بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: دفاع مقدس، شهادت ، شهدا، بسیج ، راهیان نور

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29970
متن پرسش
با سلام و عرض ادب احترام استاد عزیز: اولا در یک سخنرانی درباره شهید رضائیان فرموید درباره ایشان صحبت داشتید. اگه امکانش هست درباره این شهید عزیز مقداری توصیف کنید یا هردفعه ای از مقدار سخنرانیتان از شهدایی که می‌شناسید تعریف کنید. ممنون. دوم اینکه در سوال ۲۹۷۰۶ فرمودید از ملک مقربمان بعد از نماز درخواست قبض بودن امور دنیایی و وهمی. حالا از آن سه ملک بعد از نمازمان چه مددی بگیرم؟ میشه لطف بفرمایید مثال بزنید؟ ممنونیم از زحمات شما که وقتتان را در اختیار ما می‌گذاریید. فداهای شما و... بشویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ای کاش یک لحظه از شهداء و راهی که گشوده‌اند، غفلت نکنیم. ۲.

 عرایضی در این رابطه در آیات اولیه‌ی سوره‌ی فاطر شده است. خوب است به فایل صوتی آن رجوع شود. موفق باشید

29969
متن پرسش
اگر حسرت حاج قاسم رو نخوریم و نسوزیم چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حاج قاسم باید در عالَم حاضر شد. عرایضی در تابلوی سایت لُبّ المیزان در این رابطه شده است. خوب است که به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

29961
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة الله فرمایشاتی داشتید پیرامون «شورمندی شهید حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این که: «حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.» سوال بنده این است که، بالاخره در طریقت و راه حقیقت، چه از نوع سلوک علامه قاضی ها و چه در تاریخ معاصر ما سلوک حاج قاسم ها، باید به اسم یا اسمائی از اسماءالله چنگ زد تا در جان سالک متجلی شود، حال سوال من این است که، نزدیک ترین اسم از اسماء الله به مؤلفه «شورمندی» کدام است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد حقیقت این دوران، انقلاب اسلامی است که مظهر همه‌ی اسمائی می‌باشد که انسان‌ها باید در این زمانه به آن اسماء رجوع کند. فراموش نکنید هر اسمی، مظهری دارد و با آن مظهر باید به آن اسم نظر کرد و جان خود را محلِ تجلی آن اسم قرار داد. موفق باشید

29959
متن پرسش

استاد عزیزم سلام: خداوند شما رو برای جوانها حفظ کنه. استاد جان در جلسه ای بودیم یکی از مسئولین کشور استان داشتن مثالی میزدن در خصوص سرمایه اجتماعی، گفتن ببینید همین حاج قاسم سلیمانی، چرا بلند میشه پته میبره پیش آیت الله مصباح یزدی که امضاء کنه ایشون آدم خوبیه؟ چون فردا روز که کارش بهش گیر کرد به آقای مصباح، ایشون هواشو داشته باشه، وگرنه مگر خدا نمی دونه یک بنده خوبه یا بد؟ چرا آدم بره پته از علما بگیره. ما گفتیم آقای فلانی اینطور نیست، و ایشون میخواستن شهادت نامه علما رو در کفن بگذارند، چون بهرحال شهادت عالم اثربخشه. ولیکن اون آقا اصرار داشتن که نه، چرا باید حاج قاسم وقت بگذارد بره دونه به دونه با علما مذاکره کنه و پته بگیره در حالی که خداوند خودش عالم بالسر و الخفیاته و نیاز نیست کسی بنویسه که کسی چکاره اس، خودش می دونه.... و این بخاطر همراه کردن علما با اقدامات خود_ که البته همه، اقدامات خوبی بوده_ می باشد. خلاصه من نتونستم این رو بپذیرم. رفتم تحقیق کردم دیدم به جز همون حدیث شهادت ۴۰ مومن بالا سر جنازه، چیز دیگه ای نیومده. مایلم نظر حضرتعالی رو در خصوص اقدام شهید سلیمانی در امضاء و شهادت گرفتن از افراد در مورد خوب بودن خودشون رو بدونم. سپاسگزارم از لطف شما. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن آقای مسئول که می‌فرمایید متوجه‌ی ظرائف این نوع امور نیستند و نقش تعلق روح‌ها نسبت به همدیگر را که امثال شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی با آن روح لطیف عرشی‌اش می‌فهمد؛ نمی‌فهمد. یکی از عظمت‌های روحی حاج قاسم را باید در درک چنین ظرایفی دانست که فردای قیامت چه بهره‌هایی از آن می‌برد که روح پاک چنین علمایی را با خود همراه دارد. در این مورد به مولای خود علی«علیه‌السلام» نزدیک است که آن حضرت هم چنین حساسیت‌هایی داشتند. موفق باشید  

29950
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: استاد عزیز آیا این سخن درست است که برای بررسی تعالی روحی؛همانا شخص باید به میزان رشد فکری در عقایدش و پیاده سازی آن در تاریخی که در آن قرار دارد بیاندیشد؛ نه اینکه دنبال حالاتی چون مکاشفه و خواب و از این دست حالاتی که بعضا در وصف علمای پیشین به کرات می خوانیم باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین‌طور است. نمونه‌اش شهید حاج قاسم سلیمانی که خودِ عرفا اقرار دارند که حسرت سلوک آن مرد الهی را می‌خورند. موفق باشید

29948
متن پرسش
سلام علیکم: من خیلی دوست داشتم شهید بشم. اما علی رغم پیمان هایی که با خودم و دوست شهیدم و... بستم، باز هم مرتکب کبیره شدم. خیلی از کار خودم پشیمانم. آیا کسی که این قدر بی حیاست، ممکن است روزی شهید شود؟ آخه امثال حر و ... هرچند گذشته ی خوبی نداشته اند ولی اینقدر هم بی حیا نبوده اند. نمی دونم. چیکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توبه و تقوا، راه می‌گشاید تا جذبات گناه ضعیف و ضعیف‌تر شود. موفق باشید

29935
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: بنده خیلی سعی کردم که ارتباط قلبی با این مباحث بودن در تاریخ جدید خود و پیچ تاریخی خود برقرار کنم متاسفانه نشده و یا شاید از بنیان بودن در تاریخ خود را درست متوجه نشده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث اخیر در مورد حاج قاسم، مطلب را تا حدّی روشن  می کند. موفق باشید

29938
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: چند فایل به نام زینب های نهفته در راه گشوده حاج قاسم، صبح جمعه روی کانال گذاشته شد و سریعا برداشته شد. می خواستم گوش کنم. نمی دونم به چه علت برداشته شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشتباهاً صوت جلسه‌ی دیگری را گذاشته بودند. هم اکنون تصحیح شده است. می‌توانید رجوع فرمایید. موفق باشید

