بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24384
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار. حقیر در حالتی قرار دارم که در محل کار و یا محافل خانوادگی افرادی شروع به اشکال در دین و حکومت اسلامی می کنند. و با ندایی درونی سکوت می شکنم و به مدد الهی در بیشتر موارد آنها را متقاعد می نمایم. اما آنها با اشکال و شبهه ای جدید در روز بعد به همان منوال ورود به بحث و جدل می نمایند و پاسخ مجدد من در طی چندین سال مرا خسته کرده، و وجودم را می آزارد. از طرفی سکوت نمی توان کرد و از طرفی با شروع بحث با این انسانها (که تعدادشان هم بسیار زیاد شده) دلگیر و مبقوض می شوم. از طرفی در کتاب رمضان دریچه رویت در باب شرط رسیدن به روزه واقعی لذت سکوت و بیان داستان حضرت مریم مرا به شدت به چالش کشید، چه کنیم؟ با زخم زبان ها، با کجی ها، با دغدغه اثر گذاری بر قلوبی که شاید بیدار شوند، با سکوتی که در نشکستنش لذت و در شکستنش قبض حاصل می شود. چه کنیم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسان‌ها مایل و آماده‌ی شنیدن حقیقت باشند باید با آن‌ها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزش‌های دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله‏ عليه» در دومين نكته از نكات نشانه‏ هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه‏ هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنان‏كه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه‏ هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده‏ ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ‏ كردن خود را داريد تا با بزرگ‏ كردن خود از سبك‏ شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك‏ مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به ‏دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِي‏الْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه‏ هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن ‏وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی ‏اين تاريكى را بايد در جدال‏ها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آن‏ها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه ‏هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك ‏وقت مى خواهيم حق ‏نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته‏ ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به‏ خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى‏ ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسان‏ها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده‏ اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب‏ خواستن نيست، همچنان‏كه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحث‏هاى دقيق انسان‏شناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همین‌قدر بدانید که «مراء» ما را از گفت‌وگوهای ثمربخش محروم می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 2)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث دوم.

[2] ( 1)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.

[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.

24365
متن پرسش
سلام: کاملا ایمانم رو به خدا از دست دادم. رغبتی به نماز و این مسایل ندارم. زندیگیم بسیار سخت گذشته. هیچ چیزی تو زندگیم حل نمیشه، به غیر از خودم کسی رو ندارم، خودمم یه ادمه گیج و افسرده کسی که نمی دونه باید چیکار کنه هستم. خلاصه از دو تا مشکلاتم سوال داشتم تو پیام نور لیسانس کامپیوتر گرفتم از زمانه دانشجویی دنبال کار بودم تا به الان که بیشتر از یک ساله درسم تموم شده فقط میرم فرم پر می کنم و آخرم هیچی به هیچی و از طرفیم وضعیت مالی بد همینجوری روزای عمرم به هیچ و پوچ دارن میگذرن، مورده دیگه وقته ازدواجم گذشته اویل بیست سالگی یکی دو موردی بودن پنج و شش ساله هیشکی نیست خیلی ذلیل و خار شدم حقیر شدم و البته منظورم این نیست که دوست دارم با یک موجود مذکری ازدواج کنم نه، شخص باید ویژهگی های موجه داشته باشه و گرنه که از اینی که الان هستم بدبخت تر میشم نمی دونم باید چیکار کنم درمانده و گیج شدم هیچ کسی نیست که کمکم کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا همین شرایطی که برایتان پیش آمده، فرصتی نمی‌دانید که خداوند برای شما قرار داده تا خود را طور دیگری تعریف کنید و به زندگی از زاویه‌ی دیگری بنگرید. محال است کسی در بستر اسلام و ایمان قرار داشته باشد و راهی برای زندگی متعالی در مقابلش نباشد. به همین جهت حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» هیچ‌کس از رحمت و مدد الهی مأیوس نمی‌باشد مگر آن‌هایی که گرفتار کفر شده‌اند. موفق باشید  

24357
متن پرسش
سلام: با مشکل وسواس در مسائل حق الناسی چگونه برخورد کنم؟ بعضی مسائل پیچیده اند و نمی دانم تکلیف دارم یا نه. اگر به مسأله توجه نکنم، ممکن است مدیون باشم. اگر بخواهم احتیاطا پیگیری کنم، تکلف زیادی دارد، گاهی اوقات هم فکر می کنم تکلف ندارد و از تنبلی ام است که تکلف و سختی احساس می‌کنم. نهایتا من می مانم و اضطراب زیاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد عرف مؤمنین را باید ملاک خود قرار دهید تا گرفتار افراط و تفریط نشوید. موفق باشید

24343
متن پرسش
سلام استاد و پدر و مربی دلسوز خسته نباشید، ان شاءالله در سلامتی کامل هستین، استاد اینکه ازدواج رو قسمت و تقدیر فرمودین، یعنی اراده اختیار ما نقشی در اون بازی نمیکنه؟ یعنی مثل قضیه رزق هستش که هر کی به رزق حتمی خودش خواهد رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموما همین‌طور است که می‌فرمایید. باید با صفای خود رزق خود را در این امر هم گشود. سادگی، تواضع و خوش برخوردی راه را هموار می‌کند. موفق باشید

