بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11482
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11463 که فرمودید: «باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید» بنده منظورتان را از این جمله که (این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم.) را متوجه نمی شوم، مگر درک عالم خارج از نفس در ساحت علم حضوریست یا در ساحت علم حصولی؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تردید در این‌که آیا آن‌چه در ذهن داریم مطابق خارج است یا نه؟ تغییر از ساحت علم حضوری به علم حصولی است. موفق باشید

11479
متن پرسش
سلام: قانون علیت که هر معلولی علتی دارد، چگونه قضیه ایست حصولی است یا حضوری؟ چه تضمینی دارد که تا ابد این قانون ادامه داشته باشد؟ به چه دلیل باید بپذیریم این قانون همیشگی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس که مثلاً ما علت اراده‌مان هستیم حضوری است ولی تعمیم آن به بیرون یک امر حصولی است و می‌شود انسان در مصداق‌ها خطا کند بدین معنا که چیزی را علت چیزی بگیرد که حقیقتاً علت نباشد ولی درک رابطه‌ی علت و معلول یک امر درونی و حضوری است. بنده در جزوه‌ی «تاریخ فلسفه‌ی غرب» در قسمت «نقد نظر دیویدهیوم به علیّت» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید

11478
متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا: یه سوالی برام پیش اومده بود. با توجه به این که ما در دین و احادیث داریم که پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد؛ اما از طرفی بنده خودم شاهدم که برخی از دوستان ما از شنبه و یک شنبه همین هفته به مناسبت ایام فاطمیه لباس مشکی پوشیدند و اکثر آنها تا پایان ایام فاطمیه یعنی بیست روز دیگر هم لباس مشکی می پوشند و این امر در چند سال اخیر لااقل، به صورت یک رسم و سنت در آمده. تا جایی که یکی از بچه ها به خود من گله می کرد که چرا همه مردم و بچه مذهبی ها در طول ایام فاطمیه مشکی نمی پوشند. یعنی این امر کم کم تبدیل به یک سنت (یا بدعت) دارد می شود که به هر بهانه ای که شده پیراهن مشکی پوشیده شود. حتی بنده خودم یاد دارم که یکی دو سال قبل به مناسبت وفات حضرت ام البنین هم برخی از دوستان لباس مشکی پوشیدند. دوست دارم نظر شما را (منظورم نظر دین را) در این رابطه بدانم. و اینکه آیا بنده این وظیفه را دارم که به طور دوستانه به بچه ها این امر را تذکر بدهم یا نه؟ مخصوصا اینکه ما در دانشگاه درس می خوانیم و این که یک فرد غیر مذهبی می بیند که یک بچه مذهبی به مناسبت فاطمیه تقریبا یک ماه سیاه می پوشد؛ این تصور در ذهنش شکل می گیرد که گویا دین داری و مذهبی بودن چیزی جز مشکی پوشیدن و عزاداری نیست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بهتر است تنها جهت اظهار عزاداری برای ائمه«علیهم‌السلام» در روز شهادت آن سروران لباس سیاه بپوشیم و برای امام حسین«علیه‌السلام» هم دهه‌ی اول محرم کافی است. شنیدم بیت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» تصمیم دارند دهه‌ی فاطمیه دوم را از روز سه شنبه چهارم فروردین شروع کنند تا این‌که در سه روز اول فروردین فضا، فضای عزاداری نباشد. البته با این‌که از آدم مطمئنی شنیده‌ام، باید در صحت و سقم این خبر بیشتر تحقیق کنم. موفق باشید

11473
متن پرسش
با سلام خدمت اقای طاهر زاده: من سوالی که داشتم این بود که حس می کنم این روز ها نیازم به خدای خوبم زیاد شده و به همین علت خیلی دوست دارم رابطه ای نزدیک با خدای خیلی خوبم داشته باشم. بخاطر همین حس می کنم برای نزدیک شدن رابطه ام باید توی نمازم توجه خاصی داشته باشم ولی نمیدونم این توجه عمیق رو چگونه بدست بیارم اگه میشه جوابی خوب و راهنمایی بسیار عالی برای جوانها بگید. با تشکر از شما ان شاءلله به درجات بسیار عالی معنوی هم شما هم ما نایل شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث را باید ببرید در عمیق‌کردن معارف، وگرنه علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» و یک آدم عادی هر دو در صبح دو رکعت نماز می‌خواندند و برای عمیق‌کردن معارف پیشنهاد می‌کنم بعد از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عرایضی که در شرح زیارت «جامعه‌ی کبیره» داشته‌ام را دنبال بفرمایید و در عین حال، بینشِ کفرستیزی خود را همواره زنده نگه دارید. موفق باشید

11458
متن پرسش
سلام: استاد گرامی آیا شما با این نظر ملاصدرا که در زیر آورده ام مخالفید؟ اگر نیستید چرا در کتاب خویشتن پنهان بارها غیر از آن حرف زده اید و نفس و بدن را دوگانه دانسته اید جوری که انگار بدن نیست و اصلا مهم نیست؟ «رابطه نفس و بدن از ديدگاه ملاصدرا» جسمانية الحدوث و روحانية البقاء؛ صدرالمتألّهين معتقد است روح پيش از جسم وجود نداشته است و اينگونه نيست كه قبل از تعلق و ارتباط با بدن، فعليت داشته و سپس به بدن تعلق يافته باشد. روح به وسيله حركت جوهري ماده تكون يافته است و هرچند خاصيت و اثر ماده نيست، اما كمال جوهري ماده است؛ بنابراين مبدأ پيدايش نفس، ماده جسماني است. بر اساس حركت جوهري، ماده بدني اين استعداد را دارد كه در دامان خود موجودي بپروراند كه مراحل وجودي را از ضعف به كمال طي نمايد. بنابراين استعداد و آمادگي بدني و حركت در جوهر از شرايط وجود نفس است و نفس در ضمن جوهر بودن با بدن وابستگي حقيقي دارد. معناي جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس اين است كه رابطه نفس و بدن، رابطه‌ي بنيادين، عميق و در اصل هستي است. خلاصه اينكه؛ ماده جسماني، در ذات و جوهر خود كامل شده و داراي درجه‌‌اي از وجود مي‏شود كه به حسب آن درجه، غيرمادي و غيرجسماني است و آثار و خواص روحي از قبيل انديشه، اراده و حالات روحي ديگر، مربوط به آن درجه از وجود است. او مي‏گويد: وقتي در قرآن تدبر مي‏نمودم، آيه‏ دوازدهم سوره مؤمنون را به دقت مطالعه كردم، متوجه شدم خداوند پس از بيان مراحل پيدايش ماده‌ي انسان (نطفه، علقه، مضغه، عظام و لحم و تكميل بدن) مي‏فرمايد: ثم انشاناه خلقا آخر.. . يعني همين ماده بدني را آفرينش ديگري كرد. به فعليتي جديد در آورديم. پس ارتباط نفس و بدن، بنيادين و در آغاز پيدايش و اصل هستي بوده است. هويت نفس وابسته به بدن است؛ ارتباط نفس و بدن رابطه خارجي عرضي نيست؛ بلكه نحوه وجود نفس و نفسيت آن به اين است كه با بدن ارتباط دارد. نفس موجودي جوهري است كه در هويتش ارتباط با بدن وجود دارد و بر او عارض نشده است. پس ارتباط نفس و بدن، ارتباط زايد بر ذات نيست؛ بلكه در محور وجود و ذات نفس، ارتباط با بدن نهفته است
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید نفس، «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است و به تعبیر ملاصدرا، بدن با نفس اتحاد انضمامی دارد یعنی بدون بدن نیز دارای حیات است و بدون بدن ناقص نمی‌شود و از این لحاظ وقتی بحث معرفت نفس می‌شود به نفس نظر می‌شود و این به معنای آن نیست که بخواهیم جسمانیة الحدوث بودن آن را نفی کنیم. موفق باشید

11468
متن پرسش
سلام علیکم: نظر جناب عالی در مورد فرمایشات جناب عباسی که در زیر می آید چیست؟ «... یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است...» _____________________________________________________________ متن کامل: ویژگی‌های جامعه هجری و مدنی ویژگی های جامعه هجری (اسلامی) و جامعه مدنی (غربی) را پس از مطالعه با وضع موجود جامعه خودمان مقایسه کنید... تبیین جامعه ای که حضرت مهدی (عج) خواهد ساخت، گزاره ای است که باید در بعد عقلانی به آن بپردازیم. افق نمایی این جامعه در سیاست استراتژیک و در گزینه های آینده شناسی، بحث بسیار مهمی می باشد. جامعه ای که امام زمان (عج) محقق می کند چیست؟ یا بهتر بگویم، چه چیز نیست؟ مگر این طور نیست که بسیاری از گزینه ها که امروز وجود دارد بدعت است و باید از بین برود؟ مگر مهم ترین کارکرد حضرت مهدی (عج) در حرکت مقدسش بدعت زدایی نیست؟ تبیین جامعه مهدوی یکی از شاخص های حرکت استراتژیک در تبیین آینده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبیین حرکت اجتماعی، مفهوم جامعه مدنی است که این جامعه مدنی، نقطه مقابل جامعه مهدوی است و از دو مفهوم تشکیل می شود؛ یک: جامعه ؛ دو: مدنیت. مدنیت و تاریخ از منظر جامعه مدنی و جامعه مهدوی از کنار هم جمع شدن انسان ها جامعه تشکیل می شود که یا به صورت ساده و بدوی و صحرایی است و یا روستایی و شهری. تبیین مدرنیته به این معناست که محیط روستایی، که محیطی عاطفی است به سمت محیط و جامعه شهری پیچیده – که هر چیزی در آن برای خودش تعریفی دارد – حرکت کند. اما مفهوم کلمه مدنیت به معنای شهرنشینی است؛ یعنی آرام آرام شهرنشینی موضوعیت پیدا کند و افراد جامعه، علاقه مند به شهر نشینی شوند، ارزش های شهر نشینی در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوی شهرنشینی وجود دارد؛ ولی با آن شهرنشینی که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوی نیست؛ ولی پیچیدگی مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوی، مبانی، درست گذاشته شده اند، لذا انسان ها کج حرکت نمی کنند تا برای آنها هزاران سیستم کنترلی نصب شود. تاریخ بشر را به دو بخش غارنشینی و شهرنشینی، متمدن و غیرمتمدن تقسیم می کنند. اما تاریخ در دکترین مهدویت با ویژگی های جامعه مدنی تفاوت دارد. تاریخ در دکترین مهدویت، برخلاف جامعه مدنی، به دو بخش عمده تقسیم می شود، یکی از ابتدای خلقت تا بعثت پیامبر اسلام (ص) و دیگری از هجرت پیامبر (ص) تا مهدویت. این دو بخش، سه مقطع را در بر می گیرد مقطع اول: از حضرت آدم (ع) شروع می شود و با حضرت ابراهیم (ع) که در زمان او ادیان ابراهیمی آغاز شدند- اوج می گیرد و در زمانی که آخرین دین ابراهیمی می آید، تمام می شود؛ یعنی با بعثت پیامبر (ص) اسلام که خاتم النبیین است. مقطع دوم: از زمان هجرت پیامبر (ص) و با ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم شروع می شود. و تا ظهور حضرت مهدی (عج) استمرار دارد؛ یعنی از ابتدای امامت تا انتهای ولایت. مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدی (عج) تا روز قیامت. ویژگی های جامعه مدنی غرب برخی ویژگی های جامعه مدنی را در اینجا مورد بررسی قرار می دهیم. این ویژگی ها را در اروپا و مخصوصاً امریکا می توان مشاهده کرد. اولین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «اومانیسم» است. اومانیسم، یعنی انسان محوری؛ یعنی انسان محور می باشد نه خداوند. دومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «سکولاریزم» است؛ یعنی فکر کردن برای آخرت، تعطیل، یعنی همه چیز باید برای همین دنیا برنامه ریزی شود. سومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «لیبرالیزام» است، که به معنای اباحی گری است؛ یعنی همه چیز مباح است و می توان آن را انجام داد. چهارمین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «ایندویژالیزم» است؛ یعنی فردیت انسان مهم است نه چیزی دیگر. ویژگی پنجم عبارت است از «امورالیزم» که به معنای نپذیرفتن اخلاق اجتماعی است و بی اخلاقی گری، ماهیت اصلی آن جامعه را شکل می دهد. این بی اخلاقی گری به خاطر وجود ویژگی ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونیزم»؛ یعنی اصالت شهوت، یعنی بشر مجاز است که از تمام لذت های دنیوی بهره مند شود. ویژگی هفتم در آنجا این است که روابط بر اساس منافع می باشد و منافع نیز برای به دست آوردن سود بیشتر است، لذا دانشی که انسان در آنجا می آموزد، دانشی است که نفع مادی به او برساند گزاره اصلی جامعه مدنی در نظام معرفتی و علمی «سایتنیزیسم» است، علمی که به باور تبدیل نمی شود. ویژگی دیگر عبارت است از جهان شمولی، یعنی نگاه جهان وطنی. آنها جهان را وطن خودشان می دانند؛ لذا تلاش می کنند جهان را غربی کنند و تمام ارزش ها و ویژگی های جامعه خودشان را در جهان ترویج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهیم و ویژگی ها را قبول کنند. ویژگی بعدی عبارت است از «نسبی گرایی»؛ چون در تمدن غربی، انسان محور است و برداشت های انسان هم نسبی است. پس هیچ چیز قطعی و هیچ گذاره یقینی، در جامعه مدنی جایگاهی ندارد. ویژگی های جامعه مهدوی (جامعه هجری) یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است. در جامعه مهدوی، هجرت کردن و رفتن موضوعیت دارد. این که به حضرت مهدی (عج) می گوییم صاحب الزمان، ریشه در همین مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعی حرکت است؛ این که به وضع موجود قانع نباشیم و به سمت جلو حرکت کنیم. جامعه پست مدرن غربی، به پایان تاریخ معتقد می باشد، ولی در تفکر مهدوی این امر باطل است. ما می رویم و مدام در هجرت هستیم. پس مشخصه اساسی جامعه مهدوی این است که یک جامعه هجری است و اولین ویژگی آن «اخلاق و اخلاق محوری» می باشد. چون پیامبر اسلام (ص) درباره بعثت خود فرموده اند: «من مبعوث نشدم مگر برای تکمیل اخلاق.» و اخلاق تکمیل نمی شود مگر به این که حضرت مهدی (عج) بیاید و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدنی که بی اخلاقی گری در آن موج می زند – جامعه مهدوی یک جامعه ایمانی است و شهروند اصلی جامعه مهدوی، مؤمن است. غیر مؤمن در جامعه مهدوی جایی ندارد؛ لذا طبق این ویژگی، مفاهیم سکولاریزم و بی دینی و لیبرالیزم و اباحی گری که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته می شود. ویژگی دوم جامعه مهدوی «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثلیث جایگاهی ندارد، اصالت از آن خدا است. ولی در جامعه مدنی آنچه اصالت دارد، انسان است و بس. ویژگی سوم جامعه مهدوی این است که «متکثر» نیست. پلورالیزم و تکثرگرایی در آن راه ندارد، توحید گرا است، یک قبله دارد و یک قرائت دارد نه قرائت های متعدد. ویژگی چهارم جامعه مهدوی «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نیست و اساسی ترین ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بیرون (آفاقی و انفسی). ارزش دیگری است که در جامعه مهدوی موج می زند «جهاد» است جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامی ها نیست؛ بلکه تمام افراد جامعه باید این وظیفه را عملی کنند. ارزش بعدی «ذبیح» بودن و آمادگی برای شهادت است که بزرگترین ذبیح در اسلام، حسین بن علی (ع) است. در جوامع غربی دین را برای انسان می خواهند؛ ولی در مکتب مهدویت، این اسماعیل و حسین (ع) هستند که باید برای دین کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبی بعد از ارزش هجرت قرار دارد. ویژگی پنجم جامعه مهدوی «عزت مداری» است. در این جامعه، بین ذلت و عزت، مرز وجود دارد. این ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسید. در جامعه مهدوی نیز زیر بار حکومت های ظالم رفتن معنایی ندارد. جامعه مهدوی، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعی، مسجد است. در جامعه مهدوی مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد. جامعه مهدوی در حج خلاصه می شود، فردی که حج می رود تمرین مهدویت می کند در سعی بین صفا و مروه، در آن طوافی که می کند، در آن قربانی ای که می دهد و پاک می شود و برمی گردد. وظیفه ما به عنوان یک منتظر در رسیدن به ویژگی های جامعه مهدوی – که به برخی از آن ها اشاره شد – چیست؟ حرکت، پایه زمان است و پایه حرکت، هجرت است. پس وظیفه یک شیعه منتظر این نیست که دم درب خانه بایستد تا میهمانش بیاید. وظیفه اصلی ما این است که حرکت و هجرت کنیم و برویم تا لایق هم رکاب شدن بشویم. برخلاف برخی ها که می گویند، باید دست روی دست بگذاریم تا خود آقا بیاید و کارها را انجام بدهد. استاد حسن عباسی پی‌نوشت‌ها: 1. سوره انفال، آیه ۷۲: کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنها یاران یکدیگرند http://mkeivan.blog.ir/1392/10/13/Civil%20Society
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را جناب آقای دکتر عباسی در مورد جامعه هجری می‌فرمایند ولی فراموش نفرمایید که ما از حضور در جامعه‌ی مدنی گریزی نداریم و از همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و علی«علیه‌السلام» در زمان حاکمیت خود جامعه را در حالت مدنیّت به هم نزدند بلکه به کمک اسلام کاری کردند که ضعف‌های جامعه‌ی مدنی کم شود و برکات آن زیاد گردد. موفق باشید

11455
متن پرسش
با سلام: مي خواستم بپرسم به حسب اينكه اطلاعات مناسب در مورد دين و افراد عالم ندارم در كنار خواندن كتاب «ده نكته معرفت نفس» چه كتاب هايي بخونم خوبه؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» در مورد معرفت نفس، چند کتاب خوب دارند و رویهم‌رفته از کتاب‌های آیت اللّه جوادی و مرحوم صفائی حائری و سایر بزرگان دین مثل آیت اللّه مصباح غافل نباشید. موفق باشید

11454
متن پرسش
سلام استاد: در سوال قبلی ام، سوال 11425 اگر جسارت نباشه از پاسخ شما تعجب کردم. در مورد آقای خویی فرمودید اشتباه جزئی پذیرش فرح.... در صورتی که اصل اشکال ایشان بر نهضت امام بود و می گفت اینها که می روند کشته می شوند خریت می کنند و می گفت جواب خونهای اینها را چه کسی می دهد؟ امام خمینی در مورد ایشون گفته بودن آنهایی که همشان علفشان است! در مورد آقای بروجردی فرمودید مدیون ایشون هستیم. اینکه ایشون از حوزه دفاع می کردند درست، اما چه حوزه ای، حوزه معتقد به اسلام فردی؟ این افتخاره؟ با کمک و تاییدات شاه؟ ضمنا در مورد اعدام نواب امام خمینی از ایشون خواست دخالت کنند و چون این کار رو نکردند، امام تا مدتی با ایشون حالت قهر داشتند. بماند ضدیت ایشون با فلسفه، حرف و سوال من اینه که بحث بر سر دو اسلام هست ظاهرا، آیا شما به صرف روحانی بودن اینها قصد توجیه اونها رو ندارید؟ اینجا بحث اشتباهات جزئی نیست، بحث بر سر دو اسلام است، ضمنا امام خمینی گفته بودند ما اسلام داریم نه روحانیت، اینکه ما علما رو مساوی با اسلام بگیریم ظاهرا درست نباشه. بازهم معذرت میخوام اگر بی ادبی کردم. چون از پاسخ شما خیلی متعجب شدم. ضمن اینکه این مسئله برای خودم سوال و دغدغه است. اگر پاسخ بدید ممنون میشم.باز هم معذرت استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که زمان و جایگاه اخبار خیلی مهم است. گله‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از آیت‌اللّه خویی در رابطه با حوادث 15 خرداد سال 42 بود که آیت اللّه خویی گفته بودند: «جواب این خون‌ها را چه کسی می‌دهد» و این حکایت از ضعف بینش سیاسی آیت اللّه خویی داشت که متوجه عمق نهضتی که شروع شده بود، نبودند ولی به گفته‌ی آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» که در جلسه‌ی ترحیم ایشان سخنرانی کردند، فرمودند: «آنچه حضرت امام از اول فهمیدند آیت اللّه خویی آخر متوجه شدند». بنابراین و در همین رابطه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در پی رحلت ایشان این‌طور پیام دادند:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. انا لله و اناالیه راجعون با تأسف و تأثر فراوان با خبر شدیم که عالم جلیل القدر و فقیه عظیم الشأن حضرت آیةالله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
این حادثه برای جهان اسلام مخصوصاً حوزه های علمیه مصیبتی بزرگ است. آن عالم بزرگ بقیه ی سلف صالح و یکی از پرچمداران علوم اسلامی و یکی از مراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود. ایشان در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‌های علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر بحساب می‌آمد. فقیهی بزرگ و اصولی‌ای عمیق و مفسری نوآور و رجالی‌ای صاحب مکتب و متکلمی زبر دست بود.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی شود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه ی دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی منتشرند.
این بزرگوار یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه حوزه‌ی علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت بوسیله رژیم خونخوار بعثی این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنکه به فضل الهی از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثی قرار داشت.
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایشهای الهی و نمایشگر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است.
اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیةالله الاعظم ارواحناله‌الفدا و جهان تشیع مخصوصاً به حوزه‌های علمیه و علما و فقهای بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلدین ایشان تسلیت می گویم و رحمت و فضل و مغفرت الهی را برای ایشان مسئلت می نمایم. یکشنبه نهم صفر 1413 هجری قمری .سید علی خامنه‌ای.».

در مورد جریان مرحوم شهید نواب و آیت اللّه بروجردی قضیه از این قرار بود که آیت اللّه بروجردی با شاه صحبت می‌کنند و شاه قول می‌دهد که مرحوم نواب را اعدام نکند ولی بر خلاف قولش این کار را می‌کند و موضوع قهر حضرت امام با مرحوم آیت اللّه بروجردی در مورد نحوه‌ی مدیریت حوزه بود و هیچ ربطی به شهادت نواب نداشت. و این‌که می‌فرمایید اسلام آیت اللّه بروجردی اسلام فردی بود هرگز این‌طور نبوده. نمی‌دانم چقدر از نظرات ولایت فقیه ایشان مطلع هستید، اگر فرصت بگذارید و در مورد زحمات آیت اللّه بروجردی تحقیق کنید متوجه عظمت کار ایشان می‌شوید، و در این راستا عرض کردم ما وامدار ایشان هستیم. بحث بر سر طرفداری از هر روحانی نیست، بحث بر سر آن است که مواظب باشید خدمات زعمای دین را که یقیناً با مدد حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به اسلام خدمت کرده‌اند، نادیده نگیرید که در روز برزخ و قیامت به زحمت می‌افتید و این بدین معنا نیست که آن عزیزان اشتباهاتی جزئی نداشته‌اند. اگر می‌خواهید ببینید آیت اللّه خویی در آخر چگونه بودند، به آیت اللّه سیستانی که سخت پیرو آیت اللّه خویی‌اند بنگرید. . نظر جنابعالی را به تذکری از مولوی جلب می کنم که می گوید:

چون خدا خواهد که پردهٔ کس درد

میلش اندر طعنهٔ پاکان برد.

ور خدا خواهد که پوشد عیب کس

کم زند در عیب معیوبان نفس. 

موفق باشید

11464
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای شروع مطالعه در خصوص جریان های سیاسی و نیز تحلیل تاریخ چه منابعی را پیشنهاد می کنید؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال را از امثال دکتر موسی نجفی یا آقای دکتر رهدار باید بپرسید. موفق باشید

11463
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11443 که فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که شما بدون هرگونه تأملی با بنده گفتگو می‌کنید در جان خود به صورتی بدیهی پذیرفته‌اید که بنده در بیرون هستم و شما هم به راحتی و به صورتی بدیهی با بنده گفتگو می‌کنید، مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید. مثل آن کسی که مدت‌ها با ریش بلند خود به راحتی می‌خوابید و نمی‌پرسید ریش خودم را زیر لحاف بگذارم یا روی لحاف، تا این‌که شخصی از او این سؤال را کرد، از این به بعد بود که هروقت می‌خوابید با این سؤال روبه‌رو می‌شد و مدت‌ها با خود درگیر بود که بالاخره ریش خود را روی لحاف بگذارد یا زیر لحاف. 2- بحثی در فلسفه در رابطه با امور ذهنی مطرح است که اگر صورت‌های ذهنی عارض بر نفس می‌شوند نفس چگونه می‌پذیرد، این عَرَضْ حکایت آن جوهر خارجی است که عرض کردم ملاصدرا چگونه مشکل را حل می‌کند، در عین بحث از حمل اوّلی ذاتی در کنار حمل شایع صناعی. موفق باشید) 1-بنده به بدیهی بودن اینکه با شما گفتگو می کنم و.... یقین دارم اما منظورم این بود که آیا عالم خارج از نفس که یک امر بدیهی می باشد با توجه به مطالب صفحه 353 جلد یک اسفار که در سوال 11443 ذکر شد آیا از جمله بدیهیاتی نیست که بتوان برای آن استدلال کرد؟ و استدلال برای آن اشکالی نداشته باشد؟ 2- لطفا در مورد این جمله که فرمودید: (مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید.) بیشتر توضیح دهید، منظورتان از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی چیست؟ و لطفا بگویید چگونه از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی جلوگیری کنیم و گرفتار وهم نشویم؟ احتمالا می گویید هنر شما این است که به این افکار بی توجه باشید تا قدرت حضورشان کم شود، اما چگونه بی توجه باشم و بدون آوردن دلیل توجهم را نسبت به این افکار کم کنم تا قدرت حضورشان کم شود و دیگر به سراغم نیاید؟ آیا شما معتقدید خودم را عادت دهم به این که برای هرچیزی به خصوص بدیهیات دنبال دلیل نباشم، آیا واقعا جوابی نیست یا هست ولی جواب دادن و دلیل آوردن بیهوده است؟ یعنی هرچه دلیل هم بیاوریم در دل استدلال از قبل وجدانا و بداهتا آن امر بدیهی را پذیرفته ایم و همان استدلال خود دلیل بر پذیرش آن امر بدیهیست؟ آیا همه ی بدیهیات اینگونه اند و یا نه برای برخی از بدیهیات می توان استدلال آورد؟ لطفا مثال بزنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید

11462
متن پرسش
سلام علیکم: قربانتان روم من می‌خواهم از همین حالا خودم را برای شب قدر آماده کنم، همین‌طور برای ماه‌های رجب و شعبان و رمضان که نهایت سیر را داشته باشم و قلبم محل ذکر خدا شود. خلاصه نهایت نهایت استفاده را بکنم از این سه ماه و شب‌هایش. این را هم ذکر کنم که بر هدفم خیلی‌خیلی جدّی‌ام و چنان‌که دستورالعملی بفرمایید با تمام قوا عمل می‌کنم. با تو جه به این‌که امسال کنکور دارم چه اعمالی را انجام دهم؟ چیزی فوق انجام واجبات و ترک محرمات و گناه می‌خواهم (درس هم می‌خوانم) این‌ها را انجام می‌دهم، اما چیزی بالاتر می‌خواهم. لطفا اگر صلاح می‌دانید کتابی عنایت فرمایید. دوباره ذکر کنم خیلی جدی‌ام و می‌خواهم آخر ماه رمضان به جایی رسیده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر رجوع به حضرت حق آنچه حجاب‌ها را برطرف می‌کند اعمال زیاد نیست، از یک طرف عمیق‌شدن در «توحید» است ، و از طرف دیگر عبادات را با حضور قلب انجام‌دادن. بعد از مباحث معرفتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت آن و «برهان صدیقین» همراه با صوت شرح آن، کتاب «روحِ مجرد» از آیت اللّه تهرانی و سپس کتاب «اللّه شناسی» از ایشان، إن‌شاءاللّه کمک‌تان می‌کند. به خدا توکل کنید. موفق باشید

11442
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از مسائلی که نیروهای انقلابی پس از ورود به فضای کار اداری با آن روبه رو می شوند مسئله فضای سنگین بروکراسی در ادارت است که به مرور روحیه جهادی را از این نیروها سلب کرده و باعث سرخوردگی آنها می شود لطفا اگر امکان پذیر است ضمن راهنمایی برای مقابله با این فضا اگر منابعی در این خصوص وجود دارد معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منابعی را نمی‌شناسم ولی وقتی رویکرد شما عبور از موانع دموکراسی بود بعد از آن‌که بر کارها مسلط شدید آرام‌ارام در موقع مناسب شرایط عبور از آن را فراهم می‌کنید. نیاز به کمی حوصله و کاردانی دارد تا نه به اسم عبور از دموکراسی تندروی کنید و نه مثل بعضی‌ها تسلیم حکومت دموکراسی شوید. موفق باشید

11444
متن پرسش
با سلام: آیا می توان نسخه PDF یا word کتب استاد طاهرزاده را دانلود کرد؟ چگونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بله می‌توانید. امکان این کار بر روی سایت هست. کنار هر کتابی علامت PDF و word هست روی آن کلیک کنید. موفق باشید

11443
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت شما استاد گرامی و بزرگوار در جواب سوال 11405 فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: امور بدیهی آنچنان نیست که فکرکردن در موردشان معنا داشته باشد، آنچه در مورد تطابق امور ذهنی با امور خارجی بحث می‌شود در رابطه با جایگاه و نسبت امور ذهنی با نفس ناطقه است که چگونه نفس از طریق صورت علمیِ محسوسات که در ذهن است به وجودات خارجی پی می‌برد که ملاصدرا روشن می‌کند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده می‌کند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند. موفق باشید) سوال جدید: در اسفار جلد یک صفحه 353 آمده: " قیل: إذا کان المسألة بدیهیة، کانت الاستدلال علیها فی الحقیقیة تنبیها علی تلک المسألة البدیهیة. و لکن الحق: أن الاستدلال علی مر بدیهی علی قسمین: الأول: ما یکون تنبیها. الثانی: لما کان البدیهی علی قسمین: 1 بدیهی مطلق لا یتوقف فیه من له شعور. (مثل این همانی و امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، اصل وجود) 2 بدیهی نسبی فربما تکون مسألة بدیهیة لعالم متضلع و نفس المسألة تحتاج إلی النظر و الفکر لغیر مثل ذلک العالم. فتکون الادلة عند ذلک استدلالا و فکرا و نظراو لیست من باب مجرد التنبیة. (دو تقسیم است: تقسیم بدیهی به مطلق و نسبی و تقسیم بدیهی به قابل استدلال و غیر قابل استدلال. بنابر این ممکن است چیزی هم بدیهی مطلق باشد و هم قابل استدلال باشد. ملاک در اینکه قابل استدلال است یا نیست این است که اموری که هر استدلالی بر آن متوقف است مثل این همانی و استحالة اجتماع و امتناع نقیضین، بر آنها نمی شود استدلال کرد. اما اگر چیزی این چنین نباشد می توان بر آن استدلال کرد.)" اولا: با توجه به توضیح بالا آیا عالم خارج از من (نفس) در زمره ی امور بدیهی که می توان بر آن استدلال آورد قرار نمی گیرد؟ ثانیا: در مورد این قسمت جواب که فرمودید: (ملاصدرا روشن می‌کند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده می‌کند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند) را به صورت ساده و روان توضیح دهید، منظور از صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند چیست؟ لطفا برای بنده در دعاهایتان و نمازتان دعا کنید که مشکلم برطرف شود و قضیه برایم حل شود
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که شما بدون هرگونه تأملی با بنده گفتگو می‌کنید در جان خود به صورتی بدیهی پذیرفته‌اید که بنده در بیرون هستم و شما هم به راحتی و به صورتی بدیهی با بنده گفتگو می‌کنید، مشکل از آن‌جا پیش می‌اید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید. مثل آن کسی که مدت‌ها با ریش بلند خود به راحتی می‌خوابید و نمی‌پرسید ریش خودم را زیر لحاف بگذارم یا روی لحاف، تا این‌که شخصی از او این سؤال را کرد، از این به بعد بود که هروقت می‌خوابید با این سؤال روبه‌رو می‌شد و مدت‌ها با خود درگیر بود که بالاخره ریش خود را روی لحاف بگذارد یا زیر لحاف. 2- بحثی در فلسفه در رابطه با امور ذهنی مطرح است که اگر صورت‌های ذهنی عارض بر نفس می‌شوند نفس چگونه می‌پذیرد، این عَرَضْ حکایت آن جوهر خارجی است که عرض کردم ملاصدرا چگونه مشکل را حل می‌کند، در عین بحث از حمل اوّلی ذاتی در کنار حمل شایع صناعی. موفق باشید

11431
متن پرسش
با سلام: آیا موجودات، مخلوقات خداوندند که آنها را بعد از آن که نبودند ایجاد کرده است؟ یا اینکه موجودات، خود خداوندند که بصورت ایشان ظهور و تجلی نموده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند موجودات را خلق کرده به آن معنا که به آن‌ها وجود داده، در حالی‌که به صورت علمی در علم خداوند بودند و خداوند به آن‌ها خطاب می‌کند که بشوند و می‌شود و این مغایرتی با آن ندارد که مخلوقات مظهر اسماء و انوار الهی باشند. موفق باشید

11430
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: آیا قرآن قدیم است یا مخلوق؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن از نظر حقیقت، قدیم است زیرا از آن جهت چیزی جز حقیقت اسماء الهی نیست، ولی از جهت الفاظ و به آن صورت که به سمع مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید حادث و مخلوق است. موفق باشید

11427
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوالی در مورد کتاب اخیر (امام خمینی ...) داشتم استاد در کتاب جامعه و تاریخ در قسمت انواع جامعه که 4 قسمت می کنند نطر 3 را قبول می کنند. برای من سوال پیش آمده که نظر شما در این کتاب در مورد روح جامعه نظر سوم است یا نظر چهارم می شود کمی توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بیشتر نظر علامه را در ذیل آیه‌ی 200 سوره‌ی آل‌عمران پذیرفته‌ام که هر جامعه‌ای روح خاص خود را دارد و در قسمت دوم کتاب «مادی‌شدن دین» نظر علامه را آورده‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

11440
متن پرسش
سلام علیکم: سی دی های شرح نهج البلاغه و تفسیر قرآن یا چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی و آن‌گاه كه فعاليت‌هاي فرهنگي پوچ مي‌شود، رو در تهران چطور میشه تهیه کرد؟ آیا این مواردی که عرض شد برای دانلود روی سایت قرار می گیره؟ آیا مکتوب دروس شرح نهج البلاغه یا تفسیر قرآن هم هست یا فقط صوتش هست؟ ممنون از زحماتتون، اجرتون با عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله)، امام رضا (علیه السلام).
متن پاسخ

باسمه تعالی. با سلام: آن دسته از فایل های صوتی که  هم متقاضی داشته باشد و هم دارای کیفیت مناسب باشد به مرور زمان روی سایت قرار خواهد گرفت، ولی بهتراست که با شماره تلفن«09136032342»(پخش آثار استاد) جهت تهیه و ارسال آن تماس بگیرید. بعضی از دروس شرح نهج البلاغه یا تفسیر قرآن نیز بصورت کتاب با عناوینی مثل فرزندم و... چاپ شده است. «مدیریت سایت»

11426
متن پرسش
با سلام و تشکر از زحمات شما: بنده دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث هستم موضوع پایان نامه بنده «معناشناسی واژه شهادت از منظر قرآن و روایات» است. در یکی از کتابها فرموده بودید که پایان نامه ها باید سیر دیگری داشته باشد. در مورد این موضوع چگونه می توان هم کابردی کار کرد هم از منظر توحیدی آنگونه که فرموده اید بررسی کرد؟ و منابعی وجود دارد که با این دیدگاه موضوع را بررسی کرده باشد؟ لطفا معرفی نمایید و اینکه در این موضوع جزوه یا فایل سخنرانی دارید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در نقد پایان‌نامه‌ها از آن جهت است که دانشجو مجبور است در محدوده‌ای خاص نظر اسلام را مطرح کند، در صورتی‌که اسلام یک بسته کامل است که مجموعاً معنا می‌دهد در حالی‌که اساتید دانشگاه آمادگی طرح بسته‌ای اسلام را ندارند، مثلاً به شما اجازه نمی‌دهند یک سوره‌ی قرآن را بحث کنید تا تمام نظرات علماء را در مورد آن سوره به میان آورید؛ می‌گویند مثلاً تقوا را در قرآن تحقیق کنید و این آن نیست که نیاز جامعه‌ی دینی ما باشد. بگذریم! در مورد موضوعی که می‌فرمایید، چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید

11425
متن پرسش
سلام استاد: اختلاف جزیی بین علما به کنار، اما در بحث تفاوت دو اسلام، اسلام ناب و اسلام غیر ناب، چطور خدا به هر دو طایفه علما عنایت میکنه؟ چطور میشه هم به امام خمینی عنایت کنه و هم به آیت الله خویی؟ چطور میشه هم به نواب صفوی که در صدد ایجاد حکومت بوده خواب حضرت زهرا ببینه و هم آیت الله بروجردی که معتقد به اسلام فردی بوده و هیچ کمکی به نواب نکرده عنایت بشه؟ اینها دو تناقض هستند، اختلاف کوچکی هم نیستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق به هرکس به همان اندازه‌ای که برای اسلام مفید است مدد می‌رساند. حضرت آیت اللّه خویی خارج از آن ضعفی که در یک مرحله با پذیرفتن فرح پهلوی از خود نشان دادند، در بقیه‌ی امور شاگردانی تربیت نمودند که امروز از اساتید ارزشمند حوزه و در خدمت اسلام و انقلاب‌اند و مرحوم نواب صفوی از آن جهت که می‌خواست یک‌شبه همه‌ی کارها درست شود متوجه کار بزرگی که آیت اللّه بروجردی در صدد پایه‌گذاری آن بودند نشد و امروز ما وامدار حوزه‌ی علمیه‌ی قمی هستیم که پایه‌های علمی آن را آیت اللّه بروجردی گذاشتند. خداوند همه‌ی آن‌ها را رحمت کند و خداوند به نیّت پاک این بزرگان می‌نگرد و همه را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد. موفق باشید

11423
متن پرسش
سلام استاد: من دچار مشکلات ذهنی و اعتقادی شده ام که توضیحش کمی سخت است. استاد من دیدگاههای متفاوتی را به دین تجربه کرده ام. احساسات متفاوتی را داشته ام. زمانی با اردوهای راهیان نور همراه بوده ام و حس کرده ام که اصل حقیقت همانجاست. دینی که نیاز به توضیح و کتاب ندارد. مفاهیم کاملا اشراقی، و زمانی با خواندن کتب امام موسی صدر یا استاد دینانی نظر کاملا عاقلانه ای پیدا کرده ام، کمی از کتابهای دکتر صفایی را خوانده ام و کتب شهید مطهری را و تعدادی از کتب شما را و الان دچار سردرگمی بدی هستم. کدام برداشت درست است؟ کدام احساس درست است؟ کدام نگاه درست است؟ واقعیت کدام است؟ چرا برخی ها را دشمن گرفته ام و گمراه در همین کشور و تعدادی را معصوم دیده ام؟ حال خیلی بدی دارم. گاهی فکر می کنم اصل آفرینش من برای چه بود؟ چه کاری باید بکنم که وقت مرگ شرمنده از خداوند بزرگ نباشم؟ استاد من دانشجوی سال پنجم پزشکی هستم و خانم هم هستم، حالا در مساله ازدواجم هم دچار سردرگمی هستم چون راه اصلی زندگیم را نمی دانم. نمی دانم چقدر منظورم را درست رسانده ام. من نمی دانم که هستم یک دانشجوی فعال بسیجی مذهبی؟ یک پزشک که فقط باید درس بخواند؟ یک آدم مذهبی که مستقل از همه جریانهای سیاسی است؟ نمی دانم. ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر به افکار هرکدام از عزیزانی که ذکر فرموده‌اید با دقت توجه کنید همه به یک حقیقت اشاره دارند و آن اشاره به حقیقتی است که خداوند تحت عنوان شریعت اسلام به قلب مبارک حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وَحی فرمود و همه‌ی این کتاب‌ها برای اُنس بیشتر به دستورات شریعت اسلام است و لذا جای هیچ سردرگمی نیست. با قوت تمام به دستورات شریعت الهی عمل کنید تا به مرور با نور قلب مبارک حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به اسلام نزدیک شوید و در آن فضا متوجه می‌شوید که در این تاریخ می‌توانید سخن حق را از زبان حضرت آیت‌اللّه ‌خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بشنوید و تصدیق کنید. موفق باشید

11417
متن پرسش
با سلام: آیا امام خمینی (ره) در بحث بدن قیامتی با آیت الله شجاعی هم عقیده اند یا با ملاصدرا؟ شواهدش را هم اگر لطف بفرمایید بیان نمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سخت معتقد به نگاه ملاصدرا هستند، حتی آیت‌اللّه شجاعی غیر از این نکته که فرمودید جای دیگر ندیدم که از دستگاه فکری ملاصدرا عدول کرده باشند، به همین جهت بنده این نظر ایشان را در کتاب معاد نیاوردم. موفق باشید

11405
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: شما در جواب سوال 11391 فرمودید: «باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگوی شما هستم. این‌که در آخرین جواب عرض کردم؛ بهترین راه بی‌توجه‌شدن نسبت به آن توهّم است، یکی از بحث‌های مهم در سلوک است که می‌فرمایند همان‌طور که نباید بپرسی نور کو؟ و با همین پرسیدنت نور از منظرت در خفا می‌رود، نباید در امور بدیهی سؤال کنی فقط باید ببینی و احساس کنی.» چرا فلاسفه برای اثبات همین امور بدیهی مثل عالم خارج از ذهن و ... دلیل می آورند؟ وجود خداوند هم بدیهیست چرا برای وجودش دلیل می آورند؟ آیا فکر کردن در امور بدیهی و دنبال دلیل بودن برای این بدیهیات ،خطرناک است؟ یا اینکه اصلا از اساس کار عقلانی نیست و انسان دچار توهم و انحراف از مسیر و هدر رفت عمر و سرمایه الهی نفس می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امور بدیهی آنچنان نیست که فکرکردن در موردشان معنا داشته باشد، آنچه در مورد تطابق امور ذهنی با امور خارجی بحث می‌شود در رابطه با جایگاه و نسبت امور ذهنی با نفس ناطقه است که چگونه نفس از طریق صورت علمیِ محسوسات که در ذهن است به وجودات خارجی پی می‌برد که ملاصدرا روشن می‌کند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده می‌کند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند. موفق باشید

11401
متن پرسش
سلام علیکم خواهشمند است با مراجعه به دو سایت subsoilirrigation.com استاد مهندس حجازی و www.eabbassi.ir استاد اسفندیار عباسی و مطالعه صبورانه تان اعلام بفرمایید آیا تمدن نوین اسلامی که دنبالش هستیم شروعش از این مطالب و مخصوصا ابتکار آقای حجازی نیست و راهنمایی بفرمایید به استاد گرامی هم اطلاع دهید برای عملیاتی کردن آنها چه کنیم من به عنوان طلبه چه وظیفه ای دارم لطفا موضع راهبردی خودتان را در این امو بیان فرمایید متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سایت جناب آقای حجازی با مرورگرِ ما باز نشد و در مورد سایت جناب آقای عباسی هم فکر می‌کنم اگر ابتدا مبانی نظریِ تمدن اسلامی را مطرح کنیم و افق حیاتی را که تمدن اسلامی بر روی بشر می‌گشاید را تبیین نماییم می‌توانیم در امور دیگر از جمله در تغذیه، سبک زندگی خود را تغییر دهیم. موفق باشید

11397
متن پرسش
با سلام: حدود یکی دو سال است قبل از اخبار بر محمد و خاندان مطهرش صلوات می فرستند این دلیل خاصی دارد؟ اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم با تشکر خصوصی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک غفلت بود که قبلاً این کار را نمی‌کردند لذا مؤمنین به آن‌ها تذکر دادند و آن‌ها نیز عمل کردند. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!