بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10405
متن پرسش
سلام: ببخشید اگه میشه لطفا اینو شخصا توی میلم جواب بدین. چون صد در صد اوناییکه توی وبسایت شما میان اعتقاداتشون از من خیلی قوی تره. یه سوالی هست که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده. و هیچ وقت جواب درستی واسش پیدا نکردم. هر چقدر که فکر می کنم متوجه نمیشم که چرا ما باید عزاداری کنیم؟ آخه به نظر من این کار اصلا فایده ای نداره. من همیشه به این معتقد بودم که کاری که امام حسین (ع) کرد یه کار خیلی بزرگی بود که ما باید ازش الگو بگیریم. نه اینکه واسش گریه کنیم. بفهمیم که آدم واسه ی رسیدن به هدفش حتی یه جاهایی لازمه که خانواده اش رو فدا کنه. ولی آخه گریه؟؟؟؟ اما از یه طرف می بینم که گاهی توی این عزاداریها یه معجزاتی اتفاق میفته. دلیلشو نمیدونم. واسه همین شک کردم که آیا فکری که من می کنم اشتباهه؟ اگه میشه لطفا شخصی پاسخ بدید. خواهش می کنم. خیلی تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این سؤال، سؤال بعضی از کاربران محترم نیز باشد، پس اجازه دهید عمومی مطرح شود. عنایت داشته باشید جریان اشکی که در مورد امام حسین«علیه‌السلام» مطرح است جایگاه خاصی در سیر و سلوک دارد قضیه‏ى کربلا یک فرهنگ فوق العاده‏اى است، انسانِ کاملى به صحنه آمده است و مأمور است در راستاى ادامه‏ى نهضت خود موضوع اشک بر شهداى کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوى خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روى گریه براى شهداى کربلا تأکید شده است. حتى از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله (ع) چنین مأموریتى را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی» ؛ اى عاملِ اشک هر مؤمنى! امام حسین (ع) سؤال کردند، مرا مى‏فرمائید اى پدر؟ حضرت فرمودند: آرى اى پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالى است که از آن دور افتاده‏ایم و امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مى‏نمایند. حضرت سیدالشهداء (ع) مى‏فرمایند:«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من کشته‏ام براى اشک، هیچ مؤمنى یادم نمى کند مگر آنکه گریه خواهد کرد. اشکى که در شیعه هست با ناراحتى‏هاى عاطفى و احساساتى فرق اساسى دارد، اشک براى حسین (ع) عامل رابطه‏ى انسان با مقاصد قدسى است و لذا نه تنها شادى و نشاط را از شیعیان نمى‏گیرد، بلکه شادى و نشاط در زندگى شیعیان موج مى‏زند. ولى نباید آن را با لذت‏گرایى یکى گرفت، زیرا تفاوت زیادى است بین آن شادى که با پرهیزگارى همراه است و روح معنوى دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذت‏گرایى، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگى با یادآورى غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‏آگاهى» راه خود را از قهقهه‏هاى اهل غفلت جدا کرده و سعى دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین (ع) طلب آن فرح است و آن‏هایى که غمِ غربت در این دنیا را مى‏شناسند، مى‏فهمند حزن مقدس چه حلاوتى دارد و مواظب‏اند گرفتار لذت‏گرایى و خوش‏گذرانى اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودى عالم محروم نگردند. از آن‏جا که همگى ما مرگ را در پیش خود مى‏نگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگى لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگ‏آگاهى» و جدایى از قهقهه‏هاى مستانه‏ى اهل غفلت همین است که با حزنى معنوى‏ در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتى معنوى، با این عالم بیگانه‏ایم و یک نحوه باطن‏گرایى را دائماً مدّ نظر داریم. شیعه با پیروى از ائمه‏علیهما السلام این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‏تر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادى‏بخشِ افراطى بر زندگى شیعه غالب مى‏شد و به مردمى تبدیل مى‏شدند که بیشتر لذت‏گرا و خوش‏گذرانند. رسول خدا (ص) فرمودند:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»؛ هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین (ع) گریه کند. روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین (ع) در عمیق‏ترین ابعاد انسانى خبر مى‏دهد که در قیامت ظاهر مى‏شود. آن‏کس که عاطفه‏ى خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‏ى عواطف بیابد، مى‏پذیرد اشک براى اباعبدالله (ع) موجب صیقل قلوب و گشادگى روح مى‏شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دورى از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر مى‏گردد. اشک براى حسین (ع) نمونه‏ى به فعلیت رسیدن ایمان است. زیرا ایمانى که به پاک‏کردن قلب و زلال‏ساختن دل و دگرگونى آن منتهى نشود، ایمانِ فعلیت‏یافته نیست و نمى‏توان به وسیله‏ى آن، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکارى و جهاد را از طرف دیگر به دست آورد و از نفاق درونى رهایى یافت. اشک براى حسین (ع) موجب احیاء قلوب و آزادى عقل از اسارت هوس‏ها و غفلت‏ها است. در عین عطوف‏شدن، شجاعت به‏بار مى‏آورد. و این قصه‏ى مؤمنى است که «سلاحُهُ‏الْبکاء» اسلحه‏ى او اشک است، پس آن اشکى که اسلحه‏اى براى مقابله با دشمن درونى و بیرونى نباشد، اشک بر حسین (ع) نیست. بنابراین کربلا و عاشورا یادآورى یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء (ع) در شرایطى که دین جدّشان در حال به حاشیه‏رفتن است مى‏خواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبى، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمى‏آید، بلکه با عزادارى و نوحه و ناآرامى قلب به دست مى‏آید. قلب باید بسوزد. یک نحوه سیر روحانی است مثل اشکی که اولیاء الهی در نیمه شبان می‌ریزند تا راه قرب الهی خود را هموار کنند، در جایی این‌طور عرض کردم. موفق باشید
10378
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده و تسلیت ایام شهادت آقا امام حسین (ع): بنده امسال محرم نسبت به سال گذشته آن غم عمیق را که نسبت به امام داشتم ندارم. آیا این افت معرفتی بنده را می رساند یا بدلیل این است که هنوز به عاشورای حسینی نرسیده ایم. البته شادی هم در دل ندارم علاقه مندم در مراسم عزای حسین شرکت کنم و اما نکته دیگر اینکه از در تکیه ها که رد می شوم نمی دانم چرا احساس می کنم مثل سال گذشته نیست بعضی از آنها. آن شور حسینی را ندارد بدلیل ریتمی که بر روی نوحه قرار دادند. باور کنید بعضیها با ترانه ها از لحاظ ریتمی فرقی ندارد و این بیشتر دل را می سوزاند. چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه طالب مرتبه‌ی بالاتری از عزاداری هستید ولی در هرحال از حضور در مجالس عزاداری خودداری نکنید. موفق باشید
10382
متن پرسش
با سلام: آیا تماشا کردن بر نامه‌های ماهواره‌ای مثلا «من و تو» توی ذهن انسان تاثیر منفی میذاره؟ یعنی من با دیدن چنین شبکه‌هایی ممکنه از اعتقاداتم غافل بشم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «می‌رود از سینه هادر سینه‌ها/ از ره پنهان صلاح و کینه‌ها» شیطان خود را به عنوان دلسوز و ناصح به پدر و مادر ما حضرت آدم و حوّا نزدیک کرد و همه‌چیز آن‌ها را گرفت و آن‌ها را عریان کرد. راه‌کار آن است که به شیطان نزدیک نشویم و دشمنی او را فراموش ننماییم. موفق باشید.
