بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24375
متن پرسش
سلام علیکم استاد در همایش اربعین تمدنی در تالار قدس حرم مطهر رضوی سه سال پیش در خدمتتون بودم نظرتونو درباره استاد عین صاد سوال کردم از قول آیت الله مصباح فرمودید ایشون فرمودند که آقای صفایی علامه در تربیت بود. سوالم این بود که خودتون شنیدید یا اینکه نقل قول از عزیز دیگه ای فرمودید .ممنونم از اینکه جواب میدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان سال‌های اول انقلاب بود یادم نیست چون در آن سال‌ها به مناسبت‌های مختلف در منزل آیت اللّه مصباح گفتگوهایی با ایشان داشتم. احتمال می‌دهم رفقا سؤال کرده باشند و برای بنده نقل نموده‌اند. موفق باشید

24379
متن پرسش
سلام استاد عزیز: از یه نفر شنیده بودم که علامه حسن زاده گفته شب ۲۳ ماه مبارک رمضان هر کی موقع قرآن به سر قرآن رو باز کنه و رو سرش بزار. همون صفحه ای که باز شده تقدیر یک سال توش نوشته شده. برای من صفحه اول و دوم سوره ص اومده. نظر شما در مورد این آیات چیه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان بر روی این سخن قسم خورد. یک نکته‌ی ذوقی است که نباید ذهن خود را مشغول آن کرد. بنده این سخن را از افراد متفاوتی شنیده‌ام و ربطی به آیت اللّه حسن‌زاده ندارد. موفق باشید

24364
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در جایی فرمودید که جریان اصلاحات سعی در جذب دکتر داوری دارد تا ایشان را برای خود ثبت کند (قریب به مضمون) چرا جریان انقلابی از ایشان بهره کافی نمی برد که اینگونه بشود. همیشه باید روزنامه های اصلاحات پیشرو باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از همین جهت گله‌مندم که چرا ما مذهبی‌ها از چنین استاد اندیشمندی استفاده‌ی لازم را نمی‌بریم. بد نیست در این رابطه به سؤال و جواب شماره‌ی ۲۴۳۷۴ نظری بیندازید. موفق باشید

24370
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: استاد در سوال ۲۴۳۴۵ در مورد صحبت آقای دکتر ابراهیم فیاض نسبت به جریان های دانشجویی پرسیدم که جوابی حاصل نشد. من باب یاد آوری خواستم بگم اگه ممکنه توضیحاتی برای روشن شدن ادعا ی دکتر فیاض بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مطالب را نخوانده‌ام. اگر چیزی از آن‌ها دارید بفرمایید تا بنده نیز در جریان قرار گیرم. موفق باشید

24355
متن پرسش
سلام و خدا قوت استاد چند مطلب ۱. این‌که انسانها در قیامت عریان‌ و گرسنه و... محشور می شوند برای همه انسان هاست؟ حتی شهدا؟ و این عریان بودن خب یک تحقیره و چرا خدا این تحقیر رو برای ما خواسته؟ حشر که قبل از حساب رسی و جهنمه پس چرا این عذاب رو قبل از حساب رسی برای عموم انسانها خواسته؟ ۲. درباره سوال ۲۴۳۴۰ که مسئله انتظار فرج از نیمه خرداد کشم هست، خواستم این متن از آیت الله حائری شیرازی (ره) رو خدمتتون تقدیم‌ کنم. سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم خیلی‌ها فکر می‌کنند چون رحلت امام در ۱۴ خرداد است، امام با شعر مذکور،‌ از رفتن خود خبر داده است. نه! منظور امام این نیست. منظور امام، استثناء بودن جریان نیمه خرداد است. نیمه خرداد، ثمرۀ هزار و صد سال غیبت کبری است. غیبت چطور شروع شد؟ نامه‌ای از سران شیعه برای امام یازدهم آمد که بیلان و هزینه کرد پول‌هایی که خدمت شما فرستاده‌ایم را به ما بدهید! حضرت یک کلمه جواب داد: «اگر امامت امر مستمری است، چرا چنین چیزی از اجداد و پدران من درخواست نشده است؟» و ازآن‌پس پرده سیاهی در اتاق ایشان نصب شد و مردم حق دیدن حضرت را نداشتند و فقط صدای ایشان را می‌شنیدند. امام بعدی که آمد، مردم حتی صدای ایشان را نشنیدند. فقط از طریق چهار نایب در مدت هفتاد سال با امام ارتباط داشتند. امام غایب شد تا چه بشود؟ غیبت ایشان برای آشکار شدن قدر و قیمت اوست. خداوند نعمتی را می‌گیرد که مردم قیمت این نعمت را بدانند. انسان در خوف، قیمت امنیت را می‌داند. در مرض، قیمت سلامت را می‌داند. در غیبت هم قیمت امام خود را می‌داند. هزار سال غیبت این اثر را داشت که مردم به قیمت امامت و قدر امامت آشنا شوند و برای نایب امام «جان بدهند». اولین هدایای خود را دادند و حکم اعدام امام، تبدیل به زندان شش‌ماهه شد. از آن زمان، مردم مرتباً شهید دادند. شهدای پانزده خرداد شهدای راه امام زمان هستند. شهدای «وثیقهٔ ظهور» هستند. حضرت یعقوب (ع) نپذیرفت که بنیامین را در اختیار برادران قرار دهد مگر اینکه وثیقه بدهند؛ چون به آن‌ها گفته بود «هَل آَمَنُکم عَلَیه إِلاَّ کمَا أَمِنْتُکم عَلَی أَخِیه مِنْ قَبْل» خداوند هم به ما می‌گوید: یازده امام دادم اما این دوازدهمی را بدون وثیقه نمی‌دهم. حضرت امام، پانزده خرداد را وثیقه اول می‌داند و تاکنون این وثیقه گذاری در صبر و بصیرت ادامه پیداکرده است و می‌بینید که انقلاب اسلامی در عالم، روزبه‌روز درخشان‌تر می‌شود؛ همان‌طوری که قبل از طلوع خورشید وقتی سپیده آمد، فضا مرتباً نورانی‌تر می‌شود. ما این سپیده را در نیمه خرداد می‌بینیم. منبع: کانال رسمی ایت الله حائری شیرازی خیلی ممنونم التماس دعای فرج یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این‌طور نیست که همه در موقف حشر عریان و گرسنه باشند. این مربوط به آن‌هایی است که خود را در جایی که همه‌ی ابعاد انسان ظهور می‌کند، خود را با تقوا نپوشانده‌اند و با تغذیه‌های معنوی سیراب ننموده‌اند. ۲. سخن آیت اللّه حائری شیرازی«رحمة اللّه‌علیه» در مورد «انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم» سخن بسیار ارزشمند و به‌جایی است. رحمت خدا بر آن مرد حکیم باشد. موفق باشید

24358
متن پرسش
با سلام و احترام: مرحوم علامه طباطبایی در نهایه‌الحکمه به‌نقل از فارابی می‌فرماید: «هرگاه افراد یک سلسله موجود بالفعل و نامتناهی، هر یک در وجود خود نیازمند به وجود دیگری ورای خود باشد، کل آن سلسله بی‌نهایت نیز در وجود نخواهد آمد؛ مگر آن‌گاه که موجودی ورای آن باشد». لطفاً تشریح بفرمایید چه ضرورت عقلی در کار است که موجود مذکور در انتهای نقل قول، به نوبه خود علتی نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب فارابی نکته‌ی بزرگی را با بشریت در میان می‌گذارد که وقتی با مجموعه‌ای از موجودات محدود روبه‌روئیم، عملاً با مجموعه‌ای از موجوداتِ معلول روبه‌روئیم و بدیهی است که باید به علتی غیرِ محدود و غیرِ معلول ختم شود. موفق باشید

