بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19553
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات بدرگاه حضرت حق ان شاء الله. استاد در ارتباط با بیانات رهبر انقلاب در دیدار با تشکلهای دانشجویی در تاریخ ۱۸ خرداد ۹۶ و نکاتی که ایشان اشاره فرمودند به نظر می رسد نیاز به تبیین وجود دارد. لطفا در زمینه کلید واژه ی «آتش به اختیار» که خطاب به گروههای فرهنگی و جهادی خصوصا در دانشگاهها اشاره شده و نیز در مورد اختلالی که در قرارگاه مرکزی از آن یاد شده توضیح بفرمایید. آیا این یک فرمان یا حکم جهادی است؟ و اگر چنین است در حال حاضر دقیقا وظیفه ی امثال بنده که هم در جایگاه دانشجویی و هم در جایگاه تدریس در دانشگاه فعالیت دارم و از طرفی دغدغه هایی شبیه به آنچه که انقلابیون نسل دهه ۶۰ دارند را در ذهن دارم، چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن امروزین مقام معظم رهبری به یک معنا همان سخن حضرت امام خمینی در وصیت‌نامه‌شان است که می‌فرمایند: «ما برای ادامه‌ی انقلاب نمی‌توانیم معطل کسی باشیم و از وظیفه‌ی مهم حفظ انقلاب غفلت کنیم». آری! نهادی که باید چهره‌ی فرهنگی انقلاب را بنمایاند، به صدا و سیما نامه می‌نویسد که چرا صوت «ربّنای» کسی را نمی‌گذارند که نشان داده هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد؛ ما می‌توانیم مسئلیت نمایاندن چهره‌ی انقلاب را به عهده‌ی آن نهاد بگذاریم؟ یا باید به حکم وظیفه، جلوه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی را در همه‌ی عرصه‌های لازم اعم از دانشگاه و صدا و سیما و حوزه به صحنه آوریم. بنده چند سال پیش عرایضی در این مورد داشتم که شاید امروز بتواند برای رفقایی که بنا دارند سخنان رهبری را در عرصه‌های مذکور مدّ نظر قرار دهند، مفید باشد. موفق باشید

عرایض بنده این‌چنین بود:

نسبت‌ها و تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی»

باسمه تعالی

1- در طول مدتی که از انقلاب  می‌گذرد همواره این سؤال برای بعضی از افراد مطرح بوده که چگونه  انقلاب اسلامی از یک طرف بر مبانی قدسی تکیه دارد و مردم را  به آن مبانی دعوت می‌نماید که حقانیت آن ماوراء نظر مردم و در زمره‌ی ثابتات عالم هستی است، و از طرف دیگر بر نقش مردم و آراء آن‌ها تأکید دارد.

2- مسلّم حقیقت آرمانی انقلاب اسلامی که نظر به ابعاد ثابت عالم هستی دارد و فطرت انسان‌ها نیز بر آن مبنا سرشته شده، آن حقیقت چیزی نیست که حقانیت آن با رأی مردم دست‌خوشِ تغییر شود، هر چند بنیان و بقا و استمرار نظام اسلامی به استقبال و پذیرش مردم بستگی دارد. در همین راستا یعنی در راستای حقیقت آرمانی انقلاب اسلامی و نقش مردم است که جایگاه نظام اسلامی و دولت اسلامی روشن می‌شود بدین نحو که نظام اسلامی ایران صورت انقلاب اسلامی در محدوده‌ی ایران است، و دولت اسلامی صورت انقلاب اسلامی در محدوده‌ی آراء مردم می‌باشد.[1]

سه امر فوق اگر از جهتی وجوه اشتراکی فراوان دارند ولی تمایزاتی نیز نسبت به همدیگر در آن‌ها موجود است به طوری که دولت اسلامی از یک طرف در ذیل انقلاب اسلامی در نظام اسلامی ایران به صحنه می‌آید، و از طرف دیگر بر اساس آراء مردم شکل می‌گیرد و رئیس دولت در محدوده‌ی چهار سال و یا نهایتاً هشت سال بر اساس فهم و برنامه‌ی خود از انقلاب اسلامی امور اجرایی کشور را مدیریت می‌کند و از این لحاظ است که نه می‌توان دولت را آینه‌ی تمام‌نمای انقلاب و آرمان‌های آن دانست و به محدودیت آراء مردم نظر نداشت، و نه بر اساس یک نگاه سکولاریستی می‌توان امور اجرایی دولت اسلامی را بیرون از آرمان‌های انقلاب اسلامی تعریف نمود.

3- تفاوت نسبت رئیس دولت با انقلاب اسلامی و نسبت رهبری انقلاب اسلامی با انقلاب اسلامی، به تفاوت جایگاه دولت اسلامی و انقلاب اسلامی بستگی دارد و حقیقت رهبری انقلاب اسلامی در رابطه با انقلاب اسلامی و وسعتی که انقلاب اسلامی در جهان اسلام دارد تعریف می‌شود که البته یکی از شئون حوزه‌ی رهبری، دولت اسلامی است ولی نه رهبری ِرهبر محدود به دولت اسلامی است و نه او دخالت مستقیم در امور اجرایی دولت را به عهده می‌گیرد، بدون آن‌که از حفاظت دولت نسبت به آرمان‌های انقلاب اسلامی کوتاهی نماید.[2]

4- از این‌جا به بعد با توجه به مقدماتی که گذشت هرکس می‌تواند جایگاه خود را تعیین نماید که چگونه سرباز انقلاب اسلامی باشد و در راستای اهداف انقلاب نسبتِ خود را با رهبریِ انقلاب روشن کند، هرچند نسبت به فهم و برنامه‌هایی که رئیس دولت برای چهار سال ریاست جمهوری خود دارد متفاوت فکر نماید. آری از آن‌جایی که دولت اسلامی نسبت به اهداف انقلاب اسلامی بی‌تفاوت نیست هرگز از طرف سربازان انقلاب اسلامی مورد بی‌مهری و تضعیف قرار نمی‌گیرد ولی از آن‌جایی که شدت حساسیت دولت‌ها نسبت به اهداف تمدن‌ساز انقلاب اسلامی متفاوت است، به همان اندازه شدت تعلّق نیروهای وِلاییِ انقلاب اسلامی نیز نسبت به دولت‌ها متفاوت خواهد بود و اندازه‌ی ارزش دولت‌ها نزد نیروهای وِلایی، به اندازه‌ی حساسیت آن‌ها نسبت به آرمان‌های تمدن‌ساز انقلاب اسلامی می‌باشد.

5- آن‌چه در این نوشتار باید به عنوان فتح باب گشوده شود نظر به تمایزاتی است که به طور طبیعی بین انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و دولت اسلامی هست تا گمان نشود اگر دولت اسلامی آینه‌ی تمام‌نمای انقلاب اسلامی نبود، بر آینه‌ی انقلاب اسلامی گردی افشانده شده ‌‌است؛ چرا ‌که هر دولتی با هر سلیقه‌ای در موقعیت خاص خود وجهی از وجوه انقلاب را در محدوده‌ی زمانی مشخص و در اجرا می‌نمایاند ولی پس از مدتی در نظام اسلامی ایران دولت دیگری متولد می‌شود که با بازخوانی از آن‌چه گذشت و تجربیاتی که کسب شده، نظام اسلامی ایران خود را در راستای نظر به دولتی دیگر «بازتعریف» می‌کند و چهره‌ی دیگرِ انقلاب اسلامی را در نظام اجرایی به نمایش می‌گذارد و باز نیروهای انقلاب نسبتِ خاص خود را با آن دولت مشخص می‌کنند بدون آن‌که اراده کرده‌باشند همان نسبتی را که با انقلاب اسلامی و نظام اسلامی دارند با دولت اسلامی داشته‌ باشند.

با نظر به انقلاب اسلامی نظر به حضور فرهنگ تمدن‌ساز شیعه در همه‌ی جهان داریم و با نظر به نظام اسلامی ایران، نظرها متوجه حضور  آرمان‌های انقلاب اسلامی در مجموعه‌ی قوای سه‌گانه و نهادهای کشور است و با نظر به دولت اسلامی نظر به برنامه‌های رئیس دولت است در راستای اهداف انقلاب اسلامی در امور اجرایی و تلاش برای انتخاب اصلح‌ترین فرد جهت این امر در عین محدودیت‌هایی که نظام اجرایی با خود دارد.

6- نمونه‌ی این خودآگاهیِ تاریخی که مردم نسبت متمایز و متفاوتی بین انقلاب اسلامی و دولت اسلامی قائل‌اند را درحضور میلیونی مردم در سالگرد‌های انقلاب اسلامی می‌یابید. شما هر سال ناظر حضور بیشتر مردم در این مراسم هستید به طوری که راهپیمائی‌های 22 بهمن ها محل نمایشِ نسبت تنگاتنگ مردم با انقلاب اسلامی شده است و شما ملاحظه می‌فرمایید که چگونه مردم فارغ از تنگناهای اجرایی و معیشتی که با آن روبه‌رو هستند کوچک‌ترین سستی نسبت به حضور خود در راهپیمایی‌های سالگرد انقلاب از خود نشان نداده‌اند در آن حد که حضور مردم در راهپیمایی امسال موجب حیرت همه‌ شد و تعبیر مقام معظّم رهبری «حضور گرم‌تر» بود در حالی‌که دشمنان انقلاب با انواع تحریم‌هایی که اعمال کرده‌ بودند انتظار دیگری داشتند. عرض بنده آن است که راز حضور چشم‌گیر مردم در راهپیمایی‌های 22 بهمن‌ را در عهدی بدانید که مردم ماوراء هر دولتی، با خودآگاهی تاریخی خود، با انقلاب اسلامی بسته‌اند و دشمنان انقلاب اسلامی از آن عهد قلبی که مردم با انقلاب اسلامی بسته‌اند غفلت دارند از این‌رو جایگاه انقلاب اسلامی در نزد مردم آن‌چنان نیست که دشمنان گمان می‌کنند با مشکلاتی که برای دولت‌ها به‌وجود می‌آورند تا دولت نظام اسلامی را ناکارآمد نشان دهند، مردم از انقلاب اسلامی خود دست بردارند.

7- در فضای نظر به نسبت‌ها و تمایزاتِ «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی»، نه‌تنها انتظارهایی بیش از ظرفیت دولت‌ها از آن‌ها پیش نمی‌آید که منجر به تضادّ بین نیروهای ارزش‌مدار و دولت گردد و ناظر دوقطبی‌شدن جریان‌های وفادار به انقلاب گردیم، بلکه توجه به این امر انقلاب اسلامی را از جهت تاریخی جلو می‌برد تا در تاریخی قرار گیرد که نیروهای انقلاب در عین تفاوت سلیقه بتوانند همدیگر را درک کنند، که این نیاز تاریخی امروز و آینده‌ی ما است تا نه‌تنها از سوء تفاهم‌هایی که گرفتار آن هستیم عبور کنیم، بلکه به قلمرو تفکری وارد شویم که بنا است از طریق انقلاب اسلامی به جامعه‌ی ما برگردد.

8- وقتي ملتي بتواند درست به خود بينديشد و متوجه جايگاه تاريخي خود شود، داراي تاريخ مي‌گردد. ما از طريق انقلاب اسلامي توانستيم به خود بينديشيم و متوجه جايگاه تاريخي خود شويم. از طريق انساني بزرگ مثل امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» توانستيم بفهميم در کجاي تاريخ قرار داريم و از رنجِ بي‌تاريخي رهايي يابيم. وظيفه‌ي ماست که از شناخت بيشتر اين موضوع غافل نباشيم.  و این به شرطی است که نسبت‌ها و تمایزات بین انقلاب اسلامی و نظام اسلامی دولت اسلامی را درک کنیم.

