بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15298
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: لطف بفرمایید درباره‌ی عبارت «کتاب بس خطرناک» یعنی کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافته» از دکتر داوری که درسوال شماره 15259 به کار برده اید توضیحی بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان با خواندن کتاب متوجه می‌شوید که گرفتار نویسنده‌ای در کتاب هستید که همچنان شما را معلّق نگه می‌دارد تا به خود آیید و به جایِ یک نتیجه‌گیری، به «تفکر» وارد شوید. و این نیاز حقیقی تاریخ ما است. موفق باشید.

15295
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد بزرگوار: امروز آقا در دیدار با مجمع طلاب فرمودند: «با وجود برخی پدیده های نامطلوب در گوشه و کنار، جهت گیری کلی حرکت کشور، خوب و رو به پیشرفت است و افق آینده به لطف پروردگار در همه زمینه ها روشن است.» با توجه به این بیانات، آیا می توان نتیجه گرفت که ایشان با بهره گیری از وجوه مثبت و فرصتهای بوجود آمده توسط دولت فعلی، در ضمن نگرانی و مراقبت از برخی پدیده های نامطلوب مانند نفوذ و مظلومیت فرهنگ و...، بسیار امیدوار هستند و معتقدند با همین قرائت دولت فعلی نسبت به جمهوری اسلامی هم می شود برخی بهره ها را به نفع آرمانهای انقلاب برد؟ عمده گفتمان این دولت «توسعه و مسائل اقتصادی با شعار چرخیدن چرخ زندگی مردم و کسب وجهه در عرف بین المللی با شعار تعامل سازنده و احیای اخلاق (مشخصا به معنی پرهیز از اختلاف ظاهری قوای حاکمیتی) و از دست ندادن امید در میان مردم برای بهبود شرایط معیشتی» هست که به نظر می رسد این گفتمان ظرفیت این را دارد که با هدایت و ارشاد و تعیین جهت رهبری، علاوه بر استفاده از مثبتات آن، تهدیداتش نیز تبدیل به فرصت شود و فکر می کنم آقا با شناخت و تعامل و نسبتی که با شخص و نوع تفکر آقای روحانی و هاشمی از قبل از انقلاب تا کنون داشته اند، دستشان برای استفاده از ظرفیت این دو شخصیتی که الان به هر دلیلی واجد سرمایه اجتماعی و محبوبیت اکثریت نسبی آراء هستند باز است. خواستم فهم ناقص خودم را در معرض تحلیل حضرتعالی از بیانات آقا محک بزنم. از تصدیعی که دادم عذر می خواهم. دعاگوی شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور که بعضی می‌پندارند، فضا آن‌چنان سیاه و تاریک نیست، ولی نه به آن معنا که بدنه‌ی دولت بتواند انقلاب را در اهداف متعالیه‌اش همراهی کند! بلکه به آن معنا که گفتمانِ نظام از آن جهت که گفتمانِ نمایش دلسوزی یک انقلاب برای بشر این دوران است و بنا دارد اختلافی با هیچ کشوری مگر اسرائیل و آمریکا نداشته باشد، دولت توانسته است در عرصه‌ی بین‌المللی این گفتمان را نشان دهد با این‌که بدنه‌ی دولت معتقد به روحیه‌ی انقلابی نیست، بلکه بحث دوره‌ی «انقلاب گذشته است» و دوره‌ی «جمهوری اسلامی، پیش آمده است» را به میان آورده‌اند و به همین جهت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر انقلابی‌بودنِ حوزه و حفظ روحیه‌ی انقلابی مردم تکیه می‌کنند. و معلوم است که اگر روحیه‌ی انقلابی مردم، تقلیل یابد و نفسِ راحت‌طلبی آن‌ها مخاطب قرار گیرد، کسانی محبوب آن‌ها خواهند شد که تئوریِ تقلیلِ روحیه‌ی انقلابی را دامن می‌زنند. موفق باشید 

15261
متن پرسش
سلام: استاد. بنده هرکار می کنم نمی توانم هاشمی رفسنجانی را مقابل رهبری ندانم. حدود یک ساعت با همان استادی که عرض کردم آمده بودند حوزه ما صحبت کردیم. حدودا یک سال و چند ماه است که صحبتهای آقای هاشمی را زیر بررسی دارم ولی اصلا نمی توانم قبول کنم هاشمی مقابل رهبری نباشد. اصلا صدها مَتَلک گفتن ها هیچ... در سخنرانی اخیر حضرت آقا دیدید چگونه نشسته بود؟ اصلا (زبانِ بدنش) بی احترامی بود. در بین سیاسیون دنیا مسئله ای به نام (بادی لَنگوئِج) یا همان زبان بدن مطرح است. ایشان اصلا می خواستند همین را به اهلش بفهمانند. استاد! دلمان خون است. کاری کرده اند که خود آقا هم از رهبر آینده صحبت می کند!! نمی دانیم چه کنیم تا اینها این همه پررو نشوند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در متن جوابی که تحت عنوان «راه‌های عبور از اصلاح‌طلبیِ حزبی» عرض شد، بحث دو نگاه و دو فکر مطرح است. آقای هاشمی سخت معتقد است باید از روحیه‌ی انقلابی برای نجات جامعه عبور کرد و به جمهوری اسلامی و کشور ایران فکر نمود و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» معتقدند این تاریخ، ظرفیت تحقق انقلاب اسلامی  و اهداف متعالی آن را دارد و برای تغییر معادلات جهانی باید بر انقلاب اسلامی تأکید کرد تا از طریق انقلاب اسلامی مشکلاتِ منجمدشده‌ی تاریخیِ ایران نیز برطرف شود. پس بحثِ دو نوع فکر است که ما باید عمیقاً به هر دو فکر بیندیشیم تا معنایِ عبور تاریخی از امثال آقای هاشمی برای جامعه‌ی ما ممکن گردد. بحث لجبازی و عناد نیست، بحث فکری است که باید از آن به‌طور منطقی عبور کرد و اتفاقاً هیاهوهایِ حزبی و ژورنالیستی مشکل را در حجاب می‌برد، بدون آن‌که جامعه بتواند از آن عبور کند. وقتی وزیر مسکن و راه‌سازی به عنوان یکی از اعضای حزب اصلاح‌طلبان از لیبرالیسم تعریف می‌کند، آیا وظیفه‌ی ما آن نیست که به طور مبسوط معنای لیبرالیسم را در فرهنگ سیاسی این دوران تبیین کنیم تا ملت مسلمان ایران متوجه شوند در فرهنگ لیبرالیسم، هیچ حرام و حلالی معنا نمی‌دهد؟ لذا است که تأکید بنده آن بود و آن است تا فضای فکری و فرهنگی، جایگزینِ جبهه‌بندی‌های ژورنالیستی گردد و تفکر به جامعه برگردد تا مردم مسلمان ایران به‌راحتی در جبهه‌ای که می‌خواهند قرار گیرند، آگاهان و عالمانه قرار بگیرند، وگرنه به اسم اسلام، در بستری قرار دارند که به اهداف نظام سرمایه‌داری منجر خواهد شد. موفق باشید   

15273
متن پرسش
با سلام: آیا مباحث صوتی دکتر داوری را سراغ دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاع ندارم ولی طالب آن هستم که از مطالب صوتی ایشان استفاده کنم. موفق باشید

15277
متن پرسش
با سلام: استاد به نظر شما برای رشد در بستر تفکری که نظر به وجود دارد دانستن فلسفه ملاصدرا لازم است یا نه؟ اگر چنین است برای شخصی که رشته اش این نیست و تا کنون هیچ مطالعه فلسفی نداشته است برای شروع و ادامه چه پیشنهاد می فرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه صدرایی به عالم، نگاه بسیار ارزشمندی است. سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بر همان اساس تنظیم شده است که شخص را وارد نگاه وجودی بنماید. موفق باشید

15276
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدونم طایفه ی جن غیر از اسلام دارای چه مذاهبه دیگری هستند؟ و آیا مسلمان های آنان به گروه های شیعه و سنی تقسیم می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اعتقاد جنّیان به دیگر ادیان اطلاعی ندارم، تنها می‌دانم که حضرت آیت اللّه حسن‌زاده فرموده بودند که یکی از جنّیان گفته است در بین جنّیان مسلمان، شیعه و سنی نداریم، بلکه همه شیعه‌اند زیرا کسانی در بین ما هنوز هستند که در واقعه‌ی غدیر حاضر بودند. موفق باشید

15259
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: در پاسخ به سوالم درباره زن فرمودید: «بنده هم مدت‌ها به جزء‌جزء این موضوعات فکر کردم». خواهش می کنم کتابی در این باره بنویسید، بویژه با نیاز شدیدی که امروزه به این مسائل می شود. لطفا نفرمایید که من فقیه نیستم چون انتظارات ما هم از شما، انتظارات فقهی نیست ولی حداقل یک افق گشایی در نگاه طلاب از جمله حقیر، به مسائل فقهی نیز می شود. چه چیز باعث شده که شما «مدت ها» به «جزء جزء» مسائلی که طرح کردم «فکر» کردید، ولی کتابی درباره ی آن ننوشتید؟ یعنی ضرورت پرداختن به آن روشن نبوده یا ضرورتهای دیگری در اولویت بوده که فرصت نشده؟ هرچند کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، بسیار ضروری و راهگشا بود ولی مستحضرید که جای چنین مباحثی را نمی گیرد. اصلن حاج آقا یک آشفتگی خاصی در نگاه به این مسائل وجود دارد، حداقل نزد کسانی که درباره ی این مسائل فکر می کنند. لطفا کمک کنید به ما و ما را تنها نگذارید. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقدمه‌ی کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض شد که «زن» یک پدیده‌ی جدید در تاریخ ما است و در آن‌جا مقایسه‌ای بین یک لودر و کلنگ‌های زیاد شد. بدین معنا که این‌طور نیست که هزار کلنگ یعنی همان یک لودر؛ بلکه لودر یک پدیده‌ی جدید است و نسبت دیگری را با طبیعت در این تاریخ ایجاد می‌کند. ما هنوز باور نکرده‌ایم «زن» در این تاریخ، همانی نیست که 400 سال پیش بوده است تا حکمی مناسب این «زن» در این تاریخ برای او داشته باشیم، همچنان‌که هنوز در سایر موضوعات این عالم در مفاهیم به‌سر می‌بریم و از نگاهِ «وجودی» به عالم و آدم بی‌بهره‌ایم. انبوهِ مفاهیم تفکر مشائی حجابی برای هرگونه تفکری شده است. باید آرام‌آرام رویکرد فکری جامعه عوض شود، تا نگاه تاریخی جای نگاه مفهومی به موضوعات را بگیرد. هنوز تاریخی که در انتظار آن هستیم، متولد نشده است. پیشنهاد بنده آن است که برای فهم نگاه تاریخی، مطالعه‌ی دقیق و بیش از یک‌بار کتابِ بس خطرناکِ دکتر رضا داوری اردکاری که اخیراً نوشته‌اند را، دارم. نام کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافته». موفق باشید   

15239
متن پرسش
سلام: این سوال را ناظر به سوال 15220 مطرح می کنم. شهید آوینی در مقاله «ویدیو در برابر رستاخیز تاریخی انسان» چنین می گویند: ... چه کسی می تواند اثبات کند که ضرر ویدیو از کامپیوتر بیش تر است؟ هیچ کس. مشکل اینجاست که که ما فقط با معیار اخلاق ظاهری به محصولات تمدن تکنولوژیک غرب می نگریم نه با معیار حکمت و حقیقت دین. روزگار ما روزگار اسارت در چنگ ابزاری است که هویت فرهنگی دارند. محصولات تمدن غرب همگی کم و بیش، صورت هایی مجسم از فرهنگ غرب هستند و آن چه مارشال مک لوهان در این باره می گوید درست است. به اعتقاد من اگر با چشم حکمت به محصولات تکنولوژیک بنگریم، کامپیوتر را بسیار خطرناک تر از ویدیو خواهیم یافت. کامپیوتر «بَعل ذَنوب» است: بت بزرگ. ... نخست، چرا کامپیوتر بعل ذنوب است و چرا سینما این گونه نیست؟ دوم، آیا در آینده تکنولوژی جدیدتری خواهد آمد که از کامپیوتر پیچیده تر باشد؟ در ادامه مقاله شهید آوینی پاسخ هایی می دهند ولی بنده می خواهم شما از دیدگاه خودتان پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی علم در اسارت تکنیک است و علم، در میانه‌ی راه است اگر مسیر خود را تغییر ندهد و همچنان در اسارت تکنیک برای ظهورِ تکنیک برتر بماند، آینده گرفتار تکنیک‌هایی هستیم که می‌خواهد تمام آن‌چه بشر در یک لحظه تصور می‌کند، به همان شکل در خارج از ذهن، صورت‌بخشی نماید. زیرا بشر امروز از صورت‌ها بالاتر نمی‌رود تا از تکنیک عبور کند و کامپیوتر از آن جهت که فضای گسترده‌تری برای تحمیل صورت‌های ذهنی ما در آن فضا است، معلوم است که همان بت بزرگ است که حالا‌حالاها ما را به خود مشغول می‌کند و از توحید بازمان می‌دارد. موفق باشید

15240
متن پرسش
با سلام: حقير طلبه هستم و تصميم به مطالعه و آگاهي و پ‍‍‍ژوهش در حيطه غرب شناسي دارم. مطلبي از استاد ميرباقري پيدا كردم كه نيازمند توضيح شما استاد عزيز است تا منظور ايشان را براي حقير شرح دهید. متن صحبت استاد ميرباقري: اگر تئوري مدون و روشني در تحليل جامعه شناسانه، انسان شناسانه و فلسفه تاريخي نسبت به غرب نداشته باشيد و غرب را در آن چهار چوب نشناسيد، غرب‌شناسي مفيد نخواهد بود. وقتي مي‌خواهيد دشمن را در نظرية فلسفة تاريخي بشناسيد، اولاً، بايد مدل‌هاي علمي بدهيد و به شيوه‌هاي علمي به تحقيقات نظري، تحقيقات كتابخانه‌اي و تحقيقات مي داني بپردازيد. ثانياً، نظام طبقه‌بندي موضوعات در شناخت غرب داشته باشيد؛ يعني بر پاية معارف بنيادين هم متدولوژي و روشن و هم نظام طبقه‌بندي موضوعات داشته باشيد و سپس به شناخت علمي غرب در ابعاد مختلف آن بپردازيد كه آنها چكار مي‌كنند؛ چه غايتي را تعقيب مي‌كنند، چه مكانيزم‌هايي دارند، راه مقابله با آنها چيست، ظرفيت و توانايي‌هاي آنها در كجا به پايان مي‌رسد و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که استاد میرباقری فرموده‌اند. در این رابطه باید بعد از فهم حکمتِ بومی خود، یک دوره‌ی کامل فلسفه‌ی غرب را دنبال کرد. و همان‌طور که دکتر داوری توصیه می‌فرمایند، آزاد از نقدِ غرب، با فیلسوفان آن دیار همدلی نمود و با توجه به تاریخی که آن عقل‌ها در آن تاریخ ظهور کرده است، فلسفه‌ی غرب را دنبال نمود. موفق باشید

15231
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد خوشحال شدیم شرح غزلیات حافظ را شروع کردید و فکر کردیم مثل کتابهایتان مطالب سنگین را با زبان شیرین خویش و توضیحات مکفی بیان می فرمایید اصطلاحات را و مقصود شاعر را شرح می فرمایید اما اکنون می بینیم بیشتر نظم حافظ را به نثر تبدیل نموده اید ممکن است مثل دیگر آثارتان غزلیات را شرح دهید. با تشکر. خداحافظ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئولیتی که در این نوعْ شرح، از غزلیاتِ حافظ بر خود لازم دیدم، در حدّی است که بشود اشاراتِ حافظ را متذکر مخاطبان کرد و نگذاریم حجاب ظلمانیِ زمانه، آن اشارات بس بلند را به حجاب ببرد و معلوم گردد عالَم حافظ، چه عالَمی است! تا انسانِ گرفتار در فضای سوبژکتیویته راه عبور از آن را بشناسد. از طرفی آن نوشته می‌تواند زمینه‌ی بحث مفصل گردد و به یک اعتبار، حالت سرفصلِ یک مبحث را به خود می‌گیرد، وگرنه اگر بخواهیم هر غزل حافظ را به طور کامل در این دوران شرح دهیم؛ صفحات زیادی باید نوشته شود. شما سعی بفرمایید اشارات حافظ را از غزل‌های او مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

15229
متن پرسش
سلام علیکم: دوستی این متن را برای من ارسال کرده و این را دلیل بر ناسالم بودن افکار علامه حسن زاده آملی دانسته. این متن به چه معناست لطفا توضیح دهید؟ علامه حسن زاده آملی در شرح مطلبی از فصوص بن عربی که در مورد جماع با خدا آمده چنین می فرماید: هنگامی که مرد با زنش جماع می کند در واقع با خدا جماع می کند، چون حق تعالی غیورتر از آن است که اجازه دهد مرد فکر کند از غیر خدا لذت می برد!! فان الحقّ غيور على عبده أن يعتقد أنّه يلتذ بغيره، فطهره بالغسل ليرجع العبد بالنظر إليه فيمن فني فيه، إذ لا يكون إلّا ذلك. پس از اين جهت رسول اللّه (ص) محب نساء بود كه كمال شهود حق در نساء است. ممدالهمم فی شرح فصوص الحکم/ص607
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه عارفان جز خدا به نور اسمِ «هو الظاهر» در صحنه نیست. هر کمالی به خدا برمی‌گردد و در همین رابطه در سوره‌ی «فاتحة الکتاب» اظهار می‌دارید: «الحمد للّه» یعنی حمدگفتن و هر زیبایی را ستودن؛ عملاً زیبایی خدا را در آن چیز ستوده‌اید. در این دستگاه، عارف جز خدا را در صحنه نمی‌یابد و لذا بعد از جماع، غسل می‌کند تا اگر به غیر حق هم نظر کرده است، روح خود را پاک گرداند. موفق باشید

15221
متن پرسش
با سلام استاد: این حرف‌های اخیر آقای روحانی در یزد چه‌چیز را می‌رساند که این‌‌چنین زحمات دولت گذشته را نادیده می‌گیرند، بدون آن‌که فرصتی باشد تا لااقل دولت گذشته بیاید از خود دفاع کند؟ مگر مقام معظم رهبری به آقای روحانی و دولت ایشان تأکید نکردند از فعالیت‌های خودتان بگویید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی توانایی کاری مطابق نیاز زمان را در خود ببیند، هرگز گرفتار چنین گفتارهایی نمی‌شود که بخواهد به خدمتگزاران این ملت که در گذشته و مطابق آن زمان، خدماتی انجام داده‌اند؛ این‌طور بیرحمانه حمله کند. استادان فلسفه به ما آموخته‌اند این نوع گفتارها، خبر از بیگانه‌شدن از زمانه است. باید بدانیم با این حرف‌ها، جهانِ تازه‌ای بنا نمی‌شود، بلکه تنها می‌توان به مراحلی از تجدد که دیگران آن را پشتِ سر گذاشتند، رسید. این‌طور حمله به گذشتگان، هیچ چشم‌اندازی را برای آینده ظاهر نمی‌کند بلکه فضایی خشک و خشن و ملال‌آور را به همراه می‌آورد.برای بزرگ جلوه دادن کار های خود زحمات گذشته گان را نفی می‌کنند. هوشیاران تاریخ، معنایِ این گفتمان‌ها را بی‌حاصلیِ کارِ گویندگان آن قلمداد می‌کنند و گویندگان این‌نوع سخنان، محکوم به بی‌آیندگی در تاریخ هستند. موفق باشید

 

15208
متن پرسش
با سلام: استاد گرامي سوالاتي در مورد قرآن كريم دارم كه خواهشمندم در صورت امكان به تفصيل پاسخ دهيد: 1.به نظر مي رسد روح مردانه اي بر قرآن حاكم است و اكثر خطابهاي قرآن مردان را مخاطب قرار مي دهد. مثالهاي فراواني در اين زمينه وجود دارد مثلا حتي براي بيان احكام تيمم خطاب به مردان مي گويد ‍«او لامستم النساء» علاوه بر اين برخي آيات در مورد زنان تحقيرآميز به نظر مي رسد. مثلا آيه 18 سوره زخرف - «آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست فرزند خدا مي خوانيد» يا آيه 223 سوره بقره - «زنان كشتزار شمايند.» 2. قرآن مدعي است كتابي براي هدايت است و براي همگان قابل فهم است اما مبرهن است كه فهم بخشي از آيات قرآن نيازمند دانستن شان نزول و اطلاعات تاريخي است بخشي از آيات بسيار مبهم است و فهم آن دشوار. علاوه بر اين مطالب قرآن بسيار پراكنده است و بسياري از آيات تكرار شده از جمله داستان حضرت موسي كه گهگاه مخاطب را خسته مي كند. 3. نامگذاري سوره ها توسط چه كسي انجام شده و قرآني كه اكنون با اين ترتيب در دست ماست دقيقا همان قرآني است كه بر پيامبر نازل شده است. 4. به نظر مي رسد قرآن از فرهنگ و جامعه زمان خود تاثير پذيرفته است و بسياري از مطالب آن تنها زمانه خود را دربرمي گيرد. بيان مطالبي از جمله ظهار، نهي از جابجايي ماههاي حرام، كوچ زمستاني و تابستاني قريش و بسياري آيات ديگر چه تاثيري در هدايت انسانهاي جهان امروز دارد. مثلا اگر سوره قريش يا بحث ظهار در قرآن نبود هدايتگري قرآن ناقص مي شد. 5. برخي آيات قابل فهم نيست و حتي خرافي به نظر مي رسد مثلا آراستن آسمان با ستارگان براي حفظ آن از شيطان سركش و فرستادن شهاب ثاقب براي جلوگيري از استراق سمع از آسمان توسط شياطين در سوره صافات يا آيه 275 سوره بقره «کسانی که ربا می خورند، بر نمی خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دیوانه کرده است.» برخي آيات مبهم و متناقض با علم است از جمله وجود هفت آسمان و هفت زمين اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق/ 12) يا خلقت انسان از بين ستون فقرات و دنده ها در صورتي كه مني در بيضه ها توليد مي شود خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ*يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (طارق / 5ـ7) از طولاني شدن سوال عذرخواهي مي كنم. اين سوالات بسيار ذهنم را مشغول كرده اند خواهشمندم با پاسخ مبسوط خود آرامش ذهني و ايمان قلبيم به اين كتاب مقدس را به من بازگردانيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید قرآن مثل هر کتاب مقدس و حتی مثل هر کتابی که به اشارات قدسی و معنوی نظر دارد، دارای فرهنگ خاصی است. حتی اگر شما بخواهید مثنوی مولوی را بفهمید، باید شرایط تاریخی آن متن را بشناسید که اصطلاحاً امروز به آن «هرمنوتیک» می‌گویند. به نظر بنده اگر حداقل یک دور تفسیر قرآن را مطالعه فرموده‌ بودید، بسیاری از سؤالاتتان برطرف می‌شد. در آیه‌ی 18 سوره‌ی زخرف «اناث» به معنایِ موجود منفعل است و در این آیه ربطی به جنس زن ندارد. می‌فرماید موجوداتی که خود را نساختند و تحت تأثیر مخلوقات و منفعل از اراده‌ی آن‌ها شکل گرفته‌اند، نباید به عنوان معبود قرار گیرند و یا وقتی می‌فرماید زنان کشتزار شمایند و باید حرمت آن‌ها را نگه دارید؛ نظر به یک واقعیت طبیعی می‌کند و ابداً این تحقیر زنان به حساب نمی‌آید. اگر به داستان‌هایی که مربوط با انبیاء است از جمله در مورد حضرت موسی«علیه‌السلام» به دقت نظر بفرمایید ملاحظه می‌کنید که در هر جا به سنتِ خاصی نظر دارد و بهره‌ای بسیار ارزشمندی را به مخاطب خود ارزانی می‌کند. نامگذاری سوره‌ها عموماً در زمان پیامبر بوده است. در مورد حرمت جابجایی ماه‌ها؛ و سایر موضوعاتی که با نظر به آن زمان پیش کشیده است، بهانه‌هایی را مدّ نظر قرار داده که در دل آن قاعده‌های ابدی عالم را متذکر شده است. در موضوع آسمان و حفظ آن‌ها توسط ستارگان و نفی شیاطین توسط شهاب ثاقبِ فرشتگان، عرایضی در شرح سوره‌ی «قاف» داشته‌ام مبنی بر آن‌که اساساً آسمان به معنای محلِ فرشتگان، یک مقامِ مجرد است با مراتب مختلف. مثل مراتب مختلف نفس ناطقه‌ی انسان که از «خیال» شروع می‌شود و بعد از «عقل» ، «قلب» قرار دارد و بعد از آن «روح» و «سرّ» و «اخفاء». و ستارگان، معارف عالیه‌ی آسمان‌های هفتگانه است. و همان‌طور که عقلِ شما، خیالات واهی جان شما را نفی می‌کند، فرشتگان عالم بالا، حضورِ شیاطین را جهت بهره‌مندی از حقایقِ وَحیانی، نفی می‌نماید. و همین قاعده‌ی هفت آسمان که هفت‌مرتبه‌ی ملکوتی است در مورد هفت‌مرتبه‌ی زمین مطرح است که هفت‌مرتبه‌ی ظلمانی است و ربطی به زمین مادّی ندارد. در مورد خلقت انسان از ستون فقرات و دنده‌ها نیز موضوعِ جذباتِ روحانی زن و مرد مدّ نظر است که حاصل آن ترشحات جسمانی است. در هر صورت؛ زبانِ قرآن، زبانِ یک اندیشه است و برای فهم آن باید زبان آن اندیشه را شناخت. مگر شما وقتی فیزیک یا شیمی می‌خوانید بدون درک زبان و اصطلاحات آن علم، متوجه آن می‌شوید؟! موفق باشید

15207
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و صبور: استاد چقدر از دست این دولت دق بخوریم، هر وقت اعضای دولت مخصوصا اعضای وزارت امور خارجه میرن تو مجامع بین المللی باید دل نگران باشیم و هی حرص بخوریم که مبادا دسته گلی به آب بدهند و آبروی نظام را با حرکات و سخنانشون ببرند. این هم از سخنان تازه رییس جمهور در مصاحبه مطبوعاتی که گفت: مردم می خواهند همه تحریم ها برداشته شود، ما می توانیم به هیات مذاکره کننده اجازه دهیم راجع به بقیه موضوعات هم با دنیا مذاکره کند و در آن مذاکرات هم به نتیجه ای شبیه برجام خواهیم رسید! خاک بر سرم استاد، دارم دق می کنم، آیا این ها می تونن در بقیه مسایل که خب معلوم است مسئله موشکی و گروه های مقاومت است مذاکره کنند؟ اگر می تونن یعنی همه چیز ما بر باد رفته است، همه چیز ما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این بنده‌های خدا کمی، در توهّم قرار دارند. در برجام دنبال چیزی می‌باشند که واقعیت خارجی ندارد. ظاهراً تهدیدهای بوش و اوباما که گفته بودند گزینه‌های نظامی روی میز است، ترسیده‌اند و آن را جدّی گرفته‌اند. و لذا به همین راضی شده‌اند که آمریکا دیگر به ما حمله‌ی نظامی نخواهد کرد. فراموش کرده‌اند این کشور صاحب دارد و سیاسیون، تنها چند صباحی می‌آیند و می‌روند؛ حال یا با کارنامه‌ی در راستایِ تحقق اهداف نظام اسلامی و یا با کارنامه‌ای سختْ غرب‌زده! موفق باشید

15216
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا علامه محمد تقی جعفری مخالف آراء و افکار مرحوم ملاصدرا بود؟ نظر علامه جعفری در خصوص علامه طباطبایی چه بود؟ به خصوص در مبحث وحدت وجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه جعفری بیشتر با ابن‌سینا و مکتب مشاء، محشور بوده‌اند و از طرفی احترام فوق‌العاده‌ای به علامه‌ی طباطبایی می‌گذاشتند به طوری که به قول خودشان از تهران حرکت می‌کردند تا دم درِ منزل علامه یک سؤال از ایشان بکنند و برگردند. خاطرات ایشان با علامه طباطبایی خواندنی است. موفق باشید

15214
متن پرسش
سلام علیکم استاد: این متن را در یکی از شبکه های مجازی دیدم آیا درست است ؟ لطفا توضیح دهید؟ صوفیان معتقدند عشق به صورت ها و مظاهر و مخلوقات زیبا، به خصوص پسران امرد و نوجوانان، همچون پل و صراطی برای رسیدن به خدا می باشد و اصطلاحا می گویند: #المجاز_قنطرة_الحقیقة یعنی عشق مجازی (عشق به مخلوقات زیبا) پلی به عشق حقیقی ( خدا) است. جلال الدین همائی در این رابطه می گوید: حقير معتقد است كه عشق صورتى، در صورتى آبستن عشق حقيقى الهى است كه حالت مرآتيت و بقول علما جنبه «ما به ينظر» داشته باشد نه جنبه «ما فيه ينظر»؛ و شايد آنچه به شيخ اوحد الدين ابو حامد احمد كرمانى متوفى 635 ه- ق و اصحاب و پيروان او نسبت مى‏ دهند كه خداپرستى و كمال انسانى را در جمال‏پرستى و شاهدبازى و عشق‏ورزى با خوب‏رويان مى ‏دانستند، محمول بر همين نظر «ما به ينظر» باشد كه بدان اشاره كرديم؛ يعنى جمال جميل حق را در آينه حسن صنع مى‏ ديدند. مولوى نامه ؛ مولوى چه مى گويد؟، ج‏2، ص: 824 اکنون به بعضی از شاهدان اقطاب و بزرگان صوفیه اشاره می شود: ابن عربی عاشق صدرالدین قونوی بود. بایزید بسطامی، عاشق احمد بن خضرویه بود. حسین بن منصور حلاج عاشق پسر معتضد خلیفه بود. ابوالحسن خرقانی عاشق جوانی خوش سیما بوده که ابریق وضوی او را مهیا می داشت. ابوسعید ابوالخیر عاشق شاگرد امردش شده بود. خواجه عبدالله انصاری در زمانی که مشغول تحصیل علوم بود به جوانی زیباروی به نام ابواحمد دلبسته شد و جهت او اشعار بسیاری گفت. احمد جام یا ژنده پیل به پسر امیر نیشابوری تعلق خاطر داشت. اوحدی مراغه ای عاشق جوانی از دراویش حیدری بود که معرکه می گرفت و شعر عرفانی می خواند. شهاب الدین یحیی سهروردی (شیخ اشراق) عاشق پسر شهاب الدین عمر سهروردی صاحب کتاب عوارف المعارف و رئیس طریقت سهروردیه شده بود. سعدالدین حموی شیفه و دلباخته عین الزمان گیلانی بود . عطار نیشابوری صاحب کتاب مشهور تذکرة الاولیاء، شیفته پسر کلانتر نیشابور بود. نجم الدین رازی صاحب مرصاد العباد در همدان به جوان زرگری دلداده بود. سیف باخرزی عاشق پادشاه زیبای بخارا گردده بود. عزیز نسفی دلداده پسر یکی از امرای سلطان جلال الدین شده بود. جلال الدین محمد بلخی (مولوی) عاشق صلاح الدین زرکوب بود. شمس تبریزی عاشق سلطان ولد، فرزند مولوی شده بود و صریحاً او را از پدرش درخواست کرد! محمود شبستری را عاشق ابراهیم منظور نامی می دانند. سعدی به جوانی قصاب وابسته شده بود. سید علی همدانی (قطب کبرویه و ذهبیه) را عاشق صاحب جمالی و بهاءالدین نقشبند را دلباخته ترک تندخویی و حافظ شیرازی را عاشق پسر مفتی شهر دانسته اند. احمد غزالی علاوه بر عین القضات همدانی، به نوجوانان ترک و امرد علاقه بسیار داشت. عین القضات همدانی عاشق جوانی زرگر بود و در کتاب تمهیدات ص74می گوید: جانم فدای کسی باد که پرستنده شاهد مجازی باشد که پرستنده شاهد حقیقی، خود نادر است. شارح شطح یعنی روزبهان بقلی شیرازی در کهن سالی عاشق کودکی امرد شده بود که به او خدمت می کرد و عراقی در این رابطه می گوید: پیر شیراز شیخ روزبهان / آن به صدق و صفا فرید جهان داشت او دلبری فرشته نهاد / که رخش دیده را جلا می داد دیوان عراقی ص 366 منبع : مجالس العشاق/سلطان حسین بایقرا شاهد بازی در ادبیات فارسی/ شمیسا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اولاً: علاقه‌مندی به انسان‌های وارسته و جوانان با ادب و طالب حقیقت، غیر از عشقی است که در این دوران مورد نظر است. ثانیاً: فرهنگ خاص عرفان، فرهنگ خاصی است، نه آن‌طوری که ذهن انسان‌های معمولی از زیبایی‌ها، تنها زیبایی‌های جسمانی را می‌یابند و فرشتگانِ مدبّر آن زیبایی‌ها را نمی‌نگرند. به هر صورت به قول مولوی: «کارِ نیکان را قیاس از خود مگیر». موفق باشید

15204
متن پرسش
سلام استاد: جلسه ای با یکی از اساتید داشتیم در حوزه مان. به این نتایج رسیدیم: ۱. مردم با رای بیشتر به اصلاح طلبان مقابل رهبری نایستادند. ۲. مردم اعتماد خود را از اصول گرایانی از دست داده بودند که (تجمل گرا و... ) هستند و بقولی اسمشان فقط اصول گراست. ۳. طبق تحلیل و مهندسی که دوستان در موسسه ای انجام داده اند فقط و فقط چند درصدِ کم را ماهواره توانسته است اغفال کند، نه بیشتر. ۴. تقریبا پنجاه درصد تهران رای ندادند. اگر ماهواره درصد زیادی اثر می گذاشت. پس چرا نتوانست آنها را به پای صندوق بکشاند؟ ۵. امسال مردم در انتخابات غوغا کردند. جوری در صحنه حاضر شدند که اصلا قابل پیش بینی نبود. و یکی از تحلیلگرهای غربی گفته است: این هنر خامنه ای بوده که دوست و دشمنش برای شرکت در انتخابات تبلیغ کردند.۶. خطری که احتمالا خبرگان را تحدید می کرد با حضور چند تن از علمای برجسته مان بطرف شده بحمدلله (جناب آقایان سید احمد خاتمی، علم الهدی، میرباقری، سید حسن عاملی، شبستری و...) ۷. کمی مشکل در مجلس هست که افرادی مانند رسایی ها نبویانها و... را کم دارد که جلوی برخی چیزها بایستند. متاسفانه که به حول قوه الهی با عنایتش حل می شود. ۸. چند نقطه در انقلاب محل تلاقیِ جبهه خودی و غیر خودی(به تعبیر آقا) بوده است که یکی از آنها همین انتخابات بود که مردم در کل کشور گل کاشتند. ولی در تهران کمی اوضاع خراب تر بود. روح مدرنیته روی تهران بیشتر اثر گذاشت. استاد این ۸ بند نتیجه نیم ساعت کرسی آزاد اندیشی و یک ساعت تحلیل بود که تقریبا ۶۰ الی ۷۰ درصدش متعلق به آن استاد گرامی بود. که بنده برای اینکه وقت شما گرفته نشود خلاصه کردم آنرا که شما هم اگر صلاح دانستید کم یا زیاد یا اصلاح کنید.2. ایشون ثابت کردند که نهج البلاغه سیرِ این انقلاب است و خیلی واجب است طلبه آن را به حد زیادی مسلط شود. حال تز شما سوال دارم که: شروح شما بر نهج البلاغه ما را با آن روح سیاسی هم مرتبط می کند یا کلا معنویت است؟ و یا قابل تفکیک نیستند؟ ۳. در ضمن آن استاد هم که می دانستند بنده شاگردی شما را می کنم (اگر لایق باشم) سلام ویژه ای به شما رساندند و گفتند به ایشان بفرمایید ما خیلی از ایشان و کتبشان استفاده برده ایم. التماس دعا استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده تحلیل خوب و ارزشمندی است و روحِ تاریخی ما را مدّ نظر دارد 2- نهج‌البلاغه همه‌چیز است، چه از جهت معنویت و چه از جهت سیاست و عقلانیت 3- سلام بنده را به جهت تحلیلِ آگاهانه که حاکی از خودآگاهیِ تاریخی است، به آن استاد گرامی برسانید. موفق باشید

15199
متن پرسش
سلام: استاد چی میشه که بعضی وقتا احساسم نسبت به اهل بیت (علیه السلام) و حتی خدا یه جوری میشه، مثلا من واقعا اسم امام علی (علیه السلام) رو می شنوم همه وجودم میشه ایشون و واقعا بعضی وقتا اشکم میاد از اسم ایشون، ولی یه چند وقتیه یه جوری شدم، بعضی وقتا میشه حتی تو مجلسی اسم حیدر میاد و من اون حس همیشگی رو ندارم، یه جورایی دنبال دلیلم واسه منقلب شدن!!! سن هیجده سالگی فک کنم عجیب ترین سن انسانه!! حتی بعضی وقتا این حس در مورد خداوندی و ربوبیت خدا بهم دست میده، دنبال نشونه خدام و اون حسه خودبه خودی رو بعضی وقتا ندارم!!! و شدیدا عذاب میکشما، شدید، حس می کنم تمام داراییمو از دست دادم، حاضرم هر چی دارم بدم فقط دوباره اسم امام علی منو منقلب کنه البته این حس الحمدلله بر من قالب نیست، نمیدونم این "الحمدلله" که گفتم درسته یا نه، چون نمیدونم این حسه خوبه یا بد، شما بهم بگید، مصداق این حس همون جملس که میگن «شک مقدمه یقینه»! یا نه من گناهی کردم و به خاطر اون این ثروت عظیم از من گرفته شده!؟ خلاصه خودتونو بذارید جای من، یه لحظه احساس می کنید به حیدر کرار هیچ حسی ندارید؛ بدترین عذابه، نه؟ پس راه نجاتو نشونم بدید لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده تخصص جوابگوی به این سؤالات را ندارم. اگر کاربران محترم سؤالات عقیدتی داشته باشند و بتوانم جواب دهم؛ در خدمتشان هستم و إن‌شاءاللّه کوتاهی نمی‌کنم. موفق باشید

15183
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: 1. با عرض پوزش می خواستم تفاوت میان سیر سلوکی که علامه طباطبایی (ره ) مطرح می کنند را با مرحوم سید هاشم حداد(ره ) بدانم. ۲. اگر انقلاب اسلامی ظرفیتی ایجاد کرده که می شود بی استاد سلوک کرد. پس چرا در گذشته هم امثال انصاری همدانی ها را داشتیم؟ یعنی از اول هم میشده. ولی بستگی به ظرف وجودی و همت ها داشته است. درست است استاد؟ انقلاب هم موید و کمک کار این بوده. ۳. روش سلوکی ملاصدرا چه بوده است استاد؟ ظاهرا ایشان علم را وصل به عمل می کردند. کمی راهنمایی کنید التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مرحوم سید هاشم حداد و علامه‌ی طباطبایی هر دو ذیل مرحوم علامه قاضی سلوک خود را انجام داده‌اند. منتها مرحوم علامه علاوه بر آن، مأموریت ارائه‌ی معارف الهی در این تاریخ و مطابق ذوق این تاریخ را به عهده داشتند. ولی در راستای دستگیری در امور فردی شاگردان خاص‌شان، فرقی با هم نداشتند. 2- همیشه در کنار سالکِ مجذوب – که با استاد جلو می‌رود – مجذوبِ سالک هم بوده است. ولی در انقلاب اسلامی تاریخی با این خصوصیات ظهور کرده که علم انسان‌ها برای سلوک‌شان کافی است و اگر اراده‌ی سلوکی را در خود ایجاد کنند، از راه به بیراهه نمی‌روند 3- سلوک ملاصدرا هرچه بوده است، سلوکِ فوق‌العاده‌ای بوده. به ندرت چنین افرادی پیدا می‌شوند که در اوج عرفان و برهان در تاریخ ظهور کنند. موفق باشید

15178
متن پرسش
سير مطالعاتي برای فهم بهتر فتوحات سلام و رحمه الله: وقت بخیر. برای فهم و درک کتاب فتوحات مکیه چه سیر مطالعاتی پیشنهاد می کنید؟! طلبه سال چهارم هستم. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید «اسفار اربعه‌» ملاصدرا خوب خوانده شود و سپس «فصوص‌الحکم» با استادی مبرّز دنبال گردد تا فهمِ فرهنگ «فتوحات» ممکن شود. موفق باشید

15175
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: می خواستم بدانم اگر ما به غیر از سوالات خودمون سوالات دیگر دوستان هم بخوانیم صحیح هست یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب‌هایی که به صورت علنی در معرض دیدِ کاربران قرار می‌گیرد، به جهت آن است که تصور می‌شود آن جواب‌ها برای سایر کاربران نیز مفید خواهد بود. موفق باشید

15180
متن پرسش
سلام علیکم: حاج آقا لطفا چند کتاب مثل کتاب کریشنامورتی (نگاه در سکوت) به من معرفی کنید. بنده تجربه کردم که خیلی فکر می کنم یک موضوع که پیش می آید تا دل و روده موضوع را بیرون نکشم ول کنش نیستم چه در موضوعات بیخود چه موضوعات عالی علت این امر چیست؟ به خاطر مطلب فوق قوه ی خیالم خیلی فعال است با دیدن طرز تفکر کریشنامورتی فکر کردم بتوانم فکر و خیالم را که خیلی آزارم می دهد از بن بست در بیاورم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مترجم کتاب مذکور یعنی آقای مصفّا، کتابی دارند تحت عنوان «همراه با پیرِ بلخ»، ان‌شاءاللّه می‌تواند در این رابطه مفید باشد. موفق باشید

15166
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام این که می فرمایید امکان ذاتی اعیان ثابته است آخر اعیان ثابته که جز علم خداوند و از جهتی خود خداوند چیزی نیست چگونه امکان به آنجا راه دارد تازه برای آنها انتخاب هم قایل می شوید .با تشکراز استاد گرامی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم خدا، علمِ به معلوم است و معلومِ خدا، عین ثابته‌ی موجودات می‌باشد که «امکان»، ذاتیِ آنان است. پیشنهاد می‌شود در این مورد کتاب «عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه را مطالعه فرمایید. موفق باشید

15172
متن پرسش
سلام: آقای خسرو پناه کتاباشون خوبه؟ ایشون مگه فلسفی نیستن؟ پس چرا هم به شما هم به استاد صمدی ایراد دارند؟! مخصوصا به استاد صمدی. من خودم دیدم که گفتن: آقای صمدی از نظر من مورد تایید نیستند. استاد عزیزم. من شمارو و استاد صمدی و استاد تحریری و استاد مصباح رو خیییییییلی دوست دارم. فقط این اختلافای بینابین ذهنمو مشوش میکنه. نمیدونم چیکار کنم. الان مثلا منبرهای عمومی استاد صمدی رو ما گوش میدیم با بچه های مسجد. آقای خسرو پناه که اینجوری گفتن من تو دلم گفتم: خب نکنه استاد صمدی مباحثش غلطه! آخه گفتن من ایشونو تایید نمی کنم. خب این آدمو ذهنشو خراب میکنه. لااقل اگر میگفتن: هرکسی ایراد ممکنه داشته باشه، باز یه چیزی. ولی ایشون خیلی به نظرم تند گفتن، و تعجب از اینجاست که هم آقای خسرو پناه و هم استاد صمدی هر دو فلسفه و عرفان درس می دهند. استاد کمی راهنماییم کنید. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما نگران نباشید و از احترام‌تان به استاد خسروپناه کم نکنید و در عین حال از سرِ سفره‌ای که خداوند در مقابل شما با سخنان استاد صمدی پهن نموده، بلند نشوید. استاد صمدی بعضاً سخنانی می‌فرمودند که برای بعضی، ذهنیت درست کرده بود که کاری به من و شما ندارد. اصلِ شخصیت ایشان سر جای خود قابل استفاده است. موفق باشید

15153
متن پرسش
سلام ودرود؛استادفاضل وگرانقدر نظرحضرتعالی درموردفردیدچیست؟سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت «یادداشت ویژه» بحثی تحت عنوان «محکمات و متشابهات دکتر فردید» داشته‌ام. عینا آن را خدمتتان ارسال می دارم. موفق باشید

محکمات و متشابهات دکتر سید احمد فردید

 

 

باسمه تعالی

سوال:پس از سلام خدمت استاد طاهرزاده؛ با توجه به این‌که ما آثار جنابعالی را در راستای روشنگری معارف اسلامی و فرهنگ اهل‌البیت و اندیشه‌ی امام خمینی می‌دانیم ولی بعضی مواقع از جملات آقای فردید استفاده می‌کنید در حالی‌که در مورد آقای فردید اما و اگرهایی به گوش می‌رسد که نمی‌توان به ایشان به عنوان یک دانشمند اسلامی نظر کرد. دلیل شما در این مورد چیست؟

باسمه تعالی

     جواب :علیک السلام: اجازه دهید موضوع را با وسعت بیشتری مطرح نمایم به امید این‌که برای سایر خوانندگان نیز مفید افتد و توانسته باشم زوایا‌ی دیگری از سؤال مذکور را نیز جواب داده باشم.

     1- همان طور که قرآن به عنوان حکیمانه‌ترین سخن، دارای محکمات و متشابهات است و خداوند توصیه می‌فرماید از طریق فهم محکماتِ کلام الهی؛ متشابهات آن کلام را معنی کنیم.[1] هر سخن حکیمانه‌ای که از ارائه‌ی نکات سمبلیک غافل نیست، دارای محکمات و متشابهات است، و راه ورود به اندیشه‌ی حکیمان، شناخت محکمات سخنان آنان است تا بتوان جایگاه سخنان متشابه آن‌ها را نیز درست تعیین کرد. و این غیر از سخن افرادی است که در مشهورات زندگی می‌کنندو در شخصیت معرفتی خود سخن محکم و متشابهی ندارند.

     مسلّم سخنان بلند که نظر به معانی بی‌کرانه دارند، در قالب کلمات حبس نمی‌شوند و معانی آن‌ها گسترده‌تر از آن‌‌ است که بتوان آن‌ها را در قالب عرفی الفاظ ارائه داد و وقتی روح کسی از کلمات معمولی بلندتر بود با به‌کارگیری الفاظ در جایی غیر از جای عرفیِ خود باطن خود را به نمایش می‌گذارد و این‌جاست که متشابهات در سخنان چنین افرادی نیز ظاهر می‌شود. به گفته‌ی فردید؛ «هنر انسان در متشابهات است، بالاترین تفکر برای انسان، تفکر سمبولیک است، با سمبولیک و متشابهات است که انسان از عالم ماده کنده می‌شود و به سوی خدا می‌رود و لذا در قرون وسطی و اسلام تمام حرف‌ها شعری است».[2]

     2- اهل فکر با شناخت محکمات عالَم، عالَم را تفسیر می‌کنند و مواظب‌اند حادثه‌ها حجاب تفسیر درست عالم نشود. به عنوان نمونه در حادثه‌ی کربلا، ظاهر حادثه پیروزی یزید است ولی امام حسینu که قواعد محکم عالم را می‌شناسند می‌فرمایند: «ظهور پیروزی آن‌ها در آن حدّ است که یک سوار از اسب خود پیاده شود».[3] در حالی‌که بر خلاف بصیرت حضرت سیدالشهداءu، ظاهر قضیه آینده‌داری را برای یزید نشان می‌دهد.

     3- انبیاء و اولیاء الهی نه‌تنها خودشان بر اساس هماهنگی با محکمات عالم حرکت می‌کنند و تصمیم می‌گیرند، بقیه‌ی انسان‌ها را نیز متوجه محکمات عالم می‌نمایند. اهل فکر با دقت بر حرکات و سکنات انبیاء و اولیاء می‌توانند محکمات آن‌ها را بشناسند و بر آن اساس حرکت کنند، و ما را دعوت می‌کنند تا حرکات و سخنان آن‌ها را بر اساس محکماتشان می‌شناسیم، تحلیل کنیم تا بتوانیم به درون تفکر آن‌ها راه یابیم.

     4- قرآن می‌فرماید: «وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»[4] و در قیامت پروردگارت و فرشتگان صف در صف خواهند آمد. در حالی که خداوند و ملائکه بی‌مکان هستند و آمدن به صورت معمولی برای آن‌ها معنی ندارد. لذا باید بر اساس محکماتی که می‌فرماید در قیامت حقایق ظهور می‌کند، آمدن پروردگار و ملائکه را به ظهور ربوبیت پروردگار و ظهور جلوات اسمای الهی از منظر ملائکة‌الله تبیین نمود.

     5- ما حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را در این عصر شخصیتی می‌دانیم که خداوند قلب او را مستعد اشراق حقایقی دانسته که افق آینده‌ی بشر را به صورتی همه‌جانبه روشن می‌کند، با توجه به این امر هر شخص و جریان فکری که در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام قرار گیرد و رجوع به ایشان باشد - آن‌هم رجوع به همه‌ی جوانب اندیشه‌ی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» - مورد توجه ما است و از آن رجوع به عنوان یکی از راه‌های نظر به حقیقت استقبال می‌کنیم. و جناب آقای دکتر احمد فردید را از جمله اشخاصی می‌دانیم که به اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» رجوع دارد که دلایل خود را در ادامه تحت عنوان «محکمات و متشابهات دکتر سید احمد فردید» خدمت عزیزان عرض می‌کنیم و از دلسوزان انقلاب تقاضامندیم چنانچه می‌توان اندیشه‌ی آقای فردید را یکی از راه‌های رجوعِ تفصیلی به انقلاب اسلامی و حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» دانست، به‌عنوان یاران و یاوران انقلاب اسلامی تلاش کنند جریان‌های مخالفِ عبور انقلاب اسلامی از فرهنگ غرب طوری جوّ را نسبت به ایشان مسموم ننمایند که نسل جدید از ارتباط با اندیشه‌ی ایشان محروم گردد. 

6- از جمله شخصیت‌هایی‌ که تفکر و حرکاتش دارای محکمات و متشابهات است؛ دکتر سیداحمد فردید است و لذا می‌طلبد که سعی شود محکمات معرفتی وی روشن شود. محکماتی که می‌توان در لابلای تفکر دکتر فردید یافت و آن‌ها را مبنای بسیاری از سخنان و موضع‌گیری‌های او دانست؛ عبارتند از:

     الف: هرچیزی که به عالم قدس یعنی عالم بقاء یا «وجود» متصل نباشد، بی‌آینده است.

     ب: «وجود» به نحوی زنده قابل درک است و با چنین رویکردی به «وجود» راه تفکر گشوده می‌شود و لذا سخت مواظب است اصالت را به‌ «وجود» دهد، آن‌هم به وجودی که عین خارجیت است، و نه وجود مفهومی، بدون آن‌که سایه‌ی «سوبژکتیویته» و «ابژکتیویته» بر ذهن او حاکم باشد. حتی در تحلیل شخصیت هایدگر از همین مبنا کمک می‌گیرد و می‌گوید: «تمام هَمّ هایدگر آن است که اصالت را به «وجود» و به «الله» دهد. از همین منظر در نگاه به ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» تجدید نظر می‌کند و می‌گوید: ««وجودِ» ملاصدرا متعالی از وجودِ ذهنی و عینی است. در فلسفه‌ی ملاصدرا تعالی و دفاع از قرآن است».[5] می‌فرماید: «ملاصدرا پریروز دارد».[6]

     ج: زمان را به «زمان فانی» و «زمان باقی» تفسیر می‌کند و بر آن اساس زمانه را می‌سنجد و حوالت زمان را ارزیابی می‌کند،[7] و مسلّم روزگاری را که گرفتار زمان فانی است، روزگار تاریک و فلک‌زده می‌داند، که می‌توان در دل این دستگاه مبنای محکم‌تری را یافت و آن این‌که؛ «هر کثرتی که به وحدت متصل نشود، بی‌هویت و مضمحل خواهد بود».

     د: به نحوی بسیار دقیق متوجه است «سوبژکتیو» و «اوبژکتیو» تفکری است در مقابل «حضور». لذا می‌گوید: «آن فلسفه‌ای مطلوب است که انسان را از فلسفه تنزیه کند».[8] 

     ه - متوجه نگاهی است که در تحلیل آدم و عالم راززدایی می‌کند و برای نقادی هر شخص و قومی به اندازه‌ی غفلت یا توجه آن‌ها به «راز» توجه دارد. می‌گوید: «مسئله ما با یهودیت، کینه‌توزی نیست، مسئله راز است. یهودی‌ از خاک کنده شده، آسمان هم ندارد و لذا با خدا و فرشتگان ارتباط ندارد و خدایش نفس امّاره است... خدایش بانک و بانکداری است، این قوم ریشه ندارد، بی‌وطن است... این قوم است که بعد از کانت فلسفه غرب را در دست دارد».[9]

     و: فردید با نگاه به ظهور اسم خاص در هر دوره، آن‌طور که محی‌الدین در فصوص فتح باب می‌کند، می‌تواند هویت آن دوره و افراد آن را شناسایی کند. می‌گوید: «من از فلسفه‌ی تاریخ می‌روم به خداشناسی تاریخی و بعد علم‌الأسماء تاریخی، و مشاهده می‌کنم هانری‌کربن یهودی و فراماسون و یهودی‌زده است، این را باید در تاریخ دید که یهودی چگونه مرگ را فراموش کرده و مظهر تاریخ جدید شده».

     چنانچه ملاحظه می‌فرمایید به جزئیات شخصیت هانری کربن نمی‌پردازد تا تمایل او به شیخ اشراق و یا توجه او به تشیع حجاب رؤیت جایگاه تاریخی او شود. گزندگی سخن فردید به جهت نگاه خاص او به جایگاه حادثه‌ها و تفکرها است. او بقیه را به منظر تاریخی و علم‌الأسمایی خود دعوت کند تا آنان نیز در چنین نگاهی به جایگاه حادثه‌ها و تفکرها با او هماهنگ شوند، می‌بیند و می‌گوید و می‌رود. مرحوم دکتر محمد مددپور در همین راستا در مورد فردید می‌گوید: «شاید اگر زبان استاد همان قدر که مظهر جلال و قهر الهی بود، مظهر لطف می‌شد، عالَمِ موجود قدری بیشتر بر هم زده می‌شد، و به عصر انتظار حقیقی نزدیک‌تر می‌شدیم».

     ز: تقسیم تاریخ به «پریروز» و «دیروز» و «امروز» و «فردا» و «پس فردا»، از اصول فکری فردید به‌شمار می‌آید. و چنین نگاهی توانایی خوبی در تحلیل زمانه به‌دست انسان می‌دهد و کمک می‌کند تا ظلمات دوران را از تاریخ نور باز شناسد. از نظر فردید «امروز» دوره‌ی حاکمیت بشر به معنای حاکمیت نفسانیت بر تاریخ است که می‌توان آن را لیبرالیسم فلسفی دانست و همین موضوع، آزادی مطلقِ خواهش انسان را در پی دارد و بر همین اساس هیچ چیز انسان را جز خواهش دیگران محدود نمی‌کند و این روح دوران جدید است که فردید آن را «خودبنیاد» می‌نامد. در این وضعیت انسان به مثابه خواسته و خواهشِ محض حضور دارد، و این موضوع در اندیشه‌ی شوپنهاور نیز به‌عنوان «بشرباوری» و یا بشرمداری مطرح است.

     ح: بر مبنای نگاه تاریخی و شرح‌الأسمایی می‌گفت: «تاریخِ تجدد ما ذیل تاریخ غرب است» تا ما متوجه شویم در کدام از مرحله‌ی تاریخ غرب با غرب مرتبط شده‌ایم. وقتی روشن شد موقعی با غرب مرتبط هستیم که دیگر غرب از نشاط افتاده، وقتی خواستیم شبیه غرب شویم که غرب در خود متوقف شده و به همین جهت غرب‌زدگی ما بیش از آن‌که خودِ غرب در بحران باشد، عین فلک‌زدگی شد. وقتی صدر تاریخ تجدد ما ذیل تاریخ غرب شد، آنچه از غرب به ما می‌رسد جز تفاله‌های ژورنالیستی غرب نخواهد بود و لذا هر جریانی که در کشور ما به غرب نزدیک شد در بی‌هویتی و بی‌وطنی گرفتار گشت.

     6- فردید از «دیروز» به «بنیادانگاری» و یا «بنیاداندیشی» یاد می‌کند و آن را دورانی می‌داند که با آن متافیزیک آغاز شد. در واقع از این دوره به دوره‌ی آغاز تفکر یونانی یاد می‌شود که بشر در دام مفاهیم می‌افتد و فلسفه پدید می‌آید. اما از نظر فردید «پریروز» دوره‌ای است که بشر با حقیقت سر و کار دارد و در یک رابطه‌ی وجودی با عالم به‌سر می‌برد. «پس فردا» نیز دوره‌ای است که بشر بار دیگر با حقایق مواجه می‌شود که شاید بتوان آن را دوران «ترانس مدرن» نامید. فردید دوران «پس فردا» را متعلق به حضرت بقیة‌اللهg می‌داند، همان‌طور که «پریروز» را دروه‌ی محمدf می‌شناسد. خدای «پریرور» و «پس فردا» را مدّ نظر دارد. بر همین مبنا او گاهی گامی به «پریروز» که دوران حیات دینی است، برمی‌داشت تا جهشی به سوی «پس فردا» داشتـه باشد. به تعبیـر دیگر خود را - ماوراء تاریخ گسسته مدرنیته- در تاریخ نورانی علم حضوریِ انبیاء و اولیاء سیر می‌داد. این دیدگاه بر «زمان باقی» اشاره دارد و از آن طریق در هر دوره‌ای می‌توان با نظر به تاریخِ «پریروز» در تاریخ «پس فردا» زندگی کرد و خود را در اردوگاه انتظارِ ظهور تاریخ بقیّة‌اللهی قرار داد.

     از نظر فردید؛ «فردا» ادامه‌ی تاریخ ظلمانی امروز است که بشر نتوانسته به خودآگاهی و دل‌آگاهی برسد. بشر در «فردا» هنوز می‌خواهد روح مدرنیته را به تمامیت برساند.

     7- بر اساس‌ نگاه فردید نسبت به «پریروز» و «دیروز» و «فردا» و «پس فردا» ،کسی که با فلسفه‌ی حقیقی زندگی کند و در آن بمیرد، خود‌آگاهانه به عالم می‌نگرد و از فطرت اول که «آگاهی» است، به فطرت ثانی رفته، در همین راستا فیلسوفان فراوانی در شرق و غرب بوده‌اند که از فلسفه به عرفان نقب زده‌اند تا به نفس‌الأمر و حقیقت اشیاء دست یابند.

     8- دعوت فردید به بازبینی «پریروز» و نظر به «پس فردا» ، عامل گذشت از متافیزیک است و موجب «دل‌آگاهی» و رجوع به حقیقت می‌شود، و در این منظر است که انسان با حضور و حکومت اسماء الهی در مناسبات عالَم و آدم آشنا می‌گردد. فردید با این نگاه   خدای غربی را زئوس و طاغوت می‌بیند که تفاوت ماهوی با «الله» دارد و متوجه است هرگز «الله» بر روح غرب حاکم نیست. غرب گرفتار «سوبژکتیویته» است و لذا نمی‌تواند با «حقیقت» روبه‌رو شود.

     9- این‌که متأثران از تفکر فردید نمی‌توانند به روح «فرداییِ» برنامه‌های اصلاحی دولت‌های  سازندگی و اصلاحات تن دهند، نه از آن جهت است که امید خود را از افقی که در نظام اسلامی به چشم می‌خورد از دست داده باشند، بلکه عطش عبور از فردا به پس فردا موجب شده که نتوانند دل خود را به فردایی بسپارند که ادامه‌ی مدرنیته است و می‌خواهند از ایران یک ژاپن اسلامی بسازند.

     تفکر فردید؛ «ولایت فقیه» را مرحله‌ی امیدی برای عبور از مدرنیته به سوی بقیة‌الله می‌داند و لذا با آن‌هایی که سعی دارند از ولایت فقیه شرایط تحقق مدرنیته را بیرون آورند، هرگز سر سازش ندارد. او به تحقق بیرونی نظام بقیة‌الله نظر دارد که همان تمدن اسلامی است و این غیر از نگاهی است که تفکر حضوری شیعه را در محدوده‌ی آکادمی‌ها محدود می‌داند و سرنوشت بشر را به سیاسیون می‌سپارد.

     10- هرکس بخواهد فکر کند و به لوازم فرهنگ مدرنیته و جایگاه تاریخی آن بیندیشد نمی‌تواند از تفکر فردید بهره‌مند نگردد. او در نگاه انسان نسبت به بازخوانی سنت شرقی، اسلامی به نحو قابل توجهی تأثیر می‌گذارد، به نحوی که انسان احساس می‌کند به حقیقت مطلب نزدیک شده است.

     وقتی بخواهیم به فلسفه‌ای ناب با منظری اسلامی، ایرانی دست یابیم، نظر فردید در نشان‌دادن وجه شرقی، غربیِ تفکر، به ما کمک می‌کند.

     11- فردید یک دانشمند ایرانی است که اصطلاحات مخصوص به خود داشت که با نگاه‌های تمثیلی در هم آمیخته بود و از این منظر از هایدگر الهامات نابی دریافت کرده بود، نه این‌که تصور کنیم او مترجم آثار هایدگر است و سؤال کنیم آیا او به هایدگر وفادار بوده یا خیر؛ حتی او تفسیری که از نیچه ارائه می‌کرد متناسب اندیشه‌ی اسلامی، ایرانی است تا ما را در فهم وضعیت ذهنی و ملّی‌مان یاری دهد. او همسخنی با هایدگر دارد، ولی  این همسخنی به معنی تبعیت و تقلید نیست، هرگز دو فیلسوف نمی‌توانند مقلدِ هم باشند.

     شاید از این جهت نیز فردید راهنمای خوبی برای ما باشد که آنچه از زبان و اندیشه‌ی فیلسوفان می‌یابیم در کنار بازخوانی تمام اندیشه‌ها، به آن نکاتی از اندیشه‌ها توجه ویژه بیندازیم که به شرقی‌بودن و ایرانی‌بودن و مسلمان‌بودن ما اشاره دارد.[10]  در همین راستا فردید در عین همسنخی با هایدگر، با استفاده از اندیشه‌ی قرآنی سعی می‌کند راهی برای فهم وضع تاریخی ما و مواجه‌ای که باید با جهان پیرامون‌مان داشته باشیم بر روی ما بگشاید، به همین جهت اصطلاحات خود را از فلسفه‌ی اسلامی و عرفان نظری ابن‌عربی گرفت.

     12- با غور در سخنان دکتر فردید متوجه می‌شویم او فهمی را یافته بود و می‌خواست آن را به شکلی عمیق و غنی سامان دهد، به این نتیجه رسید که باید آن فکر را با یک مواجه‌ی شرقی، غربی ارائه دهد و بر این مبنا با فیلسوفان مورد علاقه‌اش مرتبط می‌شد و از آن‌ها سخن می‌گفت، ولی نه برای آن‌که فیلسوفان را به ما معرفی کند، بلکه برای آن‌که فهم خود را به گوش ما برساند، از این لحاظ شایسته است آزاد از هر پیش‌فرضی با اندیشه‌ی او مواجه شویم و بنگریم ما را به چه می‌خواند و در مورد تحلیل مسائل عصر و عهد خود چه می‌گوید.

      موارد فوق دلایل مختصری بود که ما را بر این می‌دارد تا معتقد شویم با رجوع به افکار آقای فردید می‌توان نسل جدید را به اندیشه‌ی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه»  نزدیک کرد.

     البته بنده نمی‌گویم فهم اندیشه‌ی فردید کار آسانی است ولی با اندک همدلی می‌توان افکار گرانسنگی از دل آن اندیشه بیرون آورد، در آن صورت است که دیگر نه‌تنها فردید را اندیشمندی پراکنده‌گوی نمی‌یابیم حتی نتیجه هم نمی‌گیریم که چون پسامدرنیسم محصول غرب است و فردید با آن هایدگری احساس هم‌سخنی می‌کند که معتقد به پسامدرنیسم است، پس فردید رجوع به غرب دارد و اصرار داشته باشیم نباید او را در اردوگاه طرفداران انقلاب اسلامی جای دهیم. فکر می‌کنم ما باید در قضاوت‌مان نسبت به مرحوم فردید از نگاه شیفتگان به امام و انقلاب موضوع را دنبال کنیم و نه از نگاه روشنفکرانی که نسبتی با انقلاب ندارند و با نگاه تماشاگرانه‌ای که به انقلاب دارند به نقد فردید می‌پردازند. بنده نگاه اخیر را دامی می‌دانم که در مقابل دوستداران انقلاب اسلامی پهن کرده‌اند تا به جای احساس اخوت نسبت به امثال فردید ، خود را گرفتار نقطه‌ضعف‌های همدیگر کنیم و توصیه‌ی « المؤمن مرآت المؤمن» را که موجب می‌شود هرکس در آینه‌ی وجود دیگری راهی به سوی مقصود بگشاید، فراموش شود و فردید به‌عنوان ضد ارزش مطرح گردد.

     تا آن‌جایی که بنده در فلسفه‌ی غرب تأمل کرده‌ام برایم روشن است که فیلسوفان غربی از فلسفه و عرفان اسلامی آگاهی داشته‌اند و امثال هگل با برداشت‌های ناقصی از فلسفه و عرفان اسلامی موضوع مرحله‌ای بودن تاریخ را در فلسفه‌ی خود مطرح می‌کند و مارکس نیز تحت تأثیر فلسفه‌ی هگل جبر تاریخ خود را که صورت واژگونه‌ای از سخن هگل بود، مطرح نمود حال چرا نگوییم مرحوم فردید در فلسفه‌ی علم‌الأسماء تحت تأثیر ابن‌عربی است به جای این‌که بگوییم تحت تأثیر مارکس و هگل است؟   

 سوال:. شما در بخش پرسش و پاسخ كتاب مدرنيته و توهم به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد و آن هم اين كه هايدگر و ملاصدرا همچون آينه هايي هستند كه يكديگر را نشان مي دهند. بنده با مطالعه آراء مرحوم دكتر فرديد و آقاي دكتر داوري(كه البته در برخي از موارد تفاوت هايي هم با نظر دكتر فرديد دارد) يك اشراف كلي نسبت به اين نظر شما پيدا كردم اما خود آقاي دكتر فرديد ملاصدرا را غربزده ميخواند این موضوع را با آن سخن چگونه جمع کنیم؟ . ياعلي

جواب: باسمه تعالی؛ علیک السلام: آقای فردید در کتابی که آقای دکتر دیباج تحت عنوان «مفردات فردیدی» از سخنان ایشان منتشر کردند جمله‌ای دارند که قابل تأمل است. ایشان در آن‌جا در صفحه‌ی290می‌فرمایند: «من می‌خواهم از نو، ملاصدرا بخوانم تا آن‌جا که سوبژکتیو و ابژکتیویته در ملاصدرا محو شود، تفسیر من از ملاصدرا غیر از تفسیر خودبنیادانه‌ای است که حوالت دوره‌ی جدید است». از این جمله معلوم می‌شود سخنانی که در قبل نسبت به فلسفه‌ی ملاصدرا گفته‌اند و آقای مددپور در کتاب «دیدار فرهی» آورده، آخرین حرف دکتر فردید در رابطه با ملاصدرا نیست و تحول مهمی در دیدگاه ایشان به‌وجود آمده که متوجه شده‌اند «وجودی» که جناب ملاصدرا به آن نظر دارد در نهایت نظر به «وجود» در خارج دارد و نه به مفهوم وجود که عموماً فلسفه به آن می‌پردازد. در صفحه‌ی 231 آن کتاب می‌گوید: «ملاصدرا پریروز دارد». یا در صفحه‌ی 440 می‌گوید: «وقت ملاصدرا در مقایسه با وقت میرداماد دوری از طاغوت است». موفق باشید

 


[1] - سوره آل‌عمران آیه 7 می‌فرماید: «هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ...»؛ اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم‌اند، آن‌ها اساس كتابند و پاره‏اى ديگر متشابهاتند.

[2] - سید موسی دیباج، مفردات فردیدیه، گفتار بیستم.

[3] - سیدبن‌طاووس، لهوف، ص 42

[4] - سوره فجر، آیه 22

[5] - سید موسی دیباج، مفردات فردیدیه، ص 229

[6] - همان؛ ص 231 و 290

[7] - همان؛ ص 247

[8] - همان؛ ص 261

[9] - همان؛ گفتار سیزدهم روحانیت و هنر

[10] - در رابطه با امر فوق؛ به مصاحبه دکتر موسی دیباج در مورد فردید، کتاب هفته، شماره 114 در 15 دی‌ماه 1386، رجوع شود.

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!