24341
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. در مورد بحث کردن با دیگران سوالی داشتم. بنده آدم حاضر جواب و اهل بحثی هستم و زمانی که جایی بحث عقیدتی، فلسفی،... می‌شود و بنده حاضرم، در اکثر مواقع کسی که بیشتر از همه صحبت میکنه منم و در نهایت دیگران رو قانع می‌کنم. اما مشکلی که برای بنده در زمان بحث پیش میاد اینه که دچار غفلت از یاد خدا میشم و با فکر خودم فکر می‌کنم (نمیدونم چجوری بگم یه‌جورایی از لحظه حال خارج میشم و با ذهنم فکر می‌کنم) یعنی اولش این طور نیستا، اول بحث با یاد خدا وارد میشم و بعد کم‌کم با سوالات و صحبت‌های دیگران و مخصوصا مخالفت انها خودم رو غرق بحث می‌کنم و میرم ببینم که مشکل از کجاس و اینجاس که از خدا غافل میشم و بعد هم با پشیمونی دوباره برمی گردم پیش خدا. نمیدونم مشکل چیه و چطور باید حلش کرد؟ در واقع نمیدونم چطور باید برای خدا حرف زد و همیشه حرف زدن یه اتفاق سنگین بوده برای من که بعد از اون کاملا منو به هم ریخته و معمولا عصبی و پشیمون میشم و تمرکزم رو بعدش از دست میدم و فکرم درگیرش میمونه و تا زمانی که حالم خوب بشه احساس می‌کنم توی برزخم. آیا اگر بحثی باشد و بنده هم جوابی داشته باشم اما بدانم هنوز این نقطه ضعف را دارم و از اتفاق نیفتادن آن مطمئن نباشم و حتی اگر کسی مخاطبش بنده باشم آیا می‌توانم حرفش را بدون جواب بگذارم؟ در واقع قصد دارم تا این مشکل رو حل نکردم وارد هیچ بحثی نشم لطفا راهنماییم کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولا بحث نباید حالت جدال به خود بگیرد. ثانیا سعی کنید در حین بحث خدا مطالب را بر زبان شما جاری کند؛ لازمه‌ی این کار دل سپردن به حضرت ربّ‌العالمین است. موفق باشید

24335
متن پرسش
سلام: چرا در احادیث اخلاقی نیاز به بررسی سند حدیث نیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اولا حساسیتی که در احادیث فقهی در میان راویان بوده‌است، در احادیث اخلاقی نبوده چرا که تکلیفی به عهده‌ی مکلّف نبوده که ترکش موجب معصیت شود و به همین خاطر بسیاری از احادیث اخلاقی‌ای که صادر شده‌است سند معتبری ندارند و این به معنای عدم صدور آن‌ها از معصوم نیست. ثانیا در برخی روایات که به «احادیث من بلغ» مشهور است آمده که «اگر کسی روایتی بشنود که متضمن آن است که فلان عمل فلان مقدار ثواب را دارد و آن عمل را به امید آن‌که به آن ثواب برسد انجام دهد، خداوند تفضل کرده و آن ثواب را به وی می‌دهد» به همین خاطر عمل به احادیث اخلاقی که حاوی دستور دارای ثواب است مورد تأیید شرع است. ثالثا در احادیث اخلاقی قصد انتساب امری به شارع نداریم که شبهه‌ی بدعت شود و به همین خاطر حساسیتی که روی احادیث فقهی هست بر روی احادیث اخلاقی نیست. موفق باشید

24313
متن پرسش
سلام علیکم: بنده دچار مشکلی هستم و نمی دانم چطور باید آن را حل کنم. راجع به خیلی از کسانی که در اطرافم هستند نگاه بدی دارم. دقیق تر بگویم راجع به کارهایی که می کنند قضاوت می کنم و مثلا با خود می گویم که این شخص این کار را انجام داد چون آدم مرفه ای است یا چون آدم گنهکاری است. در برخی موارد این افکاری که قبلا داشته ام به یادم می آیند و من ناگهان متوجه می شوم که چه گناهی مرتکب شده ام. لطفا بفرمایید چکار کنم تا فکرم را کنترل کنم و راجع به دیگران و یا در کل راجع به هر چیزی نظر ندهم؟ در ضمن موقع درس خواندن و یا دعا خواندن (از خودم نه متن های دعا) نیر فکرم درگیر چیزهای متفرقه می شود و با این کار بسیار وقتم تلف می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایشات آیت الله حسن زاده این یک مشکلی است که همه گرفتار آن‌ هستند؛ می‌فرمودند یک کسی را پیدا کنید که یک فکری برای من بکند. در هر حال همان سخن آیت ‌الله بهجت راه‌کار خوبی است که می‌فرمودند آمدن خطورات در اختیار ما نیست ولی دنبال کردن آن‌ها به اختیار ما است. باید سعی کرد آن را دنبال نکنیم. با رجوع به اذکارِ مشهور مثل «لا اله الا الله» و یا «سوره توحید» ان‌شاءالله به مرور از قدرت می‌افتند. موفق باشید