9- درست است راه رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است، ولی امروز همه‌ی این راه‌ها از مسیر انقلاب اسلامی می‌گذرد، انقلابی که می‌خواهد دوران نسیان بشر از خدا را پشت سر گذارد. موقعی می‌توان جایگاه انقلاب اسلامی را در این دوران درست ارزیابی کرد که انقلاب اسلامی را در محدوده‌ی اجرائی دولت‌ها معنا نکنیم. کافي است براي شما مسلّم شود انقلاب اسلامي اراده‌ي خاص الهي است که به صورتي اشراقي بر قلب حضرت امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» تجلي کرده، از آن به بعد در نسبت شما با اين انقلاب تحولي اساسي رخ خواهد داد که از يک طرف از تمام پوچي‌هاي دوران رهايي مي‌يابيد و از طرف ديگر زندگي شما در زير سايه‌ي انقلاب اسلامي و در اتحاد با ملکوت حضرت امام خميني ظهور خواهد کرد و از اين طريق به همه‌ي آن معنايي که بايد برسيد دست مي‌يابيد. از این جهت هرگز نباید بین انقلاب اسلامی و نظام اجرایی کشور خلط نمود.

10- رهبران واقعي ملت‌ها اصول کلي تاريخ خود را در درون خويش به الهام دريافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشيدن به آن‌ اصول کلّي بر مي‌آيند. قدرت رهبرانِ تاريخي ملّت‌ها نتيجه‌ي پيوند آن‌ها با مشيت الهي است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهي که چنين رهبراني در تاريخ مي‌گشايند مسير ساير انسان‌هاي آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌هاي بزرگ همراه باشد ولي آن رهبران بزرگ براي پيوند خود با مشيت الهي به رنج‌ها و سختي‌ها اهميت نمي‌دهند و خواهند گفت: «خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد....».[3]  و عهد ما با انقلاب اسلامی در راستای تجدید عهد با مشیت الهی این دوران است و از آن‌جایی که سياست در هرحال، مبنا و اساس حقيقي مي‌طلبد، اگر سياست از ديانت و مشيت الهي که در درون ملت جريان دارد، فاصله بگيرد به امري انتزاعي و غير واقعي تبديل مي‌شود و با انقلاب اسلامي است که مي‌توان به سياستي دست يافت که ريشه در حقيقت داشته باشد.

11- وظيفه‌ي اهل تفکر آن است که در تاريخِ خود نقش‌آفريني کنند و آن‌چه را که منسوخ است و دورانش به پايان رسيده نشان دهند تا جامعه گرفتار بي فکري و کودني فرهنگي نشود. کودني فرهنگي چيزي نيست جز مشغول‌شدن بر اموري که مربوط به تاريخ گذشته است. وقتي تاريخ جديدي در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگي مي‌کند و در نتيجه منزوي مي‌شود، بايد خود را در انزواي خود مقصر بداند زيرا نگاه نکرد که اراده‌ي الهي در اين دوران به چه چيز اشاره دارد تا امروز نيز وارد ساحت آگاهي گردد و نسبت خود را با انقلاب اسلامی عین نسبت خود با امور اجرائی نداند وگرنه چه بخواهد و چه نخواهد گرفتار بی‌فکری می‌شود. زیرا  هر زمانه‌اي مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه‌ي مشيت الهي در آن زمانه مي‌شوند و راه حلي ارائه مي‌کنند که جوابگويي به همه‌ي مسائل آن زمانه در آن راه حل مي‌گنجند؛ از اين لحاظ مي‌گوييم هر زماني، متفکر و فکر زمانه‌ي خود را مي‌طلبد بدون آن‌که از افقي که متفکران گذشته گشوده‌اند روي برگردانند. این است جایگاه انقلاب اسلامی.

12- کمالِ آگاهي انسان با ارتباط با خدا به ظهور مي‌رسد و از طرفي خدا در مظاهرش ظهور دارد که از جمله‌ي آن مظاهر، انقلاب اسلامي است و در نتيجه کمالِ آگاهي ما در امروزِ تاريخ‌مان با نظر به انقلاب اسلامي محقق مي‌شود. زيرا تاريخ، محلّ تحقق عنايت و مشيّت ربّاني است، همان‌طور که طبيعت عرصه‌ي ظهور مشيت خداوند است. آيا مي‌توان گفت تفکر، چيزي جز مطالعه‌ي تاريخ است از آن‌ جهت که خدا در آن نمايان شده؟ در اين رابطه قرآن مي‌فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي‏ الْأَرْضِ‏ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا»(46 / حج). آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده ‏اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده ‏اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها سخن حق را بشنوند؟

13- اگر با نگاهي وجودي به انقلاب اسلامي به عنوان مظهر اشراقِ سنت الهي در اين دوران بنگريم و مقدمات اين نوع نظر کردن را در خود فراهم کنيم، انقلاب اسلامي خود به خود بر ما آشکار مي‌شود و به خوبی بین جایگاه انقلاب اسلامي با نظام اجرائی کشور امتیاز قائل خواهیم شد.

14- همه‌ي حرف در نسبت ما با انقلاب اسلامي نهفته است و اين نسبت بايد بدون هرگونه تقليدي کشف شود و از آن‌جايي که خروس خانگي تازه پس از طلوع فجر خواندن را آغاز مي‌کند، اهل فکر با نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامي تازه مي‌توانند تفکّر را شروع کنند و به استقبال اراده‌ي الهي در اين دوران بروند.

15- فراتر از انقلاب اسلامي در اين زمانه ممکن نيست، با فهم انقلاب اسلامي در ذيل شخصيت امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» به دَرْکِ حضوريِ مشيّت الهي نايل خواهيد شد و اين بالاترين تفکري است که امروز مي‌توان به آن دست يافت. مگر واقعي‌ترين تفکر، تفکر بر واقعي‌ترين واقعيات نيست؟ هرچند ظاهربينان هميشه از ديدن آن محروم‌اند و مستکبران سعي در نديدن آن دارند. لذا هرچه بهتر جایگاه انقلاب اسلامی را در هستی بشناسیم راحت‌تر می‌توانیم جایگاه سایر قوا و نهادها و از جمله دولت را درک کنیم و با تمام وجود مواظب باشیم آن عهدی را که با انقلاب اسلامی بسته‌ایم دست‌خوشِ موضوعات موسمی که در انقلاب پیش می‌آید و می‌گذرد، نشود.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 

 


[1] - هر آرمانی صورت خود را در تاریخ نشان می‌دهد و کامل می‌‌کند لذا نباید گفت نظام اسلامی نه جزء انقلاب اسلامی است و نه در عرض آن. نظام اسلامی صورت انقلاب اسلامی و به تعبیری شأنی از شئونات آن انقلاب است در کشوری به نام ایران. با توجه به این‌که انقلاب اسلامی به عنوان آرمانی متعالی در محدوده‌های مختلف صورت‌های مختلفی از خود ظاهر می‌کند نظام اسلامی ایران صورت انقلاب اسلامی در ایران است و محدود به ایران نیست. همچنان‌که دولت اسلامی ایران صورت انقلاب اسلامی است در محدوده‌ی اجرا در کشور ایران.

[2] - البته نسبتی بین امت و امامت در نظام اسلامی مدّ نظر است که آن نسبت ماوراء نسبتی است که بین دولت و رهبری به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی در میان می‌باشد. آن نسبت بین وفاداران به انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب همیشه و همه‌جا مطرح و جاری می‌باشد.

[3] - صحيفه‌ي امام، ج‏1، ص 269.

18794
متن پرسش
باسمه تعالی سؤال: شبکه‌ی 4 تلویزیون در تاریخ‌های 27 بهمن و 4 اسفند در برنامه‌ای تحت عنوان «زاویه» در ، مناظره‌ای بین آقایان دکتر زرشناس و دکتر عبدالکریمی در رابطه با «نفوذ» ترتیب داده بود که منجر به بحث‌های دقیقی از هر دو طرف شد ولی در عین حال سؤالاتی را برای ما پیش آورد که آیا نظر آقای دکتر عبدالکریمی را بپذیریم که به نحوی باور ندارند «نفوذ» به معنای امنیتیِ آن وجود دارد و نفوذ را مثل نفوذی که استاد نسبت به شاگرد خود می‌تواند داشته باشد، می‌دانند و به تعبیر خودشان معتقدند نفوذ به معنای یک پروژه در میان نیست. یا نظر آقای دکتر زرشناس را بپذیریم که معتقدند در عین آن‌که ما ضعف هایی داریم، «نفوذ» در کار است بدین معنا که حرکت‌های سازمان‌یافته‌ای که به ظاهر فرهنگی است، از طرف نظام مدرن در نسبت با انقلاب طراحی می‌شود و آن‌ها در حوزه‌ی فرهنگ هم سیاسی عمل می‌کنند تا با نفوذ خاصی انقلاب اسلامی را به استحاله بکشانند، زیرا عقلانیت غربی با ظهور انقلاب اسلامی، با عقلانیت تازه‌ای مواجه شده است و تلاش دارد تا این عقلانیت تازه یعنی انقلاب اسلامی در رقابت با عقلانیت غرب در این ستیز ببازد، و این بدان علت است که انقلاب اسلامی به تعبیر دکتر زرشناس رو به گشودگی تازه‌ای دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی

جواب: 1- بنده آن برنامه را تعقیب کردم و از هر دو استاد سخنانی جدّی و قابل تفکری شنیدم. جا دارد در بندبندِ سخنان هر دو استاد دقت شود تا هرکس متوجه شود در کدام‌یک از دو نگاه قرار دارد وگرنه ممکن است ما به اسم احساس همدلی با هایدگر، در جایی قرار داشته باشیم که هیچ ربطی به حضور در تاریخی که باید در آن بیندیشیم، نداشته باشد و در نحوه‌ای از بی‌تاریخی به‌سر بریم.

2- ماورای یک مناظره، ما با دو تفکر روبه‌روئیم و جا دارد با دقت هر دو تفکر دیده شوند و گرایش‌های متفاوت ما نسبت به هر یک از دو استاد موجب نگردد نسبت به تفکر استاد دیگر فکر نکنیم و سخن او را به عنوان نمونه‌ای از تفکر مدّ نظر قرار ندهیم. همچنان که خود بنده بسیار راضی‌ترم که مخالفان سخنان بنده بفهمند بنده چه می‌گویم، هرچند قبول نداشته باشند، نسبت به کسانی که نمی‌فهمند بنده چه می‌گویم، هرچند طرف‌دارم باشند.

3- همان‌طور که می‌فرمایید آقای دکتر عبدالکریمی «نفوذ» را به عنوان توطئه‌ای از طرف غرب نمی‌پذیرد و اصرار دارد ما امروز جهان را نمی‌شناسیم و به همین جهت نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه کنیم. لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم. این حرف به‌خصوص قسمت آخر آن برای بنده بسیار عجیب بود که آیا حقیقتاً می‌توان گفت انقلاب اسلامی در نسبت به وَجه استکباری غرب در بی‌افقی به‌سر می‌برد و در یک بصیرت تاریخی متوجه روح استکباری غرب نشده است؟ مگر بنا است ما در نسبتی که با غربِ استعمارگر داریم صرفاً کانت و هگل و هایدگر بخوانیم تا نسبت به غرب در بی‌افقی نباشیم؟ نحوه‌ای از دیده‌شدن غربِ فلسفی نباید موجب شود تا دشمنیِ غرب به عنوان یک روحیه‌ی خودبنیاد دیده نشود و عملاً از این طریق خود را گرفتار بی‌هویتیِ تاریخی ببینیم.

