی نظر برداری و به معشوقه‌های زمینی دلخوش شوی. مولوی می‌گوید بر من خیلی سخت می‌گذرد که چگونه انگیزه‌ی لبخندهای اهل دنیا را به خودت نمی‌شناسی که بر خلاف ادعایشان سخت خودخواهانه است. غیرتم آید که پیشت بیستند بر تو می‌خندند و عاشق نیستند این‌ها که پیش تو می‌ایستند و بر تو می‌خندند، عاشق تو نیستند ولی تو اگر مواظب نباشی سرمست همین خنده‌های هوسناک می‌شوی و با تحریکاتی که وَهْم در تو ایجاد می‌کند، از دست می‌روی. اوچو بیند خلق را سر مست خویش از تکبر می‌رود از دست خویش او که مشغول خودنمائی برای دیگران است به دنبال جلب این نگاه‌ها، همه چیزش را از دست می‌دهد، امکان‌های افلاکی شدن روح را، در پای شنزار هوس قربانی می‌کند و دیگر هیچِ هیچ. موفق باشید
3512
متن پرسش
سلام علیکم! روایتی داریم بدین شرح: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لِلزَّانِی‏ سِتُّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ أَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَیَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَسَخَطُ الرَّبِّ وَ سُوءُ الْحِسَابِ وَ الْخُلُودُ فِی النَّار»(الکافی ج5 ص541) حال سوالم در مورد عواقب دنیائی زنا هست که هر کدام از موارد ذکر شده(رفتن نور وجه و تعجیل در فنا) دقیقاً یعنی چه؟!!! و اینکه چرا زنا باعث تعجیل در فنا می شود؟! و سوال بعد اینکه چه فرقی هست بین زنا و آمیزش حلال؟! البته فرقش به لحاظ روانشناسی و فیزیولوژیکی را می خواهم شما ذکر کنید.لطفاً یک جواب کامل و جامع بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معنای رفتن نورِ وجه همان بی‌آبروشدن و لاابالی‌شدن است و تعجیل در فنا به معنای آن است که این انسان نگران از بین‌رفتن خودش نیست، به‌راحتی به کارهایی دست می‌زند که از بین می‌رود. انسان در آمیزش حلال در ذیل ولایت الهی قرار دارد و با روحی آرام زندگی می‌کند ولی در زنا تحت تأثیر نفس امّاره قرار دارد که انسان را تا هلاکت و نابودی جلو می‌برد. موفق باشید
3503
متن پرسش
سلام علیکم. با تشکر از این که به سوال قبلی بنده پاسخ دادید. در پاسخ خود فرموده بودید که باید در ذیل شریعت و انقلاب اسلامی به استاد ارادت ورزید تا قلب آماده ی ارتباط با ملکوت استاد شود. اما من در خودم ارادت بسیار زیادی به استاد محترمم می بینم و در بحث علمی هم از شاگردان ممتاز ایشان هستم، اما باز هم از ملکوت استاد بی بهره می باشم. البته در رعایت آداب ظاهری خدمت استاد کوتاهی داشته ام، آیا ممکن است امتحانی در کار بوده باشد و من در آن امتحان ساقط شده باشم؟ چگونه می توانم پی به مشکل کار خود ببرم؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رجوع به استاد ملکوتی از طریق ملکوت خودتان امکان دارد و با رعایت احکام الهی راه اُنس با ملکوت استاد گشوده می‌شود. لازم نیست تصور بفرمایید در امتحان ساقط شده‌اید، باید موضوع را با استمرار حل کرد. موفق باشید
3506
متن پرسش
سلام استاد. خسته نباشید. میلاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر شما مبارک باد.استاد در راستای رفع شح نفس و از بین بردن رذایل نفسانی، فوق العاده احساس می کنم باید حلم را در خودم تقویت کرده و غضب را مدیریت کنم. البته شرایط این مساله به سختی برایم فراهم می شود. من از کودکی هر موقع میخواستم به راحتی عصبانی می شدم و این در خانواده ما زشت محسوب نمی شد بعدها خودم را به جریان آموزه های اسلامی سپردم و تصمیم گرفتم روی صفاتم کارکنم. برادری دارم که در حد کمال سربه سر آدم می گذارد اصلا خوشش می آید اعصاب بقیه را خرد کرده و صدایشان را در آورد،-خلاصه نمی گذارد راحت و بدون عصبانیت روز را شب کنی- مادری دارم که به خاطر بیماری روحی که دارد مدام کارهایی انجام می دهد که آدم را عصبانی میکند-در واقع برادرم از روی تعمد و عمدا اعصابم را خرد می کند و مادرم از روی بیماری و غیرعمدی-خلاصه شرایط غضب بسیار مهیاست. من باید چه کنم؟آیا خداوند اجازه غضب را در این شرایط می دهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند هرکس را برای رفع رذائل‌اش یک طور امتحان می‌کند و مهم‌ترین گردنه‌ای که باید از آن گذشت رذیله‌ی غضب است، رذیله‌ای که 6000 سال عبادت شیطان را یک‌ساعته به باد داد. پیشنهاد می‌کنم قسمت رفع غضب در کتاب «جنود عقل و جهل» از حضرت امام را خوب مطالعه کنید، بسیار کارساز است و متوجه باشید به هیچ وجه به مادر خود غضب نکنید که همه‌ی زحماتتان بر باد می‌رود. موفق باشید
نمایش چاپی