بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19218
متن پرسش
سلام جناب استاد: سوالی داشتم از محضرتون: در دعای ماه رجب می خوانیم: «أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیَا وَ شَرِّ الْآخِرَةِ"» چرا در فراز دوم این دعا، لفظ جمیع برای شر آخرت تکرار نشده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت اللّه ملکی تبریزی در کتاب ارزشمند «المراقبات» در علت این امر می‌فرمایند: شرّ از آن جهت که عدمی است و در آخرت این موضوع روشن می‌شود، کثرت‌بردار نیست تا گفته شود «جمیع شرّ الآخره». موفق باشید

19217
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به سوال یکی از کاربران که درباره نظریه آقای گلشنی سوالی مطرح کرده بودند و شما گفته بودید در کل حرف صحیحی است اما باید مفصلا مطرح شود تا مورد بحث واقع شود می خواستم اگر می شود با توجه به مقاله نقد ایشان بر نظریه علم دینی آیت الله جوادی (روی صفحه اصلی سایت ایشان هست) که در اون همه نظریاتشون رو بعلاوه جزئیات آوردند نظر دقیق تون را در این باره برای ما بازگو کنید. سوال بعدی اینکه نظر شما درباره کتاب همگرایی دین و دانش علامه جعفری چیه و تا چه حد به دیدگاه امثال حضرت عالی نزدیکه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی می‌کنم إن‌شاءاللّه نظر آقای دکتر گلشنی را دنبال کنم. 2- در مورد مرحوم علامه جعفری و نگاه زیبای ایشان نسبت به رابطه‌ی علم و دین، مطالعاتی دارم و حقیقتاً دقت ایشان نسبت به آن‌که متذکر شده‌اند مبانی متافیزیکیِ علوم تجربی را نباید مورد غفلت قرار داد؛ قابل ستایش است. عمده آن است که چگونه ما بتوانیم از نگاه پوزیتیویستی عبور کنیم. موفق باشید

19216
متن پرسش
سلام علیکم: اعیاد رجبیه بر شما استاد عزیز مبارک: برای ما هم در این ماه عزیز دعاگو باشید. هر چند می دانم بحث آقای احمدی نژاد شاید برای شما دیگر ملال آور شده باشد اما ما بخاطر انقلاب باید این بحث را حل کنیم چون بحث یک نفر در میان نیست بلکه دایره عظیمی از نیروهای انقلاب است که به شخص ایشان وصل شده بودند. استاد در دولت 9 و 10 با ظهور احمدی نژاد به فرموده حضرت آقا انقلاب یک رویش مضاعفی پیدا کرد و البته این ها همه نقاط بالقوه انقلاب بود که بالفعل شد. و مسائل همچنان پیش آمد و دشمنی ها با ایشان شروع شد و ... و نیز اشتباهات فاحش ایشان تا مسائل اخیر در مورد انتخابات و رد صلاحیت ایشان. اما اگر کسی این 12 سال را در ذهن داشته باشد خیلی سریع قضاوتی را می کند که دشمنان این روزها دارند القا می کنند که احمدی نژاد از اول منحرف بود و حالا خودتان اعتراف کردید و این برای اذهان عمومی مردم براحتی پذیرفته می شود و براحتی هم قابل جواب دادن نیست. مخالفین بی بصیرت احمدی نژاد هم به گونه ای مخالف می کنند که ایشان را یک منحرف بالذات می دانند که به نام انقلاب ضد انقلاب عمل می کند. و متوجه نمی شوند که گاهی با زدن و نقد احمدی نژاد آن هم بیرون از دایره انصاف و بر اساس اتهامات ناشی از فضای رسانه ای، دارند تمام دوران انقلابی دولتهای نهم و دهم را می زنند و ناخوداگاه با این کار دارند به آقا ضربه می زنند که ایشان هم اشتباه کرد که از ایشان این همه حمایت کرد. از آن طرف خود ایشان هم با این کارهای افتضاحی که این اواخر انجام داد خودش را بی آبرو کرد. ما دلمان برای انقلابمان می سوزد که فرد انقلابی بیاید و این همه خدمت کند و بعد از چندی اینگونه بدست خودش و به تهاجم و نقشه های نپیچیده دشمنان خارجی و داخلی به این نقطه برسد و در این بین دشمن شاد کنان جشن بگیرد که نقطه قوتی از انقلاب را به نقطه تهدید انقلاب تبدیل کرده است. خلاصه در این بین ذهن مشوش است که از ایشان چگونه دفاع کند و چگونه نقد کند که ذهن مخاطب را دقیق در مسیر انقلاب نگه دارد. چرا که فضای رسانه ای و مخالفین و موافقین خونین ایشان دفاع ها و نقدها را به نفع خود و بر علیه طرف مقابلشان مصادره می کنند. دلمان برای رهبرمان می سوزد که چگونه این یاری که نزدیکتر از هاشمی افکارش به او بود اینگونه باعث اختلاف افکنی بین نیروهای مذهبی شده است. خیلی ها سوال می کنند که مگر ایشان رئیس جمهور دو دوره نبوده چرا رد صلاحیت شده. خیلی از دوستان انقلابی امان این روزها بدبین به نظام و .. شده اند. واقعا در برزخی بدی گیر کرده ایم. ای کاش شما که روزی مدافع سرسخت ایشان بودید بخاطر انقلاب و امروز ظاهرا چندان گرایشی به ایشان نداشتید این موضوع را واضح می کردید که چه باید بکنیم. درست است که انقلاب ذاتی دارد و در ذات خود مقهور افرادش نمی شود و جلو می رود اما این انقلاب در دوره 84 به بعد در دولت و فرد آقای احمدی نژاد تجلی کرده بود و لذا این تجلی را نمی توان براحتی کنار زد از آن طرف این تجلی دچار غبارهایی شد که دوست و دشمن و اشرافیت سیاسی و اقتصادی براحتی با این غبارها سعی در ضربه زدن به این تجلی انقلاب دارد و با ضربه به آن می خواهد به خود انقلاب ضربه بزند. اگر کمک کنید راه برون رفت از این برزخ را برای نیروهای انقلابی مفتوح نمایید، شاید بتوانیم با ورود در آن در ارتقا انقلاب سربازی کنیم. ببخشید از طولانی شدن و پراکنده گویی. چون می دانم در مباحث مختلفش شاگردی کرده ام با اشاره مباحث مختلف را گفتم که از هر کدام سرفصلهای فراوانی برای گفتگو مد نظر بود. و العاقبه للمتقین. التماس دعا.
متن پاسخ
  • باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به نکات دقیقی اشاره دارید و هنر ما آن است که در چنین مواردی بهترین برخورد را با موضوع تاریخی خود داشته باشیم تا همان‌طور که فرموده‌اید بتوانیم از دوست نادان و دشمن دانا هر دو عبور کنیم و این را در نقد منطقیِ خود در نسبت با آقای احمدی‌نژاد می‌بینم. از اشتباهات آقای احمدی‌نژاد در کنار شعارهای انقلابی ایشان، بحثی نیست و از آن توهّمی که ایشان را از بدنه‌ی جریان انقلابی و رهبری جدا کرد نمی‌خواهم بحث کنم. بحث بر سر آن است که اگر امروز هم کسی همان شعارها را بدهد ما باز باید به او رجوع کنیم و از آن شعارها استقبال نماییم، منتها سعی خواهیم کرد علاوه بر نظر به آن شعارها، حکمتی را در شخصیت آن فرد دنبال نماییم و این آن چیزی است که آینده‌ی ما با عبرت‌گیری از گذشته، شکل می‌دهد. بنده در جواب سؤال شماره‌ی 19215 عرض کردم:

     «حاشیه‌هایی که دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد کرد کمر رهبری و ما را که تمام‌قد از ایشان دفاع کردیم، شکست. فراموش کرد طلبه‌ها چگونه از پول شهریه‌های خود از او دفاع کردند و یک‌مرتبه همه را رها کرد و شخصی به نام آقای مشائی را قِدیس‌گونه جلوی همه قرار داد. آقای احمدی‌نژاد به ما و به رهبری ظلم کرد و این شد حال و روزِ ما که شما در این رنج‌نامه از آن سخن گفتید. ابتدا باید گذشته را بازخوانی کرد تا فردایی که دوباره نیروهای انقلاب کمر راست می‌کنند، حکیمانه عمل کنیم. چگونه می‌توان هنوز به آقای احمدی‌نژادی دل‌بست که قابل پیش‌بینی نیست؟! آیا شورای نگهبان می‌تواند کسی را به‌عنوان رئیس جمهور به مردم معرفی کند که هر روز باید منتظر یک حرکت غیر قابل پیش‌بینی از او بود؟! دوای دردِ ما امروز بازخوانیِ تاریخی است که بدان دل‌بستیم ولی گویا باید دقیق‌تر مسئله را دنبال می‌کردیم. شعارهای خوب اگر از زبان شخصیتی که ابعاد وجودی او مطابق آن شعارها نباشد، به گوش‌مان رسید؛ دیگر به‌راحتی به آن شخصیت دل نخواهیم بست».

    تکلیف ما با آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص با حرکات اخیر ایشان مشخص شده، ولی تکلیف ما با خودمان و انقلاب اسلامی از این به بعد با تجربه از گذشته بهتر روشن می‌شود. امید است رفقا بتوانند به راحتی از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند ولی از آن‌چه موجب رجوع به شعارهای ایشان شد، عبور نکنند. مطمئن باشید انقلاب، در جایگاهی قرار دارد که هرگز ظرفیت تاریخی این دوران، ذهن‌ها و قلب‌ها را به‌جایِ دیگری جز اهداف انقلاب اسلامی جذب نمی‌کند، می‌ماند که با خونِ جگرخوردنِ بیشتر آن پختگی لازم برای نیروهای انقلاب پیش خواهد آمد. هرچند به قول جناب آقای دکتر زرشناس نئولیبرال‌ها گاه‌گاهی از حرکاتِ ناشیانه‌ی ما به خود امیدوار می‌شوند، ولی چیزی نمی‌گذرد که دوباره با یأسِ پیشین خود روبه‌رو خواهند شد. موفق باشید 
19215
متن پرسش
بسمه تعالی سلام براستاد گرامی و عزیزتر از جانم: سالهاست خسته شده ام از این همه درد و رنجی که بر انقلاب تحمیل می شود از اینکه می بینم در انقلاب اسلامی عزیزم کسانی بر مسند ریاست هستند که یا از اشراف سیاسی هستند یا از اشراف اقتصادی. کسانی که درد و رنج محرومیت و نداری را نمی دانند و ثروتشان از پارو بالا می رود. من فرزند انقلابی هستم که از کل انقلاب هیچ انقلابی ندیدم جز چند سال حضور احمدی نژاد. نه جنگ را درک کردم و نه امام خمینی عزیز را. کاش بودم ولایق جهاد در راه خدا بودم و شهید می شدم و این روزهای پر از درد را نمی دیدم. دردهایی که بر عزیزتر از جانم رهبر معظم انقلاب تحمیل می شود. من از نسل سوخته ای هستم که از انقلاب هیچ چیز جز درد و رنجش را نفهمید. از زمانی که احمدی نژاد آمد احساس کردم دیگر وقت دیدن انقلاب است باید بنشینم و زیبایی های این تماشاگه راز را ببینم باورم شد انقلاب من طلوع کرده است و رنجهای مستضعفین به پایان رسیده است. اما وقتی دیدم آن مردی را که از میان دردها و رنجهای مستضعفین قیام کرد اینگونه زدند و او نیز بر حاشیه ها افزود و او را انگ انحراف زدند و مطمئن شدم انقلابی که فکر می کردم طلوع کرده است بزودی همانها که ادعای آوردنش را داشتند خاموشش کردند ناامید شدم و وقتی انقلابی را دیدم که حسن روحانی رئیس جمهورش شد ناامیدترم کرد. چه شد که امروز اینجاییم. مخالفان حزب اللهی احمدی نژاد ما را متهم به مخالفان ولایت و انقلاب می کنند گویی ما در جبهه انقلاب نیستیم آنها می خواهند عمدا ما را مقابل انقلاب و ولایت قرار دهند؟ می خواهند کاری کنند که دشمن انقلاب لقب بگیریم؟ به خدا قسم اگر احمدی نژاد را دوست داریم چون با دیدن او یاد مستضعفین، یاد انقلاب، یاد اسلام و امام و یاد شعارهای اصیل انقلابی می افتیم. ما امروز کجاییم؟ از طرفی دل در گرو انقلاب و رهبری داریم و از طرفی نمی توانیم باور کنیم عده ای مدعی انقلابی گری ما را از جرگه انقلاب خارج کنند. شرایطی در حال تحقق است که اگر فکری نشود جبهه طرفداران احمدی نژاد بدلیل اینکه از انقلاب در حال رانده شدن هستند تبدیل به یک اپوزیسیون شوند و من می بینم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. حال سرگردانیم شما را به خدای امام خمینی و انقلاب اسلامی قسم بگویید چه شده؟ آیا خدا ما را تنبیه کرد که روزی عده ای را که از اصلاح طلبان بودند با عناوین ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه از دایره انقلاب به بیرون هول دادیم آیا ما چوب تندرویهای دیروز عده ای را می خوریم؟ آیا ما همان نسل سوخته انقلاب هستیم؟ چه شده کجای تاریخ هستیم؟ نکند ما را در ورطه ای اندازند که ندانیم جبهه علی حق است یا جبهه معاویه؟ ما کجای تاریخ ایستاده ایم؟ شما را به خدای امام خمینی قسم نگویید انقلابی باشید که ما همه از انقلابیون هستیم همانطور که همه از مسلمانان بودند و جبهه معاویه و علی را نتوانستند تشخیص بدهند. نگویید پشت سر رهبری حرکت کنید مگر تاکنون تخلف کرده ایم؟ بگویید درد جان ما چیست که انقلاب را دوست داریم، رهبری را دوست داریم، احمدی نژاد را دوست داریم. آیا ما از تاریخ انقلاب به جرم دوست داشتن نماد و اسطوره شعارهای انقلاب جدا شده ایم؟ ما کجای تاریخ ظهور مولایمان مهدی صاحب الزمان هستیم؟ خسته هستم با یک کوه از دردهای تمام تاریخ بشریت که گویی هیچ کس ما نسل سوخته تاریخ انقلاب را دیگر یاری نمی کند و رها شده در برهوت این تاریخ هستیم. صرفا درد و دلی بود شاید بتوانید بگویید ما چه دردمان شده آیا این تضاد است که ما انقلاب و رهبری و احمدی نژاد را با هم دوست داریم. نیازی به جواب نیست صرفا درد و دلی بود که بدانید سرگردان و خسته هستیم گویی هیچ چیز جز ظهور مولایمان ما را شاد نمی کند. والسلام علی من تبع الهدی. شاگرد کوچکی از شاگردانتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را». گفتنی‌ها را گفتی و در میان آن گفتنی‌ها متذکر حاشیه‌هایی شدی که دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد کرد و کمر رهبری و ما را که تمام‌قد از ایشان دفاع کردیم، شکست. فراموش کرد طلبه‌ها چگونه از پول شهریه‌های خود از او دفاع کردند و یک‌مرتبه همه را رها کرد و شخصی به نام آقای مشائی را قِدیس‌گونه جلوی همه قرار داد.

