بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30395
متن پرسش
سلام علیکم: طبق شنیدهام از فضل و کرامت علامه می‌خوام درخواست کنم ایشون یک پند با نصیحت برام به عنوان زکات علمشون اینجا بگن، من یک آدم معمولی و گناه کارم و پندشون در حد فقهی با صالحین نباشه. شاید گره ای از گره های زندگیم باز کنه در پناه حق باشن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری عزیز! از او که نصیحت می‌خواهی، آیت الحق جناب آیت الله حسن‌زاده آملی هستند که در کتاب «الهی نامه»شان از خدا می‌خواهند که «حَسن‌شان کرده است، اَحسن‌شان کند». در حالی‌که بنده طاهرزاده اصفهانی هستم که دربه ‌در به دنبال طهارتم، چه رسد به «حَسن‌بودن»!! به هر حال به ما گفته‌اند: «تا عقل و فضل بینی، بی‌معرفت نشینی/ یک نکته‌ات بگویم، خود را مبین که رستی». موفق باشید

30367
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. پیشنهاد شما برای بررسی مبانی تفکر غرب در مواجهه با اسلام برای بررسی در گعده دانشجویی که دانشجویان مهندسی هستیم برگزار کنیم چه کتابی است؟ پیشنهاد اولیه کتاب مبانی توسعه تمدن غرب شهید آوینی بود، حال خواستم نظر شما را نیز بدانم. با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است و کتاب خوبی را هم انتخاب کرده‌اید. مرحوم شهید آوینی بحمدالله مطالعات بسیار خوبی در رابطه با فلسفه‌ی غرب دارد و اشاراتی که می‌کند همه مبتنی بر تحقیقات خوب علمی است. موفق باشید

30355
متن پرسش
یه استفتاء بگیرید که مدتی است یه کلاس هفتگی تو مباحث سیاسی و فرهنگی تو مسجد تشکیل شده تو یکی از اتاق های مسجد که بعضاً هم زمان میشه با برنامه های عبادی مسجد آیا این همزمانی ایرادی دارد یا خیر؟ و پیشنهاد دهید. لطفاً نظرتان را مرقوم فرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید به مرجع تقلید خود رجوع فرمایید. موفق باشید

30343
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر: چند سوال در مورد چینش نظام عالم و تفسیرات ابن عربی داشتم. سوال اولم این هست که ابن عربی آسمان های هفتگانه را با اسم پیامبران تطبیق می‌دهد و این آسمان ها را از آسمان ماه تا آسمان کیوان نشان می‌دهد چطور این موارد را در کشف شهود دیده که با هیئت قدیم که اشتباه بوده تطبیق می‌دهد؟ یعنی صحت شهود و کشف در اینجا چه می‌شود؟ در ضمن عالم را با حروف تطبیق می‌دهد و می‌گوید آفرینش خداوند منطبق با حروف است و هر حرفی مرتبه ای دارد. پس زبان فارسی یا چینی و... که چندین حرف بیشتر دارند مراتب هستی از نظر او را باطل نمی‌کند؟ در این سوال هم منظورم به صحت کشف برمی‌گردد. سوال سومم این است که در جایی برای توضیح قاعده الواحد و فهم فلاسفه این را می‌گوید که خدا می‌تواند محال عقلی را انجام دهد چون ورای عقل است و حکم عقل از اوست و می‌گوید خدا می‌تواند شتری را از ته سوزن رد کند و اینجا ورای عقل است. این سخن چگونه تفسیر می‌شود؟ و منظور او چیست؟ ممنونم از سایت خوب شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان‌که قبلاً عرض شد در نگاه دینی اعم از آیات و روایات و نظر عرفا، آسمان غیر از آسمان‌هایی است که در علم هیئت مطرح بوده ۲. موضوع علمِ حروف که ابن عربی در ابتدای فتوحات آورده اساساً دستگاه دیگری است غیر از آن‌که موضوع تعداد آن مطرح باشد. نکات بسیار دقیقی در آن‌جا مطرح است. ۳. بحث در نظام‌های مختلف است که آیا عقل در کدام نظام، عقل است که بحث آن مفصل است. مثل منطق صوری که در کدام نظام عقلی منطق است. در حالی‌که در نظام منطق دیالکتیک دیگر نگاهِ منطق صوری جایگاهی ندارد. موفق باشید

30340
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز مقداری از بحث حرکت جوهری را با توجه به کتاب شما برای عزیزی که رشته تحصیلی اش، تجربی هست بنا به درخواست خودشان می‌گفتم. سوالی کرد که ذهنم مشغول شد. پرسید مگر در مورد عالم ماده حرف نمی‌زنیم پس چرا جوهر یا حرکت جوهری مشهود و ملموس نیست مگر ماده نیست چرا باید در مورد عالم ماده وجه عقلانی ای مطرح باشد؟ ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع جوهر، یک موضوع عقلی است که با نظر به حرکتی که در عالم ماده می‌یابیم، متوجه‌ی آن می‌شویم. لذا بنا نیست امرِ عقلی، محسوس باشد. به همین جهت جناب صدرا در مورد حرکت فرمود: حرکت، محسوسی است به کمک عقل و یا معقولی است به کمک حس. موفق باشید

30327
متن پرسش
سلام به استاد گرامی: حتماً در جریان هستید که عده‌ای در شهر اصفهان در روز ۲۲ بهمن شعار توهین آمیز بر علیه رئیس جمهور دادند. با این‌که بنده به شدت نسبت به اعمال و افکار آقای روحانی ناراحت هستم ولی فکر می‌ کنم این کار خوبی نبود. ولی بعضی از دوستانی که طرفداری از انقلاب و رهبری می کنند به صورتی آن کار را یا تأیید می کنند و یا رد نمی کنند. نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی ما دیدیم و شنیدیم که اخیراً رهبر معظم انقلاب در آبان‌ماه انتقاد را غیر از هتک حرمت دانستند و افزودند: «هتک حرمت در میان مردم حرام است و نسبت به مسئولان بیشتر، بخصوص در میان مسئولان بالای کشور.»  و در آن صحنه این افراد مستقیماً خواسته یا ناخواسته مقابله‌ی مستقیم با رهبر انقلاب کرده‌اند و کار تا آن‌جا ظالمانه است که دشمنان انقلاب از یک طرف خوشحال شدند که چگونه سخنان رهبر انقلاب حتی در بین طرفداران‌شان نافذ نیست و به خوبی با نفوذ در جمع مدعیان طرفدار رهبری می‌توان برنامه‌ای علیه رهبری شکل داد. و از طرف دیگر بسیاری از مردم ایران نسبت به جبهه‌ای که این افراد، خود را به آن جبهه منتسب می‌کنند، بدبین می‌شوند و اگر باز دوباره ما در انتخاب آینده شکست خوردیم، ریشه‌اش را باید در چنین تندروی‌های سیاهی دانست که به اسم نیروهای انقلاب، بهانه‌ای این‌چنین خطرناک به دست رسانه‌های بیگانه می‌دهند. حقیقتاً هرچه تا حال ضربه خورده‌ایم، از دشمنان بیرونی نبوده، از ظلمی است که این افراد نادان بر سر ما می‌آورند. حرکات این‌ها را مقایسه کنید با سعه‌ی صدر رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» که موجب دلگرمی و امیدواریِ بسیاری از مردم حتی مردم عادی شده است. آیا مردم نباید نگران باشند که آینده انقلاب ممکن است به دست این افراد بیفتد؟!! باز به یاد سخن سردار جان‌ها افتادم که فرمود: «رهبر انقلاب مظلوم است». آری! بین کسانی مظلوم است که مدعی طرفداری از آن مرد الهی هستند و باز مظلوم است نزد کسانی که این کار را در راستای دفاع از سخن مقام معظم رهبری تقبیح می‌کردند و نکردند. مگر رهبر معظم انقلاب نفرمودند: «باید حرمت رؤسای سه قوه و مسئولان کشور که در عرصه خدمت رسانی به مردم هستند، حفظ شود.» یا این افراد، کاری به آنچه رهبر معظم فرموده‌اند ندارند و اساساً سخن ایشان را دنبال نمی‌کنند و نسبت به سخن رهبر انقلاب جاهلند، که چرا خود را به ایشان نسبت می‌دهند. و اگر می‌دانستند رهبر انقلاب چنین امری فرموده‌اند، باید پرسید پس چرا امر ایشان را زیر پا گذاشتند؟ آیا شایسته نیست که قلب انسان نسبت به کار این افراد جریحه‌دار شود؟! از آن جهت که این کار، مقابله‌ی مستقیم با اصل و مبنای نظام است؟ موفق باشید   

30326
متن پرسش
سلام: نظر شما در مورد این شرح از غزل حافظ چیست؟ اهل عرفان مانند مرحوم حاج اسماعیل دولابی و آیت الله یعقوبی قائنی در شرح این بیت حافظ که «نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش» می گویند: منظور رجب و شعبان و رمضان است. در نظر اولیه، این سخن حافظ در همین غزل که «منتظر رحمت می باش» با توصیفات مکرر از این سه ماه که گفته می شود مملو از رحمت و غفران الهی هستند سازگار است. اما باید شواهد بیشتری برای این تأویل عرفانی یافت. معنای اولیه این بیت این است که سه ماه می بخور و بقیه سال از می پرهیز کن و بیش از این زیاده روی نکن. اما اگر پارسایی را نزد حافظ بهتر درک کنیم باید گفت معنای کامل این است که سه ماه می بخور و بقیه سال اثرات این می پرستی را از باطن به ظاهر بیاور. منظور از پارسایی در اینجا زهد ریایی نیست که در تقابل با رندی است بلکه وقتی حافظ در پایان این غزل می گوید: «معاشر رندان پارسا می‌باش» منظورش پارسایی است که با رندی سازگار است بلکه از «عشق و می» ناشی می شود. در طریقت حافظ شریعت و مقام ظاهر دو معنا دارد یکی در تقابل با طریقت است و دیگری ادامه و وامدار طریقت است. یکی زهد است و دیگری پارسایی. پارسایی باید طوری تعریف شود که با رندی سازگار باشد و آن ظهور و بروز آن جلوه از رند است که ظاهر را نگه می دارد و از طریقت به شریعت می رسد. معمولاً شارحان مراقبات رجبیه به مقایسه این سه ماه با هم می پردازند ولی حافظ و عرفایی دیگر، علاوه بر این مقایسه، به مقایسه این سه ماه با بقیه سال توجه می کنند. اگر یک سال را به چهار سفر سه ماهه تقسیم کنیم یک سفر سه ماهه از آن «می پرستی» است و می توان اسفار اربعه را در سال تعریف کرد و نگذاشت که همه سال فقط در سفر اول صرف شود. بلکه عرفان کامل آن است که سالک فقط در مقام مستی نماند و دوباره به پارسایی برگردد. این همان مقام رندان پارساست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است. بنده هم در عرایض خود نسبت به سه ماه مذکور همین مطلب از آن غزل را شاهد آوردم. آری! «سه ماه میّ خور و نُه ماه پارسایی کن». موفق باشید

30331
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: نظر حضرتعالی درباره استاد کاظم محمدی و حسین حیدرخانی که از مکتب کبرویه هستند چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی از اساتیدی که می‌فرمایید، ندارم. موفق باشید

30329
متن پرسش
جناب آقای طاهرزاده سلام علیکم: فایل صوتی صحبت آقایان وطن فدا، عبدالکریمی و شهرستانی به همراه تقریری نقد و کوتاه از شما به دستم رسید. با شنیدن صحبت آقایان محترم به انضمام تقریر شما، برآن شدم آنچه پیشِ روست را عیان کنم. می دانم چنانچه انسان صاحب همّ باشد، هرگز بریده از دیگری نیست اما من به خود دیگر این همّ را این گونه و در گفتگو دنبال نکرده ام بلکه می دانم هر چه شود من تهِ چاه دیگری ام هستم. سخنم را با رجوع به پرسش و پاسخی که بواسطه ی یکی از مخاطبین شما عرضه داشته شده است، آغاز می کنم. سلام بر استاد گرامی: و با سلام به آن رفیقی که از جنابعالی «وداع» کرد؛ پیرو سؤال و جواب شماره 22474 خواستم نکاتی را در خطاب به ایشان عرض کنم. بنده آن روزهایی که کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» را مطالعه کردم در این تصور بودم که همه‌ی آن‌چه باید به‌دست آورم را، خدا به من داده است. تا این‌که با برهان صدیقین و کتاب «خویشتن پنهان» و بحث‌های معاد شما روبرو شدم و دیدم عجب میدانی است میدان معارف اسلامی. تصورم این بود که دیگر بهتر و بالاتر از این نمی‌شود تا بالاخره با شرح شما در کتاب حبّ اهل البیت و کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود» روبرو شدم. در پیش خود گفتم خدایا! آیا بشر بعد از چنین نگاهی به اهل البیت، جایِ دیگری هم می‌تواند برود و باز کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» پیش آمد تا بفهمیم امروزه راه اهل البیت چگونه می‌تواند ادامه یابد. خدا می داند با مطالعه آن کتاب احساس کردم در مغز عالم قرار دارم و همه چشمه هایی که باید بر روی انسان گشوده شود از طریق «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام» پیش خواهد آمد و این علاوه بر مباحثی بود که شما در کتاب های مربوط به انقلاب اسلامی نمودید. همچنان با کتاب سلوک بسر می بردم و می برم که با مباحث «گوش سپردن به ندایِ بی صدای انقلاب اسلامی» روبرو شدم و متوجه گشتم در بستر سلوک ذیل شخصیت امام، راهی به سوی عالم معنا به صورتی گشوده می شود که دیگر می توان به چیزی گوش سپرد که آن قصه حقیقت این تاریخ است و در ساحتی می توان وارد شد که ثمره همه آن چیزی است که انقلاب اسلامی به بشر این تاریخ عطا کرده است. این سخنانی است که بنده از خود شما آموختم. سؤال من از آن رفیق عزیزی که بنا دارد با شما وداع کند آن است که (تو در آینه این تاریخ به کجا خواهی رهسپار شوی که در آن جا صدایی حقیقی تر از صدای انقلاب اسلامی به گوش می رسد). این سخن بنده بود با آن رفیق. نمی دانم می توان گفت نکند آن رفیق انتظار دارد شما با نظر به مشکلاتی که مردم را فرا گرفته است در امور جزئی وارد شوید. نظر شما چیست؟ - باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این‌که انسان متوقف در شخص و شخصیتی نشود، چیزِ پسندیده‌ای است. عمده آن است که کمک کند و بگوید: «رهسپار چه میدانی است» تا بقیه را نیز به وسعتی که او بدان دست یافته است، وارد کند. هایدگر از استادش هوسرل در رابطه با پدیدارشناسی عبور کرد و نشان داد که پدیدارشناسی استادش هنوز در گردونه‌ی سوبژکتیویته است و با این کار، خدمت بزرگی به ما نمود تا بفهمیم که پدیدارشناسی اگزیستانسیالِ ما می‌باشد و برای ما شبکه‌‌ای از حضور با پدیده‌ها پیش می‌آورد. و چه خوب بود که در این شرایط تاریخیِ تفکر، گفتمانِ این نوع عبورها به میان آید تا هرچه بیشتر به صورت حضوری و وجودی با حقیقتِ دوران که انقلاب اسلامی است مرتبط باشند. بنده هم نمی‌دانم که آیا چنین انتظاری از من هست که در امور جزئی و موسمی وارد شوم، در حالی‌که تجربه‌ی سه دوره‌ی مدیریت، بنده را متوجه کرد که اگر به صورت زیربنایی مسائل خود را حل نکنیم و معارف لازم را به میدان نیاوریم باید به گفته حافظ «چو بید بر سر ایمانِ خویش می‌لرزم» مصداق ما باشد. موفق باشید. در توجه به صحبت آقایان محترم (وطن فدا، عبدالکریمی و شهرستانی) و همچنین پرسش و پاسخ آن مخاطب گرامی با جنابعالی، تا حدودی چرایی این پنداشتها از خویش را دریافتم. من نمی دانستم در این نقشه، راه بدین سان واضح است و مهیّا و ما، از بی چشمی پیِ خود می گردیم. نمی دانستم آب این چنین در دست است و ما دیوانگان به خودآزاری مفرط گرفتار آمده ایم. نمی دانستم می شود عطش را حلوا حلوا کرد و عمری در خیالِ آب به اشارت زیست. میان کدامیک از اینان دیگر تفاوتی ست؟ آنکه ندایِ سنت و مدرن و پس و پیشش را سر می دهد یا آنکه در ایستگاه فروبستگی و گشودگی سخن می گوید؟ دل ما در وقوع می تپد و حالا هر چه می شنویم از خیالِ آب، آب می خورد. اما بی چاره به بی راهه می زند. دیر هم بشود، دستْ خالی را به خیال، خوشتر می دارد. اینک ناشکیبایی و تعجیل در تعیین تکلیفِ همه، گویا مرز میان مرزبانی انقلاب و اثباتِ آن را به آشوب انداخته است. تعجیل با اثبات، پیِ تمایز است و با تمایز امان می گیرد. تیغ تعجیل، تند است. راه را می بُرد. متانتِ چشم به راهی، راه می شود اما به خنجر و در سینه. سینه را می شکافد از پیِ راه. ایستاده، این پا و آن پا میز گفتگو را در حرارتِ سینه تبر می زند. دیگر با جوهر سرد حاضر نمی شود بلکه این آتشِ اشک و خون است که یکی در میان سخن می گوید و می سوزد و به قدرِ مرگ، لحظه به لحظه تاب می آورد. تعجیل؛ به اثبات شکم سیر می کند و پاسداشت؛ گرسنه و نزار، چشم به راهی را فرا می خواند. شاید حقیقت قبل از زبان به دست هایمان نگاه می کرد. دست کشیدن از مفهوم، دست کشیدن از همه ی داشته هاست و تعجیل، دل به دست و پیمانه ی خالی نمی دهد. نیک می دانم نمی شود انسان بود و به این بی چارگی خوی گرفت و به صرافت نیفتاد. اما یوسف هم تهِ آن چاه است و از برادارن تهی تر. پیغامبران هم اگر به معجزه خواندند در برابر حقیقت سابقا بر دیگری عاجزند. با این همه؛ بانگِ گشودگی چطور دست از نهیبِ فروبستگی ها می شوید وقتی همه در یک چاه نشسته اند؟ و این بی صبریِ تعجیل، آه از تعجیل که در آن یا باید سر به دروازه ی گشودگی ها خم کرد، یا به موج ساختارها پیوست، یا از آن طرف، حظّ ِ نبودن را بُرد. در غیر این صورت صلاحِ خسروان آن است به دعوت و میانجیگری دلسوزان، رنج و اندوه را «دغدغه» نام نهند و سرها را به بند مناسبات و حوالاتش گردن زنند. آنکه نیهیلیسم را به ذره ذره چشیده باشد، لابد باید بداند نیهیلیسم وضع پلید و تأسف بار یا فحش و دشنام نیست که در طرف مقابل، شایسته و پسندیده باشد از آن عبور کنیم و با آن به فاصله افتیم. به یُمن نیهیلیسم است که دریافته ایم حقیقت کمر شکن است و آذوقه ی راه نیست که مبادا رهرو به ضعفِ بنیاد گرفتار و درمانده شود و در انتها؛ در خیال فترت، قوتِ فقر بمکد. زکریایِ سخن به یحیی نشانه خواست و مهر سکوت بر زبان مردِ اراده ی الهی، تمام آن بشارت بود. می شود در اراده ی الهی به گنگِ سکوت افتاد اما پاسدار حقیقت ماند. می شود اراده ی الهی به سستیِ عافیت نرود اما جرعه ی تلخ ناچاری را به مژده ی بشارت سرکِشد. نوش باد بی چارْگان را. تا آن روز...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا ما را عهدی هست؟! عهدی که بتوان آن را عهد دانست؟! در نسبت با آن عهد در کجا هستیم؟! بیگانه با آن؟ و یا بر سرِ پیمان با آن همچنان حاضریم؟ در آقای عبدالکریمی هرچند دوست دارند همه را دوست داشته باشند، ولی معلوم نیست چرا و بر اساس چه عهدی؟!! آیا صِرف ایرانی‌بودن برای این دوست‌داشتن کافی است؟ آقای شهرستانی مانده‌اند چکار کنند، باید در مورد ایشان عجله نکرد. آقای وطن‌فداء نسبت به عهد خود سرزنده است و آرام‌آرام به پهن‌دشت‌های وسیعی که آقای شهرستانی بنا داشتند برسند، و هنوز نرسیده‌اند؛ می‌رسد. آیا ما را عهدی هست؟! نسبت به آن عهد، کجا هستیم تا بقیه را به جرم آن‌که بر آن عهد وفاداریم، اتّهام یهودی‌گری نزنیم. عجبا! اگر بر عهد اصیلی اصرار شود و در مسیر سنت انبیاء کوتاهی نکنیم، ما در تعصب یهودی‌گری هستیم؟ و خود را امت برگزیده پنداشته‌ایم؟ در حالی‌که آموزه‌های دینی آنچنان آغوش ما را گشوده کرده است که صد لعن و نفرین بر داعشی‌گری می‌فرستیم، اما از ترسِ یهودی‌گری، از عهدِ خود پای بیرون نمی‌نهیم. آری! همه را باید دوست داشت، اما این را هم در بستر عهد دینی شکل می‌دهیم تا نسبت به عهد خود بیگانه نباشیم. موفق باشید 

30310
متن پرسش
عرفا قایلند که در صقع ربوبی اسما به واسطه تعین اول و به ویژه تعین ثانی متاخر از مقام ذات دارای کثرت حقیقی اند ولی این کثرت به گونه ای نیست که به وحدت آن مقام خدشه ای وارد کند. برای مثال هم حالت ذهن یا فکر برای نفس انسان را ذکر می کنند و اینکه گر چه فکر متاخر از ذات نفس است ولی در عین حال وحدت حقیقی با آن دارد و اینکه گویا خداوند در آن مرتبه در حال فکر کردن در نفس خود است. برخی احادیث در منابع معتبر مثل حدیث خلق اسما توسط خداوند در اصول کافی نیز ممکن است صحه ای بر این نظر باشد. البته این احادیث متواتر نیستند و قاعدتا به تنهایی قابل استناد در اصول دین نیستند و محدثی مثل علامه مجلسی آن‌ را از احادیث متشابه می داند. علی ای حال از نظر تحلیل عقلی این کثرت و این وحدت در صقع ربوبی قابل تعقل نمی باشد یعنی یکی شی که دارای وحدت حقیقی است متکثر هم باشد قابل دفاع عقلانی نمی باشد (زیرا جهت کثرت و وحدت یکی فرض شده و بر یک موضوع واحد از جهت واحد دو محمول متضاد قابل حمل نیست) شاید به همین دلیل باشد که حضرت علامه طباطبایی در رسایل توحیدی این تکثر را مفهومی می داند نه حقیقی. البته شاید نظر نهایی علامه هم کثرت حقیقی باشد که شواهدی منجمله تذییل ایشان بر بحث مرحوم کمپانی و مرحوم سید احمد کربلایی هم گواه آن باشد. و خلاصه اینکه اگر این نظر را کسی پذیرفت ادعای نصارا بر اینکه او سه تاست و در عین حال یکی است نباید از نظر وی قابل مناقشه باشد. در حالی که صدها سال است به ایشان پاسخ داده ایم اگر تکثر حقیقی باشد وحدت جایگاهی ندارد و اگر وحدت حقیق باشد تکثر واقعی نخواهد بود. آن وقت خودمان به جای اقانیم سه گانه، ده و صد و هزار و بلکه بی نهایت اسم متکثر در آن ذات قایلیم. این چگونه ممکن است؟ بنده برخی مباحث جناب استاد یزدانپناه منجمله کتاب عرفان نظری ایشان را برای پاسخ به این سوال ملاحظه کردم ایشان به صورت کلی و در حد یک جمله از آن عبور کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین به خوبی متذکر می‌شوند علم به کثرات، موجب کثرت در ذات نمی‌شود زیرا از جنس علم است و علم با ذات اتحاد دارد و وحدت او را از او نمی‌گیرد. به نظر می‌اید در این دستگاه باید فکر کرد، زیرا بالاخره نمی‌توان از وحدت ذات عدول نمود زیرا تحقق ذات منوط به تحقق اجزاء می‌شود. علمِ به اسماء هم موجب کثرت در ذات نمی‌گردد زیرا از جنس علم است. موفق باشید

30306
متن پرسش
سلام: می فرمایید: قرآن کشف محمدی است. جای دیگر فرمودید: کتب علمای اهل خلوت ما، اسرار و مکشوفات ایشان است که به کتابت در آمده است. حال پرسش اینجاست که این گونه طرح مسئله چه تفاوتی با نظریه بسط تجربه نبوی دکتر سروش دارد؟ اگر پاسخ دهید که: تفاوت اینجاست که آن کشف، تام است و معصوم و برخاسته از یک نفس مصطفی، و این کشف، ناقص است و غیر معصوم و برخاسته از نفوس مادون مصطفی، نقول: امثال آقای سروش هم این حد وسط را حفظ کرده اند! فیمکن القول بر این که از جهت مبانی، تفاوتی میان اندیشه شما و ایشان دیده نمی شود. به معراج برآیید چو از آل رسولید، رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید! شما متشرعان به شریعت مصطفایید! متمسکان به معراج ولایت اویید! پس تحت ولایت والای او سیر کنید و به معراج برسید. تجربه ی محمد مصطفی را شما هم می توانید بچشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوه‌ی «بررسی و نقد نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت» شده است. از آن جهت که قرآن اگر کشف محمدی است، به اعتبار «نزل به الرّوح الأمین» است تا پیامبر «منذر» باشند. لذا به آن حضرت فرمود: «لتکون من المنذرین». پس با ربوبیت الهی پیامبر مأمور هدایت بشریت است و این، از زمین تا آسمان با تئوری تجربه‌ی نبوی فرق دارد. موفق باشید.

 http://lobolmizan.ir/leaflet/1314/  آدرس جزوه

30295
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد؛ می‌خواستم بپرسم که تعریفی که رهبری از اصطلاح دو قطبی شدن در جامعه می‌کنند چی هست؟ آیا جمله زیر درسته؟ «دوقطبی‌ای که حضرت آقا مطرح می‌کنند بین مردم نیست. چون همیشه دو جناج در انتخابات ها رو در روی هم هستند. دو قطبی‌ای که حضرت آقا خطرش رو گوشزد کردند دو قطبی بین مردم و خواص هست‌ که سال ۸۸ نمایان شد. مردم احمدی‌نژاد رو خواستند و خواص نخواستند پس فتنه شد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن دو قطبی که منظور رهبر معظم انقلاب بود، دو جبهه‌ای می‌شد که همدیگر را تکفیر می‌کردند، وگرنه همواره دو جناح در انتخابات در دو قطب قرار دارند. موفق باشید

30298
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: متن زیر را خدمتتان ارسال می‌دارم در صورت صلاحدید نظرتان را بفرمایید. علامه قاضی (ره) در شرح دعای سمات می‌فرماییند علم جدید که می‌گویند فضای بی نهایت وجود دارد مورد تایید نیست و با کتب الهی ما تناقض دارد. کسانی که اهل شهود هستن و دیده اند که زمین دارای گنبد شیشه ای می‌باشد. «هو الذی یسیرکم فی البر و بحر» سوره یونس آیه ۲۲. او کسی است که شما را در خشکی و دریا حرکت می‌دهد. و تا زمانی که سفر از طریق خشکی ممکن است از راه دریا سفر مکن. پس تو -که خدا موفقت بدارد- بنگر که خداوند چگونه بندگانش را به هر وسیله که باشد تعلیم می‌دهد. اکنون این سوال پیش میاید که درهای آسمان چیستند و چرا بر ما بسته شده اند و کلیدهای آنها چیست و گشاینده آن درها چه کسی می‌باشد؟ اولا بدان که مردمانی پنداشته اند که بین آسمانها جدایی نیست و آن فقط یک فضای بینهایت می‌باشد و دلیل ادعای آنها کشفیات جدید با وسایل پیشرفته است. این نظر با توجه به اثبات وجود آسمانها در کتاب کریم ما و دیگر کتابهای آسمانی و کشف اهل شهود و دیگران از این امت قابل پذیرش نمی‌باشد. و ممکن است که آسمان ها همانند شیشه های شفافی باشند که طوری روی هم قرار گرفته اند که فاصله بین آنها قابل تشخیص نیست. ثانیا در زبان عربی هر چیزی که برتری و علو نسبت به شخص داشته باشد سماء نامیده می‌شود و اما درهای آسمانهای حسی فراوانند مانند خورشید و ماه و ستارگان و ابرها که خداوند سبحان می‌فرماید «ففتحنا ابواب السما بماء منهمر» پس درهای آسمانها را با ابی فرو ریزنده گشودیم. سوره قمر آیه ۱۱. پ ن: و گفته اند که آسمانها عنصر پنجم هستند و راهی به سوی شناخت آن از زمین وجود ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید بین شهود عرفا که وجه قدسی و صورت برزخی موجودات و آسمان‌ها را می‌نگرند؛ با نگاه تجربی تفکیک کرد. از طرفی از ظاهر نامه برمی‌آید که مرحوم قاضی در حدّ فهم مخاطب به صورت اجمالی سخن گفته‌اند. موفق باشید

30294
متن پرسش
سلام: آقای روحانی در سخنرانی ۲۲ بهمن گفتند: اگر تحریم ها و جنگ هشت ساله نبود وضعیت کشور ما خیلی بهتر از حالا بود. از طرفی امام خمینی فرموده اند که جنگ هشت ساله پایه های انقلاب را محکم کرد آیا حرف های آقای روحانی درست است و متناقض با تفکر امام نیست؟
متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: آقای روحانی ظاهر قضیه را می‌بینند و حضرت امام، باطن آن را. آری! قصه‌ی اولیای الهی چنین است که:

 در تموز گرم مي بينند دي

در شعاع شمس مي بينند فِي

در دل انگور ميّ را ديده اند

در فناي محض شيء را ديده اند

موفق باشید

30293
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید پیامبر عموما خودش را از مردم حفظ می‌کرد ولی در جاهای کمی که با مردم معاشرت داشت با روحی بسیار گشوده معاشرت می‌کرد. و یا در جای خواندم که شخصی چندین بار درب خانه امام رفته و امام راهش نداده، اینها چگونه با رحمت رحمانی پیامبر که طبیب دوار بوده سازگار است؟ آیا این گوشه نشینی (سلوک فردی) همان رهبانیت نمی‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با مردم بودن، غیر از آن است که انسان، تنهایی نداشته باشد. ۲. آن قضیه که امام آن افراد را راه ندادند، به جهت ادعایی بود که می‌کردند و پس از آن‌که از آن ادعا دست برداشتند، امام اجازه‌ی ملاقات دادند. که بحث آن را می‌توانید در سلسله مجلدات «امام شناسی» آیت الله حسینی تهرانی دنبال کنید. موفق باشید

30292
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ممنون از پاسختان در سوال 30254 من هم تقریبا همینطور فکر می‌کنم ولی این سوال برایم باقی مانده است که چرا خداوند صریحا می‌فرماید «دین نزد خدا فقط اسلام است»؟ ممنونم التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام در این آیه به معنای تسلیم نسبت به دستورات خداوند است که در هر دینی برای خود مصداق خود را دارد. موفق باشید

30280
متن پرسش
با سلام: استاد در فایل متنی شرح سوره مبارکه جاثیه گفتاری از شهید آوینی آورده اید. گفته ی شهید آوینی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالی نفرموده‌اید. موفق باشید

30287
متن پرسش
سلام: در فص یوسفی ابن عربی جرم خورشید را ۱۶۰ برابر زمین می داند لکن ظاهرا طبق علوم جدید جرم خورشید ۳۳۰ هزار برابر زمین است این اشتباه فاحش ابن عربی با آن همه کشف و شهود ناشی از چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت ابن‌عربی در این موارد از علوم رسمی زمان خود شاهد آورده، زیرا این موارد، مواردی نیست که با شهود به‌دست آید و اساساً اصل سخن او با ضعف این شواهد خدشه‌دار نمی‌شود. موفق باشید

30284
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: آنچه که سالیان زیادی است مرا رنج و عذاب می‌دهد، قبض و بسط های بسیار روحی و روانی است. یک روز شاداب برای مطالعه و ...است و یک روز حوصله هیچ کاری نداشته و به پوچی می‌رسم. یک روز با انگیزه و روز بعد بی انگیزه. با کوچکترین اتفاق انگیزه و نشاط روحی خودم را از دست می‌دهم. ممنون میشم از راهنمایی های شما بهره ببرم.‌ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، چیز بدی نیست و منحنی این قبض و بسط‌ها اگر از معارف توحیدی غفلت نشود، رو به صعود دارد. به قول جناب مولوی: اي برادر عقل يکدم با خود آر/ دم بدم در تو خزانست و بهار. موفق باشید

30275
متن پرسش
با سلام و رحمت: تفصیلی بر این حکمت نهج البلاغه را از زبان استاد طاهرزاده طلب داریم. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «عُمِّرَت البُلدانُ بِحُبِّ اَلاَوْطان» « کشورها با میهن دوستی آباد شده اند» (میزان الحکمه , ج۱۴, ص ۶۸۷۰)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی وطن‌ها با توحید الهی شکل گرفته باشند و موطن شود تا انسان‌ها مطابق فطرت خود به آن وطن‌ها علاقه‌مند شوند؛ بدان‌ها دل می‌سپارند و آن وطن‌ها را مأوای خود قرار می‌دهند و به آبادانی آن با تمام وجود می‌کوشند. دیگر دل به کانادا و آمریکا نمی‌سپارند تا جیب مردم را خالی کنند و نسبت به ارزش‌های ملی بی‌تفاوت باشند و به فکر فرزندان‌شان که در آن دیار هستند این ملت را به زحمت بیندازند و در خرابی وطن بکوشند. موفق باشید

30269
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: استاد نظرتون درباره ی این صحبتها که از قول رهبری بیان کردند چیه؟ اصلا آیا این صحبت صحت داره؟ در صورت صحت داشتن پس چرا دفتر رهبری و اکثر شخصیتهای برجسته فرهنگی کشور هم پیج اینستا دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام صحبت؟!! چیزی ارسال نکرده‌اید. موفق باشید

30265
متن پرسش
با سلام و احترام: آيا آثار و بيانات آقاي مروجي سبزواري روي هم رفته مورد تاييد است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی که از ایشان دیدم در رابطه با شرح ابیات ابتدای مثنوی و تطبیق آن با دو سیر مذکور عرفانی، کتاب خوب و دقیقی بود. موفق باشید

30254
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: عیدتون مبارک. در پناه خدا باشید. استاد عزیز ربط بین آیه شریفه ۶۲ سوره بقره و آیه ای که می‌فرماید: «دین نزد خدا فقط دین اسلام است» چیست؟ در آیه ۶۲ سوره بقره منظور این است که از هر قوم و دینی که هستید همین که به خدا و معاد ایمان داشته باشید و کار صالح انجام بدین کفایت میکنه و پذیرفته است؟ یا نکته دیگری دارد؟ تفسیر البرهان را دیدم و به نکته خوبی پی بردم ولی مزاحم شدم نظر شما را هم جویا شدم. ان شاءالله نکات دیگری هم برایم گشوده شود. متشکرم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» ملاک، ایمان به خدا و قیامت و اعمال صالحی است که در هر دینی متدینینِ به آن دین بدان مقیّد باشند زیرا همه‌ی ادیان از توحید خدا و رعایت حقوق انسان‌ها سخن می‌گوید و به همین جهت فرمود: «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِه‏». موفق باشید  

30241
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به یکی از سوالات فرمودید که وجود و هستی یک عنوان و اعتبار ذهنی است که فلاسفه ساخته اند. سوال بنده هم این بود که بعضی بزرگان خود وجود را اسمی از اسما می‌دانند که شاید عنوان آن با زبان روایات یا آیات چیز دیگری باشد. لذا جمله یکی از همین بزرگان را عینا برای شما ذکر می‌کنم که می‌فرماید: «کنه ذات خداوند فراتر از آن است که ادراک شود لذا وجود نیز اسمی از اسما اوست نه کنه ذات او لذا همانگونه که گفته می‌شود خدا رحمان و رحیم و کریم است گفته می‌شود خدا وجود است.» جنابعالی هم اگر اشتباه نکنم بارها فرمودید که الله مساوی است با وجود نامحدود. لذا نسبت وجود با الله را چطور باید تصور کرد؟ آیا اینها دو اسمند برای یک حقیقت واحد؟ چرا که همانطور که الله همه اسما را در بر می‌گیرد وجود و هستی نامحدود هم همینگونه است و چیزی نمی‌تواند خارج از وجود باشد و آنگونه که به ذهنم میاید الوجود در دعای جوشن کبیر بعنوان یکی از اسما از آن یاد شده پس این کلمه نمی‌تواند ابداع فلاسفه و عرفا باشد. آیا می‌توان گفت کنه ذات غیبیه اولین ظهورش مقام الله است و مقام الله همان وجود نامحدود است و وجود یعنی همه کمالات به نحو جامعیت همانضور که الله هم همینطور است یا اگر وجود و هستی اسمی از اسماست نه جامعیت اسما جایگاهش کجاست؟آیا همان حقیقت محمدیه است که رتبه های بعدی وجود از او منشعب و متجلی شده اند؟ در هر صورت بر اساس توقیفی نبودن اسما ما هر کمالی را می‌توانیم به خدا نسبت دهیم و اگر وجود را هم نوعی کمال بدانیم پس نسبت آن به خدا درست و مطابق با واقع است ولی جایگاهش را در سیر نزول درک نمی‌کنم! جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن وجودی که گفته می‌شود خداوند عین وجود است یک موضوع فلسفی است و از این دیدگاه، وجودِ همه‌ی عالم از اوست به همان معنایی که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» متذکر می‌شوند. آری! وجود مطلق که فلسفه مطرح می‌کند به یک معنا همان مقام اسم «الله» است که در دین مطرح می‌شود از آن جهت که حضرت «الله» خالق کلّ شیئ هستند و به عنوان اسم «الله» در متون دینی مطرح می‌شود که در عین حال، جامع جمیع اسماء می‌باشند. وجود مطلق هم به عنوان «بسیط‌الحقیقه»، کلّ الاشیاء است. این معنا از وجود، یک مفهوم است، ولی اسم «الله»، نورالسموات و الارض است. موفق باشید 

30238
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در یکی از جزوات تان این مطلب رو در زیر نویس آوردید و در سخنرانی ها هم اشاره داشتید، اینکه آقای قوچانی تعریف کردن که امام خمینی خدمت آقای قاضی میرسن، و ایشان از یک کتاب که به فارسی نوشته شده حکایتی رو تعریف میکنن که همان حکایت انقلاب و امام بوده. استاد می‌توان گفت این کتاب میتونه همان مصحف فاطمه الزهرا سلام ا...علیه باشه (اخبار ملوک و سلاطین)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی اگر جناب آقای قوچانی خودشان با صراحت نگفته بودند، از آن‌جایی که شخص دقیقی هستند؛ بنده نه به راحتی باور می‌کردم و نه برای بقیه نقل می‌نمودم، زیرا چیز عجیبی است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!