بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27998
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: نظر شما درباره این مقاله که می گوید فلسفه ی صدرایی با داروینیسم تطابق دارد چگونه است؟ مقدمه و طرح مسأله در خصوص اینکه آیا اجزاء عالم طبیعت (اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان) از ابتدای خلقت به همین صورت وجود داشته‌اند و یا هر یک از اینها نتیجه دیگری است؛ یعنی، از جماد، نبات و از نبات حیوان و از حیوان انسان به وجود آمده است، یک دیدگاه عام وجود دارد که سابقه آن به پیش از سقراط در یونان و اسطوره‌های چین و هند باستان باز می‌گردد و آن این است که عالم به همین صورتی که هست، به یک‌باره با «همین تنوع زیستی» ایجاد شده است و این چهار نوع موجودِ طبیعت (یعنی جماد، نبات، حیوان و انسان) هر یک مکرراً ایجاد می‌شوند و از بین می‌روند. در جوهر و نوع آن‌ها حرکت و تحولی نیست، بلکه اگر دگرگونی و تغییری در انواع دیده شود، دگرگونی و تغییرات سطحی است. در این عالم، تنها نفس انسان است که شانس این را دارد که از قبل وجود داشته باشد و یا هم‌زمان با بدن ایجاد شود، ولی آن هم زمانی است که جسم همراهش فاسد ‌شود و خودش همواره باقی بماند. )۶، ج۸، ص۸) اندیشه حاکم بر اکثر فیلسوفان مسلمان چیزی جز این نبود. این نظریه را اصطلاحاً ثبات انواع یا فیکسیسم Fixism می‌گویند. چنانکه تاریخ علم بارها ثابت کرده است، اهل علم، جزو فرهنگ بزرگتری است که انگاره‌های فکری آن فرهنگ، خود بر پرسش‌هایی که او پرسیدن آنها را مهم می‌یابد، اثر می‌گذارد. همچنین بر مقولاتی که او توسط آنها داده‌هایش را تعبیر و تفسیر می‌کند و نیز بر مسلماتی که حاکم بر تنسیق نظریه‌های اوست، تاثیر دارد. به همین جهت تفسیر عالمان دین از ظواهر کتب دینی بر همین آموزه فرهنگی کلان قرار دارد. نظریه تحول انواع یا ترانسفورمیسم Trans Formism نظریه جدیدی است که بر اساس آن جهان طبیعت سراسر تغییر است، به‌طوری‌که همه جهان یا بخش‌هایی از آن دائماً دستخوش تحولات پایدار و فزاینده است و در طی روندِ تحول بر تعداد، تنوع و پیچیدگی اجزاء جهان افزوده می‌شود. (۶، ج۸، ص۷) بوفون Buffon (1707-1788 م.) و لامارک (Lamarck) (۱۷۴۴-۱۸۲۹ م.) در قرن هجدهم میلادی ابداع کننده نظریه تکامل در زیست‌شناسی بودند، ولی داروین Darwin (۱۸۰۹ – ۱۸۸۲ م.) در قرن نوزدهم با ارائه شواهد بسیار این نظریه را آزمون‌پذیر ساخت. (همان، ص۸) نظریات اولیه، ساده، مبهم و کمتر علمی بود، ولی به مرور، استحکام بیشتری به خود گرفت و امروزه کمتر کسی است که در حوزه زیست‌شناسی به اصل تکامل باور نداشته باشد. بگذریم از اینکه این نظریه از حوزه موجودات زنده به تکامل بشر، ذهن، اخلاق و فرهنگ نیز سرایت کرده (همان، ص۷) و به صورت غیر منطقی تعمیم داده شده است. (Bowler, 2000, 464) با اینکه بحث تکامل چه به لحاظ فلسفی و چه به لحاظ علمی در یونان قدیم و در میان مسلمانانی چون «اخوان الصفا» (اخوان الصفا، ۱۹۹۵، ج۲، ص۱۵۰ و۱۵۱و۱۳۸) و فیلسوفانی چون «ابن مسکویه» سابقه داشته است، (ابن‌مسکویه، ۱۳۸۸، ص۱۳۷ و ابن‌مسکویه، بی‌تا، ص۷۸) ولی در دوران جدید بحث‌‌های آن چالش‌برانگیزی شده است و به‌عنوان یک تئوری علمی از ابتدای طرح آن به‌ویژه از جانب صاحبان ادیان با مخالفت و موافقت روبرو بوده است. (Bowler, 2000, p458-464) متأسفانه نظریه تکامل از زاویه فلسفی مورد بحث جدی قرار نگرفته است. در خصوص چگونگی ارتباط موجودات طبیعی با موضوع تکامل، مبانی فلسفی قدیم چون افلاطون، ارسطو، مشاء و اشراق نمی‌تواند جوابگو باشد، ولی این اندیشه نه تنها با هندسه معرفتی ملاصدرا غیرقابل جمع نیست، بلکه بر آن منطبق است و کسی که هندسه فلسفی ملاصدرا را پذیرفته باشد، نمی‌تواند با تکامل موجودات و از جمله انسان مخالف باشد. فرضیه نویسندگان مقاله این است که اصول اندیشه‌ فلسفی ملاصدرا به‌گونه‌ای است که نه تنها با نظریه تکامل زیست‌شناسانه هماهنگ است، بلکه لازمه آن است. ملاصدرا (۱۵۷۲-۱۶۴۰ م.) در قرن هفدهم در پاره‌ای از موارد به این موضوع قبل از زیست‌شناسانی چون بوفون، لامارک و داروین تصریح کرده است. این نوشته در صدد است تا پس از بیان نظریه زیست‌شناسان در مورد تکامل، هماهنگی و تناسب اندیشه ملاصدرا را با تئوری تکامل مورد بررسی و تحقیق قرار دهد و به برجسته ساختن مبانی فلسفی او در تبیین تکامل انواع بپردازد. نظریه علمی تکامل در ذهن بسیاری از گذشتگان، این اندیشه غلبه داشته است که خداوند جهان را به یک‌باره به همین صورتِ موجود، خلق فرموده است و انواع موجودات همواره ثابت بوده‌اند. البته نظریه تکامل یا تحول موجودات طبیعی در بین برخی فلاسفه یونان، روم (Villee, and Dethier, 1979, p264) و مسلمان کم و بیش به عنوان یک نظریه از قدیم الایام مطرح می‌شده است. اینکه آیا انواع ثابت، ولی اصناف موجودات در تغییری تکاملی هستند و یا انواع نیز تکامل دارند و این‌که تکامل انواع یا اصناف از جانب خود آنهاست و یا از جانب ماوراء طبیعت هدایت می‌شود، مسائلی هستند که در گذشته اندیشه برخی از مسلمانان را به خود مشغول داشته است. به همین جهت به نظر فلاسفه اسلامی نظریه تکامل بیش از اینکه یک نظریه علمی‌تجربی باشد، یک نظریه فلسفی است و مبانی کاملاً عقلی دارد. با این حال نظریه تکامل انواع (Evolutionism) که حاصل مشاهدات علمای تجربی است، در قرن هجده به صورت یک نظریه علمی توسط امثال داروین و والاسWallace مطرح شد. (Villee, and Dethier, 1979, p265) مطابق با نظریه تکامل داروین، انواع حیوانات و نباتات، با تغییر و تبدیلات تدریجی، مستمر و نامحسوس، از صورت اولیه به صورت دیگری تبدیل شده‌اند. (Darwin 2004, p216 ) چارلز داروین پس از بیست سال ممارست و جمع آوری شواهد، نظریه خود را تدوین و در سال ۱۸۵۹ در کتاب معروف خود به نام بنیاد انواع عرضه کرد. (Campbell, 1971, P9) او برای نظریه خود شواهدی شبیه نقش انتخاب‌های انسانی در تغییر گونه‌های مختلف در پرورش گل، گیاه و حیوانات اهلی آورده است. به نظر او تغییرات طبیعی اتفاقی نادر در انواع مختلف گیاه یا حیوانات، همچنین تلاش درونی و برونی هر یک از موجودات برای حفظ بقاء خویش، و همچنین شانس بقاء بیشتر تغییرات کوچک و مفید قابل سازش در شرایط مناسب، زمینه‌های سه‌گانه تکامل موجودات هستند. وقوع این تغییرات در شرایط مناسب بیرونی، پایداری تغییرات را در آنها متفاوت می‌سازد؛ مثلا، جانوارانی که کنار دریا زندگی می کنند، با جانورانی از همان نوع که در خشکی زندگی می‌کنند؛ آنهائی که در عمق دریا زندگی می‌کنند، با آنهائی که در عمق کمتر به سر می‌برند و آنهائی که در معرض نور بیشتر قرار دارند، با آنهائی که در معرض نور کمتری هستند، تفاوت‌های محسوسی دارند. (Darwin, 2004, p20-130) ، به نظر او، پرورش‌دهندگان همان کاری را بر روی گیاهان و حیوانات اهلی انجام می‌دهند که طبیعت بر روی آنها اعمال می‌کند فرضیه داروین در زمان او به اعتراف خودش دشواری‌هایی داشت (Darwin, 2004, p178-185) که باید در مطالعاتی بعدی توسط دیگران اصلاح و تکمیل شود و چنین هم شد. مفهوم تکامل جانداران در یونان قدیم سابقه داشته ولی اختراع میکروسکوپ و تحقیقات علمی درباره طبقه‌بندی موجودات زنده به پیشرفت آن کمک بسیاری کرده است. چگونگی دگرگونی و تغییرات اصلی در روند اثبات نظریه تکامل در قرن هجدهم، مدیون اندیشمندانی چون مندل Mendel ، ماپرتوس Maupertuis و دیدرو Diderot بوده است. (۴، ج۲، ص۱۰۶۵-۱۰۶۶) سیر تکاملی کند و دراز آهنگ موجودات زنده، با مطالعه فسیل‌ها به حد کافی مستند شده است. (Prothero, 2011, p51) امروزه نظریه تکامل پیشرفت شایان توجهی کرده است و مبحث موتاسیون mutation یا جهش که بعضاً در اثر تابش اشعه ایکس، گاما و بعضی از مواد شیمیایی مطرح شده است که باعث تغییرات ژنیتیکی در موجود زنده می‌شود. بر اساس این نظریه، اصل حیات و زندگی بر روی کره زمین از توده پروتوپلاسمی Protoplasm ساده‌ای، محتملاً در دریا، آغاز شده و پس از گذشت زمان‌های بسیار طولانی به شکل حیات‌ نباتی، حیوانی و انسانی نمود یافته است. (Villee, and Dethier, 1979, p266-268) دوره‌های متوالی عرصه بر آمدن تک‌یاختگان جانوری، بی‌مهرگان ساده، ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، دایناسورها، پستانداران و پرندگان و سرانجام آدم‌نمایان و انسان‌های اولیه،‌ بوده است. آنچه بیش از هر چیز جالب توجه است کشفیاتی است که ممکن است بعضی از «حلقه‌های مفقوده» اصل و نسب بلافصل انسان را به دست دهد. از این‌ها قدیمی‌تر از همه نمونه‌های استرالوپیتکوس Australopithecusاست که در حدود یک میلیون سال قبل، در آفریقای جنوبی می‌زیسته و از لحاظ اندازه مغز، شکل جمجمه، نوع دندان و قامت کم و بیش مستقیم، حد واسط بین انسان جدید و میمون بوده است. و نشانه‌هایی هست حاکی از اینکه این موجود از ابزارهای بسیار ابتدایی استفاده می‌کرده است. (Campbell, 1971, p337-343) سینانتروپوس Sahelanthropus در چین، مانند پیتکانتروپوس Pitcanthropus در جاوه، و هموارکتوس Homoerectus متعلق به نیم میلیون سال پیش،‌ مغزی کوچک‌تر از انسان جدید و پیشانی کمابیش هموار و آرواره‌های برجسته و قامت مستقیم داشته است. (Campbell, 1971, p347) این موجود از آتش و ابزارهای ضمختی استفاده می‌کرده است. جمجمه سوآنسکومب Swanscombe ، اگرچه شکسته بسته است و افتادگی دارد، از نظر شکل کاملاً پیشرفته است و متعلق به ۲۵۰۰۰۰ سال پیش است. (Campbell, 1971, p348-349) ولی انسان نئاندرتال Neanderthalensis ، متعلق به پس از آغاز آخرین عصر یخبندان، هنوز پل ابروی برجسته و آرواره‌های بیرون زده و استخوان‌های پهنی دارد. (Campbell, 1971, p350) بالاخره تعدادی از کشفیات متعلق به ۵۰۰۰۰ سال پیش نظیر انسان کرو-‌مانیون Cro-Magnon است که نقاشی می‌کرده و آداب تدفین داشته و از نظر شکل و فرهنگ کاملاً هوموساپینس ‘Homo sapiens انسان دانا، انسان اندیشه‌ور) بوده است. (Campbell, 1971, p359-360) هندسه معرفتی ملاصدرا اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری و اشتداد وجود چهار اصل تأسیسی فلسفه صدرا است. این چهار اصل، چارچوب و منظومه معرفتی خاصی برای ملاصدرا ساخته است که او به عالم و آدم از میانه آن می‌نگرد. پنجره ذهن صدرا منطق و معرفت منحصر به فردی برای او فراهم کرده است که به ویژه در مورد موضوع مورد نظر ما یعنی حرکت تکاملی، بسیار تعیین کننده است. از این چهار اصل، سه اصل نخست، مقدمه تاسیس اصل چهارم است. نظر به اینکه آن سه اصل به کرات در نوشته‌های فلسفی مورد بحث قرار گرفته است، در اینجا فقط به اصل چهارم پرداخته می‌شود. اشتداد وجود حرکت بدون جهت معنا ندارد و باید رو به جایی و هدفی باشد. بیرون از وجود هم چیزی نیست تا کاروان وجود به سوی آن برود، لذا جهان مادی ناگزیر مقصدش تغییر از جماد به نبات و از نبات به حیوان و از حیوان به انسان و از انسان به عقل مجرد خواهد بود. این تغییر به دو صورت تصور می‌شود: یکی اینکه صورت قبل نابود شود و صورت جدید به وجود آید و بین آن دو صورت نوعی گسست تصور گردد. دوم این‌که صورت جدید روی صورت قبلی به وجود آید که در این صورت گسستی در کار نخواهد بود، بلکه وجود مادی بر شدت وجودش افزدوه می‌شود. از بین فلاسفه تنها «اخوان الصفاء» و امثال ابن‌مسکویه (متوفی ۴۲۱ ه.ق.) گسست بین موجودات را نمی‌پذیرفتند و بدون اینکه حرکت جوهری را قبول کرده باشند، به این اتصال تکاملی تصریح می‌کردند: «آخر هر نوع به اول نوع بعد چون امری واحد متصل است.» (۱، ص۱۴۳) ملاصدرا تحت تأثیر فرهنگ مسلط فلسفی از قوس نزول و صعود به «دائره وجود» تعبیر می‌کند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۱) او معتقد است که در سیر صعود همه موجودات عالم بر حسب فطرت متوجه غایت حق و خیر اقصی هستند. (۱۱، ج۲، ص۳۰۶) او برای همه اشیاء چه عقول، چه نفوس و چه عناصر مقصودی جز تشبّه به مبدأ اعلی قائل نیست. این شوق و عشق طبیعی به طاعت از علت اولی، دین فطری و مذهب جبلی موجودات در حرکت به سمت حق است. (۱۱، ج۲، ص۳۰۰) تفاوت ملاصدرا با دیگران این است که او معتقد است عالم طبیعت یک امر واحد مستمر است که از خودِ فروتر به خودِ برتر می‌رسد مانند بالغ شدن کودک و به نو‌جوانی و کمال رسیدن. مبدأ، مقصد و متحرک یکی است. از خود آغاز می‌کند، در خود حرکت می‌کند و باز به خود می‌رسد. تفاوت حرکت استکمالی با کون و فساد این است که استکمال لبس بعد از لبس است و کون و فساد خلع بعد از لبس. ملاصدرا حرکت جوهری را به اصالت وجود، وحدت وجود و کثرت وجود پیوند زده است و می‌گوید: هر شیئی وجود خاصی دارد که همان اصیل است و خود به خود متعین و متشخص است. همین وجود در عین وحدت خود دارای مقامات و درجاتی است. برحسب هر درجه و مقامی دارای صفات و ماهیات کلی است. (۱۲، ج۳، ص۱۰۸) او وجود طبیعت را امر واحد و در عین حال مستمر و متجددی می‌داند که تدریجاً از قوه به سمت فعلیت در گذر است. همه ذات و وجود جوهر در حال تجدید شدن و همه طبیعت جاری در هر جسمی در حال تحول است و این جوهر اساس همه حرکت ها و تحولات در اعراض است. (۱۲، ج۳، ص۳۴-۳۵) به نظر ملاصدرا «ثبات نوع تا زمانی که در حد اعتبار ذهن است، قابل قبول است، چون اصولاً جنس، نوع و فصل، امور ذهنی و انتزاعی هستند. این‌ها به نحو متعین در خارج موجود نیستند. «آنچه در خارج است تحول است. پدیدار شدن عالم و تمام آنچه در آن است از آسمان و زمین همه تدریجی الوجود با وجودهای متبدل و متغیر هستند و در هر لحظه‌ای در حال خلقتی نو هستند.» (۱۶، ص۱۱۱-۱۱۵) «آنچه ملاصدرا از آن دفاع می‌کند همین است که موجود به طور دائم فزایندگی می‌یابد و خود جوهریش افزایش می‌یابد. هویت همواره باقی است و در هویت موجود نیز هویت‌های پیشین وجود دارد. به‌عبارتی‌دیگر هویت پیشین افزایش می‌یابد.» (۱۲، ج۳، ص۹۶) بر این اساس می‌توان فلسفه را به دو نوع فلسفه بودن و فلسفه شدن تقسیم کرد. فلسفه ابن‌سینا، فارابی و دیگران از نوع فلسفه بودن و فلسفه ملاصدرا فلسفه شدن است. فلسفه پویشی ملاصدرا برای موجودات خارجی تقدم و تأخر وجودی قائل است، به این معنا که هر یک از عناصر، نبات، حیوان و انسان بر دیگری تقدم رتبی دارند: «مزاج انسانی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از مزاج حیوانی و مزاج حیوانی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از