10371
متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام و تحیت محضر استاد: حقیر رشته مهندسی را تا سطح لیسانس خوانده ام، و در حال حاضر ترم یک ارشد رشته مهندسی را نیز خواندم و به دلیل اینکه متوجه شدم که علاقه مندی در رشته قرآنی دارم تصمیم به تغییر رشته دارم و در حال حاضر چند ترم هست که دیگر در مقطع ارشد انتخاب واحد نکردم و بلا تکلیف رها کردم. قابل ذکر است که فقط به دلیل کار پیدا کردن تصمیم به گرفتن مدرک ارشد را داشتم، حالا با مدرک لیسانس استخدام شدم ولی می‌بینم که در اداره ما همه چی به مدرک بستگی دارد، مدیر شدن، حقوق بالا گرفتن، ... آیا من مجاز هستم که همان رشته فنی را با این که علاقه زیادی ندارم ادامه دهم و وقت برایش صرف کنم تا با آن مدرک حقوق من 500000 تومان زیاد شود و این مبلغ را در راه خیر استفاده کنم؟ یا اینکه به علاقه‌مندیم برسم و یک رشته قرآنی را شروع کنم و ارشد بگیرم. هرچند با ارشد رشته قرآنی دیگر حقوقم زیاد نمی شود و اصلا در سوابق کاری من اثر ندارد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید در عین آن‌که امکان امرار معاش دارید عمر خود را صرف تدبّر در قرآن کنید، از زندگی خود بیشتر بهره خواهید برد. موفق باشید
10374
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: اگر من که الان سنم 18 سال است شروع به برنامه ریزی و سیرو سلوک و مطالعه آثار شما کنم، آیا می توانم به وجود برسم و غرق در توحید شوم و ترس و اضطراب در درونم نابود بشود و به مقامات عالیه برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به امید خدا باید به هر طریقی خود را در مسیری قرار دهیم که شریعت الهی جلوی ما گذاشته و مطمئن باشیم در دنیا و آخرت نتیجه می‌گیریم. موفق باشید
10375
متن پرسش
سلام : من 18 سالمه، امسال کنکور دارم برای اینکه ریاضت شرعی بکشم باید چه کار کنم؟ با توجه به اینکه اگر بخواهم روزه بگیرم مورد سرزنش و... پدر و مادر و... قرارمی گیرم چه کنم؟ من هر شب نماز شب می خوانم آیا هر شب لازم است؟ اگر حالش نبود و ممکن است عادتم شود و آن شور اولیه از بین برود چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید طبق شریعت الهی عمل کنیم چه حال‌اش را داشته باشیم و چه نداشته باشیم. با تکرار دستورات الهی است که آرام‌آرام قلب آماده‌ی سیر به سوی حق می‌شود. موفق باشید
10358
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: با خواندن این جمله : «فراموش‌کردنِ هدف اصلی دین‌داری، کار را به شهادت اولیاء الهی کشاند»، سر جایم خشک شدم. واقعا فراموش کردن هدف اصلی دین داری کار را به شهادت اولیای الهی می کشاند؟؟ از کجا معلوم؟؟ یعنی نمی شود من هدف اصلی دینداری رو فراموش کنم ولی به شهادت اولیای الهی منجر نشود؟؟ مثل خیلی آدم های معمولی که نه دینداری می کنند نه در قتل امام شرکت می کنند؟؟ اگر این جمله درست باشه همون بهتر که خلق نمی شدیم چون از پس دینداری بر نمی آییم. ( چه جالب ، باورم نمی شود دارم با استاد طاهرزاده صحبت می کنم و شما برای شنیدن حرف من وقت می ذارین!) چه قبلا که خیلی فضای معنوی داشتم چه الآن که تهی از معنویت هستم به "یا لیتنی کنت ترابا" رسیدم. استاد عزیز کار ما از گناه و توبه و این چیزها گذشته، برای همین به کربلا به عنوان رهایی از خروارها گناه، نظری ندارم و اون متن رو نخوندم. سال ها توبه کردیم. چی شد ؟! به یار نرسیدیم. یعنی کربلا نمی تواند راهی پیش پای من بگذارد که یهو همه چی تغییر کنه و بنده ی خدا بشیم؟؟ بالاخره کی قراره مولایم دست من را بگیرد تا ملاقاتش کنم؟؟ یعنی امام (ره) که راه رو برای 300000 شهید گشودند، فکری به حال ما نکردند که نخواهیم سال ها توبه کنیم و تغییری نکنیم؟؟ مثل اینکه کسی مریض باشه و هی دارو مصرف کنه تاخوب بشه و این دور هی تکرار بشه. بالاخره کی قراره در سلامت به سر ببریم؟؟ اصلا نکند عرفا یا حتی امام (ره) ، به ما آدرس غلط دادند که لقمه را دور سر خود می چرخانیم؟؟ به همین سادگی 9 سال از تحولم می گذرد. 9 سال است که توبه می کنم و مسیری تکراری رو می روم، گاه در اوج معنویت و گاه در حضیض گناه. یعنی شما هم سال ها توبه کردید تا به یقین رسیدید؟؟؟ هرچند 9 سال سرگرم شدن به توبه و ... بهتر از اینه که در گناه غوطه ور بشیم ولی واقعا راه رسیدن به مولایمان چیست؟؟، 26 سالمه، حس می کنم صدای پای میانسالی و پیری می آید. انگیزه ای برای توبه و استمرار در آداب و ... نیست. فکر نمی کنم شما هم اگر بودید با این حرفها و با توبه ها و شب بیداری ها و معارف و انقلاب و ... به جایی می رسیدید. معلوم نیست شما چه طوری به اینجا رسیدید. چون نفس آنقدر قوی است که از هر طرف بخواهی مقابلش بایستی، خیلی بدتر آدم رو زمین می زنه. جهاد با نفس کار بشر نیست و بلاشک به افراط و تفریط منجر میشه. از طرفی آگاهی ها که بالا میره دیگه نمی تونیم خودمون رو به هیچ استاد سلوکی بسپریم چون یک استاد همه ی نیازهای ما رو پاسخ نمی دهد و نسبت به اساتید سلوک و روش سلوکی سوال دارم، و آنقدر این اساتید محترم اند که نمی شود به یکی محدود شد. چه باید کرد واقعا؟؟ یعنی امام حسین (ع) و کربلا حرفی برای من و امثال من ندارند؟؟ درست است که لیاقت ندارم، ولی این همه شهید کربلا هیچ کدام ما رو به مهمانی خدا دعوت نمی کنند؟؟ به خدا دلم می خواهد ولی چرا همه ی اولیاءالله من رو تنها گذاشتند و خودشون در محفل یار جمعند؟؟ یعنی دلشون برای من نمی سوزد و اشکی برایم نمی ریزند؟؟ یعنی سال ها می گذرد و شهدا سراغی از من نمی گیرند؟؟ یعنی مولایم و امامم به بدبختی ما رحم نمی کند؟؟ یعنی اشکهایم به زمین می ریزد و از زمین گلی نمی روید؟؟ یعنی مولایم حاضر نیست حداقل بیاید تا باهم گریه کنیم؟؟ هر گاه جمله ای می خوانم که مثلا فلان عبادت یا ریاضت، فلان نتیجه ی معنوی رو داره، بی اختیار می دوم به سراغ آن کار ولی بعد از چند ثانیه به خود می آیم که تا کی می خواهی بدوی؟؟ یادت رفته چقدر دویدی و جز افراط و تفریط کاری ازت برنیامد!! أین الحسن و أین الحسین؟؟ أین ابناء الحسین؟؟ شما چی شد که بارتون رو بستید استاد؟؟ یهو شد؟؟؟؟؟ خودتون متوجه شدید که چی شد یا نه؟؟؟؟؟ کاش شهدا ما رو لایق می دونستن که حداقل بگن چی شد که شهید شدن؟؟ کاش حداقل می گفتین اونجا چه خبره و چرا بعضی ها رو راه می دن؟؟؟ اصلا نمی خواد جواب بدین. خیلی معذرت می خوام از این بی ادبی ، ولی شما ما رو درک نمی کنید و به سوالات ما به صورت فرمایشی نگاه می کنید و فکر می کنید اگر از خودتان بگویید نفسانیت دارید و این دست سوالات رو با جوابهای صوری و فرمایشی پشت گوش می اندازید... آخه چه ربطی داره، ما که می دانیم همه چیز دست خداست و بندگان خدا هیچ کاره اند. ولی بالاخره بگین که چطور بنده ی خدا شدید... و چگونه و چندساله بار خودتان را بستید؟؟؟ سالهاست از اینکه «چه شد که کار به قتل حسین رسید» نوشته اید، برای یکبار هم که شده از این بگویید که «چه شد کار به یاری حسین (ع) کشید؟». از اینکه حرف من رو شنیدید سپاسگزار و گریانم. یا حق.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به فرهنگ به شهادت رساندن اولیاء الهی نظر کرد که چگونه هیچ چیز را مقدس نمی‌دانند و فقط ظاهر دین برایشان ملاک است و این همان فراموش‌کردنِ هدف اصلی دینداری است در حالی‌که هدف دینداری قرب است، حال اگر رویکرد انسان چنین باشد، اولیاء در مقابل‌اش مقدس می‌شوند و احترام آن‌ها مدّ نظر قرار می‌گیرد و حسین«علیه‌السلام» به قتلگاه نمی‌رود. می‌گویید نکند عرفا و یا حضرت امام به ما آدرس غلط داده‌اند که هنوز به آنچه باید برسیم نرسیده‌ایم؛ آیا اگر امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نبود هرگز گناه برایت معنا داشت که توبه ظهور کند؟ آری بنده همچنان در توبه‌ام و با نظر به افقی که حسین«علیه‌السلام» می‌نمایاند زمین‌خوردن‌های خود را می‌فهمم. فراموش کرده‌ای در فضای گناه آلود قرار داری، نه آن‌که گناه را انتخاب کرده‌ای؟ این را «مکر لیل و نهار» می‌گویند. تصوری که باید امروز از خوب‌شدن داشته باشید نباید در گذشته جستجو شود. خوب‌های زمان ما یعنی شهداء مثل همین جوانان بودند که روی دل به رهبری دارند ولی بعضاً گرفتار گناه می‌شوند بدون آن‌که به آن گناهان راضی باشند. شما اولیاء الهی در این تاریخ را در جمال شهدایی بنگرید که چنین بودند که عرض کردم. نخواهید مثل عرفای گذشته باشید که اصلاً در فضای گناه‌آلود به‌سر نمی‌بردند. چرا گمان می‌کنید نمی‌شود مثل شهید چمران و باکری شد با همه‌ی خوبی‌هایشان و آن‌همه شیطنت‌هایی که به اقتضای شرایط ظلمانی" مکر لیل و نهار" بدان گرفتار بودند؟ شهدا همه‌ی حرف‌شان را با همه‌ی ابعاد زندگی یعنی با خوبی‌ها و بعضاً لغزش‌هایشان برای ما زدند، ولی ما آن‌ها را در قاب شیشه‌ای عصمت گذاشته‌ایم تا حرفشان را نشنویم، گویا فکر کرده‌ای بنده در این تاریخ به آن معنایی که افراد را در قاب عصمت قرار داده‌اید بار خود را بسته‌ام و چون شما چنین نکرده‌اید پس وضع‌تان خراب است. وضع‌تان از این جهت خراب است که تاریخ خود را نمی‌شناسید تا صدای حسین«علیه‌السلام» که امیدوارانه دارد با همین شماها گفتگو می‌کند بشنوید. حرّ به گناهان خود که در فضای امویان گرفتار آن بود نگاه نکرد و در نتیجه صدای حسین«علیه‌السلام» را شنید و تا قله‌ی انسانیت صعود کرد، در آن حدّ که عرفای بزرگ به آستان‌بوسی‌اش می‌روند. چرا متوجه نیستید حسین«علیه‌السلام» با شما در زیر خروارهای گناه تان سخن می‌گوید و ماوراء سدّ نفوذناپذیر مدرنیته گفتگوهای مهرآمیز با شما دارد؟ چرا افتادن‌هایت را می‌بینی ولی بلندشدن‌هایت را نمی‌بینی؟ مقاله‌ی «عظمت کربلا در نجات انسان‌ها از زیر خروار ها گناه» را در این رابطه در روزهای آینده کامل می‌کنم و در رابطه با حرّ نوشته‌ای تنظیم شده و بر روی سایت قرار دارد که معلوم می‌کند معنای نجات در این زمانه در زیر سایه‌ی حسین«علیه‌السلام» چگونه است و چرا با این‌که حسین«علیه‌السلام» این‌همه شما را نجات داده، خود را درست نمی‌بینید و با نگاه انتزاعی هدایت را دنبال می‌کنید و نه با نگاه وجودی و تشکیکی. به گفته‌ی مرحوم فیض کاشانی: "گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی/ گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی/ گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم/ گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی. گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم/ گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی. گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم/ گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی. گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد/ از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد/ گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی/ گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی/ کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی". موفق باشید
10360
متن پرسش
استاد، با حادثه ی اسیدپاشی می ترسیم از خونه بیایم بیرون، از نگاه وجودشناسانه میشه تحلیل کنید این مسئله رو؟ و ما چطور نگاه کنیم که نترسیم و واقعیت رو دیده باشیم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بناست تروریست‌ها و اسیدپاش‌ها برای ما تصمیم بگیرند و زندگی ما را مدیریت کنند؟ اگر رزمندگان هم در ذیل مدیریت صدام می‌خواستند تصمیم بگیرند هرگز ما متوجه حضور خداوند در صحنه‌های زندگی انقلابی خود نمی‌شدیم. زنان مجاهد و مبارز ما این‌ها را به هیچ می‌گیرند. موفق باشید
10366
متن پرسش
سلام علیکم: استاد این همه توصیه به تسبیحات حضرت زهرا شده و به عنوان ذکر اعظم یاد شده اما دل قسی بنده باهاش نمی تونه با معنی های ذیل ارتباط برقرار کنه: الله اکبر به معنی خدا بزرگتر از ان است که وصف شود. الحمدلله به معنی حمد و ستایش مخصوص خداست. سبحان الله هم به معنی پاک و منزه است خدا. میشه لطف کنید و یک معنی از سه تا ذکر که قلب رو بتونه تسلی بده بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید به مرور کشف کنید که همه‌چیز را در کبریایی خدا بنگرید تا ذکر اللّه اکبر از جانتان ظهور کند و وقتی «ماهیات» جای خود را به «وجود» داد و وجود را که عین کمال است در همه‌ی عالم ساری و جاری دیدید، ذکر الحمداللّه ظهور می‌کند و از همه عظیم‌تر ذکر سبحان‌اللّه است، که تا به وحدت شخصیه‌ی وجود نرسید و همه‌چیز را غرق وجود حق نیابید، ذکر سبحان‌اللّه ظهور نمی‌کند. فعلاً ذکر سبحان‌اللّه را بگویید تا راه باز شود. موفق باشید
10367
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: در جواب سوال قبلی من (مربوط به امام خمینی که شما آقای گلپایگانی را مثال زدید) و با توجه به سوال 10280 شما می گویید امام از همان ابتدا ی کودکی نترس بوده اند و آقای گلپایگانی می گوید من به اندازه امام نترس نیستم پس یک حالت نا امیدی در من پیدا شده و چند سوال مهم خدا در قران می گوید: هرکسی وقتی به دنیا می آید ضعیف است و کلا هیچ چیزی ندارد (پس همه در کمالات انسانی موقع تولد یکی اند) و آیه دیگری می گوید ای مردم شما فقیر به سوی خدا هستید و خدا غنی و ستودنی است و آیه دیگر م یگوید اولیا الهی را هیچ خوف و غمی نیست و آیه دیگر و کسانی که ایمان آورده اند آنها را ترس و غمی نیست پس با این حساب یا ایمان آقای گلپایگانی ضعیف بوده و یا جز اولیا نبوده اند و دیگر اینکه این آیات شامل حال امام نمی شده و از همان ابتدا قوی و بی نیاز بوده اند. دیگر آن که شما با جواب 10280 این امید را در من بی رنگ کردید و راه کمال و از بین بردن ترس و اضطراب را یک جور سخت و دشوار دانسته اید که با توجه به مطالب کتاب جوان و انتخاب بزرگ و نزدیکی به خدا پس این ترس چه می شود؟ اگر استاد عزیز بی احترامی در سوالات من است ببخشید چون کمی گیج شده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که انسان را در ابتدا ضعیف خلق کردند، ولی فرمود هرچیزی را خلقت مخصوص به خودش را به او دادند و در همان راستا خلق‌اش کردند: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏». به امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» خلقت خودشان را دادند و انتظاری مناسب توانایی‌شان از ایشان دارند و به آیت‌اللّه گلپایگانی«رحمة‌اللّه‌علیه» نیز خلقت خودشان را دادند. مهم آن است که نسبت به آنچه خدا داده راضی باشیم و در همان بستر بندگی کنیم. موفق باشید