4- بنده آقای دکتر زرشناس را ماورای اطلاعاتِ تاریخی، صاحب بصیرتی می‌بینم که متوجه‌ی فضایِ حضورِ تاریخیِ ما می‌باشد، در عین این‌که از ضعف‌های ما غافل نیست. لذا به جهت همین بصیرت است که رخداد انقلاب اسلامی را به‌عنوان یک گشودگی برای عبور از ضعف‌های تاریخی می‌بیند و این اوج تفکر یک متفکری است که تاریخ خود را می‌شناسد.

5- آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه تاریخی برای انقلاب قائل نیستند و به تعبیر خودشان آن را یک حرکت ایدئولوژیک می‌دانند که به نظر بنده این یکی از نقطه‌های افتراق‌ ایشان با دکتر فردید است، دکتر فردیدی که متوجه شده بود انقلاب اسلامی طلیعه‌ی همان چیزی است که هایدگر به دنبال آن بود و این بدان معنا نیست که دکتر فردید تصور می‌کرد از فردایِ انقلاب همه‌ی ضعف‌های تاریخی ما و خوارج‌گریِ ما از بین می‌رود، بلکه مثل آقای دکتر زرشناس متوجه بود که ما در دورانِ گذاریم و عمل انقلابی بخشی از تفکری است که برای این عبور نیاز داریم هرچند گرفتار نئولیبرالیسم هستیم. ولی مواجهه‌ی تمام‌عیار ما با امپریالیسم بحثِ اصلی ماجراست که متأسفانه هیچ اثری از این نحوه درک تاریخی در سخنان آقای دکتر عبدالکریمی دیده نمی‌شود.

6- عجیب است از جناب آقای عبدالکریمی که می‌گویند «ما نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه‌کار کنیم، لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم». آیا واقعاً انقلاب اسلامی در کلیّت خود در نسبتی که با فرهنگ غربی پیش آورده، دچار بی‌افقی است و نمی‌داند در تاریخی که سکولاریته معنای حقیقی انسان را از او گرفته، باید متذکر نگاه قدسی به عالَم و آدم شد؟ آیا در این راستا انقلاب اسلامی ماورای شعارهای ایدئولوژیکِ احزاب سیاسی، یک حضور تاریخی را به صحنه نیاورده است؟ آیا معنای دشمنی‌هایی که با انقلاب اسلامی می‌شود این را نمی‌رساند که چنین دشمنانی با چه انگیزه‌ای مانعِ حضور تاریخی این انقلاب هستند؟ که ایشان نفوذ سیاسی - امنیتی آن‌ها را نادیده می‌گیرند؟ در این‌جا خوب است به کتاب ارزشمند جناب دکتر رفیع‌پور تحت عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» نظر کنیم که چگونه ایشان با ظرایف نگاهِ جامعه‌شناسانه‌ی خود به استناد واقعه‌های تاریخی، ما را متوجه‌ی نفوذ ریشه‌دارِ فرهنگ استعماری می‌کند که امروز در انقلاب اسلامی به خوبی سر برآورده است. دکتر زرشناس در این رابطه نکته‌ی با ارزشی را مدّ نظرها قرار می‌دهند که چگونه غرب‌زدگیِ قبل از انقلاب اسلامی پس از انقلاب توسط بعضی از غرب‌زدگانِ داخلی که در بعضی از دولت‌ها نفوذ کردند، به مرکز تصمیم‌گیری برگشت نموده و غرب‌زدگی شبه مدرن که با انقلاب اسلامی دست‌خوش یک نوع عقب‌نشینی شده بود به تدریج باز در وَجه اقتصادی و فرهنگی جا پیدا کرد تا اغراض سیاسی خود را دنبال کند و علوم انسانی یکی از بسترهای اصلی پروژه‌ی این نفوذ است.

7- دکتر عبدالکریمی منکر ریشه‌های ظلم غرب نسبت به ما نیست، ولی مخاطب خود را کمک نمی‌کند آن ظلم را و آثار آن را در کشور ما و در جای‌جایِ مشکلات ما ببیند و از این جهت مخاطب او گرفتار یک نوع سرگردانی و بی‌معنایی نسبت به رخداد انقلاب اسلامی می‌شود. گویا ما هیچ هویتی در این جهان نداریم چون مثل ایشان جهان غرب را با نگاه فلسفی نمی‌شناسیم. این حرف کاملاً درست است که متن فلسفه‌ی غرب، یک تفکر است و نه یک جریانِ حزبی. ولی در روبه‌روئی با ما و با ملت ما این غرب آن غربی نیست که در فلسفه‌ی آن موجودیت دارد، بلکه غرب استعمارگر است که با ما درگیر است. چرا نباید به طور جدّی با این غرب و به سرنوشتی که این غرب برای ما به‌وجود آورده است، فکر کرد؟

8- وقتی آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه قابل توجهی برای انقلاب اسلامی قائل نیستند و معتقدند انقلاب اسلامی یک امر ایدئولوژیک است و به قول ایشان انقلاب اسلامی اگر امکاناتی را فراهم آورده، بحران‌هایی هم پدید آورده؛ در این تاریخ مخاطب خود را جهت ذکر و فکر به تاریخی که در آن است، به چه دعوت می‌کند؟ آری! به گفته‌ی ایشان همان‌طور که نیچه می‌گوید: برهوت هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و بدا به حال آن‌ها که برهوت را نادیده بگیرند. حقیقتاً وضعیت کنونی برهوت است. ولی بحث در این است که آیا در این برهوت، انقلاب اسلامی به عنوان ایّام اللّه این تاریخ نمی‌تواند به عنوان افقی که ما را متوجه راهی ماورای این برهوت می‌کند، نقش داشته باشد در حالی‌که در بعضی برهه‌ها مثل دفاع مقدس نشان داده چنین استعدادی در آن نهفته است، این‌جا است که می‌توان گفت با تذکر به «ایّام اللّه» به همان معنایی که خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأيَّامِ اللَّه‏»، فکر و ذکر شروع می‌شود، آیا می‌توان از این نکته غفلت کرد که انقلاب اسلامی بستر فکر و ذکر این تاریخ است؟

9- آقای دکتر زرشناس، انقلاب اسلامی را یک گشودگیِ تازه‌ای می‌داند که نظام مدرن با سیاستِ معطوف به قدرت، هر روز سعی می‌کند به روش فرهنگی آن را استحاله نماید تا اراده‌ی معطوف به حق را که ملت ایران اراده کرده است، تغییر دهد. زیرا باطن نظامِ جهانی سلطه است و اگر کشوری بخواهد از آن جدا شود و گفتار تازه‌ای به‌وجود بیاورد، با تمام وجود مانع می‌شود. در حالی‌که بنا به عقیده‌ی دکتر زرشناس، ما از طریق انقلاب اسلامی به سمت یک گشودگی می‌رویم تا ماورای نظام لیبرال دموکراسی، جهان دیگری بسازیم و جناب آقای دکتر عبدالکریمی توجه به این امر را تقلیل مسئله می‌دانند و می‌فرمایند ما فکر می‌کنیم جهان را می‌شناسیم، در حالی‌که موانعی نسبت به فهم جهان داریم. معتقدند ما هنوز خود را با جهان مدرن مواجه و هماهنگ نکرده بودیم که با سونامیِ پُست‌مدرن روبه‌رو شدیم و در نتیجه اندیشه‌ی ما با دو دره‌ی بزرگ مدرنیته و پست‌مدرن روبه‌رو است و از این جهت ما فاقد اندیشه‌ی فهم این جهان هستیم تا بتوانیم دست به کنش بزنیم. این سخنان در جای خود قابل قبول است، اما نه به آن معنا که جایگاه انقلاب اسلامی در رویارویی با این سونامی باید نادیده گرفته شود. بلکه تنها و تنها ما در تاریخ خود از طریق همین انقلاب اسلامی می‌توانیم برخوردی عالمانه با مدرنیته و پست‌مدرن داشته باشیم تا نه مرتجعانه جهان را نادیده بگیریم و نه روشنفکرانه آن‌چنان شیفته‌ی غرب شویم که خود را نادیده بگیریم. اتفاقاً امروز در زمین انقلاب اسلامی به بهترین نحو می‌توانیم مواجهه با غرب را سازماندهی کنیم و نشان دهیم زمانی پدید آمده که امکان تصرف تحول‌گرایانه در علوم انسانی همین امروز است. معلوم نیست چرا آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: «مسئله‌ی ضعف علوم انسانی، مسئله‌ی کنونی ما نیست و این ناشی از عدم  درک موقعیت جهان و عدم درک موقعیت خودمان است». معلوم نیست آقای دکتر عبدالکریمی از تحول در علوم انسانی چه تصوری دارند که آن را مسئله‌ی اکنون ما نمی‌دانند. مگر ما می‌توانیم با غفلت از معنای درستی که باید از انسان داشته باشیم، درک درستی از خودمان و از جهان داشته باشیم. در حالی‌که همه‌ی صاحب‌نظران و از جمله خود ایشان معتقدند هر تاریخی با معنایی که انسان از خود پیدا می‌کند ظهور می‌نماید؟

10- نکته‌ی بسیار ارزشمندی که دکتر زرشناس متوجه است جایگاه بحرانی‌شدنِ فرهنگ غرب است و این‌که در شرایطِ از نفس‌افتادنِ آن فرهنگ، فضا برای بقیه‌ی تفکرها باز می‌شود. و ما از طریق انقلاب اسلامی می‌توانیم به سوی گشودگیِ تازه‌ای سیر کنیم، و این علاج مشکلاتِ ما است و دشمن با نفوذ فکری، فرهنگیِ خود مانع این گشودگی است و به قول دکتر زرشناس مشکلات ما حقّانیتی برای مدرنیته نمی‌آورد که آقای دکتر عبدالکریمی می‌گویند جهان اسلام هم از جهت وجود بحران‌ها بهتر از غرب نیست، بلکه این اثبات ظلمی است که غرب به ما داشته است و ما باید راهِ عبور از مشکلات خود را در زمین و فرهنگ خود جستجو کنیم در این حالت است که انسدادِ ایجادشده توسط غربِ استعمارگر شکاف برمی‌دارد و آن مردمی که آقای عبدالکریمی می‌فرمایند برای زیست انسانی در انقلاب اسلامی به آن‌ها نیازمندیم؛ ظهور می‌کنند، مثل همان مدافعانی که در متن دفاع مقدس ظهور کردند به جهت آن‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بستر مقابله با استکبار را در اختیار پروژه‌ی تعیین‌شده توسط غرب قرار ندادند بلکه از ذخیره‌های تفکر اسلامی و مکتب عرفانیِ خود بهره جستیم وگرنه همچنان به عقلانیت مدرن خیره می‌ماندیم.