29923
متن پرسش
سلام علیکم: شهادت صدیقه کبری (س) و سالگرد شهادت شهیدان مقاومت رو تسلیت عرض می‌کنم. امشب به بهانه سالگرد حاج قاسم مد نظرم آمد دلنوشته ای بنویسم و خدمت او، ارادت خودم رو ابراز کنم و تا حد ممکن از مکنونات قلبم و حسی که نسبت به تاریخی که او طلایه دارش بود بگم و متن زیر رو نوشتم که نمی‌دانم چه حد این حس من را به حادثه تاریخی عروج او توانسته نشان بدهد اما ان شاء الله که موثر باشد: یکسال از هجرت سرخ آن مرد که تجلی ربیون بود و «فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله» وصفش بود می‌گذرد و امان از آن جمعه خونین. امان از بی قراری ما در مسیر وصال و انتظار یار که به سرخی خون روشن شد و قلوب را به خود آورد و متذکر عهد قدسی ساخت. و امان از آن جمعه خونین که مدام ندبه خوانان اما با شوری حماسی می‌خوانیدیم: «أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ» این حال جمعه است که هر چه انسان راه قدس و افلاک را در پیش گیرد جمعه ها بیشتر خود را می یابد و اسرار عالم بر او هویدا می‌گردد چرا که جمعه روز به صحنه آمدن روح انسان و روح جهان یعنی آن موعود هماره قائم است و روز ارتباط غیب و شهودست و ما در فقدان آن سردار عزیز بیشتر این امر را در یافتیم. حاج قاسم و حاج ابومهدی و شهدای همراه شان، حجت هایی بودند که خداوند در دل عصر انقلاب اسلامی گشود تا بر ما هویدا کند این سنتش را و به ما بشناساند راز ملکوتی این نهضت را: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا». آری! قاسم و ابومهدی همان اصحاب شمس تابان ولایت بودند که خداوند در فکرهایشان با آنان نجوا می‌کرد و تجلی می نمود و آنان نیز دریافتند رازی در عالم است و نفحاتی که باید خود را در معرض آن قرار داد. اما آن راز و نفحه چیست و چگونه بر آنان آشکار شد؟ اینجا کسی باید سخن بگوید و توصیف کند این امر را که خود تجلیات آن انوار الهی و نفحات قدسی را دیده و به صحنه آورده باشد و چه کس بهتر از آوینی که سیدالشهدای اهل قلم است توانست این اسرار و حکمت ها که هدف و گوهر حیات تمام شهیدان بود را برای ما توصیف و تبیین کند؟ آوینی می نوشت در عالم، رازی است که جز به بهای خون آشکار نگردد و حال شاید بتوان دریافت چرا این میزان حاج قاسم بی قرار بود و می‌نوشت «آه مرگ خونین من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارتم.» ولی چرا این راز جز به بهای خون آشکار نمی‌شود و مگر این راز چقدر عظمت دارد که چنین طریق خونینی دارد؟ نقل است جمعی خدمت علامه طباطبایی (ره) می‌رسند و از ایشان می‌پرسند آن اسم اعظم بین اسماء الحسنی الهیه چیست و علامه می‌فرماید: «بهاء». چنانچه خداوند خون بهای حسین (ع) شد و او را ثارالله خطاب کرد و خداوند بهای هر انسانی است که به تعبیر حضرت روح الله (ره) آنچنان که در اسرار الصلوه نوشت، داغ و ذلت بندگی را بر ناصیه خود بنشاند و جز اراده الهی چیزی نخواهد و عبدی بی اراده مقابل اراده و سنن حق تعالی گردد آنگاه است که صاحب خانه اجازه تصرف به انسان می‌دهد و قلب و چشم و عقل او را قدسی و وارد به باطن و ریشه های عالم می‌کند. آری بحق که «العبودیه جوهره کنها الربوبیه» و اگر حاج قاسم مظهر عبودیتی که به ربوبیت رسیده، نبود، چگونه به احدی الحسنین رسید و هم با حیات و مجاهدتش حجابهای ولایت الهی که همان طواغیت و فرعون های عصر اند را مغلوب ساخت و جنگ های سی ساله شان را در طی سه سال به زمین زد و هم با شهادتش یوم الله پشت یوم الله دیگر خلق شد؟ اگر جز این نیست چرا او و همسنگرانش را گردان همیشه پیروز ثارالله می‌خوانند و مانند ستاره های درخشان بر آسمان دفاع مقدس می درخشند؟ او دریافت «زمین سراسر صحرای عرفات است که تو با خطاب اهبطوا بر این سیاره رنج فرود آمده ای» و با اخلاصش اثبات کرد «که نفس توجه به سوی جهتی خاص لازمه انصراف وجه از جهات دیگر است» و بحق او جز به وجه باقی حضرت حق به کدام وجه دیگر نظر و توجه داشت؟ الحق آن نمازها و قنوت هایش تجلی این بود که «نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نمازست یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست». و عجیب است این سخنان از آوینی است که دو دهه پیش از سردار به مقتل عشق رفت و ولی سخنانش توصیف حال تمام شهدا ویژه خودش و حاج قاسم است. آری! راستی از همین رو بود که او گوش در عالم ملکوت داشت و دهان در عالم ملک و آنچه را از ملکوت باز می شنید باز گو می‌کرد و اگر این کشفی یقینی نبود چگونه سه بار قسم جلاله خورد که از مهمترین شئون عاقبت بخیری در ارتباط قلبی و عملی با ولی فقیه است و او را ستون خیمه ای می‌دانست که اگر آسیب ببیند، تمام حرم ها و حریم ها فرو می‌ریزد و اینجاست که هشداری قاطع در وصیت نامه اش می‌دهد که اگر عمل و سخن ما تضعیف گر ولایت فقیه باشد، مغضوب نبی اکرم (ص) و تمام شهدای این مسیریم. آری!جز آنکه متصل به ریشه های هستی است چنین حکمت های نغزی بر نمی آید... سردار قلوب ما، وارث شبها و روزهایی است که دوکوهه و اروند و هویزه، میزبان اصحاب خمینی بود و سجده های شبانگاهان آن عباد الله الصالحین، واسطه اتصال ارض و سماء می‌گشت و او اگر در کنار اروند در جمع دوستان رزمنده اش چنان اشک می‌ریخت و از خداوند طلب می‌کرد به ایمان قلب شهدا و اسلام ما، شهادت را روزی مان گرداند، سخن ها در دل داشت و مکاشفه ها بر او گشوده شد. و راستی دوکوهه همچنان قصد نداری با ما سخن بگویی و مهر سکوت از لب برگشایی و رازهای خلقت که به بهای خونهایی مثل سردار تا ابد سرافراز ما آشکار می‌گردند را بازگویی؟ مکنونات خود را بگو و با من سخن بگو دوکوهه... آن عزیزی که حجت انقلاب و انقلابیگری مان شد، تاریخی را یافت که شهادت پایانش نیست بلکه آغاز و تولدی دیگرست در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به آن راه یابد و او نیز از همان بچه های قرن چهاردهمی بود که کره زمین سالهاست انتظار آنان را می‌کشد تا بر خاک این سیاره مبتلا، قدم نهاده و عصر جاهلیت و بی خبری ثانی را به پایان برسانند. و او بر ما این راز آشکار می‌کرد که بگذار دشمنان پر هیمنه دل به انواع توطئه هایشان دل خوش کنند و انسانهایی نیز به آیینه زنگار گرفته فطرت شان توجه نکنند؛ ما را چه باک که در پرتو الطاف توحیدی، مشق تمدن سازی می‌کنیم تا در رکاب آن امام منصور من اهل بیت محمد (ص) سرافراز گردیم. و چه کس را باور این بود که مستضعفان و ابوذرهای به ربذه تبعید شده تاریخ، قد علم کنند و ندای «تقوموا لله مثنی و فردی» سر دهند و انسداد تاریخی جاهلیت مدرن را بشکنند و موازنه جهانی را تغییر دهند و دهکده و فرهنگ واحد جهانی را با اختلال مواجه سازند. دنیا، وارونه است و متفرعنان و طواغیت و آنانکه عقل شان راهی به مراتب قدس ندارد، بر آن حاكمیت دارند، اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه‌ آن از هم‌اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است. هر چند غم خواریم و نگران و غصب ناک که در مهد انقلابی که سلیمانی پرورست، هنوز هستند آنان که در سیطره عهد طاغوت اند و سعی دارند با اتصال به مصادر و مناصب، روح عافیت طلب و قدرت طلب شان را خشنود سازند یا گشودگی و روشن بینی در راستای تداوم این نهضت ندارند یا حتی امور زمینی را منفک از امور قدسی و ملکوتی می‌دانند حال آنکه تاریخ آینده، تاریخ سلیمانی هاست؛ تاریخ آنان که اهل دسته بندیها و خطوط فرعی و غیر اصیل و شعارهای انحرافی و عقول غیر قدسی نیستند بلکه اهل خط امام (ره) اند نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر. و حال خاتمه کلام درباره حاج قاسم این امت، باز هم از سید شهیدان اهل قلم باشد که نوشت: « هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. این بندگان مخلص خدا طلیعه‌دار نورند و با دست آنان است كه صبح شكافته می‌شود و تاریخ به عاقبت كار خویش نزدیك می‌گردد."
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حاج قاسم معلوم شد مکتب حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه توانایی‌هایی در خودْ نهفته دارد و در حقّانیت این مکتب همین بس که چنین افرادی را می‌تواند بپروراند که این‌چنین در تاریخ خود حاضر می‌شوند و متوجه‌ی افق‌هایی می‌گردند که به تمام معنا، معنای زندگی را و معنای حقیقت را می‌توانند درک کنند.

