بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22122
متن پرسش
سلام و تحیت جناب استاد: نظر شما در مورد مدارس غیرانتفاعی خاص که پول بیشتری دریافت می‌کنند و برنامه های ویژه و ظاهرا مذهبی‌تر و درسی‌تری هم دارند، چیست؟ آیا این نوع مدارس، تا به حال راهگشا بوده اند؟ یک حسی به من می‌گوید مدرسه‌های غیر انتفاعی (به معنای «آیت الله هاشمیِ» کلمه) خودش یک پدیده مضرّ است و اگر ظواهر و مناسک مذهبی را هم به سر و روی آن بمالیم، چیزی عوض نمی‌شود. به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر به‌ عمل می ‌آورد. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «جانا سخن از زبان ما می‌گویی» وقتی می‌نویسی «به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر به‌عمل می ‌آورد». موفق باشید

22104
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: استاد عزیز مدتی هست که توفیق خدمت در تشکل طیبه بسیج دانشجویی را دارم و چند نکته و سوال ذهن مرا پراکنده می کند: 1. همانطور که میدونید سالهاست بسیج دانشجویی از آن آرمانی که امام راحل در پیام تشکیل بسیج دانشجویی بیان فرموده دور شده تن به سیاسی کاری داده اینکه بسیج باید بصیرت افزایی بکند شکی در آن نیست اما جناحی عمل کردن نه راهنمایی شما در جهت اینکه بسیج چگونه باید آرمانهای امام را در بطن جامعه دانشگاه پیاده بکند چیست؟ 2. اساس فعالیت بسیج دانشجویی را چه می بینید و اولویت فعالیت بسیج دانشجویی چیست؟ 3. هماهنطور که مستحضر هستید دانشگاه مختلط می باشد و تشکل دانشجویی بسیج هم در این فضا فعالیت می کند و واحد جداگانه ای بعنوان بسیج خواهران دارند که ذیل واحد برادران فعالیت می کنند و در جلسات با یکدیگر برخورد داریم آیا این درست است که بسیج ایجاد اختلاط بین خواهر و برادر بکند به چه نکاتی در این رابطه باید توجه کرد؟ توصیه های شما برای حقیر در عهده داری مسولیت بسیج دانشجویی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دقت بیشتر به رهنمودهای رهبری و شناخت هرچه عمیق‌تر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و توجه به معارف بلند و عمیقی که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای آینده‌ی بشر مدّ نظر ما قرار داده‌اند 2- عنایت داشته باشید که بسیج یکی از شئون انقلاب اسلامی است و اولویت آن، درک درست زمانه‌ای است که در آن قرار دارد که زمانه‌ی حضور تاریخی انقلاب اسلامی در جهان سکولار است که در آن تقابل کیفیت الهی انقلاب اسلامی مقابل روح کمیت‌گرایِ دنیای مدرن قرار گرفته است 3- این‌که خواهران و برادران متدین با حفظ شئونات اسلامی جهت اهداف مقدس نظام اسلامی با هم ارتباط فکری داشته باشند، اختلاط بین زن و مرد محسوب نمی‌شود. موفق باشید  

22086
متن پرسش
سلام: گویا در دوره ای هستیم که «ظهر الفساد فی البر و البحر» به مرحله اتم خود رسیده، از در و دیوار محیط های اجتماعی گناه ها و انحطاط های فرهنگی می ریزد. در این چنین شرایطی خیلی از غفلت، و آلودگی و بی توجهی مردم، می رنجم و غصه ها حسابی مرا تحت فشار قرار می دهد. نمی دانم چه باید بکنم که اینقدر اذیت نشوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در همین مواقع خود را به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه می‌توانی با من باشی. لذا می‌گویند: «چون‌که غم پیش آیدت در حق گریز / هیچ جز حق، غمگساری دیده‌ای؟». موفق باشید

22080
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد تقریبا دو سالی هست که مباحث معرفت نفس را دنبال می کنم. «ده نکته»، «آشتی با خدا»، «براهین صدیقین» و اوایل «معاد» هستم. تا حالا چندین مرتبه شب دچار استرس شدید شدم که تپش قلب همراه دارد و طبق مباحث آشتی با خدا، حس می کنم که ابلیس مرا دچار وسوسه می کند و هر بار با همان مباحث، یاد خدا به قلبم آرامش می دهم، چند صباحی می گذرد شرایط عادی می شود و به ناگه دوباره این حالت پیش میاید. استاد در این مواقع بهترین راه کار چیست باید چه کرد تا این اصطراب و استرس از بین برود .احساس می کنم ابلیس نمی گذارد یاد خدا رو قوت بدهم و واقعا گاهی اوقات فشار زیاد است و از عاقبت کار واهمه دارم. راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با استراحت و تقویت بدن و ورزش، از قوه‌ی واهمه هرچه بیشتر عبور فرمایید. مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت است، بد نیست. موفق باشید

22044
متن پرسش
با سلام محضر جنابعالی و آرزوی قبولی طاعات: جناب استاد من خیلی ناراحتم....به خیال خام خودم در ماه رجب و شعبان دست و پا شکسته مراقبت انجام دادم ولی دقیقا شب آخر ماه شعبان نفسم مرا به دوران جاهلیتم سوق داد و فریب خوردم و نه تنها نشاط معنوی ام رفت بلکه به شدت در حجاب رفتم و قلبم سیاه شد و با حال بسیار بدی وارد ماه رمضان شده ام. اصلا حوصله خودم را که ندارم هیچ، از زن و بچه و مادر و پدر و برادر و خواهر هم فراری هستم. خیلی پشیمانم ولی نمی دانم چه کنم. بارها شده که پس از مدتها تلاش و مراقبه اندک نشاط و نوری که به دست آورده ام را به خاطر همین گناه از دست داده ام و حالا شدیدا افسرده و نا امیدم. با اینکه موقع گناه کردن به خودم می گفتم خدا می بخشد و توبه می کنم اما الان شرم دارم که دوباره عبادت کنم. با دلسردی و یاس فقط واجبات را دنبال می کنم و با خود می گویم چه فایده دوباره چندین روز و ماه تلاش می کنی اما باز هم توبه می شکنی و همه اش از دستت می رود!! لطفا برایم دعا کنید و راه نجاتی جلوی پای من بگذارید. خدا بر درجات معنوی شما بیفزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار شیطان همین است که بگذارد سرِ بزنگاه‌ها ما را از ادامه‌ی کار مأیوس کند. لذا به جای این‌که مأیوس شوید در این موارد تجربه پیدا می‌کنید تا در آینده راه‌های ورود شیطان را بشناسید و از آن عبور کنید. به هیچ‌وجه جایِ مأیوس‌شدن نیست. موفق باشید

