بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18218
متن پرسش
سلام علیکم: آیا جایز است شرعاً و عرفاً و اخلاقاً کتاب مثنوی را با توجه به حجم فراوان، انحرافاتی که در آن است به عنوان یک کتاب معتبر به عرفان آن عمل کنند، یا جایز نیست با توجه به اینکه امامت نوعیه ای را که مولوی قبول دارد و در اشعارش آورده مخالف است با عقاید حقه مذهب حقه شیعه اثنی عشری و ایشان مقامات بلندی را که برای دشمنان امیرالمومنین علیه السلام و ... در اشعارش آورده و تقاضاهای نامشروع شمس از مولوی که مولوی آنها را عملی ساخت و مذهب مولوی را که سنی جبری بوده و استاد شهید مطهری و اکثر اهل فلسفه و عرفان و حتی افرادی از خود آنها مثل صفی علیشاه و جامی و ... تصریح کرده اند و خود مولوی نیز در اشعارش اعتراف کرده که قیام امام حسین علیه السلام را کورکورانه می داند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که فهم سخن عرفا کار آسانی نیست، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که به احمدآقا یعنی به فرزندشان داشتند فرمودند مواظب باش اگر سخن آن‌ها را نفهمیدی، ردّ نکنی. و در همین رابطه بعضی از علماء، مولوی را شیعه می‌دانند. به قول آيت‏الله انصارى همدانى «رحمةالله‏عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالى» در جلسه ‏اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مى ‏گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. کسانی می‌توانند در مورد مولوی نظر دهند که مدتی با تفکرات عرفانی او مرتبط باشند. موفق باشید

 


[1] - مقام معظم رهبرى« حفظه‏الله‏تعالى» در ديدار با شهداء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ى دفتر اول مى‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

18209
متن پرسش
سلام استاد: اینکه می گویید در باب مطالب تأمل و تفکر کنید یعنی چی؟ آیا صرفا تبدیل مجهول به معلوم است؟ حال اگر بخواهیم مطالب رو به‌صورت حضوری درک کنیم چیکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در ابتدای امر تفکر به همان معنایی است که می‌فرمایید ولی پس از مدتی که روح آماده‌ی نظر بر عالم معنا شد، معنای تفکر توجه به عالم معنا است تا حقایق غیبی به صورت جامع به او برسد. و روایتی که می‌فرماید یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت برتر است، نظر به حالت دوم دارد. موفق باشید

18211
متن پرسش
با سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد گرامی: جناب استاد اگر کسی خود از مذهب شیعه به مسیحیت رفته با نا آگاهی کامل و فکر می کند که تازه راه را پیدا کرده و سعی در شناساندن دین جدید خود به بقیه دارد بنده نوعی چطور می توانم به این فرد آگاهی دهم و ذهنشان را روشن کنم در حالی که اینها به کشور دیگری رفته اند و غالب اطرافیانشان مسیحی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توانید با نظر به توحید اسلامی و عمقی که این توحید دارد، او را متذکر اهمیت اسلام نمایید از آن جهت که اساس هر دینی توحید است وگرنه از نظر اخلاقی همه‌ی ادیان متذکر اخلاق می‌باشند. ولی دین مسیحیت خدایی را برای خود تعیین کرده است که می‌تواند در حضرت مسیح«علیه‌السلام» حلول کند و این با توحید حقیقی نمی‌خواند. موفق باشید

18181
متن پرسش
سلام: دوباره آیت الله حسن زاده آملی گفتن که به فرض پیر بشوی و بلرزی و با چهار دست و پا راه بروی، نفست بالا نیاید و کسی را صدا نزنی که بگویی تو بیا دست مرا بگیر! این کار را نکن! این با غیرت انسانی سازگار نیست! غیرت، دفع غیر می کند. حق را هم که می گوییم غیور است، برای اینکه دفع غیر کرده است و دیگر حرف از عدم در نظام هستی پیش نمی آید، غیرتش غیر در جهان نگذارد. انسان باید آنچنان غیور و غیرتمند بشود که بی نیاز مطلق باشد! یعنی هیچ در درون خودش نخواهد! طلب نکند! حالا آن وقت باید ببیند که چه خبر می شود و چه چیزها پیش می آید! یعنی چی هیچ در درون خودش نخواهد طلب نکند؟ منظورش چیه؟ معنی این پاراگرافو متوجه نمیشم احساس می کنم اگر اینو بفهمم و عمل کنم کلا زندگی از این رو به اون رو میشه.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را حفظ کند. حرف درست و با ارزشی فرموده‌اند. منتهی این غیر از آن است که در مسیر اهداف خود از وسایل مورد نیاز استفاده نکنیم، بلکه سخن آن است که تا آن‌جا که ممکن است کارهای خود را، خودمان انجام دهیم در آن حدّ که آن صحابی خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید که چگونه راه بهشت را برای خود بگشایم؟ حضرت فرمودند: به کسی دستور مده. او در آن حدّ این مسئله را رعایت کرد که وقتی در حین مقاتله با دشمنان خدا دست راست او که با آن شمشیر می‌زد، قطع شد و نیاز بود کسی شمشیر را از دست افتاده بر زمین به او بدهد تا بدون آن‌که از اسب پیاده شود با دست راست به جهاد ادامه دهد؛ خودش پیاده شد و شمشیر را از بین انگشتانش در آورد و با سختی تمام دوباره سوار اسب شد و به مقاتله ادامه داد. موفق باشید

18173
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر چند سوال از خدمتتان داشتم: 1) آیا این حر ف درست است که با توجه به تجرد ادراک و اینکه علم مرتبه ای از مراتب وجود است و همچنین حرکت جوهری نفس و بحث اتحاد ادراک و مدرِک و مدرّک که در تمام مراتب ادراک از جمله ادراک حسی و خیالی جاری است نتیجه می شود که اولا در ساحت آگاهی حسی، ما صرفا با خود نفس و انشائات اش روبه رو هستیم و ثانیا آگاهی چیزی جز حرکت دایمی نفس از قوه به فعل نیست. حرکتی که در آن نفس در هر مرتبه از ادراک با آن مرتبه متحد می شود و در این فرایند خود نفس مجرد است که در تجردش تعین می یابد. پس نفس همان آگاهی و آگاهی همان معلوم بالذات است که در یک حرکت دایمی است. یعنی مبتنی بر حکمت صدرایی آگاهی و نفس با هم یکی می شوند. 2) اگر نفس در هر مرتبه از علم با آن مرتبه متحد می شود و به فعلیت جدید می رسد پس در نتیجه در مرتبه ادراک حسی آیا نفس با انشائات خودش متحد می شود و در اثر اتحاد با انشائات خودش به فعلیت جدید می رسد؟ 3) از طرفی مبتنی بر مبانی صدرایی با توجه به اینکه ماده عین غیبت برای خودش است، پس نمی تواند متعلق اداراک علم حضوری که حضور خود معلوم نزد عالم است، قرار بگیرد؛ اما از طرف دیگر شما قبلا در بحث تطابق ذهن و عین فرمودید که بین ذهن و عین اتحاد وجودی برقرار است. پس حالا چطور ممکن است که در نحوه ارتباط آگاهی ما با جهان خارج از یک طرف چون مادی است متعلق علم حضوری نیست و از طرف یگر با ما خارج می توانیم نحوی ارتباط وجودی و حضوری ورای ارتباط مفهومی و ماهوی برقرار کنیم؟ با عرض پوزش آیا در مباحثتان بحث ادراک نفس از جهان خارج را به طور مبسوط بحث کرده اید؟ در صورت امکان فقط آدرسش را بفرمایید. در ضمن بنده صرفا تقریر حضرتعالی را از این بحث در صدرا می خواهم نه تقریر علامه یا شهید مطهری و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- احسنت از برداشتی که در رابطه با نحوه‌ی ادراکات شده است 2- در ادراکات حسّی، نفس ناطقه آماده می‌شود تا با ارتباط با مبادی‌الصور آن صورت‌ها را در خود ابداع کند. پس عملاً نفس از طریق خودش به فعلیت نرسیده است 3- همان‌طور که متوجه شده‌اید در ادراکات حسّی، نفس آماده می‌شود تا با وجود علمیِ مطابق شیئ خارجی متحد گردد و به آن علم حضوری پیدا کند، نه با موجودات مادی که عین غیبت‌اند. از آن طرف نفس به جهت تجردی که دارد به معلوماتِ بالعرض خود یعنی پدیده‌های مادی احاطه دارد و وجهِ وجودی آن‌ها از او غایب نیست تا این‌که نتواند معلومات بالذات خود را که ابداع کرده، درست و همه‌جانبه بشناسد و مشکلِ دوگانگی بین «عین» و «ذهن» پیش آید. عرایضی در چند جزوه‌ای که در رابطه با «معرفتِ نفس و حشر» شده است می‌تواند کمک‌کار باشد. و از آن مهم‌تر بحث «برکات نظر در نسبت بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود» که فایل‌های صوتی آن همراه با متن مربوطه بر روی سایت هست. موفق باشید 