24306
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام الله علیکم: استاد گرانمایه از راهنمایی هایتان بسیار ممنونم. ۱. در شبهای قدر توصیه می شود «دیگران را عفو کنید تا خداوند شما را ببخشد.» هر سال این کار را می کردم ولی یک جورایی ته دلم راحت نبودم. ولی امسال حس خاصی داشتم. وقتی خودم و طلب هایم را با عظمت و بزرگی و کرم خداوند مهربان مقایسه می کردم آنقدر فاصله می دیدم (احساس می کردم) که بدون معطلی و با طیب خاطر می بخشیدم. می دیدم که «من چی هستم، که خواسته هایم چه باشد.» ۲. تقریبا از شبهای قدر به این طرف، تفاوت خودم را با جسمم حس می کنم. و اینکه جسم را باید به خدمت روح بکار گیرم. قبلاً عالم به این مطلب بودم ولی این جدا بودن را احساس نمی کردم. تقاضای رهنمود دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با خوش‌بینی و خدمت به خلق و رعایت دستورات الهی، کار را ادامه دهید. موفق باشید

24297
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حلال کنید که وقت گرامیتان را گرفتم. یک چند وقتی است که هر عملی که انجام میدم از درونم به خودم آفرین می گویم و هر کاری که دیگران انجام می دهند یا هر حرفی را که می زنند در درون خودم قضاوت و حلاجی می کنم که ببین اون طرف چه ضعفی داره که داره اینو انجام میده. خلاصه اینکه یک باطن پرحرفی پیدا کرده ام. که همش داره رفتار و سخنان دیگران را مرور و متهم میکنه. میدونم که این حالت عجب نام داره و چوبش را هم دارم میخورم. عدم توفیق خیلی زیاد و انجام گناهان به راحتی. من اصلا اهل گناه نبودم و خیلی مواظبت می کردم. استاد لطفا راهنمایی بفرمایید چطور با این نفس سخنگو مبارره کنم و سرکوبش کنم؟ (نیازی به ارسال به ایمیل نیست. با تشکر فراوان)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان نیّت صادق افراد را در نظر می‌گیرد متوجه می‌شود حتی اگر سخن اشتباهی بر زبان برانند و یا عمل باطلی انجام دهند، چون نیّت‌تان صادق است خدا از آن‌ها می‌گذرد پس چرا ما با اعمال خود معجب شویم و اعمال و افکار بقیه را تحقیر نماییم؟ موفق باشید

24288
متن پرسش
سلام علیکم ۱- ریشه این سخن حضرت روح الله (ره) که «تمام مفسده هایی که در عالم پیدا میشود، از این بیماري خودبینی است.» یا این جمله که «هر بلایی سر انسان خودش میآید یا جامعه از دست قدرتمندان میبیند این در اثر هواي نفْس و خودخواهی است.» و جملاتی از این دست در چیست؟ ۲- تفاوت و ارتباط بین مفاهیم خودخواهی، حب نفس، حب دنیا، هوای نفس، کبر، غرور و تکبر در چیست؟ مثلا این که در بعضی احادیث راس کل خطیئه حب الدنیا بیان شده و در بعضی حب النفس چه دلایلی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر غیر از آن است که در خودبینی و خودخواهی انسان به جای دیدن حضور رب‌العالمین در عالم و محورقراردادنِ او حضور خود را محور قرار می‌دهد؟ ۲. فرق نمی‌کند. حبّ دنیا هم ریشه در خودخواهی دارد چون همه‌چیز را برای خود می‌خواهد و خودش برای خود مهم است. موفق باشید

24261
متن پرسش
سلام محضر استاد طاهرزاده: توفیق شد بنده چند جلد از کتاب های شما را مطالعه کنم. بنده با یک مشکل در درون خود مواجه شدم آن هم این است که عرض می کنم، بنده در دل خود احساس شک العوذ بالله در خداوند باری تعالی و وجود مقدس امام زمان و دیگر ائمه کردم و خیلی از این جهت ناراحت هستم، اعمال خود را بدرستی انجام می دهم، مستحبات را تا می توانم انجام می دهم روضه شنیدنم (البته حالم خیلی بهتر و خوب بود معنویت داشتم و اشک روضه هم داشتم یک دفعه اشک روضه گرفته شد ولی معنویتی در خودم باز احساس می کنم) و نماز ها هم تقریبا اول وقت هست و ترک نمی شود حتی بهتر از قبل که بودم ولی نظایر این چیز ها را در دل خود احساس می کنم و واقعا می ترسم از این مسئله و این تازه در من بروز کرده. اگر می شود راه حلی یا ذکری یا کتابی یا ریاضتی به بنده دهید تا از این درد راحت شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم پیش‌آمد خوبی است ان‌شاءالله ساحت اصلی‌تری مقابل‌تان گشوده می‌شود؛ مطالعه و عبادات را همچنان دنبال کنید. موفق باشید