  این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب می‌کند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد.

فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن‌گفتن تمام شدنی نیست. هرچند سخن بس بسیار است و هر اندازه از حاج قاسم سخن بگوییم، از خودِ گمگشته‌ی خود بیشتر سراغ گرفته‌ایم. موفق باشید

29934
متن پرسش

با سلام استاد: خیلی دوست دارم ریاضت بکشم یکم سجده طولانی یا رکوع طولانی و ... داشته باشم نمی توانم! روحم موافقت نمی کنه چه کنم استاد؟ برای نجاتم از بی عزمی چه کنم؟ تا کی امروز و فردا؟ آثار شما را بعضا مطالعه کردم جسارتا اگر بشه ارجاع ندهید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افقی نظر کنید که در پیشِ رو دارید. نوشته‌ای که در مورد حاج قاسم تحت عنوان « حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه» عرض شد خدمتتان ارسال می‌شود. در موردآن  فکر بفرمایید. موفق باشید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (۲۳/ احزاب)

۱. حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

۲. ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

۳. حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

۴. این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب میکند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

۵. مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد

۶. فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

۷. ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن گفتن تمام شدنی نیست.

29932
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز ادام الله ظلکم: استاد بنده در ۱۴ سالگی حالات خوبی داشتم با غیب ارتباط داشتم معرفت و نفس و بخشی از معاد و ... مباحث حرکت جوهری و ... را با شما کار کردم. گاهی حضرت عزرائیل را درک کردم و خودم را در برزخ احساس کردم و حتی مکاشفهکی هم شاید داشتم جوری بودم که دورم جمع می شدند با بودنم و با حضورم اطرافیان به نماز شب تشویق می شدند نور داشتم چه نوری. الان ۲۰ ساله هستم و طلبه و آن حالات رفته استاد. چرا رفته؟ بی خطا نیستم البته. سوال چرا رفته؟ چکنم برگردد؟ خواهشا تفصیلی فرمایید بنده کتب شما را بعضا مطالعه داشتم مانند عالم طلبگی و ... ارجاع ندهید. لطفا ممنون استاد. این سوال برام خیلی مهمه کمی بیشتر وقت بگذارید برای سئوال ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضوری که با حاج قاسم پیش می‌اید فکر کنید. إن‌شاءالله مباحث اخیری که در مورد حاج قاسم در کانال «مطالب ویژه» عرض شد مفید خواهد بود. موفق باشید@matalebevijeh

29930
متن پرسش
سلام علیکم: فیلم زیر فیلم کاملتر همان سخنرانی است که حاج قاسم آن جملات عظیم را با قسم جلاله گفتند. https://www.telewebion.com/episode/2446534 این ایمان به انقلاب و رهبری آن حیرت انگیز است. دعا کنید ما هم به آن حداقل کمی نزدیک تر شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نشانه‌ی بصیرتی است که حاج قاسم در إزای نظر به حقیقت متوجه شده است. موفق باشید

29928
متن پرسش
سلام استاد: در تبریز عارفی بود بنام شیخ قربانعلی تَرخان که میگن از عجایب گمنام روزگار ماست. ۴۰ سال در نابینایی بسر می برد و تصور اینکه چرا خداوند این نقص را به ایشان داد است را هم حتی در قلبش خطور نکرده و نیز استادی ظاهرا از اوتاد داشتند که شیخ قربانعلی در ۲۰سال مشایعتی که ایشان داشتند حتی یک بار سوال نپرسیده بودند که شما اهل کجایید و کی هستید که موجب تعجب آن استاد شده بود. و کرامات خاص دیگر که عارفی چون آیت الله فروغی با سوز و حسرت خاصی از ایشان یاد می‌کردند و اشک می ریختند. حتی علمی داشتند که هر سوالی از هر جای عالم‌ هستی از غیب و ظاهر پرسیده می شد؛ بطور تفصیلی جواب می‌فرمودند و... سوالم اینکه سلوک ذیل شخصیت امام راحل"قدس" ما را نیز می‌تواند اینجور تربیت کند یا نه افق تربیت فعلا در سطح پایین عالم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که با حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ سراغ انسان می‌آید از جنس حق‌الیقین تاریخی است و موجب حضوری می‌شود در راستای اراده‌ی الهی در این تاریخ. سلوکی که حاج قاسم‌ها را می‌پروراند. موفق باشید

29906
متن پرسش

سلام علیکم: من ندیدم امام را ولی خوشا به حال شما که درک کردیدش، فقط متن کتاب هایش آدم را از خود بی خود می‌کند دانشجویان فرانسوی فارسی بلد نبودن ولی می‌گفتن ما پیش این آقا احساس معنوی... کتابهایش را بخوانی تازه می‌فهمی چرا می‌گویند اینور فیضیه حاج آقا روح الله ست که تا ازش نپرسی یه کلمه حرف نمی‌زند اون طرف فیضیه علامه طباطبایی است که نگاه تو صورت کسی نمی‌کند، خدای حفظ تجرد و ساکنان ظاهری دنیا ولی در اصل ساکنان باطنی آخرت «لیس فی الدار غیره دیار» از شاگردان حضوری صدرا همچین کارهایی برمی آید با این عظمت روح آیا حضرت امام به تجرد عقلانی رسید؟ آیا با این روح عظیم امام که حتی حاضر نشد برای مرگ فرزندش گریه کند چون برای غیر خدا بود وفنای فی الله بود و می‌گفت مهم نیس در این انقلاب پیروز شویم مهم این است خدا از ما راضی باشد آیا این شخص عالم برزخ دارد یا نه مستقیم وارد عالم عقل می‌شود؟ با خواندن کتاب هایش ما را تشنه تجرد عقلانی کرده و لقا الهی برای رسیدن به همچین تجردی سلوک ذیل امام در این زمانه کافی است؟ آقای طاهرزاده طلبه ها را حیف است در آوینی و سلیمانی متوقفشان کنیم باید راه سرچشمه را نشانشان دهیم همه آنها خمینی بالقوند و صاحب اشراق و دست خدا شدن در زمین برای آمورش در این زمین در آینده «والسلام علی عبادالله الصالحین»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ای در رابطه با شهید سلیمانی عرض شد که شاید جایگاه حضرت امام را روشن کند و ما را متوجه‌ی راهی کند که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشودند. موفق باشید و آن نکته این است:

حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته‌ در انقلاب اسلامی

باسمه تعالی

حضرت علی «علیه‌السلام» صورتِ به ظهورآمده‌ی سرّ ولایت نبیّ اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است[1] و ائمه‌ی معصومین «علیهم‌السلام» نیز صورت‌های حقایق نهفته و متنوع ولایت علی «علیه‌السلام» هستند،- که در شرایط مختلف به ظهور آمدند- و زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» به عنوان صورت حقیقت اسرارآمیز زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» می باشند، تا بشریت تا حدّی متوجه‌ی اسرار نهفته‌ی اولیای الهی بشود.

در راستای به ظهور آمدن اسرار نهفته‌ای که در قلب اولیا همواره جاری می باشد و «پری روی تاب مستوری ندارد» است که می توان گفت:

انوار نهفته‌‌ای که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» ذیل آن اشراق قرار گرفتند، شخصیت برجسته‌ی حاج قاسم در ارتباط با آن عارفِ واصل و آن تابعِ صادق، به ظهور آمد تا همه متوجه شوند نسبت به آن رازی که بر قلب آن عارف واصل اشراق شد، بیگانه نیستند.

مواجهه مردم با آن شهید نشان داد که حاج قاسم را نمودِ رازی از شخصیت خود یافتند، زیرا او صورت نازل‌شده و ملموس حقیقتی بود که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد، تا انسان‌ها معنای حضور تاریخیِ حق‌الیقینیِ خود را درک کنند و متوجه شوند چگونه اراده‌ی خداوند تمام وجود آن‌ها را در برگرفته و حاج قاسم متذکر چنین حضوری بود که حضور همه‌ی ما در آغوش اراده‌ی خداوندی است که بنا بر نفی استکبار دارد.