22001
متن پرسش
با سلام و خسته نباشيد: استاد گرامي، من خانم ... ساله اي هستم كه به دليل اينكه بخشي از تحصيلاتم را در خارج از ايران بوده ام، تا كنون ازدواجم دجار تاخير شده است. هم اكنون علي رغم دارا بودن خواستگاران فراوان، يكي از مشكلات عمده بنده اين است كه آقاياني كه مانند بنده داراي تحصيلات عاليه هستند و از نظر سطح هوشي و شرايط زندگي با هم تناسب داريم، وقتي متوجه مي شوند كه پوشش بنده چادر هست از ادامه ي اين روند سرباز مي زنند و هر بار به دليل اين موضوع ناكام مي مانم. از طرفي هم ازدواج با افرادي كه كفيت لازم را در آن ها نمي بينم برايم مطلوب نيست و به لحاظ دروني هيچ كششي به سمت آن ها احساس نمي كنم. اينقدر اين مسئله ي حجاب بنده در ناكامي ازدواج، تكرار شده كه به تازگي با خودم فكر مي كنم شايد اين اصرار من بر چادر، گرفتن مستحب و رها كردن واجب (ازدواج) باشد و شايد بايد در اين مورد انعطاف بيشتري از خود نشان بدهم، هرچند كه من اين حجاب را در جامعه و محيط كار با چنگ و دندان در طي سال ها حفظ نموده ام و برايم خوشايند نيست كه بر سر آن معامله كنم. نمي دانم چه كنم. حجاب و اعتقادات مذهبي من، مرا در ازدواج دچار مشكل كرده و دلم مي خواهد حضرت پروردگار نصرت فرمايند، ولي مسئله بنده هنوز بعد از مدت ها حل نشده. از راهنمايي شما سپاسگذارم. و من الله توفيق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید طرف‌های مقابل گمان کنند جنابعالی با نحوه‌ای از تحجر، چادر را پذیرفته‌اید و در جایی که عقلاً می‌شود در عین داشتن حجاب، چادر نداشت را شما نمی‌توانید فکر کنید؛ در حالی‌که وقتی چیزی مستحب شد، بدین معناست که خداوند رخصت آن را داده است که  انسان نسبت به عدم انجام آن فکر کند. طرف به آیت اللّه بهجت گفته بود 50 سال است نماز اول وقتم ترک نشده است، و ایشان فرموده بودند یعنی در حین این 50 سال، کاری مهم‌تر از نماز اول وقت برایت پیش نیامده است؟! موفق باشید

21997
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ببخشید استاد شاید سوالم پیش پا افتاده باشه ولی خب برایم حل نشده. موقع گفتن اذکار «استغفرالله ربی و اتوب الیه» و یا «العفو» در نماز شب، بنده برای اینکه هم تمرکز داشته باشم و هم آن حالت ندامت و خضوع و انکسار در وجودم ایجاد بشه گناهانم رو یکی یکی جلوی چشمم تصویر می کنم و اذکار را می گویم. از طرفی شما در چند جایی فرموده بودید توقف در گناهان گذشته درست نیست و وقتی گناهی انجام دادید و توبه کردید دیگه بخشیده شده و فکر کردن به آنها و دوباره تقاضای عفو و گذشت از آن گناهان یک نوع بی حرمتی به خداست. اما خب از طرفی هم اگر فقط اذکار را بگویم و به گناهان گذشته ام فکر نکنم فکرم به همه جا منحرف می شود. تکلیف چی است باید چکار کرد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب عفو و استغفار، وجوه مختلفی دارد در آن حدّ که حتی فرموده‌اند: «وجودک ذنب لایقاس به ذنب»؛ هستی تو گناهی است که هیچ گناهی به پایه‌اش نمی‌رسد. لذا بسیاری موارد، استغفار و طلب عفو در راستای آن است که خداوند حجابی که مانع بین ما و اوست را برطرف نماید که این از اصیل‌ترین نحوه‌ی استغفار است. موفق باشید

21991
متن پرسش
استاد عزیز: دلمون میخاد برای انقلاب کاری کنیم و وارد این جبهه شیم و از برکاتش استفاده کنیم ولی هنوز از خودمونم رد نشدیم، هنوز گیر گناهیم، هنوز گیر اخلاق بدیم، هنوز خونواده ی خودمونو نمی تونیم جمع کنیم، چه کنیم بتونیم از خودمون و این نفسه داغون که هر روز و هر روز در رذایل محکم و محکم تر میشه رد شیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق خوش و صدق در عمل و تقویت ایثار و طولانی‌کردنِ عبادات، کارساز است. موفق باشید

21996
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: 1. بسیاری از عرفای بزرگ قدیم و جدید تکیه ویژه ای بر روی چله گرفتن در راه سلوک برای رسیدن به خدا دارند در زمانه ما اگر کسی بخواهید چله بگیرد چه باید بکند دستورش چیست؟ 2. آیا خواندن هر روزه قسمت آخر دعای عرفه امام حسین علیه السلام با توجه به معارف عمیق عرفانی آن ذکر خاص است و برای ما انسانهای معمولی عوارض دارد یا این که می توان هر روز آن را به عنوان ذکر عام خواند؟ با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا. لطفا جواب در سایت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چله‌گرفتن چیز خاصی نیاز ندارد. 40 روز، روزه داری همراه با ذکر و خلوت و تدبّر در آیات الهی و سعی در دفعِ خطورات؛ إن‌شاءاللّه ابعاد فطری انسان را از باطن به ظهور می‌آورد 2- کار خوبی است و هیچ عوارضی در بر ندارد. موفق باشید

21940
متن پرسش
سلام علیکم: در مورد سکوت که از لازمه های سلوک است آیا افرادی مثل مبلغین یا معلمان که مجبور به صحبت های طولانی هستند حتی گاهی صحبتهایی که عمیقا با جان آنها امیخته نیست نظیر مباحث معرفت النفس آیا باز گو کردن این مسایل و دیگر مسایل اخلاقی در این حال که از جان انها سرچشمه نمی گیرد اشکال دارد و مانع سلوک است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید سعی کرد سخن حق را بگویید و از پرحرفی خودداری کنید. موفق باشید

21914
متن پرسش
ما باید به چه فکری یا فردی یا گروهی یا .... دشمن باشیم و با چه گروهی دوست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دشمن واقعی انسانیت کسی است که صد عن سبیل اللّه بکند. یعنی نه‌تنها منکر حق است، بلکه مانع رسیدن حق به مردم می‌شود و بقیه را اعم از کسی که مستضعف فکری است یا مؤمن راستین، یا باید برایش دلسوزی کرد و یا باید او را دوست داشت. موفق باشید

21912
متن پرسش
سلام استاد گرامی: موضوع من این هست که: در این مورد که اعتقادی به نفرین «زبانی» داشته باشم اصلا چنین نیست. من اما باور دارم اگر خدای ناکرده از کسی ناراحت باشم این خود چیزی هست که نام دیگرش نفرین است. جناب استاد، هم اکنون بشدت دچار عذاب وجدانم که از کسی دلگیرم و به یاد پول یا وسیله ای می افتم که نیاز دارم و کسی از من ضایع کرده و در ردّ امانت کوتاهی کرده و عمدا منو اذیت می کند و هر بار دلگیری ام تازه میشه و دلم میخواد نفسم را حبس کنم تا مبادا یک نفسی از روی رنجوری کشیده باشم. ولی چه کنم، دلم با این برخوردها می شکند! در یک جایی می خواندم که مولانا می گویند: اگر در پی انتقام از دیگران باشیم دچار مکافات خواهیم شد. می بینم که در این حد نیستم که کسی عمدا آزارم بدهد، کسی که به قول خودش شعور اجتماعی دارد و دانشگاه تدریس می کند و من به زحت بیفتم و بتوانم ناراحت نشوم. آیا اینکه از دانستن عدل خدای دو عالم دلم آرام می گیره و یا اینکه با یاد طرف مقابل نفس در سینه سرد بشود، یا بغضم بشکند، این همان چیزی است که مولانا می گوید انتقام؟ چون باور دارم که اخلاقا هیچ راهی برای انتقام ظاهری نیست و بدترین انتقام این هست که در درگاه حضور الهی از کسی غصه ای در دل بیاوریم. آیا این نوع دلگیری قابل کنترل هست؟ آیا شکستن دل، همان محدود بودن ظرف من است که با صبر و گسترش بزرگواری میشه بجای آن راه حل بهتری برای اصلاح بین طرفین رسید؟ امیدوارم بتوانم از این موضوع برای رشد روحی ام بهره مند گردم و در این جایگاه که هستم توقف نکنم. با عرض پوزش از این همه صحبت مکتوب.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت آن نحوه انتقام‌گیری که حضرت مولا «علیه‌السلام» به این نحوه باشد که انسان کوچک‌ترین ملکه‌ی گذشت را در خود رشد نداده باشد. ولی این‌که انسان به جهت ظلمی که به او شده است، ناراحت باشد؛ مشکلی پیش نمی‌آورد، می‌ماند تا آن‌جا که ممکن است باید با روحیه‌ی گذشت، خود را از این افکار راحت کنیم زیرا «در سینه‌ی پر کینه اسرار نمی‌گنجد». موفق باشید

