بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16926
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت حضرت امام رحمت الله علیه، ظاهرا مخالف این بودند که روحانیون وارد دستگاه اجرایی شوند و باید به عنوان ناظر باشند، به نظر استاد، اولا منظور امام راحل از این عقیده چه بوده؟ و ثانیا، برای حالا هم این صدق می کند؟ التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

در ابتدایِ امر حضرت امام نظرشان این بود که روحانیون وارد مسائل اجرائی نشوند. ولی بعد از جریان بنی‌صدر وقتی معلوم شد تحصیل‌کردگان دانشگاهی به تنهایی آن فکر و فرهنگی که مدّ نظر انقلاب است، درست نمی‌شناسند نظر حضرت امام بنا به فرمایش خودشان تغییر کرد. موفق باشید

16918
متن پرسش
سلام علیک استاد: خسته نباشید. در یکی از سخنرانی ها آیت الله مصباح یزدی حفظه الله در مشهد فرمودند: نسل جوان کشور، می تواند به برکت انقلاب اسلامی شهدا، یک شبه راه ترقی و پیشرفت را طی کند و به مدارج عالی برسد. استاد این چه ظرفیتی از انقلاب است که بستر اینچنین سیری در تاریخ می شود که ما این طور در گذشته و در زمان های دیگر نظیرش را نداریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مجهزشدن به نور توحیدی که حضرت امام روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن‌اند یعنی توحیدی که از یک‌طرف با نگاه عرفانی با خدا مأنوس است، و از طرف دیگر با نگاه استکباری در سیاست جهانی وارد می‌شود؛ می‌توان راهِ صدساله را یک‌شبه طی کرد. مثل همان کاری که شهدای عزیز رفتند و راه را برای آیندگان گشودند. و امروز شهدای مدافعان حرم، رهروان صادق و اصیل همان راه هستند. موفق باشید

16905
متن پرسش
سلام استاد: ماجرای حقوقهای نجومی را که مطّلعید و توضیحاتی ارزنده فرموده اید، بنده بیشتر رفقایم طلبه و سپاهی هستند و سپاه را یک نهاد مقدّس برای جمهوری اسلامی می دانم، و خود شما هم با روحیات این شاگردتان کم و بیش آشنایید، امّا این قضیه حقوقهای نجومی در این نهاد مقدس هم نفوذ داشته است و باعث شده مثلا یک سرهنگ فقط یک خانه دارد و یک سرهنگ دیگر در همانجا چند خانه دارد و چند پمپ بنزین و ویلا در شمال و ... یک شکافی بسیار گسترده که باعث بدبینی زیادی شده است، مردم هم کمی حق دارند بدبین شوند ولی نه به همه. الان رفیق خود بنده که سپاهی است و به زور خرج و مخارج زندگی اش را تامین می کند، در صورتی که چندین سال است که سپاهی است ولی کسی را می شناسم که دقیقا هم سابقه با اوست ولی از وقتی وارد سپاه شده آنقدر پولدار شده است که بسیار جای تامل دارد، از خودش هم که می پرسی معترف است که از وقتی سپاه رفته وضعش درست شده. استاد! شما بنده را می شناسید و می دانید که نعوذبالله معاند و ... نیستم و اتفاقا بسیار طرفدار سپاه هستم چون (معتقدم) که سپاه است که می تواند به معنای واقعی از حضرت آقا و انقلاب دفاع کند و اهداف اصیل انقلاب را محقق سازد ولی متاسفانه بنده می بینم که نفوذ در این قسمت هم داشته ایم، و این مرا نگران می کند. به نظر شما می توان کاری کرد؟ این حرکت نهی از منکر خود جوش (حقوقهای نجومی) می تواند باعث شود این نفوذ از بدنه کشور و بخصوص سپاه عزیز از بین برود؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنا به سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»: «وجودِ چالش، انسان‌های آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمی‌کند. وجود چالش انسان‌های متعهد را به نگاه به ظرفیت‌های موجود و احیاناً معطل‌مانده وادار می‌کند». بنده معتقدم این نقص‌ها بالاخره از طریق نقشه‌های عمیق دشمن حتی وارد سپاه نیز شد و خیلی قبل بنده به رفقا عرض کردم دشمن از این طریقه بدنه‌ی نظام دفاعی ما را در اشرافیت‌زدگی آلوده خواهد کرد و بحمداللّه بزرگیِ انقلاب زنده‌ی اسلامی موجب شد که در این مورد نیز دشمن ناکام بماند و یکی از حیله‌های آن که حیله‌ی خطرناکی هم بود، خنثی شود. موفق باشید

16890
متن پرسش
جناب استاد سلام: چرا با توجه به اینکه حکومت ما حکومت اسلام ناب محمدی هست و قوانین و موازین وضع شده مطابق با شرع و احکام شیعه هست، این همه فساد اقتصادی ایجاد شده که هر روز شاهد اختلاس و فساد مانند حقوق های چند صد میلیونی و .... هستیم؟ ریشه این فسادها از کجاست؟ آیا از ربا خواری و عدم امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه هاست؟ با تشکر فراوان التماس دعا صلوات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره خداوند می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ . لذا اگر مردم نخواهند که اصلاح شوند، اگر علی مرتضی علیه‌السلام هم بر آن‌ها حکومت کنند، استفاده‌ی لازم را نخواهند برد و شیطان بهانه‌هایی جهت کارهای خلاف برای آن‌ها می‌سازد. موفق باشید

16878
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد در ماجرای فیش های حقوقی نجومی، آیا مردم ایران روزی به این نتیجه خواهند رسید که تنها راه نجات بخش آنها، برگشتن به سیره ی امام خمینی و رهبری است؟ یا اینکه موضوع فیش های حقوقی نجومی، مردم را نسبت به انقلاب بدبین و دلزده خواهد کرد؟ همین طور در بحث انرژی هسته ای و برجام، آیا مردم به این نتیجه خواهند رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است؟ و آیا مردم ما دشمنی آمریکا را باور خواهند نمود؟ آیا ما باز هم باید از این تجربه های تلخ مثل برجام در آینده داشته باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند داشتنِ چالش‌ها در مقابل انقلاب، نشانه‌ی ظرفیت و قوت انقلاب است که می‌تواند این نوع انحرافات را تشخیص دهد و نسبت به آن حساسیت نشان دهد از آن‌ها عبور نماید زیرا انقلاب توحیدی در حضور تاریخی خود همواره با حجاب‌های شرک و کفر و دنیاطلبی روبه‌روست. عمده آن است که مغلوب آنها نمی‌شود حتی اگر آن حجاب‌ها در حدّ سقیفه باشد و حضور انقلاب را کُند کند. موفق باشید

16868
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید استاد این مطالبی که برادرمون جناب زاکانی در مورد برادر رییس جمهور میگن آیا شامل نهیی نمیشه که مقام معظم رهبری فرمودند جرم اثبات نشده را مطرح نکنید؟ ممنون رهبر انقلاب: «یکی از دوستان اشاره کردند که امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر فرموده‌اند که آدمهای سوءاستفاده‌جو را رسوا کنید؛ شما گفته‌اید که افشاء نکنید. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نفرمودند موردی را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچ وقت چنین چیزی در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعاً از اسلام نیست. ما چطور چیزی را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عده‌ای به چشم یک امر قطعی و واقعی به آن نگاه کنند، اما هیچ پشتوانه‌ی استدلالی نداشته باشد، جائی ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتی نداریم که این را بگوئیم. حتّی من در همان جلسه‌ای که اشاره کردند، از این بالاتر را گفتم. من گفتم حتّی جرمی که ثابت شد، اصل نباید بر افشای آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمی است، یک غلطی کرده، مجازات هم می شود؛ خانواده‌ی او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهی نکرده‌اند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجائی که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگی داشته باشد. بله، یک جائی هست که نفس افشاگری در یک مسئله‌ی ثابت‌شده، مصلحتی دارد؛ آنجا ایرادی ندارد. این، منطق ماست. هیچ چیزی هم نه از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و نه از هیچ یک از ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام) برخلاف این وجود ندارد. ما واقعاً حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهای گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید در فضای عدالت‌گرای نظام اسلامی بعد از آن‌که جرمی اثبات شد، تازه باید بررسی کرد با مجرم چگونه برخورد کنیم. اگر بشود تنبیه او را بی‌سر و صدا انجام داد، این بهتر است، مگر آن‌که مجرم و جرم یک جریان باشد. این‌جا است که بنا به توصیه‌ی علی«علیه‌السلام» به مالک اشتر باید او را به مردم معرفی کرد و در شهر گرداند تا آن جرم و آن مجرم و آن جریان رسوا شود که به نظر بنده در موضوع بی‌بند و باری نسبت به حقوق‌های نجومی، موضوعِ آخر باید مدّ نظر باشد. زیرا این یک جریان است که از اول انقلاب در متن انقلاب با عنوان‌های به ظاهر انقلابی نفوذ کردند و همواره برای انقلاب مشکل ایجاد نمودند. موفق باشید

16847
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار: ما یک گروه 6 نفره طلبه هستیم که دو سه سال است به صورت گروهی کار علمی و انقلابی می کنیم و الان حدود پایه 4 هستیم و از فارغ التحصیلان دانشگاه در رشته های مختلف در حال حاضر بعد از مطالعه و مباحثات دو سه ساله انقلابی به این نتیجه رسیدیم که در کنار تحصیل روی مکتب امام خمینی (ره) به عنوان نسخه نجات بخش انسان از این ظلمات و نسخه نجات بخش و پیش برنده انقلاب اسلامی به سمت اهداف مقدس خودش تمرکز تخصصی بکنیم. به عبارتی تصمیم گرفتیم که از همین حالا تمام وقت هایی که در کنار تحصیل گیر می آوریم را متمرکز بر فهم تخصصی مکتب امام بکنیم و شاید هم حتی بیشتر؛ به تحصیلمان هم رنگ و بوی مکتب امام را بدهیم (ان شاء الله) ابهامات برای ما وجود دارد: 1. برای فهم تخصصی مکتب امام توسط طلاب علوم دینی چه مسیری باید طی بشود؟ 2. برای متخصص شدن در مکتب امام چه لوازمی وجود دارد؟ 3. برای اینکه حتی تحصیل حوزوی ما رنگ و بوی مکتب امام پیدا بکند چه کارهایی باید کرد؟ ********* فضا برای چگونگی تغذیه صحیح از مکتب امام برای در استوای فهم دقیق و تخصصی از آن پیدا کردن یک مقدار مبهم است. خداوند شما و امثال شما را برای همه ما و برای انقلاب عزیزمان حفظ بکند. ارادتمند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است و در چنین فضایی انسان و اشارات دین معنایِ حقیقی خود را نشان می‌دهند. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» بر همین اساس تدوین شده است و در جلسه‌ی 16 کتاب بحث «هندسه‌ی فکری» مطابق اهداف انقلاب اسلامی متذکر جواب سؤال‌‌های جنابعالی خواهد بود. موفق باشید

16822
متن پرسش
سلام: استاد عزیز من خیلی دچار تشوش خاطر هستم و نمیتونم درباره چیزی تمرکز کنم، برای همین خیلی دارم آسیب می بینم، راه کار شما برای اینکه فکرام رو جمع کنم و بهش جهت بدم چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان متوجه‌ی وظیفه و رسالت تاریخی خود بشود که بنا است جهت معنابخشیدن به خود و زندگی خود در این تاریخ به عنوان سرباز انقلاب اسلامی به میدان بیاید در حوزه‌ی علم و عمل با تمام جدّیت وارد می‌شود و نه دیگر برای او تنبلی می‌ماند و نه بی‌صبری. در ضمن پیشنهاد می‌شود از مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و راه‌کارهایِ مطرح‌شده در آن کتاب غفلت نفرمایید. موفق باشید

16825
متن پرسش
با سلام: با عرض معذرت از شما استاد گرامی، بنده خیلی گشت زدم و دیدم قمه زنی به صورت خیلی رسمی توسط مراجع حرام نشده و آیت الله وحید حتی می گویند در عزای امام حسین خون هم بریزید اشکال ندارد. اینکه می گویند موجب وهن می شود یعنی چه؟ خوب قصاص هم در بین مردم جهان باعث وهن می شود. اگر قرار به وهن است خیلی از احکام باید تعطیل شود. آیا غیر از این است که قمه زنی باعث قدرت نمایی شیعه می شود؟ سوال بعدی که داشتم اینکه مگر حدیث نداریم هر قیامی قبل ظهور مشکل دارد، پس انقلاب اسلامی مشکل دارد؟ و اینکه علما برای حکمیت که معنای قضاوت دارد منصوب شده اند نه حاکمیت. خیلی عذر می خواهم استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حکم قصاص حکم مستقیم حضرت حق است و پشتوانه‌ی آن، نظام تکوینی الهی است و این با قمه‌زنی که یک کارِ من‌درآوری با سابقه‌ی 200 ساله است و هیچ پایه‌ی شرعی ندارد؛ فرق می‌کند 2- آن روایت که می‌فرماید هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» محکوم به شکست است؛ نظر به آن دارد که قیامی با ادعای مهدی‌بودنِ امت اگر به صحنه بیاید محکوم به شکست است. و این غیر از انقلاب اسلامی است که صاحب آن حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» است و به ظهور آن حضرت ختم می‌شود. موفق باشید

16818
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوال یک: مدتیست که صبرم کم شده و بد خلقم، زود عصبی می شوم و حوصله عبادتم هم کم شده فقط صرف نماز های واجب هستم و به شدت تنبلی می کنم. سوال دوم: شدیدا احساس می کنم مغرور و متکبر هستم و نمی دانم برای آن چکار کنم. پیشاپیش از پاسخ جنابعالی تشکر می نمایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان متوجه‌ی وظیفه و رسالت تاریخی خود بشود که بنا است جهت معنابخشیدن به خود و زندگی خود در این تاریخ به عنوان سرباز انقلاب اسلامی به میدان بیاید در حوزه‌ی علم و عمل با تمام جدّیت وارد می‌شود و نه دیگر برای او تنبلی می‌ماند و نه بی‌صبری. موفق باشید

16814
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام: استاد نظر شما در مورد این تحلیل چیست؟ با توجه به اینکه رهبر انقلاب هم یکی از خطرات مذاکره با آمریکا را ناامیدی دوستان و امت هایی دانستند که در گوشه و کنار به ما دل بسته اند... تحلیل مورد نظر: منتظر شیعیان انقلابی که روی مان اسلحه خواهند کشید باشید! یکم بن لادن رهبر سابق القاعده زمانی که در سودان زندگی می کرد طبق آنچه در خاطره نویسی های اطرافیانش آمده عکس امام خمینی در اتاقش نصب بوده است. عطوان می گوید بن لادن در سودان امام را الگوی خودش می دانسته است. (عطوان، عبدالباری، کتاب سازمان سری القاعده، ص 56) بخش زیادی از همین القاعده ای و سلفی هایی که روی ما در سوریه و لبنان و عراق اسلحه کشیده اند یک روزی عاشق انقلاب اسلامی بودند. خالد اسلامبولی، قهرمان سلفی ترور طاغوت مصر، که در تهران هم خیابان به نامش داریم چون در دادگاهش رسما اعلام کرد الگویش امام خمینی است در سالهای اول انقلاب بین افکار عمومی ایران خیلی محبوب شد. ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده هم از اعضای همین گروه جهاد مصر و از همراهان شهید اسلامبولی بود که به دلیل دست داشتن در ترور سادات در زندان هم افتاد. دوم به جز جهادی ها خیلی از دموکراتیک ترهای اهل سنت و همین اخوانی هایی که بعد از بیداری اسلامی در تونس و مصر و سایرجاها سرکار آمدند و کردند آنچه را با ما کردند هم از عاشقان و شیفتگان امام و ایران بوده اند. حوصله تفصیلش نیست ولی بعنوان نمونه همین راشد الغنوشی رهبر النهضه که بعد از بیداری اسلامی به محض سرکار آمدن در تونس ارتباطش را به قول خودش با دولت خونریز سوریه قطع کرد و از سیاست های ایران انتقاد کرد همان الغنوشی سی سال پیش است که در مدح امام خمینی کتاب می نوشت با عنوان «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» سوم در این سالها مشخصا بخاطر اقدامات لیبرال ها در وزارت خارجه جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته لطمات و خسارات جدی به کشور زده شده است. بعضا بخاطر نزدیک شدن به آمریکا بخشی از این جریانها را معامله کردیم بعضا در قبال کشتار و مظلومیت شان سکوت کردیم مانند چچنی ها یا سایرین که بعد به دامن غیر از ما افتادند. لذا نه تنها تقریبا با خیلی از جریانات انقلابی اهل تسنن خداحافظی کرده ایم بلکه شیعیان انقلابی زیادی هم از ما بریدند نمونه اش صبحی طفیلی اولین دبیر کل حزب الله لبنان که الآن ضد ایران و ضد انقلاب است. نتیجه اینکه در مبانی اندیشه جریانات مجاهد و انقلابی عشق امام خمینی که امروز ضد ایران شده اند چه اتفاقاتی رخ داد که ما بعدها شدیم دشمن درجه یک شان مفصل است ولی دستگاه سیاست خارجی ما در شکل گیری این تغییرات نقش به سزا داشته است. اگر چه که نباید نقش نفوذ آمریکا و انحرافات عقیدیتی فکری خودشان را کم کرد ولی خب. اگر در نیجریه شیخ زاکزاکی را آنجور به خاک و خون کشیدند و در برابر سرنوشت نامعلومش ماهها سکوت کردیم اگر در قبال بحرین کلا دستگاه سیاست خارجی همه چیز را دایورت کرد اگر در مورد بمبماران هر روزه یمن سکوت کرد که یک موقع زمینه تجدید روابط با عربستان بهم نخورد اگر برابر بیشتر از 30 و اندی کشته و قریب 700 زخمی این روزهای بغض آلود کشمیر سکوت کردیم بدانید مستضعف ها و عشاق خمینی در دنیا به ما چک سفید امضا نداده اند و مثل قبلی ها از ماخواهند برید. دل تان را به چند کلیپ کشمیری ها که زیر باران گلوله دارند الله اکبر خامنه ای رهبر می گویند خوش نکنید. قبلی ترها که کتاب در مدح مان نوشته بودند هم وقتی بخاطر آمریکاپرستی یا سکوت و بی تفاوتی مان از ما بریدند روی مان اسلحه کشیدند. تردید نکنید باید منتظر جریان جدید ضد ایرانی هم باشیم که این بار شیعیان یمن و بحرین و نیجریه پرچمدارش خواهند بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به‌کلّی این تحلیل را نفی نمی‌کنم. ولی اولاً: سیاست کلی نظام، نسبت به مقابله با استکبار و در دفاع از مظلومین عالم بر سر جای خود باقی است و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. و معلوم است دشمنان می‌خواهند بگویند ایران نیز وارد همان اردوگاه جهان استکباری شد، ولی با عملیاتی چون اجرای برنامه‌ی موشکی، پیام اصلی به گوش جهانیان رسید. ثانیاً: در نظر داشته باشید بعضی‌ از جریان‌های انقلابی دنیا مثل همین‌هایی که نام بردید، با نگاه خودشان به انقلاب اسلامی نزدیک شده‌اند. در حالی‌که انقلاب اسلامی رسالت تمدن‌سازی خود را نشانه رفته است نه یک تعارضِ جزئی و موسمی در مقابل وجهی از وجود استکبار. ثالثاً: از نفوذی که در آن تحلیل نیز بدان اشاره شده است نباید غفلت شود. با این‌همه خط اصلی انقلاب اسلامی روز به روز بر پایه‌ی تعریفی که از خود در جهان امروز شکل داده است، جلو می‌رود تا آن‌جایی که کنگره‌ی آمریکا هر روز از این جهت در تلاطم است. و یا آقای اردوغان کارش به تجدید نظر فعالیت‌های پنج‌ساله‌ی اخیرش می‌کشد. موفق باشید

16806
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: کسی شبهه ای مطرح می کرد که مذهبی ها انگار تعهد کرده اند کارهایشان را چه درست و چه غلط به پای خدا بگذارند! کشته می شوند می گویند شهید در راه حق. زندان می روند می گویند چونان یونس برای پروریده شدن. فقیر می شوند می گویند چونان شعب ابیطالب. تبعید می شوند میگویند مهاجر الی الله. از زیبا رویان طرد می شوند می گویند راه و رسم یوسف. قطع عضو می شوند می گویند چونان جانباز دشت کربلا. بیمار می شوند می گویند چونان ایوب باید صبر کرد. آبرویشان در معرض گفتگوی سر بازار قرار می گیرد می گویند چونان رهبر که از آبرو هم دریغ ندارد و..... اما همین اتفاقها برای غیر مذهبی ها پیش می آید می گویند به درک واصل شد و زندان حقش بود و مالش بی برکت بود و اخراج شد و .....جواب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها همه بستگی دارد به رویکرد و نیّت افراد. اگر کسی حقیقتاً در سبیل الهی قدم زد و کشته شد، شهید است. ولی اگر چنین ورودی نداشت، مسلّم شهید نیست. آری! تفاوت در رویکردها است و افراد مذهبی با توجه به رویکردها قضاوت می‌کنند. موفق باشید

16802
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی در جلسه صوتی دعای شریف مکارم الاخلاق قصه ی آیت‌الله بهشتی را که به ایشون اتهام بسته بودند که چندین کارخانه سیمان دارند و این اتهام در رسانه ملی پخش می شد ایشون از خود رفع اتهام نکردن و سکوت پیشه کردن به خاطر عدم برخورداری اتهام زننده از رسانه ملی جهت دفاع از خویش مطرح کردید. استاد واقع امر این است که بنده گاها که فکر می کنم هنوز این عمل دکتر بهشتی برایم هضم نشده! لطف بفرمایید فلسفه دقیق این عمل دکتر بهشتی را توضیح نمایید؟ مضاف براین به نظرشمابهترنبوددکاربهشتی ازخوددفاع می کردندوبااین واسطه به نوعی وجهه انقلاب بهترحفظ میشد؟ استادعزیزعنایت ویژه داشته باشیدکه غرض ازاین سوال صرفاجهت درک وفهم مکارم الاخلاق هست نه خدای ناکرده خرده گیری ازاین شخصیت بزرگ والهی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید بهشتی به دنبال ارتقایی اساسی برای جامعه بود که متأسفانه هنوز آن‌طور که شایسته و بایسته است محقق نشده است. او می‌خواست جامعه به سطحی از تفکر برسد که دیگر اتهام‌زنان و صاحبان سایت‌ها و رسانه‌ها امید نداشته باشند که می‌شود مردم را با انواع شایعات و اتهام‌ها تحریک کرد. به امید آن‌که سیره‌ی آن مرد بزرگ بیش از پیش در جامعه‌ی ما نهادینه شود. آری ممکن است ایشان با استفاده از رسانه‌ی ملی از خود دفاع می‌کرد موجب می‌شد که دامن یک عالم بزرگ از اتهامات دروغ مبری شود؛ ولی مهم‌تر از آن این بود که کاری بکند تا جامعه گرفتار انواع اتهامات نباشد. گفت: «سرشک از رُخم پاک‌کردن چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نیاید». موفق باشید

16791
متن پرسش
سلام: گاهی که اخباری از فساد اقتصادی می شنوم خیلی ناراحت می شوم، به حدی که اعصابم خرد می شود و خیلی برایم تلخ و منزجر کننده است. آیا حال من در این مواقع طبیعی است؟ اگر نه چه کار کنم که در این اوقات آن قدر عصبانی نشوم و بهم نریزم؟ به طور کلی خوب است در این مواقع چه کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نباید انسان از این فاجعه‌ی بزرگ که به آبروی انقلاب اسلامی ضربه می‌زند، ناراحت نشود؟ می‌ماند که همه‌ی این مشکلات به جهت آن است که ما در نظام آموزشی و رسانه‌ای خود، همّت کامل برای تربیت معنوی و عرفانیِ مردم اعمال نکردیم تا روحیه‌ی حرص به دنیا به روحیه‌ی اُنس با خدا تبدیل شود. آن وقتی که مردم به جای تماشای ماهواره، تلویزیون می‌دیدند، یا آن‌ها را مشغول سریا‌ل‌های سطحی و بی‌محتوا کردیم و یا به برنامه‌های مذهبی کم‌عمق دل‌خوش بودیم. لذا مردم آماده‌ی فاجعه‌ای که در پیش رو داشتند، نشدند. از این جهت باید خود را ملامت کنیم و برای آینده با جدّیت تمام بر اساس آموزه‌های عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برنامه‌ریزی نماییم. موفق باشید

16788
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: استاد از آنجای که این انقلاب یک آرمان بزرگی دارد به نام انقلاب مهدوی (عج الله تعالی) و وظیفه کلیدی و اصلی این انقلاب هم بسترسازی برای آن مدینه فاضله هست پس چرا مقام معظم رهبری هرگاه که مسائل کلان را مطرح می کنند و در واقع خطوط اصلی انقلاب را برای مسئولین و مردم در سخنان شان مطرح می کنند مانند پیشرفت کشور، استکبارستیزی،... صریحا چرا اشاره نمی کنند که این خطوط و وظایف در راستای آن هدف عالی است تا عامه مردم غفلت نکنندکه ما برای چه انقلاب کردیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نایب امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» منعکس‌کننده‌ی روح استکبارستیزی آن حضرت می‌باشند و ایشان هم که به خوبی این کار را انجام می‌دهند. موفق باشید

16784
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: امشب قصد دارم در موردی با شما مشورت کنم که پاسخ شما نقش مهمی در تصمیم گیری آینده من خواهد داشت. حدود 5 سال پیش در حالی که بهترین موقعیت پیشرفت شغلی و مادی پیش رویم بود همه چیز را رها کردم و بنا به اینکه احساس می کردم مسئله ای مهمتر از طلبگی، خودسازی، دین شناسی و تبلیغ دین آن هم در چارچوب و در تراز انقلاب اسلامی وجود ندارد با خوش بینی و دید مثبتی که نسبت به روحانیت داشتم وارد حوزه علمیه شدم ولی تنها ظرف چند ماه متوجه شدم که دید بسیار غلطی به حوزه و روحانیت داشتم و اشکال ها و ایرادها و ضعف ها در حد فاجعه است. سه سال اول را به سختی سپری نمودم و چون گمان می کردم ممکن است مدرسه فعلی مشکل داشته باشد به مدرسه دیگری رفتم و پس از گذشت دو سال متوجه شدم که اینجا هم حلوا خیرات نمی کنند و وضعیت همه جا همین طور است. برای بار دوم تصمیم گرفتم به مدرسه دیگری بروم. رفتارها در همان بدو ورود به گونه ای بود که از یافتن یک نقطه آباد در حوزه ناامید شدم. رفتارها در حوزه به گونه ای است که مرا بیشتر به یاد نظام برده داری می اندازد و به گونه ای برخورد می کنند گویا همه این جا میراث پدرشان را از من طلب دارند. تا این لحظه من در حوزه نه به هیچ بزرگواری بی مهری و کم لطفی و بی احترامی نموده ام و نه در تحصیل خود کوتاهی کرده ام و همیشه جزو شاگردان نمونه بوده ام ولی نمی توانم تحمل کنم که تمام آزادی و استقلال و اختیار و شعورم نادیده انگاشته شود و استعدادها و ظرفیت هایم به این دلیل که این سیستم آموزشی تناسبی با آنها ندارد تلف شود. نه بتوانم طلبه موفقی آنگونه که اغنایم می کند باشم و نه بتوانم موقعیت مالی و اجتماعی مناسبی داشته باشم. من با مساله رزق خیلی خوب کنار آمده ام و می دانم که روزی معین شده است و بیش از آن نمی توانم طلب کنم اما درک نمی کنم درحالی که می توانم با نصف روز کار آزاد چندین برابر شهریه فعلی درآمد داشته باشم و بقیه روز را به طور آزادانه و فارغ از توهین ها و تحقیر ها و بی نظمی ها و بدرفتاری های مسئولین حوزه به مطالعه آزاد دروس حوزه مشغول شوم و ظرفیت ها و استعدادهای خود را در حد مطلوبی رشد دهم چرا باید همچنان این سیستم آموزشی ناشایست را تحمل کنم و به طرز آزار دهنده ای در آن بمانم؟ لطفا مرا راهنمایی فرمایید. با سپاس فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع کسب معارف اسلامی یک بحث است که همان‌طور که متوجه هستید بدون حضور رسمی در حوزه می‌توانید به آن دست یابید. ولی موضوع رسالت تاریخی و حضور فعّال در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است، بحث دیگری است. در این رابطه است که روحانیت به جهت زمینه‌ی تاریخی که در این کشور فراهم است، می‌توانند نقش اساسی داشته باشند و جامعه را از تنگنای تاریخی فرهنگ مدرنیته عبور دهند. نباید نگران وضع امروزینِ حوزه‌ها بود باید توجه به آینده‌ای داشت که حوزه‌ها نیز در آن قرار خواهند گرفت. در فضای حضور در تاریخ انقلاب اسلامی حتی اگر یک روحانیِ با سواد و آگاه به زمانه، امام جماعت یک مسجد شود، تأثیر تاریخی‌اش از صد مهندس و دکتر در این فضای ظلمانی بیشتر است. زیرا روحانیتِ آگاه به زمانه به جایی اشاره می‌کند که آن تاریخِ عبور ما از فرهنگ استکباری است و این کار هرکس نیست، همان‌طور که کار هر روحانی نمی‌باشد. در ضمن می‌توانید در قسمت سوالات ویژه به عنوان «انتظار یک طلبه از حوزه» شماره 1 و 2 رجوع فرمایید. موفق باشید  

16714
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: استاد حضرتعالی در جزوه راه های افزایش دین باوری در جوانان فرمودید که ما باید بین مدیریت اسلامی با مدیریت غربی تفکیک قائل شویم... و در مدیریت اسلامی باید ابتکار را در دست مردم داد یا به تعبیری مردم خودشان اموراتشان را بگذرانند و در ادامه فرمودید که نسل جوان را آماده کرد تا ان شاءالله تحول اساسی در نظام اداری ما به وجود آید. استاد بنده دانشجوی رشته حقوق هستم که پیاده ساختن چنین طرحی بر عهده دانشجویان رشته حقوق هست لذا لطف کنید که پیرامون مقوله مدیریت اسلامی توضیحی دهید؟ وبفرماییدکه پیاده ساختن چنین طرحی چقدرمی تواند انقلاب رابه انقلاب مهدی روحی له الفدا نزدیک نمایید؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصول کلّی مدیریت اسلامی و ایده‌های مربوط به آن را، حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» در نامه‌ای که به مالک اشتر نوشته‌اند، به‌خوبی نشان داده‌اند. موفق باشید

16698
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده روحانی هستم و با مردم کوچه و بازار خیلی ارتباط دارم. در بسیاری از مواقع مردم از حکومت اسلامی گله و شکایت دارند از مدیرانی که حقوق های نجومی دریافت می کنند، از اختلاس هایی که رخ می دهد، از رشوه و رابطه بازی در ادارات و دیگر مسائل گله دارند. بار ها با مردم عادی بحث کرده ام و قانع شده اند تا حدودی. اما با این اتفاق هایی مثل حقوق های نجومی مدیران که اخیرا رخ داده است مردم بسیار به حکومت اسلامی بدبین شده اند و قانع کردن آنها بسیار سخت و ناشدنی است. چه باید کرد؟ برخی مسئولین کاری کرده اند که دیگر نمی شود از حکومت اسلامی دفاع کرد، از روحانیت دفاع کرد. مخصوصا این که رئیس جمهور ما هم روحانی است. واقعا چگونه مردم را قانع کنیم؟ چگونه کارگری که 7 ماه حقوقش را نداده اند درک کند که فردی هر ماه 150 میلیون حقوق می گیرد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی یکی از بزرگان، مردم غرب از دینِ تحریف‌شده‌ی خود فاصله گرفتند و وضع‌شان بهتر شد و ما از دین حق خود فاصله گرفتیم و هر روز وضع‌مان بدتر شده، لذا همه باید مشکلات را در فاصله‌گرفتن از دین بدانیم و دولت تا آن‌جایی که متعهد به انقلاب اسلامی و اسلام است مورد تأیید ما است. موفق باشید

16692
متن پرسش
سلام و عصر بخیر، دو سوال مهم از خدمتان داشتم: به نظر حضرت استاد چرا انقلاب اسلامی نمی تواند مدرنیته را کنار بزند؟ و چرا شخصیت های علمی و سیاسی این توانایی را ندارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مدرنیته یک رخداد تاریخیِ چهارصدساله است که برای عبور از آن، فرآیندی صدساله نیاز است و بحمداللّه فرآیند عبور، با به میدان‌آمدن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به‌خوبی در حال وقوع است. موفق باشید

16676
متن پرسش
سلام: طبق روایات در خصوص بعد از ظهور اینکه شرایط ظهور امام زمان (سلام الله علیه) توسط ایرانی ها انجام بشه خیلی خیلی بعید نیست؟ (مثلا درخصوص کارهای ایشان موقعیت های مکانی تماما در جهان عرب است، مثلا در مسجد کوفه حکومت می کنند، در فلان جا بنایی می سازند و ... همه در بین اعراب هست؛ و کلا نام ایران و جاهای دیگه جایی نداره)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحی در جهان اسلام ظهور می‌کند که همه به سوی فرزند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رجوع خواهند کرد. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی بیدارباشی جهت آن رجوع باشد. موفق باشید

16663
متن پرسش
"انقلاب در حجاب ایدئولوژی انقلاب" بسم تعالی سلام استاد: مزاحم شدم تا شاید بتوانم كمي از حال و هواهای نه چندان منظم خود را به عرض رسانم به امید این که فایده ای برای خودم و مخاطب داشته باشد. مدتی پیش در جلسه ای از اهل تفکر بودم که حضرتتان و دو تن دیگر از اساتید اهل اندیشه، به طرح پرسش هایی برای تفکر و تعمق و تامل می پرداختید. یک نکته این که بنده هر وقت دغدغه های تفکری و اجتماعی و انقلابیم متورم و فعال می شود به تبعش سردردم هم. از سر همین دغدغه ها شروع می شود بنابراین بلافاصله پس از شروع صحبت تان سردرد های حقیر آغاز شد و کشمکش های درونی، مرا وارد نزاع دو طرفه با خود کرد. شاید بگویید چرا این را با شما در میان گذاشم؟ هدفم از گفتن این مطالب این است که بگویم مساله خیلی برایم مهم و اساسی است. و من در این احوال، حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده. حقیقتا مدام مشغول به رفت و آمدِ در اين وضعيتم، منتها تنها تفاوت، در شدت و ضعفش هست كه هر بار بر دوشم اين سنگین، سنگین تر مي شود و این سینه، تنگ تر. البته شاید برخی از ین سخنان، برداشت شعار، یا زیاده گویی کنند اما بنده سعی کردم در این سخن خود باشم. تاریخ امروزِ آدمی، تاریخ عجیبی است. فکر می کنم باید نام این دوران را «تاریخ برزخ بشری» نامید. تاریخی که انسان در دوگانه ها و صدگانه های تصمیم، رها شده است، اینجاست که تَشتُت و کثرت ها خوره ی جان می شود و بشر در سرگردانیِ حول ناکی قرار می گیرد. از آنجا که امروزه آدمی هویت اصیل خود را گم کرده و بدون خودآگاهی به مشتی ناصیلِ پوشالی چنگ زده، پس بدیهی ست که در برزخ تصمیم ها قرار بگیرد چرا که هر بار به زعم خود تصمیم قاطعی گرفته ولی باز از جهتی در لبه ی پرتگاه بوده، او مدام لغزیدن های خود را تجربه کرده و آخر نتوانسته به تصمیم تمام شده ای برسد. واقعا چنین مسیری «پولادین مردی» و «عارفْ انساني» مي خواهد تا در اين برزخگاه با تمام سستی هایش به محکمی قدم بردارد و در عین حال بتواند جمع اضداد کند. مزاج دهر تبه شد درين بلا حافظ كجاست فكر حكيمي و راي برهمني واقعا چطور می شود بین «دین»، «سیاستم ، «عدالت» ، «تفکر» و... را که هر کدام در زیر خرواری از معانی دفن شده اند جمع کرد؟ و اصلا آیا ذاتا جمع شدنی هست؟ راه ما کدام راه است و ما واقعا باید در کدام منزل مسکن گزینیم؟ نزاع توسعه یافتگی و نیافتگی چه نسبتی با زمین ما که در آن انقلابمان صورت گرفته دارد؟ انقلاب ۵۷ که به زعم کثیر متفکران و عالمان، آن پدیده ی تاریخ قرن اخیر است، در تاریخ امروز چه جایگاه و حضوری دارد؟ این پرسش ها و امثال این ها برایم بارها به جواب هایی رسیده اما نتیجه اش جز عمیق، دقیق و پیچیده تر شدن همین پرسشها نبوده _ اما به عنوان جمله ی معترضه این نکته را باید گفت که شاید بشود حیرت از این پرسش ها را تحمل کرد ولی وحشتناکیِ غیر قابل تحملِ ماجرا آنجاست که عده ای و یا بهتر است بگویم اکثرا گمان کنند این دست، مسائل چیزی نیست که قابل تامل باشد. و به راحتی می شود از کنارش عبور کرد. واقعا نام این را «انحطاط» نباید گذاشت؟ نمی خواستم اینقدر سخنِ مقدمه ام به درازا کشیده شود اما این قلم بود که مرا با خود برد، بگذریم. چند سطر بالاتر گفتم حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسَش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده آری در دو گانه ای از باید و نباید قرار دارم که از هر طرفش آغشته به حُسنی است اما امکان آلوده شدن به آفتی را هم داراست. از یک طرف با دغدغه های انقلابیم که از درون می جوشد به یقین رسیدم که در این دوران برای آرمانهای پیش رویمان، «باید کاری کنیم» در جایی از شهید عزیز سید مرتضی آوینی جمله ای خواندم که با جانم یگانه و با وضعم سازگار بود. او می گفت: «تحول تاریخی بشر جز از طریق انقلاب ممکن نیست، آنان که این نظریه را نمی پذیرند، به وضع موجود دل بسته اند. در درون انسان، میلی برای ماندن هست و میل دیگری هم برای رفتن؛ و این دومی قوی تر است.» این دغدغه و باید همچون آتشی جان مرا می سوزاند و به من اجازه ی نشستن و «در سکون مرداب وار» بودن نمی دهد و ندایی درونی بر سر جانم فریاد می زند که برخیز و حرکت کن، برخیز و کاری کن و این همان حسن کار ماجراست اما چه بگویم که وقتی در مسیر این«باید و کاری کن» قرار می گیرم به جای اینکه به آهنی برای آهنگری آتش جانم برسم با آب سردی مواجه می شوم که همه ی سوز و آتش و حرارت جانم را سرد و خاموش می کند و مرا از حرکت و کار منصرف می کند چرا که تا قصد راهی را می کنم می بینم جز دچار آفت عمل زدگی ها و ایدولوژی ها شدن مرا حاصلی نیست. اینجاست که آن شور و فعلیت انقلابی منفعل می شود. دکتر داوری در کتاب فلسفه در دادگاه ایدوئوژی می فرمایند: «اکنون در همه جا و به خصوص در جهان در حال توسعه، همه چیز با میزان و ملاک ایدویولوژی و سیاست سنجیده می شود یا درست بگویم فلسفه و هنر و حتی دین را در دادگاه ایدئولوژی محاکمه می کنند.» مدتی پیش که فضای جامعه مشغول ماجراهای سیاسی و انتخابات بود و جولانهای حزبی، داغ داغ بود وقتی با برخی دوستان گفت و گو می کردم سعی کردم صحبت و اشاره ای بیرون از فضاهای حزبی داشته باشم به طوری که از صحبتم برداشت های جناحی نداشته باشند اما بعد از گذشت مدتی طولانی از بحث جز سردرد برایم نتیجه ای حاصل نشد چرا که اینقدر سیاست زده گی بر فضای کلام ما استعلا داشت که نفسی برای نفس کشیدن در گفت و گوی معطوف به حقیقت پیدا نمی شد و نه زبان خود را زبان حقیقت گوی فراتر از ایدولوژی ها و حزب ها دیدم و نه گوش مخاطب را گوش شنیدار حقیقت دیدم. اما از طرف دیگر دغدغه های تفکریم هم مرا به این سمت و سو می کشاند که می بینم در مقابلم یک «نباید» نیز قرار دارد که می گوید ما در وضعیتی از انحطاط تاریخی قرار داریم که انسان امروز باید سعی کند کاری نکند، یکی از اساتید اهل تفکر، نقل قولی از جناب دکتر داوری آوردند که در جواب سوال کسی که از ایشان پرسیده بود درین دوران چه کار باید کنیم؟ با این مضمون پاسخ داده بودند که «فکر می کنم باید سعی کنیم کاری نکنیم». در دورانی از انحطاط قرار گرفته ایم که تفکری برای تذکر ما در صحنه وجود ندارد به نحوی که هر پرسش بنیادیی که می خواهد به صحنه بیاید در میانه ی راه زیر بار هزاران سوء تفاهم خفه مي شود و هزاران حجاب به حجاب جان او افزوده مي شود. اينجاست كه آن «نباید» برای انسان خود نمایی می کند و من با خود می گویم همان بهتر که سکوت پیشه کنم و در «انتظار» مددی بنشینم که البته این انتظار خبر از یأسی می دهد که این خود نویدی است چرا که وقتی انسان به ضعف خود، خود آگاه شود و از خود مایوس شود قسمتی از راه را نیز طی کرده به قول شهید آوینی «یاس انگار اگر به علت یاس خویش وقوف یابد، در واقع از آن عبور کرده». اما چه کنم که این هم خود دارای آفتیست، آفتش چیزی نیس جز انزوا، گوشه نشینی و عُزلت که در عين بي تاريخي است و این خود نشان از نحوه ای «غفلت»، «وحشت» و «اکنون زدگی» است سید مرتضی آوینی در «آخرین دوران رنج» این گونه می گوید «ناظران بعد از نیچه را دیگر گرداب بلا. بلعیده است و نمی توانند جز به (اکنون) چشم بگشایند؛ گذشته را نیز با همین چشم می بینند و آینده را نیز در استمرار همین اکنون می یابند؛ چونان که گرفتار حریق گشته است که از غیر اکنون و این وحشتی که بر جانش مستولی است تصوری ندارد. ... درحال اسیر است؛ نه از دیروز تصوری دارد نه از فردا.» خلاصه حضرت استاد من درین کشاکش برزخ گونه ی قرار و بی قراری و باید و نباید در رفت و آمدم و پای ایستادن نیز ندارم و در پایان این سیاه گویی و زیاده گویی هایم می گویم اگر علی علیه السلام به قول و سخن دکتر شریعتی که می گوید «علی تجسم عدالت مظلوم در تاریخ بشراست، علی نه تنها قرآن ناطق است بلکه آزادی ناطق است عدالت ناطق است انسانیت متعالی ناطق است و همه ی رنج ها...[که انسانیت دیده]...در چهره ی علی در حلقوم علی می نالد و رنج علی این است ...» پس «ای علی ای شیرمرد خدا و مردم، رب النوع عشق و شمشیر «ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم» شناخت تو را از مغز های ما برده اند» اما ما منتظریم به این امید که "عشق تو را علی رقم روزگار، در عمق وجدان خویش، در صف پرده های دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشته ایم» آیا این پرسش جای تامل ندارد که اگر ما شایستگی شناخت حقیقت را در این تاریخ از دست داده ایم به این دلیل است که مرگ آگاهی را از دست داده یم؟ آیا غیر از این است که وحشت نیست انگاریِ اومانیستیِ امروز، ما را فرا گرفته است و غافل از اصل خویش که همان بقاء و جاودانگیِ خلیفه اللهی است شده ایم در پایان شهید آوینی در وصف مرگ از زبان امیرالمومنین چنین می گوید «نفس های انسان گام هایی است که به سوی مرگ بر می دارد. حضرت علی علیه السلام سخنان ازین دست که همه مالامال از مرگ آگاهی باشد بسیار دارد.... مرگ آگاهی یعنی این که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد. مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند و بنا بر این شنیدن این سخنان برایشان دشوار است اما حقیقت این است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فنائش... مرگ پایان زندگی نیست آغاز حیات دیگری است ... حقيقت اين عالم فناست و انسان را نه برای فنا که برای بقا آفریده اند «...خُلِقْتُ للْبَقاء لا للْفناء...»". نیمه ی رمضان/۹۵
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید از آخر شروع کنیم و معنایِ مرگ‌آگاهی که مقام فتحِ همه‌ی امکاناتی است که بشر برای زندگی می‌یابد. و آن وقتی است که خود را نه‌تنها از گذشته و آینده، حتی از «خود» آزاد کنیم و با وجودی روبه‌رو شویم که عین لاوجودی و به تعبیر صدرالحکماء، عین ربط است و لاغیر. وجودِ معلّقی است که هیچ‌چیز نیست تا بخواهد «چیزی» شود، تنها «چیزی‌شدنش» با نظر به هیچ‌بودنش برایش ظهور می‌کند. هیچ‌بودنی که تنها به سویِ حق‌بودن، او را معنا می‌دهد و این حقیقتاً فتح بزرگ تاریخی است که با حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع شد، آن‌گاه که در آخرین کلماتش یعنی آن کلمات معنابخشی به همه‌ی عالم و آدم، ندا سر داد: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏هاى دار مى‏روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيم». و این ترسیمِ یک زندگی کامل در این تاریخ است که هم با انقلابی‌بودن و هم با بی‌عملی همساز می‌باشد. در چنین فضایی انسان با تمام وجود، یک عزم می‌شود و آن؛ مقابله با هرچیزی که حقیقت انسان را به حجاب برده است؛ و در عین انقلابی‌بودن، گرفتار سطحی‌نگری‌های روزمرّه نمی‌گردد که موجب خاموش‌کردنِ عزم انسان گردد. معلوم است که درکِ حضوری تاریخ کار آسانی نیست که زبانِ امروزین توان گزارش‌کردنِ آن را داشته باشد، ولی شاید تذکری را به زبان آورده باشم که موجب گشودگی افقی گردد و به جای «فهمیدن» و در حافظه‌سپردن، «تفکری» را به میان آورد که با هیچ فهمیدنی قرار نگیرد و همچنان «تفکر» باقی بماند. در این صورت مسلّم دیگر تقابلی بین انجام‌دادن و انجام‌ندادن برای ما نمی‌ماند که در فشار آن قرار گیریم و به گفته‌ی شما سؤالات‌مان چون آواری بر سرمان خراب شود. موفق باشید   

16614
متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتان را درباره متن زیر بفرمایید. شرایط تاریخی و هرمنوتیکی نوشتن کتاب آداب الصلاه توسط حضرت امام (رحمه الله علیه) همان طور که گفته شد کتاب آداب الصلاه در سال 1321 هجری شمسی به قلم حضرت امام به نگارش درآمده است. در آن دوران شرایط تاریخی خاصی حاکم بوده است که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم. این شرایط تاریخی باعث شده است که حضرت امام در آن فضا نوشته های خود از جمله کتاب آداب الصلاه را مطرح کنند و به مبارزه و تقابل با ظلمات دوران خود بپردازند. از جمله فرهنگ های غلطی که در آن دوران می توان مشاهد کرد قشری گرایی و ظاهر گرایی در دین است. همان طور که مستحضرید در دوران صفویه این روحیه به شدت قوت پیدا می کند و آخوند های قشری و ظاهرگرایی که در دربار وقت هم نفوذ داشته اند فعالیت شان را زیاد و زیاد تر می کنند تا جایی که موفق می شوند که ملاصدرا این حکیم الهی دوران را به جرم تاویل و باطن گرایی تبعید کنند و حجاب راهی که صدرا برای تمدن سازی طراحی کرده بود شوند. این روحیه ی تحجر و ظاهرگرایی با تغییرشکل و به انحاء گوناگون دیگر در دوران قاجار و پهلوی ظهور می کند در بین دینداران آن زمان تا به زمانی که حضرت امام در آن زیست می کرده اند می رسد و دامان گیر ایشان نیز می شود. همان چیزی که ایشان نمونه اش را در منشور روحانیت ذکر می کنند که روزی آقا مصطفی (فرزند ایشان) در مدرسه فیضیه از لیوانی که بر روی آب سردکن مدرسه قرار داشته آب می خورد و برخی از همین طلاب ظاهرگرا و سطحی نگر می آیند و لیوان ایشان را آب می کشند، و می گویند که چون پدر او فلسفه درس می دهد کافر و نجس است و خود او هم همین طور است و در لیوان نجس نباید آب خورد تا آب کشیده نشود. این نمونه هایی از روحیه ای است که در آن دوران وجود داشته و موجب سطحی و فردی شدن دین می شده است. در حالی که دین اسلام دینی عمیق و دارای باطن و کاملا فعال و اجتماعی است که این روحیه موجب به حجاب رفتن آن می شد. و حضرت امام با نوشتن کتاب آداب الصلاۀ با سیر از آداب ظاهری نماز به باطن و حقیقت نماز، نشان دادند در نماز که از مهمترین مناسک دینی ما است باید باطن و حقیقت نماز برای انسان به صحنه آید تا با رعایت آداب ظاهریه بتوان به مقام قرب حق و معراج روحانی نائل شد. و هر کس به اندازه ظرفیت خود باید بکوشد تا با رعایت دستورات شرعیه به باطن و حقیقت دین راه یابد، که در این راه همان طور که حضرت امام در جای جای کتاب اشاره می کنند از طرفی فلسفه و عرفان اسلامی بسیار راهگشا و یاور خوبی است و از طرف دیگر ممارست و تمرین و تمرکز در دستورات شرعی. یکی دیگر از ظلماتی که در آن دوران وجود داشته است نگاه مفهومی و ذهنی به همه چیز از جمله حقایق داشتن است. دوره ی قاجار دوره ی تجدد مآبی کشور ما است، یعنی در آن دوره، فرهنگ مدرنیته و غرب ورود جدی در کشور ما پیدا کرد و در ادامه در دوران پهلوی توانست ریشه های خود را محکم کند. یکی از مبانی اصلیِ فرهنگ غرب همین نگاه مفهومی داشتن به حقایق است. در این نگاه هر چیزی که در حیطه حس ما قرار بگیرد واقعیت خارجی دارد ولی آن دسته از حقایق که در ساحت حس ما قرار ندارند و مستوراند، فقط در ساحت ذهن ما قابل ادراک اند، نه اینکه واقعیت خارجی قابل انس و ارتباط داشته باشند. این نگاه که نگاه سوبژکتیو به عالم و آدم است موجب می شود که حقایق در حجاب روند و دیگر نتوان به عنوان حقایقی قابل دسترس با آنها انس ارتباط پیدا کرد. حال این نوع تفکر حجابی است که در آن زمان به صورت ناخودآگاه بر فکر و روح مردم سایه افکنده است و حقایق ذهنی شده اند. و این امام بزرگوار است که این حجاب زمانه را درک می کند و در نقطه ی مقابل به تبیین خدای قابل انس و ارتباط می پردازد، و در کتاب آداب الصلاۀ دائما اشاره به این دارند که مومن در نماز باید به معراج قرب خدای حیِ قیومِ سمیعِ بصیر برسد و از طریق این معراج روحانی انس و ارتباط مستمر با خدای حقیقۀ الحقایق برقرار کند، نه اینکه فقط در حد اثبات خدا با هزار برهان ذهنی متوقف شود. اصلا حضور قلب در نماز یعنی بتوانی خود را در محضر خداوند حس کنی، خدایی که کل عالم محضر اوست. این همان تاریخی جدیدی است که حضرت امام با نهضتی که با نوشتن کتاب های خود از جمله آداب الصلاۀ آغاز کردند، پدید آوردند. و دین عقلانی و معنوی و اجتماعی را احیا و به صحنه ی جامعه برگرداندند، در حالی که خیلی ها متوجه نبودند که که چه اتفاقی دارد می افتد. همان طور که در سال 1342 هجری شمسی حضرت امام نهضتی را شروع کردند که دین باید به همه مناسبت های فردی و اجتماعی برگردد و نه تنها در عرصه ی فردی حیات خود را ادامه دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن درستی است و سایر آثار حضرت امام نیز به همین موضوع نظر دارد. موفق باشید

16567
متن پرسش
با سلام: ضمن عرض خسته نباشید با توجه به اینکه حکومت ما اسلام، دین ما دین حقه اسلام و مذهب شیعه می باشد و همچنین از رهبران بسیار بزرگ و عارف برخورداریم چرا در مقایسه با بعضی از کشورها مشکلات خیلی بیشتری داریم، از جمله مشکلات اقتصادی، تعداد زیاد پرودنده های قضایی، مشکلات فرهنگی، فساد اقتصادی و قاچاق، بیکاری و هزاران مشکل دیگر ولی خیلی از کشورها از جمله ژاپن، سوئیس و دیگرها کشور خیلی از مردم هم خوب کار می کنند. شنیدم در ژاپن قاضی ها بیکار شده اند، قوانین به خوبی رعایت می شود، هر کسی به وظیفه خود عمل می کند و اعمال مجرمانه خیلی کمتر می باشد. با این حال با اینکه می دونم این ما هستیم که به خیلی از وظایف خود عمل نمی کنیم و آخر کار ما و کشور ما به کجا خواهد انجامید. دوما با توجه به این نظر که تمدن غرب رو به اضمحلال می رود چطور می توان این را با توجه به وضعیت کشور ما و کشورهای غربی توجیه کرد در حالی که خیلی از مردم و افراد تحصیل کرده و روشن فکر با آب تاب از کشورهای غربی تعریف می کنند جواب ما در پاسخ به ایرادتی که از حکومت اسلامی می گیرند چیست و پایان کار ما چه خواهد بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ملت ما از جهات گوناگون گرفتار تنگناهای تاریخی هستند. از یک‌طرف تبلیغات دشمن و از طرف دیگر، ایجاد فشار اقتصادی و تقلیل ارزش پول، و از طرف دیگر فضایی که نفوذی‌ها جهت از بین‌بردن قبح کارها به عهده دارند. و از همه‌ی این‌ها گذشته در آيه 16 سوره اعراف هست‏ «قالَ فَبِما اغْوَيْتَنِي لَاقْعُدَنَ‏ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» شيطان گفت: به سبب اين‏كه گمراهم كردى، حتماً با تمام وجود برسر راه راست تو كه رهروان آن را به درگاهت مى رساند، مى نشينم و هر كه را در اين راه ببينم وسوسه مى كنم. لذا در صراط مستقيم تلاش شيطان براى انحراف رهروان آن راه بسيار زياد است. پس ملاحظه مى كنيد كه اولًا: يك دشمن كاردانِ قسم‏ خورده اراده كرده است كه اگر ما خواستيم در راه خدا قدم بگذاريم، مانع شود. ثانياً: ملاحظه بفرماييد كه مى گويد: «لَهُمْ» يعنى همه آن‏هايى كه در راه تو قدم مى گذارند را در چنين بلايى مى اندازم. پس منظور فرزندان آدم است و نه صرفاً آدم و حوّا. ثالثاً: باز تأكيد مى كنم كه مى گويد: هر كه را در راه تو قدم گذارد «صراطَكَ» كه صراط تو مستقيم است و بى درد سر، و حتماً به تو مى رسند. يعنى راه واقعى خدا حتماً دشمن دارد. و ما به عنوان جمهوری اسلامی و به عنوان شیعه در تیررسِ نقشه‌های شیطان هستیم. موفق باشید

16538
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات قبول، از محضرتان دو سوال داشتم: اگر بخواهم سالیان دراز سیر و سلوک را با میانبر طی کنم، به نظر حضرتعالی چه کار باید انجام دهم؟ و دیگر اینکه چرا با وجود این همه سالک، کار انقلاب با موانع مواجه است و حضرت ظهور نمی نمایند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ، میانبر در سلوک، رعایت حرام و حلال الهی است در عین حفظ روحیه‌ی استکبارستیزی. ما نمی‌دانیم مصلحت ما چیست که حضرت هنوز اراده‌ی ظهور ندارند! ولی می‌بینیم که به حقّ در حرکات و الفاظ و سکنات نایبش یعنی حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» به‌خوبی حضور دارند. موفق باشید

16504
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: یک خواهشی داشتم و اون اینکه می شود در یک جلسه ای یا جزوه ای معنای جهاد کبیر در عصر حاضر را برای ما روشن کنید. با تشکر استاد این روز ها ماها را خیلی دعا کنید. استاد نزدیک 7 سال هست توفیق حتی 5 دقیقه تفکر در عالم حضور از من گرفته شده برام دعا کنید که این توفیق بزرگ دوباره بهم برگردانده بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود می‌فرماید «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» ـ‌ سوره فرقان آیه 52 ـ یعنی ای پیامبر از کافران و فرهنگی که آنان در جامعه حاکم کرده‌اند پیروی مکن و از طریق همین عدم تبیعیت از کفار جهار کبیری را به صحنه آور. حال از این به بعد این تکلیف ما است که سعی کنیم با تأکید بیشتر نسبت به انقلاب اسلامی و اهداف بزرگ آن این مجاهده را وارد زندگی خود نماییم شاید بتوان گفت کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» به یک معنی همان ورود به جهاد کبیری است که با عدم تبعیّت از فرهنگ استکبار وارد زندگی ما می‌گردد. موفق باشید

نمایش چاپی