آری! به اندازه‌ای که ما چشم بر افقِ آینده‌ی تاریخ انقلاب اسلامی بگشاییم عطایای الهی در این رابطه به سراغ ما می‌آید تا هر کدام سیلی سختی شویم جهت غلبه‌ی نرم‌افزارگونه‌ای در راستای نابودی هیمنه‌ی پوچ استکبار. به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در رابطه با انتقامی که باید از استکبار نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شود، فرمودند: «سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه‌ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند.»

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[1] - پیامبر خدا می فرمایند: «يَا عَلِي! كُنْتَ مَعَ الْانْبِيَاءِ سِرّاً وَ مَعِيَ جَهْراً» اى على! تو با بقيه انبياء در باطن و سرّ آن‏ها بودى و براى من در ظاهر هستى و در كنار من، و يا مى‌‏فرمايند: «لِكُلِّ نَبِيٍّ صَاحِبُ سِرٍّ وَ صَاحِبُ سِرّي عَلِيِ‏بْنِ ‏ابيطالِب» براى هر پيامبرى صاحب سرّى است و صاحب سرّ من على‏ بن‏ ابى‏طالب است.

 

29901
متن پرسش

استاد گرامی، با اهدای سلام و دعای خیر: احتراماً با عنایت به زحمات حضرتعالی که در راستای تبیین دین متحمل می شوید بنده عرضی داشتم: یک مثلث را تصور فرمایید که یک نوکی دارد و یک قاعده، هر چه از قاعده که جمعیت کثیری می توانستند بهره ببرند به سمت نوک حرکت می کنید زاویه بسته می شود و افراد کمتری می توانند با شما همراه باشند، منظورم این است که بجای اینکه افراد کمتری را به قله ببرید افراد بیشتری مخصوصاٌ جوانان را تا دامنه کوه ببرید. به عبارت دیگر برای مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و انقلاب اسلامی و معاد و مهدویت بیشتر وقت و انرژی بگذارید هنوز به تعداد انگشتان یک دست در این خصوص هنوز شاگرد تربیت نفرموده اید و این خیلی حیف است به قول یکی از دوستان اصفهانی به مزاح می گفت خدا هم یک دوره ده نکته باید بگذراند! ما باید کاری کنیم این مباحث عمومی شود و همه آحاد جامعه بهره ببرند. این سلسله مباحث اولیه می توانند جوانان ما را بیمه کنند تا با کوچکترین بادی اعتقادشان را به باد نبرد. از اینکه سلامت هستید خوشحالم و آرزوی توفیق روزافزون برای شما سرور گرامی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با استعدادی که در این نسل شکل گرفته، دیگر به کم‌تر از معرفت نفس و امثال این معارف تا رسیدن به عرفان و حضوری همچون حاج قاسم، قانع نمی‌شوند. بحث در ایمانِ شورمندانه است. آخرین نوشته‌ در مورد حاج قاسم را که هنوز آفتابی‌اش نکرده‌ام، خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید بفرمایید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

والسلام: طاهرزاده

29888
متن پرسش

سلام استاد: آیا شخصیت هایی مثل مالک اشتر مثل معصومین هستند که اگر در هر زمانی حاضر باشند به نحو احسن کارایی و کارآمدی داشته باشند؟! مثلا آیا اگر الان مالک را با همون فعلیتی که در قرن خود داشته در این قرن حاضر کنیم کارآمد خواهد بود؟! در این شکی نیست که اگر مالک در قرن فعلی متولد می‌شد قطعا ابر مردی بود برای خودش و مثل امام و رهبری بودن و حتی بالاتر. اما ما داریم از یک چیز بدیهی حرف می‌زنیم مبنی بر اینکه مالک با همان فعلیتی که در تاریخ خود دارد قطعا با قرن فعلی بیگانه است و نمی‌تواند کارآمد باشد! هر چند باید گفت مبنای کارآمدی جناب مالک در همان تاریخ باید مبنای کارآمدی الان هم قرار گیرد، ولی بحث ما در مورد تخصص ها و آگاهی های مورد نیاز فعلی است! مثلا قطعا علامه حلی نمی تواند جای رهبری را در زمان فعلی بگیرد و اگر علامه حلی با همان نصاب های زمان خودش را اینجا بیاریم و در جایگاه رهبری بزاریم قطعا کارآمد نخواهد بود! چون اون نه مدرنیته را درک کرده نه بایسته های زندگی در قرن فعلی را و.... لطفاً منو روشن کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا جناب مالک اشتر را رحمت کند، مرد بزرگی بود، ولی وقتی او را با حاج قاسم سلیمانی مقایسه می‌کنیم، با توجه به اطلاعاتی که بنده از آن دو بزرگوار دارم. حاج قاسم از مالک اشتر بزرگ‌تر بود حتی اگر در این تاریخ مالک اشتر حاضر می‌شد. موفق باشید

29864
متن پرسش
با عرض سلام مجدد: در ادامه پاسخ 29845 می‌خواهم بگویم: هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز اگر که لطف بفرمایید و کمی افقی را که آوینی می گشاید با افقی که حاج قاسم می گشاید مقایسه کنید و بفرمایید هرکدام از آنها چه وجهی از انقلاب را برای ما به نمایش می گذارند؟ سلوک عملی و علمی و فکری شهید فخری زاده بیشتر ذیل کدام یک از دو جلوه بالایی بود؟ آیا فخری زاده بیشتر آوینی گونه بود یا حاج قاسم طور؟ یا اینکه فخری زاده شروع مسیری بود برای جمع وجه آوینی انقلاب با وجه حاج قاسم انقلاب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی بحث‌هایی در کانال «سرّ دوران» به آدرس @serredoran هست و در مورد حاج قاسم مطالبی تحت عنوان «به راستی همه‌ی ما حاج قاسم هستیم» به آدرس http://lobolmizan.ir/post/1687 و همین یادداشت اخیر که در بنر سایت هست، می‌توانید دنبال بفرمایید. به نظر می‌آید شهید فخری‌زاده را باید در راستای شخصیت حاج قاسم معنا کرد. موفق باشید

29860
متن پرسش

سلام: برای پیشرفت علمی اقتصادی و غیره انگار که هر چه بخواهیم برای رشد در این موارد تلاش کنیم مدام در جستجوی هدفی الهی برای حضور در این موارد هستیم ولی پیدا نمی‌کنم و انگار حسی به من می‌گوید که همانطور که کار و زندگیم همه اینها به وقتش فراهم شد بقیه زندگی هم به وقتش فراهم می‌شود و فقط من باید نسبت به شرایطی که در آن قرار می‌گیرم فقط وظیفه ام تلاش در درست انجام دادن و حفظ خود، متناسب با تکلیف دینی ام هست که البته آرامش بیشتری هم در این نوع زندگی دارم و خدا می‌داند همه چیز رو هم انگار که شاید به سختی بوده ولی با آرامش خود و خانواده ام بودم / ولی این حس که چرا به دنبال رشد و کار بیشتر نیستم مرا هم دچار تردید کرده که آیا واقعا تنبلی می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقا درست می‌فرمایید؛ آری باید پای در راه نهاد، خود راه بگویدت که چون باید کرد. نکاتی در یادداشت ویژه «حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته‌ در انقلاب اسلامی» مطرح شده‌است. شاید به کار آید. موفق باشید