24356
متن پرسش
جناب استاد سلام: چرا شخصی مثل جورج بارکلی که کشیش بوده در فلسفه دچار انحراف شده و در باتلاق ایده آلیست دچار شده که به عقیده بنده اصلا لزومی به این طرز تفکر هم نبوده چون هم می‌توانسته پیشرفت علوم را ببیند و هم زمان تبلیغ دین کند، در آن زمان مگر چگونه بوده که قبول پیشرفت علوم مادی را هم ردیف با بی دینی می‌دیده که برای تخریب آن علوم و پیشرفت آنها لاجرم خود را به باتلاق ایده آلیست گرفتار کرده تا آن علوم را بی ارزش جلوه دهد؟ آیا در آن زمان کسی نبوده تا در مقام رد نظرات و تفکر او بر آید؟ آیا در رد نظریه و تفکر او کتاب یا جزوه و یا متنی هست؟ البته نوشته ی شما را خواندم و حتی سوالی که از او کرده بودید، اما بنده دنبال یک رد و نقد مفصل می باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سخن بارکلی باید تأمل کرد. حرف ساده‌ای نیست از آن جهت که متوجه شده است آن‌چه از اشیاء خارج در ذهن ما است نمی‌تواند معلولِ پدیده‌های خارج از ذهن باشد زیرا معلول، باید از علتیِ برتر به‌وجود آید. در حالی‌که معلومات ذهنی ما از جنس علم‌اند و پدیده‌های خارجی از جنس ماده. جناب صدرالمتألهین این مشکل را این‌طور حل کرده است که معلول خارجی معّداتی هستند که نفس ناطقه‌ی انسان آماده شود و صورتی متناسب با شیئ خارجی را با ارتباطی که با «واهب الصور» پیدا می‌کند در خود إبداع نماید. موفق باشید   

24350
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: استاد جان خوابی دیشب دیدم که اکر لطف بفرمایید تعبیر بفرمایید ممنون می شوم. در خواب تعداد زیادی مار دیدم که جسم نداشتند یعنی فقط با یک خط منحنی نورانی حدود جسم آنها مشخص شده بود ولی داخل این خط چیزی نبود و آن خط هم از جنس نور بود در واقع تعدادی مار زنده بودند که از خطی نورانی بدنشان تشکیل شده بود ولی بدنشان تو خالی بود، بعد کسی در خواب به من می گفت اگر بتوانی این مارها را ببینی می توانی عالم باطن را ببینی و من تعداد زیادی از مارها را می دیدم و هرکدام از مارها را که می دیدم مرتب خدارا شکر می کردم. ممنونم استاد جان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باور بفرمایید بنده هیچ علمی در تعبیر خواب ندارم. موفق باشید

24349
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. در نقد روشنفکران دینی مانند سروش و ملکیان و شبستری کتاب «دین اندیشان متجدد» از آقای محمدمنصور هاشمی انتشارات کویر کتاب خوبی هست؟ کتاب «هویت اندیشان و میراث فکری سید احمد فردید» از همین نویسنده چطور؟ ۲. استاد عزیز آشنایی من با شما و کتاب هايتان در حوزه غرب شناسی مانند علل تزلزل تمدن غرب، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی و... تاثیر زیادی بر نگاه من به غرب گذاشت و از طریق شما بود که من با آقای دکتر داوری اردکانی آشنا شدم و علاقه مند شدم که کتاب های ایشان درباره غرب و مدرنیته مانند درباره غرب را مطالعه کنم و انصافا چیزهای زیادی از ایشان آموختم مخصوصا اینکه فهمیدم نسبت ما با غرب به صورت رد و قبول مطلق یا غرب مخلوطی از چیزهای مثبت و منفی بی ارتباط با هم هست و ما مختاريم که مثبت ها را اخذ کنیم و منفی هایش را طرد کنیم، نیست. درست هست که غرب یک عالم هست ولی یک کل واحد مطلقاً خوب یا بد هم نیست و ما هم چاره ای جز تلفیق و گزینش چیزها از عالم غرب نداریم اما نباید با تقلیل گرایی و ساده انگاشتن پیچیدگی های تاریخ غرب تصور کنیم که غرب صرفا مخلوطی از چیزهای خوب و بد جدا از هم هست و ما هم می توانیم به راحتی اجزای این مخلوط را از هم جدا و خوبی های آن را گزینش کنیم، تفکری که هنوز هم در جامعه ما و متاسفانه در بین جریان های انقلابی و اسلام گرا وجود دارد. شاه بیت تمام حرفهای دکتر داوری توجه به امکان ها و شرایط تاریخی مدرنیته و خودمان هست و خطاب به جريان هایی که به دنبال توسعه و ترقی تاریخ غرب مدرن هستند می گویند باید با توجه به شرایط و امکانات تاریخ خودمان و با خودآگاهی تاریخی و برون رفت از تقلید و غربزدگی با همت قدم در این راه دشوار بگذاریم و از طرفی خطاب به جريان هایی که به دنبال عالم دینی ماورای مدرنیته هستند می گویند اولا راه بیرون شدن از وضع کنونی از درون جهان موجود می گذرد و تجدد را نمی توان دور زد و از کنارش گذشت بلکه اگر راهی گشوده شود آن راه را در درون باید جست و ثانیاً باید شرایط و امکانات و مقدمات این راه را فراهم کرد و با همت آن را طی کرد و با صرف دستورالعمل سیاسی و حکومتی نمی توان این امر تاریخی و کلان را متحقق کرد. در نهایت اما یک سوالی همیشه برای من مطرح بوده و آن اینکه آیا تأسی ایشان در فلسفه به امثال گادامر و هایدگر و نگاه تاریخی نگری به همه چیز باعث نمی شود ما به یک جور نسبی گرایی معرفتی دچار شویم؟ اینکه ایشان به همه چیز به صورت تاریخی نگاه می کنند باعث نمی شود ایشان به امری ماورای ادوار تاریخی بشری و فراتر از آن قائل نباشند؟ با توجه به اینکه کسانی مانند آقای عبدالکریمی که به هایدگر و گادامر اقتدا می کنند در نهایت کارشان به نفی ذات گرایی (در این صورت چیزی از اصول اعتقادی دین و شریعت باقی نمی ماند) و نفی اصالت دادن به امور دینی و معنوی ورای ادوار تاریخی که هایدگر و گادامر مطرح می کنند می کشد. اگر طبق فرمایش شما حساب آقای عبدالکریمی و تفکراتشان از دکتر داوری جداست پس چرا دکتر داوری کم و بیش به ایشان ارادت دارند و مثلاً مطالب کتاب پایان تئولوژی ایشان را تقریباً تایید می کنند؟ البته من با مباحث فلسفی آشنایی عمیق و مداوم نداشته ام و بیش تر مباحث غرب شناسی را دنبال می کردم ولی انگار احساس می کنم در عمق تفکر دکتر داوری یک جور نسبی گرایی تاریخی نهفته هست و ایشان همانند اشپنگلر حرکت تاریخ را ادواری می دانند به طوری که سیر حرکت تاریخ تکاملی نیست و هدف مشخصی ندارد و دوره های تاریخی می آیند و می روند و مثلاً همان طور که تاریخ غرب از ۲۵۰۰ سال پیش شروع شده و الآن در حال احتضار هست زمانی پایان خواهد پذیرفت و دوره تاریخی و عالم دیگری طلوع خواهد کرد و آن عالم هم سیر و مراحل و ظهور و افولی خواهد داشت و در نهایت پایان خواهد پذیرفت و عالم دیگری جایگزین آن خواهد شد و همین طور تا ابد این دور ادامه خواهد داشت و شواهدی هم از این نگاه ایشان در کتاب هايشان یافت می شود حال آیا فکر نمی کنید ارجاع دادن صرف جوانان انقلابی و دین گرا به دکتر داوری یا فردید فقط به خاطر آنکه ایشان تجدد را نقد می کنند بدون اینکه تفاوت بنیادین نگاه این افراد به دین، اسلام، ماوراءالطبيعه، تاریخ را متذکر شوید کار خطرناکی هست؟ شاید بگویید نباید جوانان حزب اللهی و دلبسته انقلاب اسلامی و امام خمینی خوشان را از تفکرات امثال دکتر داوری محروم کنند. قبول. من هم با واکنش های تند و کوته نظرانه و بدون عمق آقای عباسی در برابر تفکر فيلسوفانه دکتر داوری مخالفم و تاسف می خورم ولی به نظر من با وجود بهره های فراوانی که می توان از اشارات دکتر داوری در راه تحقق تمدن نوین اسلامی گرفت اما نگاه ایشان به دین، وحی، نبوت، نقش ولی معصوم در دنیا و زندگی انسان ها، حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا و قبل از قیامت اساساً با نگاه بزرگان دین و بزرگان تشیع تفاوت دارد و ایشان هم مثل آقای عبدالکریمی و دیگر اساتید غالب دانشگاهی ما این چیزها را سنتی و صرفاً متعلق به گذشته می خوانند و نقشی برای آن ها در جهان کنونی قائل نیستند و چه بسا بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی را سنت گرا و بنيادگرا قلمداد کنند. شاید دکتر داوری مانند سروش، ملکیان، شبستری آشکارا کارکرد دین در زندگی بشر در تمدن سازی و تکامل تاریخ در حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا را زیر سوال نبرند اما تلویحاً اصالتی برای آنها قائل نیستند و آنها را هم عرض امور بشری دیگر که ممکن است زمانی در یک دوره تاریخی اتفاق بیفتد و سپس بعد از سال ها افول کند و عالم دیگر جایگزین آن شود قلمداد کنند. هم چنین به نظر می رسد ایشان به رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر اعتقادی ندارند. آیا نگران این نیستید که با توصیه مدام و بی حد و حصر جوانان حزب اللهی (که زیاد اطلاعی از مباحث فلسفی و معرفتی ندارند و صرفاً علاقه مند به مباحث نقد مدرنیته هستند) به دکتر داوری باعث انحراف و اعوجاج آن ها در مسائل اعتقادی و معرفتی شوید؟ این اتفاقی است که احساس کنم برای من پیش آمده و مثل زمان قبل از آشنایی با دکتر داوری به تمدن نوین اسلامی و تحقق آن اعتقاد محکم و استواری ندارم. ۳. نظر شما درباره مقاله ای که اخیراً آقای حامد زارع با عنوان چه کسی ایدئولوگ انقلاب ۱۳۵۷ بود؟ سروش یا داوری؟ در روزنامه سازندگی نوشته چیست؟ آقای زارع در عین اینکه سروش و ادعاهای همیشگی او درباره دکتر داوری را نقد کرد، سروش و شریعتی و آل محمد و فردید و نراقی را فراهم آورندگان زمینه های انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ و پيشگامان مسابقه تجدد ستیزی معرفی کرد. دکتر داوری را به عنوان کسی که از همان قبل از انقلاب درباره ایده گزینش از غرب به تجدد ستيزان نقد کرده بود معرفی کرد اما مهم تر اینکه آقای زارع جوری از انقلاب اسلامی و اینکه سروش معلم جمهوری اسلامی در اراده سیاسی برای انقلاب فرهنگی بوده، صحبت می کند که انگار اساساً انقلاب اسلامی و تمام اتفاقات بعد از آن که به قول ایشان ناشی از تجدد ستیزی محض نخبگان ما بوده کار عبث و اشتباهی بوده و به اسم دفاع از دکتر داوری و حمله به سروش آشکارا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال برده. چرا باید این مقاله که آشکارا انقلاب اسلامی را زیر سوال می برد در سایت ایشان منتشر و عملاً به ایشان منتسب شود؟ حتی با استناد به کتاب های اخیر ایشان نمی توانیم بگوییم ایشان اساساً فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند و آقای زارع با نقل و قول ناقص و یک جانبه از کتاب های ایشان سروش را نقد کردند ولی چرا این مقاله که آشکارا سیاسی و جناحی و یک جانبه بود در سایت دکتر داوری منتشر می شود و آیا با رضایت و اطلاع شخص خودشان بوده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کرده‌اید. بنده آن‌چه می‌دانم را به طور اختصار عرض می‌کنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.

۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمی‌شناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.

۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح می‌کنند را به خوبی تقریر کرده‌اید. ولی نمی‌دانم چرا از آن مطالب برداشت کرده‌اید که انسان با مطالعه‌ی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبی‌گرایی می‌شود؛ در حالی‌که حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوه‌ای از حضور تشکیکی است و این، به هیچ‌وجه آن نوع نسبی‌گرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.

۳. در موضوع حضور سنت‌های جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنت‌ها، نشانه‌ی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دست‌بسته است و ما این را در آموزه های دینی خود به‌خوبی متوجه هستیم.

۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمی‌دانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری این‌طور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه می‌گفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیک‌بودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفته‌ی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچ‌وقت خدا پایان نمی‌یابد، و برای آن‌که عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آن‌که دوران دینداری تمام شده است. در حالی‌که آن‌چه بنده برداشت کرده‌ام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل می‌کند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکی‌بیاس در مورد سقراط می‌گوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا می‌باشم.

5- می‌فرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمی‌شود؛ نمی‌دانم به آخرین مقاله‌ی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشته‌اید که در فرازی از آن مقاله می‌فرماید:

« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»

بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشته‌ام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لب‌المیزان» می‌توانید دنبال کنید.

6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژه‌های دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.

7- در موضوع ایدئولوژیک‌کردن انقلاب اسلامی می‌توان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربه‌تر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بی‌تقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کرده‌اید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نه‌تنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید

24338
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و تمام همراهان ایشان: آیا امکان داره گلچینی از پرسش و پاسخها در قالب کتابی دربیاد؟ خیلی عالی میشه، هم خوندنش جذاب‌تر هست هم این سوالات و جواب های شما برای ما راهگشاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا در این فکر هستند. موفق باشید

24337
متن پرسش

سلام: الحمدلله به همراه تعدادی معلم انقلابی جوان اهل بحث و کتابخوانی می خوایم ان شاءالله یک دوره مقالات و کتب شهید آوینی رو مطالعه کنیم و هر هفته روی مطالب خوانده شده با هم تبادل نظر انجام بدیم. ان شاءالله. ولی هرچی دنبال سیر مطالعاتی کتب شهید آوینی می گردیم چیزی پیدا نمی کنیم. چون مقالات و کتب شهید در زمینه های مختلف اعم از هنر، غرب شناسی، انقلاب و ... هستند. لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه باید هر موضوع رو شروع کنیم و چه سیر و ترتیبی توی مطالعات داشته باشیم؟ اصلا از کدام موضوع شروع کنیم بهتره؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

 

24337- باسمه تعالی: سلام علیکم: از هر کجا که شروع کنید همان‌جا اول کار است. برکات خوبی حاصل می شود. رفقا کارهایی کرده اند از این قبیل:

عصر جدید

گزین گویه هایی از سید شهیدان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی

۱. موعد سرنگونی فرارسیده است...

