بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9804
متن پرسش
ضمن عرض سلام محضر شریف شما: حقیر خلاصه جلسات شما را البته مضمونا مکتوب نموده و در فضای سایبر و شبکه های اجتماعی استفاده می نمایم. آیا اجازه این کار را دارم و اگر پاسخ مثبت است آیا لازمست؟ یا بهتر است بگویم اجازه می دهید تا اسم شریفتان ذکر گردد؟ در ادامه یک نمونه خدمتتان عرضه می گردد: به این دو نوع برخورد توجه کنید: برخورد اول: خلیفه دوم پس از آنکه شخصی در محضر او از معنای آیه(جوار الکنس) پرسش نمود، با عصا به سمت او حمله برده و عمامه او را به زمین انداخت و سر او را غرق در خون کرد. شاید علت این برخورد جناب خلیفه آن بود که ایشان نمی خواستند عدم اعلمیتشان در جامعه مطرح شود و از این رو هر گونه سوال و یا اختلاف نظر را برای خود دشمنی قلمداد می نمود. برخورد دوم: جمله زیر بارها از دو لب مبارک امیرالمومنین بیرون آمد و از مشهورات تاریخ حیات مبارکشان است که: (سلونی قبل ان تفقدونی) یعنی قبل از فقدان من هر سوالی برایتان مطرح است بپرسید. روزی در جمعی از صحابه، پس از آنکه علی (علیه السلام) پاسخهای کامل و حکیمانه ای به سوالات دادند، یکی از خوارج (به راحتی و با کمال آزادی، گستاخانه) گفت: قاتلهُ الله کافراً ما افقههُ؟!: «خدا این کافر را بکشد چقدر دانا و آگاه است!» اصحاب (از جسارت او ناراحت شدند) از جای خود پریدند تا او را به قتل برسانند. ولی امام به آنها فرمود: «رویداً انّما هو سبٌّ بسبٍّ، او عفوٌ عن ذنبٍ: «آرام باشید جواب دشنام، دشنام است و یا بخشیدن و عفو از گناه». و حضرت او را عفو کرد. نتیجه: برخوردهای تند و چکشی که امروز از سوی جریان سلفی و تکفیری اهل سنت شاهد هستیم، ریشه تاریخی داشته و این واقعیت تلخ که این جریان تنها خود را محور حق دانسته و مخالف را (حتی از اهل سنت) دشمن قلمداد و بقصد قتل با او می جنگند نتیجه نبود معیار حق در نزد ایشان و در نتیجه خود را حق محض خواندن و دیگران را کافر و خونشان را مباح دانستن است. در برابر این جماعت، ما نیز اگر ادعای شیعه بودن داریم باید متوجه باشیم شیعه آزاداندیش بوده و مخالف را دشمن نمی شمارد، او را تحمل می کند البته تا آنجا که دست به شمشیر نبرده و یا توطئه نکرده باشد. ما باید مراقب باشیم با توهین به شخصیت های مورد احترام اهل سنت، مخالفین خود را به دشمن تبدیل نکنیم تا ناخواسته خود را با جریان تکفیری محشور ننماییم. توجه داشته باشیم که افق ما ایجاد تمدن شیعیست و در مسیر تحقق این افق باید متذکر شد که هیچ تمدنی بدون این روحیه یعنی روحیه تحمل مخالف و تبدیل ننمودن او به دشمن پا نگرفته و جهانی نخواهد شد. تمدن امروز غرب نیز از این قاعده مستثنی نیست و معماران این تمدن آن را بر شالوده لیبرالیزم (آزادی) بنا نمودند، هرچند که در عمل کاملا غیر این را نشان دادند لکن این تمدن برای رشد و جهانی شدن ابتدائا با شعارهایی مثل آزادی بیان، تحمل مخالف و ... خود را مطرح نمود و قلوب ناآگاه را فریفت. افق ما ایجاد تمدن است و در تمدن شیعی، مخالف بدون هتک حرمت قابل تحمل و احترام است. به امید ایجاد تمدن جهانی شیعه، انشاالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! خیلی بهتر از آنچه بنده گفته ام مطلب را تنظیم و ویرایش کرده اید. شما کاملاً مجاز هستید هر طور و به هر اسم که خواستید مطلب را در شبکه های اجتماعی قرار دهید. همین اندازه بدانید هرکس به آینده ی تمدنی این انقلاب امیدوار است باید بداند لازم است برای تحقق تمدن اسلامی در نسبت ما با همدیگر تحولی اساسی رخ دهد. موفق باشید
9790
متن پرسش
استاد محترم با سلام و احترام: ان شاءالله سلامت باشید. دعاگوی شما بوده ام. مهر استاد، حافظ خاطر اوست در دل - از توجه شما سپاسگزارم. اگر فردی که عاشق و نوکر اهل بیت (ع) است به هر دلیلی مخزن صورت های خیالی خود را از دست بدهد (فراموشی مغزی) آیا با شنیدن مثلا نام دلنشین حضرت زهرا سلام الله علیها، تداعی و تجلی بهجت قلبی برایش اتفاق می افتد؟ اگر بلی، انتقال توجه (از حس به نفس) چکونه صورت می پذیرد؟ اگر به دلیل فراموشی، با شنیدن نام حضرت زهرا تغییری در نفس او به وجود نمی آید، آیا معنایش این است که فرد باید از صفر شروع کند؟ تکلیف ملکات نفس الهی او چه می شود؟ اگر فرض کنیم این شخص پس از فراموشی 30 سال دیگر عمر کند، ممکن است نفسی واحد با دو هویت در پایان عمر برای او متصور بود؟در دوره دوم زندگیش، عشق نقش بسته در جان او (ارادت قلبی به حضرت زهرا) که مربوط به دوره قبل از فراموشی است چه تجلی و ظهوری خواهد داشت؟ خداوند نگهدار شما باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انسان همان نفس ناطقه‌ی اوست که به کمک اعضاء خود مثل چشم و گوش و مغز و ... مابالقوه‌هایش را بالفعل می‌کند. حال اگر یکی از آن اعضاء را از دست بدهد آنچه در نفس ناطقه دارد و به صورت بالفعل درآمده برایش محفوظ می‌ماند هرچند به جهت نقصی که در آن عضو ایجاد شده نمی‌تواند اظهار کند. در مورد مخزن صورت‌های خیالی نیز قضیه از همین قرار است که اگر آن عضو مختل شود، انسان به صورت علم حصولی نمی‌تواند آن صورت‌ها و یا مفاهیم را در خود احساس کند ولی در نفس خود به صورت حضوری همه را دارد و به همین جهت در روایات داریم در قبر و برزخ تنها عقاید انسان‌ها برایشان می‌ماند و سایر محفوظات خود را در اثر فشار سکرات از دست می‌دهند. موفق باشید
9792
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز: با توجه به ارسال سؤالات مدیریتی و پاسخ های حکیمانه حضرتعالی برای جمع بندی سوالات ذیل را خدمتتان می فرستم: 1- آیا مبانی علم مدیریت غربی کاربردی در جهت مدیریت اسلامی دارد؟ 2- نگاه مدیریت غربی به جامعه چگونه است؟ 3- نگاه مدیریت اسلامی به جامعه چگونه است؟ 4- نگاه به سازمان در مدیریت غربی چیست؟ 5- نگاه به سازمان در مدیریت اسلامی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر روش می‌توان از مدیریت غربی استفاده کرد با این توجه که ما کرامت انسان را نادیده نمی‌گیریم 2- مدیریت غربی از ساحات متعالی انسان غفلت دارد و سعی می‌کند انسان را در حدّ یک ماشین تقلیل دهد، چیزی که مرحوم چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید نشان می‌داد 3- اولاً: با طبیعت تعامل دارد و طبیعت را صرفاً منبع سودجویی نمی‌داند ثانیاً: انسان را خلیفة اللّه می‌داند که باید در زمین کار خدایی کند 4- سازمان مدیریت چه غربی و چه اسلامی قالبی است که اهداف مورد نظر در آن به صورت کاربردی در می‌آیند، اگر اهداف اسلامی مدّ نظر باشد قالب کاربردی آن را تحت عنوان سازمان اسلامی شکل می‌دهیم. موفق باشید
9794
متن پرسش
با عرض سلام: چرا بعضی صاحب خانواده و فرزند خوب و آروم هستند و بعضی گرفتار مشکلات بسیار فرق این دو جوان در چیست که یکی خانواده خوب دارد و دیگری...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه رزق در هستی» عرایضی داشته‌ام که پروردگار انسان‌ها می‌داند کدام زندگی برای هرکس موجب تعالی اوست. خانواده‌ی بنده خانواده‌ای بسیار فقیر و با انواع سختی‌ها بوده، دست چپ بنده نیز از سن شش سالگی فلج شد، ولی با این‌همه جز لطف خدا چیزی در این زندگی احساس نمی‌کنم. گفت: «گر بسوزد باغت، انگورت دهد .... در میان ماتمی سودت دهد × بی‌چراغی چون دهد او روشنی .... گر چراغت شد چه افغان می‌کنی؟» سعی کن داده‌های پروردگارت را ببینی و نه نداده‌ها را که مصلحت نبوده. موفق باشید
9781
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در رابط با سؤال 9742 در مورد طلسم شدن بدن مبارک پیامبر (ص)، علامه طباطبایی در تفسیر سوره فلق روایتی را از «الدر المنثور» نقل می کنند که به داستان طلسم شدن بدن پیامبر (ص) اشاره کرده و همچنین می گویند این رویات از طرق معصوم نیز از دیگر منابع نقل شده و ظاهرا صحت روایات را هم تأیید می کنند و در ادامه استدلال می کنند که این روایات با مصونیت و عصمت حضرت رسول (ص) منافات ندارد چرا که ما هیچ دلیلی نداریم که بدن پیامبر (ص) هم مثل ذهن و روح ایشان از سحر و طلسم مصون بوده است. آیا حضرت عالی نظر مرحوم علامه را قبول ندارید؟ اشکالی که به نظر بنده هم به نظر علامه می توان وارد کرد این است که اگر یهودیان یک بار قادر بودند بدن پیامبر (ص) را سحر کنند چرا مجددا این کار را نکردند به خصوص در موعدهای جنگ که زمین گیر شدن پیامبر (ص) می توانست نتیجه جنگ را به نفع آن ها دگرگون کند. البته این که چرا نتوانستند می تواند دلایل خاص خود را داشته باشد. همان طور که انسان بارها در برابر عوامل بیماری قرار می گیرد و بیمار نمی شود می توان گفت بدن پیامبر (ص) هم تنها یک بار مبتلا به سحر شد. سؤال دیگر این که آیا حضرت عالی دلیل متقن دارید که سحر فقط از طریق خیال عمل می کند؟ چه اشکالی دارد که فرضا اجنه به کار گرفته شوند و در غذای پیامبر (ص) چیزی بریزند که باعث بیماری ایشان شود؟ یا این که سحر از طریق تأثیر گذاشتن بر نفس بخاری باعث بیماری شود؟ و یا احتمالاتی دیگر با تشکر وافر از توجه استاد مکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم اگر مشکلاتی برای بدن مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» پیش آید تأثیری بر عصمت آن حضرت ندارد. ولی بحث بر سر آن است که آیا ساحران می‌توانند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر کنند؟ این‌جا بود که عرض کردم چون حوزه‌ی کار ساحران تأثیر بر خیال است از طریق اوهامی که ایجاد می‌کنند، و خیال رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از هرگونه اوهامی پاک است، آن‌ها نمی‌توانند رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر نمایند 2- ولی همین‌طور که شمشیر در بدن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تأثیر می‌کند سایر عوامل بیرونی نیز می‌توانند تأثیر کنند که البته این ربطی به سحر ندارد و همان‌طور که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌توانند در حوزه‌ی نظام دنیایی از خود در مقابل دشمنان انسی دفاع کنند، در همان محدوده می‌توانند از تأثیر دشمنان جنّی دفاع کنند، با این تفاوت که دشمنان جنی نفوذ محدودی در زندگی انسان‌ها دارند 3- نفس بخاری با نظر به مزاج مطرح است که در حوزه‌ی بدن می‌باشد چیز جدایی نیست. موفق باشید
9782
متن پرسش
سلام: اگر می شود جزوه جدید حرکت جوهری را رو سایت بگذارید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اقدام می‌شود. موفق باشید
9785
متن پرسش
سلام علیکم: ملاصدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار در مورد برهان صدیقین می فرماید: «محکم ترین و برترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد» می خواستم اگر ممکن است جمله ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح برهان صدیقین عرض شد که اگر شما بفرمایید چون دور و تسلسل باطل است، پس واجب الوجود هست، عملاً شما برای اثبات خدا بطلان دور و تسلسل را واسطه قرار داده‌اید و در نظر شما به خدا، بطلان دور و تسلسل در میان است. ولی اگر نظر به «وجود» داشته باشید دیگر در هرچیزی به حقیقت وجود نظر دارید حتی اگر آن چیز ممکن‌الوجود باشد شما به وجود نظر دارید و حقیقت وجود، خداوند است و عقل توانسته بدون حدّ وسطی به واجب الوجود برسد. موفق باشید
9770
متن پرسش
سلام علیکم. اگر درست متوجه شده باشم گروه المیزان درصدد آن است که 75 جلسه شرح معرفت نفس و الحشر شما را که کیفیت پایینی دارد بطور مکتوب در آورده و در هر بازه ی زمانی چند جلسه ی آن را بر روی سایت جهت استفاده افراد قرار دهد. آیا گمان ام درست بود؟ اگر حدس و گمان بنده درست بود از همه از شما بابت این زحماتتان تشکر می کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه هنوز شرایط این کار فراهم نشده و اولویت‌های دیگری پیش آمده. موفق باشید
9773
متن پرسش
سلام علیکم: قاعده ی 1: استاد در بحث علت و معلول اثبات شد که معلول عین ربط به علت است و معلول چون وجود استقلالی ندارد باید مدام از علت فیض بگیرد. حال اگر معلول فعلی را انجام دهد این فعل به نفس او باز می گردد و چون نفس معلول قائم به خویش نیست پس فعل او هم قائم به نفس خویش نیست. و نمی توان فعل او را جدا و مستقل از علت اصلی اش که خداوند است تصور کرد. پس می توان گفت تمام افعال به خدا باز می گردد. قاعده 2 : از طرفی هم خداوند عین وجود است و عین وجود نیز عین کمال و عین خیر است. عین خیر که بود دیگر شر معنا نمی دهد. مثل اینکه در دریا که عین تری است خشکی معنا نمی دهد. در نور ظلمت معنا نمی دهد. پس می توان نتیجه گرفت که شر از جنس عدم است. آیت الله جوادی هم در قسمتی از تفاسیرشان فرموده بودند که شر از جنس عدم است. پس شر هم مثل جهل است. حال سوال: از طرفی گفته می شود تمام افعال در عالم هستی به خدا باز می گردد و از طرفی از خداوند شر نمی رسد و می گویند شر عدمی است. پس باید هرچه در عالم رخ می دهدخیر باشد و بگوییم هیچ شری در عالم نیست. و سوال پیش می آید افعالی که در عالم رخ می دهد مثل حمله ی اسرائیل به غزه فعل خدا هست یا فعل خدا نیست؟ اگر فعل خدا هست پس باید خیر محض باشد. ولی در ظاهر ما آن را شر می پنداریم. می شود توضیحی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند عین وجود است و از وجود جز وجود صادر نمی‌شود، ولی هر وجودی در هر مرتبه‌ای که باشد به جهت آن مرتبه‌اش خاصیت خاص خود را دارد که آن خاصیت را نباید به خدا نسبت داد، بلکه باید به آن مرتبه نسبت داد مثل حرکتی که در جوهر ماده هست و به همین جهت نمی‌گوییم خدا عین حرکت است. در مورد انسان هم وجود انسان از خدا است ولی این انسان در این مرتبه‌ی وجودی دارای اختیار است که این مربوط به خودش است و لذا هر فعلی که در اثر اختیار او انجام می‌شود مربوط به خودش می‌باشد. موفق باشید
9777
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. سایتتون رو باز کردم و تیتر «خبر از فاجعه ای بزرگ ...» رو دیدم و وقتی صفحشو باز کردم دیدم سوال من ابتدای صفحه است. لازم دیدم بگم که من فقط سوال اول رو نوشته بودم و نظر حضرتعالی رو راجع به متن اکبر جباری پرسیده بودم و سوال دوم از من نبود، ولی ظاهرا عده ای سوال را کش داده بودند و اتهاماتی به حقیر و شما زده بودند. خواستم از شما بابت جواب های عالمانه و دقیق همیشگی تشکر کنم. استاد، جالب است که اکبر جباری ادعای حمایت از شخصی (احمدی نژاد) را دارد که آن شخص فرمودند: «به احتمال زیاد جباری نفوذی است، او به غایت نفهم است و ...» . استاد بابت مطالب مفیدتان مجددا بسیار سپاسگزارم. هرکس چند پست فیسبوک جباری را بخواند تعجب می کند که این شخص چطور خود را متفکر می داند!!! درحالی که جز فهش و ناسزا و تحریف حقیقت در کلامش نیست و درویش گونه مقابل امام و انقلاب ایستاده است. با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال شما سؤال خوبی بود و ادامه‌ی آن موجب شد بنده ماوراء شخص آقای جباری، خطرِ کسروی‌گری را که دشمن اسلام همواره در دوره‌های مختلف که شکست بخورد به آن متوسل می‌شود را گوشزد کنم. موفق باشید
9767
متن پرسش
سلام: در حدیثی آمده است که مرد می تواند به زن وعده بدهد در حالی که قصد انجام آن را ندارد. استاد من که زن هستم از اینکه چنین رفتاری با من بشود بسیار ناراحت می شوم. منظور روایت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید این نوع روایات در چه شرایطی و در مقابل با چه زنانی گفته شده. زنانی که دائماً در آرزوهای وَهمی به‌سر می‌برند و اصلاً معنای جدّی‌بودن زندگی را به جهت حاکمیت نظام جاهلی نمی‌فهمند و اساساً نظام جاهلی برای زن جایگاهی قائل نبود تا زنان رشد کنند، مدّ نظر است؛ نه بزرگ‌زنانی چون حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» که تحمل فهم اساسی‌ترین موضوعاتی را دارند که مردانِ مرد از تحمل آن کمر خم می‌کنند و عمان سامانی در مورد آن حضرت می‌گوید: «زن مگو مردآفرینِ روزگار.... زن مگو بنت الجلال اُختُ الوقار × زن مگو خاک درش نقش جبین .... زن مگو دست خدا در آستین × همتی باید قدم در راه زن .... صاحب آن خواه مرد و خواه زن × غیرتی باید به مقصد ره نورد .... خانه‌پردازِ جهان چه زن چه مرد × شرط راه‌آمد نمودن قطع راه .... بر سر رهرو چه مِعجَر چه کلاه». آیا انقلاب اسلامی چنین زنانی به صحنه نیاورد و چنین زنانی را در آینه‌ی وجود مبارک مادران و همسران شهداء نشان نداد؟ موفق باشید
9768
متن پرسش
به نام خدا. با سلام: لطفا مقایسه ای تحلیلی بین اخلاق پروتستانی و اخلاق اسلامی را برایمان مطرح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق پروتستانی انسان را جهت جامعه‌ای آماده می‌کند که انسان‌ها به بهترین شکل بتوانند از زندگی دنیایی در زیر سایه‌ی مدیریت سرمایه‌داری روزگار بگذرانند. ولی اخلاق اسلامی در عین آن‌که انسان را از زمین جدا نمی کند ولی سعی دارد وجه ملکوتی انسان را به فعلیت آورده تا شخصیت انسانها آماده‌ی تجلیات توحیدی گردد. موفق باشید
9769
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحم می شوم. بعضی از سوال ها که از شما می شود سوالاتی است که از سایت ها و رسانه های دیگر کپی شده و در واقع جواب داده شده است و فقط زمان و وقت شما را می گیرد. لطفا قبل از این که به سوالی جواب بدهید حتما احتمال کپی بودن یا این که نظر شما را در برابر حرف کس دیگری قرار دهند مورد سنجش قرار دهید. ببخشید بابت هشداری که دادم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممنون می‌شوم اگر نمونه‌هایی از آن را متذکر شوید. چون واقعاً بنده در عین کم‌فرصتی سعی می‌کنم به سؤال کاربران محترم جواب دهم. حالا اگر جواب سؤال خود را بدانند دیگر به بنده و سایر کاربران جفا کرده‌اند. موفق باشید
9752
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی نظر به سوال 9727 آیا 7 بار سوره قدر خواندن برای دعای اموات در روایت آمده یا 7 بار آیه الکرسی؟ چون در مباحث شما بنده 7 بار سوره قدر خواندن را هم شنیده ام. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید از امام رضا«علیه‌السلام» هست: هیچ بنده‌ی مؤمنی نیست که قبر مؤمنین را زیارت کند و سوره‌ی قدر را 7 مرتبه بخواند، مگر این‌که خداوند گناهان او و صاحب قبر را می‌بخشد. و در ضمن در مورد خواندن آیت الکرسی نیز روایت شده است. موفق باشید
9753
متن پرسش
با سلام. از اونجایی که نماز ستون دین است و اقامه ی اون به بهترین شکل و با حضور قلب بیشتر خیلی به سلوک دینی و ارتباط بیشتر با عالم معنا کمک میکنه و از اونجایی که یکی از را های افزایش معرفت و بصیرت نسبت به نماز، مطالعه کتاب های بزرگان درباره نماز است، بزرگانی که با نمازشون به جایی رسیدند و این راه رو قبلا رفتند، می خواستم ازتون درخواست کنم تعدادی از این کتابها که بیشتر موثر است رو معرفی کنید. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب «آداب الصلات» از حضرت امام و کتاب «اسرار الصلات» از آیت‌اللّه ملکی و کتاب «راز نماز» از آیت‌اللّه جوادی خوب باشد. موفق باشید
9754
متن پرسش
سلام حضرت استاد. وقتتان بخیر. 1- حضرت امام یا شیخ انصاری (ره) در مصیبت فرزندشان برخلاف بقیه مردم، آرامش داشتند و مطالعه آن شبشان هم تعطیل نشد ولی مادر از دست دادن یا مرگ عزیزان ماه ها به سوگ می نشینیم. شما در کتاب «فرزندم این چنین باید بود» فرموده اید این انس خیالی است. می شود بیشتر توضیح بفرمایید؟ انس ما با اولیا انس قلبی است ولی عزیزان نه! 2- کتاب حافظ معنوی که با روایت آقای دکتر دینانی است برای فهم حافظ در کنار سیر شما خوب است مطالعه شود استاد؟ با سپاس بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان‌های متعالی در عین آن‌که در مقام خیال از خیالِ پاک بهره‌مندند و نه خیال آلوده به وَهم، از قلب و عقل منوّر به حقایق نیز بهره‌مندند و لذا از یک جهت در مقام خیال برای فرزندان‌شان اشک می‌ریزند و از آن جهت که متوجه حقانی‌بودن هر حادثه‌ای هستند درآن مصیبت‌ها جزع نمی‌کنند 2- کتاب حافظ معنوی در هر حال کتاب خوبی است. موفق باشید
9755
متن پرسش
سلام علیکم حناب استاد جسارتا لینک کتاب معرفت و نفس و حشر، صفحه انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی را باز میکند.
متن پاسخ
به نام خدا. باسلام. صفحه ای که باز میشود اول آن کتاب "انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی" را میبینیدولی اگر همان صفحه را تا پایین مرور کنید کتب دیگر انسان شناسی منجمله کتاب"معرفت نفس وحشر" راهم مشاهده خواهید کرد.لازم بذکرست که این مشکل انشاالله در سایت جدید که مراحل نهایی خود راطی میکند برطرف خواهد شد.مدیریت سایت
9762
متن پرسش
به نام خدا. سلام استاد: اگه اشکالی نداره می خواستم بدانم عضو هیات علمی جایی هستید؟ و در کدام دانشگاهها یا حوزه های علمیه تدریس دارید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بازنشسته‌ی تربیت معلم هستم، 18 سال هم در دانشگاه اصفهان، معارف اسلامی تدریس می‌کردم و به جهت کارهایی که دارم هیچ‌کاری را نمی‌توانم بپذیرم. موفق باشید
9742
متن پرسش
با سلام و تهیت خدمت عالم عزیز مکرم بنده نواز: جسارتا بنده بعد از شنیدن ماجرای سحر شدن بدن پیامبر (ص) توسط یک یهودی کمی متعجب شدم. فکر می کردم با توجه به این که جسم پیامبر کاملا تحت تدبیر روح قدسی ایشان است امکان نفوذ سحر و جادو در بدن ایشان هم نباشد. اما بعد از کمی تأمل دریافتم که با توجه به این که سحر و جادو با تکیه بر منابع شرور مثل اجنه و شیطان و نقایص ذاتی نشئه دنیا بر موجودات تأثیر می گذارند و از آن جا که بدن انسان و پیامبر (ص) نیز از همین نشئه خاکی و قهرا متصف به نقایص آن است پس بدن معصوم و غیر معصوم در امکان تأثر از سحر و جادو و دیگر شرور یکسان باشد. البته از طرف دیگر هم می دانیم که جسم انسان تحت تدبیر روح است و روح قدسی معصوم می تواند بدن ایشان را نیز از بسیاری از آفات حفظ کند هر چند این اطلاق ندارد چون به هر حال تعلق جسم به روح موقت و دارای شدت و ضعف است حتی برای معصومین. پس آیا می توان نتیجه گرفت که به علت همین نقیصه ذاتی است که سحر و جادو می تواند در بدن حتی معصومین نفوذ کند چه آن که بیماری و دیگر شرور دنیایی نیز بر بدن شریف ایشان تأثیر می گذارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع بیماری ها که به جهت عدم تعادل روح باشد در معصومین«علیهم السلام» نمی تواند وجود داشته باشد. ولی آن نوع بیماری که به جهت عوامل خارجی یا ناتوانی جسم باشد می توانند بدن معصومین را نیز تحت تأثیر قرار دهند و ساحر چون از طریق متأثرکردن خیال کار خود را انجام می دهند از آن جایی که خیال معصومین سراسر پاک و نورانی است، هرگز تحت تأثیر ساحران قرار نمی گیرد تا آن ها بتوانند معصومین را از این طریق بیمار کنند لذا روایاتی که بحث مسحورشدن اولیاء معصوم را به میان می کشد قابل اعتناء نیست. موفق باشید
9745
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از پاسخ شما به سوال 9712 ، پس با توجه به سخنان حضرت امام و پاسخ جنابعالی، آیا شما هم معتقدید که دلیل اصلی ثواب های بسیاری که برای اشک و عزاداری برای اباعبدالله الحسین (ع) در روایات آمده است همین وجه سیاسی این مجالس یعنی هماهنگ کردن و مجتمع کردن مردم است؟ (لطفا اگر احساس می کنید که پاسختان برای عموم ایجاد مشکل می کند خصوصی به بنده جواب دهید. بنده مستند سازم و در حال ساخت مجموعه مستندی درباره اهمیت اشک و مجالس عزاداری بر اساس سخنان امام هستم و پاسخ شما برای بنده بسیار اهمیت دارد و کاملا در جهت و ساختار کار اثرگذار است. بسیار ممنونم که همیشه ما را از لطف پدرانه تان بهره مند می کنید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید امثال حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» در عین آن که نظر به اجتماع دارند و می فرمایند اشک برای حضرت اباعبداللّه«علیه السلام» اجتماع را رشد می دهد، نگاه سوسیالیستی به اجتماع ندارند که خود اجتماع برایشان اصالت داشته باشد، بلکه به حکم «یداللّه مع الجماعه» معتقدند وقتی جامعه، جامعه ی اسلامی شد با تحقق نظام الهی زمینه ی تجلی انوار الهی صد چندان می شود. موفق باشید
9746
متن پرسش
سلام علیکم: لطف می کنید آن 5 جزوه ای که شرح معرفت نفس و حشر هست را برایم بفرستید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیرا آن جزوات روی سایت قرار گرفته است. موفق باشید
9751
متن پرسش
سلام علیکم: شما فرمودید برای تسخیر جوهر کامپیوتر که روحیه شتاب دارد باید به طمانینه نظر نمود. 1- منظورتان از طمانینه چیست؟ 2- آیا اگر نمازمان را با طمانینه بخوانیم می تواند تاثیری در تسخیر این پدیده داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق عین ثبات است، عالم ماده عین حرکت است، هر اندازه به حضرت حق نزدیک شویم از عجله فاصله می گیریم. کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» در این مورد نکاتی را متذکر می شود. موفق باشید
9732
متن پرسش
سلام استاد: چندی پیش فایل صوتی ای از مرحوم علامه امینی شنیدم که به شدت به جناب مولانا و حافظ حمله می کردند و به کسانی که به اشعار و افکار این دو بزرگوار گرایش دارند نهیب می زدند که چرا به جای قرآن به سراغ این افراد می روید. می گفتند اصول اصول اصول دین قرآن است نه مثنوی. خیلی با حرارت و غضب این مطلب را می گفتند. البته بنده ضمن احترام ویژه ای که برای این شخصیت بزرگ قائلم اعتقاد دارم عدم آشنایی کافی این مرد بزرگ با معارف ناب توحیدی، ایشان را به این مقایسه ناخواسته وادار کرده است. آخر کجا مولوی خواسته است مثنوی را مقابل قرآن قرار دهد که شما می خواهید این قیاس را ابطال کنید. اما سؤالی برای بنده پیش آمد که راستی با این فرض صحیح که کلام مولانا حکیمانه و از روی حساب است، چطور او مثنوی را اصل اصل اصل دین می داند. با اینکه واقعا چنین تعبیری جز به وزان خود قرآن کریم جور در نمی آید؟ در شرح ملاهادی سبزواری توضیحی آمده است که به نظر کافی نمی آید. ایشان تا اصل اصل دین پیش رفته است. اما برای مرحله سوم چیزی نفرموده است. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مولوی با بحث وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیقین‏ در وصف مثنوی خواسته بگوید مثنوی نظر به باطن قرآن دارد نه این‌که بخواهد بگوید مثنوی تا تعیّن اول و مقام ذات جلو رفته، هرچند بعضی از مضامین آن حکایتی است از صقع ربوبی و تعیّن اول که در این شهر متذکر آن است .. منبسط بودیم یک جوهر همه.... بی‌سر و بی پا بدیم آن سر همه یک گهر بودیم همچون آفتاب.... بی گره بودیم و صافی همچو آب چون بصورت آمد آن نور سره.... شد عدد چون سایه‌های کنگره گنگره ویران کنید از منجنیق.... تا رود فرق از میان این فریق شرح این را گفتمی من از مری.... لیک ترسم تا نلغزد خاطری نکته‌ها چون تیغ پولادست تیز .... گر نداری تو سپر وا پس گریز پیش این الماس بی اسپر میا .... کز بریدن تیغ را نبود حیا زین سبب من تیغ کردم در غلاف .... تا که کژخوانی نخواند برخلاف . موفق باشید
9733
متن پرسش
سلام به استاد عزیز و سخاوتمندمان: جسارتا آیا ترجمه جدید «معرفت النفس و الحشر» حضرت عالی به طبع رسیده است تا ممنون این خیر کثیر دیگر از جانب تان باشیم؟ از کجا می توانیم سفارش دهیم؟ با ارادات و احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی؛ بحمداللّه مدتی است چاپ شده، فایل آن روی سایت در قسمت کتاب‌ها هست. با آقای مهندس نظری جهت تهیه‌ی آن می‌توانید تماس بگیرید. شماره‌ی ایشان 09136032342 است. موفق باشید
9736
متن پرسش
سلام علیکم! در ابتدا پوزش می خواهم که سوالم طولانی است و البته از شما تقاضا دارم در حد امکان یک جواب کامل و جامع به بنده بدهید و از همه ابعاد مسأله را بررسی بفرمائید و در صورت امکان به تک تک روایات نیز پاسخ دهید. غریزه جنسی نیز مانند سایر غرایز یکی از غرایز انسانی است که مربوط به جنبه حیوانی بشر است. اما ظاهراً این غریزه در ادبیات دینی ما از یک قداست و احترام ویژه ای برخوردار است. می خواستم بدانم دلیل این امر چیست؟! در توضیح این سوال باید گفت ظاهر غریزه جنسی این است که با یک عملی که بطور عادی ممکن است بین 10 تا 20 دقیقه طول بکشد و در نهایت چند قطره یا چند سی سی منی از انسان خارج می شود این غریزه ارضا می شود. اما روایات عجیبی در این باب داریم. برای مثال روایت داریم: «عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَةِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاةِ بِاللَّیْل » (الخصال ج1 ص161) حال در اینجا «التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ» که مربوط به غریزه جنسی است و مربوط به بعد حیوانی است؛ در کنار عمل عظیمی مانند نماز شب به عنوان سرگرمی مومن ذکر شده است. نماز شبی که آنهمه روایات در فضلیتش داریم و آنهمه ثواب برایش ذکر شده است که خودتان بیشتر از بنده می دانید. حتی خیلی از اولیاءالله و عرفا فرموده اند که ما در نماز شب پرده ها از جلوی چشممان کنار رفت و مثلاً آغاز سیر و سلوکمان در نماز شب بود. حال همچین عملی در کنار یک عمل که مربوط به جنبه حیوانی آدمی است که لذتی حیوانی نیز دارد و در اکثریت قریب به اتفاق مردم این عمل بدون نیت قربت و بدون نیت خاصی و صرفاً بخاطر لذتش انجام می گیرد (مگر در معدودی از اولیاءالله که عمل جنسی را به نیت قربت انجام دهند.) در کنار این عمل که مخصوص مقربین است و شامل قرب نوافل می شود به عنوان لهو مومن ذکر می شود. حال واقعاً دلیل این امر چیست؟! چرا مثلاً غذا خوردن که آنهم مربوط به غریزه و جنبه حیوانی ماست در اینجا ذکر نمی شود؟! چرا مثلاً بازی کردن که آنهم مربوط به جنبه حیوانی ماست در اینجا ذکر نمی شود؟! یا برای مثال به این روایت توجه بفرمائید: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَةٍ فَقَالَ لَا فَقَالَ أَبِی وَ مَا أُحِبُّ أَنَّ لِیَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا وَ أَنِّی بِتُّ لَیْلَةً وَ لَیْسَتْ لِی زَوْجَةٌ ثُمَّ قَالَ الرَّکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِی سَبْعَةَ دَنَانِیرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ ثُمَّ قَالَ أَبِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ.» (الکافی ج5 ص329) خوب در اینجا طبق فرموده امام باقر(ع) یک دنیا به یک شب بدون زن خوابیدن نمی ارزد. یعنی واقعاً این مسأله اینقدر مهم است که یک دنیا به یک شب بدون زن خوابیدن نیرزد؟!!! چرا اینطور است؟!!! چرا مثلاً یک دنیا به یک روز بدون تلویزیون تماشا کردن (البته نفرمائید تلویزیون آن موقع نبوده. صرفاً دارم مثال می زنم.) می ارزد اما به یک شب بدون زن خوابیدن خیر؟! چرا مثلاً حدیث نداریم دوست نداشتم کل دنیا را داشتم اما یک روز را بدون مثلاً گوشت خوردن سر می کردم؟!!! با توجه به اینکه هم بحث خوردن هم بحث جنسی هر دو از غرایز است و مربوط به جنبه حیوانی بشر. واقعاً فرق غریزه جنسی با باقی غرایز چیست؟! یا مثلاً طبق ادامه این روایت و روایات دیگر نماز متأهل 70 برابر نماز مجرد ثواب دارد. واقعاً دلیل این امر چیست؟! آیا همه اینها به غریزه جنسی برمی گردد یا مسأله دیگری است؟! یا مثلاً این روایت: «وَ قَالَ ص الْمُتَزَوِّجُ النَّائِمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَب » اینهم خیلی عجیب است. یعنی اگر متأهلی فقط خوابیده باشد از مجردی که صبح مثلاً تاسبتان در آن هوای گرم و روز طولانی روزه بگیره و شب نیز به عبادت و تهجد بپردازد؛ باز هم آن متأهلی که هیچ کاری نمی کند و فقط خوابیده است نزد خدا افضل است. چرا واقعاً اینطور است؟!!! یا برای مثال این روایت که دیگر صریح و واضح است مربوط به غریزه جنسی است: «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ ثَلَاثٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ الْعِطْرُ وَ أَخْذُ الشَّعْرِ وَ کَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ.»(الکافی ج5 ص320) البته در روایات دیگری نیز از «کَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ» به عنوان یکی از خصال انبیاء(ع) نام برده شده است. حال چرا از بین اینهمه غریزه و امیال غریزی و حیوانی آمیزش جنسی زیاد یکی خصال انبیاء(ع) گفته شده است؟!!! چرا مثلاً خوردن زیاد یا مثلاً خوابیدن زیاد یا مثلاً تفریح زیاد و ... از خصال انبیاء(ع) نیست؟!!! نه تنها زیادی این مسائل از خصائل انبیاء(ع) نیست؛ بلکه برای مثال زیادی خوردن و خوابیدن در روایات نکوهش شده است. اما از آنجائیکه کثره الطروقه یکی از خصال انبیاء(ع) ذکر شده است معلوم می شود زیادی آمیزش نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه یک امر حسن و پسندیده است. واقعاً چرا این غریزه اینگونه است و فرقش با سایر غرایز چیست؟! آیا این غریزه همان چیزی است که در ابتدا گفتم با یک عمل 10 تا 20 دقیقه ای و خارج شدن چند سی سی منی از بدن ارضاء می شود یا واقعاً مسأله فراتر از این حرفها است؟ یا مثلا به این دو روایت توجه بفرمائید: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ.» و «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلًا یَزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ.» خب در اینجا می فرماید ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به نساء می شود. اما مثلاً نداریم که ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به غذاها بشود یا موجب ازدیاد حب نسبت به خواب بشود یا مثلاً موجب ازدیاد حب نسبت به تفریح و بازی بشود و ... . نه تنها نداریم بلکه در نمونه های عینی مشاهده می شود هر چه فرد با ایمان تر و با تقواتر باشد میل کمتری به شکم درانی و خوابیدن زیاد و تفریح دارد. اما به زنان که می رسیم دقیقاً اوضاع بالعکس می شود. یا برای مثال این روایت: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: یُسْتَحَبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ- أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ وَ الرَّفَثُ الْمُجَامَعَة» (الکافی ج4 ص180) در اینجا آمیزش جنسی در شب اول ماه دعا و نیایش و معنویت در کنار آنهمه ادعیه و اذکار و اوارد به عنوان یک عمل مستحب ذکر می شود. واقعاً دلیل این امر چیست؟!!! واقعا این غریزه با سایر غرایز چه تفاوتی دارد؟!!! یا برای مثال این روایت: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ ثُمَّ اغْتَسَلَ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ کُلِّ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْهُ سَبْعِینَ مَلَکاً یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَلْعَنُونَ مُتَجَنِّبَهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.» (وسائل الشیعة ج21 ص16) البته در این روایت چون بحث متعه مطرح است شاید نهی عمر بن خطاب نیز در تأکید شدید ائمه(ع) روی متعه تأثیر گذاشته باشد و این عمل علاوه بر خود عمل متعه از باب مخالفت با ثانی و مخالفت با بدعت ایجاد شده نیز ثواب داشته باشد. اما به هر حال این عمل نیز یک عمل مربوط به جنبه حیوانی ماست که این روایت در موردش آمده است. البته در مورد حدیث افزایش حب به نساء با افزایش ایمان سوالی جدا نیز داشتم: ظاهراً این روایت خطاب به مردها است نه زنها. چرا عکس این مطلب را نداریم؟! به مردها می گوید ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به نساء می شود اما خطاب به زنها نداریم که ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به رجال بشود. دلیلش چیست؟ یا مثلاً در روایت می فرماید کل دنیا به یک شب خوابیدن بدون زن نمی ارزد. اما خطاب به خانمها نداریم کل دنیا به یک شب خوابیدن بدون شوهر نمی ارزد. دلیلش چیست!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جوانان مجرد با رعایت عفت خود و صبرِ بر معصیت و رضایت به آنچه حضرت حق تقدیر فرموده، به نحوه‌ای از تجرد روحی می‌رسند که پیران طریقت حسرت آن‌ها را می‌خورند، موضوع لذات جنسی نیز اگر درست دیده شود یک نحوه آمادگی روحی برای بندگی بهتر می‌گردد. حضرت صادق«علیه‌السلام» راز این مسئله را تا حدّی باز کرده‌اند. آن‌جا که می‌فرمایند: «إِنَّ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ». در حکمت‏ آل‏ داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام مى‏گیرد، اختصاص دهد، و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات کند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش کمک مى‏کند. حضرت می‌فرمایند: این نوع لذت، شوق عبادت را بیشتر می‌کند. زیرا لذت جنسی از آن جهت که ماده‌ای مثل طعام در غذاخوردن در میان ندارد، شبیه لذت لقاء الهی است و عزم سالک را که لذت لقاء را می‌شناسد تشدید می‌کند به همین جهت در روایت «کثره الطروقه» را به انبیاء نسبت داد. یا حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَةِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاةِ بِاللَّیْل‏» و مصداق کامل مؤمن ، اولیاء معصوم هستند. چون این بزرگان جنس لذت لقاء را می‌شناسند و در همین راستا از طریق لذات جنسی حلال به آن لذت منتقل می‌شوند و از آن جهت در شروع ماه رمضان که زمینه‌ی انتقال به لذت لقاء فراهم است روح‌های مؤمنین با لذت جنسی با سرعت بیشتری به لقاء می‌رسند. همان چیزی که حضرت صادق«علیه‌السلام» در روایتی که در ابتدا عرض کردم متذکر شدند. البته این‌ها همه مبتنی بر سایر شرایط است که باید مؤمنین فراهم کنند وگرنه نفس امّاره در این موارد حاکم می‌شود و موضوع، تغییر می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!