29854
متن پرسش

سلام و درود: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند این روزها که قدم به قدم با (بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان) حضرتعالی جلو می آیم و لحظه لحظه به آن فکر می‌کنم و تمام لحظاتم را پر کرده است؛ هر کاری که می‌خواهم بکنم آن افق گشوده را جایی جز شهدا و مکتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پیدا کنم؛ نمی توانم که نمی توانم. و اینجاست که این روزها به این می اندیشم که زبان انقلاب اسلامی جز شهادت و جز حاج قاسم کجا می تواند باشد؟ که آن هم در وصیت نامه ایشان به ظهور کامل می رسد. حال با پذیرش اینکه وصیت نامه سردار شهید در قله تفکر زمانه جهان بین دو جهان قرار دارد و زبان گم شده انقلاب است باید پرسید حاج قاسم را چه شده که به این زبان رسیده است که این چنین شیوا و بلیغ اشارات را بازگو می کند؟ آیا حاج قاسم در استقرار صدرا و ابن عربی با دیالوگ با متفکرینی چون هایدگر و گادامر دارای زبان شده یا نه؟ این لسان الغیبی حاج قاسم که امام جامعه تعبیر به مکتب می‌کنند ناشی از مسیر دیگری است که هر کسی که هم هایدگر و صدرا را نمی‌فهمد و با زبان آنها مرتبط نیست اما می تواند با زبان سردار شهید و افق گشوده سردار شهید همراه شود و خود را در مسکن تفکر انقلاب مستقر کند و مستقر بیابد؟ اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که در این تاریخ یا باید حاج قاسم شد به همان معنایی که او در جای خود مکتبی است برای حضور در این تاریخ و یا باید آوینی بود و گرنه هیچ چیز نیستیم. در مباحث «جهان بین دو جهان» عرض شد اگر متوجه حضور تاریخی خود نباشیم نه حاج قاسم خواهیم بود و نه آوینی بلکه یا کدیور می‌شویم و یا امجد زیرا اولی خود را در جهان غرب معنا کرد و دومی در اخلاق فردی. آری در اخلاق فردی، آن‌که محکوم است ولیّ فقیه است زیرا او متوجه حضور تاریخی ما می‌باشد ولی در اخلاق فردی به مسائل جزئیِ فردی توجه می‌شود نه به حضوری که باید با حیات قدسی در این تاریخ داشت. این همان اشکالی است که آقای منتظری نیز گرفتار آن شد و آن نامه‌ها را به حضرت امام نوشت و عملاً حضرت امام را مقصّر آن ضعف‌ها دانست غافل از آن‌که برای آبادکردن دهی نباید از آباد کردن شهری غافل بود. موفق باشید

29850
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالی مطرح کردم در مورد شهدای هواپیمایی که سپاه با اشتباه انسانی زد، هنوز پاسخی دریافت نکردم گفتم سوالم رو با سوالی دیگر پیگیری کنم، رفتار جمهوری اسلامی با مردم مثل اون قاضی است که سرباز رو برای گرفتن مدرک شناسایی سیلی می‌زند، اخیرا فردوسی پور با گزارشگری در یک پیج انیستاگرامی با مخاطب میلیونی اثبات کرد که رفتار بیت و صدا و سیما کاملا غیرمنطقی بوده، هنوز از این اتفاق نگذشته که سایت های اصولگرا تلاش می کنن این پیروزی فردوسی پور رو برعکس نشون بدن. آیا جمهوری اسلامی در تلاش برای اصلاح خود هست؟ با مسئولانی که خود رو پاسخگوی مردم نمی دونن، حتی با به شهادت رساندن نخبگان هیچ هیچ هیچ مسئولی حاضر به عکس العمل نشد. منتظر پاسختان هستم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هیچ وقت مدافع حرکاتی که با روح تاریخی انقلاب اسلامی نمی‌خواند نیستم؛ عرض بنده آن است که متوجه اصل حضور تاریخی انقلاب اسلامی باید بود که تنها راه عبور از تنگناهای تاریخی همین راهی است که خداوند در مقابل ما گشوده‌است و شهدای عزیز در دلِ چنین تاریخی حاضر شدند جان‌شان را بدهند و خداوند هرگز نتایج کار آن‌ها را که به نتیجه رسیدنِ اهداف انقلاب است ضایع نمی‌کند. موفق باشید

29832
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: شعری از فخرالدین عراقی دیدم که ناخودآگاه همه آن‌را در شهیدان دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم بخصو ص در سید شهیدان شهید خوشبختمان شهید قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی علیه متبلور دیدم. شهدا مصادیق بارز و کامل این اشعار هستند، در صحنه و در میدان کار تماما حاضر و در قطع تعلقات و کوی بیخودی تماما از پا فتاده اند. خوشا بحالشان که در این عرصه بهترین بازیگری را انتخاب کردند و به بهترین مآوا رسیدند. آنانکه کوی عشق ز میدان ربوده اند بنگر که وقت کار جه جولان نموده اند خود را چو گوی خم چوگان فکنده اند گوی مراد از خم چوگان ربوده اند تا سر نهاده اند چو پا در ره طلب پس مرحبا که از لب جانان شنوده اند آندم که گفته اند انالحق زبیخودی آندم بدانکه ایشان ایشان نبوده اند در کوی بیخودی نه کنون پا فتاده اند کز مادر عدم همه خود مست زاده اند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. شهدای ما با فانی‌شدن در اراده‌ی الهی در این تاریخ به حقْ باقی شدند تا خدا را به میدان آورند و در وصف آن‌ها همان‌طور که فرمودید باید گفت: «آنان‌که گوی عشق ز میدان ربوده اند». موفق باشید

29831
متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: رهبر انقلاب فرمودند سیلی سخت‌تر در پاسخ به شهادت حاج قاسم، همون غلبه بر هیمنه‌ی پوچ استکبار است. در این مورد یک مقدار توضیح می‌فرمایید؟ چرا حضرت آقا روی انتقام نظامی مثل این نوع از انتقام تاکید نمی‌کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتقام نظامی را که نفی نکردند، ما را متذکر نمودند که سیلی سخت باید حالت نرم‌افزاری داشته باشد تا حیات فرهنگیِ استکبار از بین برود. در این رابطه یادداشتی شده است که در عین آن‌که در بنر سایت هست، عیناً خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته‌ در انقلاب اسلامی

باسمه تعالی

حضرت علی «علیه‌السلام» صورتِ به ظهورآمده‌ی سرّ ولایت نبیّ اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است[1] و ائمه‌ی معصومین «علیهم‌السلام» نیز صورت‌های حقایق نهفته و متنوع ولایت علی «علیه‌السلام» هستند،- که در شرایط مختلف به ظهور آمدند- و زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» به عنوان صورت حقیقت اسرارآمیز زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» می باشند، تا بشریت تا حدّی متوجه‌ی اسرار نهفته‌ی اولیای الهی بشود.

در راستای به ظهور آمدن اسرار نهفته‌ای که در قلب اولیا همواره جاری می باشد و «پری روی تاب مستوری ندارد» است که می توان گفت:

انوار نهفته‌‌ای که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» ذیل آن اشراق قرار گرفتند، شخصیت برجسته‌ی حاج قاسم در ارتباط با آن عارفِ واصل و آن تابعِ صادق، به ظهور آمد تا همه متوجه شوند نسبت به آن رازی که بر قلب آن عارف واصل اشراق شد، بیگانه نیستند.

مواجهه مردم با آن شهید نشان داد که حاج قاسم را نمودِ رازی از شخصیت خود یافتند، زیرا او صورت نازل‌شده و ملموس حقیقتی بود که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد، تا انسان‌ها معنای حضور تاریخیِ حق‌الیقینیِ خود را درک کنند و متوجه شوند چگونه اراده‌ی خداوند تمام وجود آن‌ها را در برگرفته و حاج قاسم متذکر چنین حضوری بود که حضور همه‌ی ما در آغوش اراده‌ی خداوندی است که بنا بر نفی استکبار دارد.

آری! به اندازه‌ای که ما چشم بر افقِ آینده‌ی تاریخ انقلاب اسلامی بگشاییم عطایای الهی در این رابطه به سراغ ما می‌آید تا هر کدام سیلی سختی شویم جهت غلبه‌ی نرم‌افزارگونه‌ای در راستای نابودی هیمنه‌ی پوچ استکبار. به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در رابطه با انتقامی که باید از استکبار نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شود، فرمودند: «سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه‌ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند.»

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

[1] - پیامبر خدا می فرمایند: «يَا عَلِي! كُنْتَ مَعَ الْانْبِيَاءِ سِرّاً وَ مَعِيَ جَهْراً» اى على! تو با بقيه انبياء در باطن و سرّ آن‏ها بودى و براى من در ظاهر هستى و در كنار من، و يا مى‏فرمايند: «لِكُلِّ نَبِيٍّ صَاحِبُ سِرٍّ وَ صَاحِبُ سِرّي عَلِيِ‏بْنِ ‏ابيطالِب» براى هر پيامبرى صاحب سرّى است و صاحب سرّ من على‏بن‏ابى‏طالب است.

