بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35493
متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب و احترام. سوال: احساس انزجار و عدم میل به گناه به خاطر علم به اثر آن که تضعیف ارتباط با حق و تضعیف احساس حضور محضر حضرت حق است اشکال دارد؟ توی ذهن حقیر این میاد که نکنه این نفس منه که خوشش میاد بزرگ و معنوی باشه و برای همین انزجار از فلان گناه مثلا پیدا میکنه، و خالصا برای خداوند متعال نیست؛ این مطلب درسته استاد؟ ممنون میشم حقیر را راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است و همین است آن خلوص که انسان را تا میهمانیِ خدا جلو می‌برد و جهانی معنوی را مقابلش می‌گشاید. موفق باشید

35492
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: استاد بنده جایی خواندم که لباسی که تنت بوده زمانی که غمگین بودی را عوض کن و نمی‌دانم این سخن از که بود و با این حرف من زمانی که فکر گناه هم می‌کردم می‌خواستم لباسم را عوض کنم و یا دستم را بشویم دهانم را بشویم پایم را بشویم با وجود اینکه بعد از آن احساس رها شدن و دور شدن از آن غم و یا گناه را می‌کردم اما الان اگر این کار برایم اجبار شده است که حتما باید تطهیر کنم تا آثارش بر روحم برود و نمی‌دانم این احساس رضایت خیالی است یا حقیقی لطفا بنده را راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع توصیه‌ها بحث در تغییر حالت است که در جای خود مؤثر می‌باشد ولی راه حل اصلی، حضور در معارف حقه می‌باشد که قرآن مجید در مقابل ما گشوده است. موفق باشید

35491
متن پرسش

سلام علیکم: من فردی هستم زمانی که یه اتفاق بد برام میفته خیلی خود خوری می‌کنم و حرص می‌خورم، اینقدر تو فکرش میرم که حتی ممکنه شب خوابش هم ببینم. یا اصلا از فکر خوابم نبره. حالا سوالم از شما اینه با توجه به اینکه اصل ما جسم نیست و خود ما هستیم اگر من با این وضع بمیرم روحم در فشار و تنگی است؟ چکار کنم که از این مشکل رهایی پیدا کنم و مصداق شخص میوه فروش که بعد از ۱۰۰ سال هنوز می‌گفت گل بسر داره خیار نباشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خطوراتی این‌چنینی، اصلِ شخصیت انسان را تشکیل نمی‌دهند. شخصیت اصلی انسان مبتنی بر معارف ناب و اخلاق فاضله است و از این جهت باید سعی در فهم عمیق‌تر معارف حقّه و تلاش برای رعایت اخلاق فاضله داشت. در این مورد خوب است به شرح «حدیث جنود عقل و جهل» که حضرت امام خمینی شرح کرده اند رجوع شود. موفق باشید

35490
متن پرسش

با سلام: چندی پیش صحبتی از شاگردان مرحوم سعادت پرور شنیدم که می‌خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. بحث در مورد امامت انسان کامل و حکومت اسلامی بود که ایشان می‌گفتند که در حکومت اسلامی قدرت باید در دست انسان کامل باشد. حال اگر انسان کامل حضور نداشت باید انسانی که عارف وارسته باشد و اسفار اربعه را طی کرده باشد که بتواند در راس حاکمیت بایستد. مثالی ایشون زدند در مورد انقلاب اسلامی و گفتند که در اول انقلاب بخاطر روح قدسی امام خمینی بود که شرایط جامعه تغییر کرد و بلایا و فتنه ها از جامعه دور شد و در همه مردم روحیه گذشت و ایثار وجود داشت و مردم از حکومت دینی لذت می‌بردند. ایشون کلا علت پیروزی جنگ 8 ساله و اون روحیه شهادت طلبی که در جوانان را بخاطر وجود روح قدسی در راس حکومت می‌دانستند. در بخش دیگری از سخنان ایشان اشاره به وضعیت فعلی بود که می‌گفتند با وجود اینکه الان رهبر قدسی در کشور وجود دارد اما قدرت در سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه پخش شده و به نوعی ایشان در راس امور نیستند. با اینکه زمان امام خمینی این قوای سه گانه وجود داشت اما کسی رو حرف امام حرف نمی‌زد و یک قداستی برای ایشان در جامعه وجود داشت. این حکومت فعلی مثل دموکراسی غربی است که قدرت در قوای مختلف پخش شده. به عبارت دیگر قدرت در سیستم نفوذ کرده و با اینکه مدیران عوض می‌شوند ولی سیستم تغییری نمی‌کند. نمیخام بگم دقیقا عین غرب شده ولی علت این شرایط اجتماعی و اقتصادی را این میدونستند که قدرت در دست عارف وارسته و کامل نیست. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است و حقیقتاً همانطور که به ما در روایات فرموده اند آن اندازه که مردم شبیه حاکمان شان هستند، شبیه والدینشان نمی‌باشند و این را ما در ابتدای انقلاب و در فضای دفاع مقدس تجربه کردیم از آن جهت که نیاز است انسان‌ها برای زندگی سالم، ذیل حاکمیت اسلام و انسانی‌الهی زندگی را بگذرانند. ولی از آن طرف، آزادی انسان و انتخابی که باید بر اساس معارف قدسی انجام دهد نیز باید مدّ نظر باشد. در زمان حضرت امام خمینی آن نسل تا حدّی در فضای معرفتیِ آن مرد الهی فکر می‌کردند ولی با تهاجم فرهنگی و کوتاهی‌هایی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب پیش آمد، به هر حال ما با نسل جدیدی روبرو هستیم که در فضای معرفتیِ اصیلی نمی‌اندیشد و وجود شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ها را نباید ساده گرفت. در این‌جا است که باید به این فکر باشیم که توحیدی ناب در میان آید که انسان‌ها احساس نیاز کنند که بدون آن نوع نگاه و آن توحید به آنچه باید برسند، نمی‌رسند و این، تنها و تنها باید در سیره و سلوک افرادی مانند من و شما به نمایش درآید تا انسان‌های تحت تأثیر شبکه‌های جهانی متوجه شوند جهانی بسی متعالی در میان است که نمی‌توانند از آن غافل شوند. آیا نباید به این موضوع فکر کرد؟ موفق باشید        