21905
متن پرسش
با سلام: به نظر شما راه حل تحمل مشکلات، بیماری ها، گرفتاری ها و ناامید نشدن از مشکلات زندگی مادی و صبر در برابر آنها و دچار نشدن به افسرگی در دنیا چیست؟ آیا علت این همه مشکلات نظر به دنیا می باشد و با نظر به قیامت می توان کاملا شاداب و سرحال در این دنیا زندگی کرد یا باید اقدامات دیگری نیز انسان انجام دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه امور را به خدا بسپاریم، در مشکلات، خودمان را در آغوش خدا احساس می‌کنیم. گفت: «چون‌که غم پیش‌آیدت، در حق گریز / هیچ جز حق غمگساری دیده‌ای؟». موفق باشید

21904
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب المراقبات ملکی تبریزی که بخش اعمال نیمه شعبان را میخوندم آن جا که به خواندن دعای کمیل سفارش می کنند نوشته که دعاها باید با حضور قلب و توجه کامل خوانده بشه و مانند کسی که فقط الفاظ را می خواند نباشیم و اگر عبارات دعا را موافق حال خود ندیدیم اصلا آن را نخوانیم و در آخر هم نوشته خطری بزرگ متوجه کسی است که هنگام دعا در خواب غفلت است. تکلیف ما که فوقش بتونیم فقط به معنی توجه کنیم چیه؟ و شاید هم بتونیم در همان لحظه خواندن دعا اگر متوجه معنی شدیم آن حالت را به خود بگیریم با اینکه در واقعیت اینگونه نیستیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». به رحمت واسعه‌ی خدا نظر داشته باشید و در حدّ امکان خود عمل کنید. موفق باشید

21900
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۱۸۹۴ شما اخلاق و حسن عقلی را یکی می دانید در حالی که شهید مطهری (ره) در جلد اول اسلام و نیازهای زمان می گوید که پایه اخلاق، حسن و قبح عقلی نیست. آیا شهید مطهری (ره) در این مورد اشتباه کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش می‌تواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح می‌کند که به اصطلاح می‌گویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب می‌داند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی می‌شود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل می‌فهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری می‌شویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید 

21878
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت: آیا مشابه مباحثی که در مورد رزق مادی انسان داشته اید آیات قرآن و احادیثی در خصوص رزق معنوی انسان وجود دارد؟ آیا می توان گفت رزق معنوی دارای سلسله مراتب است به اینصورت که در مسیر زندگی خداوند به بهانه های مختلف آن را در مسیر انسان قرار می دهد و در صورتی که انسان آن را ببیند و از آن استفاده کند و خود را ارتقا دهد وارد گام بعدی می شود و دوباره در آن مرحله خداوند رزق معنوی دیگری برای او قرار می دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. به همین جهت باید با رعایت اخلاق و تواضع، شرایط بسطِ رزق معنوی خود را فراهم نمود. موفق باشید

21861
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: قال صادق(ع): «ذا هممت بشی ء من الخیر فلا تؤخره ، فان الله عز و جل ربما أطلع علی العبد و هو علی شیء من الطاعة فیقول : و عزتی و جلالی لا أعذبک بعدها أبدا و اذا هممت بسیئة فلا تعملها فانه ربما اطلع الله علی العبد و هو علی شیء من المعصیة فیقول : و عزتی و جلالی لا أغفر لک بعدها أبدا». استاد جوانی ۲۰ ساله هستم که که گناهان زیادی داشته ام. بعد از شنیدن این حدیث مبارک از امام صادق(ع) ترس وجودم رو گرفته. اگر همچین گناهی مرتکب شده باشم که هیچوقت بخشیده نخواهد شد تکلیفم چیه استاد؟ فکر وجود همچین گناهی ناامیدم کرده. هر چند حدیث بخش امیدوار کننده ای هم دارد، اما نمی توانم جوابی در مقابل حرف بالا (اینکه فکر وجودش ناامیدم کرده) پیدا کنم. آیا اینطور هست که انسان بعد از همچین گناهی، در مقابلش همچین کار خیری انجام دهد؟ تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور روایت بیشتر انکارِ گناه‌بودنِ گناه است. لذا با همه‌ی این‌ها باید غفلت نکنیم که توبه جایگاه خاص خود را دارد حتی اگر انسان مجبور باشد از یک گناه، 70 مرتبه توبه کند، باز باید توبه را از دست ندهد. زیرا بعد از هر توبه‌ای باز، صورت‌های خیالی به سراغ انسان می‌آید و او را گرفتار ارتکاب گناه می‌کند و باز، او باید توبه کند تا آرام‌آرام، صورتِ خیالی گناه به نورِ حضرت توّاب ضعیف گردد.  موفق باشید

21856
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: آقا هرچه کتاب های سیر و سلوک می خوانم و یا به اهالی فن مراجعه می کنم همه به این مسئله اشاره می کنند که سیر و سلوک بدون استاد ممکن نیست. ولی کسی هم مرا قبول نمی کند. به همه کس هم نمیشه اعتماد کرد چون خیلی ها رهنما نیستند و رهزن هستند. چند وقتی است که با کلاسهای صوتی محمد علی طاهری آشنا شدم که آنها اکادمیک کلاس دارند و جلسات و مستر برای راهنمایی ولی از طرفی از آن هم می ترسم چون طاهری زندان است و کلاسهایش توسط اطلاعات رصد میشه و شاگردانش دستگیر. نمی دانم چه کنم جدا در جمهوری اسلامی عرفان و سیر و سلوک غریب است. شما را به خدا راهی نشانم دهید هر چند می دانم شما مشغله زیاد دارید. کتابهای شما را می خوانم و صوت جلسات شما را گوش می دهم و در جلسات مسجد خدیجه کبری گاهی شرکت می کنم. ولی حالم سینوسی است و اوج و فرود زیاد دارم در مصاف شیطان کم می آورم. شاید اگر استادی داشته باشم پیشرفتی حاصل شود. الله اعلم. خدا به شما سلامتی دهد و توفیق روز افزون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمایید که ما در این تاریخ به جهت غلبه‌ی روح مدرنیته گرفتار ظلمات غلیظی هستیم و نباید انتظار داشته باشید به راحتی و بدون صبر در اطاعت، از این ظلمات رها شویم. جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» بر روی سایت هست. به نظرم بد نیست نظری به آن بیندازید. آقای محمدعلی طاهری بیشتر قوه‌ی واهمه‌ی مخاطبین خود را تحریک می‌کنند نه آن‌که انسان‌ها را به توحید برسانند و از این جهت کار ایشان برای افراد مفید و سعادت‌بخش نیست. موفق باشید