10350
متن پرسش
گاهی همه ی عالم و آدم دست به دست هم می دن تا آدم رو هدایت کنن ولی آدم حالش به هم می خوره. و گاهی تو نیمه های شب خوندن سوال 10307 سایتتون آدم رو متحول می کنه و آدم توبه می کنه و پشیمون می شه از بد بودن. زمونه ای که توش بد بودن خوبه. فقط استاد طاهرزاده زندگی رو زیبا می کنه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً زمانه گناه‌آلود است و باید بسیار امیدوار بود که با فروریختن پرده‌ی آلوده‌ی گناه، عصمت به جوانان معصوم ما برگردد. اگر باید به آینده امیدوار بود که باید بود، به جهت دل نورانی این جوانانی است که گرفتار گناه‌اند ولی آلوده به آن نیستند و دلشان در جای دیگری است، خدا کند شیطان آن‌ها را مأیوس نکند. کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کار انقلابی بود که افکار را از اسارت عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» ،حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس ما نیز باید از زیر بار سنگین گناه برخیزیم، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآوریم. موفق باشید
10356
متن پرسش
سلام و عرض ارادت، مطلبی درمورد آفات عزاداریها هست که می خواستم نظرتون رو درباره این مطلب و اساسا کم یا زیاد بودن خطرش جویا بشم: «البته به قول دوستان، ما فنی خوانده ها نباید خیلی در این مسائل دخالت کنیم، ولی مساله ای که سالهاست بشدت آزارم می دهد، نفوذ عالم اومانیستی و خودبنیادی غربی در اشعار آئینی و مذهبی و عاشورایی ماست. همین جا بگویم که آنهایی که نگران آهنگ نامناسب و ریتمیک شدن مداحی ها هستند، اتفاقا ریشه را باید در همین رخنه فرهنگ اومانیستی پیدا کنند. چه آنکه وقتی فرهنگی آمد، لوازمش را نیز با خود خواهد آورد؛ شعری که با نظر به نفس و انانیت انسان سروده می شود، مسلما باید با آهنگ های غربی و به قول بعضی ها لس آنجلسی خوانده شود و این، غیر از آهنگ و نوای اشعاری است که با نظر به حقایق ثابته جهان و از ملکوت عالم در گوش شاعر زمزمه و بر زبان او جاری می شود. این را گفتم، برای آن عده ای که فکر می کنند مشکل ما، ضعف آهنگ سازی و نبود آهنگ سازان حرفه ای در کنار مداحان است و غافلند که ریشه این معضلات را باید در مشکلاتی بس عمیق تر از آن دید. و اما آنچه در ابتدا ذکر شد: شعرهای اومانیستی! یک مقایسه بسیار ابتدایی و ساده بین اشعار مداحان قدیمی با اشعاری که در حال حاضر بر زبان مداحن ما جاری است، ما را به نقطه هولناکی می رساند؛ جای دو چیز عوض شده: «حسین» و «من» یعنی چه؟ در اشعار قدما دقت کنید!، «حسین» محور است و دیگر مفاهیم حول وجود او به طواف مشغول اند، گاهی از مظلومیت «حسین» می گویند، گاهی از مصائب «حسین» می خوانند، در پاره ای از بیت ها کرامت و عطوفت «حسین» به میدان می آید، شجاعت «حسین» بار حماسه اشعار را به عهده می گیرد، و در اوقاتی ذکر ولایت «حسین» می شود و آرزوی ورود در جرگه شیعیان او ... . خلاصه اینکه «حسین» یا تو بگو «الله» نقطه کانونی و خورشید نورافشان است و دیگران هویت و نورانیت خود را در گردش به دور این کانون جستجو می کنند. و اما کمی به اشعار حال حاضر دقت کنید تا به نقطه هولناک ذکر شده برسید؛ جابجایی «حسین» با «من»! در مداحی های امروز، آنچه در مرکز قرار گرفته و اساسا موضوعیت دارد «من» است. گاهی از عشق و دیوانگی و جنون «من» می خوانند، گاهی از دلتنگی «من» برای زیارت کربلا و دیگر عتبات می گویند، گاهی این «من» هوس می کند که در کنار فلان ضریح یا در فلان مجلس بمیرد، جناب «من» برای بعد از مرگش هم به فکر است که «حسین» در خدمتش قرار گیرد و او را از احوالات هولناک محاسبه و مجازات نجات دهد... . خلاصه اینکه «حسین» و همه حضرات معصومین و یاران و فرزندان «حسین»، همه باید دور کانون «من» بگردند و جنون و مرگ و بعد از مرگ و سیر و سیاحت «من» من را تامین کنند یا به قول آقایان، حال «من» را خوب کنند. نمی خواهم حال حضورتان در روضه ها را خراب کنم، ولی کمی به وضعیت غالب مداحی ها امروزه دقت کنید، آیا غیر از همین هاست که در بالا ذکر شد؟! این سینه ها به نام «حسین» زده می شود و به کام «من» و در آخر باز هم می گویم، علمای اسلام به داد اسلام برسید! ما هرچه داریم از محرم و صفر است، نگذارید هرچه داریم را از ما بگیرند! شاید بگویید که این فرهنگ اومانیستی در همه ابعاد زندگی و مولفه های آن نفوذ کرده که جلسات عزاداری اباعبدالله علیه السلام هم جزئی از آن است، ولی کمک کنید که تطهیر فرهنگ مان از نفسانیت و رجوع به «الله محوری» از جلسات «حسین» شروع شود که «حسین و قیام حسین، الی الابد نقطه اصلاح جوامعی است که از «الله» به انحراف کشیده شده اند»»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید بعضاً در مداحی‌های ما، مداح‌ها از فنایی که باید در محضر حسین«علیه‌السلام» داشته باشند تا نور حسین«علیه‌السلام» بر جانشان تجلی کند غافل‌اند و باید حساب آن‌ها را از شعرای آئینی که حقیقتاً میهمان حسین«علیه‌السلام»‌اند و از حسین«علیه‌السلام» می‌گویند، جدا کرد. موفق باشید (مداحی با کدام محور؟)
10339
متن پرسش
با سلام: لطفا در زمینه واقعه اخیر اصفهان منظورم اسید پاشی به صورت زنان اعلام نظر بفرمایید به نظر پیچیده می آید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که هرچه هست یک جنایت بزرگ است، این کار از ترورکردن انسان‌های مظلوم کثیف‌تر است. موفق باشید
10346
