بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29684
متن پرسش

سلام و درود: سوالم را خیلی خلاصه می‌پرسم. درست است که شما پاسخگوی اعمال و رفتار دکتر داوری نیستید و ما هم چنین انتظاری را نداریم اما با توجه به اینکه عمدتا در این زمانه شما با ایشان جدی ترین گفتگو و دیالوگها را داشته اید و به اندیشه ایشان جدی ترین توجه ها را کرده اید می‌خواهم بپرسم که در شهادت های مهمی که این چند ساله رخ داده (همچون شهادت حججی و سردار سلیمانی) از ایشان هیچ واکنش رسمی ندیده و نشنیده ایم در حالی که جناب دکتر درباره کوچکترین و ریزترین اتفاقات هم از جنبه تفکر و فلسفه واکنش نشان داده اند و علی ای حال ما می‌گذریم و کاری نداریم. اما در شهادت دانشمند شهید فخری زاده فارغ از نگاه فیلسوفانه و متفکرانه انتظار داشتیم بنابر وظیفه و مسئولیت فرهنگستان علوم دکتر حداقل پیام یا واکنش کوتاهی انجام می‌دادند کما اینکه در مرگ مریم میرزاخانی چه سوگنامه ای نوشتند و یاد آن دانشمند را گرامی داشتند، آیا مقام دانشمند بودن شهید فخری زاده بخصوص با توجه به توجه شهید به نسبت فلسفه و فیزیک آیا درخور توجه نبود؟ این سوال حقیقتا جهت مقصد و غرض سیاسی نیست بلکه جهت این است که من که به حکیم بودن جناب داوری اذعان دارم و سالهاست از علاقه مندان ایشانم دنبال واقع قضیه هستم که چه حکمتی پشت این نوع رفتار دکتر وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین همین سؤال در مورد حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. بخصوص که در مورد شهید فخری‌زاده جای سؤال، بیستر هم می‌باشد. یا باید بگوییم تصور کرده‌اند به جهت وجه سیاسی قضیه ایشان وارد نشده‌اند، و یا باید بگوییم در مورد خانم میرزاخانی صرفاً وجه عاطفی در میان بوده است. هرچه هست برای بنده و امثال بنده این سؤال هست، بخصوص که بعضاً در این امور وارد شده‌اند. با این‌همه ما گفتگوی علمی با ایشان را وجهی از تفکر در این زمانه می‌دانیم. ولی به هر حال در این امر باید از ایشان سؤال شود. موفق باشید

29681
متن پرسش
سلام: تعین اول و ثانی و لابشرط مقسمی بودن حق و حضرات خمس را در کدام روایات می توان صراحتا یا اشارتا جستجو نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح الهدایه» بحثی را در مورد باطن نبوت و ظاهر آن می‌فرمایند که شاید بتوان با تعیّن اول و ثانی تطبیق داد. ولی به نظر می‌آید با محدودکردن سخنان گسترده‌ی اولیای الهی در قالب قیاسی که ارسطو تنظیم کرده است، مطلب، تقلیل پیدا می‌کند. موفق باشید