مزاج نباتی و همینطور مزاج نباتی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از حصول طبیعت جسمیه و هیولای حامل صورت جسمیه» (۱۵، ص۲۷۹) به تعبیر امام خمینی کسی که نطفه را می‌بیند و از صور و مراحلی که بین آن نطفه و صورت انسانی قرار دارد، غفلت می‌کند و به یکباره به جمال انسانی نگاه می‌کند، باور نخواهد کرد که این آن باشد، ولی اگر انسان آخرین درجه مرحله قبل را تا آخرین درجه تحول آن تحت نظر داشته باشد، هرگز نخواهد گفت که این آن نیست. (۴، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹) در فلسفه بودن کل هر مجموعه گیاه، حیوان و انسان یک نوع محسوب می‌شود، ولی در فلسفه پویشی ملاصدرا «هر فردی مستقلاً حدی از وجود و نوع مستقلی است.» (۴، ج۱، ص. ۲۱۲) ملاصدرا برای اتصال این سیر، حلقه‌های مفقوده را نیز که واسطه تبدیل این مراحل به مرحله دیگر است، یافته، معرفی می‌کند: طبیعت به وسیله حرکت، قابل اشتداد و تضعّف است. اگر اشتداد و تضعّف نباشد مابین مراتب مختلف اشتداد و تضعّف هم مرتبه‌ای وجود نخواهد داشت. مشترک مابین مراتبی باشد که آخرین مرتبه اشتداد برای بعضی و اولین مرتبه تضعف برای بعض دیگر باشد. مثلاً بخار قدر مشترک ما بین هوا و آب است… پس هنگامی که ماده آب به صورت هوا تبدیل می‌شود، در لطافت به درجه‌ای می‌رسد که آخرین درجات و مراتب آب و اولین درجات و مراتب هواست. ملاصدرا مانند این واسطه که مابین عناصر اربعه قائل است مابین مرکبات نیز چنین حلقه‌هایی را در شواهد تجربی خود یافته است. او مرجان را قدر مشترک و حد متوسط ما بین جماد و نبات و وقواق را واسطه بین نبات و حیوان و میمون را قدر مشترک و واسطه مابین حیوان و انسان دانسته است. (۱۵، ص۱۱۱) ظاهراً وقواق درختی در جزیره‌ای نزدیک چین بوده است از تیره نخل که میوه‌هایی به شکل انسان داشته است. (۱۷، ص۳۱۷۲) تمام تلاش زیست‌شناسان جدید از قرن هفدهم به این سو همین بوده است که آنچه را ملاصدرا درصدد اثبات آن بود، آشکار کنند، گویی کار او را آنها دنبال می‌کردند. قابل توجه است که ابن‌مسکویه (متوفی ۴۲۱) در این کار از ملاصدرا (متوفی۱۰۵۰) بیش از ۶۰۰ سال حق تقدم دارد و ملاصدرا، چنانکه در گذشته معمول بوده است، بدون اینکه از او نامی بیاورد از نظریات او در کتاب تهذیب الاخلاق استفاده زیادی برده و شواهد تجربی را از او نقل کرده است. در اینجا لازم است برای وضوح بیشتر دیدگاه ملاصدرا در خصوص تکامل، موضوع را جزئی‌تر دنبال کنیم. تکامل موجودات عنصری ملاصدرا مسیر تکامل موجودات عنصری را متناسب با اطلاعات عصر خود این‌گونه توضیح داده است که اگر به تکامل و ترقی توجه شود و به موجودات عنصری از پایین‌ترین منازل تا حق تعالی نظر کنیم به این نتیجه می‌رسیم که هیولی که در پائین‌ترین مراتب وجود است، در نهایت خست، نقص، قوه و استعداد صرف است و با پذیرش صورت جسمیه کامل‌تر می‌شود. پس هیولا، صور نوعیه عناصر جسمی بسیط را که آب، باد، آتش و هوا باشد، به خود می‌گیرد. ملاصدرا در اینجا تفاوت نظر خود را با دیگران این‌گونه بیان می‌کند که به نظر ما آب، باد، آتش و هوا تقدم و تأخر دارند و در یک سطح نیستند. به نظر او تشخیص این‌که کدام‌یک از این‌ها ضعیف‌تر است، کار دشواری است. ملاصدرا تصور می‌کند که این عناصر چهارگانه بسیط و زوال‌پذیر هستند و ترکیب آنها جسم را پدید می‌آورد. جسم مرتبه بالاتری دارد؛ پایدارتر است و حد وسط و واسطه برای وجود اجسام کثیر دیگر است. هرچه این عناصر شدت وجودی بیشتری داشته باشند و آثار بیشتری قبول کنند، مرتبه بالاتری دارند. بر اساس همین ملاک رتبه اجسامی مثل گچ، نوره و نوشادور پایین ولی رتبه برخی بالاتر است تا برسد به مرجان و شبیه به آن. به نظر صدرا رتبه بین هر یک از آنها، انواع و اصناف غیرقابل شمارشی وجود دارند که در آثار و منشأ افعال شدن با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. (۱۳، ج۵، ص۵۸۳-۵۸۴) تکامل در طبقات گیاه ملاصدرا معتقد است ماده عنصری آنقدر تکامل پیدا می‌کند و از شدت اثر وجودی به جایی می‌رسد که صورت نباتی به خود می‌گیرد. آثار وجودی گیاهان تغذیه، نمو و ذبول است. نبات فقط حافظ جمادیت خود نیست، بلکه مطابق طبیعت خاص خود موادی را جذب می‌کند و به آن صورتی چون صورت خود می‌پوشاند و خود را تکامل می‌بخشد. تفاوت در کم، کیف، کثرت، شدت، تدریج و اتصال در گیاهان هست. برخی از آن‌ها مرتبه‌ای نزدیک به جماد دارند و در حفظ نوع نیازمند بذر نیستند و در پیدایش آنها ترکیب آب، خاک، نور آفتاب و وزش باد کافی است. گیاهان متکامل‌تر برای تکثیر نیاز به بذر و دانه دارند و برخی به مرحله سوم تکامل می‌رسند و به افق حیوانات نزدیک‌تر می‌شوند. آن‌ها گیاهان دارای شرافت (مثل زیتون، مو و بادام هندی) هستند. این گیاهان به لحاظ نر و ماده از یکدیگر متمایز نیستند. بالاخره سیر تکامل به افق حیوان نزدیک ‌شود، به طوری که اگر کمی دیگر تکامل کند، از مرحله گیاهی خارج شده، حیوان می‌شود. این گیاهان نر و ماده دارند. به همین جهت به حیوانات نزدیک هستند مثل نخل خرما که با ده خصوصیت به حیوانات شباهت بسیار نزدیک دارد و تنها قدرت جدا شدن از زمین و در جستجوی غذا رفتن را ندارد. (۱۳، ج۵، ص۵۸۵- ۵۸۶) ملاصدرا در کتاب شواهد به جای نخل از گیاه «وقواق» به عنوان حد وسط بین گیاه و انسان یاد می‌کند که چنانکه گفته شد، آن هم از تیره نخل و میوه آن شبیه انسان است. همه آنچه را که ملاصدرا در خصوص تکامل گیاه‌ها نقل کرده است، قبلاً ابن‌مسکویه ذکر کرده است و جز چند مثال بین آنها تفاوتی وجود ندارد. ابن‌مسکویه حد واسط گیاهان و حیوانات را گیاهان (کریمه مثل درخت زیتون، انار، گلابی، سیب، انجیر، مو) دانسته و نخل را در مرتبه اعلا و با نزدیکی بیشتری به حیوان شبیه دانسته است و سپس چندین مشابهت‌ بین نخل و حیوان را متذکر شده است. (۱، ص۱۳۴-۱۳۵) تکامل در طبقات حیوان ملاصدرا در چگونگی شکل‌گیری و تکامل حیوانات می‌نویسد: گیاهان صور کمالیه را یکی بعد از دیگری می‌پذیرند و تدریجاً کامل می‌شوند. به نظر او در حیوانات قوه شعور، علم به لذات و علم به درد به وجود می‌آید. آنها از رسیدن به منافع لذت می‌برند و از نرسیدن به آنها متألم می‌شوند. از الهام خداوند برخوردار هستند، تا به مصالح و مضار خود هدایت شوند، لذا به مصالح رو می‌آورند و از مضار اجتناب می‌کنند. به نظر ملاصدرا حیوانات نیز مراتب وجودی دارند. برخی از این مراتب به نبات و برخی به انسان نزدیک‌اند. حیواناتی که تزویج ندارند مثل کرم‌ها، مگس‌ها و حشرات، موجودات ضعیف‌الوجودند. سپس فضایل در آنها فزونی یافته، در آنها غضب حاصل می‌شود. اگر قوای غضبی آن‌ها قوی‌تر باشد، سلاح آن‌ها قوی‌تر است و اگر ضعیف‌تر باشد، سلاح آنها ضعیف‌تر است و از قوه فرار و یا از قدرت حیله‌گری برخوردارند، تا از خطر نجات یابند. برخی از حیواناتی که کامل‌تر و به انسان نزدیک‌ترند، قدرت ازدواج دارند، طالب نسل‌ند، به حفظ، تغذیه و تربیت نسل خود همت می‌گمارند و خانه‌سازی می‌کنند. این کمالات در وجود آنان افزوده می‌شود، تا به افق وجودی انسان نزدیک‌تر شوند. در این حالت قدرت تعلّم و تأدب پیدا می‌کنند، تا همچون اسب آموزش دیده یا سگ دست آموز و عقاب تربیت شده، بتوان آنان را تربیت نمود. بالاتر از همه حیوانات میمون است که به انسان بسیار نزدیک است و بهره هوشی او چنان زیاد است که با نگاه کردن به رفتار انسان آن را تقلید می‌کند و نیازی به آموزش ندارد. حیوانات هنگامی که از این مرحله هم بگذرند، به انسان تبدیل می‌شوند. (۱۳، ج۵، ص. ۵۸۷- ۵۸۹) ملاصدرا نزدیک‌ترین حیوانات به گیاهان را حیواناتی می داند که تنها یک حس و آن هم حس لامسه دارند؛ مثل، اسفنج‌ها و صدف‌ها که با انقباض و انبساط ارادی که در آنها مشاهده می‌شود متوجه چنین قوه‌ای در آنها می‌شویم این چیزی است که در گیاهان هم به نحوی دیده می شود که در برابر موانع رشد یا کاهش نور از خود عکس العمل نشان می‌دهند و مسیر خود را تغییر می‌دهند. ( ۱۴، ج۸، اواخر فصل ۲، ص۱۹۱) پیدایش و کمال نفس انسانی یکی از نتایج مهم حرکت جوهری ملاصدرا به وجود آمدن نفس از جسم در اثر حرکت جوهری است. (۱۴، ج ۸، ص۳۸۶) به این معنا که جوهر جسمانی زمانی که به اندازه کافی تکامل یابد و به آن مزاج مناسب و معتدل حیوانی برسد و سپس به مرتبه نهائی حیوان تکامل یابد، اگر کمی اشتداد وجودی یابد از حیوانیت خارج شده، قابلیت تعقل، تمیز و نطق پیدا کرده و اعضاء بدن و صورت مناسب انسانی پیدا خواهد کرد و قوایی پیدا می‌کند که با آن می‌تواند درجات کمال را طی کند. پس از دریافت نفس انسانی، انسان‌ها مراتب و درجاتی دارند. برخی به حیوان و برخی به فرشتگان نزدیک‌اند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۵) تقریر امام خمینی از نگرش ملاصدرا این است که این جنین همان جسم است که در سابق بوده و حرکت کرده است تا مغز که معتدل‌ترین جسم از اجسام است، در جنین ایجاد می‌شود. مغز چنان در حد اعتدال و لطافت است که عرشِ اجسامِ طبیعت و آخرین جسم معتدلِ طبیعت است و همین آخرین مرتبه جسم است که در جوهر خود حرکت کرده و به اول درجه احساس که لمس است متبدل می‌گردد… همین قوه لمسی حرکت کرده، قوت پیدا می‌کند، تا به تدریج احساسات دیگر پدیدار شود. (۴، ج۳، ص۷۳) از نظر ایشان در تطبیق این بحث صدرا با واقعیت‌های علمی به دو نوع روش می‌توان اقدام کرد: یکی روش قدیم بر مبنای طبیعیات بطلمیوسی و دیگر روش جدید بر مبنای طبیعیات علوم جدید. (۴، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۷؛ ۱۱۵) بنابراین از نظر ملاصدرا نفس انسان قبل از تعلق به بدن، نه چنانکه افلاطون گفته است،؛ در عالم مثال و مجرد از ماده بوده است و نه آنگونه که ارسطو، ابن‌سینا و سهروردی می‌گفتند، امر مجردی بوده است که با فراهم آمدن مزاج مناسب، به وجود آمده و به بدن تعلق گرفته است، از نظر ملاصدرا جوهر نفس و ذات آن از ابتدای تعلق به بدن تا آخرین لحظه آن در بدن، یک حقیقت متحول است. نفس در ابتدا هیچ نیست چنانکه قرآن کریم فرموده است: آیا بر انسان دوره‌ای نگذشت که هیچ نبود. سپس نفس در مسیر استکمال خود چنان سیر می‌کند که عقل فعال می‌گردد. (۱۴، ج۸، ص۳۸۲) ملاصدرا می‌گوید: شناخت انسان چنان پیچیده است که احتیاج به قریحه لطیف و نور بصیرت دارد تا فهم شود که انسان در هر لحظه باقی است و در عین حال هر لحظه نو می‌شود. اگر بگویید امر واحدی است، درست گفته‌اید؛ اگر بگویید امر متعددی است، درست گفته‌اید؛ اگر بگویید از ابتدای خلقت تا انتهای وجودش یک چیز است، درست گفته‌اید و اگر بگویید هر لحظه در حال نو شدن و تبدیل به چیز دیگری است، درست گفته‌اید. بله انسان در هر آنی در حال تحول است. (۱۲، ج۳، ص۹۷) ملاصدرا مراحل رشد انسان را نیز درجه‌بندی کرده است: درجه نفس انسانی تا زمانی که جنین است و در رحم مادر قرار دارد، درجه نفس نباتی است چرا که درجه طبیعت جمادی را طی نموده است. جنین، نبات بالفعل و حیوان بالقوه است، زیرا در این موقع حس و حرکت ارادی ندارد، ولی به واسطه داشتن قوه و استعدادِ نیل به درجه حیوانیت، از سایر نباتات ممتاز و بالاتر است. چون طفل از شکم مادر بیرون ‌آید، تا قبل از رسیدن به سن بلوغ انسانی در حد درجه نفوس حیوانی است. سپس نفس حیوانی او مبدل به نفس ناطقه می‌گردد؛ یعنی، نفس به وسیله فکر و تأمل در مسائل، قادر بر ادراک کلیات می‌شود. پس اگر در وی این استعداد ارتقاء یابد به درجه نفس قدسی و عقل بالفعل خواهد رسید. در سن چهل سالگی است که نفس انسان بدان درجه و مقام نایل می‌گردد. این زمان طلیعه و اوان رشد و بلوغ عقلی و زمینه رسیدن به قدرت معنوی است. (۱۵، ص۱۷۸) چنانکه ملاحظه می‌شود از نظر ملاصدرا تکامل و اشتداد وجود انسان تنها منحصر به تکامل عقل نیست، بلکه انسان استعداد نوعی بلوغ مهم‌تری دارد که بلوغ معنوی است. با این توضیحات روشن می‌شود که صدرا به سه نوع رابطه بین بدن و نفس معتقد است: در مرحله حدوث، نفس کاملاً وابسته به بدن است و انسان در این مرحله که قوای جسمانیش رشد می‌کند، حیوان بالفعل و انسان بالقوه است. از زمان حدوث نفس تا چهل سالگی که به مرور قوه عقل نظری به فعلیت می‌رسد، این مرحله ادامه دارد، تا بالاخره فرد به بلوغ صوری نایل می‌شود. از این زمان به بعد بدن ضعیف و نفس قوی خواهد شد. مرحله سوم، بلوغ معنوی است؛ یعنی، وقتی که عقل نظری به فعلیت می‌رسد و به عقل مجرد تبدیل می‌گردد. پس انسان بدون اینکه خود متوجه باشد، دائماً در حال شدن است و این چیزی است که فیلسوفان بزرگی چون ابن سینا از آن غافل بوده‌اند. (۱۵، ص۲۲۹-۲۳۰) ملاصدرا در پاسخ به این پرسش که چه علل و عواملی باعث به وجود آمدن تغییرات در حیوان و حصول نفس انسانی می‌شود، به دلیل عدم وجود اطلاعات علمی در آن زمان، در این مورد جز چند اشاره ندارد. سابقه پاسخ جدی به این پرسش به مطالعات زیست‌شناسان از قرن هفدهم به بعد باز‌می‌گردد. آیا چنانکه لامارک می‌گوید عوامل محیطی و تأثیرات جغرافیایی کاروبار موجود زنده را دگرگون کرده، در او صفاتی ایجاد می‌کند که آن صفات موروثی می‌شود. (Villee, and Dethier, 1979, p265) برخی از کلمات ملاصدرا به همین عامل اشاره دارد که محل زیست، در انسان شدنِ انسان موثر بوده است. چنانکه می‌نویسد: پایین‌ترین مرتبه وجودی انسان که در انتهای شمال و یا انتهای جنوب آبادی‌های زمین زندگی می‌کنند، قدرت فهم نظری و پذیرش فضایل اخلاقی کمتری دارند. این مراتب ازدیاد یافته به جایی می‌رسد که انسان‌ از بهره هوشی بالایی برخوردار می‌شود. آنان که در اواسط کره زمین زندگی می‌کنند، قدرت فهم نظری و پذیرش فضایل اخلاقی بیشتری دارند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۵) داروین برای نزدیک کردن اذهان به انتخاب طبیعی به نقش انتخاب‌های انسانی در تغییر گونه‌های مختلف پرورش گل و گیاه و حیوانات اهلی اشاره کرده است. به نظر او همان کاری را که طبیعت می‌کند، پرورشگر، در میان جانداران اهلی انجام می‌دهد (یعنی حذف و اصلاح از راه تنوّع و گزینش طبیعی.) ملاصدرا هم تربیت اسب و سگ توسط انسان را برای نزدیک شدن آنان به افق وجودی انسان موثر می‌داند. (۱۳، ج۵، ص۵۸۷- ۵۸۹) چالش‌های مقابل نظریه تکامل ملاصدرا چالش‌هایی که ممکن است نظریه تکامل ملاصدرا به وجود آورد، در پنج حوزه قابل دسته‌بندی است: خدا، انسان، علم، فلسفه و قرآن. ۱- حکمت خدا: بیان ملاصدرا در مورد آفرینش