بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17405
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص واقعه غدیر خم در جایی قید شده بود: «... نکته جالب در مورد غدیر خم این است که در خطبهٔ منسوب به علی در نهج‌البلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نموده‌است، اشاره‌ای به این واقعه نیست. با این وجود از حدود قرن دوم هجری این واقعه از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب می‌شده‌است. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که می‌توان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات کمیت بن زیاد اسدی مربوط به قرن دوم هجری / هشتم میلادی و کتاب سلیم بن قیس مربوط به قرن دوم هجری / هشتم میلادی است.» استاد چرا امام علی علیه السلام روی موضوع غدیرخم در نهج البلاغه مانوری نداده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که این‌طور نیست. علاوه بر «الغدیر» مرحوم آیت اللّه تهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در یک جلد تماماً در رابطه با سخنان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» با عنوان «یا معشر المسلمین و المهاجرین و الانصار انشد كم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم كذا و كذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذكرهم ایاه قالوا نعم» به میان آورده‌اند که حکایت می‌کند آن حضرت در زمان حیات خوددر رابطه با جانشینی خود بعد از رسول‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صحبت‌ها کرده‌اند. آری! مسلّم در فضای خفقان بنی امیه امکان طرح آن‌ها در کتابی مستقل توسط عالمان دین فراهم نبوده است. موفق باشید

17407
متن پرسش
سلام: اخیرا ، جزوه ی وظایف و نحوه ی سلوک طلبه عصر انقلاب را مطالعه کرده ام ؛ لطفا راهنمایی کنید که ما طلاب ، باید با چه دیدی و چگونه به صحبت ها و بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) بنگریم و چگونه با بیانات ایشان مرتبط باشیم ، تا خط فکری ما ، با خط فکری ایشان ، هماهنگ شود و ان شاء الله بتوانیم به تقویت و پیشرفت انقلاب ، به احسن وجه کمک کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است با دقت و بدون پیش‌فرض‌های گروهی، مطالب ایشان را مدّ نظر قرار دهید. به خودی خود آن مطالب، افقِ فهم را گشوده می‌گرداند. موفق باشید

17391
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرانمایه: استاد عزیز با توجه به پاسخ سوال 17373 که فرمودید این افراد کدام خدا را می پرستند پس راز این همه مکاشفات و معاینات عرفانی چیست؟ چگونه چنین کسی با امام زمان (عج) در ارتباط است و خداوند اجازه این کشفها و معاینات را به او می دهد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با کشف و شهود افراد موضوع، بسیار حساس و دقیق است و تشخیص تفاوت آن با توهّماتِ افراد کار ساده‌ای نیست. همین‌قدر می‌توانم آن‌چه که در پاورقی صفحه‌ی 321  کتاب «جايگاه و معنى واسطه فيض» عرض شده است را خدمتتان عرضه می‌دارم به امید آن‌که گشایشی در فهم موضوع برای جنابعالی باشد. در مقدمه كتاب «آيةالحق» مرحوم حسين غفارى از قول حاج شيخ عباس قوچانى (وصى مرحوم سيد على‏ آقا قاضى (ره)) نقل مى‏ كنند كه يكى از افراد مشهور به كرامت به در منزل مرحوم قاضى آمد و گفت: من حالى داشتم كه تمام گياهان، خواص و آثار خود را به من نشان مى ‏دادند، مدتى است حجابى حاصل شده و ديگر به من نمى ‏نمايانند، از شما تقاضا دارم كه عنايتى بفرماييد تا آن حال به من بازگردد. مرحوم قاضى (ره) به او فرمود: دست من خالى است. او رفت و پس از زيارت عتبات‏، به نجف برگشت، يك روز كه جميع شاگردان نزد مرحوم قاضى گرد آمده بودند، در منزل ايشان آمد و از بيرون در، سرش را داخل نموده، گفت: آنچه را كه از شما مى ‏خواستم و به من نداديد، از حضرت صاحب‏ الأمر گرفتم و حضرت فرمود: به قاضى بگو بيايد نزد من، با او كارى دارم. مرحوم قاضى سر خود را بلند كرد و گفت: بگو قاضى نمى ‏آيد. نويسنده در ادامه مى ‏گويد: اوّلًا ميان راه توحيد و طريق معرفت نفس كه روش تربيتى عرفاى بالله است با راه تقويت نفس كه شيوه ارباب رياضات و اصحاب مكاشفات و كرامات است، فرق هست. وقتى گفته مى ‏شود كه اصحاب كرامات و مكاشفات و رياضات به دنبال تقويت نفس هستند و نه عبور از آن، چه بسا به ذهن افرادِ خام، از كلمه تقويت نفس، خداى ناكرده اشتغال به امور لهو و لعب متبادر شده و از اين جهت انتساب بسيارى از بزرگانِ صاحب كرامت و دعاوى باطنى را به اين طريقه، غيرقابل قبول بشمارند، ولى خوب نظر كن كه فرد مذكور يكى از اصحاب مكاشفه بوده و در چاره‏ گشايى امور مادى و معنوى خلايق اشتهار داشته و حتى در اين سال‏هاى اخير، بعضى وى را در زمره عرفاى عظام شمرده، و عبرت بگير كه چنين شخصى غايت خواسته ‏اش كه عمر گرانبها را صرف آن كرده و از اين شهر به آن شهر و از اين امام به آن امام و از مرحوم قاضى تا صاحب ‏الأمر را مورد سؤال قرار داده، بازگشت حالى است از حالات نفس و قوايى از قواى باطن كه مثلًا بتواند كشف خواص دارويى گياهان بكند. و بدان كه لذّت بهره‏ مندى از اين قواى نفسانى و لذت استفاده و بروز كرامات، گاه آنچنان قوى است كه صدها برابر لذّات ظاهرى حسّى است و شخص واجد اين حالات ابداً نمى ‏تواند از آن‏ها عبور نمايد و البته با محمل‏هاى كمك به خلق و دستگيرى و غيره، آن‏ها را براى خود توجيه مى‏ كند، ولى مهم اين است كه همه اين‏ها كمالات و آثار نفس است و هدف عرفان، فناى تمامى آثار و شوائب نفسانى از پايين‏ ترين درجات تا بالاترين مراحل آن، كه با نورانيت بسيار شديد توأم است. ثانياً؛ بنگر به كلام قاضى كه به آسانى و سردى مى‏ گويد: دست ما خالى است، آرى نه دست او كه دل و جان او از هر گونه خواست و قواى منتسب به انّيَت نفس خالى است. ثالثاً؛ بنگر به گفتار آن شخص در اخذ خواست خود از امام زمان (ع) و پيام معاتبه‏ آميز از جانب حضرت به مرحوم قاضى كه به قاضى بگو: بيايد با او كار دارم، كه حكايت دارد كه آن شخص به زعم خود به شرف ملاقات امام عصر (ع) نائل شده و حضرت خواسته او را برآورده ساخته‏ اند و گفته‏ اند به قاضى هم بگو بيايد. و ديدى كه قاضى هم گفت: بگو قاضى نمى‏ آيد! كه اين جواب قاضى، نشان تشخيص قاضى است از سستى توهمات و دعاوى كثيره مدعيان ملاقات با امام زمان (ع). اين پاسخ قاضى يعنى امامِ زمان مورد ادعاى شما، چيزى جز امر خيالى و نفسانى و توهّمى و ساخته نفس شما يا شيطان نيست. در ادامه مى‏ فرمايد: در محضر آيت ‏الله ‏طهرانى (ره) به مناسبتى سخن از همين دعاوى مربوط به رؤيت حضرت صاحب‏ الأمر (ع) شد. ايشان از قول حضرت آقاى هاشم حدّاد مستقلًا يا از ايشان به نقل از حضرت آقاى قاضى (قدس ‏سرهما). فرمودند كه «غالب اين ادعاهاى رؤيت در طول تاريخ به جز چند موردِ محدود و معدود، امور خيالى و نفسانى بوده و حداكثر از قبيل مكاشفات روحيه است كه صاحب آن‏ها آن را امر عينى و حقيقى مى‏ پندارد ... مؤلف محترم از قول مرحوم آيت ‏الله قاضى نقل مى‏ كند كه شيخ احمد احسايى روزى به شاگردان خود گفت: من هر وقت به حرم مشرف مى‏ شوم به حضرت سلام مى ‏كنم، حضرت بلند جواب مى ‏دهند، به طورى‏ كه اگر شما هم آنجا باشيد مى‏ شنويد، يك‏ مرتبه با من بياييد تا بفهميد. روزى شاگردان وى به حرم مشرف شدند، شيخ سلام كرد، بعد رو كرد به شاگردان و گفت: جواب شنيديد؟ گفتند: نه! دومرتبه سلام كرد و گفت: شنيديد؟ گفتند: نه! پس شاگردان و خود او دانستند كه شيخ در اين موضوع اشتباه كرده است (صدايى را كه نفس خودش ايجاد كرده است، مى‏ شنيده و تصور مى‏ كرده آن صدا از خارج است)» نقل از كتاب آيةالحق، تأليف سيد محمد حسن قاضى، صفحات 100- 102. موفق باشید 

17399
متن پرسش
1. بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام: با توجه به آنکه حضرتعالی فرمودید که این فنای تبیین شده در کتاب نور مجرد تبیین درستی نمی باشد، بعضی از دوستان طرفدار این قول شاهدی از حال عرفا می آورند که حالتی چون بی هوشی برایشان پیش می آید و دیگر ادراکی از خودشان ندارند، که البته این حال بیهوشی از مرحوم قاضی ذکر شده است تفسیر این حالتها چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات به همان معنایِ فنایِ از خود و بقایِ به حق است. موفق باشید

17387
متن پرسش
سلام علیکم: 1. در حالی که می دانیم بسیاری از مطالب دروس دبیرستان به درد نمی خورد با چه نیتی عمرمان را پای آنها بگذاریم؟ 2. بعضی دروس مثل ریاضی و فیزیک به طور کلی به درد می خورند ولی به خصوص در این شرایط زمانی که پرداختن به معارف الهی برای خود و جامعه بسیار لازم تر است آیا باید درس مدرسه را هم بخوانیم و اگر بله به چه انگیزه ای؟ این سوال بسیاری از دانش آموزان متدین و درسخوان و تیزهوش است لطفا کامل راهنمایی کنید. خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال باید بدانید که در نظام آموزشی ما چه می‌گذرد. اگر عمیقاً دروس را مطالعه کنید و مقصد و مقصود آن‌ها را بیابید، بهتر می‌توانید مسیر آینده‌ی خود را دنبال کنید. موفق باشید

17378
متن پرسش
سلام: گاهی بر من غمی عارض می شود و ساعاتی طول می کشد و حال آنکه دلیلش را نمی دانم، آیا این طبیعی است یا اشکالی در من هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید مشکلی در میان باشد. خوب است که کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را به عنوان یک راه‌کارِ اساسی دنبال فرمایید. در ضمن کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که بر روی سایت است از مولایمان علی«علیه‌السلام» راه‌هایی بس ارزشمند در مقابل انسان می‌گشاید. موفق باشید

17346
متن پرسش
سلام استاد لطفا یه جواب مستدل برای اشکال زیر بفرمایید: آقا و هاشمی زد و بند دارن که هاشمی ساز مخالفت بزنه که مخالفین زیر سایه خود انقلابی ها باشن که از خطوط قرمز عبور نکنن و این فریب نیست به خاطر مصلحت های بالاتر مثالش هم نقل شده زمان مرجعیت عام آیت الله بروجردی یکی از رفقاش کلا علم مخالفت بلند کرد وقتی ازش پرسیدن همین جوابو داد، یا مثلا میگن حضرت علی علیه السلام حسنین علیهم السلام رو فرستاده بودن برای کمک به عثمان، و علاوه بر سوال در این مصداق مشخص یه سوال دیگه اینه که اصلا در سیاست اسلامی این کار اشکالی دارد یا نه؟ آیا این کار فریب مردم نیست؟ (هر چند به خاطر مصلحت بالاتری باشد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این نوع کارها جهت مصلحت جامعه اشکال نداشته باشد، ولی مشخص است که روش مقام معظم رهبری در رابطه با آقای هاشمی چنین نیست. ملاحظه کردید که ایشان در آن نماز جمعه‌ی بعد از فتنه‌ی 88 چگونه علناً اظهار فرمودند من در موارد متعدد با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم. و یا در صحبت اخیرشان که با فرماندهان سپاه داشتند به طور مستقیم مقابل سخن آقای هاشمی که نیاز به نیروی نظامی را کم‌اهمیت جلوه داده بود؛ سخن خود را اظهار کردند.

17345
متن پرسش
سلام: حاج آقا یک طلبه حجره داشته باشه بهتر است یا در خانه درس هایش را بخواند (از همه جهات گفتم.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌همرفته حجره، خلوتِ طلبه را و فضای تمرکز بر روی دروس را بهتر فراهم می‌کند. موفق باشید

17328
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار برای اینکه بتوانم از کتاب های «چه نیازی به نبی» و «فرزندم این چنین باید بود» و «چگونگی به فعلیت رساندن باورهای دینی» و «ادب خیال، قلب و عقل» و «زن آنگونه که باید باشد» همراه با صوت بهره ببریم از کدام صوت ها و از کدام قسمت سایت صوت ها را دانلود کنیم؟ پیشایش از راهنمایی تان کمال تشکر را دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی کتاب‌ها دارای فایل صوتی نیست و همه‌ی فایل‌های صوتی نیز بر روی سایت نمی‌باشد. شرح نامه‌ی 31 و «چگونگی به فعلیت‌رساندن باورها» دارای شرح صوتی است. اگر بر روی سایت نبود از جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342  بخواهید تا برایتان پست کنند. موفق باشید

17320
متن پرسش
سلام: نظرتان راجع به این جمله که یکی از مسولین گفته است، چیست؟ «بازی‌های رایانه‌ای مانند تیغ دولبه‌ای است که اگر در جهت خوب و مثبت استفاده شوند به طور حتم بر شکل گیری صحیح رفتاری نوجوانان تاثیرگذار می شوند.»
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر مقام معظم رهبری نیز همان است. زیرا بحمداللّه امروزه با همت افسران جبهه‌ی نرم‌افزاری، فضای سایبری از انحصار جریان‌های لاابالی درآمده و از این جهت می‌توان در مسیر رساندن صدای دین و انقلاب و اخلاق از آن فضا استفاده کرد و در این رابطه بازی‌های یارانه‌ای نیز همین حکم را دارد که می‌توانند جدّیت را به کاربر ارزانی دارند به شرط آن‌که کاربر بیش از حدّ وقت خود را در آن‌جا صرف نکند. موفق باشید

17305
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه: جناب استاد تا پرسش از ازدواج موقت می آید در جواب مسئله موضوع ایجاد مشکل در خانواده مطرح می شود و صورت مسئله پاک می شود و گفته می شود صیغه برای ضرورت آن هم در موارد نادر آن هم برای مجردها یا متاهلینی که دست رسی به همسر ندارند است ولی آیا نمی شود از منظر دیگری نیز به مسئله نگاه کرد؟ آمار بسیار بالایی از زنان مطلقه و حدود یک ملیون پیر دختر بالای 35 سال در جامعه وجود دارد سالانه 155 هزار طلاق که 60 در صد آن مال زنان کمتر از 30 سال است رخ می دهد. تعداد زنان بدون همسر بر اثر فوت شوهر 6 برابر تعداد مردان بدون همسر بر اثر فوت همسرشان می باشد. حجم بسیاری از آنها به دلایل مختلف امکان ازدواج دایم مجدد یا برای همیشه یا تا سالیانی برایشان وجود ندارد. خوب آیا براحتی می توان نیاز غریزی و طبیعی و بسیار قوی این تعداد زیاد زنان را نادیده گرفت و آیا نادیده گرفتن این قضیه زمینه ارضاء نامشروع را در جامعه فراهم نمی کند و فشارها و بیماریهای روانی و بعضا جسمانی که از این رهگذر نصیب خویشتن داران آنها می شود را می توان نادیده گرفت؟ از طرفی مردان بسیاری در جامعه هستند که هم تمکن مالی دارند و میل به متعه و باید بپذیریم طبیعت مرد چنین است. این مسئله حتی در بین مردهای مذهبی هم ملاحظه می شود صرف نظر از آن تعداد قلیلی که به خاطر روحیات عمیق عرفانی از این مسئله مستثنی هستند. یکی از اساتید در چند سال پیش می گفت در تحقیقی نشان داده شد اکثر زناها در شهر اصفهان توسط متاهلین انجام گرفته است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم بسیاری از متاهلین طبیعتا به این مسئله گرایش شدیدی دارند و منطقی آن است اگر می شود شرایط اسلامی بدون گناه فراهم شود زمینه سازی شود، چرا ورود در این گناه زمینه ورود در بسیاری گناهان دیگر و تا حد بی ایمانی پیش رفتن را فراهم می کند، آن هم با این شرایط بسیار مهیج و تحریک کننده وحشتناک حتی برای کسانی که سعی در حفظ خود دارند. عامل اصلی که که مسئله متعه را تا این اندازه به حاشیه برده و بد جلوه داده و مشکلات ایجاد کرده عدم پذیرش این موضوع توسط زنان است که اگر خود به جای آن زن مطلقه یا شوهر مرده قرار گیرند احتمالا تغیر موضع می دهند. آیا وقت آن نرسیده فرهنگ سازی متعه شروع شود چرا که جامعه یا باید به متعه تن دهد یا به زنا. حتی برای متاهلین و این چیزی است که تجربه کاملا نشان می دهد. نمی دانم این حرف درست است یا نه ولی یکی از دوستان می گفت تحقیق شده که چرا در لبنان که این همه بی حجابی و فساد وجود دارد بچه های حزب الله لبنان اینقدر سالم هستند و متوجه شدند مسئله صیغه در بین حزب الله امری کاملا مرسوم و متداول است و حتی همسران شهدای حزب الله براحتی به متعه دیگر نیروهای حزب الله در می آیند و حتی خود از بین پیشنهاد دهندگان فرد مورد نظر را انتخاب می کنند. راستی آیا امروز ایران ما برای نجات از زنا و دیگر گناهان جنسی و عواقب معنوی و جلو گیری از مشکلات روحی روانی نیاز مبرم به مطرح کردن متعه به طور عام ندارد؟ و آیا دیگر دلایل رد متعه در جامعه فعلی ناتمام نیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که موضوع، بسیار حساس و ریشه در تنگناهای تاریخیِ ما به عنوان کشور ایران دارد؛ موضوع همان‌طور است که می‌فرمایید. به گفته‌ی علامه طباطبایی؛ زنان شوهردار نباید گرفتار یک نوع غیرت بی‌جا باشند که مربوط به مردان است و تحمل زن یا زنان دیگری را در کنار شوهر خود نداشته باشند. در حالی‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سیره‌ی دیگری را برای زنان گشوده‌اند. و عملاً این یک نوع خودخواهیِ پنهان است که اگر بتوانند از این رذیله خود را آزاد کنند، نه‌تنها بسیاری از مشکلاتی که نام بردید در جامعه رفع می‌شود، یک نحوه سعه‌ی صدری در زنان شوهردارِ ما در آن‌ها ظهور می‌کند و تنگ‌نظریِ پنهان آن‌ها که منجر به یک نحوه دوگانگی با شوهرانشان هست نیز از بین می‌رود. و البته این به شرطی است که مردان نیز به عنوان یک مسئولیت نسبت به زنان بی‌شوهر با موضوع، برخورد کنند و به تنهایی و بی‌سرپرستیِ آنان فکر کنند، به جای آن‌که صرفاً قصد شهوت‌رانی داشته باشند و ارتباط با زن اول خود را تعطیل نمایند. آری! در لبنان و در اکثر کشورهای عربی زنانِ شوهردار پذیرفته‌اند در صورتی‌که شوهرشان زن دومی را اختیار کند، خللی در شخصیت و زندگی‌شان پیش نمی‌اید، زیرا زندگی را در معنایی وسیع‌تر جستجو می‌کنند، و وقتی شوهرشان زن دیگری را متعه کند بالاخره در راه شرعی این مشکل را رفع کرده، وگرنه شیطان از طریق غیر شرعی راه‌های خود را می‌گشاید. و این آن چیزی است که امروزه شما با آن روبه‌رو هستید، و تا زیرساخت‌هایِ فرهنگی این مشکل رفع نگردد، همچنان راه‌های شیطانی گشوده خواهد بود و مرد و زن هر دو ضرر می‌کنند. موفق باشید 

17311
متن پرسش
سلام: (سپرده بودم که این جلسات را با موسیقی آغاز کنند. نمی دانم چنین کرده اند یا نکردند. اگر کرده اند که خوب و اگر نکرده اند امیدوارم که نوبت های بعد بکنند. چرا؟ برای اینکه همه ی سخن مولانا را به زبان نمی توان گفت. پاره ای از آن ها را با موسیقی باید گفت و از زبان تار و چنگ باید شنید. این یکی از میراث هایی بود که مولانا از شمس برد. برای شما گفته ام که مولانا پس از دیدار با شمس عوض شد و تحول عظیمی در روان او و در رفتار او پدید آمد همچنین در گفتار او. همه چیز حکایت از آن می کرد که یک زیر و رو شدنی همه جانبه در او اتفاق افتاده است. حتی نوع لباس پوشیدنش را هم عوض کرد و آن دستار پیشینی که به شیوه ی عالمان و فقیهان می پوشید کنار گذاشت و پوشش تازه ای اختیار کرد. یکی از تحولهای بزرگ که در او رخ داد این بود که به موسیقی و سماع روی آورد. کسی که تا قبل از آن فقیهی بود که سنگین و موقر در گوشه ای می نشست و اجازه ی تجاوز از حدود به کسی نمی داد حالا چنان شده بود که دمی بدون موسیقی نمی توانست به سر بیاورد و حتی در احوال او نوشته اند که وقتی بود که در سماع بود و با ملازمان و همراهان و همدلان خود می رقصید و آواز می خواند و به موسیقی گوش می داد حریفان در رسیدند و شاید هم از راه طعنه به او گفتند که وقت نماز شده است یا وقت نماز می گذرد و مولانا هم در جواب آنها گفت ما در نمازیم. چنین بود که عبادتی را او پدید آورد و بدعتی که بدعت ممدوحی بود به جا نهاد و طریقه ای را در صوفیه پدید آورد که بر خلاف طریقه های پیشین از طریق سماع می کوشیدند تا آواز خداوند را بشنوند. غریب نیست ما از شکسپیر خوانده ایم که می گفت: «موسیقی غذای عشق است.» و همین سخن را از مولانا قبل از او شنیده و خوانده ایم که: پس غذای عاشقان آمد سماع / که در او باشد خیال اجتماع. می گفت که در اثر موسیقی خیال اجتماع یعنی هوس اتحاد با محبوب در آدمی پدید می آید و می جنبد و شخص را برای پیوستن با محبوب آماده تر می کند. این سخن فقط از مولانا نیست شما در حافظ هم که یک قرن بعد از مولانا می زیست می بینید که همین نکته را به وضوح برای ما می گوید که: اول به بانگ چنگ و نی آرد به دل پیغام وی / آنگه به یک پیمانه می با من هواداری کند. از طریق چنگ و نی پیام را بیاورد بر من. گویی که سخنی دارد محبوب، بانگی دارد که فقط از طریق آلات موسیقی نواخته می شود. زبان آدمیان الکن است از آنکه آن پیام والا را حمل کند و در گوش ما بنشاند. رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند / که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید رازها را با زبان عادی نمی توان گفت. با زبان موسیقی می توان گفت. رباب و چنگ آن اسرار را در گوش ما می خوانند اما زبان فارسی یا عربی یا چینی یا انگلیسی از گفتن آن و یا حمل آن عاجزند. به همین سبب هم بود که چنانکه گفتم مولانا که خود موسیقی شناس بود دستور داد که آلت موسیقی تازه ای بسازند و تصرفی در ساختار رباب کرد که چیزی شبیه کمانچه بود و گفت که آن را بنوازند و در مجالس او همیشه نوازندگان حاضر بودند و بدون نواختن موسیقی مجلس او بر پا نمی شد و ادامه نمی یافت و خاتمه نمی یافت. و این مرد در اثر نوع تغذیه ی سبکی که داشت و بسیار سبک بود و سنگینی پرخواری با او نبود و لذا در مقام سماع از دیگران چالاک تر بود. می شد که مدتها نوازندگان بنوازند و دیگر رقصندگان و سماع کنان خسته شوند اما مولانا خسته نمی شد و همچنان می چرخید و می چرخید و می چرخید و خدا می داند که در این احوال بر او چه می بارید و چه دریافت می کرد که پس از آن نطق او باز می شد و کمی از بسیار را و اندکی از خروار را در اختیار ما قرار می داد که اکنون با ماست و به همین سبب برای تلطیف و برای مقدمه ای و برای همنشینی با مولانا و برای همنوایی با او و برای ورود در عالم او و در مقام جستن مدخلی برای رفتن به دنیای او قطعا شنیدن موسیقی و خاطر را خوش کردن از طریق شنیدن آوای عشق و آوای خدایان که موسیقی باشد شرط است. که مجالس را آنچنان آغاز کنیم� ) شبی در کنار آفتاب دکتر عبدالکریم سروش برگفته از کانال رسمی تلگرام ایشان ویراستاری متن: احسان اشرفی 21/06/1395 http://www.facebook.com/sharer/sharer.php?u=http://www.shamsrumi.com/index.php?) فيسبوك :گذاري اشتراك http://twitter.com/intent/tweet?) تويتر - (m=blog&id=6&blogId=2841 لينكدين - (text=GoToPersia&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?m=blog&id=6&blogId=2841 http://www.linkedin.com/shareArticle?mini=true&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) https://plus.google.com/share?url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) پلاس گوگل - (m=blog&id=6&blogId=2841 (m=blog&id=6&blogId=2841� لطفاً نظرتون راجع متن فوق و رقص و موسیقی و از فقه عبور کردن و شخصیت جناب شمس و مولانا و اینچنین حرفها چیست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره راهی که امامام معصوم در مقابل ما گشوده‌اند که کم‌خطرترین و پرمنفعت‌ترین راه است، به موسقی نظر جدّی و اساسی نشده است و مسلّم سلوک امثال مولانا نیز به موسیقی گره نمی‌خورد و آن موضوعی بسیار فرعی است. سراسر دیوان شمس و مثنوی، خودش به خودیِ خود یک موسیقی آسمانی است، و اکثراً «سماع» که در اشعار مولانا به‌کار می‌رود به همین معنا است. و لذا دیگر چه نیازی به ارتعاش تارهای زمینی هست؟! موفق باشید

17297
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حضرت آیت الله پهلوانی قدس سره در کتاب رسائل عرفانی صفحه ی 155 در مورد آیت الله بهجت رحمه الله می فرمایند: کسی نمی تواند به آسانی از ایشان دستورالعمل سلوکی یا حرف های عرفانی را اخذ کند، بلکه ایشان می‌فرمود: درب تعلیم و تعلم این مطالب بسته شده است. گاهی نیز می‌فرمود: این مطالب طالب زیاد دارد ولی دکان می کنند! به نظر جنابعالی منظور این سخن ایشان چیست؟ آیا سلوک دستورالعملی دیگر جواب نمی دهد؟ یا اینکه منظور این است که نوع دیگری از سلوک را باید در نظر گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این سخن ایشان را باید ارجاع دهیم به آن سخن‌شان که می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است»، به این معنا که شرایط در حال حاضر طوری است که اگر کسی بخواهد سلوک کند با همین علمی که از تقوا می‌شناسد می‌تواند سلوک لازم را به‌دست آورد و نیاز به دستورالعمل خاصی ندارد. موفق باشید

17291
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و آرزوی قبولی طاعات، 3 سوال از محضرتان داشتم: 1. ما سیر اسفار رو شروع کردیم ولی قبلش بدایه و یا نهایه رو کار نکردیم اشکالی نداره و به مشکلی بر نمی خوریم؟ 2. با توجه به بحث مطرح شده در شرح دستور العمل های آیت الله بهجت که ایشان رو استاد سلوکی این دوره معرفی می کنیم جایگاه استفاده از بقیه علما مثل این الله حسن زاده کجا قرار میگیره که این اساتید حرفهای عمیقی دارند که آیت الله بهجت نزدند. 3. یه بحثی هست که در سیر عرفانی مشکلات اخلاقی از ریشه درست می شود که اگر بخواهیم به تک تک امراض اخلاقی بپردازیم تا آخر عمر هم معلوم نیست برسیم درمان کنیم با توجه به این حرف جایگاه کتب جامع السعادات و دستورات اخلاقی دیگه کجاست و چی میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نه، با بحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» می‌توانید جلو روید. 2- لازم نیست استاد سلوکی را تنها حضرت آیت اللّه بهجت بدانید. در ذیل حضرت امام خمینی و آیت اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» می‌توان به اساتید عزیزی رجوع داشت. 3- بحمداللّه در رابطه با دفع رذائل اخلاقی به طور کلّی از طریق عرفان، متوجه‌ی مطلب خوبی شده‌اید. با این‌همه، کتاب‌های اخلاقی در واقع کمک می‌کنند تا اجمالِ رذائل و فضائل، به تفصیل آمده و در دفعِ آن و فعلیت‌یافتنِ آن دیگر، موفق شوید. موفق باشید

17285
متن پرسش
آيا مي توان اين گونه برداشت كرد كه شهيد دكتر بهشتي نسبت به پديده هاي مدرن فهمي جامعه شناختي دارد چرا كه در كتاب اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا از لزوم تطبيق ايدئولو‍‍ژي اسلام با پديده هاي مدرن و جديد سخن مي گويد و به همين علت رويكردي گزينش گرانه نسبت به غرب مدرن دارد در حالي كه افرادي چون آيت الله جوادي آملي كه داراي صبغه اي فلسفي هستند با رويكردي مبتني بر هستي شناسي و جهان شناسي غرب مدرن را تحليل مي كنند و در نتيجه مدرنيته را يا رد ميي كنند و يا رويكرد گزينش گرانه كمتري نسبت به شهيد بهشتي دارند؟ با عرض معذرت اگر ممكن است جواب اين سوال را در اسرع وقت بدهيد چون براي موضوع پايان نامه ام حياتي و ضروري است. با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران متوجه‌ی رسالت تاریخی و نقش تاریخی انقلاب اسلامی هستند و هر دویِ این امر باید در مواجه با غرب مدّ نظر باشد. از آن جهت که عقل غربی در محدوده‌ی نسبتی که انسان با پدیده‌های طبیعی برقرار می‌کند، فعلیت‌های خوبی به‌دست آورده‌است، منتها در فهمِ هستی گرفتار یک نوع سوبژکتیویته است یعنی فنومن را به‌جایِ نومن می‌گذارند و در نتیجه واقعیت را صرفاً آن می‌داند که در ذهن و فهم انسان است که البته در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرایضی شده است. البته این موضوع، جدایِ روح استکباریِ غرب است که امروز غرب به شدت گرفتار آن شده است و به این معنا گروگان صهیونیسم است. موفق باشید

17282
متن پرسش
سلام استاد: ملاک این که یک زبان دچار مفهوم زدگی و انتزاعی شدن شده چیست؟ کی به یک زبان باید گفت زبان متافیزیکی و زبان مفهومی و انتزاعی؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل موضوع را در دو جلسه‌ی اخیر «شرح فصوص» دنبال فرمایید. وقتی انسان‌ها بخواهند با گفتن‌های خود، خود را قوام بخشند، به جای این‌که گفتن‌ها، تنفس وجود باشد و اجمالِ روح و کشف انسان را به تفصیل آورد؛ مشکلِ مفهوم‌زدگی پیش می‌آید و انسان در مسیر جستجوی وَجهِ متعالی خود باز می‌ماند. موفق باشید

17279
متن پرسش
سلام استاد: منظور دکتر شریعتی در متن زیر از ایدوئولوژی چیست؟ آیا مکتب است؟ و مذمت ایشان نسبت به فیلسوفان را چطور می بینید؟ دکتر شریعتی: اگر ایدئولوژی می‌باید از فلسفه سر می‌زد، رهبران با ایمان‌ها باید فلاسفه می‌بودند، و مجاهدین راه حقیقت، نیز فیلسوفها، در صورتی که فلاسفه چهره‌های پفیوز تاریخ اند. این توده‌ها هستند که به عنوان بهترین سربازان ایدئولوژی‌ها به مبارزه در تاریخ آغاز کرده‌اند. «جان داده‌اند و می‌دهند» بنابراین می‌بینیم که این فلاسفه نیستند که ایدئولوژی می‌سازند، مردم اند که ایدئولوژی بوجود می‌آورند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایدئولوژی در جملات مذکور، به معنای مثبت آن به‌کار رفته است به عنوان حرکتی انقلابی. و فلسفه نیز به معنای تفکر انتزاعی منظور دکتر شریعتی بوده است، نه فلسفه به معنای اگزیستانسیالیسم، که خود او به آن نظر داشت و فرزند خود را نیز جهت آموزش فلسفه به اروپا فرستاد. موفق باشید

17277
متن پرسش
با سلام: استاد خدا سایه ی شما را از سر ما کم نکنه. خدا به شما جزای خیر بده که به پرسش های ما پاسخ میدین در زمانی که آدم در به در دنبال کسی می گردد که پاسخ درستی به پرسش هایش بدهد. استاد به دادمان برسید. ما واقعا دغدغه ی انقلاب عزیزتر از جانمان را داریم. در مورد مسایل روز پیش آمده نظیر برجام و تازه ترین موضوع که fatf است. استاد دغدغه مندانی نظیر سردار سعید قاسمی در سخنرانی هایشان داد می زنند که: آی بچه حزب اللهی ها دیر بجنبید همه چیزمان را بتن می کنند. یا در مورد مسئله ی fatf. استاد ما باید چکار کنیم؟ سخنرانی های این عزیزان دلسوز انقلاب ما را دیوانه کرده و دائم این پرسش را از خودمان می پرسیم که: باید چکار کنیم ؟ بریزیم تو خیابون ها؟ ترور انقلابی کنیم؟ در اعتراض به وطن فروشان جلوی مجلس و ریاست جمهوری و .... خودسوزی کنیم؟ شب ها در خونه ها اعلامیه و شب نامه پخش کنیم؟ چه خاکی تو سرمون کنیم؟ داغون شدیم. هیچ کس راه کار نمیده، نمیگه ما چکار کنیم. استاد شما را به خدای بزرگ قسم می دهم تکلیف ما را روشن کنید. بگید تکلیف چیه؟ چکار کنیم که فردا خدا و اهل بیت (ع) و شهدا ما را سرزنش نکنند که نشستید و تماشا کردید و انقلاب از دست رفت. استاد شما را به خدا قسم بگید ما چکار کنیم؟ دقیقا چکار کنیم؟ در مورد fatf چکار کنیم؟ استاد خدا در دنیا و آخرت به داد شما برسد، به داد دل ما برسید ما را در این بی کسی ها و حیرانی ها و سرگردانی ها از این سیاهی و ظلمت بلا تکلیفی برهانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که در شرایط حساسی قرار داریم، بحثی نیست. و موضوعاتی که مطرح می‌فرمایید در آن حدّ نیست که بشود در یک سؤال و جواب، همه‌ی زوایای آن را بررسی کرد که کجا ما قضاوت‌مان تند است و کجا باید با بصیرت تمام به حرکات دولت اعتراض کرد! لذا بهترین راه همان است که در عین انتقاد به دولت و اطمینان کامل به استحکام انقلاب اسلامی، فرصت به دولت داده شود تا این جریان، خود را به‌خوبی بنمایاند و ظرفیت‌ها و ادعاهای خود را به صحنه آورد تا اندازه‌ی این جریان نسبت به راهِ گشوده‌ی انقلاب اسلامی در مقابل استکبار معنا شود. مسلّم انتقادهای افراطی موجب می‌شود که دولت طوری از خود دفاع کند که ضعف‌ها نیز پنهان بماند. در نقد آقای دکتر جبرائیلی از fatf ملاحظه کردید که ایشان بند هفتی(7) را نقد می‌کردند که مربوط به بند هفتی که آقای دکتر طیب‌نیا امضاء کرده است، نبود. و امثال این نوع انتقادها اولاً: فضا را دو قطبی می‌کند و به جای آن‌که ما بتوانیم با شفافیت بیشتر، جریان‌ها را تفکیک کنیم، با کدورت هرچه بیشتر انقلاب را مسئله‌دار خواهیم کرد و کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» در این راستا نوشته شده است. موفق باشید  

17270
متن پرسش
سلام استاد: می خواستم نظر شما رو 1. در باب ارتباط فقه و فلسفه بدونم؟ 2. من شنیدم که بعضا مجتهدان قدیم ما به جز امر طلبگی مشغول به کار دیگه ای هم بودن (مثلا بازاری بودن) و نظرات فقهی خودشون رو هم در باب کسب و کار می دادند؟ شما چنین مطلبی رو چجوری تحلیل می کنید و آیا با توجه به جریان مدرنیته موجود این کار صحیح به نظر می رسد که یک طلبه مشغول کار دیگری جز درس خواندن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه از باید و نبایدهای شریعت سخن می‌گوید و فلسفه نظر به هست‌ها و بایدها دارد و از این جهت می‌شود که یک فقیه باید و نبایدهای شریعت را اخذ کند بدون آن‌که فلسفه بداند 2- به نظر می‌رسد که امروزه وسعت کار یک طلبه به او اجازه‌ی کار در بیرون از طلبگی ندهد، هرچند باید از مسائل اجتماعی و جهت اقتصادی جامعه آگاهی کامل را داشته باشد که البته در درس مکاسب تا اندازه‌ای وارد این مسائل می‌شود. موفق باشید

17269
متن پرسش
سلام استاد و وقتتون بخیر، خسته نباشید: استاد نمیدونم چرا اینقدر لغزشم زیاد شده نسبت به سابق، قبلا مراقبه و محاسبه لحظه به لحظه داشتم حتی دوس نداشتم بخوابم و فقط با خدا حرف بزنم اما الان حضور قلبم در طول روز خیلی کم شده و لغزشم زیاد، قبلا هرکی هرچی می گفت عکس العملی نشون نمی دادم و ناراحت نمی شدم اما الان زود ناراحت میشم بعدشم عزا گرفتن که چرا این کارو کردم چرا ناراحت شدم. سعی می کنم عصبانی نشم اما از برخورد بقیه ناراحت میشم و میگم، درصورتی که اینجوری نبودم، الان برای بقیه جوری جا افتاده که انتظار دارن حتی اگه به منم بی احترامی کردن من نه حق ناراحتی دارم و نه عکس العمل و حتی باید از بقیه هم عذرخواهی هم بکنم چون اینجوری براشون عادت شده، حالا امروز که بهم توهین شد و ناراحت شدم هم خانواده انتظار نداشتن بنده ناراحت بشم و هم خودم عذاب وجدان شدید گرفتم و فکر می کنم گناهکارترین آدم عالمم و خدا خودش نمی خواهد دیگه بهش نزدیک شم، میگم اگه می خواست کمکم می کرد که گناه نکنم، من که دعا کردم، توسل کردم، گفتم من از پس نفسم برنمیام کمکم کن خدا، کمک کن امام زمان، اما نمیدونم چرا هی داره وضعم بدتر میشه دارم نامید میشم از آدم شدن. پس کی میاد روزی که هیچ گناهی نباشه و آدم شم. احساس ناتوانی می کنم. نفسم انگار زورش ببشتر از منه و داره کارشو میکنه و منم ضعیف تر از قبل. یاد حدیث عنوان بصری می افتم و بیشتر شرمنده میشم و خجالت می کشم که بخوام حتی با خدا حرف بزنم و استغفار کنم. استاد لطفا راهنمایی کنین بنده رو. مرگ شیرین تر از زندگی کردن با غفلت و گناهه. استاد خواهش می کنم بنده رو راهنمایی کنین چه جوری مقابل خودم وایسم و بجنگم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با رشد مبانی معرفتی، جلوی سوء اخلاق را گرفت. خوب است که بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته» و «برهان صدیقین» کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را دنبال فرمایید. البته با شرح صوتی هر سه کتاب مذکور. موفق باشید

17249
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: سوالی دارم که خیلی وقت ها باعث آزار و اذیت بنده می شود: 1. بعضی ها می گویند که ما چند سال پیش خود را به یاد نداریم یا به عنوان مثال یک کفش که مال پنج سال پیش است را دور می اندازیم و... چگونه می توان به تاریخ 1400 سال پیش اعتماد کرد و چگونه باید ثابت کرد که در این تاریخ ها تحریفی نشده و خود واقعیت هستند؟ لطفا کامل شرح دهید. 2. کتابی یا... برای معرفی از شما درخواست دارم که با شرح ساده بتواند ثابت کند که بین ادیان دین اسلام و شیعه جعفری حق است و امر بدیهی است اگر به عنوان مثال از فرد مسیحی که مقید به دینش است این پرسیده شود می گوید مسیحیت و یا هرکس در هر دینی. حال می خواستم به بنده منبعی معرفی کنید که به این حقیقت برسم. با تشکر. التماس دعا... یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کهنه‌شدن پدیده‌های مادی غیر از ثابت‌بودنِ حقایق است. به همان معنایی که هیچ‌وقت 2 به اضافه‌ی 2 از چهاربودن خارج نمی‌شود. از طرفی وقتی در تحقیق تاریخی متوجه‌ی استمرار یک موضوع در طول تاریخ می‌شویم این امر موجب اعتماد ما به آن موضوع می‌شود. مثل آن‌که ملاحظه می‌کنید قرآن‌هایی را که از صدر اسلام تا حال، همه ثابت و یگانه هستند 2- کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست می‌تواند در مورد اخیر کمک‌کار باشد. موفق باشید

17248
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ببخشید اگر این موضوع طولانی شد و لی باور کنید یکی از دغدغه های جدی نیروهای انقلاب است. بالاخره ما در رابطه با هاشمی با دیدگاه دو فیلسوف بزرگ طرف هستیم یکی مفسر بزرگ قرآن آیت الله جوادی و دیگری به تعبیر رهبری پر کننده خلاء دو متفکر و فیلسوف بزرگ علامه طباطبایی و شهید مطهری یعنی آیت الله مصباح که به نظر می رسد کسی که خلاء شهید مطهری را قرار است با روشنگریش پر کنند قابل توجه تر است. آنچه مهم است این است یک مسئله علمی یا فلسفی نیست که بگوییم هر کدام برداشت شخصی خود را دارند بلکه مسئله موضع گیری این دو بزرگوار است که تا حد تناقض پیش رفته است و به طور قطع یکی از این دو اشتباه می کند یکی تا حد تایید نزدیک به کامل پیش می رود که حتی هاشمی را کاندیدای اصلح معرفی می کند و یکی هاشمی را تا آنجا رد می کند که به قول آیت الله حائری هر چه اصرار کردم حتی حاضر نشد با هاشمی جلسه داشته باشد و صحبت کند. لذا چه اشکالی دارد بگوییم احتمال دارد بزرگان اشتباهات بزرگی را مرتکب شوند چنانچه امام محمد غزالی غیبت یزید لعنه الله علیه را جایز نمی داند. وانگهی فرموده اید اگر هاشمی را آنچنان که توصیف کرده ام بپذیرم رهبری زیر سوال می رود که چرا باید توسط نظام تحمل شود خودتان که می فرمایید می شود بحث تحمل باشد. قصد مقایسه و تطبیق نیست ولی مگر در تاریخ ائمه از این قبیل نداریم مگر امام علی (ع) شریح قاضی را پس از عزل دوباره به مسند قضاوت ننشاند و..... اما این که محور و پدر معنوی اصلاحات است و این مطلب را نمی توان حمل بر حماقت آنان کرد اتفاقا درست است دلیل حماقت آنها نیست بلکه دلیل ذکاوت آنها است چرا که خوب فهمیده اند کسی را بر گزینند که قدرت و جایگاهش آنها را در رساندن به تفکراتشان و اقصادشان خوب یاری می کند و از طرفی بسیاری از آنها دست پرورده های خود او و حزبش هستند. جناب استاد آنچه ما را در تحیر فرو برده این نیست که باید جایگاه تاریخی هاشمی را خواه ناخواه پذیرفت نقش بازی او را درک کرد مواظب بود که او مستقیم در مقابل رهبری و نظام قرار نگیرد که قادر است ضربه های مهلکی بزند چنانچه به احمدی نزاد زد و مهمتر از آن دشمن فرصتی فوق العاده بدست می آورد و مسایلی از این دست. ما از دست آقای جوادی گله مندیم با این همه اشکال چرا این چنین سخن گفتن و تایید و ندیدن این همه انحراف و اسباب غفلت و انحراف شدن جامعه از خداوند و مهمتر از همه تخطئه منتقدان و مخرب نامیدن آنها و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر ما با نگاه تشکیکی به موضوع بنگریم، به تفکر بهتری دست می‌یابیم. به این معنا که وجوهِ مخالفت آیت اللّه مصباح با آقای هاشمی را در کنار وجوهِ موافقت آیت اللّه جوادی با آقای هاشمی مدّ نظر قرار دهیم تا به چشم‌اندازِ تفکری برسیم که بنده آن را عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌دانم که ما را از کلافه‌ی صفر و صددیدنِ افراد آزاد می‌کند و نه گرفتار لیبرالیسم و إباحه‌گری می‌شویم و نه نگاه متافیزیکیِ صرف، ما را اشغال می‌کند. موفق باشید  

17247
متن پرسش
سلام استاد عزیز: می خواستم نظرتان را در مورد متن زیر بدانم. لطفا کمی شرح دهید. تشکر «ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺍﺑﻠﯿﺲ ( ﺷﯿﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺰالی)» ﻣﻮﺳﯽ ( ﻉ) ﺑﺎ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﻋﻘﺒﻪ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔت: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩﯼ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﮐﻼ ّ ﻭ ﺣﺎﺷﺎ! ﺧﺪﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﻫﻔﺘﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﺳُﺒﻮﺡ، ﻗﺪﻭﺱ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻋﺒﺎﺩﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﻨﻮﺑﯿﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻨﻢ؟ ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ، ﺍﻣﺮ ﺑﮕﺬﺍﺷﺘﯽ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺍﻣﺮ ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ، ﻣﻦ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺍﮔﺮ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﺷﻮﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﻭ ﻣﯿﻞ ﻧﮑﻨﺪ. ﺗﻮ ﻃﻠﺐ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ: ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻨﻤﺎ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﯽ. ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﻧﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ، ﻫﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ! ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺻﺎﺩﻕ ﺗﺮﻡ! ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ، ﺑﻪ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻋﻘﻠﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺍﺯ ﻗﺎﺿﯽ ﻭ ﻣﯿﻞ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﻻ ﻗﺪﻡ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﯿﺖ ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ، ﻣﻦ ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ ﺍﻭ ﺳﺮﻣﺴﺘﻢ! ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯽ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ : ﺍِﻥ ﻋﻠﯿﮏ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ «ﮐﺎﻑ» ﻭ «ﯾﺎﺀ» ﻣﺨﺼﻮﺹ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺭﻫﯿﻦ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺷﻮﻗﻢ! ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺧﻢ .... ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﻣﻠﻌﻮﻧﯽ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻣﺖ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ! ﻫﻔﺘﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻃﻤﻊ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭ ﻃﻤﻊ ﺩﺭ ﻋﺒﻮﺩﯾﺖ، ﻫﻼﮐﺖ ﺍﺳﺖ!! ﺍﻻﻥ ﻃﻤﻊ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺫﮐﺮ ﻣﻦ ﺟﻠﯿﻞ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺗﻢ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ! ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻧﺪ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﻠﺼﺎﻥ ﺁﻣﯿﺰﺵ ﻧﮑﻨﻢ (ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺰﻧﻢ) ﻣﺨﻠﺼﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺭﻏﺒﺖ ﯾﺎ ﺗﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﺎ ﻃﻤﻊ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف»؛[1] من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم. معلوم می‌شود خداوند را باید در مظاهر او شناخت وگرنه شناخت خدا، شناخت مفهومی و ذهنی خواهد بود. و عالی‌ترین مظهر حضرت حق، آدم بود که در وصف او می‌فرماید: «علّم آدم الاسماء کلّها» و به تعبیر آیت اللّه محی‌الدین الهی قمشه‌ای؛ «جرمش آن بود که در آینه، رویِ تو ندید / ور نه بر بوالبشری، ترکِ سجود این‌همه نیست». یعنی جرم شیطان آن بود که در آینه‌ی آدم، انوار الهی را ندید، وگرنه برای ترک سجده به آدم که خروج از ساحت ربوبی را در پی نخواهد داشت. روش شیطان شبیه تفکر وهّابیون است که متوجه نور خدا در مظاهر نیستند و آن را شرک می‌دانند و به همین جهت مثل شیطان، خود را می‌بینند و «أنا خیرٌ منهْ» سر می‌دهند و چون نگاه به خود، با ناتوانی همراه می‌شود، تکیه به غیر خدا برایشان پیش می‌آید و به اسلحه‌ها و آمریکا تکیه خواهند کرد. موفق باشید  

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 84، ص 199- شرح مقدمه‏ى قيصرى، آشتيانى، ص 1225.

17243
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: جناب استاد طاهر زاده عزیز، در خصوص کار تربیتی برای نوجوانان می خواستم راهنمایی بفرمایید. داستان راستان شهید مطهری برای کار با این سن مناسب است؟ برای شروع خوب است یا در اواسط کار؟ اساسا شروع با شهید مطهری را توصیه می کنید؟ یا شروع با عمومات تاریخ اسلام یا احکام یا عقاید؟ یا با زندگی شهدا و علما؟ یا ترکیبی از اینها؟ تاریخ انقلاب اسلامی در چه حدی باید به نوجوان منتقل شود و با چه کتبی؟ نقش، مقدار و زمان داستان و رمان برای کار تربیتی با نوجوان چه جایگاهی دارد؟ اگر ممکن هست چند کتاب عام تر که از لحاظ محتوایی هم مشکل دینی اعتقادی نداشته باشه، معرفی بفرمایید. استفاده از طرحهایی چون کانون های درسی مانند کانون ریاضی برای جذب نوجوان و بهره برداری از فرصتهای جنبی برای کارهای فرهنگی و اخلاقی مانند مطالعه، ورزش، مسائل اخلاقی، قرآنی و ... مخصوصا برای دختران چطور است؟ اساسا باز کردن پای یک رقیب به فضای تربیتی و فرهنگی و استفاده از ظرفیت آن خوب است یا نه؟ با توجه به اینکه نظام آموزشی جدید در کشور ما برای رقابت و کنار زدن فرهنگ دینی و ریشه دار ملت وارد شد و اکنون نیز مهمترین ضربات از ناحیه همین نظام اموزشی در دو دوره کودکی و جوانی - دانشگاه - بر پیکره فکر و فرهنگ و عقیده و عمل وارد می شود. برای کار اخلاقی با نوجوان دعای مکارم الاخلاق و دعاهای صحیفه سجادیه امام سجاد (ع) را مانند دعا در حق پدر و مادر یا معلم و... چگونه می بینید؟ صحبت های اخلاقی عمومی و نسبتا آسان تر و کاربردی تر برخی اساتید اخلاق مناسب این سن هستند یا نه؟ ورود دانشجویان انقلابی و دغدغه مند به عرصه های تربیتی مساجد و کانونهای آن چطور است و چه آسیبهایی دارد؟ مخصوصا که پرورده نظام حس گرایی هستند که کمترین اطلاعات و توانمندی مذهبی و مهارتهای تربیتی را به آنها منتقل می کند. آیا صرف مطالعات و تجربیات شخصی آنها کفایت می کند که به این عرصه وارد شوند و تدریجا و با مشورت و تجربه اندوزی خلاها را پر کنند و با دانش آموزان ارتباطی از سنخ ارتباط نیمه تربیتی یا خط دهی فکری و عقیدتی و ... داشته باشند؟ اگر نه، پس در چه حد و حدودی باید عمل کنند؟ آیا فضاهای تربیتی و جواب سوالات بالا برای پسران نوجوان و دختران نوجوان متفاوت است یا تقریبا یکی هستند؟ به نظر شما در کار با دختران نوجوان، انتقال مهارتهای زندگی و آماده سازی آنها برای مادری و همسری لازم است یا فعلا باید به کلیات اخلاق و احکام و عقاید و عمومات انقلابی شدن اکتفا کرد؟ اگر باید انتقال داده شود بیشتر باید چه مساله یا شخصیت یا شعاری را محور کار قرار داد؟ و در پایان و ضمن عذر خواهی فراوان، اگر بخواهید در یک کلمه، شعار یا سیاست اصلی برای تربیت مادران آینده را بگویید، چه خواهد بود؟ مادرانی آینده ای که اکنون در سیستم آموزش و پرورش یا دانشگاه گرفتارند و به بیماری رایج نمره و مدرک و پز شغل دادن، مبتلایند. بنده مایل هستم که از نظرات و راهنمایی های شما استاد بزرگوار در این امر بهره مند شویم. با سپاس بیکران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «داستان راستان» برای ابتدای کار نیز مفید است. جمع بین تاریخ اسلام و احکام و عقاید و زندگی شهداء هنر است. کتاب «فروع ابدیت» برای فهم تاریخ اسلام، شروع خوبی است. نوشته‌های آقای امیرخانی و مهدی شجاعی کمک می‌کند. حضور در کانون‌هایی که می‌فرمایید خوب است به شرطی که افراد ممحّض کار علمی که مباحث دینی را به حاشیه می‌برد، نشوند. تذکرات اخلاقی به هر نحوی خوب است. کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» بسیاری از نکاتی که به دنبال آن هستید، حضرت برای فرزندشان به میان آورده‌اند. دانشجویان بصیر و فهمیده‌ای داریم که در این مورد کمک کنند. مباحث معرفت نفس به عنوان کلیّات عقیدتی کمک می‌کند. عرایضی تحت عنوان «عالَمِ عفاف» در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است. موفق باشید

17241
متن پرسش
با سلام: یکی از منبری های غیر روحانی شهر خودمان اصفهان، در بحث مشیت الهی به موضوع جبر و اختیار گریزی زدند و با استفاده از بیت زیر که نمی دانم از کجاست گفتند ما در عالم چیزی به اسم جبر نداریم و اصلا جبر و اجبار توهین به خداست و وقتی ما علت چیزی را نمیفهیم برای توجیه جهلمان می گوییم در عالم جبر وجود دارد. ایشان می گفتند حتی وجود ما و اینکه ما انسان هستیم نیز به اخیار خودمان است. و با اشاره به حدیث لا جبر و لا تفویض گفتند این (لا) لای نفی جنس است و ما در عالم اصلا ً از جنس جبر و تفویض چیزی نداریم. بیت شعر: تا نباشد فاعل و قابل قرین / هیچ موجودی نمی گردد مبین . قابل در اینجا یعنی قبول کننده فعل فاعل. آیا این مطالب به نظرتان صحیح است؟ کمی توضیح دهید. این شعر می دانید از کیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جبر به همان معنایی که فرموده‌اند در میان نیست ولی طبق همان سخن، تفویض هم که به معنای به خودواگذشته‌شدن باشد نیز نیست. و جمع این دو کار مشکلی است و هنر شیعه در جمع این دو است که نه جبر است و نه تفویض. عرایضی در جزوه‌ی «جبر و اختیار» که بر روی سایت هست شده است، خوب است به آن رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!