آقای احمدی‌نژاد به ما و به رهبری ظلم کرد و این شد حال و روزِ ما که شما در این زنج‌نامه از آن سخن گفتید.

ابتدا باید گذشته را بازخوانی کرد تا فردایی که دوباره نیروهای انقلاب کمر راست می‌کنند، حکیمانه عمل کنیم. چگونه می‌توان هنوز به آقای احمدی‌نژادی دل‌بست که قابل پیش‌بینی نیست؟! آیا شورای نگهبان می‌تواند کسی را به‌عنوان رئیس جمهور به مردم معرفی کند که هر روز باید منتظر یک حرکت غیر قابل پیش‌بینی از او بود؟! دوای دردِ ما امروز بازخوانیِ تاریخی است که بدان دل‌بستیم ولی گویا باید دقیق‌تر مسئله را دنبال می‌کردیم. شعارهای خوب اگر از زبان شخصیتی که ابعاد وجودی او مطابق آن شعارها نباشد، به گوش‌مان رسید؛ دیگر به‌راحتی به آن شخصیت دل نخواهیم بست. موفق باشید  

19209
متن پرسش
سلام 1. با توجه به سوال شماره 11393 آیا کتاب معاد آیت الله شجاعی را بخوانم یا نخوانم؟ کتابش را تهیه کرده اما با خواندن این سوال تردید در خواندنش دارم. لطفا راهنمایی کنید. 2. با توجه به اینکه خانمی هستم خانه دار و به خاطر بچه داری وقتم محدود هست و بسیار مشتاق هستم تفسیر المیزان را کار کنم و همچنین شرح مقالات و خواندن کتاب «فرزندم این چنین باید بود» شما. نمی دانم کدام در اولویت هست. لطفا راهنماییم کنید. برای المیزان هم گفته اید عربی باید بلد باشید دو ترم در حوزه عربی خوانده ام نمی دانم کافی هست یا نه اگر کافی نباشد که دوره یادگیری عربی هم به برنامه اضافه می شود. قبل از بچه دار شدن کتابهای شما را می خواندم اما به خاطر بچه داری و کنار گذاشتن کتب شما خلائی در زندگیم پیدا شده و کم کم می بینم وارد روزمره گی شده ام و تصمیم گرفتم هر طوری شده دوباره شروع کنم. کتابهای شما تذکری بود که نمی گذاشت وقتم و خیالم برای امور بیهوده برود. به شدت مشتاق خواندن المیزان و شرح مقالات و «فرزندم این چنین باید بود» هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهادم آن است که ابتدا کتاب «فرزندم ...» و سپس کتاب «معاد» را با شرح صوتی آن دنبال فرمایید که البته نکات اصلیِ کتاب آیت اللّه شجاعی نیز در آن هست و پس از مطالعه‌ی کتاب «معاد» به شکلی که عرض شد، صوت شرح سوره‌های اعراف و انعام و آل‌‌عمران را دنبال کنید. موفق باشید

19207
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: بنا بر گفته سخنگوی شورای نگهبان علت رد صلاحیت دکتر احمدی نژآد توصیه رهبری نبوده است. بنا بر این علت رد صلاحیت ایشان چه بوده است؟ (غیر از توصیه رهبری واقعا علتی برای رد ایشان نیست) واقعا متر و ملاک این شورا چیست؟ چراباید غرضی تایید شود و بعد در دوره بعد رد!؟ و چطور جهانگیری و روحانی! و هاشمی طبا و میرسلیم تایید می شوند اما دکتر احمدی نژاد نه! «چرا در قانون برای پاسخگویی شورای نگهبان راهکاری گذاشته نشده است. حتی برای اعتراض هم فرصتی نگذاشته اند.» حقیقتا مردم ناامید شدند و حتی از رای ندادن سخن به میان می آورند. (که البته ناراحت کننده است) حتی نمی توانیم سوال کنیم! با وجود اینکه رای شورای نگهبان را قبول داریم و به آن تمکین می کنیم ولی اجازه سوال هم نمی دهند و مارا ضد ولایت جلوه می دهند. این رد صلاحیت به جهانیان این پیام را ارسال می کند که جمهوری اسلامی از استکبار ستیزی و مبارزه با صهیونیست خسته شده و علاقه به مذاکره و معامله دارد. اصلا تفاوت انتخابات ما با انتخابات آمریکا در چیست؟ آنجا هم دو حزب مردم را طوری احاطه کرده اند که جای هیچ غیری نمانده است و اینجا که به مراتب بدتر است و هزاران سوال ناگفته دیگر...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که بنده اعضای شورای نگهبان را انسان‌های فرهیخته و دلسوز و آگاه به زمانه می‌دانم، به نظر می‌اید باید تا آن‌جا که ممکن است ملاک‌های تأیید داوطلبان ریاست جمهوری را به مردم ارائه دهند، مگر آن‌جایی که آبروی کاندیداها در میان است. البته در مورد آقای احمدی‌نژاد گفتنی زیاد است. نکاتی در جواب سؤال 19215 عرض خواهد شد. موفق باشید

