بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19700
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در رابطه با رد برهان وجوب و امکان توسط کانت جواب های موجود نتونست منو قانع کنه و یا اینکه خوب متوجه و فهم بشم. اگر امکان داره راهنمایی بفرمایید. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً کانت هر گونه برهان عقلی را برای اثبات هر موضوعی قابل اعتماد نمی‌داند زیرا در نقد عقلِ محض چیزی را اصیل می‌داند که به نحوی بین نومن و فنومن رابطه برقرار کند. علت این امر هم آن است که او تحت تأثیر هیوم، ادراکاتِ حسی را اصیل می‌داند منتها سعی می‌کند گرفتار شکاکیت هیومی نشود و با طرح مفاهیم استعلایی، مفاهیمی مثل علیّت را که هیوم منکر است در جایگاه فنومن‌ها قرار می‌دهد. موفق باشید

 

19701
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بپرسم جوانانی که بعد از مطالعه ی کتاب های شما دیدگاه جدیدی پیدا می کنند و در گذشته رشته ی دیگر دانشگاهی مثل معماری خوانده اند و اکنون در شرایطی قرار گرفته اند که نه پشتوانه ی محکمی در زمینه ی دیدگاه جدید دارند و نه دیدگاه های گذشته ی خودشون رو می توانند دنبال کنند، چه کاری باید انجام بدهند و چه فعالیتی رو باید پیگیری کنند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی که بنده و امثال بنده عرض می‌کنیم بیشتر به جهت آن است که جهت‌گیریِ افراد در امورات‌شان تصحیح شود و لذا لازم نیست که مثلاً جنابعالی رشته‌ی معماری را دنبال نکنید، بلکه معماری را با روحِ معنیِ لازم می‌توانید عرضه نمایید. به عنوان نمونه کانال «ندای اندیشه» دو جلسه از سخنرانی آقای دکتر محمود ارژمند را در رابطه با معماری اسلامی مطرح کرده‌اند خوب است به آن کانال به آدرس https://t.me/nedayeandishe/284 رجوع فرمایید. موفق باشید  

19699
متن پرسش
سلام محضر مبارک استاد عزیزم: استادجان! اشعار حاج میثم عجب داستانی شده! استاد عزیز جضرتعالی در پیام کاربر عزیزی که با آن یادداشت حقیر موافق و هم نظر بود، فرمودید که دولت باید روحیه ای نقد پذیری را بالا ببرد! استاد عزیزم ما هم معتقدیم که دولت باید این چنین باشد! استاد عزیزم ما هم مضامین اشعار دکتر مطیعی را می پذیریم و عین گفتمان امام و رهبری می دانیم! اما معتقدیم آن سبک، آن شیوه جز تفرقه، تشنج، سوء استفاده و دیگر آفت ها دست آوردی ندارد. استاد بنده از شاگردان حضرتعالی هستم اما نمی دانم چرا در این مورد اقناع نشدم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی کار به همین است که هر دو طرف فکر کنیم. تا وقتی بنده در سخن‌گفتن احساس امنیت می‌کنم که امیدوار باشم رفقای ما نسبت به بنده حالت مریدی نداشته باشند و همواره نحوه‌های متفاوت تفکر را در نسبت به عرایض بنده بیدار نگه دارند. در این رابطه است که هنوز بنده معتقدم طرفداران دولت باید نحوه‌ای از رویکرد را برای خود تعریف کنند تا این نوع شعارها به طور مستقیم موجب نقد آن‌ها قرار نگیرد زیرا شعارهایی است که اساس انقلاب بر آن‌ها بنا شده است. البته باید بین بدنه‌ی دولت و بعضی از طرفداران ایشان که عملاً بنا دارند دولت را به مواضع افراطی بکشند، تفکیک قائل شد. موفق باشید

19692
متن پرسش

سلام و عرض ارادت: شما در جواب سوال مربوط به اشعار آقای میثم مطیعی فرمودید لازم است هویت نهضت خود را بوسیله شعارهایمان تببین کنیم. من خودم را از ارادتمندان این مداح عزیز می دانم، اما سوال بنده از حضرتعالی این است که اولا مگر حضرت آقا در خطبه های نماز عید فطر نفرمودند نیاز کشور در موقعیت فعلی به اتحاد و انسجام است! خب مگر تریبون نماز فطر و مخاطبین آن را فقط از یک جناح خاص تشکیل می دهند! چرا در شرایط حاضر ما بوسیله اشعاری موج وحدت شکنی را در جامعه القا کنیم؟ مگر ما موظف به این نیستیم که موقعیت شناس باشیم؟ تقریبا همین‌ مضامین شعری در نماز عید فطر پارسال توسط همین مداح نیز خوانده شد، ولی آیا واکنش ها همین طور بود؟ خب شرایط کشور در سال گذشته بسیار متفاوت از امسالی بود که روز قدس آن اتفاق افتاده بود و بعضی هم از تعبیر آتش به اختیار رهبری سو تعبیر کرده بودند! خب چرا نسنجیده و بدون در نظر گرفتن قواعد بازی و جنگ رسانه ای عمل کنیم؟ حتی اگر همین‌ اشعار در مراسم های بیت رهبری یا دیدار شعرا با آقا خوانده می شد، به این شکل بهانه دست پوچ اندیشانی نمی دادیم که اصل مضامین شعر و مطالبه گری های حقیقی را به حاشیه راندند و رییس جمهور و دولت را مظلوم نشان دادند (هر چند غیر واقعی) دوما از مصاحبه حضرتعالی با جناب یاسر عرب می توان فهمید ما باید برای دیگران حق فکر کردن و نظر دادن قائل بشیم، و از دگر ستیزی دوری کنیم، با این تفاسیر چرا باید از تریبون نماز عید فطر به گونه ای بهره ببریم که برای مردم تصور مصادره طلبی و نادیده گرفتن رای مردم و توهین به رییس جمهور قانونی کشور (هر چند غیر واقعی) تلقی شود؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تقریباً همه‌ی مضامین اشعاری که آقای مطیعی خواندند، سخنان رهبری بود که در سال‌های اخیر مطرح کرده بودند. و آقای مطیعی در فضای حماسی آن را ادا کردند. مشکل این‌جاست که عده‌ای از سیاسیون طوری خود را تعریف کرده‌اند که مثلاً اگر برجام نقد شود، به آن‌ها بر می‌خورد. در حالی‌که نقد برجام، نقد آمریکاست نه نقد دولت. خطری که کلیّت ما را تهدید می‌کند آن است که شعارهای اصلی انقلاب به جهت موضع‌گیری‌های بعضی از جریان‌های سیاسی فراموش شود. و این مسئله‌ی بسیار حساسی است که هرگز نباید به آن تن داد. به نظر بنده دولت باید طوری خود را تعریف کند که تأکید بر شعارهای انقلاب، موجب نقد دولت نگردد. هرگز نباید حرّیت و آزادگیِ انقلاب را گرفتار موضوعاتی کرد که دولت‌ها برای خود به‌وجود آورده‌اند. به قول بعضی‌ها دولت یازدهم کاری کرده که گویا مثل نقد هولوکاست که در دنیا جرم است، نقد برجام جرم حساب شده است!! و از آن خطرناک‌تر نقد سند 2030 می‌باشد!!! چه شده است نقد چنین سندی که هویت ملی و دینی ما را نشانه رفته است، برای دولت گران می‌آید؟! آیا در این حالت که چنین سندهایی نقد شود، قراردادنِ تریبون نماز جمعه برای جبهه‌ی خاصی است؟ یا تریبون نماز جمعه، آزاد از هرگونه جبهه‌بندی باید فضای نقد هر انحرافی باشد و این ضامنِ آزادگی ما است. رضا خان به مرحوم مدرس پیغام داد که «پا روی دم ما نگذار». و مرحوم مدرس آن مردِ حرّ آزاده در جواب گفته بود «اعلیحضرت بفرمایند دم‌شان را کجا گذاشته‌اند که ما روی آن پا نگذاریم». این که نمی‌شود که هرجا سخنی گفته شود که به زعم دولتیان خوش نمی‌آید آن را سخن خطی و گروهی قلمداد کرد. انتقاد، روحِ یک ملت است و جواب انتقاد، روح‌افزاییِ روح‌هاست. موفق باشید  