35481
متن پرسش

دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ همان خلوتی که پسرک فلافل فروش را در خود فرو برد و ذوب کرد؛ همان خلوتی ‌‌که سالها پیشتر شیخ اعظم را در خود ذوب کرد؛ یعنی نه که دلم بخواهد، نه، لازمم هست چه بخواهم و چه نخواهم... آه استاد بگذارید یک گله ی سخت از خودم به شما بکنم، به یک جا حواله ام کنید که حالم را سخت بگیرد؛ اینطوری نمی شود بشود، این که می خواهم به شما بگویم سقوطی است که هر چند گاهی دچارش می شوم و هرچه هم اگر بالا رفته باشم یکباره فرو می اندازدم، مثل اینکه در یک دور فلسفی گرفتار شده باشم. چندبار تا حالا شده که حرفهای زشتی در جمع زده ام برای یک لحظه خندیدن یا بهتر بگویم برای جلب توجه. واقعا جای افسوس دارد، به جای جلب توجه امام زمانم رابطه ام را با ایشان به حداقل رسانده ام به جایش دنبال توجه مردمم آن هم با چیزی که چند ثانیه بعدش مایه ی خجالتم می شود و تخریب شخصیت دینی و مذهبی ام! ببخشید اینها را به شما می گویم و وقتتان را می گیرم. راستش دیگر از دست خودم خسته نیستم، بلکه دیگر از دست خودم به عجز رسیده ام، عاجز شده ام. امشب برای یک شوخی لهو و مزخرف، برای شاید یک کلام بیهوده و ناروا به خودم ستم بدی کردم؛ بدتر آنکه بیشتر از نگرانی از عصیان و قبح کارم در نزد خدا، نگران خودم و شخصیتم هستم، افسوس که امام صادق فرمودند اول فکر کنید و بعد حرف بزنید و من سالهاست اول حرف می زنم بعد به حرفم فکر می کنم یا شرمنده می شوم و این شرمندگی یا گاهی اوقات عذرخواهی یک نوع ریاکاری من هست و بازیچه ی مردم کردن خودم، به خودم به عنوان یک مذهبی یا شاید یک معلم قرآن ظلم بدی می کنم و دوباره کردم، دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ حالا بیشتر از همیشه، گاهی افسوس می خوردم به حال گنگ ها؛ بسکه یا گناه زبان کردم، یا با زبانم ظلم کردم یا خودم را به بهای خفیفی معامله کردم، دلم یک دوره تنهایی می خواهد، یک دوره زهد، یک خلوت و چله ی نجفی، واقعا التماس دعا دارم، دعا کنید خدا با اسم جابرش در زندگی ام جلوه کند و اینهمه اشتباهم را جبران کند؛ درد اشتباه خودش یک چیز است و بدتر از آن تکرار این اشتباه ها؛ من چه کنم از دست خودم، من چه کنم از دست این زبانم؛ یک بار به خدا گفتم خدایا من که به خودم رحم نکردم تو که دلت نمی آید من اینقدر خودم را کوچک کنم خدایا پس تو نجاتم بده، من نمی خواهم اینطور باشم ولی متاسفانه گرفتارم، زبانم زبونم کرده، کمکم کنید استاد راستی سلام!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر بتوانید صوت شرح کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی را طی برنامه‌ای دنبال بفرمایید، إن‌شاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA

35473
متن پرسش

سلام و ادب: ببخشید شما کسی رو می شناسید که دنیا و آخرت رو جمع کرده باشه؟ کسانی که دیدم یا مؤمن هستن و از دنیا عقب موندن مثلا زندگی مرتبی ندارن شغل درست حسابی ندارن یا به خودشون نمی‌رسند، یا اونها که دنیای مرتب تری دارند از آخرت میمونند. نمیتونند دایم به فکر سیر و سلوک باشند. مثلا پیامبر به ظاهرش اهمیت می‌داده ولی اونموقع نهایت رسیدگیشون شانه زدن موها و گلاب زدنه که زمانه امروز این حداقل نظافت هم به حساب نمیاد. عرفا مثلا سر و وضعشون چندان جالب نیست و طوری نیستند که آدم نترسه باهاشون زندگی کنه، یا زندگیهاشون از نظر ظاهری جالب نیست تا جایی که من دیدم. زندگیشون بعضا حس آرامش و معنویت داره ولی ظاهر جالبی برای یه عمر زندگی نداره. مسلما منظور من تجملات نیست و از تجملات بیزارم. میتونید کسی به من معرفی کنید که تونسته باشه دنیا و آخرت رو جمع کنه؟ البته من همسرتونو از نزدیک دیدم و جزو معدود افرادی هستند که به نظرم دنیا و آخرت رو جمع کردند ولی باز از نزدیک زندگی ایشون رو ندیدم تا بدونم چطوره و فقط ظاهرشون رو دیدم . خودم به این نتیجه رسیدم نمیشه دنیا و آخرت رو جمع کرد و از محالاته. مگر اینکه خلافش بهم ثابت بشه. اگه دفاع فلسفی هم دارید مطرح کنید از اینکه دنیا و آخرت رو بشه جمع کرد. حکمت خدا از این خلقت اینجوری چیه؟ خیلی جالب نیست این همه تعارض و تناقض و جنگ و جدال بین دنیا و آخرت. بالاخره انسان نیاز به آرامش داره و نمیتونه تمام عمر مبارزه کنه و بجنگه. یه روحیه صلح طلب چه کار کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما نمونه‌هایی مانند حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در نسبت به خانواده و زندگی خود کم ندارید. حتماً شنیده‌اید که نسبت حضرت امام با خانواده‌شان حالت معاشقه داشته. می‌ماند که اهل ایمان که حقیقتاً دنیا و آخرت را جمع می‌کنند، اهل تظاهر نیستند و لذّات‌شان بیشتر، نزد خودشان است و مطمئن باشید اگر مدعیان دینداری نتوانستند دنیا و آخرت را جمع کنند، زندگی را گم کرده‌اند. موفق باشید

35471
متن پرسش

سلام: خیلی ممنون از پاسخی که میدید. ببخشید یه سوال دارم. سوالم درباره اینه که کمبود زمان دارم، به اندازه ای تحت فشار هستم که حال بدی دارم. کارم سخته و انرژی زیادی میبره و برای درآمد مجبورم سخت کار کنم در حدی که حال خوبی ندارم و فرصت استراحت کردن ندارم چون دایما باید به صاحب کار تحویل بدم، گوش دادن به موسیقی تنها مایه آرامش من برای اینه که چند دقیقه احساس آرامش داشته باشم و فشار کاری طوریه که به نماز و قرآن و ... نمی‌رسم. نمازم رو به زور میخونم و بهم آرامش نمیده چون فشار زیادی رومه و نمیتونم در خلوت و آرامش به نمازم برسم. چه توصیه‌ ای دارید برای من؟ نماز و قرآن و خدا و امام ها رو چه کار کنم و چطور با این وضعیت به اونها فکر کنم؟ نمیتونم بین دنیا و آخرت جمع کنم و گیجم چه کاری باید بکنم. آخرتم چی میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب متوجه شده‌اید که باید بین دنیا و آخرت جمع کرد. مطمئن باشید اگر بدون عجله و در عین امیدواری به رحمت الهی و خوش‌بینی به خلق و انجام صله رحم جلو بروید، گشایش لازم پیش خواهد آمد. موفق باشید

35470
متن پرسش

به نام خدا: در این سالهایی که از حضور در زیست های رایج به نوعی خارج شدم و دیدم بشر درگیر هزاران مسائل روحی است باعث شد به آن بهتر بیاندیشم و از بازخوانی آن نترسم و با امید به خدا از آلوده شدن دامن خویش برای حضور در چاله های سیاه روزگار نهراسم. مثلا دیدم فقیرهای شهرهای مدرن مثل همین تهران و اصفهان بخاطر فرهنگ غربی که با قلب های خود پذیرفتند فقیر آفرین شدند‌ و کافیست نسبت خود را با یک زندگی روستایی تغییر دهند و در روح خود آنها را بدون تکبر بپذیرند کاملا سلامت خود را بدست می آورند؛ عمیق تر تا آن جا پیش رفتم که مسئله فلسطین در واقع ظهور پذیرش مردم جهان است از استکبار و یک مقام جمع دارد که همین بنده و شماییم که با پذیرش استکبار باعث جری شدن اسرائیل بر مظلومان شدیم. با خود راهکار تصحیح هزاران مسئله را طبق کتاب ها و خوانش های انسان مدرن از هر انسانیت و دینی خواندم و نتیجه ی درستی نگرفتم تا آنکه با آزاد شدن نسبی از این زندگی جاری مدرن کم کم از تکالیف اجباریش خارج شدم و بدنبال جایی برای خود بودم که در آخر فهمیدم تمام راه های رهایی از شر هرگونه فقر و فلاکت و افتضاحات روحی روانی و هر دردی که بشر داره خارج شدن از این ساحت زندگی غربی است که در مورد آن احادیث آخرالزمان فرمودند حتی قرآن خوان قرآن از زبان و دهنش بالاتر نمی رود یعنی مهم نیست چقدر بخواهی خوب باشی مهم این ساحتی از ساختار معنی گرفتن روح است که برای خود پذیرفتیم. رُک و راست بگویم انسان مدرن توانست تا حدی اَنانیت را با استفاده از ابزارها شاخ و برگ دهد و مستقر کند که بشر در رابطه با صاحب انانیت های بزرگ جهان نوعی سلوک و مستی را ایجاد کنند یعنی آرزوهای پسران و دختران شما مسجدیها در شبانگاهان برای پولدار شدن، یا عشقبازی با فلان آدم کار نماز شب های یک فرد پانصد سال پیشی را که در خواسته با قیامت و حق بوده داره. چه بسا مسجدیهایی که نمازشان آنها را به ترامپ شدن رهنمود می‌کند، شما که می‌خوابید و روز ها کار می‌کنید همواره بسوی بزرگ شدنی هستید که قلب شما آن را شناخته و در آرزوی اوست. درواقع آدمی نهایت به چیزی می‌رسد که می‌شناسد و راهی جز انتخابشان ندارد در حال که محدود باشند. من سیاه نما نیستم من واقعیت گو هستم پس بگذارید راستش را بگویم که آدمی در نسبت با هر کسی معنا می‌گیرد و کلیت در راه و صراطی شخصیت می‌گیرد. حتی بعد از مرگ ادامه راهی که در دنیا فرصت انتخاب و جای گیری در آن را داشته می‌رود که اگر آن راه پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله باشد بسوی خدای محمدی است و اگر غرب را در راه های خود که مثلا دانشمندان غربی و امثالهم است برگزیند تا دم قبر است و خیلی خوب باشد تا چند سالی هم در برزخ با آن روزگار تنگ می‌گذراند و اصلا به آن قیامت زندگی جاودان نمی‌رسد و این است معنای پوچی. درواقع آدمی هیچ است و در نسبت با چیزی معنا میابد که بقا و فنای آن چیز بستگی به تنها باقی عالم که خداست دارد. اگر امروز جمهوری اسلامی در یک (نمی‌دانم کیستیم) در میان مردم است دلیلش بسیار امید بخش است که طلب زندگی ماورای زندگی غربی است که بحمدالله همواره به سوی اوییم و هرچه از زیست امروز که آنها واقعی و عالمانه می‌دانید فاصله بگیریم و حرکت بسوی زندگی همت کرده حاضر خودمان که بسی برتر است کنیم، از دست هزار مکافات و سختی راحت میشیم که انتخاب با خود شماست و کاملا در دستگاه توحیدی آزادید مثلا با چنین آگاهی و رجوعی به خدایی که اراده کرده اید زندگی برتر خود را با خروج از امروز و ورود به فردای برتر خود بخواهید، خب خدا آزاد کننده و عطا کننده است و یا همچنان با خواستن پول و مقام و پادشاهانه زیستن خدای غرب که خدای انانیت هاست بخواهید زجرها را با گوشت و خونتان خریدید می‌چشید زیرا انتخاب شما چیز دیگریست که با وجودتان انتخاب کردید که بروید، و در کمال آزادی از خود خدا خواستید پس خواهید رفت، چه بهتر که با آگاهی و پذیرش و راهیابی زیبا مشرف شوید به آن آینده ای که امروز بعضی هاست اما آینده شماست برسید. اگر بگویم یکی از بهترین لطف های خدا به من (سعی در نپذیرفتن زندگی نرمال مردم روزگار امروز بوده) دروغ نگفتم. همه این حرف ها را عرض کردم که بگویم خدایا در این روز عرفه که بعد از رمضان تنها امید ماست برای رشد و حرکت به سوی «خودی برتر از خود امروزین که هنوز به آن نرسیدیم» ولی نباید از خود جا بمانیم یا دیر برسیم حرفم را تا حدی بیان کردم که نرفتن ما فلسطین مستعمره ساز است که نرفتن ما برای مستضعفان چشیدن صد برابر درد های روزگار امروز است. بنده را از دعای خودتان‌محروم‌نسازید اگر بنده موفق نشدم خیری به شما برسانم و با جهل ها و خودپسندی ها و انانیت های بسیارم باعث ضرری به خود و شماها شدم از پروردگارم در امر حرکت بسوی خودش نا امید نیستیم و از شماها طلب حلالیت دارم که خدای ما را همان را باز کنند ان شاءالله. من خدارا نمی‌شناسم اما بوی او را می‌شناسم. این انقلاب بوی خود خدا را می‌دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً حرف همان است که می‌فرمایید تا در این روز یعنی در روز عرفه از خدا بخواهیم: «خودی برتر از خودِ امروزین که هنوز بدان نرسیده‌ایم» را برایمان تقدیر کند تا در این جهان وانفسا به گفته جنابعالی به نوعی از زندگی وارد شویم که ماورای زندگی غربی است که در آن انسان به‌کلّی از خود بیگانه می‌شود. موفق باشید

