بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
951
متن پرسش
باسلام خدمت استاد.من دانشجوی رشته ی دندانپزشکی هستم که اتفاقا علاقه بسیار زیادی به مطالعه کتب دینی دارم به نحوی که هر روز یک جلسه از تفسیر آقای جوادی را گوش میدهم و مقداری از کتب شهید مطهری را هم میخوانم.با توجه به اینکه دروس ما واقعا سخت است بنابراین وقت ندارم برای تثبیت مطالب دو بار یک کتاب را بخوانم یا دو بار تفسیر را گوش دهم چون اعتقاد دارم که دو بار مطلبی را خواندن بسیار بیشتر ااز یک بار تاثیر گذار است.میخواستم لطف کنید راهی را برای مطالعه صحیح با بازدهی بالا به من نشان دهید
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شما در حال حاضر با کاری که می‌کنید افق معنوی و معرفتی خود را شکل می‌دهید تا وقتی بار دروس رسمی کم شد با دقت بیشتری مطالعه فرمایید، نگران نباشید نتیجه‌ی کامل را به‌دست می‌آورید. موفق باشید
952
متن پرسش
باسلام: مدتی است خداوند نور رفتن به حوزه و طلبه شدن را به دلم انداخته است و دلایل عقلی محکمی هم در این باب دارم اما مشکل اینجاست که دانشجو هستم و دو سال مانده به پایان کارشناسی واین سبب شده پدر و مادرم تا حدودی با این امر مخالفت کنند اما خودم این مسئله کاملا برایم حل شده و با اطمینان، هم به جهت خودم و هم به جهت نیاز مبرم جامعه ، سعادتم را در طلبگی میبینم اما خانواده مخالفت میکنند میخواستم بدانم رضایت والدین در اینجا چه جایگاهی دارد هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ برکت حرکت در این مسیر؟التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر این‌طور که می‌فرمایید دلتان در هوای رفتن به حوزه‌ی علمیه است به امید خدا کار را شروع کنید. علماء گرام می‌فرمایند حضور در حوزه‌ی علمیه جهت تبلیغ دین واجب کفایی است و از آن‌جایی که هنوز نیاز به طلبه داریم و تعداد موجود کفایت نمی‌کند اگر کسی بتواند وارد حوزه‌ شود پس برای او واجب عینی می‌شود و در وجوب عینی رضایت والدین شرط نیست و خطری جهت بی‌برکت‌شدن مسیر پیش نمی‌آید به‌خصوص که بعد از مدتی متوجه می‌شوند کار درستی بوده و خداوند قلب آن‌ها را نرم می‌کند، البته تا آن‌جا که ممکن است آن‌ها را توجیه کنید که آیا نمی‌خواهند از خانواده‌ی آن‌ها یک نفر سرباز امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد؟ موفق باشید
950
متن پرسش
سلام. 1- در روایات هست که مثلا از دسته کوزه آب نخورید چرا که شیاطین در آنجا جمع می شود. آیا این شیاطین همان میکروبهای امروزی است؟ یا آنکه کلمه ایست نمادین برای فهم مردم آن زمان؟ چطور ممکن جن بصورت مادی درآید؟ 2- مردمی که در زمان قدیم بت می پرستیدند، آیا شیاطین را می پرستیدند؟ مثلا اینکه می گفتند خدای باد و آب و ... و مثلا می گفتند فلان اتفاق توسط این خدایان افتاد، آیا شیاطین این کارها را می کردند تا آنها را مطیع کنند و یا اینکه آنها فقط متوهم می شدند و شیاطین فقط آنها را تشویق به پرستیدن چوب و سنگ می کردند؟ 3- علومی مثل فنگ شویی، طب کیهانی و یوگا را می توان شیطانی دانست؟ در صورت مثبت بودن جواب چگونه می توان در جامعه افراد را آگاه کرد؟ از چه بابی باید وارد شد؟ منبعی را می توانید به بنده معرفی کنید؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- این امکان هست که یکی از عواملی که شیطان بر روح و جسم تأثیر می‌گذارد محیط‌های آلوده‌ای باشد که به اصطلاح امروزی محیط رشد میکرب است ولی اگر موضوع را صرفاً به میکرب محدود کنیم کار درستی نیست. آری جنّ می‌تواند به صورتی متمثل شود که شما با چشم سر او را ببینید. 2- فطرت انسان‌ها عهد توحیدی دارد و لذا اگر از آن عهد فاصله بگیرند تحت تأثیر شیطان قرار می‌گیرند و غیر خدا را به صورت‌های گوناگون می‌پرستند. 3- بنده از فنگ‌شویی و طب کیهانی چیزی نمی‌دانم ولی یوگا روی‌هم‌رفته به عنوان یک روش تمرکز چیز بدی نیست هرچند وقتی مبنای ایدئولوژیک گرفت و برای خود یک مکتب شد جای وَحی می‌نشیند و انسان را از آنچه مکاتب توحیدی دارند محروم می‌کند و لذا باید مواظب بود. موفق باشید
934
متن پرسش
سلام علیکم ممنون از این که جواب سوال بنده رو می دید.بنده در رابطه با ولایت سوال داشتم که ملاک ولایت چیست ؟ یعنی چه چیزی سبب ولایت شخصی بر شخصی دیگر می شود؟ و ما چگونه می توانیم این را تشخیص دهیم؟و از این مهمتر رفتار در قبال ولی به جز ولی فقیه منظورم است چیست؟یعنی اگر یک مورد پیش آمد که یک ولی به نظر بنده اشتباه کرد من باید چه کنم؟اطاعت یا سرپیچی یا مقابله یا ... ؟ و رفتار در قبال ولیان با سطوح مختلف آیا یکی است؟مثلا خوب داریم ... المومنون بعضهم اولیاء بعض... این یعنی این که ممکن است دوست من بر من ولایت داشته باشد حال آیا رفتار در قبال این ولی با رفتار در قبال ولی ای دیگر ک سطحش خیلی بالاتر است مانند ولی فقیه یکی است؟در رابطه با نقد ولی چی؟آیا می توان عملکرد ایشان را نقد کرد یا نه ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ملاک هرگونه ولایتی حاکمیت ولایت الهی است، چون «فالله هو الولیّ» تنها خدا ولی است. در ولایت امامان که موضوع روشن است چون آن‌ها مسیر ارائه‌ی حکم خدا هستند و ولیّ فقیه نیز از آن جهت که کارشناس کشف حکم خدا است، ولایت دارد. ولایت پدر و یا جدّ پدری و شوهر به آن اعتبار است که خداوند چنین ولایتی را به آن‌ها داده تا واحدهای اجتمایی مثل خانواده از مدیریت لازم محروم نگردد ولی شرط این ولایت‌ها عدم امر به معصیت الهی است. چون فرموده‌اند: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق‏...» هیچ طاعتی از هیچ مخلوقی در راستای معصیت خالق نباید انجام شود. ولایت مؤمنین بر مؤمنین نیز در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر است از آن جهت که معروف و منکر را خداوند تعیین می‌کند. موفق باشید
