بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25512
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی توفیق و تندرستی: در باب سوال ارزشمند ۲۵۵۰۲ و سوالات مشابه، یک نکته بسیار مهم وجود دارد که حضرتعالی به کرّات روی آن تاکید فرموده اید. امام امت،خود باید مروج ارزشها و ناهی ضد ارزشها باشد و روحیه تعهد و پاسخگویی را داشته باشد حتی امیرالمومنین، خطاب به کوفیان می فرمایند که اگر دیدید بصورت عجیبی در دارایی ها و خط مشی زندگی من تغییر یافته، به حکم مقابله با افساد برخیزید. الحمدلله علیرغم تمام خباثتهای خارجی و داخلی در ۴۰ سال گذشته، نظام اسلامی با تمام ایرادات توانسته افقی نوین از عالَم انسان توحیدی را بگشاید که به مبدا وجود نظر دارد و به تعبیری به نیستان وجود متصل است و در این راستا حکومت تشکیل دهد که هنوز بسیار با حکومت طراز فاصله دارد، اما نفس این اتفاق در دوران تمام انبیاء و ائمه و زعمای شیعه بی سابقه است. مردم نجیب ما، مشکلات متعدد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را در جامعه می بیند و گاهی دلشان به آینده سست می شود. اما باید گفت اگر افق تمدنی خود را در نظر بگیریم و اصول انقلاب و واقعیات روز را نصب العین کنیم، نه تنها نگران، بلکه پرشور و دقیق در ریشه شناسی مشکلات و رفع آنان می شویم. هر جا افق تمدنی داشته ایم و با غرب تمدنی رفتار کردیم، پیشرفت کردیم و به اقتدار رسیدیم و هرجا سکولار گونه و غربزده و منفعل، تماماً قواعد نظری و عملی غربی اجرا شد و عنوان جهانی شدن روی آن نهاده شد یا حتی گفتند مردم نماز و روزه را رعایت کنند و شراب نخورند و همه هم حرفهای رهبری را تایید کنند، آنگاه تمدن اسلامی پدید می آید بدون اینکه بخواهیم زیر نظام های تمدن مثل اقتصاد، فرهنگ، سلامت و... را سازماندهی کنیم. انقلاب اسلامی می رود تا فلک زدگی و تلاطم بشر مدرن و معتقد به نیهیلیسم را بشکند و او را صاحب فکر و ذکر کند و از کثرات او را به وحدت وجود متوجه سازد. تفاوت اساسی در همین جاست و به عنوان نمونه شخصی عرض می کنم اگر شخصی مثل من ارادات خاصی به رهبر معظم انقلاب دارم، سعی کردم با بررسی سیره و اندیشه ایشان باشد و نظر سایر افراد حتی معاندین درباره این رهبر. جایگاه ولایت فقیه برخلاف راهبرد اغوا گرانه و منفعت جویانه شخصی، ساز و کارش در راستای هدایت جامعه به توحید و آزادی از قیودی است که بشر را از مقام والایش دور می دارد. در نظر بگیرید با این اصل اساسی نظام سازی توحیدی مبتنی بر قرآن و نهج البلاغه چند رهبر این چنینی در سطح عالم داریم با این درجه از درایت و سماحت که حتی معاندین هم نسبت به آن معترف اند. بله ما در گام دوم انقلاب و تکمیل انقلاب و اصلاح خطاهای گذشته بر اساس نص صریح بیانیه هستیم که نظام را نه منفعل و متحجر و نه نفوذ پذیر بلکه منعطف و آماده اصلاح می داند. می شود با گفتمان سازی عمومی بجای اینکه اذهان سمت ورزشگاه رفتن بانوان برود سمت این برود که چرا اقتصاد مقاومتی اجرا نشده و این سیستم بانکی، بلای جان مردم است، باید بجای ظاهر بینی و مشغولی به آزادی هایی که در چارچوب غربگرایی تعریف می شود و تخریب غیر تخصصی، مردم از حوزه های علمیه مطالبه ناصحانه و دلسوزانه کنند که چقدر دغدغه نسبت به تربیت دینی مردم و پاسخگویی به شبهات و فقه روزآمد داشته است و به خون سرمایه داران زالوصفت طبق فرمایش امام تشنه بوده و رو به روی اصحاب قدرت قد علم کرده است. نباید مسئولین و مشاورین و منصوبین حضرت آقا تحت لوای انتصاب به رهبر، خود را غیر قابل نقد و مقدس بدانند و حاضر نباشند پاسخ دهند برای پیشبرد اهداف نهضت چه کرده اند. می توان نسبت به برخی چارچوبها معترض بود و منصفانه و انقلابی نقد نمود. مثلا عرض کنم، چرا باید گزارش عملکرد رهبری طبق قوانین نظام را کمیسیون مجلس خبرگان دریافت کند اما مردم مطلع نشوند و یا بهترست مصاحبه هایی مطابق قانون با رهبر انقلاب برپا شود که حق پاسخگویی در برویی عموم را در بر داشته باشد که در این مورد البته استنادی نامناسب به بیان آیت الله مصباح شده بود و فرموده بودند که بیان ایشان در باب حذف جمهوری است که چنین چیزی به هیچ وجه با منطق امام و آقا منطبق نبوده است. چرا رئیس جمهوری به سادگی وعده می دهد من فقر را ریشه کن می کنم و یا سازمانی مثل مجاهدین خلق با آن کارنامه را تطهیر می کند اما ساز و کاری برای ثبت وعده ها و پاسخگویی نسبت به آن یا اخطار به وی نیست. اما دشمنان و منافقین داخلی خوب می دانند اینگونه مطالبه گری، خاصیت جامعه متعهد مومن است که به اصل انقلاب و تمدن اسلامی و ولایت فقیه و حکم حکومتی رهبری که فصل الخطاب در شرایط بحران است (مثل پلیسی که مثلا وقتی چراغ قرمز دچار اختلال می شود، سر چهار راه می ایستد و به مردم می گوید به علامات من بجای چراغ قرمز توجه کنید تا نظم برقرار باشد که البته این عمل عین قانون و نظم است) اعتقاد دارند اما چنین جامعه پویا و نقاد و استکبارستیزی مطلوبشان نیست، بلکه الیگارشی و به تعبیر شهید مطهری جستجوی آزادی در خود دانی بشر، مطلوب آنهاست که افراد جامعه نه حساسیتی به استکبار و نه دین دارند بلکه آزادنه و غیرمتعهدانه و به دنبال انسانیت رها شده می روند. گام دوم، گام توجیه و تضعیف انقلاب نیست؛ که توجیه مصداق حماقت و تضعیف مصداق خطا و جنایت در حق انقلابی چنین اصیل است، بلکه رسالت ما، تکمیل انقلاب یعنی حرکت بسمت کمال انقلاب و رشد این ثمره خون دل امام و شهدا و ایثارگران بعنوان انسان های طراز در دو قرن اخیر است آن هم در عصری که بحث روی جدایی دین از سیاست و به محاق راندن اسلام ناب بود. عذر می خواهم که وقت شریفتان را گرفتم و زیاده گویی کردم. ان شاء الله خوب، درس پس داده باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این موارد چیزی نیست که بتوان در یک سؤال و جواب سایت به آن ورود پیدا کرد. عرایضی در سخنرانی‌هایی که شده است، داشته‌ام. موفق باشید

25509
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در خصوص سوال 25502 بخاطر پاسخ حکیمانه شما سپاسگزارم. اما یه نکته را باید عرض کنم اتفاقاً ما به براندازی فکر نمی‌کنیم بلکه به اصلاحات ساختاری فکر می‌کنیم ولو اگر به تبدیل جمهوری اسلامی به جمهوری منتهی شود منتها براندازی اسم دیگر انقلاب است و تاریخ معاصر ایران و جهان ثابت کرده در اکثر مواقع (اگر نگویم همه) ضررش بیشتر از نفعش برای یک ملت است هرچند در نوع خود یک تحولی است که آثار مثبتی در خود دارد ولی درهرحال سیر انتقال قدرت از نیروهای معتدل به تندرو و از تندرو به همان گروهی که مردم علیه‌اش انقلاب کرده بودند اما در لباس جدید نتایج وحشتناکی دارد که امروز نمونه‌اش را در ایران شاهد هستیم. از این رو ما دنبال براندازی نیستیم دنبال اصلاحات ساختاری هستیم که از به‌ رسمیت شناختن مردم و برگزاری انتخابات آزاد می‌گذرد. کافی است حکومت به انتخابات آزاد تن در دهد تا ننگ خیانتی که بر پیشانی شاه خورد بر پیشانی جمهوری اسلامی نخورد در خائن بودن شاه همین بس که چنان راه اصلاح را بست که برای مردم چاره‌ای جز انقلاب نماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد تاریخی در عصر حاضر، حکایت از آن دارد که مردم رویهمرفته امیدشان از برآورده‌شدنِ وعده‌های فرهنگ مدرنیته قطع شده است و به همین جهت رسانه‌های مدرن دست و پا می‌زنند تا چهره‌های خود را برجسته کنند. ولی فکر می‌کنم اگر در یک شرایط آزاد بدون فریب رسانه‌ای مردم در انتخابات شرکت کنند، حتماً انتخاب آن‌ها انتخاب سالمی است با رجوع به دیندارانِ متفکر و آزاده. موفق باشید

25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

25480
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: امروز یک نفر در تحلیل شرایط اقتصادی کشور می گفت کشور به شدت از نظر اقتصادی آسیب دیده کسی نمی تواند جمعش کند. دولت به زحمت حقوق کارکنانش را می دهد. صندوق بازنشستگی خالی است. دولت با سود بیست و پنج درصد ماه به ماه از بانکها پول می گیرد که حقوق کارکنانش را بدهد. آمریکا اگر به چین فشار بیاورد همین مقدار نفت رو هم نمیتونیم بفروشیم. مردم در یاس و ناامیدی هستند. واقعا اوضاع اقتصادی تا این حد ناامید کننده است؟ خیلی نگران شدم به حدی که ترسیدم قحطی بیاید و اکثر مردم در تامبن نیازهای اولیه بمانند!!! چه کنم با این ایمان ضعیف؟ چرا ایمانم به خدایی که روزی بندگانش را لحظه به لحظه می دهد اینقدر ضعیف است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خوشحال نباشید که با فروکش‌کردنِ زندگیِ نفتی، جلوی بسیاری از این ریخت و پاش‌ها و حقوق‌های نفتی گرفته می‌شود و ما به زندگی اصلی خود برمی‌گردیم. مطمئن باشید هیچ‌گونه قحطی پیش نمی‌آید مگر آن نوع قحطی که اشرافیان دیگر غذای مناسب برای سگ‌شان از خارج کم‌تر می‌رسد. وقتی که مسیر، مسیرِ الهی است «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیرِ ویران گنج سلطانی بود». موفق باشید

25469
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز متاسفانه هنوز پس از گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام، ما شاهدیم ناهنجاری های فرهنگی در جامعه ویژه برای نسل جوان جولان می دهد و بسیاری مسئولان هم با دو قطبی های کاذب درباره حجاب و ورزشگاه رفتن بانوان و یا تشکیک در اصول انقلاب، رسما خود در تقویت جنگ نرم دشمن خواسته یا ناخواسته موثر می افتند. بسیاری در اثر مشکلات اقتصادی، به فحشا رسیده اند و به اهداف نظام بدبین اند. به هیچ وجه منکر توفیقات انقلاب نیستم و معتقدم انقلاب اسلامی، گشایش تاریخ و عصری نوین برای بشر است که او را متوجه عهد الهی و خود عالی او هم چنین حرکت از خود دانی به خود عالی می کند و صحنه ای مثل اربعین گواهی می دهد. اما با این ناهنجاری های دل آزار چگونه به آینده می شود امید داشت و رهبر انقلاب بر اساس چه بینش در بیانیه گام دوم، اصلی ترین جهاد را امید بخشی می دانند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه برای حضور در تاریخی دیگر این تنگناها بوده و هست. فکر می‌کنم بحث «آینده‌ی ما چه آینده‌ای است» که صوت و متن آن بر روی سایت هست، نکاتی داشته باشد. به جواب رهبری به آقای علی خوش‌لفظ  نظر کنید که فرمودند : این انقلاب یک چیز عجیبی است؛ حتّی شماها هم که رفته‌اید در دلش و آن‌جور کار کرده‌اید، هنوز به آن اعماق و ریزه‌کاری‌هایش نرسیده‌اید؛ ما که بیشتر از شما نرسیده‌ایم؛ خیلی این انقلاب چیز عجیبی است. این برای اربابهای دنیا، حالاحالاها دردسرها خواهد داشت؛ این اوّل کار است الان. زنده باشید. موفق باشید