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: ببخشید که بحث شاید نامربوطی را مطرح می کنم. در این صورت می توانید آن را منتشر نکنید. سایت تان را می خواندم که به بحث آن دوستی که گفت در مورد کنترل شهوت خود مشکل دارد بر خوردم. بنده با توجه به این که دراین زمینه زیاد مطالعه و تجربه داشتم می خواستم با اجازه تان یک توضیح جامعی در مورد عارضه شدت شهوت بدهم تا دوستان مبتلا به این بلای زندگی سوز که امروز بسیار رایج شده و مذهبی و غیر مذهبی هم نمی‌شناسد و می تواند زندگی و آینده حتی بهترین انسان ها را هم نابود کند بتوانند انشاالله از شر آن خلاص شوند. نکته اول و بسیار مهم این است که معمولا مذهبی ها برای کنترل وسوسه‌های شهوانی به امور معنوی روی می آورند که البته مطئنا لازم است اما در اغلب موارد کافی نیست. این تجربه که انسان بلافاصله بعد از یک سری احوالات خوب معنوی باز وسوسه و به آسانی شهوت اش برانگیخته می شود نشان دهنده ملکه شدن شهوت در وجود انسان است که در این صورت نیاز به درمان جامع دارد و بنا به تجربه بنده صرفا با توبه و عهد برای عدم بازگشت به گناه میسر نمی شود. ریشه‌ی مشکل این جا است که بعد از یک دوره شهوت‌رانی غیر از این که ذهن و روان انسان به طور متناوب اسیر افکار جنسی می‌شود (که برای درمان این بخش از مشکل همان روش های معنوی و کنترل خیال مؤثر است)، ساختار مزاجی و عصبی بدن او نیز از حالت عادی خارج می‌شود به طوری که خواه ناخواه نرخ ترشح هورمون‌های جنسی و اسپرم‌سازی بدن فرد مبتلا از حد نرمال بسیار فراتر می رود و او از این به بعد غیر از وسوسه‌های ذهنی، مقهور کارکردهای غیرعادی غدد و اعصاب خود نیز خواهد بود. در این حالت فرد دقیقا مثل یک معتاد دوره‌های خماری و نئشگی را تجربه می‌کند: 1. فشارهای جسمی - روانی برای ارضاء نیاز 2. لذت و آرامش موقت بعد از ارضاء 3. عذاب روحی و جسمی موقت؛ و تکرار مجدد این سیکل. لذا دوستانی که به این عارضه که در واقع یک اعتیاد از نوع جنسی است مبتلا شده‌اند باید بدانند که این‌ها در اثر یک مدت شهوت‌رانی کارکردهای طبیعی بدن خود را کاملا مختل و دگرگون کرده‌اند و تا این کارکردهای به حالت عادی برنگردد اعتیاد جنسی‌شان به طور کامل و واقعی قابل درمان نیست. اما برای درمان جامع بنده روش‌های طب سنتی را توصیه می‌کنم. چرا که تنها اطباء سنتی هستند که مبتنی بر نظریه‌ی مزاج‌ها می‌توانند تعادل شیمیایی و مزاجی غدد و اعصاب را به حالت نرمال خود برگردانند و اعتیاد جنسی را به طور کامل درمان کنند هر چند دوره‌ی درمان معمولا کمی طولانی است. از آن جایی که نسخه یکسان جامع برای همه نمی شود ارائه کرد دوستان باید خودشان به طبیب مراجعه کنند اما تجویزات عموما شامل کاهش مصرف غذاهای صفرا زا، مصرف غذاها و داروهای صفرابر، غذاهای خون ساز، غذاهای مقوی اعصاب و روان، داروها و درمان های موضعی برای تقویت کمر و اعصاب می باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد کاملاً درست و مبنایی است و تأیید می‌کند که چگونه باید در درمان‌ها نسبت بین جسم و روح را رعایت کرد. البته عنایت داشته باشید که همین ترشحات هورمونی در اثر آن تمرکزهای روحی بود و چنانچه با جدّیت تمرکزات خود را به سوی معانی صرف کنیم آن ترشحات هورمونی نیز کم خواهد شد، با این‌همه از راه‌کار پیشنهادی شما نباید غفلت کرد. موفق باشید
10328
متن پرسش
با سلام: خواهر متدینی دارم اما متاسفانه شوهرش در کسب مال رعایت حلال و حرام نمی کند، برای اینکه خواهرم را تنها نگذارم زیاد به منزلشان می روم. اینکه آنجا مجبورم چیزی بخورم که نمی دانم کاملا حلال است یا نه اذیتم می کند، یا گاهی هدیه هایی از آنها می گیرم، اگر استفاده نکنم خواهرم ناراحت می شود (خواهرم بعضا مطلع نیست)، نمونه آخر همین چند ماه پیش به خاطر بدهکاریش پولی ربا گرفت شاید مخارج خانه از آن پول نباشد اما در هر صورت پول ربا وارد مالشان شده درست است؟ استاد چه کار کنم؟ به نظر شما موضوع را با خواهرم در میان بگذارم؟ آخر نگران زندگیشان هستم که با این کار من خدای ناکرده ضربه ای ایجاد شود، هر چند خواهرم به انداره کافی حرص می خورد و تلاش می کند، استاد چه کار کنم؟ از اینکه اینها اثر بد در روحم ایجاد کند نگرانم! التماس دعای فراوان، با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را با مرجع تقلیدتان در میان بگذارید. تا آن‌جا که اطلاع دارم فقهای گرامی در این موارد حمل بر حلیّت می‌کنند. موفق باشید
10329
متن پرسش
ناظر مالى بازار اهواز دزدى می کرد، در مسائل اقتصادى خلاف شرع می کرد، به حضرت امیر خبر دادند، حضرت دستور داد که فورى عزل اش کن، بازداشت اش کن، تمام حقوق اش را از بیت المال قطع کن، ببرش به زندان، ملاقات ممنوع! کسى نیاید به او امید بدهد که کمک ات می کنیم بیایى بیرون و راههاى دروغگویى را یادش بدهد، به زنجیر ببندش و فقط موقع نماز یا هواخورى زنجیرش را باز کن، جمعه هم در نماز جمعه جلو همه مردم شلاقش بزن که تمام مردم ببینند که ما با یک مدیر خائنى که به حقوق مردم خیانت مالى می کند، تعارف نداریم. البته برخى می گویند آقا مواظب آبروى متهم باشید!!! باید به آنها گفت، حفظ آبروى این، آبروى اسلام را می برد، اگر الآن بخواهى آبروى این فرد را حفظ کنى، آبروى حکومت اسلامى را می برى، چون مردم می گویند همه اینها دزد اند، هواى همدیگر را دارند، باید جلوى مردم بى آبرویش کنى، حضرت امیر فرمود در بازار اهواز اعلام کنید که این متهم از هرکس رشوه اى گرفته یا مالش را خورده، بیاید و حق اش را بگیرد. یک روز هم سوار الاغ بکنیدش و در اهواز بچرخانید تا همه او را ببینند. این منطق مدیریت اسلامى است، مدیرانى که دزدى می کنند از بیت المال و حق مردم را می خورند و خیانت می کنند، باید بى آبرو شوند «اسلام، حکومت در اتاق شیشه اى ٢ / سال٩١ / استاد ازغدی» می خواستم بپرسم که کشور ما چه قدر اسلامی است؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین ضعف ما آن‌که متأسفانه قضات ما عموماً مجتهد نیستند و همین امر از بسیاری از ابتکارات در امر قضاوت قضات محترم ما را محدود می‌کند و ضعف‌های دیگری که یکی دو تا نیست، ولی با این‌همه به تنها جایی که امید داریم قضاوت اسلامی در آن به‌وقوع بپیوندد نظام جمهوری اسلامی است. موفق باشید
10321
متن پرسش
با سلام: استاد از روز اول محرم تا اربعین می خواهم چله بگیرم. اولا آیا این کار خوب است؟ ثانیا چکار بکنم در این چله؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آمادگی‌های معرفتی و روحی باشد، چله‌گرفتن بسیار کمک می‌کند به‌خصوص که زیر نظر استادی باشد که عالِمِ مرشد باشند، ولی فراموش نکنید این مدتی را که انتخاب کرده‌اید با کراهت روزه‌ی روز عاشورا روبه‌رو می‌شوید. موفق باشید
10322
متن پرسش
با سلام: دیده میشه که بعضا کاربران را به روانپزشک ارجاع می دهید. آیا آنها را قبول دارید؟ یا افرادی خاص از آنها با رویکردی خاص را قبول دارید؟ چون هرچه می کشیم از همین روانپزشکان خیال پرداز است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت بفرمایید روان‌پزشک غیر از روان‌شناس است. روان‌پزشک بر اساس تأثیر داروهایی که مطابق روش تجربی تأثیر می‌کنند مداوا می‌کند و در صورتی که روان انسان به جهت اختلال هورمون‌ها به شدت به زحمت افتاده چاره‌ای نیست مگر آن‌که با مصرف دارو خود را درمان کند. موفق باشید