29687
متن پرسش

فیزیک، فلسفه، عرفان و آنگاه خون حسن رحیم‌پور ازغدی دیشب به لطف یکی از دوستان، یادداشت‌هایی از شهید بنیانگذار، استاد فخری‌زاده را دیدم. پیشتر ندیده ونخوانده بودم. دیشب هم نخواندم، بلعیدم و افسوس خوردم‌ بر بزرگمردی که جلوی بت‌های ما زانو نزد، بزرگ در «فیزیک» و «فلسفۀ علم» و بزرگ در انسانیت و معنویت، مجاهدی ناشناخته برای ما و کاملا شناخته برای واشنگتن و لندن و تل‌آویو که او را پدر"تکنولوژی هسته‌ای" و مغزمتفکر "هوافضا" نامیدند و کشتند. ده‌ها نقشه ترور او نقش برآب شده بود. روشن است که چرا مردم آن نظریه‌پرداز عملگرا را قاسم سلیمانی «فیزیک هسته‌ای» خواندند. شهادت فخری‌زاده، برای او «خیر» و برای ما «شر» بود، برای او قصۀ «پیله و پروانه» و برای ما غصۀ «ماندن میان درودیوار» است، و محرومیت از مردی که ندانستیم چه حقی بر امنیت و پیشرفت ایران دارد و اینک چون شهید تهرانی‌مقدم، شهدای هسته‌ای و شهیدانی که پس از این خواهیم داد، دیگر از تاریخ ایران تفکیک نخواهد شد؛ چه خورشیدهای درخشان به تاریخ ما سنجاق نشده‌اند بلکه خود تاریخ ما هستند. ضمن آنکه اهل تعارف نیستم و اگر برادر قاآنی فرمانده من در سالهای جنگ، ما را به عضویت سپاه قدس بپذیرد در هر عملیات انتقامی در هر جای عالم که باشد شرکت می‌کنم به‌ویژه اینک که گرفتار کوتوله‌هایی هستیم که هوسی جز مذاکره باشیطان ندارند و نمیدانیم به کدام خدا نماز می‌برند اما نقدا حیف است اگر با چند یادداشت به افکار شهید فخری‌زاده در حوزه فلسفه و علوم پایه اشاره نکنم: ۱. امکان و ضرورت احیای فلسفۀ اسلامی رابه حوزه ودانشگاه یادآوری کرده و آنان را به ظرفیتهای احیا نشده فلسفه اسلامی برای فلسفه علم توجه داده است. حیات فلسفه ، قدرت تعامل با محیط و رشدیافتن و رشددادن است؛ به‌نحوی که با پرسش‌های فلسفی اکنون رویارویی داده شود، چالش‌پذیر باشد و از مسیر فلسفۀ علم، تاثیر ملموس بر جهت‌گیری علم داشته باشد. فلسفه اسلامی هم نوع زنده و مرده دارد. ۲. شهید نظریه پرداز، ریشۀ چالش بزرگ فیزیک جدید را در "فلسفۀ فیزیک"می‌بیند واصل "عدم قطعیت" راکاملا ادامۀ نظریۀ معرفت‌شناختی امتناع در شناخت ذات واقعیات طبیعی با روشهای فیزیک میداند چه برخلاف ادعا کمیات وابسته به هم برای یک ذره فیزیکی به‌طور همزمان بادقت صفر، همچنان غیرقابل اندازه‌گیری است. همچون اندازه‌گیری تکانه بادقت بالا در الکترون که سبب می‌شود نتوانیم اطلاعاتی روشن از مکان بدهیم و به‌عکس.فیزیک کلاسیک در مورد انرژی و زمان با همین مشکل مواجه است. اندازه‌گیری دقیق یک کمیت، سبب عدم دقت در بی‌نهایت کمیت وابسته دیگر می‌شود و تلاش‌هایی چون نظریه «متغیرهای پنهان» نتوانسته خطر ظاهری این اصل را جبران کند. ۳. ایشان اصل «عدم قطعیت» در فیزیک را اگر نفی علیت به مفهوم نیوتونی آن باشد، معقول وحتی عامل پیشرفت علم می‌شمارد اما این اصل نمی‌تواند نفی «علیت» با تبیین فلسفی باشد مگر کسانی به دلایل ایدئولوژیک و غیرفلسفی چنین استنتاج نادرستی بر آن تحمیل کنند. ۴. از همسر شهید نقل شد که وقتی در خون خود دست و پا می‌زده، بیشتر نگران محافظانش بوده و با فریاد از آنان خواسته جلو نیایند تا آسیب نبینند. همکارانش گفتند گرچه دو نخست‌وزیر رذل صهیونیست علنا نام دکتر فخری‌زاده را ‏بعنوان هدف اعلام کرده بودند و آمریکا و کارگزارانش تشنه به خون او بودند، در داخل کشور نیز تحت فشار و ایذا بود. به نام برجام دست‌هایش را بستند و با دست بسته، هدف مسلسل تروریزم دولتی غرب قرار گرفت و مخالفان داخلی پروژه او نه حاضر به مناظره بودند و نه مسئولیت تصمیم‌های خود را می‌پذیرند. ۵. شهید فخری‌زاده در نقاط ربط فیزیک با فلسفه و در حلقه وصل "فلسفه علم" و معرفت‌شناسی با مشکلات انسان و نیازهای حیات، درگیر تالیف کتاب‌هایی بود و می‌پرسید چرا نهاد فلسفه اسلامی در صحنه نیست و تفریع فروع نو نمی‌کند؟ چرا تاثیر آن در علوم تجربی و علوم انسانی به درستی برای ‏دانشجویان "فلسفه علم"، تبیین نشده و فیلسوفان این عصر، تن به رویارویی جدی با مسائل بنیادین علم نمی‌دهند؟ کجایند مقالاتی که با مبانی فلسفه اسلامی به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم بپردازند؟ چرا فیلسوفان امروز غالبا به ذکر مصادیق و مثال‌های تازه، اکتفا کرده و ‏مثلا در تدقیق و تجزیه روایت فلسفی از هستی نکوشیدند؟ حال آنکه فلسفه غرب با مبانی متشتت معرفت‌شناختی در معرکه، حاضر و با علوم، در تعامل زنده و با هر چالشی، نحله‌ای زاده و صاحب اولاد مشروع و نامشروع بسیاری شد و بر روند علوم و تطبیق یافته‌ها با سبک زندگی، ایفای نقش کرد؟ انیشتین گفت نظریه "نسبیت"، آنقدر میوه می‌دهد که خود دیگر آن را نمی‌فهمم. در این لحظه به یاد آوردم اینها بخشی از سوالاتی بود‌ که سال گذشته در فیضیه و در دانشگاه تهران پرسیدیم و یکی در قم آن را دروغ و تضعیف حوزه خواند و دیگری در تهران، آن را خارج از محدوده علم! و دانشگاه دانست. ‏همچنین شهید محسن، فیزیک و فلسفه را به نحوی مرتبط می‌دید که اگر مرز آنها رعایت شود یکدیگر را خوراک داده و حتی اصلاح می‌کنند گرچه ابزارهایی کاملاً متمایز و حیطه‌ای مستقل دارند. در رمزگشایی شهید دکتر فخری‌زاده، وقتی "ایدئولوژی" بر "جهان بینی" و جهان بینی بر "شناخت"، مبتنی است و ‏وقتی موثرترین ابزار شناخت، تجربه حسی است (از تعبیر تعمیم یافته "مشاهده" برای حس بهره می‌برد)، چرا نقش فیزیک در "شناخت"، دست کم گرفته شود؟ فیزیک، دریچه‌ای راهگشا بسوی چشم‌اندازی بی‌نظیر در مشاهده آفاق است چنانچه زیست‌شناسی و علوم‌شناختی که توسعه‌یافته‌ی علم‌النفس است، ‏شانی چون فیزیک دارند و البته این ارتباط‌ها نباید مرز و وظایف علوم را در هم ریزد و نسبیت‌زدگی به معنای نادرست آن، مایه اغتشاش در علم و فلسفه شود. شهید محسن، دیدگاه امثال پوپر و پیروان ایرانیش را نه تنها غیر فلسفی بلکه منجر به فروپاشی علم می‌داند و ‏تداخل بی‌منطق و افراطی علوم و فلسفه در یکدیگر را اخلال در هر دو می‌شمارد و می‌نویسد گرچه هرگز نخواسته‌ام با فیزیک به خدا برسم اما مگر با فلسفه(بدون نبوت)می‌توان جز به خدایی ناقص رسید؟ او قاطعانه،فیزیک را بستری کارآمد(نه بیشتر و نه کمتر) برای عرفانی مستظهر به "طبیعت‌شناسی" می‌خواند ‏و می‌گوید فیزیک در اندازه خود، جلوه‌هایی زیبا و باشکوه از حضرت حق به نمایش می‌گذارد و من شخصا از فیزیک نه تنها لذت حل مسئله، بلکه لذت معنوی برده‌ام و بر ایمانم افزوده است. شهید محسن در شگفت است که چگونه کسانی در اروپا توانستند ‏از یک"جهان منسجم"و"مکانیک معنادار"به الحاد یا بی‌معنا دیدن هستی برسند؟و چرا به سهمیه تجربی و ریاضی از ذهن خود بسنده کردند؟ مگر عقل، بویژه وقتی مویدات علم، پشت آن می‌ایستد، راهی برای"الحاد" یا"شکاکیت"(که دشمن خونی "عقل"است) بازگذارده است؟ اینان از کدام بیراهه رفتند که به بیغوله رسیدند؟ ۶. شهیدترور، سردار پاسدارمحسن فخری‌زاده، که او و همه شهدای هسته ای را باید ازجمله شهدای تمدن سازی معاصرایرانی اسلامی دانست در نقطه وصل فیزیک و فلسفه، نظریه پردازی کرده است. او به منظر اپیستمولوژی صدرایی در فلسفه علم و ‏شباهتی میان "آزمایش فیزیکی" با "تعقل فلسفی" توجه می‌داد که چگونه فیزیکدان برای شناخت طبیعت، چاره‌ای جز دخالت در آن ندارد و همین دخالت دانشمند، واقعیت را از موقعیت "ماقبل شناخت" یعنی از نفس‌الامر پیشین خارج می‌کند و بنابراین آنچه دانشمند در طبیعت، شناسایی می‌کند ‏همان موجود قبل از شناسایی نیست. برای مشاهده الکترون باید از فوتون بهره‌ برد اما به محض تماس فوتون با الکترون، وضعیت در هم می‌ریزد و دیگر این الکترون، آن الکترون نیست. این نکته گرچه در فیزیک کلاسیک هم شناخته‌ شده بود اما ارزش عملی آن را نمی‌دانستند. در فیزیک و در علوم آزمایشگاهی،‏امکان علم دقیق به واقعیت پدیده‌ مادی با قطع نظر از دخالت دانشمند(که برای درک آن پدیده، ضروری است) وجود ندارد. در سطح ساده‌تر وقتی دماسنج را وارد آب می‌کنید تا دمای آن را اندازه بگیرید، از آب، انرژی‌هایی می‌گیرید و به آن انرژی‌هایی می‌دهید؛ پس آب اندازه‌گیری شده، آب دیگری است ‏و در هیچ آزمایشگاهی،"آب پیش از اندازه‌گیری" عینا قابل اندازه‌گیری نیست و انحراف محاسبه هرگز به صفر نمی‌رسد. در فیزیک جدید نیز فوتون، کوچکترین ابزار مشاهده با کمترین تاثیر در واقعیت، نمی‌تواند مانع خطا شود و البته چاره‌ای از این خطا در فیزیک نیست. برادر شهید می‌پرسد وقتی در فیزیک، ‏"عالم و معلوم" بر یکدیگر تاثیری چنین متقابل می‌گذارند به حدی که واقعیت نفس‌الامری، جدا از دخالت فیزیکدان و فیزیکدان بدون تاثر از آزمایش، قابل آزمایش نیست چرا مثلا به معرفت‌شناسی ملاصدرا و علم‌النفس حکمت متعالیه توجه نکنیم که چگونه در "نظریه تجرید" صدرایی، ‏مراتب ادراک، وابسته به میزان تجرید است، یعنی با تجرید ناقص‌تر به "ادراک حسی" و وقتی بیشتر شود به "ادراک خیالی" و با تجرید کامل‌تر به "ادراک عقلی" می‌رسیم؛ بنابراین پابه‌پای مراحل ادراک، هم "درک‌کننده" و هم "درک‌شونده"، هر دو ارتقا می‌یابند. آنچه مانع ادراک وجهی از حقیقت می‌شود ‏از عوارض ماهیت نیست بلکه نحوه وجود و عینا خود واقعیت است که ماهیت با آن موجود می‌شود و این یعنی که سخن از یک مرتبه از یک حقیقت نیست بلکه با تجرید کمتر، به واقعیت محسوس، با تجرید بیشتر به صور خیالی و آنگاه به ادراک عقلی ارتقا می‌یابید. بنابراین شناخت حقیقت نفس‌الامری هم مستقل از ‏ادراک فیلسوف ممکن نیست و این محدودیت، ناشی از محدودیت ابزار و امری عارضی نیست بلکه ذاتی و ناشی از تاثیر متقابل ناظر و منظور در یکدیگر است. برادر محسن به حوزه و دانشگاه یادآوری می‌کند که بسیاری سرفصل‌ها در فلسفه اسلامی اعم از سینوی و صدرایی و اشراقی و حتی عرفان نظری وجود دارند که ‏هنوز در مورد اثرگذاری و اثرپذیری آن‌ها در فلسفه علم و از جمله فیزیک بحث جدی و پیگیر نشده است. ۷. شهید محسن سپس به چالش‌هایی اشاره می‌کند که گفته می‌شد فیزیک جدید در حوزه معرفت تجربی،فلسفی و حتی عرفانی به وجود آورده که علاوه بر اینکه توسط پاره‌ای نحله‌ها برای اثبات حقانیت خود ‏به غلط، سوء‌استفاده شده، هر دسته از فیلسوفان فیزیک نیز در باب مهمترین چالش به وجود آمده پاسخی متفاوت دادند. یکی "نقض علیت"، دسته دیگر، تغییر در مفهوم "نظریه اندازه‌گیری" و... اما برادر فخری‌زاده، چالش عمده به وجود آمده را خودزنی و زیرسوال بردن فیزیک از طریق ضربه به ‏"ارزش معلومات تجربی" می‌داند، چه از این پس، معلوم نخواهد بود که یافته‌های علوم تجربی تا چه میزان بازنمود واقعیت هستی و هستی واقعی است؟ نظریه پرداز شهید، مثال می‌زند که اینشتین بر اساس یافته‌های ماکس پلانک برای نور، ماهیتی دوگانه قائل بود و آن را از سویی ذره و "فوتون" و ‏از طرفی "موج" دانست و این یک چاله معرفتی است زیرا وقتی در یک آزمایش، خاصیت موجی نور و در دیگری خاصیت ذره‌ای آن مشاهده شود یعنی بسته به نوع ترتیبات آزمایش، "نور" هربار یکی از خواص خود را بروز می‌دهد و این پدیده در کل طیف الکترومغناطیس جاری است. فخری زاده یادآوری میکند که ‏"دوبروی" نیز تأسی به "اینشتین" می کند حال آنکه سؤال مهمتر این بود که اصولا فوتون چیست؟ و ذره مادی الکترون در واقع و نفس‌الامر چیست؟ موج است یا ذره یا حالتی دیگر از وجود؟ ماهیت الکترون چیست پیش از آنکه به مشاهده درآید؟ نه فیزیک و نه فلسفه پاسخی ندادند و با آنکه حدود صد سال از ‏تکامل این دو نظریه می‌گذرد حتی یک پیشنهاد تجربی هم ارائه نشده است. شهیدمحسن در مثالی دیگر این وضعیت را در تئوری‌های آرایش ذرات در هسته اتم به پرسش می‌گذارد. کدام مدل هسته‌ای، جامع نظریه‌ها و قادر به توجیه همه آزمایش هاست؟ پاسخ این است که هیچ کس نمی‌ داند. ۸. پرسش بعدی برادر محسن این بود که چرا فیزیک کوانتومی نمی‌داند وضعیت الکترون موجود در اتم در گذر از یک تراز به تراز دیگر چگونه است؟ چرا تنها از واقعه، خبر می‌دهد. چرا برای نحله‌های عمل‌گرا و پوزیتیویست نیز اساسا مهم نیست که الکترون در جریان این گذر چه وضعی دارد و تنها تشنه فایده عملی آن است؟ جان ما تشنه دانایی است اما در هیچ یک سیراب نمی‌شود. حال آنکه طرح همین پرسش‌های جواب نداده، تضمین پیشرفت علم است و همین چالش اساسی در هر دو مکتب فیلسوفان علم است که فیزیکدان را به سکون و قناعت می‌کشاند، همان اتهامی که اینان دیگران را بدان متهم می‌کردند. علم بی این سؤالات، رشد نمی‌کند و هر چه مانع تحقیق بیشتر در علم شود محکوم به شکست است. اما البته شهید هسته‌ای ما همین “نمی‌دانم”های انبوه فیزیک جدید را درعین حال، حسن بزرگ آن نسبت به فیزیک نیوتنی می‌داند که مدعی”همه چیزدانی” و صد البته ناشی از جهل مرکب و مفرط بود. اما این “نمی‌دانم”ها همان “نمی‌دانم” هایزنبرگی نیست که اصالت آن هنوز مشکوک باشد مگر به طریقی بتوان این دو را به هم مربوط کرد که این هم بنظر ایشان، شدنی است. شهید محسن می‌نویسد تشریح چگونگی این ارتباط در برنامه‌های کاری اینجانب است که به حول و قوه الهی به آن خواهم پرداخت. سردار شهید فخری‌زاده از نسبیت انشتین می‌گوید که چگونه نسبیت نیوتنی را که ناظر به مکان و سرعت بود به نسبیت زمان، تعمیم داد و اینکه در این جهان بینی، دیگر زمان، ترازوی ثابتی نیست که حوادث با آن سنجیده شود. بلکه نوع حرکت، چگونگی زمان را مشخص می‌کند پس دیگر “زمان مرجع” نداریم مگر بتوانیم چارچوب مرجع اینرسی را بیابیم ولی ایشان می‌پرسد مگر چنین چارچوبی در جهان مادی در دست داریم؟ با این محاسبه، هر ناظر در دستگاه مختصات خاص خود، زمان خاص خود را دارد و حوادث را از منظر خود بیان می کند که با ناظر مستقر در چارچوب مرجع دیگر و با شرایط دیگر متفاوت می‌شود و این اساس حتی در فیزیولوژی موجودات مادی هم اثر می کند. حال از میان دو روایت دو ناظر متفاوت از حادثه واحد، کدام درست است؟ ایشان می‌گویند برای من جالب است که میان نسبیت انیشتین و آنچه جناب ملاصدرا سه قرن قبل از انشتین و همزمان با نیوتن، بازبان فلسفی استنباط و طرح‌ کرده چه نسبتی دارد وقتی می‌گوید برای هر حرکتی، زمانی ویژه همان متحرک است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد رحیم‌پور چه اندازه سردار فخری‌زاده را در رابطه با ارتباط بین فیزیک و فلسفه خوب می‌فهمند و چه اندازه خوب توانسته‌اند آن شهید را در جایگاه علمی‌اش معرفی کنند. موفق باشید   