24245
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات و عبادات قبول حق! می بخشید استاد! اگه بخواهیم بگیم همه افراد از ما بهترند و برتر یه نحو حقارتی در خود احساس می کنیم که آن وقت چون آنها را بزرگتر از خود می دانیم یک سری کارهایمان را برای جلب توجه آنها انجام می دهیم. (بالاخره بزرگند دیگه) یعنی چگونه بین اینکه فقط خدا را عظیم بدانیم و بین تواضع با دیگران جمع ببندیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند بالذات ربّ عظیم است و بقیه به اعتبار نزدیکی به خدا مورد احترام هستند و نه بالاصاله؛ همین که این نکته مدّ نظر باشد مشکلی پیش نمی‌آید. موفق باشید

24201
متن پرسش
سلام: بر اثر غفلت ها، اشتباهاتی داشته ام که بعضاً منجر به آبروریزی در محل و منطقه شده، و اکنون فکر بی آبرویی خیلی اذیتم می کند. چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آبروی انسان در دست خدا است. و از طرفی اوست که مقلب‌القلوب است و قلب‌های افراد را نسبت به شما تغییر می‌دهد. موفق باشید

24189
متن پرسش
سلام علیکم: اجرک الله. یقین گمشده هر مومن است. چطور گمشده مون راپیدا کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با صبر بر عبادات. موفق باشید

24174
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: واقعیت بنده با پدر و مادر در شهر قزوین زندگی می کنم بنده ۳۵ سال دارم و با داشتن مدرک کارشناسی ارشد زبان انگلیسی دارم. بیکار و مجرد هستم و برادر ۳۱ سال دارد و و با داشتن مدرک کارشناسی وضعیت مانند بنده دارد. از سال ۸۶ مشکلی برای خانواده پیش آمد که طولانی است اکنون این مشکل حل شده و ما یک مغازه داریم در شهر قزوین که با یک آدم ..... شریک هستیم قصد ما فروش این مغازه و جدا شدن از این فرد است ولی چند سال است که هیچ مشتری وجود ندارد از محضر حضرتعالی خواهش می کنم از آنجا که جنابعالی مستجاب الدعوه هستید دعایی برای حل مشکلات همه افراد و فروش رفتن این ملک به قیمت درست و حل این مشکل بفرمایید. اگر هم امکان دارد دعایی به خود بنده یاد بدهید. همچنین بنده حقیر به علم پزشکی واقعا علاقه دارم و بخش زیادی از طب اسلامی را با کمک کتب آیت الله تبریزیان فراگرفتم یکی از مواردی که بنده به دنبال آن هستم تحصیل در علم پزشکی هست که این مورد هم نظر لطف الهی را می طلبد که می خواستم در این مورد هم برآی بنده و افرادی که این آرزو را دارند دعای خیری برای اجابت آن بکنید و اگر هم امکان دارد موارد اجابت دعا را به بنده حقیر هم بیاموزید. با آرزوی طول عمر با برکت شما تا ظهور حضرت مهدی (عج) دوستدار همیشگی شما حسین حاجی کریمیان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مستجاب‌الدعوه نیستم، روسیاهی هستم که حتماً در مورد جنابعالی دعا خواهم کرد. پیشنهاد بنده آن است که در هر روز طبق روایتی که برای رفع مشکلات داریم ۲۱ مرتبه «آیت الکرسی» را قرائت کنید.

دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای خیلی مهمی است. در روایت داریم امام سجاد (علیه السلام) هر وقت امر مهمی برایشان پیش می‌آمد یا مشکل حادی پیش می‌آمد یا غم و غصه و فشارهای روحی و جسمی و ظاهری و دنیایی داشتند، در تلاطم و فشارهای روزگار که برای همه پیش می‌آید، این دعا را می‌خواندند و این دعا برای حل معضلات و مشکلات و غم‌ها، مشکلات اقتصادی و تنگی سینه و غم و غصه خیلی مؤثر است. مرحوم سید علی آقا شوشتری فرمودند: حضرت صدیقه طاهره (س) این ختم را تعلیم فرمودند و بسیار مجرب است. چون به شدت و بلیه ای مبتلا شدی با حضور قلب، ۱۰۰۱ مرتبه آیه کریمه «رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرحَمُ الرّاحِمِینَ» را با خضوع و خشوع و تضرع بخوانی، نجات خواهی یافت.

مرحوم انصاری لاهیجی که از شاگردان مرحوم قاضی هستند،‌ می‌گفت: روزی از ایشان پرسیدم که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بن‌بست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ در جواب فرمودند: «پس از پنج مرتبه صلوات و آیةالکرسی، در دل خود (بدون آوردن به زبان) بسیار بگو: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تَشاء» تا ان شاء الله گشایش یابد. ایشان فرمودند: من در مواقع گرفتاری‌های صعب و مشکلات لاینحل به این دستور عمل کردم و نتیجه‌های عجیب گرفتم.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی فرمودند: به چند واسطه از مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری نقل است که ایشان هم از حضرت بقیه الله نقل کرده اند که برای رفع مشکلات، این دعا خوانده شود: «یَا مَن إذا تَضَاَیَقَتِ الاُمُورُ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب إلیه وَهمٌ، یا اَرحَمَ الرّاحمین»

آیت الله سید عبدالکریم کشمیری معتقد بودند که در زمان هجوم گرفتاری‌ها و مشکلات، قرائت سوره و یا ذکری به نیت هدیه به امام جواد (ع) بسیار مؤثر و مجرب است.