 

29814
متن پرسش
سلام علیکم: رهبر انقلاب در مراسم سردار سلیمانی فرمودند غیر از مسلمانان، ایرانیان هم ارزشهای ایرانی را در شهید سردار سلیمانی متبلور دیدند و به او افتخار کردند. سوال بنده اینست که این ارزشهای ایرانی چه ارزشهایی است که غیر از ارزشهای دینی می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت آقا «حفظه‌الله» فرمودند شجاعت و مقاومت و نوع‌دوستی و فداکاری به طور شاخص در روح ایرانی متبلور است، وگرنه سایر ملل نیز از آن بی‌بهره نیستند. موفق باشید

29809
متن پرسش
سلام علیکم: اخیرا به مناسبت سالگرد شهادت سردار سلیمانی در تهران همایش و نشستی با عنوان نظریه مقاومت و آینده جهان اسلام و با محورهای ۱. نظریه مقاومت، مسایل و رویکردها ۲. نظریه مقاومت، نخبگان و تمدن سازی اسلامی ۳. محور مقاومت و نقش نخبگان جهان اسلام ۴. جایگاه نخبگان محور مقاومت بر آینده جهان اسلام در حال انجام است. آیا از نظر استاد می‌توان مقاومت اسلامی در کشورهای منطقه را یک نظریه علمی دانست و اینکه آیا خود شما (استاد طاهرزاده) مقاله یا کتابی در این موضوعات دارند و یا می‌شناسند که به بنده در جهت فهم مطالب فوق کمک کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. آری! روح مقاومت، روحِ تاریخی این دوران است که به ملت‌ها عطا شده. به طور پراکنده عرایضی شده است. مقاله‌ای تحت عنوان «امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مکتب مقاومت در این تاریخ» قبلاً تنظیم شده است که ذیلاً ارسال می‌گردد. موفق باشید

امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مکتب مقاومت در این تاریخ

باسمه تعالی

سخن بر سر معجزه مقاومت است که خداوند در این تاریخ در مقابل مستضعفان جهان گشوده است و مقام معظم رهبری متذکر آن شدند از آن جهت که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن را نمایان ساختند. در این مقاله سعی بر آن است تا جایگاه تذکرات رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» را با خوانندگان محترم در میان بگذاریم.

۱. وقتي آموزه‌هاي ديني، ما را متوجه اين امر مي‌کند که مشيّتي الهی بر انسان‌ها و تاريخِ آن‌ها حاکم است که از چشم عمومِ پوشيده‌است ولي انبياء و اولياء متذکر آن هستند، ما بر آن مي‌شويم که بدانيم در هر صورت در زير سايه‌ي اولياء الهي، آن مشيت و سرنوشت بايد از طريق ما ظاهر شود و تحقق يابد وگرنه جهت شکوفایی خود، مطابق اراده‌ي الهي عمل نکرده‌ايم، همان طور که وقتي حضرت سيد‌الشهدا «علیه‌السلام» در رؤيايي که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را در آن ديدند از حضرت شنيدند که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ‏ قَتِيلًا ..... إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا» (ترجمه لهوف، ص 65) خداوند مي‌خواهد تو را در اين مسير کشته‌شده و خانواده‌ي تو را اسير ببيند. حضرت امام حسين «علیه‌السلام» همه‌ي اختيار خود را در مسير اراده‌ي الهي که از طرف جدّشان از آن آگاه شدند، به کار بردند و به عالي‌ترين شکوفايي ممکن رسيدند.

انبياء و اولياء امکانات و خصوصيات تاريخي را که ما در آن به سر مي‌بريم به ما متذکر مي‌شوند تا ما در بستر تاريخ خود به شکوفايي لازم دست يابيم.

يک ملت تنها پس از قرارگرفتن در شرايط تحققِ مشيت الهي در زندگي‌شان به خودآگاهي و تفکّر تاريخي لازم مي‌رسند و عملاً اراده‌ي خداوند را به ظهور مي‌رسانند. در اين صورت اين ملت در مقابل همه‌ي موانعي که اراده‌هاي شيطانيِ دوران ايجاد مي‌کنند مي‌ايستند و پيروز خواهند شد و آينده را از آنِ خود خواهند کرد. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» با توجه به چنین قاعده‌ای در تاریخ 14/3/98 در حرم حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند:

یک خصوصیّت از خصوصیّات امام هست که بنده امروز درباره‌ی آن بیشتر می‌خواهم صحبت کنم و آن، خصوصیّت «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوت‌ها امام مقاومت خودش را به رخ همه‌ی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلی‌ها خسته‌ شدند، خیلی‌ها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّه‌ای عقب‌نشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همه‌جانبه‌تر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد.» این به جهت آن بود که تلاش دشمن و تهدید دشمن نمی‌توانست دستگاه محاسباتی امام را به هم بریزد؛ زیرا به بیّنات دین مبین اسلام متّکی بود.

۲. کافي است به جاي آن‌که گمان کنيم آن‌چه در تاريخ ما مي‌گذرد اتفاقي است، متوجه شويم همه‌چيز حکيمانه مديريت مي‌شود و اين اصلي است که نمي‌توان آن را انکار کرد. اگر تاريخ با نظر به مشيت الهي به انديشه درآمد درخواهيم يافت که بشر نيز در جريان تحقق اراده‌ي الهي نقش دارد. و ما امروز در راستای تحقق مکتب مقاومت می‌توانیم نقش‌افرینی کنیم به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:

معنای مقاومت این است که انسان راهی را انتخاب کند که آن را حق می‌داند، و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند. حرف امام حاکمیّت دین خدا بود؛ بر جامعه‌ی مسلمین و بر زندگی عموم مردم؛ بدیهی است که این حرف و این مَشی، دشمنان گردن‌کلفتی در عالم دارد. این‌که یک حکومتی در قلب آسیا، در این نقطه‌ی حسّاس، در ایران به وجود بیاید که شعارش این باشد که با ظلم کنار نمی‌آید، از مظلوم حمایت می‌کند، معلوم است دشمنی را کسانی شروع کردند که اهل ظلم بودند، این‌ها با طبیعت پیام امام بزرگوار یعنی نظام جمهوری اسلامی، طبعاً نمی‌توانستند سازگار باشند. امام در مقابل این تهاجم ناجوانمردانه و خباثت‌آلود، از اوّل، فکر مقاومت را، فکر ایستادگی را، فکر گم نکردن راه و هدف را پایه‌گذاری کرد و به عنوان یک درس، به عنوان یک راه، برای ماها، برای ملّت ایران، برای مبارزان، برای مسئولان کشور، این راه را نشان‌دار کرد و گذاشت تا از این راه حرکت کنیم.

۳. اگر متوجه غلبه‌ي مشيت الهي بر همه‌ي قلمرو‌هاي حيات انسان‌ها در طول تاريخ باشيم، در آن صورت مطالعه‌ي تاريخ، مطالعه‌ي نحوه‌ي ظهور متفاوت مشيت خداوند در عالم است و راهي است براي خداشناسي. به شرطي که تنها به شناخت جزئيات محدود نشويم و از شناخت امرِ والا يعني سنت‌هاي جاري در عالم، چشم پوشي نکنيم. در این رابطه به سخن رهبر معظم انقلاب توجه کنید که می‌فرمایند:

مقاومت به تدریج از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفت. امروز در منطقه‌ی ما، منطقه‌ی غربِ آسیا، کلمه‌ی مشترکِ ملّت‌ها، مقاومت است؛ تحلیل‌گران بین‌المللی نیز معتقدند: «یکی از مهم‌ترین علل دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی همین است که جمهوری اسلامی مسیر مقاومت را در پیش گرفت و موفّق شد، توفیق پیدا کرد، توانست بر موانع فائق بیاید.

اگر انسان در مرتبه‌ي احساس بماند به هيچ ادراک کلّي نمي‌رسد تا وارد عالم تفکر شود. آن‌چه اهميت دارد تشخيص مصلحت‌هاي بزرگ در هر تاريخي و نسبت آن‌ها با اراده‌ي الهي است و اعمال انسان‌هاي بزرگ مثل حضرت امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» بر همين اساس مورد توجه قرار مي‌گيرد. اين انسان‌ها از پندارهاي معمولي فراتر رفته‌اند که مي‌توانند مصلحت‌هاي بزرگ زمانه‌ي خود را تشخيص دهند. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» می‌فرمایند:

 امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. پشتوانه‌ی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانه‌ی منطقی است. مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است و موجب عقب‌نشینی دشمن می‌شود؛ هرجا ما ایستادگی کردیم و مقاومت کردیم، توانستیم پیش برویم؛ هر جا تسلیم شدیم و طبق میلِ طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم. و البته مقاومت، هزینه دارد، امّا هزینه‌ی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه‌ی مقاومت. و قرآن به وعده‌ی الهی می‌فرماید: «وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه.» آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید می‌دهند به آن کسانی که در راه مقاومت‌اند. بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است که نشان می‌دهد مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطه‌ی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که می‌گویند و تبلیغ می‌کنند که: «آقا! فایده‌ای ندارد» خطای بزرگ این‌جا است که کسی تصوّر کند در مقابل گردن‌کلفت‌های عالَم نمی‌شود مقاومت کرد، نمی‌شود ایستاد.

۴. روح هر ملتي در هر زماني با اراده‌ي الهي در آن زمان پيوند دارد و اگر آن ملّت آمادگي لازم را از خود نشان دهند هر کاري که از آن‌ها سر مي‌زند با اراده‌ي حضرت رب العالمين هماهنگ خواهد بود و آن ملت نمودي از اراده‌ي الهي هستند. ملت‌ها به ميزاني که متوجه اين امر باشند، نقش آفرين خواهند بود و موفق به ساخت جهاني معنوي و ديني خواهند شد که آينده‌ي تاريخ از آن تغذيه مي‌کند و آن‌ها بر آينده‌ي تاريخ فرمانروايي خواهند کرد.

يکي از علائم انحطاط يک ملت ترجيح خواست فردي افراد بر مشيت و اراده‌ي کلّي حضرت حق است - اراده‌اي که همه بايد در ذيل آن قرار گيرند- و مهم‌ترين کار متفکران جامعه توجه به حضور مشيت الهي و نظر به غايتي است که خداوند براي يک ملت اراده کرده‌است.

در افراد مختلف کوشش‌هاي بسياري وجود دارد ولي آن کوشش‌ها وقتي اهميت دارند که در جهت غايت نهايي يعني ظهور مهدي «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» باشند و از اين جهت در اين عصر و اين زمانه هر حرکتي که در مسير به نتيجه رساندن انقلاب اسلامي باشد حرکتي معني‌دار خواهد بود و انسان را از نيست‌انگاري زمانه رهايي مي‌بخشد و او را از نظر به منافع فردي که غفلت از امکانات الهی برای این ملت است، به مقاصد بالاتري مي‌برد. رهبر انقلاب در این رابطه می‌فرمایند:

خطای محاسباتی از این‌جا ناشی می‌شود که ما جبهه‌ی خودمان را هم درست نشناسیم، جبهه‌ی مقابل را هم درست نشناسیم؛ باید حقایق مربوط به این زورگویان را درست بدانیم، حقایق مربوط به خودمان را هم بدانیم. یکی از این حقایق، «قدرت مقاومت» است. در ادبیّات سیاسیِ بین‌المللی، «مقاومت به شیوه‌ی امام خمینی» و «دکترین مقاومت امام خمینی» یک موضوع شده. یکی از چهره‌های سیاسی دنیا نوشته است: «دوران نقش‌آفرینی منحصر به فردِ توان نظامی و اقتصادی در سیطره‌ی جهانی در حال افول است؛ اینکه یک کشوری توان نظامی زیادی داشته باشد و توان اقتصادی زیادی داشته باشد و بتواند به سیطره‌ی خود ادامه بدهد، دیگر در حال افول است؛ دنیا عوض شده»؛ «در آینده‌ی نه چندان دور شاهد قدرت‌های فرامرزی‌ای خواهیم بود که از لحاظ ماشین‌آلات جنگی - مثل بمب اتم- یا سهم در تولید صنعتی جهانی، چندان بالا نیستند امّا با قدرت تأثیرگذاری بر میلیون‌ها انسان، سیطره‌ی نظامی و اقتصادی غرب را به چالش خواهند کشید.» «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان، شاهرگ‌های سیطره‌ی غرب و آمریکا را هدف گرفته است». راز ماندگاری جمهوری اسلامی این خطّی است که امام بزرگوار، در میان ما باقی گذاشت.

۵. هرکس در ذيل تاريخي که اراده‌ي الهي براي او رقم زده‌است مي‌تواند آن‌چه را در درون دارد به ظهور رساند و در اين رابطه عناصر تشکيل‌دهنده‌ي يک ملت، داراي سازگاري کاملي خواهند بود و نمي‌توان عناصر تشکيل‌دهنده‌ي يک قوم را با عناصر تشکيل‌دهنده‌ي قوم ديگر جابجا کرد و گمان کنيم مي‌شود انقلاب اسلامي راه‌هاي برآوردن اهداف خود را در غرب جستجو کند. توجه به این نکته است که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:

امروز جبهه‌ی مقاومت در منسجم‌ترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته‌ است؛ نقطه‌ی مقابل، قدرت استکباری آمریکا و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف به مراتب تنزّل کرده‌اند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. آمارهای واضحی وجود دارد در مورد وضع اقتدار اقتصادی آمریکا و تأثیر آمریکا در اقتصاد جهانی که در طول این چندین دهه به شکل عجیبی سقوط کرده است.

۶. رهبران واقعي ملت‌ها اصول کلي تاريخ خود را در درون خويش به الهام دريافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشيدن به آن‌ اصول کلّي بر مي‌آيند. قدرت رهبرانِ تاريخي ملّت‌ها نتيجه‌ي پيوند آن‌ها با مشيت الهي است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهي که چنين رهبراني در تاريخ مي‌گشايند مسير ساير انسان‌هاي آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌هاي بزرگ همراه باشد ولي آن رهبران بزرگ براي پيوند خود با مشيت الهي به رنج‌ها و سختي‌ها اهميت نمي‌دهند و از اهداف خود دست برنمی‌دارند، اهدافی که رهبر معظم انقلاب آن‌ها را این‌طور ترسیم می‌کنند:

 هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطه‌ی بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطه‌ای برسیم که این نقطه برای تعرض به ایران بازدارنده باشد، یعنی دشمن ببیند فایده‌ای ندارد و با ملّت ایران نمی‌تواند کاری بکند. مثل بخش نظامی مواجهه‌ی ما با مسائل‌مان و با دشمنان‌مان باید اوّلاً شجاعانه باشد، مرعوبانه نباشد؛ ثانیاً امیدوارانه باشد، مأیوسانه نباشد؛ ثالثاً عاقلانه و خردمندانه باشد، هیجانی و احساساتیِ سطحی نباشد؛ [رابعاً] مبتکرانه باشد، از روی انفعال نباشد.

۷. سياست در هرحال، مبنا و اساس حقيقي مي‌طلبد، اگر سياست از ديانت و مشيت الهي که در درون ملت جريان دارد، فاصله بگيرد به امري غير واقعي تبديل مي‌شود و ديگر خواست کلي زمانه و خواست افراد نيست تا هرکس آزادي خود را در همراهي با خواست جمعي که در نظام اسلامي تحقق يافته بنگرد اما با انقلاب اسلامي است که مي‌توان به سياستي دست يافت که ريشه در حقيقت داشته باشد، چيزي که در شخصيت حضرت امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» ملاحظه کرديد و آن درکِ درست ترفندهای دشمن است که رهبر انقلاب این‌طور از آن خبر می‌دهند:  

 یک شرط دیگر برای موفّقیّت این است که ما به ترفند دشمن برای تضعیف اندیشه‌ی مقاومت توجّه کنیم. زیرا اندیشه‌ی مقاومت، قدرت‌مندترین سلاحِ یک ملّت است؛ پس طبیعی است که دشمن بخواهد این سلاح را از دست ملّت ایران بگیرد؛ [لذا] روی اندیشه‌ی مقاومت شروع می‌کنند به وسوسه کردن، تردید‌افکنی و با ترفند دشمن تضعیف نشود. متوجه‌ی وعده‌ی الهی باشیم که هرچه دشمن اسلام بیشتر مجهز شود، امید به نابودی آن بیشتر خواهد بود. خداوند می‌فرماید: «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته‌اند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. این نشان می‌دهد ایستادگی و مقاومت نتیجه‌ی ایمان و ارتباط با خدا است. ازجمله‌ی وظایف ما حفظ دین و تقوا است تا روحیه‌ی مقاومت در ما شکل بگیرد. وقتی انسان مؤمن شد و دل او باور کرد، آن‌وقت «قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً»؛ در میدان جنگ هم، مثل یک گلوله‌ی آتش، در دل هدف می‌نشیند؛ این نتیجه‌ی ایمان و ارتباط با خدا است. مؤمنان در مواجهه با حوادث سخت دچار ترس و دلهره نمی‌شوند. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون‌؛ این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» واقعاً نمی‌ترسید.