انسان ممکن است این برداشت را به وجود آورد که چون ملاصدرا خلقت انسان را ناشی از حرکت جوهری دانسته است، نقش خدا در خلقت انسان را کمرنگ کرده است. سنت‌گرایان در نقد نظریه تکامل می‌گویند: «طبق این نظریه دست خالق مطلق در پیدایش انواع گوناگون و تحول تاریخی جهان در کار نبوده است… این تطور و تکامل هیچ قصد و غایتی ندارد، بلکه صرفاً از رهگذر تنازع عمل می‌کند. این نظریه نقش و سهمی بسیار مهم در انهدام معنا و مفهوم تقدس خلقت خداوند ایفا می‌کند.» (۱۹، ص۲۷۰) در پاسخ می‌توان گفت: قانونمندی خلقت تعارضی با علت‌العلل بودن خداوند و یا وابستگی وجودی همه موجودات به خدا ندارد. بعلاوه این طرح می‌تواند بیان تازه‌ای از چگونگی عمل حکیمانه خداوند در هدفدار ساختن خلقت ارائه کند، چرا که این طرح در واقع توضیحی برای مشیت خداوند است و نشان می‌دهد که خداوند جهان را بی‌هدف، بیهوده و بی‌سرانجام خلق نکرده است. به نظر شهید مطهری: اصل تکامل بیش از پیش دخالت قوه‌ای مدبر، هادی و راهنما را در وجود موجودات زنده نشان می‌دهد و ارائه دهنده اصل غایتمندی است. (۱۸، ص۷۳) ۲- کرامت انسان: نظر ملاصدرا در مورد چگونگی خلقت انسان ممکن است این برداشت را به دنبال داشته باشد که در این طرح کرامت و ارزش ذاتی انسان و خلیفه اللهی او مورد تردید جدی قرار گرفته است، چون موجودی که تکامل یافته حیوانات باشد، نمی‌تواند ارزشی داشته باشد. ملاصدرا که بر همانندی‌های انسان با حیوانات از جمله میمون تاکید کرده است، چگونه قادر خواهد بود چون فلاسفه گذشته حداقلی از حرمت انسان را حفظ کند. فلاسفه گذشته لااقل نفس انسان را امری الهی و قدیم معرفی می‌کردند. فاصله بین بدن و نفس را محفوظ می‌داشتند، ولی ملاصدرا همه این مرزها را برداشته و بین آنها نه انضمام بلکه اتحاد ایجاد کرده است. در پاسخ می‌توان گفت: طرح صدرا منافاتی با کرامت و ارزش ذاتی انسان ندارد، چنانکه قرآن کریم هم انسان را از خاک، گل بدبو یا نطفه دانسته و از او به تعبیر « هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا» (سوره انسان، آیه ۱) یعنی، آیا بر انسان زمانی نگذشت که هیچ چیز قابل ذکری نبود. قرآن در عین حال کرامت و خلافت او را نیز گوشزد می‌کند. ملاصدرا نیز علاوه بر سخن فوق بر سیر عقلانی، معنوی و تجردی نفس پای می‌فشارد و بر کرامت آن تأکید بسیار دارد. ۳- تفکیک علم از فلسفه و اخلاق: ممکن است گفته شود که اولاً، بیان ملاصدرا بر مبنای فلسفی او یعنی «حرکت جوهری» درست است، ولی او نباید وارد بحث از چگونگی ساختمان طبیعی موجودات ‌شود و در کار علوم تجربی دخالت ‌کند. ثانیاً، دامنه مباحث ملاصدرا به خلقت محدود نمی‌شود و ممکن است عده‌ای از آن بحث طبیعی سوء استفاده کنند و مسئله تکامل را به مسائل دیگر علوم اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی توسعه دهند و منزلت سنتی انسان را در این عرصه‌ها زیر سؤال ببرند، حال آنکه از حرکت جوهری نباید نتایج ارزشی گرفت و کمال را با ترقی یکی پنداشت. در پاسخ می‌توان گفت: اولاً ملاصدرا زمانی وارد حیطه علم تجربی شده بود که هنوز علوم مختلف تخصصی نشده بود و عالمان آن از یکدیگر متمایز نبودند. ثانیاً ارزش‌‌داوری‌ها با کمال نهایی و عقلی انسان‌ها سنجیده می‌شود و ارزش‌های اخلاقی مبانی خاص خود را دارند و تعمیم‌های غیرعلمی قرن نوزدهم، امروزه در میان اهل علم طرفداران زیادی ندارد. ۴- مبانی فلسفی: در نقد نظریه ملاصدرا می‌توان گفت: اولاً، تکامل موجودات یک قاعده فلسفی یقینی نیست. (۱۰، ص۵۰) تکامل انواع در نهایت حدس غیریقینی است و فرضیه‌ای است که ممکن است روزی فرضیه دیگری جای آن را بگیرد. (۸، ج۱۶، ص۲۷۳) ثانیاً آنچه دانشمندان تاکنون یافته‌اند، دگرگونی در یک نوع است که همواره از صفتی به صفتی دیگر منتقل می‌شود، ولی از یک نوع به نوع دیگر منتقل نمی‌گردد. (۸،‌ ج۱۶، ص. ۲۷۲) ثالثاً بر فرض که تکامل انواع در غیر انسان پذیرفته شود، «ما می‌توانیم نوع بشری را پدیده‌ای مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض کنیم و تحول و تطور را در حالات او بدانیم نه در ذات او، چون ما تاکنون ندیده‌ایم هیچ میمونی انسان شده باشد، بلکه تنها تحولی که مشاهده شده است، در خواص، لوازم و عوارض انسان‌ها است.» (۷، ج۴، ص۱۴۴) در پاسخ می توان گفت: اولاً هیچ یک از علمای تجربی ادعا نکرده است که قاعده تکامل انواع، قاعده عمومی فلسفی است و هیچ اندیشمند تجربی نظریه خود را یقینی و کامل نمی‌داند. ثانیاً اگر نظریه تکامل از نظر علمی قطعی و یقینی نیست از نظر فلسفی، بنابر مبنای ملاصدرا قطعی و یقینی است. طبق نظریه حرکت جوهری در هیچ موجود طبیعی نوع ثابت نیست, بلکه هر لحظه نوعی متفاوت و کامل‌تر نسبت به لحظه قبل وجود دارد. به تعبیر امام خمینی «هر فردی مستقلاً حدی از وجود دارد و نوع مستقلی است. زید نوعی و عمرو نوع دیگری است» (۴، ج۱، ص۲۱۲) بنابراین در صورتی که تکامل را در طبیعت به عنوان یک قانون فلسفی بپذیریم و ثباتی برای انواع قائل نباشیم، این قانون کلی قابل استثناء نیست، چنانکه صدرا می گوید: هر آنچه بتوان به آن وجود طبیعی اطلاق کرد حرکتش اشتدادی است و وجود حرکت از شدت به ضعف معنا ندارد و نمی‌توان تصور کرد که از انسان، حیوان و یا از حیوان، گیاه ایجاد شود. (۹، ص۲۱۲) ۵- ظاهر قرآن: یکی از چالش‌های جدی نظریه تکاملی ملاصدرا، تعارض آن با ظواهر قرآن کریم است. خداوند در قرآن کریم فرموده است که من با دستان خودم انسان را خلق کردم. او را از خاک آفریدم و از روح خود در آن دمیدم. خلقت آدم، سجده فرشتگان بر او، سکونت در بهشت و هبوط آدم همه و همه ظواهری از قرآن کریم است که با هیچ‌یک از گفته‌های ملاصدرا سازگار نیست. علامه طباطبایی تصریح می‌کند که از ظاهر آیات قرآن چنین برمی‌آید که آدم و حوا هیچ اتصالی به مخلوقات قبل از خود و مثل خود نداشته، بلکه بدون سابقه حادث شده‌اند. (۷، ج۴، ص۱۴۴) ایشان این سخن را تکرار می‌کند که نسل حاضر بشر منتهی به آدم و همسرش می‌شود و آدم و همسرش از پدر و مادری متولد نشده، بلکه از زمین تکوّن یافته‌اند. (۸، ج۱۶، ص۲۷۲) در پاسخ می‌توان گفت: همان‌گونه که خلقت با دو دست خدا، برای خدا دست را ثابت نمی‌کند و دمیدن روح هم، دهان را برای خدا ثابت نمی‌کند، طین و تراب هم، خلقت مستقیم و بدون واسطه از خاک را اثبات نمی‌کند. اینکه خداوند بعد از بیان سیر طبیعی و تحولات جسمانی جنین فرمود: سپس آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است. (سوره مومنون، آیه۱۴) گویای تفاوت ماهوی بین موجود مرحله قبل، که فقط حس و خیال و وهم دارد، با مرحله بعد است که داری عقل است. این خلقت موجود عقلانی است که آفرین دارد. شاید به همین دلیل بوده است که مواضع علامه طباطبایی در تفسیر جلد ۱۶ تندی و قاطعیت جلد ۴ را ندارد. ایشان در ج۱۶ بسیار با مماشات برخورد کرده و اظهار می‌کند: آیات قرآنی در این‌که آدم و حوا مستقیماً از خاک خلق شده باشند، صریح نیست و نصی هم در این خصوص وجود ندارد، تا نشود آیات را تأویل کرد. بعلاوه عدم اعتقاد به خلقت دفعی انسان از ضروریات دین نیست. ایشان می‌افزایند که قرآن از چگونگی خلق شدن آدم از زمین بیانی ندارد و روشن نیست که آیا عوامل طبیعی دخالت داشته است، یا علل خارق العاده باعث خلقت انسان بر روی زمین شده است. (۸، ج۱۶، ص۲۶۹-۲۷۰) علاوه بر این، مرحوم علامه در همین ج ۱۶ تفسیر المیزان به روایاتی اشاره دارد که بیان کننده این مطلب است که آدم‌ها یا آدم‌نماهایی قبل از آدم و حوا وجود داشته‌اند. (۶، ج۱، ص۱۱۹) بنابراین هم زبان با شهید مطهری می‌توان باور به تکامل را، با باور به قرآن قابل جمع دانست و ‌گفت: اگر از نظر علم قطعی باشد که انسان اجداد حیوانی داشته است، معلوم می‌شود که قرآن داستان آدم را به صورت سمبلیک طرح کرده است و نخواسته از زبان علمی استفاده کند. (۱۸، ص۷۱) جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از آنچه گذشت معلوم شد که اصول اندیشه‌ فلسفی ملاصدرا در خصوص حرکت جوهری نفس انسانی به‌گونه‌ای است که نه تنها با نظریه تکامل زیست‌شناسانه هماهنگ است، بلکه لازمه آن است. برای بیان هماهنگی و تناسب اندیشه تکامل ملاصدرا از نظر فلسفی با نظریه تکامل انواع به ویژه تکامل انسان، ابتدا به مبانی این بحث از نظر ملاصدرا پرداخته شد. در گذشته غالباً تصور می‌شد که اجزاء عالم طبیعت اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان از ابتدای خلقت به همین صورت از جانب خداوند متعال ایجاد شده است. دانشمندان معاصر بر اثر مشاهدات خود به نظریه ترانسفورمیسم رسیده‌اند که بر اساس آن جهان طبیعت سراسر تغییر و تطوّر است، به‌طوری‌که همه جهان یا بخش‌هایی از آن دائماً دستخوش تحولات پایدار است و در طی روندِ تحول بر تعداد، تنوع و پیچیدگی اجزاء جهان افزوده می‌شود. مبانی فلاسفه‌ای چون افلاطون، ارسطو، ابن‌سینا و شیخ اشراق نمی‌تواند جوابگوی تبیین فلسفی این اندیشه باشد، چرا که آنان برای انواع، تحصل و واقعیت قائل‌اند. نظریه تکامل نه تنها با هندسه فلسفی ملاصدرا قابل جمع است، بلکه کسی که هندسه فلسفی ملاصدرا را پذیرفته باشد، نمی‌تواند با تکامل موجودات و انسان مخالفت کند. اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری و اشتداد وجود چهار اصل تأسیسی فلسفه صدراست. سه اصل اول توجیه اصل چهارم یعنی حرکت تکاملی موجودات طبیعی است. به نظر ملاصدرا آنچه عینیت و اصالت دارد، وجود است نه ماهیات. بنابراین آنچه در خارج تحقق دارد، وجود است. وجود امر واحد تشکیکی است و سراسر هستی را پر کرده است. موجوداتی که ما در عالم طبیعت می‌شناسیم مرتبه‌ای از وجودند و قوانین وجود بر آنها جاری است. بر اساس حرکت جوهری ملاصدرا این بخش از وجود (یعنی طبیعت) عین سیلان است و حرکت، ذاتی آن است. به نظر ملاصدرا این وجود سیال، سیال بودنش اشتدادی است. عالم طبیعت یک امر واحد مستمر است که از خودِ فروتر به خودِ برتر می‌رسد مانند بالغ شدن کودک و به نو‌جوانی و کمال رسیدن. در اثر حرکت اشتدادی عناصر، گیاهان پدیدار می‌شوند و در اثر تکامل حیوان، انسان پدیدار می‌شود. انواع یا مراحل مختلف طبیعت، بلوغ‌های متعدد یک وجود است و همانگونه که کل طبیعت بلوغ‌های مختلف دارد، ملاصدرا برای انسان هم سه نوع بلوغ جسمانی، عقلی و معنوی قائل است. در نهایت نشان داده شد که اندیشمندان تجربی در تبیین چگونگی این تکامل فلسفی گام برداشته و نظریه فلسفی ملاصدرا را تبیین کرده‌اند. همچنین مشخص شد که نقد منتقدین تکامل بی‌مورد است و این اندیشه نه تنها با آموزه‌های دینی تعارضی ندارد، بلکه مبین چگونگی عظمت، حکمت و مشیت خداوندی است. فهرست منابع قرآن کریم (۱) ابن‌مسکویه، احمد بن محمد بن یعقوب، (۱۳۳۸). الفوز الاصغر، قم، انتشارات آیت اشراق. (۲) ابن‌مسکویه،‌ بی‌تا، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق،‌ انتشارات بیدار (۳) اخوان الصفا، ۱۹۹۵، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، ج۲، بیروت- باریس، منشورات العویدات. (۴) اردبیلی، عبدالغنی (۱۳۹۰). تقریرات فلسفه امام خمینی، چ سوم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. (۵) دانشنامه جهان اسلام (۱۳۸۳). ج، ۸، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی. (۶) طباطبایی، محمدحسین (۱۳۹۳ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات. (۷) ——————- (۱۳۹۴ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان. (۸) —————– (۱۳۹۶ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، طهران، دارالکتب الاسلامیه. (۹) —————– (۱۳۶۲). النهایه الحکمه، قم: موسسه النشر الاسلامی. (۱۰) —————– (۱۳۶۶). اصول فلسفه و روش رألیسم، قم: دفتر انتشارات اسلامی. (۱۱) محمد بن ابراهیم، صدر الدین شیرازی، (۱۳۸۰). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۲، تصحیح: مقصود محمدی، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۲) — (۱۳۸۳). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۳، تصحیح: مقصود محمدی، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۳) — (۱۳۸۱). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۵، تصحیح: رضا محمد زاده، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۴) —- (۱۳۸۳). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۸، تصحیح: علی اکبر رشاد، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۵) —- (۱۳۹۱). الشواهد الربوبیه، تصحیح: سید مصطفی محقق داماد، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۶) ——- (۱۳۷۸). رساله فی الحدوث، تصحیح: حسین موسویان، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۷) مصاحب، غلامحسین، (۱۳۸۰). دائره المعارف فارسی، چ دوم، انتشارت امیرکبیر. (۱۸) مطهری، مرتضی،‌ (۱۳۶۱). علل گرایش به مادیگری، دفتر انتشارات اسلامی. (۱۹) نصر، حسین، (۱۳۷۴)، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، ج۲، انتشارات طرح نو. Bowler, Peter J, EVOLTION, The History of Science and Religion in the Western Tradition: An Encyclopedia (Garland Reference Library of the Humanities. 2000, (Editor: Gary B. Ferngren), garland publishing, New york & London Campbell, Bernard, G. 1971, Human evolution AN INTRODUTION TO MANS ADAPTATION, HEINEMANN EDUCATIONAL BOOKS LTD: LONDAN. Darwin, Charles, 2004, The Origin of Species – 6th Edition, Online Literature Library, file:///C|/Documents%20and%20Settings/Egyptian%20Raptor/Desktop/ebooks/literature/index-91.htm (1 of 3)2/6/2004 9:20:37 PM Prothero,Donald R, THE FOSSILS SAY YES, RELIGION AND SCIENCE, Critical Concepts in Religious Studies, 2011, Edited by Sara Fletcher Harding and Nancy Morvillo, Volume 3, Routledge LONDON AND NEW YORK VILLEE, CLAUDE A, DETHIER, VINCENT G, 1979, BIOLOGICAL PRINCIPLES AND PROCESSES, W. B. SAUNDERS COMPANY LONDAN. تشکر خدانگهدار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد یا داروینیسم را نفهمیده‌اند و یا صدرا را. در رابطه با رشته‌ی دانشگاهی خودم در رابطه با ضعف نگاه داروینیسم و غیر علمی‌بودن آن از نظر علمی پالئنتولوژی عرایضی در جلسات اول شرح سوره‌ی سجده شده است. موفق باشید