21843
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به جواب ۲۱۸۲۳ پس خود صبر به تنهایی موضوعاتی ندارد یا علاوه بر جواب شما خود صبر هم به خودی خود علاوه بر جواب نوعی پاداش دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر عبادات یا بر ترک معصیت و یا بر مصیبت معنا دارد. مثل آن‌که امروزه صبر و مقاومت در مقابل تهاجم نظام استکباری معنا پیدا کرده است. موفق باشید

21821
متن پرسش
سلام جناب استاد: چند سوال داشتم. بصیرت به چه معناست؟ آیا در ادبیات عرفانی هم بصیرت داریم؟ این که خدا به شخصی، حکمت داده به چه معناست؟ بصیرت و حکمت مقوله ای جدا از هم هستند و یا یکی زیر مجموعه دیگری هستند؟ لطفا با مثال توضیح دهید. چکونه می توان این دو را بدست آورد به چه اشخاصی داده می شود؟ حکمت را ذره ذره به کسی اعطا می کنند؟ اگر کتابی هم معرفی بفرمایید ممنون میشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه‌ی حقایق شود دارای بصیرت است و وقتی نظر به استحکام حقایق در عالم باشد به حکمت می‌رسد. با تدبّر در قرآن و رعایت حرام و حلال الهی، انسان به بصیرت و حکمت لازم نایل می‌گردد. موفق باشید

21817
متن پرسش
سلام استاد: در گفتن اذکاری که ائمه عددی برای ما مشخص ننموده اند باید چه تعداد آن ذکر را گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه قلب همراهی کند می‌توان با آن اذکار مأنوس بود. در روایت داریم: «سیّد الکلام، ذکر لا إله إلا اللّه» است. موفق باشید

21809
متن پرسش
سلام: چه عملی و چطور باعث میشه انسان گناه نکنه؟ به هر دری زدم نتونستم جلو نفسم وایسم. من فقط نماز رو می شناسم ولی نمازی که میخونم اصلا اون کیفیت لازم رو نداره که مانع گناه من بشه چون دارم هم نماز میخونم و هم مرتکب گناه میشم. قبلا نمازم منو از گناه سرد می کرد ولی الان هرچی میخوام اونطور نمازی بخونم نمیتونم. حضور قلب نیست دل پاک نیست چیکار کنم؟ قلب و دلی که مهر شده رو چطور از هواهای نفسانی و با چه قدرتی باید آزادش کرد؟ خواهشا جواب بدید به داد ما جوونا برسید. حالا جوونایی که اصلا نماز نخوندن و میخوان شروع کنند و از گناه فاصله بگیرند باید چیکار کنند؟ به چه تکیه کنیم چطور مانع نفس و هوی بشیم؟ واقعا سخته خواهش می کنم راهنمایی کنید باید چه کرد؟ فکر مرگ و... هم برام فایده چندانی نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم ما علاوه بر وجهِ زمینی و ناسوتی، وجهِ آسمانی و ملکوتی داریم بهترین حالت برای ما حاضرشدن در آن وجه است. وجهی که روی به حضرت حق دارد و در آن وقت است که می‌فهمیم گناه چه اندازه موجب محرومیت ما از اُنس با خدا می‌شود و استقرار ما را از آن وجه ضایع می‌کند. باید به‌دست‌آوردنِ معارف الهی متوجه‌ی آن وجه ملکوتی خود شویم و در آن صورت عبادات ما مسیر خود را می‌یابد و در همین رابطه است که جناب مولوی توصیه می‌کند:

همچو چَه‌کن چاه می‌کند گر کسی / زین تنِ خاکی که بر آبی رسید

مباحث «معرفت نفس» در این رابطه کارساز است. جناب حافظ در غزل شماره‌ی 55 دیوانش گزارش اُنس با وجه ملکوتی‌اش را با ما در میان می‌گذارد. آن غزل همراه با شرح آن خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

غزل شماره‌ی 55

باسمه تعالی

زندگی با وَجهِ یمینی

آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست         

چشم میّ‌گون، لب خندان، دلِ خرّم با اوست

جناب حافظ در نظر به وَجه متعالیِ «ما به إزاءِ انسانیِ خود» و در رابطه با اُنسی که می‌خواهد با او داشته باشد، به وصف او می‌پردازد، و او را چنین وصف می‌کند که : آن خودِ آسمانی در عین داشتن ملاحت، طوری است که شیرینیِ عالم با اوست. با چشمانی مِیّ‌گونه و شراب‌آسا که بیننده‌ی خود را مست جمالش می‌کند. دارای لبانی خندان همراه با دلی خرّم. و این صورت متعالیِ «ما به إزاءِ انسانی ما است» که می‌توان در عشق به او خود را بیابیم و عشق را در خود معنا کنیم.

جناب حافظ در این نوع غزل‌ها به وجه ملکوتی‌اش که نیمه‌ی متعالیِ اوست نظر می‌کند به عالمی که از آن‌جا رمزها به انسان می‌رسد و اگر کسی رمزشناس باشد متوجه‌ی اشارات و رمزهای سخنان امثال حافظ می‌شود و می‌تواند آن سخنان را به تأویل ببرد و متوجه شود آن سخنان ریشه در بُعد ملکوتی گوینده دارد[1] و آن واقعیتی است فرشته‌وَش که می‌توانیم با آن مرتبط باشیم و آن مَثَل اعلای انسان است، و امثال حافظ و سهروردی می‌توانند با او معاشقه کنند و آن را که سیمرغ آن‌ها محسوب می‌شود به عنوان حقیقت ،در افق جان خود داشته باشند، با توجه به این‌که «زیبایی هاله‌ای از حقیقت است» یعنی هرجا حقیقت هست زیبایی هاله‌ای است در اطراف آن، و جناب حافظ نظر به زیبایی حقیقت سیمرغ خود می‌اندازد و در غزلیاتِ خود آن را گزارش می‌دهد ، بعضی مواقع آن‌چنان خیال قدرت پرواز می‌یابد که انسان محبوب ملکوتی خود را در مقابل‌خود می‌یابد و آن‌چه که در عالم مثال برای انسان هست قابل شهود می‌گردد، به همان معنایی که افلاطون در نظریه‌ی «مُثُل» به آن می‌پردازد.

گرچه شیرن‌دهنان پادشهانند، ولی     

او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

در بین شیرین‌دهنان که همچون پادشاهان بر جان انسان‌ها حکومت می‌کنند، آن وَجه متعالی که من به دنبال آن هستم، چیز دیگری است. او همانند سلیمان خاتم دارد و با انگشتریِ خود عالم را افسون می‌کند تا در مسیر عشقِ به خود، عقل و اختیار از کف برود و یگانگی با محبوب که اوج عشق‌ورزی است، محقق شود.

خال مشکین که بدان عارض گندم‌گون است           

 سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

خال سیاهِ آن وجه متعالی که بنا است من با انس با او خود را بیابم، طوری بر چهره‌ی گندم‌گون اوبه زیبایی ظهور کرده که از جهت جذابیت همانند دانه‌ی گندمی است که رهزن آدم شد و او را در خود متوقف کرد که به چیز بالاتری فکر نکند. و این محبوب ملکوتی این‌چنین مرا در خود متوقف کرده که به چیزی بالاتر نمی‌‌توانم اندیشه کنم، هرچه بادا باد.