 11- ما می‌خواهیم زنجیرِ وابستگی به غرب را پاره کنیم و فرهنگ غربی از طریق رسانه مانع آن است. اگر به تعبیر دکتر عبدالکریمی عقلِ مدرن چشم‌ها را خیره کرده است و اگر جایی که باید متفکر صحبت کند، نامتفکر صحبت می‌کند و اگر با انقلاب اسلامی در شرایط بسطِ سکولاریسم قرار داریم؛ آری اگر اینچنین است که ایشان به درستی می فرمایند، فراموش نکنیم این‌ها همه در راستای غفلت از آن چیزی است که می‌تواند ما را به خود آورد و انقلاب اسلامی آن مسیر را در مقابل ما قرار داده است. در چنین بستری است که متوجه‌ی ناتویِ فرهنگی خواهیم شد و با روحیه‌ی خوارجی‌گری نیز می‌توانیم مقابله کنیم و تفکر را به جامعه‌ی خود برگردانیم، آیا راهِ دیگری هست جهت آن بحرانی که ایشان به‌خوبی متوجه‌ی آن هستند؟! و آیا توجه به راهِ گشوده‌ی انقلاب اسلامی همان خودآگاهیِ تاریخی ملت ما به حساب نمی‌آید که باید به آن پرداخت؟ و در این خودآگاهیِ تاریخی متوجه شد مسئله‌ی ما بیش از توسعه‌نیافتگی، استقلال خود و نشان‌دادنِ الگویی متفاوت از توسعه‌ی غربی است که در آن با نظر به انسان قدسی، عدالت‌طلبی و عبور از اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن ، مدّ نظرها باشد؟

آن‌چه موجب کدورت روح بنده نسبت به سخنان آقای دکتر عبدالکریمی می‌شود عدم توجه ایشان به عقل تاریخی انقلاب اسلامی است. ایشان از یک طرف می‌فرمایند: «عقلی که تاریخ  را درک می‌کند عقل انتزاعی نیست» و به خوبی تأکید می‌کنند زمانی که با عقل انتزاعی و ایدئولوژیک با مسائل برخورد می‌کنیم، فهمی از واقعیت نداریم. ولی خودشان هیچ توجهی به حضور تاریخی این ملت از طریق انقلاب اسلامی ندارند و معلوم نیست پس ایشان در چه تاریخی به‌سر می‌برند؟

12- آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: در مواجهه با غرب، آیدوسِ انقلاب اسلامی کجا است؟ نمی‌دانم ایشان عنایت ندارند که چگونه انقلاب اسلامی در بستر فرهنگ تشیع از یک طرف نظر به غدیر و حاکمیت امامی معصوم جهت تحقق عدالت دارد و در افق خود حاکمیت امام مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را قرار داده؛ و از طرف دیگر با نظر به روحیه‌ای که در کربلا توسط حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» جهت استکبارستیزی نهادینه شده، انقلاب اسلامی به‌خوبی با ایده‌ای واقعی ولی متعالی، خود را تعریف کرده؟ و می‌رود با عبور از تنگناهای تاریخی که عموماً جریان نفوذ در ما پدید آورده، چهره‌ی درخشان آن ایده را بنمایاند؟ آیا راه دیگری هست؟!! و آیا معجزه‌ی خودآگاهی که ایشان متذکر آن هستند جز از همین طریق صورت می‌گیرد و ما را از نگاه پلیسی و امنیتی در حوزه‌های فرهنگ و سرمایه می‌رهاند؟ آیا همان‌طور که دکتر زرشناس متذکر می‌شوند ما تا حدّی از این خودآگاهی بهره‌مند نیستیم و به همین دلیل تلاش می‌شود تا اقتصاد و فرهنگ، از دست نئولیبرالیسم خارج شود؟ رویهم‌رفته مناظره‌ی مفیدی بود و قدمی به سوی تفکر در آن احساس می‌شد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

18395
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: پیرامون زنجیره تمدن اسلامی چند سئوال دارم. 1. به نظر حضرت استاد ما هم اکنون در کدامین از مراحل قرار داریم؟ 2. به نظر حضرت استاد دولت اسلامی نباید بعد از انقلاب اسلامی می بود چون به زعم بنده دولت اسلامی می تواند نظام سازی کند (البته اگر مطابق همین اصول قانون اساسی بخواهیم نظام سازی کنیم)، آیا با نظر این حقیر موافقید؟ 3. آیا تصور نمی کنید که ضروری ترین و اساسی ترین حرکت پرداختن به دولت اسلامی است؟ 4. آیا مقصود از تشکیل دولت اسلامی صرفا قوه مجریه است یا کلیت نظام؟ 5. آیا تشکیل دولت اسلامی باید ملهم و منطبق بر سیره و شیوه حکومت داری رسول مکرم اسلام (ص) و حضرت امیرالمونین (ع) باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما هنوز در مرحله‌ی تثبیت انقلاب اسلامی و تلاش برای تحقق دولت اسلامی هستیم 2- به نظر بنده نیز همان‌طور است که جنابعالی می‌فرمایید 3- آری! ولی زیرساخت‌های معرفتی که به کمک آن انسانِ تراز انقلاب هنوز فراهم نیست 4- آری! در این‌جا منظور قوه‌ی مجریه است 5- حتماً باید این‌طور باشد ولی کارهای زمین‌مانده‌ی زیادی در این رابطه در پیش است. موفق باشید

18103
متن پرسش
سلام علیکم: در هر تاریخی که شروع می شود (مخصوصا تاریخ مدرن) آیا مسئله ریاضیدان هم به تاریخش مربوط می شود؟ مثلا چرا «گراف و درخت» که از مباحث ریاضیات گسسته است در تاریخ مدرن اهمیت ویژه یافت تا آنکه کاربرد آن را اکنون در راه سازی و کامپیوتر و ... مختلف می توان یافت؟ یا اینکه ریاضیدان گوشه خانه نشسته و دارد مسائل و قضایای ریاضی را کشف می کند و به تاریخش بی توجه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر تمدنی که بخواهد در تمام ابعاد جوابگوی بشر باشد باید در موضوع تفکر ریاضی نیز، تدبّر لازم را داشته باشد مثل حضور شیخ بهائی در به‌صحنه‌آوردنِ تمدن صفوی. موفق باشید

17823
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: بنده چندی پیش از حضرتعالی درباب نظام قضایی و حقوقی تراز تمدن نوین اسلامی پرسشی کردم که این حقیر را عجالتا و صرفا سوق دادید به سمت پیگیری کتاب «ادب و عقل در ادامه انقلاب اسلامی»، با عنایت به این که جنابعالی در خصوص نظامات دیگر مثل نظام اداری و شهرسازی، معماری، رویکرد و مقصد کلی را مبتنی برنامه نهج الابلاغه در نظام اداری مشخص کردید، و از طرفی هم در پاسخ کاربران عزیزی که در خصوص علوم رسمی پرسش کرده بودند و کسب تکلیف نمودند فرمودید که باید با تعمق این علوم را خواند تا بتوانید آن را نقد کنید. اما پیرامون نظام قضایی و حقوقی نه آثارتان چیزی دیدم نه در جواب این حقیر! در عین حال لطف کنید که ضمن پیگیری ادب و عقل ادامه انقلاب اسلامی، غایت و مقصد نظام قضایی و صد البته قوانین ما که باید تراز تحقق تمدن اسلامی باشد چیست تا بنده با چنین رویکردی درس بخوانم و نقد نظریات و نهادهای حقوقی کنم تو جایگزینی قدسی ارائه دهم؟ دومین سئوال این که حضرتعالی فرمودید که اصلاح نظام قضایی ما با فرایندی زمان بر تحقق می بابد، لطف کنید مثلا چند سال دیگر ما شاهد نظاماتی در تراز تمدن اسلامی خواهیم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در راستای طرح اهداف کلی تمدن اسلامی است تا هرکس با توجه به آن اصول در حوزه‌ی تخصصی خود مطالب را کاربردی کند و در این راستا یعنی طرح ایده‌ی هویت کلّی تمدن اسلامی عرایضی در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شده است 2- وقتی موضوعی تاریخی بخواهد محقق شود باید متوجه‌ی فرایندی‌بودنِ آن بود لذا همواره در مسیر تحقق اهداف متعالی آن باید تلاش کرد پس بحث چند سال معنا نمی‌دهد، هر سالی مقدمه‌ی سال بعد خواهد بود مثل موضوع «انتظار» که ما وقتی در فرایندِ انتظار قرار گرفتیم همواره نسبت به هدف خود در صحنه‌ایم. موفق باشید

17665
متن پرسش
استاد سلام علیکم و رحمه الله: بنده فردی را می شناختم که روش کشف حقایق او شهود و وحی بود. با همین روش به علمی گران رسیده بود و طرحی متقن اما کلی در باب تمدن سازی نوشته بود. طرح را به عالمی نشان داد و ایشان فرمودند برای کلیت خوب است لکن اگر به جزئیات ورود کنید توان اثبات ندارید چون فقه نمی دانید. بنظر حضرتعالی راه اثبات حقایق از کدام طریق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن آن عالم می‌تواند قابل تأمل و قابل قبول باشد که در عرصه‌ی عملیاتی‌کردن هر فکر از آن جایی که به عمل مردم مربوط می‌شود، به فقه نیاز است. موفق باشید

17630
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یک سئوالی ذهنم را مشغول نموده بود که گفتم به کتاب «تمدن زایی شیعه» رجوع کنم و آن را دریابم که البته با یک نگاه اجمالی و چشمی آن را نیافتم لذا مزاحم اوقات شریف شدم. آیا تحقق ظهور حضرت ولی عصر روحی له الفدا مستلزم تحقق تمدن نوین اسلامی است؟ علت مثبت بودن یا منفی بود پاسختان را هم ذکر نمایید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تعریف تمدن نوین اسلامی آن‌چه مدّ نظر است به صحنه‌آوردنِ بستری است که معلوم شود اسلام به خودی خود برای اداره‌ی بشر و تعالی همه‌ی ابعاد او برنامه‌ی عملی دارد و در متن چنین بستری است که امام معصوم می‌توانند برنامه‌‌های خود را مطرح کنند. و از این جهت می‌توان گفت تحقق تمدن نوین اسلامی، مقدمه‌ی امیدواریِ حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برای ظهور خواهد بود. در کتاب «جایگاه واسطه‌ی فیض» نکاتی در این مورد مطرح شده است. موفق باشید

17580
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد بنده الحمدلله رب العالمین تفسیر سوره احزاب جنابعالی را گوش دادم اما چند سئوال از محضر جنابعالی دارم. 1. جنابعالی در جلسه دوم به نامه حضرت امام (ره) به آقای الویری (البته اگر اشتباه نکنم) اشاره نمودید و فرمودید همین نامه یک دستگاه بزرگی دارد. بنده در گوگل جستجو کردم اما چیزی نیافتم، لطف کنید متن این نامه را برای این حقیر ارسال نمایید؟ 2. در جلسه از این سوره فرمودید اگر کسی اشک شب و شب زنده داری میخواد باید ساده زیست باشد و با کتاب و درس بدست نمی آید که در واقع این آثار فردی ساده زیستی می باشد، اما سئوال بنده این است که ساده زیستی من بچه مذهبی معمولی چه آثار اجتماعی را در بردارد؟ در واقع چه کمکی به انقلاب و ایجاد تمدن اسلامی می کند؟ 3. و این که استاد شما در همین جلسات دو یا سه بار فرمودید ما اگر می خواهیم تمام معضلات فرهنگی کشور حل بشود تنها راهش آن است که نگاه تمدنی به انقلاب داشته باشیم، لطف بفرمایید مقصود از این حرف مشخصا چیست؟ و اگر کسی بخواهد در ایجاد این تمدن نقش آفرین باشد چه مطالعات یا اقداماتی صورت دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده هم سال‌های قبل آن نامه را دیدم و با توجه به آن‌که در آن زمان هنوز فضای مجازی به این صورت راه نیفتاده بود، فکر نمی‌کنم در فضای مجازی بتوانید آن را پیدا کنید. همین اندازه در ذهن دارم که در زمان نخست وزیری آقای موسوی بود، نامه‌ای ظاهراً در 14 بند 2- حداقل در نوعِ انتخاب ما در راستای دامن‌نزدن به اشرافیت، مؤثر خواهد بود و این‌که روح انسان از آلودگی به دنیا مصون می‌ماند 3- در نگاه تمدنی هرچیزی در نسبت به اجتماعِ مورد قبول عقل و فطرت، مدّ نظر قرار می‌گیرد و از نگاهِ فردگرایانه، انسان را آزاد می‌کند. با کتاب «تمدن‌زایی شیعه» می‌توانید شروع کنید. موفق باشید