غرب ذاتی پارادوکسیکال دارد و این پارادوکس های پایانه ای، سرنوشت محتومی هستند که تمدن امروز به سوی آن راه می سپرده است. انفجار اطلاعات از همین ترمینال هایی است که تناقض نهفته در باطن تمدن امروز را آشکار خواهد کرد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم بنیان هایی بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت.  قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند؛ همچون انفجار نور. شوروی نیز تا آن گاه که فصل فروپاشی اش آغاز نشده بود خود را قدرتمند و یکپارچه نشان می داد و غرب نیز آن را همچون دشمنی بزرگ در برابر خویش می انگاشت. تنها بعد از فروپاشی بود که باطن پوسیده و از هم گسیخته شوروی آشکار شد. اکنون در غرب، همه چیز با سال های دهه ۱۹۳۰ تفاوت یافته است. مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی آید به فردا می نگرند. آنها هر لحظه انتظار می کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن آشکار شود. برای آنکه ردیف منظم آجرهایی که متکی بر یکدیگر هستند فرو ریزد، کافی است که همان آجر نخستین سرنگون شود. تمدن ها هم پیر می شوند و می میرند و از بطن ویرانه هاشان تمدنی دیگر سر بر می آورد. در آغاز، تمدن با یک اعتماد مطلق به قدرت خویش پا می گیرد و هنگامی که این احساس جای خود را به عدم اعتماد بخشید، باید دانست که موعد سرنگونی فرارسیده است. «انفجار اطلاعات»

۲. او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت...

تحولاتی که این روزها در کره زمین روی می دهد نوید عصر دیگری را می دهد که در آن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر ، نه از شرق و نه از غرب ، که از خاورمیانه بر خواهد خاست. همین که دهکده جهانی آقای مک لوهان انکار شود و «وضع موجود» در خطر افتد به منفعت همه انقلابیونی است که عصر دیگری را انتظار می کشند. و مردم جهان هم اگر ترس از مرگ و عدم آرامش بر تفکر اتشان سایه نمی انداخت، در می یافتند که چقدر از وضع موجود خسته اند. کره زمین خسته است . بشر بعد از قرن ها زمین گرایی و خود پرستی احساس می کند که نیازمند عالم معنا است . او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت، اما نه «بی رنج» بلکه «با رنجی بسیار» این دوران رنج اکنون سر رسیده است. «ايمان منجی جهان فردا»

۳. یک تحول انفسی به سوی قبله ای جدید...

روشنفکران سرگردان که دریافته اند منع مردم از راه دین تنها با ایجاد شک در بنیان های شریعت به قصد آشتی دادن دین مردمان با دنیای جدید و استحاله فرهنگ سنتی در فرهنگ غرب و انحلال عقل دینی در خرافه های علم نمای این روزگار میسّر است، در جست و جوی ترفندهایی برای عُرفی کردن احکام منطقی و اعتباری و اخلاقی غرب هستند، غافل که این تبدیل و تحول در فرهنگ متعارف، همواره سیری از درون به سوی بیرون دارد و تا یک رویکرد باطنی به تبع یک تحول انفسی به سوی قبله ای جدید ایجاد نشود، عُرف یک جامعه متحول نخواهد شد. پس اینان به تجدید نظری پروتستانتیستی در دین اسلام امید بسته اند، حال آنکه این عصر که باید آن را «عصر توبه انسان » نام نهاد، متناظر معکوس نهضتی است که در رُنسانس اتفاق افتاد. بشر یک بار دیگر – و این بار در سطح تمامی سیاره زمین – متوجه قبله معنویت شده است و این توجه به زودی همه معادلات و مناسبات را به هم خواهد ریخت و زمین از این وضع تعادل ناپایداری که در آن واقع شده است بیرون خواهد آمد. «آزادی قلم»

۴. زلزله ای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت...

اضطرابی که بشر امروز را فرا گرفته است نشان از یک زلزله قریب الوقوع دارد، زلزله ای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت و نسبت انسان را با خویشتن خویش و عالم دیگرگون خواهد کرد. از آنجا که تمدن امروز جهان را در تسخیر دارد، انقلاب فردا نیز یک واقعه جهانی خواهد بود و به یکباره همه عالم را خواهد بلعید. حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی _ و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی(س) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسان هایی جست که به خلیفه اللهی مبعوث شده اند. فصل الخطاب با انسان کامل است و لا غیر.آغازی بر یک پایان

5 این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد...

عالم در گیر حادثه عظیم تحولی است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنو لوژی، که از عمق روح مجرد انسان بر خاسته است، استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در  ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزهای محدود نمی ماند و اگر رنسانس توجه بشر را از آسمان به زمین باز گرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد . این راهی است که انسان فردا خواهد پیمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاییسم و اوما نیسم در همه صورت های آن محکوم به شکست هستند.پروسترویکای اسلامی وجود ندارد

6 فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه...

غرب نیز دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد . غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخی اومانیسم بوده اند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده. رفع تباین ایدئولوژیک شرق و غرب سیاسی نیز از نشانه های تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان نهاده است. " فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه...." پروسترویکای اسلامی وجود ندارد

عصر تمدن غرب و سیطره روح سرمایه داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است ....آدم فریب خورده و از بهشت حقیقت وجود خویش هبوط کرده ، اما دیگر توبه اش مقبول افتاده است و زود است که باز گردد: "فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه ." ...وفاق اجتماعي

 

7 خورشیدی تازه را در آسمان تاریخ...

انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر جدیدی در كره‌ی زمین است كه دیر یا زود آثار تحقق آن را در جهان آینده خواهیم دید. این انقلاب صرفاً با وجه سیاسی تمدن غربی یعنی امپریالیسم رو در رو نیست. همان طور كه پیش از این عرض شد، مثل این سخن، مثل آن است كه بگوییم: «ما فقط با دندان‌های غول می‌جنگیم و به بقیه‌ی اعضایش كاری نداریم.» آیا می‌توان فقط با دندان‌های غول جنگید و با مغز آن كاری نداشت؟ انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر فرهنگی جدیدی در عالم و سرمنشأ تحولی فرهنگی است كه در آینده بنیان همه چیز را، از اقتصاد و هنر گرفته تا سیاست و تمدن، زیر و رو خواهد كرد و طرحی نو در خواهد افكند. ریشه‌ی همه‌ی تحولات ظاهری فردی و اجتماعی در تحولات اعتقادی است و به‌همین علت است كه حقیر با یقین كامل و با اطمینانی اینچنین، درباره‌ی آینده‌ی جهان سخن می‌گویم، چرا كه اكنون امت مسلمان بار دیگر به پیمان نخستین خویش با آفریدگار جهان بازگشته است، به عهد الست:« ألست بربكم قالوا بلی» و این عهد الست، خورشیدی تازه را در آسمان تاریخ متولد ساخته است كه نور آن سراسر جهان را در خواهد نوردید و بنیان همه چیز را دیگرگون خواهد ساخت. ترقی یا تکامل؟

8 عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است...

پیامبران بزرگ همواره در اعصار جاهلی مبعوث گشته اند واین نه فقط به آن علت است که در عصر جاهلیت ، بشر مستغرق در ظلمات بیش تر نیاز به هدایت دارد، بلکه به این علت است که در صیرورت تاریخی حیات بشر این قاعده کلی وجود دارد که انسان تا گرفتار عصری از جاهلیت نشود قابلیت هدایت نمی یابد و اصلآ حکمت وجود شیطان در قصه آفرییش آدم در همین جاست که اگر شیطان نمی بود که انسان را از بهشت حقیقت مثالی وجود خویش به زیر آورد ، او قابلیت «تلقی کلمات» و «توبه» پیدا نمی کرد. " انا لله و انا الیه راجعون " «دایره کاملی» است که عالم هستی را معنا می کند. تلاشی که این انسان بر مهبط خویش برای رجعت به حقیقت وجود خود می کند مجموع تحولات تاریخی است که از حجت اول تا حجت آخر روی می دهد.از رنسانس به این سو که آخرین عصر جاهلیت بشر آغاز شده، حیات تاریخی اقوام انسانی در سراسر سیاره به یکدیگر ارتباط پیدا کرده است تا بشر در حیثیت کلی خویش مصداق محقق بیابد و اگر تحولی روی می دهد برای همه بشریت یکجا اتفاق بیفتد. تعبیر «دهکده جهانی» نشان می دهد که آخر الزمان و عصر ظهور موعود رسیده است، چرا که آن تحول عظیم که بشر در انتظار آن است باید همه بشریت را شامل شود _که خواهد شد. در این آخرین عصر جاهلیت است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش از آسمان معنویت هبوط خواهد کرد _ که کرده است _ و در همین عصر است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش «توبه» خواهد کرد، که با پیروزی انقلاب اسلامی درایران _ که ام القرای معنوی سیاره زمین است _ این عصر نیز آغاز شده و می رود تا بالتمام همه زمین و همه بشریت را فراگیرد. .. عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است و او می رود تا خود را باز یابد. آن که حقیقت را فراموش کند ، به مصداق "نسوا الله فانسیهم  انفسهم " خود را گم خواهد کرد و انسان امروز در یک رویکرد دیگر باره به حقیقت ، می رود تا خود را باز یابد.دولت پایدار حق

9 این سیاره به مرحله‏اى جدید از صیرورت خویش وارد شده...