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران          

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

آن وجه متعالی که زیبایی اش او را فراگرفته، اگر از جهتی با من بیگانه نیست، ولی آن‌چنان هم نیست که همواره در منظر جان من حاضر باشد، آری! عزم سفر می‌کند و مرا در تنهایی‌ام تنها می‌گذارد و حال، من با این دلِ مجروح چه کنم در حالی‌که مرهم این دل مجروح، حضور او و اُنس من با اوست.

رویْ خوب است و کمالِ هنر و دامن پاک             لاجرم همّت پاکانِ دو عالم با اوست

علت دل‌دادگیِ من به این وجه متعالی که همّت همه‌ی پاکان عالم با اوست و همه می‌خواهند همواره با چنین وجهی به‌سر برند، آن است که علاوه بر آن‌چه در بیت اول در وصف او به میان آمد، دارای رویی خوب و کمالِ هنر و دامنی پاک است. یعنی هر آن‌چه هر انسانی برای خود می‌طلبد که آن باشد تا از خود فرار نکند و بتواند با خود به‌سر برد، در او می‌توان یافت.

با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌دل     کُشت ما را و دمِ عیسی مریم با اوست

آن‌که من به دنبال آن هستم اگر از جهتی به من نزدیک است، به جهت جنبه‌ی ملکوتی‌اش، سخت از دسترس من دور است و از علوّ مرتبه‌ی او همین بس که مانند عیسی (ع) با دَمِ قدسی خود می‌تواند منِ مردم را زنده کند و به شعف و شور آورد و بدین لحاظ هرگز نمی‌توانم از او دل، بر کَنم و نسبت به او بی‌تفاوت باشم.

حافظ از معتقدان است گرامی دارش           زان‌که بخشایشِ بسْ روح مکرم با اوست

در رابطه با علّو مرتبه‌ی آن وجه متعالی که به راحتی در دسترس نیست، اعلام می‌دارد که حافظ متوجه و معتقد به آن وجه متعالی هست و نسبت به آن امر بی‌تفاوت نمی‌باشد، پس او را از خود مران زیرا بخشایش فراوان که مشخصه‌ی روح مکرم است هم با آن وجه متعالی است و انسان می‌تواند در مأنوس‌‌بودن با او و این‌که هرکس می‌تواند با رفع حجاب از وجهِ یمینی‌اش به بودن با او امیدوار باشد زیرا آن وجه یمینی چیزی جز نیمه‌ی متعالی ما نیست.

والسلام

[1] -به همان معنایی که در آخر سوره یس داریم « فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛» پس منزه است خداوندى كه ملكوت همه چيز در دست قدرت او است و همه شما به سوى او باز مى ‏گرديد.

 

21806
متن پرسش
سلام و احترام: آيا از ديدگاه اسلام اگر ما مي توانيم يك نفر را در طول عمرمان از لحاظ مالي تامين كنيم و فقرش را برطرف كنيم مطلوبيت دارد يا صدقات و خيرات روزانه و متفرقه. لطفا مستند ديني را هم ذكر فرماييد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما بیش از همه بر صدقه‌ی جاریه تأکید شده است. به همین معنا که انسان، پولی یا مالی را جهت اموری به طور دائم اختصاص دهد. موفق باشید

