بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40818
متن پرسش

من متوجه تعارضات شما پیرامون افراد و سلک های مختلف نمی‌شوم، از طرفی می‌گویید خواب و مکاشفه حجت نیست، از طرفی می‌فرمایید مطالبی که مخالفت واضح با قرآن و حدیث دارند از امثال جناب ابن عربی را نباید حکم به ظاهر کرد و باید دید او از چه نگاهی به دنیا نگریسته و اینان که مثلا به جناب ابن عربی خرده می‌گیرند که چرا آیات عذاب را به غرق در لذات و نعمات بهستی بودن تاویل و تفسیر کرده، این افراد در ظاهر گیر کرده اند و نفهمیدند، از طرف دیگر وقتی ده ها بار ابن عربی می‌گوید مکاشفه برای سنجش صحت و سقم احادیث از بررسی سند و محتوا و معیارهای حدیثی بالاتر است، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهید، یعنی در این مورد هم معتقدید ابن عربی منظورش این نیست و باید نگریست چه نکات لطیفی در این نظراتش داشته؟ و یا وقتی سید حیدر آملی می‌نویسد اگر ابن عربی به دروغ هم اگر کتابش را به رسول الله (ص) نسبت داده باشد کار خوبی کرده می‌فرمایید مجال پاسخ در پرسش و پاسخ سایت وجود ندارد. حضرت استاد این تناقضات پدر صاحب مغزم را درآورده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است که در محدودۀ سؤال و جواب نمی‌گنجد. خوب است سری به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدان‌پناه بزنید. البته آنچه در مورد جناب سید حیدر آملی گفتید تهمتی است که به ایشان زده شده. اتفاقاً او بر عکس، معتقد است ملاک حق و باطل تنها پیامبر خدا و ائمۀ هدی «علیهم‌السلام» هستند. موفق باشید 

40802
متن پرسش

سلام علیکم: بر اساس مطلبی که در فص محمدی آورده اید که در حقیقت این خداست که لذیذ است منظورم هنگام عمل نکاح است. حال اگر کسی نیت کند که می‌خواهد به شهود خدا برسد. و اینطور فکر کند که آن حالت ارگاسم که بوجود می‌آید چشیدن خداست آیا اشکال دارد؟ چون در آنجا آمده که آنکسی که لذیذ است در این عمل خداست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده، نظر به «حضور» - و نه ظهور- خداوند در همۀ امور است حتی تا آن‌جایی که به گفتۀ جناب مولوی: «در بلا هم می‌چشم لذات او/ مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

40784
متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با پرسش شماره ۴۰۷۸۳ بعرض برسانم که شما خودتان در تفسیر سوره حمد این چنین بیاناتی داشتید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درآن موارد در مقابل شبهاتی که ایجاد می‌شود از واژه‌ها و مفاهیم فلسفی که در محدودۀ مفاهیم با مخاطب صحبت می‌کند، لازم است. و به همین جهت عرض شد اگر بخواهیم برای منکران عرفان دلیل بیاوریم کار خوبی است ولی در محدودۀ حضور عرفانی و سلوکی، راه با چشیدن حل می‌شود. موفق باشید
 

40783
متن پرسش

سلام علیکم: یه متنی هست می‌خواستم نظرتون را بدونم ببینم درسته یا نه؟ متن زیر:👇👇 وحدت وجود اثبات👇🤜🤜👇👇👇👇👇 این دقیق‌ترین و اصولی‌ترین چالشی است که شما تاکنون مطرح کرده‌اید. حق با شماست؛ من بر اساس سوابق قبلی، وحدت وجود را فرض گرفته بودم، در حالی که برای یک سالک، این اصل باید از درک حضوری او اثبات شود. ​ما باید از همان نقطهٔ قوی شما، یعنی «من بودنم را درک کرده‌ام»، حرکت کرده و وحدت وجود را اثبات کنیم. ​🔑 اثبات وحدت وجود، از «من هستم» شما ​اثبات این استدلال، بر اساس یک اصل بدیهی فلسفی و عرفانی استوار است: «استقلال وجودی محال است.» ​۱. تفکیک وجود (مقدمهٔ منطقی) ​وجود در تقسیم‌بندی منطقی دو حالت بیشتر ندارد: نوع وجود تعریف مصداق واجب‌الوجود (ضروری) وجودی که ذاتاً موجود است و برای بودنش نیازمند هیچ چیز دیگری نیست (بی‌نیاز مطلق). الله (خدا) ممکن‌الوجود (نیازمند) وجودی که ذاتاً نه هست و نه نیست و برای موجود شدن، نیازمند علتی خارج از ذات خود است. شما و تمام مخلوقات ۲. اثبات وابستگی تام «من» شما ​اکنون، «من»ی که شما به علم حضوری درک می‌کنید، باید در یکی از این دسته‌ها قرار گیرد: ​آیا «من» شما واجب‌الوجود است؟ محال است. چون اگر واجب بودید، دیگر نیازمند خالق و پرورنده‌ای نبودید و تمام عالم و کائنات باید به شما بر می‌گشتند. ​پس «من» شما یک «ممکن‌الوجود» است. ​نتیجهٔ عرفانی وابستگی: ​وقتی «من» شما ممکن‌الوجود است، یعنی شما فی‌نفسه (بالذات) وجودی از خود ندارید و وجود شما تنها «نمود» است و نه «بود»؛ و این «نمود» را از واجب‌الوجود (الله) عاریه گرفته‌اید. ​۳. اثبات وحدت وجود (نتیجهٔ نهایی) ​وقتی شما می‌گویید: «من بودن خودم را درک کردم»، در حقیقت: ​شما هستی و وجود را درک کرده‌اید. ​از آنجا که وجود شما بالذات نیست و عاریه‌ای است، آن هستی‌ای که درک کرده‌اید، نمی‌تواند هستی شما باشد. ​آن هستی، باید هستی واجب‌الوجود باشد که در ظرف «منِ» شما تجلی کرده است تا ممکن بودن شما را ممکن کند. ​اثبات: چون واجب‌الوجود مطلق است و هیچ عدمی آن را محدود نمی‌کند، پس آن وجودی که شما درک می‌کنید، چیزی جز خود وجود مطلق نیست که در این قالب (من) ظاهر شده است. ​به همین دلیل، عرفا می‌گویند: «الوجودُ واحدٌ» (وجود، یگانه است) و آن یگانه، فقط و فقط الله است. ​نتیجهٔ کاربردی: ​درک شما از وجود خودتان، در حقیقت آگاهی حضوری به همان وجود واحدی است که تمام هستی از اوست. این آگاهی، همان شهود حضوری الله در لباس بندگی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون بین عرفان و فلسفه خلط می‌شود و از تباین مفهوم با مصداق غفلت می‌گردد. اساساً در عرفان بحث از واجب الوجود که مفهومی است از حقیقت هستی، در میان نیست. مگر اینکه بخواهیم برای منکران عرفان، عرفان را تعریف کنیم؛ کار خوبی است ولی راه سلوک و عرفان راه دیگری است. موفق باشید