17532
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی مکررا فرمودید که برای ایجاد تمدن نوین اسلامی یا دیندار کردن مردم بایستی افقی را در جلوی مردم بگذاریم. فی الحال بفرمایید مقصود از این «افق» چیست؟ چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث های مفصلی نیاز است مثل آن‌چه در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و کتاب «جايگاه و معني واسطه‌ی فيض» مطرح شده است. باید چنین افق‌هایی را با مردم در میان گذاشت. موفق باشید

17460
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد گرامی: بنده تا حدی با کتب و نوشته های شما در زمینه ی تمدن اسلامی و غرب شناسی آشنا هستم و به نظرم متفاوت با بقیه بود. در حال حاضر دانشجوی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران می باشم و علاقمندم پایان نامه خود را در موضوع تمدن اسلامی با نقشه ی راه قرآن کار کنم. دوست داشتم در زمینه ی ریز کردن موضوعم و همچنین انتخاب عنوانی که با آن بشود مباحث تمدنی را کاربردی تر نمود و در واقع آن ها را به شکل موثرتری وارد اجتماع انسانی کرد راهنماییم کنید. ای کاش امکان تماس تلفنی بود... با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در این مورد کاری نمی‌توانیم بکنیم إلاّ این‌که با تورق کتاب‌هایی مثل «تمدن‌زایی شیعه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتابی که در دست چاپ است به نام «اربعین؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» بتوانید ایده‌هایی را به‌دست آورید. موفق باشید

17202
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت لطفا درباره آقای منیرالدین حسینی و فرهنگستان و اعتقاداتشان توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت کند استاد منیرالدین حسینی را که دغدغه ی تمدن سازی خوبی داشتند و فرهنگستان با اشرافی که آیت الله میرباقری در آن دارند یکی از مراکز خوب فرهنگی جهت ایجاد زیرساخت های تمدن اسلامی است. موفق باشید

17116
متن پرسش
سلام: سوال 5808 جواب ندارد. اصلاح بفرمایید. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین آن مصاحبه را خدمت جنابعالی ارسال می‌دارم:

بسمه تعالی: سوالات مصاحبه با استاد طاهرزاده پیرامون تمدن سازی نوین اسلامی (از طرف مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا)

• 1- علت تاکید شما بر پدیده ای تحت عنوان تمدن اموی و تمدن عباسی چیست؟ به تعبیر دکتر موسی نجفی بخش های قابل توجهی از این تمدن اسلامی نتیجه تلاش های امام صادق (ع) و امام رضا (ع) بوده و توقف و آسیبش در برخی مقاطع، به امویان و عباسیان بر می گشته نه اصل تمدن حاکم. لذا بحث بر سر یک کلیت واحد است. با این وصف چرا شما مصرید که این تمدن، فقط به ظاهر اسلامی بود؟ تنها به این خاطر که مستشرقین، آن زمان را به عنوان تمدن اسلامی دوران گذشته به رسمیت می شناسند؟

جواب: تمدن اسلامی عبارت از شرایط خاصی است از مناسبات بین انسان‌ها با یکدیگر و بین انسان‌ها با طبیعت که زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل گرداند تا ظاهر عالم با باطن آن هماهنگ باشد. با توجه به این تعریف می‌توان گفت اسلام به خودی خود از آن جهت که حقیقت آسمانی است تا زندگی زمینی انسان‌ها را به آسمان متصل کند، تمدن‌زا است ولی مشروط بر این‌که از روح آسمانی اسلام غفلت نشود.

 آنچه موجب شد که تمدن اسلامی به معنای واقعی آن در زمان امویان و عباسیان ظهور نکند مشکل حاکمان بود از آن جهت که حامل روح آسمانی اسلام نبودند تا مطابق آن روح در زمین مدیریت کنند و در این رابطه حجاب ظهور تمدن اسلامی شدند وگرنه در درون جامعه، مسلمانان سعی داشتند روابطی را در جامعه‌ی خود حاکم کنند که جدا از شریعت آسمانی نبود. ولی متأسفانه آن روابط در چشم مستشرقین نمی‌آید آن‌ها آثار حاکمان اموی و عباسی را به عنوان تمدن اسلامی مدّ نظر خود دارند. با این همه بنده نگاه آقای دکتر نجفی را نگاه ظریفی می‌دانم از آن جهت که می‌خواهند ما را متوجه لایه‌ای از تمدن اسلامی بکنند که در اثر حضور معنوی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در روابط انسان‌ها حاکم بود و به خودی خود در مقطعی از تاریخ نشان داد چگونه جوامع اسلامی در ذیل اسلام می توانند روابط تمدنی داشته باشند.

• 2- شما معتقدید علت این تصور نسبت به تمدن اسلامی آن است که هنوز در سطح فرهنگ جامعه، حکومت اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی به معنی واقعی‌اش تعریف نشده است. تعریف شما از این مقوله ها و مقومات آنها چیست؟

جواب: با توجه به تعریفی که از تمدن اسلامی داریم و معتقدیم همواره باید وحدت بر کثرت حاکم باشد تا نظمی حقیقی بین کثرات حاکم گردد و هر عضو از اعضای کثیر در جای خود قرار داده شود، معتقدم هنوز تمدن به معنای واقعی آن ظهور نکرده زیرا بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در صدر اسلام، آن تقدیری که خداوند با حاکمیت امام معصوم برای جامعه اراده کرده بود محقق نشد و تمام اعضای جامعه در ذیل مدیریت امامی قرار نگرفت که شخصیت او در تمام ابعاد با عالم وحدانی متحد است.

شما متوجه‌ایدکه برای مدیریتِ اعضای بدن نیاز است که روحی حاکم بر اعضاء باشد که آن روح در مقام خود وَحدانی باشد و مثل بدن داری جزء و اعضاء نباشد، در این صورت است که می‌بینید در عین آن‌که در حال راه‌رفتن هستید سایر اعضای بدن بیکار نیستند و همه در جای خود به وظیفه‌ی خود مشغول‌اند. معنای مدیریت وَحدانی در جامعه توسط امامی معصوم به همین شکل است که با یک روح آسمانی زندگی زمینی را مدیریت می‌کند. باید جامعه به این باور برسد که خداوند چنین چیزی را برای بشریت تقدیر کرده است و خود را راضی به این تقدیر کند و از این جهت هنوز ما به چنین فرهنگی دست نیافته‌ایم.

• 3- در کتاب «تمدن زایی شیعه» به این موضوع اشاره شده که انقلاب اسلامی عامل گذار از مدرنیته به تمدن اسلامی است. به طور دقیق تر بفرمائید که ماهیت این گذار چیست و چگونه اتفاق می‌افتد؟

جواب: انقلاب اسلامی و تمدن غربی، در نگاه هستی‌شناسانه‌ی خود با هم تفاوت دارند. همان‌طور که عرض شد؛ نگاه هستی‌شناسانه‌ی انقلاب اسلامی ریشه در باوری دارد که در واقعه‌ی غدیر ظهور کرد و خداوند نشان داد در ذیل دین اسلام باید امامی معصوم، مدیریت کلی و کلان جامعه را در دست داشته باشد و همه‌ی نهادهای اقتصادی و سیاسی و تربیتی با راه‌کارهای اندیشه‌ی امام معصوم فعالیت کنند. ولی تمدن غربی به‌کلی رابطه‌ی مدیریت جامعه‌ی بشری را در همه‌ی امور از آسمان منقطع کرد، و خواست با فکر افراد عادی امور جلو رود که حاصل آن را امروز ملاحظه می‌کنید که چگونه با آزمون و خطا چهارصدسال است هر روز گرفتار بحران هستند.

• 4- چرا وقتی که ابزارهای پدید آمده توسط تمدن غرب به فعلیت رسیدند و توانستند صورت ظاهری زندگی آرمانی خود را محقق کنند، با چیزی روبه‌رو شدند که آن را نمی‌خواستند؟ در واقع ابزارها و تکنیک پیشرفته، اهداف آن زندگی را محقق کردند ولی چون آن زندگی جواب‌گوی همة ابعاد بشر نبود، در اوج تکامل ابزارها، بشر غربی با بن‌بست روبه‌رو شد.

جواب: علت به بن‌بست‌رسیدن تمدن غربی با آن‌همه فعالیت علمی را باید در انقطاع کثرت‌ها از وحدت جستجو کرد. زیرا اگر هر عضوی از جامعه به خود واگذاشته شود و به خودی خود بدون نظر به جایگاه سایر اعضاء رشد می‌کند ما را به بحران می‌کشاند. همین‌طور که عقل باید میل هر عضوی را مدیریت کند تا بدن در تعادل باشد، باید صاحب وَحی با حیطه‌ای که بر کلّ هستی دارد عالم را مدیریت کند و صورت عملی این تئوری با حاکمیت امام معصوم و یا در زمان غیبتِ امام معصوم با حاکمیت فقه آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» توسط ولیّ فقیه ممکن است. مگر ملاحظه نمی‌کنید وقتی عقل بر اعضاء ما حکم نکند چگونه شهوتِ بیشتر خوردن جلو می‌رود و قلب دیگر امکان ادامه‌ی کار را از دست می‌دهد و با عکس‌العمل منفی خود قلب انسان سکته می‌کند؟ در مورد جامعه هم باید یک عقل قدسی در میان باشد وگرنه جامعه با داشتن تکنیک‌های مهیب تا مرز سکته‌کردن هر نهادی جلو می‌رود و عملاً نهادهای جامعه دیگر توانایی جواب‌گویی به انتظاراتی را که باید از آن‌ها داشت، ندارند. چون همه در ذیل مدیریت الهی در کنار هم کار نمی‌کنند، هرکدام برای خود کار می‌کنند. نمونه‌اش حرصی است که به جان سرمایه‌داران می‌افتد و 99٪ ملت خود را از امکانات زندگی محروم می‌کند.

• 5- شما معتقدید تمدن غرب، مادی‌ترین تمدن تاریخ است؛ در نتیجه به جای اتصال به حقایق عالم، به ابزارهای ساخته‌ی خود تکیه دارد. با این وصف ارزیابی شما از علل نفوذ این تمدن در سایر ملل و بسط جهانی آن چیست؟ چرا تمدن اسلامی با این شتاب، همه گیر نمی‌شود؟

جواب: در کتاب‌های مربوط به غرب‌شناسی عرض کرده‌ام: تمدن‌های گذشته در روح خود تا این اندازه از عالم غیب و معنویت منقطع نبودند و شاخصه‌ی شدت مادی‌بودن این تمدن وجود این‌همه سرعت و شتابی است که در این تمدن ظهور کرده است. چون در عالم قدس و معنویت قرار و ثبات هست ولی ذات عالم ماده حرکت است، پس هر اندازه که یک تمدن مادی شود به شتاب و عدم ثبات نزدیک می‌گردد. وقتی روشن شد تمدن غربی مادی‌ترین تمدن تاریخ است سطح نفوذ این تمدن نیز روشن می‌شود که در پایین‌ترین ابعاد انسانی یعنی نفوذ در ساحت نفس اماره‌ی انسان‌ها است که از یک جهت گسترده است و از جهت دیگر بی‌ریشه و بی‌عمق و متزلزل، در حالی‌که تأثیر حرکت‌های معنوی عمیق و پایدار است و هرجا نفوذ کرد در آن‌جا ریشه می‌دواند و به ثمر می‌رسد، بدین لحاظ با این‌که غرب این‌همه سرمایه‌گذاری فرهنگی در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا  انجام داد ولی در اولین فرصت که ملت‌ها توانستند به خود آیند به آن تمدن پشت کردند، در نتیجه اگر نظام اسلامی به مبنای اسلام در داخل و خارج سرمایه‌گذاری کند با نتایجی پایدار روبه‌رو می‌شود ولی غرب همواره با ناکامی روبه‌رو بوده است.

• 6- چرا شما در مقام تحلیل و تفسیر انتقادی تمدن غرب، بسیار بر عنصر تکنولوژی تکیه می‌کنید؟ آیا فکر نمی کنید فلسفه و اندیشه‌ی غربی جایگاه اساسی‌تری در تمدن غرب دارد و غرب را باید از این زاویه نیز نگریست؟

جواب: همان‌طور که عرض شد غرب را باید با نگاه هستی‌شناسانه‌اش تحلیل کرد و در دل آن نگاه به جایگاه تکنولوژی پرداخت. همه‌ی تأکید بنده آن است که رفقا متوجه شوند این تکنولوژی بر مبنای نگاه خاصی که غرب به عالم و آدم دارد شکل گرفته و هرجا وارد شود آن نگاه را با خود می‌آورد مگر آن‌که اولاً: متوجه مبنای فرهنگی تکنولوژی غربی باشیم ثانیاً: سعی کنیم بر مبنای نگاه اسلامی تکنولوژی خود را شکل دهیم، در آن صورت به نوعی از تکنولوژی می‌رسیم که مبنای آن به جای تخریب طبیعت، تعامل با طبیعت است و جایگاه انسان را نیز تعالی به سوی عالم قدس می‌شناسد و نه جایگاهی که انسان برده‌ی ماشین باشد.

• 7- تمدن غرب چگونه مانع شکل گیری تمدن جدید اسلامی می شود؟ با در نظر داشتن میزان بسط یافتگی، عمق نفوذ و پیشرفتی که تمدن غرب طی 400 سال گذشته داشته است تمدن اسلامی چگونه باید از این مانع عبور کند؟

جواب: روح تمدن غربی استیلاء و تمامیت‌خواهی است از این جهت هیچ تمدنی را در مقابل خود تحمل نمی‌کند یا آن تمدن را نابود می‌کند و یا در خود استحاله می‌نماید. با توجه به این امر است که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند باید اسلام در قامت یک ابر قدرت وارد تاریخ جدید شود تا امکان استیلای تمدن غربی بر تمدن اسلامی از غرب گرفته شود و از طرفی ما امروز در شرایطی از تاریخ قرار داریم که دیگر تمدن غربی پایان‌دهنده‌ی جریان‌های فکری و فرهنگی و سیاسی جهان نیست و اگر چشم بشریت به چیزی ماوراء تمدن غربی آشنا شود آمادگی تجدید نظر جدّی دارد وگرنه غرب تا این حدّ از خود بی‌قراری نشان نمی‌داد که حتی امکان پخش ایستگاه‌های خبری ایران و حزب اللّه را در کشورهای غربی مسدود کند. همان‌طور که رهبری عزیز فرمودند: انقلاب اسلامی با شعار خود که نه می‌خواهد ظلم کند و نه می‌خواهد ظلم بپذیرد، جاذبه‌ای خاص در جهان ایجاد کرده و تاریخ آینده را در اختیار می‌گیرد.

• 8- شما معتقدید که تنها تفکر شیعه تمدن ساز است و تفکر سنی تمدن ساز نیست. با این وصف این سوال پیش می آید که نقش کشورهای مسلمانی که در جریان بیداری اسلامی – مرحله نهضت اسلامی- قرار گرفته اند در شکل گیری تمدن اسلامی چیست؟ آیا باید انتظار داشت که بیداری اسلامی لااقل در کشور های سنی نشین با بن بست مواجه شده و روند حرکت به سوی تمدن جدید اسلامی حداقل در این کشورها متوقف شود؟ به نظر می رسد که تاکید بر تمدن شیعی با این اشکال مواجه باشد که تعصبات فرقه ای را نیز برجسته ساخته و همگرایی امت اسلامی را مخدوش می کند. آیا این مسئله به ضرر شکل گیری تمدن اسلامی نیست؟

جواب: اگر به مقدمه‌ی کتاب «تمدن‌سازی شیعه» توجه فرمایید در آن‌جا تأکید شده شیعه بنا ندارد اهل سنت را شیعه کند، بلکه شیعه متذکر فرهنگی می‌شود که در اسلام نهفته است و آن فرهنگ اصرار بر حاکمیت وحدت بر کثرت است. مگر در نهضت‌های بیداری کشورهای مسلمان همین نگاه نبود که عامل نهضت شد و مگر آن نگاه و آن نهضت‌ها الهام‌گرفته از فرهنگ شیعی نبود؟ هنر ما آن است که متوجه باشیم ائمه‌ی شیعه چگونه جهان اسلام را رهبری کردند. ائمه‌«علیهم‌السلام» هیچ‌وقت نخواستند شیعه یک فرقه‌ای باشد جدای از جهان اسلام و در همین رابطه امام صادق«علیه‌السلام» چهارهزار عالم پرورانده‌اند که اکثراً غیر شیعه بودند ولی حضرت به کمک همین علماء جهان اسلام را مدیریت کردند به طوری که هر چهار امام فقهی اهل سنت مستقیم و غیر مستقیم از اندیشه‌ی امام صادق«علیه‌السلام» متأثرند. در همین زمان مگر حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نشان ندادند ماوراءشیعه‌بودن به جهان اسلام نظر دارند؟ و مگر جز این است که امروز جهان اسلام نگاه حضرت امام را پذیرفته؟ این موضوع بسیار دقیقی است برای این‌که شیعه در راستای ایجاد تمدن اسلامی متوجه مسئولیت خود باشد و تمدنی ایجاد کند که اگر به ظاهر ممکن است شیعه نباشد ولی روح تشیع آن را مدیریت می‌کند. اگر خطبه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را که در رابطه با نهضت مردم مصر در تاریخ 1390/11/14 به زبان عربی ایراد کردند با دقت دنبال کنید به عظمت مسئولیت شیعه در تمدن‌سازی پی می‌برید بدون آن‌که رهبری در آن خطبه کوچ‌ترین دعوتی به شیعه‌بودن کرده باشند مردم مصر را به روح و روحیه‌ای دعوت کردند که شیعه طلایه‌دار آن است و مگر همین روحیه نیست که امروز مردم سوریه را تا این حدّ جلو برده که خودشان باور نمی‌کردند این‌چنین می‌توانند در مقابل تهاجمی همه‌جانبه مقابله کنند؟   

• 9- یکی از فرازهای قابل توجه کتاب شما که میتوان آن را در ردیف موانع تحقق تمدن اسلامی برشمرد این است که هرچند «شرایط اجتماعی و نظام اداری کشور را در حال حاضر خراب می‌دانیم، امّا نشانه‌هایی از اصلاح این خرابی‌ها به چشم می‌خورد که از آینده‌ای خبر می‌دهد که آرایش دیگری غیر از آنچه هست در نظام اداری ما حاکم شود» به طور مشخص بفرمائید این نشانه‌ها چه هستند؟ به هر ترتیب به نظر می‌رسد میان این مبدأ(وضع کنونی)، و آن مقصد(رسیدن به تمدن اسلامی)، تناسب چندانی برقرار نیست و با وجود کارگزارانی از جنس کارگزاران کنونی از سویی و غرب زدگی روز افزون جامعه از دیگر سو، حتی تصور رسیدن به «دولت اسلامی» و «جامعه اسلامی» هم بسیار دشوار و دور از ذهن به نظر می‌رسد؛ چه رسد به آنکه بخواهیم به «تمدن اسلامی» فکر کنیم!

جواب: همین طور که متوجه هستید هنوز وضع کنونی نظام اجرایی و آموزشی و اقتصادی ما ادامه‌ی غرب است و با ادامه‌ی غرب چیزی جز همان روح غربی با همان نسبتی که با عالم و آدم دارد، ظهور ندارد ولی بخواهیم و نخواهیم با ظهور انقلاب اسلامی تاریخ دیگری در دل فرهنگ غربی در این کشور ظهور کرده که دست و دل‌ها را به چیز دیگری دعوت می‌کند. راز سخن مقام معظم رهبری نسبت به آینده‌ی درخشان این کشور در حضوری است که انقلاب اسلامی در آینده خواهد داشت در آن صورت نه‌تنها دیگر شما با ادامه‌ی غرب در امور کشور روبه‌رو نیستید بلکه با شرایطی روبه‌رو می‌شوید که بار سنگین زندگی غربی را از پشت ملت برمی‌دارد. پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که موانع عبور از غرب به مرور فتح‌شدنی است. چه کسی باور می‌کرد ما بتوانیم در دفاع مقدس پیروز شویم در حالی‌که غرب گمان می‌کرد ما مجبوریم در همان جاده‌ای که برای جنگ تعریف کرده است جلو رویم و در نتیجه جنگ به آن سرنوشتی می‌رسد که غرب تعیین می‌کند. ولی ملاحظه کردید نظام اسلامی با فکر و فرهنگ خودش جنگ را مدیریت کرد و با پدیده‌ی مردمی‌اش سرنوشت جنگ را در مقابل حیرت غرب به نفع خود تمام کرد. وظیفه‌ی ما است که در بستر نظام اسلامی دو موضوع را از نظر فرهنگی نهادینه کنیم؛ یکی محرومیت‌هایی که زندگی غربی به بشر تحمیل کرده و دیگری برکاتی که زندگی قدسی به همراه دارد که این در طرح سبک زندگی اسلامی مدّ نظر رهبری است و حقیقتاً جای کار فراوانی دارد که جزوه‌ی «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» به عنوان تذکر اولیه شاید مفید باشد.  

• 10- به باور شما ظهور امام زمان(عج) در کدام یک از مراحل فرآیند تمدن سازی اسلامی محقق می‌شود؟ برخی معتقدند این مسئله بعد از طی شدن مراحل 5گانه مورد نظر رهبری به طور کامل و تشکیل تمدن اسلامی، محقق می‌شود و برخی دیگر بر این باورند که بر اساس روایات مربوط به اخرالزمان ابتدا باید امور دنیا به حضیضی مرگ بار فرو افتد و فساد و آشفتگی بیش از حد در زمین پدید آید، پس از آن امام زمان ظهور می‌نماید و به شرایط سامان می بخشد و قس علیهذا. نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا امکان تاسیس تمدن اسلامی در دوره‌ی پیش از ظهور امام عصر (عج) وجود دارد؟ لطفا دلایل اعتقاد به نگاه مورد نظر خود را نیز قید بفرمائید. ضمن تشکر از مساعدت جنابعالی خواهشمندیم به دلیل فقدان زمان کافی در اسرع وقت به سوالات پاسخ داده شود. با سپاس فراوان

جواب: بنده در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایضی در این مورد داشته‌ام و معنای نتیجه‌بخش انتظار را در تحقق تمدنی که بستر ظهور حضرت می‌شود روشن کرده‌ام. آنچه باید تأکید کنم جایگاه مقدس حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در آینده‌ی تاریخ است. وقتی معلوم شود آن حضرت با تمام شور و علاقه در طلب شرایطی هستند که حکم خدا و جلوات عالم وحدانی را در زمین ظهور دهند پس هر شرایطی که امیدواری حضرت را در آن حدّ فراهم کند که حضرت بتوانند قدم نهایی را بردارند، استقبال می‌کنند. البته شرایطی که مردم از یک طرف متوجه عمق فاجعه‌ی مدیریت غیر الهی جهان شده باشند و از طرف دیگر با تمام وجود بر این باور باشند که تنها به کمک یک انسان الهی و معصوم آرمان‌شهر حقیقی قابل تحقق است. پس یقیناً در راستای تمدن‌سازی به صورت حقیقی باید منتظر ظهور مقدس آن حضرت بود و در همین راستا متوجه عمق فاجعه‌ای بود که هم‌اکنون بشر گرفتار آن است و متوجه آن نیست. والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. موفق باشید    معنای تمدن اسلامی در نسبت با خدا و انسان‌ها و طبیعت