19201
متن پرسش
سلام علیکم: متن زیر گزارشی اجمالی از دیدگاه‌های یکی از متفکرین معاصر نسبت به امکان تاسیس تمدن اسلامی است که خدمتتان تقدیم می گردد. حاشیه نگاری شما به این نظرات البته برای علاقمندان به مباحث حضرتعالی مایه امتنان است. عبدالکریمی معتقد است که ادعای تاسیس تمدن اسلامی از توهم انسان در نشناختن حد و حدود خود برمی خیزد و ایشان معتقد است انسان در این دیدگاه خود را خدایی می داند که می تواند مقدرات آینده را تغییر دهد و این عمیق ترین نوع امانیسم است. نکته دیگری که عبدالکریمی مطرح می کند این است که طرح چیزی به نام تمدن اسلامی حاصل یک عقل انتزاعی است و نه یک عقل انضمامی یعنی اگرچه تمدن اسلامی امکان منطقی دارد اما هرگز امکان وجودی در شرایط حاضر را ندارد. طرح امکان تمدن اسلامی مثل این است که بگویی عبدالکریمی می تواند فوتبالیست شود این اگرچه در ذهن ممکن است اما واقعیت های تاریخی از امکان وجودی آن جلوگیری می کند. به گفته عبدالکریمی واقعیت های امروز جامعه ما و این بی نظمی حاکم بر آن ما را در موقعیتی قرار داده است که حتی امکان طرح تمدن اسلامی هم برای این جامعه به مقدار فوتبالیست شدن یک فرد شصت ساله خنده دار باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر معنای اومانیسم آن است که ما هیچ ادعایی نداشته باشیم و هیچ اقدامی نکنیم، وگرنه ادعای خدایی کرده‌ایم و به عمیق‌ترین نوعِ اومانیسم دچار می‌شوی؛ پس نباید تصمیمی در حدّ ساختن یک خانه هم بگیریم. این‌جا است که عرض می‌کنم این بدترین شکل نسبت به فهم سخن هایدگر است که از درکِ مقدرات و عمل بر اساس مقدراتِ تاریخی، آقای عبدالکریمی جبرِ صِرف می‌فهمد و علتش آن است که متأسفانه بیش از آن‌که سخن آن فیلسوف را بفهمد و در تاریخ خود فکر کند، آن سخنان را از حفظ کرده و نمی‌داند کجا به‌کار ببرد. یادت هست که در جواب سؤال شماره‌ی 13790 که در رابطه با مبانی فکری و مباحث بیژن عبدالکریمی سؤال شد، بنده عرض کردم:  باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان در صحبت‌هایشان از واژه‌های فنومنولوژی و فلسفه‌ی هایدگر استفاده می‌کند، بدون آن‌که درک حضوری لازم را از نگاه هایدگر داشته باشد. در حالی‌که شرطِ فهم فلسفه‌ی هایدگر عبور از متافیزیک بود به معنای واقعی آن و نه در لفظ. لذا آن درک حضوری که امثال دکتر فردید و دکتر داوری از هایدگر به‌دست آورده‌اند و در تاریخ خود حاضر شدند را در نوشته‌ها و سخنرانی‌های آقای عبدالکریمی نمی‌یابیم و از این جهت می‌توان گفت نگاه آقای عبدالکریمی به عالم و آدم سخت، انتزاعی است طوری که هرگز نتوانسته‌اند تاریخ خود را درک کنند، حتی وقتی که از «وجود» و یا تاریخ و زمان سخن می‌گویند، نگاه انتزاعی و مفهومی به موضوع دارند و بیشتر واژه‌های هایدگری را به‌عنوان معلومات به‌کار می‌برند نه آن‌طور که «وجود» را در زمان حسّ کنند و حادثه‌ها را تاریخی بیابند. کارشان بیشتر شبیه آن‌کسی است که دید در بازاری که حیوانات را می‌فروشند وقتی طرف گفت گاو من آبستن است، زودتر و بهتر گاو او را خریدند. لذا وقتی از دختر او خواستگاری کردند، گفت دختر من حامله نیز می‌باشد. زیرا درک درستی از جایگاه موضوعات نداشت. بنده سراسر تفکر آقای عبدالکریمی را از این نوع می‌دانم که در یک بی‌تاریخیِ آزاردهنده‌ای به‌سر می‌برند و خوانندگان خود را گرفتار بی‌تاریخی و سرگردانی می‌کنند. به تجربه نیز معلوم شده افرادی که به ایشان نزدیک شده‌اند نسبت به انقلاب اسلامی، این زیباترین حضور تاریخی در این دوران،‌ بیگانه گشته‌اند در عین آن‌که در تفکر خود مغرور و نسبت به همه‌ی اندیشه‌ها به چشم حقارت می‌نگرند، همه را متهم به نگاه ایدئولوژیک می‌نمایند در حالی‌که همواره ما باید از راه و امکان رسیدن به مقصد پرسش کنیم و در عین چشم‌برنداشتن از ایده‌آل‌ها، چگونه رسیدن به آرمان‌ها را مدّ نظر قرار دهیم. پیمودن راه، بدون شناخت و درک جهانِ موجود – جهانی که انقلاب اسلامی نیز به عنوان یک واقعیت در آن وجود دارد - میسر نمی‌شود. ما در عالمی که هستیم بستگی‌هایی داریم و هزار بندِ تاریخی به دست و پایمان بسته است. آیا باید این‌همه موانع تاریخی را نادیده گرفت و از انقلاب اسلامی چیزی را مطالبه کرد که بیشتر در خیالِ اتوپیاپردازان پروش یافته است و بعد که نمی‌توانیم به آن آرمان‌ها برسیم، ناآگاهانه چشم‌ها را به ادامه‌ی غرب بیندازیم، غافل از این‌که باید زمین را برای شکفتن گل و گیاه آماده کرد و از قدم‌گذاشتن در کوچه‌های پر گِل و لایِ واقعیات نهراسیم. 2- در این‌که واقعیت تاریخیِ ما چندان توانایی تحقق کمال تمدن اسلامی را به نحو آرمانی آن ندارد، بحثی نیست. ولی باید متوجه بود آیا تمدن اسلامی به معنای حضور نور رحمت خدا در مناسباتِ اجتماعی یک امر تشکیکی است و اگر وَجه ضعیف آن در صحنه است، افقِ وجهِ شدیدیافته‌ی آن منتفی نیست. و این باز، غفلتی است که امثال آقای عبدالکریمی به جهت عدم توجه به ذات إشراقیِ انقلاب اسلامی بدان گرفتارند. موفق باشید  

19200
متن پرسش

با سلام و احترام و ارادت خدمت استاد عزیز: یک بحث مهم: همچنان که استحضار دارید عالمان و عارفان متعددی داشتیم و داریم (در همین عصر) که در زمان نونهالی و نوجوانی معنویت چشم گیری داشتند!!! سئوالی که مطرح می شود این است که نوجوان و جوان امروزی به سختی و دشواری می تواند این معنویاتی را که عالمان و عارفان در زمان نوجوانی و جوانی داشتند، داشته باشند، چند سئوال: 1. به نظر حضرتعالی علل این تفاوت در چیست؟ 2. روح مدرنیته و عالم غربی که در قیاس با 40 سال پیش تشدید شده چقدر می تواند در سلوک معنوی جوان امروزی دخیل باشد؟ 3. به نظر حضرتعالی چه عواملی می تواند یک نونهال 13 ساله یا نوجوان 17 ساله که به اقتضاء سن خویش در معرض توهمات و عدم بلوغ هست دارای مراتب معنوی باشد و به تهذیب نفس بپردازد مثل آیت الله بهجت (ره)؟ 4. آیا انتخابی قبل از ورود به عالم ماده داشتیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انتخاب‌هایی از قبل داشته‌ایم ولی همان روحیه‌ی انتخابگری همچنان برای انتخاب راه‌های دیگر در نزد ما است. بنده در همه‌ی جواب شما، یک آوینی را در آستین دارم که نشان دهم؛ چگونه فهمید؟ چه چیزی را ببیند؟ و در کدام جاده قدم زند؟ راهِ گشوده‌ی جوانان ما، شهید آوینی است با آن اشارت‌های آسمانی‌اش. با تمام وجود باید خود را در او بیابیم. موفق باشید

19168
متن پرسش
علامه حسن زاده آملی می گوید: «در قعر جهنم جرجیر می روید زیرا که نار منقطع می شود و عذاب مرتفع می گردد...». ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، صفحه ۲۱۳ ولی امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: «بعضی از مردم چقدر احمق هستند که می گویند در وادی جهنم جرجیر می روید در حالی که خداوند فرموده است: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، پس چگونه سبزی می روید؟!». الکافی، جلد ۶، صفحه ۳۶۸ میشود منظور علامه را توضیح دهید که صراحتا با حدیث مخالف است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه خوانده‌اید سخن علامه حسن‌زاده نیست و جناب علامه آن را ترجمه کرده‌اند و اکثر علماء با این سخن محی‌الدین مخالف‌اند از جمله آیت‌اللّه جوادی معتقدند: «مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است» البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