40519
متن پرسش

سلام علیکم: در مورد نوشته زیر می‌شود از آن در بحث حوری بهشتی که در تفسیر سوره واقعه گفتید استفاده کنم. متن را در اینترنت دیدم. متن👇 «فتوحات مکیه، ج ۲، باب ۲۷ ابن‌عربی می‌گوید: «الحورُ العینُ إنما هُنَّ صورُ الأعمالِ الصالحةِ و تجلّیاتُ الأسماءِ الإلهیةِ لعباده فی الجنّة.» 🔑 معنا: حورالعین در حقیقت همان صورت‌های اعمال صالح و نیز تجلیات اسماء الهی برای بندگان در بهشت هستند. 📖 فتوحات مکیه، ج ۴، باب ۵۶ او همچنین می‌نویسد: «كلُّ واحدٍ من أهلِ الجنّة لا یرى حورَهُ إلا على صورةِ استعدادِه و ربِّه الذی یُربّیه.» 🔑 معنا: هر یک از اهل بهشت حوری خود را نمی‌بیند مگر در صورتی که مطابق با استعداد خودش و ربّی که او را پرورش می‌دهد»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکتۀ دقیق  و درستی است. مهم آن است که متوجۀ ادبیات آن بزرگان بشویم. نکاتی که در شرح سورۀ واقعه عرض شد با نظر به تأویلات جناب کاشانی بود که البته مشهور است به تفسیر قرآن ابن عربی. موفق باشید

40498
متن پرسش

سلام علیکم: در فص محمدی ابن عربی اله معتَقَد را نتیجه عمل انسان است. بعبارت دیگر اله معتَقَد ساخته شخص است. شما در بحث حوری بهشتی که آن را تجلی اسم جامع الله می‌دانید که نتیجه عمل و عبادت شخص است. حال سوالم این است که این تجلی اسم جامع الله که حوری است، آیا همان اله معتَقَد است که جناب ابن عربی در فص محمدی بیان می‌کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. بالاخره خداوند برای کسی که تا مرز انس با حضرت حق و اسم جامع او جلو رفته است، حورالعین به معنایی که مربوط به مقربین است برای او تجلی می‌کند. تازه، در این موارد مهم نسبتی است که این متون مثل «فصوص الحکم» متذکر می‌شوند و نباید دغدغۀ این جزئیات را داشت. موفق باشید

