بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9827
متن پرسش
سلام علیکم استاد: استاد چندی پیش ازتان سوال پرسیدم که بعضی از عرفا می گویند همین بدن دنیوی مرتبه ی نازله ی نفس است. ولی به نظر بنده حرف محکمی نبود، چون اولا نفس و بدن در عالم طبع حالت انضمامی دارد و نه اتحادی، ثانیا جسم محدود قابلیت تجلی آن همه ملکات نفسانی را ندارد و ثالثا هم با آیات قرآن به نظرم سازگاری ندارد چون در قرآن متذکر می شود که در قیامت تمام ملکات نفسانی به صحنه می آید و ظهور و بروز اش را در ابدان اخروی می گذارد و قرآن نفرمود ظهور این ملکات در ابدان دنیوی می باشد. اما بنده در کتاب یکی از همین عرفای معاصر دیدم که نوشته بدن مرتبه نازله نفس است. در جایی دیگر هم که یکی از آثار مکتوب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای وکیلی برا می خواندم ایشان هم گویی همین بحث را با عنوان (قاعده الظاهر عنوان الباطن) مطرح می کنند و معتقدند که بدن مرتبه ی نازله ی روح است. سپس مطلبی را هم از استاد بزرگوارشان حضرت آیت الله حسینی طهرانی رضوان الله علیه می آورند که گویای همین مطلب است. حال بنده کلام آیت الله حسینی طهرانی را که در جلد دوم معادشناسی ص 284 – 288 می باشد را در زیر آورده ام. می شود بفرمایید کدام قول صحیح است. مثلا شما همیشه فرموده اید در عالم طبع و ماده روح و بدن حالت انضمامی دارند و نه اتحادی، ولی آیت الله حسینی طهرانی می فرمایند : «.... بدن‌ طبیعی‌ هر حیوان‌ ـ که‌ یک‌ نوع‌ اتّحاد با نفس‌ آن‌ حیوان‌ دارد ....» که در زیر می توانید متن کامل را بخوانید: متن کتاب معاد شناسی: افرادی‌ که‌ در این‌ دنیا زندگی‌ می‌کنند همه‌ به‌ صورت‌ انسانند ولی‌ اخلاق‌ آنان‌ متفاوت‌ است‌؛ آن‌ اختلاف‌ اخلاق‌ و ملکات‌ و تفاوت‌ غرائز، موجب‌ اختلاف‌ شکلها و صورت‌ها گردیده‌ است‌؛ و این‌ مسأله‌ از دقیق‌ترین‌ مسائل‌ علوم‌ الهیّه‌ و کیفیّت‌ نزول‌ وحدت‌ در عالم‌ کثرت‌ است‌. بطوریکه‌ اگر فرض‌ کنیم‌ علوم‌ مادّیّه‌ به‌ سرحدّی‌ ترقّی‌ یابد که‌ بتواند روابط‌ مادّه‌ با معنی‌ را کشف‌ کند، در اینصورت‌ از أشکال‌ مختلفۀ انبیاء و ائمّه‌ و اولیاء خدا پی‌ به‌ حقیقت‌ مقام‌ باطن‌ آنها خواهد برد، و از اشکال‌ و سیمای‌ متفاوت‌ هر فردی‌ از افراد پی‌ به‌ غرائز و ملکات‌ و اخلاقیّات‌ او خواهد برد؛ همچنانکه‌ برای‌ انبیاء و ائمّه‌ و اولیای‌ خدا این‌ معنی‌ ثابت‌ است‌ که‌ با ملاحظه‌ و مشاهدۀ هر فرد یکباره‌ اخلاقیّات‌ و ملکات‌ او را در می‌یابند؛ و حقّاً می‌توان‌ گفت‌ که‌ این‌ معجزۀ قرآن‌ کریم‌ است‌ آنجا که‌ میفرماید: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی‌ اللَهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ و وَ الْمُؤْمِنُونَ. [237] «و بگو ای‌ پیغمبر! که‌ شما هر چه‌ عمل‌ کنید به‌ زودی‌ خدا و رسول‌ خدا و مؤمنان‌ عمل‌ شما را خواهند دید.» اختلاف‌ شکل‌ و صور حیوانات‌ نیز مبنی‌ بر اختلاف‌ غرائز و ملکات‌ و صفات‌ آنهاست‌؛ یک‌ حیوان‌ به‌ صورت‌ گربه‌ است‌، یکی‌ به‌ شکل‌ سگ‌، یکی‌ به‌ شکل‌ روباه‌، یکی‌ به‌ شکل‌ گرگ‌، یکی‌ به‌ شکل‌ شیر، یکی‌ به‌ شکل‌ فیل‌ و هکذا سائر اصناف‌ حیوان‌ از درندگان‌ و خزندگان‌ و حشرات‌ و مرغان‌ هوا و ماهی‌های‌ دریا و حتّی‌ مگس‌ و پشه‌ و أمثالها. این‌ اختلاف‌ در اثر اختلاف‌ کمّیّت‌ و کیفیّت‌ غرائز و صفات‌ آنهاست‌. اختلاف‌ کیفیّت‌ سازمان‌ روحی‌ و ملکوتی‌ آنها، موجب‌ اختلاف‌ کیفیّت‌ صور و اشکال‌ و کمّ و کیف‌ بدن‌ مادّی‌ و جسم‌ طبیعی‌ آنها شده‌ است‌ و بدن‌ طبیعی‌ هر حیوان‌ ـ که‌ یک‌ نوع‌ اتّحاد با نفس‌ آن‌ حیوان‌ دارد ـ متشکّل‌ به‌ شکل‌ نازلِ نفس‌ آن‌ حیوان‌ شده‌ است‌، بطوریکه‌ اگر با نردبان‌ معرفت‌ از بدن‌ یک‌ حیوان‌ بالا رویم‌ به‌ نفس‌ ملکوتی‌ او خواهیم‌ رسید و آن‌ نفس‌ را کما هی‌ حقّها ملاحظه‌ و مشاهده‌ خواهیم‌ نمود؛ و نیز اگر نفس‌ ملکوتی‌ حیوانی‌ را که‌ ابداً شکل‌ ظاهری‌ و بدن‌ جسمانی‌ و طبیعی‌ او را ندیده‌ایم‌ به‌ ما ارائه‌ دهند، می‌توانیم‌ در صورت‌ وجدان‌ نیروی‌ معرفت‌، شکل‌ ظاهری‌ آن‌ حیوان‌ را کما هو حقّه‌ ترسیم‌ نموده‌ و توصیف‌ کنیم‌. و شاید أشعار قصیدۀ معروف‌ فیلسوف‌ و عارف‌ بزرگوار، مرحوم‌ میر فندرسک‌ إفادۀ معنای‌ عامّی‌ را دهد که‌ شامل‌ این‌ مسألۀ مبحوث‌ عنها نیز گردد، آنجا که‌ می فرماید: ( بنده شعر را نیاوردم چون زیاد بود ) گربه‌ای‌ را که‌ ملاحظه‌ می کنید با این‌ شکل‌ و قیافه‌، به‌ علّت‌ آنست‌ که‌ دارای‌ یک‌ صورت‌ ملکوتی‌ خاصّی‌ است‌ که‌ اگر آن‌ صورت‌ ملکوتی‌ را بخواهیم‌ به‌ لباس‌ مادّی‌ ملبّس‌ کنیم‌ غیر از این‌ شکل‌ و قیافه‌ گربه‌ نخواهد شد. صورت‌ ملکوتی‌ سگ‌، درندگی‌ و غضب‌ و وفا و نیز احترام‌ به‌ غنیّ گذاردن‌ و فقیر را دندان‌ گرفتن‌ است‌ و لذا لباس‌ مادّی‌ و جسمی‌ طبیعی‌ او بدین‌ شکل‌ است‌. خرس‌ را چون‌ از آن‌ عالم‌ نزول‌ داده‌اند طبعاً دارای‌ چنین‌ شکل‌ و صورتی‌ شده‌ است‌. گوسفند را ببینید، در چشم‌ این‌ حیوان‌ نگاه‌ کنید، یک‌ دنیا حکایت‌ از سلامت‌ نفس‌ او می کند؛ و لذا خوردن‌ گوشتش‌ در اسلام‌ جائز است‌. خوک‌ که‌ حیوانی‌ است‌ شهوت‌ران‌ و بی‌عفّت‌ و بی‌عصمت‌، صورت‌ روحانیش‌ چنین‌ است‌، و بنابراین‌ چون‌ بواسطۀ خوردن‌ گوشت‌ او، از آن‌ ملکات‌ و اخلاق‌ به‌ شخص‌ خورنده‌ و آکل‌ انتقال‌ می‌یابد لذا در شریعت‌ اسلام‌ استفاده‌ از گوشت‌ آن‌ حرام‌ است‌. بر اساس‌ همین‌ معیار و مناط‌، نمی‌توان‌ محرّمات‌ در اسلام‌ را فقط‌ منوط‌ به‌ اشیائی‌ دانست‌ که‌ ضرر جسمی‌ داشته‌ باشند بلکه‌ بالاتر از ضرر جسمانی‌ ضرر روحی‌ است‌ و انتقال‌ خواصّ معنوی‌ مأکول‌ است‌ که‌ به‌ آکل‌ متوجّه‌ می گردد. اسب‌ روحاً با صفا و با وفا و ذاتاً نجیب‌ است‌ و بدین‌ شکل‌ متشکّل‌ شده‌، در چشمانش‌ بنگرید یک‌ دنیائی‌ از معنی‌ و آرامش‌ و صبر و تحمّل‌ می‌یابید. سوسمار و بزمجّه‌ را نیز شاید در بیابانها دیده‌ باشید، از چشمانش‌ حِقد و حسد و کینه‌ نمودار است‌ و آن‌ سرسختی‌ که‌ در او ملاحظه‌ می‌شود کاملاً از دیدگانش‌ مشهود است‌. امّا انسان‌ طُرفه‌ معجونی‌ است‌ که‌ از تمام‌ این‌ غرائز و صفات‌ در او به‌ ودیعت‌ نهاده‌ شده‌ است‌؛ اگر به‌ دنبال‌ عقل‌ رود و تمام‌ غرائز و ملکات‌ خود را مقهور و مغمور این‌ ملکۀ قدسیّه‌ سازد، به‌ صورت‌ حقیقی‌ انسان‌ در عالم‌ برزخ‌ متصوِّر می گردد. و....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مسلّمات مبانی فکری این عزیزان است که بدن از نظر وجودی تجلی روح نیست ولی همین‌طور که در سخنان آیت‌اللّه طهرانی ملاحظه می‌کنید؛ صورت بدن مظهر روح است و از این جهت می‌توان گفت که روح گوسفند در بدن گوسفند تجلی کرده و این به‌طور کلّی در مورد انسان نیز صادق است، با این تبصره که در هر صورت بدن انسان ظرفیت ظهور کامل ملکات روح را ندارد زیرا بدن علت معدّه و بستر ظهور ملکات روح است. موفق باشید
9831
متن پرسش
سلام استاد معظم: لطفا نظر خود را در مورد این چکیده مقاله بفرمایید به همراه تصحیحات و بیان نکات ضروری و لطفا منابعی راجع به این مقاله ذکر بفرمایید «نظام عالم، نظام انّا لله و انّا الیه راجعون بسم الله الرحمن الرحیم نظام عالم، نظام انّا لله و انّا الیه راجعون است. نظامی که در آن ملکوت عالم به ملک متصل گردد و جز پاک بازی و عشقبازی با معبود در جان ها سودایی نباشد. روشن است که این رجوع دسته جمعی بسوی الله، سنت الهی و وعده ای تخلف ناپذیر است. اما خرق حجب و تآخر و تقدم در اتصال به معدن عظمت با اذن الهی به دست این جمع است. حرکت بسوی الله نیازمند به راهبری است که خود رجوعی تامّه داشته است. پیامبران و اهل بیت (ع) در این بستر هزاران ساله هرکدام با توجه به ظرفیت خود و اقتضائات زمانه سعی در تحقق بخشی از این رجوع داشته اند. از مسلمات عقلیه و شرعیه است که این حرکت عظیم نیازمند به بستری هماهنگ و منسجم در تمام ابعاد می باشد تا در آن بستر و عالم، این رجوع تحقق یابد. ما این بستر را جامعه اسلامی و تمدن اسلامی می نامیم تمدنی که در آنجا جاده ای هموار برای سیر بسوی خدا وجود دارد. تمام جان فشانی ها و تمام سختی ها و مصیبت هایی که بر سر انبیا و به خصوص اهل بیت (ع) آمده است جهت تحقق این تمدن عظیم الهی بوده است. ما برآنیم تا در این نوشتار از یک سو روند حرکت انسانی 250 ساله را در جهت تحقق این تمدن بررسی کنیم و از سوی دیگر دشمنان قسم خورده این حرکت را در هر برهه از زمان نمایش دهیم تا روشن گردد مبارزات اهل بیت (ع) سلسله ای منسجم است که علاوه بر دوران زندگی شان در همه دوران ها ادامه دارد زیرا حرکت ما به سوی الله سنت الهی است و وجود دشمن هم سنت الهی است پس مبارزه و جهاد هم از سنت های الهی خواهد بود و شایان توجه است که به جهت ذو ابعاد بودن و هم جانبه بودن حرکت به سمت تمدن الهی مثل اقتصاد فرهنگ علم و غیره، پس رویارویی و مبارزه با دشمن در همه ابعاد قهری است. در حین بحث متذکر می شویم که رجوع فردی چه جایگاه و تاثیری در رجوع جمعی دارد.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این متن شریف متذکر می‌شوند که همه‌ی انبیاء و اولیاء آمده‌اند نظام‌سازی کنند. ایمان فردی در کنار نظام‌سازی محقق می‌شود، می‌فرمایند: برای اهداف مقدس بستری هماهنگ نیاز داریم که این یعنی تمدن‌سازی و نظام‌سازی. موفق باشید
9819
متن پرسش
استاد به نظر شما علت فساد اداری در سیستم اداری غربی است یا مساله دیگری است؟ راه مقابله و مبارزه با آن و فرهنگ سازی در این زمینه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین نظام غربی و نفس امّاره است. برای تخقق نظام اسلامی هم باید نظام اداری به‌کلّی تغییر کند و هم انسانی مناسب اهداف الهی جهت نظام اداری تربیت شود. إن‌شاءاللّه وقتی تاریخ آن فرا رسید می‌فهمیم چگونه سازمان اداری موجود مانع تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. موفق باشید
9820