19695
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: سوال خیلی مهمی که امروزه اقشار آسیب دیده مثل فقرا و بیماران و معلولان و ناتوانان جسمی از ما مذهبی ها می پرسند و ما جواب قانع کننده ای برایشان نداریم این است که می گویند خدای شما که می گویید این همه مهربان است، چرا ما را ناقص آفریده؛ یا زلزله زدگان می گویند چرا خدا باید برای ما زلزله ایجاد کند و ما را بی خانمان کند. یا فقیران می گویند مگر شما نمی گویید خدا رزاق است، پس کجاست روزی من؟ خواهشا جوابی عوام فهم بدهید. زیرا آن بدبخت بی چاره ها، سیر مطالعاتی شما را مطالعه نکرده اند. ممنون می شوم اگر راهنمایی کنید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری در این مورد یک کتاب کامل نوشته‌اند و ابعاد مختلف این موضوعات را بررسی نموده‌اند. بنده هم در شرح صوتی «عدل الهی» عرایضی داشته‌ام. آن‌چه هست باید متوجه بود این نقص‌ها و فقرها، ریشه در بخل خدای حکیمِ قادرِ بی‌نیاز ندارد. باید مشکل را در جای دیگر بررسی نمود مثل امتحانی که افراد باید بشوند یا کوتاهی‌هایی که کرده‌اند و یا ظلمی که به آن‌ها شده است. با این‌همه، راه کمال حقیقی که رجوع به خدا است به بهترین شکل در مقابل آن‌ها گشوده‌ است. به گفته‌ی آیت اللّه حائری شیرازی هرکه داراتر است مسئول‌تر است و به همان اندازه وظایف بیشتری جهت جلب رضایت خدا بر دوش دارد. موفق باشید

19686
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در مورد این جمله می خواستم نظر شما را بدانم که در جایی مطالعه می کردم که بزرگترین عارف سده های اخیر آیت الله قاضی می باشند که زمانی که می خواستند دختر ایشان را در کنار ایشان دفن کنند مشاهده کردند که بدن ایشان بعد از این همه سال هنوز سالم بوده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟ حضرت امام فرموده بودند «قاضی کوه توحید است». موفق باشید

19681
متن پرسش
سلام استاد وقت تون بخیر، عید شما مبارک. یه مدتی هست که دلم نشاطش رو از دست داده. نمی تونم مثل قبل نماز شب یا قرآن یا هر دعای دیگه ای رو انجام بدم. قبلا این کارا رو خیلی راحت انجام می دادم ولی بدون باور و اعتقاد درست و محکم، اما الان که باورهایم قوی تر شده اراده ی انجام این کارا برام سخت تر شده. از این بابت خیلی ناراحت و نگرانم احساس می کنم بدترین فرد روی زمین هستم وقتی که باورهایم را نمی توانم با اراده ام جامه ای زیبنده اسلام و مسلمان بودنم بپوشانم، خیلی ناامید هستم از خودم و تنها امیدوار به لطف خدا هستم. نمی دونم باید چکار کنم تا از این بی اراده بودن تو انجام اعمال رها بشم و تنها ایمان نداشته باشم که ایمان بدون عمل صالح اصلا ارزشی نداره و برعکسش هم همین طور. این دو با هم هستند که قیمتی می شوند. استاد به نظرتون باید چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه بعضاً که آمادگی پرواز دارد هم عقل بهتر مطالب را درک می‌کند و هم قلب، اگر قلب در صحنه باشد قلب در بسط قرار می‌گیرد و اگر عقل در صحنه باشد و موضوع مورد نظر عقلی باشد، عقل در بسط قرار می‌گیرد. هراندازه خود را گرفتار آرزوهای دنیایی نکنیم و پرحرفی را کنار بگذاریم، عقل و قلب منوّر به بسط می‌شوند. ظاهراً قصه از همین قرار است در حدّی که مولوی هم ما را نصیحت می‌کند که عاقلانه با این موضوع برخورد کنیم و نگران نباشیم. می‌گوید: ای برادر عقل یک‌دم با خود آر / دمبدم در تو خزان است و بهار. خوب است که هر روز  مدتی با «دعای صباح» مأنوس باشید. موفق باشید

19656
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار الان یک کتاب دستم رسیده با عنوان "ابن عربی از نگاهی دیگر"(تحقیقی جامع پیرامون عقاید، مذهب، عرفان و فتاوی ابن عربی) نویسنده: سید محسن طیب نیا یک طلبه ای برمبنای همین کتاب می گویند که ایشان ناصبی ملعون هستند و... نظر جنابعالی چیست؟ لطفا کمی درباره ی شخصیت ایشان ما را روشن کنید. ممنون از راهنمایی تان!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد بد نیست در مورد محیی‌الدین ابن عربی به کتاب‌هایی مثل «روح مجرد» از آیت اللّه حسینی تهرانی و کتاب «جدال با مدعی» از دکتر حسین غفاری و کتاب «احیاگر عرفان» از محمد ربیعی رجوع فرمایید. موفق باشید

19651
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ارادت و خدا قوت از سوال قبلی ای که از شما پرسیدم معذرت خواهی می کنم، چرا که به خاطر موضوعات مختلف کمی از کوره در رفته بودم (بخاطر بعضی حرکات سیاسی حزبی). واقعا معذرت میخوام اگر لحنش کمی تند بود. پیرو پاسخ شما به سوال حقیر که فرمودید: آقای روحانی برای تقویت هویت جریان خود برخی حرفها و کارها را انجام می دهد. با توجه به این صحبت حضرت استاد ، بنده به نتایج زیر رسیدم، ببینید درست است: ۱. با صحبتی که با رویکرد جریانی و جناحی است نباید برخورد دینی داشت (البته علما باید غلط های دینی آن را گوشزد بفرمایند). ۲. برای اینکه به مردم بفهمانیم صحبتی که گرایش جناحی نداشته باشد و دین محور باشد بهتر است، باید در چنین مواقعی که آقای روحانی چنین صحبتی می کنند به جای داد و هوارهای غالبا بی جا آرامش خود را حفظ کنیم و آن قسمتی که غلط دینی دارد را به کسی که اهل است توضیح دهیم بدون نگرانی خاص و با تمانینه. ۳. اگر‌ جریانی را غلط می پنداریم نباید طوری رفتار کنیم که مردم گمان کنند ما دشمنی با افراد آن جریان داریم. مردم باید حس کنند و لمس کنند که اگر ما با صحبتی و یا کاری مخالفیم بخاطر تناقض آن با اسلام است وگرنه خصومت شخصی ای وجود ندارد. ۴. اینکه برخی سعی می کنند آقای روحانی و مرحوم هاشمی را معاند اسلام و انقلاب نشان دهند هم دیدی تنگ است. چراکه اگر کسی به آن حد نباشد هم باعث می شود که آنگونه بشود به سبب دید افراطی در این سمت. حضرت استاد عنایتی بفرمایند و اگر نقصی در نحوه تفکر بنده هست اصلاح بفرمایند. شاگرد کوچک شما : م - وحدتی فر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نگاه، نگاه خوبی است و اگر ما بخواهیم در آینده کشوری داشته باشیم با فرهنگ قابل قبول، مسئولیت‌مان آن است که به همین صورت عمل کنیم که فرموده‌اید. وگرنه مثل آل‌سعود که بنا دارند در محدوده‌ی یک قبیله باشند، خواهیم ماند. موفق باشید   

