بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1779
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار--در یکی از سوال هایم مورد زیر را پرسیدم جواب ندادید ، توضیح و تعبیرتان را بگویید ممنون می شویم : چند سال پیش خدمت علامه حسن زاده مشرف شدیم در خصوص شکم و وسواسم و راهکار از ایشان سوال کردم فرمودند : من و شما دوستیم - نطفه بودی این شدی ، من پرسیدم باید چکار کنم منطق بخوانم ، هندسه و... جمله ای فرموند درست نشنیدم که دوباره تکرار کردند نشنیدم ( روم نشد بگم دوباره تکرار کنند ) ، پرسیدم خوب نمی توانم عقاید و ... را درک کنم ، درکم ضعیف است فرمودند کسی کار کنه خوب میشه در آخر چون دنبال راهکارعملی بودم دوباره سوالم رابرای برطرفی شک پرسیدم که فرمودند یه چک بخوری خوب میشی- که بعد از این قضیه خیلی ناامید شدم چون برداشت کردم اگر آینده ای داشتیم واهل عمل بودیم حتما درست توجیه و نصیحتمان می کردند و راهکار میدادند ضمن تعبیرتان از این رخداد بفرمایید این برداشتمان صحیح است یا نه - تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام سعی کردم با جوابی که دادم راه‌کارِ لازم را بنمایم. چون ایشان وقتی می‌فرمایند: «یک چک بخوری خوب میشی» می‌خواهند بفرمایند راه بیفت. با مشکلات عقلی و قلبی که برخورد کردید آماده می‌شوید تا عقاید اصلی را بفهمید. از معرفت نفس شروع کنید. موفق باشید
1781
متن پرسش
سلام استاد عزیز شما آیا شاگرد علامه حسن زاده هم بوده اید یا فقط برای برخی موارد به ایشان رجوع می کردید- اگر بودید چند سال ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده حدود دو سال هفته‌ای یک جلسه همراه با بعضی از برادران خدمت ایشان می‌رسیدیم و ایشان هرچه صلاح می‌دانستند می‌فرمودند ولی رابطه‌مان رابطه‌ای نبود که ایشان دستورالعمل بدهند و ما مثل یک شاگرد سلوکی از ایشان استفاه کنیم. بنده با مختصر اطلاعاتی که از ایشان دارم فکر نمی‌کنم ایشان بخواهند یک قطب باشند و یا استاد سلوکی قلمداد شوند. علامه حسن زاده کتاب‌های بسیار ارزشمندی را نوشته‌اند و انتظار دارند افراد با مطالعه‌ی آن کتاب‌ها به غنای علمی خود بیفزایند و به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نزدیک شوند و آن خانواده را ملاک تعالی خود قرار دهند. موفق باشید
1771
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ابتدا در مورد سوال این آقایی که گفته جوابها به سوالات ربطی ندارد عرض کنم که این اشتباهی است که از سوی برادران دست اندر کار سایت اتفاق افتاد که یک بار دیدم چند سوال بود که حقیقتا جوابها ربطی به سوالات نداشت واین مشخص بود که اشتباه در تنظیم رخ داده بود مثل آن موقع که سوالی علمی شده بود وجواب شما در مورد میزان تلویزیون دیدن خود جواب فرمودید واین پیداست که اشتباه در تنظیم بود. اما سوال خودم این است که یک انسان هرچقدر در سلوک پیش برود نهایتا به این می رسد که ملاک حب وبغض وشهوت وغضبش دین می شود واما اینکه در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها گفته می شود ملاک رضایت وغضب خداوند رضایت وغضب ایشان است جایگاه علو خداوند وعبد بودن حضرت چه می شود؟ بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- گاهی اوقات نرم‌افزار سایت به مشکل می‌افتد به طوری که ما درست عمل می‌کنیم ولی نرم‌افزار کار خودش را می‌کند. 2- این‌که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: رضایت و غضب حضرت صدیثه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها» مطابق رضایت و غضب الهی است، خبر از مقام فنای فاطمه‌ی زهرا«سلام‌الله‌علیها» می‌دهد که آن حضرت در فنای فی‌الله به معنای واقعی آن فعلیت یافته‌اند و این با اوج عبودیت حاصل می‌شود. موفق باشید
1775
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت چندی پیش سوالی یا بهتر بگم جسارتا انتقادی فرستادیم راجع به تفکرات سیاسی شما و شاگردانتان اما تا الان جوابی نگرفتم!!منتظرم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در کد شماره‌ی1724 جواب دادم. سایت فعلاً در شرایطی نیست که بتواند جواب هارا به ایمیل شما بفرستد، روی قسمت جواب به سؤال‌ها، جواب سؤال خود را دنبال کنید. موفق باشید
1766
متن پرسش
سلام علیکم خدا قوت ببخشید می خواستم ببینم نظر شما راجع به فیلم قلاده های طلا چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده نتوانسته‌ام آن را ببینم. موفق باشید
1754
متن پرسش
سلام و درود بر شما. آقای طاهر زاده عزیز و دوست داشتنی،بنده شما را از چند سال قبل می شناختم و این اواخر توجه بیشتری به شما و آثارتان داشته ام.تفکر و احساسم این است که باید چند نکته را بیان کنم.می دانید،هر چه نگاه ها به یک فرد بیشتر باشد میزان الگو پذیری(آگاهانه یا نا آگاهانه،از سر تفکر و منطق یا هیجان و عواطف) از فرد(تفکر او،شخصیت او،و یا چیزی که از فرد برای خود ساخته اند)افزایش خواهد یافت،به تبع این امر مسئولیت آن فرد سنگین تر خواهد شد،حتی برای گفتن یه کلمه،حتی برای یک اظهار نظر،حتی برای یک سلام!شما نیز،آقای طاهر زاده،در چنین وضعیتی قر ا ر دارید(حداقل،فعلا، برای عده ای).راستش از شما انتظار نمی رود که پاسخ های پرسش های پرسش کننده را این گونه رسمی،سرد،کوتاه،گاهی کاملا بی ربط و گاهی اشتباه پاسخ گویید.خیلی مواقع خیلی حرف ها،گفته نشود،خیلی خوشایند تر است تا حرف های سرد و مرده و بی جان و تشریفاتی.یک بار از اصغر طاهر زاده بیرون بیایید و به اصغر طاهر زاده نگاه کنید،نگاهتان(حداقل در این پرسش و پاسخ ها)بیشتر نگاه عاقل اندر سفیه است تا چیز دیگر.قطعا فردی که همنشین خداست(با یاد او)در زبان نیز شیوا و گرم و خوشایند و دلچسب است.گاهی در می مانم در افراد،در می مانم در تناقضات.در مواردی پرسش ها از منظر روان شناختی ارائه شده است و جواب های شما غلط و گمراه کننده بوده است(و نیز مسایل روان شناختی در ارتباط با خانواده،ازدواج،زن و مرد و...).انتظار ها از شما بیشتر بود.بسیاری نقاط مبهم نیز در بیانات شما وجود دارد که کاملا واضح است نه شما خوب درکشان کرده اید نه قابل انتقال هستند،نوعی دیدگاه افراطی به مسایل و نادیدن خیلی چیزها.برای الگو بودن باید جامع بود چون فرد الگو بردار گزینشی عمل نمی کند(خصوصا وقتی از عینک عواطف و گاهی هیجانات به الگو می نگرد).بنده را به خاطر جسارت و بی ادبی ام به محضرتان عفو کنید.امیدوارم که همه اینها خیالاتی بیش نباشد و من در اشتباه باشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ضمن تشکر از توصیه‌هایی که فرمودید. حقیقت این است که سؤالی که از ما می‌شود اگر جواب آن سؤال را بدانیم باید بدهیم و این‌که می‌فرمایید چرا مختصر یا مبهم جواب می‌دهم، خودتان را جای بنده قرار دهید که توان بنده همین اندازه است حال یا از جهت اطلاعات و یا از جهت فرصتی که در اختیار دارم، گمانم آن است که سؤال‌کننده آن‌چه را باید بگیرد می‌گیرد. در مورد این‌که می‌فرمایید بعضی جواب‌ها از منظر روان‌شناختی غلط و گمراه‌کننده است؛ ای کاش موارد را می‌فرمودید تا بهتر بتوانم بر آن تأمل کنم. البته بنده جواب سؤالات را تا آن‌جا که بتوانم مبتنی بر مبانی دینی می‌دهم و شدیداً تلاش می‌کنم که از دستگاه روان‌شناسی فاصله بگیرم چون انسانی که روان‌شناسی می‌شناسد و برای آن دستورالعمل می‌دهد تماماً با انسانی که اسلام مدّ نظر دارد فرق می‌کند. پس اجازه دهید از این جهت نظرم با شما متفاوت باشد و باز تأکید می‌کنم در فضای آزاداندیشی بسیار مسرور می‌شوم که به جواب‌هایی که می‌دهم – با ذکر مورد – اشکال کنید و بنده حتما اشکال شما را مدّ نظر قرار می دهم. موفق باشید
1755
متن پرسش
با سلام جناب استاد متنی را مطالعه کردم که شبهه ای برایم ایجاد کرد "به تعبیر دیگر، اگر «امام» عبارت باشد از «انسان تمام» که شایستگی امام بودن برای همه‌ی مردم را به‌گونه‌ای مطلق داشته باشد، نمی‌تواند حضوری عینی و مادی داشته باشد. زیرا از نگاه دینی هر انسانی هنگامی که به تمامیت و کمال رسیده باشد، زمان رجعت او هم به سوی خداوند فرا می‌رسد و آنچه از او برای مردمان به‌جای می‌ماند تصویری ایده‌ال و کمال یافته است که همین تصویر به عنوان «امام» مطرح می‌شود." امام را ما به عنوان انسان کامل میشناسیم، از طرفی وقتی نفس به تمامیت رسید از دنیا میرود. حال آیا امام(ع) در امام تمامیت ندارد و پیشرفت میکند؟ و یا این مسئله برای امام مستثناست؟چرا؟ از طرفی هم تمام ائمه شهید شده اند. این پیشرفت امام تا به تمامیت رسیدن و کمال کنونی را نمی تونم حل کنم. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام این بحث در موضوع کلام در قسمت «امامت» بحث شده. آنچه به طور خلاصه می‌توانم عرض کنم آن است که توجه بفرمایید همه‌ی انسان‌ها دارای جسم و نفس ناطقه‌اند که از طریق به‌کارگیری جسم در دنیا مابالقوه‌های نفس ناطقه را به فعلیت می‌رسانند ولی امام علاوه بر جسم و نفس ناطقه به جهت مأموریتی که دارند به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» دارای نور عظمت هستند که مقامی است فوق جبرائیل و میکائیل، و امام بر اساس نور عظمت امامت می‌کنند و به هدایت خلق مشغول‌اند و با حفظ نفس ناطقه‌ی خود در مقام عصمت به کمال لازم می‌رسند، به این معنا که ما با هدایت پیامبر و امام به تدریج به کمال خود می‌رسیم ولی خداوند امام و پیامبر را به اراده‌ی خود در مقام کمال و عصمت قرار می‌دهد و آن‌ها وظیفه دارند آن عصمت را حفظ کنند و کمال آن‌ها حفظ عصمت است ولی کمال ما رسیدن به عصمت است. (مفصل این بحث را در مباحث امامت دنبال کنید). موفق باشید
1750
متن پرسش
سلام علیکم .استاد عزیز اینکه بسیاری از مردم جهان با اصول تشیع آشنا نیستند و در اکثر نقاط کره زمین مردم دعوت اسلام را حداقل بصورت مفصل و اصولی نشنیده اند و تنها قلیلی از مردم جهان شیعه هستند چطور با رحمت خداوند متعال سازگار است چگونه با هدایت خدا مطابقت دارد چرا باید فقط کمی از مردم و آدم های خلق شده به چنن وری دسترسی داشته باشند حال آنکه خود بیتقصیرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن‌جایی که خداوند هادی است محال است شرایط هدایت انسان‌ها را فراهم نکند و هرکس را در معرض امتحان نسبت به نور هدایت قرار ندهد. ما شیعیان در معرض هدایت الهی باید امتحان بدهیم و آن‌کس که با نور هدایت الهی درست برخورد کرد او را به مراحل بعدی نور هدایت خود راهنمایی می‌کند و این در همه‌ی دنیا به شکلی انجام می‌شود. نه همه‌ی شیعیان توانستند امام خمینی شوند و نه همه‌ی غیر شیعیان از مسیر رسیدن به تشیع محرومند. ملاحظه کنید که وقتی کسی نسبت به هدایت اولیه‌ی الهی درست برخورد کرد اگر فیلم‌ساز هالیوود یعنی شان استون باشد چطور به‌دست آیت‌الله ناصری شیعه می‌شود. موفق باشید
1751
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله ... جناب استاد ببخشید که این سوال رو مطرح می کنم اما هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم و عاقبت به شما پناه آوردم. چند وقتیه که یک فایل صوتی از حجت الاسلام صمدی املی در فضای اینترنت پخش شده که ایشان در ان اظهار میدارند: "آقای حسن زاده اعتقاد دارند که ماهیت هم تشکیکی است . که منشا این سخن اسفار ملاصدرا است . اگر این قضیه که می فرماید عین ثابت را می شود عوض کرد ثابت باشد ، آنوقت می بینیم قبل از اینکه ما برویم بهشت ، یزید و یارانش رفته اند. حتی آیه قرآنی که با این معنا در تضاد است با تفسیر انفسی حل می شود . مردم بیچاره دارند آنها را لعنت می کنند. همه می خواهند شمر و قاتلین را دور کنند ولی امام حسین علیه السلام می گوید بیا! ای عزادار این لعنت کردن ، کمال برای خودت است. با لعن کردن ، خودت به کمال می رسی. آنها(شمر و یزید و…) که دین و ناموس خدا را نابود نکردند . آنها در روز قیامت برهان اقامه میکنند! و می گویند: اگر من نبودم شما عزاداری نمیکردید.الان ما چقدر باید متشکر شمر باشیم . اگر شمر قتال با سید الشهدا (علیه السلام) را رها می کرد چه میشد؟ حالا حضرت (علیه السلام) چند سال بیشتر عمر میکرد! جناب نوح ۹۰۰ سال زحمت کشید ۷۰ نفر و امام حسین ۷۲ نفر ولی شمر با این کارش این همه خیل عزادران را جذب کرد!حالا می بینید حق شمر هم هست اینهمه بالا بیاید. استعدادهایی در آنها (شمر و یزید و…) دیده میشود که معلوم میکند آنها هم چیزهایی دارند! بله بله؛ منتها آن که در ذهن ما هست که جهنم آنها، این حرفی نیست؛ آری این عین ثابتش تا عوض بشود جان را به لب می آورد؛ …" آیا واقعا چنین تفاسیری جایی در تفکر شیعی دارند؟ . ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده هم آن فایل را گوش دادم و به رسم آزاداندیشی که باید هر سخنی نقد و بررسی شود تا جای خود را بیابد، عرض می‌کنم که ظاهراً در آن سخنان بین «ماهیت» به معنای «عین ثابته» با «ماهیت» به معنای چیستی شیئ که در مقابل وجود قرار دارد، خلط شده. ماهیت به عنوان عین ثابته همان وجودِ علمی هرکس است نزد خدا با اختیار ذاتی که انسان در مقام امکان ذاتیِ خود دارد و از آن‌جایی که هر انسانی در ذات خود مختار است می‌تواند هر نوع شخصیتی را که خواست انتخاب کند و در ادامه در زندگیِ دنیایی، آن انتخاب را شدت ببخشد و ماهیت به این معنا می‌تواند تشکیکی باشد ولی این معنا برای ماهیت هیچ ربطی با ماهیت به معنای چیستی شیئ ندارد که جنبه‌ی عدمی شیئی است و عدم، چیزی نیست که تشکیک‌بردار باشد. عین همین خلط بین وجود تکوینی و تشریعی شیطان و شمر شده است. آری وجود شیطان از نشانه‌های حکمت الهی است تا انسان‌ها از یک طرف در معرض وسوسه‌های شیطان قرار گیرند و از طرف دیگر در معرض الهامات الهی فرشتگان باشند و در این مسیر آنچه را خواستند انتخاب کنند و گوهر خود را بنمایانند. در این رابطه باید از خدا تشکر کرد که چنین نظامی را به‌وجود آورده که شیطان در آن قرار دارد، نه این‌که از شیطان تشکر کنیم. اتفاقاً همواره باید از شیطان به عنوان «عَدُوٌّ مبین» متنفر بود زیرا همه‌ی زشتی‌ها از اوست به قول شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» اشاعره به جای آن‌که خدا را تنزیه کنند، جبّاران و ظالمان را تنزیه کردند. چون اشاعره از توحید افعالی این‌طور نتیجه می‌گرفتند که همه‌ی فعل‌ها، فعل خدا است و در نتیجه فعل جباران نیز فعل خدا است، غافل از این‌که فعل خدا در انسان، اختیار انسان است که اقتضای انجام فعل و ترک فعل را دارد و در نتیجه اگر انسان به میخانه رفت چون می توانسته‌ است به مسجد هم برود، آن فعل، فعل انسان است. در مورد شمر و عمر سعد نیز قضیه از همین قرار است. آری این طور نیست که آن دو ملعون مقابل اراده‌ی تکوینی الهی عملی انجام داده باشند خداوند تکویناً آن‌ها را مختار آفرید و تکویناً خواست تا هرطور خواستند بتوانند عمل کنند هرچند به اراده‌ی تشریعی از طریق شریعت الهی بهترین عمل را به آن‌ها تذکر داد. و این از حکمت الهی است که آن‌ها به اراده‌ی تکوینیِ الهی آنچه می‌توانند بکنند و خداوند با این کار با نمایش ایمانِ امام حسین«علیه‌السلام» زیباترین صحنه را به‌وجود آورد و امام حسین«علیه‌السلام» با علم به این مسئله با اختیار خود به صحنه آمدند و به بهترین شکل دین خدا را نمایاندند ولی کار شمر و عمر سعد تماماً مطرود است و با شهادت ولیّ خدا برای همیشه در اسفل درکات جهنم قرار دارند زیرا مقابل فطرت خود عمل کردند و شخصیت خود را در دنیا در مسیر پشت‌کردن به فطرت خود شکل دادند و در قیامت که حجاب‌های نفس امّاره به کنار می‌رود حالت تقابل با فطرتشان برایشان ظهور می‌کند و برای همیشه عذابِ زیر پاگذاردن فطرت گریبان آن‌ها را می‌گیرد که صورت بیرونی آن عذاب همان آتشی است که آن‌ها را«فی‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ » احاطه کرده. در روایت داریم که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در ابتدای نهضت کربلا در مدینه رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را در خواب دیدند که به حضرت فرمودند: « یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا» ای حسین حرکت کن، خداوند می‌خواهد تو را کشته ببیند. مرحوم شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند این سخن هیچ تضادی با اختیار امام حسین«علیه‌السلام» ندارد زیرا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده‌اند خداوند تشریعاً می‌خواهد تو شهادت را انتخاب کنی همان‌طور که خداوند می‌خواهد ما به کسی ظلم نکنیم. در هر حال امام حسین«علیه‌السلام» با انتخاب خود سعی کردند آنچه را خدا می‌خواهد عمل کنند و روایت را به اراده‌ی تشریعی خداوند ربط می‌دهند، ولی عده‌ای آن روایت را به اراده‌ی تکوینی خداوند ربط می‌دهند و نتیجه می‌گیرند که امام حسین«علیه‌السلام» مجبور بودند شهید شوند چون خدا اراده کرده بود و این نیز یکی از مواردی است که بین اراده‌ی تکوینی و تشریعی خلط شده. فکر می کنم جواب شماره‌ی 1364در موضوع «عین ثابته» به فهم بحث کمک ‌کند. موفق باشید
1747
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهر زاده طبق آیه ی (ربنا الذی اعطی کل ... ) و مقام وصل و مقام جمع الجمعی ، آیا خدا ما را ناقص بد آفرید و ما را از مقام وصل (انسانیت) جدا کرد تا ما به کمال برتر دست یابیم. در صورتی که خدای متعال هیچ چیز و عمل او ناقص نیست ، ما را از روح خود آفرید. سوالات 1. خطاب آیه ی مبارکه (انتم الفقرا ...) در کجاست ؟ در مقام وصل یا در مقام فراق(ناسوت) ؟ 2. چرا خدا مارا ناقص بد آفرید تا به وسیله ی بندگی و ... به کمال برتر دست یابیم؟ 3. چرا وجود (هست) ما ناقص است؟ هست ما از خداست چرا باید خدای متعال این کار را کند؟ 4. کسی که جهنمی شده ، اعتراض نماید خدایا تو که می دانستی من توانایی بندگی را ندارم چرا در این دنیا آوردی؟ من به همان مقدار در مقام وصل (نیستان) راضی بودم ، چرا این کار را کردی ؟ مرا از مقام وصل جدا کردی؟ از این که راهنمایی ام می کنید سپاسگذارم و در حق تان دعا می کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن‌جایی که امکان ،ذاتی انسان است و هر ممکن‌الوجودی، ممکنِ بالذات است و امکانش از خودش است، پس خداوند آن امکان رابه او می‌دهد و آن موجود می‌شود «واجب بالغیر» و آیه‌ی مورد بحث ما را متذکر همین نکته می‌کند که خداوند خلقت هر شیئی‌ای را به او می‌دهد و پس از آن شرایط به کمال‌رسیدن آن مخلوق را فراهم می‌کند. انسان در مقام ذات عین فقر است. ذات ما عین ربط به حق است، خداوند ما را ناقص خلق نکرد، اقتضای ذاتی هر مخلوقی عین ربط به حق است، حال موجود مختاری مثل انسان اگر خواست مطابق ذات خود انتخاب کند بندگی را انتخاب می‌کند تا در تشریع مطابق تکوینش عمل کرده باشد. خداوند مطابق تقاضای ذاتی جنبه‌ی امکانی مخلوقات به مخلوقات فیض وجود می‌دهد در این حال معنا نمی‌دهد کسی به خدا اعتراض کند چون می‌دانستی من بد می‌شوم نباید مرا خلق می‌کردی. بدشدن و خوب‌شدن مربوط به انسان‌ها است که باید جنبه‌‌های بالقوه‌ی خود را فعلیت بخشند. مقام وصلی که قبل از خلقت برای هرکس پیش آمده مربوط به فطرت و جنبه‌ی بالقوه‌ی اوست و مربوط به او نیست تا برای او بماند. در ضمن جواب شماره 1364 در رابطه اعیان ثابته ممکن است برای جواب قسمت اول سوالتلن مفید باشد . موفق باشید
1739
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهر زاده لطفا نظرات خودتان را در خصوص مطالب آقای عباسی که در اصفهان پیرامون نقش فلسفه صدرایی در اسلام و نقد ایشان را بیان فرمائید . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام پس از سلام و آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای حضرتعالی جهت نزدیکی به معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به عرض می‌رسانم که موضوع سؤال جنابعالی بحث عریضی است که در بین اندیشمندان سال‌های سال مطرح بوده است، از جمله کتاب‌هایی که در این رابطه بحث کرده کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» از آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» است. راستی مگر نه این‌که قرآن و روایات به ما دستور داده‌ است در دین تدبّر کنیم، حال اگر با تدبّر در دین متوجه توحیدی شدیم که برای ما روشن می‌کند «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» یعنی چه و حاصل آن تدبّر را تحت عنوان «برهان صدیقین» مطرح کردیم، باید بگوییم این فلسفه است و از دین جدا است؟ مگر نه این‌که تفکر فلسفی یک نوع تفکر است و باید با همه‌ی ابعادِ تفکر وارد قرآن و حدیث شد؟ مگر تفکر ریاضی یک تفکر نیست که فقهای عظام برای فهم آیات ارث شدیداً از آن استفاده می‌کنند؟ آیا می‌شود گفت چون ریاضیات قرآنی نیست نباید با تفکر ریاضی وارد قرآن شد. به فرمایش آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» در کتاب مذکور مگر مباحث مربوط به علم اصولِ فقه در روایات و آیات هست؟ یا آن‌ها حاصل تدبّر و تفکر علماء عظام در متون دینی است، آیا می‌توان گفت اصول فقه باید از فقه جدا باشد. ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در عینی که می‌فرمایند؛ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا»، می‌فرمایند: عَلَیْنا بالقاء الاصول و علیکم بالتّفریع، یعنی ما اصول تفکر را می‌گوییم و شما باید با تدبّر در آن اصول آن‌ها را کاربردی کنید، و به تعبیر حضرت امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب چهل حدیث( حدیث 12). سخنان امثال ابن‌سینا و ملاصدرا تبیین سخن انبیاء است، یا به تعبیر آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» کسانی که به منزلت عقل در درون معرفت دینی توجه نمی‌کنند پژوهش محدود را پایان مراحل وصول به فهم حجت و معتبر از دین می‌دانند و گمان می‌برند به صرف مراجعه به ادله‌ی نقلی، یعنی کتاب و سنت، فهم از دین حاصل شده، حال آن‌که اگر به شأن عقل در بعد معرفت‌شناختی دین توجه شود باید سهم عقل در شکل‌دهی فهم از دین مورد اعتنا قرار گیرد... پس مراحل ادراک حکم خدا و فهم حجت و معتبر از دین زمانی کامل می‌شود که هر دو منبع دین، یعنی عقل و نقل را به‌طور کامل بررسی کنیم... قرآن به تنهایی تمام اسلام نیست مگر نزد کسانی که «حَسبنا کتاب الله» را معتقدند، چنان‌که روایات نیز تمام اسلام نیستند، بلکه ثقل اصغرند، مجموع قرآن و روایات و عقل می‌توانند معرف احکام اسلام بوده و حجت شرعی در باب فهم دین را به‌دست دهند».[1] فلسفة تأثیرگذارِ حکمت متعالیه، همراه با سیاست تأثیرگذار «ولایت فقیه» در شخصیتی که حامل شایسته هر دوی آن‌ها بود یعنی امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» شروع شد و باید به همین صورت نیز ادامه یابد و لذا چالش اساسی ظهور تمدن شیعی مبتلا‌شدن آن است به مسئولانی که از حکمت متعالیه و فهم ولایت فقیه جدا باشند. فردای روشن و حتمی؛ فردای ظهور تمدنی است که عقل به قله‌ای می‌رسد که به راحتی وَحیْ آن را مورد خطاب قرار می‌دهد، و آن تفکر نیز وسعت فهم وَحی را یافته است، و جامعه را بر اساس رهنمودهای عمیقِ وَحی شکل می‌دهد، جامعه‌ای با شاخصة اتصال زمین به آسمان شکل می‌گیرد و در آن جامعه همه چیز قدسی است. پس از آن‌که در صدر اسلام، به اسلام حضوری - که حامل آن امام معصوم ‌بود که علمش لَدّنی بود - پشت کردند و زمینة ظهور دیکتاتوری و لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم را فراهم کردند. اینک نوبت اسلام است که با نحوة روح حضوری خود، تمدن آیندة جهان را بسازد و زمین را با عالَم قدس توسط امامی که سبب متصل بین ارض و سماء است مرتبط سازد و حکمت متعالیه با توانایی‌هایی که در خود دارد، در حوزة تفکر عقلی به راحتی ‌توان پشتیبانی چنین حضوری را دارد. به عنوان نمونه نظرات مقام معظم رهبری«مدّ‌ظله‌العالی» را که همواره نظر به تحقق تمدن اسلامی دارند عرض می‌کنم تا عنایت داشته باشید جایگاه فلسفة اسلامی در به فعلیت‌رساندن تمدن اسلامی جایگاه مهمی است. ایشان می‌فرمایند: «فلسفة اسلامی فقه اکبر است، مبنای معارف دینی در ذهن و عمل انسان است و باید گسترش و استحکام یابد».[2] و نیز در رابطه با حکمت متعالیه می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفة اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشة انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت ...».[3] می‌فرمایند: «فلسفة صدرایی - که خود او به حق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود نقطة اوج فلسفة اسلامی تا زمان او، و ضربه‌ای قاطع بر حملات تخریبی‌مسلکان و فلسفه‌ستیزانِ دوران‌های میانة اسلامی بوده است، ... در فلسفه او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، شهود عرفانی و وَحی قرآنی در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، ذوق و مکاشفة عرفانی و تعبد و تدین و اُنس با کتاب و سنت با هم دخیل گشته ...».[4] رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» راه ارتباط میان فلسفه و معنویت را تقویت فلسفة ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» می‌دانند[5] و می‌فرمایند: «... من به آقایان جوادی و مصباح و برخی آقایان معروف فلسفه‌دان قم مکرر در بارة این‌که نگذارید درس فلسفه و فضای فلسفی در حوزه متروک و ضعیف شود، سفارش کرده‌ام...».[6] پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید فلسفة اسلامی در منظری که می‌خواهد تمدن اسلامی را پایه‌ریزی کند، نقش اساسی دارد. تمدن شناسان معاصر گفته‌اند: دنیای جدید که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم حاصل لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم است ولی آنچه فعلا وارد اردوگاه تمدن‌سازی شده، انقلاب دینی است، و هرکس از این به بعد بخواهد جهان جدید را بشناسد، بدون توجه به انقلاب دینی نمی‌تواند ارزیابی درستی از جهان جدید داشته باشد، انقلابی که در تفکر فلسفی به کمال خود رسیده و توان جواب‌گویی به همة سؤالات بشر را دارد، و در تفکر سیاسیِ معتقد به حاکمیت مستقیم و یا غیر مستقیم حکم خدا از طریق امام معصوم است. تمدن اسلامی حامل اتحاد عالَم کثرت با عالم وحدت است، مثل رابطة بدن با روح، تا جامعة بشری گرفتار بحران در بین کثرت‌ها نباشد. بی‌آیندگی از آن تمدن‌هایی است که دو شاخصة «خرد ناب» و «سیاست ناب» را نداشته باشند، و به همین دلیل انقلاب مشروطه نمی‌توانست از خطر بی‌آیندگی مصون باشد، چرا که در آن نهضت نه «تفکر حکمت متعالیه» در میدان بود و نه تفکر «ولایت فقیه»، و هنوز شاه در سرنوشت جامعه نقش داشت. پس ما إن‌شاء‌الله از یک طرف به کمک فرهنگ اهل‌البیتh که با قلب خود با وجود قرآن در تماس هستند، وارد صحنه دینداری می‌شویم و عالم را از منظر نگاه به اسماء الهی می‌نگریم و در این راستا سلوک می‌کنیم، از طرف دیگر به کمک حکمت متعالیه دین اسلام و تشیع را برای جهانیان تبیین می‌نماییم و زمینه تحقق تمدن اسلامی را فراهم می‌آوریم. در آخر بنده معتقدم وظیفه‌ همه‌ی ما تدبّر در قرآن و روایات است و همچنان که فلسفه و عرفان اسلامی چیزی جز حاصل تدبّر اندیشمندان اسلامی در متون دینی نیست، با ارتباط با فلسفه و عرفان می‌توان امکان تدبّر در متون دینی را برای خود فراهم نمود. [1] - کتاب «منزلت عقل در هندسه‌ معرفت دینی»، از آیت‌الله‌‌جوادی«حفظه‌الله»، ص 73 [2] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [3] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [4] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [5] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [6] - دیدار با اعضای شورای عالی کنگرة بزرگداشت صدرالمتألهین 18/9/80.
1741
متن پرسش
سلام.نظر شما در مورد آقایان ابراهیمی دینانی و حسن عباسی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام جناب آقای دکتر دینانی از شاگردان علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» هستند و در فلسفه و عرفان زحمات ارزشمندی کشیده‌اند و در مورد آقای عباسی نظر خود را در جواب سؤال شماره‌ی 1739 عرض کرده‌ام. موفق باشید
1745
متن پرسش
باسلام خدمت شما استاد گرامی. لطفا نظر صریح خودتان را درباره سید حسین نصر و اندیشه های ایشان بیان کنید. ایا تفاوت اصولی و مبنایی خاصی بین تفکر ایشان و تفکر صدرایی هست و یا اینکه در اصول و مبنا یکی هستند؟ (طبق شنیده ها ایشان قائل به فلسفه اشراقی هستند) اگر تفاوتی هست کدام دو مکتب به واقعیت نزدیکتر است؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مکتب صدرایی صورت تکامل‌یافته‌ی مکتب مشاء و اشراق است و از این مهم‌تر مکتب صدرایی قدرت نظام‌سازی و تمدن‌سازی دارد و حضرت امام از این جهت به مکتب صدرایی نظر دارند. نوشته‌های جناب آقای سید حسین نصر بیشتر به جنبه‌ی فردیِ فلسفه‌ی اشراق و حکمت متعالیه نظر دارد و از این جهت خوب است. مسلّم است که فلسفه‌ای که به «وجود» نظر دارد و به وجود تشکیکی که عین خارجیت است اصالت می‌دهد در قله‌ی تفکر قرار دارد که بحث آن در مباحث سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» شده است. موفق باشید
1735
متن پرسش
با عرض سلام- خداوند که حکیم است و کار عبث نمی کند هدفش از آفرینش انسان به عنوان اشرف مخوقات چیزی ورای خور و خواب و خشم و شهوت بوده،بفرمایید از دیدگاه شما هدف خدا از آفرینش انسان چه بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده درمقالات اول در کتاب «آشتی با خدا» نظر خود را عرض کرده‌ام. موفق باشید
1732
متن پرسش
سلام علیکم 1-ایا عقل انسان یکی از جلوات قلب اوست و ایا بحث از عقل غربی یا عقل دینی یا عقل قدسی به همین مسئله بر می گردد یعنی با توجه به این که انسان دل در گرو چه چیزی دارد نحوه تعقلش و میزان درکش تغییر می کند 2-مگر تقوا نور نمی اورد پس چرا در قرون اخیر زهاد عالمی را می بینیم که در بعضی ابعاد کاملا خالی هستند صرفا برای وضوح مطلب این را عرض می کنم یکی از زهاد و مجتهدین که از مشاهیر اصفهان است حاج اقا رحیم ارباب است که تقوای ایشان معروف هم هست یکی از دوستان می گفت که ایشان در زمان حکومت شاهنشاهی در نامه ای به شاه او را با چندین لقب مورد خطاب قرار می دهد به طوری که خاطر او مکدر نشود مثال هایی از این دست کم نداریم ایا مشکل عمیق نبودن اعتقادات این بزرگان است یا در عملشان یا در تقوایشان یا ...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حرف خوب و دقیقی است و لذا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: چه بسیار عقلی که اسیر هوسی است که بر او حاکم است 2- تقوا به معنی کنترل امیال در راستای رسیدن به اهداف بلند توحیدی است و در همین راستا علمایی مثل حاج‌آقارحیم ارباب که در آن زمان متوجه بودندشرایط تاریخی ما شرایطی نیست که بتوان به جای نظام شاهنشاهی به دموکراسی غربی رو آورد، سعی می‌کردند شاه را در مسیر اصلاح امور مردم تشویق کنند که به نفع جامعه‌ی مسلمین کارکند و در همین راستا القابی را به شاه می‌دادند. از شرایط تاریخی علماء نباید غفلت کنیم. موفق باشید
1725
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار. . .استاد بنده همان جوان سوال 1693 هستم. . . با توجه به اینکه اکثر آثار با ارزش شما را مطالعه کردم،شما فرمودید سیر را ادامه بدهید و به عقب برگشت نکنید.حدودا 2 ماهی هست المیزان را شروع کرده ام(البته قبلش جزوه ای که شما در رابطه با المیزان داشتید مطالعه کردم و قدم در مسیر گذاشتم) تقریبا المیزان شیرین بود و شکر خدا با عقل ناچیز مان کمی قدم گذاشتیم،2 هفته ای هست که جلسات تفسیر آیت الله جوادی را گوش میکنم و شکر خدا این هم شیرین بوده،و شرح خوبیست بر المیزان،به نظرتان با توجه به اینکه هنوز سیر کتب شما با طور کامل تمام نشده از خواندن المیزان و سخنرانی استاد دست بردارم یا با هم جلو برم(برنامه خودم به این صورت است که یک روز در میان؛یک روز المیزان،یک روز آثار شما،یادداشت هم برمیدارم.البته بنده کارمندم و برای همین وقت مطالعه کمی دارم)مثلا روزی 4 ساعت. . . استاد واقعا به شما علاقه دارم. استاد نمیدانم از اینکه وقت ارزشمند شما را میگیرم مسئولم یا خیر.حلال بفرمایید لطفا. . ..یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام خدا را بسیار شکر کنید که توفیق فهم تفسیر المیزان و سخنان حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» را به شما داده است. از مطالعه‌ی المیزان و اُنس با شرح حضرت آیت‌الله جوادی دست برندارید. اگر توانستید در کنار مطالعه تفسیر المیزان مباحثی که عرض کرده‌ام را نیز ادامه دهید. موفق باشید
1727
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد چگونه میتوان هدف ار خلقت انسان را برای کسی که حتی وجود روح را منکر میشود بدون قرآن اثبات کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در علم کلام بحثی تحت عنوان حکمت الهی هست که متکفل همین امر است که سوال فرموده اید و ما نیز در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» مباحثی را طرح کرده‌ایم. سایت «مذهب دات کام» در رابطه با تبیین آفرینش انسان از زاویه‌ی حکمت الهی نکات ارزشمندی مطرح کرده است به آنجا رجوع بفرمائید. موفق باشید
1720
متن پرسش
با سلام مقدار حجیت سخنان فلاسفه و عرفا چقدر می باشد؟ مثلا اگر فلسفه بسیار کمک می کند در دین شناسی چرا بین خود فلاسفه این همه اختلاف هست که یکی اصالت وجودی می شود و دیگری اصالت ماهیتی؟ شاید گفته شود که جناب ملاصدرا با دقت عقلی و صرافت قلبی این امور را مطرح کرده و عقل آنها را قبول می کند اما این سوال باز می شود که در زمان خود شیخ اشراق هم که اصالت ماهیتی بود به حرف خودش اعتقاد داشت و استدلال هم میکرد و لذا چه بسا در دوره دیگری هم اصالت وجود خدشه پیدا کند چنانچه که همین الان هم بین فلاسفه وجودی بر سر تفسیر اصالت وجود اختلافات فاحش و بعضا متناقضی دیده می شود. خلاصه اینکه با چه توجیهی باید وقت بر روی فلسفه گذاشت و چگونه باید از آن استفاده کرد که تا حد قابل قبولی مطمئن باشیم فلسفه به دین شناسی و دین داری ما کمک می کند و خدایی نکرده طوری نشود که بعد از عمری تلاش فلسفی سخن ملاصدرا را بر زبان جاری کنیم که اگر بیش از آنکه بر روی فلسفه وقت میگذاشتم بر روی قرآن وقت می گذاشتم نکات نابتر و بهتری گیرم می آمد/ باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام البته در مورد هر علمی باید این دغدغه را داشت که آیا مسیر صحیحی را در جلو ما باز می‌کند یا نه؟ و از جمله فلسفه ، و هر علمی با تدبّر بیشتر علماء آن علم به سوی کمال خود پیش می‌رود، اعم از فلسفه و فقه و تفسیر و همین‌طور که نمی‌توان گفت چون فقها با همدیگر اختلاف دارند پس باید فقه را کنار گذاشت، نمی‌توان گفت اختلاف فلاسفه دلیل بر عدم اهمیت فلسفه است. اصل فلسفه چیزی نیست جز رجوع به حقیقت و در مسیر خود تا آن‌جا جلو آمده که به حکمت متعالیه رسیده که نظر به وجود دارد ، نظر به وجود از آن جهت که تشکیکی است و این اوج کمال یک اندیشه است که متوجه وجود است از آن جهت که خارجیت دارد – زیرا مفهوم وجود تشکیکی نیست – و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» با توجه به همین امر نظر به حکمت صدرایی دارند که مقابل روح غربی یا سوبژکتیویته است، سوبژکتیویته ای که نظر به ذهن انسان دارد و نه حقیقت خارجی و همین‌طور که نمی‌توان گفت؛ انقلاب اسلامی به چه دردی می‌خورد، چون انقلاب اسلامی یک نوع فتح تاریخی است برای حضور اسلام در دوران جدید، نمی‌توان گفت حکمت صدرایی به چه درد می‌خورد زیرا حکمت صدرایی یک نوع فتح تاریخی است، درست در زمانی که مستشرقین اروپایی با فرهنگ حسّی خود وارد دربار صفویه شدند تا حکومت شیعی را تحت تأثیر قرار دهند و ملاصدرا متوجه شد راه نجات تفکر شیعی نظر به اصالت وجود است تا تاریخی که شروع شده است ادامه یابد. بنده به طور مفصل این موضوع را در سلسله مباحث «سلوک در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» بحث کرده‌ام. مباحث بر روی سایت هست می‌توانید به آن‌ها رجوع فرمایید.. به گفته‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» پایه‌های علم هم بر فلسفه است، فلسفه نباشد علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفی نباشد اصلاً علم می‌شود بی‌معنا»( سخنان رهبری«حفظه‌الله» در بین دانشگاهیان در تاریخ 14/6/1389) مسلّم هر تمدنی با فلسفه‌ای که دنبال می‌کند آینده‌ی خود را شکل می‌دهد، ما هم اگر خواستیم تمدن اسلامی داشته باشیم باید فلسفه‌مان را به صورتی کاملاً کاربردی تدوین کنیم. این‌هایی که می‌گویند فلسفه می‌خواهیم چه کار، این‌ها خواسته و یا ناخواسته مقابل تحقق تمدن اسلامی ایستاده‌اند و غرب را تثبیت می‌کنند، چون دو نگاه فلسفی بیشتر نداریم، یک نگاه که به مفاهیم و ذهنیات و اعتباریات رجوع دارد و یک نگاه که به وجود و حقیقت نظر می‌کند. در ضمن در قسمت پاسخ به سؤالات برگزیده در کد شماره‌ی 211 نیز عرایضی داشته‌ام . موفق باشید
1711
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام-مفهوم این مصراع بیت معروف حافظ که " گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند " چیست . مگر ملایکه غیر از سجده به آدم کار دیگری هم کردند و آیا این مصراع همان مفهوم سجده را میرساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملائکه‌ی، انوار الهی و مظهر اسماء حسنای خداوند‌اند و به اراده‌ی الهی طینت و ذات انسان را بر اساس عشق آفریدند و آن ساکنان حرم ستر و عفافِ ملکوت با انسان باده‌ی مستانه زدند تا جان انسان را به نور عشق الهی که همان امانت ولایت است، منور کنند. امانتی که آسمان نتوانست تحمل کند و انسان تحمل کرد، زیرا او «ظلوم و جهول» بود. ظلوم بود به نفس امّاره‌ی خود و جهول بود به غیر خدا و جز خدا چیز دیگری را در این عالم نمی‌شناخت. آری قرعه‌ی عشق‌ورزیدن مخصوص موجودی است که «ظلوم و جهول» است. موفق باشید
1714
متن پرسش
با عرض سلام ادب خدمت جنابعالی حتما سخنان دکتر عباسی را راجع به فلسفه شنیده اید که فایل صوتی ان در سایت پارسینه موجود است نظر جنابعالی در مورد ان سخنان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در جواب های 1651 و 1664 در رابطه با فلسفه و فلسفه‌ی صدرایی نکاتی عرض کرده‌ام به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
1715
متن پرسش
به نام خدا باسلام خدمت استاد عزیز من جوانی 19 ساله هستم . چند سوال برایم پیش آمده بود که می خواستم بپرسم .1 چند وقتی است که علاقه مند به مطالعه ی اشعار مولانا هستم .ولی جایی خواندم که نوشته بود آقای رجبعلی خیاط در عالم معنا دیده بودند که مولانا در آن عالم دچار مشکل شده اند و جایگاه خوبی ندارند می خواستم بدانم آیا خواندن آثار ایشان مشکل دارد2میخواستم نظر شما را راجع به استاد حسین الهی قمشه ای و نظرات ایشان نسبت به معارف اسلامی بدانم عذر می خواهم اگر وقت شما را گرفتم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مقام معظم رهبری در جمع شعرا در مورد مولوی فرمودند: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در جلسه‌ای که با شعرا داشتند فرمودند: مثنوی همان طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ اُصولِ الْدّین» است و گفتند مرحوم مطهری هم با من هم عقیده بود. ( دیدار با شعراء در سال 1387). مرحوم رجبعلی خیاط صورت ذهنی خودشان را در خواب دیده‌اند. آقای دکتر الهی قمشه‌ای نکات خوبی را می‌فرمایند. ولی دستگاه فکری خود را از عالمانی مثل حضرت امام یا علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیهما» بگیرید. موفق باشید
1707
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید. می خواستم ببینم نظر شما راجع به سؤال و جوابی که در مجلس بین دولت و نمایندگان صورت گرفت، چیست؟
متن پاسخ
درباره سؤال از رئیس جمهور آقای قاسم کیانی در سایت رجا نیوز می نویسد: طرح سؤال از رئیس جمهور با هر نیت و قصدی که کلید زده شد، بالاخره صبح روز چهارشنبه به مرحله اجرا رسید. در این جلسه چه از طرف سؤال کنندگان و چه از طرف رئیس‌جمهور، مطالبی عنوان شد که مطمئناً در روزهای آینده، مبنای تحلیل و بررسی ها بسیاری خواهد بود. بررسی عکس العمل های مردم ایران از نگاه جامعه شناختی سیاسی، به خوبی روشن ساخته است که در متُد تحلیل‌گری مردم ایران، هر اظهار نظر و عمل‌کردی در فضای سیاسی از سوی مسئولین، ابتدا با خط کش مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) سنجیده می شود؛ هر چند این موضوع بیشتر در مباحث کلان و اصلی کشور جاری است و قاطبه مباحث مطرح شده در مجلس از جنس مسائل فرعی، دسته چندم و گاهی جزیی بوده است. با توجه به این نکته به منظور بصیرت سنجی سؤال کنندگان و شخص رئیس جمهور، توجه به مطالبات و مواضع امام خامنه ای (مدظله) درباره برخی از مطالب مطرح شده در جلسه سؤال از رئیس جمهور می تواند ما را در شناخت صحنه و بازیگران آن یاری دهد. 1- بخشی از سؤالات، در مورد اظهار نظرهای چالشی از سوی دولت، طراحی شده بود. به عنوان مثال طرح مواضعی درباره مسئله حجاب از سوی شخص رئیس جمهور یا مسئله مکتب ایرانی از سوی برخی افراد حاشیه ساز و جریان نفوذی در درون دولت از جمله کلیدی ترین مسائل مورد اشاره سؤال کنندگان از شخص رئیس جمهور بود. حال در این رابطه مباحث و پرسش های متعددی مطرح می شود؛ پرسش هایی مثل اینکه آیا طرح مجدد این مسائل ضروری بوده است یا خیر؟ آیا این پرسش ها با نگاه به مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) طراحی شده است یا چنین ملاحظه ای در طراحی سؤال‌ها، کمرنگ بوده است؟ در ادامه، گزیده ای از سخنان رهبر معظم انقلاب خواهد آمد شاید برای دریافت پاسخ پرسش هایی از این دست، مناسب باشد: رهبر معظم انقلاب (مدظله) آبان‌ماه سال گذشته دیداری با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشتند. در این جلسه یکی از حضار، سخنانی در مورد موضوع مکتب ایرانی و مسئله حجاب، عنوان می‌کند؛ ایشان در این جلسه می‌فرمایند: «من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک‌هاست.» «من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد. بنده هم همین اعتقاد را دارم که آقای احمدی‌نژاد واقعا نمی‌خواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد» البته برخی از این نقل ها از سوی حاضرین به صورت زیر نیز بیان شده است: «من اعتقاد به نصح دارم. ... منتها مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.» «در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور می‌پذیرد و به آن عمل می‌کند» «بنده از همه دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با "دولت‌های گذشته" تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی کنند حاکمیت دوگانه درست کند. در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان این‌گونه نیست.» رهبر معظم انقلاب (مد ظله) در دیدار با اعضای هیئت دولت نیز در خصوص این مسائل فرمودند: «مسئله‌ى دیگرى هم که باز مطرح می‌شود و من به طور کلى عرض می‌کنم، این است: با این همه کارى که دولت دارد، سعى کنید دچار حاشیه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشوید. دولت دارد کار می‌کند، تلاش می‌کند، میدان هم براى کار بحمدالله هست، نیاز هم به کار هست. خب، یک میدان کارى وجود دارد، نیاز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده که اهل خطرپذیرى و وارد شدن در میدان‌هاى کار و با همه‌ى وجود کار کردن و وارد میدان شدن است؛ خیلى خوب، با این اوضاع و احوال، واقعاً شایسته و سزاوار نیست که حواشى‌اى به‌وجود بیاید؛ حالا چه حواشى‌اى که خود شما گاهى اوقات بى‌توجه به وجود مى‌آورید، چه آن‌هایى که دیگران به وجود مى‌آورند و شما هم تسلیم آنها می‌شوید؛ از این حواشى باید پرهیز کرد. نگذارید در فضاى کشور، در فضاى بین دولت و مردم، درگیرى‌ها و دل‌هره‌هایى به وجود بیاید که شماها را از کار باز بدارد. مسائل گوناگونى مطرح می‌شود. توصیه‌ى من این است که در زمینه‌ى علاقه‌ى به ایران، علاقه‌ى به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکى اینکه مهم‌ترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقه‌ى به ایران، این‌جورى تحقق پیدا می‌کند. ما در کشور زبان‌هاى مختلفى داریم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن کسانى که زبان‌هاى مختلف دارند، خودشان جزو مروجین درجه‌ى یک زبان فارسى هستند. بهترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى، ترک‌زبان‌ها نوشتند؛ این را من از روى اطلاع دارم عرض می‌کنم. ان‌شاءالله کردها هم می‌نویسند؛ حرفى نیست، ما استقبال می‌کنیم. محققین برجسته‌ى ترک‌زبان کشور، در طول دهه‌هاى گذشته، بهترین و قوى‌ترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى نوشتند. بنابراین نباید تصور شود که زبان فارسى نماد ملیت ایران نیست؛ چرا، هست. روى این موضوع تکیه شود. یا روى ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هیچ دوره‌ى دیگرى از دوره‌هاى تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض می‌کنم و این قابل اثبات است. گسترش کشور، پیروزى‌هاى بزرگ نظامى کشور، پیشرفت‌هاى عظیم علمى کشور در زمینه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه اینکه قبل از اسلام از این چیزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آن‌ها ناقص است، کم است. البته یک چیزهایى به عنوان گفته‌ها مطرح می‌شود، اما چیزهایى نیست که مستند باشد و کسى بتواند آنها را اثبات کند؛ اینها قابل اثبات نیست. اما آنچه که در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه کنید ببینید پیشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ایران در دوره‌ى دیلمى‌ها، در دوره‌ى سلجوقى‌ها، بعدها در دوره‌ى صفویه، و حتى در این وسط، در بخشى از دوره‌ى حاکمیت مغول چگونه است. مغول‌ها به ایران که آمدند، ایرانى شدند و تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفتند؛ کمااینکه به هند که رفتند، هندى شدند. چه کارهاى برجسته و عظیم علمى و فرهنگى و هنرى در این دوره انجام گرفته. اگر کسى می‌خواهد از ایران و ایرانى‌گرى حمایت کند، خب، ایران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است، هم جلوى چشم است؛ کتابش جلوى چشم است، معمارى‌اش جلوى چشم است، نشانه‌هاى علمى‌اش جلوى چشم است؛ تاریخش تدوین‌شده و روشن است.» از آن‌جایی که برخی از این مسائل و انتقادها از سوی امام خامنه ای (مدظله)، به عنوان مسائلی فرعی و جزیی، مطرح شده است، مناسب است، مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) در مورد پافشاری بر طرح چنین مسائلی را ببینیم. لازم به ذکر است این بیانات توسط امام خامنه ای (مدظله) برای پایان دادن به جنجال بر سر موضوع دوستی با مردم اسرائیل از تریبون نماز جمعه مطرح شده است: «یکى از چیزهایى که براى کشور ما حقیقتاً مهم است این است که مردم احساس امنیت سیاسى و روانى بکنند؛ فضاى روانى جامعه دچار التهاب نباشد. سعى می‌کنند التهاب‌آفرینى کنند؛ این هست. این، جزو سیاست‌هاى مخالفان نظام جمهورى اسلامى است. البته خود ما هم گاهى اوقات، نادانسته این التهاب‌ها را افزایش می‌دهیم. من توصیه می‌خواهم بکنم - حالا مردم عزیز ما بحمداللَه از بسیارى از کارهایى که در این زمینه انسان مشاهده می‌کند، برکنارند. مردم نگاه می‌کنند به بعضى از گفت‌وگوها و بگومگوهاى بی‌جا و بی مورد که گاهى در بین نخبگان سیاسى مشاهده می‌شود؛ نگاه مردم نگاه رضایت‌مندانه نیست. این را ما از مراجعات مردم به‌خوبى می‌فهمیم - ...یک نفر پیدا می‌شود درباره‌ى مردمى که در اسرائیل زندگى می‌کنند، اظهار نظرى می‌کند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است... حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‌العمل‌هایى هم در مقابل آن نشان داده می‌شود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى این‌جور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‌آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست... خوب، این حرف خطایى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله‌ى التهاب قرار داد. من خواهش می‌کنم از همه، این‌جور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى می‌شود؛ مطلبى گفته می‌شود - وسیله‌اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‌سازى و مسئله‌آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‌اى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.» 2- سؤال کنندگان از رئیس جمهور در بخش دیگری از سؤال‌های خود، خواستار پاسخ‌گویی رئیس جمهور در مورد برخی از عمل‌کردهایش شدند. برای مثال مطرح کردن مسائلی مثل عزل وزیر اطلاعات و تأخیر در مورد حکم ابقای وی و همچنین شبهاتی از خانه نشینی رئیس جمهور، از شاخص ترین مسائل مطرح شده در این زمینه از سوی سؤال کنندگان است. در ادامه موضع امام خامنه ای (مدظله) در این مورد را نیز خواهیم دید. رهبر معظم انقلاب (مدظله) طی سخنانی نزدیک به زمان وقوع مسائل مطرح شده بالا بیاناتی داشتند که با فرض شخصی نگارنده، ممکن است به موضوع خانه نشینی رئیس جمهور ارتباط داشته باشد، ایشان در یکی از این بیانات خود می فرمایند: «باید از هر کار و اقدامی که موجب پای‌کوبی و جنجال دشمنان می شود، و دوستان را نیز ناراحت می کند، پرهیز شود.» این ارتباط دهی نگارنده از آن جهت است که پس از این سخنان، شخص رئیس جمهور در جلسه هیئت دولت حاضر شدند و سخنانی بیان داشت که بیشتر دارای مضامین محوریت ولایت، و ولایت پذیری ایشان بود و با این سخنان، تقریباً آبی به آتش دشمنان ریخت. در بخش دیگری از سؤالات، طراح سؤال مسئله تأخیر ابقای وزیر اطلاعات را به نوعی مخالفت رئیس جمهور با حکم رهبری تلقی کرده بودند. امام خامنه ای (مدظله) در مورد مسئله عزل وزیر اطلاعات که رسانه های غربی برای القای حاکمیت دوگانه در کشور تبلیغات بی امانی داشتند، چنین فرمودند: «رهبری هیچ‌گاه بنای دخالت در تصمیم ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آن‌جایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است... در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است... نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است... و من می‌خواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثت‌هاى سیاسى و تفتین‌هاى سیاسى می‌خواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد... شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آن‌چنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیل‌ها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرف‌هاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور می‌توانند، حمله کنند.... بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیم‌هاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیت‌ها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آن‌جایى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت می‌شود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر این‌جورى بود؛ انسان احساس می‌کند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار می‌گیرد، تفویت می‌شود؛ خب، انسان وارد می‌شود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوق‌هاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده می‌کنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند...عرض من به عناصر داخلى، به مردم دل‌سوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمان‌ها ذره‌اى منحرف شود. » 3- بخش دیگری از سؤالات در مورد مسئله تعامل دولت و مجلس مطرح شد. در این بخش سؤال کننده معتقد بود دولت در مواردی به قانون مجلس کم توجهی نشان داده و یا قانون مجلس را معطل کرده است. در ادامه به بیانات امام خامنه ای (مدظله) اشاره خواهیم کرد که در آن، به مسئله تعامل دولت و مجلس، اشاره شده است. این سخنان در جمع نمایندگان مجلس در تاریخ ۱۳۹۰/۰۳/۰۸ بیان شده است: «مطلب دیگر هم همین توصیه‌اى است که من همیشه دارم و آن، هم‌افزایى با قوه‌ى مجریه است -قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضائیه، لیکن عمدتاً قوه‌ى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوه‌ى مجریه است- باید هم‌افزایى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد؛ این در بیرون، روى مردم، خیلى تأثیراتش بد است. گاهى دیده می‌شود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده می‌شود. خب، حرف که زده شد، پرتاب شد دیگر. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش به‌آسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید می‌کند. امروز مسئولین دارند تلاش می‌کنند، کار می‌کنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعف‌ها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعف‌ها را هم بدانم که خیلى‌هاى دیگر ندانند. با وجود این ضعف‌ها، آن چیزى که امروز در قوه‌ى مجریه وجود دارد، یک شاکله‌ى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام می‌گیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصل‌الخطاب است براى عمل دولت، هم گرایش‌هاى دولت و تشخیص‌هاى دولت یک اشاره است به قانون‌گذار براى کیفیت قانون‌گذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. من نماینده‌ى مجلس هم بودم، رئیس دولت هم بودم؛ من هر دو جا را تجربه کردم. در طول این سال‌هاى متمادى هم، هم مجالس را دیدم، هم دولت‌ها را دیدم. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. اگر این شد، معنایش این نیست که مجلس استقلال ندارد. بعضى‌ها که شاید می‌خواهند سر به تن این مجلس هم نباشد، آدم مى‌بیند که شده‌اند دل‌سوز استقلال مجلس: آقا مجلس استقلال داشته باشد! این هیچ منافاتى با استقلال مجلس ندارد. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى می‌تواند عمل کند، چه جورى بهتر می‌تواند عمل کند، چه جورى آسان‌تر می‌تواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ این ممکن است، هیچ اشکالى هم ندارد. از آن طرف هم وقتى قانون تهیه شد، منجز شد، دولت موظف است با همه‌ى وجود، با همه‌ى قوا، بدون بهانه‌گیرى، طبق آن قانون عمل کند. دو طرف قضیه، این‌جورى است؛ یعنى هر دو می‌توانند به هم کمک کنند، هم‌افزایى کنند؛ این لازم است، این باید انجام بگیرد. اگر چنانچه از هر دو طرف یک بهانه‌هایى اتفاق افتاد؛ این طرف گفت نه، این قانون را چون دولت این‌جورى می‌خواهد، ما نمی‌کنیم؛ آن طرف هم گفت چون این قانون، این گوشه‌اش کج است، ما هم زیر بار نمی‌رویم؛ خب، این که نمی‌شود؛ اوضاع مملکت نمی‌چرخد. رفق، خوب است... آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.» در بیاناتی دیگر ایشان می فرمایند: «... بى‌دلیل گزارش‌هاى رسمى مسئولان برجسته‌ى نظام را زیر سؤال نبرند. هم در قوه‌ى قضائیه این حرف هست، هم در قوه‌ى مجریه این حرف هست، هم در قوه‌ى مقننه این حرف هست. زیر سؤال بردن فعالیت‌ها، زحمات را ضایع می‌کند. انسان مى‌بیند این ایام در مورد آمارهاى قوه‌ى مجریه خدشه می‌کنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوه‌ى قضائیه خدشه می‌کنند، در مورد اقدام‌هاى مثبت و فعالیت‌هاى خوب قوه‌ى مقننه و مجلس القاء شبهه می‌کنند؛ این، اعتماد مردم را از بین می‌برد... البته در مواردى ممکن است یک آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ این را نباید تعمیم داد و شبهه کرد؛ این، اعتماد مردم را از دستگاه‌هاى نظام، از بدنه‌هاى نظام سلب می‌کند، ضایع می‌کند. مسئولین به این نکته توجه داشته باشند. بنابراین، این اعتماد هم خیلى مهم است.» در پایان باید اشاره کنیم که امام خامنه ای (مدظله) در پیامی به مناسبت آغاز به کار مجلس هشتم در مورد وظیفه نظارتی مجلس که یکی از مصادیقش همین جلسه سؤال از رئیس جمهور است، می فرمایند: «دو عنصر نظارت و همکاری صمیمانه،‌ در تعامل با قوای دیگر، باید دو بخش تفکیک ‌ناپذیر باشند. مسئولیت نظارتی مجلس هرگز نباید به دست اهمال سپرده شود،‌ اما هرگز هم نباید نظارت مجلس به معنای رقابت با دولت و نشنیدن نیازها و ضرورت‌ها و تنگناهای آن شمرده شود. محور کار و عمل در کشور و نماد داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی، عمدتاً قوه‌ی مجریه است. همه باید به آن کمک کنند و هرگاه دولتی بانشاط بیشتر و همت بالاتر و ارزش‌گرائی قوی‌تر در صحنه است، این کمک باید مضاعف شود. متقابلاً‌ دولت باید مجلس قانون‌گذاری را راهنمای عمل خود بداند و به قوانین مجلس،‌ یک‌سره پایبند باشد و از آن تخلف نکند. بر سر دوراهی‌های اختلاف ‌نظر، کارشناسانی از دوطرف، گره را بگشایند و راه درست را پیش پای هر دو طرف باز کنند.»
1702
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز با توجه به اینکه می فرمایید مشکل این تمدن جدید این است که با نگاه تغییر به طبیعت نگاه می کند ودائم در صدد عوض کردن صورت آن است واین را ناشی از نگاه اشتباه این تمدن به عالم وآدم می دانید پس اینکه قرآن می فرماید ما آسمانها را برای انسان مسخر کردیم وآنها در خدمت انسان قرار دادیم یعنی چه؟ ودر تایید اینکه انسان دائم در طبیعت تغییر ایجاد می کند واین تغییرات هم روز به روز بیشتر هم می شود مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه 28 سوره بقره مطالبی دارند که ظاهرا این تصرف در طبیعت را موافق قرآن وبر اساس کلام صدق الهی می دانند جمع این عبارات با نقد مدرنیته چطور ممکن است؟ از توجه شما بسیار ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همان‌طور که در جواب سؤال 1697 عرض کردم تفاوت در رویکردها است. موفق باشید
1694
متن پرسش
سلام علیکم استاد خداقوت برای رفع شبهات نوجوانان و شک و تردید های انان در مورد خدا و پیامبران و... چه کتاب یاکاری را پیشنهاد میدهید و همچنین برای ساختن پایه های اعتقادی ایشان. چون معمولا کودکان و نوجوانان از بجث هایی که بزرگ تر ها در مورد مسائل اعتقادی میکنند چیزی سر در نمی آورند در حالی که فکر میکنم انها به درک درست این اصول بیشتر نیاز دارند یا به عبارتی بزرگتر ها چگونه میتوانند با انها صجبت کنند که انها متوجه شوند با تشکر موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده با توجه به فرمایش شما کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» را تنظیم کرده‌ام. موفق باشید
1693
متن پرسش
بسمه تعالی،سلام علیکم استاد گرامی و عزیز . چیزی در دلم است که به صورت 2 سوال میپرسم،1- بنده کتاب های شما را خواندم و چیزایی دستگیرم شد اما نه یادداشتی برداشتم و نه دقت فراوانی کردم،آیا باید از اول سیر مطالعاتی را طی کنم یا خیر؟2- زندگی بنده کاملا در رفاه است،هیچ احساس مشکل نمیکنم،اصلا مشکلی در زندگی نمیبینم،نمیدانم این رضایت من است از دنیا یا بی میلی خداست از من؟آیا خدا صلاح من را در این زندگی میداند یا از من بدش می آید؟؟ 3- آیا این مسیر به بهشتی که در اون بهشت ائمه باشن ختم میشه؟اگر توصیه ای در زمینه نحوه زندگیم دارید با گوش جان میشنوم.عذر خواهی بنده را بپذیرید که وقت گرانبهاتون را گرفتم.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با آرزوی توفیق برای حضرتعالی، در جواب سؤال اول‌تان عرض بنده آن است که چون روش بنده حضوری است، اگر همچنان ادامه داده‌اید، سیر را ادامه دهید، بدون آن‌که بخواهید برگشت کنید و سعی‌تان آن باشد که در مطالعه‌ی کتاب‌ها قلب شما در صحنه باشد إن‌شاءالله نتیجه می‌گیرید. 2- شما راضی به رفاهی که پیش آمده است نباشید ولی سعی کنید از شرایط پیش‌آمده به عنوان یک فرصت استفاده کنید. 3- وقتی در مسیر حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قرار گرفتیم، مثل نور بی‌رنگی خواهیم شد که در ذیل نور بی‌رنگ شدیدتر قرار دارد و وعده‌ی امام صادق«علیه‌السلام» در این رابطه چنین است که ما از نور خدا آفریده شده‌ایم و شیعیان از نور پایین‌تر آفریده شده‌اند. روز قیامت عالی با دانی به هم می‌پیوندند و در این موقع حضرت بین دو انگشت سبابه و میانی جمع نمودند و فرمودند: مانند این دو انگشت: «قَرَنَ«علیه‌السلام» اَصْبَعیه السبابه و الوسطی»(بحارالأنوار، ج 25، ص 21). موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!