عصر ما، عصر احیاء مجدّد اسلام و تمهید آن مقدّمات علمى و اجتماعى است كه مبناى تمدّن آینده بشریت در كره ارض قرار خواهد گرفت. براى ما مسلمانان، و خاصّه مسلمانان ایران، هیچ تردیدى در این زمینه وجود ندارد كه از این پس، تاریخ این سیاره به مرحله‏اى جدید از صیرورت خویش وارد شده كه مى‏توان آنرا «عصر توبه بشریت» نامید. این «توبه» كه آثار آن اكنون به روشنى در سراسر كره زمین تشخیص‏پذیر است، به سرعت به انحطاط تمدّن كنونى بشر كه ریشه در «استكبار شیطان» دارد خواهد انجامید و اهل زمین، اهلیت ولایت آل محمد(ص) را خواهند یافت و ظهور موعود اوّلین و آخرین را ادراك خواهند كرد ؛ چرا كه او عینِ ظهور و حضور است و این مائیم كه در غیبتیم و محجوب، و اینچنین بر ماست كه حجاب‏هاى ظلمت را به یكسو زنیم و اهلیتِ حضور بیابیم و زمینه‏هاى رجعت به مبانى اسلام را در همه ابعاد فراهم كنیم.رأى اكثریت

10 و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت...

در اعصار جدید، وضع بشر در برابر جهان، یعنی « چگونه بودن »اش ، تغییر کرده است ...اکنون در سراسر جهان، همه ارواح منتظر دریافته اند که عصر تازه ای آغاز شده است. با این عصر تازه انسان تازه ای متولد خواهد شد – که شده است – و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت... روح زمین عصر تازه ای را انتظار می برده است ...و انقلاب اسلامی طلیعه فردایی دیگر است؛ چشمه آب حیاتی است در دل این وادی ظلمات... انسان با تحولی که به تبع انقلاب معنوی اسلام در جهان ایجاد شده است وضع تازه ای در برابر هستی خواهد یافت. « من »، یعنی « کیفیت حضور انسان در عالم وجود » است که دیگرگون خواهد شد ...رمان و انقلاب اسلامی

11 هر دوره از تاریخ با عهد جدیدی آغاز می شود...

انسان در آغاز عصر تاریخی جدیدی است ... مشخصه اصلی انسان اختیار و آزادی اوست و همین اختیار است که تاریخ را بر اساس قواعدی ثابت و لایتغیر شکل می دهد. اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر هیچ تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. هر دوره از تاریخ با عهد جدیدی آغاز می شود که متضمن شکستن عهد پیشین است و لذا، در آغاز این تحول عظیم تاریخ، ما را نمی توان با توّهم امروزی بودن یا نبودن فریفت. اگر بنا بود ما معیارهای روز را بپذیریم، دیگر چه داعیه ای بود که خود را به رنج انقلاب و جنگ دچار کنیم؟ جنگ را بر ما تحمیل کردند تا این فکر تازه را به بند کشند و نتوانستند. روشنفکران و معاصر بودن

 

12 عصر آینده بلاشك از ‎آن اسلام است...

نظریه ترقی، تاریخ را در یك سیر ارتقایی خطی معنا می كند و بر این اساس، انسان این عصر را از همه اعصار گذشته كامل تر می بیند. آنها می گویند كه امروزه دیگر علم جانشین شریعت شده است و دانشمندان جانشین پیامبران، حال آنكه اصلاً تاریخ سیری « خطی» ندارد و صیرورت آن « ادواری» است... و همواره در پایان هر یك از دوران های جاهلی، انسان از طریق یك نهضت دینی به دورانی دیگر پا می گذارد كه عصر شكوفایی معنوی و روحانی است. ما اكنون در كشاكش یك چنین دوران انتقالی هستیم و عصر آینده بلاشك از ‎آن اسلام است. آیا شواهد تاریخی در سراسر جهان، و مخصوصاً در جهان اسلام، با صراحت این مدعا را تأیید نمی كنند؟ در جهان امروز كسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارك انقلاب، تنها نهال سبزی است كه در این برهوت خشك و تشنه روییده است. این عصر جاهلی از همه آن اعصار جاهلی دیگر در تمامی قرون پلید تر است و شیطانی تر. عار و ثمود و فراعنه، اشراعیت و نژادپرستی یونان و روم باستان، بربریت مغول ها و... همه و همه در این دوران جمع آمده اند، اما با نقاب های موجه آداب دانی و تكنولوژی و رفاه و حقوق بشر... و الفاظی تهی از معنا، از همین نوع. و در این دار المجانین بزرگ، صاحبان عقل و دل دیوانه می نمایند و باید هم كه اینچنین باشد. ..و راستش اگر خدا با ما، و روح خدا در میان ما نبود، اكنون از انقلاب اسلامی هیچ چیز، حتی یاد و نام و خاطره ای نیز باقی نمانده بود. اما آن آتش بر ما گلستان شد... و از این بیش باز هم خواهند دید و خواهیم دید كه چگونه سخن ما كه آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلب ها را و فردای جهان را تسخیر خواهد كرد و علم عدالت را بر فراز این ظلم آباد بر خواهد افراشت.

فرزندان انقلاب در برابر عرصه هاي تجربه نشده سينما

 

13 عصر ما عصر تجدید میثاق با خداست...

عصر ما عصر تجدید میثاق با خداست... اگر خدا انسان را به خویش واگذارد ظلمیتی جاودان زمین را یکسره تسخیر خواهد کرد. اما در هر عصری کسی می آید از خیل منذران و هادیان، تا آن عهدی را که انسان در عمق باطن خویش با خدای دارد تازه کند؛ میثاق فطرت را. و اگر نبودند اینان، تاریخ شاهد است که بشر روی از بت پرستی هرگز بر نمی تافت. و کاش بتها تنها همان اصنام سنگی لات و هبل بودند؛ بت خود را می پرستید و متعلقات و نیازهای خود را ، شیطان را و هر فرعونی را که داعیه ی  «أنا ربکم الاعلی» سر دهد؛ آمریکا را ؛ اهوای کج افتاده ی نفس اماره را، و بت هایی دیگر راجلوه های رنگارنگ طاووس دنیا را، بی شمار....تاریخ دین تاریخ تجدید عهد فطرت است ، عهدی که میان ناس و رب الناس بسته شده و امام امت (ره) برای این تجدید میثاق آمده بود، برای شکستن بت ها و آزاد ساختن انسان از قید اغلالی که بر جسم و جانش غلبه یافته بود. تحول تاریخی عظیمی نیز که از وجود او در جهان ظهور یافت، تنها با تحولات و انقلاب هایی قابل قیاس است که از وجود انبیای اولوالعزم جلوه کرده است.امام امت و انقلاب اسلامی را اینچنین باید شناخت: از طریق معرفتی که با تامل در تاریخ حاصل می آید؛ تاریخ انبیاء و نه تواریخ رسمی.هنر ، تاریخ و میثاق ولایت

14 تنها تحولی که خارج از عهد فرهنگی رنسانس روی می دهد...