10323
متن پرسش
سلام استاد: ما گروهی از خواهران سطح 3 حوزه علمیه هستیم که در نظر داریم به حول و قوه الهی، فعالیت های پژوهشی در قالب هسته های علمی انجام دهیم. من کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود را خوانده ام و بسیار برایم راهگشا بوده است. حال با توجه به وضعیت فرهنگی، بنظر جنابعالی اگر بخواهیم در مورد آسیب شناشی مسائل فرهنگی تحقیق نماییم، چگونه و از کجا شروع کنیم؟ از نظر شما در کدام حیطه از مسائل فرهنگی متمرکز شویم؟ لطفا ما را راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با توجه به روش حضوری که دین در آن حیطه ما را به سوی حق هدایت می‌کند جامعه را به قرآن و روایات سوق دهیم و در ابتدای کار، معرفت نفس کمک می‌کند. موفق باشید
10317
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد کمتر از یکسال است که ازدواج کردم، تا قبل ازدواجم از نظر معنوی و بحث توکل به گونه ای بودم که زندگی آرام و با دغدغه کم داشته باشم ولی از زمانی که ازدواج کردم بسیار عوض شدم و متاسفانه حتی اعتقاد عمیقم بسیار سطحی شده، از طرفی اعتراف می کنم که به همسرم بسیار وابسته ام و از آنجایی که سایه پدر روی سرم نبوده نمی دانم چگونه این وابستگی را از بین ببرم. خواهش می کنم راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آرام‌آرام به خود می‌آیید و با برنامه‌ای منظم در مسیر معارف الهی و عبادات ربانی قرار می‌گیرید و محبت به همسرتان را هدیه‌ی الهی بدانید و سعی کنید آن محبت حفظ شود و شیطان آن را خراب نکند. موفق باشید
10319
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: به نظر شما آیا سرکوب میل جنسی و عدم پاسخگویی به موقع به آن در اثر عدم ازدواج می تواند در دراز مدت باعث قوی شدن قوه وهم و غلبه آن بر عقل بشود؟ یعنی فردی که قوه وهمش خیلی قوی شده است و بر عقلش چیره شده است و به همین دلیل دچار برخی بیماری های روحی - روانی شده است می توان گفت که منشاش تراکم میل جنسی و عدم پاسخگویی به آن باشد؟ و آیا با ازدواج به حالت عادی بر می گردد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: میل جنسی رویهم‌رفته یک میل اصیل نیست، وسیله‌ای است برای تولید فرزند، مگر آن‌که ما بر روی آن متمرکز شویم در آن صورت برایمان عمده می‌شود. علاوه بر پیامبری مثل حضرت عیسی«علیه‌السلام» که ازدواج نکردند، چه علمایی داشتیم که وارد جواب‌گویی به این میل نشدند؟ با این‌همه اگر شرایط ازدواج فراهم باشد بهتر است ازدواج کرد، ولی قبل از آن نباید ذهن خود را متمرکز این موضوع بکنیم تا قوه‌ی واهمه به جای عقل بر ما حکومت کند. موفق باشید
10312
متن پرسش
با سلام: گاها با برخی همکاران و دوستان با تفکرات مختلف مباحثی داریم که حقیقتا گاها از توجیه ایشان عاجز هستم و خواهش دارم به سوالات مطروحه شفاف و کاربردی پاسخ فرمایید. 1- گفته شده وقتی حضرت ظهور می کنند با دین و تفکراتی کاملا متفاوت با این دینی که اکنون داریم مواجه می شویم و از کجا معلوم که این تفاوت دین ما با مبانی دینی حضرت، همین خشکه مقدسی هایمان نباشد و ما در برخی مبانی دینی از جمله محرم و نامحرم و نحوه پوشش افراط نکرده باشیم؟ 2- الان نحوه پوشش در اکثریت قاطع شهرهای کشور و جامعه ما به گونه ای است که به عرف تبدیل شده است یعنی بدحجابی برای همه عادی شده و کسی زیاد به جزئیات آن توجه نمی کند و یا به قولی تحریک نمی شود، آیا در این شرایط هم لازم است که مثلا ارتباط خودمون با نامحرم را کنترل کنیم و مخصوصا در مورد نگاه کردن به نامحرم؟ 3- مدتی است که علیرغم اینکه دوست دارم خودم را کنترل کنم و اتفاقا دغدغه مذهبی هم دارم، در مواجهه با برخی زنان و دختران دچار لغزش فکری می شوم بدین شرح که آنها را با همسر خود مقایسه می کنم و خلاصه اینکه دلم درگیر ظواهر می شود، و این در حالی است که به شدت از این وضع در رنج هستم، خواهشا شفاف و روشن بفرمایید دلیل این حالت و راه درمان آن چیست؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- در هرحال ما در زمان غیبت به کمک فقهایی که تنها راه جهت نزدیکی به فرمان خدا را اجتهاد قرار داده‌اند و راه دیگری نیست که بدان متوسل شوند، وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهیم و در حدّ توان خود سعی می‌کنیم جامعه را به دستور فقهای عزیز نزدیک کنیم 3- باید متوجه باشید هر آنچه در بقیه‌ی زنان هست، خداوند در همسر خودتان قرار داده، شیطان است که شما را از کمالات همسرتان غافل نموده. راه مقابله با شیطان، بی‌توجهی به وسوسه‌های اوست تا مأیوس شود. موفق باشید
10300
متن پرسش
با سلام: نظرتان در مورد کتاب «صهبای حج» آیت الله جوادی چیست؟ می تواند قبل از سفر حج به درکمان کمک کند؟ موسسه نور القران کلاسهایی برگزار می کند مانند شیعه شناسی و شرح «جامعه السعادات» شرکت در این کلاسها را به شاگردانتان توصیه می فرمایید؟ با تشکر، محتاج دعای خیر شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «صهبای حج» کتاب بسیار ارزشمندی است و خیلی خوب است قبل از رفتن به حج خوانده شود. در جریان کلاس‌هایی که می‌فرمایید نیستم ولی شیعه‌شناسی و آشنایی با کتاب ارزشمند «جامع‌السعادات» بسیار خوب است. موفق باشید
10306
متن پرسش
سلام: من 23 سالمه اهل قم در یک خانواده نسبتا معمولی به دنیا اومدم مدتی دارم کتاب آشتی با خدا رو میخونم، در کنار کتابهای دیگه ای که دارم مطالعه می کنم الان احساس بدی دارم، احساس پوچی واقعا احساس می کنم خیلی خالی هستم، همه ی زندگیم فکر و تمرکز روی تعلقات دنیاییم بوده، پول، رفاهیات، آدمی که عاشقانه دوستم داشته باشه، جلب توجه دیگران و... اینها حجابهای زخیمی بین من و پروردگارم کشید. اینقدر خواستم زخیم باشه که حتی روزنه ی کوچکی از این نور به درونم نتابه حالا که همه ی وجودمو سیاهی گرفته دنبال نور می گردم و پاره کردن این پرده ها از وجودم و پیدا کردن اون نور مطلق برام آرزو شده، یه آرزویی که می ترسم بهش نرسم. زندگی بیهوده داشتن سخته و سخت تر از اون اینکه حس کنی دیگه راه نجاتی برای خودت باقی نذاشتی. نمیدونم چرا اینطور وجودمو نابود کردم دنبال چی بودم؟ حالا من گمراه میخوام این راهی رو که رفتم برگردم اما خیلی طولانیه آیا میتونم از نو شروع کنم؟ معنی اخلاص با خدا چیه؟ وجودم تاریک شده، اون نوری که منتظرشم کجاست؟ من خودم همه ی پرده هارو کشیدم تا نوری بهم نتابه، ولی گم شدم تو این سیاهی، به کجا دارم میرم نمیدونم. هر چی در مقابلم می بینم تاریکیه. نماز که میخونم هیچ لذتی نمی برم، از خودم بدم میاد که اینقدر وقیحانه در مقابل پروردگارم می ایستم ولی هیچ توجهی بهش ندارم اون میفهمه ولی به روم نمیاره بجایی که مچمو بگیره دستمو می گیره و این لطف اونو که اینقدر منو از خودم متنفر میکنه. چکار کنم چطوری بهش وصل بشم باهاش آشتی کنم؟ دلم می خواد با اون باشم تا از همه دنیا آزاد بشم. کمکم کنید لطفا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه‌اید که حضرت حق از ما دور نیست ما هر اندازه در جدّی‌نگرفتن غیر خدا موفق شویم به همان اندازه به خدا نزدیک می‌شویم، پس باید آرام آرام متوجه شد که همه‌ی کمالات و همه‌ی برکات در زیر سایه‌ی حضرت حق محقق می‌شود. سعی کنید در معارف الهی جلو بروید تا سؤالاتتان یک‌یکی جواب داده شود. مباحث معرفت نفس شروع خوبی است. موفق باشید