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: 1- خیلی وقت است می خواهم از شما بپرسم استاد عزیز، سِر برخورد های صریح حضرت علامه مصباح با دولت روحانی در چیست؟ مشاهده می کنیم که تعابیری اتخاذ می کنند که از ریشه اعتقادات اینان را زیر سوال می برد. می شود تبیینی بفرمایید که با چه دیدگاهی به گفته های ایشان نظر کنیم؟ 2- این مقاله استاد عزیز میرباقری را مطالعه بفرمایید(http://ww1.rajanews.com/detail.asp?id=201121 ) استاد، در سوالی درباره نحوه برخورد با دولت جدید و راهکار شما، فرمودید باید حول محور پیام حضرت آقا عمل کنیم، بهتر بگویم حول محور برخورد های ایشان با این دولت. می فرمایید بگذارید خودشان را نشان بدهند، آیا این خود نشان دادن این دولت، جز این است که امثال شما استاد بزرگوار و شاگردان عزیزتان به مردم عادی باید نشان بدهند؟ آیا مثلا مردم عادی متوجه اند که مذاکرات با آمریکا سودی ندارد؟ آیا یک فرد عامی مشکلی می بیند که مثلا حالا مذاکره ای هم شکل بگیرد، مگر چیزی از انقلاب کم می شود که مشاهده می کنیم رهبری می فرمایند آنها مذاکرات را می خواهند تا بگویند ما اینها را با تحریم پای میز کشاندیم و اینها خسته اند. آیا وظیفه ما تبیین این مسائل نیست؟ تبیین اعتدال از نظر اسلام نیست؟ اعتدالی که قول می دهم حکم سلمان رشدی امام را هم نفی خواهد کرد؟ مگر غیر این است؟ باید منتظر بمانیم تا خودشان را نشان بدهند؟ نه بنده همچین دیدگاهی ندارم استاد. ما باید زشتی این فرهنگ لیبرالی و غرب زدگی و بزک کردن چهره آمریکا را به مردم عادی نشان دهیم. فرهنگی که آمده چرخ همه چی را به هر قیمتی شده بچرخاند. فرهنگی در غفلت محض از جنگ و جهاد است. فرهنگی که برایش رابطه با هر قدرتی به هر قیمتی مهم است. فرهنگی که می گوید اگر حقوق مردم ایران را لحاظ کردند ما رابطه برقرار می کنیم، غافل از اینکه بود آمریکا با بود انقلاب در تضاد است. لابد به بنده می فرمایید به فلان کتاب و فلان کتاب مراجعه کن، می دانم استاد، بعضا هم مراجعاتی دارم و مطالعه هم، ولی غرض نحوه برخورد با این جامعه بود. به نظر شخصی باید حول محور غرب گرایی اعتدالی(به قول خودتان زشتی زمانه) در جهت تبیین مبانی انقلاب بپردازیم. اما خب چیزی که حقیر در این یکسال از شما کم دیدم، یا بهتر بگویم کمتر صریح بودید. جسارت حقیر را ببخشید. دعا بفرمایید لطفا. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این نوشته را قبل از صحبت مقام معظم رهبری در هفته‌ی دولت با هیئت دولت نوشته‌اید. ملاحظه کردید که چگونه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در عین انتقاد به دولت، دولت را نفی نکردند. بنده فکر می‌کنم اگر ما در بستر تاریخ خود جلوتر بیاییم به این نتیجه می‌رسیم که باید بین جریان‌هایی که اصل انقلاب و اهداف آن را قبول دارند – با قرائت خودشان – و آن‌هایی که به‌کلّی جایگاهی برای انقلاب در مقابل نظام استکباری قائل نیستند، فرق بگذاریم و اشتباهی که بعضی‌ها نسبت به دولت آقای احمدی‌نژاد کردند و می‌کنند که آن دولت را یکی از جلوه‌های انقلاب نمی‌پذیرند، ما نسبت به دیگران مرتکب نشویم. علاوه بر این بنا نشد انتقاد نکنیم، بنا شد مثل رهبر انقلاب با دولت برخورد کنیم و نه مثل رقیب حزبی. بنده انتقادهای حکیمانه‌ی امثال دکتر سعید زیباکلام را نسبت به قرارداد ژنو و به‌خصوص نامه‌ی سرگشاده‌ی اخیر ایشان را نشانه‌ی انتقادهایی می‌بینم که موجب شکوفایی استعدادهای انقلاب اسلامی می‌شود. موفق باشید
9821
متن پرسش
به نام خدا. با عرض سلام محضر جناب استاد: احتراما و در نهایت تشکر و قدردانی اینجانب دارای چند سوال می باشم 1. آیا روح جنیان نیز فرم نازله روح (منظور روح جون خداوند می باشد!) می باشند؟ 2. آیا صور برزخیه و قیامتیه روح جنیان با صور برزخیه و قیامتیه روح انسانها متفاوت می باشد؟ 3. از آنجایی که فرشتگان فرم نازله معنایی روح (منظور روح جون خداوند می باشد!) می باشند پس آیا می توان گفت که فرشتگان نیز دارای روح مختص به خود هستند. اگر فرشتگان دارای روح باشند بایستی در یک قالبی (مثلا چیزی شبیه قالب مثالی یا جسم مثالی) قرار داشته باشند؟ 4. آیا به غیر از 2 راه تجربی اثبات وجود روح در بدن آدمی ( 1. روش relaxation بدن بروی تخت خواب و احساس وجود خود به غیر از حواس، 2. روش قطع نمودن تک تک اعضاء بدن و کاسته نشدن از «من» آدمی) روش های قوی تر تجربی دیگری در اثبات روح در بدن وجود دارد که برای همگان قابل پذیرش باشد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید این‌طور باشد 2- معلوم نیست 3- برای فرشتگان که مثل جنّ و انسان جسم ندارند، دیگر بحث جسم و روح معنا ندارد 4- در این مورد بحث فراوان است، اگر دنبال کنید به نتایج خوبی می‌رسید. عجالتاً کتاب «معرفت نفس» از آیت‌اللّه حسن‌زاده را نگاه کنید خوب است. موفق باشید
9801
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد بحث با اکبرجباری، در دو سه مورد فکر نمی کنید تندروی کردید؟ از جمله نسبت دادن اینکه ایشان ماموریت دارند و اینطور حرفها؟ آیا شما شناخت قبلی از ایشان دارید که این مطلب رو فرمودید یا صرف از لابه لای همین مطلب جباری به این رسیدید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رفقا عرض کردم در راستای تحقق تمدن اسلامی باید طوری خود را تربیت کنیم که همه ی سلایقی که در ذیل اسلام و انقلاب جای می گیرند قابل احترام باشند ولی آنجایی که فرد یا جریانی حجاب تحقق تمدن اسلامی است تساهل و مسامح عین بی غیرتی است نسبت به خون شهدا و غفلت از جایگاه خطرناکی است که افکار امثال آقای جباری در نظام اسلامی پدید می آورند. عنایت داشته باشید حرف ایشان این نبود که بعضی رویات ضعیف و غیر موثق است، حرف ایشان آن بود که هیچ یک از کتب روایی ما قابل اعتماد نیست! این یعنی نفی کلّی اهل البیت«علیهم السلام». موفق باشید
9802
متن پرسش