21795
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: نکاتی در مورد «صداقت در خانواده» پیش آمده که خواستیم طی سؤالاتی با شما در میان بگذاریم. پیشاپیش از جواب‌هایی که می‌فرمایید تشکر می‌کنیم: ۱. انسانی صادق است که باور، گفتار و رفتارش با عالم واقع منطبق باشد و وجودش آیینه‌ای است که نفس‌الامر را در مواجهه با دیگران منعکس می‌کند. پیامبران و اولیاء الهی از جمله مصادیق انسان‌های صادق هستند. چه الزاماتی وجود آدمی را آماده‌ی اتصاف به صفت صادق می‌کند؟ ۲. در خانواده‌هایی که از همه‌ی شئونات خانواده تقدس‌زدایی شده‌است و نقش پدر و مادر به کارکردی ابزاری تقلیل یافته‌است و صداقت در سطح نازلی در خانواده حضور دارد، چه آسیب‌هایی فرزندان را تهدید می کند؟ ۳. صداقتی که در جامعه‌‌های سکولار برقرار است با صداقتی که در جامعه‌ی اسلامی حاکم است چه تفاوت‌هایی دارد و صادق بودن و حقیقت را وارونه جلوه ندادن، در زندگی زناشویی چه برکاتی دارد؟ ۴. صداقت در زندگی زناشویی که برمدار شرع مقدس است، چه حدودی را شامل می‌شود، آیا امری مطلق است یا می‌توان گاهی اوقات صداقت را حد زد؟ ۵. استاد آیا زن یا شوهر برای حفظ زندگی زناشویی در برابر دروغ‌گویی همسرشان باید صبر کنند و آن را امتحانی از جانب خداوند قلمداد کنند یا دروغ‌گویی می‌تواند عاملی برای طلاق آن‌ها باشد؟ ۶. شخص دروغ‌گو با چه دستورالعملی می‌تواند نسبت به دروغ آنقدر حساس شود که حقیقت دروغ و آثار سوء آن را به عینه ملاحظه کند و از آن حذر کند؟ ۷. استاد با توجه به کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» فضای غالب غرب، زندگی بر مدار توهم است و ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به خاطر سلطه‌ی رسانه‌های جمعی، تحت تاثیر این فضا هستیم. در زمان پدربزرگ ها و مادربزرگ‌هایمان، غرب نقشی در شکل‌دهی باورها نداشت. اما به مرور پای فضای توهم‌محور غرب به خانه‌های ما باز شد. تمام تلاش خود را صرفِ فربه کردن ماهیت آدمی در مقابل وجود کرد. جسم‌ها فربه گشتند و بال‌های وجود، توان بالا کشیدن جسم‌ها را ندارند. ما در چنین فضایی نفس می‌کشیم. به نظر شما راه برون‌رفت از این اوضاع چیست؟ ۸. در فضای مدرنیته، آدمی بر عقلی تکیه دارد که از آبشخوری الهی برخوردار نیست و اگر اظهار می‌کند که خدا را باور دارد، خدایی خود‌ساخته را می‌پرستد. عقلی که ادعا می‌کند هیچ غیرممکنی برای او وجود ندارد. عقلی خودبنیاد که تحت تاثیر قوه‌ی خیال، هر روز را در رسیدن به آرزویی سپری می‌کند. با این عقل است که تصمیم می‌گیرد ازدواج کند، بچه‌دار شود و... .استاد چنین انسانی که در روزمره‌گی‌ها به نشخوار مردگی مشغول است، چگونه به خود می‌آید. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که برآیند انقلاب اسلامی است. چگونه می‌شود در چنین فضای انقلابی، آدمی از خود بیگانه باشد و به خود دروغ بگوید. با خدایی خود‌ساخته زندگی کند و تحقیق و جستجو درباره‌ی ماشینی که قرار است بخرد، مهم‌تر از بازسازی باور‌های و اعتقاداتش باشد؟ ۹. به گفته‌ی امام خمینی همان‌طور که قرآن انسان‌ساز است، زن نیز انسان‌ساز است. زن هدف تهاجم‌های فرهنگی شرق و غرب قرار گرفته‌است. دشمنان ایران اسلامی می‌دانند اگر زنان را به خیابان‌ها بکشانند و در اموری که به وجه ناپایدار آدمی وابسته است، مشغول کنند، می‌توانند بدون هیچ جنگی کشور را زیر سلطه‌ی خود بیاورند. ما زنان چگونه می‌توانیم نقشی-انسان‌سازی - که به عهده داریم و دارد به فراموشی سپرده می‌شود را ایفا کنیم؟ ۱۰. استاد با توجه به کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، زن باید تسلیم خواست مرد باشد و زن و مرد در وحدتی متعالی تنها و تنها وجود قدسی خانواده را مدنظر داشته‌باشند و از خود و منیت برای تحقق هدفی والاتر رها شود. در جامعه‌ی کنونی چه اتفاقی می‌افتد که زن این نقش خطیر را پس می‌زند و از به دوش کشیدنش سرباز می‌زند. آیا برخلاف فطرتش عمل می‌کند و به خود دروغ می‌گوید؟ و چه عواملی سبب می‌شود که به آنچه فطرتش به او القاء می‌کند گوش نکند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید ذیل هر سؤال، جواب مربوطه را بگذارم تا بین سؤالات و جواب‌ها رابطه برقرار باشد:  
۱- انسانی صادق است که  باور، گفتار و رفتارش با عالم واقع منطبق باشد و وجودش آیینه‌ای است که نفس‌الامر را در مواجهه با دیگران منعکس می‌کند. پیامبران و اولیاء الهی از جمله مصادیق انسان‌های صادق هستند. چه الزاماتی وجود آدمی را آماده‌ی اتصاف به صفت صادق می‌کند؟
جواب 1- عالم و واقعیات آن عطیه‌ی الهی است، هر اندازه انسان خود را در «صدق» پرورش دهد، عالَم به صورت واقعی‌اش بر او رخ می‌نمایاند و تا گشوده‌شدنِ پنجره‌ی حقیقت برایش او را جلو می‌برد. لذا در روایت از امام صادق «علیه‌السلام» داریم: که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر» به راستى خدا عز و جل پيغمبرى را مبعوث نكرده است جز به راستگوئى و پرداخت امانت به نيكو كار و بدكار.
۲- در خانواده‌هایی که از همه‌ی شئونات خانواده تقدس‌زدایی شده‌است و نقش پدر و مادر به کارکردی ابزاری تقلیل یافته‌است و صداقت در سطح نازلی در خانواده حضور دارد، چه آسیب‌هایی فرزندان را تهدید می کند؟
جواب 2- هر انسانی برای زیستن خود نیاز به نمونه‌ای از زیستنِ صحیح دارد و والدین روی هم رفته در شرایطی که فرزندان به‌سر می‌برند نمونه‌ای از زیستنِ معقول می‌باشند و اگر فرزندان محوریت آن‌ها را از دست بدهند، به سرگردانی دچار می‌شوند به همان معنایی که اگر انسان‌ها در زندگی در دنیا الگو بودن انسان‌های معصوم یعنی امامان را از دست بدهند. آری! والدین نیز باید شخصیت خود را پاس دارند و نمونه و اسوه‌‌ای صمیمی و ارزشمندی برای فرزندان‌شان باشند و در صدق و صفای خود، معنای صدق و صفا را به فرزندان خود بیاموزند تا معنای زندگی را به آن‌ها هدیه کرده باشند. و اساساً هدف اصلی عبادات آن است که انسان را به صفا و صدق بکشاند و در همین رابطه رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه‏» به نمازخواندن و روزه گرفتن آنها فريب نخوريد، زيرا بسا كه مرد انس گيرد به نماز و روزه تا آنجا كه اگر آن را وانهد به هراس افتد ولى آنها را بيازمائيد به راستگوئى و امانت پردازى.
باید متوجه باشیم کسی که پروای راستی و راستگویی ندارد راستگو نیست. آیا کسی که همه‌ی حقیقت‌ها را برای به کرسی نشاندن حقیقتِ خود زیر پا می‌گذارد دروغگو نیست؟ با این‌همه دروغ‌گویان گرچه با اغراض شخصی دروغ می‌گویند ولی امکان دروغ‌گویی را آن‌ها پدید نیاورده‌اند. با امکان دروغ گویی است که اشخاص می‌توانند زبان به دروغ بگشایند. مثال اتَّم دروغ‌گفتن به خود این است که شخص خود را میزان حق بداند و هر چه را بالطبع و قول و رأی خود سازگار نبیند باطل انگارد. دروغی که با قصد گفته می‌شود دروغ به دیگران است، دروغ به خود معمولاً با قصد، قرین نیست. بدترین دروغ‌ها از زبان کسانی بیرون می‌آید که به خود دروغ گفته‌اند و پروای محروم‌شدن از اُنس با حقیقت را ندارند و اعضای خانواده باید نسبت به این امر حساس باشند تا فرشتگان الهی از خانه‌ی آن‌ها نگریزند.
۳- صداقتی که در جامعه‌‌های سکولار برقرار است با صداقتی که در جامعه‌ی اسلامی حاکم است چه تفاوت‌هایی دارد و صادق بودن و حقیقت را وارونه جلوه ندادن، در زندگی زناشویی چه برکاتی دارد؟
جواب 3- صداقت اصیل یعنی راستگویی برای نزدیکی به خدایی که عین صداقت یعنی «اَصْدَق» است و قرآن در این رابطه می‌فرماید: «مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّه‏» چه کسی در گفتار از خداوند صادق‌تر است؟ ولی صداقت سکولار با انگیزه‌ی داشتن دنیای بیشتر انجام می‌شود و به همین جهت صدق آن با صفای شخصیتش همراه نیست و از سیطره و سلطه‌ی نفس امّاره‌اش آزاد نمی‌شود و صدق و راستگویی او پنجره‌ای به سوی حقیقت در مقابل او نمی‌گشاید تا از بند پوچی و نیهیلیسم آزاد گردد.
۴- صداقت در زندگی زناشویی که برمدار شرع مقدس است، چه حدودی را شامل می‌شود، آیا امری مطلق است یا می‌توان گاهی اوقات صداقت را حد زد؟
جواب 4- خانه، کانون توحید است. اولين نتيجه ازدواج اين است كه انسان، ديگر براى «خود» ش نيست. با ازدواج، يك هسته توحيدى تشكيل مى ‏شود كه هر عضوى فانى در آن هسته است و هويت خود را در هويت هسته توحيدى خانواده مى‏ جويد. «خانواده» به معناى حقيقى‏ اش عين توحيد است، همان‏طور كه صفات الهى در ذات حضرت حق فانى است و كثرتِ صفات، او را از مقام وحدانى خارج نمى‏ كند، يا همان‏طور كه انسانِ موحد با ظهور نور احدى از خود چيزى نمى ‏بيند؛ توحيد خانواده نيز يعنى نفى فرديتِ فرد در جمع. انسان در مقابل حضرت ربّ‏ العالمين خودى ندارد. استغراق در حاكميت حكم خدا را «توحيد» مى ‏گويند، چون در آن حالت انسان از خود، فانى و به حق باقى مى‏ شود. خانواده هم به عنوان يك واحد توحيدى، ابتدا فرديت فرد را در خود فانى مى‏كند، شخصيت جمعى مخصوص آن خانواده را در او احياء مى‏نمايد، نظير وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت.