35465
متن پرسش

سلام استاد عزیز: آیا انسان می‌تونه متوجه بشه ظرفیتش چه اندازه هست؟ با توجه به اینکه هر انسانی یه ظرفی داره و ما اومدیم در این دنیا تا پرش کنیم حالا چه با اعمال نیک و چه بد. آیا میتونیم متوجه بشیم چه اندازه دیگه ازش مونده؟ آیا ربطی به انگیزه برای زندگی داره؟ سوال دوم اینکه آیا میشه اعمال زشتی که داشتیم رو از این ظرف خارج کرد؟ چون من خودم حس می‌کنم دارم آروم آروم در مسیر دینداری پیش میرم تا یه هدفم برسم اما متاسفانه خیلی شکست می‌خورم ولی خب واقعا امیدم رو از دست نمیدم. و در نهایت اگه براتون میسر هست یک نکته ای از جهت شهادت بهم بگید. شاید آدم بشم. خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظرفیت ما در این زمانه آن مطالبی است که قرآن برای بشر آخرالزمان از طرف پروردگار آورده است. باید سعی کرد نسبت خود با قرآن را رشد دهیم. ۲. آری! انسان وقتی در مسیر دینداری قرار گرفت به مرور از ضعف‌هایش رها می‌شود. خوب است نظری به سؤال و جواب شماره 35461 بیندازید. موفق باشید

35463
متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را می‌دانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار می‌گیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار می‌گیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده‏ من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مى‏‌شود تا آن‏جايى كه محبوب من مى‏ گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى ‏شوم كه با آن بشنود و چشم او مى ‏شوم تا باآن ببيند و دست او مى ‏شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اين‏كه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى‏ فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى‏ كنى، بلكه خدا است كه چنين مى ‏كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه‏ حضرت حق قرار مى ‏گيرد. موفق باشید

35449
متن پرسش

سلام استاد: من قریب ۱۰ سال با ی گناه درگیرم و هنوز نتونستم توبه کنم. تصمیم گرفتم برای غلبه بر قوه ی شهویه تمام سال بغیر ازروزهای حرام روزه بگیرم می‌خواستم ببینم این ریاضت کمکم میکنه ترک گناه کنم و مقرب درگاه حضرت حق بشم؟یا با مخاطراتی همراهه؟ بقولی از چاله در نیام بیوفتم تو چاه. ممنونتم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! می‌توانید از روزه‌داری در روزهای خاص مثل پنجشنبه اول ماه و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه، بهره‌مند شوید و از آن مهم‌تر سعی در تعمق در معارفی مثل «معرفت نفس» و قرآن را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

35437
متن پرسش

سلام علیکم: از خداوند سلامتی و عمر طولانی با برکت برایتان مسئلت دارم. ۵۴ سال سن دارم. از نوجوانی دنبال معرفت الهی بوده ام و سعی در انجام وظایف داشته ام. برنامه های عبادی شخصی روزانه دارم اما بدلیل فقر فرهنگی منطقه، استاد راهنما جهت سیر و سلوک و طهارت نفس نداشته ام. استاد عزیز، فرصت عمرم بسیار اندک است. استدعا دارم از باب من احیا نفسا مرا برای هدایت و طهارت کامل نفسم ارشاد فرمائید. ضمنا بدلیل سکونت در استان دیگر اگر امکان دارد اجازه بدهید مکاتبات را ادامه بدهم و تحت نظر حضرتعالی به ادب قلبی و ان شاءالله رضوان الهی نائل شوم. اجرکم عندالله تعالی

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله ذیل حضور در انقلاب اسلامی و با نظر به شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» این شمایید و قرآنِ کریمِ مجید. پیشنهاد می‌شود با شرح صوتی سوره «زمر» شروع بفرمایید و سپس با نظر به سوره «آل‌عمران» ادامه دهید و دیگر سوره‌ها را نیز پس از آن دنبال فرمایید https://lobolmizan.ir/sound/695?mark=%D8%B2%D9%85%D8%B1. موفق باشید