19650
متن پرسش
سلام: با آرزوی قبولی طاعات. در نقد جواب علامه طباطبایی درباره نقد ایشان نسبت به نظر هیوم درباره علیت گفته شده که نظر علامه ضرورت وجود علیت در بین اشیا بیرون از ما را نمی دهد. گرچه موید یافتن این اصل در درون خود بصورت علم حضوری است.ذاما ضرورتا موید ارتباط علی بین اشیا بیرون (و نه حتی علت بودن اشیا بیرون بر علم درون) را نمی دهد. در این رابطه اگر نکته و پاسخی هست راهنمایی بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند علیّت را ما به صورت حضوری در نفس خود می‌یابیم و سپس به بیرون از خود تعمیم می‌دهیم و به همین جهت علیّت یک امر عقلی است و نه حسّی. با توجه به این امر، جایی برای انکار علیّت آن‌طور که هیوم می‌گوید نمی‌ماند که بگوییم آن‌چه ما حسّ می‌کنیم تقارن دو شیئ است. مگر بنا بود علیّت را حسّ کنیم؟ در حالی‌که می‌توانیم از طریق عقل، وقتی دو پدیده رابطه‌ای شبیه رابطه‌ی علیّتی دارند که ما از طریق تجربه‌ی درونی یافته‌ایم، آن حادثه را مصداق آن علیّت بدانیم. موفق باشید 

19638
متن پرسش
سلام عليكم: طاعات و عبادات شما استاد عزيزم مقبول درگاه حق. از حديقا الحقيقه ي جناب حكيم سنايي رحمه الله گزيده اي جناب يوسف علي ميرشكاك بزرگوار فراهم آورده كه شركت سهامي كتاب هاي جيبي آن را طبع كرده است. كتاب حاوي مقدمه اي ست به قلم جناب ميرشكاك، در مقدمه نكته اي ديدم كه بر اين حقير سنگين آمد، درخواست دارم نظرتان را در اين باره بيان بفرماييد: «يكي از كساني كه بسيار از سنايي ياد مي كرده و مشوق مولانا به خواندن آثار سنايي بوده، جناب شمس تبريزي است. البته اهل تامل مي دانند كه شمس گرفتار چنان انانيتي بوده كه بر تمام بزرگان خرده مي گرفته است و رد و قبول او در نزد اهل معني وزن و وقاري ندارد. هرچند اين مقال جاي سخن گفتن از شمس نيست، اما همين قدر بايد گفت كه مولانا جلال الدين مكافات انانيت شمس، او را به كيميا خاتون گرفتار كرد و شد آن چه شد...باغ حقيقت ص16» استاد عزيز و بزرگوارم! آيا چنين چيزي ممكن است؟ كسي كه آتش در هيزم مولوي افكند و شد آن چه شد به انانيتي كه جناب ميرشكاك مي فرمايد گرفتار باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور جناب آقای میرشکاک چیست؟ آری! بزرگانی مثل شمس تبریزی وقتی با مدعیانی روبه‌رو می‌شوند که هیچ‌چیز در دست ندارند به نوعی آن‌ها را تحویل نمی‌گیرند. و این أنانیت به معنی منفی آن نیست. موفق باشید

19635
متن پرسش
سلام علیکم: عرض خدا قوت و قبولی طاعات شبهای قدر: ۱. پیرو سخنان مقام معظم رهبری پیرامون آتش به اختیار فرهنگی و بازتاب بسیار گسترده اش در رسانه ها بخصوص معاند. سوالی به ذهنم خطور کرد که: حضرت آقا مگر نمی دیدند که این همه کارهای فرهنگی که انجام می گیرد خراب کرده اند کار را، و به واقع کار فرهنگی نکرده اند بلکه به دور خود چرخیده اند. که بدتر: برخی زدگی از قشر مذهبی ایجاد کرده اند. و خود شما نیز یک کتاب و یک جزوه در نقد آنها دارید. نمی دانم چرا هر چقدر فکر می کنم این کار آقا را درک نمی کنم! احساس می کنم یا اوضاع بسیار بدتر از آن است که ما می بینیم یا اینکه آقا زود تر از موعد این را فرمودن. ۲. پیرو سخنانِ عالمانه ی جناب آقای دکتر حسن روحانی پیرامون انتخاب مردم بودن امامت، آیا نمی توان گفت که ایشان فراتر از یک اختلاف دیدگاه با رهبری رفتار می کنند؟ ایشان به اندازه ی طلبه ی پایه یک که عقاید آقای قائمی را می خواند هم یعنی فهم از این موضوع ندارند؟ ایشان عقاید اسلامیشان، اصول عقایدشان مورد سوال است. حال برای مملکت شاخ و شونه می کشد این صحبتهای ایشون دادِ حضرات آیات جوادی آملی، مکارم شیرازی، نوری همدانی و... را درآورده. به نظر حضرت استاد در این شرایط و با توجه دوباره به جمله ی آتش به اختیار با معنی اصلی آن، ما باید چه کنیم و اگر تریبونی در اختیار ما بود چگونه صحبت کنیم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 19553 در رابطه با مشکلات کار فرهنگی عرض شد. مشکل ما مشکل جدیدی نیست، ولی وقتی به صورتی مشخص ظهور می‌کند، رهبری فرصت را غنیمت می‌شمارند و راهنمایی لازم را انجام می‌دهند وگرنه رهنمود ایشان مبهم قلمداد می‌شد 2- به هرحال آقای روحانی بیشتر در تلاش است برای هویت بخشی به جریان خود، و چندان به آموزه‌های دینی نظر ندارد. موفق باشید

19642
متن پرسش
با سلام: پیرامون سخنان رئیس جمهور در ضیافت افطاری در مورد رای مردم مطالبی خوانده شد ولی از این میان بیانات مقام معظم رهبری در مورخ 22 خرداد 66 در خطبه های نمازجمعه بسیار جای تامل دارد اگر مقدور است توضیحی بفرمایید ممنون میشم: در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام می دهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما می بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری می داند، آن وقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم می کشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه می کند. یعنی آن را معتبر می شمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامدارىِ زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه‌نشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آن وقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانه‌ی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کاره‌اید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛(۲) وقتی می خواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی اراده‌ی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم مردم می‌توانند حکومت را به هرکس می‌خواهند بدهند، ولی آیا در آن صورت به وظیفه‌ی خود عمل خواهند کرد یا نه؟ 2- حضرت بعد از قتل عثمان، ملاحظه فرمودند جریان اُموی با انتساب استانداران خود تمام سریان‌های نظام را در اختیار گرفته‌اند و عملاً نمی‌توانند کاری بکنند. به همین جهت پیشنهاد کردند اگر من وزیری باشم بهتر است زیرا در این صورت برای تقویت حاکمی که عملاً مردم در آن فضا انتخاب می‌کردند که حاکم غیر اموی بود، دست‌شان بازتر بود. موفق باشید

19641
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: استاد سوالاتی راجع به مرحوم آیت الله خوئی دارم. رابطه ایشون با حضرت امام (ره) چطور بود؟ ماجرای هدیه انگشتر به فرح و این دیدار صحیح هست؟ یه سوالم راجع به آیت الله العظمی سیستانی، رابطه ایشون با امام و آیت الله خامنه ای چطور هست؟ آخر خیلی ها برای تضعیف انقلاب دست به دامن رابطه بد آیات سیستانی و خوئی و بهجت با انقلاب و دو رهبر کبیر آن می شوند! تشکر بزرگوار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام خمینی نسبت به آن ملاقات گله‌مند بودند ولی مشیِ آیت اللّه خوئی این اواخر تغییر کرد به طوری که آیت اللّه جوادی در جلسه‌ی ترحیم آیت اللّه خوئی فرمودند: آن‌چه حضرت امام در ابتدا به آن رسیدند، آیت اللّه خوئی در آخر متوجه‌ی آن شدند» 2- عالمانی همچون آیت اللّه سیستانی و بهجت، شدیداً نسبت به موفقیت حضرت امام و رهبری و انقلاب اسلامی تلاش مخصوص خود را داشته‌اند. موفق باشید