29658
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: یکی از دوستان بنده که در سطح سه حوزه تحصیل می کنند، برای پایان نامه موضوعی را می خواستند. با توجه به اینکه رشتشون تفسیر قرآن هست و خانم هم هستند. موضوع پیشنهاد نمی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در این موارد، ورودی نداشته‌ام. موفق باشید

29654
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ان شاءالله طاعات و عبادات شما مورد قبول حضرت حق واقع بشه. آیا دین با فرهنگ متفاوت هستن؟ اصلا دین و فرهنگ چه رابطه ای با هم دارند؟ اگه کتاب جزوه یا سخنرانی از حضرتعالی موجود هست یا از دیگر علما سراغ دارید و معرفی بفرمایید تا بنده مبسوط به این موضوع بپردازم ممنون میشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ، ترجمه‌ی کالچر است و نظر به آداب خاصی دارد که در فرهنگ غربی مدّ نظر می‌باشد. به همین جهت بحث یوروپ کالچر مطرح شده، ولی بعداً خود به خود معنایِ خِرد قوم را به خود گرفته، حال چه آن خرد، دینی باشد و یا غیر دینی. در ایران فرهنگ، به معنای خِردی است که روح ایرانی همراه با تشیع شکل داده. در مورد منبع، به طور مشخص چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید 

29645
متن پرسش
سلام بر استاد: دیدگاه های مراجع معظم را در مورد فلسفه و یا عرفان اجمالا بررسی می‌کردم ظاهرا اکثرا نظر خوشی نسبت به آنها ندارند در اوایل جامع اسرار مرحوم سید حیدر آملی صحبت از بعد تصوف و تشیع به میان آمده است البته ایشان معتقد به عینیت این دو هستند اما متوجه می‌شویم قبل از ایشان قاطبه فقها مخالف بودند و اینکه معصومین ما را ارجاع به فقها داده باشند و این همه فقیه که بسیاری از آنها از قله های تقوا هستند همه به خطا رفته باشند جای تردیدست. باری اینکه بگوییم فقهای مخالف درین موضوع تخصص ندارند و قولشان حجت نیست هم گرهی نخواهد گشود چه این همه فقیه متقی در امر غیر تخصصی فتوا بدهند با اینکه می‌دانند اینکار حرامست محل تاملست. ثانیا اگر این باب باز شود از کجا معلوم فتاوای فقیه در موسیقی حجت باشد مگر تخصص دارد؟ در اقتصاد همینطور و به همین نحو به تمام مسائل سرایت می‌کند و بالتبع چیزی برای فقیه باقی نمی ماند. ثالثا شما چه انتظاری دارید مکلف قول فقیهی که اعلم می‌داند را بر زمین گذارد و سخن شما که نمی‌دانم اجتهاد دارید یا نه پیروی کند و بفرض مجتهد هم باشید آن فرد آن مجتهد مخالف را اعلم می‌داند و در مسائل اختلافی به فتوای بسیاری از فقها وظیفه تقلید از اعلمست. رابعا متخصصین هم اینگونه نیست که همه متفق باشند خوب آقای مصباح گمان کنم وحدت وجود را قبول ندارند ایشان متخصص نیست؟ یا آقای فیاضی نظرهای خاص خود را دارند، یا آقای یثربی که کتبی که در عرفان تالیف کردند و بسیار محل رجوع دانشگاهیان و ... است و این تالیفات نشان از تخصص ایشان در عرفان می‌دهد اما به مرور ایشان هم گویا به جرگه مخالفین پیوستند که مصاحبه ایشان را در برنامه شوکران می‌توان ملاحظه کرد در پایان بنظر حقیر مکلف اگر هنوز مرجعی انتخاب نکرده است اگر بتواند در کنار مساله اعلمیت مرجعی انتخاب کند که مخالف عرفان نباشد مشکلی پیش نمی آید و اگر مرجعی را قبلا انتخاب کرده است دو فرض دارد: ۱. مرجع خود را اعلم نمی‌دانند و مساوی با چند مرجع دیگر می‌داند درین صورت به مسائل تقلید مرجعشان رجوع کنند اگر رجوع به مرجع مساوی را جایز می‌داند در مساله جواز تعلم عرفان به مرجعی دیگر رجوع کنند و اگر رجوع به مساوی را جایز ندانست فعلا گریزی از تبعیت نیست. ۲. اگر مرجع خود را اعلم می‌داند یعنی او بهتر از دیگران در تفقه دین سررشته دارد بفتوای او فلسفه و عرفان نمی آموزد و با همین نیاموختن به حق تقرب می‌جوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با توجه به نظر حضرت امام و رهبر معظم انقلاب بتوانیم از این تنگناها عبور کنیم بخصوص که در این تاریخ در جهانی زندگی می‌کنیم که نمی‌توان از فلسفه و عرفان غفلت کرد و حضرت امام در همین رابطه آن نامه‌ی مشهور را به آقای گورباچف می‌نویسند و او را دعوت به مکتب صدرایی و عرفان ابن‌عربی می‌کنند. موفق باشید

29648
متن پرسش

سلام، وقتتون بخیر استاد ۱. استاد بنده سخنرانی دکتر داوری در جلسه نقد و بررسی کتاب پایان تئولوژی آقای عبدالکریمی را گوش کردم منتهی متوجه نشدم دقیقا نقد ایشون به کتاب چی بود. بی زحمت این رو برام توضیح بفرمایید و اینکه اساسا اندیشه دکتر داوری با آقای عبدالکریمی چه تفاوت هایی دارد؟ ۲. آیا شما نامه دکتر داوری به همسر شهید آوینی که اخیرا نوشته شده درباره کتاب روایت جنگ در دل جنگ خوانده اید؟ اگر آری، می خواستم اونجاهایی که نظر خودشون و شهید آوینی رو درباره انقلاب و تفاوتشون رو بیان می کنند نظرتون رو بدونم. با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دکتر داوری مثل همیشه با ظرافت خاص خود در رابطه با پایان تئولوژی بحث تئوس را که به یک معنا خدا به حساب می‌آید، مطرح کردند و فرمودند تئوس که پایان ندارد. و سپس آقای دکتر عبدالکریمی را حواله دادند به جواب نقدی که آقای دکتر پورحسن مطرح کرده بودند. ۲. در مورد نظر آقای دکتر داوری به آن کتاب، بنده مطلب ذیل را برای رفقا نوشتم: موفق باشید

شهید آوینی و سپر آتنا و دکتر داوری

همان‌طور که دکتر داوری می‌فرمایند آوینی انقلاب را نه جانشین‌شدنِ یک سیاست و حکومت به جای حکومت دیگر، بلکه انقلاب در جان‌ها و آغاز عصری دیگر که در آن صفا و امید و آسایش مردم و ...به میان می آمد، می‌دانست.