19153
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر امکان دارد متن زیر را بخوانید و نظر مبارکتان را مرقوم بفرمایید نخستین محل نگه‌داری بیماران روانی در ایران، «دارالمجانین» یا «دیوانه‌خانه» نام داشت. پس از مدتی، نام تیمارستان بر سر زبان‌ها افتاد. سرپرستی دارالمجانین یا تیمارستان‌ها هم بر عهدۀ شهربانی‌ها بود! در سال 1319 رشتۀ روان‌پزشکی در دانشگاه تهران راه‌اندازی شد. در سال 1340، مکان نگه‌داری و درمان بیماران روانی را «بیمارستان روان‌پزشکی» نامیدند و سرپرستی آن را نیز به وزارت بهداشت و درمان، و سپس به دانشگاه علوم پزشکی سپردند. بنابراین، ما تا همین شصت سال پیش، «بیمار روانی» را «دیوانه = دیوزده، جن‌زده» می‌خواندیم و او را به دست آجان‌های شهربانی می‌سپردیم. اکنون می‌دانیم که برخی انسان‌ها به دلیل برخی گسست‌های مغزی، رفتار یا گفتاری نامتعارف دارند و جای نگه‌داری آنها، بیمارستان است، نه زندان‌های تنگ و تاریک شهربانی که جز مرگ‌های دردناک و زودرس نتیجه‌ای نداشت. این تغییرات، نمونه‌ای کوچک از دستاوردهای تمدن جدید است؛ تمدنی که بر تن دیوانه، جامۀ بیمار ‌پوشاند و «رعیت» را «شهروند» کرد و جای «ضعیفه» را به «همسر» داد و کلماتی همچون «سلطان» و «عقل کل» و «ظل الله» را از قاموس‌ها شست و اختراعاتی همچون تفکیک قوا، ریاست‌های موقت، پارلمان، روزنامه، وکیل، آیین دادرسی، المپیک، بیمه و بهداشت عمومی، واکسیناسیون، اینترنت، جشن تولد، رمان و سینما دارد. در این مدنیّت، هزاران تغییر در نام‌ها و نگرش‌ها رخ داده است که ما در سنت خوابش را هم نمی‌دیدیم. این تغییرات، از دل دانش‌هایی برآمد که بدون هیچ‌گونه ضدیتی با دین و خدا، تنها به انسان و آسودگی او ‌اندیشیدند. می‌گویند تمدن جدید، «هیروشیما» هم دارد. بله، دارد؛ ولی مگر سنت، جنگ‌های صلیبی و آتیلا و مغول و سلطان محمود غزنوی و آغامحمدخان نداشت؟ اینها را داشت، به اضافۀ سل و طاعون و فلج اطفال و ریاست‌های موروثی و مادام‌العمر و زلزله‌هایی که در کمتر از یک دقیقه، چندین شهر را با خاک یکسان می‌کرد. تمدن جدید و علوم انسانی آن، نه استعماری است و نه فرزند نامشروع توطئه‌. رهاورد خرد جمعی بشر است. عیب‌های آن نیز همان عیب‌های انسان خاکی است که ناگزیر اما رو به بهبود است. اگر هوس کرده‌ایم که جای آن را به تمدنی دیگر بدهیم، باید پیشنهادهایی از جنس امروز و فردا در چنته داشته باشیم، نه از سنخ دیروزِ مرحوم یا پس‌فردای موهوم. جهانی که پرخواننده‌ترین کتاب آن شازده‌کوچولو است، هرگز به دنیای حسین‌ کُرد شبستری بازنمی‌گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن درستی است که اگر بخواهیم تمدنی را به جای تمدن غربی مدّ نظرها قرار دهیم، باید پیشنهادهایی از جنس امروز و فردا داشته باشیم. ولی نباید این نکته را فراموش کرد که چرا متفکران بشر امروز اعم از غربی و یا غیر غربی با این‌همه دستاوردهایی که عقل غربی به صحنه آورده است می‌خواهند از غرب عبور کنند در حدّی که هابرماس مدرنیته را یک پروژه‌ی ناتمام می‌داند. به نظر می‌رسد باید در این مورد به موضوع اومانیسم و محورقرارگرفتنِ انسان به جای خدا فکر کرد که حاصل آن فرهنگ سکولاریته‌ی غربی شد. از طرفی باید مواظب بود با چشم غربی، غرب را ننگریست وگرنه عقل تکنیکی که سراسر عقلِ معاش است، به جای حکمت و عقل قدسی می‌نشیند. چنان‌چه در روایت داریم: وقتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» ملاحظه کردند عده‌ای مجنونی را اذیت می‌کنند و می‌گویند او دیوانه است و دیو یعنی شیطان در او حلول کرده است؛ حضرت فرمودند او بیمار است. حتماً در جریان پست‌مدرنیسم هستید که متفکران آن معتقدند مدرنیته را باید بازخوانی کرد. آیا آن‌ها می‌خواهند بشریت را به قبل از دموکراسی برگردانند، یا معتقدند در ادامه‌ی فرهنگ مدرنیته انسان از حیات قدسی خود محروم شده؟ بد نیست سری هم به کتاب‌های پست‌مدرن‌ها اعم از رنه‌گنون و میشل‌فوکو و فریتیوف‌شوان و یا دکتر حسین نصر بزنید. احساس می‌شود که نتیجه‌ی آن مطالعات، آن باشد که جای عقل غربی طوری تعیین شود که نحوه‌ای از شیفتگی از غرب را به همراه نداشته باشد که نتیجه‌ی آن تحقیر فکر و فرهنگِ خودی باشد. موفق باشید  

19140
متن پرسش
سلام علیکم: آقای مهدی گلشنی در نظریه علم دینی شان قائل به این مطلب بودند از آنجا که اصل تطابق به نحوی امکان ندارد ملاک علمی بودن گذاره ها (صرف علمی بودن، بحث دینی و غیر دینی مطرح نیست) ارتباط آنها با وقایع است که این ارتباط هم می تواند حجاب هایش بیشتر برداشته شده و در نتیجه ارتباط گذاره با واقعیت قوی تر شود. نظر شما درباره این نظریه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای دکتر گلشنی انسانی دانشمند، متفکر و متعهد هستند و تا آن حدّی که در این سخن مختصر فهمیدم، حرف درستی است ولی باید تفصیل آن مطرح شود تا مورد بحث و بررسی قرار گیرد. موفق باشید

19150
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به اینکه چه در دانشگاه و چه حوزه علمیه در زمینه تاریخ کم کاری صورت گرفته شده است، به نظر حضرت عالی با توجه به مطالعات ویژه و تدریس که در این زمینه داشته اید چه حیطه اطلاعاتی و چه کتبی را باید مطالعه داشته باشد؟ (بنده جوان 23 ساله) لطفا به تفصیل بیان شود. (مثلا قبل از اسلام و بعد از اسلام و تاریخ ایران و جهان و غرب و انقلاب اسلامی و معاصر و.....چه دوره هایی را باید بلد باشد و بعد کتاب معرفی شود.) باتشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با مباحث حجت الاسلام غنوی کار را شروع کنید، شروع خوبی است. صوت جلسات ایشان، که از سیره‌ی پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» شروع کرده‌اند و تا امام هادی«علیه‌السلام» ادامه داده‌اند، بر روی سایت‌شان هست. موفق باشید

19139
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: شاید سوالم نامربوط با مباحث معرفتی باشد. اگر جواب ندادید هم ناراحت نمی شوم. طلبه پایه چهارم هستم. روحیه ی خاصی دارم که برخی دوستانم آن را مذمت می کنند. می خواستم به شما بگویم که آیا این روحیه ای که دارم اگر مشکل اخلاقی محسوب می شود، که آن را اصلاح کنم، اگر نه، که خیالم راحت باشد و به حرف آنها گوش ندهم. زیرا برخی از افراد مدام مرا سرزنش می کنند که این روحیه ات را تغییر بده و فلان و فلان. بسیار بسیار کم حرف هستم و مقداری گوشه گیر. روابط اجتماعی ام خیلی پایین است. کم غذا هم هستم. البته فکر نکنید که اخمو و ترش رو هستم. هرگز! بلکه در اکثر اوقات مخصوصا در هنگام سلام کردن و صحبت با دیگران، لبخند بر لب دارم و خوشرو هستم. آیا من مشکل دارم یا دیگران؟ مثلا رفیقم که طلبه هم هست به من می گوید تو با این روحیه ات در آینده با مشکل مواجه می شوی، چرا در جمع نیستی و نمی گویی و نمی خندی و فلان و فلان... البته خنده و صحبتی که او می گوید، به گمانم منظورش قهقه زدن و حرف مفت زدن است! می گوید که: روایت است مومن خیلی شوخی می کند و اهل مزاح است. ولی من زیاد استعداد شوخی کردن را ندارم، دست خودم هم نیست بلکه روحیه ام اینطور است. کم حرفی ام هم همینطور. چه در خانواده، چه حوزه، خیلی به من می گویند که چرا تو اینقدر کم حرفی؟ استاد به نظر شما این روحیات، نقص محسوب می شود؟ آیا داشتن روابط اجتماعی بالا و شوخی کردنی که در روایات آمده از ملزومات مومن بودن، محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بنده‌ی حقیر هم همین‌طور هستم. البته اگر کسی سؤال کند جواب می‌دهم، ولی به ظاهر در تنهایی خودم بیشتر معنای زندگی را درک می‌کنم و به این نتیجه نرسیده‌ام که این خلاف سیره‌ی مؤمنین باشد. به قول مشهور: «حال من بد نیست در تنهاییم / با خودم در خلوتم تنها نِیَم». موفق باشید

19146
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: استاد گرامی برای یکی از دوستان سوالی بدین منوال پیش آمده از شما خواهش می کنم مفصلا توضیح دهید تا رفع اشکال شود. آیا برای ادیانی چون یهود و مسیح - پیروان این ادیان - حج تمتع در ایام ذی الحجه برگزار می شود و سوال بیشتر بدین منظور طرح شده که با توجه به اینکه قربانی کردن از زمان ابراهیم خلیل (ع) انجام می شده است. و دیگر سوال اینکه یهودیان و مسیحیان هم در مراسم حج تمتع شرکت می کنند؟ اینکه حضرت ابراهیم (ع) پیامبر قبل از حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) بوده است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یهود و نصاری مراسم عبادی خود را بیشتر در بیت‌المقدس انجام می‌دهند با این‌که در متون دینی خود برای کعبه احترام قائل‌اند ولی ظاهراً به جهت رقابتی که با مسلمانان برایشان پیش آمده است، نسبت‌شان را با کعبه قطع کرده‌اند. موفق باشید

19136
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز. نظر شما در مورد کتب آقای صمدی آملی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر من خوب است. موفق باشید

19135
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان: از قول عین القضات همدانی گفته شده که «اگر خدا آینه را خلق نمی‌کرد، معنای وحدت وجود و رابطه خالق و مخلوق دانسته نمی‌شد.» او قبل از محی الدین بوده و در زمان او وحدت وجود به این مفهوم هنوز تعریف نشده بود. پس آیا این نقل قول اشتباه است؟ پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این را از قول محی‌الدین دیده‌ام. ولی با توجه به سخنان عرفای قرن چهارم و پنجم و به‌خصوص با نظر به «منازل‌السائرین» پیر هرات، «وحدت وجود» موضوعِ روشنی در آن دوران بوده است. جناب محی‌الدین به صورتی از عقلانیت او را مطرح نمود. موفق باشید

19130
متن پرسش
با سلام: از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی بیرجند مزاحمتان می شوم برای دعوت از شما برای سخنرانی با دو موضوع شناخت خود در جامعه اسلامی و وظیفه ی خود در جامعه ی اسلامی. امید است که به دعوت ما پاسخ مثبت دهید و دانشجویان دانشگاه صنعتی بیرجند را به راه راست نزدیکتر. با سپاس. سیف اله قاسمی مسوول بخش مطالعات بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی بیرجند.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم، نه کارهایم چنین فرصتی را برایم باقی گذاشته، و نه جسمم دیگر عُرضه‌ی چنین مسافرت‌هایی را دارد و نه روحیه‌ام روحیه‌ای است که با این جوانان پرشور بتوانم نقدِ حال کنم و حالِ آن‌ها را دریابم. با این کلماتِ بی‌ سر و تهِ خود، اشاراتی را با جوانانی که مباحث را نمی‌شناسند، در میان می‌گذارم که تازه گیج و ویج می‌شوند و یقه‌ی شما را هم می‌گیرند که این پیرمرد را از کجا آوردی؟!! رفقایی هستند که بتوانند مباحث را با جوانان در میان بگذارند. اگر صلاح دانستید بفرمایید تا شماره‌ی آن‌ها را خدمتتان بدهم. موفق باشید

19103
متن پرسش
سلام استاد: در سوال 17483 شما پاسخ دادید: باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. تعجب می‌کنم که با فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که تأکید داشتند نیروهای متدین از فضای مجازی پیام انقلاب را به جهانیان اظهار داشتند، چگونه جنابعالی این حرف‌ها را می‌زنید؟!! حالا اگر تلگرام از آنِ صهیونیست‌ها است و آن‌ها می‌توانند از این نوع بحث‌ها با خبر شوند چیز بدی است؟ و اطلاعاتی از ما دزدیده‌اند؟ 2. از طرف دیگر شرایط تلگرام طوری شده است که کارشناسان معتقدند نیروهای انقلابی آن را به نفع خود تصرف کرده‌اند. 3. حتی خبرها از آن حکایت دارد که بناست سِروِرِ آن به نحوی از مسیری که به سوی اسرائیل می‌رود و برمی‌گردد، تغییر کند.» جواب 1: طبق سایت alexa (الکسا) 75 درصد کاربران تلگرام، ایرانی اند و از کشورهای بعدی مثل روسیه کمتر از 3.5 درصد هستند حالا چگونه شما می خواهید پیامتان را به جهان برسانید. لینک: http://www.alexa.com/siteinfo/telegram.me جواب 2: رییس پلیس فتا: ۶۶ درصد جرائم موبایل پایه در تلگرام رخ می‌دهد حالا چگونه نیروهای انقلاب تصرف کرده اند تازه آمار مطالب مذهبی پنجم شده است چطوری تلگرام تصرف شده!!! جواب 3: خبرگزاری‌های رسمی از افتتاح چندین دیتاسنتر شرکت افرانت ویژه میزبانی سرورهای تلگرام در ایران خبر دادند و مدیرعامل این شرکت نیز ادعا کرد که دولت افرانت را به عنوان یکی از میزبانان سرورهای تلگرام در کشور تعیین کرده است. با این وجود دقایقی پیش یکی از خبرنگاران جزئیات بیشتر را از مدیر تلگرام Pavel Durov جویا شد اما او در پاسخ گفت: نمی‌دانم این اخبار از کجا می‌آید! حتی نمی‌دانیم افرانت چیست؟! منتظر پاسخ تان هستیم. ممنون استاد از توجهتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم باید تا آن‌جا که ممکن است با شبکه‌های اجتماعیِ خودی کار کرد ولی عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» اخیراً در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید 

19100
متن پرسش
عنوان موضوع : در مبحث حدوث یا قدم عالم ، چه جایی برای تکفیر فلاسفه توسط غزالی مانده بود و چگونه صدرالمتالهین آن را جواب داد؟ سوال : با عرض سلام و تشكر فراوان – مشائيون كه عالم را قديم زماني مي دانستند، در عين حال آن را حادث ذاتي هم مي دانستند پس چه جاي تكفيري براي امثال امام محمد غزالي باقي بود؟ اشراقيون هم كه عالم را متأخر از خداوند مي دانستند. يعني اگر عالم آغاز زماني نداشت ولي آغاز علي داشت. با اين وجود چه لزومي داشت كه جناب صدرالمتالهين بخواهد حدوث زماني عالم را اثبات كند؟ سوال بعد: اثبات حدوث زماني عالم كه صدرالمتالهين طرح كرد چه تفاوت و مزيتي بر ديدگاه متكلمين داشت كه با آن توانست فلاسفه را از تكفير تبرئه كند؟ در جایی این سوال را پرسیدم به این جواب قناعت کردند که «حکمت صدرايي ، نظر متکلمين را مبني برتساوي حدوث ذاتي با قديم ِ زماني را تبديل به تغاير اين دو از هم نمود. و تفکيک بين اين دو را تعريف و تبيين نمود.» ولی منظور را درست نفهمیدم - پيشاپيش از پاسخ شما سپاسگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در تاریخ فلسفه نتوان به این شکل‌ها یک نوع تقابل را دنبال کنیم. جناب صدرالمتألهین موضوع حدوث و قدم را به شکلی دقیق‌تر به این صورت مطرح می‌کند؛ وقتى براساس برهان حركت جوهرى مشخص شد كه زمان، بُعدى از عالم مادّه است و خارج از عالم مادّه، زمان معنى ندارد، نتيجه مى‏ گيريم كه با خلق عالم مادّه، زمان به وجود مى ‏آيد، يعنى همين كه جهان مادّه هست، زمان هست؛ نه ‏اين‏كه اوّل زمان بوده و بعداً جهان مادّه در آن زمان به وجود آمده؛ پس اين‏طور نيست كه عالم مادّه در يكى از مراحل زمان به ‏وجود آمده باشد و يا عالم مادّه از اوّل، همين كه زمان بوده، در كنار آن زمان به‏ وجود آمده و تصور كنيم عالم مادّه يا «حادث زمانى» باشد و در زمان حادث شده باشد و يا «قديم زمانى» باشد، و از ابتداى زمان به ‏وجود آمده باشد. زيرا زمان، موجود مستقلّى نيست كه جهان، در آن و يا همراه آن به ‏وجود آمده باشد، بلكه طبق حركت جوهرى «جهان مادّه» هر لحظه به‏ وجود مى ‏آيد و «زمان» هم پيرو آن، لحظه ‏به ‏لحظه موجود مى ‏شود. پس مى ‏توان گفت: جهان مادّه هر لحظه حادث است و زمانِ مخصوص به آن نيز هر لحظه حادث است. پس كلّ عالم مادّه در بى‏ زمان و بى ‏مكان ايجاد شده است، يعنى همان‏طورى‏كه عالم مادّه در زمانى ايجاد نشده، بلكه همراهِ به ‏وجود آمدن خود، زمان خود را هم به ‏وجود آورده است، همان‏طور كه در مكانى ايجاد نشده، بلكه خودش همان مكان است، و همين كه به‏ وجود آمد، مكان و زمان معنى پيدا كرد. موفق باشید

19099
متن پرسش
با سلام: نظرتون درباره عمل اخیر آقای احمد نژاد چیه؟ منظورم ثبت نام در انتخاباته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندان متوجه‌ی حرکات ایشان نمی‌شوم. ظاهراً مشاور، یا مشاورانِ حکیمی ندارند وگرنه، نه آن یکشنبه‌ی سیاه را به‌وجود می‌آوردند تا آن حدّ  که رهبر معظم انقلاب آن کار را خلاف شرع بدانند؛ و نه این حرکات را که بیشتر ملعبه‌ای است برای رسانه‌های بیگانه! اَدمهایی که سه نفری در محل ثبت‌نام نامزدها دست در دست هم قرار دهند به آن شکل، را چطور برای یک انسان فهیم و حکیم می‌توان توجیه کرد؟! آیا این یک نحوه توهین به مخاطبان نیست که آن‌ها را در حدّ کودک حساب کرده‌اند؟ موفق باشید

19091
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی حفظه الله: اگر نوشته کمی طولانی شد ببخشد که سنگ صبور ما شما استاد عزیزمان هستید. جناب استاد هر از چند گاه سخنانی از آیت الله جوادی درباره آقای هاشمی صادر می شود که انسان در بهت و حیرت فرو می رود. ایشان در دیدار بیت هاشمی می گویند: «صبر در قرآن به همراه نماز آمده است که اقامه کردنی است و آقای هاشمی با همه سختی ها صبر و صلاه را اقامه کرد!؟» جناب استاد اگر نبود سخنان و تحلیل های بزرگانی همچون آیت الله مصباح حفظه الله، حضرتعالی، سخنان مقام معظم رهبری و..... با خود می گفتیم حقایقی هست ما نمی فهمیم و فهم و تحلیل خود را کور می کردیم و خیالمان آسوده می شد. استاد عزیز بحث ما در نیست این که هاشمی زحماتی کشیده و نباید او را مطلقا سیاه دید. گیریم با همه نقطه ضعفها که هاشمی نشان داد و صبر نکرد، چنانچه پس از انتخابات خبرگان چه توهین هایی نثار آیت الله مصباح و آیت الله یزدی و....نکرد چه زحماتی که برای احمدی نژاد و دولتش ایجاد نکرد و چه سخنانی علیه شورای نگهبان که نگفت و هزاران موارد دیگر که شما بیشتر مطلعید و آگاه، با این حال بپذیریم ایشان اقامه صبر نمودند!! چون قدرتی داشتند که می توانستند انقلاب را به هم بریزند صرف نظر از تفکری که داشت و به قول خودتان وضعیتی که با آن روبرو هستیم از آنجا ریشه می گیرد، اما جناب استاد با اقامه صلاه که آقای جوادی می فرماید چه کنیم براستی کجای زندگی هاشمی اقامه صلوه بود؟ بحث در اقامه صلوه است وگرنه خواندن نماز که بقال سرکوچه ما هم نماز می خواند. آخر کجای زندگی سیاسی هاشمی خصوصا آن دورانی که سیاست توسعه غربی را تا هم فیها خالدون در این مملکت نهادینه می کرد اصلا جایی و حرفی و برنامه ای برای اقامه صلوه به طور جدی در دستور کار بود؟ که حتی می توان گفت آنچه هاشمی انجام داد در جهت تضعیف اقامه صلوه در جامعه نتیجه داد. واقعا آقای جوادی می داند در جامعه ای که بسیاری در گور می خوابند، کارتون خوابند، کلیه خویش را می فروشند، چه بسیار زنانی که تن فروشی می کنند تا امورات بگذرانند، چه بسیار محتاج نان شبند و.... در استخر وی آی پی فرح سکته کرد و مرد، آیا می دانند آقای هاشمی سال گذشته بنزش را عوض می کند حال این که رهبر معظم فرمودند سوار شدن ماشین های گران قیمت برای روحانیون حرام است! آیا می دانند این اقامه کننده صبر و صلاه روز عاشورا با هواپیمای خصوصی به سد لتیان می روند و با بچه هایش اسکی روی آب بازی می کند و اساسا سیره و روشش اینچنین بود و.... حتما می داند، آقای جوادی که خوب می داند حاکمان جامعه اسلامی بر اساس سیره و گفتار امامان چطور باید زندگی کنند تا صلوه در جامعه اقامه شود. اگر اقامه کننده صبر و صلوه قرآنی چنین است پس وای بر این صبر و صلاه، همچنین ایشان گفته اند شاخه های سرسبز و پر بار درخت ریشه های سالمی دارند و شما قدر این ریشه سالم را بدانید لطفا شما که آگاهید ما را روشن کنید این شاخه های سر سبز و پر بار چه کسانی هستند!؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با این سؤالات شما روبه‌رویم. سال‌های قبل یکی از اتهامات بنده، مخالفت با آقای هاشمی بود و بحث «چه شد که کار به قتل حسین«علیه‌السلام» کشیده شد؟» در همین رابطه مطرح شد. با این‌همه خودِ بنده این‌طور موضوع را برای خود توجیه کردم که آیت اللّه جوادی با توجه به نگاهِ تمدنی که دارند و آثارشان را بر این مبنا تنظیم می‌کنند؛ برای آقای هاشمی یک نحوه نقشِ تمدن‌سازی قائل بودند که در کنار تمدن غربی شکل بگیرد. موفق باشید

19079
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: این اواخر که آقای مشایی در کنار آقای احمدی نژاد در فضای مجازی و حقیقی فعال شدند، بنده کنجکاو شدم که بدانم جریان انحرافی که دوستان به سردمداری آقای مشایی عرض می کنند ماهیتا چیست و چه نوع ایدوئولوژی دارند، لذابنده برخی از سخنان آقای مشایی را گوش دادم و ایشان مثل آقای احمدی نژاد شدیدا از توحید و مهدویت دم می زنند تا حدی که وقتی اسم بهار و امام زمان (عج) میاید بغض می کند (در جواب خبرنگار که می گوید بهار و آقا مشایی از بغض قادر نیستند صحبت کنند) استاد عزیز انحراف این آقایان در چیست؟ مکتب ایرانی با مهدویت که منافات دارد!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این‌جاها نیست و اتهام انحرافی‌بودن را آقای هاشمی به این‌ها زدند. اشتباه آقای احمدی‌نژاد در آن بود که از امثال آیت اللّه مصباح و جریان اصیل نیروهای انقلاب، به عشق آقای مشائی فاصله گرفت. موفق باشید

19075
متن پرسش
سلام علیکم: بعد از دیداری که حضرت آقا با کنگره بزرگداشت حاج آقا نور الله نجفی (رحمة الله علیه) داشتند این چنین شایع شده بود که حضرت آقا در حین مقالات با شما عبارتی به این مضمون فرموده بودند که ما کتاب های شما را دیده ایم (و خلاصه به نحوی کتاب های شما را تائید کرده بودند)، با توجه به اینکه این مطلب را صرفا شنیده ایم و منبع موثقی در کار نبوده، می خواستیم بپرسیم آیا صحت دارد یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً این‌طور نبود. بنده بعضی از کتاب‌ها را به ایشان تقدیم کردم و عرض کردم جهت آن‌که جنابعالی خوشحال شوید که به سخنان شما بی‌محلی نشده است و بعضاً کتابی یا کتاب‌هایی در آن راستا نوشته شده؛ این‌ها را به جنابعالی تقدیم می‌کنم. موفق باشید

19068
متن پرسش

سلام استاد: به مناسبت سالگرد شهید «راه هنر انقلاب»: «آئينه اي به نام آويني» : بسمه تعالي: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او جز به حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزه‌ی ما مشهورات و روزمره‌گی ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون اویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاب‌بردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدن‌های امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس دانایی‌هاست. فرا گیرشدن دانایی ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرف‌های فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان می‌فرماید: «.... «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید....» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربه‌های مادی می‌شود و از عالم معنا غافل مي‌شود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمی‌کند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را می‌بینم از گفتن چیزی در وصف او ناامید می‌شویم. اما از طرفی چاره ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته اینکه امیدوارم از این چیزی که می نویسم گمان مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است اما چاره‌ای هم جز تذکرش نداریم. فقط محدودکردن حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینه‌ی نمایانگر تاریخ امروز ماست. او بشرِ امروز را خارج از روز مره گی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر می‌کند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر می‌شوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیخته گی با محیط خود برای عموم بدیهی شده، نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجن‌زار عادات تاریخ خود و با نفی هر "من" و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویت‌یابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را با آن شأن شاعرنه‌ی خود متذکر اصالت هاي تاریخ خود مي‌كند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات می‌خواند و عالم خلافِ عادات هم عالم وَهم است و هم عالم عشق... » آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن می‌گفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بوده است چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست. او جنس روشنفكري اي كه خود را در دخمه هاي فلسفيدن‌های مملو از پز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به ‌خوبی لمس کرده. اما با سلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود می‌شناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر! من از یک راهِ طی‌شده با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تکِ ساحتی» هربرت‌مارکوز را - بی‌آن‌که آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم می‌زند، نه این‌که دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه این‌که در فضای سیاست زده‌ای سخن گفته باشد، چراکه آخرِ خاستگاهِ ایدئولوژی‌ها، قدرت‌خواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی می‌خورد که مرگ‌اندیش نباشد و به درد کسی می‌خورد که دچار نفسانیت‌های خود باشد. او خود از مرگ این‌گونه می‌گوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ، پایان زندگی نیست. مرگ، آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بی‌مرگ، مطلق...» آوینی همان‌طور که گفتم همان سالک راهی‌ست که مرگ‌اندیشانه دغدغه‌ی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار می‌دهد و در این مسیر هم جان خود را می‌دهد تا ابدی شود، و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت عشق‌بازی می‌کند و فریاد حسرت دم می‌دهد: «ای شقایق‌های آتش‌گرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني ذيل امام روح الله نفي همه‌ي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود، هم يك بسيجي جهادگر بود. ولی باز صدها توصیف دیگر نیز می‌شود از او گفت اما در عین حال هیچ‌یک از این‌ها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...«در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود»اما ما مثلاً دوست‌داران سید مرتضی در فضای ایدئولوژی‌های منفعت‌طلبانه‌ی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقص خود برده‌ایم. در پایان. امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظ‌پراکنی‌هایم پنهان کرده باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید شهید آوینی از یک طرف با جان خود زهرِ کشنده‌ی ظلمات دوران یعنی نیهیلیسم را تجربه کرده بود و از آن طرف، با عبور از سیطره‌ی روح متافیزیک و مفهوم‌گرایی، گشودگی تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمد را احساس نمود. یعنی اشراقی که بر قلب حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرد را در سیره و سخن آن مرد الهی یافت و در قلم خود آن را منعکس و متذکر کرد. اگر عده‌ای با او درگیر شدند این اقتضای راه توحید است، زیرا این راه بدون دشمن نمی‌تواند باشد وگرنه باید بگوییم هیچ‌گونه تفکرِ استکباری در جهان نیست. و البته این نوع درگیری‌ها مثل درگیری‌های دروغین ساخته‌شده توسط فرهنگ لیبرالیته نمی‌باشد که هر دو طرفِ دعوا ظلمت است. در تقابل دشمنانِ تفکر آوینی با او، تقابل جبهه‌ی نور با جبهه‌ی ظلمت است و قرار گرفتن در جبهه‌ی نور، انسان را تا اوج معراج جلو می‌برد و زندگی در این تاریخ را که تنها زندگی حقیقی است به انسان ارزانی می‌دارد. و این مسلّم بسط مدرنیته نیست، این، گشودگیِ عبور از مدرنیته است و دیدن نور آزادی و آزادگی که در این انقلاب ظهور کرد. موفق باشید

19038
متن پرسش
سلام علیکم: زیارت شهدا هشت سال دفاع مقدس بر شما گوارا باد . استاد سوالات زیر در جمع دوستان مطرح شده است لظف بفرمایید پاسخ آنها را مرقوم بفرمایید 1. آیا فصاحت و بلاغت سوره های مکی بیشتر از سور مدنی است؟ چرا؟ 2. بعضی از بزرگان در مورد شخصیت مرحوم هاشمی بعد از رحلت ایشان جملات عجیب بیان نموده اند با توجه به مواضع مرحوم هاشمی در دوران حیات، آیا این نوع بیانات یک روش و اندیشه در اسلام است؟ البته سرور عزیز التفات دارند ما می خواهیم اندیشه خود را درست کنیم و در آینده این نوع تفکر را بشناسیم. همیشه الطاف خیر دعای شما بما رسیده است. از خدا می خواهم آنچه برکات در ماه رجب وجود دارد از لطف و کرمش شامل شما و ما بگرداند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این امر تخصص ندارم. فدایِ سوره‌های مکی و مدنی با هم بشوم که چقدر زندگی‌سازند 2- بالاخره در عین احترام به آقای هاشمی، نمی‌توان به سیره‌ی ایشان انتقاد نداشت وگرنه سیره‌ی ایشان در مدیریت کشور که فعلاً ما را با این مشکلات روبه‌رو کرده است، نهادینه می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!