18172
متن پرسش
سلام: مطلبی از جناب استاد حسن زاده آملی خواندم که آنچنان متوجهش نمیشم میشه لطفا برای من توضیحش دهید نمیدونستم از چه کسی بپرسم ممنون میشم جوابمو بدین چون به شدت برام مهمه توحــید صَـــمَدے قــــرآنـــے: هو
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید صمدی قرآنی یعنی توحیدی که حضرت حق را «صمد» بدانیم به آن معنا که او در همه‌ی عالم به خودْ حاضر است و در مخلوقاتْ به اسماء الهی ظاهر می‌باشد. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن مطالعه فرمایید تا این معانی برایتان روشن شود. کتاب و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. موفق باشید

18167
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد عزیز: از مطالب تون در کانال تلگرام و کتبتون در کانال تلگرامم که آدرسش در ذیر می باشد استفاده می کنم. البته بدون ذکر منبع می خواستم نظرتون را راجع مطالب و هم رضایت تون از ذکر نکردن منبع بفرمایید. البته قصدم این است که حساسیت برا اون کسایی که با فلسفه و عرفان میانه خوبی ندارن ایجاد نشده باشد. یا حق ojeeshghbazi@ telegram.me/ojeeshghbazi
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است و بنده هم از این کار کاملاً راضی هستم. موفق باشید

18165
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: استاد به دادم برس که دیوانه شدم و دینم دارد از دست می رود. به دلیل مشکلات بزرگی که دارم، مدام این شبهه برایم پیش می آید که چرا خدا مرا خلق کرده که حالا من باید اینهمه سختی و بار مسئولیت انسانیت را به دوش بکشم؟ بحث امکان ذاتی ممکن الوجود، اصلا برایم قابل هضم نیست. شما می فرمایید طلب ذاتی هر انسانی، وجود داشتن و خلق شدنش بوده است و خدا این طلب ذاتی را پاسخ داده است. چگونه این حرف را اثبات می کنید؟ بله شما می گویید نشانه اش این است که اگر کسی بخواهد وجود را از انسان بگیرد، انسان ناراحت می شود. این حرف برایم قابل درک نیست زیرا مثلا کسی که به من هدیه ای می دهد، با وجود اینکه من آن هدیه را طلب نکرده بودم و او خودش این هدیه را به من داده، ولی اگر آن هدیه را از من بگیرند، من ناراحت می شوم، آیا این ناراحتی دلیل بر این است که من از قبل ان هدیه را طلب کرده بودم؟! فرمودید که: قال ربنا الذی اعطی کل شی خلقه یعنی اینکه خداوند خلقت مخصوص هر شیء را که امکان ذاتی اش بوده به او داده (و به او لطف کرده و با این لطفش هم پدر پدر بزرگ انسان را در آورده!). امکان ذاتی با طلب ذاتی خیلی فرق می کند؛ یک وقت هست که یک ذاتی امکان دارد که وجود و خلقت پیدا کند و خدا هم خلقت مخصوص او را به آن ذات داده است. تا این جا درست، ولی از کجا معلوم که وجود، طلب ذاتی ما بوده؟ من غلط بکنم اگه همچین وجودی را که سراسر مسئولیت و بدبختی و بیچارگی است را طلب کرده باشم! اگر هم طلب کردم و خودم خبر ندارم، به خدا به پیر به ییغمبر، غلط کردم که طلب کردم. حالا چه خاکی به سرم بریزم؟ کلمه ی «ذاتی» را نمی فهمم. اگر قبلا ما ذاتی داشته ایم که می دانم داشته ایم، خب مگر همان ذات را خدا جبرا به وجود نیاورده؟ آن ذات ما که دیگر طلب ما نبوده است. چون قبل از ذات که دیگه ما عدم بودیم و عدم که چیزی نمی تواند طلب کند؟ فرمودید که فردای قیامت کسی نمی تواند بگوید چنین شدم که هستم زیرا در جواب گفته می شود که خداوند آنچه را که تو بودی وجود داده. بعدشم بگیم جبر نبوده. همش تو ذهنم میاد که خدا خواسته خودشو نشون بده.... وگر چه نیازی به خلقت ما ها.... اینهمه کشت و کشتاد و فقر و بدبختی انسان ها.... اون دنیا هم که ذره ذره ازمون حساب میکشن و پدرمون رو در میارن. آخه این شد خدا؟ اینه اون خدایی که مهربونه؟ کریمه؟ چرا خدا از ما گله کنه؟ چرا ما از خدا گله نکنیم که وسط این ظلمات آخرالزمان، وسط این گناهان، ما رو بدون امام گذاشته؟ بذار هر چی گلایه دارم بگم. من که دیگه بی خیال همه چیز شدم. اون دنیا هم سرمو مثل بچه آدم میندازم پایین و می رم جهنم. اون چه خدایی که داره می بینه به ناموسش تو سوریه دارن تجاوز می کنن و هیچ کاری نمی کنه. اون چه خداییه که گذاشت سه هزار زن و بچه به بردگی گرفته بشن؟ این چه خداییه؟ پس کو کریمی؟ کو رحیمی؟ کو غیاث المستغیثینی؟ استاد ببخش اگه ناجور حرف زدم. استاد حالم خیلی بده. به دلیل مشکلات و گناهانی که پدرمو در آورده، با خدا قهر کردم. دیگه به نماز اهمیت نمی دم. دوست ندارم باهاش قهر باشم ولی مدام این شبهه ی خلقت اجباری، تو ذهنم می چرخه. کمک کن. آخه چقدر امید الکی. من میگم ده ساله مرتکب یه گناهی هستم، هر چی توسل هر چی خدا خدا.... ولی خبری نیست. شما هم که هی میگی اونقدر توبه کن تا موفق بشی. دیگه چقدر؟ ده سال؟ بیست سال؟ می ترسم موهام سفید بشه ولی هنوز مرتکب او گناه باشم. تا حالا چند مرتبه این سوال رو پرسیدم. خواهشا نه به کتاب ارجاع بده و نه به جای دیگه. یه جوری خودمونی بگو که بفهمم. می دونم سرتون خیلی شلوغه..... ان شاءالله خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه رفیق!! خدا پدر پدر بزرگت را در نیاورده. از دو جهت موضوع قاطی شده: یکی این‌که می‌گویی امکان ذاتی را چرا خدا به ما داده، غافل از این‌که «امکان» که چیزی نیست که خدا داده باشد، یک ظرفیت است از طرف مخلوق. دیگر این‌که فکر کرده‌ای که باید با این گناهان که انجام می‌دهید مأیوس شوید؟ و از همه بدتر از ظلم‌هایی که در این عالم می‌شود، به جای آن‌که یقه‌ی ظالم را بگیری یقه‌ی خدا را گرفته‌ای!! غافل از آن‌که تاریخ همیشه ثابت کرده پیرو این صحنه‌ها چه حکمت‌هایی نهفته است. گفت: «صد هزاران طفل سر بُبْریده شد / تا کلیم اللّه صاحب‌دیده شد». این‌که تصمیم گرفته‌اید در قیامت سر خود را پایین بیندازید و راحت بروید جهنم، اخلاق خوبی است. چون در روایت داریم: خداوند به ملائکه‌ی خود می‌گوید این بنده‌ی سر به راهِ مرا برگردانید و به بهشتش ببرید. باریک اللّه که دوست نداری با خدا قهر کنی! ولی حیف که بین خلقتِ بر مبنایِ تکوین و اختیارِ فردی تفکیک نمی‌کنید و می‌گویید من‌که وجود طلب نکردم که خدا بخواهد آن را به من هدیه کند، غافل از آن‌که شما در ذات امکانیِ خود، چیزی غیر از شخصی هستید که باید در قوس صعود خود را بسازید. موفق باشید

18150
متن پرسش
سلام: با توجه به حضور حضرت آقا در خانه شهدای مسیحیت چند سوال در ذهن بنده ایجاد شد، اول این که حکم به نجاست اهل کتاب و کفر آن ها از سوی برخی فقها چند اشکال به دنبال خود دارد، این که همه این ها از اسلام فراری شده و امکان هدایت آن ها از بین می رود، اما نکته دیگر درباره حکم بزرگانی همچون مقام معظم رهبری در این است که با این شرایط دیگر چه فرقی و برتری بین مسلمان و غیر مسلمان هست، وقتی که اهل کتاب با وجود قایل شدن به جسمانیت خدا و تثلیث محکوم به طهارت هستند و هیچ تفاوتی از این نظر با مسلمانان ندارند، سوال آخر این که لطفا توضیحی درباره کافر اهل کتاب و این که حضرت آقا آیا این لفظ را قبول دارند یا نه بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث فقهی است و آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» قائل به نجس‌بودنِ اهل کتاب نیستند. و آیت اللّه جوادی در تفسیر سوره‌ی مائده که بحث اهل کتاب می‌شود و از آخرین سوره‌های نازل‌شده است، روشن می‌کنند که به راحتی نمی‌توان اهل کتاب را نجس دانست. زیرا موضوع شرکِ جلی که قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس‏» غیر از کفر است که قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيح‏». موفق باشید

18148
متن پرسش
سلام جناب استاد: در تعریف معروف حقیقت و واقعیت آیا واقعیت به گونه ای ظهور حقیقت است؟ و اگر واقعیت حجاب حقیقت باشد آیا ظهور حقیقت در مرتبه ی اسفل نیست که حجاب آن شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شد معنا و اشاراتِ این واژه‌ها را با توجه به کاربرشان در جملات می‌توان فهمید و لذا نمی‌توان به راحتی گفت واقعیت حجاب حقیقت است، زیرا حقیقت هم واقعیت است. موفق باشید

18144
متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتون راجع به این متن را بفرمایید. راز ثروت بنیانگذار تلگرام صهیونیستی بسم الله القدّوس « وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً » (آیه 5، سوره نساء) «و اموالی که خدا، قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته، به تصرّف سفیهان ندهید.» از زمان پیامبر تا کنون دشمنان از هر روشی برای تحریم اقتصادی مسلمانان استفاده کرده اند تا با تضعیف بنیه اقتصادی، راه نفوذی بر آنان بیابند؛ اما طبق سفارش قرآن، اموال مسلمانان باید عامل مقاومت و استقامت باشد و از تصرف دشمنان و سفیهان جامعه ایمن بماند. با توجه به تحریم های اعمال شده از طرف آمریکا و کشورهای غربی علیه ایران، این سؤال به ذهن می رسد که چرا اینترنت و شبکه های به اصطلاح اجتماعی تحریم نشده اند؟! امروزه دشمن صهیونیستی خیلی زیرکانه از علوم جدید برای ضربه زدن به مسلمین جهان استفاده می کند. شاید قبل از ادعای وزیر اقتصاد رژیم جعلی اسرائیل به شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی توسط "وایبر"، کسی فکر نمی کرد که در جنگ نرم، به نفع دشمن کلیک کرده باشد! ولی با بررسی های دقیق کارشناسان این موضوع بر همه ثابت شد. بیزینس پلن یا همان طرح تجاریِ این نرم افزارها به گونه ای طراحی شده که براساس استفاده های کاربران از آنها سوددهی می کنند؛ یعنی کاربر محور هستند. کاربران مانند کارگر خادمانه برای سیستم کار می کنند؛ حتی زحمت تبلیغات برای نرم افزار هم بر عهده کاربران است؛ هر کاربر به طور غیر مستقیم مانند ویزیتور برای سیستم عمل می کند و به معرفی سیستم و تبلیغات می پردازد. نرم افزار برای ادامه حیات خود نیز به کاربران نیاز دارد، چرا که این کاربران هستند که تولید محتوا می کنند و باعث فعال بودن شبکه می شوند. هر چقدر فعالیت در این نرم افزارها بیشتر شود، ارزش سیستم هم بالا می رود و این باعث رشد و مؤثر جلوه دادن نرم افزار می شود. در نهایت، میزان رشد نرم افزار که توسط کاربران حاصل شده، باعث ترغیب غول های اقتصادی به عقد قرارداد با این نرم افزارها می شود. با سرمایه گذاری شرکت های اقتصادی کلان، قدرت اقتصادی سیستم ها افزایش یافته، امکان ورود به بازار بورس و فروش سهام فراهم می شود و بدین ترتیب سود مضاعفی عاید این شبکه ها می شود. مبنای ارزش افزوده این شرکت ها در ارزش سهام، تعداد کاربران آن هاست. یعنی هر چه کاربر بیشتر و فعال تر باشد، ارزش سهام بالاتر خواهد رفت. با توجه به اهمیت حضور کاربر در درآمدزایی نرم افزارها، طراحان از هر روشی برای در اختیار گرفتن کاربر استفاده می کنند. علاوه بر چرخه رشد اقتصادی کاربر محور، نرم افزار برای ادامه حیات و کسب درآمد بیشتر به دیتا ماینینگ (استخراج اطلاعات از میان داده های بسیار زیاد) و فروش اطلاعات کاربران (اطلاعات امنیتی، نظامی، شهروندی و...) می پردازد. بدین ترتیب هیچ کاربری برای آنان بی اهمیت نیست و تک تک کاربران دارای اطلاعات مفیدی برای کمپانی های سازنده و گردانندگان آن ها هستند. اکنون می توان به راز "وایبر" در شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی و راز ثروت 6 میلیارد دلاری پاوول والریویچ دروف، بنیان گذار «تلگرام» پی برد. ثروتی که با حضور کاربران برای طراحان نرم افزار فراهم آمده است. ثروتی که می توانست مایه ی استقامت و قوام ملت مسلمان باشد ولی به دست دشمنان اسلام و مسلمین سپرده شده است! امام خامنه ای مد ظله العالی می فرمایند: «هر قدمی که کسی برای تقویت طاغوت بردارد، در جبهه‌ی طاغوت قرار می گیرد. کار طاغوت این است: افساد کردن و فساد کردن. وَ اِذا تَوَلّی‌ سَعی‌ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَالنَّسلَ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الفَسادَ؛ خداوند صلاح بشر را می خواهد، طاغوت فساد بشر را می خواهد. » (16/2/1395) با وجود مدارک مستند و اعتراف سران رژیم غاصب صهیونیستی مبنی بر درآمدزا بودن نرم افزارهای صهیونیستی، بهانه ای برای ادامه فعالیت این نرم افزارها در ایران باقی نمی ماند؛ ولی همچنان این نرم افزارها آزادانه و بدون هیچ محدودیتی به فساد می پردازند! اکنون این سؤال پیش می آید که چرا جلوی فساد دشمن گرفته نمی شود و مسئولین به جای مبارزه با طاغوت، با عضویت خود در شبکه های ضد اجتماعی به تقویت این جبهه می پردازند؟! آیا زمان آن نرسیده که دست از تقویت طاغوت برداشته و به جای پناهندگی در شبکه های به اصطلاح اجتماعی و درآمدزای صهیونیستی، به فکر اجرای حکم مقام معظم رهبری برای راه اندازی شبکه ملی اطلاعات باشیم؟! امید است تا با مسدود سازی شبکه های ضد اجتماعی صهیونیستی و همچنین راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، زمینه فساد در ایران ریشه کن شده و سرمایه ملی در جهت تقویت طاغوت به کار برده نشود؛ در این صورت در فضای مجازی به استقلال رسیده و زمینه اشتغال برای برنامه نویسان و طراحان داخلی فراهم می آید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم باید تا آن‌جا که ممکن است با شبکه‌های اجتماعیِ خودی کار کرد ولی عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» اخیراً در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید 

18132
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیزم: حتما مستحضرید هم اکنون فیلمی یا بهتر عرض کنم فرا فیلمی با عنوان «یتیم خانه ایران» در سینما در حال اکران است که حقیقتا یک شاهکار و شایسته تقدیر است اما در خصوص این واقعه تاریخی چند سوال از محضرتان دارم: 1. اعلام آمار نه میلیون نفر کشته بر اساس کدام آمار رسمی و کدام سر شماری و کدام جمعیت است؟ (این اشکال یک دبیر تاریخ سر یک کلاس است) 2. نه میلیون تلفات رویداد فجیعی است چرا در طول یک قرن نه تنها در زمان پهلوی که حتی بعد از انقلاب به این فاجعه بزرگ پرداخته نشده است؟ 3. در این جنایت به سه موضوع گرسنگی، وبا، طاعون پرداخته شده آیا هر کدام مستقلا زمینه سازی شده یا مثلا گرسنگی در مرگ و میر زمینه ساز بیماری و طاعون گشته؟ 4. شواهدی هست که نشان می دهد دستهای پنهانی و پشت پرده در محدود کردن حوزه پخش فیلم دخالت داشته اند... چرا؟ 5. شخصیت اول فیلم در نگاه تمدنی چگونه تعریف می شود؟ التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً فیلم «یتیم‌خانه‌ی ایران» نگاه دقیقی به حادثه‌ای است که زبان رسمی رسانه نخواسته و نتوانسته در زمان خود بدان بپردازد با این‌که قسمتی از تاریخ ما است. و اگر این حادثه جسته و گریخته و سینه به سینه از گذشتگان منتقل نشده بود، فرهنگِ حاکمِ شیفته‌ی غرب که عموماً در صدد تبرئه‌ی غربیان به‌خصوص انگلستان است، هرگز اجازه نمی‌داد همین اندازه هم آن کارنامه‌ی سیاه بر ملأ شود. فیلم مذکور یک قدم جدی است برای درست‌دیدنِ تاریخی که با غفلت از آن تاریخ، ما معنای امروزین خود را درست نمی‌توانیم تحلیل کنیم.

آن‌قدر فاجعه بزرگ بوده که بنده شخصاً از مادربزرگ و مادرم که ناظر آن صحنه‌ها بوده‌اند می‌شنیدم که به قدری افراد در کنار گذرگاه‌ها فوت کرده بودند که فرصت دفن آن‌ها توسط اقوامشان نبود و مسلّم از هر خانواده نصف آن در اثر آن قحطی تلف شدند. در آن حدّ که امروز هم ما در شهر اصفهان با ذهنیت فرار از گرسنگی، وقتی میهمان قدیمی‌ها می‌شویم اِصرار دارند که میهمان غذا بخورد.

نکته‌ی دیگر همان‌طور که کارگردان و نویسنده‌ی محترم فیلم، جناب آقای ابوالقاسم طالبی می‌گوید در این‌که از سال‌های 1295 تا 1297 ما با فاجعه‌ی قحطی و وبا و طاعون روبه‌رو شده‌ایم، بحثی نیست ولی این مبهم است که واقعاً قحطی و وبا با هم بوده و سپس مردم گرفتار طاعون شده‌اند، و یا اول قحطی بوده و به جهت تحریم دارو برای درمان وبا مشکلِ همه‌گیرشدنِ وبا، مزید بر علت شده و کار را به فاجعه رسانده است؟

در مورد شخصیت اول فیلم که حکایت از سلحشوری او دارد باید متوجه باشیم که این روحیه‌ی هر ایرانیِ مسلمان است که همیشه در طول تاریخ وقتی هویت خود را به خطر می‌دیده، به صحنه می‌امده و بقیه‌ی ایرانیان اعم از زن و مرد او را یاری می‌کردند. که نمونه‌ی بسیار روشن آن را در دفاع مقدس هشت‌ساله ملاحظه کردید و در واقع آقای ابوالقاسم طالبی با به صحنه‌آوردنِ فیلم «یتیم‌خانه‌ی ایران» خواست آینه‌ی تمام‌نمایِ روح ایرانیِ مسلمان را به تک‌تک افراد این ملت بنمایاند تا در فضایِ از خودبیگانگیِ دنیای مدرن، ما خود را فراموش نکنیم. البته متأسفانه بنده آن فیلم را یک‌بار بیشتر ندیدم و لذا نمی‌توانم از زوایایِ ظریف و رازآمیزِ آن اثر نفیس عرایضی داشته باشم. پیشنهاد بنده آن است که رفقا در دقت‌دادنِ به بنده و سایر کاربران کوتاهی نفرمایند. موفق باشید  

18131
متن پرسش
سلام: مگر مي شود كسي كه با قرآن مانوس است آلزايمر بگيرد؟ غير از علامه طباطبايي و حسن زاده املي آيا نمونه ديگري براي اين بيماري در بين عرفاي تاريخ وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آلزایمر به این معنا که امروزه انسان‌ها بدان گرفتار می‌شوند و یک بیماری به حساب می‌آید، برای اهل ایمان و سالکانِ إلی اللّه نیست. قضیه‌ی آن‌ها عبور از مفاهیم و معانیِ جزئیه به حقایق کلیه است، به طوری‌که دیگر نظری و ارتباطی با معانی جزئیه نخواهند داشت، مگر در إزای وظیفه و مأموریتی که دارند. موفق باشید

18108
متن پرسش
سلام استاد: تفاسیر قرآن تان توی سایت نیست. اصلا قسمتی برای تفسیر نیست. چطور به دست بیارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تازگی‌ها شروع کرده‌اند. موفق باشید

18107
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: نظراتی از دکتر شریعتی راجع به اسلام منهای روحانیت و اینکه اسلام رو هم مثل نفت باید ملی کرد که دیگر دست عده ای مثل علما نباشد نقل شده است که می گویند بعضی از ترورهای صدر انقلاب با این پشتوانه انجام شد ولی این صحبتها با بعضی نظرات حضرت آقا و.. نمی خواند نظر حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد بهترین کسی که دکتر را می‌شناسند حضرت آقا می‌باشند. نظرات ایشان را در اینترنت جستجو کنید خوب است. موفق باشید

18103
متن پرسش
سلام علیکم: در هر تاریخی که شروع می شود (مخصوصا تاریخ مدرن) آیا مسئله ریاضیدان هم به تاریخش مربوط می شود؟ مثلا چرا «گراف و درخت» که از مباحث ریاضیات گسسته است در تاریخ مدرن اهمیت ویژه یافت تا آنکه کاربرد آن را اکنون در راه سازی و کامپیوتر و ... مختلف می توان یافت؟ یا اینکه ریاضیدان گوشه خانه نشسته و دارد مسائل و قضایای ریاضی را کشف می کند و به تاریخش بی توجه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر تمدنی که بخواهد در تمام ابعاد جوابگوی بشر باشد باید در موضوع تفکر ریاضی نیز، تدبّر لازم را داشته باشد مثل حضور شیخ بهائی در به‌صحنه‌آوردنِ تمدن صفوی. موفق باشید

18090
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یه انقادی که خیلی به سایت و مجموعه شما وارده اینکه درگذاشتن فایل صوتی جلسات هفتگی و مناسبتی واقعا ضعیف عمل می کند و بعضا بعد از یک ماه یا کمتر از تاریخ جلسه، فایل جلسه را در سایت قرار می دهید. برای افرادی مثل من که توفیق حضور در جلسات هفتگی را ندارند همین صوت جلسات نوعی تذکر و رفتن در حضور می تواند باشد ولی متاسفانه دست اندرکاران این سایت و این مجموعه همین توفیق را هم از ما گرفته اند. چون فاصله زیاد بین زمان جلسات نیز خود مشکل دیگر است. الان سایت های شخصیت های بزرگ کشور حداکثر 24 ساعت بعد صوت جلسه را میزارن تو سایت. مشکل از کجاست که اینقدر بارگزاری جلسات طول میکشه اگه نیروی انسانی کمه زیادش کنید یا هر مشکلی دیگه ای هست برطرف کنید. خواهشمند است به درخواست این حقیر توجه کنید و فکر اساسی در اسرع وقت به حال این مشکل بفرمایید. استاد در ضمن نرم افزار کاملا ایرانی سروش با قابلیت های فروان میتونه جایگزین خوبی برای تلگرام باشه خواهشمند است با توجه به رهنمود های مقام معظم رهبری کانال تلگرام را به نرف افزار سروش یا ....منتقل نمایید. https://soroush-app.ir/ باتشکر فروان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مشکل از طریق بنده پیش می‌آید که مثلاً به جهت سفر اربعینی، 4 هفته جلسات تعطیل می‌شود، وگرنه رفقا همگی سعی دارند قبل از جلسه‌ی بعدی صوت جلسه‌ی قبلی را بگذارند. در مورد کانال تلگرام مطلب را به اطلاع مسئول محترم سایت می‌رسانم. موفق باشید

18087
متن پرسش
مى خواستم بفرماييد كه آيا شما اطلاع داريد كه استفاده از آثار جناب آقاى طاهر زاده شرعاً مجاز هست يا نه (به لحاظ حقوق چاپ و نشر صاحب آثار)؟ اگر هست كه ما اونها رو در اختيار دوستان و متقاضيان قرار بديم (به صورت pdf)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم طاهرزاده هستم و به اطلاع جنابعالی و همه‌ی کاربران محترم می‌رسانم که همه‌ی فایل‌ها اعم از کتاب و جزوه و صوت به هرشکل اعم از pdf آن و یا وُردِ آن را مجازید که استفاده نمایید. موفق باشید

18086
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتون در مورد این گفتگویی که در یکی از شبکه های اجتماعی صورت گرفت چیست؟ الف. اعضای یک گروه برای فعالیت سیاسی بهتره از شرایط و امکانات همدیگر مطلع باشند این جوری قدرت بیشتری خواهیم داشت. مثلا اگه کسی در قسمت بهداشت و درمان آشنا و یا آدم مطمئنی سراغ داره به من بگه چون نیاز به اطلاعاتی در زمینه سلامت مردم اما مستند نیاز دارم چون بچمو واکسیناسیون نکردم مسئول بهداشت شهرمون منو تهدید کرده که شکایت می کنیم و این حرفا منم یه آماری از سلامت مردم دادم که می گفت همش دروغه و اینا تشویش اذهان عمومیه و خلاصه اگه کسی رو می شناسید بهم بگید. ب. مواظب باشید دچار افراط و تفریط نشوید. گاهی افراط و تفریط آسیب می زند. به نظر بنده واکسن فرزند خود را بزنید. الف. درمورد واکسیناسیون تحقیق زیادی کردم که یقین دارم مثل اون آیه قرآنه که خدا میگه در شراب منفعتی است ولی ضررش اکثر من نفعهما. در روایت داریم برای اینکه بچه فلج نشه حجامت نقره کنید و خیلی دستورات دیگه در مورد نوزادان. سازمان جهانی بهداشت خودش میگه اونایی که واکسن سرخک زدن نسبت به اونایی که نزدن بیشتر مبتلا به سرخک شدن. از لحاظ تجربی هم من هر چی بچه دو رو بر خودم می بینم همشون مریضن از همون ابتدا که زردی میگیرن و یکم که بزرگ میشن حساسیت و ضعف سیستم ایمنی بدن و اوتیسم و غیره. یقین دارم که جزیی از برنامه ی استکباره برای ضعیف کردن جسم و ذهن مردم دنیا مخصوصا ما شیعه ها. دانشمندای خودشون میگن این واکسن ها از کلیه سگ و جنین سقط شده و آلومینیوم و سرب و الکادوئید و غیره درست میشه که خیلی مضره. وقتی مسئول بهداشت شهر بهم گفت بیا تا صحبت کنیم باور کنید اون و همکاراش به اندازه ی منی که کاردانی حسابداری دارم از این واکسن ها و سلامت مردم نمیدونستن. وقتی هم می خواستم بهشون دید کلان بدم و در مورد وضعیت روز دنیا و استکبار و بهداشت دنیا بهشون بگم گفتن اینا دروغه و تشویش اذهان عمومیه و تو بدبینی و سیاست رو با بهداشت قاطی نکن و سیاسی حرف نزن و .... آخرش هم تهدید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که جریان‌های صهیونیستی در نظام سلامت جهانی نفوذ کرده‌اند و این موضوع به اثبات رسیده است، حرفی نیست. ولی همان‌طور که در جواب سؤال 18085 عرض شدبالاخره در این زمان و در این نوع زندگی‌ها، بیماری‌هایی پیش می‌آید که دنیایِ جدید آن را ایجاد کرده و طبّ جدید آن را می‌شناسد و نمی‌توان به چنین طبیبانی رجوع ننمود. موفق باشید