جهان امروز در دوران انتقال از یک عصر به عصری دیگر قرار دارد و تا آنگاه که این انتقال به انجام رسد دیگر روی ثبات را به خود نخواهد دید. این دوران با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و به این لحاظ، دهه شصت را باید اولین دهه از تجدید عهد محسوب داشت. غرب با شاخک های حسی خویش، فراتر از عوالم درک کامپیوتری، این حقیقت را در یافته است و بنابراین، می کوشد تا با اثبات سیادت خویش بر جهان راه را بر تصوراتی از این دست – که دوران تمدن غرب را پایان گرفته می دانند – ببندد. ... غرب با هر تحولی که منتهی به غایات او نگردد مخالفت خواهد کرد، اما میزان این مخالفت فی نفسه می تواند حکایتگر اهمیت مسئله حاضر در نگاه غرب باشد. بعد از چهار پنج قرن از رنسانس، انقلاب اسلامی ایران تنها تحولی است که خارج از عهد فرهنگی رنسانس روی می دهد، و لذا برای اَ حراری که حُریت را در استقلال از غرب می بینند، دهه شصت درخشانترین برهه تاریخ معاصر جهان است. بر همین قیاس، همه همت غرب نیز مصروف آن است که انقلاب اسلامی را در نظام گسترده و سیستماتیک فرهنگ خویش ببلعد. غرب انقلاب اسلامی را مبتنی بر تفکر سنتی ایران بعد از اسلام می بیند و لذا رودر رویی انقلاب را با خویش همچون مقابله « سنت و تجدد » یافته است و می داند که تهاجم خویش را باید متوجه نقاطی سازد که سنت و تجدد – به زعم او – به یکدیگر می رسند. يك هشدار

به کانال @gnoe_ir

سری بزنید صوت  میز گردی در باره اوینی در ان جا هست
موفق باشید

24330
متن پرسش
سلام: استاد بنده حدود ۲-۳ سالی هست که مبتلا به خطورات نفسانی، شیطانی در باب عقاید و خصوصا خداشناسی هستم. این خطورات که خارج از اختیار هست درست به عقاید حقیر حمله ور شده و هرچه برهان های فلسفی می خوانم، هرچه برهان های کلامی می خوانم اصلا فایده ندارد. مرحوم آیت الله شجاعی حدود چهل دقیقه در این باره توضیح فرمودند در فایل صوتی حدیث نفس و آنجا فرمودند که این خطورات ظاهرشان به شک می ماند که مثلا نعوذبالله نکند خدا نباشد؟ نکند اینها دروغ است و... فرمودند بهترین راه درمان این خطوراتی که خارج از اختیار هست بی اعتنایی است. فرمودن شک نیست مبادا فکر کنید اینها شک است. اگر شک بود که با بررسی برهان و...برطرف می شد ولی اینها تا آخر عمرتان هم استدلال و بررسی کنید برطرف نمی شود و این خود بهترین دلیل براین است که اینها شک نیست اگرچه ظاهرشان شبیه به شک است. بنده یکسالی هست که بی اعتنایی کردم نسبت به این خطورات بحمدالله دیگه مثل قبل دائما این وساوس به ذهنم نمیاد ولی خب دلم هم از کار افتاده. انگار به کلی ایمان از قلبم بیرون شده. هیچ برهانی بر دلم اثر نمی کند. اشک چشمم خشک شده. عباداتم بی روح شده. سمت فلسفه و معرفت نفس هم که می روم حالم بدتر می شود و این شک و تردید ها بیشتر می شود به همین دلیل از برکات فلسفه و معرفت النفس هم محروم مانده ام. نمی دانم چه کنم. بی اعتنایی به این خطورات اگرچه مفید بود ولی مسئله را حل نکرده. دلم سخت شده. تازیک شده. نمیتوانم حرکتی کنم. نمیدانم چطور از این بیماری خلاص شوم. اگر شک است باید با استدلال برطرف شود اگر شک نیست هم باید با بی اعتنایی برطرف شود. نمی دانم چه هست که نه با ان برطرف می شود و نه با این. چه کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتا مرحوم استاد آیت‌الله شجاعی بهترین پیشنهاد را کرده‌اند. عجله نکنید به مرور نفس ناطقه به فطرت اصلی خود بر می‌گردد. بد نیست سری به غزل‌های حافظ که بر روی سایت هست بزنید و مدّتی با یکی از آن غزل‌ها به سر ببرید. موفق باشید

24329
متن پرسش
با سلام: امکانش هست یک دوره انواع خوابها را که اشاراتی در معرفه النفس اجمالا کردید به صورت تفصیلی در جلساتی توضیح بدهید یا اگر توضیح دادید راهنمایی به جلسات آن بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بنده آن است که در این موارد ورود نکنم زیرا ابعاد زیادی کار را به اختلال می‌کشاند. مرحوم آیت‌الله محمد شجاعی در کتاب‌های «رساله‌ی محبت» و «پنج رساله» نکات ظریفی دراین مورد فرموده‌اند. موفق باشید

24332
متن پرسش
با عرض سلام. در ادامه پرسش ۲۴۲۷۳: خیلی ممنونم استاد عزیز. بنده مطلب مربوط به ما فی الانسان و ما فی الشرایط رو از مرحوم حائری شیرازی خواندم. البته آن مطلب در کتاب «انسان شناسی» ایشان بود که بر روی سایت دفتر حفظ و نشر ایشان قرار گرفته. اما سوال این است که ما فی الانسان فرزند چگونه الهی و مقدس می شود؟ آیا باید چله گرفت؟ نیت کرد؟ دعای خواصی وجود دارد؟ لطفا راهنمایی ام کنید. بنده بگوشم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر در اختیار ما نیست. مربوط به انتخاب خود جنین است و آن‌چه در زندگی دنیایی برای خود انتخاب کرده‌است. همان‌طور که آیت‌الله حائری شیرازی می‌فرمایند:‌ والدین تنها ما فی الشرایط هستند تا اگر فرزند خواست انتخاب‌های خوبی بکند و آن‌ها شرایط ایمانی را در زندگی فراهم کرده‌باشند او راحت‌تر این کار را انجام می‌دهد و مثال‌هایی در رابطه با فرزند حضرت نوح و حضور حضرت موسی در دربار فرعون رامی‌زنند. موفق باشید

24319
متن پرسش
استاد سلام: هر ادراک حسی برای نفس همزمان دو کاشفیت دارد یکی کاشفیت عالم خارج و دیگری خود ادراک، مثلا با ادراک دیدن شیئ همزمان هم دیدن شی و هم مستقل بودن شئ از نفس برای نفس روشن و بدیهیست، اما در به اصطلاح خطای حس که در اصل خطای تحلیل ذهن یا نفس در موقع ادراک حسی آن شی می‌باشد باز هم دو کاشفیت برای نفس هست که کاشفیت عالم خارج و ادراک خطا یا همان تحلیل خطا، که در هر دو مرتبه ای که یکی بدون خطای حس و دیگری با خطای حس می‌باشد تنها امر بدیهی که خطا ناپذیر و روشن بود کاشفیت عالم خارج بود که در هر دو مرتبه آن کاشفیت عالم خارج بدیهی و بدون خطا هست، حال سوال بنده این هست که خطای تحلیل و یا خطای حس که ربطی به ادراک خارجیت شئ ندارد چیست؟ و این خطای تحلیل یا حس خطای درک ماهیت شئ است؟ چگونه می توان توجیه کرد؟ آیا می توان گفت خطای تحلیل و حس بر می گردد به درک ماهیت شئ اما بدیهی بودن و خطا ناپذیری ادراک خارجیت شئ و مستقل از ذهن بودن شئ برمی گردد به وجود شئ فارق از ماهیت آن؟ لطفا بفرمایید تحلیل بنده درست است؟ اگر نیاز به تصحیح دارد تصحیح نمایید. متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در خطا، انسان در حکم و تحلیل خطا می‌کند و در درک خطا، با توجه به شواهدی که عقل می‌شناسد متوجه می‌شویم در حکم خطا کرده‌ایم. مثل آن‌که حسّ، چیزی را از دور دست در بیابان حس می‌کند که اگر آب بود،‌ این‌چنین بود ولی انسان متوجه می‌شود شواهدی در اطراف قضیه هست که حکایت از آن دارد که نمی‌شود در آن‌جا آب باشد. بنا بر این، در حسّ، خطایی صورت نگرفته‌است زیرا اگر در آن‌جا آب بود نیز حسّ همین را می‌فهیمد که وقتی سراب است می‌فهمد؛ عمده حکمی است که پیش می‌آید که انسان گمان می‌کند داده‌ی حسّ برایش کافی است ولی شواهد عقلی دیگری متذکر او می‌شود که نمی‌تواند این حکم درست باشد. موفق باشید