با اين ديد ملاحظه مى‏ فرماييد چقدر تشكيل خانواده براى هر زن و مردى مورد نياز است! در هسته‏ ى توحيدى خانواده است كه خودخواهى انسان از بين مى‏ رود؛ ديگر شما نمى ‏توانى «خود فردى» ات باشى و اگر بخواهى بر منيت خود اصرار كنى واقعاً هم براى خودت زندگى را جهنم مى‏ كنى و هم براى بقيه. اساساً هركس به اندازه ‏اى در خانواده‏ اش خوشبخت است كه توانسته باشد در مقابل هسته خانواده به نفى خودِ فردى دست يابد. دقت كنيد؛ عرض كردم براى خانواده، نه براى همسرش؛ براى اين‏كه همسر او هم بايد نفى خود كرده باشد. اگر فقط يكى از آن‏ها خود را نفى كرده باشد، هرگز به نتيجه مطلوب و متعالى نمى‏ رسند.
يكى از مشكلاتى كه امروزه در بعضى از خانواده ‏ها ديده مى ‏شود اين است كه يكى خودش را براى ديگرى نفى ‏مى‏ كند. بعضاً مرد براى آن‏كه خودش را از دست گِله‏ هاى همسرش راحت كند، مى‏ رسد به اين‏كه «هرچه خانم بگويد» را عمل كند! اين آقا فكرنكرده است اتفاقاً با اين تصميم ‏گيرى، همسرش را از بين برده است، چون او را به يك مَن بزرگ‏تر تبديل كرده و خودش را هم از بين برده است چون در دل هسته توحيدى خانواده منيت خود را نفى نكرده بلكه در منيت همسرش منيت‏ خود را نفى كرده است. بايد آن‏ها هر دو به اين مرحله برسند كه در حكم جامعى كه خدا بر اين خانواده حاكم كرده است، خود را نفى كنند، يعنى نفى اميال فردى براى يك هدف بزرگ‏تر. عين كارى كه شما براى اسلام مى ‏كنيد؛ مگر بنا نيست همه ‏ى ما براى اسلام نفى بشويم؟! فرمودند كه پولتان را خرج سلامتى بدنتان كنيد و بدنتان را در خدمت اسلام قرار دهيد ولى وقتى پاى تهديدشدن اسلام وسط است، ديگر اين حرف‏ها نيست كه بايد مواظب سلامتى ‏مان باشيم، مى‏ گويند: بايد جسم و جان خود را نفى‏ كنيد. چرا؟ براى اين كه پول اگر خرج سلامتى نشود، به چه دردى مى‏ خورد؟! پول براى سلامتى است ولى سلامتى براى بندگى خدا و نفى منيت در حكم خداوند است، تا انسان به بقاى نور الهى باقى شود. حالا حساب‏ كنيد اين «بودِ فردى» اگر با تجلى نور اسلام در انسان نفى شود، بقاى انسان بقاى متعالى مى ‏گردد! درست مثلِ پولى است كه وقتى خرج سلامتى بشود، پول با بركتى شده است، خود آدم هم كه خرج اسلام بشود، تازه به ‏درد بخور خواهد شد. «خانواده» از نظر اسلام چنين محيطى است و دائم بايد به ايجاد چنين شرايطى فكر كرد. وعده خداوند در آيه‏ «جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً» كه مى‏ گويد خداوند بين همسران دوستى و ايثار قرار داد، چنين شرايطى را مدّ نظر انسان قرار مى‏ دهد. شرايطى كه خداوند طبق آيه فوق بين دو همسر ايجاد مى ‏كند طورى است كه هر يك از آن‏ها دغدغه‏ ى كمال ديگرى را دارد و به توحيدى‏شدن خانواده مى ‏انديشند. در يك خانواده سالم، اگر آدم‏ چشمش باز باشد و به اين امر دقت‏ كند، مى‏ بيند كه چه زن و چه مرد هركدام به نوبه خود شديداً براى استوانه خانواده دل مى ‏سوزانند و ايثار مى ‏كنند، سعى در نفى خودخواهى ‏هاى خود دارند و هزاران تلاش از اين نمونه.
صداقت در چنین کانونی هراندازه بیشتر باشد بهتر است مگر آن‌که بعضاً لازم نیست که مردِ خانه یا زنِ خانه چیزهایی که موجب کدورت خاطرش می‌شود بداند. مثل آن‌که همسر نباید غیبت کسی را برای همسرش بکند.
۵. استاد آیا زن یا شوهر برای حفظ زندگی زناشویی در برابر دروغ‌گویی همسرشان باید صبر کنند و آن را امتحانی از جانب خداوند قلمداد کنند یا دروغ‌گویی می‌تواند عاملی برای طلاق آن‌ها باشد؟
جواب 5. به نظر بنده به حکم آیه‌ای که می‌فرماید: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72 ) باید با بزرگواری از دروغی که همسرش می‌گوید عبور کرد و حتی به روی او نیاورد، زیرا عموماً انگیزه‌ی او از این نوع دروغ‌گفتن‌ها فساد نیست، فکر می‌کند این‌طور زندگی را بهتر می‌کند و لذا به انگیزه‌ی او باید نظر کرد و با محبت زمینه را فراهم کرد که خود به خود از نقص دروغ‌گفتن رهایی یابد.
۶. شخص دروغ‌گو با چه دستورالعملی می‌تواند نسبت به دروغ آنقدر حساس شود که حقیقت دروغ و آثار سوء آن را به عینه ملاحظه کند و از آن حذر کند؟
جواب 6. با نظر به صفای صداقت و آثار منفی دروغ، انسان از دروغ فاصله می‌گیرد. در روایت داریم که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: چهار چیز است که اگر در هرکه باشد، منافق است و در هرکس یکی از آن صفات باشد، بخشی از نفاق در او هست تا وقتی که آن‌ را رها کند: چون خبر دهد دروغ گوید و چون وعده دهد، خلف وعده کند و چون عهد و قرار نهد، مکر نماید و به هنگام مخاصمه و محاکمه، راهِ گناه پیش گیرد. آری! چنین فردی عملاً از تجلی نور خورشید حقیقت محروم می‌شود و به خود واگذاشته می‌گردد.  
۷. استاد با توجه به کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» فضای غالب غرب، زندگی بر مدار توهم است و ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به خاطر سلطه‌ی رسانه‌های جمعی، تحت تاثیر این فضا هستیم. در زمان پدربزرگ ها و مادربزرگ‌هایمان، غرب نقشی در شکل‌دهی باورها نداشت. اما به مرور پای فضای توهم‌محور غرب به خانه‌های ما باز شد. تمام تلاش خود را صرفِ فربه کردن ماهیت آدمی در مقابل وجود کرد. جسم‌ها فربه گشتند و بال‌های وجود، توان بالا کشیدن جسم‌ها را ندارند. ما در چنین فضایی نفس می‌کشیم. به نظر شما راه برون‌رفت از این اوضاع چیست؟
جواب 7. اگر متوجه شدیم مسئله‌ی ما رجوع به حقیقت است و توهّم و تکبّر و دروغ حجاب حقیقت می‌باشد، جذبات فرهنگ غربی که عموماً عامل تحریک وَهمیّات انسان‌ها است، از جذبات خود فرو می‌افتد. عمده آن است که متوجه باشیم زندگی با نور حقیقت از همه‌ی لذّات، لذت‌بخش‌تر است و تفکر انسانی را نورانی می‌گرداند. وقتی مسئله‌ی ما رجوع به حقیقت شد متوجه‌ی راه رسیدن به حقیقت می‌شویم و آن راه که همان شریعت الهی و قرآن و روایات است، برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و می‌فهمیم چرا خداوند در این دوران خواسته است ما با انقلاب اسلامی در جای دیگری غیر از آن‌جایی که بشرِ وَهم‌زده‌ی غربی قرار دارد، قرار گیریم.
۸. در فضای مدرنیته، آدمی بر عقلی تکیه دارد که از آبشخوری الهی برخوردار نیست و اگر اظهار می‌کند که خدا را باور دارد، خدایی خود‌ساخته را می‌پرستد. عقلی که ادعا می‌کند هیچ غیرممکنی برای او وجود ندارد. عقلی خودبنیاد که تحت تاثیر قوه‌ی خیال، هر روز را در رسیدن به آرزویی سپری می‌کند. با این عقل است که تصمیم می‌گیرد ازدواج کند، بچه‌دار شود و... .استاد چنین انسانی که در روزمره‌گی‌ها به نشخوار مردگی مشغول است، چگونه به خود می‌آید. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که برآیند انقلاب اسلامی است. چگونه می‌شود در چنین فضای انقلابی، آدمی از خود بیگانه باشد و به خود دروغ بگوید. با خدایی خود‌ساخته زندگی کند و تحقیق و جستجو درباره‌ی ماشینی که قرار است بخرد، مهم‌تر از بازسازی باور‌های و اعتقاداتش باشد؟
جواب 8. مهم آن است که بدانیم آن‌چه در مقابل ما قرار گرفته است و آینده‌ی ما را می‌سازد، چیزی غیر از آنی است که فعلاً غرب در آن قرار دارد. با انقلاب اسلامی است که وقتِ باقیِ تاریخیِ ملت ما شروع شده تا در بستر آن در وقتِ تفکر خود قرار گیرد به طوری‌که گوش‌ها مستعدّ شنیدن پیام آن می‌شود و سخنانی که به فرهنگ سکولار اشاره دارد، برایش شنیدنی نیست و آن را پیامی نو و زنده که از نیهیلیسم دوران نجاتش دهد، نمی‌یابد.
در تاریخ انقلاب اسلامی چیزی غیر از رسیدن به توسعه‌یافتگی برای انسان مهم می‌شود و نقش متفکران در این‌جا ضروری است تا راه آینده را مطابق تاریخ انقلاب اسلامی نشان دهند تا معلوم شود جریان‌هایی که به نحوی به انسانی اصالت می‌دهند که معنای خود را در فرهنگ غربی می‌جویند از جنس تاریخ انقلاب اسلامی نیستند، و این اساسی‌ترین وظیفه‌ی متفکران تاریخ انقلاب اسلامی است تا درنتیجه‌ی چنین تفکری انسان‌ها معنای دیگری برای خود تصور کنند. در این صورت است که خانه و خانواده معنای دیگری به خود می‌گیرد و «زن» به عنوان ستون خانواده رسالتی را برای خود می‌یابد که همانند یک سردار جنگی، پیشامدهایی که به ظاهر ناگوار می‌آید، می‌تواند تحمل کند.