35416
متن پرسش

سلام و خدا قوت خدمت استاد: استاد بنده در سنین نوجوانی شور و نشاط بسیار زیادی داشتم و با خدا واقعا دوست بودم و خدا هم لذت عبادتشون را در دل من قرار داده بودن و هر روز به معنویتم می افزودند، خلاصه نعمت ها و ارزاق بسیار خوبی داشتم که به قول یکی از علما نه گوشی آن نعمت ها را شنیده و نه چشمی دیده. زندگیم سراسر رحمت و عشق خدا بود. اهل بیت علیهم السلام هم که مکررا عنایاتشون را در زندگیم می‌دیدم خلاصه وضعیت بسیار خوب و مطلوبی بود که فقط خدا می‌داند. آن زمان مثلا آرزوی شهادت می‌کردم از ته دلم بود و از روی پاکی البته حالا هم همین دعا ها را می‌کنم ولی ان زمان کجا و حالا کجا. تا اینکه متاسفانه از روی نادانی، غفلت ..... دم لای تله شیطان رجیم دادیم و مرتکب گناهانی شدم. البته از انجام گناه اصلا خوشم نمی آمد و حال بسیار بدی داشتم، ولی متاسفانه چند روزی آن گناه را انجام نمی‌دادم ولی دوباره پس از چند روز آلوده به گناه می‌شدم  در آن زمان و همین حالا حال خوبی نداشتم و ندارم چون از آن حال معنوی آن پاکی آن قرب الهی و آن نمازهای موثر و رسیدم به وضعیت ناپاک و گناه آلودی  متاسفانه مکررا گناه را انجام می‌دادم و حرمت شکنی کرده ام، البته چندین بار توبه کردم ولی باز مرتکب گناه. البته توبه هایم هم در سنین نوجوانی و حالا تفاوت داشت آن زمان حتی پس از توبه تاثیر خوب توبه و بخشش الهی را از درون حس می‌کردم ولی حالا هر چه توبه می‌کنم اصلا حس می‌کنم قبول نمی‌شود ولی بالا خره آن گناه را کنار گذاشتم و تلاش کردم دوباره به آن معنویت برسم و دو باره تا خط پایان رفتم ولی موفق نشدم یک بار ماه رمضان بود تصمیم گرفتم در طول ماه رمضان و با انجام واجبات به آن احوالات برسم که بعد از شب های دوم شب قدر که تولدم مصادف شده بود با شهادت امام علی علیه السلام، حال معنوی عجیبی درونم حس کردم و از درورن متنفر شده بودم باز گناه، و در اخر در روز عید فطر و هنگام خواندن نماز عید خدا به بنده هدایای معنوی خوبی عطا کردند. ولی بعد از مدتی کمی دوباره خراب کردم و آن هدایا سلب شد. یکبار هم حدودا ۳ ۴ ماه بعد از رمضان ۱۴۰۱ بود که اتفاقی با زندگی نامه شهید عارف احمد علی نیری آشنا شدم و دوباره تحولی درونم ایجاد و تصمیم گرفتم چهله ای بگیرم. چهله ای گرفتم که اوایل هر چهله عنایاتی می‌شود، من آن ها را حس کردم خلاصه موفق بودم در چهله تا اینکه روزهای پایانی چهله با القا افکار ناامید کننده شیطان بی صفت محروم شدم از به ثمر رسیدن چهله و از آن زمان هر چه می‌کنم که از این وضعیت خارج شوم و عمر بر باد رفته را جبران و از باقی مانده استفاده کنم نمی‌شود. حس می‌کنم در دستانم و پاهایم در غل و زنجیر فرو رفته نمی‌دانم باید چکار کنم. دیگه فقط از خدا و اهل بیت کمک میخوام راهی به من نشان دهند. حال با توجه به روایتی که گفته شده که اگر مدام و پشت سر هم گناه انجام دهید قلبتان تیره و تار می‌شود و دیگر فایده ندارد. چگونه هدایت شوم؟ چگونه فضایل قبل و بهترش را کسب کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در معارف الهیه مانند «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن» به کمک تفاسیر وارد شوید تا آن معارف، قلب را در عالَم و ساحتِ دیگری حاضر کند و انسان را از جهان آلوده گناه خارج نماید. موفق باشید

35415
متن پرسش

با سلام: استفاده از انگشتر یا سنگ های مختلف نگین در حضور نقشی دارند؟ آیا روایتی و یا استدلال بر این موضوع وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روایت‌هایی در این مورد، بخصوص در مورد سنگ عقیق و فیروزه داریم. آنچه قابل توجه است و بنده نیز در درس «بلورشناسی» متوجه آن شدم، آن بود که ظاهراً روحی خاص در دلِ طبیعت با تدبیر خود آن بلورها را شکل داده و با استفاده آن بلورها به عنوان انگشتر، نوعی همراهی با آن روح‌ها پیدا می‌شود و می‌توان گفت روحی که مدبّر سنگ عقیق است، غیر از روحی است که مدبّر سنگ فیروزه بوده و هر کدام نقش خاص خود را دارند. و حتماً شنیده‌اید که سنگ عقیق اقرار به ولایت مولای‌مان علی «علیه‌السلام» کرده و این، به همان معناست که آن روحِ مدبّر در چنین بصیرت و شعوری بوده است. موفق باشید  

35407
متن پرسش

سلام. خسته نباشید: نمی دونم چرا سالهاست برای هیچ زیارتی طلبیده نمیشم. هر بار اقدام می کنم، در آخر نمیشه. اینبار مشهد جا گرفتیم، بلیط قطار تهیه کردیم، در کمال ناباوری قطار خراب شد و همه چی کنسل شد و نتونستیم بریم و جامون رو هم از دست دادیم دنبال راهکاری که طلبیده بشم نیستم. دنبال اینم که بدونم کجا رو خطا رفتم که ائمه ی بزرگوار از حضور من کراهت دارن. با دلشکستگی می‌نویسم. منم سرشار از گناهم. خودم می‌دونم. ولی آیا همه‌ی کسانی که میرن کربلا و مشهد بی گناهن؟ انصاف نیست بدون این که مشکلم رو بدونم مجازات شم. الان دیگه به وضعی افتادم که دیگه از خودم متنفرم و قلبم هم نسبت به زیارت سرد شده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی نمی‌دانم ولی خوب است انسان همواره راضی به رضای خداوند باشد و هرگز در چنین پیشامدهایی مأیوس نباشد به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در آخر دعای شریف ابوحمزه اظهار می‌دارند: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِيماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَيَقِيناً حَتّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِى إِلّا مَا كَتَبْتَ لِى، وَرَضِّنِى مِنَ الْعَيْشِ بِما قَسَمْتَ لِى، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ،». موفق باشید

35400
متن پرسش

بسم رب الحیدر. سلام استاد وقتتون بخیر: شما تو کتاب ادب خیالتون فرمودین کسانی که زشتی بی عالم بودن و مزه ی عالم عالم دار رو بچشند راحت درسشون و مطالعه شون رو دارن. چطوری به این درجه برسیم؟! چطوری بشناسیم و بچشیم؟! یعنی با پیدا کردن استادهای مشخص و گرفتن نورشون و هم افق شدن باهاشون بدست میاد؟! و یک سوال دیگه آیا ذکر گفتن باید در زمان خاصی و اگر چهله ای بود باید همه روز در ساعت مشخصی باشه؟! و سوال سوم؛ چطور انسان میتونه در زندگی استنباط درست داشته باشه و از راه شیطان نباشه؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عالَم‌دارشدن در فضای معارفی مثل «معرفت نفس» و با نظر به شخصیتی آرمانی که در این زمانه می‌توان حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را مدّ نظر قرار داد؛ پیش می‌آید. ۲. اذکارِ عام مثل ذکر «لا إله إلا الله» و ذکر صلوات، نیاز به زمان خاصی ندارد و برکات خاص خود را در متعالی‌کردنِ قلب پیش می‌آورد. آری! اذکار خاصی هست که باید زیر نظر استاد باشد که به نظر می‌آید امروزه با نظر به شخصیت‌هایی مانند حضرت امام نیاز نباشد ۳. ملاک معارف الهی و سیره معصومین «علیهم‌السلام» است. موفق باشید

35395
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: در رابطه با پرسش ۳۵۳۷۹ اگر همه چیز از قبل حتمی شده، پس دعا و تلاش چه سودی می‌تواند داشته باشد؟ کسی که بیماری سختی دارد، بگوید من که اجلم از قبل مشخص شده که چه زمانی اتفاق بیفتد، چرا رنج دکتر و دارو را تحمل کنم؟ یا کسی که بچه دار نمی‌شود بگوید، اگر قرار باشد از من نسلی بماند، می‌ماند، چرا انقدر زجر بکشم؟ دعا چه سودی دارد؟ این ها درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه ۲۲ سوره حدید نظر به کلیات زندگی دارد ولی اینکه در دل این کلیت می‌توان زندگی را آباد کرد یا نه، بحث دیگری است. باز به آیه فکر کنید که می‌فرماید هیچ مصیبتی در زمین و یا در جان شما واقع نمی‌شود مگر آن‌که از قبل معین شده. ولی بهترین برخورد نسبت به آنچه پیش می‌آید و بهترین امتحان را در آن راستا دادن، امری است که به کمک دعا و نیایش شکل می‌گیرد. موفق باشید

35355
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: برخی ها با اینکه اعتقادی به توحید و نبوت و معاد ندارند، لکن معتقد به نوعی معنویت و زیست اخلاقی هستند. اولاً: آیا معنویت فقط از دریچه ادیان الهی قابل دسترسی است؟ چرا؟ ثانیاً: به نظر شما تفاوت این نوع اخلاق ها و معنویت ها با اخلاق و معنویتی که ادیان الهی مخصوصاً اسلام متذکر هستند چیست؟ و ثالثاً: آیا این نوع معنویت و زیست اخلاقی، اثری هم در قیامت این افراد دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مسیر انسانیتِ انسانی که متذکر نامه حضرت محبوب است و خود نیز مظهر عبودیت کامل می‌باشد، ابعاد متعالی انسانیِ انسان به فعلیت لازم برسد و از این جهت خداوند می‌فرماید: « ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ﴾ (النساء: ۵۹) و از این جهت اگر هم معنویت‌های شخصی و زیست اخلاقی تنگناهای ابدیتِ چنین انسان‌هایی را تخفیف می‌دهد ولی این برای حضوری که انسان نیاز دارد، کافی نیست. موفق باشید

35343
متن پرسش

با سلام: در یکی از پرسش و پاسخ ها فرمودید که ما باید هنگام عبادت یکی از ائمه مدنظر مان باشد. می‌شود کمی توضیح بفرمایید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «چگونگی به فعلیت‌رسیدن باورها» همراه با شرح صوتی آن شده است خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید

35298
متن پرسش

سلام استاد: ما از طرفی می‌شنویم برای اصلاح شخصیت باید به قرآن و کلمات اهل بیت رجوع کرد تا آرام آرام ما رو اصلاح کنن، و از طرفی این خطر وجود داره که ما با این استدلال که می‌خوایم خُرد خُرد با قرآن و عترت خودمون رو اصلاح کنیم مدت زیادی بگذره و ما فقط با همچنین مباحثی دمخور باشیم ولی به نحوی برامون تبدیل به حجاب بشه؛ برای گرفتار نشدن به اینها چه باید کرد؟ این موضوع واقعا کمر خود من رو خم کرده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودمان باید متوجه باشیم که شریعت الهی با همه ابعادش برای اصلاح نفس انسان است و بزرگان ما از این جهت و با این رویکرد به متون دینی رجوع کردند و بهره‌ها گرفتند. موفق باشید

35293
متن پرسش

هیچ وقت فرصت نشد مسئله به این مهمی رو بنویسم. گویا فعلا تنها راه بازخوانی زندگی خودم به نظرهای مختلفه تا همواره امیدوار باشم. برای اولین بار که وارد اجتماع شلوغ تری شدم مهد کودک بود که روحم تحمل اون فضارو نداشت و رهاش کردم و مجبورا اول دبستان و دوران مدرسه بود که صد ها بیماری روحی در روحم نمود کرد؛ مثلا اینکه هیچ وقت در دوران کودکی من خواب بد یا اینکه کنترل ادرارم رو از دست بدم نداشتم و بسیار شاد بودم که تقریبا تو جهان خودم زندگی می‌کردم اما اول دبستان در راه مدرسه تا منزل خودم رو خیس می‌کردم. بارها خواستم برم ورزش اما هیچ وقت نشد مستمرا پایدار باشم در حالی که ورزش اصلا بی معنی بود برام. اما در کودکی با آزادیهایی که داشتم خود زندگیم ورزش بود. دبستانم در دهه هشتاد بود یعنی دهه تهاجم اخلاق غرب و بیشترین طلاق ها در اون دوران بود و عملا خانواده ها اون سالها متلاشی شدند و شهوت در اجتماع به حد افتضاحی رسیده بود من خبر دارم بسیاری از تجاوز ها در اون دهه بوده و الان هم که گاها می‌نویسند از اون سالها بوده. به زحمت رسیدم به نوجوانی و سعی کردم کار کنم و دیدم بازار سرتاسر دروغه نهایتا خانه نشین شدم و همواره به زور تحصیل کردم اما با تمام معلمانم بحث میکردم و برام سئوال بود چرا باید این درس ها رو بخونم یا اصلا چرا اینجام یا آخه چرا باید وقتی این اندازه همه چیز سیاه و طاقت فرصاست به خودم دروغ بگم و مثل دیگران با خودم تعارف کنم که آدم نایس و مودبی هستم؟!. تنها جایی که می‌شد خودم رو از بالاتر ها به زمین بیارم عالم خیالی بود که می‌شناختم و تنها خیالی که بهم معرفی شده بود فیلم و سریال و هنر بود و بسیار میدیدم و هنوز هم می‌بینم. مدت های زیادی خانه نشین بودم یعنی اگه عمرم رو حساب کنند دو سومشو خونه نشین بودم و چاقم. سربازی که رفتم دیدم هیچ چیز درست نیست و راه فرار هم نیست هرچند مدتی با فشارهای روحی زیاد از خدمت فراری شدم و گویا خدا با بازی موقتی که راه انداختند روحم رو تازه تر کردند و بر گشتم و پس همت کردم و جنگیدم تا جایی که اواخر می‌دیدم در پادگان های مختلف سربازا معقول تر و آزاد تر شدند هرچند پیش از فرار از خدمت هفته ای ۳ یا ۴ روز بازداشتگاه انفرادی پادگان بودم و روی موزاییک بدون پتو و بالش می‌خوابیدم فقط پیرهنم رو زیر سر میذاشتم و هنوز نمیدونم چطور اون حالت برام طاقت فرسا نبود و یک خوشی در عین سختی داشت حتی در بازداشتگاه نماز که می‌خواندم در تنهایی دعای (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...) میخوندم و سربازش مسخرم می‌کرد اما از بازداشتگاه بیشتر از در اجتماع سربازایی که داشتم حرف از آزادی و استقلالشون می‌زدم خوشم میومد ولی همونا با ترس و لرزشون و دلدادگیشون به بعضی فرماندگان ظالم، کسانی که حق انسانی آدما رو زیر پا میذاشتن برای امیالشون همدست می‌شدند. هرچند کل سربازی لازمه برای هر آدمی و سختیهاش اگر در راستای تربیت نفس باشه خیلی هم موافقم و واقعا در جمهوری اسلامی عبادت بزرگیه. در نوجوانی پیش از انکه حرف از بشر آخرالزمان باشه من با خودم فکر می‌کردم و میگفتم هیچ راهی جز «خدا بودن نیست.» البته به زبان کودکانه خود می‌گفتم و الا هیچ کس خدا نمیشه منظورم فنای در توحید حضرت حق تبارک و تعالی است. روح من همواره آسیب دیده و همواره پی آسمان بوده اما راه های آسمان نه تنها گم شده بود بلکه من رو درک نمی‌کرد. روح من سالیان درازی آسیب دیده با این وجود زمانی که راهی به آسمان یافتم برگشتم و این برگشت برای من آنقدر سنگین بوده که ماه ها گریه کردم و موهایم را سپید کرد. همه این ها را گفتم تا برسم به این چند سال اخیر. نه تنها در خانه محبوس تر شدم بلکه آنچه از گذشته و لطمات بسیار رنج می‌دیدم با هر منزلی تشدید شد و شکسته تر شدم تا حدی که قلبم رو از روحم کندم و روح بی قلبی دارم که هر ارازل و اوباشی میتونه بسرقت ببردش چون قلب و تعین نداره مثلا آدمی مملو از خشم به سمتم میاد و به روحم تجاوز میکنه تا اونجا که اختیار از کف میده و خشم اون رو به خودش بر میگردونه و من میشم آدم بی ادب و بد و هرچقدر زحمت کشیدم تا لحظه ای از آسمان نوری بگیرم تا روحم بتواند بایستد صد دزد من رو می‌ربودند. همینقدر میدونم بسیاری از نوجوانها و جوانها مخصوصا خانم ها همین امروز با سنین بالا در خانه محبوسند و این دردها درد من تنها نیست. بخدا قسم آه اینها دامن گیر کسانیه که از بیرون قضاوتشون می‌کنند و ارواح نا امید و شکستشون رو به زیر غرور و تکبرشون لِه می کنند و هزار دستور روانشناسی و احساسات فانتزی نثارشون می‌کنند. ای نسل گذشته من خود یک حاج قاسمم مثل بسیاری دیگر اما هیچ وقت کسی نمی‌تواند از زندگی ما کتاب بنویسد یا تعریفمان کند که مثلا دلیر بود یا غیور بود یا... ما به شما عقب مانده ها یا متجدد ها امیدی نداریم اگر مَردید حد اقل کاری به ما نداشته باشید و ما را با چهار چوب های روحی خودتون اندازه نگیرید. اگر خدا می‌خواست ما به شما حق ندهیم و نگوییم آنها هم گذشته ای داشتند که گاها از اختیارشون خارج بوده و درد هایی کشیدند، حتما به حال خودتون رهاتون می‌کردیم و می‌ماندید به آینده همین جوانها حسادت می‌کردید اما خدا خواسته ما در روح انسانیت و در جهان یگانه و وسیعی حاضر بشیم که بزودی بظهور میاد. بخدا قسم ما هنوز شناخته نشدیم زمانی شناخته میشیم که بظهور بیایم پس تا اون زمان دندان روی جگر بگذارید و به ما میدان دهید تا راه بریم. به هیچ وجه دوست ندارم مغرور یا ترحم جو باشیم فقط زمان لازم داریم که فکر کنم خدای ما به ما زمان داده مردم غلط می کنند زمان ندهند. در سخت ترین زندگی امیدوار ترینم ولی زمانی معلوم میشه که جان گرفته باشم و این جان رو نثار راه خدا کنم زیرا تا اینجا جانی ازم نمونده یعنی حتی بارها بیهوش شدم یا شاید روحم داشته می‌رفته ولی خدا نخواسته. اینها را آنقدر بازخوانی می‌کنم تا زمانی که خودم کانون امید باشم. براستی که نه دوست دارم مذهبی به معنای مرسومش باشم و نه عارف به هر معنایی و نه شبیه هیچ یک از این بازیها من فقط مشکلاتم را با انقلاب اسلامی حل می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است به این نکته فکر شود که در کدام میدان می‌توانیم خود را بسط بدهیم و خود را اصیل‌ترین احساس نماییم. مهم نیست که آن میدان، میدانِ بزرگی باشد یا میدانِ محدودی؛ مهم، حضوری است که موجب بسط انسانیت انسان شود حتی در حدّ خیررساندن به مردمان در یک خیریه. موفق باشید

35285
متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. پیرو سؤال ۳۵۲۷۲ باید عرض کنم اگر خدا حضور در فضای مجازی را برای ما رقم زده بود حداقل باید چشمان سالم به ما می داد که بتوانیم فعالیت مجازی داشته باشیم. بنده در گذشته فعال مجازی بودم حتی در سایتهای بین المللی با ملیت های مختلف به زبان انگلیسی بحث و تبادل نظر می کردم اما درسالهای اخیر بخاطر پیوند قرنیه و مشکلات بینایی حتی گاهی کارهای ضروری ام را هم نمی توانم در اینترنت انجام دهم. اگر خداوند تقدیر دیگری برای ما رقم زده بود حداقل در خانواده ای که اکنون زندگی می کردم آرامش نسبی داشتم در حالی که مشکلات خانوادگی به حدی شدید و عمیق است که امکان زندگی عادی را سلب نموده و تا حد جنون به بنده فشار می آورد. ضمن اینکه خداوند ما را زوج آفریده و نیازهایی در ما قرار داده که در هیچ مسیر دیگری غیر از ازدواج برآورده نمی شود. بنده آنقدر در این چند سال اخیر راجع به این موضوعات فکر کرده ام و به نتیجه نرسیده ام که دیگر توان هیچ فعالیت فردی و اجتماعی ندارم و فقط هرروز به مرگ خود می اندیشم. واقعاً در زمینه حکمت خداوند دچار تردید شده ام چون تمام بخش های زندگی ام با هم تناقض دارند و چیزی که اصلاً در زندگی نمی یابم آرامش است. آرامشی که مقدمه هر نوع فعالیت و پیش نیاز انجام رسالت است. ممنون

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باز فراموش نکنید خالق ما، ربّ ما نیز هست و زمینه تعالی ما را به نحوی فراهم کرده است. در این مورد خوب است به عرایضی که با توجه به سؤال جنابعالی اخیراً عرض شد، نظری بیندازید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13889. موفق باشید

35261
متن پرسش

با سلام حضور استاد محترم: استاد ما بعضا در بعضی مذهبی ها روحیاتی می بینیم که باعث زدگی و فاصله گرفتن ما از آن ها می شود. مثلا کسانی که دائم دیگران را در حال ریا و عدم اخلاص می بینند، دائم به قضاوت هستند، تکان می خوری ریا می بینن، چپ و راست عدم صداقت را در دیگران می بینند. سوال اول: نمی دانم چرا این طور هستند. و سوال دوم: چون این افراد دائم با قضاوت هایشان باعث آزار و اذیت می شوند و قوه خیال ما را به خودشان مشغول می کنند، آیا فاصله گرفتن کار درستی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نباید فاصله گرفت ولی دوستانه باید متذکر شد که تا آنجا که ممکن است کار مؤمنین را باید حمل بر صحت کنیم و وجهی یا وجوهی را در اعمال افراد مدّ نظر قرار دهیم که حاکی از صدق نیّت آنها است. خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را که در این مورد چه اندازه موفق بودند. موفق باشید

35254
متن پرسش

سلام آقای استاد طاهرزاده عزیز: خدا هم خدای قدیم!!!! نمیدونم این عرشش چرا از این آه های مظلوم دیگه نمیلرزه؟؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا، همان خداست و عرش او هم همان عرشی است که با آه مظلوم می‌لرزد و با لرزش آن عرش، نسبت تدبیر الهی در امور مردمان که نگران آه مظلوم نیستند؛ تغییر می‌کند. آیا افسردگی‌های اهل دنیا و رانت‌خواران را نمی‌یابید که چگونه خداوند به جای تدبیر عرشی‌اش آن‌ها را به خود واگذاشته؟!! «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ». موفق باشید

35245
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد: ببینید استاد خداوند می‌فرمایند که من هرکس که توبه کند گناهانی که در گذشته انجام شده را نادیده گرفتم و او را مورد رحمت قرار داده ام در صورتی که ایمان واقعی آورده باشد خوب پس بهشتی هم به حساب میاد ان شاءلله، ولی خوب فرقش با کسی که چندین سال به ظاهر خدا را ستایش کرده و از زمانی که مسلمان شده است یعنی منظور با احکام آشنا شده و قوانین و حد و حدودی را رعایت کرده چیه؟! خداوند بهشت را حالا به اصطلاح هفت طبقه ایی آفریده نسبت به درجه هر کس، خوب این درست حالا آیا امکانش هست این آقایی که توبه کرده و ایمان واقعی آورده از فردی که سال ها به اون احکام عمل کرده، درجه اش بالاتر باشه (ببینید نمیخوام بگم قطعا، میخوام بگم آیا ممکن نیست همچنین اتفاقی بیوفته و نمی‌شود از ظاهر کارها برای افراد در آخرت جایگاه مشخص کنیم) حالا نمی‌دونم این مثال درسته یا نه؛ اون موقعی که امام حسین (ع) از میان انگشتان خود حقایقی را به یاران خود نشان دادند ولی همان ها او را در جنگ یاری ندادند و چه بسا سال های سالیان عبادت کردند ولی حر در آخر کار توبه کرد این یعنی ممکن نیست باز هم حر جایگاه بالاتری داشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آن‌کس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف می‌شود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ  وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل می‌شود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید

نمایش چاپی