25457
متن پرسش
با سلام خدمت شما: در کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه آورده اید: انسان بیش از آنکه از «وجود» سخن گوید باید بگذارد از طرف وجود مورد خطاب قرار گیرد یعنی باید بگذارد انقلاب اسلامی با او سخن بگوید تا خداوند از این طریق با ما در این روزگار حرف داشته باشد و این است مواجهه فعالی که باید با خدا داشته باشیم وگرنه در سیاهچال روزمرگی به فردیت خود مشغول می شویم و دیگر به عنوان انسانی ممتد در هیچ عالمی حضور نداریم زیرا با وجودی ترین پدیده ی تاریخ امروزمان ارتباط برقرار نکرده ایم آیا این توصیه رهایی از نیست انگاری نیست آن نیست انگاری که برای جان بشر امروز شده؟ عمدتا در فعالیتهایمان مثل جلسه هفتگی تفسیر با دوستان و بیان نوشته های پیاده شده از فایل صوتی یا جلسات مباحثه کتاب گاها این احساس به سراغمان می آید که همان سخن گفتن از وجود است استاد عزیزم مواجهه فعال با خدا داشتن گمشده مان شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آفرین! حرف همان است که گفتید. موفق باشید

25453
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم و رحمه الله: استاد عزیز، با توجه به طرح راهبردی رهبر معظم انقلاب برای دولت جوان و حزب اللهی در طراز گام دوم انقلاب که در خود بیانیه هم اشاره شده و اینکه پیش زمینه این چنین دولتی، مجلس جوان و حزب اللهی است و به ایام انتخابات حساس مجلس امسال که اولین انتخاب پس از ورود به گام دوم خود هست، نیروهای انقلابی بر چه اساسی میتونن روشنگری بکنن و رو به روی برنامه هایی که قصد داره مجلس رو تبدیل به یک مجلس دارای جمود و سکون تبدیل کنه و سکولارزدگی رو چه پشت به ظاهر مایه گذاشتن از ولایت و مدام تکرار جملات رهبری، بدون عمل و التزام عملی و قلبی به اون پنهان کنه چیه و چطور میشه گفتمان انقلابی گام دوم رو بین عموم گسترش داد و اجازه نداد حرکت مجلس منحرف شده و مایه شادی دشمن شود که نمایندگان ضعیف و خودباخته و منفعل در برابر جنگ تمام عیارشان، به صحنه آید؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کنیم برای مردم روشن شود این نوع سیاسیون امکان رفعِ کشوری که در شرایط انقلاب است و باید با روحیه‌ی انقلابی و تلاش شبانه‌روزی امورات آن را به سامان رساند؛ ندارند وگرنه بحث دعوای خطی و سیاسی هیچ‌کاری را حلّ نمی‌کند. موفق باشید

25452
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و آرزوی توفیق: برخی اساتید تاریخ و یا مباحث انسان شناسی اینجانب، معتقدند در بررسی روندهای تاریخی باید بی طرف بود و رویکرد فقهی و دینی که بدنبال طرفداری از جبهه حق در طول تاریخ هست، در فلسفه تاریخ درست تدبر نکرده و گرنه مورخ باید خودش رو کاملا بیرون بکشه و مثلا در بررسی حتی پدیده ای مثل انقلاب اسلامی، در نظر گرفتن افق تمدنی را دیدگاه موافقین انقلاب میداند و سعی می کند بر اساس روشهای سایر انقلابها بر فرض حتی انقلاب های مذهبی اون رو بررسی کنند و اعتقاد دارند روح تاریخ در بیطرفی و نگاه کردن از بیرون صحنه است و به تعبیری کاملا نمی توان در تشخیص جبهه حق مطمئن بود و از آن طرفداری کرد و گفت این حادثه متمایز و مستحکم است مثل انقلاب خودمان. در مقابل ما در بینش قرآنی، سیر دیگری از تاریخ و زمان شناسی رو داریم که در این قائل بودن به اختیار افراد، روبروی نسبی بودن حقیقت ایستاده و میاد رودرویی جبهه انبیاء و اولیاء با جبهه طواغیت رو میگه و اینکه جریان هدایتگری انبیاء در راستای تذکر عهد الهی بشر با واجب الوجود و عالم قدس است. و در عین حال در حدیثی از امام سجاد (ع) داریم، افراد خنثی مقابل حق و باطل، خوک صفت هستند. آیا واقعاً روح تاریخ شناسی، با نسبیت گرایی و بی تفاوتی رقم خورده؟ در این صورت حتی ما در تحلیل حوادث سیره ائمه یا انقلاب هم باید بگیم این نظر دوستان و موافقین اونهاست و از جهت تاریخ شناسی ما کاملا نمیتونیم به اون متکی باشیم و بگیم مسیر انبیاء، تداومش انقلاب اسلامی است و زمینه ساز سعادت بشره و حقیقت راه انبیاء هم همچنین نسبی هست و نه مطلق؟ با تشکر و عذر خواهی از اینکه وقت شریفتون رو گرفتم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثِ پدیدارشناسی که بحمداللّه امروزه به رشد خوبی رسیده است، بحث می‌شود که باید مجال داد تا پدیده، خود را با همه‌ی هویتش از جمله روحِ تاریخی‌اش بنمایاند. آیا می‌توان در نظر به انقلاب اسلامی روح دینی آن را نادیده گرفت و مدعی شد به عنوان یک استاد تاریخ پدیده را شناخته‌ایم؟ موفق باشید

25444
متن پرسش
سلام: در جواب دل‌نوشته‌ی قبلی (۲۴۹۵۶) فرمودید که نمی‌دانم قضیه چیست که چه بگویم؟ و خود را معرفی نکرده انتظار گوش سپردن دارید؟ اما منتظر نماندید که معرفی کنم، و قضیه را توضیح بدهم؛ و ادامه دادید و از عشق و نگاه جناب عمان سامانی به کربلاییان فرمودید ... البته قصد اعتراض ندارم کما اینکه توان معرفی و شرح داستان را نداشته، ندارم و نخواهم داشت و چه بهتر که ادامه دادید و منتظر نماندید که گوش بسپارید. نمی خواهم مزاحمتان شوم که وقتتان شریف است و ارزشمندتر از آنکه پای حرف‌های بی‌سروته الف بچه‌ای بنشینید که روزگار تنها نق‌زدن را یادش داده و جز گریه‌های شب‌هایش و همین قلم پراکنده بی‌سروته‌ش چیز مهم دیگری در بساط ندارد و هر آنچه از دنیا و آخرت را که می‌باید فراهم می‌کرده بر باد فنا داده و اکنون در آستانه ۲۵ سالگی‌ تنها آرزوی هر شبش این است که اگر امشب بخوابد و فردا بیدار نشود حداقل کمکی‌است که به قافله‌ی جریان حق در تاریخ بشریت کرده چرا اینکه دیگر غرزدن‌هایش عده‌ای را ناامید نخواهد کرد. جناب استاد من کجا و عشق و جذبه‌های معنویش کجا؟ این حرف‌ها گنده‌تر از دهان و وجود من است، غرض این بود که بگویم چند روز پیش دوستی به اصرار مطلبی در باب سیر تعالی و پیشرفت عرفان از من خواست و منِ بی بضاعت بلاهت به خرج داده و قلم بر کاغذ برده و طاماتی بیان کردم؛ الان آن را خدمتتان می‌فرستم و می خواهم بگویم این همه‌ی آنچه است که احتمالا پای درس‌های شما فرا گرفته‌ام؛ اما فقط فراگرفته‌ام و آنچه جانم را به لب رسانده این است که شدنی نیست و نمی شود و نخواهد شد. شاید بتوان برای هر نقص و مرضی دارویی و درمانی پیدا کرد اما اگر دل بمیرد دیگر هیچ‌اش نمی‌توان کرد و روزمرگی تا روزمردگی تا دلمردگی نهایتا انسان را متلاشی می‌کند و من اکنون بر آستانه متلاشی شدن ایستاده‌ام : و این همان متن است: بعید می‌دانم وقتی که صاحبِ‌ کتاب ارزشمند منازل‌السائرین  _ خواجه عبدالله انصاری _ در گوشه‌ی خانقاه خود و در حال و احوال معنوی‌عرفانی با خدای خود مناجات می‌کرد که : «گل‌های بهشت در پای عارفان خار است / جوینده تو را با بهشت چه کار است»، می‌توانست تصور کند روزگاری بر آدمی بگذرد که بجای پیدا کردن چنین عارفانی در گوشه و کنار خانقاه‌ها و آن هم با ترس و لرز، بتوان آن‌ها را در روز روشن فوج فوج مشاهده کرد که رقص سماع‌شان هوش از سر هر بیننده آگاه و هوشیاری که فطرتش از بین نرفته باشد ببرد و عالم و آدم را انگشت به دهان بگذارد. و این‌ها همه از برکات استاد و پیری به نام روح الله است که با دم مسیحایی‌اش روحِ زندگی را در کالبد سرد و سنگی تک تک اعضای جامعه دمید. شگفت‌انگیز بوده و هست و با هیچ قاعده‌ی عرفانی و فلسفی جور در نمی‌آید که از بچه خردسال تا پیرمرد دوران دیده از گوشه‌ی روستا‌یی دورافتاده آن هم فقط عکس و صدای خمینی را شنیده باشند خودشان را با سر به جبهه‌ها برسانند و چنان حالاتی را تجربه کنند که جانشین خلف پیر جماران تصریح کند که آنان حالاتی را تجربه کردند و حرف‌هایی می زدنند که امثال میرزا حسینقلی همدانی‌ها بعد از یک عمر ریاضت و تلاش آن هم در اواخر عمر می‌گفتند. خمینی با دل‌ها چه می‌کرد که راه صد ساله را یک‌شبه طی می‌کردند و دهان تحیر بزرگان‌ را چنان باز می‌گذاشت که حضرت جوادی آملی وقتی شب‌های علمیات را می‌بیند اعتراف می‌کند که آنچه ما سال‌ها می‌گفتیم این رزمندگان به عینه می‌بینند و چه آشناست این سخن وقتی یاد دیدار ابوسعیدابوالخیر و بوعلی سینا را زنده می‌کند. آری بسیجی‌های خمینی و خامنه‌ای _همان‌ها که بعدها مزارشان دارالشفای عارفان و عاشقان خواهد شد _ هم رقص سماع دارند اما در خون خودشان و آن هم همراه با صدای ساز گلوله و تفنگ و توپ و خمپاره و این دست ابزارها. نگارنده دستش خالی است که بتواند بیشتر از این بنویسد و همین طامات و پراکنده‌گویی‌هایش هم هیچ سند و مدرکی را به جز آنچه دلش حس می‌کند ندارد. اما شاید دل اشتباه کند ولی هیچ وقت دروغ نگفته و نخواهد گفت و به یاد می‌آورم آن روزی را که در تخت فولاد اصفهان هنگام ورود به قبر جناب بابا رکن الدین دوست بسیار عزیزی که کلماتش همچون شلاق همیشه من را از غفلت بیرون آورده تذکر و شاید درددلی کرد که من با شهدا بیشتر انس می گیرم تا عرفا و به‌ نظرم امروز سر و کار ما با این شهداست. بیشتر از این عرضی نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به بشریت برمی‌گردد، همان گمشده‌ی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آن‌جا که می‌گوید:

  رقص  اندر  خون  خود   مردان   کنند ** رقص و  جولان  بر  سر  میدان  کنند

  چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند

موفق باشید

25441
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی قبولی طاعات و توفیق روزافزون؛ به نظر حضرتعالی، چطوری میشه نظم مومنانه اربعین که جلوه ای از تمدن نوین اسلامی هست رو در جامعه خودمون بسط بدیم و پیاده کنیم که قطعاً نباید فقط منحصر در ایام این راهپیمایی بزرگ باشه. متاسفانه شاهدیم حتی برخی مجموعه های انقلابی هم به دلیل اینکه هنوز در قالب نظم مدرن پیش می روند، به رکود و خموشی در حال ابتلا هستند و از نظم مومنانه دارند دور می شوند. به چه راه هایی میشه این نظم مومنانه اربعین رو حفظ کرد و بسط اجتماعی داد و آیا به نظرتون، پدیده روضه های خانگی یا جلسات هفتگی تلاوت و تفسیر قرآن که در خانه های اعضای محله برقرار میشه و در محله هم تاثیر فرهنگی مثبتی داره، میتونه کار موثری در راستای بسط نظم مومنانه باشه؟ با تشکر و التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افق تمدن نوین اسلامی فکر کرد و با نظر به آن افق، ذیل رهنمودهای مقام معظم رهبری از هر گونه ایثاری در این مسیر کوتاهی نکرد. موفق باشید