27993
متن پرسش
با سلام: با توجه به اتفاقات اخیر در مورد کشته شدن آسیه پناهی (زنی که در کرمانشاه بعد از حمله ماموران شهرداری کرمانشاه، فوت کرد) و سکوت حضرت آقا تا به حال آیا به عدالت ولی فقیه ضربه نمی زند؟ که این تنها نیست حقوق های نجومی که در صدا و سیما داده شده، رفتاری که بنیاد مستضعفین در این چندین سال پیش گرفته است، و حتی ستاد اجرایی فرامین امام خمینی (ره)، کشته شدگان آبان ۹۸، تمام این مسائل جمع شده و این فکر که ولی فقیه حاضر عدالت ندارد، حداقل در حد یک سخنرانی، که حتی اختیارات رهبری در این موارد بیشتر هم هست. و آخر این که انقلاب چه تفاوتی با حکومت اسرائیل دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین حساسیت‌های ولیّ فقیه است که بحمداللّه نظام قضایی و حتی جوانان رادیو تلویزیون ورود می‌کنند، وگرنه نهادی که کرباسچی‌ها در زمان خود برای شهرداری‌ها شکل دادند به عنوان شهر زیبا، اساساً شهر یعنی محل زندگی اشراف و بقیه همه باید نابود شوند که نمونه‌ی آن را در کرمانشاه ملاحظه کردید و از آن جهت مسئله رسانه‌ای شد که خانم پناهی از دست آن‌ها دق کرد وگرنه اگر رحلت نمی‌کرد، ناجوانمردانه او را به اردوگاه می‌بردند و عین خیالشان نبود که آن زن آن‌جا اسیر باشد و فرزند و نوه‌ی او هرچه می‌خواهند شیون بزنند. امید است رحلت آن خانم مظلومه عاملی شود که ما در نظام اسلامی نخواهیم به هر قیمتی شهرهای‌مان نیویورک شود و بقیه‌ی مردم که پناه اسلام و انقلاب‌اند همه از صفحه‌ی روزگار محو گردند. آری! جرم خانم آسیه‌ی پناهی آن بود که تمام زندگی‌اش را جمع کرده بود تا یک خانه‌ی 40 متری در گوشه‌ای از شهر کرمانشاه برای فرزند و نوه‌اش تهیه کند، و خلاف کرده است. زیرا باید می‌رفت در لواسان بر خلاف مقررات کشور و به کمک شورای شهر یک زمین ۲ هزار متری از طریق رانت و باندبازی تهیه می‌کرد و برای تفریحاتش ساختمان چند طبقه می‌ساخت. آری! ساختار شهرداری ما این‌چنین شکل گرفته است و این عین سخن آقای کرباسچی است که بعد از آمدن از شهرداری تهران گفت کاری کرده‌ایم که از آن به بعد شهرداری‌ها آن‌طور که ما برنامه‌ریزی کرده‌ایم عمل کنند. آری! برادر! اگر نظام ولایت فقیه نبود بیش از آنچه هست مثل نیویورک یک ژنرال را مسئولیت ساختن شهر را دادند تا کوچک‌ترین صدا را خفه کند و ما نیز هنوز گرفتار ژنرال‌های شهرداری هستیم که روحی است حاکم بر آن نهاد، هرچند بیچاره کارگرِ لودری که آن خانه را خراب می‌کند و برای آن است که حقوق یک و نیم میلیونی‌اش را از او دریغ نکنند. بحث بر سر کارمندان شهرداری نیست، بحث بر سر روحی است که شهری برای اشراف می‌سازد و نه برای زندگی اهل ایمان. موفق باشید 