18070
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: در فلسفه اسلامی در بحث ادارک حسی تطابق ذهن و عین با بحث وجود ذهنی و وحدت ماهوی بین وجود ذهنی و وجود خارجی حل می شود. حال سوال بنده این است که: 1. فلاسفه پیش از صدرا از جمله ابن سینا در بحث تطابق ماهوی قایل به نظریه انتباع هستند. یعنی همان ماهیت خارجی در ذهن منتبع می شود. حال چه مشکلی در بحث انتباع هست که ملاصدرا نظر دیگری منوط به اینکه ماهیت در ذهن نه حاصل انتباع که حاصل انشاء خود نفس است را مطرح می کند؟ فارغ از بحث اصالت وجود و اقتضائات خود این نظریه مشخصا مشکل نظریه انتباع را می خواهم بدانم. 2. این که شیخ اشراق قائل به ادراک شهودی ما از عالم خارج بدون واسطه هر نوع وجود ذهنی است چه مشکلی ایجاد می کند؟ آیا نظریه شیخ اشراق همان نظریه اضافه است که فخر رازی مطرح می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابن سينا به سه نوع ادراك قايل است و در مواردى ادراك نوع چهارم يعنى وهمى را نيز بدانها افزوده است. در جريان ادراك خيالى ابن سينا قايل به انطباع است؛ يعنى صور از بيرون ادراك مى شوند و در قوه خيال باقى مى مانند كه به اين نوع ادراك، ادراك خيالى مى گويند. پس ادراك خيالى از ديدگاه ابن سينا مادى است. ابن سينا خيال را خزانه يافته هاى حس مشترك مى داند و براى خيال به مثابه يكى از حواس باطنى، شأن اساسى در شناخت قايل نيست. او خيال را به عالم حس محدود مى كند و برايش عالم مستقل قايل نيست: سهروردى معتقد است كه صور خيالى منطبع در خيال نيستند؛ بلكه اين صور در واقع عبارت از كالبدها و ابدان معلق در عالم مثال اند كه آنها محل جسمانى نيستند. پس ادراك خيالى از ديدگاه سهروردى داراى تجرد است. او مى گويد حافظه صورت ها و معانى جزئى نيز در مغز نيست؛ زيرا نفس انسان كه بدن را در تصرف دارد، به همه اندام هاى آن چيره است و همه جايش را زيرنظر دارد؛ پس امكان ندارد كه از صورت و معناى محفوظ در يكى از اندام ها غفلت كند. سهروردى حافظه ادراك هاى انسان را امرى مبهم با عنوان جهان يادآورى مى داند و آن را در قلمرو نفوس آسمانى به شمار مى آورد. ملا صدرا معتقد است نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی در خود ابداع می‌کند، 2- نظر شیخ اشراق به نظر ملاصدرا و رابطه‌ی وجودی بین ذهن و عین، بسیار نزدیک است با این تفاوت که شیخ اشراق با نظر به وجه نوری وجود حرف خود را می‌زند و عملاً از مفهوم‌گرایی که در معنای وجود نهفته است، آزاد است. موفق باشید

18066
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: برای بنده سوالی بدین شرح پیش آمده که چون در بخش احکام آمده است که خواندن شعر در مسجد مکروه است و بنده بنا داشتم در عین خواندن قرآن و بحث بر روی مسایل دینی و احکام و روایت با دوستان در مسجد گاهی از اشعار بزرگان همچون مولوی و حافظ و عطار و .. استفاده کنیم و از منطق الطیر عطار برای بازگویی بعضی مسائل و همچون شعر شیخ صنعان بهره بگیریم. به نظر جنابعالی آیا این هم همان حکم جاری در مورد مکروه بودن خواندن شعر را شامل می شود؟ ممنون می شوم توضیح بفرمایید. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم اشکال داشته باشد. موضوع از این قرار بوده که در صدر اسلام اعراب به جهت یک عادتی که از زمان جاهلیت مانده بود، آن‌ها در مسجد می‌نشستند و جلسه‌ی شعرخوانی راه می‌انداختند آنهم نه از نوعِ اشعاری که مثل اشعار مولوی و حافظ حکمت‌آمیز باشد. موفق باشید

18065
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز آیا اینکه ما با فرستادن فاتحه ای به روح حافظ و به نیت واسطه بودن ایشان و فقط بخاطر اینکه نزدیک تر از ما به انسان کامل و خداوند هستند کتاب فال را باز کرده و با نیتی مثلا از ایشان بخواهیم که در مورد موضوعی ما را راهنمایی کنند، فقط بخاطر روح بزرگ و فقط با نگاه واسطه بودن ایشان و نه نگاه استقلالی و شرکی. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان حافظ از عالم ملکوت است و لذا هرکس به آن رجوع کند، مطابق روح او با آن شخص سخن می‌گوید و اشارات لازم را به او می‌کند. موفق باشید

18053
متن پرسش
سلام استاد: در پایان نامه ای در تفاوت دیدگاههای بین ملاصدرا (ره) و علامه جعفری (ره) این مورد ذکر شده، ممنون میشم نظرتون رو در مورد این اظهار نظر بفرمایید: «در نظام معناداری ملاصدرا اندیشه یونانی به ویژه تفکر مشایی و نو افلاطونی به طور جدی حضور دارد، عناصری از قبیل عقل فعال، تقسیم چهارگانه عقل منفعل، فضائل اربعه و توسط در قوای سه گانه عقلی، غضبی و شهودی، پلیدی ماده و کمال بودن دوری از هیولی و ... همگی در نظام معناداری ملاصدرا جایگاه ویژه ای دارند، در حالی که در دیدگاه جعفری در باب معنای زندگی، عناصر و اندیشه های یونانی حضور خاصی نداشته و تقریبا می توان گفت این ندیشه ها تاثیر مستقیمی بر دیدگاه جعفری در باب معنای زندگی نداشته اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم علامه‌ی جعفری دستگاه خاصی ندارند که بتوان با نظام فکری مرحوم ملاصدرا مقایسه کرد. علامه‌ی جعفری بیشتر تحت تأثیر فلسفه‌ی مشاء هستند که البته نگاه عرفانی ایشان جای خود دارد و نمی‌شود نگاه عرفانی را با معانی و مفاهیم فلسفی مقایسه کرد. موفق باشید

18033
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد این متن زیر سخنرانی آقای دکتر حسن عباسی هست در مورد فلسفه و حکمت نظرتون راجع به این صحبت های ایشون چیه؟ آیا منظور ایشون همون ذکر تفاوت معرفت حضوری با علم حصولی هست؟ ممنون میشم کمکم کنین در هضم این مطالب «در تاریخ طرح ریزی استراتژیک در اسلام با استفاده از آیات قرآن، یک اتفاقی در ابتدای خلقت انسان می افتد که حائر اهمیت است. آدم و حوا در بهشت در حال زندگی اند و برهنه اند؛ و با ترغیب و اغوای ابلیس از میوه درخت ممنوعه استفاده میکنند. نتیجه اینکه خدا در قرآن می فرماید که مراقب باشید لباسی که از تن پدران شما در آورد از تن شما درنیاورد. از طرفی بعد از خوردن میوه، آنها متوجه برهنه بودن خود شدند. مسئله لباس در تاریخ طرح ریزی استراتژیک اسلام که اشاره می شود لباس تقوی برای شما بهتر است، بسیار جای بحث دارد. معنی لباس تقوی چیست؟ و چقدر در عالم معنا داری ظرفیت تولید علم و مداوای دردهای بشر را دارد؟ اما در یک غفلت ۲۷۰۰ ساله در فلسفه که بنیان طرح ریزی استراتژیک را زیر و رو کرده و نظام بی معنایی دیجیتالی امروزی و نسبت آن با درخت فلسفه را باید حل کنیم. مفهوم «بدت» در سوره اعراف انحراف عظیمی که مفهوم الیثیا در یونان ایجاد کرد و در دوره معاصر ، هیدگر، فربه ترین مفهومی که به آن پرداخته و بیشترین تمرکز فلسفه اش بر الیثیا است. وی معتقد بود که انحراف بشر از افلاطون شروع شد. تمرکز وی بر الیثیا و توجه نا به «بدت» در قرآن ما را متوجه انحرافی بسیار قبل تر از افلاطون می کند. یکی از مشکلاتی که بزرگان متوجه ام نبوده اند و به آن گرفتار شده اند، آشنا نبودن با فلسفه و اندیشه یونانی است. امروز این مشکل را که از هیدگر به بعد مطرح شده طرح خواهیم کرد. نیت ما بحث فلسفی صرف نیست بلکه تبیین این نکته که اگر انحراف معرفتی در بشر پیش آمد در طی چند هزار سال باید آن را حل کرد؟ وقتی توجه به مفاهیم قرآنی داریم و مفاهیم را ریشه شناسانه دنبال می کنیم متوجه انحرافات بزرگ می شویم. دکارت می گفت که فلسفه شبیه یک درخت است که ریشه (لوگوس،کمیت و کیفیت) تنه (فیزیک) و شاخه و برگ (تکنولوژی، علوم مختلف و هنر) دارد. هایدگر بعدها گفت که ریشه درخت فلسفه در زمین وجود (ذهن) است. در یونان ذکر می کنند که بذر اولیه درخت، آرخه (ماده اولیه عالم) است. آرخیا در درخت حیات داروین یکی از ریشه های اصلی است. شاهکار فلسفه یونانی بعد از مرحله بذر است. این بذر شکافته می شود و میل به نامستوری رخ می دهد (الیثیا). شاخص ترین فلاسفه زمان کسانی بودند که به فهم الیثیا می رسیدند و بعد از آن می توانستند معرفت جدیدی ارائه دهند. یکی از شاگردان هراکلیتوس معتقد بود که عالم به مثابه زن زیبا رویی است که تحمل پوشیدگی و مستوری را ندارد (در ادبیات خودمان هم داریم: پری روی تاب مستوری ندارد). این شارح تفکر هراکلیتوس است. بعد از انمشاف الیثیا در ذهن ما، از سه ریشه آن جوانه بیرون می زند و مفهومی در زمان ارسطو شکل گرفت بنام فوزیس (فیزیک). ۲۰۰۰ سال طول کشید تا درخت کامل شود. در اینجا این درخت از زمین بیرون آمده است و باید صورت فیزیکی آن بررسی شود. در این دوره اکثر فیلسوفان، فیزیکدان هم هستند (مثل نیوتون و دکارت). این درخت میوه و شاخه ای هم خواهد داشت. این میوه تکنولوژی است، شاخه ها همان علوم را رقم میزنند. پس هرکدام از متفکرین، فیلسوف هستد اما تخصصی تر می شود و هر یک به بخشی از علم توجه دارند. در نهایت حرکت از آرخه تا تخنه تفکر فلسفی را رقم میزند. تثلیث جز لاینفک این تفکر است و از دورن آن نیابد توحید را جست و جو کرد. تمرکز امروز ما در این جلسه بر مفهوم الیثیا و بدت است. تا اینجا حرف این است که عالم نامستور است و با افتادن سیب جلوی چشم نیوتون، او قانون را کشف کرد و طبیعت نامستور شد.به زبان دیگر ، عالم پوشیده است و کسانی هستند که نامستوری آنی عالم را می بینند و کشفی رخ میدهد. عالم بر همه پوشیده است و هرکسی توان دیدن ندارد مگر در لحظاتی و برای افرادی خاص! قرآن کاملا برعکس این تفکر، توضیح میدهد.گاهی باید از مظلوم و مغفول واقع شدن قرآن ترسید. یکی از آفت های این است که ما علوم را از آن سوی مرزها ترجمه ای میگیریم و با مفاهیم قرآنی خلط میکنیم وینتیجه گیری میکنیم. قرآن از مفهوم “بدو” در سوره اعراف، بعد از فریب دادن آدم و حوا از این واژه استفاده میکند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما). بحث این است که بعد از خوردن از درخت برهنگی آنها برایشان معلوم شد، یعنی از اول برهنه بودند اما متوجه آن نبودند. نتیجه اینکه: الیثیا میل به نامستوری عالم است اما در “بدت” عالم نامستور است.پس غلط است این مفهوم که بگوییم عالم نامستور است؛ بلکه چشم بشر حیا دارد و نمی توان این نامستوری را ببیند. همانطور که آدم و حوا تا قبل از خوردن میوه(درحالی که هم عالم و هم خودشان برهنه و نامستور بودند) متوجه برهنگی نبودند. در تلقی فلسفی گفته می شود که باید از لحظات نامستوری عالم استفاده کرد و فلسفه را رقم زد. همه چیز فلسفه در مفهوم الیثیا خلاصه می شود که قرآن دقیقا نقطه مقابل این مفهوم چارچوب ارائه میکند. “بدو” همان رد الیثیااست .اما بعد از ۱۰۰۰ سال هنوز در دانشگاه های جمهورس اسلامی، الیثیا مبنای تدریس فلسفه است. پس میتوان ادعا کرد عالم خود به خود نامستور است و میوه درخت ممنوعه عامل بدن است. دعوا از جایی شروع می شود که : در تلقی الیثیا objective مطرح است و عالم پرده بر خود کشیده است. اما در تفکر قرآن subjective مطرح است و فرد بر روی خودش حجاب کشیده و توان و اجازه دیده شدن نمیدهد.ادعای جایزی است که بگوییم اگر بر مفهوم بدت به اندازه تلاش فلسفه بر مفهوم الیثیا کار کرده بودیم، تمدن دیگری رقم میخورد. لذت برخلاف الیثیا که objective است مفهوم بدو subjective است. یعنی اگر بگوییم، قبل از خوردن میوه توسط آدم و حوا آنها به حرف ابلیس گوش نداده بودند و متوجه برهنگی نمی شدند، در ادامه نسل بشر شکل میگرفت و عالم و آدم برهنه بودند و کسی نمیتوانست این برهنگی را ببیند. پس اگر آن چشمی که میتواند برهنگی را ببیند را نداشتیم امروز نمیتوانستیم به علوم ۳۰۰۰ سال اخیر برسیم.این بدان معنا نیست که ما مخالف علم پژوهی هستیم. حرف این است که این علوم دردی از بشر دوا نکرده اند؟ لذا انسان برای فیلسوف بودن باید حیا را از چشم خود کنار بزند تا بتواند عالم را نامستور ببیند. در بررسی انجام شده ،”بدو” حدود ۳۰ بار به شکل های مختلف آمده است. در سوره نور: لایبدین زینتهن…( با قید لا آمده است) در اعراف طور دیگری گفته شده بود و در سوره نور درباره مومنات که آمده است ، شبیه حرف فیلسوفان است که : عالم به مثابه زن تاب مستوری ندارد. نسبت آرخه با آیه: در آرخه فلاسفه می گفتند الیثیا میل به نامستوی است. دو مفهوم داریم: فلسفه اساسش آرخه است (ماده اولیه عالم) حکمت اساسش بر آیه است ( آیه به معنای نشانه) در آرخه چیزی معنا پیدا نمی کند. اما وقتی میگوییم پشت هر پدیده ای در هستی آیه و نشانه ای است، این معنا دار است. بنابر این محرز است که: لا تقربی هذه الشجره که در قرآن آمده ،همین درخت فلسفه است. یعنی نزدیکی به درخت ممنوعه ( که همان درخت فلسفه است) فقط برای آدم و حوا نبوده و برای همه ابنا بشر است و هرکس در زندگی امتحان می شود و یکبار در مقابل درخت ممنوعه قرار میگیرد و با استفاده از آن هبوط می کند. نسل در نسل ابنا بشر در حال هبوط هستند. همانطور که قرآن هشدار می دهد که یا بنی آدم! همانطور که شیطان لباس از تن پدران شما درآورد مراقب باشید که از تن شما در نیاورد. این ناظر به تداوم روند هبوط با سازوکار اشاره شده اشت. لذا همانطور که لا تقربی زنا برای ما عینیت دارد، لاتقربی هذه الشجره (درخت فلسفه) هم باید جدی گرفته شود. این به این دلیل است که از ابن سینا تا فارابی و ملاصدرا ،تمایز بین حکمت و فلسفه را نمیدانسته اند و واژگانی را از قرآن گرفته اند و در فلسفه غرب آن را ستایش و پروار کرده اند. فلسفه: الیثیا آرخه لوگوس حکمت : حیا نشات فطرت از این رو آنچه در قرآن ستایش شده است حکمت است. اما آیا حکمت همان فلسفه است؟ خیر . ما دعوای لفظ نداریم. چشم آیت بین وقوه تشخیص نشانه ها به انسان آیت میدهد اما از این سو هرچه به نامستوری عالم دامن میزنیم به چیزی نمیرسیم. لذا ابلیس ۲۴۰۰ سال بعد از شکستن بت ها توسط ابراهیم و ساختن کعبه، بت ها را داخل خانه کعبه گذاشت و مردم خانه کعبه را طواف میکردند ولی در واقع بت می پرستیدند. پوسته کعبه بود اما مغز آن بت! اما امروز این درخت و بت ها، تئوریزه شده و از جنس معرفت در ذهن ساخته شد و جای گرفت. لذا اینکه علامه طباطبایی و امام راحل و بسیاری از بزرگان از فلسفه تعریف کرده اند نباید باعث کوتاه بینی ما و پذیرش صرف و بدون تعقل شود. اگر قرار است جز اندک نجات یافتگان باشیم باید یکبار هم که شده، به همه این اسم های بزرگ و مواردی که ذکر شد شک کنیم. گو اینکه بیشتر این بزرگوارن منظورشان از فلسفه، حکمت بوده است و در لفظ دچار لغزش بوده اند. بشر به دست خودش درخت فلسفه را پرورانده و از میوه آن (تکنولوژی) استفاده میکند اما مهاری بر آن وجود ندارد و به زودی شاهد تکنولوژی فوبیا خواهیم بود. مبنی بر این مفاهیم مشخص شد که در تاریخ طرح ریزی در اسلام با یک انحراف روبرو بوده ایم. امروز پس از بررسی ریشه شناسانه در زبان های عبری،سوریانی، یونانی، آلمانی، فرانسوی و بابلی و… به این نتیجه می رسیم که چه جنگل عجیبی از معرفت در ۲۰۰۰ سال اخیر رقم زده ایم. اینجاست که حافظ می فرماید: چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. اگر تکنولوژی امروز ما را به سوی حقیقت نمی برد پس این هم افسانه است. همانطور که کلبه دیجیتال افسانه است. لذا اگر حضرت محمد(ص) بعد از ۲۴۰۰ سال بت های درون کعبه را شکست ما هم امروز باید بت فلسفه را شکسته و نظام معرفتی بر مبنای مفاهیم قرآنی بنا کنیم. اینکه آیت بین باشیم یعنی تابلو های نظام خلقت را که به حقیقتی واحد راهنمایی میکنند ببینیم. یک کلمه از دل قرآن (بدت) تمام ۲۷۰۰ سال فلسفه را زیر و رو کرده است. خدایا امروز که در آستانه سال نو قرار داریم و فرموده است ” یا مقلب القلوب و ابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الحوال، حول حالنا الی احسن الحال”، تحولی درما ایجاد کن که نیکوترین حال باشد. این نیکوترین حال زمانی بوجود می آید که چشم آیت بین داشته باشیم. انشاالله http://dr-abbasi.ir/2689/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-333-%D9%88-334.html
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته آقای عباسی در عین دلسوزی نسبت به انقلاب در این رابطه در مورد چیزی نظر می‌دهند که در آن صاحب‌نظر نیستند و این ضعف بزرگی در شخصیت ایشان است. این صحبت مربوط به سال‌های گذشته است، شاید تجدید نظر کرده باشند. موفق باشید

18031
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهر زاده: وقت بخیر. لطفا توضیح دهید آیا این نقدی که به بحث برهان علت و معلول این جا الآن براتون نوشتم آیا این نقد وارده یا خیر؟ چرا؟ متن نقد: «برهان علت و معلولی که مطرح است دو عنصر مهم در آن لحاظ شده است یکی ضرورت و دیگری سنخیت، ضرورت به این معناست که در فرض وجود علت معنا ندارد که معلول نباشد و خود این معنا سبب بی معنا شدن اختیار از یک سو و قدیم شدن اشیاء از سوی دیگر است چرا که خداوند علت العلل است و از هر زمان که فرض شود وجود خداوند دیگر وجود معلول همراه او خواهد بود و بی معنا شدن اختیار به این جهت است که هر گاه انگیزه ها و مقتضیات شخص را به میل به اندازه ای مشخص رساند (که از آن تعبیر به شوق اکید می شود) خواسته و ناخواسته از او معلول صادر می شود و اراده خود علت آن شوق اکید بلکه خود آن است که آن برآمده از علم است و اساسا فعل و اختیار در اینجا بی معناست. سنخیت هم که همان مشابهت است و بنابر آن معنا ندارد که به تباین محض میان خالق و مخلوق قائل شویم، اما بالاتر از این دو اشکال که شاید بتوان با بیاناتی آن ها را اصلاح کرد که کرده اند مشکل اساسی برهان علیت نادیده انگاشتن حقیقت ایجاد و احداث است که ضرورت برآمده از همین معناست و اساسا اذهان با علیتی خو گرفته اند که معنایی از احداث در آن دیده نمی شود مانند سوختگی بر اثر آتش و بریده شدن براثر حرکت چاقو و... و در اینجا نتیجه می گیریم که چون علت و معلول فلسفی بر محور اصل علیت است و لازمه اصل علیت سنخیت علت و معلول و ضرورت صدور معلول از علت تامه است. نتایج این حرف که با ضروریات دین سازگار نیست از این قرار است: ۱. سنخیت خدا و خلق ۲. قدیم بودن عالم که هر دوی این دو مورد مخالف است با نصوص آیات و روایات و اینکه در مورد آیه 35 از سوره مبارکه طور که آمده «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» و فلاسفه به بحث علت و معلول ربط می دهند. این آیه ربطی به مدعی فلاسفه اصلا ندارد بلکه بر خلاف مدعای ایشان هست. خداوند علت پیدایش نیست زیرا علت با معلول یک جنس و یک سنخ و یک ماده و شبیه و نظیر هستند ولی در مورد خداوند هیچ یک از اینها نیست بلکه همان طور که آیات و روایات بسیاری فرموده خداوند خالق هست آن هم از غیر شی و از عدم و نیستی، لذا این آیه می فرماید آیا شما خلق شدید از غیر شی یا اینکه خودتون خالق خودتون هستید در این آیه به وضوح بحث از خلق هست آن هم از غیر شی نه حرف از علت و معلولیت آن هم علتی که سبب معلول هست لذا بین علت و معلول رابطه های زیادی هست.» (لطفاً توضیح بفرمایید فقط استناد نکنید اینجور که یک عالم بزرگوار و جلیل القدر شیعه چون موافق خداشناسی فلسفی بوده و مشرب فکری اش مشرب فلسفی بوده حالا با استناد به این قضیه این برهان علت و معلول خوب می شود و در نتیجه این نقد های فنی کذاست، لطفا اینطور که مثالی آوردم استدلال نکنید بزرگوار)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید این سؤال‌ها بحث مفصل می‌خواهد و بحث شده. به نظرم جناب آقای دکتر سید مهدی امامی‌جمعه در طی 15 جلسه با توجه به آیات قرآن و روایات ائمه«علیهم‌السلام» به‌خوبی روشن می‌کنند که لازم نمی‌آید معنای خلقت دوگانگی و عدم سنخیت باشد. ایشان طی  15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» به‌خوبی به این موضوع پرداخته‌اند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com می‌توانید تهیه کنید. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!