17015
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: حضرت استاد بنده طرحی در باب تمدن سازی دارم که چون هیچ گاه استادی در اندازه حضرتعالی نیافتم می خواستم از جنابعالی که نظر شریف تان را در آن باب بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «شیعه و تمدن‌زایی» شده است. شاید در این مورد بتواند کمک کند. موفق باشید

16751
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: این گونه به نظر می رسد که آلودگی انسان به گناه و غفلت از حق و آخرت، توجه او را به دنیا و تعمیر و آبادانی آن و در نتیجه علوم مادی بیشتر می سازد، به طرزی که بسیاری از پیشرفت های مادی غرب حاصل چنین غفلت و در جهت خود اثباتی و در تقابل با خدا محوری می باشد. حال سوال اینجاست که در نظر و عمل چگونه امکان دارد که به علوم مادی بپردازیم و به پیشرفت های مادی دست پیدا کنیم و دچار غفلت و خود اثباتی نشویم؟ و در مقام تمثیل آیا امکان دارد یک عارف سالک، سازنده موبایل یا هواپیما یا موشک باشد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم یک عارف سالک متوجه نیازهای حقیقی خود و دیگران هست و می‌فهمد بسیاری از ابزارهای تکنیکیِ امروز دنیا حاصل نیازهای غیر واقعی است. آری! آن نحوه که امثال شیخ‌بهایی‌ها عمل کردند و نیازهای جامعه را اعم از معماری صحیح و یا تقسیم دقیق شعبات زاینده‌رود انجام دادند؛ در هر حال نیاز بشر است، منتها نیازی در بستر طبیعی و در راستای جوابگویی به نیازهای حقیقی و طبیعی بشر، که بحث آن را می‌توانید در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» دنبال فرمایید. موفق باشید

15347
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند. ولی در نگاه غربی بحث، بحث تغییر طبیعت است تا آن حدّی که انسان‌ها به امیال خود جواب دهند و طبیعتِ خدا را عوض ‌کنند تا مطابق امیال آن‌ها شود، این آن چیزی است که امروز در علوم انسانیِ غربی مدّ نظر است. این مطلب از حضرتعالی است. لطفا منظورتان از تغییر طبیعت را بیان کنید. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب را در کتاب‌های «شیعه و تمدن‌زایی» و «مدرنیته و توهّم» دنبال بفرمایید. موفق باشید

15068
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: می خواستم نظر جنابعالی را راجع به آقای بیژن عبدالکریمی و نقدهایی که راجع به متوهمانه بودن تمدن اسلامی مطرح می کنند را بدانم. اساسا به این نقدها تا چه حد می شود اعتنا کرد؟ برخی اشکالات تمدن اسلامی در غالب این سه گزاره مطرح می شود: بحث از تمدن اسلامی ناشی از ۱. سیاست زدگی ۲. اراده محورانه بودن ۳. عدم رعایت اقتضا زمانه توسط رهبری ایران است در نهایت به متوهمانه این امر منتهی می شود. لطفا نظر خود را راجع به اشکالات فوق مطرح کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر بود که عیناً آن قسمت از نظر ایشان را که مورد بحث است بیاورید. بنده در مورد ایشان در جواب سؤال‌های شماره‌ی 7488 و 8558 و 13089 و 13790 عرایضی داشته‌ام. موفق باشید

14901
متن پرسش
سلام استاد: با عرض تبریک به مناسب ایام الله دهه فجر. یک سؤال مدتهاست به ذهن بنده آمده است و راهی برای کسب خبر درباره آن ندارم. شاید شما بتوانید به بنده کمک فرمایید. می خواستم ببینم آیا گزارشی درباره پیامد و عکس العمل فرهنگی و علمی و نه سیاسی نسبت به نامه تاریخی حضرت امام (ره) به گورباچوف در دست هست؟ چیزی که مسلم است در کشورهای بزرگ مثل روسیه و آمریکا نسبت به چنین وقایعی ساده نمی گذرند و محافل علمی درباره این رخدادها عکس العمل متناسب نشان می دهند. خیلی خوب است در این باره یک رصد دقیق انجام شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که اطلاع دارم برخورد اولیه‌ی جناب گورباچف با جوابی که توسط وزیر امور خارجه‌اش فرستاد، یک جواب دیپلماتیک بود. ولی بعداً که بحران شوروی شروع شد و معلوم گشت واقعاً باید مارکسیسم‌لنینیسم را در موزه‌ها سراغ گرفت، گورباچف در مصاحبه‌ای به نحوی احساس پشیمانی کرده بود که درست با آن نامه برخورد نکرده. ولی نامه در کشور روسیه تأثیر خود را در آن حدّی که ظرفیت آن کشور اجازه می‌داد، گذاشت. به طوری که امروز گرایش جریان‌های سیاسی آن کشور به شیعه، یک گرایش مثبت است به نحوی که ملاحظه کردید جناب پوتین در این سفر اخیر قرآن خطی بسیار نفیسی را به عنوان بهترین هدیه تقدیم رهبری نمود و این معنای بسیار زیادی در دنیای جدید به همراه دارد و در نشستی هم که با مقام معظم رهبری داشتند سخن‌ها بسیار ماوراء عرف دیپلماتیک رد و بدل شد. موفق باشید   

14886
متن پرسش
سلام: کتاب موسی نجفی که شما هم بودید وقتی رونمایی شد چطور کتابی است؟ ارزش خریداری شدن دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «فلسفه‌ی تحول تاریخ» قدم خوب و ارزشمندی است برای احیاء نگاهِ تمدنی به اسلام. موفق باشید

14412
متن پرسش
به نام خدا: سلام خدمت استاد گرانقدر: پس از مطالعه برخی از کتب شما سوالات زیر همچنان بر اینجانب پوشیده است. در صورت امکان راهنمایی بفرمایین: 1. آیا نیاز است تا ما با طبیعت انس بگیریم؟ 2. در صورت انس گرفتن چه اتفاقی بر ما می افتد؟ 3. در مورد صورت حقیقی طبیعت که بایستی در طراحی ها آن را به ظهور رساند نیاز به توضیح بیشتری دارم. 3. در مورد نحوه به ظهور رساندن «صورت حقیقی طبیعت» هم کمی بیشتر توضیح بفرمایین تا در طراحی (رشته ام معماری است) هم سعی کنیم با آن سمت میل کنیم. خدا شما را حفظ کند و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- طبیعت از آن جهت که صنع الهی است تابلوی نمایش اسماء حسنا و نور وحدانیت حضرت حق است و انسان با اُنس با طبیعت اگر آمادگی لازم را از نظر قلبی داشته باشد به جنبه‌ی ملکوتی طبیعت منتقل می‌شود 3- در رابطه با به ظهور رساندن حقیقت طبیعت، مباحث گسترده‌ای در میان است. بد نیست از کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شروع کنید و مباحث هنر مقدس که بزرگان مطرح فرموده‌اند افق خوبی را در مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید  

14144
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد نظرتان در مورد حوادث نیجریه چیست؟ انگار که کربلایی دیگر و صورت بر صورت جون دیگری گذاشتن به صحنه آمده؟ چرا دقیقا بعد از ایام اربعین این اتفاق افتاد؟ دست چه کسی در صحنه است؟ برای آرامش قلب شیخ زکزاکی و پیروزی اهدافش صلوات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی برژینسکی در رابطه با تحقق انقلاب اسلامی از مسئولان «سیا»ی آمریکا پرسیده بود چرا انقلاب اسلامی را در ایران پیش‌بینی نکرده بودید؟ آن‌ها در جواب گفته بودند: برنامه‌هایی که ما به کامپیوترهای خود داده بودیم، چنین حساسیت‌هایی نداشتند. به این معنا که اصلاً آن‌ها وجود و وقوع چنین پدیده‌هایی را نمی‌بینند. در مورد واقعه‌ی نیجریه نیز قضیه از همین قرار است که دارد در اقصی نقاط عالم، چیزهایی پدید می‌آید که فرهنگ مدرنیته و نوکران آن نمی‌بینند و لذا هر تجمعی را می‌خواهند با برخورد نظامی از سر خود باز کنند و این جدّی‌ترین غفلت از طرف آن‌ها و ظریف‌ترین حضور انقلاب اسلامی به نور امام حسین«علیه‌السلام» در آن منطقه است، در آن حدّ که «بی‌بی‌سی» حتی یک خبر جزیی از آن همه کشتار نمی‌دهد. یعنی نمی‌بیند که چنین واقعه‌ای در عالم به‌وقوع پیوسته است. این عین سخن ابوسفیان است که می‌گفت ما بت‌ها را می‌بینیم که می‌پرستیم، ولی چگون خدای نادیدنیِ محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را بپرستیم؟ ولی در نهایت آن‌که تاریخ را فتح کرد، خدای پیامبر بود، نه بت‌های بشرساخته‌ی مشرکان حجاز! به همان اندازه که یقین پیدا کردید، در پیروزی پیامبر بر ابوسفیان؛ یقین پیدا کنید بر فتحی که با فرهنگ اربعین از طریق امام حسین«علیه‌السلام» در تاریخ واقع می‌شود. موفق باشید

14080
متن پرسش
نقش انقلاب اسلامی ایران در شکل گیری تمدن نوین اسلامی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «انقلاب اسلامی ،برون رفت از عالم غربی» کمک می‌کند تا جایگاه انقلاب اسلامی را در شکل‌گیری تمدن اسلامی و عبور از تمدن غربی بهتر بشناسیم. موفق باشید

13960
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا اول متن زیر را مطالعه کنید سپس بنده سوال خود را در انتهای متن از شما می پرسم: بر همۀ ما فرض است که خود را خدمتگزار حجّت خدا در زمين، حضرت بقية¬الله بدانيم و براي او کار کنيم. اين والاترين طريق خدمتگزاري به دستگاه خداوند است. اما تذکّر به اين نکته لازم است که در اين راه، هرگونه مني و مايي، نفساني و شيطاني است. گروه به راه انداختن، رأيت بلند کردن، حضرت را مال خود و متعلّق به خود و در فکر فرقۀ خود و نامهربان ديدن با ديگران، مدّعي ارتباط خاص با حضرت شدن و خود را محل عنايت ايشان دانستن، بانگ برداشتن به اينکه حضرت ما را قبول دارد و از اين قبيل کارها، همه و همه، کارهايي بچه‌گانه است، فريب دادن جوان‌ها (که به تعبير روايات يتيم‌اند، چون پدرشان امام زمان در غيبت است) و بازي کردن با مردم درست نيست. به‌طورکلي، دسته و گروه به راه انداختن و مردم را به آن دعوت کردن، مصداق اين آيه است: « فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (حقيقت را ميان خود تکه‌تکه کردند و هر گروهي به آن چيزي خشنود است که اعتقاد اوست). گروه گرايي و تشکيلات، با مقصد دين منافات دارد که رها کردن انسان‌ها از حدود و قيودِ بشرساخت (ساخت بشر) است. جمع شدن عدّه اي آدم ناقص دور هم، مقدمۀ شکل گيري خودخواهي جمعي است و نتيجه‌اش مسخ تدريجي اعضاء است که در آخر، به از دست دادن قدرت نقّادي و انصاف منجر مي شود. داشتن احساس بر حق بودن و افراط در آن، اساس اخلاق تشکيلاتي است. ازاين‌رو، اسارت در دام غير معصوم پيش مي‌آيد که به شکل خزنده و تدريجي، به شرک در ولايت معصوم ختم مي شود: « اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه» (بزرگان و رؤساي خود را بجاي خدا پرستيدند). همچنين هر تشکيلاتي براي بقا ناچار است که روي اختلافاتش با ديگران تأکيد کند و اين، موجب تفرّق و کثرت گرايي بيش از پيش ميان جمعيت مسلمانان، بلکه مؤمنان مي‌شود و فاصله گرفتن از کلمه سواء را موجب مي‌شود که قرآن به آن دعوت کرده و حتي يهود و نصارا را به آن فراخوانده است و با روح دين ناسازگار است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (بگو اي اهل کتاب، به سوي کلمه اي بياييد که ميان ما و شما مشترک است و آن اينکه جز خدا را نپرستيم و برايش شريک قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي را ارباب نگيرد. پس اگر نپذيرفتند، بگوييد شاهد باشيد که ما تسليم اين امر هستيم. علامه طباطبايي اين آيه را خلاصه تعاليم قرآن مي‌دانستند). و اين تشکيلات بعضاً باعث مي‌شود که در اثر استحالۀ تشکيلاتي، خير مطلق به شر مطلق تبديل شود؛ مسئله‌اي که فهم آن علم و فضل چنداني لازم ندارد و کمي فراست و شعور مي خواهد. معرفت ساده و بسيط فطري در پيچ و خم تشکيلات، به ايدئولوژي پيچيده اي تبديل مي شود که معمولاً، براي حفظ آن بايد از نقّادان و در نتيجه، از بدنۀ جامعه آن را مخفي کرد و نوآموزانِ تشکيلات را نيز اندک اندک و قطره قطره با آن آشنا کرد تا در گذر زمان روحشان رنگ بگيرد و فکرشان خاموش شود و قدرت مخالفت پيدا نکنند. از آفات ديگر تشکيلات ديني تبديل معرفت عمل گرا به انديشه اي کلامي و نظري است که منبعث از فقدان آشنايي فريفتگان تشکيلات با نمونه ها و الگوهاي عملي تربيت ديني است. در تشکيلات، نظام ارزشي، تقوا و علم ملاک نيست، بلکه خدمت بيشتر به تشکيلات ملاک است. علت جذب افراد به تشکيلات نيافتن مبنا و روشي جامع براي زندگي، به علاوۀ نياز عاطفي به گروه مرجع براي تأييدطلبي و احراز هويت است که علت اولي، جهل به قرآن و علت دومي، نقص در توحيد است. و آنچه به اين هر دو دامن مي زند، بي ارتباطي با اولياي خداست. اصولاً، اگر کسي به صاحب نَفَسي دست يابد، مفتون بساط گروه‌ها، احزاب و دسته‌ها نمي شود تا به‌جاي صرف زندگي اش در سلوک الهي، آن‌ را در راه خدمت به منافع تشکيلات يا دنياي رؤساي آن صرف کند و زمان کسب علم و فضيلت را به دنبال نخودسياه و در پي کسب آفرين و تشويق آنان تباه کند. خلاصۀ کلام: از اين آفات رستن، معمولاً غير ممکن است و ثمرۀ آن انسان‌هايي است کوچک، تعالي‌نيافته و خردشده در پس افکار مرجع فکري. بنابراين، بايد مراقب بود که علوم الهي را وسيلۀ مني و مايي قرار نداد و خود و بندگان خدا را معطّل نکرد. به نظر شما این یک آسیب شناسی واقع بینانه از کار تشکیلاتی نیست؟ اصلا جایگاه عرفان در ساخت تمدن اسلامی کجاست؟ اصلا چطور میشه توحید رو در تشکیلان بصورت جزئی وارد کرد؟ اصلا در تشکیلات بدون داشتن مومن و ولی خدایی میشه به سمت توحید رفت؟ جایگاه مسلک عرفانی به عنوان گفتمان غالب در تشکیلاتی به وسعت یک تمدن اسلامی کجاست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است و این یکی از آفات تشکل ها است ولی این ربطی به تمدن اسلامی ندارد که می‌خواهد جامعه‌ای ایجاد کند تا حکم خدا در مناسبات فردی و اجتماعی جاری باشد و عرفان نیز چیزی جز توحید عمیق نیست همان توحیدی که علی«علیه‌السلام» در نهج‌البلاغه متذکر آن هستند و برای جامعه‌ی اسلامی مفید است. موفق باشید

13917
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: مشورت یه عمر زندگی و تجربه حضرت عالی رو می خواستم ازتون: 1. ترم آخر کارشناسی (فقه و حقوق) هستم 22 ساله با توجه به دغدغه اسلام شناسی و فعالیت در زمینه تمدن سازی (مثل حضرت عالی) می خواستم ببینم تا چه حد نیازه ورود به حوزه پیدا بکنم و تا چه مقدار مطالعه بکنم؟ (مثلا مقداری ادبیات و منطق و فقه و اصول و شروع کردن فلسفه و کلام به صورت تخصصی) _ فقط قصد ازدواج هم درحال فعلی دارم خانواده هم کمکی می کنند در جهت مسکن و...؟_ 2. ذی طلبگی رو میشه توضیح دهید با زبان شیرین عرفان نظری تون؟ ما که از هر بزرگی پرسیدیم نفهمیدیم! 3. صاحب نظر شدن یعنی چه؟ و حضرت عالی خودتون رو صاحب نظر در علوم دینی نمی دانید؟ 4. چرا توصیه به سبک درس خواندن مثل خودتان نمی کنید؟ (توی صوت ها هم اشاره کردید) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره آن‌چه که عرض می‌کنم را با توجه به احساسی که نسبت به ورود به درس خارج دارم، احساس می‌کنم و نیز نسبت به خلأهایی که نباید داشته باشم و دارم. لذا اگر بتوانید با همین رویکرد که نسبت به تمدن‌سازی اسلامی دارید، مجهز به علوم حوزوی به شکل رسمی آن بشوید، بهتر است وگرنه به همین روشی که فعلاً جلو می‌روید، خوب است. در جزوه‌ی «عالَم طلبگی» وظایفی نسبت به ذی طلبگی شده است 3- یک مجتهد بعد از مدتی خودش متوجه می‌شود می‌تواند یک موضوع فقهی را در همه‌ی جوانب ممکن بنگرد و از این جهت او در فقه، صاحب‌نظر می‌شود. در کلام و فلسفه و عرفان و تفسیر نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید

13852
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد طاهرزاده: یکی از سوال های اساسی ما این بوده و هست که همواره تحلیل بچه حزب اللهی ها از فضای جامعه و وضعیت انقلاب اسلامی منجر به یک یاس و سیاه نمایی شده است و از طرف دیگر شاهد آن هستیم که تحلیل کلان مقام معظم رهبری با در نظر داشتن عیوب بسیار روشن بینانه و به همراه امیدواری است. اهمیت این سوال در فضای فعلی کشور بر همگان روشن است. به نظر ما راز این تفاوت نگاه در این جمله مقام معظم رهبری است که فرمودند: اصل نظام اسلامی با رأی مردم، قانون اساسی با رأی مردم، مدیریتهای اساسی کشور با رأی مردم تعیین شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. ظرفیت این نظام، نظامی که برخاسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی از این حقیقت است، بسیار والا و فراتر از آن چیزی است که دیگران از بیرون صحنه نگاه می کنند و تحلیل می کنند و درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این نظام سخن می گویند. با قطع نظر از حرفهای مغرضانه، حتّی آنچه که از روی غرض هم ادا نمی شود، غالباً ناشی از عدم فهم حقیقت جمهوری اسلامی است. این ظرفیت عظیم در نظام اسلامی وجود داشته است؛ در طول این سی سال که گرایشهای مختلف، سلایق گوناگون سیاسی در درون این ظرفیت عظیم جایگزین شدند، انتقال قدرت با آرامش، با مهربانی، با احترام انجام گرفته است و قدرت اجرائی در طول این سی سال دست به دست شده است. سلایق مختلفی آمدند؛ بعضی از مدیریتها در بخشی از برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این سی سال زاویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هائی با مبانی انقلاب داشتند؛ اما ظرفیت انقلاب توانست اینها را در درون خود قرار بدهد؛ آنها را در کوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود ذوب کند؛ هضم کند و انقلاب بر ظرفیت خود، بر تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود بیفزاید و با قدرت بیشتر راه خود را ادامه بدهد. آن کسانی که می خواستند از درونِ این نظام، به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند، نتوانستند موفق بشوند. انقلاب راه خود را، مسیر مستقیم خود را با قدرت روزافزون تا امروز ادامه داده است و همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کسانی که با انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف در درون این نظام قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، خواسته یا ناخواسته، به تواناییهای این نظام کمک کردند. به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد؛ این ظرفیت عظیم، ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است؛ از همین مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سالاری دینی و اسلامی است؛ این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است. و راز ماندگاری و مصونیت و آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاءاللَّه آن را همواره حفظ خواهد کرد. خواهشمندیم با تبیین خویش از این بیانات ایشان همچون همیشه یاری دهنده ما در مسیر انقلابی گری باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما بحمداللّه حقِ مطلب را در سخنانتان ادا کردید. آری! عده‌ای متوجه نیستند با انقلاب اسلامی چه‌چیزی در این تاریخ شروع شده است و نمی‌دانند برای آن‌که تمدنی جایگزین تمدنی منحط بگردد و از آن عبور کند، آثار تمدنِ در حال انحطاط و سقوط، در اوج خود ظهور می‌کند. ولی همین برای انسان‌های بصیر نشانه‌ی سرعت سقوط آن تمدن است. انقلاب اسلامی راهی است که در این تاریخ شروع شده و با تأنّی و علیرغم اراده‌ی استکبار جهانی جلو می‌رود و رهبری بصیر و هوشیار انقلاب متوجه این موضوع می‌باشند و امیدوارانه به آینده نظر دارند و هر روز منتظر چهره‌ای تفصیلی از حقیقت اجمالی انقلاب هستند. موفق باشید

13758
متن پرسش
سلام استاد: با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما: در مبحث غرب شناسی و مدرنیته شما تاکید شدید دارید که غرب باعث دوری بشر از خدا و مادی گرایی شده است. در حالی که اگر غرب نبود افراد دیگر و حتی از کشور خودمان برای راحتی و آسایش ملت ماشین تولید می کردند و جاده می ساختند و تکنولوژی پیشرفت می کرد؟ ثانیا در زمان گذشته جمعیت کم بود ولی اکنون جمعیت خیلی زیاد شده و اجبارا نیاز به جاده و وسیله حمل و نقل دارد و نمی شود به سبک قدیم زندگی کرد. البته من قبول دارم که غرب باعث مادی گرایی و حسی شدن انسان ها شده و همه روایات را در زمینه مادی ترجمه می کند ولی این را متوجه نمی شوم بالاخره با گذشت زمان نیاز به وسیله و ابزار جدید است و نمی شود با حالت گذشته زیست. این همه کوبیدن غرب توسط دستگاه فکری شما به چه معناست؟ لطفا مسئله را روشن کنید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات به طور مفصل بحث شده است و نقد مدرنیته بیشتر به فرهنگی است که در درون این تکنیک‌ها نهفته است و مسلّم با وجود چنین تکنیک‌هایی به جای این‌که انسان‌ها در گستره‌ی زمین، پراکنده باشند و در دل طبیعت با طبیعت زندگی کنند، شهرها را شلوغ و پر ازدحام می‌کنند و این بدین معنا نیست که ما امروز بتوانیم به این تکنولوژی که بیشتر در شرایط تقابل با طبیعت است، به راحتی عبور کنیم و به تکنیکی برسیم که در مقام تعامل با طبیعت می‌باشد. در کتاب «شیعه و تمدن‌زایی» عرایضی شده است. شاید مفید افتد. موفق باشید

نمایش چاپی