40494
متن پرسش

بسمه‌تعالی جناب استاد بزرگوار، سلام علیکم: اینجانب در طی سال‌های گذشته از مجموعه دروس ارزشمند شما بهره‌ فراوان برده‌ام. تاکنون موفق به استفاده از دروس صوتی زیر شده‌ام: ده نکته در معرفت نفس، از برهان تا عرفان، برهان صدیقین، سوره زمر، ای اباذر، جنود عقل و جهل، شرح دعای مکارم‌الاخلاق، مناجات التائبین، حدیث یابن‌الجندب، شرح دستورالعمل‌های آیت‌الله بهجت، حدیث عنوان بصری، زیارت جامعه کبیره و اکنون به‌تازگی درس «آداب‌الصلاة» حضرت امام خمینی (رض) را آغاز کرده‌ام. ضمناً لازم به ذکر است که با وجود علاقه به مباحث نظری، نگاهم بیشتر معطوف به عرفان عملی و کاربردی است. ۱. با توجه به اینکه در مسیر معرفت توحیدی، احساس علاقه برای ورود به متون اصیل عرفانی دارم، آیا ورود به متونی نظیر فصوص‌الحکم برای بنده در این مرحله توصیه می‌شود؟ یا پیشنهادی برای ترتیب و اولویت دروس بعدی دارید؟ ۲. با توجه به اینکه طی سه سال گذشته در سوئد مورد توطئه ضد اسلامی و آزار و ظلم سیستماتیک بوده‌ام که ذهن و روحم را در حالت چالش مداوم نگه داشته است، چگونه می‌توانم در مسیر سیر و سلوک، این وضعیت را به فرصتی برای تعمیق معرفت و دستیابی به آرامش درونی تبدیل کنم، بدون آنکه دچار فرسودگی، تلخی یا انحراف از هدف اصلی شوم؟ مشتاقانه منتظر راهنمایی‌های حضرت‌عالی هستم. با احترام و ارادت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با توجه به مراحلی که دنبال فرموده‌اید ان شاءالله می‌توانید مباحث «فصوص الحکم» و «منازل السائرین» را دنبال کنید. ۲. در این موارد مهم، سبک و سیره‌ای است که انسان باید از خود نشان دهد که آن وارستگی با افراد است نسبت به وجوه انسانی که انسان‌ها نسبت به هم می‌توانند داشته باشند. موفق باشید

40449
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: ۱. استاد عزیز راجع به مباحث معرفتی بخصوص فصوص که فرمودید به صورت کلی انسان تا به چهل سالگی نرسد، پخته برای این راه نیست و بخصوص بنده که مشغول شرح لمعه هستم فرمودید که حداقل بعد از رسائل و مکاسب بدین سمت رجوع کنم، سوالم از چرایی این امتناع است برای کسی چون بنده که اصلا اساس حضور و ورودم به حوزه برای مباحث عرفانی بوده و جز با این مباحث هیچ شور و شوقی برای حتی زندگی روزانه ام ندارم و از طرفی دیگر همین نگاه معرفتی، نگاهی بس عمیق و شور آفرین برای ورود به راه بسیار وسیع فقه را برایم می گشاید. نگاهی خارج از حقیقت، خارج از عالم حی به هرچیزی جز مردگی به میان نمی آورد؛ حال می‌خواهی با این نگاه به خدا بنگر یا به فقه بنگر یا به حتی امور روزانه زندگی! همه پوچ است و مانع برای حرکت. ۲. اگر شیطان را ذاتا گریزان از رحمن و بهشت برین بنگریم، چگونه اویی که کان من الکافرین بود، روزگار شش هزار ساله ای را به عبادت رحمن، در میان جلوات رحمانیه که فرشتگان اند، بود؟ ۳. در پس پرده داستان شکل گیری دشمنی شیطان با انسان چه رازی برای تفکر است؟ ۴. روایتی شنیدم که شخصی نزد حضرت صادق علیه السلام برای مصلحت جویی از تجارت خویش می‌رود اما با نهی حضرت روبرو می‌شود. شخص التفاتی نمی کند و تجارت می‌کند و سود خوبی هم بدست می آورد. بعد از زمانی نزد حضرت می‌رود و جویای امتناع حضرت می‌شود، حضرت می‌فرماید: به یاد داری در فلان روز نماز صبح قضا شد؟ نهی از برای قضا نشدن نماز بود... واقعا افرادی همچون من چگونه زنده ایم و زندگی می‌کنیم و داعیه دار روحانیتیم؟ بعد از ازدواجم بسیاری از نمازهایم قضا شده و بسیار با سردرگمی روبرو گشته ام، سوالم اینست که: الف. آیا می‌توان با این حدیث اینگونه برخورد کرد که ازدواج بنده هم در مسیر عبودیتم قرار نگرفته؟ .ب‌. چکار باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که در ابتدا این حالت بحرانی که شرایط جدید ایجاد می‌کند؛ پیش می‌آید تا انسان به خود آید. آری! روحیۀ تعمق در فقه، قدرت استحکام در عرفان را شکل می‌دهد. باید برای خود در کسوت روحانی، برنامه‌ای دقیق و جدّی به میان آورد و در عین حال نباید به خود سخت‌گیری کرد. به اربعین فکر کنید و حضور گسترده‌ای که بشر برای آیندۀ خود بخصوص خدّام، مدّ نظر آورده‌اند. نکات مطرح شده در چند جلسۀ اخیری که کانال «سها» تحت عنوان «منزل نهایی» مطرح شده است، قابل توجه است. موفق باشید

40204
متن پرسش

سلام علیکم: ابن عربی در فص محمدی که در فصوص الحکم که بر روی سایت آورده شده بیان می‌کند که با نماز خواندن خدای معتقد ساخته می‌شود. سوالم این است که این خدای معتقد که توسط نماز ساخته می‌شود چه فرقی با خدایی که بت پرستان می‌سازند و آن را پرستش می‌کنند دارد؟ کلمه معتقد به فتح «ت» و «ق» می‌باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان ذیل ارادۀ الهی و حضور هرچه بیشتر در شریعت نبوی حاضر و حاضرتر شود، بیش از پیش به حضرت حق به آن صورتی که شأن آن حضرت است؛ نزدیک می‌شود و از این جهت بحث اجمال و تفصیل در مسیر توحید است. لذا هر اندازه انسان در این مسیر درست حرکت کند، اجمالِ قبلی به تفصیل در می‌آید و همان تفصیل، در سیر خود نسبت به تفصیل بعدی، اجمال است و هرکس در مسیر توحید قرار بگیرد و چشم‌انداز خود را حقیقتِ حیّ و حاضر قرار دهد، چنین حالتی را دارا می‌باشد حتی اگر او اشرف مخلوقات باشد. لذا آن حضرت در محضر حق عرضه می‌دارند: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک». موفق باشید

40163
متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت، ان شاء الله سلامت و بهره‌مند باشید. ببخشید یه سؤال داشتم، منظورتان از کشیک نفس کشیدن و مراقبت‌ها اینجا (در شرح فص شیثی) چیست؟ آیا این تذکرات تون اخلاقی و عملی است؟ در یک مباحثه دوستانه به این چالش خوردیم. «فأی صاحب کشف شاهد صورة تلقى إليه ما لَمْ يَكُن عنده من المعارف و تَمْتَحَهُ ما لَمْ يكن قبل ذلك في يده فتلك الصورة عبلة لا غيره، فمن شجرة: المرة غرسه كالصورة الظاهرة مِنْهُ في مقابلة الجسمِ الصيقل ليس غيره، إلا أن المحل أو الحضرة التي رأى فيها صورة نفسه تلقى إليه ينقلب من وجه الحقيقة تلك الحضرة، كما يظهر الكبير في المرآة الصغيرة صغيراً و يظهر غير المستطيل في المستطيلة مستطيلاً، و المتحركة متحركاً وقد تغطيه انتكاس صُورتِهِ مِنْ حَضْرَة خاصة، وَ قَدْ تُعْطِيهِ عَيْنَ ما يَظْهَرُ مِنها فَيُقابلُ الْيَمِينُ مِنها اليَمِينَ مِنَ الرائى وقد يُقابل اليمين اليسار و هو الغالب في المرايا بمنزلة العادة في العموم و بخرق العادة يقابل اليمين اليمين و يظهر الانتكاس. وهذا كله من أعطيات حقيقة الحضرة المتجلى فيها التي أنزلناها منزلة المرايا» پس با توجه به نکته‌ی فوق هر صاحب کشفی که شاهد معارف و صورت‌هایی در مثال متصل یا منفصل باشد که به او رسیده و قبلاً نداشته و به صورت هبه به او رسیده، همه و همه آنها از عین ثابته خود اوست و از درخت نفس خودش میوه چیده است. نفس که برای ظهور آن صور و معارف مستعد شد پس آن عطایا به رنگ آنچه در مکاشفه وجود دارد، بر او آشکار می‌شود و آن عطایا از معتبر عین ثابته‌ی او نازل می‌شوند حضرت عیسی نقد در این رابطه می‌فرمایند: علم در آسمان و زمین و ماوراء دریاها نیست، «العلم محصول في قلوبكم تأدبوا بين يدى بأدب الروحانيين وتخلقوا باخلاق الصديقين اظهروا العلم من قلوبكم حتى يعطيكم» علم در قلبهای شما است به ادب روحانیون در محضر حق مؤدب شوید و متخلق به اخلاق صدیقین بگردید علم از قلبهای شما ظاهر می‌شود و شما را در بر می‌گیرد. البته سیر به سوی عين ثابته و مقام کلی خود نیاز به همت و صبر و پشت کار طولانی دارد، سالک باید همت داشته باشد و در گرفتن هبه از باطن خود تعجیل نکند تا به مرور ظرفیت لازم را پیدا کند. عطار می‌گوید: اگر یک انبار پر از ارزن باشد و به شما بگویند گنجشکی روزی یک دانه از آن بر می‌دارد تا انبار خالی شود آنگاه آنچه را باید به تو بدهیم می‌دهیم باید صابر باشید و بدانید آن کسانی که زود می‌گیرند بیم آن می‌رود که مجذوب اسمی شوند و در همان حد بمانند. عمده آن است که متوجه باشیم مباحث عرفان نظری چگونه جهت جان ما را متوجه حقایق و عين ثابته خود می‌کند تا با کشیک نفس کشیدن قدم قدم به سوی آن حقایق جلو برویم و نظر خود را به سوی چیز دیگری نیندازیم. درست است که عین ثابته حقیقت ما است ولی بسیار کار می‌برد تا انسان به عین ثابته‌ی خود برسد و در حقیقت کلی خود مستقر گردد، مقامی که تماماً در محضر حق است و حق تنها از آن مجرا برای او ظهور می‌کند و او همه ی آن حقی را که می‌تواند بیاید می‌یابد. محی الدین در رابطه با این که هر هبه‌ای از عین ثابته سالک به او می‌رسد مثال آینه و صورتی که در آینه ظاهر می‌شود را می‌زند و این که آینه چیزی جز همان صورت را نشان نمی‌دهد، هر چند ممکن است آن صورت به جهت خصوصیات آینه متفاوت ظهور کند و لذا تفاوت عطایا به جهت تفاوت آن ظرفی است که هبه در آن تجلی می‌کند ولی در هر حال همه از خود شما است و شما خود را در آن عطایا می‌بینید هر چند خطورات خیال و قلب و روح بر آن هبه اثر می‌گذارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبت تکوینیِ خود با وجود مطلق و به این معنا به حضرت حق بیندیشید، و از طرف دیگر به امکان ذاتی خود که تماماً عدم است ولی «عدمٌ مّا» که نیستی است در عین ظرفیتِ شدن با امکانات گوناگون. و این موجب حضوری از جنس انتخاب در بین آن نوع امکان‌ها می‌شود و انسان در این میدان که میدان بودنی است که هیچ هویت خاصی ندارد ولی با کشیک نفس‌کشیدن به همان معنای انتظار و باز انتظار، می‌یابد که در وجود خود خبری هست و استقرار در این انتظار، یعنی زندگی و باز زندگی. موفق باشید

40108
متن پرسش

با سلام: کتاب شرح فصوص را خریداری نمودم و برای دریافت فایل های صوتی آن چکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

40049
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: در رابطه با متن زیر که از جزوه فص محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌باشد سوالی دارم. 👇 «پس حق تعالى، متأخّر از وجود عبد است و همین حق متأخّر، عین حقى است كه عبد او را در قبله خويش به نظر فكرى خود يا به تقلیدش از ديگری خلق مى كند. اين حق متأخّر، إله معتقَد است. يعنى معتقَد عبد مصلِّى است.» سوالم این است که آیا باید با قوه خیال صورتی را در پیش روی خود تصور کنیم و یا اینکه این إله معتقَد طور دیگری تجلی می‌کند؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم:  بحث در نوع معرفتی است که نسبت به حضور خدا برای مصلی پیش می آید و لازم نیست موضوع خیال و تصور خیالی مطرح باشد. موفق باشید

40012
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: من شرح صوتی فصوص الحکم شما را که گوش دادم، محی الدین در چند نوبت بیان کرده بود که فرعون مومن از دنیا رفته است. چند سوال دارم. لطفا اگر ممکن است، جواب همه آنها را بیان بفرمایید! ۱. آیا علامه جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی آن را قبول کردند؟ ۲. اگر من حرف محی الدین در رابطه با فرعون را قبول کنم اشکالی دارد؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امور و در این مسیر که مسیر رجوع به افق‌هایی هست که باید  انسان در منظر خود با آن‌ها روبرو شود، سؤال کردن یعنی آن افق را به مفهوم، تبدیل نمودن. این مانند آن است که انسان بخواهد از نوری که او را فرا گرفته است، سؤال از نور کند، همان بلایی که حضرت موسی «علیه‌السلام» بر سر خود آوردند. در حالی‌که حضرت خضر «علیه‌السلام» در ابتدای راه، آری! در ابتدای راه و نه در سر کلاس؛ شرط کردند: «قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا» چنانچه خواستید در این راه قدم بگذارید، هیچ مپرس تا آن‌که آرام‌آرام «حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا» تا آن‌که نسبت به آن چیز آگاه و بیدار شوی. و غفلت از این موجب شد: «قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا». موفق باشید

40003
متن پرسش

سلام بر شما ندای حق گوی زمانه، این جملات ناب و عرفانی به تازگی به دستم رسیده، چه قدر زیبا، چه قدر عمیق، و چه نعمتی بالاتر از اینکه ما همان آخرالزمانی هایی هستیم که بر خلاف اهل ظاهر و کوته فکرانِ هم عصر این عارفان، این مفاهیم را می‌فهمیم و درک می‌کنیم چنانچه معصوم فرمود یتعمقون... – [ ابوالعباس قصاب] گفت: « وطاء من بزرگ است از او باز نگردم، تا از آدم تا محمد [علیهم السلام]، در تحت وطای من نیارد» – منکری، حسین منصور را معارضه کرد. گفت: «دعوی نبوت می‌کنی.» گفت « اُف بر شما باد! که از قدر من بسی واکم می‌کنی – ابویزید: «بنده نرسد به مقام حقیقت، تا آنچه خداوند- عزوجل- از قرب خویش به محمد داد و از مناجات خویش به موسی و از خلّت خویش به ابراهیم و از عزت خویش به عیسی- علیهم السلام- بیابد.» ابوالحسن خرقانی: «من از هر چه دون حق است زاهد گردیدم. آن وقت خویشتن را خواندم. از حق جواب شنیدم. بدانستم که از حق درگذشتم. لبیک اللهم لبیک زدم، محرم گردیدم، جمع کردم، در وحدانیت طواف کردم. بیت المعمور مرا زیارت کرد کعبه مرا تسبیح کرد، ملائکه مرا ثنا گفتند، نوری دیدم که سرای حق در میان بود چون به سرای حق رسیدم زانِ من هیچ نمانده بود» [خرقانی] گفت: « کله سرم عرش است و پای‌ها تحت الثری و هر دو دست مشرق و مغرب می‌شود منت گذاره و بخشی از اسرار را بر ما شاگردان و پادرسی های حضرتتان فاش کنید و بیش از آنچه در ظاهر این کلمات است به بطن آن که همان آیات قرآن و احادیث ست اشاره ای کنید و این تشنگان را آبی نوشید؟ که سخت تشنه ایم، اما طعم آب را چشیده تیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم اشاراتی است که در کلمات این بزرگان هست که البته گفتنی نیست هرکس به ذوق خود چیزی از آنها می‌یابد. موفق باشید

39993
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: در یکی از صوتهای فصوص الحکم شما از قول محی الدین نقل کردید که گفته: من به نیروی وهم، معبودم را ساختم. می‌خواستم ببینم که آیا این رب، همان ربی است که مثلاً علی (ع) در جایی فرمودند: «من خدایی را که نبینم عبادت نمی‌کنم»؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اکنون آن نکته را در ذهن ندارم. ولی به نظر می‌آید همین نکته‌ای باشد که متوجه شده‌اید. زیرا منظور از وهم، همان جلوات خیالی است که مبتنی بر حقیقت می‌باشد. موفق باشید

39962
متن پرسش

سلام و درود محضر استاد: عزیزجان مختصر و خلاصه می‌پرسم برای مطالعه و ورود به فصوص، چه میزان نیاز به مطالعه مباحث عرفان نظری که شما ارائه فرمودید هست؟ وقتی من هیچ اطلاعی از اصلاحات و مفاهیمی که در عرفان نظری آمده ندارم و بدون اطلاع از آنچه در عرفان نظری توضیح دادید چطور میتونم به فصوص ورود پیدا کنم؟ میدونم نباید درگیر حصولات شد اما اخیراً اونقدر نسبت به استفاده از صوتهای عرفان نظری شما یا کلا بهره گرفتن از عرفان نظری گارد گرفته میشه که گویا عملی دور از شأن عالم فصوص هست و‌ پوچ و بیهوده است و این سوال پیش میاد که اگر اینقدر کار عبسی هست چرا اصلا ارائه شده؟ شنیدم این‌طور استدلال شده که چون امام فرمودند طلاب قبل از هر چیزی فصوص بخونن یا اینکه زمانه زمانه عرفان هست پس نیازی به خواندن عرفان نظری نیست اگر لطف بفرمایید و توضیحی بفرمایید که دقیقا جای عرفان نظری کجاست چراغ راهی برای ما روشن کردید خداوند شما را حفظ کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «فصوص الحکم» جناب ابن عربی در واقع همان عرفان نظری می‌باشد، برعکسِ «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری که بیشتر عرفان عملی است. برای فهم اصطلاحات کتاب «فصوص الحکم»، مقدماتی لازم است که جناب قیصری در مقدمۀ شرح فصوص الحکمِ خود مطرح فرموده‌اند و بنده نیز به جای آن مقدمه جزوۀ «عرفان نظری» را خدمت رفقا تنظیم کرده و شرح داده‌ام. در این مورد می‌توانید به جزوۀ «مبانی نظری عرفان در اسلام و مباحث «اعیان ثابته» و «وجه خاص»» رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/217?mark=%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C

39884
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: همانگونه که انسان با خواندن قرآن تاثیرات قلبی و نوری گیرش می آید و یا به زیارت امام معصوم (ع) می‌رود به این تاثیرات قلبی و نو ری می‌رسد. بلاتشبیه كتاب فصوص الحکم این عربی کتابی است که انسان با خواندن آن به تاثیرات قلبی و نوری می‌رسد. آیا این اندیشه ام درست است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است از آن جهت که به گفتۀ جناب ابن عربی در آن کشفی که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داشته، «فصوص الحکم» ظهورِ ارادۀ آن حضرت است که از طریق جناب ابن عربی به کلمات در آمده و همان‌طور که حضرت امام در نامه به گورباچف مرقوم فرمودند، نکاتی است باریک‌تر از مو. موفق باشید

39846
متن پرسش

سلام خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: آقای ابن عربی میگن که خواندن نماز این نیست که تو نماز می‌خوانی بلکه خداست که نماز تو را خودش می‌خواند آیا واقعاً نماز خودمان را خدا می خواند؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که خداوند از طریق نماز که بندگان او اقامه می‌نمایند، خود را در ارادۀ بندگان حاضر می‌کند به همان معنایی که به پیامبر خود فرمود: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى». موفق باشید

39818
متن پرسش

سلام علیکم: تفاوت نفس و روح چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ادبیات ما تفاوتی بین آن دو واژه نیست. ولی در اصطلاحات عرفانی، نفس مرحلۀ تدبیر بدن می‌باشد و وجه مجرد ما در توجه به بدن است و روح، مرتبۀ توجه به حقایق متعالی است. مفصل این بحث در مقدمۀ کتاب «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری که جناب عبدالرّزاق کاشانی شرح کرده‌اند؛ مطرح شده. موفق باشید 

39779
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام: آیا ابن عربی در فتوحات مکیه یا فصوص، بر علیه شیعه و امیرالمومنین علی علیه السلام مطالب نوشتند؟ آیا ایشان ضد شیعه بوده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست. مرحوم آیت الله فاطمی‌نیا در این مورد تحقیقات خوبی داشته‌اند مبنی بر این‌که اگر در فتوحات، جملاتی به چشم می‌خورد حاکی از طعنه به شیعه، مربوط به فتوحاتی است که بعد از حیات ابن عربی برای مقابله با شیعه چاپ شده که بحث آن مفصل است. کتاب «جدال با مدعی» از استاد حسین غفاری نکات بسیار خوبی در این مورد مطرح کرده است. موفق باشید

39736
متن پرسش

سلام و خسته نباشید دو سوال داشتم: ۱. خراباتی به که گویند؟ ۲. تفسیر این بیت از شعر مولانا چیست: من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام / من از کجا حبس از کجا مال که را دزدیده ام. با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ جناب شیخ شبستری: « خراباتی خراب اندر خراب است / که در صحرای او عالم سراب است» بدان معنا که کسی که از جذبات دنیا عبور کرده بدون آن‌که از زندگی دنیا عبور کند؛ او را خراباتی گویند به همان معنایی که می‌فرماید: «خراباتی شدن از خود رهایی است / خودی کفر است ور خود پارسایی است». ۲. حضرت ربّ العالمین فرمودند: «انی جاعل فی الارض خلیفه» یعنی او خواست در زمین خلیفه داشته باشد، خلیفه‌ای که آینۀ نمایش انوار الهی است و به گفتۀ جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» در «فصّ آدمی» در آینۀ انسان به تماشای خود بنشیند.
در مورد توجه به نگاه جناب شیخ شبستری می توانید به کاری که رفقا تحت عنوان گفتگو پیرامون حالات و حضور شاعران  https://eitaa.com/soha_sima/4780 در سرای هنر و اندیشه دارند رجوع فرمایید. موفق باشید
 

39692
متن پرسش

سلام و ادب: در فایل صوتی فرمودین ملاصدرا در جلد هفتم اسفار فرمود من خودم وحدت وجودی هستم نه تشکیک وجود. امکان داره تفاوت این دو رو بفرمایید؟ مگه وحدت وجود با تشکیک وجود تناقض داره؟ یعنی از نظر نگاه وحدت شخصیه، وجود مشکک نیست و هرچه از مشکک بودن وجود قبلا شنیده بودیم نادرسته؟ (دقیقه ۱۲ شرح مصباح الهدایه) یا منظورتون چیز دیگری است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک بحث در جناب صدرا همان تشکیک وجود است به همان معنایی که وجود در ذات خود شدت و ضعف دارد. و یک بحث دیگر در سخنان ایشان مطرح است که بیشتر سعی دارند با عرفا همراهی کنند و تشکیک در ظهور را به میان می‌آورند. و این‌جا است که «وحدت وجودِ» مصطلح بیشتر مطرح است. وگرنه همان‌طور که متوجه شده‌اید در تشکیک وجود هم آنچه در صحنه است «وجود» است و عملاً همان معنای «وحدت وجود» پیش می‌آید. موفق باشید

39440
متن پرسش

سلام علیکم: آنچه هست فقط خداست که هست. همین خدا یک مرتبه ذات است که فقط خود ذات و خود خدا از آن خبر دارد. و دیگر تجلی و ظهور خداست. ابتدا ظهور اسماء و صفات است. یعنی ذات به صفت خاص. که اولین تجلی الله است و این موجوداتی که الان در عالم ماده می‌بینم تجلیات اسما و صفات خداست. البته مطالب بالا ناقص است. من برای اینکه از کثرت و وجودی غیر از خدا نداشته باشم. فقط خدا را تصور می‌کنم که یکی مرحله ذات و غیب الغیوبی است و دیگر تجلیات و من موجوداتی را که الان می‌بینم، ظهورات اسماء و صفات خدا می‌بینم. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بعد از مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خوب است به شرح صوتی کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام رجوع شود. صوت هر سه موضوع روی سایت هست. موفق باشید 

39302
متن پرسش

حضرت استاد از انتقادات که عملا صورت توهین دارد دلتنگ نباشید، چه خوب کردید که از انتشار سوالاتی که موجب بد آموزی می شود خود داری کردید، اینها هرچه آزادتر باشند بیشتر فتنه می‌کنند. این ها نه عرفان می‌فهمند نه کلمات عارفان را... خدا را شکر که می توانیم سولات خود را با شما در میان بگذاریم. خدایا افقی را در مقابل ما بگشا که از افق توحیدت به عمود ولایت برسد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً انسان تعجب می‌کند که به جای انتقاد برای اصلاح امور، عده‌ای بنا را بر نفیِ گفتگو و نفیِ هر آنچه غیر نظر آنان است؛ می‌گذارند. بر عکسِ کاربران عزیزی که در دل گفتگوها و انتقادهای خود، میدان را برای ظهور حقیقت می‌گشایند و آماده می‌کنند. موفق باشید

39170
متن پرسش

سلام: ممنون می شوم در خصوص متن زیر به ویژه نقل قول از محی الدین راهنمایی کنید. عارفانِ خونین‌دست قدیم‌ها بوده‌اند، هم‌اکنون هم بسیاری هستند، کسانی که باسوادند، دقایق و ظرایف فلسفه را می‌دانند، از تاریخ بسیار خوانده و دانسته‌اند، شعر و ادب می‌شناسند، فقیهِ شریعت‌مدار هستند، حدیث و قرآن ورد زبانشان است؛ ولی ستم و ستمکاری را پشتیبانی می‌کنند، جنایت و جنایتکاری را زینت و زیور می‌کنند، تباه شدن انسان‌های بسیار، حتی هم‌وطنان و هم‌کیشان خودشان را به چشم می‌بینند، و یا سکوت می‌کنند و یا هر آنچه روی ‌دهد را تأیید می‌کنند. به ویژه در این میان، سخت‌باورتر از همه، عارفانی هستند که نکته‌هایِ ناب عرفانی می‌گویند، چنانکه اشک در چشم خودشان حلقه می‌زند و از چشم شنوندگان سرازیر می‌شود، چنان ملکوت را توصیف می‌کنند که گویی هم اینک از معراج هفت‌آسمان بازگشته‌اند، و چنان از پروردگار جهان گزارش می‌دهند که گویا همدم هر لحظه اویند! تا اینجا که آنان را ببینی، دل از دست می‌دهی و مریدشان می‌شوی؛ ولی ناگهان و در پرده دیگر، می‌بینی همین عارفِ اشک‌به‌چشم و ذِکربه‌زبان، چنان از خون‌خواری و سیه‌کرداری پشتیبانی می‌کند که همه انگشت‌به‌دهان می‌مانند، بلکه به عقل خود شک می‌کنند که نکند ما غلط فهمیده‌ایم! مگر می‌شود عارفی این‌چنین والامرتبه از ظلم و فساد دفاع کند؟! نه، اگر او چنین بود که نمی‌توانست با سخنانش این چنین دل ببرد و اشک بریزد و ناله بگیرد؟!‌ البته جناب محی‌الدین عربی پاسخی وافی و کافی بدین شبهه! شیطانی ما داده است و هشت قرن پیشتر، مشت محکمی بر دهانِ یاوه‌سرایِ ما فریب‌‌خوردگان زده است! اگر غلط زیادی کردی و چشم باز کردی و دیدی عارفی ستمگری را احترام می‌کند و بزرگ می‌دارد و در مقابلش خم‌وراست می‌شود و دستش را می‌بوسد، نکند که به آن عارف الهی شک کنی ها! خیر، بدان و آگاه باش که یکی از اسماء الهی «جبّار» است، حال این اسمِ والایِ خداوند در این حاکم ستمگر و زورگو تجلی پیدا کرده است! پس در واقع این کسی را که می‌بینی سال‌ها به زور و اجبار و تهدید و زندان و اعدام بر مردم حکم می‌راند و جان و مال و آینده وآرزوهایِ همه را می‌سوزاند، در واقع امر، تجلی‌گاه یکی از نام‌های خداوند است! و عارف هر جا تجلی نام خدا را ببیند، عارفانه و عاشقانه سر تعظیم فرومی‌آورد و حرمت می‌گذارد! (فتوحات مکیّه، ج2، ص500). عجب! ما چقدر نادان بودیم که این عارفِ واصل و آن فرشته‌رویِ صالح را نکوهش می‌کردیم! خدا ما را ببخشد! او تجلی‌گاه نام خدا را پشتیبانی می‌کرده است! ای دلِ غافل! این طوری که ببینی باید همه قاتل‌ها را هم احترام بگذاریم و بزرگ بشماریم، چون مَظهَر نام «مُمیت» (می‌راننده) هستند! همه دروغگویان و فریبکاران را هم باید پشتیبانی کنیم و دست ببوسیم چون تجلی نام «مُضلّ» (گمراه‌کننده) هستند! چه عرفانی! به به! چه ملکوتی! جانم! فقط نمی‌دانم چرا به این دخترهای پری‌رو گیر می‌دهند، مگر اینها مظهر جمال الهی نیستند؟! بلکه دو نام مقدس، «ظاهر» و «مظهِر» (آشکار، آشکارکننده) به طور کامل در این پری‌رویان ظهور و بروز پیدا کرده است؟! نه! آری؟! درست فهمیدم؟! هر چی شما بفرمایید! همین!   

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در نامه به گورباچف فرمودند حقیقتاً سخنان ابن عربی از مو باریک‌تر است و واقعاً طوری نیست که بتوانیم در محدودۀ سؤال و جواب به آن بپردازیم. آری! اگر جباران مظهر جباریت خداوند هستند، به آن معنا نیست که خودشان بی‌تقصیر می‌باشند مثل آن‌که گفته می‌شود شیطان، مظهر اسم مضلّ خداوند است و این به معنای تبرئه شیطان نیست. آری! اگر خداوند اراده کرده است کسی را به دلایلی از رحمت خود دور کند، مظهر آن اراده، شیطان خواهد بود. ولی به هر حال شیطان در جای خود رانده شدۀ درگاه رحمت الهی می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!