27972
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. این حدیث شامل آدم های معمولی یا گناهکار هم می‌شود یا مال اولیاء خداست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام حدیث؟! موفق باشید

27965
متن پرسش
سلام: در مورد رومینا اشرفی و پدرش و اتفاقاتی از این قبیل که در جامعه می‌افتد دیدگاهتان را بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار ناراحت‌کننده بود. دینی که پدرِ نادان و متعصب آن دختر داشت، مسلّم دینی نیست که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» برای بشر آوردند. ما باید از خود بپرسیم چه کسانی و چگونه به این افراد نادان آموزش داده‌اند که به دخترش پیشنهاد کند برود خود را بکشد وگرنه او را خواهد کشت و بعد با حیله‌ای دختر را به خانه برگرداند و این فاجعه‌ی زشت را مرتکب شود. موفق باشید

27956
متن پرسش
سلام استاد جان: در خصوص سوال ۲۷۹۴۳ که لطف فرمودید پاسخ دادید، الحمدالله بنده هم همین عقیده جذب و پذیرش حداکثری رو دارم. مثلا با اینکه اصلا خط فکری مرحوم هاشمی رو نمی پسندم اما عاشق تفسیر و سخنرانی ها و ولایت پذیری آیت الله جوادی آملی هستم _ که از قضا ایشان به آقای هاشمی رفسنجانی ارادت داشتند _ الحمدالله و هزار الحمدالله پیش از اینکه حضرت آقا تاکید بر جذب حداکثری داشته باشند، ما در محضر شما این درس رو گرفته بودیم. منظورم هم از طرح آن موضوع همین بود که آقای جوادی از خیلی از لحاظها روی سر ما جا دارند، از برخی جهات هم ما نمی پسندیم اما باز هم روی سر ما جادارند، اختلاف سلیقه اس دیگه. الحمدالله بهشت آنقدر گسترده است که جای همه میشه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت به حساسیت آیت اللّه جوادی در رابطه با تمدنی که مدّ نظر دارند، باید فکر کرد. از آن جهت که وظیفه‌ای نسبت به این امر برای خود تعیین کرده‌اند و سعی دارند دلسوزانه در این رابطه قدم‌هایی بردارند. موفق باشید

27951
متن پرسش
سلام علیکم: چه می‌توان کرد که مطالعه ما و علم ما و معرفت ما از مدار معرفت توحیدی خارج نشود و ما را انسان و عالم دینی خارج کند و تبدیل به علم غیر نافع و علومی نشود که ثمره اش معرفت توحیدی نیست و انسانی بدور از عقل قدسی می‌سازد؟ بسیار افراد و متفکران در طول تاریخ آمده اند و مطلب گفته اند و نظریه داده اند و طرح ریزی کرده اند ولی در مدار و ذیل طرح ولایت الهی و عالم انسان مومن و معرفت توحیدی نبوده و چه بسا انسان را بسیار از معرفت توحیدی دور کرده است کما اینکه در عصر تمدن مدرن مباحث و نظریه پردازی و علم بوده و هست ولی مدارش مداری غیر از تربیت انسان موحد و تراز اسلام است و چه بسیار دانشمندان و متفکران به اصطلاح مشهوری که شخصیت های مطرح عالم مدرن و دانشمندان برجسته و شهیر بودند ولی نهایتا حجاب حق شدند و مباحثشان حجاب و مانعی برای تجلی حق و انسان شناسی اصیل وحدانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در این آخرالزمان دلایل روشنی بر حقانیت عطای الهی یعنی قرآن کریم در مقابل ما است، تنها و تنها باید در بستر قرآن در عالَم حاضر شد و در این حالت برای طلب علم تا چین هم می‌توان رفت، ولی برای برگشت به وطنِ معرفتیِ قرآنی و درک بهترِ اشارات قرآن. بنده حتی به برادر بسیار عزیزم جناب حجت‌الاسلام وکیلی که اخیراً هم مناظره‌ای با آقای دکتر عبدالکریمی داشته اند، عرض کردم به این دلیل هایدگر و کربن می‌خوانم تا قرآن را بهتر بفهمم، از آن جهت که بدانم بر ذهن و فکر متفکران جهان چه می‌گذرد و راه حلّ قرآنیِ آن در افقی که آنان دغدغه دارند، چیست. موفق باشید  

27943
متن پرسش
سلام استاد جان: در پاسخ سوال ۲۷۹۳۱ در خصوص پیام بلندبالای قدردانی آیت الله جوادی آملی از آقای لاریجانی، فکر نمی کنید جوابی که نوشتید بیشتر شبیه توجیه است؟ استاد عزیزتر از جان، ما باید بپذیریم که آیت الله جوادی آملی هم آقای هاشمی رفسنجانی را قبول داشتند و هم آقای لاریجانی رو و احتمالا این خط فکری رو. وگرنه برای تشکر نیازی نبود بنویسند درختی رو غرس کردید که ثمره اش خدمت بود و شربت اخلاص و... می‌توانستند به یک تشکر معمولی بسنده کنند، پس لابد بشدت منش و روش ایشان رو و نیز مرحوم هاشمی رو قبول دارند دیگه چه نیازی به توجیه و لاپوشانی، عزیزا؟ ببخشید اگر صریح صحبت کردم. در طریق حق پایدار باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین طور است که می‌فرمایید. در مورد آقای هاشمی و سخنان ایشان بنده مفصلاً عرض کردم که ظاهراً نگاه آیت اللّه جوادی به امور کشور و جهان، به آقای هاشمی نزدیک است. خوبی جریان، تأییدات خوب آیت اللّه جوادی از رهبر انقلاب است و اینجا است که فکر می‌کنم نکته‌ی ششم صحبت‌های رهبر معظم انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان، چراغ راه ما می‌باشد. آن‌جا که فرمودند: جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر درباره‌ی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت می‌دهید معتقدند، در فلان مسئله‌ی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید... هر چه می‌توانید جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البته جذب آدم معتقدی که با شما اختلاف سلیقه دارد» رهبری ۱۳۹۹/۰۲/۲۸. موفق باشید

27932
متن پرسش
سلام استاد جان: ببخشید چرا ماه شوال اعمال خاصی نداره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه ملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» اعمالی را متذکر می‌شوند. با این‌همه شاید بنا بر این باشد که به عبادات خود محتوا و عمق بیشتر بدهیم به جایِ تعداد بیشتر در انجام عبادات. موفق باشید

27931
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات جناب استاد: استاد نظرتون راجع به پیام‌ حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله به لاریجانی چه هست؟‌ آیا معاذالله غلو نیست؟ خدمت و اخلاص در طی این سالیان ریاست مجلس برای ایشون واقعا موج میزنه؟ تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خواسته‌اند از تلاش‌های ایشان به نحوی تشکر شود و نسبت به کوتاهی‌ها، اغماض گردد. موفق باشید

27928
متن پرسش
سلام علیکم استاد: عید سعید فطر بر شما مبارک باد. چند روز پیش سوالی خدمتتان فرستادم که با این شماره ۲۷۸۹۰ ثبت شد. خواهش کردم پاسخ را خصوصی ارسال فرمایید. متاسفانه هیچ پاسخی برای بنده نرسید. از لطف حضرتعالی ممنون و به دعای خیر شما به شدت نیازمندم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به صورت شخصی برایتان به صورت زیر ارسال شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش چیزی در این مورد به نظرم نمی‌رسد. موفق باشید

27926
متن پرسش
سلام استاد: ۱. جزوات و کتابها و سخنرانیهای جنابعالی در رابطه با هایدگر کدامند برام معرفی کنید. ۲. شرح فصوص علاوه بر فص آدمی و شیثی دیگه کدام فص را شرح دادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به طور مستقیم چیزی از هایدگر ندارم. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نسبت به نگاه هایدگر بیگانه نباشد. ۲. همه‌ی فصوص، شرح داده شده است ولی نیاز به مقدماتی است که سیر مطالعاتی سایت متذکر آن می‌باشد. موفق باشید

27922
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: از اینکه مصدع اوقات شریفون میشم عذر خواهم یه سوالی خدمتون داشتم در مورد یه بنده خدایی که میگه من بجایی رسیم که نیازی به نماز خواندم ندارم خدا رو با تمام وجودم حس می‌کنم، لمس می‌کنم، با خدا نجوا می‌کنم، مناجات می‌کنم، نیازی به این نمازم ندارم. گاهی در مورد خدا هم متن هایی مینویسه به نظر جناب عالی چگونه میشه این فکر رو تصحیح کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود خداوند حتی به پیامبر خود می‌فرماید: «اقم الصلوة لذکری» معلوم است طرف با شیطان نجوا می‌کند که از نماز مستغنی شده است. موفق باشید

27910
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا کسی که ولایت امیرالمومنین (ع) رو قبول نداره میتونه به مقام فنای فی الله برسه؟ آیا حاج شیخ محمد علی حیدری از شاگردان آیت الله بهجت هستن که گفتن از طرف آیت الله بهجت گفته که من هم مثنوی گفتم و مثنوی مولوی عمری کجا و مثنوی علویه من کجا؟ و تو خواب مولوی رو با کلاه سنی ها دیدن و بهش هیچ محلی نداشتن چون ولایت امیرالمومنین (ع) رو نداشته.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با مطالعه‌ی کتاب «روح مجرد» از آیت اللّه حسینی تهرانی در رابطه با نظر مرحوم قاضی، راحت‌تر می‌توانید در این موارد قضاوت داشته باشید. موفق باشید

27897
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می‌توان گفت، صلوات عامل معرفت و سیر از مقام مُلکی و بشری و ظاهری اولیاء الله و اهل بیت (ع) به مقام حقیقت نوری و افلاکی آنهاست و اگر ما به شناخت مقام حقیقت نوری و افلاکی برسیم، این خودش عامل یقین به اهل بیت (ع) و قرار گرفتن مخلصانه در طرح آنهاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:‌ سلام علیکم: همین‌طور است و عملا ما با صلوات خدا به ذوات مقدسه نحوه‌ای از هماهنگی و هم افقی با آن‌ها را در جان خود پایه ریزی می‌کنیم. کتاب «صلوات عامل قدسی شدن روح» که روی سایت هست می‌تواند در این نوع افق گرایی کمک کند. موفق باشید

27898
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: بنده چند سوال داشتم ازتون ممنون میشم پاسخ دهید: ۱. من می‌خواستم چندین سخنران و محقق بهم معرفی کنید که مثل شما قابل اعتماد هستند تا معارف دین و انقلاب را از آنها بیشتر یاد گرفته و بتوانم به بیشتر شبهات درباره ی اسلام و انقلاب پاسخ دهم. ۲. وقتی من با کسی درباره ی عقاید بحث می‌کنم و اطلاعات کافی در زمینه ی دفاع از اسلام و انقلاب ندارم وظیفه ی من چیست؟ نباید بحث کرد تا اطلاعاتم کامل شود یا باید با اطلاعات ناقص بحث کنم؟ ۳. در آخر چندین توصیه از شما می‌خواستم برای ما جوان های مذهبی و انقلابی که دوست دارند کار فرهنگی و روشنگری انجام دهند. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی:‌ سلام علیکم: فکر می‌کنم امثال شهید آوینی و جناب آقای محمد شجاعی و جناب حاج آقا موسویان و آقای رائفی پور و آقای یامین پور و امثال این عزیزان می‌توانند حضور تاریخی شما را به شما متذکر شوند. در مورد بحث با افراد باید سعی کرد به روش حکیمانه و در آن حدی که توانایی دارید وارد مباحث شوید. توصیه‌ی بنده دنبال کردن حدیث «ای اباذر» است. موفق باشید

27888
متن پرسش
سلام مجدد: لطفا می شود روایات و منبع و سندشان درباره توسل را ذکر کنید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش ائمه بیشتر آن است که با حرکات و سکنات خود نشان می‌دهند که چگونه باید توسل جست و به همین جهت مثال دعا ها و زیارت‌های صادر شده از آن‌ها را خدمتتان متذکر شدم مثل آن‌که امام صادق (ع) به یارانشان می‌فرمایند به زیارت امام حسین (ع) برو و این طور زیارت کن و می‌بینید که در آن زیارات، موضوع توسل در میان است. در زمینه‌ی توسل سایت‌های فراوانی در رابطه با دلایل توسل از نظر شیعه و سنی داریم که ذیلا خدمتتان آورده می‌شود. موفق باشید

https://www.porseman.com/article/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86(%D8%B9)/101932

و

http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/128283/%D9%81%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%AD-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C

و

https://www.mehrnews.com/news/3022156/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF

27879
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: چند وقتی عده ای از شیعیان ‌با توسل به ائمه مخالفت می‌کنند و می‌گویند این‌کاریست که هیچ یک از ائمه انجام ندادند و خواندن مرده صحیح نیست. تشکر. خدانگهدار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در روایات خود به خصوص از حضرت رضا علیه السلام داریم وقتی بر مزار متوفی حاضر شدید و برای او قرآن خواندید و دعا کردید، از یک طرف دعای شما برای او موثر خواهد بود و از طرفی دیگر او دعا می‌کند و دعای او برای ما مفید می‌باشد. همچنین آیا زیارت‌هایی که از ائمه صادر شده‌است حکایت از توسل به اولیاء معصوم ندارد؟ اشتباه این افراد از این‌جاست که گمان می‌کنند ما اولیاء الهی را منشأ بالذات کمالات می‌دانیم در حالی که آن‌ها مظاهر فیض الهی‌اند.

27877
متن پرسش
سلام علیکم: در زیارت آل یاسین می‌خوانیم «انتم الاول و الآخر» و این خطاب به ذوات مقدسه است و حضرتعالی هم در کتاب شرح زیارت آل یاسین نکاتی درباره اش مرقوم فرمودید. اما هنوز برایم ابهام است که چگونه ذوات مقدسه را اول و آخر می‌شماریم و می‌گوییم انتم الاول و الآخر؟ اگر ممکن است کمی در این باب توضیح داده شود و اینکه این مطلب از نظر ارتباط با اسماء الهی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر جا که حقیقت معنوی در صحنه باشد، نسبت به آن صحنه آن حقیقت در عین آن‌که اول است، آخر است حتی حقیقت نفس ناطقه در بدن که هر چه از بدن ظاهر شود، از نفس ناطقه است و آن‌چه که بعد از بدن می‌ماند نیز نفس ناطقه است. اولیاء الهی به اعتبار واسطه‌های فیض عالم هر جا فیضی ظاهر شود، آن‌ها در میان هستند و در نهایت هم همه چیز از کمالات عالم انسانی به آن‌ها ختم می‌شود. موفق باشید

27876
متن پرسش
سلام استاد‌: استاد ببخشید امثال شما یا رهبر، چجوری انقدر حوصله دارید؟ انقدر تکرار حرفای زمین مونده، صبر، اصرار، انرژی و روحیه؟ استاد من و دوستام که مثلا بچه مذهبیای جامعه ایم انقدر درگیریای درونی و افکار بد میاد سراغمون که اکثر روزا حال ادبار داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شدید که جبهه‌ای توحیدی مقابل جبهه‌ی استکبار به ظهور آمد، می‌دانید که دیر یا زود جبهه‌ی توحیدی زمینه‌ی افول و نابودی جبهه‌ی کفر را فراهم می‌کند. این‌جاست که هر اندازه صبر و مقاومت در جبهه‌ی توحید بیشتر باشد نه تنها اهل توحید در استقرار روحانی محکمی قرار می‌گیرند، جبهه‌ی کفر نیز سرعت نابودی‌اش بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید

27855
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: خدا قوت. سوالم از استاد این هست که مباحثی که تحت عنوان قانون جذب توسط برخی افراد و حتی سخنرانان خارجی که شاید هم فراماسون باشند، صلاح هست گوش بدیم یا نه؟ چون اگر اینچنین قانونی وجود نداره پس چرا در زندگی شخصی جواب میده (من خودم تا مقداری امتحان کردم ولی ادامه ندادم) کسی هم نیست که تا حالا تحلیل کرده باشه. لطفا راهنمایی کنید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد چیزی شبیه آن شعر جناب مولوی است که می‌فرماید:

طالب هر چیز ای یار رشید / جز همان چیزی که می‌جوید ندید

به هر حال قضیه از توهّمات بیرون نیست. موفق باشید

27853
متن پرسش
استاد محترم سلام: یک مسئله ذهنم رو سخت بخود مشغول کرده است۔ حضرت آیت الله حسن زاده آملی در شرح فصوص خود بظاهر بر بیان ابن عربی صحه گذاشته اند که حدیث متنازعه تأبير النخل رو بیان کرده ازش برای بیان مطلب خویش تایید گرفته است۔ آیا حدیث مذکور برای ما قابل پذیرش هست؟ اگر این از برخی مواردی می باشد که ابن عربی دچار خطا شده است چرا آیت الله حسن زاده آملی درباره اش توضیح نداده اند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد در بین علمای شیعه که به یک نحو سهوالنّبی را پذیرفته‌اند، بعضاً ردّ نشده. و شاید استاد بنای ورود بر چنین مواردی را نداشته‌اند به‌خصوص که جناب ابن‌عربی حرف اصلی‌اش چیزی بالاتر از این نکات است. موفق باشید

27857
متن پرسش
سلام استاد. این چند مورد از کتاب ترجمه ی قانون شیخ الرئیس می باشد: ۱. از آنجا كه نيروهاى نخستين درون اركان، چهار چيز است، گرمى، سردى، ترى، و خشكى، روشن است كه همه مزاج هاى اجسام در عالم فسادپذير، فقط از اين چهار نيرو (كيفيت) ناشى مى گردند. ۲. اين ترتيب در مزاج اعضاى بدن توسط جالينوس ابداع شده است. ۳. اين نظريه بسيارى از طبيبان است، ولى جالينوس حرارت غريزى را از آتش عنصرى آميخته، با ساير عناصر تشكيل دهنده بدن، مى داند، و رازى نيز به اين نظريه تمايل نشان داده است و حرارت غريزى را نوعى آتش مى داند. ۴. درباره اخلاط مطالب ديگرى به جا ماند كه بر طبيبان بحث در آنها روا نمى باشد، زيرا از فن طب قلمداد نمى شود، بلكه بر حكيمان است تا در آن موضوعات به كاوش پردازند، لذا از طرح آن مباحث در اينجا خوددارى نموديم. استاد گرامی! حال که به قول ابن سینا، صحبت در مورد مزاج و اخلاط که پایه ی طب سنتی می باشد بر عهده ی حکیمان است و نه طبیبان، به نظر شما بعد از طرح ماده المواد که چهار عنصر را دخیل در موجودات می داند و بر اساس آن طبایع به وجود آمد که با ارجاع به جالینوس نشان می دهد سابقه ای به طول فلسفه ی یونان دارد، آیا این چهار عنصر در ماده المواد اکنون با پیشرفت علم و فلسفه منسوخ نشده و اساسا پایه ی طرح مزاج بر این مبنا اشکال ندارد؟ نظر ائمه در مورد مزاج ها چه بوده؟ التماس دعا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده در این موارد صاحب‌نظر نیستم و نمی‌دانم چرا جناب ملاصدرا که بنای ورود حِکمی در امور دارند، به صورت جدّی در آن موضوع ورود نکرده‌اند شاید آن را جدّی نگرفته‌اند. موفق باشید

27848
متن پرسش
از شما میخام خواهش کنم تا حد امکان ایرادات این پیام را از لحاظ اسناد تاریخی بفرمایید تا ان شاءالله من بتونم ایشون را راهنمایی کنم و متوجه اشتباهات پیام بشوند. پیام: آنچه کمتر از علی (ع) شنیده ایم:
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام پیام؟! موفق باشید

27799
متن پرسش
سلام خدا قوت عذر میخوام جواب سوال۲۷۷۴۷ قرار بود برای بنده ایمیل بشه که نشده... ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سوال بطور خصوصی برای ایمیل شما ارسال شده است،مجددا نیز ارسال شد.اگر جواب به دستتان نرسیده است مشکل مربوط به ایمیل و یا سیستمی که با آن کار میکنید میباشد. موفق باشید

 

27782
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی، مختصر اینکه آیا ترس و وحشت قبر برای همه وجود دارد یا به خاطر گناهان خاصی است راه نجات از این وحشت چیست؟ ‏با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً برای عبور از ساحت دنیا و حضور در عالَم برزخ و قیامت، هر روحی که باشد کم یا زیاد، فشارهایی دارد مگر اولیای معصوم یا کسانی که در همین دنیا خود را در قیامت حاضر کرده باشند. مجلّدات معاد از آیت اللّه حسینی تهرانی نکاتی در این مورد را برایتان روشن می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!