10307
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام: جناب طاهرزاده مدتهاست شما را می شناسم از دوره دانشجویی کلاسها را آمده ام بحث ها را کار کرده ام شما هم حقیر را می شناسید اما شرم اجازه معرفی نمی دهد. اوضاعم خراب خراب است. مدتهاست می خواهم دردم را با شما در میان بگذارم اما احساس می کردم ثمری ندارد. آنچه باید بدانم می دانم و حل مشکلم اطلاعات و نصیحت و یادآوری جدیدی نمی خواهد و خودم باید در این جنگ پیروز شوم. اما حالا که در سراشیبی سقوط مدام زمین می خورم و می بازم دیگر چاره ای نمانده جز چنگ زدن به هر چیزی که به ذهن می رسد. شهوت امانم را بریده است. مجرد که بودم دوره دبیرستان و دانشگاه هر وقت شیطان به بادمان می داد چه با اینترنت چه با فیلم و خطورات و امثالهم، وعده می دادیم که ازدواج نجاتمان می دهد. ازدواج کردیم و باز هم گرفتار. هر دو سه ماهی یک بساطی داریم. یک چند وقتی اوضاع خوب است درس و مطالعه و... اما دوباره یک اتفاقی می آفتد مثل عصبانیتی، دعوای ساده ای و من مثل خواب نماها گویی ناخودآگاه خلوتی جور می شود و می روم اینترنت و سرچ نجاست و بعد ... کلافگی و عذاب وجدان و افتضاح روحی و ... چقدر جان بکنی تا توبه کنی و ... اوایل فکر می کردم مشکل از همسرم هست که نمی تواند در فضای خلوتمان سیرابم کند و لذا کلی انتظار و خرده فرمایش بی جا و با جا داشتم تا این نفس لا مذهب آرام بگیرد اما وقتی کلاهم را قاضی کردم دیدم آیا همسر من هر چقدر زور بزند می تواند مثل زنانی که در این نجاستخانه اینترت در این عکس ها و فیلم ها شغلشان این است بشود و ذائقه خراب شده و زیاده خواه من را آباد کند؟ بماند که آن بنده خدا هم خیلی با ما راه آمد اما دیدم گاهی اوقات حتی میل آمیزش سیر است اما باز هم به سمت اینترنت کشیده می شوم. گفتم شاید معنویت پایینم دست نفس را باز می گذارد اما دیدم در معنوی ترین شرایط مثلا فردای عرفه یا بعد کربلا یا ... باز اوضاع به هم می ریزد، بعد کلی گریه و لابه و دعا و مثلا معنویت گفتم شاید عادت کرده ام و این گونه ناخودآگاه به سمت آن کشیده می شوم و لذا قسم خوردم اصلا در تنهایی اینترنت نروم چند وقتی موثر بود ولی باز شکست خوردم بعد اصلا اینترنت را قطع کردیم یک چند ماهی اینترنت نداشتیم خب اوضاع خوب بود اما دوباره به محض به دست آمدن اینترنت در اولین خلوت کار خراب شد. اوایل خیلی عذاب وجدان بود و زود از اینترنت بیرون می آمدم اما الان دیگر گویی قبحش هم ریخته است عذاب وجدانش هم کم شده است با عرض معذرت لذتبخش هم شده است. دیگر از توبه و گریه و حرم و فحش و ناسزای به خودم بعد این ماجرا هم خسته و کلافه شده ام و اعتقاداتم هم به هم ریخته است. نمی دانم چه ایمان مسخره ای داریم که این چنین در بازار فواحش حراج می شود. همسرم هم فهمیده است. ابتدا تهدید به طلاق کرد چند وقتی موثر بود اما ... اعتقاد دارد اعتیاد است، او بود که وادار کرد مشاوره بگیرم. هر چند که گمان نمی کنم چندان با مشورت اتفاقی بیفتد. نمی دانم. گفتم اراده ام ضعیف است آری اما من فکر می کنم مشکلم بزرگتر از این حرف هاست، من الان کلنجارم این است که چرا من از این فضای آلوده متنفر نیستم، حتی آن وقت که متنفر بودم هم باعث نمی شد که به سراغش نروم. اصلا انگار وقتی این حس بالا می زند خیلی هم بدم نمی آید گناه کنم. یادم به شهید بابایی می افتد که می گویند وقتی فضای گناه فراهم می شد ورزش می کرد، می دوید تا راحت شود، ولی آخر باید از افتادن در دام شیطان بدت بیاید تا بخواهی فرار کنی نه مثل منی که انگار با شیطان فعلا رفیق شده ام و خیلی هم از منحرف شدن فرار نمی کنم. من مدتهاست گرفتارم، از دبیرستان یا شاید هم راهنمایی، خانواده مان هم خانواده خیلی با محبت و خوب و عفیفی بوده است، نمی دانم چرا ما اینگونه شدیم. خودم آدمی نبودم که سراغ این مسایل بروم اما گاهی که خودش پیش می آمد تا خرخره غرق می شدیم. البته نه اینکه کلا چنین آدم هوسرانی بوده باشم، در عموم ایام سال یک بچه حزب اللهی دو آتشه با مطالعه بحثهای تشکیلاتی ولایتی ... اما احساس می کنم منافق شده ام. دعا کنید برای نجات این شاگرد بدبختتان. و اگر حرف نجات بخشی هست مثل همیشه دریغ نفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانم چه می‌گویی؛ زمانه زمانه‌ی گناه‌آلودی است و این آخرین تیری است که شیطان آخرالزمان از ترکش خود رها کرده و بعد از مدتی می‌بینی به‌خود آمدی. در این رابطه احساس کردم متنی را که جهت سخنرانی امسال در ماه محرم تهیه کردم برای شما بفرستم حرف‌هایم را آن‌جا زده‌ام. موفق باشید . متن صحبت من این است: باسمه تعالی کربلا و نجات انسان‌ها از زیر خروارها گناه «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ الْمَقَامِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَرِیکَ الْقُرْآنِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ الْخِصَامِ ‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ(زیارت امام حسین در شب عید فطر و قربان) أَشْهَدُ أَنَّکَ التَّالِی لِکِتَابِ اللَّهِ، وَ أَمِینُ اللَّهِ، الدَّاعِی‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(زیارت مطلقه‌ی امام حسین) 1- کربلا توان این را دارد که در فضای حاکمیت فرهنگ ظلمانی اموی عده‌ای را از دل لشکر عمر سعد بیرون آورد تا معلوم شود ما نیز می‌توانیم از ظلمات فرهنگ مدرنیته به کمک کربلا آزاد شویم حتی اگر در مقابل ما جز شهادت راه دیگری نباشد. کسانی که روزنه‌ای در اعماق ظلمت دیدند و شتابان به سوی آن گریختند و پیش‌مرگِ شهداء شدند، زیرا گریختگان از ظلمت بیشتر قدر نور را می‌دانند. اینان تکلیف را برای دیگران و کار را برای خود روشن کردند. یعنی اگر در اوج ظلمات فقط رشته‌ی باریکی بین تو و حق در میان است، دست بینداز و سر این رشته را بگیر که سعادت تو تنها در چنگ‌زدن به این رشته است، آن‌ها همّت نمودند و اگرچه دیر آمدند ولی چون همتی بلند داشتند از آنان که زودتر آمده بودند عقب نماندند و اگر آخر آمدند به تلافی آن، اول شهید شدند. کربلا یعنی: در شکست پای، بخشد حق پَری هم ز قعر چاه بگشاید دری آن‌هایی که چون نعمان بن عمرو راسبی‌ها آلوده‌اند باید راه خلاصی را از آن آلودگانی بیاموزند که چگونه با آمدن در لشکر امام حسین خود را نجات دادند، این است آن رشته‌ای که راه را به سوی ناپاکان باز نگه داشته. مسعودبن حجاج تمیمی و پسرش در اولین فرصت به امام پیوستند و در زیارت ناحیه می‌گوییم: «السلام علی مسعود بن حجاج و ابنه عبدالرحمن» پیامشان به آن‌هایی که گرفتار عصر و زمانه‌ی نامساعداند و می‌گویند در تنگنای حاکمیت فرهنگ کفر امکان دین‌داری نیست و شهوت و حرص همه‌ی زندگی‌مان را گرفته است، این است که در هر وضع که باشید سخت‌تر از وضع ما نیست ولی چون به جستجوی راه بودیم و به وضع خود رضایت ندادیم خداوند برای ما راهی در لباس دشمن به سوی کوی شهیدان گشود. خداوند خدایی کرد و ما را از صف دشمن بیرون آورد. ضرغامة بن مالک تغلبی از شیعیان کوفه بود با عمر سعد از کوفه بیرون آمد ولی در کربلا به امام حسین پیوست. گویا لباس دشمن را عاریت کرده بود که به وسیله‌ی آن به دوست برسد. بعد از نماز ظهرِ عاشورا جلو دیدگان امام مبارزه کرد تا شهید شد. در زیارت ناحیه می‌گوییم: «السلام علی ضرغامة بن مالک» سخن ضرغامه به ما آن است: «آن‌کس که نیفتد اندک است، و پدر ما ابوالبشر پس از سقوط برخاست تا به فرزندان خود بگوید: با سقوط و افتادن، از کار باز نایستید، تا نبض شما می‌زند، دوستی فضیلت‌ها را در دل نگه دارید و با افتان و خیزان به سوی فضائل انسانی برگردید. شیر آن نیست که حمله‌های سخت دارد، شیر آن است که پس از سقوط‌ها برخیزد، زیرا از رسول خدا شنیده بودند: «ایُّهَا النّاس اِنَّهُ قَدْ قُذِفَ فِی قَلبی اَنَّ مَن کانَ عَلی حرامٍ فَرَغِبَ عَنهُ ابْتِغاءَ ما عِنداللّهِ غُفِرَ لَهُ ذَنْبُه»(بحار، ج 20، ص 126) ای مردم در قلب من نهاده‌اند که هرکس بر اعمال حرامی بوده و به امید آنچه نزد خداوند است از آن حرام منصرف شود گناه او بخشیده می‌شود. و این راهی است که امام حسین در مقابل سپاهیان عمر سعد گشود. جوین بن مالک تیمی چون آن خباثت را در جبهه‌ی امویان دید که همه‌ی راه‌های آزادگی را بر امام حسین بسته‌اند، شبانه با دوستان خود به طرف امام حسین آمد و در اولین حمله در صبح عاشورا شهید شد تا معلوم شود اگر کسی با دشمنان اسلام فرسنگ‌ها همراه بود و تنها یک قدم تا انتهای راه مانده، اگر در آخرین قدم نیز برگردد می‌تواند در صعود به اشخاص درجه‌ی اول برسید و همراه حبیب بن مظاهرها شهید شود. در زیارت ناحیه می‌گویی: «السلام علی جوین ابن مالک التمیمی»، زیرا در همراهی با سفلگان هر قدم که برداری جذبه افزون می‌گردد و جرأت برگشت را به‌کلّی از انسان می‌گیرد. پس تو نیز هنگامی که سقوط از حدّ گذشت، به کناری برو و در کار خود بیندیش و به آخرین منزلی که در این راه می‌رسی فکر کن و این شهیدان را از نظر دور مدار تا معلوم شود جای ناامیدی نیست، در آخرین درجه‌ی سقوط می‌توانی خود را دریابی. این شهیدان به ما می‌گویند: وقتی امام حسین مدّ نظرها باشد و تاریخِ دفاع از انقلاب اسلامی ظهور کند، با یک حرکت معقولانه می‌توان از زیر خروارها گناه به‌در آمد و در هیچ حالی نباید از دست‌یابی به اهداف مقدس مأیوس شد حتی اگر در لشکر یزید باشی. قاسم بن حبیب ازدی با عمر سعد به کربلا آمد و در اولین فرصت(در ایام مهادنه) به سوی امام حسین رفت، و در روز عاشورا پیش روی امام حسین با لشکر کفر نبرد کرد و در حمله‌ی اولی شهید شد. اینان ستارگانی‌اند که از پشت ابر سیاهِ نظامِ اموی در آمدند و همچون سپیده‌ای در شب تاریک درخشیدند تا نشان دهند در آن سپاه چنین انسان‌هایی نیز بودند که اگر در ابتدا با امام حسین نبودند ولی نمی‌توانستند هم‌نَفَس با یزیدیان باشند، حسین که جلو افتادند در اولین فرصت به او می‌پیوندند. یعنی هیچ وقت امید هدایت دیگران را از دست مده. پس «السلام علی قاسم بن حبیب الازدی» که راه‌گشای امروز ما نیز هست. حارث بن امْرء القیس کندی: وقتی شرط‌های بین امام و عمر سعد از طرف ابن زیاد قبول نشد به جانب امام روانه گشت تا نگذارد دانه‌ی ایمانش در کشتزار امویان بپوسد و به ثمر ننشیند، با شهادت خود آن دانه را آبیاری کرد تا در ابدیت خود با محصولِ ملاقات با حق روبه‌رو شود. زیرا رسول خدا فرمودند: «إِنَّکُمْ قَدْ أَصْبَحْتُمْ بِمَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْحَقِّ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ فِیهِ مِنْ‏ أَحَدٍ إِلَّا مَا ابْتَغَى‏ بِهِ وَجْهَه»‏(بحار الأنوار ج‏19، ص: 333) شما اى مسلمانان در منزلگاه حقّى فرود آمده‏اید که خداوند این حق را از احدى نمى‏پذیرد مگر اینکه هدفش فقط خدا باشد عبداللّه بن بُشر خثعمی با لشکر عمر سعد به کربلا وارد شدد و در اولین فرصت به امام پیوست و در پیش روی امام با لشکر کفر نبرد کرد و در پیش از ظهر عاشورا شهید شد. در آن شرایط دلهره و تصمیم، از گردنه‌ای سخت عبور کرد و در تقابلِ حق و باطل جبهه‌ی حق را انتخاب نمود و تَه سفره‌های دنیا را برای واماندگانِ در راه گذاشت و با همّتی بلند پرواز کرد. گفت: پند مردان به گوش دل بشنو ره چنین است مرد باش و برو مرغ را پَری می‌برد تا آشیان پَرّ مردان، همّت است این را بدان اینان از سرزمین کربلا به ما می‌گویند: ای زائران و عزاداران حسین، ما در این کوی خفته‌ایم تا در راستای حضور در محضر حق، وفاداری به خاندان رسول خدا و قرآن فراموش نشود. در پیشگاه حقیقت تفاوت نمی‌کند که در کربلا باشی یا در راه آن. اگر انسان همچون میوه، رسید و نواقص خود را جبران شده دید، استقبال از مرگ برای او طبیعی است و راز این‌که اهل‌البیت هیچ‌وقت از مرگ نهراسیدند همین نکته است و دائماً به دشمن خود می‌گفتند: ما را از مرگ می‌ترسانی؟ و اصحاب کربلا توانستند با رجوع به امام حسین و راه او آنچنان جبران نقائص کنند که دیگر همچون مولایشان از مرگ هراسی نداشتند، زیرا تا دیوار خانه‌ی محبوب جلو آمده بودند. کربلا این‌گونه انسان‌ها را از زیر خروارها گناه نجات می‌دهد. از آن‌جایی که نفس امّاره را باید کشت و با نظر مبارک اولیاء الهی به‌خصوص حضرت سیدالشهداء این کار ممکن است، باید به طریقی نظر مبارک حضرت را جلب کرد تا ما مالک نفس خود شویم و راه عبودیت پیش گیریم و اشک بر اباعبداللّه وقتی با نظر به مقام حضرت باشد، کارها خواهد کرد. او «عَبْرَةَ کُلِ‏ مُؤْمِن‏» است و همه‌ی انبیاء در غم حضرت سیدالشهداء شریک‌اند و با حضرت یک نوع وحدت دارند. این وظیفه همه‌ی مؤمنان است که نسبتی با وارث همه‌ی انبیاء و اولیاء برقرار کنند و اشک برای آن حضرت آن نسبت را شکل می‌دهد و ما را در زیر سایه‌ی انسان‌های معصوم قرار می‌دهد و به اندازه‌ی صلاحیت وجودی خودمان ما را به خودشان نزدیک می‌کنند و ما را از زیر خروارها گناه نجات می‌بخشد. والسلام
نمایش چاپی