با سلام: استاد پسر آیت الله جوادی چند وقتی است تحرکات عجیبی دارد، خواستم ببینم در جریان اموراتش هستید که خط و حزبش چیه و آیا خط او از پدرش جداست؟ نامه اخیرش به وزیر علوم معزول اینست: مرتضی جوادی آملی - فرزند آیت‌الله جوادی آملی - روز گذشته با نگارش نامه‌ای خطاب به رضا فرجی‌دانا - وزیر پیشین علوم - تاکید کرد: به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می‌فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. به گزارش امید، متن کامل نامه که روزنامه اعتماد آن را منتشر کرده به شرح زیر است: «حضور محترم جناب آقای دکتر فرجی‌دانا، با سلام و تحیت گرچه دانش خود ارزش است لیکن زمانی که با فضیلتی مضاعف آمیخته می‌شود به میزان فراوانی زینت می‌یابد، در بیان مولایمان علی(ع) آمده است که فرمود، حلم زینت علم است، دانشمند کمالش را از علم می‌برد و جمالش را به حلم می‌خرد. صاحب این قلم که تاکنون شما را ندیده گرچه آوازه‌تان را زیاد شنیده، بر خود لازم می‌دید که از کنار این همه دانش و آن همه اخلاق بی‌تفاوت نگذرد و به مقدار ناچیزِدست تکانی به پاس آن همه دست‌افشانی سپاس نگوید. از آیت‌الله جوادی آملی آموختم که می‌گفت، اگر کسی دنیا را نشناسد فریب می‌خورد از مهرش کیش می‌بازد و از قهرش خویش. دنیا را به همین فراز و فرودش باید شناخت، گاهی به حق اوج می‌دهد و زمانی به ناحق به حضیض می‌سپارد، در جایی به باطل بر عرش می‌نشاند و در ساحتی به حق به فرش می‌کشاند. اما در مقابل، دانش راستین که پروردگار عالم آن را نور می‌داند به حدی صاحبش را عزیز می‌دارد که در آغاز او را در سراپرده زهد می‌نشاند و در بین راه به میان پرده صبر فرا می‌خواند و سرانجام در فراپرده رضا و تسلیم مهمان می‌نماید. پویندگان طریقت کمال و ره‌جویان حقیقت وصال، به شاگردان‌شان این‌گونه آموختند که ره‌جویان نه به داشته‌های خویش دلخوش مانده و فرحناک شوند و نه به از دست دادن آن دلتنگ شده و متاسف گردند. گرچه آنانی که دنیا را این‌گونه نشناخته و دست‌کم از مهتران نیاموختند، همواره دنیا را بسان قمارخانه‌ای می‌بینند که تنها بایستی برد و هیچ‌گاه نبایستی باخت، و در این راه باکی نیست که اگر همه‌ چیز فدا شود یا عالم و آدمی فنا گردد. غافل از اینکه تیر و کمان را به سوی خود نشانه رفته و آتش به خرمن خویش می‌کشند. اما آنچه در این میان بسیار شگفت‌انگیز است، توصیه غریب دین است، خداوند عالم همواره انسان را در بحبوحه دنیا می‌طلبد و فاصله گرفتن از کار و جامعه را موجب کوتاهی و منقصت انسانی شمرده و همواره او را به حضور در صحنه اجتماع فرمان می‌دهد، از او می‌خواهد که از هیچ فرصتی برای تعالی خود و رشد جامعه غافل نشود. حق و باطل، صدق و کذب به موازات هم در برابر نفس انسانی سان می‌بینند، به عبارتی در باغ طبیعت هیچ حقی وجود ندارد مگر آنکه باطلی در کنار آن کاشته شده و هیچ باطلی غرس نشده مگر آنکه حقی در کنارش رویش یافته، اگر توحید است در کنارش شرک و اگر ایمان است در جوارش کفر و اگر عدل است در جنابش ظلم و خلاصه اگر خدمت است در ساحتش خیانت جای گرفته و البته این انسان‌ها هستند که با چه ذائقه‌یی حضور یابند و کدامیک را با حسن اختیار یا سوء اراده بر دیگری ترجیح دهند. از سوی دیگر ترازوی عدل الهی که به بلندای آسمان و زمین همواره برافراشته نگاه داشته شده (و بالعدل قامت السموات و الارض) در انتظار حق پویان و عدل‌جویانی است که از صمیم قلب حق را باور داشته و بدان پایبندند و از مغزای جان عدل را باور کرده و بدان دلبندند. گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربه‌های بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر می‌رسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است؛ جامعه‌ای که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگانی و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت این‌بار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری می‌اندیشد و به وجود چنین انسان‌هایی مباهات دارد. در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می‌فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. برادر شما مرتضی جوادی آملی قم مقدس دوم شهریور 1393»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید قصد دلجویی داشته اند از آن جهت که آقای دکتر فرجی دانا به تنهایی شخصیت مثبتی هستند در کلافه ی جریان قرار گرفته اند که به قول آن نماینده ی محترم مجلس بیش از آن که مدیریت کنند مدیریت می شدند. مسلّم در آینده ی تمدن اسلامی امثال آقای فرجی دانا جای دارند و شاید جناب آقای حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی خواسته اند این را بفهمانند که اگر به دلایلی امثال فرجی دانا صلاح نیست در مسئولیت وزرات علوم انجام وظیفه کنند بدین معنا نیست که این افراد بیرون از انقلاب هستند. چیزی که فکر می کنم آقای لاریجانی ریاست مجلس نیز خواست این را بفهماند. در هر حال باید تلاش کرد تا نه آنهایی که از نظر فکر و عمل بیرون انقلاب اند و فتنه ی سال 88 را راه انداختند و پشیمان هم نیستند در مسئولیت ها نفوذ کنند، و نه آنهایی که با هر سلیقه ای اصل انقلاب و رهبری را پذیرفته اند، بیرون انقلاب قلمداد شوند و از سعه ی صدری که باید نسبت به همدیگر داشته باشیم یا فاصله بگیریم و جامعه را دو قبضی کنیم. موفق باشید
9804
متن پرسش
ضمن عرض سلام محضر شریف شما: حقیر خلاصه جلسات شما را البته مضمونا مکتوب نموده و در فضای سایبر و شبکه های اجتماعی استفاده می نمایم. آیا اجازه این کار را دارم و اگر پاسخ مثبت است آیا لازمست؟ یا بهتر است بگویم اجازه می دهید تا اسم شریفتان ذکر گردد؟ در ادامه یک نمونه خدمتتان عرضه می گردد: به این دو نوع برخورد توجه کنید: برخورد اول: خلیفه دوم پس از آنکه شخصی در محضر او از معنای آیه(جوار الکنس) پرسش نمود، با عصا به سمت او حمله برده و عمامه او را به زمین انداخت و سر او را غرق در خون کرد. شاید علت این برخورد جناب خلیفه آن بود که ایشان نمی خواستند عدم اعلمیتشان در جامعه مطرح شود و از این رو هر گونه سوال و یا اختلاف نظر را برای خود دشمنی قلمداد می نمود. برخورد دوم: جمله زیر بارها از دو لب مبارک امیرالمومنین بیرون آمد و از مشهورات تاریخ حیات مبارکشان است که: (سلونی قبل ان تفقدونی) یعنی قبل از فقدان من هر سوالی برایتان مطرح است بپرسید. روزی در جمعی از صحابه، پس از آنکه علی (علیه السلام) پاسخهای کامل و حکیمانه ای به سوالات دادند، یکی از خوارج (به راحتی و با کمال آزادی، گستاخانه) گفت: قاتلهُ الله کافراً ما افقههُ؟!: «خدا این کافر را بکشد چقدر دانا و آگاه است!» اصحاب (از جسارت او ناراحت شدند) از جای خود پریدند تا او را به قتل برسانند. ولی امام به آنها فرمود: «رویداً انّما هو سبٌّ بسبٍّ، او عفوٌ عن ذنبٍ: «آرام باشید جواب دشنام، دشنام است و یا بخشیدن و عفو از گناه». و حضرت او را عفو کرد. نتیجه: برخوردهای تند و چکشی که امروز از سوی جریان سلفی و تکفیری اهل سنت شاهد هستیم، ریشه تاریخی داشته و این واقعیت تلخ که این جریان تنها خود را محور حق دانسته و مخالف را (حتی از اهل سنت) دشمن قلمداد و بقصد قتل با او می جنگند نتیجه نبود معیار حق در نزد ایشان و در نتیجه خود را حق محض خواندن و دیگران را کافر و خونشان را مباح دانستن است. در برابر این جماعت، ما نیز اگر ادعای شیعه بودن داریم باید متوجه باشیم شیعه آزاداندیش بوده و مخالف را دشمن نمی شمارد، او را تحمل می کند البته تا آنجا که دست به شمشیر نبرده و یا توطئه نکرده باشد. ما باید مراقب باشیم با توهین به شخصیت های مورد احترام اهل سنت، مخالفین خود را به دشمن تبدیل نکنیم تا ناخواسته خود را با جریان تکفیری محشور ننماییم. توجه داشته باشیم که افق ما ایجاد تمدن شیعیست و در مسیر تحقق این افق باید متذکر شد که هیچ تمدنی بدون این روحیه یعنی روحیه تحمل مخالف و تبدیل ننمودن او به دشمن پا نگرفته و جهانی نخواهد شد. تمدن امروز غرب نیز از این قاعده مستثنی نیست و معماران این تمدن آن را بر شالوده لیبرالیزم (آزادی) بنا نمودند، هرچند که در عمل کاملا غیر این را نشان دادند لکن این تمدن برای رشد و جهانی شدن ابتدائا با شعارهایی مثل آزادی بیان، تحمل مخالف و ... خود را مطرح نمود و قلوب ناآگاه را فریفت. افق ما ایجاد تمدن است و در تمدن شیعی، مخالف بدون هتک حرمت قابل تحمل و احترام است. به امید ایجاد تمدن جهانی شیعه، انشاالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! خیلی بهتر از آنچه بنده گفته ام مطلب را تنظیم و ویرایش کرده اید. شما کاملاً مجاز هستید هر طور و به هر اسم که خواستید مطلب را در شبکه های اجتماعی قرار دهید. همین اندازه بدانید هرکس به آینده ی تمدنی این انقلاب امیدوار است باید بداند لازم است برای تحقق تمدن اسلامی در نسبت ما با همدیگر تحولی اساسی رخ دهد. موفق باشید
9790
متن پرسش
استاد محترم با سلام و احترام: ان شاءالله سلامت باشید. دعاگوی شما بوده ام. مهر استاد، حافظ خاطر اوست در دل - از توجه شما سپاسگزارم. اگر فردی که عاشق و نوکر اهل بیت (ع) است به هر دلیلی مخزن صورت های خیالی خود را از دست بدهد (فراموشی مغزی) آیا با شنیدن مثلا نام دلنشین حضرت زهرا سلام الله علیها، تداعی و تجلی بهجت قلبی برایش اتفاق می افتد؟ اگر بلی، انتقال توجه (از حس به نفس) چکونه صورت می پذیرد؟ اگر به دلیل فراموشی، با شنیدن نام حضرت زهرا تغییری در نفس او به وجود نمی آید، آیا معنایش این است که فرد باید از صفر شروع کند؟ تکلیف ملکات نفس الهی او چه می شود؟ اگر فرض کنیم این شخص پس از فراموشی 30 سال دیگر عمر کند، ممکن است نفسی واحد با دو هویت در پایان عمر برای او متصور بود؟در دوره دوم زندگیش، عشق نقش بسته در جان او (ارادت قلبی به حضرت زهرا) که مربوط به دوره قبل از فراموشی است چه تجلی و ظهوری خواهد داشت؟ خداوند نگهدار شما باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انسان همان نفس ناطقه‌ی اوست که به کمک اعضاء خود مثل چشم و گوش و مغز و ... مابالقوه‌هایش را بالفعل می‌کند. حال اگر یکی از آن اعضاء را از دست بدهد آنچه در نفس ناطقه دارد و به صورت بالفعل درآمده برایش محفوظ می‌ماند هرچند به جهت نقصی که در آن عضو ایجاد شده نمی‌تواند اظهار کند. در مورد مخزن صورت‌های خیالی نیز قضیه از همین قرار است که اگر آن عضو مختل شود، انسان به صورت علم حصولی نمی‌تواند آن صورت‌ها و یا مفاهیم را در خود احساس کند ولی در نفس خود به صورت حضوری همه را دارد و به همین جهت در روایات داریم در قبر و برزخ تنها عقاید انسان‌ها برایشان می‌ماند و سایر محفوظات خود را در اثر فشار سکرات از دست می‌دهند. موفق باشید
9792
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز: با توجه به ارسال سؤالات مدیریتی و پاسخ های حکیمانه حضرتعالی برای جمع بندی سوالات ذیل را خدمتتان می فرستم: 1- آیا مبانی علم مدیریت غربی کاربردی در جهت مدیریت اسلامی دارد؟ 2- نگاه مدیریت غربی به جامعه چگونه است؟ 3- نگاه مدیریت اسلامی به جامعه چگونه است؟ 4- نگاه به سازمان در مدیریت غربی چیست؟ 5- نگاه به سازمان در مدیریت اسلامی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر روش می‌توان از مدیریت غربی استفاده کرد با این توجه که ما کرامت انسان را نادیده نمی‌گیریم 2- مدیریت غربی از ساحات متعالی انسان غفلت دارد و سعی می‌کند انسان را در حدّ یک ماشین تقلیل دهد، چیزی که مرحوم چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید نشان می‌داد 3- اولاً: با طبیعت تعامل دارد و طبیعت را صرفاً منبع سودجویی نمی‌داند ثانیاً: انسان را خلیفة اللّه می‌داند که باید در زمین کار خدایی کند 4- سازمان مدیریت چه غربی و چه اسلامی قالبی است که اهداف مورد نظر در آن به صورت کاربردی در می‌آیند، اگر اهداف اسلامی مدّ نظر باشد قالب کاربردی آن را تحت عنوان سازمان اسلامی شکل می‌دهیم. موفق باشید
9794
متن پرسش
با عرض سلام: چرا بعضی صاحب خانواده و فرزند خوب و آروم هستند و بعضی گرفتار مشکلات بسیار فرق این دو جوان در چیست که یکی خانواده خوب دارد و دیگری...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه رزق در هستی» عرایضی داشته‌ام که پروردگار انسان‌ها می‌داند کدام زندگی برای هرکس موجب تعالی اوست. خانواده‌ی بنده خانواده‌ای بسیار فقیر و با انواع سختی‌ها بوده، دست چپ بنده نیز از سن شش سالگی فلج شد، ولی با این‌همه جز لطف خدا چیزی در این زندگی احساس نمی‌کنم. گفت: «گر بسوزد باغت، انگورت دهد .... در میان ماتمی سودت دهد × بی‌چراغی چون دهد او روشنی .... گر چراغت شد چه افغان می‌کنی؟» سعی کن داده‌های پروردگارت را ببینی و نه نداده‌ها را که مصلحت نبوده. موفق باشید
9781
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در رابط با سؤال 9742 در مورد طلسم شدن بدن مبارک پیامبر (ص)، علامه طباطبایی در تفسیر سوره فلق روایتی را از «الدر المنثور» نقل می کنند که به داستان طلسم شدن بدن پیامبر (ص) اشاره کرده و همچنین می گویند این رویات از طرق معصوم نیز از دیگر منابع نقل شده و ظاهرا صحت روایات را هم تأیید می کنند و در ادامه استدلال می کنند که این روایات با مصونیت و عصمت حضرت رسول (ص) منافات ندارد چرا که ما هیچ دلیلی نداریم که بدن پیامبر (ص) هم مثل ذهن و روح ایشان از سحر و طلسم مصون بوده است. آیا حضرت عالی نظر مرحوم علامه را قبول ندارید؟ اشکالی که به نظر بنده هم به نظر علامه می توان وارد کرد این است که اگر یهودیان یک بار قادر بودند بدن پیامبر (ص) را سحر کنند چرا مجددا این کار را نکردند به خصوص در موعدهای جنگ که زمین گیر شدن پیامبر (ص) می توانست نتیجه جنگ را به نفع آن ها دگرگون کند. البته این که چرا نتوانستند می تواند دلایل خاص خود را داشته باشد. همان طور که انسان بارها در برابر عوامل بیماری قرار می گیرد و بیمار نمی شود می توان گفت بدن پیامبر (ص) هم تنها یک بار مبتلا به سحر شد. سؤال دیگر این که آیا حضرت عالی دلیل متقن دارید که سحر فقط از طریق خیال عمل می کند؟ چه اشکالی دارد که فرضا اجنه به کار گرفته شوند و در غذای پیامبر (ص) چیزی بریزند که باعث بیماری ایشان شود؟ یا این که سحر از طریق تأثیر گذاشتن بر نفس بخاری باعث بیماری شود؟ و یا احتمالاتی دیگر با تشکر وافر از توجه استاد مکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم اگر مشکلاتی برای بدن مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» پیش آید تأثیری بر عصمت آن حضرت ندارد. ولی بحث بر سر آن است که آیا ساحران می‌توانند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر کنند؟ این‌جا بود که عرض کردم چون حوزه‌ی کار ساحران تأثیر بر خیال است از طریق اوهامی که ایجاد می‌کنند، و خیال رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از هرگونه اوهامی پاک است، آن‌ها نمی‌توانند رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر نمایند 2- ولی همین‌طور که شمشیر در بدن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تأثیر می‌کند سایر عوامل بیرونی نیز می‌توانند تأثیر کنند که البته این ربطی به سحر ندارد و همان‌طور که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌توانند در حوزه‌ی نظام دنیایی از خود در مقابل دشمنان انسی دفاع کنند، در همان محدوده می‌توانند از تأثیر دشمنان جنّی دفاع کنند، با این تفاوت که دشمنان جنی نفوذ محدودی در زندگی انسان‌ها دارند 3- نفس بخاری با نظر به مزاج مطرح است که در حوزه‌ی بدن می‌باشد چیز جدایی نیست. موفق باشید
9782
متن پرسش
سلام: اگر می شود جزوه جدید حرکت جوهری را رو سایت بگذارید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اقدام می‌شود. موفق باشید
9785
متن پرسش
سلام علیکم: ملاصدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار در مورد برهان صدیقین می فرماید: «محکم ترین و برترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد» می خواستم اگر ممکن است جمله ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح برهان صدیقین عرض شد که اگر شما بفرمایید چون دور و تسلسل باطل است، پس واجب الوجود هست، عملاً شما برای اثبات خدا بطلان دور و تسلسل را واسطه قرار داده‌اید و در نظر شما به خدا، بطلان دور و تسلسل در میان است. ولی اگر نظر به «وجود» داشته باشید دیگر در هرچیزی به حقیقت وجود نظر دارید حتی اگر آن چیز ممکن‌الوجود باشد شما به وجود نظر دارید و حقیقت وجود، خداوند است و عقل توانسته بدون حدّ وسطی به واجب الوجود برسد. موفق باشید
9770
متن پرسش
سلام علیکم. اگر درست متوجه شده باشم گروه المیزان درصدد آن است که 75 جلسه شرح معرفت نفس و الحشر شما را که کیفیت پایینی دارد بطور مکتوب در آورده و در هر بازه ی زمانی چند جلسه ی آن را بر روی سایت جهت استفاده افراد قرار دهد. آیا گمان ام درست بود؟ اگر حدس و گمان بنده درست بود از همه از شما بابت این زحماتتان تشکر می کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه هنوز شرایط این کار فراهم نشده و اولویت‌های دیگری پیش آمده. موفق باشید
9773
متن پرسش
سلام علیکم: قاعده ی 1: استاد در بحث علت و معلول اثبات شد که معلول عین ربط به علت است و معلول چون وجود استقلالی ندارد باید مدام از علت فیض بگیرد. حال اگر معلول فعلی را انجام دهد این فعل به نفس او باز می گردد و چون نفس معلول قائم به خویش نیست پس فعل او هم قائم به نفس خویش نیست. و نمی توان فعل او را جدا و مستقل از علت اصلی اش که خداوند است تصور کرد. پس می توان گفت تمام افعال به خدا باز می گردد. قاعده 2 : از طرفی هم خداوند عین وجود است و عین وجود نیز عین کمال و عین خیر است. عین خیر که بود دیگر شر معنا نمی دهد. مثل اینکه در دریا که عین تری است خشکی معنا نمی دهد. در نور ظلمت معنا نمی دهد. پس می توان نتیجه گرفت که شر از جنس عدم است. آیت الله جوادی هم در قسمتی از تفاسیرشان فرموده بودند که شر از جنس عدم است. پس شر هم مثل جهل است. حال سوال: از طرفی گفته می شود تمام افعال در عالم هستی به خدا باز می گردد و از طرفی از خداوند شر نمی رسد و می گویند شر عدمی است. پس باید هرچه در عالم رخ می دهدخیر باشد و بگوییم هیچ شری در عالم نیست. و سوال پیش می آید افعالی که در عالم رخ می دهد مثل حمله ی اسرائیل به غزه فعل خدا هست یا فعل خدا نیست؟ اگر فعل خدا هست پس باید خیر محض باشد. ولی در ظاهر ما آن را شر می پنداریم. می شود توضیحی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند عین وجود است و از وجود جز وجود صادر نمی‌شود، ولی هر وجودی در هر مرتبه‌ای که باشد به جهت آن مرتبه‌اش خاصیت خاص خود را دارد که آن خاصیت را نباید به خدا نسبت داد، بلکه باید به آن مرتبه نسبت داد مثل حرکتی که در جوهر ماده هست و به همین جهت نمی‌گوییم خدا عین حرکت است. در مورد انسان هم وجود انسان از خدا است ولی این انسان در این مرتبه‌ی وجودی دارای اختیار است که این مربوط به خودش است و لذا هر فعلی که در اثر اختیار او انجام می‌شود مربوط به خودش می‌باشد. موفق باشید
9777
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. سایتتون رو باز کردم و تیتر «خبر از فاجعه ای بزرگ ...» رو دیدم و وقتی صفحشو باز کردم دیدم سوال من ابتدای صفحه است. لازم دیدم بگم که من فقط سوال اول رو نوشته بودم و نظر حضرتعالی رو راجع به متن اکبر جباری پرسیده بودم و سوال دوم از من نبود، ولی ظاهرا عده ای سوال را کش داده بودند و اتهاماتی به حقیر و شما زده بودند. خواستم از شما بابت جواب های عالمانه و دقیق همیشگی تشکر کنم. استاد، جالب است که اکبر جباری ادعای حمایت از شخصی (احمدی نژاد) را دارد که آن شخص فرمودند: «به احتمال زیاد جباری نفوذی است، او به غایت نفهم است و ...» . استاد بابت مطالب مفیدتان مجددا بسیار سپاسگزارم. هرکس چند پست فیسبوک جباری را بخواند تعجب می کند که این شخص چطور خود را متفکر می داند!!! درحالی که جز فهش و ناسزا و تحریف حقیقت در کلامش نیست و درویش گونه مقابل امام و انقلاب ایستاده است. با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال شما سؤال خوبی بود و ادامه‌ی آن موجب شد بنده ماوراء شخص آقای جباری، خطرِ کسروی‌گری را که دشمن اسلام همواره در دوره‌های مختلف که شکست بخورد به آن متوسل می‌شود را گوشزد کنم. موفق باشید
9767
متن پرسش
سلام: در حدیثی آمده است که مرد می تواند به زن وعده بدهد در حالی که قصد انجام آن را ندارد. استاد من که زن هستم از اینکه چنین رفتاری با من بشود بسیار ناراحت می شوم. منظور روایت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید این نوع روایات در چه شرایطی و در مقابل با چه زنانی گفته شده. زنانی که دائماً در آرزوهای وَهمی به‌سر می‌برند و اصلاً معنای جدّی‌بودن زندگی را به جهت حاکمیت نظام جاهلی نمی‌فهمند و اساساً نظام جاهلی برای زن جایگاهی قائل نبود تا زنان رشد کنند، مدّ نظر است؛ نه بزرگ‌زنانی چون حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» که تحمل فهم اساسی‌ترین موضوعاتی را دارند که مردانِ مرد از تحمل آن کمر خم می‌کنند و عمان سامانی در مورد آن حضرت می‌گوید: «زن مگو مردآفرینِ روزگار.... زن مگو بنت الجلال اُختُ الوقار × زن مگو خاک درش نقش جبین .... زن مگو دست خدا در آستین × همتی باید قدم در راه زن .... صاحب آن خواه مرد و خواه زن × غیرتی باید به مقصد ره نورد .... خانه‌پردازِ جهان چه زن چه مرد × شرط راه‌آمد نمودن قطع راه .... بر سر رهرو چه مِعجَر چه کلاه». آیا انقلاب اسلامی چنین زنانی به صحنه نیاورد و چنین زنانی را در آینه‌ی وجود مبارک مادران و همسران شهداء نشان نداد؟ موفق باشید
9768
متن پرسش
به نام خدا. با سلام: لطفا مقایسه ای تحلیلی بین اخلاق پروتستانی و اخلاق اسلامی را برایمان مطرح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق پروتستانی انسان را جهت جامعه‌ای آماده می‌کند که انسان‌ها به بهترین شکل بتوانند از زندگی دنیایی در زیر سایه‌ی مدیریت سرمایه‌داری روزگار بگذرانند. ولی اخلاق اسلامی در عین آن‌که انسان را از زمین جدا نمی کند ولی سعی دارد وجه ملکوتی انسان را به فعلیت آورده تا شخصیت انسانها آماده‌ی تجلیات توحیدی گردد. موفق باشید
9769
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحم می شوم. بعضی از سوال ها که از شما می شود سوالاتی است که از سایت ها و رسانه های دیگر کپی شده و در واقع جواب داده شده است و فقط زمان و وقت شما را می گیرد. لطفا قبل از این که به سوالی جواب بدهید حتما احتمال کپی بودن یا این که نظر شما را در برابر حرف کس دیگری قرار دهند مورد سنجش قرار دهید. ببخشید بابت هشداری که دادم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممنون می‌شوم اگر نمونه‌هایی از آن را متذکر شوید. چون واقعاً بنده در عین کم‌فرصتی سعی می‌کنم به سؤال کاربران محترم جواب دهم. حالا اگر جواب سؤال خود را بدانند دیگر به بنده و سایر کاربران جفا کرده‌اند. موفق باشید
9752
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی نظر به سوال 9727 آیا 7 بار سوره قدر خواندن برای دعای اموات در روایت آمده یا 7 بار آیه الکرسی؟ چون در مباحث شما بنده 7 بار سوره قدر خواندن را هم شنیده ام. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید از امام رضا«علیه‌السلام» هست: هیچ بنده‌ی مؤمنی نیست که قبر مؤمنین را زیارت کند و سوره‌ی قدر را 7 مرتبه بخواند، مگر این‌که خداوند گناهان او و صاحب قبر را می‌بخشد. و در ضمن در مورد خواندن آیت الکرسی نیز روایت شده است. موفق باشید
9753
متن پرسش
با سلام. از اونجایی که نماز ستون دین است و اقامه ی اون به بهترین شکل و با حضور قلب بیشتر خیلی به سلوک دینی و ارتباط بیشتر با عالم معنا کمک میکنه و از اونجایی که یکی از را های افزایش معرفت و بصیرت نسبت به نماز، مطالعه کتاب های بزرگان درباره نماز است، بزرگانی که با نمازشون به جایی رسیدند و این راه رو قبلا رفتند، می خواستم ازتون درخواست کنم تعدادی از این کتابها که بیشتر موثر است رو معرفی کنید. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب «آداب الصلات» از حضرت امام و کتاب «اسرار الصلات» از آیت‌اللّه ملکی و کتاب «راز نماز» از آیت‌اللّه جوادی خوب باشد. موفق باشید
9754
متن پرسش
سلام حضرت استاد. وقتتان بخیر. 1- حضرت امام یا شیخ انصاری (ره) در مصیبت فرزندشان برخلاف بقیه مردم، آرامش داشتند و مطالعه آن شبشان هم تعطیل نشد ولی مادر از دست دادن یا مرگ عزیزان ماه ها به سوگ می نشینیم. شما در کتاب «فرزندم این چنین باید بود» فرموده اید این انس خیالی است. می شود بیشتر توضیح بفرمایید؟ انس ما با اولیا انس قلبی است ولی عزیزان نه! 2- کتاب حافظ معنوی که با روایت آقای دکتر دینانی است برای فهم حافظ در کنار سیر شما خوب است مطالعه شود استاد؟ با سپاس بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان‌های متعالی در عین آن‌که در مقام خیال از خیالِ پاک بهره‌مندند و نه خیال آلوده به وَهم، از قلب و عقل منوّر به حقایق نیز بهره‌مندند و لذا از یک جهت در مقام خیال برای فرزندان‌شان اشک می‌ریزند و از آن جهت که متوجه حقانی‌بودن هر حادثه‌ای هستند درآن مصیبت‌ها جزع نمی‌کنند 2- کتاب حافظ معنوی در هر حال کتاب خوبی است. موفق باشید
9755
متن پرسش
سلام علیکم حناب استاد جسارتا لینک کتاب معرفت و نفس و حشر، صفحه انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی را باز میکند.
متن پاسخ
به نام خدا. باسلام. صفحه ای که باز میشود اول آن کتاب "انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی" را میبینیدولی اگر همان صفحه را تا پایین مرور کنید کتب دیگر انسان شناسی منجمله کتاب"معرفت نفس وحشر" راهم مشاهده خواهید کرد.لازم بذکرست که این مشکل انشاالله در سایت جدید که مراحل نهایی خود راطی میکند برطرف خواهد شد.مدیریت سایت
9762
متن پرسش
به نام خدا. سلام استاد: اگه اشکالی نداره می خواستم بدانم عضو هیات علمی جایی هستید؟ و در کدام دانشگاهها یا حوزه های علمیه تدریس دارید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بازنشسته‌ی تربیت معلم هستم، 18 سال هم در دانشگاه اصفهان، معارف اسلامی تدریس می‌کردم و به جهت کارهایی که دارم هیچ‌کاری را نمی‌توانم بپذیرم. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!