935
متن پرسش
سلام علیکم استاد بنده با شخصی به نام آقای علی یعقوبی آشنا شده ام که ایشان مطالب قابل تاملی دارند.می خواستم ببینم که آیا شما ایشان را می شناسید و تایید می کنید؟چرا؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در حدّی که بتوانم نظر بدهم نمی‌شناسم. موفق باشید
936
متن پرسش
با سلام. 1- اینکه ارواح مطهر اولیا و ائمه نیز در دنیا تصرفاتی دارند و گره گشایی می کنند با ولایت مطلقه امام عصر(ع) منافات ندارد؟ در ذهن بنده اینست که مثلا اگر قرار است امداد غیبی برسد چرا همه آن از جانب امام عصر(ع) نیست (یک جور موازی کاری) و اصولا توسل به بقیه ائمه و حتی برخی از اولیا وقتی که همه عوالم در تصرف یک امام زنده است به چه معناست؟ 2- بعد از خواندن کتاب جن، شیطان، جادوگری می خواستم بدانم قدرت و دانایی شیاطین و خصوصا ابلیس تا چه حد است؟ بنده فقط اینرا می دانم که از زمان رسول اکرم(ص) به بعد دیگر نمی توانند از آینده خبر بگیرند ولی در برخی از حکایات است که مثلا ابلیس اسم اعظم را می داند و می تواند فلان کار خارق العاده را انجام دهد. در صورت صحت مطالب مذکور سوال جدیدی در ذهن تداعی می شود و آن اینست که اولا محدودیت این دانایی و توانایی تا چه حد است و ثانیا این قدرت ها قابل انتقال به سپاهیان انسانی شیطان هم است؟ و وقتی مثلا در مصر قیامی به پا می شود شیطان با دانش و قدرتهای خود نقشه های استراتژیک خیلی قوی را می تواند جوری تنظیم کند که مثلا اگر حالت الف اتفاق افتاد با توجه به شناختی که از مردم مصر دارد بر روی حالت ب برنامه ریزی کند و ... (اینجور که اکثر انسانهای دنیا خیلی ضعیف و تنها می مانند و فقط ممکن است برخی از شعیان مخلص از شر این موجود قوی در امان باشند) نقش ولی عصر(ع) در دفع هجوم های شیطانی در زمان غیبت به چه صورت است؟ آیا فقط مختص مخلصین است؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- اولیاء الهی در ذیل نور حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌توانند تصرفاتی داشته باشند و از آن جهت که روح‌های ضعیف ظرفیت ارتباط بی‌واسطه با حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را ندارند اولیاء الهی واسطه‌اند. توسل به سایر ائمه«علیهم‌السلام» اولا: در صورت توجه و اعتقاد به وجود حضرت صاحب‌الزمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ممکن است. ثانیاً: چون هر امامی در عین جامعیت در حقیقت نوری‌شان، مظهر لطف خاصی از طرف خدا هستند و یا طوری هستند که امکان اُنس روح با آن امام بیشتر است می‌توان با توسل به آن امام به خزینه‌ی رحمت الهی متصل شد. 2- در بحث سوره‌ی حجرات و سوره‌ی «ق» عرض شد که جنیان اخبار غیبی را از آسمان معنویت استراق می‌کنند و این امر از زمان بعثت نبی‌اکرم«صلواة‌الهس‌علیه» برای جنیان مشکل‌تر شد و هرگز شیطان اسم اعظم را نمی‌داند، آری می‌تواند در قلب‌هایی که خود را درست تربیت نگرده‌اند وسوسه کند ولی فراموش نکنید که « إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً » حیله‌ی شیطان ضعیف است و ملائکه از یک جهت آن وسوسه‌ها را در قلب مؤمنین خنثی می‌کنند و از طرفی وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر مدیریت کلی جهت را از دست شیطان گرفته‌اند. موفق باشید
937
متن پرسش
با سلام. نمی دانم از کتب یا کلاسهای موفقیت اطلاع دارید یا خیر. اصل کلیدی همه آنها بر روی موجودیتیست به نام "ضمیر ناخودآگاه". صحبت آنها اینست که ما دو ذهن در اختیار داریم: یکی خودآگاه که تدبیر روزمره ما را بطور ارادی در اختیار دارد و یکی ناخودآگاه که علاوه بر آنکه تدبیر مسائلی مانند ضربان قلب و ... را در اختیار دارد باعث جذب ثروت، معنویت، شکست، پیروزی یا هر آن چیزی که در آن به مرور زمان نهادینه شده را دارد. می گویند آن یک کودک قدرتمند است که در اثر تکرار و تلقین (حال چه به صورت ارادی و تکنیک های خاص و یا چه بصورت غیرارادی در طول زمان) آن چیزی را که در آن پروگرام کرده باشید برای شما از کائنات به ارمغان می آورند. (جذب می کند) 1- بنده صداهای معرفت نفس را گوش دادم. برداشت بنده آنست که آن چیزی که در اینجا به عنوان ضمیر ناخودآگاه از آن یاد می شود، شما به عنوان نفس از آن یاد می کنید. آیا این برداشت بنده صحیح است؟ (البته می دانم که اینها فقط یکی از 100 وجه نفس را معرفی می کنند) و در صورت مثبت بودن آیا مواردی که آنها در مورد ضمیر ناخودآگاه یا نفس می گویند صحیح است؟ 2- کلا احساس می کنم دست به دامن نفس یا ضمیر ناخودآگاه شدن برای بدست آوردن حوائج دنیوی و یا حتی معنوی نوعی شرکت به حساب می آید. از طرفی احساس می کنم خب این مورد یکی از قابلیتهای نفس بنده است که اگر مثلا می خواهم به خواسته یا هدفی برسم با تلقین به آن بتوانم بهتر و آسانتر به آن برسم. چرا از این نعمت خدادادی استفاده نکنم؟ آیا این وسوسه فریب شیطان است؟ یا اینکه ایرادی ندارد در کنار دعا و بقیه عبادات از تلقین به نفس هم برای حوائج دنیوی استفاده کنم؟ 3- در صورت درگیر کردن و متمرکز کردن نفس (یا ضمیر ناخودآگاه) بر روی هدف یا خواسته ای دنیوی روح بنده دچار مشکل نخواهد شد؟ 