حقیقتاً دکتر داوری به خوبی تشخیص داده است که نگاه شهید آوینی به انقلاب چگونه بوده است. دکتر داوری متوجه است که آوینی با سپری که زشتی‌ها را می‌پوشاند، به ذات انقلاب نگریسته است و عملاً زشتی‌هایی که بود و خواهد به‌وجود آید را به کمک آن سپر نمی‌بیند و نمی‌خواهد ببیند. زیرا او به ذات و حقیقت انقلاب می‌نگرد که چون نوری همچنان در ظلمات جلو می‌آید و روا نیست که برای دیدنِ نور و راهی که در پیش دارد، به ظلمات نظر کند و این بدان معنا نیست که نمی‌بیند، بلکه به جهانی می‌نگرد که عصر دیگری است غیر از عصر غرب‌زدگی و فلک‌زدگیِ ما که هم میراث دیروز است و هم کج‌فهمی‌های امروز.

جناب آقای دکتر داوری فریاد بر می‌آورند که چرا سپر آتنایِ آقای آوینی دیده نشود؟ و آوینی جواب می‌دهد: «من جایی بیرون از جهان توسعه خود را جستجو می‌کنم و امروز و فردایِ خود را به نمایش می‌گذارم. در آن‌جا که جهان توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی هر دو بر بادند، اساسا سپری نیست، زیرا ظلماتی در صحنه نمی‌باشد.» تفاوت دقیقاً این‌جا است که ما کجا ایستاده‌ایم؟ بر مرکب نور سوار شده و در دل ظلمات به سوی حقیقت می‌شتابیم؟ و یا در زمین جهانِ فلک‌زدگی و غرب‌زدگی تلاش داریم گرفتاری‌های مردم فلک‌زده‌ی غرب‌زده را فرو بنشانیم و آن‌ها را متوجه‌ی راز فلک‌زدگیِ خود در جهان توسعه‌یافتگی بکنیم. عجیب است که این هر دو همدیگر را می‌فهمند با این‌که یکی به افقی نظر دارد که حضرت روح اللهِ او بر آن افق پای می‌فشارد و دیگری بر مشکلات تاریخیِ مردمی دل می‌سوزاند که راه حلّ امروزین آن را نجات از خرد توسعه‌نیافتگی می‌داند با دلسوزی‌هایی که متفکرانی چون هگل برای جهان جدید داشتند. همان‌طور که ما نیز نه می‌توانیم از دکتر داوری بگذریم و نه از حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه».

 راستی! ادامه‌ی راه کدام است؟ آیا راهی که آوینی مدّ نظر دارد همان نگاهی نیست که رهبر معظم انقلاب بر آن پای می‌فشرد و دکتر داوری بدون آن‌که از آن افق چشم بردارد، به ما می‌گوید متفکرانه از اطراف خود غافل نباشید و بدانید سپر آتنا بالاخره چیزهایی را می‌پوشاند که آینده ما را در سپردن راه در این ظلمات بعضاً زمین‌گیر می‌کند. ولی آوینی فریاد بر می آورد که ای مقدسان نادان! و ای متحجرین! و ای لشکریان علی «علیه‌السلام» در کسوت خوارج! چرا مواظب نیستید، شکست معاویه نزدیک است. ولی بخواهیم و نخواهیم نمی‌توان از خوارج چشم‌ پوشید.

 با این همه، امروز روزی نیست که بتوان معطل این مقدسان نادان و یا غرب‌زدگانی شد که نمی‌توانند به جهانی بین دو جهان فکر کنند. آن‌ها نه داوری را می‌فهمند و نه امام خمینی را. و آوینی هم داوری را فهمید و هم حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را.

29646
متن پرسش
سلام: مطلبی را اولین بار از زبان آقای رسایی در خشت خام شنیدم البته خودشان به این مطلب نقد داشتند ولی سیر انتخابات را که مشاهده می‌کنیم بنظر می‌رسد این مطلب دور از واقعیت نیست بخصوص برای انتخابات های متاخر، آن اینست که اگر مشارکت بالا باشد اصلاح طلبان رای می آورند و اگر پایین اصولگرایان. آقای مصباحی مقدم گویا به این مطلب نقد داشتند و دو مثال نقضشان ۸۴ و ۸۸ بود شرق به تحلیل ۸۴ پرداخته و سعی بر توجیه داشت البته اگر از اعتراضات کروبی و احتمال تخلف غمض عین کنیم بنظر می‌رسد توجیهات شرق مکفی باشد. اما شرق ۸۸ را مسکوت گذاشت اما با توجه به اینکه اصلاح طلبان ۱۰ یا ۱۵ ملیون رای کف رایشان هست و علاوه بر آن آن سال جریاناتی که میانه ای با نظام نداشتند هم بمیدان آمدند و تقریبا هیچ جریانی انتخابات را تحریم نکرد ولو سلطنت طلبان، بنظر می‌رسد همین مساله و آن مطلب که مشارکت بالا به سود اصلاح طلبان است چرا که آنها دیدگاههای غربگرایانه دارند و بسیاری از مخالفان نظام هم غرب گرا هستند لکن در انتخابات شرکت نمی‌کنند مگر آنکه اصلاحطلبان بنحوی آنها را تهییج کنند که از خوف بدتر به بد پناه برند ما را به این نتیجه می‌رساند لااقل در صحت انتخابات تردید داشته باشیم البته بنظرم رهبری صحیح عمل کردند چون مقام اجرایی نیستند گریزی از اعتماد به مسئولین ندارند و البته روش موسوی هم اشتباه بود باید می ایستاد تا ساختاری که احتمالا موجب تقلب می‌شود را با پیگیری اصلاح میکرد نه اینکه جنگ خیابانی به راه اندازد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه نشدم چه سؤالی در نوشته‌ی شما مطرح است که بنده باید نظر بدهم؟!! موفق باشید

29636
متن پرسش
با سلام: انتقادات حضرتعالی نسبت به جناب دکتر احمدی نژاد را در سوالات سایت ملاحظه می‌کردم اگر چه حقیر برخی از این انتقادات را وارد نمی‌دانم اما بفرض این انتقادات همه درست باشند برای انتخایات آتی واقعا اصولگرایان و جریانات انقلابی چه کاندیدایی دارند که کارایی و محبوبیت داشته باشد. حتی ۹۶ هم جناب رئیسی نه سابقه اجرایی چندانی داشت و نه بین مردم شناخته شده بود و دیدیم چه شکست سخت و تلخی خوردیم بنظر حقیر امروز تنها کسی که شایستگی این مقام را دارد و همچنان محبوب دلهای بخش وسیعی از مردم بخصوص اقشار مستضعف است جناب احمدی نژاد هستند و اگر باز شورای نگهبان رد صلاحیت کند یا جریانات رقیب با مسخره بازی مذاکره با بایدن باز ملت را فریب می‌دهند یا اگر اصولگرایان پیروز شوند با مشارکت پایین مثل مجلس مواجه خواهیم بود و فرد منتخب با آرای پایین نخواهد نتوانست از حقوق مردم بطور شایسته دفاع کند. کما اینکه شاهدیم مثلا مجلس درین چندماه چه تحول شگرفی در ساختار کشور پدید آورد؟ خطری که انقلاب را تهدید می‌کند جدایی اقشار متوسط از قطار انقلابست و این اقشار بحق یا ناحق نظر به جناب احمدی نژاد دارند و در همین راستا حقیر تخریب این بزرگمرد را به صلاح انقلاب نمی‌بینم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم تخریب آقای احمدی‌نژاد را به هر دلیلی صلاح نمی‌دانم. ولی در مورد ریاست جمهوری اجازه بدهید زمانش برسد، فعلاً نباید عجله کرد. به جمله‌ی مقام معظم رهبری در مورد دو قطبی‌شدن افراد مذهبی با آمدن آقای احمدی‌نژاد باید فکر کرد. موفق باشید

29629
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: این فرمایشی که داشتید که ملاصدرا منهای امام خمینی (ره) معنی ندارد یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی با قرائت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» جناب ملاصدرا مربوط به این تاریخ می‌باشد وگرنه آثار او، آثار آموختنی می‌شود و بس. موفق باشید

29614
متن پرسش
با سلام: متاسفانه سالهاست که ایمان مستحکمی ندارم زمانی تا حدودی مذهبی بودم ولی پس از مدتی در اینکه دین و مذهب حقه کدامست دچار تردید شدم هر چه مطالعه و تحقیق کردم سوالات بسیاری در سایت شما و دیگر سایتها مطرح کردم با علما حتی از بعض ادیان دیگر بحث کردم نتیجه ای حاصل نشد به مرور تردیدهایم افزوده شد کم کم رنگ فلسفی گرفت و در نهایت به شکاکیت محض رسیدم و از آن پس عقل در محاق محض است و در قبل شبهات مندک شده است. مدتها در آن فضای تیره زیستم و از آنجا که جز انتحار در مقابل خویش رهی گشوده نمی‌دیدم در فضای پست مدرنیته روزنی برای خود گشودم و رجوع مجددی به ادیان متعدد پیدا کردم البته درین فضا انتخابها احساسیست و با توجه به روح سوبژیکتیویته ای که بر من مسیطرست حال خوش هرجا هویدا شد خوشست بنابرین گاه بودایی بودم گاه مسیحی مسلمان چندی پیش هندو اخیرا به عرفا متمایل شدم دوباره تردید حاصل شد خلاصه سرگشته ام و در غاری از شبهات مدفونم سوالاتی از محضر شما دارم: ۱. چه راهی برای یافتن دین برحق وجود دارد؟ ۲. چرا خداوند دین بر حق را سهولتا در اختیار بشر قرار نداد هزاران دین، ده ها هزار فرقه، هر فرقه خود عالمانش قرائتهای مختلفی از آن فرقه دارند. شما قرائت طباطبایی و مجلسی را کنار هم قرار دهید و قس علی هذا ۳. آخرت من چه می‌شود من چه گناهی کردم که ادیان هزاران سال پیش آمدند من نه معجزه ای دیدم و نه با این نقل ها می‌توان به یقین رسید و از یمین و یسار ادیان شبهه می بارد. ۴. تا کی باید به تحقیق ادامه دهم سالها کوشیدم و زندگیم درین راه نابود شد و مرارتها کشیدم از لحاظ روحی تضعیف شدم تا کی آیا تا لحظه مرگ که هر لحظه منتظر قدومش هستم باید تحقیق کرد؟ شاید برای شما مطالعه و تحقیق مفرح باشد و لذت عقلی ببرید اما من که تکلیفا و تکلفا مجبور شدم طبق فتوای علما تحقیق کنم و متاسفانه نتیجه ای نگرفتم جز تلخکامی ازین زندگی کامی نگرفتم. ۵. با توجه به تزلزل فکری ازدواج را چکنم از طرفی به گناه آلوده ام و با این ایمان سست که همین اندک باقی مانده هم ناشی از رسوبات فرهنگیست نمی‌توانم شهوت را مهار کنم و از طرفی ازدواج را جایز نمی‌دانم چون خوف ارتداد دارم. کما اینکه مکررا به سایر ادیان گرایش یافتم یا پارسال دو سه روز کاملا کافر شدم باز شیعه شدم. تابستان امسال هندو شدم، دوباره به تشیع عرفانی گرایش یافتم و اکنون در بی هویتی مطلقم. با این احوال اگر ازدواج کنم و چندی بعد باز مرتد شوم و عقدمان باطل شود حال در حال ارتداد را بگوییم بی خیال به روی خود نیاور تو که به چیزی معتقد نیستی به زندگیت ادامه بده اما چون بارها از شیعه گسستم و بازگشتم و گویی کبوتر جلد این مکتبم چندی کافر می‌شوم و جلدی بازمی‌گردم درین رجوع مجددست که چون عقد ایمانی گسسته عقد ما نیز خواهد گسست، درین صورت باید به همسرم بگویم که کافر شده بودم و درین صورت سودی ندارد چون توبه مرتد فطری مرگست و افشای این سر سر را به باد می‌دهد و به داد عقد منفسخ من نمی‌رسد و جز سلاخی صلاحی درو نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این دوران باید از مرحله‌ی «باور» به هرچیز بخصوص به امور مقدس به مرحله‌ی یافتِ وجودی و اگزیستانس خود نسبت به حقایق برسیم وگرنه برای شما و برای بسیاری همین آش است و همین کاسه. و در همین رابطه سال‌ها پیش کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» تدوین شد. بدین لحاظ «معرفت نفس» کارساز است به شرطی که با آن هم به عنوان «باور» و اُبژه‌کردنِ موضوع برخورد نشود. موفق باشید

29609
متن پرسش
سلام: وقت بخیر. ناظر به سوال ۲۸۹۸۸، بعد از پاسخ استاد به این سوال خدمتشان عرض کردم که این سوال در واقع یک شبهه به حساب می آید و نیاز به پاسخ دقیق و مفصل دارد و استاد فرمودند این سوال در حد پرسش و پاسخ های سایت نمی باشد. در این صورت اگر ممکن است لطف کنید که این پرسش را از دید عموم (در سایت و کانال) بردارید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً شماره‌ی سؤال را اشتباه فرموده‌اید. موفق باشید

29597
متن پرسش
سلام علیکم استاد: نظر شما در مورد سخنان اخیر ایت الله صمدی املی که در مورد مدیریت کرونا سخنانی خطاب به مقام معظم رهبری داشتن چیست؟ آیا می‌توان سر این اختلاف نظر را در صفحات ۵۵۶ تا ۵۶۳ جلد اول کتاب نور مجرد جستجو کرد. و دلیل تفاوت و اختلاف نظر این دو بزرگوار در مدیریت کرونا را تفاوت در شواکل و سعه و ظرف وجودی فرد بعد از فنی فی الله دانست و گفت بدلیل اختلاف در عین ثابت آنها در عالم بقا بعد از فنا ظهورات متفاوتی از حضرت حق به نمایش می‌گذارند؟ ولی باز هم لحن اعتراض گونه ولو کم به مقام معظم رهبری در دل دوستاران آن دو بزرگوار تشتت و شک ایجاد می‌کند و یا اینکه باید گفت دلیل تفاوت، کامل بودن یکی از آنها و عدم کمال دیگری است؟ طبق نظر خیلی از عرفا مقام معظم رهبری یک ولی الهی است حال آیا ایشون ولی کامل است؟ و آیا می‌توان گفت بدلیل سعه و ظرفیت و اسم جامع تر در عین ثابت این بزرگوار (مثلا اسم الله در مقایسه با اسم بصیر) خداوند ایشان را برای رهبری جامعه برگزید؟ استاد در روز های پیش رو فتنه ها سخت تر می‌شوند بخصوص در مورد شخص رهبری افراد زیادی به شک می افتند و فکر می‌کنم به جایی می‌رسند که دیگر خیلی از تصمیمات ایشان را با عقل نتوان استدلال کرد و باید سر تسلیم فرود آورد. همانند فنته هایی که در اطراف معصومین پیش میامد و انهایی که سعی در استدلال موضوعات با عقل جزیی بودند گمراه شدند. استاد نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده استاد صمدی از سر دلسوزی آن سخنان را فرمودند. ولی عنایت نداشتند که رهبر معظم انقلاب کاملاً در جریان این امور هستند. همان‌طور که قبلاً عرض شد، رهبر معظم انقلاب متوجه بودند نباید ما به عنوان یک کشور مذهبی در دامی بیفتیم که جریان‌های سیاسی غرب به بهانه‌ی ویروس کرونا برایمان پهن کرده‌اند و آن این‌که ما را متهم کنند به علم جدید اعتماد نداریم. و به همین جهت رهبر معظم انقلاب حتی یک کلمه از طب سنتی نام نبردند، ولی کار را طوری رهبری کردند که بالاخره آرام‌آرام وزیر بهداشت به سوی طب سنتی سوق پیدا کرد و علت اصلی استعفای آقای ملک‌زاده هم همین گرایش وزیر بهداشت به طب سنتی بود. موفق باشید