۹- به گفته‌ی امام خمینی همان‌طور که قرآن انسان‌ساز است، زن نیز انسان‌ساز  است. زن هدف تهاجم‌های فرهنگی شرق و غرب قرار گرفته‌است. دشمنان ایران اسلامی می‌دانند اگر زنان را به خیابان‌ها بکشانند و در اموری که به وجه ناپایدار آدمی وابسته است، مشغول کنند، می‌توانند بدون هیچ جنگی کشور را زیر سلطه‌ی خود بیاورند. ما زنان چگونه می‌توانیم نقشی-انسان‌سازی- که به عهده داریم و دارد به فراموشی سپرده می‌شود را ایفا کنیم؟
جواب 9- عنایت داشته باشید که مسلماً جهان آینده، جهان غرب نیست و لذا باید به زنان جامعه‌ی اسلامی آینده‌ای را نشان داد که در آن آینده، انسان‌ها به چیزی بالاتر از ثروت و قدرت فکر می‌کنند. در چنین روحیه‌ای است که شما با تمام امید و امیدواری بر چیزی باید تکیه کنید که آن حضورِ تاریخیِ ملت ما است و در این رابطه زنان نقش اساسی خواهند داشت و اگر متوجه‌ی این نقش اساسی خود شوند، به راحتی از روزمرّگی‌ها فاصله می‌گیرند و در وظیفه‌ی جدّی خود، خود را می‌پرورانند.
حقیقت این است که تا وقتی چشم‌ها طرح آینده‌ای را در افق نبینند و دل‌ها امیدوار نشوند، تفاهم حتی تفاهم بین زن و شوهر به میان نمی‌آید و فکرها و دست‌ها برای همکاری و هماهنگی جهت ساختن یک زندگی به‌کار نمی‌افتد. انسان‌ها را اشتراک در «امید» و تعلق به غایت، به هم می‌پیوندد و هماهنگ می‌سازد و به آن‌ها همت رسیدن به مقصد می‌دهد و این در خانواده‌ی ما گم‌شده است و تا تعهد نسبت به انقلاب اسلامی و آینده‌ی این مرز و بوم جدّی گرفته نشود، همچنان گرفتار این مشکلات هستیم. پس باید بر این موضوع تأکید نماییم.
۱۰. استاد با توجه به کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، زن باید تسلیم خواست مرد باشد و زن و مرد در وحدتی متعالی تنها و تنها وجود قدسی خانواده را مدنظر داشته‌باشند و از خود و منیت برای تحقق هدفی والاتر رها شود. در جامعه‌ی کنونی چه اتفاقی می‌افتد که زن این نقش خطیر را پس می‌زند و از به دوش کشیدنش سرباز می‌زند. آیا برخلاف فطرتش عمل می‌کند و به خود دروغ می‌گوید؟ و چه عواملی سبب می‌شود که به آنچه فطرتش به او القاء می‌کند گوش نکند.
جواب 10. همان‌طور که عرض شد در کانون توحیدی خانواده «زن» تسلیم خواسته‌های مرد نیست، بلکه هر دو متعهد نسبت به اهداف کانون توحیدی خانواده هستند و هر کدام سعی می‌کنند برای آن هدف بزرگ در خدمت همدیگر باشند. و امروز این مسئله فراموش شده است و علتش یک چیز بیشتر نیست و آن گم‌شدنِ معنای زندگی است. آن زندگی که جز به‌سربردن با حقیقت چیز دیگری نمی‌باشد. کافی است ما متوجه شویم بشر در حالِ توبه‌ی تاریخی است و در این رابطه می‌بینید که نه‌تنها ارادتش به شهید و شهادت کم نشده است، بلکه بیش از پیش در تجلیل شهدای مدافع حرم قدم جلو می‌گذارد. باید چنین حقیقتی را که زنان ما را بیش از مردان ما فرا گرفته است به آن‌ها متذکر شویم و با اندک تغییری که در ظاهر آن‌ها مشاهده می‌کنیم، از آن‌ها مأیوس نگردیم. موفق باشید

21763
متن پرسش
سلام علیکم: چند وقتی هست که متاسفانه شیطان در ذهنم آمده و شبهاتی برای من پیش آمده که هر زمانی سخنی از اهل بیت می شود در فکرم ناخواسته به صورت وسوسه می آید که از کجا میدونی که این مثلا حدیث یا این اتفاق یا این روضه و .... واقعا اتفاق افتاده است؟ این را می دانم که در کتاب های مختلف نوشته شده است اما من در ذهنم متاسفانه به این متون که از هزار نقل قول آمده است که برخی از نقل قول ها هم واقعا جعلی است در فکرم به طور وسوسه وار شک دارم می خواهم این وسواس ها و وسوسه های فکری ام بر طرف شود و این را هم بگویم که ذکر لاحول ولا .... را می گویم برای دفع وسوسه و وسوسه می رود ولی هنوز در ذهنم سوال وجود دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر ما ملاک داشته باشیم، می‌توانیم به حقانیت موضوع پی ببریم و این‌جا است که معارف الهی به‌کار می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی