بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14243
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: صحبتی امام دارند به این مضمون: «ملت عزیز ایران، شما شرق تجاوزگر و غرب جنایتکار را به وحشت انداخته، هیچ گاه با هیچ قدرتى سازش نکنید که یقین دارم نم‏ی کنید. و هرکس در هر مقام که خیال سازش با شرق و غرب را داشت بی محابا و بدون هیچ ملاحظه او را از صفحه روزگار براندازید، که سازش با شرق و غرب خودباختگى است و خیانت به اسلام و مسلمین است. امروز روز شهادت و خون است؛ و ما هر روز انتظار همه گونه توطئه را در سراسر ایران داریم. ولى مکتب اسلام عزیزمان دستور می دهد تا دست از آزادیخواهى و استقلال طلبى برنداریم و ما نیز برنخواهیم داشت.» (امام خمینی 22 بهمن 1357/صحیفه امام/ ج12/ص148) استاد جسارتاً فکر نمی کنید دولت حاضر در مورد سازش دارد زیاده‌روی می کند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دولت اگر ضعف‌هایی دارد که دارد، به این معنا نیست که مثل سعودی‌ها با آمریکا سازش کرده است، ابداً این‌طور نیست. آن‌ها نیز برای خود در رابطه با انقلاب اسلامی و سخنان امام تعریفی دارند. موفق باشید

14247
متن پرسش
سلام استاد: این شعر مرا دیوانه کرد. مولانا: «گفتم ای عشق، من از چیز دگر می ترسم / گفت: آن چیز دگر نیست، دگر هیچ مگو» این معنی اش چیست که هم نمی دانم و هم انگار جانم با آن آشناست...؟ استاد نمی دانم چرا اشعار مولوی و حافظ و امام (ره) را وقتی می خوانم قلبم تند تند می زند. یک نوع شوقی می آید که نمی دانم چیست. خیلی عجیب است که بعضا معنی را هم نمی دانم ولی باز هم حالت دیوانگی پیدا می کنم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابیاتی این‌چنین را باید در متن غزل معنا کرد که آن‌هم کار می‌برد و به جهت کثرت سؤالات، امکان چنین کاری برای بنده نیست، هرچند بنا دارم إن‌شاءاللّه هر هفته شرح یک غزل جناب حافظ را در اختیار کاربرانِ محترم قرار دهم. موفق باشید

14246
متن پرسش
سوال شما: باسمه تعالی: با سلام و آرزوی توفیق روز افزون در ترویج معارف دینی، در سوال 14190 با طرح اظهارات آقای سروش در خصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دیدگاه های نسبت داده شده به شیعیان در مورد این امام بزرگوار شبهات زیادی مطرح و منتشر شده است. حضرتعالی سوال کننده را به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» رضوان الله تعالی علیه ارجاع فرموده اید. اما معلوم نیست چه تعداد از کاربرانی که آماج این همه هجمه قرار گرفتند به آن کتاب مراجعه نمایند و تا چه حد به پاسخ آن شبهات دست یابند. به نظر می رسد با یک دسته بندی کلی این شبهات و ارائه پاسخ حتی کوتاه بهتر بتوان مانع از تاثیرات سوء احتمالی و ترویج بی پاسخ این سخنان واهی و سخیف شد. با عرض معذرت و تشکر از بذل عنایت. پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای روبه‌روبودن با این نوع شبهات بود که کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» تنظیم شد. موفق باشید باسمه تعالی با سلام مجدد، از دو جهت باید ما را ببخشید. اول این که نتوانستم منظور خود را به خوبی بیان کنم و دوم این که هی نق می زنم. منظور حقیر این بود که با نشر سخنان آقای سروش در قالب سوال یک کاربر محترم، کاربران زیادی در معرض این شبهات قرار گرفتند. حضرتعالی سوال کننده را به کتاب مذکور ارجاع فرمودید. حال سوال این است که آیا تمامی کاربرانی که با این شبهات مواجه شدند اهتمام و فرصت برای مطالعه آن کتاب و دریافت پاسخ آن شبهات را دارند؟ ممکن است درصدی از کاربران (حتی یک نفر) با مطالعه آن سوال آماج این شبهات قرار گرفته باشد اما نتواند به آن کتاب مراجعه نماید. لذا پیشنهادم این بود که اگر مقدور باشد آن بخش از کتاب به همراه سوال در سایت به نمایش گذاشته می شد و یا یک پاسخ کلی و کوتاه در همین بخش سوال و جواب ارائه می شد. با عرض معذرت از تصدیع اوقات شریف و تشکر از بذل عنایت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد وجود مقدس حضرت صاحب‌الزمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و نحوه‌ی وجودآن حضرت در هستی، باید یک کار علمیِ عمیقی را دنبال کرد. به همین جهت سؤال‌کننده به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» ارجاع داده شد و موضوع آن‌چنان نیست که بتوان در محدوده‌ی سؤال و جواب، کار را یک‌سره کرد و همین امر باعث خواهد شد که شما را متهم کنند به ساده‌اندیشی. موفق باشید

14245
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چرا شخصی مثل عبدالکریم سروش دچار این عقاید و طرز تفکر می شود و چه پروسه ای در زندگی و عقاید او و نفس او اتفاق افتاده که در دام الحاد و کفر افتاده و خود نمی فهمد اما فکر می کند که می فهمد یا به قول معروف در دام جهل مرکب افتاده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه بنده در ارتباط مستقیم با آقای دکتر سروش دستگیرم شد آن بود که ایشان با توجه به استعداد بسیار قوی‌ای که داشتند چون خود را از استاد بی‌نیاز دیده بودند، واقعاً به عمق معارف دست نیافته بودند و لذا با نظرات خود بیشتر به‌سر می‌برند بدون این‌که جایگاه و خواستگاه معارف را یافته باشند. موفق باشید

14238
متن پرسش
سلام: استاد خواهشی داشتم. لطف کنید اگر صلاح می دانید متنی برای بچه های ما در کانال تلگرام بنویسید تا به کانال بفرستم تا قوت قلبی باشد. بحمدلله افراد این کانال همینطور در حال زیاد شدن است. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها عرض بنده آن است که همه باید سعی کنیم در این دنیایی که همه‌چیز به‌سوی بی‌معناشدن پیش می‌رود، به خود و دینِ خود معنا ببخشیم و این شکل نمی‌گیرد مگر آن‌که زمین به آسمانِ معنا متصل شود. یعنی انسان زمینی، جهتِ قلب خود را به عالَم معنا بیاندازد و رفتار زمینی از طریق شریعت الهی، آسمانی شود. موفق باشید

14234
متن پرسش
سلام علیکم: با گروهی از دوستان سعی در انجام کاری فرهنگی در محیطی با جمعیت 1000 نفر هستیم و به این نتیجه رسیده ایم که باید در بالا بردن اطلاعات خود در زمینه های فرهنگی - سیاست - غرب شناسی - ولایت فقیه و... تلاش کنیم ولی نه می دانیم از کجا شروع کنیم و نه چطور کار کنیم و موضاعت را از چه منابعی انتخاب کنیم لذا از جنابعالی درخواست دارم تا ما را در این زمینه کمک کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که پس از مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کتاب‌های «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و کتاب «انقلاب اسلامی و برون‌رفت از عهد غربی» مطالعه شود و سپس کتاب «مدرنیته و توهّم» در کنار کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مرحوم مددپور دنبال شود. موفق باشید

14229
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: جنابعالی در سوال ۶۹۹۴ فرمودید که تفسیر تسنیم شرح تفسیر المیزان می باشد. حال سوال من این است که مطالعه المیزان را به همراه تسنیم انجام دهم یا طبق جزوه ی المیزان هفت تا هشت سال فقط المیزان را باید مطالعه کرد و لا غیر؟ اینکه بعد از مطالعه نظر علامه طباطبایی در یک آیه به سراغ نظر آیت اله جوادی برویم باعث پراکندگی و عدم انسجام ذهن روی المیزان می شود و یا مفید می باشد؟ بنده دانشجو هستم اما با تمام وجود تشنه ی معارف قرآنی هستم و از خواندن تفسیر کلام خدا بسیار لذت میبرم لکن تحصیلات حوزوی ندارم. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابتداً همه‌ی همت خود را مشغول مطالعه‌ی تفسیر «الیمزان» بفرمایید تا آخر تفسیر، تا روحِ آن تفسیر را بیابید و بعد بنا به موقعیت‌هایی که پیش می‌آید به تفسیر «تسنیم» رجوع فرمایید. موفق باشید

14227
متن پرسش
سلام استاد: نام کانال تلگرامی را از قیم المیزان به استاد طاهرزاده تغییر دادم. به مسئولین سایت بگویید اگر می خواهند در سایت بزنند بنویسند (کانال رسمی استاد طاهرزاده) البته همه اینها منوط به اجازه استاد می باشد. بنده سعی دارم مطالب را به بهترین شکل عرضه کنم. تا تصرفی باشد در فضای مجازی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهتر است که نام بنده بر روی کانال نباشد تا اولاً: موجب انتظارات بیش از حدّ از آن کانال نگردد. ثانیاً: با خودتان ارتباط‌های مستقیم برقرار شود و خودتان بتوانید جواب‌گو باشید و مجبور نگردید موضوعات را به بنده حواله دهید که معلوم نیست از عهده‌ی من برآید زیرا وقتی کانال به اسم بنده باشد، عملاً به‌جای این‌که شما را مخاطب قرار دهند، بنده را مخاطب قرار می‌دهند. موفق باشید

14224
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به اینکه برخی از دوستان عزیز اقدام به راه اندازی کانالی در تلگرام کردند بنده دیدم هیچ کدام از کانالها متاسفانه کامل نیستند. لذا تصمیم گرفتم اگر شما اجازه ای صادر کنید کانالی راه اندازی کنم که به صورت (سیر مطالعاتی که شما می فرمایید با شماره بندی) مطالب کتابها را بارگذاری کنم. یعنی مطالب درس درس باشد یا شماره شماره. یعنی کسی که وارد این کانال می شود مطلب یاد بگیرد نه اینکه مطالب پخش و پراکنده ذهنش را برهم بزند. با دعای استاد این کانال بهترین کانال نشر سخنان شما می شود. کانال ساحت حضور که یکی از دوستان زحمت کشیدند فقط پرسش و پاسخ است ولی کانالی که بنده راه اندازی کردم و منتظر دستور شما هستم اینگونه نیست. مطلب است. درس است. بخاطر این مهم چند خواهش داشتم از جنابعالی. 1. اجازه این کار را بدهید. مطمئن باشید از عهده اش بر می آیم ان شاءالله. 2. کانال ما را در سایت بزنید تا همه بیایند (کانال تلگرامی. قیم المیزان) 3. می خواهم از کتاب جوان و انتخاب بزرگ شروع کنم. به نظرتان سیر به چه صورت باشد بهتر است؟ این هم لینک کانال: Telegram.me/ghaiemolmizan التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نباید به صورت مستقیم وارد این امور بشوم و همان‌طور که به حکم وظیفه نسبت به انقلاب و اسلام سعی کرده‌ام مثل یک بسیجی پشت خاکریز در صحنه‌ی تاریخ انقلاب اسلامی هرچند به صورت جزیی حضور داشته باشم، جنابعالی و هرکس دیگر که به دنبال هویت معنوی خود مطابق این تاریخ است، باید برای خود فکری بکند. در این رابطه است که اگر به نظرتان رسیده از این طریق که می‌فرمایید کاری می‌توانید انجام هید، منتظر تأیید یا ردّ کسی نباشید. در مورد قراردادن آدرس کانال بر روی سایت «لب المیزان» پس از مدتی که فعالیت خود را شروع کردید شورای سایت با بررسی که می‌کند، این کار را انجام می‌دهد و در مورد طرح کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» به نظرم کار خوبی می‌شود به این صورت که مخاطب شما سعی کند در رابطه با موضوعات مطروحه فکر نماید. موفق باشید

14209
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: به نظر شما آیا جایز است در جامعه ی اسلامی هر کس در برخورد با جنس مونث جدی و بدون شوخی و خنده رفتار کرد مطرود گردد؟ من دانشجوی ترم 5 مهندسی عمران هستم و به دلیل عدم رابطه با جنس مونث و به خصوص همکلاسی های دختر متهم شدم و انواع تهمت ها به من زده می شود وظیفه بنده چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین به ما فرموده‌اند در مسیر حق از ملامت ملامت‌کنندگان نگران نباشید، هرچند تنها بمانید. موفق باشید

14219
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز ان شاء الله همیشه سلامت باشد. در مورد برنامه دکتر سلام که فرمودید مفید است سوال داشتم و آن اینکه دلایلتان برای اینکه در این برنامه غیبت و مسخره کردن مومن و اهانت به مومن نمی شود چیست؟ با اینکه نه تنها بنده بلکه دوستان دیگر بنده هم می گویند این عیب ها را دارد ولی مولفه های خوبی از جمله بصیرت افزا است و آدم احساس تنهایی در دفاع از آرمان های انقلاب نمی کند. با تشکر
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه طنز به موضوعات با مسخره‌کردن و عیب افراد را شایع‌نمودن؛ فرق دارد. به نظر بنده برنامه‌ی «دکتر سلام» بیشتر، نقد بود با زبان طنز، و این مسخره‌کردن به حساب نمی‌آید. موفق باشید

14213
متن پرسش
سلام علیکم: مباحث استاد مرحوم مهندسی و مرحوم صفایی می تواند کمک کند به ما؟ این دو استاد مورد تاییدند؟ آخر من نمی شناسم. یه بار خواستم در مورد عالم ذر تحقیق کنم رفتم تو سایت دروس حوزه دیدم فقط یک نفر درس عالم ذر داشته. دانلود کردم گوش دادم. هر چی بلد بودم هم قاطی شد. صوت آقای سیدان بود. بخاطر همون می ترسم. این دو نفر اونجوری که نیستن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت کند مرحوم صفائی را که با دلسوزیِ تمام نکات خوبی را برای ما به ارث گذاشته است. مرحوم مهندسی را نمی‌شناسم، ولی افراد مورد اطمینان از ایشان به‌خوبی یاد می‌کنند. موفق باشید

14204
متن پرسش
سلام استاد: مزاحم همیشگی شما باز هم مزاحم شد. 1. کتاب «شراب طهور» از مهدی طیب چگونه است به عنوان کتاب تقویتی مباحث خوانده شود؟ 2. آقای طیب در جایی از این کتاب می گویند: آن دسته از عرفایی که یکباره به عرفان رسیده اند با جذبه الهی که اصطلاحا به آنها عارفان مجذوب یا سالک مجذوب گویند، آنها برای دستگیری به عنوان استاد راهنما نمی توانند مفید باشند. بنده در عقیده استاد داشتن الان هم عقیده شما هستم. ولی این شبهه شد برایم. یعنی آیت الله بهجت نمی تواند استاد خوبی باشد؟ چون سالک مجذوب بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است 2- آیت اللّه بهجت در زمره‌ی چنان سالکانی نبوده‌اند. ایشان به مرور و با زحمت‌هایی که کشیده‌اند، منوّر به نور عرفان شده‌اند و لذا می‌توانستند دستگیری کنند. ولی سخن جناب آقای طیب در جای خودش سخن درستی است در حدّی که خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: مجذوب سالک نیز باید منازل سلوک را مثل سالک مجذوب طیّ کند تا بتواند نسبت به احوالات خود، خودآگاهی داشته باشد. موفق باشید

14203
متن پرسش
سلام علیکم: خوبید استاد؟ 1. پیش نیاز کتاب عرفان نظری از استاد یزدان پناه چیست؟ 2. بنده از آقای صمدی و یزدان پناه خیلی خوشم میاد، ولی کسانی میان و منو به شک میندازن. همش به من میگن آقای صمدی مرتد شده. آقای صمدی رو علامه هم قبول نداره و... من که طلبه نیستم بدونم چه خبره تو حوزه... واقعا آقای صمدی مرتد شده؟ آخه من خیلی دوست دارم مباحثشون رو دنبال کنم. کمکم کنید از این ابهامات و سوالات در بیام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث ده نکته و برهان صدیقین و معاد به‌عنوان پیش‌نیاز کمک می‌کند 2- همین‌طور که قبلاً عرض شد کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند هیچ فهمی از عرفان ندارند، زیرا هر علمی زبان خاص خود را دارد. موفق باشید

14192
متن پرسش
سلام و احترام: استاد گرانقدر عارفان و واصلان حق از جمله آیت الله بهاءالدینی در ابتدای خودسازی هنگام مواجهه با آزار و اذیت دیگران آیا اذیت شدید می شدند؟ آیا طوری دچار نگرانی می شدند که دچار درد جسمانی یا روحانی شوند؟ اینکه در قرآن آمده است مومنین «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» مربوط به اواخر خودسازی یک عارف است مثلا در سن 70 سالگی؟ من هنگام مواجهه با آزار و اذیت دیگران استرسم را بروز نمی دهم. آیا عرفا هم در اوایل خودساری هنگام مواجهه با آزار دیگران دچار استرس می شدند؟ عرفا کم کم توانستند آتش غضب را خاموش کنند؟ لطفا در صورت امکان مفصل جواب دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. آن بزرگان به جهت هدف بزرگی که داشتند آن آزارها را به چیزی نمی‌گرفتند تا جایی که کم‌کم دیگر آن آزارها برای آن‌ها جایگاهی نداشت.

14197
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن عرض تبریک حلول ماه ربیع و میلاد پیامبر (ص): استاد، مدتی است تعدادی از جوانان فامیل که قبلا اهل نماز و زیارت و... بودند. دچار شبهات بسیار خطرناکی شده اند. به طوری که حتی در آیات قرآن شبهه وارد کرده و حقیقت اهل بیت (ع)، زیارت و توسل به ایشان را قبول ندارند. به هر شکلی با ایشان صحبت می کنم و با استناد به آیات و روایات برایشان دلیل می آورم قبول نمی کنند. خواستم از محضر حضرتعالی خواهش کنم که بنده را در خصوص چگونگی اثبات حقیقت اهل بیت (ع) به آنها راهنمایی فرمایید. ضمن اینکه می گویند خدا فرموده که بدون تحقیق چیزی را قبول نکنید و به این بهانه همه چیز را زیر سئوال می برند. سپاسگزارم و ملتمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید آن‌ها را با معارفی آشنا کرد که عقل و قلب‌شان نسبت به باورهای دینی قانع شود. روش معرفت نفسی علامه‌ طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» بسیار جوابگوست و سیر مطالعاتی سایت بر آن مبنا تنظیم شده است. موفق باشید

14190
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: متن ذیل از دکتر سروش درباره امام زمان علیه السلام است خوشحال می شوم نظر گرامیتان را در مورد این سخنان بدانم التماس دعا بخشى از متن سخنرانى اقبال و مهدويت: " اگر کسی به چنین چیزی (امام زمان) رسید که واقعیت دارد، ایمان می آورد اگر نرسید که سکوت می کند، اظهار نظر نمی کند و آن هم مقبول خداوند است. قصه امام زمان یک قصه اعتقادی است، وقتی می گویم اعتقادی یعنی ما به لحاظ تاریخی قدرت اثبات آن را نداریم. آن طوری که موجودیت یک کسی، مثل پیامبر اسلام به لحاظ تاریخی محرز است؛ یعنی مسلمان و نامسلمان وقتی به شواهد تاریخی مراجعه می کند، درمی یابد که چنین کسی آمده و چنان آثاری از خود به جای گذاشته و از دنیا رفته است هیچ کسی شکی ندارد. به لحاظ تاریخی مسلمان باشد یا نباشد، شیعه باشد یا نباشد. در مورد امام اول هم همین طور است در مورد امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق هم همین طور است. اما به امام دوازدهم که شما می رسید، تاریخ بسیار تاریک است. یعنی جز اینکه شما از پیش به چنین چیزی اعتقاد داشته باشید، نمی توانید با شواهد تاریخی اثبات کنید که چنین کسی به دنیا آمده، چنین کسی چند سال زیسته، چنین کسی غائب شده، ما چنین شواهد تاریخی نداریم. برای اینکه خود شیعیان معتقدند: اولا حاملگی او در خفا بوده یعنی مادر او که حامله بوده شکم او نشان نمی داد که حامله است، خداوند می خواست که او را مخفی نگه دارد وقتی هم که به دنیا آمده 5 سال از دید مردم مخفی بوده بعد هم که همیشه غائب شده است. خب چنین کسی را شما نمی توانید به لحاظ تاریخی شواهدی نشان بدهید که به شما بگوید که او اصلا در این دنیا بوده یا نبوده اما روایات شیعه الا ماشاالله می گوید که چنین کسی آمده، به دنیا آمده تولد او مخفیانه صورت گرفته، حضور او مخفیانه بوده بعد هم که غیبت کرده است الان برای بیش از 1200 سال. اگر کسی به آن روایات شیعه اعتقادی دارد، آنها را راست می پندارد می تواند قبول کند و اعتقاد پیدا کند؛ اگر که نمی تواند قانع بشود به صدق آنها، به صداقت آنها باز هم خداوند گریبان او را نخواهد گرفت؛ برای اینکه خداوند آدمیان را به میزان عقلی که به آنها داده مورد محاکمه و مواخذه قرار می دهد. اگر که آدمی نتوانست چیزی را با شواهد کافی باور کند، آنگاه درباره او سکوت خواهد کرد و چنان که گفتم این سکوت و این ناباوری ذره ای به مسلمانی، به اسلامیت و به ایمان آدمی لطمه ای وارد نخواهد کرد. اما نکته دومی که در این باب من باید خدمت شما عرض بکنم، حقیقت این است که امام زمان و مسئلۀ او ظهور بعدی او هرچه می خواهد باشد و هر کس هر اعتقادی در مورد آنها می ورزد، متاسفانه در میان شیعیان با حواشی بسیار مخربی همراه شده است؛ دست کم از اینها باید پرهیز کرد، دست کم اگر هم بناست اعتقادی به امام زمان ورزیده شود باید بسیار پیراسته و پالوده بشود. از همان وقتی که این فکر، قبل از اینکه امام زمان بیاید، قبل از اینکه نوبت امام دوازدهم برسد، از قرن اول، از وقتی که مختار ظهور کرد و در دوران ائمه دیگر، از وقتی که این فکر ظاهر شد، همیشه یک فکر «local» بود؛ یک فکر محلی، یک فکر فرقه ای. متاسفانه در میان شیعیان، هیچ وقت امام زمان یک شخصیت جهانی تلقی نشد؛ مال شیعیان، برای شیعیان، نجات دهنده شیعیان، حل کننده مسائل داخلی شیعیان، و برآورنده حسرت های شیعیان. یک اقلیتی در عالم اسلام وجود داشت و دارد به نام اقلیت شیعه، که ما ایرانیان هم واقعا جزو آنها هستیم. از اول هم این یک اقلیت بوده، همچنان هم یک اقلیت است. اقلیت بودن، سایکولوژی و سوسیولوژی خود را دارد؛ یعنی یک خصوصیاتی در اقلیت ها پیدا می شود که در اکثریت ها پیدا نمی شود. شیعیان این خصوصیات را به تمامی با خود حمل می کنند. حتی همین امروز هم که این شیعه به قدرت رسیده، در ایران حکومت رسمی شیعی برپا کرده، در دوران صفویه، ولی این اقلیت بودن همیشه با آنها بود، برای اینکه سود دارد، برای اینکه فوائدی دارد. یکی از خصوصیات اقلیت ها - که در شیعه هم خیلی بروز کرد - همین مظلومیت است و مظلوم نمایی؛ که ما مظلوم بودیم، حق ما را خوردند، نگذاشتند که ما ابراز وجود بکنیم، نگذاشتند ما حرف خود را بزنیم، ما را خفه کردند، دهان ما را بستند، راه ها را برای ما بستند. خب در تشیع این قصه، در وارث ترین تجلی، در قصه امام حسین است؛ که به هر حال شیعیان از آن واقعه، که واقعۀ تراژیک و یک فاجعۀ هولناکی بود، بهترین استفاده را کردند برای اینکه بگویند طرف مقابل چه جوری به ما، چه ظلمی به ما کرد و ما چگونه مظلوم واقع شدیم. داستانی را سرودند، که این داستان تا به امروز ادامه دارد که بازگوکننده مظلومیت یک قوم اقلیتی است که در چنگال یک اکثریتی گرفتار آمده، برای اینکه از انحلال این هویت در هویت بزرگتر پیشگیری بکنند دائماً به خود می قبولاندند که ما غیر از آنها هستیم، ما متفاوت هستیم، ما توسط آنها مظلوم واقع شدیم، ما تاریخ جداگانه ای داریم، ما به فکر خود باید باشیم. این مظلومیت یک اندیشه دیگری را هم که متناسب با آن بود، پدید آورد؛ اندیشه یک منجی. ما که مظلوم بودیم، ما که نتوانستیم که داد خودمان را بستانیم، و حق خود را بگیریم. کسی می آید،ک سی خواهد آمد، کسی باید آید که داد ما را بستاند. مفهوم امام زمان حتی قبل از قصۀ امام دوازدهم، یک قرن قبل از او، شما اگر ببینید در زیارت هایی که شیعه درست کرد و بر سر قبر امامان و امام حسین می خوانده، همه جا این مفهوم تکرار می شود: «که منتظر یک امامی هستیم که در رکاب او بجنگیم و حق خود را از ظالمان بگیریم.» در زیارت عاشورا، در زیارت وارث، من بحثی که درباب عاشورا می کردم، این را مفصلا گفتم این مفاهیم هست و این ادامه پیدا کرد. شما ببینید، مفهوم امام زمان که قائدتا وقتی که از او سخن گفته می شود، برای بسط عدالت در جهان است - اگر چنین چیزی باشد - به دست تعدادی از شیعیان که افتاده، به قدری فرقه ای شده است که اصلا ملال آور است و رنج آور است. گفته می شود که امام زمان می آید و اولین کاری که می کند به حساب سنیان می رسد. آخر یک کسی که رسالت جهانی دارد، کسی که می آید برای بسط عدالت در کل عالم، آن هم به حساب سنیان می رود. ببخشید، ولی اینها چون در روایات شیعیان نقل کردند، من خودم مکه بودم برای مردم روضه می خواندند و این حرفها را می گفتند. اولین کاری که می کند، عمر و ابوبکر را از قبر بیرون می آورد و جنازه های آنها را به دار می کشد. شما نگاه بکنید، این حرفها از کجا در آمده است، این مسئلۀ امام زمان چرا به این چیزها آمیخته شده است. همین الان هم که در ایران گاهی در بعضی از مجالس می خوانند، علاوه بر خرافاتی که می گویند، همین اخیرا گوش می کردم یک کسی منبری رفته بود می گفت، امام زمان که ظهور می کند به عدد اختفای اصحاب کهف در غار، یعنی 309 سال خود او حکومت می کند، بعد از ایشان امام علی می آید که 44 هزار سال او حکومت می کند و بعد… ملاحظه بکنید، حرفهایی که نه عقل آنها را می پسندد، نه نقل آنها را می پسندد، که از اینها فراوان است، فراوان! که در واقع امام زمان را، و رسالت جهانی او را که بسط عدالت باشد، محدود کرده، تقلیل داده است به اینکه چندتا شیعه که در وقتی 1200 سال پیش از دست کسانی رنجی بردند، اختلاف عقیدتی با آنها داشتند، همۀ این بار را بر دوش او نهادند که بیاید و داد آنها را بستاند و عقده آنها را بگشاید و آنها را نجات بدهد، از اقلیت بیرون بیاورد و تبدیل به اکثریت کند. من هیچ وقت فراموش نمی کنم مرحوم مطهری را در یکی از سخنرانی هایش خیلی حرف خوبی می زد، یعنی عینا همین سخن را می گفت. می گفت آقا اگر امام زمانی هست برای تمام جهان است، و بعد این جمله را «نه برای چهارتا شیعۀ قالتاق»این عین تعبیر ایشان بود، چهار تا شیعه قالتاق امام زمان را کردند مستخدم خودشان، با آن اندیشه های باطل و خرافی که دارند و انتقامی که می خواهند از خلفایی که 1400 سال پیش مردند، بگیرند و ایشان باید این کارها را کند. چقدر این اندیشه زبون شده است، حقیر شده است، غیر قابل دفاع شده است، بی معنی شده است، آن وقت امروز هم همچنان بر این هیزم نفت می ریزند و این آتش را فروزان تر می کنند و این اندیشه را بی معنی تر می کنند از آنچه که قبلا بوده است. اگر امام زمانی هست و یا خواهد بود، تجلی یک ایده و آرمان شریفی است که عبارت است از عدالت. تازه آن عدالت جهانی را هم با پایان تاریخ یکی گرفتن، حرفی است که باید درباره آن خیلی فکر کرد و به این راحتی ها هم نمی شود. سخن دومی که و بگویم آفت دومی که به امام زمان خورده و یا به اندیشه امام زمان، و در میان شیعیان این است که باز هم امام زمان را محدود کردند به اینکه، امام زمانی که قرار است رسالت جهانی داشته باشد، در وقتی که ظهور خواهد کرد فعلا هیچ کاری ندارد جز اینکه به ما چند تا شیعه در دنیا نگاه کند و ما را تر و خشک کند؛ بقیه دنیا اصلا فراموش شده است. اگر خدایی هست، خدای همه دنیاست، اگر پیغمبری آمده، برای همۀ دنیا آمده، اگر امام است برای همه دنیاست؛ قبیله ای که نیست، فرقه ای که نباید فکر کرد، بنده واقعا متاسف شدم و مایوس شدم وقتی که دیدم همین آقای روحانی که با سلام و صلوات، به مبارکی، الحمدالله، بر تخت ریاست جمهوری نشستند و خواهند نشست، در همین سخنرانی اخیر خود گفت که دو چیز،باعث پیروزی من شد، یکی عنایات امام زمان و یکی هم درایت رهبری. ملاحظه بکنید، اینها را که من سیاستمداری که نمی دانم که هیچی، اینها ترویج خرافات است. امام زمان مگر کار او دخالت در انتخابات است؟ چرا حالا فقط دخالت در انتخابات ایران؟ اگر قرار است ایشان بناست این کار را بکند، خب همه جا، مال اوباما را هم باید دخالت کند. مگر مردم دنیا، بقیه یتیم اند؟ مگر نباید سرپرستی بشوند؟ اگر بناست امام زمان دخالت کند، انتخابات را سر و سامان دهد، چنان جهت دهد که به نفع مردم باشد، خب همۀ این مردم، بنده خدا هستند. فقط ایرونی ها محتاج اند و مستحق اند که امام زمان بیاید و مثلا انتخابات آنها را سر و سامان دهد؟ ملاحظه بکنید، چه آنهایی را که شما روشنفکر می دانید، چه آنهایی را که نمی دانید، اینها در قصۀ امام زمان بسیار تاریک فکرند؛ و این اندیشه چنان آلوده به خرافات شده است که چنان از مجرای زلال نخستین آن، بیرون آمده، چنان بی معنی شده که دیگر ذره ای قابل دفاع نیست. توجه کردید، اندیشه امام زمان در روزگار حاضر، واقعا من یک وقتی با خودم فکر می کردم، می دانید فقط به درد که می خورد؟ به درد مراجع شیعه می خورد. به هیچ دردی، به درد هیچ کس دیگری نمی خورد. چون آقایان می گویند ما نائب امام زمان هستیم، و به نیابت امام زمان هم وجوهات دریافت می کنند. اگر این نیابت را از آنها بگیرید، دیگر امام زمان چه کار می کند امروز؟ یا باید برای او یک شغلی تراشید، که می آید در انتخابات دخالت می کند، و یا اگر اینها را نگویند دیگر چه؟ باید بگویید یک ولی هست از اولیای خداوند که هیچ کسی او را نمی بیند، که نزاد این اولیا هم فراوانند البته، چیز دیگری باقی نمی ماند. امام زمان را خرج سیاست کردن، بدترین نوع استفاده و یا سوءاستفاده از امام زمان است. قبلا جور دیگری بود، یک کسی می آمد و می گفت بنده امام زمان را دیدم و به من این را گفت، آن را گفت، اینها فردی بود، اینها در حوزه های خیلی کوچک بود؛ الان خرج سیاست می شود در ایران. یعنی نقش ضد دموکراتیک، نقش به هر حال عوام فریبی پیدا کرده است. من تعجبم این است از مرحوم دکتر شریعتی، که خود را شاگرد مکتب اقبال می دانست. کتابی دارد به نام«ما و اقبال» کتاب قطوری است، در آنجا در بسط اندیشه های اقبال کوشیده است. کسی بود که نام اقبال را در ایران بلند کرد حقیقتا، حسینیۀ ارشاد، که شریعتی قهرمان آنجا بود، و چراغ درخشان آنجا بود، جایی بود که نام اقبال در آنجا به صراحت می رفت، سروده های اقبال در آنجا خوانده می شد، شعرهای اقبال بر سر در حسینیۀ ارشاد نوشته می شد. اقبال لاهوری که معلم شریعتی است می گوید که: تز مهدویت که تز پایان تاریخ است، و تز پیروزی خوب بر بد است و تزی است که خاتمیت را 60 سال عقب می اندازد، و چنین و چنان، و احادیث آن سست است و باور ندارد. ولی مرحوم شریعتی تز مهدویت را بدل کرد به تز «انتظار، مذهب اعتراض» و کوشید آن تز را از آن جهت زنده نگه دارد. من دو نکتۀ دیگر هم بگویم و سخنم را به پایان برسانم. نکتۀ اول این است که این انتظار فرج، خب در روایات شیعه که زیاد است که ما انتظار فرج باید داشته باشیم، همان انتظار ظهور امام زمان. این تعبیر به نظر من تعبیر خیلی جالبی هم هست، فقط باید انتظار بکشید، هیچ کاری جز به نام انتظار نباید بکنید. اصلا مفهوم انتظار همین است، حالا امروزه وقتی من گوش می کنم به منابری که وجود دارد، به نوشته ها، هر کسی این انتظار را می گوید اگر خانه ات را خوب آب و جارو کنی، جزء منتظران هستی. یکی می گوید اگر رای به صندوق بیندازی، این ظهور آقا را نزدیک می کند، هر کسی فلسفه ای درست کرده برای نزدیکتر کردن ظهور آقا! اتفاقا انتظار فرج یعنی فقط انتظار فرج، فقط منتظر بنشین و ببین که چه می شود، لازم به تکان خوردن شما نیست. هیچ لازم نیست که دست از پا خطا بکنید، برای اینکه به نام انتظار فرج خیلی کارها کردند، خیلی حرفها زدند که همه فقط نفعی بود و گندمی بود که به برجین خود ریختند. نکتۀ آخری بنده این است که شب نیمه شعبان،یکی از شب های قدر است،و این از زمان پیامبر بوده است و هیچ ربطی به مسئلۀ مهدی و امام زمان ندارد. در روایات است که پیامبر اسلام این شب را بسیار گرامی می داشتند و شب زنده داری می کردند. یکی از دعاهای بسیار مهمی که از پیامبر نقل شده است، متعلق به همین شب است. من این دعا را، بخشی از آن را برای شما می خوانم و سخنم را به پایان می برم برای اینکه، واجد بخش ها و نکات بسیار خوبی است، اجازه بدید به همین یک تکه اش بسنده بکنم که جزء دعا است که «خدایا، کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما مسلط مکن؛ وَلا تُسَلِّطْ عَلَيْنا مَنْ لا يَرْحَمُنا.» دکتر عبدالکریم سروش بخشی از سخنان در نیمه شعبان ۱۳۹۲ با موضوع «اقبال و مهدویت»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این سخنرانی هستم هرچند که بعداً با طرح رابطه‌ی بین ابن‌خلدون و اقبال لاهوری و مهدویت از این نگاه به ظاهر عبور کرده است؛ ولی مشکل آقای سروش را در بحث «تجربه‌ی نبوی» باید دنبال کرد و این‌که معتقد است پیامبر می‌پنداشته است که پیامبر است و عملاً دکتر سروش خود و پیامبر را در وادی سوبژکتیویته می‌برد به این معنا که این حال خوشی است که پیامبر داشته و ما می‌توانیم در آن تجربه با او شریک باشیم بدون اینکه لازم باشد آن حال خوش درونی، ما بإزای خارجی داشته باشد. و در این رابطه حتی با مولوی و احوالات مولوی به‌سر می‌برد. بنده عرایضی در این رابطه و نگاه سوبژکتیویته در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» داشته‌ام. موفق باشید.

14195
متن پرسش
سلام علیکم: مشکل کتاب تفسیر سوره کهف حل نشد؟ زمان چاپ کتاب مشخص نشده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز دوستان به این نتیجه نرسیده‌اند که آیا لازم است بحث سوره‌ی کهف کتاب شود؟ یا به همین شکل کافی است. موفق باشید

14186
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار:مشاهده ی پوچ شدن یک فعالیت فرهنگی، آن هم به واسطه ی هدیه ی کتاب (آن گاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود)، مرا بر آن داشت که برایتان بنویسم. من یک آدم معمولی هستم. در وادی عرفان هم نیستم. اما تصمیم بر نوشتن گرفتم. استاد! این روزها برخی شاگردانتان محو تبلیغات آموزه ای گرانقدر شمان. آن هم از طریق کانال ها و گروه هایی که مفید هم هستند. اما خواستم بگویم مواظب باشیم و باشید چرا که شیطان قطعا راه ورود را بلد است. نکنه شاگردان تشنه ی شما بعد از چند سال چشم باز کنند و ببینند اشتباهی شده بود. نکند آلوده به ارتباط با نامحرم شوند؟ در ضمن آیا وجود این همه کانال و گروه ضروریه؟ نکند فعالیت های فرهنگی شان پوچ بشود؟ به خصوص در ارتباط با نامحرم. گروهی که خانم و آقا باشند درسته؟ مگر انسان های مومن اهل ورع نیستند؟ تبلیغ دین خوبه. سیر مطالعاتی هم. اما به یاد دارم در کتاب عالم انسان دینی دو جمله بسیار زیبا وجود داشت. یکی این که ممکن است انسانی سوادش کم باشد ولی عالم دینی داشته باشد و دیگری این که تنها کسی می تواند بفهمد نگاه به نامحرم یعنی چه که عالم دینی داشته باشد. این حرفا رو از عمق دلسوزی قلبم بپذیرید که نکند فعالیت های فرهنگی مان پوچ شود. تلخی این حرف ها را چشیده ام که از آن سخن می گویم. نکند حقایقی که در زبان و کتب شما جاریست و مباحث خودشناسی وسیله ای شود که از مولایمان مهدی که صد البته تنهاست غفلت ورزیده شود. کوچکی من و حرفهایم را ببخشید. لطفا این پیام را در سایت قرار ندهید و امیدوارم آن را مطالعه بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر کاملاً به‌جایی است و اگر رفقا مواظب وساوس شیطان نباشند آن عابد 6000 ساله از طریق همین فعالیت‌های فرهنگی ورود خواهد کرد به‌خصوص وقتی مرزهای محرم و نامحرم بدون احتیاط لازم، رقیق شود منتها این موضوع نباید ما را از حضور تاریخی‌مان در ارائه‌ی انقلابی آن‌چنان بزرگ در فضای مجازی غافل کند. به طوری‌که دختر حضرت امام می‌فرمودند از یک طرف حضرت امام به ما سخت می‌گرفتند در رعایت حفظ حریم محرم و نامحرم؛ و از طرف دیگر اجازه می‌دادند در مباحث مربوط به مسائل اجتماعی و انقلاب، ساعت‌ها با مردان نامحرم به بحث بنشینیم. زیرا آن نوع ظهور، حضور در تاریخی است بس بلند و انسان‌ساز و جمع این دو همان عبور از صراطی است که «از مو بایک‌تر و از شمشیر تیزتر» است. موفق باشید.

14179
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده در جواب آن کاربری که گفتید که طلبه همه کارش خلوت با خداست لطفا کمی مطلب را روشن کنید چون عموما طلبه هایی را می شناسم که در فضای سلوکی و کمالی خودشان قدم بر نمی دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلبه یعنی کسی که با خدا معامله کرده است که تماماً زندگی خود را در تفقه در دین بگذراند و آن‌چه را که خدا برای بشریت تشریع فرموده است به انسان‌ها برساند و خدا هم امورات او را متکفّل شود. از این جهت تمام فکر و ذکر یک طلبه، تعمقِ عقلی و قلبی در دین خداست. موفق باشید

14174
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر طلبه هستم در هر شبانه روز چند ساعت بخوابم صحیح است؟ در هر هفته چه میزان برای خلوت با خدا باید گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی فرموده‌اند خوابیدن در یک‌سوم و یا یک‌چهارم از 24 ساعت، منطقی است و شما به حال خودتان نگاه کنید 2- طلبه همه کارش، خلوت با خدا است. موفق باشید

14168
متن پرسش
سلام: 1. کتابت قرآن کریم به صورت یک کتاب در زمان چه کسی رخ داد؟ در صورتی که کتاب شدن قرآن غیر از زمان رسول الله ص باشد. 2. آیا می توان ارتباطی بین سوره ها با توجه به ترتیب آنها لحاظ شد؟ 3. چه دلیلی می توان آورد که پیامبر (ص) قرآن را کتاب نکردند با توجه به اینکه رخ داد خاصی از نظر کتابت تا زمان عثمان صورت نگرفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حسن‌زاده‌ی آملی کتابی تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» تدوین فرموده‌اند که در آن‌جا به این سؤالات جنابعالی نیز پرداخته‌اند. خلاصه‌ی آن به صورت جزوه‌ی «قران هرگز تحریف نشده» شاید بر روی سایت باشد. موفق باشید

14171
متن پرسش
سلام: 1. استاد گریه در نماز حکمش چیست؟ بد است خوب است؟ چرا گریه میاید در نماز؟ 2. آیت الله بهجت در مورد درمان ریا قریب به این مضمون فرمودند: اگر ریا کند در محضر گدا و پادشاه. ریا کند برای پادشاه. منظور چیست؟ در سایت ایشان نوشته بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در محضر حق برای انسان حجاب‌ها مرتفع و گشایشی حاصل شود و انواری از حقیقت بر قلب تجلی کند در مقابل آن گشایش، اشک جاری می‌شود تا اتصال برقرار گردد. ریا در مقابل حضرت حق یعنی برای جلب نظر حضرت پروردگار، اظهار دینداری‌کردن و چنین توصیه‌ای توصیه‌ی خوبی است. موفق باشید

14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14167
متن پرسش
سلام: 1. منظور خواجه از این بیت چیست؟ بتی دارم که گرد گل / ز سنبل سایه بان دارد بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد 2. کتاب جمال آفتاب برای شرح دیوان حافظ خوب است؟ استاد شنیدم این کتاب همان جلسات خصوصی شرح دیوان حافظ علامه طباطبای (ره) بوده که مرحوم استاد سعادت پرور آن را نوشته و جمع آوری و کمی هم اضافات دارند. نظر شما چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حافظ در سیر و سلوک خود به مقام اُنس با حق می‌رسد که اِنس در زیر سایه‌ی انوار الهی و محلّ آرامش خواجه است و تجلیّات مقام اُنس او به زیباترین شکل که در گل ارغوان ظهور کرده، او را آرامش می‌دهد 2- کتاب «جمال آفتاب» یکی از شروح دیوان حافظ است ولی حافظ گسترده‌تر از آن است که در یک شرح متوقف گردد. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!