19627
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: ضمن قبولی طاعات و عبادات سوالی از محضرتان داشتم. با توجه به مطلبی که در کتاب فرزندم اینچنین باید بود در رابطه با برابر بودن حقیقت و مقام زن و مرد بیان کردید خواستم بدانم آیا نظرتان هم در رابطه با تساوی جنسیتی که اخیرا به بحث داغ تبدیل شده (که توسط زنان کابینه دولت آقای روحانی و خود ایشان هم مورد حمایت قرار گرفته) مثبت می باشد؟ استاد عزیز در این ایام ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست منظور آنان از تساوی جنسیتی چیست؟ در حالی‌که بوی فمینیستی از آن به مشام می‌رسد. ولی آن‌چه در آن کتاب مطرح شده مبتنی بر آیات قرآن است که می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (97)/نحل) یعنی اگر چه زن و چه مرد در عین این‌که ایمان به خدا دارد عمل صالحی را انجام دهد، او را ما یعنی خدا به حیات طیّب حیات می‌بخشد و در إزای بهترین اعمالش او را پاداش می‌دهد و این نشان می‌دهد که شرط کمال، زن‌بودن و یا مردبودن نیست، بلکه انسان‌بودن است که آیت اللّه جوادی در کتاب «زن؛ آینه‌ی جمال و جلال» بحث آن را گشوده‌اند. موفق باشید

19630
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی عبادات: می خواستم نظرتان را در مورد سخنان اخیر آقای روحانی در موردصلح امام حسن علیه السلام و همچنین ولایت امیرالمومنین، بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید عین صحبت‌های اخیر آقای روحانی را ببینیم تا نظر دهیم. می‌ماند که آقای رسائی در نشریه‌ی 9دی http://www.9day.ir/Newspaper/BlockPrint/163 نکاتی در مورد صحبت‌های سابق ایشان حول محور صلح امام حسن علیه‌السلام فرموده‌اند؛ خوب است که به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید

19584
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت ۱. کتابی در باب فلسفه ی هنر می شود معرفی بفرمایید؟ ۲. «الفكر حركة من المبادی - و من مبادی الی المرادی» طبق فرموده حکیم سبزواری سوالی پیش می اید اینکه: اگر انسان نتواند با رجوع به مبادی مجهولی را به معلوم تبدیل کند، آیا اساسا تفکری روی نداده است؟ یا این که می توان گفت تفکر روی داده؟ ۳. نظر شما راجع به کتب و اندیشه های جناب حجت الاسلام سید میرباقری (عضو اسبق فرهنگستان علوم قم) چیست؟ ۴. تفکر سید منیر الدین هاشمی را چگونه تفکری می دانید؟ ۵. آقای دکتر سید حسین نصر به نظر شما تفکرزا هستند و از آثارشان باید استفاده شود یا خیر؟ بخصوص برای طلاب منظورم هست. ۶. آقای بیژن عبدالکریمی شاگرد مرحوم فردید چطور؟ التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اطلاع دقیقی ندارم 2- در هر حال اگر مبادی مشخصی که همان یافتِ اولیه یا بدیهیات اولیه نباشد که مبنای فکر قرار گیرد، فکری به میان نمی‌آید. 3 و 4 - نگاه جناب آقای میرباقری و کلاً فرهنگستان از جهات نظر به ولایت امامان معصوم و عبور از غرب، نگاه خوبی است ولی در این‌که از حکمت صدرایی فاصله گرفته‌اند و چیزی به نام فلسفه‌ی شدن را که امر مبهمی است به میان آورده‌اند، افراد را به مشکل می‌اندازند. با این‌همه بنده شخصیت استاد میرباقری را شخصیت ارزشمندی می‌دانم و ارادت خود را به ایشان اعلام کرده‌ام 5- جناب آقای دکتر نصر در موضوع «حکمت خالده» حرف‌هایی دارند، اما در تحقق تمدن اسلامی راهِ ما از ایشان جدا است 6- عرایضی در مورد ضعف‌های تفکر آقای عبدالکریمی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 18794 و 19201 شده است. خوب است به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

19582
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: طاعاتتون قبول. ببخشید مزاحم وقت جنابعالی میشم. بعد از یک سال دنبال نفس رفتن راهی هست تا بشه ان شاءالله شب قدر رو درک کرد؟ من همیشه برای مناسبتها و اعمال استرس دارم. الانم نمیدونم اون تقدیراتی که درخواست می کنیم برامون رقم میخوره؟ گمان می کنم اینطور نبوده! آیا این درسته که فقط برای حضرت دعا کنیم؟ به دیگران التماس دعا داشته باشیم؟ تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شب قدر شب گشایش آغوش حضرت حق است به سوی هرکس که در آن شب به او رجوع کند و از آن جهت که بهترین رجوع، رجوعِ مولایمان صاحب الأمر و زمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» است کافی است ذیل رجوع آن حضرت، رجوع ما واقع شود. به این معنا که حسّ خود را با حضور آن حضرت در محضر حق بیاوریم، بقیه‌اش مربوط به خداوند است و این‌که بدانیم: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». قبلاً عرایضی در مورد شب قدر شده است عیناً آن را خدمتتان عرضه می‌دارم: موفق باشید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

جایگاه معرفتی شب قدر

این که دوستان سؤال می‌فرمایند، با چه نوع آمادگی‌هایی با شب قدر برخورد کنیم تا بهترین بهره را بگیرند، عرض می‌شود:

1- ابتدا باید به موضوع شب قدر، معرفتی در حدّ موضوع داشت یعنی متوجه بود که آن شب یک حقیقت قابل درک به کمک قلب و به علم حضوری است، و همین‌که خواستیم با علم حصولی و مفهومی با آن روبه‌رو شویم آن حقیقت از منظر ما در حجاب می‌رود. ولی اگر به قلبْ آموخته باشیم باید به حقایق نگاهی ماوراء نگاه به ماهیات و مفاهیم نمود، متوجه می‌شویم شب قدر ظرفی است برای نظر به عالی‌ترین حقایق قدسی. گفت:

نظر را نغز کن تا نغز بینی

 گذر از پوست کن تا مغز بینی

2- قرآن می‌فرماید: ملائکه و روح در آن شب نازل می‌شوند؛ پس اولاً: ملائکه و روح به عنوان موجودات مجرد بر جنبه‌ی مجرد انسان‌ها نازل می‌شوند و قلب‌‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ثانیاً: چون ملائکه حامل اسم یا اسمایی از حضرت «الله» هستند و با نزول خود جان انسان‌ها را با اسماء الهی آشنا می‌کنند و موجب توجه قلب انسان‌ها به اسماء حسنای الهی می‌شوند، در آن شرایط قلبْ مستعد پذیرش تجلیات اسماء الهی می‌گردد. ثالثاً: چون می‌فرماید علاوه بر ملائکه «روح» هم نازل می‌شود و روح نسبت به ملائکه در مقام جامعیت و قرب بیشتری است و خداوند در قرآن در رابطه با «روح» می‌فرماید: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[1] خداوند ملائکه را از طریق «روح» نازل می‌کند که از امر اوست؛ این آیه می‌رساند ملائکه در عین متفاوت‌بودنشان در تجلی اسماء الهی، همه و همه از مقام «روح» صادر می‌شوند که عالی‌ترین مخلوق است، و لذا این‌که می‌فرماید: در شب قدر علاوه بر ملائکه، روح هم نازل می‌شود، مژده‌ی بزرگی است به بشریت، حاکی از آن‌که اسماء الهیه به صورت جامع در آن شب بر قلب‌های مستعد نازل می‌گردند و انسان‌ها با خداوند به صورتی که فوق تجلیات اسماء کثیره است آشنا می‌شوند. و معنی «مِنْ کلِّ امر» از طریق «روح» بهتر محقق می‌گردد.

3- از طرفی مقام اصلی انسان «روح» است که تا حدّ نفخه در بدن،نازل شده و در مقام «مِنْ روحی» جای گرفته، حال که در شب قدر «روح» نازل شده تا راه انسان را به سوی جامعیت حق بگشاید و او را بالا ببرد، عملاً از این طریق انسان را به حقیقت خود برمی‌گرداند تا از حالت «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین» آزاد شود و خود را در حیطه‌و ساحتی بیابد که از یک جهت عالی‌ترین مخلوق است به عنوان «روح»، و از جهتی بازگشت به خودِ راستین است، به عنوان موجودی که حقیقت او همان «روح» است. برای تقریب به ذهن، نزول ملائکه مثل تجلیات نورهای سبز و زرد و سفید و آبی و قرمز و نیلی و بنفش از منشور است، که هر کدام از نورها، نوری هست و نورها نیست. ولی نزول روح مثل تجلی نور بی‌رنگ است بدون واسطه‌ی منشور، که در عین این‌که هفت نور را در خود دارد، در وحدت و جامعیت قرار دارد و با نزول خود در عین بی‌رنگی، از شدیّت خود ضعیف می‌شود ولی کثیر نمی‌گردد.

4- وقتی ملائکه و روح نازل شدند دل انسان با حقایق عالم به صورت جلوات کثیره‌ی اسماء الهی در منظر ملائکه از یک طرف، و به صورت حقیقتی جامع در منظر روح از طرف دیگر، آشنا می‌شود و چنین انسانی توان رؤیت کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را می‌یابد. و از آن مهم‌تر قلب مستعد در شب قدر با نزول ملائکه و روح به نحوی کامل با خدای خود آشنا می‌شود و حق را در هر امری از امور عالم مشاهده می‌نماید و به لطف خدا راه زندگی به سوی پروردگارش را خواهد شناخت. به طوری که در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حکیم»[2] هر امری که در عالم غیب به صورت حکیم و به جامعیتِ خاص مستقر بود نازل می‌شود و در راستای نزولش حقایق موجود در آن، متمایز و قابل شناخت می‌گردد. همان‌طور که قرآن از مقام حکیم و جامعیتِ خاص، در آن لیله‌ی مبارکه نازل شد و موجب تمایز حقایق برای قلبی شد که در آن شب قرآن برایش نازل گشت. البته این نزول از مقام حکیم و جامعیت یک نوع نزول است که در عین تمایز حقایق، کثرت الفاظ در آن‌جا نیست،[3] ولی نزول از غیب در طول 23 سال، نزولی است که تا حدّ کثرت در الفاظ موضوع تنزل یافته.

5- حقایق قرآنی از مقام قلم اعلی که جامعیت محض است بر لوح محفوظ نازل گشت که در عالم اَنفسیْ لوح محفوظ، حکم قلب انسانِ کامل را دارد و بالتّبعِ آن قلب، قلب مؤمنین است که نسبت خود را با حضرت صاحب‌الزّمان«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» محفوظ داشته‌اند و از منظر قدسیِ قلب آن حضرت خود را مستعد ریزش فیوضات ملائکه و روح گردانده باشند. گفت:

اسرار شریعت نشود حلّ به سؤال / نی‌نیز به درباختن حشمت و مال

تا دیده و دل خون نکنی پنجه‌سال / از قال تو را ره ننمایند به حال

جهت دیده و دل را از عادت ‌ نگاه‌کردن به پدیده‌های محسوس از طریق حسّ، و پدیده‌های معقول از طریق عقل و مفهوم، باید آنچنان تغییر داد که خودِ قلب با وجودِ حقایق مرتبط شود. که گفت:

بس بلا و رنج بایِست و وقوف / تا رهد آن روح صافی زین حروف

این حروف واسطه‌ای یار غار / پیش واصل خوار باشد، خوارِ خوار

باید به دنبال رویکردی بود که دل نظر به حقایق بکند که در این حالت آن لحظه از هزارماه و به عبارت دیگر از یک عمر بهتر است، چون تمام عمر برای آن است که انسان بتواند با حقیقت مرتبط گردد و شب قدر شرایط چنین ارتباطی است. تمام دستوراتی که ما را از نظر به دنیا و محسوسات و وَهمیات به نظر به حق دعوت می‌کنند برای تغییر رویکرد ما است از محسوس و مفهوم و ماهیات، به حقیقت و وجود. (موضوع فوق را می توانید در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» دنبال کنید).

برای تکمیل بحث خلاصه نظر حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» در شب قدر را خدمتتان عرضه می‌دارم. ایشان می فرمایند: «شب قدر يعني شبي که «خيرٌ مِنْ اَلفِ شهر» از هزار ماه برتر است، ولي «وَ ما اَدْراکَ مَا لَيلَةُ الْقدر» چه مي‌تواني درک کني از شب قدر؟ اگر فهميدن آن مشکل است، پيداکردن آن مشکل‌تر است، منتها اگر کسي با «مفهوم» انس گرفت، درک اين معاني براي او مشکل است... عقل نمي ‌تواند بفهمد يک‌شبه مي‌شود ره صدساله رفت. عقل با مفهوم و برهان و استدلال کار دارد. از عميق‌‌ترين برهان تا سطحي‌ترين دليل، همه را عقل مي‌تواند درک کند. اما پرکشيدن، ديدن، همين‌جا که نشسته است بهشت را ببيند، همين‌جا که نشسته است جهنم را ببيند، ناله جهنمي‌ها را بشنود، اين نه کار دست و پا و چشم و گوش است، نه کار عقل، اين کار دل است. اين کار در درون انسان‌ها تعبيه شده است. هيچ‌کس با «دانايي» به جايي نرسيد تا علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) در باره آن‌ها بفرمايند؛ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فيها مُنَعِّمُون»؛[4] آن‌ها همين حالا که در دنيا نشسته‌اند، دارند بهشت را مي‌بينند و از نعمت‌هاي آن بهره‌مند مي‌شوند. هرکس به اين مقام رسيد از «دارايي» رسيد، نه از «دانايي». يعني با مفهوم نمي‌شود بهشت را ديد، با دل مي‌شود بهشت را ديد. در ديار دل، اين معارف فراوان است. و ليلة‌‌القدر براي آن است که انسان، اين دلي را که خوابيده است بيدار کند، اين بندها را از دست و پايِ دل بردارد، اين مرغ باغ ملکوت را آزاد کند، يک‌شبه ره صدساله را طي کند. ما با بار گناه و با بار خيال و وَهم توان پَرش نداريم، بايد شستشو کنيم. آنچه به عنوان توبه، به عنوان نيايش در اين شب‌ها مطرح است براي شستشو و رُفت و روب و گردگيري است، منتها شستشوي ملکوتي- نه اين‌که خاک‌ها را از اين‌جا پاک کنيم و در جاي ديگر قرار دهيم - شستشو، اما با کيمياگري و محو و اثبات که کار ملکوتي ذات اقدس إله است و ليلة‌‌القدر هم شب کيمياگري و شب محو و اثبات است. ما اگر مي‌خواهيم گناهانمان را با توبه شستشو کنيم، مثل جاروکردن نيست که اين آلودگي را از خود منتقل کنيم به جاي ديگر، ما تبديل مي‌کنيم، به محو و اثبات. اين‌که ذات اقدس إله سَيئات را به حسنات تبديل مي‌کند، کيمياگري است[5]

با التماس دعا


[1] - سوره نحل، آیه 2

[2] - سوره دخان، آیه 4

[3] - این مرتبه از نزول همان حالتی است که مولوی در وصف آن می‌گوید:

ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بی‌حرف می‌روید کلام

[4] - «نهج‌البلاغه»، خطبه 193 (خطبه متقين).

[5] - روزنامه کيهان 9/7/86، سخنراني مراسم إحياء شب قدر، حرم مطهر حضرت معصومه(س).

 

19572
متن پرسش
با سلام: جناب استاد در خصوص فرمایش عرفا که کل عالم را ظهور اسماء الله می دانند این سوال برایم پیش آمد که چطور عالم ماده ظهور علمی حق تعالی است؟ آیا طبق این بیان که عالم طبیعت یکپارچه علم فعلی حق می گردد. این نتیجه را دارد که علم در عالم طبیعت از سنخ وجود ماده و وجود مادی می گردد؟ آیا علم اساسا امکان دارد که به شکل طبیعت ظهور کند؟ اشکال عقلی دیگر اینکه در عبارات ملاصدرا حتی علم حضوری به ماده نیز نفی می شود پس چطور خود وجود مادی علم باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی جز حضرت حق، همه‌ی مخلوقات از نظر وجودی تجلیّات انوار الهی هستند و هرچه هست وجودات‌اند به صورت‌های مختلف، اگر از آن جهت که وجود می‌باشند به مخلوقات نظر شود و وجود را تجلیِ وجود مطلق بدانیم که در ممکن‌الوجودها ظهور دارند، در منظر ما عالَم چیزی جز اسمای الهی نخواهند بود 2- قسمت دوم سؤال که مربوط به جناب ملاصدرا است، روشن نیست. موفق باشید

19567
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله بسمه تعالی، جناب استاد چه سری وجود دارد که در قرآن جواب سوال «قیامت کی میاید؟» را بصورت مبهم و مجمل همیشه پاسخ داده اند ، آیا واقعا این زندگی دنیا پایانی دارد یا نه ، آیا بصورت قطعی و مطمئن می شود گفت زندگی و حیات دنیا پایانی دارد یا نه هر کسی که می میرد با صورت واقعی دنیا یعنی فانی بودن روبرو می شود ، آیا واقعا قرار است یک روز در همین دنیا دریا ها آتش بگیرند یا نه هر کس بمیرد با این صحنه روبرو می شود یعنی وقتی می میرد فیلم آتش گرفتن دریاها و... برایش گذاشته می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان، مربوط به دنیا است و قیامت، قیامتِ کلّ هستی است و بدین جهت در زمان خاصی واقع نمی‌شود تا در جواب آن‌هایی که سؤال می‌کنند قیامت چه زمانی واقع می‌شود، زمان آن را بفرماید. مسلّم وقتى كلّ عالم از اين حالت دنيايى در آيد و به حالت قيامتى ‏اش وارد شود، تمام عالم تغيير وجودى مى‏ كند كه قرآن در اين مورد مى‏ فرمايد:«يا ايُّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ انَ‏ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظيمٌ، يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا ارْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَي‏ النّاسَ سُكاري وَ ما هُمْ بِسُكاري وَلكِنَّ عَذابَ اللهِ شَديدٌ».[1] اى مردم! از پروردگارتان بترسيد كه همانا زلزله رستاخيز، امرى با عظمت و هول ‏انگيز است، روزى كه چون آن زنان شيرده آن را ببينند از شدت هول آن، شيرخوار خود را از ياد ببرند و زنان باردار، بار خويش را بيندازند، و مردم را مست ببينى، ولى مست نيستند وليكن عذاب خدا سخت است، كه ايشان را چنان بى‏خود كرده است. آياتى از اين قبيل خبر مى‏ دهد كه به ‏كلى نظام هستى دگرگون مى‏ شود اعم از اين‏كه مى ‏فرمايد: «اذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت»


[1] ( 3)- سوره حج، آيات 1 و 2.

19566
متن پرسش
با سلام: ببخشید پرسش من با شماره 19542 پاسخ داده نشده لطفا استاد زحمت بکشن التفات بفرمایند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال مذکور ثبت نشده، لطفاً مجدداً ارسال فرمایید. موفق باشید

19570
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد آقای حسن روحانی در ایسنتاگرامش مطلبی گذاشته مبنی بر اینکه مقام معظم رهبری از این سند اطلاع داشته و به او و همه ارگانها خبر داده شده است و این مطلب یعنی تصریح بر دروغگویی مقام معظم رهبری که فرمودند این سند مخفیانه امضاء شده است ، داستان چیست؟ و آیا روحانی در این دوره شمشیر را از رو بسته است و باید منتظر و آماده بحرانهای بزرگی باشیم؟ با تشکر والتماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست معلوم است که آقای رئیس جمهور همه‌ی گفتنی‌ها را نمی‌گوید، وگرنه چرا به قول آقای دکتر کچوئیان به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی باید آن سند پنهانی و بدون در جریان قراردادنِ شورای انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی امضاء شود و به مراکز آموزش ابلاغ گردد. همه‌ی حرف در این‌جا است حال این‌که چگونه وجود آن سند را به اطلاع مقام معظم رهبری و ارگان‌ها رسانده‌اند که باید پنهانی امضاء شود، واللّه اعلم.

 فکر می‌کنم آن‌چه در روزنامه‌ی کیهان دیروز تحت عنوان «تعهدات و تناقضات دولت در سند 2030» جوابگوی سؤال جنابعالی می‌باشد. موفق باشید  آن مطلب این‌طور شروع شده است: 

دولت تمام توان خود را بسیج کرده تا در یک جنگ روانی به جامعه القا کند سند 2030 تعهدآور نیست. معاون اول رئیس جمهور هم 29 اردیبهشت در نامه‌ای سرگشاده، حقایق مستند و مستدل در باره سند 2030 را شایعات خواند و گفت«سند ۲۰۳۰ یونسکو توسط ایران امضا نشده و برای ایران آلزام‌آور نیست». این درحالی است که‌:
1- اول خرداد، دو روز بعد از این نامه سرگشاده معاون اول رئیس جمهور، مهدی فیض معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در همایش هدایت تحصیلی قطب غرب کشور در همدان به امضای سند توسط مسئولان دولت یازدهم اذعان کرد و گفت «‌سند 2030 در سال ۹۵ توسط وزیر وقت آن زمان یعنی آقای فانی به امضا رسید و اکنون یک سال از امضای سند می‌گذرد». حال جای تعجب دارد در حالی که وی به امضا و تعهدآور بودن این سند اذعان می‌کند، چرا منتقدان را سوء‌استفاده‌کنندگان انتخاباتی معرفی می‌کند!
2- برای اطلاع آقایان باید گفت در سند 2030 بیش از 167 بار عنوان «تعهد و ضمانت دولت‌ها» قید و در تمام این موارد تاکید شده است «دولت‌ها و کشورها متعهد می‌شوند و ضمانت می‌کنند».
3- معاون اول رئیس جمهور حداقل اگر تعهدِ دولت در یونسکو و سازمان ملل و اجلاس اینچئون کره جنوبی را بتواند از دید ملت پنهان نگه دارد، حداقل در داخل کشور ابلاغ این سند با امضای خودش را که ثبت و ضبط و غیرقابل خدشه است نمی‌تواند انکار کند.
4- معاون اول رئیس جمهور گفته «شرط و تحفظ‌های ایران به یونسکو اعلام شده است».  در این سخن نیز مغلطه وجود دارد، چرا که سند 2030 هم در اجلاس اینچئون کره جنوبی با حضور وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم و هم در اجلاس سران سازمان ملل با حضور شخص آقای روحانی به صورت «‌without voting»، یعنی «بدون رای و نظر مخالف» به تصویب رسیده است، در حالی که اگر مخالفتی از سوی حتی یک کشور از جمله از سوی ایران صورت گرفته بود، این سند با «اجماع عمومی» تصویب می‌شد.
5- براساس رویه اسناد بین‌المللی شروطى که در ذيل یک سند نوشته ‌شود تا آنجا اعتبار دارد که با روح و محتوی اين سند مخالفت نداشته باشد. لذا از آنجایی که روح و متن سند 2030 تماما در مغایرت کامل با اهداف و ارزش‌های نظام آموزشی جمهوری اسلامی است اولا باید نسبت به تمام این متن تحفظ اعلام می‌شد و ثانیا تحفظ‌هایی هم که گفته می‌شود اعلام شده، مورد پذیرش قرار نگرفته است.
6- اگر ادعای دولت مبنی بر ارائه تحفظ را بپذیریم، این تحفظ کلی بوده و مشخص نمی‌کند جمهوری اسلامی ایران با کدام بخش از سند 2030 مخالف است، لذا تحفظ کلی از سوی کشوری پذیرفته نمی‌شود و آن کشور متعهد به تمامی سند دانسته می‌شود. چنان‌که شرط ایران در مورد کنوانسیون حقوق کودک در سال 1995 نیز پذیرفته نشد و سازمان ملل اعلام کرد این کنوانسیون برای ایران لازم‌الاجرا است.
7- همین که دولت می‌گوید خود را متعهد به بخش‌هایی از سند 2030 که در تعارض با باورهای دینی و ارزش‌های فرهنگی جامعه ایرانی است، نمی‌داند، این خود نشان می‌دهد سند تعهدآور است.
8- سوال این است اگر سند 2030 را امضا نکردید و تعهدآور نیست پس چرا حق تحفظ گرفتید؟ سندی که تعهدآور نباشد، دیگر نیازی به حق تحفظ گرفتن نیست. حق تحفظ گرفتن خود دلیل الزام‌آور بودن اصل سند است.
9- مضاعف بر این باید پاسخ داده شود اگر صادق هستند، چرا در هیچ قسمت از سند ملی نسبت به تفسیر بومی بندهای ماهوی اقدامی صورت نگرفته و متن 300 صفحه‌ای سند 2030 را بدون هیچ‌گونه قید و تحفظ‌های اعلام‌شده، تماماً برای اجرا ابلاغ کرده‌اند؟
10- اگر تعهد داده نشده چرا با وجود سند تحول بنیادی آموزش و پرورش و دیگر اسناد بالادستی دولت خود را ملزم به تدوین سند ملی کرده است؟ تا جایی که مورد تقدیر یونسکو قرار گرفته‌!
11- اگر سند 2030 تعهدآور نیست چرا در مصوبه هیئت وزیران از کلمه «تعهدات» استفاده شده است. این نشان می‌دهد یا دولت اساسا در سند 2030 متعهد شده و یا دولت با پذیرش داوطلبانه! خود را متعهد به اجرای سند اصلی کرده است که در هر دو صورت کشور را به چیزی متعهد کرده‌اند که روال قانونی آن طی نشده است.
12- اصولا وقتی کشوری عضویت در یک سازمان بین‌المللی از جمله یونسکو را می‌پذیرد، براساس اساسنامه آن سازمان بین‌المللی، برای آن کشور تعهداتی ایجاد می‌شود و چنانچه کشوری به تعهدات خود عمل نکند در قالب صدور قطعنامه تحت فشار قرار خواهد گرفت.
 13- اصولا در سند 2030 به برخی اسناد بین‌المللی ارجاع داده شده که خود این اسناد الزام‌آور هستند از جمله بیانیه جهانی حقوق بشری که تعهد‌آور است و تاکنون ایران این سند را نپذیرفته و امضا نکرده است.
14- براساس ماده 8 اساسنامه یونسکو گزارش‌دهی در باره روند اجرای سند 2030 الزامی است. لذا تا زمانی اجرای یک سند الزامی نباشد، الزام گزارش‌دهی در باره آن بی‌معنا خواهد بود.
15- نکته جالب این است که در خود سند 2030 تاکید شده است «‌کشورها حق اجرایی نکردن همه و یا برخی مفاد سند را ندارند».
16- ادعا شده اصل 138 قانون اساسی به دولت اجازه تصویب آیین‌نامه و مقررات اجرایی می‌دهد. در این سخن نیز مغالطه سیاسی به چشم می‌خورد چرا که قانون اساسی به دولت اجازه داده برای قانونی که در مجلس شورای اسلامی تصویب شده باشد آیین‌نامه و مقررات اجرایی تصویب کند. لذا طبق اصل 77 قانون اساسی دولت باید ابتدا مصوبه مجلس در باره اصل سند 2030 را می‌گرفت و سپس براساس اصل 138 نسبت به تدوین و تصویب آیین‌نامه و مقررات اجرایی آن اقدام می‌کرد. خود دولت به طور ناخواسته نیز در بیانیه تبیینی‌اش به این نکته اذعان کرده است.
17- سند توسعه 2030 (SDG) که در سال 2015 به تصویب سازمان ملل رسیده در حقیقت ادامه سند توسعه هزاره (MDG) و نسخه کامل و به روز شده آن است که در سال 2000 در سازمان ملل برای اجرا تا سال 2015 تصویب شد و براساس اسناد سازمان ملل که در سایت رسمی آن آمده، تمام تعهدات سند توسعه هزاره نیز علاوه بر تعهدات جدید در سند 2030 قید شده است. در گزارش مرکز اطلاعات سازمان ملل دفتر تهران تحت عنوان«از اهداف توسعه هزاره (MDG) تا توسعه پايدار (SDG)» هم تاکيد شده است «کشورها «مکلف شده‌اند» با اجراي سند 2030 گزارش‌هاي خود را به مجامع بين‌المللي ارائه نمايند». این گزارش تصریح می‌کند «لحاظ و اجراي اين شاخص‌ها در برنامه ششم اجتناب‌ناپذير است»! زيرا اولا تعهد داده شده و ثانيا براساس اجراي اين شاخص‌ها کشورها در آينده ارزيابي خواهند شد.
 18- گزارش اداره اطلاعات همگانی سازمان ملل در سایت این سازمان همچنین تاکید می‌کند «اعلامیه توسعه پایدار طیف گسترده‌ای از «تعهدات» در زمینه برابری جنسیتی و حقوق بشر است و نشان از یک «معامله بزرگ جهانی» دارد».
 19- در سایت سفارت ایران در نایروبی نیز در باره تعهدات منتقل شده از سند توسعه هزاره به سند 2030 تاکید شده است «147 نفر از سران کشورها از جمله ایران (در زمان دولت اصلاحات) «متعهد شدند» تا اهداف توسعه سازمان ملل از جمله ترویج و گسترش برابری جنسیتی و آموزش را اجرایی کنند و این اهداف به عنوان «قطعنامه تعهدآور» و«تعهد جهانی (Global Compact)» به شماره 2/55/RES به تصویب سازمان ملل رسید و کشورهاي عضو از جمله ايران آن را امضا کردند».
20- لذا سابقه دادن تعهد و اجرای اهداف توسعه سازمان ملل و سند 2030 به دولت اصلاحات در سال 78 بر می‌گردد و در سال 83 این دولت اولين گزارش ایران را به سازمان ملل ارائه کرد و اکنون دولت تدبیر همان مسیر دولت اصلاحات را در پیش گرفته است، این در حالی است که ادعا می‌کنند سند 2030 در دولت نهم و دهم اجرا شده است! و نکته مهم‌تر اینکه اهداف سند 2030 (SDG) مثل سند هزاره (MDG) در قطعنامه‌ای به تصویب سازمان ملل رسیده. لذا آقایان دیپلمات و سیاستمداران مدعی که تا دیروز کسانی که قطعنامه‌های سازمان ملل را کاغذپاره می‌خواندند، به سخره می‌گرفتند و ادعا می‌کردند قطعنامه‌های سازمان ملل «تعهدآور» است، حالا چگونه ادعا می‌کنند این قطعنامه‌ها الزام‌آور و تعهدآور نیست؟!
 21- تعهد‌آور بودن اهداف توسعه پايدار در اسناد سازمان ملل تا آنجا مهم و برجسته است که در اجلاس مقدماتی تدوین سند 2030 در ريودوژانيرو برزيل تحت عنوان «ريو+20، دستور کار توسعه پس از 2015 (Post 2015)» که نشست پر تنشي بود، حتي برخي کشورهاي اروپايي نيز نگران سوء‌استفاده آمريکا از برخي مفاهيم و ايجاد تعهدات جديدي براي خود بودند تا جایی که برخي از مفاهيم اوليه با مخالفت کشورهای اروپايي به دلیل تعهدآور بودن برای آنها حذف شد. نکته مهم‌تر اینکه در این نشست آمریکا در فصل «تجديد تعهد سياسي» (یعنی تجدید تعهدات سند هزاره در سند2030) اصل «مسئوليت مشترک اما متفاوت» را که تعهد مهمي براي آن کشور محسوب مي‌شد با نفوذ خود حذف کرد، اما اصرار داشت کشورهاي در حال توسعه اين تعهد را بپذيرند!
 22- در پایان ذکر این نکته مهم است که يونسکو از کشورهایی که در اجرای اسناد این سازمان تعلل کنند شکایت و علیه آنها قطعنامه صادر می‌کند از جمله علیه کشورهای چین، بلاروس، لوکزامبورگ، ازبکستان، چک، سنگاپور و لیبی و سایر کشورها به دليل غيرقانوني دانستن روسپيگري، سقط جنين و همجنس‌بازي، و عدم آموزش جنسي در مدارس و ترویج ارزش‌هاي خانواده و بازنگري نکردن در تفسير قرآن در راستاي کنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان.
23- نکته مهم اینکه براساس تعهدی که داده شده، وزیر فعلی آموزش و پرورش در برنامه‌ای که در روز گرفتن رای اعتماد در مجلس ارائه نمود، تاکید کرد «باید سند 2030 اجرا شود و در سند تحول بنیادین بازبینی شود»!

 

19565
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که تاکیدات شدیدی که مقام معظم رهبری (و هم چنین شخص شما) بر اینکه این کشور و این انقلاب تحت هیچ شرایطی به سمت فرهنگ غرب منحرف نشده و شکست ناپذیر است 1) بر اساس چه استدلالات منطقی و عقلانی است؟ 2) بر اساس چه استدلالاتی از قرآن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث مفصل است که وقتی جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آن‌ها را می‌برد و کسانی را می‌آورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است. قسمت مربوطه را عیناً خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

قرآن مى ‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1] اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله ‏اى كه دارند عليه شما متحد مى ‏شوند و به شما نمى ‏گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى ‏گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى ‏خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى ‏گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته‏ اند؛ بيمارى دل باعث مى ‏شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى ‏تفكرِ ظاهربين مى‏ باشند. سپس ادامه مى‏ دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند.

در ادامه مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده ‏اى را به جاى آن‏ها مى‏ آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمني شان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى ‏آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى ‏نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى‏ كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به ‏دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم‏ هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى‏ توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى‏ اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى‏ كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه‏ هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه ‏هاى خود را محكم مى ‏كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏ هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى‏ فرمايد: كسانى را مى آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى‏ شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى‏ كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى‏ داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏ گرى نمى‏ هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از: 1. عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه‏ ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد. 2. عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد. 3. اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب. 4. ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى ‏اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها. 5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود. 6. تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا. 7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت:‏ در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه‏ هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها متأثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق ‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى ‏تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى ‏آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى ‏خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى ‏گردد.[6] همين تفكر منجر مى ‏شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى ‏كند و مى‏ شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى‏ زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى‏ رود، طى كند.

از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سياستمداران منتقد صهيونيسم موضوع مسيحيت را از فرهنگ سكولاريته غرب جدا مى كنند و موضوع يهوديت را از صهيونيسم دو موضوع مى ‏دانند، كه البته در جاى خود كار درستى است، اما نبايد ما را از هويت كلى دشمنى مسيحيت و يهوديت نسبت به اسلام كه قرآن از آن خبر مى دهد غافل كند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى ‏توان موضوع مسيحيت را از غرب جديد جدا كرد ولى بسيارى معتقدند آن نوع مسيحيت كه از يك طرف تحت تأثير يهوديت و از طرف ديگر تحت تأثير يونان است، به نهايتى جز همان فرهنگى كه منجر به رنسانس شد - يعنى غرب جديد - نمى ‏رسيد زيرا بيش از آن‏كه با آمدن مسيحيت، غرب مسيحى شود، مسيحيت غربى شد و در نتيجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه ‏رو هستيم تماميت چيزى است كه مى‏ توان گفت تركيب تفكر ارسطويى با كليسا و روحيه يهودى ‏گرى است. اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هايدگر در رابطه با ضعف‏ هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت كنيم آن‏ها براى عبور از غرب چيزى‏ را مدّ نظر دارند كه عملًا فقط در تفكر حضورى و وجودى مكتب تشيع پيدا مى ‏شود مكتبى كه تحت تأثير ائمه (ص) است و لذا حكمت خالده ‏اى كه در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت كاربردى چيزى جز تفكر شيعه به عنوان مكتبى كه معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نيست. وگرنه از نظر تئورى و تفكر انتزاعى حرف‏ها و توصيه ‏هاى خوبى در همه مكتب ها مورد توجه است ولى آيا هيچ ‏كدام توانستند به نحوه ‏اى عملى مقابل روح غربى بايستند؟ آيا چين به عنوان مهد تفكر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پيشه كند؟ فرهنگ غربى چيزى نيست كه با عقايد فردى و يا توصيه ‏هاى اخلاقى بتوان از آن عبور كرد، براى عبور از آن نياز به مكتبى است كه از همه جهات زنده و فعّال باشد و در يك مقايسه واقع‏ بينانه چنين مكتبى جز اسلام، آن هم اسلامى كه با امامى معصوم مديريت شود، نخواهد بود.[7]


[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] - در سوره آل عمران، آيه 28 مى‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏ اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البيت در تمدن‏ سازى به كتاب« آنگاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» و به نوشتار « تمدن‏زايى شيعه» رجوع فرمائيد.

19548
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز سوالی از خدمتتان داشتم و آن اینکه در مورد داستان درخواست حضرت موسی (ع) از خداوند مبنی بر رویت خداوند، در تفاسیری خواندم که نوشته بود که خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود به کوه نگاه کن و اگر کوه در جایش ماند مرا می بینی، یعنی کوه با آن عظمتش و محکمی نمی تواند تاب آورد رویت مرا و، چه برسد به انسان، پروردگار عالم تجلی بر کوه کرد و کوه متلاشی شد و... حال می خواستم نظر شما در مورد این تفسیر بدانم. من تفسیر ی که آن کوه را کوه منیت انسان در نظر گرفته بود را هم خوانده ام. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً کوهِ بیرونی در آن حال، صورت اَنانیت انسان بوده است و حتی موسایِ در مقام کلیم‌اللّهی به آن شکل جواب «لن ترانی» شنید و در مقام کلیم اللّهی خود بیشتر مستقر شد. آری! به این وجوه نیز می‌توان نظر داشت که گفته‌اند: حضرت موسی خطاب به خداوند در کوه طور گفت: «ارنی» و خدا فرمود: «لن ترانی». حال بنگر که بزرگان ما هرکدام در این مکالمه چه گفته‌اند:

برداشت سعدی:

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"

برداشت حافظ:

چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر

تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"

برداشت مولانا:

اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه، چه "تَرَی" چه "لن ترانی"

سه بیت، سه نگاه، سه برداشت

مثل سعدی، عاقلانه

مثل حافظ، عاشقانه

مثل مولانا، عارفانه

موفق باشید

19546
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: بنده مطالعه ای داشتم از کتاب مبانی عرفان نظری از استاد یزدانپناه و در این کتاب استاد می فرماید که تعیین اول یا همان مقام احدیت اولین صادره از خداست و عقل اول با اول ما خلق الله العقل، اول مخلوق و تعیین خلقی است و مقام احدیت در صعق ربوبی است در حالی که عقل اول موطنش صعق ربوبی نیست پس تعیین اول از عقل فعال ملاصدرا کامل تر است در حالی که در مباحث معرفت نفس و حشر شما فرمودید عقل اول فرقش با خدا اینست که خدا فوق تمام ولی عقل اول تمام است در حالی که مقام احدیت که مقام اهل بیت است کاملتر است و مطلب دوم این که موطن قیامت موطن عقل فعال است یا مقام احدیت؟ چون طبق بحث های جنابعالی در معاد فرمودید خدا به اسم احد جلوه می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواظب باشید بین تقسیم‌بندی‌های عرفانی که استاد یزدان‌پناه در آن کتاب مطرح می‌کنند و تقسیم‌بندی‌های فلسفی که جناب ملاصدرا به میان آورده‌اند؛ خلط نشود. هرکدام را باید در جای خود و جدای از همدیگر قرار داد. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!