۸. وظيفه‌ي اهل تفکر آن است که در تاريخِ خود نقش آفريني کنند و آن‌چه را که منسوخ است و دورانش به پايان رسيده نشان دهند تا جامعه گرفتار بي فکري و کودني فرهنگي نشود. کودني فرهنگي چيزي نيست جز مشغول‌شدن بر اموري که مربوط به تاريخ گذشته است. وقتي تاريخ جديدي در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگي مي‌کند و در نتيجه منزوي مي‌شود، بايد خود را در انزواي خود مقصر بداند زيرا نگاه نکرد که اراده‌ي الهي در اين دوران به چه چيز اشاره دارد تا امروز نيز وارد ساحت آگاهي گردد. رهبر انقلاب می‌فرمایند:

ملاحظه کنید؛ دو جور آدم در مقابله‌ی با دشمن وجود دارد: « وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً. وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا...» (احزاب/ ۱۲ و ۱۳) این یک نگاه است، یک دید است در مقابله‌ی با این حوادث؛ یک دید دیگر این است که می‌گوید: « وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» این هم یک دید است.

ما دو جور انسان داریم: یک عده هستند که وقتی هیمنه‌ی آمریکا را می‌بینند، قدرت نظامی او را می‌بینند، قدرت دیپلماسی او را می‌بینند، قدرت تبلیغاتی او را می‌بینند، پول فراوان او را می‌بینند، مرعوب می‌شوند؛ می‌گویند ما که نمی‌توانیم کاری بکنیم، چرا بیخودی نیروهای‌مان را هدر بدهیم؟ این‌جور افراد الآن هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند. ما مواجه بودیم با افرادی از این قبیل که می‌گفتند آقا بیخود چرا خودتان را زحمت می‌دهید؛ به یک حداقلی قانع شوید و قضیه را تمام کنید. یک عده این‌جور بودند. یک عده‌ی دیگر هستند که نه، قدرت دشمن را با قدرت خدای متعال مقایسه می‌کنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار می‌دهند؛ آن وقت می‌بینند که این‌ها حقیر محض‌اند، این‌ها چیزی نیستند. وعده‌ی الهی را هم راست می‌شمرند، حسن ظنّ به وعده‌ی الهی دارند؛ این مهم است. خدای متعال به ما وعده کرده است: «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ» (حج/۴۰) این وعده‌ی قطعی است، وعده‌ی مؤکد است. اگر چنان‌چه ما به وعده‌ی الهی حسن‌ظن داشته باشیم، یک جور عمل می‌کنیم، اگر به وعده‌ی الهی سوءظنّ داشته باشیم، جور دیگری عمل می‌کنیم. خدای متعال افرادی را که سوءظنّ دارند، مشخص کرده است: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً» (فتح/۶) امروز هم هستند. چند آیه بعد می‌گوید: «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً» (فتح/۱۲) سوءظن به خدا موجب می‌شود که انسان بنشیند و از حرکت و از کار و تلاش باز بماند. اگر حسن‌ظنّ به خدا داشتیم، آن وقت می‌توانیم پیش برویم.  

۹. از آن‌جايي که هر زمانه‌اي مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه‌ مشيت الهي در آن زمانه مي‌شوند و راه حلي ارائه مي‌کنند که جوابگويي به همه‌ي مسائل آن زمانه در آن راه حل مي‌گنجند؛ از اين لحاظ مي‌گوييم هر زماني، متفکر و فکر زمانه‌ي خود را مي‌طلبد بدون آن‌که از افقي که متفکران گذشته گشوده‌اند روي برگرداند.

درست است که وقتي به اراده‌ي انسان‌هايي که در مقابل مشيت الهي سربرکشيده‌اند نظر کنيم متوجه مي‌شويم رسيدن به جامعه‌ي مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتداي امر گمان مي‌شد ولي اين بدين معني نيست که براي شکوفايي خود و جامعه راه حلّ ديگري غیر از راه مقاومت هست بلکه مي‌فهميم خداوند از ما پايداري و مقاومتِ بيشتري را انتظار دارد و مي‌خواهد تاريخي را به ظهور برسانيم که بناست انديشه‌هاي ژرف در آن ظهور کند.

در آخر به مصاحبه‌ی نماد مقاومت یعنی جناب سید حسن نصراللّه که در جمعه 21/4/98  با شبکه‌ی خبری «المنار» داشت اشاره می‌کنم که درباره برخی‌ از قسمت‌های نقشه فلسطین اشغالی به صورت مفصل توضیح داد و رسانه‌ها آن را «نقشه محو اسرائیل» توصیف کردند، از آن جهت که هر جمله‌ی او مثل موشکی نقطه‌زن به سوی سیاستمداران و افکار عمومیِ اسرائیل و حاکمان غربی و سعودی و اماراتی شلیک شد و به صورت پیش‌گیرانه خواب و تخیّل حمله به ایران و لبنان را از سر دشمنان بیرون کرد زیراکه صلح راستین وقتی برقرار می‌شود که قدرت واقعی از آنِ ما باشد و این تنها با «مقاومت» ممکن است.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

29799
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: استاد بنده تفسیر شما و کتاب های شما را دنبال و راهی حوزه شدم و الان پایه هشت هستم و واقعا اگر تمام عمرم را سجده کنم از این راهی که آمدم باز هم کم است. اما اجازه بدهید صریح و بدون تعارف سخن بگویم. بعد از دیدن گفت و گوی شما در پاتوق تربیتی دوره ی تربیت مربی «آرمان اندیشه» دلم تنگ آمد که این مطلب را نگویم. استاد شما به عنوان مصداق داِئما مثال شهدا و شهید سلیمانی یا شهید حججی رضوان الله علیهم را می زنید و شاگردان خود را از آداب امثال آیت الله قاضی رحمت الله علیه فاصله می دهید با بیان اینکه زمانه تغییر کرده و الان زمانه سیر و سلوک شهدا است. چرا نمی خواهیم باور کنیم که شهدای در جبهه کشته شدن را به چشم می دیدند و خود را روز به روز آماده می کردند و غفلتی برایشان نمی آمد. ولی الان در این جامعه غفلت زده مگر می شود بدون ذکر و خلوت و چله نشینی های شرعی طبق روش علمای گذشته، آن حضور و آن بیان نورانی را دارا شد که وقتی الله می گوییم مخاطب با تمام وجود خدا را ببیند. در همین اصفهان اگر صاحبان نفس قدسی که به واسطه ی همین اذکار و خلوت ها، صاحب نفس شدند نبودند و امام روح الله طبق عرفای گذشته (شاگرد و استاد) و اهل ذکر بودن، سلوک نمی کردند نمی توانستند جوانان زمان خود را متوجه حقیقت شان کنند که شهدا شهدا شوند. بنده با نظر شما که با آمدن انقلاب، افقی جلوی ما روشن شد که بدون آن افق، نمی توانیم دینداری فعالی داشته باشیم اما این نگاه تکمیل کنننده ی روش گذشته است نه نفی کننده روش گذشته. اگر برداشت بنده از روش تربیتی شما اشتباه است اصلاح بفرمایید. استاد عزیز ملتمس دعا و توفیق دیدار پر برکتتان از خداوند خواهانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر به جایی است و واقعاً هرگز نباید از سلوکی که امثال آیت الله سید علی قاضی داشتند، غفلت کنیم. بحث بنده در آن است که اگر بعضی از عزیزان نتوانستند در آن مسیر باشند و یا به آن نتایج نرسیدند، گمان نکنند راه بسته است. عمده توجه به راهی است که به گفته‌ی حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بعضی ره صدساله را یک‌شبه طی کرده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی