بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
675
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز آیا برای اطلاع از انقلاب اسلامی آیا کتابهای شما کفایت میکند یا اینکه کتابهای بیشتری بخوابیم اگر این طور است لطفا نام آنها را ذکر کنید.برای شروع فلسفه وعرفان به طور تخصصی برای یک طلبه علاوه بر سیر شما ازچه کتابهای باید شروع کنم زیرا وقت کم است است و میترسم زمان بگزرد و در سیر علمایی مانند آیت الله حسن زاده جوادی آملی شجاعی که نگاه میکنیم میبینیم از کتابهای پایه شروع کرده اند ولی من هنوز سرگردان مانده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: کتاب‌های بنده در مورد انقلاب اسلامی بیشتر تحلیلی است، لازم است کتاب‌هایی که در مورد تاریخ معاصر نوشته شده است را نیز مطالعه کنید، مثل کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» »از آقای حمید روحانی یا کتاب‌های آقای موسوی نجفی و موسی حقانی یا آقای رسول جعفریان. در مورد فلسفه و عرفان یک طلبه باید اسفار و فصوص‌الحکم را به وقتش بخواند و به نظرم چند سال که از درس خارج گذشت فرصت آن فراهم می‌شود. موفق باشید
657
متن پرسش
(لطفا این سئوال را به صورت علنی در سایت نگذارید و اگر مقدور است جوابش را به ایمیل خومد ارسال نمایید . با تشکر) با سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای طاهرزاده. استاد بزرگوار دختری هستم 29 ساله سال گذشته با برادر دوستم عقد کردم. ایشان خانواده ای همیشه نگران و ترسانی بودند و از لحظه اول مدام میگفتند نکند بدبخت شوید؟ و... به جز این هر روز یک مسئله به صورت ذهنی می‌آفریدند و بسیار عذابم میدادند. استاد من با توکل و توسل بسیار اقدام به ازدواج کردم اما از لحظه ازدواج بلا از زمین و آسمان بر سرم میبارید! بهرحال بعد از عقد به علت اذیتهای این خانواده توسل به امام زمان کردم و دو ماه بعد از ازدواج بصورت اتفاقی متوجه شدم کلیه راستم کوچکتر از کلیه چپ است-البته این مسئله بحمدالله مشکلی در سلامتی ایجاد نمیکند - اما وقتی این مسئله را به خانواده همسرم گفتم انقلابی به پا شد و ایشان این مسئله را آنقدر بزرگ کردند و گفتند شاید یک درصد بچه شما هم مشکل کلیه پیدا کرد! شاید تو دیالیزی شدی؟ شاید... شاید... شاید... و با تنظیم شکایتی علیه من با ادعای تدلیس!! در ازدواج خواستار فسخ نکاح شدند. در عین حال از هیچ نوع توهینی به خاطر این موضوع به من و خانواده ام فروگذار نشدند. ما سادات طباطبایی هستیم و بنابراین به ایشان بی حرمتی نکردیم در ضمن ایشان این حرکات و سکنات خود را بحق میدانستند. در تمام مراحل با اشک و آه از خدا خواستم برای من این همه غصه را جبران کند و ایشان را به خدا واگذار کردم. استاد عزیز! اگر قرا بود اینگونه شود چرا خدا اجازه داد این عقد صورت گیرد؟ آیا من گناهی کرده بودم که این شرایط پیش آمد؟یا امتحان الهی است؟این مسئله مطمئنا اتفاقی نبوده. البته من بعد از این مسئله به لطف خدا با شما و آثارتان آشنا شدم و خدا میداند چقدر به لطف خدا به من کمک شد. اما باز هم مدام حرفهایی که اینها به من زدند در ذهنم می آید و اذیت میشوم. چرا که بیشتر خواهران این آقا قضیه را به آشوب تبدیل کردند و دلم را خیلی سوزاندند. البته قضیه هنوز تمام نشده ادعای ایشان رد شد و هنوز برای طلاق اقدام نکرده اند. استاد از شما خواهش میکنم برای من دعا کنید بسیار زیاد. دعا کنید این امتحان الهی را با سرافرازی پشت سر بگذارم و بگویید چکار کنم که یاد و نام این خانواده از ذهنم برود؟و بگویید آیا کار این خانواده از مصادیق ظلم است یا خیر؟ و در دستگاه عدالت الهی چه می شود؟با سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مولوی در مثنوی داستانی دارد که: «طرف از خدا تقاضای گنجی می‌کرد که در خواب دید به مصر برود گنج آنجا است. بدون هیچ مقدمه‌ای به راه افتاد، به شهر قاهره که رسید متوجه شد در این شهر به این بزرگی گنج را کجا پیدا کنم. سرگردان در شهر می‌گشت که پاسبانی به او مشکوک شد و او مجبور شد قصه‌ی خود را بگوید. آن پاسبان گفت تو چقدر ساده‌ای، من سال‌ها است خواب می‌بینم در بغداد در فلان کوچه در فلان خانه در گوشه‌ی باغچه گنجی هست و حرکت نکرده‌ام، تو چطور بدون هیچ آدرسی راه افتاده‌ای؟ طرف دید پاسبان آدرس باغچه‌ی خانه‌ی خودش را می‌دهد، آمد و صاحب گنجی شد که در خانه‌اش بود، ولی باید می‌رفت در قاهره آدرس را می گرفت تا معلوم شود اگر گنج به تو نزدیک است تو باید تلاش خود را بکنی». گویا قصه‌ی شما نیز از همین قرار است، بنا است گنجی که در درون شما است با این اذیت‌ها ظاهر شود و آن گنج برخورد خوب و صبر و وقار است که چگونه انسان می‌تواند در چنین فشارهایی خود را کشف کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را دنبال کنید و نامه‌ی امیرالمؤمنین به امام حسن«علیهماالسلام» را نیز. با این رویکرد که گنج گمشده‌ی وقار و برخورد خوب در شما ظهور کند و با آن خانواده در نهایت بزرگواری برخورد کنید و بگویید هرطور صلاح می‌دانید عمل کنید و شما از خود تندی نشان ندهید ولی از حقوق خود نگذرید. کاری نداشته باشید کار آن‌ها ظلم است یا نه، کتاب امام«رضوان‌الله‌علیه» شما را در فهم این مسئله راهنمایی می‌کند. موفق باشید
654
متن پرسش
سلام. استاد عزیز. پدر بزرگ مادریه من پدر بزرگ مادری ای داشتند که مادرشان سید بوده.آیا من هم جزو سادات هستم(با توجه به اینکه نسل من هم به حضرت فاطمه سلام ا... علیها میرسد).من میتوانم به کسانی که از من میپرسند سید هستم یا نه بگویم هستم؟ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: علماء می‌فرمایند این‌گونه افراد از جهت مادری سادات محسوب می‌شوند. موفق باشید
650
متن پرسش
سلام علیکم.برای عرض ادب شاگردی ، از خداوند عروج آن به آن و لحظه به لحظه ی شما را،که حقیقتا ما را از سفره ی خود بهره مند فرموده اید، خواستارم. استاد محترم، بنده رشته ی مهندسی کامپیوتر گرایش سخت افزار ، سال آخر هستم. نه حاضر هستم درس بخوانم( همین یک سالی که مانده است) ، نه به حوزه بروم ، نه کاری از مؤسسه های فرهنگی را انجام دهم با این که تا کنون 7 کار آماده ی تحویل برای مئسسه سائحات انجام دادم به لطف خدا و البته این در مشورت با شما بود . و و و. آنقدر فرصت عمرم کم است که برای کل زندگی ام برنامه دارم که برنامه ام در راستای مجاهده علمی و عملی می باشد. دروسی هم که در سال آخر باید بخوانم همه اش مربوط به رشته ی مهندسی برق می شود که هیچ سازگاری با روحیه بنده ندارد .طی ترم های متوالی با شما با تماس تلفنی مشورت نموده ام و نهایتا این تصمیم بنده است. از طرفی شرایط ، اجازه ترک تحصیل و گوشه ای نشستن را به بنده نمی دهد اما بنده بسیار بسیار به کاری که می خواهم انجام دهم مضطر و مصمم هستم و همواره دست شرمندگی و پشیمانی از نبودن این موقعیت بر پیشانی دارم و به هر کاری که به صلاحم باشد تن می دهم . نظر شما چیست؟ چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: گفت: «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود.... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» عجله نکنید، خداوند آنقدر فرصت در اختیار شما می‌گذارد که به همه‌ی کارهای منطقی خود برسید. کمی خود را کنترل کنید و کارها را کم کنید و به خودتان فشار بیاورید و درس خود را تمام کنید تا شخصیت علمی شما نیمه‌کاره نماند و إن‌شاءالله با جامعیت کامل زندگی را طی کنید. موفق باشید
635
متن پرسش
در راستای تلاش برای فهم جایگاه دستورات دین در روح وقلب انسان دست به دامن مباحث عقلی وخواندن کتابهای شما شدیم در این مسیر تاحالا شاید هزار بار کافر شدم ودوباره با تلقیناتی مومن سوال بنده این است که ما در آن حالت کفری که بر فلبمان حاکم می شود مرتکب گناهانی می شویم که فقط علماً می دانم آن عمل گناه است ولی چون قلب ایمان نیاورده است از عمد آن گناه را مرتکب می شوم مثل کسی که با خودش دعوا دارد شاید علت این امر به خاطر محیطهای خشک مذهبی ماست که اکثراً باخدای خشک جهنم آفرین زندگی می کنند یکی از آن افراد پدرم است که با توجه به اینکه ادعای مسلمونی دارد وهمیشه قران می خونه ولی ظاهراًایشون هیچ ارتباطی با فلب مانداره یادم نمی رود که در کودکی به ما می گفت که توضیح المسائل بخون وماهمیشه دوست داشتیم که پسر بدی باشیم یواشکی سیگار می کشیدیم و....استاد به نظر شما این حرف درسته که تا قلب ما در تایید کناه وثواب در صحنه نیست ما نباید بافکرمان خودمان را عذاب یا وعده بهشت بدهیم .استاد آیا شما هم در این مسیری که طی کردید شده که از عمد گناه کنید یعنی کافر شوید وپشت پا بزنید به تمام عقایدتان ؟! استاد انسان نیاز به انس دارد ما چطور باید به اینکه می شود با دستورات اسلامی می شود با خدای جامع اسماء انس گرفت ایمان آورد استاد آیا شما الان از وجود خودتان راضی هستید یعنی هیچ کم وکاستی ندارید؟!لطفاًجواب بدهید.تشکر..
متن پاسخ
باسمه تعالی .علیکم السلام 1- در این‌که در مسیر دین‌داری همواره انسان باید قلب خود را به نور حقایق آشنا کند بحثی نیست، و در این‌که در این مسیر بعضاً قلب همراهی نمی‌کند هم بحثی نیست، ولی چرا وقتی قلب نمی‌آید حکم عقل خود را تعطیل کنیم و وقتی عقل ضرورت بندگی را پذیرفته خود را گرفتار عصیان از فرمان الهی بنماییم؟ 2- مسیری که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در جلو ما قرار می‌دهند راه انس با حق است و حبّ آن ذوات مقدس راه اُنس با خدا را می‌گشاید. فکر می‌کنم کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل بیت«علیهم‌السلام» راه‌گشاست. 3- بنده هرگز از وضع خودم راضی نیستم ولی امیدوار به خدایی هستم که شریعت محمدی«صلواة‌الله‌علیه» و مسیر اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را به ما گوشزد فرمود تا در راه نمانیم. موفق باشید
632
متن پرسش
با سلام و احترام. جناب استاد، با توجه به اینکه امروزه پیشرفت علم به همانندسازی DNAمنجرشده و بشر قادر شده حیوانات و حتی انسان را از این طریق ایجاد کند،‌مسئله دمیدن روح توسط خداوند در چهارماهگی در رحم برای جنین انسان چگونه توجیه می‌شود؟برخی روشنفکرنمایان مردم را از این طریق منحرف می سازند که "مسئله خلقت نیز حل شد و انسان خودش قادر به خلقت انسان شده است". استاد چگونه پاسخ این شبهات راباید داد؟ جناب استاد، من عمیقا ائمه را دوست دارم اما گاهی که مطالب اهل سنت و حتی روایات خود ائمه در کتب شیعه را می خوانم احساس می کنم گاهی در مورد ائمه غلو میکنیم. مثلا آیا واقعا ایشان قطب دایره امکان هستند؟ آیا واقعا خدا خلقت را برای ایشان انجام داد؟ آیا واقعا وجود ایشان در آفرینش اینقدر مهم و بی بدیل است؟ چرا در قرآن نام ایشان ذکر نشد همانگونه که نام پیغمبر صل الله علیه و آله ذکر شده است؟جناب استاد چرا در روایات اشاره مستقیمی به قضیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشده است و جای شک و شبهه باقی مانده است؟جناب استاد، خدا میداند که چقدر مایلم شک و تردید نداشته باشم و به یقین برسم اما همیشه در امور مربوط به خدا و ائمه شک میکنم. چکار کنم که از این شک برهم؟چکار کنم که حضور امام زمان را احساس کنم؟ لطفا این بنده خدا را راهنمایی کنید. مؤید باشید.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در هر حال تمام فعالیت‌هایی که از طریق DNAو سایر فعالیت‌ها انجام می‌شود، ایجاد شرایطی است تا روح به عنوان موجود مجرد در آن بدن تجلی کند و نفخه‌ی روح انجام گیرد، چه آن شرایط در رحم مادر فراهم شود و روح تجلی کند و چه در بیرون رحم در شرایطی شبیه رحم. 2- در مورد جایگاه ائمه«علیهم‌السلام» پیشنهاد می‌کنم به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل بیت«علیهم‌السلام» رجوع فرمایید تا إن‌شاءالله روشن شود عقل و برهان ثابت می‌کند اولین مخلوق باید انسان کامل باشد. وقتی موضوع از نظر عقل و استدلال ثابت شد آیا مصداقی دقیق‌تر از پیامبر خدا و حضرت علی و سایر ائمه«علیهم‌السلام» برای انسان کامل می‌توان پیدا کرد؟ 3- در مورد علت این‌که قرآن نام ائمه«علیهم‌السلام» را در قرآن نیاورده خوب است به تحقیقی که علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده‌اند رجوع فرمایید که بنده در جزوه‌ی «مبانی نظری نبوت و امامت» خلاصه‌ی آن را آورده‌ام، مبنی بر این‌که آن‌قدر مشرکین تازه مسلمان‌شده مخالف امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بودند - به جهت آن‌که اکثرا پدر و برادرانشان در جنگ بدر و احد به دست حضرت کشته شده بودند- که اگر نام حضرت در قرآن می‌آمد مستقیماً با قرآن مقابله می‌کردند. در این مورد به ترجمه‌ی کتاب «الغدیر» قسمت وقایع بعد از واقعه‌ی غدیر رجوع فرمایید. یا به تفسیر المیزان در ذیل تفسیر سوره‌ی معارج رجوع فرمایید تا نمونه‌ای از دشمنی مسلمانان با علی«علیه‌السلام» روشن شود. 4- با آن‌همه خفقانی که ایجاد کردند باز مورخین اهل سنت با زحمت زیاد روایات مفصلی در مورد قضیه‌ی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» دارند. حداقل به کتاب «بصیرت حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» رجوع فرمایید. بنده در آن کتاب سعی کرده‌ام اکثر روایات را مستند به کتاب‌های اهل سنت بیاورم. 5- پیشنهاد می‌کنم چنانچه برایتان مقدور است سیر مطالعاتی را که در سایت هست دنبال کنید. إن‌شاءالله نتایج خوبی در امور معرفتی به‌دست می‌آورید. موفق باشید
629
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت آقای طاهر زاده و دیگر دوستان در کتاب درسی رشته ی علوم تربیتی پیام نور با نام فلسفه ی تربیت از دکتر عیسی ابراهیم زاده که از منابع ارشد نیز میباشد در فصل آخر کتاب که مربوط به بررسی مکتب اسلام میباشد گفته شده که اصطلاحات قرآنی علم الیقین و عین الیقین همان علم حصولی در فلسفه ی اسلامی که علم الیقین علم قیاسی و استنتاجی است و عین الیقین از طریق حواس حاصل میشود و مبتنی بر استقرا میباشد آیا با قرآن در تناقض نیست لطفا مطلب را شرح دهید با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی قرآن می‌فرماید: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»(سوره‌ی تکاثر، آیات 5 و 6) اگر «علم‌الیقین» داشته باشید جهنم را حتماً خواهید دید. آیه‌ی بعد می‌فرماید: «ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ» سپس اگر این مسیر ادامه یابد – چه در سیر و سلوک دنیایی، یا در سیری که به قیامت می‌انجامد – با «عین‌الیقین» جهنم را خواهید دید. چنانچه ملاحظه می‌کنید موضوع رؤیت جهنم است که باطن دنیا است، پس رؤیت آن نیز رؤیت باطنی است، حال یا با شعور عقلی که همان «علم‌الیقین» است و یا با شعور «قلبی» که همان «عین‌الیقین» باشد، لذا ممکن است بتوان «علم‌الیقین» را با علم حصولی به قیامت تطبیق کرد ولی «علم‌الیقین» یک شعور باطنی و حضوری است و نفس ناطقه‌ی انسان با وجود جهنم روبه‌رو می‌شود و نه با مفهوم آن. موفق باشید
620
متن پرسش
ضمن سلام و احترام . این روز ها در صحبت با عده ای سخن های عجیبی به گوشم می رسد. میخواهم ببینم آیا صحت دارد یا خیر و نظر شما چیست؟ 1) می گویند آیت الله مرعشی به هر حال مرجع تقلید بوده اند و در هر حال قتل یا اعدام ایشان جایز نمیباشد. از طرفی میگویند امام (ره) دستور اعدام ایشان را داده اند ! 2) می گویند گنبد طلایی که روی حرم مطهر امام (ره) بوده است را مدتی است برداشته اند و اصرار داشتند که ما برویم ببینیم . میگویند میخواهند آن را برای مرقد(!خدا نکرده) رهبر عزیزمان استفاده کنند(معاذالله) . با تشکر .
متن پاسخ
بسمه تعالی علیک السلام مگر بناست هر حرف بی دلیلی را ما بپذیریم؟
619
متن پرسش
ba salam khedmate ostad taherzade soale man in ast keh dar sharayete konoony vazifeheye man be onvane yek dokhtare mosalman chist? aya tahsil dar yek reshteye mohandesi dar sharayete feliye daneshgahha ,manye bandegie maneh? ba tashakor .eltemase doa...
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی هدف اصلی حیات زمینی ما بندگی خداوند است تا راهی به حقیقت محض و کمال مطلق بر جان خود بگشاییم، منتها بستر بندگی برای هرکس فرق می‌کند. ببینید خداوند چه چیزی پیش می‌آورد، اگر بندگی در بستر خانه‌داری و همسرداری را پیش آورد، از آن استقبال کنید و اگر بندگی در بستر فعالیت‌های دانشگاهی را پیش آورد، از آن استقبال کنید. در هر حال: «در تمام کارها چندین مکوش ..... جز به کاری که بُوَد در دین مکوش» موفق باشید
616
متن پرسش
تضاد بین مدرنیته و سنت یک توهم است «مقام معظم رهبری» آیا این جمله ایشان تضاد آشکاری با مباحث شما ندارد؟ (البته به لحاظ نظری اختلاف نظر نه تنها اشکالی ندارد بلکه سازنده نیز هست)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در مورد شهید چمران«رحمة‌الله‌علیه» بود که فرمودند: « در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است.». بنده از این جمله به یاد سخن شهید آوینی«رحمة‌الله‌علیه» افتادم که می‌فرماید: اگر انسان به خودآگاهی برسد می‌تواند از تکنولوژیِ فرهنگ مدرنیته استفاده کند بدون آن‌که تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته قرار گیرد. و مرحوم شهید چمران را مصداق انسانی می‌دانم که به خودآگاهی و دل‌آگاهی رسیده بود. از طرفی باید این سخن مقام معظم رهبری را با محکمات ایشان تفسیر کرد که می‌فرمایند: توسعه به روش غربی یقیناً ناموفق بوده. پس نمی‌توان تصور کرد ایشان مایلند مدرنیته را به همان صورتی که غرب را جلو برد، جلو ببرند و بخواهند عالم و آدم را شیئ قابل تصرف به‌شمار آورند که بدون هیچ حسابی در آن‌ها تصرف نمایند. از طرفی فراموش نفرمایید که بعضی‌ها اصرار دارند چون بین مدرنیته و سنت تضاد هست ، اگر می‌خواهید به مدرنیته به معنای پیشرفت برسید باید از سنت و تفکر دینی خود دست بردارید، شاید ایشان بخواهند بفرمایند امثال چمران در عین آن‌که در عمق تفکر علمی دنیای مدرن نفوذ کرد، از روح دینی و معنوی خود ذره‌ای عدول نکرد. موفق باشید
615
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گران قدر 1) همانطور که می دانیم اسم آدمی برای او یک نسبت محسوب می شود و طبق ایه "فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ"نتیجه گرفته میشود که اسم آدمی از بین میرود از طرفی در حدیثی از حضرت رسول داریم که فرزند حقوقی بر والدین دارد و یکی از انها گزینش نام نیکو است و در ادامه می گویند چون او را در حشر با این نام می خوانند ، این دو به ظاهر متناقض چگونه قابل جمع هستند؟ 2) بنده طرفدار گفتمان دکتر احمدی نژاد هستم و با بسیاری از تفکرات اصلاح طلبان مخالفم ولی ایا درست است که افراد تندرو ،اصلاح طلبان را رافضی یا کافر و غیر مسلمان می خوانند با توجه به ایه 94 سوره نساء "و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا" آیا این خلاف نص صریح قرآن نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- اسم انسان به اعتبار معنای خوبی که دارد موجب توجه نفس ناطقه‌ی انسان به آن معنا می‌شود و انسان سعی می‌کند متخلق به معنای اسم خود شود چون یک نحوه اتحادی با آن معنا در خود احساس می‌کند و این نسبت فوق جسم و بدن اوست و با از بین‌رفتن نسبت‌های دنیایی آن نسبت پایدار می‌ماند. 2- مسلّم ما چنین حقی نداریم و اگر بعضی از اصلاح‌طلبان طوری عمل می‌کنند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را متعلق به اهداف انقلاب اسلامی دانست و از روحیه‌ی تشیع که همواره به اهدافی بلند نظر دارد، فاصله گرفته‌اند، این را نباید به عموم آن‌ها نسبت داد و موجب شقاق در جامعه‌ی مسلمین شد. موفق باشید
613
متن پرسش