25435
متن پرسش
سلام استاد: ۱) مرحوم آیت الله سعادت پرور واقعا شاگرد خاص سلوکی علامه طباطبایی رحمت الله علیه بودن؟ ۲) از ایشون نامه ای خطاب به یکی دیدم که ادعا کردند اگر این دستورات که ۱۳ بند هست را انجام دهی، راه صد ساله را در یک سال طی خواهی کرد. سوالم اینجاسة که این صرفا مبالغه بوده که صد سال رو یک ساله میشه رفت؟ صد سال الکی نیست آخه استاد که یک عارف بزرگی مثل مرحوم پهلوانی تهرانی اینطور بفرمایند. ۳) من که وقتی این فرمایش رو دیدم، داشتم بال درمی‌آوردم، ولی سریع فکری خطور کرد که نکنه اون نامه فقط برای همونی که نامه براش نوشته شده اثر مذکور رو میذاره؟ یا برای بنده هم که تا حدودی به مبانی خودشناسی و خداشناسی از طریق آثار شما چند سالیست آشنایی دارم همین اثر رو داره؟ ۴) البته در بندی از نامه بحث ارتباط خاص با استاد خاص سلوکی آمده که نظر شما در مورد این بند رو هم می خواستم بدونم. استاد بنده به کسی جز شما فی الحال اطمینان ندارم در این روابط. با شرح صوتی شما رسیدم به توبه از رذائل اوصاف و اخلاق در جلد دوم مقالات به توصیه خودتون. ولی این دستورالعمل که به طور خاصی نصیبم شد رو نمیدونم بهش توجه کنم یا نه؟ ۵) قسمتی از سرفصلهای نامه رو می‌آورم و اصلش هم به صورت مستند پی‌گیری کردم و صحت داشت و در بازار اندروید هم تحت عنوان «ره صد ساله» موجود هست: _ ترک معصیت _ انجام مستحبات و ترک مکروهات حتی المقدور _ سحرخیزی و نماز شب _ توسل به معصومین علیهم السلام _ قرائت قرآن _ ملازمت استاد _ پرهیز از افراط و تفریط _ پرهیز از استماع سخنانی که تفرقه حواس می‌آورد _ پرهیز از اشخاص بی‌موالات _ مراوده با سالکِ مراقب _ سکوت _ احتراز از خواهش های نفسانی (که فکر می کنم منظور مباحات می‌باشد) _ به خود پرداختن _ عدم بدبینی به عبد خدا _ عدم تقویت جهات مادی، بیش از مایحتاج (ببخشید طولانی شد معلم عزیزم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اطلاع ندارم، ولی ایشان را انسان فرهیخته‌ای می‌شناسم. ۲. این یک اصطلاح است، یعنی انسان سریعاً به نتیجه می‌رسد. ۳. این به ذوق افراد بستگی دارد، روح و روحیه‌ی افراد متفاوت است. ۴. پیشنهاد می‌شود جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، مطالعه گردد. ۵. نکاتی مفید و بسیار خوبی است، می‌ماند که باید از حضور تاریخیِ خود در متن انقلاب و مقابله با استکبار غفلت نشود. موفق باشید

25406
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: مدتی است مطلبی بصورت عجیبی ذهن من رو درگیر کرده و حتی تا حدودی شک و ابهامی را هم به وجود آورده. برخی دوستان بصورت ویژه در این ایام، نسبت به آینده انقلاب نگران اند و معتقدند محبوبیت عمومی نظام کم شده است و آمار حضور مردم در تجمعات بزرگ مثل نماز جمعه و راهپیمایی و انتخابات کاهش پیدا کرده و هم چنین شاهدیم مقبولیت رهبر انقلاب و مراجع تقلید هم درگیر همین کاهش هستند و ویژه درباره همین فتوای اخیر مرتبط با سریال شمس و مولوی، معتقدند بسیار بر کاهش محبوبیت مرجعیت موثرست و نشانگر نفوذ تحجر در حوزه حتی میان مراجع است. آیا واقعاً با ریشه های عمیق این انقلاب و این پایداری بر سر حفظ آن و گسترش گفتمانش در جهان، ویژه در همین منطقه خودمان و اینکه رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم به این میزان روی قوت انقلاب و روشن بوده آینده نهضت و اتصالش به قیام امام عصر (عج) سخن می گویند آیا پذیرفتنی است که بیان کنیم انقلاب اسلامی و حوزه ای که از ارکان مهم انقلاب بوده و هست، درگیر تحجر و محافظه کاری شده و به آینده نمی توان خوش بینانه نگاه کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در مقاله‌ی «آینده‌ی ما چه آینده‌ای است» دلایلی نسبت به امیدواربودن به آینده‌ی انقلاب عرض شد؛ آینده‌ی جهان به سویی در حرکت است که ناتوانیِ فرهنگ مدرنیته را روز به روز آشکار می‌کند و البته این بدان معنا نیست که نسبت به ضعف‌های خود بی‌تفاوت باشیم، مثل همان نظری که در رابطه با مولوی داده شد که سخن عالمانه‌ای نبود. موفق باشید

25399
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در خصوص پاسخ ۲۵۳۴۷ هدفم بحث کردن و یا جدل نیست صرفا برای روشن شدن موضوع هستش چرا که تحلیل بسیاری از مردم جامعه به این سمت و سو کشیده شده است. بابت کش دادن موضوع عذر خواهی می کنم و اما بعد ...آیا این ذات استکباری را انگلستان، فرانسه، روسیه و حتی آلمان و چین ندارند؟ ژاپن تا پیش از نابود شدن ارتشش توسط آمریکا خودش یک استعمارگر نبود؟ فقط آمریکا بد است؟ مثلاً چین دوست مسلمانان است؟ یا مسلمانان چین هم توسط آمریکا دچار تبعیض و نسل کشی هستند؟ آنچه هند در کشمیر می‌کند چطور؟ آیا فقط سفارت آمریکا فتنه‌انگیزی می‌کرد؟ سفارت فرانسه در کودتای ۲۸ مرداد از مهره‌های کلیدی نبود؟ سفارت انگلستان هنوزم مرکز توطئه نیست؟ حزب توده مجری منویات سفارت شوروی نبود؟ آنچه مسلم است انگلیس و آمریکا به‌طور اخص و دول متحد غربی به‌طور اعم (و از طرف دیگر شوروی (روسیه) و دول متحدش) هرگز نمی‌گذارند جای خالی یکدیگر در جاسوسی و توطئه در کشورهای هدف خالی بماند مثلاً فردوست گفته که سفیر برزیل دوره‌اش تمدید شد چون مأمور سیا بود! اما در مورد پاسخ آن دوست محترم: اگر بنا به ارتباط باشد امام راحل حتی فرانسهٔ متحد آمریکا و انگلیس را به کشور دوست و برادری مثل سوریه که مرکز مقاومت و اجتماع مبارزان انقلابی بود ترجیح دادند یا حتی به کشور بی‌طرفی مثل سوئیس نرفتند آیا همه مثل کویت مانع شدند؟ کسی نمی‌گوید آمریکا دشمن و جانی نیست و خیانت نمی‌کند ولی سرنوشت اشغالگران سفارت و آنچه امروز می‌کنند و بهانه‌هایی که هنوز دست دشمن است جایی برای احساسات نمی‌گذارد! چگونه است ارتباط با شهید بهشتی به‌خاطر تدین اوست ولی با بازرگان چیز دیگری است؟ تأخیر بازگشت به ایران هم که صرفاً به‌خاطر ممانعت بختیار بود و البته لزوم اطمینان انقلابی‌ها از سلامت ایشان چون درهرحال برنامه‌هایی برای ترور یا ربایش مطرح بود که یک نمونهٔ کوچکش توسط جانشین رکن دوی هوانیروز کرمانشاه لو رفت. ما طوطی‌وار بازرگان و یارانش را به لیبرالیسم متهم می‌کنیم همانگونه که زمانی تحت تأثیر همین رسانه‌ ها بخش مهمی از ملت و حتی علما مصدق را کمونیسم می‌دانستند! اما بازرگانی که حتی مخالف بورس بود و از نخستین اقداماتش ملی‌سازی صنایع بود لیبرال بود یا رفسنجانی که افتخارش خوداکتفایی خدمات مرتبط به دستگاه‌های دولتی و تعدیل اقتصادی (برنامهٔ بانک جهانی) بود و امروز مریدانش با افتخار از نوع اسلامی لیبرالیسمشان می‌گویند؟ اول مکاتب و برنامه‌ها و اهداف و نتایجشان را بشناسیم بعد مرگ بر... درود بر... بفرستیم. اگر فکر کنیم آمریکا برای حفظ یا بازگشت مهم‌ترین متحدش برنامه نداشته بچه‌گانه فکر کرده‌ایم و اگر فکر کنیم آمریکا شاه را به صرف حفظ هم‌پیمانی با انگلستان به یک رئیس‌جمهور نظامی ترجیح نداده است باز هم ساده‌لوحانه اندیشیده‌ایم! حالا اگر فکر کنیم یک ابرقدرت نمی‌داند باید همیشه روی آنچه واقع شده سرمایه‌گذاری کند و مطلوب‌ها را برای روز مبادا بگذارد که دیگر باید گفت هیچ از سیاست و روابط بین‌الملل و سازمان‌های جاسوسی و استکبار نفهمیده‌ایم! اما بینی و بین‌الله ما دشمن آمریکا هستیم یا کشوری مثل کوبا؟ آیا غیر این است که حتی مجتهدان ما مدافع سرمایه‌داران و مناسباتی هستند که حتی در کشورهای سرمایه‌داری تعدیل شده یا در حال تعدیل شدن‌اند؟ قدری مطالعات مقایسه‌ای داشته باشیم متوجه می‌شویم ساختار سیاسی و اقتصادی ایران شباهت بیشتری با آمریکا دارد تا کوبا و این کوباست که هر روز موفقیتش شکست آمریکاست وگرنه ایران آمریکا را هم نابود کند فقط یک دولت سرمایه‌داری جای دولت سرمایه‌داری دیگر را گرفته است نه بیشتر! مثلاً همین الآن سرمایه‌داران ایرانی با حمایت دولت و سکوت (اگر نه تأیید) علما و رهبری کالاهای تولید داخل را صادر می‌کنند ولی پولش را برنمی‌گردانند این دقیقاً همان کاری است که انگلستان با کشوری مثل هند می‌کرد و اکنون نمونه‌های آن در آفریقا و آمریکای لاتین کم نیست. برای مردم دنیا چه فرقی می‌کند آمریکا بر سرنوشتشان دست‌درازی کند یا ایران؟ آمریکا به بهانهٔ حفظ امنیت نفتشان را ببرد یا ایران در پاداش حفظ اسد معاندشان را (رجوع به سخنان سردار رحیم صفوی دربارهٔ استفادهٔ ایران از منابع سوریه) کوبای کمونیسم با کدام یک از کشورها چنین مناسباتی دارد؟ حالا ما دشمن آمریکا هستیم یا کوبا؟ ما برای کلیت و ماهیت نظام سلطه مضر هستیم یا کوبا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری از موارد مذکور، بنده با جنابعالی مشترک هستم. ولی پیشنهاد بنده آن است که در موضوع نحوه‌ی تحقق یک تمدن در تاریخ و فرایند به ظهورآمدنِ آن، با شاخصه‌های خاصی که به میان می‌آورد، فکر کنید. زیرا وقتی تمدنی بخواهد به جای تمدن دیگری بیاید به راحتی از آلودگی‌های تمدنِ قبلی پاک نمی‌شود و لذا فرایندی نیاز است تا چنین جابجایی صورت گیرد. انقلاب اسلامی چیزی در خود دارد که می‌تواند به آن هویتِ تمدنی بدهد و در این هویت تمدنی است که از آن نقص‌ها مبری می‌شود و از نحوه بودنی که هنوز در بستر فرهنگ مدرن قرار دارد، جدا می‌شود. ولی کشور کوبا با همه‌ی ارزشی که برای بزرگانِ آن کشور و مردمِ سخت‌کوش آن قائل می‌باشم؛ یک جزیره‌ای است در همین جهانِ مدرن و با اصالت‌دادن به همان ارزش‌ها. موفق باشید

25379
متن پرسش
استاد عزیز و گرانقدرم سلام: بنده چند سالی است سعی کرده ام در علوم اساسی و علوم عقلی خوب جلو بروم، ولی حالا که به خود نظاره می کنم می بینم در برخی وجوه خیلی کاستی دارم. مثل تاریخ و از لحاظ هویت تاریخی خیلی متزلزل هستم. این شاید به خاطر آن باشد که استادی در این زمینه نداشته ام. می خواستم اگر بشود یک سیر مطالعاتی یا اساتیدی را در این زمینه به بنده معرفی نمایید تا خوب برایم روشن شود. خیلی گنگ است برایم تاریخ از صدر اسلام تا کنون، هرچه می دانم عمدتا مقاطع مهم صدر اسلام و در دوران معاصر نیز تنها بعد از انقلاب و این خیلی آزارم می دهد در مواجه شدن با برخی موضوعات. خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «فروغ ابدیت» آیت اللّه سبحانی در رابطه با صدر اسلام، و جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» که بر روی سایت هست؛ برای تاریخ معاصر شروع خوبی باشد. موفق باشید

25347
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ضمن عرض تبریک و تسلیت به خاطر ایام اربعین حسینی (ع) بعد از مدتی به سایت وزین حضرت عالی سر زدم و اتفاقا آن پرسش در مورد تسخیر لاله جاسوسی چشمم را گرفت. من با مطالبی که این دوست مان گفتند از چند سال پیش آشنا بودم. پاسخ حضرت عالی جامع و حکیمانه بود ولی در مورد چیزهایی که دوستمان می گویند «تازه فهمیدیم یا تازه مشخص شده» خواستم جسارتا چند نکته هم اضافه کنم که اتفاقا خلاف تحلیل دوست مان است. این که کارتر با دولت موقت همکاری می کرده و به رسمیت شمرده است ریشه در ارتباطاتی داشته که امریکا از طریق سفارت های مختلفش و سازمان سیا از ماه ها قبل از انقلاب با ملی مذهبی ها برقرار کرده بود. این که نقل شده بنی صدر از چند ماه قبل انقلاب گفته بود در ایران انقلاب میشه و من رئیس جمهور می شوم ریشه در همین هماهنگی ها داشته است! بعید نیست مخالفت بنی صدر با بازرگان هم ریشه در رقابت شخصی دو نفوذی امریکا داشته است!واقعیت این است ابرقدرت ها ویژگی که دارند سعی می کنند تا جایی که می توانند در گروه های اپوزیسیون دولت های متحد خود نفوذ کنند تا اگر دولت متحد شکست خورد و اپوزیسیون جای آن را گرفت دولت جدید هم تابع آنها باشد ولی این طوری خلق الله را فریب دهند که انگار دولت بده رفت حالا یک دولت خوب آمد در صورت که در پشت پرده چیزی عوض نشده! این کاری بود که امریکا به نحو موذیانه ای داشت با انقلاب اسلامی هم می کرد! دوستان عنایت داشته باشند همین ارتباطات وسیع کارتر از قبل انقلاب با ملی مذهبی ها که دور امام را گرفته بودند اصلا در خیلی از علاقه مندان و هم دشمنان انقلاب باعث نضج این تئوری توطئه شد که اصلا انقلاب ایران کار امریکا بوده و حضرت امام (ره) نعوذ بالله عامل سازمان سیا بوده اند! عنایت داشته باشید دولت کارتر حتی با شهید بهشتی و برخی دیگر از نمایندگان روحانی امام نیز ارتباط گرفته بود منتها اینها به خاطر تدین و تعهدشان به انقلاب اصلا به قول معروف دم به تله ندادند. حتی امام حاضر شده بودند در نوفل لوشاتو از طریق جناب ابراهیم یزدی با نماینده کارتر مکاتب محرمانه داشته باشند اما در متن مکاتبات هم مشخص است امام خواسته های امریکا از جمله پذیرش بختیار و تاخیر انداختن بازگشت به ایران را نمی پذیرند. اما به نظر می رسد اگر واقعا هدف انقلاب اسلامی نه فقط سرنگونی شاه بلکه رقم زدن یک انقلاب تمدنی علیه استکبار غرب و شرق بوده اتفاقا رهایی از سیطره ملی مذهبی های امریکایی بر جریان انقلاب اهمیتی بس عمیق داشته است. این که امام در برابر حلقه ملی مذهبی هایی که ایشان را گرفته بودند منفعل نشدند و مواضع ضداستکباری خویش را حفظ کردند و با جلب حمایت عمومی توانستند سکه ملی مذهبی ها را از رونق بندازند فکر کنم یک هنرنمایی سیاسی بزرگ بود که فقط از عهده شخصیت الهی ایشان بر می آمد. حمایت از اشغال سفارت در واقع تایید ضدیت انقلاب با امریکا و به طور ضمنی محکوم کردن امریکا-دوستی ملی مذهبی ها و دولت موقت بود. و البته بدیهی است وقتی امام بخواهند این حلقه نفوذ را از دور خودشان و از انقلاب باز کنند امریکا که به خیال خود از پنجره آنها می خواسته به ایران برگردد به شدت عصبانی شود و ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر موضع دهد و سعی در سرکوب انقلاب داشته باشد! دقت کنیم در خاطرات ژنرال هایزر آمده بود که حتی قبل از انقلاب گزینه نهایی کارتر برای مهار انقلاب در صورت شکست دولت بختیار کودتا و سرکوب خونین رهبران و مردم بود منتها مجددا به خاطر هنرنمایی امام نه دولت بختیار کارش گرفت نه به خاطر ایجاد تزلزل در ارتش در هفته های آخر آنها توانستند کودتا کنند! یعنی این دفعه اول نبود که امام نقشه های امریکا را نقش بر آب کردند! و دفعه آخر هم نبود! و البته وقتی هدف نه فقط سرنگونی شاه که عقب راندن شیطان بزرگ باشد چنان که حضرت عالی اشاره کردید هزینه ها بسیار بیشتر خواهد شد و ابتلاء عظیم تر و تردید ها بیشتر مثل تردیدهایی که جناب مرحوم هاشمی و دولت فعلی بدان گرفتار شدند. به قول استاد اینجا فقط با توحید و معنویت ناب امام (ره) می شود کار را پیش برد و به آینده روشن این حرکت پر ابتلاء نظر کرد! ببخشید استاد عزیز! درس پس دادیم و زیاده گویی کردیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده برای آن کاربر محترم این‌طور نوشتم:  باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگان‌گیری مطرح بود مطالعاتی داشته‌ام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر می‌کنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمی‌دانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدس‌سازی شخصیت‌هاست» ما را در حجاب تفکر می‌برد. همان‌طور که در آخر می‌فرمایید حتی تضمین‌هایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.

چرا فتنه‌های سفارت آمریکا را به مجامعی می‌بردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرت‌هاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقی‌مانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنه‌هایی می‌کند که هرگز نمی‌توانستیم آن‌ها را با تعطیل‌کردنِ آن سفارت خنثی کنیم.

در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شده‌اند را ارسال می‌دارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانه‌ی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها می‌توان انقلاب را محفوظ داشت. موفق باشید. و سپس نظر شما را در آخر ارسال کردم. موفق باشید   

25348
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با قلب نیم سوز خود چه کنیم؟ با قلبی که زمانی واله و شیدا بود. شیدای شیدا. قلبی که زمانی در عشق اهل بیت (ع) و دوستداران شان می سوخت. با روضه ها ضجه می زد. و واقعا ضجه می زد و شیون می کشید. مثل فرزند مرده ای، چهره رفیق های الهی اش روح اش را می لرزاند. ذره ای فشار عصبی در او اثر نداشت. دائم الغم بود. و این همه تا زمانی بود که او جامعه را لمس نکرده بود. دنبال کار و پول و ماشین و زن و فرزند نبود. شاید هم در آن زیارت ناحیه شهر ری مرد. شاید هم باید می مرد. که حتی بلغ الحلقوم را حس کردم اما جان در نرفت. شاید «در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی نیست»، سید درست گفت. شاید. با این پرنده در زندان شده چه کنم استاد؟ اگر آزاد شود. نگویید ادب عقل و خیال کنم که قلب همه را حل کرده بود. خیلی مدت است که کار از درس و کتاب گذشته است. نمی دانم چرا این کتاب ها هم از کار افتاده اند. نمی خواهم بگویم رسیدم به امام خمینی (ره) که گفت از درس و مدرسه رَستم. نه هرکس خودش را می داند. الان فقط حرم آرامم می کند. استاد دیگر نمی توانم روضه گوش دهم. یعنی به جای شیون، روضه رو گوش می دهم و هنگ می کنم. چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سفر اربعینیِ امسال همه‌ی عرض بنده به رفقا این بود که به تاریخ جدیدی وارد شده‌ایم که انسان‌ها به‌خصوص جوانان باید خود را به وسعت حضور خدا در این تاریخ احساس کنند و این همان نکته‌ای است که جناب دکتر احمد فردید با نظر به انقلاب اسلامی در رابطه با «دازاین» از هایدگر یافته بود. در «جهان‌بودگی» یا «دازاین»، هایدگر افقی را می‌گشاید برای عبور از نیهیلیسم که شروع خوبی است، ولی یا باید بگویم کافی نیست و یا متعیّن نمی‌باشد. و دکتر احمد فردید در روح انقلاب اسلامی آن را یافت و با حضور اربعینی، این انسان یعنی در «جهان‌بودگی»ِ او به صورتی متعیّن از اجمال به تفصیل آمده. در شب اربعین در آن موکب به خدمت عزیزان عرض شد این مردم نه برای بهشت این‌جا آمده‌اند و نه برای گریز از جهنم؛ اینان می خواهند حضور خدا را با حضور خود در این صحنه احساس کنند و به کمتر از این هم قانع نمی‌باشند. در آن مصاحبه‌ی اربعینی با آقای دکتر دخانچی به نحوی باز بر همین نکته تأکید شد و از این جهت به آینده که خداوند در افق بشر در این تاریخ گشوده است، بسیار امیدوارم.

همه‌ی آن‌چه گفتم و نگفتم جواب این سؤال بسیار مهم شماست که می‌گویید: «چرا این کتاب‌ها از کار افتاده است؟!» این را سخن یک شخص یعنی سخن شما نمی‌دانم، گفتِ همه‌ی جان‌هایی است که به سخن آمده است.

آری! اگر این کتاب‌ها دیگر از کار افتاده‌اند، ولی می‌بینی که سخن امثال آوینی‌ها تازه به «گفت» آمده است مثل سخن امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» که در بستر حضور تاریخی اسلام محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن‌چنان سخنانی به زبان آورد که مادونِ سخن خالق و مافوق سخن مخلوق شد. پس کتاب‌هایی از کار افتاده است که می‌خواهند ما را در بستر تاریخیِ گذشته‌مان نگه دارند، وگرنه در بستر انقلاب اسلامی که خود در بستر روایت و قرآن است اگر امروز سخن گفته شود آسمان‌هایی که آماده‌اند در مقابل ما گشوده شوند، گشوده خواهند شد. در این مورد و در این حال و هوای اربعینی که سرِ کیف هستم، سخن‌ها دارم، اگر که شما نیز چنین سخنانی داشته باشید که می‌گوید در این تاریخ چرا کتاب‌ها از کار افتاده‌اند. خود دانید.

 در مسیر اربعینی به رفقا عرض شد اگر روضه و هیئت نیز با نظر به افق گشوده‌ی انقلاب اسلامی به ظهور نیاید، روضه و هیئت هم از کار می‌افتند، ولی حسین «علیه‌السلام» و اربعین و دفاع مقدس و حججی‌ها، هرگز!! بد نیست در این مورد سری به جزوه‌ی «شهید حججی؛ وجودان تاریخی ما و انقلاب اسلامی» بزنید. موفق باشید

25343
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در خصوص پاسخ سوال ۲۵۳۳۱ من این نقد دارم الف) ایران با آمریکا ارتباط سیاسی داشت مسئولان دولت‌ها هم حق دارند با مسئولان دیگر کشورها دیدار داشته باشند آن‌هم در هر سطحی - در اواسط دههٔ ۶۰ دولت آقای خامنه‌ای و شخص رفسنجانی با مسئولان دولت متخاصم دیدار کردند و حتی روحانی با مقامات اسرائیلی دیدار کرد! چرا درآن موقع سراغ سفارت‌ها نرفتند؟ ب) به نظر طبیعی نبود این حقوق را می‌شد از طریق حقوق بین‌الملل مثل دادگاه لاهه پی گرفت بدون آنکه کار به تحریم و جنگ بکشد. می‌شد با استفاده از جو عمومی مردم جهان که به سمت ایران بود دولت‌های بزرگ را تحت فشار قرار داد، می‌شد با رفتار عاقلانه مثل چین کاری کرد که آمریکا هم کوتاه بیاید و هم یک کرسی ثابت در شورای امنیت به دست آوریم تا با دست بازتر اهدافمان را دنبال کنیم. آیا تصور نمی شود آن نگاه آن روزگار برای گروگانگیری صرفاً یک دریافت ایدئولوژی شده از اسلام و تشیع بود که حتی با سیرهٔ حکومتی پیامبر در مدینه تناسبی نداشت. ۳. این کینه را ملت از انگلیس هم داشت هرچند انقلابی‌ها تا قبل از آقای احمدی‌نژاد عملاً نقش انگلستان را پنهان کرده و حتی در تقویم‌ها می‌نوشتند کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد نه آمریکایی-انگلیسی! این کینه را اما ملت از روسیه هم کمابیش داشت منتها اشغال سفارت توطئه‌ای بود تا انقلاب نوپا را با چالش‌های جدی همراه کنند. ۴. خداوند به انسان عقل داده تا درست بهره بگیرد در کجای اسلام گروگانگیری و تجاوز به خاک دیگران (سفارت خاک کشوری صاحب سفارت است) مجاز است؟ از طرفی چرا آقای رفسنجانی پادرمیانی کرد تا مبارزان لبنانی گروگان‌های آمریکایی را که قرار بود با دیپلمات‌های ربوده‌شدهٔ ایرانی معاوضه شوند بدون هیچ امتیاز گرفتنی آزاد کنند؟ فیدل کاسترو در همان سال‌ها به مقامات ایرانی می‌گوید شما با شعار مرگ بر آمریکا و دفاع از مستضعفان آمدید ولی به نفع آمریکا و علیه مستضعفان عمل کردید اگر گروگان‌ها را زودتر آزاد می‌کردید هنوزم کارتر رئیس‌جمهور می‌بود و ما این همه فشار را از جانب جمهوری‌خواهان متحمل نمی‌شدیم! بماند که داستان آزادی گروگان‌ها کم از خفت برجام ندارد. امام شخصیت بزرگ ،اندیشمند، محترم و توحیدی است ولی معصوم نیست خالی از اشتباه و تناقض هم نبوده است آنچه که امروزه می بینیم نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدس‌سازی شخصیت‌هاست. آیا این خیانتی بیش نیست؟ اما واکنش آمریکا: آمریکا وقتی از سقوط شاه مطمئن شد تصمیم به همکاری با دولت انقلاب گرفت و البته احمقانه است فکر کنیم امیالی غیر از امیال دوستان انگلیسی و روسی و فرانسوی‌مان در این ۴۰ سال که انواع روابط را با ما داشته و دارند داشته است! (با وجود رقابت میان آمریکا و انگلیس در تمامی دوران شاه هیچ کُنِشی از طرف آمریکا بدون رضایت و همکاری انگلستان صورت نپذیرفت و این کشور اکنون در ایران علاوه بر سفارت خودش سفارت‌های استرالیا، کانادا، زلاندنو و ... را هم دارد). اما اقدامات سوء آمریکا علیه ایران در هر برهه‌ٔ دیگری صورت می‌گرفت نقض آشکار حقوق بین‌الملل بود که در صورت وجود دولت لایق و مقتدر می‌شد آمریکا را به عقب‌نشینی واداشت (مثل الآن که تنها مشکلمان نداشتن یک دولت لایق است) ولی بعد از اشغال سفارت اقدامی طبیعی و علیه دولتی متجاوز محسوب شد! و جالب اینکه ما متوکلان به خدا و پیروان خط امام در الجزایر زیر پیمانی را امضا کردیم که فقط امتیاز داد ولی حتی تضمینی برای پایان تحریم‌ها نگرفت تا بهانه‌های آمریکا ادامه داشته باشد! در الجزایر هیچ اموالی از توقیف خارج نشد چون تضمینی اخذ نشد! اموال شاه هم برنگشت چون تضمینی گرفته نشد! آمریکا کماکان در امور داخلی ایران دخالت کرد چون تضمینی گرفته نشد (البته مشکل ما فقط با آمریکاست انگلستان و روسیه و چین دخالت کنند عیبی ندارد مثل الآن که اگر چینی‌ها پدر مسلمانان سینک‌کیانگ را درآورند انگارمان نیست طبق قانون اساسی آن‌ها هم شهروند ایران هستند). استاد عزیز تحلیل جوانان امروز با آنچه که می بینند کاملا متفاوت با نگاه جو رسانه های آن روزهاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگان‌گیری مطرح بود مطالعاتی داشته‌ام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر می‌کنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمی‌دانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدس‌سازی شخصیت‌هاست» ما را در حجاب تفکر می‌برد. همان‌طور که در آخر می‌فرمایید حتی تضمین‌هایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.

چرا فتنه‌های سفارت آمریکا را به مجامعی می‌بردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرت‌هاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقی‌مانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنه‌هایی می‌کند که هرگز نمی‌توانستیم آن‌ها را با تعطیل‌کردنِ آن سفارت خنثی کنیم.

در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شده‌اند را ارسال می‌دارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانه‌ی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها می‌توان انقلاب را محفوظ داشت. اما نظر آن کاربر محترم چنین است: موفق باشید     

۲۵۳۴۷. سلام علیکم استادضمن عرض تبریک و تسلیت به خاطر ایام اربعین حسینی (ع) بعد از مدتی به سایت وزین حضرت عالی سر زدم و اتفاقا آن پرسش در مورد تسخیر لاله جاسوسی چشمم را گرفت. من با مطالبی که این دوست مان گفتند از چند سال پیش آشنا بودم. پاسخ حضرت عالی جامع و حکیمانه بود ولی در مورد چیزهایی که دوستمان می گویند «تازه فهمیدیم یا تازه مشخص شده» خواستم جسارتا چند نکته هم اضافه کنم که اتفاقا خلاف تحلیل دوست مان است. این که کارتر با دولت موقت همکاری می کرده و به رسمیت شمرده است ریشه در ارتباطاتی داشته که امریکا از طریق سفارت های مختلفش و سازمان سیا از ماه ها قبل از انقلاب با ملی مذهبی ها برقرار کرده بود. این که نقل شده بنی صدر از چند ماه قبل انقلاب گفته بود در ایران انقلاب میشه و من رئیس جمهور می شوم ریشه در همین هماهنگی ها داشته است! بعید نیست مخالفت بنی صدر با بازرگان هم ریشه در رقابت شخصی دو نفوذی امریکا داشته است!واقعیت این است ابرقدرت ها ویژگی که دارند سعی می کنند تا جایی که می توانند در گروه های اپوزیسیون دولت های متحد خود نفوذ کنند تا اگر دولت متحد شکست خورد و اپوزیسیون جای آن را گرفت دولت جدید هم تابع آنها باشد ولی این طوری خلق الله را فریب دهند که انگار دولت بده رفت حالا یک دولت خوب آمد در صورت که در پشت پرده چیزی عوض نشده! این کاری بود که امریکا به نحو موذیانه ای داشت با انقلاب اسلامی هم می کرد! دوستان عنایت داشته باشند همین ارتباطات وسیع کارتر از قبل انقلاب با ملی مذهبی ها که دور امام را گرفته بودند اصلا در خیلی از علاقه مندان و هم دشمنان انقلاب باعث نضج این تئوری توطئه شد که اصلا انقلاب ایران کار امریکا بوده و حضرت امام (ره) نعوذ بالله عامل سازمان سیا بوده اند! عنایت داشته باشید دولت کارتر حتی با شهید بهشتی و برخی دیگر از نمایندگان روحانی امام نیز ارتباط گرفته بود منتها اینها به خاطر تدین و تعهدشان به انقلاب اصلا به قول معروف دم به تله ندادند. حتی امام حاضر شده بودند در نوفل لوشاتو از طریق جناب ابراهیم یزدی با نماینده کارتر مکاتب محرمانه داشته باشند اما در متن مکاتبات هم مشخص است امام خواسته های امریکا از جمله پذیرش بختیار و تاخیر انداختن بازگشت به ایران را نمی پذیرند. اما به نظر می رسد اگر واقعا هدف انقلاب اسلامی نه فقط سرنگونی شاه بلکه رقم زدن یک انقلاب تمدنی علیه استکبار غرب و شرق بوده اتفاقا رهایی از سیطره ملی مذهبی های امریکایی بر جریان انقلاب اهمیتی بس عمیق داشته است. این که امام در برابر حلقه ملی مذهبی هایی که ایشان را گرفته بودند منفعل نشدند و مواضع ضداستکباری خویش را حفظ کردند و با جلب حمایت عمومی توانستند سکه ملی مذهبی ها را از رونق بندازند فکر کنم یک هنرنمایی سیاسی بزرگ بود که فقط از عهده شخصیت الهی ایشان بر می آمد. حمایت از اشغال سفارت در واقع تایید ضدیت انقلاب با امریکا و به طور ضمنی محکوم کردن امریکا-دوستی ملی مذهبی ها و دولت موقت بود. و البته بدیهی است وقتی امام بخواهند این حلقه نفوذ را از دور خودشان و از انقلاب باز کنند امریکا که به خیال خود از پنجره آنها می خواسته به ایران برگردد به شدت عصبانی شود و ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر موضع دهد و سعی در سرکوب انقلاب داشته باشد! دقت کنیم در خاطرات ژنرال هایزر آمده بود که حتی قبل از انقلاب گزینه نهایی کارتر برای مهار انقلاب در صورت شکست دولت بختیار کودتا و سرکوب خونین رهبران و مردم بود منتها مجددا به خاطر هنرنمایی امام نه دولت بختیار کارش گرفت نه به خاطر ایجاد تزلزل در ارتش در هفته های آخر آنها توانستند کودتا کنند! یعنی این دفعه اول نبود که امام نقشه های امریکا را نقش بر آب کردند! و دفعه آخر هم نبود! و البته وقتی هدف نه فقط سرنگونی شاه که عقب راندن شیطان بزرگ باشد چنان که حضرت عالی اشاره کردید هزینه ها بسیار بیشتر خواهد شد و ابتلاء عظیم تر و تردید ها بیشتر مثل تردیدهایی که جناب مرحوم هاشمی و دولت فعلی بدان گرفتار شدند. به قول استاد اینجا فقط با توحید و معنویت ناب امام (ره) می شود کار را پیش برد و به آینده روشن این حرکت پر ابتلاء نظر کرد! ببخشید استاد عزیز! درس پس دادیم و زیاده گویی کردیم. التماس دعا

25331
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب بصیرت فاطمه زهرا (س) در بخش (ریشة عدم بصیرت روشنفكران ما نسبت به دشمن) شما فرمودید دانشجویان خط امام «رحمة‌الله‌علیه» به سفارتخانة آمریكا در زمان دولت موقتِ آقای بازرگان حمله می‌كنند، آقای بازرگان استعفا می‌دهد كه چرا به سفارتخانه آمریكا حمله كرده‌اید، چون او آمریكا را یك دولت می‌داند، كنار بقیة دولت‌های دنیا، در حالی‌كه دانشجویان ما متوجّة توطئه‌های آمریكا زیر پوشش سفارتخانه می‌شوند. چرا دانشجویان خط امامی می‌فهمند این سفارتخانه یك جاسوسخانه است و امثال بازرگان و بنی‌صدر و قطب‌زاده نمی‌فهمند؟ ریشة مسئله را در نزدیكی و دوری به بصیرت فاطمه (س) باید جستجو كرد و هوشیاری خاص آن حضرت كه جایگاه هر حادثه‌ای را در متن تاریخ می‌بیند و نه در شعارها و شخصیت‌های آن حادثه. اما تحلیل امروز در خصوص تسخیر لانه جاسوسی اینگونه است که چون قبل‌تر از این شدت احساسات ایدئولوژیک نه فقط در بین سران حکومت که حتی در جامعه به حدی بود که اگر کسی این حرف را می‌زد می‌شد جاسوس خائن! امروز است که داریم متوجه می‌شویم دولت کارتر تا قبل از تسخیر سفارت با دولت موقت برای تأمین امنیت همکاری می‌کرد و حتی اطلاعات ارتش عراق را در اختیار ایران می‌گذاشت و حاضر بود همه‌نوع همکاری و سرمایه‌گذاری داشته باشد (نخستین دولتی که تنها یک ساعت پس از سقوط بختیار و پیروزی انقلاب، دولت موقت را به رسمیت شناخت آمریکا بود یک روز بعد پاکستان و سه روز بعد از پیروزی شوروی به رسمیت شناخت) الآن است که داریم متوجه می‌شویم تسخیر سفارت و بلوکه شدن سرمایه‌های ایران در بانک‌های آمریکا یک بانک آمریکایی را از خطر ورشکستگی حتمی نجات داد امروز است که مطلع شده‌ایم اشغال سفارت باعث شد پس از نزدیک به یک سال که افکار عمومی مردم جهان حتی در آمریکا و انگلستان به نفع ایران بود و همه انقلاب را تأیید می‌کردند ناگاه پس از اشغال سفارت اکثر این افکار علیه ایران شد و فضا برای برخود قهری با انقلاب توسط دولت‌های بزرگ از تحریم گرفته تا حمایت تسلیحاتی از ارتش عراق فراهم آمد و ... . آیا شما اندیشه و طرز فکر امروزی را بر مبنای تسخیر لانه جاسوسی می پسندید؟ من مطلب کپی کردم امیدوارم در سایت بدست شما برسه چون گویا مطالب کپی شده قابل روئیت نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشت‌هایی داشتم که خدمتتان ارسال می‌کنم تا إن‌شاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     ۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا    ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

۳. بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

   افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: «با گروگان‌گيري، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : ۱. مسدود كردن دارايي‌هاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس  ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني (رحمت‌الله‌عليه) امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    ۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    ۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت. لانه‏ جاسوسى‏ آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهم‏تر بود، به جاى اين‏كه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آن‏ها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه ‏اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى ‏كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى ‏گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى‏ شود؟ مى‏ گفتند استكبار يا با تو مى ‏جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى ‏گذارد ما سازندگى ‏مان را بكنيم. جنس حركت‏هاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه‏ ها هراسى به خود راه ندهند. آرى‏ «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى‏ خطر نمى ‏شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه ‏اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى‏ آيد و از آن طرف وَهمى ‏بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى‏ گردد.

زندگى‏ هاى تاريخ‏ ساز

انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه‏ هايش هيچ مانع و مخاطره ‏اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى‏ شود، كه اى واى حالا اين حادثه ‏ى غير منتظره همه كارها را خراب مى‏ كند. ولى زيبايى ‏هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه‏ ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى ‏هاى آن حضرت مى ‏شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه‏ هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه ‏هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى ‏تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره‏ ها را به سوى اهداف خود جهت‏ دهد و نه از آن فرار کند.

25227
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: رهبر انقلاب اسلامی در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، راه و هدف مشترک انبیاء را این می دانند که به تعبیر خودشان، کارخانه انسان سازی ایجاد کنند که بستر برای تربیت انسان اصیل و والا مهیا باشد و این کارخانه، همان جامعه توحیدی است. هم چنین حضرتعالی در کتاب (جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم) اصلی ترین راهبرد انقلاب اسلامی را اتحاد وِلایت با وَلایت دانستید و اصالت دینی و ایمانی آن را برای جامعه سازی و نهایتاً تمدن سازی شرح فرمودید. حقیقتاً آیا با وجود دغدغه های و بحران های فرهنگی متنوعی که می بینیم و تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب، آیا انقلاب اسلامی در بحث عقیدتی و عملی جامعه سازی و یا اتحاد وِلایت با وَلایت توانسته است به پیشرفت و گفتمان سازی ریشه ای علی الخصوص میان نسل جوان که امام و انقلاب و دفاع مقدس را درک نکرده اند، داشته باشد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده انقلاب اسلامی راهی را جهت عبور از نیهیلیسم این دوران گشوده است که مطلوب بشر این دوران است و روز به روز، حقیقت آن آشکارتر می‌شود. در این مورد بد نیست به مقالات آقای دکتر اسداللّه رحمان‌زاده که در رسانه‌ها مطرح شده است، سری بزنید. موفق باشید

25182
متن پرسش
سلام پدر عزیز و بزرگوار و عزیزتر از پدر: استاد ذهن بنده چند وقت یه بار درگیر دولت و رئیس دولت یعنی جناب روحانی میشه و از عملکردهای ایشون دچار بهت و شگفتی، حرف و حدیث پیرامون تحلیل عملکرد و نیات ایشون زیاده، عده ای میگن ایشون منافق هستن و عده ای میگن نه اینجوری نیست و ایشون فقط جاهل هستن یا علم اداره دولت و کشور رو نداره ولی نیات بدی هم نداره، می خواستم ببینم نظر شما استاد در مورد ایشون و نیاتشون چی هستش؟ نظر شما برای بنده مهمه، ان شاءالله نظر رحمت خداوند و دعای خیر اهل بیت همراه همیشگیتون باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در ابتدایِ آمدن این دولت عرض شد این دولت از جنس انقلاب اسلامی نیست تا بتواند اهداف اصیل انقلاب اسلامی را دنبال کند. به نظر می‌آید همان روش برخورد رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» با این دولت، بهترین روش باشد تا إن‌شاءاللّه مردم متوجه شوند این جریان فکری برای ادامه‌ی زندگی در بستر انقلاب اسلامی شایستگیِ لازم را ندارد؛ هرچند که باید به روش مقام معظم رهبری، آنان را تحمل کرد. موفق باشید

25150
متن پرسش
سلام: در کتب سلوکی و عرفان عملی، گه‌گاه به مطالبی به صورت قاعده ارجاع می‌دهند، و تمسک می‌کنند. مثلاً بر اساس قاعده‌ی «اقبال» می‌گویند «اگر با تمام جان، طالب سلوک باشید، استاد و مطالب مورد نیاز برای سلوک، خود به خود سر راه شما قرار می‌گیرد»‌. یا مثلاً سید بحر العلوم در لزوم ثبات در هر مرحله از سلوک، و عمل متناسب با آن مرحله، می‌فرمایند اگر از عملی که به آن پرداختیم، تخلف کنیم «خوف خطر است، چه حقیقت عمل بعد از ترک آن، به مخاصمت برخیزد». اگر درست فهمیده باشم، این قواعد، نه تنها قواعد سلوک فردی، بلکه سلوک جمعی هم هستند، چه این که متناظر با این قاعده‌ای که از سید بحر العلوم نقل شد، مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «اگر راه امام را گم، یا فراموش کنیم، یا خدای ناکرده عمداً کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» این قواعد سلوکی را، از چه منبعی می‌توان دریافت؟ آیا کتبی در این باره نوشته شده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تأمل در سلوک است که انسان متوجه‌ی این قواعد و حقّانیت آن‌ها می‌شود. زیرا وقتی در آن مسیر، حضرت حق به انسان یا به یک ملت رُخ نمود و بعد آن انسان یا آن ملت به حضرت حق پشت کرد، معلوم است که خداوند نیز او را به خودش وامی‌گذارد و این یعنی سیلی‌خوردن. موفق باشید

25099
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: خدای را شکر که در این چند ماهه جبهه انقلاب اسلامی پیروزی های پی در پی و چشمگیری داشته است و بر دوست و دشمن آشکار گردیده که دشمن در حال عقب نشینی است اما با این حال عده ای در داخل کشور این موضوع را درک نکرده و یا خود را به نفهمی می زنند و مواضعشان علیه جبهه انقلاب است مثلا این انصاری راد که روحانی هم هست در مجلس ادعا می کند که انتخابات در ایران آزاد نیست، روحانی اختیارات ندارد و برای همین مردم ایران به این روز افتاده اند و با این حرفهایشان ما را غصه دار می کنند. با این افراد چکار باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی، چرا ما باید معطل این افراد باشیم؟!! مگر انقلاب اسلامی معطل امثال بنی‌صدر شد؟ «رهرو پیغمبرانی ره سپر / طعنه‌ی شخصان همه بادی شمر»، اینان در مقابل انقلاب، نه آبی هستند که جایی را تر کنند و نه آتشی که چیزی را بسوزانند. مشکل، خودِ ما هستیم که همدیگر را درست درک نمی‌کنیم و از فهم همدیگر آینه‌ای برای درک حقیقت نمی‌سازیم. موفق باشید

25083
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ان شاءلله قرار هست هفته بعد با یکی از برادران که روحیه اصلاح طلبی دارند گفتگویی در باب دانشگاه تراز انقلاب اسلامی و رویکرد دانشگاه آزاد داشته باشیم. ممنون می شوم نگاه و تحلیل شما را در مورد دانشگاه تراز انقلاب بدانم. اگر ممکن است منابعی رو برای مطالعه روی این موضوع به ببنده معرفی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز به بحث مفصل دارد. مقاله‌ای تنظیم شده است در رابطه با «انسانِ ترازِ انقلاب» که شاید بتوانید در دل آن نکاتی را جهت بحث خود بیابید. موفق باشید

باسمه تعالی

انسان ترازِ انقلاب اسلامی

از آن‌جایی که انقلاب اسلامی در راستای به فعلیت‌رساندن استعدادهای نهفته در خود، پس از هر مرحله‌ای باید با نگاه مجددی که به خود می‌اندازد چگونگی ادامه‌ی راه را معلوم کند؛ لازم است به عقلی که جایگاه این انقلاب را می‌شناسد نظر کنیم و آن عقلی است ماوراء عقل غربی که تنها اهداف فرهنگ غربی را مدّ نظر دارد وگرنه انقلاب اسلامی در آینده با همان خطری روبه‌رو می‌شود که در صدر اسلام با به صحنه‌آمدنِ مجدد عقل جاهلی روبه‌رو شدیم و عملاً پس از مدتی امویان توانستند معاویه را به جهان اسلام تحمیل کنند. عقلی که موجب قوام انقلاب اسلامی می‌شود، عقلی است که در کنار نظر به معاش مردم از نظر به عالم قدس و معنویت غافل نیست و برعکسِ عقل روشنفکریِ غرب‌زده که از دولت‌ها تحقق اهداف فرهنگ مدرن را مطالبه می‌کند، در صدد مطالبات فرهنگی و معنوی است تا بستر تربیت انسان ترازِ انقلاب اسلامی فراهم شود، انسانی که شخصیت معنوی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را می‌فهمد و متوجه است حضرت امام در این انقلاب به کجا اشاره دارند. 

ما در این مرحله از انقلاب موظفیم با نظر به بحثی که در مقاله‌ی «نسبت‌ها و تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی» » عرض شد جایگاه «دولت اسلامی» و «نظام اسلامی» را مدّ نظر قرار دهیم تا با تضارب آرائی که در بین صاحب‌نظران پیش می‌آید از دولت اسلامی و نظام اسلامی به تعریف جامعی برسیم. هرچند در این مرحله نمی‌توان تعریفی قطعی ارائه داد ولی لااقل می‌توان به تعریفی نایل آمد که نسبت به «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» و «دولت اسلامی» قابل توجه باشد و امکان تفکر بر روی این سه موضوع را فراهم آورد. ما در موقعیتی قرار داریم که اگر صاحبان اندیشه جایگاه دولت و نظام اسلامی را نسبت به انقلاب روشن نکنند، میراث‌خوارانی که همیشه به دنبال فرصت‌اند تا کارهای گرانبهای تاریخ را به نفع خود مصادره کنند بی‌کار نمی‌نشینند و با طرح عقل روشنفکری غربی که پاسدار ارزش‌های فرهنگ مدرنیته است، طوری دولت را تعریف می‌کنند که هیچ نسبتی با اهداف انقلاب اسلامی نداشته باشد و عملاً انقلاب اسلامی را از رسالت تاریخی خود در حجاب می‌برند.

وظیفه داریم از خود بپرسیم حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با طرح انقلاب اسلامی به کجا اشاره داشتند و چه هدفی را دنبال می‌کردند و راه رسیدن به آن هدف از کجا باید شروع شود؟ و نسبت دولت اسلامی با آن اهداف چگونه باید باشد. حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دوم فروردین سال ۱۳۶۸ یعنی در آخرین پیام خود می‌فرمایند: «مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه‏ اى مسئولين را از وظيفه‏ اى كه بر عهده دارند منصرف كند، خطرى بزرگ و خيانتى سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره‌ی هرچه بهتر مردم بنمايد، ولى اين بدان معنا نيست كه آن‌ها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهانى اسلام است منصرف كند».[1]

انقلاب اسلامی در صورتِ آرمانی خود به عنوان مقدمه‌ی ظهور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» و در راستای رسالت آن حضرت بنا دارد زندگی زمینی بشر را به آسمان معنویت متصل گرداند و چرخش تاریخی که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حرکت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مطرح کردند باید از همین جنس باشد.[2] و از این لحاظ ابتدا باید با دقت بیشتر به انقلاب اسلامی و جایگاه آن بنگریم تا جایگاه نظام اسلامی و دولت اسلامی را بر اساس هدفی که در پیش داریم تعیین نماییم، همچنان‌که همیشه حُسن و قبح هرچیزی را براساس هدفی که در پیش داریم تعیین می‌کنیم. در رابطه با این که ابتدا باید بتوانیم انقلاب اسلامی را درست بنگریم مطالبی به عرض می‌رسد:

۱. آیا انقلاب اسلامی ظرفِ ظهور اراده‌ی خاص الهی در این تاریخ جهت عبور از ظلمات دوران و تعالی بشر به زندگی قدسی است، یا طرحی است که صرفاً توسط حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بدون نظر به عالم قدس و معنا ارائه شده؟

۲. برای جواب به سؤال فوق لازم است به شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نظر کنیم که آیا صرفاً مثل یک دانشمند اسلامی تئوری انقلاب اسلامی را مطرح کردند؟ و یا همچون فقیهی حکیم و عارفی دغدغه‌مند در ذیل فرهنگ مهدوی دغدغه‌ی تغییر تاریخ را داشتند و خداوند مطابق دغدغه‌ی آن مرد الهی راه‌کاری مطابق ظرفیت این زمان را بر قلب او اشراق نموده آن‌هم با خصوصیاتی که هر نوع تجلی معنوی و اشراقی با خود به همراه دارد؟ آن طورکه حضرت صادق «علیه‌السلام» در این رابطه مى‏ فرمايند: رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ‏ يَنْفُونَ‏ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»؛ در هر قرنی انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مى‏ گردانند، همان‏طور كه كوره‏ ى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مى‏ كند. (بحارالأنوار، ج 27، ص 222)

وقتی توانستیم جایگاه امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را به عنوان عدول این قرن بنگریم و نیز وقتی متوجه بودیم که حضرت رضا «علیه‌السلام» در رابطه با شخصیت‌هایی همچون امام خمینی می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به نيازهاى جامعه در نمى ‏ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[3] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر می‌فهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده.

۳. با توجه به این‌که قرآن در وصف حضرت حق می‌فرماید: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» (الرّحمن/29) و با نظر به این‌که به تعبیر علامه طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه»؛ ربوبیت عبارت است از «خلق بعد از خلق»،[4] هر تاریخی ظرف ظهور اراده‌ی خاصی از حضرت حق است که انسان‌ها برای رجوع به حق باید در متن آن تاریخ با حق مأنوس شوند وگرنه با خدای انتزاعی و ذهنی زندگی خواهند کرد، نه با خدایی که هرلحظه برای هدایت ما در حال تجلی است، در آن صورت عملاً هیچ اُنسی بین آن ها و خدا برقرار نمی‌شود. زیرا با خدایی که در این تاریخ ظهور کرده است مأنوس نیستند و عقل و قلب مناسبِ احساس اراده‌ی الهی در دوران خود را در خود رشد نداده‌اند.

۴. راز این‌که با آمدن پیامبر بعدی، تأکید بر باقی‌ماندن بر دین قبلی کفر محسوب می‌شود، آن است که اگر مؤمنین با آمدن پیامبر جدید با خدای قبلی زندگی کنند عملاً با نور اسماء الهی که فعلاً در این دین ظهور کرده مأنوس نیستند و خدایی را می‌پرستند که در ذهن خود دارند. در حالی‌که اگر حقیقتاً با خدای پیامبر قبلی مأنوس بودند باید با نور آن خدا در جلوه‌ای که مناسب زندگی دینی در امروز آنان است آشنا باشند و ببینند چگونه آن خدا در مظهری بس متعالی ظهور کرده.[5]

۵. بزرگان فکر و اندیشه متذکر می‌شوند که تحولات تاریخی ابتدا در دل‌ها رخ می‌دهد و از این جهت دل‌ها دگرگون و خواستن‌ها عوض می‌شود زیرا دل‌ها متأثّر از اراده‌ی خاص حضرت حق در دوران خود می‌باشند و وظیفه‌ی اندیشمندان، که آن‌ها نیز از تجلیات اراده‌ی الهی متأثّرند، متذّکرکردن انسان‌ها است در راستای اراده‌ی الهی تا سستی و تنبلی و امیال نفس امّاره، مردمان را از تجلیات الهی محروم نکند و کار اصلی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» در این زمان و وظیفه‌ی همه‌ی ما در این فضا می‌تواند قابل توجه  باشد. در این رابطه حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: در حکمت داود هست: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ»(الكافي، ج‏2، ص 116.) بر عاقل است که زمانه‌اش را بشناسد و براساس شأنش با زمانه‌اش برخورد کند و زبان خود را از هرگونه سخن‌گفتن که مطابق زمانه‌اش نيست باز دارد.

در فهم آن‌که تحول تاریخی ابتدا به اراده‌ی الهی در دل‌ها رخ می‌دهد همین بس که آن عارف کامل که متوجه ظهور اراده‌ی الهی در این تاریخ بود فرمود: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏ گردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى ‏كند»،[6] و مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» با نظر به چنین جایگاهی که از حضرت امام یافته‌اند می‌فرمایند: «ملت ايران با رهبرىِ آن مرد عظيمى‏ كه بلاشك خداوند لمعه ‏اى و لمحه‏ اى از انوار طيبه در وجود او قرار داده بود، دنباله ‏ى همان راه را به‏ كار گرفت».(21/ 11/ 1390)

۶. انقلاب اسلامی مثل هر مخلوقی با نظر به علت ایجادی و اهدافی که در آن مطرح است شناخته می‌شود. حال اگر متوجه باشیم انقلاب اسلامی، اشراق و تجلی نور اراده‌ی الهی بر قلب امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است، آن‌هم مطابق دغدغه‌ی حضرت امام جهت تغییر تاریخ ظلمانیِ استکبار و با هدف رجوع به خدای مهدی (عج)، خداوند در همین راستا قلب مردم را نیز آماده‌ی چنین حضوری در این تاریخ کرده است. پس نگاه صحیح به انقلاب اسلامی و به مردم وقتی پیدا می‌شود که در همین فضا باشد وگرنه ما در تاریخی که انقلاب اسلامی شروع کرده است زیست نمی‌کنیم و خواسته یا ناخواسته ناظر بر به بن‌بست‌رسیدن طرح‌های فرهنگی خود خواهیم بود،[7] و دیر یا زود مردمی که مایل‌اند متذکر نوری باشند که در این تاریخ بر قلب‌هایشان تجلی کرده به ما پشت می‌کنند، زیرا ما با عقلی که به کمک آن می‌توان از غرب عبور کرد و به انقلاب اسلامی نظر نمود با آن‌ها سخن نگفته‌ایم.

۷. اگر پذیرفتیم حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مظهر سلوکِ علمی و عملی این تاریخ است و هراندازه این واقعیت را نادیده بگیریم گرفتار بی‌فکری دوران خود هستیم، باید از خود بپرسیم چگونه باید در ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کرد تا در تاریخی زندگی کنیم که راه به سوی خدایِ حیّ و قیّوم دارد و ما را به حضوری برتر یعنی به تاریخ ظهور مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌رساند. در این رابطه دولت اسلامی چگونه باید باشد که بیرون از اهداف انقلاب عمل نکند و زبانی که در کام دارد زبان مردم باشد؟

۸. امیدوارم انتظار نداشته باشید برای ورود به چنین سلوکی و چنین تاریخی، این عقلِ گرفتارِ فرهنگ مدرنیته کافی باشد و به دنبال ورودی باشید که هیچ آرامشی را در فضای استیلای فرهنگ مدرنیته به هم نزند و هیچ خلاف عادتی در آن ظهور ننماید. آیا باید سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» چیزی باشد مثل آن‌چه از دنیای مدرن می‌شناسید؟[8] و یا با چرخشی که باید در تاریخ رخ دهد ما نیز خود را آماده‌ی حضور در ساحتی دیگر از تفکر بنماییم؟ و دولت‌مردانی را انتخاب کنیم که در تراز چنان تحولی باشند؟

۹. اگر متوجه شده‌اید که جریان‌های فکریِ وفادار به انقلاب در این تاریخ در نشست‌های خود از یک نوع عدم انگیزه و عدم رقابتِ تاریخ‌ساز با محافل سکولاریستی رنج می‌برند باید ریشه‌ی آن را در ضعف تعمّقی دید که نسبت به حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران دارند و آن ضعف را باید در عدم ارتباط سلوکی با ملکوت حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جستجو کنیم؛ دو موضوعی که مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» به‌خوبی شناخته‌اند و درنتیجه به عالی‌ترین شکل خودشان جلو می‌روند و تلاش دارند ملت را نیز در این مسیر راهنمایی کنند، در مسیر حضور در تاریخی که انقلاب پدید آورده و در مسیر سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». 

۱۰. مسلّم انقلاب اسلامی با بالندگیِ خاصی در حال ظهور در این تاریخ است و با شناخت هرچه عمیق‌ترِ جایگاه تاریخی آن توسط دولت‌مردان آن‌ها نیز بهتر می‌توانند رسالت خود را انجام دهند.

ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن‌جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان می‌دهد ممکن است و نه از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که می‌پرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را پیدا نخواهد کرد و انقلاب اسلامی در مقابل سؤال از چیستی‌اش در حجاب می‌رود. ولی کسی‌که سعی می‌کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد می‌تواند انقلاب اسلامی را بیابد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» بدین لحاظ دائماً متذکر می‌شوند که حضور انقلاب اسلامی را در شکست‌های ممتد آمریکا در صحنه‌های مختلف بنگرند و این یعنی نظر به حقیقت انقلاب در مظاهر مختلف.  

۱۱. کلید ورود به انقلاب اسلامی با نگاه اشراقی و با تعالی عقل قدسی در شناخت شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نهفته است که اگر ایشان را عارفی سالک دانستیم باید بدانیم عارفان خود را طوری تربیت می‌کنندکه بتوانند رابطه‌ی قلبی با عالم ملکوت برقرار کنند و همواره خود را در معرض فیوضات الهی قرار می‌دهند تا خداوند مطابق دغدغه‌ی آن‌ها اشراقات لازم را بر قلب‌شان بنماید و در این رابطه دو موضوع است‌که باید بررسی شود: یکی شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام عرفانی او، و دیگر تفاوت اشراقی که بر قلب عارفان دغدغه‌مند متجلی می‌شود با تئوری‌های فکری که اندیشمندان به آن می‌پردازند.

الف: در مورد شخصیت عرفانی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همین بس که مدت‌ها در محضر آیت‌اللّه شاه‌آبادی بوده‌اند و به گفته‌ی آیت‌اللّه حاج شیخ مهدی حائری یزدی حتی مواقعی هم که اسفار تدریس می‌کردند درس اسفار ایشان بیشتر جاذبه‌ی عرفانی داشت و اسفار را هم از نظر ابن عربی نگاه می‌کردند،[9] و در تفسیر سوره‌ی حمد نشان دادند در چه جایگاهی از مقامات عرفانی هستند و چگونه به عالَم نگاه می‌کنند.[10]

ب: در مورد تفاوت بین موضوع تجلیات اشراقی با موضوع عقلی و استدلالی، باید روشن شود که وقتی در موضوعی تعقل می‌کنید تا به نتیجه برسید مجبور به داشتن قضیه‌ای هستید با صغرا و کبرایِ خاص و نتیجه‌ای در محدودیت صغرا و کبرایِ قضیه، ولی در موضوعات اشراقی چنانچه قلب آماده باشد با نوری از معرفت روبه‌رو می‌شوید که بر قلب شما تجلی کرده و همه‌ی جوانبِ دغدغه‌ی شما در آن لحاظ شده.

از آن‌جایی که قلب انسان همه‌ی شخصیت انسان است وقتی حقیقتی بر قلب کسی اشراق و متجلی شود همه‌ی شخصیت او را فرا می‌گیرد. در همین رابطه خداوند از یک طرف در وصف قرآن که بر قلب رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نازل شده می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ * عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ» (شعراء/ ۱۹۲ تا ۱۹۴). و از طرف دیگر می‌فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»(نجم/ ۲ و ۴) او بر اساس میل خود سخنی نمی‌گوید، آن‌چه می‌گوید چیزی نیست مگر وَحی الهی که بر او وَحی شده زیرا قرآن با قلب و شخصیت رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» متحد شده، بر همین اساس سنت و سیره‌ی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عین وَحی الهی است. در ذیل همین قاعده است که شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عین انقلاب اسلامی است و ما می‌توانیم از طریق سیره‌ی آن مرد الهی در صحنه‌های مختلف، انقلاب اسلامی را تفسیر کنیم و ببینیم اراده‌ی الهی در این تاریخ به کجا اشاره دارد؟  

۱۲. با توجه به موارد فوق معتقد هستیم انقلاب اسلامی یک حقیقت اشراقی است که بر قلب حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده و در ذیل چنین اشراقی که با شخصیت حضرت امام متحد است باید اهداف انقلاب اسلامی را در نظام اسلامی و در دولت اسلامی به فعلیت رساند که البته این راه‌کارهای خاص خود را دارد و انسانی‌ تراز خود را می‌طلبد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در سخنان خود پس از اعلام پیروزی آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور، از کارهای زمین‌مانده سخن به میان آوردند که باید به آن‌ها بپردازیم. آیا یکی از مهم‌ترین کارهای زمین‌مانده، تربیت انسان‌هایی نیست که باید با عقل قدسی و معرفتی ربّانی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی باشند و در سلوکْ ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی  «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بتوانند در آینده امور اجرایی دولت‌ها را مطابق اهداف انقلاب اسلامی مدیریت کنند و امید دشمن را که با تکیه بر امیال قشر خاکستری مردم - که تحت تأثیر فرهنگ و عقل غربی‌اند - می‌خواهد انتخابات را به نفع خود مصادره کند، به یأس تبدیل نمایند؟   

۱۳. در روايت بسيار ارزشمندى از امام صادق «علیه‌السلام» داريم: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِي أَقَالِيمِ الْأَرْضِ فِي كُلِّ إِقْلِيمٍ رَجُلًا يَقُولُ عَهْدُكَ فِي كَفِّكَ‏ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِيهِ فَانْظُرْ إِلَى كَفِّكَ‏ وَ اعْمَلْ بِمَا فِيهَا»[11] وقتى قائم قيام كند به هر ناحيه از نواحى زمين كسى را مى‏ فرستد و مى‏ گويد تعهد و پيمانت -دستورالعمل ات- در كف دست تو است، چون امر مهمى به تو روى آورد كه تو آن را ندانى و در انجام آن سرگردان شوى، به كف دستت بنگر و تصميم خود را بگير و عمل كن. در ذيل اشراق مهدى «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» هر كدام از ياران حضرت دریچه ای می شوند كه عالم غيب و معنا بر قلبشان گشوده مى‏ گردد. رابطه اشراقی با امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیدا کردن از این سنخ است و قرارگرفتن در ذيل فرهنگ دينى وقتى به صورت اشراقى واقع شد، موجب می‌شود تا جان و قلب انسان تحت الشعاع آن اشراق قرار گیرد و انسان ترازِ انقلاب اسلامی ،انسانی است که با نظر به سیره و رهنمودهای حضرت امام متذکر اشراقاتی می‌شود که بر قلبش وارد می‌شود و می‌تواند در هرجایی که هست وجهی از وجوه حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» باشد همچنان‌که یاران حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» در هرجا که می‌باشند وجهی از آن حضرت‌اند و از اشراقاتی که در ذیل وجود مقدس آن حضرت دارند راه را از چاه باز می‌شناسند. و ما در انقلاب اسلامی شخصیت‌هایی مثل مرحوم شهید چمران و سرداران بزرگ دفاع مقدس را از این جنس می‌یابیم و از همه مهم‌تر مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» است که در فضای اشراقی که بر قلب مبارک حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شد، زیست می‌نمایند و جامعه انفلابی را راهنمایی می‌کنند. لازم است در این انقلاب که مقدمه‌ی فرهنگ حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» است این فرهنگ شروع شود تا انسان ترازِ انقلاب اسلامی در همه‌ی جوانب به صحنه آید.

                                                                 والسلام

 


[1]- صحيفه‌ی امام، ج‏ ۲۱، ص: ۳۲۵)

[2]- مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» می‌فرمایند: واقعاً حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» انسان‏ عجيبى‏ بود اصلاً پيدايش و وجود اين انسان با آن ابعاد، هيچ قابل تحليل نيست جز اين‏كه بگوييم تفضّل الهى بود براى اين‏كه چرخشى در تاريخ و در حركت قافله ‏ى عظيم بشرى به‏ وجود آورد، دستى بايد از غيب ظاهر مى ‏شد، خداى متعال اين دست را ظاهر كرد». (بيانات‌ در تاريخ: ۰۱/۰۳/ ۱۳۶۹)

[3] - تحف العقول، ص ۴۴۳

[4] - در رابطه با معنای ربوبیت و «خلق بعد از خلق» نظر به مبحث حرکت جوهری ملاصدرا شده که می‌فرماید در هر مرتبه از حرکتِ مخلوق با تجلیات الهی قوه‌ای از آن مخلوق به فعلیت تبدیل می‌شود و در مرتبه‌ی بعدی تجلی الهی همان تجلی قبلی نیست بلکه تجلی دیگری است تا قوه‌ی بعدی را به فعلیت تبدیل کند. مثل وقتی فیض خداوند کودک چهارساله را برای رسیدن به سن پنج‌سالگی ربوبیت می‌کند و سپس فیضی که افاضه می‌کند برای رساندن کودک پنج‌ساله به شش سالگی است فیض جدیدی است، و بدین لحاظ همواره فیض الهی جدید است و خلق جدیدی را به صحنه می‌آورد و این معنای ربوبیت الهی یا «خلق بعد از خلق» است و ما همواره با فیض جدیدی روبه‌رو هستیم همان طور و قرآن در مورد کفار می‌فرماید :« بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ » (سوره ق/ ۱۵) ان ها در آفرينش جديد ترديد دارند.

[5] - عنایت دارید که شما باید به همه‌ی پیامبران قبلی به عنوان رسولان خدا ایمان داشته باشید، ولی نباید به دین پیامبران قبلی ایمان داشته باشید.

[6] -  صحيفه امام، ج‏ ۱، ص: ۳۰۳

[7] - یک روز تبلیغات وهّابیّت مسئله‌مان می‌شود و یک روز عرفان‌های نوظهور.

[8] - کاری که بعضی از روشنفکران مذهبی در صدد آن هستند تا انقلاب اسلامی را بر وفق اصول تجدّد تفسیر کنند زیرا متوجه هیچ عقلی ماوراء عقل تجدّد نیستند، ولی فرزندان واقعی حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن مرد الهی را عقلی حتی برتر از عقلِ حکمت و عرفان رسمی می‌دانند.

[9] - نامه‌ی فرهنگ، شماره‌ی ۱۷، ص ۱۰۴

[10] - در رابطه با مقام عرفانی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کافی است به مقدمه‌ی کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافة والولایه» از استاد سیدجلال‌الدین آشتیانی رجوع فرمایید که می‌فرماید: «يكى از آثار نفيس در مبحث نبوت و ولايت، به طريقه محققان از عرفا و كمّل از حكماى اسلامى، رساله مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية اثر سيد سادات و ماجد العرفاء و الفقهاء، قدوة الحكماء المتألهين، استاد محقق در حكمت متعاليه، مرحوم مبرور، حضرت امام خمينى، سقى اللّه تربته، مى‏ باشد. مرحوم امام خمينى كتاب سرّ الصلاة، كه به‌حق اثرى است بى ‏نظير، و شرح دعاء السحر، و اثر حاضر را به زبان عرفان - كه لسان خاص اين قبيل از آثار است و جز خامه كمل از ارباب عرفان هيچ قلمى را توانايى آن نيست كه اثرى قابل دوام و كتابى كه حق مطلب‏ عرفانى را ادا نمايد به وجود آورد. در نحوه‌ی سير يا سريان، و به عبارت ديگر، ظهور حقيقت «نبوت تعريفيه» و ولايت محمديه و علويه در كافه ذرارى وجود، مطالب دقيق و تحقيقي به قيد تحرير آورده‏ اند كه خاص خواص و در بعضى از موارد ابتكارى است. مرحوم امام، أعلى اللّه درجته في المراتب العلمية و العملية، در ذوق و سليقه علمى و پرهيز از ذكر مطالب غير لازم نظير ندارند. يكى از علل جاذبه قابل توجه در آن بزرگ زمانه، علاوه بر نظم و ترتيب خاص در درس و بحث، جامعيت او بود.

[11] - بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵- محمدبن ابراهيم نعمانى، الغيبه، ص ۳۱۹.

25060
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: می خواستم نظرتون رو درباره حضور مقتدی صدر در حسینیه امام خمینی در کنار رهبر انقلاب بدونم و ایکه تحلیلتون چیه؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نام «مقتدی صدر» همیشه با حاشیه‌هایی همراه بوده که چه بسا بعضا، به مذاق برخی از ما هم خوش نیامده باشد. دیدار وی با مقامات سعودی و برخی موضع‌گیری‌های او پس از این دیدار، شاید یکی از جدی‌ترین حاشیه‌هایی بود که «صدر» را در صدر خبر‌ها قرار داد و شاید در میان مردم عراق حتی، به جایگاه او ضربه هم زد.

نمی‌دانم می‌توان گفت آقای مقتدی صدر از بعضی از حرکاتِ افراطی‌اش متنبه شده یا نه؟! ولی می‌توانم بگویم این قدرتِ نرمِ انقلاب اسلامی و رهبری آن است که امثال اقای مقتدی صدرها هم نمی‌توانند برای حفظ هویت خود، خود را در بیرون از آن قرار دهند. این نوع حضورها حکایت از آن دارد که ذات انقلاب اسلامی جدا از ناشی‌گری‌های داخلی، سختْ در منطقه قدرتمند است.

بعضی‌ها گفته‌اند مقتدی صدر به جهت ارادتی که به سید حسن نصراللّه دارد، در این حضور وارد شده است. هرچه هست در این صحنه‌ها باید قدرت نرم نظام اسلامی را مشاهد نمود. موفق باشید 

25047
متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت ایام خدمت جنابعالی: این متن از دکتر حکمت است از بس زیبا بود دوست داشتم خدمت شما بفرستم: ⭕️ تفسیر عاشورا ▪️۹ . کربلا و غربت السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک ایهاالامام الغریب السلام علیک ایهاالامام المظلوم روح کربلا روح غربت است و دردش درد غربت. انسان بزرگ، در همیشهٔ تاریخ بشری غریب بوده است و در کربلا غریب‌تر از همیشه، و از کربلا به بعد غریب و غایب. ما اگر معنای این غربت را نفهمیم و شکوهش را درنیابیم، خودمان را یا فریب داده‌ایم و یا در مسیر فریب خوردن انداخته‌ایم. چراکه انسان - و در واقع انسان بزرگ - در این عالم غریب است. همهٔ رخدادهای تراژیک و مصیبت‌بار تاریخ، نمایشگاه غربت انسان است؛ و کربلا در قلهٔ مصیبت و تراژدی قرار دارد. غربت و مظلومیت امام، غربت و مظلومیت حقیقت است. باید بدانیم و هرگز فراموش نکنیم که اگر در طلب حقیقتیم، این طلب، امری سهل و ساده و بی‌دردسر، و خالی از رنج و محنت و مصیبت نیست. حقیقت‌جویان باید همواره و به خصوص در روزگار کنونی - که عصر انسان کوچک است و طلب حقیقت، ارتجاع شمرده می‌شود و ضد روشنی و روشنفکری به شمار می‌رود - متذکر باشند که حقیقت غریب است و هر که شوق حقیقت دارد و در طلب آن است، چاره‌ای ندارد جز این که طعم غربت و مظلومیت و محرومیت را بچشد و درد و رنج پیمودن این راه را تحمل کند و صبور باشد. بندهٔ حقیر، حال خودم را می‌گویم. در این دوران که دوران غیبت حقیقت، و غربت انسان و انسانیت است، هموراه در حال ترس و وحشت به‌سر می‌برم؛ ترس و وحشت از این که مبادا گم شوم و بدتر از آن این که با زیستن در جهان لانه‌های رنگارنگ و تودرتوئی که برایمان ساخته‌اند، مسخ گردم. روزگاری بود که گم‌شدن و مسخ‌گشتن دشوار بود و کسی به‌ سادگی مبتلا به «گم‌شدگی» و «مسخ‌شدگی» نمی‌شد؛ امروز اما این دو آفت، بیخ گوش ما است. آری «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود» . تصور بنده این است که یکی از آثار و برکات ذکر کربلا و یاد غربت و مظلومیت حسین این است که می‌تواند ما را از این دو آسیب جدی و فراگیر، محافظت کند. باید هر روز یاد کربلا باشیم و زیارت عاشورا بخوانیم و بر همهٔ آنان که در راه حقیقت و تقرب به آن، به اندازهٔ همهٔ مظلومان و غربا و ستمدیدگان تاریخ مورد بی‌مهری و جفا و ظلم و بیداد، واقع شدند و به خاک و خون افتادند، و به ظاهر قلع و قمع و قتل عام گشتند، و زیر سم اسبانی که نعل نو و تازه داشتند سمکوب گردیدند و به همهٔ زنان و دختران و کودکانی که همراهان و حامیان حقیقت و پاکی بودند و رنج اسارت را تحمل کردند، سلام و درود بفرستیم و متقابلاً از همهٔ آنان که به هر شکل در این قتل و غارت و ظلم و بیداد، سهیم و شریک بودند و راه این جنایت‌ها و نامردمی‌ها و رفتارهای ضد انسانی را هموار کردند، بیزاری و برائت بجوئیم تا مگر بتوانیم در این دوران به گونه‌ای زیست کنیم که در صف کسانی نباشیم که به انسان و انسانیت، جفا می‌کنند و حقوق آدمیان را تضییع و لگدمال می‌نمایند. #تفسیر_عاشورا @nasrollahhekmat
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که آقای دکتر نصراللّه حکمت می‌فرمایند حقیقتاً روزگار ما، روزگارِ گمشدگی و مسخ‌شدگی است و کسی که از این خطر وحشت نکند انسان غافلی است و آن کس که به وحشت افتاد دست به دامان حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» می‌زند و عملاً راه خود را برای نجات از آن خطرات در بستر انقلاب اسلامی می‌گشاید. موفق باشید

نمایش چاپی