همچنین ایشان می فرمودند: هرگاه برای من مشکلی پیش می آید یک سوره «یس» به بابا رکن الدین هدیه می کنم و به این امر سفارش می کردند. موفق باشید

24173
متن پرسش
سلام خدمت استاد. درد دلی دارم، واقعا درد دارم. جوان ۲۸ ساله هستم مجرد! استاد خسته شدیم بریده ایم و نبریده ایم. جامعه و زمانه ی خاصی که در آن هستم را می فهمم، هیچ کسی باعث مشکل من نیست اما همه ی مشکل هم از من نیست، نه غربی شده ایم که همه چیز رها باشد نه سنتی مانده ایم که ۲۰ سالگی دوتا بچه داشته باشیم، ما هستیم و این تجرد پدر در بیاری که دین و دنیامان را تباه کرد. خسته شدیم از بس نصیحت شنیدیم. استاد واقعا در دوران عجیبی هستیم، طرفدار انقلابیم و توجیه گر تمام مشکلاتی که غربگرایی برایمان ارمغان آورده، با تمام وجود انقلاب را می فهمیم و از انقلاب دفاع می کنیم، اما در جمع وقتی ازمان سوال می کنند اگه شرایط خوبه چرا زن نمیگری بند دلمان پاره می شود! تحقیر می شویم، خرد می شویم دلمان به لرزه می افتد، چه بگوییم؟ نه تقوایی داریم، نه توکلی، نه سیستمی که دستمان را بگیرد، نه جامعه توکل و تقوا را به ما یاد داده است! استاد امروز دهه شصت و پنجاه نیست، عصر تجمل و ریخت و پاش و سبک زندگی آمریکایی است، ما هم دلمان لک می زند نه یک بار نه دو بار روزی صد بار دلمان می تپد تا زوجی را می بینیم که کنار هم راه میر وند، ما پیغمبر زاده نیستیم، ما در همین جامعه رشد کرده ایم، هرمقدار هم خیالمان را کنترل کنیم و سربه زیر و محجوب باز هم می فهمیم که زندگیمان می لنگد! می فهیم کم داریم، هزار بار می شکنیم دم برنمی آوریم، دچار هزاران تناقضیم، هیچ کسی هم ما را نمی فهمد، نسل قبل ما هیچ وقت مجردی و دور شدن از سن ازدواج را نچشیده، ما اولین نسلی هستیم که چنین دردی را می چشیم، گمانم هیچ دوره ای همچین معضلی دامن گیر جامعه نبوده است الا الان و زمانه ما، مخصوصا برای قشر مذهبی و انقلابی! نه وجدانش می گذارد هرزه باشد نه شهوتش می گذارد دامنش پاک بماند، باز دلمان در گرو دین است و مسجد و ظاهر مذهبی مان نه می خواهیم لامذهب شویم نه توانسته ایم خودمان را حفظ کنیم! برمی‌گردیم سمت خدا، تا التماس دعا به من می گویند می خواهم توی سر خودم بزنم، که درونت را نمی بینند و خلوتت را، فقط نماز اول وقتت را می بینند و ظاهرت را! از خودم خجالت می کشم از وجهه ای که به دروغ حمل می کنم خجالت می کشم، نا امید می شوم، خودم را دلداری می دهم که برگرد خدا بزرگه، اما آشفتگی و تناقض رفتار امانمان را می برد، دل در گرو دین و انقلاب داریم، هم خون دل برای جامعه می خوریم هم دلمان خون است از مجرد بودن! هیچ کسی شاید نتواند بفهمد عمق غصه ی جوانی را که نمی تواند ازدواج کند، هیچ کس نمی تواند بتواند بفهمد چقدر دلمان غرق خواهش و نیاز می شود وقتی زوجی را می بینیم، اما لب باز نمی کنیم و به شوخی می گوییم کی زن میگیره تو این شرایط، به دروغ میگیم مجردی بهتره، اما بخدا دروغ میگیم شما باور نکنید. این فضای سنگین در کنار هرزگی افسار گسیخته و حجاب خراب، کار را عجیب پیچیده می کند، حتی جوری فضا بسته است که صیغه ی حلال هم برای جوان مذهبی بن بست شده است، دینداری من هم تو سرم بخوره که اگه دیندار بودم تقوا داشتم و توکل، اما فعلا من همینم که می بینید، من کم آورده ام، من خدا را جدی وارد زندگیم نکرده ام، اما بخدا قسم استاد ما کافر نیستیم، ما لائیک نیستیم ما حرف خدا را نمی خواهیم زیر پا بگذاریم اما کم آورده ایم، زخمی شده ایم، زمین گیر شده ایم، برای دلهای صد پاره و متحیر ما هم دعا کنید. واقعا مانده ایم، واقعا دچار سرگشتگی شده ایم. نمی خواهیم چنین باشیم، نمی خواهیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ صد پاره و متحیّر شما شوم، نه من تنها، که آیت اللّه امینی می‌فرمودند من گاهی مدت‌ها وقتی شرایط جوانانی که شما یکی از آن‌ها هستید را در نظر می‌گیرم، زار زار اشک می‌ریزم.

همین‌طور است که می‌گویید واقعاً شرایط برای امثال شما طاقت‌فرسا است و نسل ما یعنی کسانی که هم سنّ بنده هستند، ابداً آن را احساس نکرده‌ایم. با این‌همه و همین اندازه آیه‌ی ۳۳ نور را در نظر بگیرید که می‌فرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِکاحا حتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ» اگر آن‌هایی که امکان ازدواج برایشان نبود، عفت به خرج دهند و گرفتار زناکاری نشوند، در راستای مقاومت‌شان حضرت حق به نحوی از فضل خود آن‌ها را برخوردار خواهد کرد.

مسئله‌ی شما مسئله‌ی بزرگی است در آن حدّ که رهبر معظم انقلاب در سال ۹۳ این‌طور فرموده‌اند: «مسئله‌‌ى ازدواج جوانها مسئله‌‌ى مهمى است. من از این بیم دارم که نگاه بى‌‌تفاوت نسبت به مسئله‌‌ى ازدواج - که متأسفانه امروز کم و بیش این نگاه بى‌‌تفاوت وجود دارد - در آینده تبعات سختى را براى کشور به‌‌وجود بیاورد. خب، حالا شما مسئله‌‌ى سربازى را مطرح کردید؛ به‌‌نظر من، سربازى مسئله‌‌ى مشکلى نیست؛ می شود در آن زمینه هم فکر کرد، کار کرد؛ راه حل مشکل سربازى به‌‌عنوان یک مانع در امر ازدواج، این نیست که ما مدت زمان سربازى را کوتاه کنیم؛ می توان شیوه‌‌هاى دیگرى را به‌‌کار گرفت؛ لکن این یک مسئله است. انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال می فرماید: «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه،» این یک وعده‌‌ى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیه‌‌ى وعده‌‌هاى الهى که به آن وعده‌‌ها اطمینان می کنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمی شود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیه‌‌ى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمی شود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند.» موفق باشید

24176
متن پرسش
سلام علیکم: ان شاء الله امسال عازم حجّ ابراهیمی هستم. به نظر شما قبل از تشرف به سرزمین وحی، چه مقدماتی را باید آماده کرد؟ آنحا را می توان چگونه سپری کرد تا بیشترین بهره را ببریم؟ سلام خدا بر بندگان صالحش.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد جزوات «حقیقت حج» و «وظیفه‌ی حجاج پس از برگشت از حج» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید. در ضمن کتاب‌های آیت اللّه جوادی در رابطه با حج نکات خوبی دارد. موفق باشید

24160
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: بسیار گفته می شود که سال ۲۰۰۶ را مهم‌ترین سال تاریخ بشریت در طی قرون متمادی دانست. چرا که در این سال فیلمی آمد که تمام جهان و گیتی را لرزاند و از بزرگ‌ترین راز جهان پرده برداری کرد: «فیلم راز» که تشریح کننده ی یک قانون متافیزیکی به نام قانون جاذبه می باشد که بنا بر گفته ی افراد حاضر در مستند یک قانون همواره برقرار در کل عالم است مثل قانون گرانش زمین (یک سنت مطلق الهی) می باشد و تا کنون در سر تا سر جهان نتایج مثبتی به همراه داشته است اگر بخواهم اهم مفاد این مستند را در یک جمله بگویم آنست که می گوید: ۱. فکر مثبت داشتن درباره ی هر چیزی که می خواهیم بدست آوریم (اعم از ثروت و علم و سلامتی و....) مستوجب ایجاد احساسات مثبت در باره ی آن شده و باعث ارسال فرکانسی به کائنات می گردد که باعث می شود ما مطلوب خود را به سمت خود جذب کنیم. ۲. غیر ممکن است که احساسات بد داشته باشیم در حالی که فکرهای خوبی داریم. نکته ی جالب برای من آنست که امسال یک سخنرانی نیز از استاد گرانقدر جناب استاد پناهیان شنیدم با عنوان احوالات انسان در قرآن که خود استاد در این سخنرانی می فرمایند که: خداوند بسیار نسبت به حال انسان ها حساس است و تقدیر آنها را بر اساس حالشان رقم می زند. (یعنی حال خوب و حس مثبت داشتن عامل ایجاد مقدرات خوب برای انسان است) خود شما هم در چند پرسش مشابهی که در این سایت در رابطه با قانون جذب مطرح شده گفته اید که: خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «أنا عند ظنّ عبدی المؤمن» من در گمان بنده‌ی مؤمن خود هستم. انسان اگر به پروردگار خود امید داشته باشد، پروردگار او مطابق همان امیدش با او برخورد می‌کند و بدین لحاظ است که نباید انسان‌ها فکر کنند خودشان در امور خود نقش اساسی دارند و علت موفقیت خود را نگاهِ مثبت خود بدانند، بلکه نگاه مثبت آن‌ها به عالَم، اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشد منجر به تحقق آن چیزی می‌شود که آن‌ها امید دارند که آن چیز انجام گیرد. و هم چنین بنده از لحاظ اعتقادی می دانم که همه کاره عالم خداست و حال سوال من اینجاست که از نظر شما: می توانم این مطلب را همواره صحیح دانسته و آن را یک سنت مطلق و همیشه بر قرار الهی (مثال: قانون گرانش زمین که همیشه و در همه حال عمل می کند) بدانم؟ (و در آخر عارض هستم که بنده بالغ بر یک ماه است که خودم را در گیر این قانون کرده و مشغول آزمون خطا بر روی این قانونم و با کمال شگفتی دارم نتایج مثبتی در یافت می کنم عاجزانه خواهشمندم که بر سر ما شاگردان خود منت گذاشته و اگر مایلید این مستند را برای ما بررسی تخصصی (بر اساس نص مبارک قرآن بنمایید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مستند را ندیدم ولی به آن جمله که فرمودید فکر کنیدکه «اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشد منجر به تحقق آن چیزی می‌شود که آن‌ها امید دارند که آن چیز انجام گیرد.» همه‌ی حرف در همین جمله است که اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشیم، عالمِ هستی در اختیار ما قرار می‌گیرد زیرا میل خود را الهی کرده‌ایم و خداوند ما را از خود می‌داند و بخل نمی‌ورزد. موفق باشید