4- ردپای ابلیس را در این علوم موفقیت که چند سالیست به شدت مد شده احساس می کنم. از طرفی وقتی با دیگران در مورد گفتگو می کنم، نمی دانم از چی شروع کنم و چطور با آنها در این باب گفتگو کنم. نا گفته نماند که عده ای از اساتید داخلی افراد بسیار متشرعی هستند و در کلاسهای موفقیتشان اکثرا آموزش بندگی است همراه با آیات و روایات ولی خب موارد مربوط به ضمیر ناخودآگاه را هم به عنوان یک مبحث اصلی تدریس می کنند. ممنون می شوم راهنمایی مبسوطی به بنده بفرمایید تا به خواست خدا هم خود راهنمایی شوم و هم بتوانم دیگران را آگاه سازم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده تا آن‌جایی که اطلاع دارم این مکاتب رجوعشان به قوه‌ی واهمه‌ی انسان است و نه به فطرت. و آنچه در معرفت نفس مورد توجه است غیر از آن چیزی است که این مکاتب تحت عنوان ضمیر ناخودآگاه مطرح می‌کنند، باید به خداوند رجوع کرد تا با بیداری فطرت عهد الهی ما به میان آید نه این‌که اندیشه‌ی خود را بر چیزهایی متمرکز کنیم که خیالی بیش نیست و به اندازه‌ی خیال هم پایدار است و لذا چند روزی بر آن تلقینات خیالی باقی می‌مانیم و باز به اول برمی‌گردیم. ولی اگر به خدا رجوع کنیم به واقعی‌ترین و کامل‌ترین حقیقت رجوع کرده‌ایم و در بهره‌هایی که در اثر رجوع الی‌الله نصیبمان می‌شود دنیا و آخرت خود را آباد کنیم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» را مطالعه فرمایید تا معلوم شود این مکاتب چه اندازه از قافله عقب هستند. موفق باشید
938
متن پرسش
با سلام. در آیه آخر آیه الکرسی داریم که هر که ولایت غیر از خدا بر سرش باشد، تحت ولایت شیطان است. با این تفسیر تنها حکومتی که در حال حاضر تحت ولایت شیطان نیست، جمهوری اسلامی است. 1- آیا این تفسیر صحیح است؟ (بنده شیعیان حزب الله، حوثی های یمن و برخی از اقشار عراق را جزء حکومت های بالا محسوب نکردم) 2- در صورت صحیح بودن، سوال اینجاست که مثلا قطر با آمریکا یا مثلا ونزوئلا و کره شمالی با عربستان چه فرقی در نوع ولایت شیطانیشان دارند که ما با برخی بر سر میز مذاکره می نشینیم و با برخی نه؟ آیا شدت و ضعف آنها لحاظ می شود؟ 3- اگر مثلا کشوری مانند کره شمالی و چین و روسیه و آمریکا همه در جبهه شیطان هستند چطور می شود که مثلا در جنگ تحمیلی یک عده از سپاه شیطان با ایران می جنگند و یک عده در خفا به ایران سلاح می دهند (مثل چین و کره شمالی)؟ 4- رفتار ما با حکومتهایی مانند عمان، ترکیه، ونزوئلا، بولیوی، قطر، لبنان و عراق باید چگونه باشد؟ آیا باید رفتارهای جذبی داشت؟ یا اینکه تنها برای منافع ملی با آنها مراوده کرد؟ سرحد منافع ملی تا کجاست؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی آری! هرکس ولایت الهی را نپذیرفت شیطان بر او حکومت می‌کند ولی فرق است بین کسی که در مقابل دین خدا استکبار می‌کند با کسی که مقابله نمی‌کند و صرفاً حکم خدا را نمی‌پذیرد و حتی ابراز تمایل می‌کند که به حاکمیت حکم خدا نزدیک شود. آمریکا و اذناب آمریکا با روح استکباری با نظام اسلامی مقابله می‌کنند و این بسیار فرق می‌کند با ونزوئلا و کره‌ی شمالی که به جهت روحیه‌ی فطری ضد استکباری با نظام اسلامی همراهی دارند. آری با این نوع کشورها باید رفتارمان جذبی باشد تا زمینه‌ی معنوی آن‌ها تقویت شود، ما منافع ملی را به صِرف منافع مادی تعریف نمی‌کنیم منافع توحیدی ما آن است که سراسر جهان متوجه توحید الهی شوند و بر این اساس وظیفه‌ی خود را تعریف می نمائیم . موفق باشید
939
متن پرسش
1- گویا علوم انسانی با معارف نظری سنتی مانند فلسفه و کلام و ادبیات و ...متفاوت است این تفاوت¬ها از چیستند و خود چیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی سؤال 1- گویا علوم انسانی با معارف نظری سنتی مانند فلسفه و کلام و ادبیات و ... متفاوت است این تفاوت‌ها از چیستند و خود چیستند؟ بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم: خدا را شکر می‌کنم که کشور ما در ذیل انقلاب اسلامی در شرایطی قرار گرفت که می‌خواهد یکی از قدم‌های اساسی خود را نسبت به اهدافی که انقلاب اسلامی مدّ نظر دارد، به جلو بردارد و از خطر آن‌که می‌رفت در فضای فرهنگی دولت‌های سازندگی و اصلاحات در حجاب فرهنگ مدرنیته قرار گیرد، آزاد شود. اما این‌که می‌فرمایید گویا علوم انسانی با معارف نظریِ سنتی مثل فلسفه و کلام و ادبیات متفاوت است و می‌خواهید بدانید پس علوم انسانی که مدّ نظر امروزین نظام اسلامی است چیست. ابتدا باید عرض کنم حتی قرآن هم در ذیل فرهنگ غربی و با نظر به تعریفی که غرب از آدم و عالم دارد، قرآن محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نیست. پس مشکل اصلی نوع نگاهی است که غرب به فرهنگ و دیدگاه‌های ما تحمیل می‌کند. اگر ما بتوانیم با نگاهی که وَحی الهی در اختیار بشر گذاشته به موضوعات بنگریم جهت‌گیری ما به‌کلّی دگرگون می‌شود. یعنی دیگر نگاه غالب در تعریف زندگی نگاهی است که بشر را مسئول می‌داند تا بیش از آن‌که به تغییر طبیعت بپردازد به تغییر خود مشغول شود تا شایسته‌ی قرب الهی گردد. از این رو به جای تقابل با طبیعت تعامل با طبیعت را پیشه می‌کند و به تکنولوژی موجود با چشم دیگری می‌نگرد. آری مسلّم اگر ما از یک طرف نقادیِ روح فرهنگ مدرنیته را در مجامع علمیِ خود به میان نیاوریم، در حالی که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌« فرمودند: «[باید] جرأت مناقشه در رویکرد کنونی غرب ناشی از لیبرال دموکراسی به‌وجود بیاید». و از طرف دیگر رجوع به خدایِ وجودی و اسماء الهی را مدّ نظر قرار ندهیم، نه از شیفتگی به فرهنگ غربی نجات می‌یابیم و نه شیفته‌ی خدای محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» خواهیم شد. در حالی‌که حضرت روح‌الله خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در هر دو صحنه راه را به ما نشان دادند و ابتدا باید به عنوان مبانی علوم انسانی، به آن‌ها پرداخت که عرض خواهم کرد. سؤال 2- با این وصف چگونه می‌توان علوم انسانی برای خود داشته باشیم، یعنی چه راه‌هایی را باید رفت؟ علوم انسانیِ غربی بر مبنای پوزیتیویسم و انکارِ هر حقیقتِ غیبی و راهنمایی الهی تدوین شده است، در حالی‌که نظام اسلامی نظر به ره‌یافت‌های وَحی الهی دارد و در ذیل آن به عقل و تجربه نظر می‌کند. اگر در علوم انسانی با این منظر وارد میدان شدیم نظریه‌های بومی و مطابق با آرمان‌های انقلاب اسلامی تولید می‌شود و انسانی به صحنه می‌آید که اهداف انقلاب اسلامی را عیناً اهداف خود می‌داند. در حالی‌که در علوم انسانی که مبتنی بر فلسفه‌ی مادی است نسلی تربیت می‌شود که آرمان‌های خود را در زندگی غربی جستجو می‌کند. شاخصه‌ی تفکر حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» را در کتاب‌های ایشان می‌توان ملاحظه کرد که به نظر بنده ایشان همان‌طور که اراده کرده بودند نظام سیاسی کشور را به طرف حاکمیت ولایت فقیه سوق دهند و در سال 1342 مباحث ولایت فقیه را به صورت منظم طرح کردند. در همان راستا می‌دانستند باید در نظام حاکمیت ولایت فقیه علوم انسانیِ مناسب با اهداف آن نظام به میان آید و لذا در دوران میان‌سالی خود مشغول تدوین کتاب‌هایی در این راستا شدند. در کتاب «شرح دعای سحر» موضوع نظر به اسماء الهی را طرح کردند و حقیقتاً راه بسیار اساسی را جلو ما قرار دادند که از چه منظری به عالم بنگریم و اندیشه‌های خود را تنظیم کنیم. ایشان در رابطه با انسان‌شناسی بر جلد هشتم و نهم اسفار تأکید فرمودند و تعلیقات بسیار ارزنده‌ای بر آن کتاب‌ها زدند که دفتر نشر آثار حضرت امام تحت عنوان معاد از نظر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» به چاپ رساند. در موضوع اخلاق و سلوک عرفانِ عملی نیز کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» را تدوین کردند و در ابتدای آن متذکر شدند این کتاب - مثل سایر کتاب‌های اخلاق- نسخه نیست بلکه دارو است با چنین رویکردی به متون اصلی اندیشه‌های حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» عملاً به فرهنگ بومی خود رجوع کرده‌ایم. سؤال 3- چه ملاکی داریم تا تشخیص دهیم آنچه به‌دست می‌آید از یک سو علوم انسانی هستند و از سوی دیگر علومی بومی و اسلامی؟ ملاک را اسلام با تعیین هدف مشخص کرده است. هر تفکری که در علوم اسلامی ما را متوجه زندگی ابدی کرد و زندگی و ساز و کارهای آن را در آن راستا شکل داد، آن علوم، علوم اسلامی است، اعم از علومی مثل حقوق و مدیریت و جامعه‌شناسی و فلسفه و ... آنچه مهم است شکستن روح سکولار زده‌ای است که وقتی شما موضوعِ توجه به حیات ابدی را در کنار علوم انسانی مطرح می‌کنید، می‌گوید این سخنان کلّی است و کاربردی نیست و سپس جایگزینی که خود معرفی می‌کند شدیداً دنیایی است و نقش عالم غیب در آن به‌کلّی نادیده گرفته شده است. وقتی معلوم شود آرمان شهری که انسانِ اسلامی برای خود می‌خواهد راه اُنس با خدا در آن کاملاً گشوده است به‌خوبی می‌توان فهمید کدام علوم بومی و اسلامی است و کدام علوم سمت و سویی غیر الهی دارد و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»، «دانش‌های ذاتاً مسموم» هستند. ایشان در سفر خود به قم فرمودند: «این علوم انسانی که امروز رایج است محتوایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است» و بعد تأکید کردند این علوم، افرادِ مخصوص به خود را تربیت می‌کند که چون در رأس امور قرار گرفتند به ارزش‌های نظام اسلامی وفادار نخواهند بود. از نامه‌ی امام علی به امام حسن در نامه‌ 31 نهج‌البلاغه به عنوان یک مرجع مهم در تنظیم مبانی علوم انسانیِ خود نباید غافل شد. حضرت در آن نامه امام حسن را به عنوان نماد همه‌ی جووانان جهان مورد خطاب قرار داده‌اند و رهنمودهای خود را با او در میان می‌گذارند. سؤال 4- آیا میان علوم بومی و علوم اسلامی می‌توان تفاوتی قائل شد؟ با توجه به این‌که روح ایرانی تماماً رجوع به اسلام ناب است و هویت آرمانی خود را در هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به اهداف اسلامی جستجو می‌کند نمی‌توان علوم انسانیِ بومی خود را چیزی جدای نگاهی دانست که اسلام به انسان و اهداف روحی وی دارد. سؤال 5- بدون علوم انسانی چه بر سر ما می‌آید؟ این سؤال بسیار اساسی است که فکر نمی‌کنم بتوانیم در حدّ یک مصاحبه به آن جواب دهیم ولی وقتی به تاریخ ملت‌ها بنگریم راز هلاکت هر تمدنی را می‌توان در بی‌توجهی به علوم انسانی فعّال و با نشاط جستجو کرد. ابن‌خلدون در مقدمه‌ی مشهور خود سعی وافر کرده تا نشان دهد وقتی ملتی معنی درستی از خود نداشت، چگونه سقوط می‌کند و بهره‌ای از زندگی خود نمی‌برد و آنچه به یک ملتی معنی می‌دهد علوم انسانی است. آنچه هر جامعه‌ای را به حرکت وامی‌دارد چیزی بالاتر از نیازهای مادیِ آن جامعه است. انسان لایه‌های عمیقی دارد که در ابعاد روحانیِ وی نهفته است که اگر به آن‌ها پرداخته نشود چیزی نمی‌گذرد که جهت فعالیت‌های آینده‌دار بی‌انگیزه می‌شود و با روحیه‌ای اکنون‌زده به بسیاری از جوانب حیات خود بی‌تفاوت می‌گردد. وقتی انسان متوجه شد فطرتی دارد که زیبایی بقاء را در اُنس با خدا می‌شناسد و مقصدی دارد که آن مقصد برگشت به خدا است و در این مسیر پیامبران راه رجوع به خدا را برای او ممکن می‌کنند و با در صحنه بودن الگوهای معصوم به پاک‌ترین شکل می‌توان زندگی زمینی را طی کرد، با یک دنیا امید و امیدواری زندگی خود را به رسمیت می‌شناسد و با تعلقی قلبی که به این آرمان‌ها پیدا می‌کند زندگی خود را معنی می‌بخشد و چنین شرایطی را علوم انسانی در صورتی که اسلامی باشد می‌تواند پدید آورد. سؤال 6- این امکان‌ها و ضرورت‌هایی که برشمردید تنها برای ایرانیان و شیعیان مطرح است یا سایر دین‌ها، مذاهب و سرزمین‌ها را در بر می‌گیرد؟ در جداکردن امکان از ضرورت تأکید دارم چنانچه ملاحظه‌ای در باب ارتباط آن دارید مطرح فرمایید؟ شیعه مسئولیت احیاء دیانت و عدالت را در ادیان ابراهیمی به عهده دارد، بدون آن‌که در صدد باشد آن‌ها از دین و مذهب خود دست بردارند و قرآن در همین رابطه همه‌ی ادیان را دعوت می‌کند که؛ «یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏»(سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 64) ای اهل کتاب! همه به سوی توحید یعنی آن کلمه‌ و سنتی جمع شویم که بین ما و شما مشترک است و آن سنت خداپرستی است و نپذیریم که انسان‌های بیگانه از خدا بر ما حکومت کنند. آری مسلّم است که وقتی انسان‌ها متوجه ضرورت حاکمیت ره‌یافت‌های الهی در امور خود شدند، حتماً به کامل‌ترین شکل از آن نوع ره‌یافت‌ها رجوع خواهند کرد و این است معنی آن‌که گفته می‌شود مسلمانان سنی مذهب نوار غزّه با دستِ بسته نماز می‌خوانند ولی مانند امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» فکر می‌کنند. عمده آن است که به این خودآگاهی برسیم که یافته‌های علمی در مجامع آموزشی ما باید با اهداف انقلاب اسلامی که عامل ریشه‌دارشدن ملت ما است منطبق باشد تا در ظلمات فرهنگ مدرنیته گرفتار گسست تاریخی نشویم و دانشجوی ما نداند ایرانی و مسلمان و شیعه است یا اروپایی و آمریکایی و لائیک. نظام آموزشیِ امروز ما اصلی‌ترین سنگر جریان فتنه است و اگر وقایع بعد از انتخابات روبنای فتنه بود، اندیشه‌های منتج از علوم انسانیِ متأثر از غرب با ظاهری علمی، خاستگاه اصلی فتنه بود و تمام امید دشمنان ما به همین علوم انسانی است و از عکس‌العمل آن‌ها معلوم است که راز بقای خود را در حفظ علوم انسانی غرب‌زده در کشورهای اسلامی می‌دانند و شاید تحرّک جدید جریان‌های ضد فلسفه را نیز در راستای تلاش غرب دانست که به‌دست مقدسان‌ ساده‌اندیش در حال اجرا است و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» را بر آن داشت که در سفر خود به قم بر رجوع به فلسفه تأکید کنند. نظریه‌پردازی جهت تدوین علوم انسانی که مطابق اهداف انقلاب اسلامی باشد زیرساخت‌های فکری مخصوص به خود را می‌طلبد که ریشه در سنت‌های هر جامعه‌ای دارد و ما اصل زیرساخت‌های فکری خود را باید از اندیشه‌های همه‌جانبه و جهانی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» استنباط کرد که نظر به اسماء‌الله دارد و همه‌چیز را از آن منظر می‌نگرند و فکر نکنید این کار سخت است سختی آن به جهت آن است که می‌خواهیم در زمینی که فرهنگ غربی برای ما طراحی کرده‌اند این افکار را پیاده کنیم، معلوم است که نمی‌شود. آیا با عقل غربی یا راسیونال می‌توان حکمت صدرایی را به متن آموزشیِ علوم انسانی برگرداند و دانش‌آموزان و دانشجویان خود را به‌کلّی از ظلمات شکاکیت نجات داد؟ وقتی اصالت را به عقلِ غربی دادیم چگونه می‌توانیم در آن دستگاه ثابت کنیم فرهنگ اسلامی برترین فرهنگ است؟ آیا این به یک ادعای بی‌پشتوانه نمی‌ماند؟ برای انسانی که موجودیتش در محدوده‌ی تولد تا مرگ تعریف شده نمی‌توان اسلام را بهترین راه برای دنیا و آخرت پیشنهاد کرد، در آن فضا اسلام سخنان کلّی و مبهمی است که کاربردی نمی‌باشد چون واقعیتی که برای او محسوس است محدوده‌ی عالم ماده است و از ابعاد مجرد خود بیگانه می‌باشد و تا بر جنبه‌ی پایدار، یعنی بُعد مجرد انسان و قیامت و معاد تأکید جدّی نشود، علوم انسانی به سوی عقلِ غربی سوق پیدا می‌کند در حالی‌که باز تأکید می‌کنم متون اصلی جهت معرفت به نفس و معاد به صورتی فوق‌العاده عالمانه و قابل دسترس توسط حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» تهیه شده، باید با رجوع به آن‌ها نظریه‌پردازی‌های لازم را شروع کنیم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در سفر خود به قم تأکید کردند؛ «اگر جای این نظریه‌پردازی(در علوم انسانی) پر نشد، نظریه‌های غیر دینی جای آن‌ها را پر خواهند کرد، هیچ نظامی در خلأ نمی‌تواند مدیریت کند، یک نظام سیاسی، اقتصادی که ساخته‌ی اذهان مادی است می‌آید جایگزین می‌شود». با توجه به این‌که موضوع گسترده‌تر از یک مصاحبه است اجازه دهید به همین مختصر بسنده کنیم. «والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته»
948
متن پرسش
جرا ثواب وپاداش برخی عبادات زیاد شدن روزی تعیین شده مگر مهم است روزی زیاد باشد یا کم ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی فکر می‌کنم وسعت رزق به این معنی است که در به‌دست‌آوردن رزق به زحمت نباشیم تا از وظایف الهی خود باز بمانیم. موفق باشید
933
متن پرسش
با عرض سلام به محضر استاد طاهرزاده یک سوال از محضر شما داشتم چگونه میتوان درس های دانشگاهی راهدف گذاری کرد که همانطور که شما در کتاب اشتی با خدا فرموده اید اینها صرف یکسری اطلاعات نباشد واینکه انسان با توجه به این درس های دانشگاهی ( و در دانشگاه بودن) توجه روحی که مجرد هست را متوجه اینها (که شاید اطلاعات واهی باشدواز علوم الهیه دور است ) نکند . وایا با حضور در دانشگاه از این اهداف انسانیه باز خواهیم ماند.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی وقتی متوجه شدیم علوم بشری در کنار علوم الهی جهت گذراندن زندگی در زمین نیاز است و رونق جامعه به آن علوم می‌باشد، جای علوم بشری را درست تشخیص داده‌ایم و در آن رابطه با آن تعامل می‌کنیم و آن را به‌کار می‌گیریم، همین طور که در زندگی شهری نیاز داریم قراردادهایی بگذاریم و جهت سامان‌دادن به زندگی آن‌ها را رعایت کنیم، نمی‌توان گفت چون آن‌ قراردادها امور اعتباری هستند و ریشه در حقیقت ندارد نباید رعایت شوند. آری جای امور اعتباری باید در حدّ خودش باشد. موفق باشید
932
متن پرسش
سلام.برای حفظ روحیه ونشاط برای انجام کارهاووظایف باید افق نگاه ماکجا باشد؟هدف مابرای اینده چه باشد؟چه کنیم که نگران اینده خود نباشیم؟(طلبه جوان ایرانی)
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به نظرم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» جواب سؤال شما را می‌دهد زیرا در آن کتاب از یک طرف بر روی انتخاب بزرگ انسان در جوانی که همان نظر به ابدیت است، تکیه شده و از طرف دیگر روشن شده که آن انتخاب مطابق با نفس ناطقه‌ی ما است که حقیقتی است پایدار و مثال حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» زده شده است که چرا حتی در دوران کهولت آنچنان با نشاط بودند. موفق باشید
931
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز. ممنون که برای جوابگویی به سوالات وقت می گذارید.خدای مهربان شما را به کمال ممکن، برساند. سوال اول) چگونه باید نماز خواند؟ آیا باید به معانی توجه کرد؟ آیا بدون توجه به معانی فقط من خویش را در محضر خدا حاضر کنیم؟ آیا منظور از دائم الصلوه بودن یا "رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع ..." همین حضور من در محضر خداست؟ آیا به حالمان موثر است که سعی کنیم در غیر نماز نیز خود را در محضر خدا حاضر کنیم؟ پوزش بابت سوالات زیاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که بیایید همت کنید و یک دور کتاب شریف «آداب الصلوات» حضرت روح الهن خمینی«رضوان‌الهم‌علیه» را با دقت کامل بخوانید تا نه‌تنها جواب سؤال‌های مطرح‌شده‌ی خود را بگیرید بلکه راهی برای شما گشوده شود که صدها سؤال دیگر به‌خوبی جواب داده شود. إن‌شاءالها. موفق باشید
927
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ابتداءً از این که سؤال‌هام زیاد هستند و وقتتون را می‌گیرم معذرت می‌خوام. 1ـ وقتی خداوند می فرماید «یا ایهاالناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون» معنی تقوا چیه که با بندگی کردن تازه شاید بهش رسید و چی میشه که آدمها بندگی میکنن ولی به تقوا نمیرسن؟ 2ـ معنای زهد چیست؟ 3ـ باتوجه به آیه 21سوره مبارکه‌ی حجر منظور از اینکه «خزینه وجود شما هم نزد خداست و نازل نشده مگر به اندازه محدود و معلوم» چیه؟ 4ـ معنی این جمله که در کتاب آشتی با خدا اومده و فرموده‌اید: «همه‌ی موجودات از آن جهت که هستند از جنبه هستیشان وجه الله هستند» چیست؟ 5ـ طلب یاری از طرف امام حسین (علیه‌السلام) به چه معنی است؟ و اساسا «هل من ناصر ینصرنی» یعنی چی لطفا راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- بندگی خدا اگر درست و مستمر انجام گیرد انسان می‌تواند بر امیال خود غلبه کند و حتی خیالات خود را جهت دهد و این یعنی تقوا 2- زهد روحانیتی است که انسان متوجه می‌شود نباید برای دنیا اصالت قائل شود و داشتن آن را هدف بگیرد و لذا از آن فاصله می‌گیرد 3- این آیه در تفسیر سوره‌ی حجر طی دو جلسه خدمت عزیزان بحث شد آیه‌ی بسیار مهمی است به ان مباحث رجوع فرمایید. 4- این نکته را در ادامه‌ی سیر مطالعاتی در بحث برهان صدیقین در کتاب « از برهان تا عرفان» بهتر متوجه می‌شوید 5- حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» جبهه‌ای را تشکیل دادند که تا قیام قیامت آن جبهه گشوده است و لذا حضرت به همه‌ی تاریخ خطاب کردند که در جبهه‌ی امام حسین«علیه‌السلام» بمانند همان‌طور که شهدای انقلاب اسلامی به دعوت حضرت جواب مثبت دادند. موفق باشید
930
متن پرسش
سلام جناب استاد طاهرزاده 1-آیا کتاب یا جزوه ای از شما به انگلیسی چاپ شده است؟ 2-آیا شرایط کنونی یا عصر حاضر ظرفیت آن را دارد که ظهور امام زمان در آن واقع شود ؟ 3- نحوه برخورد با احادیث و روایات آخرالزمانی چگونه باید باشد مثلا شما با این مصداق یابیهای که برخی از گروهها یا اشخاص انجام میدهند مثلا مقام معظم رهبری را سید خراسانی میخوانند (هر چند که میگویند فقط احتمالات را بررسی میکنند)
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- خیر 2- زمان به‌حمدالهر فوق‌العاده آماده است و لذا ملاحظه می‌کنید که چگونه نور حضرت بر قلب مردم تجلی کرده 3- نباید مصداق تعیین کرد. موفق باشید
925
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز. تشکر بابت جوابگویی به سوالات در صفحه 114 کتاب آشتی با خدا جمله زیر گفته شده:"هستی ما که همان نفس ماست، دارای خیال و خصوصیات عقلی و سایر قواست" سوال: نفسی که دارای یکسری لوازم و متعلقات از جمله خیال و خصوصیات عقلی است، آیا نمی توان چیستی آن یا چیستی متعلقات آن را مطرح کرد؟ در صفحه 110 همان کتاب گفته شده: "نفس، زن و مرد بودن برایش معنی ندارد" آیا این موضوع تضادی با مساله جنسیت انسانها در بهشت ندارد؟ اگر بهشت جسمانی نباشد، وجود زن و مرد در آنجا به این معنی است که نفس انسان زن و مرد بودن برایش معنا دارد(یا می توان گفت جسم مثالی زن و مرد بودن برایش معنی دارد، در اینصورت جنسیت منحصرا مربوط جسم فیزیکی دنیایی نیست). تنها در صورتی می توان پذیرفت که "نفس، زن و مرد بودن برایش معنی ندارد" که بهشت هم جسمانی باشد. چون وجود زن و مرد و مطرح بودن جنسیت در بهشت بنا بر آیات قرآن اثبات شده است.(و زوجناهم بحور عین، فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ و ...) اگر کتب دیگری برای تکمیل یا ادامه مباحث کتاب "آشتی با خدا" وجود دارد، لطفا معرفی بفرمایید. التماس دعا. در راه حق و قرآن موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر مباحثی که در رابطه با سوره‌ی واقعه شده است را استماع فرمایید جواب سؤال‌تان داده شود. موفق باشید
922
متن پرسش
سلام.یکی از دوستان سابقم به من خیانت کرده.اکنون با یادآوری خاطره او و اسم او بی اختیار آتش می گیرم و لعنت بر زبانم جاری می شود.من این غضب را توجیه میکنم که غضب و لعنت بر مطلق شر و خیانت است...با این حال احساس تیرگی میکنم...آیا این در برزخ من تاثیر سویی دارد؟ چه کار کنم از شر او و خاطره اش رها شوم؟ نمی خواهم او را ببخشم... آیا راهی جز بخشش وجود دارد که من از شر خاطره او در دنیا و آخرت رها شوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: حتماً این کینه در برزخ مزاحم شماست، مدتی دعای مکارم‌الأخلاق را که در آخر مفاتیح‌الجنان هست با تأمل در معانی آن بخوانید. موفق باشید
921
متن پرسش
سلام علیکم؛ تذکر:ظاهرا مباحث"ناتونی عقل در رؤیت حقایق" و "طهارت تکوینی اهل‌البیت" و "طهارت اهل‌البیت، منشأ طهارت سایر اسان‌ها"، در صفحات 212 و 214 و 215، در کتب آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، شرح داده نشده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: سعی بفرمایید مباحثی که کتاب را شرح داد تا آخر دنبال کنید. موفق باشید
918
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام من دختر 22ساله مجرد دانشجوی ترم6پرستاری هستم که باادامه تحصیل در این رشته مشکل پیدا کرده ام! اولین مشکل من متاسفانه مانند اکثر هم سن و سالیانم عدم خودشناسی و خودآگاهی درست و نداشتن جهان بینی و تحقیق آگاهانه در مورد رشته دانشگاهیم و آینده ام است که همه این موارد مذکور را بایستی قبل از ورود به دانشگاه میداشتم اما... وامروز بعد از سه سال با لطف و عنایت خداوند حکیم و نظر رحیمانه حضرت صاحب العصر عج الله تعالی فرجه الشریف تحولات زیاد و تدریجی در من وعقایدم رخ داد!اما همزمان با این تحولات به واقعیت های تلخ این رشته پی بردم البته قابل ذکر است که من این تغییرات مثبت زندگیم را مدیون ورود به دانشگاه و محیط درسیم هستم!!و خود رشته هم در زندگی بسیار پرفایده می باشد. اما مشکلات این رشته : 1.در محیط بیمارستان مجبور به درآوردن چادر میباشیم که بنظر من و باتوجه به حضور چند روزه ی خودم در طول ترم های مختلف در بیمارستان هیچگاه هیچ پوششی همچون چادر مصونیت و شانیت یک زن را فراهم نخواهد کرد و در حالت بیچادری هر چند لباس،بلند و گشاد و متناسب باشد اما پوشش کامل محسوب نمیشود خصوصا در محیط های شلوغ و پررفت وآمد و پر از نامحرم بیماستان های آموزشی! 2.در اکثر مواقع بیمار غیر هم جنس به دختران میدهند و ما بایستی که بدن وی رالمس کرده و دارو و پانسمان ها و دیگر اقدامات درمانی راروی بدن وی انجام دهیم البته ما به اساتید و مقامات مربوطه تذکرداده ومتاسفانه به قول خودشان ما باید "حساسیت زدایی" شویم تا در مواقع لزوم کار انجام دهیم و یا اینکه بیمار زن ومرد ندارد جواب ما را میدهند و اینگونه است که هرچند مانند علوم انسانی فکر جوانان را عوض نمی کنند اما با کارها ی ناشیانه و سیستم غلط آموزشیشان قبح خیلی از گناهان راریخته و گیرنده های فطرت جوانان را همچون خودشان از بین برده و حساسیت زدایی میکنند و حرف و دردودل در این مورد زیاد است اما مجال گفتن نمی باشد...... 3.یکی دیگر از مشکلات این محیط اختلاط های بیجا با نامحرمان است که خود عوارض مخرب آن را میدانید.حتی گروههایی که به بیمارستان ها می فرستند نیز مختلطط بوده ودر آموزش مشکلات فراوانی را بدنبال خواهد داشت.. در اینجا ذکر چند نکته را ضروری میدانم: 1.در طی این سه سال طاقت فرسا باتوجه به لطف خداوند هیچ ارتباطی با نامحرمان نداشتم و با شرکت در فعالیت های فرهنگی و مطالعه کتب مذهبی و مداومت بر رعایت عفت و حجاب خود را از این مهلکه پر گناه و خطر دور نگهداشته ام البته میدانم که خیلی از توفیقات از من سلب شده اندالبته در رساله و احکام خوانده ام که همه اینها بر حسب ضرورت!که من آن را یا تشخیص نمی دهم یا ااحساس نمیکنم؟؟ 2.شنیده ام از بسیاری از بزرگان که نباید صحنه را خالی کرد اما با توجه به نکات مذکور،رعایت عفت و حجاب و عدم اختلاط با نا محرم برایم واجبتر و اصل میباشد که همه در راستای رضای خداوندی است و رضوانش را در پی دارد و اغراق نکرده ام اگر بگویم که در این چند سال رحمت خاصه اش را احساس کردم که همه از رحمت خداست و من ناچیز هیچ هیچ هیچم البته میدانم که خدا مرا به این حرفها امتحان خواهد کرد 3.با توجه به شنا ختی که از خود،اهداف و علایقم پیدا کرده ام حتی اگر این دو ترم را هم ادامه بدهم بعد از کارشناسی به حوزه خواهم رفت.(میدانم که از در و دیوار حوزه معنویت نمی بارد و مدینه فاضله نیست و در مورد انجا هم تحقیق کرده اما همچون نیاز تشنه به آب به تحصیل علوم دینی علاقمند شده ام) 4.ودر آخر لازمست بگویم که تنها و تنها چیزی که برایم مهم است اینست که راه رضای خدا و اهلبیت را طی کنم و بس!و حرف هیچکسی برایم مهم نمی باشد.اما از افراطی گری هم وحشت داشته و به همین سبب دست به دامن شما شده و میخواهم که هرچه زودتر وقبل از شروع ترم جدید مرا از سردرگمی نجات دهید که آیا وچرا این دو ترم را تمام کرده و سپس به حوزه بروم یا از همین ترم بروم؟؟! ودر آخر حلال کنید..
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در هر صورت اگر بتوانید با حفظ روحانیت خود در خدمت بیماران باشید خوب است. واقعاً می‌شود با پوششی کامل – بدون چادر- یک نحوه حضور معنوی داشت به طوری که چشم نامحرم هرگز به شما جلب نشود و محیط کار را محیط اُنس با خدا و خدمت به خلق خدا قرار داد و حتی‌الإمکانبه سایر همکارانتان در امور دینی کمک کنید که از دست نروند. موفق باشید
919
متن پرسش
باسلام خدامت استاد طاهرزاده آقای استاد من یک جوان 21 ساله هستم که اعتقاد به دین و نماز در من کم شده لطفا من را راهنمایی کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: سعی بفرمایید به کسی کینه نداشته باشید و به مباحث معرفتی بپردازید إن‌شاءالله روحانیتی بهتر از روحانیت قبل به سراغ شما می‌آید. موفق باشید
912
متن پرسش
سلام استاد ، درس اصول مدیریت ما خیلی غربی است . بچه های سر کلاس هم چه از نظر فکری چه از نظر ظاهری غربی هستن. استاد ، به نظرتون وقتی سر کلاس بچه ها نظر می دهند لزومی داره که ما هم نظر بدهیم ؟ چون به هر حال هم استاد ، هم پسرهای کلاس نامحرم هستن . استاد ، نظر دادن مهم تره تو این وقتا یا این که خودمون رو از حرف زدن حفظ کنیم با شرایطی که بهتون گفتم؟ . استاد به رئیس جمهور عزیزمون تو نظرات توهین می شه.شایدم توهین نباشه. استاد ، تخصص مهمتره یا تعهد؟ استادمون میگن "بسته به شرایط داره 90 درصد تخصص." شما نظرتون چیه و چرا ؟ ای خدااا...
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- اگر شرایط طوری است که می‌توانید نظر اسلام را خوب ارائه دهید و زمینه‌ی توجه به آن فراهم است سخن‌گفتن بهتر از سکوت است، ولی اگر بنای نپذیرفتن دارند و با موضوع به صورت علمی برخورد نمی‌کنند سکوت بهتره 2- اساس هرکاری تعهد است ولی انسان متعهد در هرکاری که به عهده می‌گیرد باید متخصص باشد و شرعاً نباید در کاری که تخصص لازم را ندارد وارد شود. موفق باشید
913
متن پرسش
سلام علیکم . ببخشید استاد، ما خواهرانی هستیم که در یک تشکل کار فرهنگی انجام می دهیم. مدتی است که غم خانواده هامان درد مشترک ماست. اصلا خانواده های ما مرگ را در مقابل خود نمی بینند و به گونه ای زندگی می کنند که انگار تا ابد قرار است در دنیا بمانند. بعد نمازشان بلافاصله مشغول دنیا می شوند و خیلی تلاش می کنند اما نه برای خدا.خیلی برای ما زحمت می کشند اما نه برای خدا. اصلا نمی توانند تصور کنند که دین ساحت بالاتری هم دارد و این از نحوه ی زندگی شان مشخص است.جناب استاد ، ما جلسه ای گرفتیم و بحث کردیم روی این مسئله . باید خودمان را بسازیم تا آن ها ساخته شوند. اما تا ما ساخته شویم دیگر آن ها فرصت هدایت را از دست داده اند. استاد ، روز به روز دنیا گرایی آن ها بیشتر می شود و نگرانی های بی جهت نسبت به زندگی دنیا و موفقیت و آینده ی ما دارند ، اما آینده را چه تعریف کرده اند که با زندگی دنیایی تضمین شود ؟ جناب استاد، به نظر شما چگونه می توانیم آن ها را هدایت کنیم؟ ریشه ی این دنیا گرایی را یاس از حیات توحیدی یافتیم. ضمن این که به جهت تاثیر پذیری و تاثیر گذاری بیشتر خانم ها ، قرار شد روی مادران کار کنیم تا خانواده هدایت شوند و از این منظر بسیاری از مسائل را شاید بتوان از طرق عاطفی حل کرد...اما چگونه؟ چگونه می توان آن ها را که سال ها با دنیا و جلواتش انس گرفته اند ، متوجه حیات برتری کرد؟ چه باید کرد؟ یک راه عملی و کاربردی. هر کمکی از دستتان بر می آید بفرمایید و لطفا افق جدیدی را به روی ما بگشایید. لطفا تا حد امکان پاسختان را شرح بفرمایید .این از مشکلاتی است که بارها در جمع های مختلف مطرح شده و دغدغه ی فقط ما نیست .با تشکر.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ظاهراً به چند دلیل نمی‌توانید کاری بکنید؛ یکی آن‌که اکثراً در این سن شکل گرفته‌اند و دیگر آن‌که مشکلشان است از شما حرف‌پذیری داشته باشند لذا پیشنهاد بنده آن است که اولاً: بیش از حدّ حساس نباشید که موجب برخورد بد یا سبک‌کردن آن‌ها شود. ثانیاً: با برخورد خوب و تذکرات جسته‌گریخته، تذکراتی بدهید که کوتاهی نکرده باشید ولی خیلی مطلب را دنبال نکنید. مباحث کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» خوب است ، محفلی ترتیب دهید تا هر هفته یک جلسه از آن خوانده شود و برای همدیگر شرح دهید. موفق باشید
914
متن پرسش
سلام علیکم کتاب زن آنگونه باید باشد را مطالعه کرده ام ولی در مورد این حدیث که جهاد زن خوب شوهرداری کردن است چیزی دستگیرم نشد اگر باید باز کتاب را بخوانم لطفاً بفرمایید یا کمی برایم توضیح دهید و یا کتابی معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: وقتی زن متوجه شود که بستر زندگی شوهرش را از همه‌ی جهات فراهم کند در تمام کارهای مثبت شوهر خود سهیم است و نتایجی که یک انسان مجاهد فی‌سبیل‌الله می‌برد نصیب او می‌شود. موفق باشید
910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم خدمت استاد سلام علیکم، آدم عصبانی مزاجی نیستم اما تنها در مورد همسرم خیلی پیش می آید که از دستشان عصبانی شده و این عصبانیت هم بسیار آثار فردی بدی برایم به دنبال می آورد؛ چه کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: این از فعالیّت‌های دشمن اصلی شما یعنی شیطان است. باید به کمک راهنمایی‌های اهل بیت(علیهم‌السلام) در اصلاح نفس خود بکوشید. کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل از حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌علیه) مفید است به خصوص قسمت غضب آن. موفق باشید.
911
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز و مهربان استاد عزیزم حقیر در قبل از ازدواج از جهت اعمال عبادی و حفظ عالم دینی به یاری خدای متعال بسیار موفق بودم و در مبانی معرفه النفس بسیار تغمّر کرده و توفیق مکاشفات تجردیه نصیبم می شد.اما بعد از ازدواج در این وادی دچار سستی و تسویف عجیبی شده ام که سرتاسر وجودم را زیر فشار خود لگد مال می کند نمی دانم چه کنم امیدوارم یاری بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در روایت داریم وقتی انسان مؤمنی وارد برزخ می‌شود به جهت شرایط جدید، تعادل خود را از دست می‌دهد. مؤمنین ساکن برزخ چون می‌خواهند به سراغ او بروند بزرگان آن عالم می‌فرمایند: فعلاً رهایش کنید تا به خود آید. مدتی طول می‌کشد تا به خود می‌آید و زندگی برزخی را مطابق ملکاتی که در دنیا به‌دست آورده ادامه دهد. حالاقصه‌ی شما همین‌طور است. عجله نکنید إن‌شاءالله شخصیت مطلوب خود را در شرایط جدید بازخوانی می‌کنید و ادامه می‌دهید. إسرار بر داشتن آن نوع زندگی که قبل از ازدواج داشتید، نداشته باشید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!