29595
متن پرسش
سلام علیکم استاد: استاد میتونم بپرسم شخص سوال کننده در سوال 29586 به کدام صحبت یا سخنرانی های شما استناد می‌کند؟ اگر ممکنه صحبت هایی که در مورد قبض و بسط و سلوک عملی دارید را نام می‌برید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصل این موضوعات، در شرح جلد اول کتاب «مقالات» از آیت الله محمد شجاعی مطرح شده است که صوت آن در اختیار رفقا هست. موفق باشید

29603
متن پرسش
سلام: لطف می‌کنید بگویید چگونه همچین سایتی درست کرده اید. برای کسب و کار خرید آنلاین می‌خواهم که شبیه همین باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم، رفقا بودند که موضوع را دنبال می‌کردند. خوب است از همین طریق از مسئول محترم سایت سؤال بفرمایید. موفق باشید

 

 

29600
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، إن شاءالله قرین تان اسم سلام الهی باشد و سلامت باشید. استاد این روزها و شاید ماهها هرچی زندگی مان را نگاه می‌کنیم بهم ریخته ایم، بی نظم و هر دم به کاری و عملا هیچ کاری، شعار و شکست نفسی و تواضع نیست، حالم خراب است، بیشتر وقتها در فضای مجازی و خب شرایط روزمره خانه و مراقبت‌هایی که وظیفه است یا ادب یا خدمت به خانواده یا حتی احتیاط، نمی‌دانم. فکر نکنید منظور فقط مطالعه است نه حتی طاعت و عبادت، حتی انس و ارتباط، همه چیز در هم برهم است، تا هم می‌پرسیم می گویند روح زمانه است احوال همه چنین است ولی وقتی حضرت آقا و بزرگانی چون شما و حتی در احوال همان اساتید نگاه می کنیم. چیز دیگری می بینیم. یک نحوه جهاد، نظم باطنی و بودن درست و فعال. از طرفی راههای پیش رو مثل مدیریت زمان را گاها رد می‌کنند یا خود به نتیجه نرسیده ایم. از طرفی زمانه روح جمع دارد و تنها ریسمانی که به آن چنگ می‌زدیم همین بود که با کرونا آن هم به مویی بند است. باز طولانی شد، اما می‌دانم درد خیلی از دوستان است، استاد راهی بگویید و کمی توضیح دهید تا ان شاء الله به مدد الهی نفس تان گشایشی در این خرابی احوال ایجاد کند و ما جاماندگار را از خسران عظیم نجات دهد. استاد آتشی مرا می سوزاند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی به سوی ما از طرف خداوند در این جهان گشوده شده تا به جهانی فکر کنیم که نه جهان گذشته است و نه جهان غرب، و باید با جدیّت تمام روح خود را برای حضور در چنین جهانی، گسترده کنیم. پیشنهاد می‌شود سری به بحث‌های «در_راستای_بنیان_های_حکمت_جهانی_میان_دو_جهان» که در کانال «مطالب ویژه» در حال مطرح‌شدن است و فعلاً 4 جلسه‌ی آن گفته شده است، بزنید. می‌توانید به کانال «خانه‌ی طلاب» به آدرس @khanehtolab رجوع فرمایید. موفق باشید

29593
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: ضمن تشکر در خصوص سوال 29560، ظاهرا خوب سوال طرح نشده بود؟! با توجه به دروس فلسفه حضرتعالی، طراحی دستگاه فلسفی که بتوان از آن فلسفه های مضاف اقتصاد و فرهنگ و ... را بدست آورد چگونه می‌باشد؟ لطفا روش ورود به این عرصه را از لحاظ علمی راهنمایی بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با ورود به فلسفه‌ی صدرایی و چشیدن آن، موارد بعدی که فلسفه‌های مضاف نامیده می‌شود، با چنین زیربنایی بهترین جواب را به ما خواهد داد. موفق باشید

29585
متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: آیا شما رشد اندیشه دئیستی در غرب را به علت ضعف الهیات مسیحی و غیر علمی و غیر عقلانی بودن بخش های زیادی از عهدین نمی دانید؟ آیا در اندیشه های دکتر عبدالکریم سروش نمی توان ریشه های دئیستی را مشاهده کرد؟ مثل نظریه وحی رویای نبوی است و جمله معروف ایشان که گفته اند خدا به هر دردی نمی خورد؟ اخیراً آقای محسن کدیور نیز گفتند به این مضمون که هر کس که دم از این می‌زند که وحی رویاست و خدا به هر دردی نمی خورد آقایان این اسلام نیست این حرفهای دئیستی است که با ظاهر اسلامی گفته می شود! با سپاسگزاری فراوان از شما! خدا نگهدار!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین طور است. مشکل آقایان به گفته‌ی شهید مطهری آن است که نهایت اندیشه‌ی فهم خداوند در الهیات مسیحیت، برهان نظم است که به گفته‌ی آن شهید یک تذکر است به وجود خدا. آقایان هیچ‌وقت آن‌طور که شایسته است به کمک استاد با معارف الهیاتیِ شیعه آشنا نبوده‌اند، وگرنه گرفتار چنین توهّماتی نمی‌شدند. موفق باشید

29577
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: کتاب استاد ارجمند مرحوم معرفت را داشتم مطالعه می کردم که به نقل قول های عجیبی از جناب ابن عربی برخورد کردم در مورد فرعون، که گویا از خود کتاب ها و عین آنها نقل شده بود، ایشان به فص موسوی از فصوص الحکم و همچنین فتوحات ایشان اشاره کرده و سخن ایشان را برخلاف آیه صریح قرآن که فرعون را به خاطر ایمان نیاوردن سرزنش می کند یا آنجا که فرعون و آل او را اهل جهنم معرفی می کند می داند، گویا ابن عربی کفر فرعون را ظاهری می داند و می گوید فرعون در باطن مومن و در ظاهر کافر بوده و ... حالا این سخنان ابن عربی مبنی بر عنایت خدا بر فرعون و ایمان داشتن او که مخالف صریح قرآن است چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این چه نوع تأویلی است؟ باطن سخنان او چیست که من نمی‌فهمم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصّل است به همین جهت حضرت امام در نامه به گورباچف در رابطه با سخنان ابن عربی فرمودند: سخنان باریک‌تر از مو. به عنوان نمونه همین آیه‌ای که می‌فرماید: «وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» (غافر/۴۰) یا آیه ۴۶ سوره مبارکه غافر که می فرماید: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ؛ ابن عربی به ما دقت می‌دهد که چرا فرمود: «آل فرعون» و نفرمود آل فرعون و خودِ فرعون؟ موفق باشید

29568
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و اظهار دلتنگی خدمت استاد عزیز. ۱. یکی از رفقا خواستند از شما بپرسند: شما که می‌فرمایید هرکسی در این تاریخ در ذیل انقلاب با سلیقه خود کار کند ارام ارام در راهی که باید قرار خواهد گرفت (نقل به مضمون)، آخر بعضی ها ذیل انقلاب دارند ضربه می‌زنند بخصوص به بدنه بسیج و حوزه علمیه! با اینها چه باید کرد؟ ۲. یکی دیگر از رفقا هم ضمن سلام رساندن خدمت حضرتعالی عرضه داشتند: برخی گروهها یا کانالها یا اشخاصی که خود را به شما منتسب می‌کنند چنان رفتار بدی با بعضی ها داشتند که هنوز هم نگرانیم از این انتسابات. گرچه مدافع حق خود حضرت حق است فقط خواستیم انتقال بدهیم. ۳. سوال خود بنده: وقتی حضورتان بودیم بنده سوالی پرسیدم خدمتتان؛ اینگونه «چه می‌شود که در این تاریخ، بسیجی خود را هم سپاهی می‌بیند هم طلبه، هم دانشجو. دانشجو خود را هم طلبه می‌بیند هم ‌....‌ و الی آخر ... _ یک مقام جمعی بین اینها بوجود آمده که دانشجو، طلبه بودن خود را حتی بالقوه هم نمی‌بیند، بالفعل می‌بیند» همانطور که خود دیده اید دانشجویانی که قوه اجتهاد دارند! سوالم اینجاست که چرا با وجود این مقام جمع در روح افراد، در این زمینه، باز هم با هم کار کردن تقریبا جزو محالات شده است؟! چرا هرکس دوست دارد خودش کار کند؟ آیا ویژگی این تاریخ است که فعلا حرفها گفته شود و پس از مدتی که حرفها گفته و شنیده شد، سپس به سمت جمع نظر بروند؟ التماس دعا از حضرت استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این افراد که می‌فرمایید بخواهند و نخواهند از حضور تاریخی انقلاب اسلامی که امثال آوینی‌ها و حاج قاسم‌ها درک کرده‌اند و به سعه‌ی صدر آن‌چنانی رسیده‌اند؛ محرومند. این‌ها سقیفه‌های انقلاب اسلامی هستند و نه غدیر آن ۲. به هر حال با خودی‌ها باید با سعه‌ی صدر برخورد کرد، هرچند آن‌ها تلخ برخورد کنند، ما باید شیرین جواب دهیم. ۳. این‌که همه در هویت حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» حاضرند و همچنان‌که می‌فرمایید بحمدلله دانشجو به دنبال هویت طلبگی و طلبه به دنبال هویت دانشجویی است؛ یک بحث است و این‌که هنوز در گستره‌ی حضور همدیگر با انقلاب اسلامی همراه نشده‌ایم، بحث دیگر. بنده جلسات «حضور در جهان بین دو جهان» را از این جهت، جلسات خوبی یافته‌ام که بحمدلله رفقا همه در گستره‌ی حضور انقلاب، همدیگر را درک می‌کنند. و این پدیده‌ی مبارکی است که می‌توان در فضای گفتگوی با همدیگر بدان دست یافت، و نه گفتگوی برای یکدیگر. موفق باشید  

29567
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: با توجه به نکته ۷۴ بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان قرار است ما با حکمت صدرایی با جهان غرب روبرو بشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله در جای خود به آن بند پرداخته می‌شود. ولی همان‌طور که به صورت پراکنده عرض شده ما با صدرا در جهانی حاضر می‌شویم که غرب با دکارت در آن جهان حاضر شد و معاصرت دکارت و صدرا بی‌حساب نیست. که البته نیاز به بحث دارد. موفق باشید

29564
متن پرسش
سلام به استاد گرامی: کانال‌هایی به جز کانال «مطالب ویژه» که زحمات زیادی فعّالان آن کانال می‌کشند، از شاگردان شما و افرادی که مباحث شما را دنبال می‌کنند هست که می‌تواند برای بقیه کاربران نیز مفید باشد. فکر می‌کنم اگر از آن کانال ها مطلع شوند می‌توانند نکات دقیقی را دنبال کنند. لطفا چنانچه ممکن است آن کانال ها برای کاربران معرفی شود. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بعضی از آن کانال‌ها را ملاحظه نمودم که بحمدلله خواهران و برادران با شور و نشاط جوانی، فعالیت‌های خوب و زیبایی داشته‌اند در آن حدّ که بنده تعجب می‌کنم که چه اندازه خوب حرکت می‌شود. آن تعدادی که علاوه بر کانال «مطالب ویژه» در جریان هستند، بعضاً را خدمتتان معرفی می‌کنم:

1- لینک گروه جوان و انتخاب بزرگ https://eitaa.com/joinchat/1797062673C76e30f884f

2- لینک گروه زن آنگونه که باید باشد (https://eitaa.com/joinchat/2123956235Cb164227672

3- لینک گروه تدریس مجازی آنلاین کتاب ادب خیال عقل و قلب https://eitaa.com/joinchat/1752367180Cedcb453e38

البته متعاقباً کانال‌های دیگر نیز خدمت عزیزان معرفی می‌شود. موفق باشید    

29570
متن پرسش
سلام استاد: ان شاءالله طاعات و عبادات شما قبول باشه همانطور که قبلا هم عرض کردم بنده دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت هستم. دو سوال داشتم: سوال اول:خواستم ببینم راجع به دو موضوع زیر سخنرانی ها، کتاب ها یا جزوه هایی از خودتون یا دیگر اساتید و علما سراغ دارید بهم معرفی کنید؟ موضوعات: ۱. خاستگاه دین از نظر اندیشمندان غربی و متفکران مسلمان ۲. نسبت دین، فرهنگ و تربیت دینی سوال دوم: اگه هم می دونید مقایسه ای و تطبیقی کار کنم بهتره، لطفا در صورت امکان یک نفر متفکر مسلمان با اسم کتابش رو با یک متفکر غربی با اسم کتابش معرفی کنید که بتنونم تطبیقی کار کنم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد حضور ذهن ندارم ۲. اساساً چنین ورودهایی به موضوعات دینی نداشته‌ام. به نظر بنده اگر خودتان تفسیر المیزان را با حوصله مطالعه کنید، جواب سؤالات‌تان را می‌یابید. ولی روش تطبیقی آن موضوعات، کار امثال بنده نیست و ورودی نداشته‌ام. موفق باشید

29558
متن پرسش
سلام: سوال 29540 و 29548 پاسخ داده نشده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً سؤال‌تان را مجدداً ارسال فرمایید. موفق باشید

29561
متن پرسش
سلام و ادب استاد عزیز: گویا ملاصدرا تن را جزو نفس می داند. آیا با فرمایش حضرت عالی که به تن در مقابل من معتقدید منافات ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا در رابطه با نفس می‌فرمایند: «النّفس جسم آلی ذی حیات» و این یعنی مقام نفس به اعتبار آن‌که جسم را تدبیر می‌کند باید دنبال شود و در این نگاه، اساساً دوگانگی بین نفس و جسم نیست، بلکه حضور نفس در جسم و تدبیر جسم مدّ نظر باید باشد. پس بحث نفس است و وسعت آن. در این مورد خوب است کتاب «معرفت نفس و حشر» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!