24313
متن پرسش
سلام علیکم: بنده دچار مشکلی هستم و نمی دانم چطور باید آن را حل کنم. راجع به خیلی از کسانی که در اطرافم هستند نگاه بدی دارم. دقیق تر بگویم راجع به کارهایی که می کنند قضاوت می کنم و مثلا با خود می گویم که این شخص این کار را انجام داد چون آدم مرفه ای است یا چون آدم گنهکاری است. در برخی موارد این افکاری که قبلا داشته ام به یادم می آیند و من ناگهان متوجه می شوم که چه گناهی مرتکب شده ام. لطفا بفرمایید چکار کنم تا فکرم را کنترل کنم و راجع به دیگران و یا در کل راجع به هر چیزی نظر ندهم؟ در ضمن موقع درس خواندن و یا دعا خواندن (از خودم نه متن های دعا) نیر فکرم درگیر چیزهای متفرقه می شود و با این کار بسیار وقتم تلف می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایشات آیت الله حسن زاده این یک مشکلی است که همه گرفتار آن‌ هستند؛ می‌فرمودند یک کسی را پیدا کنید که یک فکری برای من بکند. در هر حال همان سخن آیت ‌الله بهجت راه‌کار خوبی است که می‌فرمودند آمدن خطورات در اختیار ما نیست ولی دنبال کردن آن‌ها به اختیار ما است. باید سعی کرد آن را دنبال نکنیم. با رجوع به اذکارِ مشهور مثل «لا اله الا الله» و یا «سوره توحید» ان‌شاءالله به مرور از قدرت می‌افتند. موفق باشید

24312
متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوال ۲۴۲۹۹ مخصوصاً قسمت دوم سوال بنده فکر می کنم اینگونه افراد که در بدیهیات شک می کنند، اولا به دلیل روحیه بدبین و صفت بدبینی که در نفسشان نهادینه شده و ثانیا چون امور بدیهی امور واضح و اظهر من الشمس است و ادراکات واضح و یقینی هستند لذا اگر کسی برای امور بدیهی دنبال دلیل بگردد از ساحت بدیهی خارج می شوند و چون هیچ دلیلی قانع کننده تر از همان ادراک بدیهی برای شخص نمی‌تواند باشد پس هرچه قدر دنبال دلیل بیشتر بگردند بیشتر از ساحت بدیهی دور شده و بیشتر گرفتار شک می شوند و به دلیل صفت بدبینی و سوءظن نمی‌توانند قانع شوند، لذا برای خلاصی از شک این افراد را باید با ساحت بدیهی متوجه کرد و صفت بدبینی و سوءظن را در آنها کمرنگ کرد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است ولی متأسفانه این نوع افراد امر بدیهی را هم بدیهی نمی‌دانند و در همان حال می‌پرسند «چرا». موفق باشید

24300
متن پرسش
سلام: سوال ۲۴۲۴۳ رو پاسخ نفرمودید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی به ایمیل‌تان جواب داده شد. موفق باشید

24292
متن پرسش
استاد نظرتان راجع به این متن چگونه است.باتشکر دین عمومی و اتوریتۀ عامه جز چند پیام کوتاه و کلی و چند برنامۀ عبادی ساده، دیگر اجزا و باورهای منسوب به دین، مخلوطی از تاریخ دین و تأملات بشری و فرهنگ زمانه و اجتهاد عالمان و ظنون است. دین در بهترین حالت، پدیده‌ای الهی – بشری یا به گمان من، بشری – الهی است. دین آسمانی، به این معنا که از صدر تا ذیل آن نسبتی روشن با آسمان و خدا داشته باشد، وجود خارجی ندارد. از همین رو است که عالمان عمیق و متقی، تسامح و تواضع بیشتری دارند و کمتر دیگران را به نادانی یا دشمنی متهم می‌کنند؛ چون می‌دانند که حقیقت چندان آشکار نیست که بتوان در هیچ مسئله‌ای به جزم و یقین رسید و مخالف را به نادانی و کوری یا سرسپردگی به بیگانگان متهم کرد. «اما» گرایش مردم عادی و عامی همواره به سوی کسانی است که با جزم و قطع بیشتری سخن می‌گویند و تصویری روشن‌تر ارائه می‌دهند و بر آن پافشاری می‌کنند. این میل و گرایش، دلایل جامعه‌شناختی و فرهنگی دارد و البته در منابع دینی نیز می‌توان گزاره‌هایی در تأیید آن یافت؛ اگرچه با روح دینداری و بدیهیات دینی و «شریعت سهله و سمحه» نمی‌سازد. از پیامبر اسلام(ص) چندین روایت نقل شده است که فرموده‌اند در دین «تعمق» نکنید: «إياكم و التعمّق فی الدّين فإن الله تعالی قد جعله سهلاً؛ از سخت‌گیری در دین بپرهیزید که خدا دین را بر شما آسان کرده است.» (کنز العمال، ج۳، ص۳۵). به عبارت دیگر، باریک‌بینی و نازک‌اندیشی و خیال‌پردازی و تعمیم در دین ممنوع است. اما در نظر دینداران عامی، عالمان سخت‌گیرتر، مقدس‌تر و پرهیزگارترند و عالمانی که تساهل و تسامح بیشتری دارند و کمتر احتیاط می‌کنند، سزاوار تقلید و تقدیس نیستند. از همین رو است که اقتدار اجتماعی و منابع مالی جامعۀ دینی، بیشتر به سوی عالمان سخت‌گیرتر می‌رود و آنان جایگاهی بلندتر می‌یابند و دست بالا را دارند. در مقابل، عالمان آسان‌گیر و اهل مدارا به حاشیه می‌روند و از قداست کمتری برخوردارند و گاه به بی‌مبالاتی و اباحی‌گری در دین متهم می‌شوند. قدرت و ثروت در نزد عامۀ مردم است و استقبال آنان از فهم و قرائتی خاص از دین، تعیین‌کننده است. اگر مرجع تقلیدی در قم مانند آیت الله صانعی، به‌رغم آسان‌گیری در فتوا، مقلدان کمتری دارد، از همین رو است. اگر نام عالمانی همچون سید محمدجواد غروی اصفهانی و آقا رحیم ارباب و استادش سید محمدباقر درچه‌ای اصفهانی و شیخ هادی نجم‌آبادی و سید مرتضی جزائری که اعتقادی به حجاب مشهور نداشت و هیچ‌یک از آثار قلمی او اجازۀ نشر نیافته‌اند، کمتر بر سر زبان‌هاست، از همین رو است. اگر دقت‌های ریاضی‌وار و عجیب و غریب و احتیاط‌های گیج‌کنندۀ شیخ مرتضی انصاری الگوی اجتهاد شیعی شد و اکنون کتاب‌های او درسنامه‌های حوزوی است، از همین رو است. بسیار بسیار مهم است که بدانیم آنچه روایتی را از دین بر روایت‌های دیگر غالب می‌کند، کم‌وکیف استقبال مردم عامی است، نه منطق درونی آن. هر روایت و فهمی از دین که زمینۀ اجتماعی بیشتری دارد، صدرنشین می‌شود و عالمانی که به هر دلیلی به آن روایت وفادارترند، اقبال بیشتری می‌بینند. در عهد قاجار، مردم روستایی که همۀ آنان مقلد مرجع تقلیدی در نجف بودند، شخصی را به نجف فرستادند تا آقا را زیارت کند و وجوهات سالانۀ آنان را به ایشان تحویل دهد. نمایندۀ روستا در یکی از روزهای ماه رمضان، هنگام اذان ظهر، آقا را در بیت او ملاقات می‌کند؛ اما در کمال تعجب می‌بیند که آقا سیگار‌ می‌کشد و به جای اقامۀ نمار در اول وقت، با شاگردان و مراجعان به گفت‌وگو نشسته است. مرد روستایی بدون هیچ‌ گفت‌وگویی به روستا برمی‌گردد و به هم‌ولایتی‌های خود می‌گوید: «وای بر ما، تا امروز از کسی تقلید می‌کردیم که نه نماز می‌خواند و نه روزه می‌گیرد. من دیگر از او تقلید نمی‌کنم. مردم نیز یک‌صدا مرجع پیشین خود را لعن کردند.» در نظر مردم آن روستا، خواندن نماز در اول وقت واجب بود و دود سیگار، مفطر روزه. رضا بابایی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً در جریان هستید که این مباحث در بین روشنفکران که عموماً به دنبال فرار از زندگی دینی هستند، رونق و رواج دارد که به دلیل نشناختن جایگاه قدسی دین است و رجوع آن‌ها به امثال آقای غروی در گذشته و آقای شبستری در حال حاضر، در این رابطه است و ریشه‌ای در دل‌سپردن به فرهنگ غربی در آن دیده می‌شود. بنده عرایضی در نقد آراء آقایان سروش و شبستری در دو جزوه‌ی جداگانه داشته‌ام که بر روی سایت هست. البته به شکل‌های متفاوت اندیشه‌ی این آقایان که سعی دارند دین را از حالتِ قدسی به حالتِ عرفی تبدیل کنند، مورد نقد قرار گرفته است که جای بحث آن این‌جا نیست. ۲. معنای تعمق در روایت مذکور به معنای گیردادنِ بی‌جا است در حالی‌که قرآن توصیه به تدبّر می‌کند پس معلوم است نمی‌خواهد مردم در حدّ دینِ عوام بمانند. موفق باشید

24288
متن پرسش
سلام علیکم ۱- ریشه این سخن حضرت روح الله (ره) که «تمام مفسده هایی که در عالم پیدا میشود، از این بیماري خودبینی است.» یا این جمله که «هر بلایی سر انسان خودش میآید یا جامعه از دست قدرتمندان میبیند این در اثر هواي نفْس و خودخواهی است.» و جملاتی از این دست در چیست؟ ۲- تفاوت و ارتباط بین مفاهیم خودخواهی، حب نفس، حب دنیا، هوای نفس، کبر، غرور و تکبر در چیست؟ مثلا این که در بعضی احادیث راس کل خطیئه حب الدنیا بیان شده و در بعضی حب النفس چه دلایلی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر غیر از آن است که در خودبینی و خودخواهی انسان به جای دیدن حضور رب‌العالمین در عالم و محورقراردادنِ او حضور خود را محور قرار می‌دهد؟ ۲. فرق نمی‌کند. حبّ دنیا هم ریشه در خودخواهی دارد چون همه‌چیز را برای خود می‌خواهد و خودش برای خود مهم است. موفق باشید

24277
متن پرسش
سلام استاد: یک سیر مطالعاتی جداگانه برای فلسفه و عرفان (البته عرفان نظری) می خواستم ممنون میشم به ترتیب مشخص کنید باید چه بخوانم. طلبه هستم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و مطالعه‌ی کتاب‌های «بدایة الحکمه» و نهایة الحکمه» و «اسفار» جناب صدرالمتألهین و سپس «فصوص الحکم» ابن عربی بتوان این راهِ بسی با برکت را طی کرد. موفق باشید

24282
متن پرسش
سلام علیکم: عیدتان مبارک. تو تلگرام گروهی نیست از کسانی که مباحث شما رو دنبال کنند و پیرامونشون بحث کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر هم باشد بنده در جریان نیستم. قبلاً که تلگرام عادی‌تر محسوب می‌شد چند کانالی در این مورد تلاش می‌کردند ولی آن‌ها بعد از آن متوقف شدند. موفق باشید

24273
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد ببخشید در باب روزها و ساعات مناسب برای بارداری، روزهایی وجود دارد که در آن نزدیکی نهی شده. مثل شب یکشنبه. بنده که حالا در آستانه پدر شدن هستم خیلی نگرانم که خدای نخواسته نکند نطفه بچه در روزی که نباید، بسته شده باشد. حال از شما می خواستم بپرسم که این روز ها و ساعات در خیر یا شر بودن بچه و عاقبتش چقدر می تواند موثر باشد؟ واقعا از این باب نگرانم و استرس دارم. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع توصیه‌ها که در روایات مطرح است مربوط به «ما فی‌الشرایط» می‌باشد و نظرها را به بهترین بستر می‌اندازد. لذا رعایت آن‌ها در جای خود خوب است ولی عمده مربوط به «ما فی‌الانسان» است و آن‌چه را که خود جنین برای خود انتخاب می‌کند و بدین لحاظ نباید نگران بود. خوب است در این مورد سری به کتاب «تربیت اسلامی» از آیت اللّه حائری شیرازی بزنید. موفق باشید

24272
متن پرسش
سلام: ازتون راهنمایی میخاستم یک دختر هفده سالم و احساس می کنم دیگه برام مهم نیست که به یه منبع حقیقی وصل باشم. انگار همینطوری هم میشه زندگی کنم و چند روزی رو بگذرونم, درباره ی تاریخ و فلسفه و جامعه و سیاست و چیزایی که ظاهرا معنا دارن مطالعه کنم، یه شغلی بدست بیارم و بعد هم بمیرم. انگار دیگه طلب ندارم، بیقرار نیستم، مثل یه آدم میانسال روزمره که قبول کرده زندگی معنایی نداره و پوچی و بی معنایی رو بعنوان بخشی از وجودش پذیرفته. باید چه کرد؟ شاید همین که این سوال رو می پرسم یعنی طلب حقیقت دارم اما همین طلب کوچیک رو هم ناامیدی سرکوب میکنه و میگه زهی خیال باطل، حتی تو اگه مشتاق و بیقرار هم بشی فکر کردی بهش می رسی؟ نه، فقط سعی کن چند روزی خوب زندگی کنی و بمیری. اگه راهی هست، ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کتاب «آشتی با خدا» را برای آن تنظیم کردم تا با افراد همچون جنابعالی آن موضوعات را در میان بگذارم. فکر می‌کنم بد نیست سری به آن کتاب بزنید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

24269
متن پرسش
سلام بر استاد و سلام بر آغاز و پایان ماه مبارک رمضان: اون شماره کارتی که قبلا داده بودید برای سیل هنوز پابرجاست؟ یعنی میتونیم به همون واریزی داشته باشیم. مورد اطمینانه دیگه که حتما به سیل زدگان برسه ان شاءلله. ضمنا اگه ممکنه دوباره شماره کارتو بگید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رفقا در حال فعالیت در مناطق سیل‌زده هستند و خوب است که در صورت امکان به آن‌ها کمک شود. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!