با سلام و ادب و احترام . لطفا به شش بخش سوال ها توجه بفرمایید و در صورت دادن رفرنس ،برای هر قسمت جواب جداگانه ای بفرمایید و ازدادن جواب کلی برای همه سوال ها دوری کنید: 1) علامه محمد تقی جعفری در صفحه 32 کتاب قرآن نماد حیات معقول ، فرمودند : " برای رسیدن به وحدت و صلح در روابط انسانی ، جز شورای قضایی و شورای فتوایی راه دیگری وجود ندارد " . چرا هر عامل دیگری از جمله تبعیت از ولی فقیه برای رسیدن به وحدت و صلح در روابط انسانی مد نظر قرار نگرفته است و رد شده است ؟ 2) با توجه به پاسخ شما در سوال 595 پس فقط فقیه دیگری حق ندارد بگوید من میخواستم امور حسبیه را که ولی فقیه در اختیار دارد ( نه همه ی اموری که تحت ولایت ولی فقیه است) در اختیار بگیرم . پس هم اکنون منسب ولایت فقیه در جامعه به جز چند وظیفه ی محدود رهبری که مربوط به امور حسبیه است ، از گردن دیگر فقها ساقط نشده است . استاد انقلاب ما میفرمودند "یکبار در مجلس شورایی کردن ولی فقیه آن هم به صورت کشفی نه انتسابی مطرح شد اما به تصویب نرسید" . آیا میتوان علت مطرح شدن آن را مورد فوق دانست ؟ چه علت دیگری دارد ؟ 3) با توجه به این که تئوری های اسلامی از جمله نظریه ولایت فقیه ، باید در مقام تئوری صد در صد صحیح باشد و هیچ امری در تصحیح نظریه ولایت فقیه اثر نگذارد حتی آزمون عملی این نظریه ، اولا چرا جایگزینی یک شخص در منسب ولی فقیه با شورایی شدن این منسب در مجلس مطرح شد ؟ ثانیا استاد رحیم پور گفتند " امام ابتدا نظارت را مطرح کرد بعد از این حیث که دیدند نظارت فقیه جواب نمیدهد و انتظار ایشان را از نظریه ولایت فقیه بر آورده نمیکند ، ولایت فقیه را مطرح کردند " . آیا این به معنی تاثیر آزمون عملی در تئوری این نظریه نمیباشد ؟ 4) در اعیان الشیعه ج 6 ص 78 ،در ضمن دستور العمل های ابن اسینا به ابی سعید ابی الخیر میخوانیم " .....و آنگاه که این حالت برای او ملکه شد ......سکینه و آرامش به او افاضه میشود ، و بر اوضاع عالم ناسوت مطلع میشود ....." این در حالی است که بزرگان دیگری هم هستند که اطلاع از اخبار و اوضاع زمین را در ضمن سلوک تایید کردند بویژه پس از فرج شخصی . چطور شما میفرمایید که اوضاع عالم ناسوت به قلب شما اشراق نمیشود ؟ آیا مطالب فوق باطل است ؟ .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در گزارشی که فقهای مجلس خبرگان می‌دادند به این نتیجه رسیده بودند که اداره کشور به صورت شورایی تصمیم‌گیری را سخت و کُند می‌کند و در صورتی که نتوانند به فردِ صاحب صلاحیت برسند به فکر شورای رهبری می‌افتند. افلاطون نیز مدیریت شورایی را موقعی معقول می‌داند که قانونی نباشد تا رهبر جامعه با تکیه بر آن بر جامعه حکم براند، در حالی‌که در نظام سیاسی جمهوری اسلامی کسی انتخاب می‌شود که به عنوان فقیه ،کارشناس کشف حکم خدا است و لذا نیاز به رهبری جامعه به صورت شورایی نمی‌ماند،با توجه به این‌که به‌واقع اگر شورای رهبری بود و می‌خواست در موردی تصمیم بگیرد با توجه به اختلاف نظر و سلیقه که به طور طبیعی بین افراد پیش می‌آید، تصمیم‌گیری بسیار کُند و غیر قاطع می‌شد. 2- وقتی فقیه در جامعه حاکم شد، امور حکومتی منوط به حکم اوست ولی مردم در امور فردی یعنی فتوا به هر فقیهی می‌توانند رجوع کنند. فکر نمی‌کنم اساساً موضوع شورایی یا غیر شورایی در امر رهبری در حیطه‌ی مجلس باشد، احتمالاً منظور استاد شما مجلس خبرگان بوده و موضوع همان بود که عرض شد. 3- نظریه‌ی ولایت فقیه به عنوان نظریه‌ای که می‌گوید: باید در زمان غیبت فقه آل محمد تکلیف جامعه و افراد را تعیین کند از جهت دلایل عقلی و نقلی یک نظریه‌ی خدشه‌ناپذیر است و چگونگی اجرای آن – چه فردی، چه شورایی – خدشه‌ای بر اصل آن وارد نمی‌کند. عنایت داشته باشید که همیشه سخن حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ولایت فقیه بوده و نه نظارت فقیه و بحث ولایت فقیه را در سال 1347 در درس خارج خود در نجف کلاملاً بحث و حلاجی کردند. آری حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در ابتدا فکر می‌کردند همین‌که در قم باشند و رهنمود بدهند کارها جلو می‌رود، ولی بعداً روشن شد باید حضور فعّال‌تری داشته باشند. پس باز موضوع برمی‌گردد به چگونگی اجراء نظریه‌ی ولایت فقیه و به وثقاقت آن خدشه‌ای وارد نیست. 4- بنده معتقدم هر قلبی با تدبّر در قرآن و دل‌دادن به پیام آیات وَحی، قواعد و سنن الهی را می‌یابد و با استحکام تمام در این عالم زندگی می‌کند که نمونه‌ی شاخص چنین شخصی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بودند. موفق باشید
611
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز بنده جزوه مربوط به مجسمه و تندیس شما را مطالعه نمودم و بخوبی از حرام بودن ساخت و فروش مجسمه آگاه شدم ضمن روایاتی که صراحتا بیان میداشتند جایی که در آن مجسمه و سگ می باشد از نور ملائکه الهی و دریچه های عالم غیب محروم است ، لطفا توضیح دهید آیا این اثر مربوط به عروسک و تندیس های کودکانه نیز میشود یا خیر؟ چراکه این اسباب بازی ها نیز تا سنین بزرگسالی برخی انسانها را از انس با ملکوت عالم باز میدارند!! و در اکثر منازل نیز موجود هستند! اصلا آیا در زمان اهل البیت علیهم السلام این نوع عروسک ها مرسوم بوده اند؟ و آیا این تصویر گری در مجسمه سازی شامل معنای تصویر گری در نقاشی ها و کارتونهای کودکانه و عکس ها نیز میشود ؟ لطفا توزیح مبسوط ارائه فرمایید. با تشکر فراوان اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در مورد عروسک بین فقهای عظام تفاوت نظر هست، احتیاط آن است تا آن‌جا که ممکن است در خریداری و نگهداری عروسک برای کودکان افراط نکنیم. ظاهراً در زمان اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مرسوم نبوده. از نظر فقهای حاضر تصویرگری، حرمت مجسمه‌سازی را ندارد ولی باز اگر کسی بخواهد جانب احتیاط را نگهدارد بهتر است از کشیدن تصویر انسان یا حیوان خودداری کند. موفق باشید
610
متن پرسش
با سلام این که گفته می شود تکنولوزی اکل میته است با این موضوع که گفته میشود مطابق عالم خود گزینش کنیم به یک معناست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: جواب این سوال نیاز به مباحث گسترده‌ای دارد که در کتاب‌های «مدرنیته و توهم» و «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» مطرح شده.
609
متن پرسش
باسلام.در انتخاب دوره کوتاه مدت وبلند مدت حوزه مردد هستم لطفا باذکر دلایل سریعا مرا راهنمایی نمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که می‌دانید در طرح کوتاه مدت (سفیران هدایت)، طلبه، بعد از پنج سال، موظف به گذراندن پنج سال تبلیغ است و لذا باید ببینید که ذوق و تمایلاتتان به این است که درس را ادامه دهید یا این‌که به امر تبلیغ بپردازید. البته در صورتی که در طی این پنج سال از معدل بالایی بهره‌مند گردید می‌توانید بعد از پنج سال، به طرح‌ بلند مدت متصل شوید. از مزایای طرح سنتی (بلند مدت) این است که بعد از گذراندن دوره‌ی مقدمات، اگر تصمیم داشته‌باشید در مؤسسات علمی، پژوهشی مرتبط با حوزه و یا در موسسات تخصصی فقه و اصول و مانند آن وارد شوید راحت تر هستید چرا که مواد امتحان ورودی در آن‌ها دروسی است که غالبا در سفیران هدایت تعلیم داده‌نشده، همچنین مواد درسی ادبیات در این طرح، بهتر است تا طرح کوتاه مدت و از حیث روانی نیز طلبه‌ای که در طرح بلند مدت است خود را جدای از فضای حوزه نمی‌بیند. ولی از مزایای طرح کوتاه مدت طبق نظر برخی اساتیدی که در هر دو طرح مشغول به تدریسند این است که این طرح (سفیران) برخی از خلأهایی که طرح بلند مدت داشته را حداقل در حد تئوری پر کرده، یعنی اگر چه ممکن است در برخی از حوزه‌های سفیران، آن طور که باید و شاید به مواد درسی اهمیت ندهند و یا در مرحله‌ی اجراء جدیت کافی نشان داده نشود اما اگر به برنامه‌ها و مواد آموزشی به طور جدی عنایت شود می‌تواند برخی خلأ ها را پر کند؛ مثلا دروسی مثل کلام جدید، رجال و قواعد فقهی، کلاس‌های آموزش مهارت‌ها و مانند آن، در طرح بلند مدت مفقود است. همچنین گفته می‌شود درس فقهی که در این طرح آموزش داده می‌شود در مجموع بهتر از شرح لمعه است. البته از معایب این طرح، نزدیک شدن آن به فضای دانشگاهی است که بعضا دیده می‌شود نگاه طلاب تنها به گذراندن واحدهای درسی، اخذ سطح دو و اشتغال به مناصب دولتی و مانند آن است. پیشنهاد می‌شود در صورتی که قصد ورود به حوزه‌ی قم را ندارید در همان طرح بلند مدت شرکت کنید هم چنین به این مشورت اکتفاء نکرده و به مشورت، مخصوصا با اساتیدی که هر دو فضا را تجربه کرده‌اند بپردازید.
608
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز باتوجه به نص سریح قرآن مبنی بر از بین رفتن همه روبط نسبیتی میان افراد در عالم آخرت(فلا انساب لهم)روایاتی از قبیل شفاعت شهید برای پدر ومادر خودیابطور مشخص تر روایاتی دراین زمینه که دوستان ایمانی وارد بهشت نمی شوند مگر اینکه دوست آنها نیز با آنها وارد بهشت شود چگونه توجیه می شوند؟ اگر رابطه ا نیست دیگر والدین برای شهید یا دوست برای دوست معنی نمی دهد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر از طرفی فرمود «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذ » و نسبت‌هایی که مربوط به بدن افراد بود را نفی فرمود، از طرف دیگر فرمود « لَهُمْ ما یَشْتَهُون‏ » یعنی برای افراد بهشتی هر آن چه را که طلب می‌کنند فراهم است، پس اگر بخواهد پدر و مادر خود را شفاعت کند یا برادران ایمانی را به بهشت ببرد، برای او مقدور است، البته با حفظ تناسبی که در قیامت هست ونقشی که والدین یا دوستان در روح ایمانی شهید داشته‌اند. چون نسبت‌های ایمانی نه تنها در قیامت از بین نمی‌رود بلکه با رفع حجاب، شدت می‌یابد.
604
متن پرسش
سلام در کتابی خواندم که به یکی از اولیاء خدا در خواب گفته شده بود که شهداء در این عالم هم در حال سیر تکاملی هستند.اگر امکان دارد در توضیحی دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تکامل به آن معنی که اراده‌ی جدید و عمل جدید انجام دهند، چنین نیست و به فرمایش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» این دنیا روز عمل است و فردا روز حساب است. ولی تکامل به معنی رفع حجاب وهر روز با چهره‌ی کامل‌تری از حاصل اعمال روبرو شدن، حرف درستی است و قرآن نیز خبر می‌دهد که شهداء «عند ربهم یرزقون» هستند و از تجلیات انوار الهی بره‌های فوق العاده‌‌ای می‌برند.
605
متن پرسش
سلام علیکم. لطف کنید و یک مسئله عجیب را قدری جزئی‌تر بشکافید و آن اینکه: چرا "برخی" از خانم‌ها و آقایان علی رغم اینکه ازدواج کرده‌اند و همسران آنها در ظاهر مشکل خاصی ندارند باز با همه‌ی اینها چشم و دلشان اسیر مرد یا زن نامحرم است و یا بعضا با شخص دیگری ارتباط نا مشروع دارند! پدیده‌ای که در کشور ما در حال گسترش است. بنده مجرد هستم و هیچ تصوری از رابطه‌‌ای که بین زن و شوهرها ایجاد میشود وادامه پیدا میکند ندارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بعد از ازدواج گرایش به جنس مخالف که تا آن زمان نهفته بود تحریک می‌شود و با توجه به معنویات و دستورات شریعت الهی و کنترل خیال باید آن را به سوی محرم خود جهت داد.
606
متن پرسش
با سلام به استاد گرانقدر با توجه به اینکه در روایات مختلفی(مثلا زاد المعاد ص 573) به لزوم فرستادن اعمال خیر برای مردگان مخصوصا والدین تاکید فراوان شده ، برایم این سوال مطرح شده که چگونه این امر خطیر را انجام دهم و از شما می خواهم با بیانات و راهنمایی های شیوایتان و با معرفی کتابی در این زمینه (اعمال مناسب برای اموات و ...) بنده حقیر را راهنمایی بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «معاد باز گشت به جدی ترین زندگی» از حضرت رضا(علیه‌السلام) نقل شده که اگر بر سر قبر اموات هفت بار سوره‌ی «انا انزلناه» را بخوایند بهره‌های فراوانی به آن‌ها می‌رسد و آن‌ها دعا برای شما می‌کنند و دعای آن ها در حق شما مستجاب می ‌شود و یا حضرت صادق(علیه‌السلام) می‌‌فرمایند: نماز مستحبی که به قصد رسیدن ثواب آن به اموات بخوانید علاوه بر آن که آ‌نها از آن نماز بهره‌مند می‌شوند صد برابر آن به خود شماهم می‌رسد. به هر حال این‌ها حکایت از آن دارد که اموات از صدقات بهره‌مند می‌شوند و برای آن‌ها می‌توان قرائت قرآن و نماز و صدقات انجام داد.
607
متن پرسش
با سلام برای طی مراحل سیر و سلوکی از کجا باید شروع کرد،با توجه به اینکه علیرغم آرزویم دسترسی به استادی ندارم ولی بسیار علاقه دارم این راه را طی کنم،لطفا مرا راهنمایی بفرمایید و اگر با کتابی میتوان به این راه قدم گذاشت معرفی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده همان سیر مطالعاتی را پیشنهد می‌کنم که در سایت لب المیران هست.
601
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید .اخیرا افرادی برای بنده این شبهه را ایجاد کرده اند که ایت الله جوادی املی در جریان انتخابات در فتنه افتاده اند لطفا بنده را از شبهه خارج کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: جواب: این موضوع را در سؤال شماره:536 دنبال کنید. در ضمن این بدین معنی نیست که برای ما نیز از جهاتی همه‌ی مسائل نسبت به ایشان بی ابهام باشد.
600
متن پرسش
سقر به چه معنی است و در قران قیامت به چه نام هایی آورده شده است
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این نوع سؤالات را می‌توانیداز فرهنگ لغات و کتب تفسیر به دست آورید.
598
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز اول تذکر بدهم دوستان جواب سوال قبلی مرا اشتباهی ارسال کرده اند سوال 1) آیا بحث حجاب اول بحث جامعه ی امروز ما هست یا مسئله مهمتری هم وجود دارد ؟ عده ای راه حل برگشت عفاف به جامعه را اول از همه اصلاح ساختار اقتصادی امروز کشور که ناخداگاه پول حرام یا حداقل شبه ناک را وارد زندگی مردم می کند می دانند نظر شما چیست؟ 2)آنچه ما شنیده ایم این است که دین اسلام کاملترین دین پس دین های دیگر ناقص اند آیا دینی مثل مسیحیت قدرت داشته که پیروان زمان حضرت مسیح را به تکامل برساند؟و اگر نمی توانسته آیا این مقابل حکمت الهی نیست ؟ عده ای در این مسئله موضوع اقتضائات زمان را پیش می کشند ؛ در این مورد نیز این سوال مطرح می شود که خوب یعنی اقتضائات زمان نمی توانسته افراد را به تکامل برساند یا به عبارتی خداوند تا آن زمان دنیایی آفریده بوده که شرایط به تکامل رساندن آفریده ای از آفریده ها را نداشته !
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: احکام و دستورات اسلام همگی باید در کنار هم انجام شود و توجه دادن جامعه به حجاب از یک طرف و مقابله با هنجار شکنان از طرف دیگر که مأمورند قبح بی حجابی را بشکنند و تلاش مجدانه برای اصلاح ساختار اقتصادی همگی به همدیگر پوشش می‌دهند. هنر آن است که نگذاریم با سطحی کردن امور گرفتار افراط و تفریط شویم. حکمت الهی آن است که انسان ها اختیار داشته‌باشند دین الهی را بپذیرند یا نپذیرند زیرا خداوند در عین آن‌که تشریعا دستور می دهد انسان ها گناه نکنند خودش تکوینا انسان‌ها را طوری آفریده که در پذیرش دستورات الهی مختار باشند و در هر دوره‌ای از دورانی که پیامبران الهی دین آورده‌اند افراد و جوامعی بدان عمل کرده و سعادت‌مند شدند و افراد و جوامعی عصیان کردند و هلاک گشتند. منتها نهایت این مسیر به حاکمیت حق در نظام اجتماعی بشر ختم می‌شود.
592
متن پرسش
با عرض ادب و احترام خدمت شما. در مورد سوال 583 باید عرض کنم که بنده تا به حال به خواستگاری کسی نرفتم. من اصلا قصد ازدواج ندارم و هیچ احساس نیازی نمیکنم . اما نمیدونم چه جوری این رو به خانواده بفهمانم . آن ها میگویند نمیشود هر وقت تو احساس نیاز داشتی ازدواج کنی . از کجا معلوم اون موقع کسی باشد که به خاستگاری تو بیاید .و این موضوع من رو عذاب میده . میخواهم بدانم وقتی ما میدانیم قصد ازدواج نداریم اگه به اصرار خانواده در جلسه خاستگاری حضور پیدا کنیم در حالی که میدانیم جوابمان خیر است آیا این کار درستی است ؟ اگر درست نیست چه کار میتوان کرد ؟ با تشکر فراوان از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مسلم اگر از اول جواب شما به خواستگارتان منفی است نباید مردم را اذیت کرد و شرعا جایز نیست. ولی عنایت داشته‌باشید اگر محذور خاصی نداشته‌باشیدٰ ازدواج موجب تقویت روحیه‌ی ایثار و تعادل برای خواهران می‌شود و به همین جهت الگوی زنان عالم یعنی حضرت زهراء (سلام‌الله‌علیها) این راه را پیمودند. در هر حال اگر به واقع قصد ازدواج ندارید باید به طور جدی با خانواده در میان بگذارید که موجب مزاحمت برای مردم نشوند.
595
متن پرسش
ضمن عرض سلام . در جواب سوال پیشینم شما فرمودید که آقای خویی گفتند ولایت فقیه از امور حسبیه است در حالی که امام با این امر مخالف بودند . و از آن جا که کسی که خودش نظریه ی ولایت فقیه را بنیان نهاده آن هم امام (ره) بهتر میداند و مشخص است که ولایت فقیه نباید به امور حسبیه محدود شود یعنی آیت الله خویی اشتباه میگفتند ، حال سوال این است که اولا ) شما در مباحث ولایت فقیه فرمودید که ولایت فقیه ولایت حسبیه است . اگر میدانستید چنین نیست یعنی امام موافق نبودند پس چرا چنین فرمودید؟ ثانیا ) ما طبق فرموده ی شما برای یک ملتی توضیح دادیم که ولایت فقیه از امور حسبیه است و طبق فرمایشات شما که با یک میت مانده در خیابان مثال زدید آن را برای دیگران از جمله افرادی که هیچ اعتقادی به ولایت فقیه ندارند تشریح کردیم . حالا میفهمیم که خود شما هم معتقد به این امر نیستید. تکلیف چیست و باید چه کار کرد؟ آیا اگر من به افرادی که مدت های مدیدی در مورد ولایت فقیه با هم صحبت کردیم بگویم که چنین نبوده اعتماد آن ها به دیگر سخنان مطرح شده سلب نمیشود ؟ با تشکر و التماس دعای فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: گویا چند موضوع با همدیگر خلط شده. یک موضوع آن است که آیا مبانی حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) در مورد دلایل ولایت فقیه در حد مبانی آیةالله خویی (رحمةالله‌علیه) است که می‌فرمایند: از آن جایی که جامعه از امور بی سرپرست است و فقیه سرپرستی امور بی سرپرست را به عده دارد پس سرپرستی جامعه را نیز به عهده دارد؟ یا مبنای امام در مورد ولایت فقیه چیز بالاتری است و معتقدند به همان دلیل که خداوند پیامبر و امام را بر جامعه ولایت داده فقیه راهم در زمان غیبت امام عصر (عجل‌الله‌فرجه) ولایت داده و تمام اختیارات پیامبر و امام برای فقیه هست. موضوع دیگر آن است که آیا حکم امور حسبیه در مورد جامعه نیز جاری است یا نه. مسلم امام هم معتقدند این حکم جاری است و لذا همان طور که خودتان در سؤال فرموده‌اید اگر یک فقیهی سرپرستی جامعه را به عهده گرفت از بقیه‌ی فقها ساقط است و حکم همان میت بی سرپرست را دارد. و لذا از آن جهت که بحث امور حسبیه را فرموده‌اید خلاف نفرموده‌اید منتها دلیل حاکمیت فقیه را در حد ولایت در امور حسبیه نباید محدود کرد.
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!