24158
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: ضمن آرزوی قبولی طاعات استاد در آموزه های دینی خود داریم که بنده خدا بهتر است به خواست خدا راضی باشد و بداند که تلاش کردن و انجام وظیفه حتما منجر به نتیجه دلخواه او نمی شود و شاید صلاح پروردگار چیز دیگری باشد. این درست اما مسئله ای که برای خود بنده ایجاد شده این است که خب به هر حال ما به عنوان یک انسان در این دنیا تمایلات و خواسته هایی داریم و احساسمان نسبت به بعضی امور خوب است و به بعضی امور خیر. گاهی خواسته ای داریم و مایلیم به آن برسیم و بنا به دلایلی نمی شود و گاهی چندین مورد به همین منوال می گذرد و خواسته های ما به ظاهر باب میلمان نیست و این باعث می شود یک انسان معمولی مثل من به لحاظ خلق و خو افت کند، نشاطش کم شود و در کل حالش خوب نباشد. استاد واقعا عمل کردن به این جمله که خدایا راضیم به رضای تو سخته. حال سوال من این است چطور می شود بین خواسته های خود و رضایت الهی جمع کرد؟ روانپزشکان می گویند حذف احساسات منجر به افسردگی و اضطراب می شود. که تا حدی درست است همه که نمی توانند مثل امام خمینی باشند و با وجود مرگ فرزند در کلاس درس حاضر شوند که حقیقتا خیلی در عجبم از شخصیت امام. امیدوارم منظورم را رسانده باشم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که بحث در حذفِ احساسات نیست، بحث در حاضرشدن در ساحتی است که انسان از این امور دنیایی مستغنی و بی‌نیاز می‌شود و به چیزهای بالاتری فکر می‌کند. اصلاً از کجا که خداوند این نوع تمایلات ما را جواب نمی‌دهند تا ما سرگرم این امور نشویم و از ساحات بالاتری محروم گردیم؟ موفق باشید

24155
متن پرسش
با سلام: بنده چند وقتی هست که این فکر آزارم می دهد که: من عالم خارج از ذهن را به صورت بدیهی میابم، اما این بدیهی بودن را از طریق قوه عاقله و ادراک نفسانی میابم و درک این بدیهی بودن در نفس من است، پس چون ادراکات بدیهی مثل عالم خارج از ذهن در نفس من می‌باشد پس عالم خارج از ذهن من یا خارج از نفسی نیست، مثلا وقتی بعد از فکر شک به عالم خارج به کیفیتی که گفتم به فکرم خطور می کند و من برای جلوگیری از این فکر با توجه در میابم که عالم خارج یک درک و امر بدیهیست برای نفس من، اما دوباره آن فکر مزاحم مرا آزار می دهد به این صورت که می گوید همین توجه هم در نفس توست و عالم خارجی نیست، استاد بنده به عالم خارج یقین دارم چون آن را با ادراک بدیهی میابم، اما این فکر را نمی دانم چطور توجیه کنم و چگونه پاسخ قطعی برایش بیابم تا از ذهنم برود و آزارم ندهد، لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بنا است آن فکر مزاحم تکلیف شما را تعیین کند؟ و یا شما باید برای آن فکر مزاحم، تعیین تکلیف نمایید؟ به گفته‌ی مولوی: «وگر حرص بنالد بگیریم کری‌ها». آن فکر مزاحم، یک نوع اَدایِ عالمیت و اندیشه‌گرایی است و می‌خواهد ما را گرفتار «علمِ لا ینفع» کند که در اصطلاح علمای اخلاق به آن «جُربُزه» گویند. موفق باشید

24146
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد راجع به اضطراب و افسردگی در متون علوم انسانی خودمون یه زمان توی یکی از کتب شما مطلبی خوندم که غرب رویکردش نسبت به این موضوع فلان و... خواستم اگر بیشتر مطلب هست پیگیر بشم لطفا بنده را راهنمایی کنید. چون یادم نیست اون مطلب را در کدوم کتابتون خوندم و الان به مطالبش نیاز دارم اگر منابعی دیگر هم می شناسید راهنمایی ام بفرمایید. ۲. استاد یه نامه دستنویس یه بار بهتون شخصی دادم اون زمان ایمیلو اینا بلد نبودم چطور جوابش رو ازتون بگیرم تو کتابخانه مرکزی برنامه داشتین اون موقع. ۳. استاد عزیز بنده این مطلب که شما گفتید احساس شب قدر داشتن نسبت به انقلاب اسلامی را داشتم احساس حضور خدا را خیلی داشتم ولی الان نیست علت چیه چکار باید کرد دوباره بیاد؟ بنده فکر می کنم همه چیز در عالم حقیقت زنده است استاد موسویان میگن هر چیزی قدری دارد تو جملات امام دیدم قدس را لیله القدر انقلاب معرفی کردن ربطش رو نمی فهمم استاد اینقدر چیز به مغزم میاد نمیدونم چکارش کنم از طرفی دوست دارم مثل اون دفعه اینقدر محضر خدا باشم نمیشه استاد چکار کنم اونقدر تو محضر خدا باشم؟ استاد تا با افراد مرتبط میشم حضور میره استاد به عنوان یه خانم بگید چکار کنم نمیشه نیام بیرون از خونه و گرنه من گاهی ارزومه با کسی بخصوص مردان مرتبط نباشم اخه او نور میره چکار باید کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم کتاب «هنر عشق‌ورزیدن» از اریک‌فروم بوده باشد. ۲. در این موارد خوب است کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. در ضمن عنایت داشته باشید به گفته‌ی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» قلب‌ها بعضاً در حالت اقبال نسبت به حقایق، و بعضاً در حالت ادبار و قبض نسبت به حقایق می‌باشند. که در این حالت دوم باید صبر پیشه کرد. ۳. چرا نباید انسان از خانه بیرون نیاید؟ آری! بی‌دلیل و بی‌جا نباید با نامحرم اختلاط کرد. موفق باشید

24126
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد من همه سخنرانی های شما را من باب توحید گوش دادم چکیده بعضی هاش این بود که باید با ذکر لااله الاالله قلب را توحیدی کرد. اما جواب این سوالم را نگرفتم تو ایمیل هم نبود لطفا همین جا بگید. چرا یکی از عرفا که نامش را نمی برم گفته ذکر «لااله الاالله مثل شمشیر هست و خیلی قوی است و من زیاد صلوات به جاش میگم چون با پنبه سر میبرن و گفته صلوات همان لااله الا الله است فقط با پنبه سر میبرن.» آیا در دستگاه خدا شمشیر در کار است؟ منظورش چی بوده؟ به نظر شما این بلاها همان تقرب نیست که با ذکر به صورت بلا میشه و تقرب میده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی آن استاد زده‌اند. در کتاب «صلوات» که بر روی سایت هست عرایضی در این مورد شده است. منظورشان از آن جمله که فرمودند آن است که ذکر «لا إله الاّ اللّه» شدت بیشتری دارد همان برکات را می‌توان به دلیل روایتی که در کتاب «صلوات» آمده است از ذکر صلوات گرفت. ولی نه به این معنا که از ذکر لااله الاالله غفلت کرد. موفق باشید

24107
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: دو سوال از خدمتتان داشتم. ۱. دختر من امسال به تکلیف رسیده. خدا را شکر روزه ها را کامل گرفته ولی نماز خواندن خیلی برایش سخت است. همه جوره هم بهش گفته ام آیا رهایش کنم یا راهکار دیگری دارد؟ ۲. استاد من مشاور مدرسه هستم. الان می بینم اکثر اولیایی که در مقاطع مختلف به من مراجعه می کنند شاکی از این هستند که بچه هایشان بسیاری از مسائل جنسی را در مدرسه یاد گرفته اند. حالا با این شرایط آیا وقت آن نرسیده که مثل زمان کشف حجاب، بچه ها در خانه آموزش ببینند و به مدرسه نروند تا این اوضاع مدارس سر و سامانی یابد. چون واقعا اوضاع مدارس خوب نیست حتی در ابتدایی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آن‌جا که ممکن است کمکش کنید تا نمازش رابدون هرگونه مستحباتی که در نماز هست، انجام دهد البته دعوا کارساز نیست ولی قهر موقت، بد نیست. ۲. به هر حال فرزندان ما باید به نوعی از ایمان و آگاهی مجهز شوند تا از این فتنه‌ها بگذرند. عقب‌نشینی شرط کار نیست. موفق باشید

24098
متن پرسش
سلام: راه مبارزه با سوءظن شدید چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌توجهی به سوء ظن، خود به خود قدرت آن را کم می‌کند. تدبّر در دعای «مکارم الاخلاق» کارساز است. موفق باشید

24093
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خدا قوت به استاد عزیز: شخصی ناگهانی دچار وسواس فکری شدید شده حدود ده سال انواع درمانهای شیمیایی و سنتی رو هم تجربه کرده هر از چندی عود میکنه. سال گذشته خدمت آیت الله ناصری رسیدن ایشون فرمودن احتمالا سحر است و دستوراتی دادن که یکسال مداومت کرده خیلی بهتر بودن و تقریبا رفع شده بود. اما باز عود کرده لطفا راهنمایی کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. بد نیست باز سری به مؤسسه‌ی «انشاء» و یا سری به یک روانپزشک بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی