بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20516
متن پرسش
سلام استاد: لطفا اگه ممکنه سوال شماره 20494 را پاسخ بدهید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این‌طور جواب داده شده بود: باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر گوشه از نظام اسلامی اگر به قصد خدمت، تلاش کنید خود به خود احوالات روحانیِ خوبی نصیب شما می‌شود و جبرانِ کمبود استاد را می‌کند. از این جهت اگر بتوانید در امر اقتصاد مقاومتی تلاش کنید بهتر است. موفق باشید

20518
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در مساله جبر و اختیار گفته میشه که مثلا ابولهب به اختیار خود کافر می شود و خدا هم می داند که او به اختیار خود کافر خواهد شد. حال سوال اینه که پس چرا خلقش کرد؟ احساس می کنم این همون جبره منتها اسم و کلمات عوض شده. چون باز هم خدا در نهایت میدونه که مثلا من یا ابوجهل در آینده چه چیزی رو انتخاب خواهیم کرد و عاقبتمون چی میشه. حالا من اگر گزینه دیگه ای رو انتخاب کنم که غیر از اون چیزی بود که تو علم خدا بود (یعنی انتخاب اختیاری فعل روبروی این چیزی که من می خواهم انتخاب کنم) در این صورت دیگه خدا علم نداره و نداشته به این مساله و اگر علم داشته باز هم همین اشکال دوباره پیش میاد. ممنون میشم روشن بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم خداوند و این‌که ما در آینده چه می‌کنیم، چه ربطی به این دارد که ما تا چیزی را انتخاب نکنیم شخصیت ما و فعلیتِ ما ظهور نمی‌کند. و نظام الهی بستر امتحان انسان نخواهد بود تا هرکس آن‌چه باید بشود، بشود. موفق باشید  

20515
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: از این جهت که ان شاءالله قرار است فلسفه بخوانیم و نیز جامعه چه از بعضی از علماء و چه از دیگران این شبه مطرح می شود که: می گویند که اصلا چیزی به نام فلسفه اسلامی نداریم. چه جوابی می توان به این داد تا هم خودمان که ان شاءالله می خواهیم فلسفه بخوانیم قانع شویم و هم دیگران. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه نوعی از تفکر است که نظر به جایگاه وجودی موضوعات دارد. حال اگر به موضوعاتی نظر شود که اسلام مدّ نظر بشریت قرار داده آن فلسفه، فلسفه‌ی اسلامی است مثل کاری که از فارابی شروع شد تا ملاصدرا. موفق باشید

20512
متن پرسش
استاد عزیزم سلام علیکم و رحمه الله: نزد اساتید اخلاق که می رویم، برای حل مشکلات اذکاری می دهند یا می فرمایند استغفار باید بکنی. مسئله بنده این است که در زمان سلطه مدرنیته که رسانه ها غوغا می کنند و ذهن آدمی تحرک کمی دارد چگونه اذکار بر یادمان بماند. تا می آییم ذکری بگوییم یک ویدئویی یا آهنگی حواسمان را پرت می کند. بطور کل اساتید اخلاق روی احیای هویت و احیای قدرت روحی و فکری کار نمی کنند. ممنون از لطف تان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن‌شاءاللّه بتوانیم با نور انقلاب اسلامی و راهی که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند، خود را در عالَمی و جهانی غیر از جهان و عالَمِ مدرن معنا کنیم؛ لوازم فرهنگ مدرن را از خود نمی‌دانیم تا تحت تأثیر آن‌ها قرار بگیریم، بلکه آن‌ها را غریبه‌هایی می‌دانیم که در حال رفتن هستند. و البته این به مرور پیش می‌آید. موفق باشید

20505
متن پرسش
سلام: نظر به تاکید حضرت امام بر فقه جواهری و عنصر فقاهت (فقاهت مرسوم) در حوزه های علمیه و همچنین تاکیدِ امروز برخی بزرگان بر تفقّه سنّتی که در حوزه های علمیه مورد توجه است به گونه ای که انتهای مسیر طلبگی و یا بگویم قلّه ی مرسوم در طلبگی رسیدن به مقام اجتهاد در فقه است، می خواهم بدانم آیا این فقه جایگاهی حقیقی در این تاریخ (تاریخ انقلاب) دارد؟ اگر چنین است آن جایگاه را ترسیم نمایید و بفرمایید اثراتِ این فقه در پیشبرد تاریخِ ما کجا قابل رویت است؟ نسبت این فقه با عرفان و فلسفه و تفسیر چه می شود؟ اینکه برخی بزرگان این فقه را بزرگترین عامل برای ارتباط با مردم می دانند حقیقتا به چه معناست و کجا نمود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقهِ مرسوم، انسان را نه‌تنها در موضوع احکام رشد می‌دهد، حتی در سایر موضوعات نیز می‌پروراند تا با دقت بیشتری موضوعاتی مثل عرفان و فلسفه و تفسیر را دنبال کند. به این جهت فقهِ مرسوم در این زمان می‌تواند برای امثال رهبری به جهت روحیه‌ی تمدن‌سازی، نقش تاریخی ایفاء نماید. موفق باشید

20510
متن پرسش
سلام علیکم: کتاب ورود به عالم بقیت اللهی را مطالعه می کنم. استاد اگر فردی در توحید قوی شود ادامه مسیر برای او چیست؟ آیا چنین فردی باید به دنبال استادی باشد تا در ظهور و تجلیات او را جلو ببرد؟ یا صرف معرفت و توحید که با روح و قلب دریافت می کند کافیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به جزوه‌ی «شرح مختصر دستورالعمل سلوکی آیت اللّه بهجت» به آدرسhttp://lobolmizan.ir/leaflet/1361/ که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

20492
متن پرسش
سلام استاد: یه مطلب کوتاه از آقای میلانی می فرستم به نظرم خیلی حرف سنگینیه من درست و غلطش رو نمی فهمم شما نظرتون رو بفرمایید. کاظم رمضانی: ️«فلاسفه کتابهای دینی را تحریف کردند» شیخ حسن میلانی در گفتگو با خبرگزاری کتاب و در نقد فلاسفه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب می‌کنم! مگر امروز، روزِ این حرف‌هاست؟! حقیقتاً اگر کسی مثل حضرت امام در اندیشه‌ی فلاسفه تعمق کرده باشند حرفش آن خواهد بود که فلاسفه مبینِ سخنان انبیاء هستند. حضرت امام «رضوان‏ الله عليه» در شرح حديث دوازدهم در كتاب چهل حديث مى ‏فرمايند: نظر در ذات براى اثبات وجود توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات اسماء الهى است و هيچ كتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب كريم الهى و كتب معتبره‏ ى اخبار مثل «اصول كافى» و «توحيد صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات ننموده. ليكن مصيبت در آن است كه در قرون اخير بعضى جاهلان در لباس اهل علم پيدا شده كه نديده و نسنجيده و از كتاب و سنت عارى و برى بوده، مجردِ جهلِ خود را دليل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، براى رواج بازار خود، نظر در معارف را كه غايتِ مقصد انبياء و اولياء (عليهم السلام) است و سر تا پاى كتاب خدا و اخبار اهل بيت (عليهم السلام) مشحون از آن است را حرام شمرده و هر ناسزايى و تهمتى را از اهل آن دريغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف كرده و اسباب تفرقه‏ ى كلمه و شتات جمعيت مسلمين گرديده و از او اگر سؤال شود كه اين‏ همه تكفير و تفسيق براى چيست؟ متشبث شود بر حديث‏ «لا تَتَفَكَّرُوا فِي ذاتِ الله». اين بيچاره‏ ى جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: يكى آن‏كه گمان كرده حكماء تفكر در ذات مى‏ كنند، با آن‏كه تفكر در ذات را و اكْتِناهِ آن را ممتنع مى ‏دانند و اين خود يكى از مسائل مبرهنه‏ ى آن علم است. و ديگر آن‏كه معنى حديث را ندانسته گمان كرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نبايد اسمى برده شود.[1] موفق باشید


[1] ( 1)- ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى« رضوان ‏الله تعالى ‏عليه»، حديث شماره ‏ى 12، باب تفكر. صص 192- 193

20484
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید سوالی از خدمتتان داشتم. با توجه به تاکیدی که آیت الله قاضی (ره) داشتند برای اینکه شاگردانشون درجه اجتهاد داشته باشند چه رابطه ای بین عرفان و اجتهاد وجود دارد؟ همچنین رابطه ای بین فلسفه و اجتهاد نیز وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً اگر کسی جایگاه احکام را بداند در سلوک خود بهتر می‌تواند از آن‌ها استفاده کند 2- فلسفه موجب می‌شود که وجهِ اخلاقی امور تا آخر حفظ گردد. موفق باشید

20480
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و برکات خدا از طرف من بر شما باد: استاد گرامی و بزرگوار من دوستی دارم که ۳۱ سال دارد و سال هاست در مسیر سیر و سلوک هست اما بدون استاد عبادات شرعی خودش را انجام می دهد خالصانه و شکر خدا هیچ انحرافی ندارد در این مسیر یه چیزی هایی روحا بهش افاضه شده مثلا شب های قدر چند سال مثلا در یکی سوره طارق به عدد فلان یا دعای نور خانم فاطمه زهرا سلام الله به عدد فلان و یا ذکر رکوع و سجده به تعداد چهارده مرتبه در نمازهای واجب ميگه روحا نمی تونم تا ذکر رکوع و سجده را تا چهارده نگفته ام بلند شوم و توانایی ندارم سرم را بلند کنم بخاطر این نماز جماعت ها را با جماعت نمی خونه من گفتم اشتباه هست و حدیث راجع نماز جماعت داریم قرار شد از شما بپرسم و دیگر اینکه از حدود دو سال قبل بعضی وقتها یه موجی می گفت من را می گیره که انگار یکی از دهنش حرف بد می زنه بی اختیار یا یه دفعه بهش گفته که سیگار خواهم کشید این را میگه شاید جنی چیزی بوده باشد به یکی که در سیر و سلوک تقریبا نه کاملا استاد بوده گفتند برو رفته ایشان گفته این کار من نیست از دستم بر نمی اید یعنی شاید پیش قوی تر از من برو به محض اینکه دوستم را دیده بوده گفته بود در گردن یک غسل میت هست دوستم می گفت یادم افتاد درسته چیزی بدین مضمون ایشان در قم بوده اند. الان چه توصیه ای برای دوستم دارید برای این دو مشکلش؟ مشکل من هم این هست که خدای تعالی از سر تفضل علم حصولی عرفان نظری را روزی کرده شاید تمامش را، خودتان می دانید که هیچ هست بدون عرفان عملی، مشکل شوق دارم. والحمدلله رب العالمین. با تشکر فراوان از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- در عبادات باید سلوک خود را مطابق سیره‌ی امامان معصوم جلو برد و اعتناء به آن القائاتی که می‌گوید مثلاً 14 مرتبه باید آن ذکر را گفت؛ نباید کرد 2- به نظر می‌آید با مطالعه‌ی کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در مورد قسمت دوم سؤال، نکات خوبی برایتان روشن می‌شود. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

20467
متن پرسش
با سلام مگر نه اینکه موهبت اختیار از حضرت احدیت است؟ پس هر کار خیری از ما سر زند در واقع از او سر زده است؟ چون فعل خیر با اختیار افاضه شده از جانب او سر زده. پس بهشت هم برای اوست. آیا این نظر درست است؟ یعنی او خود به خودش پاداش (بهشت) می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار عبارت است از انجام فعل و ترک فعل، و هرکدام را شما ترجیح دهید آن، فعلِ شما می‌شود هرچند انسان در مختاربودن مجبور است ولی نه در انجام فعل. بد نیست سری به جزوه‌ی «جبر و اختیار» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

20466
متن پرسش
با سلام و ارادت: اینکه فرمودید سلوک عبادی دارای شدت و ضعف است، این همان خوف و رجا است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شدت و ضعف سلوک به جهت تفاوت تجلیات انوار الهی است و بدین نحو می‌توان گفت هرگاه آن تجلیات، گشوده‌تر باشد و اسماء جمالی در صحنه باشد رجاء غلبه دارد. موفق باشید

20464
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: فکر نمی کنم، بتوان از کنار این سخنان دکتر سروش به سادگی گذشت که می گوید: «مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان و متفکران قوم شده‌اند. ….به تازگی فرمان رهبر جمهوری اسلامی گفته «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند و دشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را از مردم بستانند. مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد». وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش. بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!» استاد عزیز با این که سروش در سخنان خود بی‌انصافی‌های فراوانی کرده است که بنده به خود اجازه نمی‌دهم آن‌ها را بیان کنم و همین اندازه هم که سخنان او را بیان کردم، از خود شرمنده‌ام، ولی وقتی در غیاب تفکر، از گوش سپردن به سخن یکدیگر عاجزیم و به جای تفکر، معارضه می کنیم و با چماق جدل و طبع جاهلانه و ذوق بی هنری، چهره ی زشت خود را با نام عزیز اسلام تزئین می کنیم، باید بدانیم که تکریم اندیشه در پشت پرده، به کارهای ما خواهد خندید. دکتر سروش در رابطه با پیامبر می گوید: این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. این الهام از «نَفس پیامبر» می‌آید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با خدا یکی شده است. این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست و این اتحادی است که محدود به «قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد به اندازه بشریت است، نه به اندازه خدا. ... پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. استاد عزیز! راستی خود شما، تاکنون چقدر به نسبت شعر و وحی پرداخته اید؛ فارغ از نظر هر اندیشمند دیگر؟ دکتر سروش می گوید: شیعیان به هیچ وجه نبایدخود را فرقه ای از فرقه های اسلامی بدانند و گمان کنند در برابر دیگران قرار دارند ما همه پیروان پیامبر هستیم و همه ما محمدی هستیم و اگر هم علوی هستیم بخاطر آنست که امتداد محمد را در علی می بینیم. استاد عزیز! کاش می توانستیم بفهمیم که دیگری هم "می تواند" "درست" بگوید. می گوید: «از ديد من برندگان اين عالم، عارفان بودند آقاى خمينى عرفان را وارد سياست كرد. من آن را نمي پسندم» به چند جمله ی نخست آقای سروش دقت کنید، آیا ما از همین جا، نقدهای اساسی و موثر در سیاست را از دست نداده ایم؟ چقدر مست می شوم وقتی با گوش سپردن به یک سخن، پیش داوری هایم نفی می شوند و دیگر می شوم. در تفکر مساله اصلا پذیرفتن و نپذیرفتن یک سخن نیست، مساله، گوش سپردن و نفی خود است که من فکر می کنم در مواجه با آقای سروش، این حتی از جانب آقای داوری هم اتفاق نیافتاد؛ حتی در دوره ی متاخر فکری ایشان. باید به شیوه مواجهه ی اندیشمندانمان با یکدیگر بیشتر بیاندیشیم. دکتر عبدالكريم سروش می گوید: «ديانت را چرا بهانه خشونت کرده ايد؟ گفته ايد «اسلام تازيانه هم دارد» ولی آيا فقط تازيانه دارد؟ ... نه صدائی از مدارا در آن هست نه سيمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای.» استاد عزیز! به نظر شما وقتش نرسیده به این سخنان توجه شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

عرض بنده آن است آیا روح انقلاب اسلامی که حضرت امام به صحنه آوردند این است که سروش می‌گوید؟ و یا طبیعی است که ما برای تحقق آن انقلاب با تنگناهای تاریخی و بعضاً با به حجاب‌رفتنِ آن آرمان‌ها روبه‌روییم. ولی آیا آن روحی از انقلاب اسلامی که در متن تاریخِ امروز حاضر است و باید به آن نظر کرد و آن را از خود نمود، در سخنان آقای سروش به چشم می‌خورد؟

آقای سروش چیزهایی را به رهبری انقلاب نسبت می‌دهد که فضای رهنمودهای رهبری درست برعکس آن است. حتی آن وقتی که به مداحانی خاص، مسئولیتِ متذکرشدن و راهنمائیِ جوانان را می‌دهد؛ اشاره به روح و روحیه‌ای دارد که سختْ ضدِ استکباری و معنویت‌گرا است. آیا این مداحان با صفتِ شعبان جعفری نظام شاهنشاهی قابل تطبیق‌اند که آقای سروش چنین تطبیقی را به میان آورده است؟!

می‌بینید که همه‌ی مشکل سروش و امثال سروش، به هر بهانه‌ای شخصِ رهبری انقلاب است که همچون حکیمی بصیر با رهنمودهای الهی خود می‌خواهد به روش خاصی که مخصوص فرهنگ و تاریخ این ملت است، این ملت را از تنگناهای تاریخی 200 ساله‌ی غرب‌زدگی خود عبور دهد.

ذاکران مخلص اهل‌البیت «علیهم‌السلام» که دکتر سروش مطرح می‌کند، کیانند که اگر امثال دکتر میثم مطیعی و یا جناب منصور ارضی این سالکِ وارسته‌ی درس‌آموخته از مکتبِ عارفان، مداحان حکومتی‌اند و خود فروختگان دستگاه؟!!

قضیه‌ای که ایشان در مورد پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گویند که سبکِ فهم آن حضرت شاعرانه است و نه فیلسوفانه؛ در این حدّ نیست آن‌جایی که به صراحت ادعا می‌کند «پیامبر، گمان می‌برد که پیامبر است». در کلمات زیبا، پیچاندنِ سخن، اصلِ سخن را تغییر نمی‌دهد، عمده آن است که متوجه باشیم در دل این جملات زیبا ایشان به کجا اشاره می‌کند؟ به پیامبری که رسول خدا است؟ و یا به عارفی که به قول ایشان با خدا متحد شده است؟! در حالت دوم پای شریعت بر هوا است و هیچ تمدنی از طریق دین اسلام به صحنه نخواهد آمد.

کجای تشیع اصیل و کدام یک از علمای دین، علی «علیه‌السلام» را به جای حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نشانده‌اند؟!! جز آن است که همه‌ی علمای شیعه سعی بر تقریب مذاهب دارند؟ علی «علیه‌السلام» در نگاه سروش، یک انسان بزرگ است و نه یک امام که باید جامعه‌ای بیرون از فرهنگ جاهلیتِ دیروز و مدرنیته‌ی امروز بسازد. بحث در اخلاق فردی نیست، بحث در ایجاد جامعه‌ای است که بتواند از سیطره‌ی مستکبران آزاد باشد.

دکتر سروش می‌گوید چرا امام، عرفان را وارد سیاست کرد؟ این یعنی یک تمدن‌سازی منهای عرفان. آیا امام، عرفانی را وارد سیاست کرد که پای مرید و مرادی در میان باشد؟! و یا با حفظ حریم آزادی انسان‌ها در انتخاب سرنوشت خود، روحِ عرفانیِ فهمِ انسان متعالی را در چنین تمدنی متذکر شد.

امثال دکتر داوری در نسبت با سروش متوجه‌ی جایگاه و اشارات آن سخنان می‌شوند و نه توجه به صِرفِ معنای جملات آقای سروش.

آیا با سخنان زیبای آقای سروش، انقلاب اسلامی بازخوانی می‌شود و یا به‌کلی در زیر پا قرار می‌گیرد و ما دالایی‌لامایی می‌شویم که به بهانه‌ی دوری از خشونت، گروگان آمریکایی هستیم که بتواند از این طریق با رقیب خود یعنی کشور چین مقابله کند؟! و البته این بدان معنا نیست که بنده انتقادهای اساسی نسبت به روند امور نداشته باشم و یا معتقد باشم ما در شرایطی هستیم که انتقادهای دلسوزانه را می‌پذیریم؛ بحث بر سر آن است که مواظب باشیم جایگاه سخنان امثال آقای سروش را که اتفاقاً بنا دارد عوامل قِوامِ تحقق تمدن اسلامی را نشانه رود، نادیده نگیریم! و این است حرف اساسی بنده، وگرنه بین نقد که از نانِ شب برای ما واجب‌تر است، با تخریبی نرم و ظاهرپسند تفاوت نمی‌گذاریم. موفق باشید 

20461
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: از رابعه نقل شده شبی پیامبر را در خواب دیدم گفت رابعه مرا دوست داری؟ گفتم ای رسول خدا چه کسی است که شما را دوست ندارد ولی آنقدر محبت حق مرا فراگرفته که جایی برای دوستی غیر نمانده. آقا آیا این مطلب می تواند درست باشد؟ چون محبت پیامبر (ص) محبت غیر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. اگر رابعه، رابعه‌ی عارفی است که ما می‌شناسیم خوب می‌داند که تنها در مظهریت اولیاء معصوم می‌توان به خدا نظر کرد و محبت خود را شعله‌ور نمود به همان معنا که در حدیث قدسی داریم: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً، فَاحْبَبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لَاُعْرَف»؛[1] من گنجى پنهان بودم، دوست داشتم تا شناخته شوم، پس خلق را خلق كردم كه شناخته شوم. یعنی خداوند با مظاهرش برای ما ظهور می‌کند و عالی‌ترین مظهر او، انسان‌های معصوم‌اند و از طریق آن‌ها راهِ محبت واقعی به خداوند گشوده می‌شود. موفق باشید  


[1] - مصباح‏الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108.

20455
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما راجع به این صحبت چیست؟ آیا منازل خواجه زیر سوال رفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر می‌شود چنین کتابی که فوق تاریخ بشریت است، زیر سؤال رود یا کهنه شود؟!! این حرف‌ها، حرف‌های کسانی است که هیچ بهره‌ای از «منازل السائرین» پیرِ هرات حضرت خواجه عبداللّه انصاری نبرده‌اند. موفق باشید

20452
متن پرسش
خواهشمندم به این سئوال من پاسخ دهید اگر چه شاید تکراری و پیش پا افتاده باشد و در شان سئوال کننده ؛ می خواهم جواب این سئوال را از شما مستقیما بگیرم و به یادگار داشته باشم چرا که برای سئوال کننده ارزشمنداست. من اخیرا با آثار شما آشنا شده ام و علاقه مند. سئوال من این است: اگر از شما بپرسند چه جوابی می دهید؟ در زندگی باید دنبال چه باشیم؟ و از کجا شروع کنیم؟ از این که لطف می کنید و جواب می دهید ممنون هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون» می‌خواهد بگوید هدف جنّ و انس در خلقت‌شان بندگی خدا است. یعنی انسان در بندگیِ خدا معنی حقیقی‌اش را پیدا می‌کند و در همین رابطه برای تحقق بندگی، شریعت فرستاده است تا ما با رعایت شریعت الهی بدانیم از کجا شروع بکنیم و به زندگی خود معنا دهیم. پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «چه نیازی به نبی؟» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید

20448
متن پرسش
1. اسم الله جزو اسماء وصف است؟ 2. کشف ذوقی ظهور چه اسمی است؟ 3. برای داشتن این کشف تا کجا باید بالا رفت؟ 4. شنیدن تسبیح ملائکه مربوط به کدام عالم و چه مرتبه ای از کشف است؟ همینطور تسبیح موجودات 5. اینکه معرفت به ذات نه در توان عقل است و نه در توان قلب بالاخره ما در این حد که ذاتی هست که جامع صفات است و نامحدود که شناخت داریم. مقصود از عدم شناخت چیست؟ شناخت بی واسطه است؟ یعنی بر خلاف اسماء که امکان شناخت بی واسطه اما نسبی را دارند امکان شناخت بی واسطه اینجا نیست. درست است جناب استاد؟ می شود توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اسم اللّه اسمی است که جامع همه‌ی اسماء است. پس در هر صورت، اسم اللّه نیز اسم است 2- «کشف ذوقی» همان کشف است که در مسیر سلوک، به نور اسم ظاهر برای سالک پیش می‌آید 3- این ربطی به ما ندارد، خدا باید ما را جلو ببرد 4- در هر مرحله از «کشف» این پیش می‌آید که وحدت بر کثرت همچنان غالب می‌شود 5- منظور، معرفت حضوری است. موفق باشید

20438
متن پرسش
سلام: بنده امسال توفیق پیدا کردم بعد از چند سال به اردوی جهادی رفتم مناطق زلزله زده. نمی دونم حسم میگه اگر در دفاع مقدس نبودم اگر ترس از مرگ نمی گذاشت بروم سوریه ولی اردو جهادی هم ظرفیت حضور در تاریخی دیگر را دارد. این را در مدت اندکی که با بچه ها بودم حس کردم. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار ارزشمندی است. فعالیت در اردوهای جهادی، مقدمه‌ی صفای روح و اقدام به کارهای بزرگ می‌شود. موفق باشید

20437
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: چندی پیش داشتم کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها را مطالعه می کردم، جمله ی از گفتار شما خیلی ذهنم را مشغول کرد، و قلبم را حقیقتا جهت داد، و نورانی کرد! حضرتعالی فرمودید که رسول خدا «ص» با رعایت دستورات الهی، قلب خود را آماده ساختند، تا حضرت حق راه و مسیر اصلاح جامعه و هدایت امت را بر قلب مبارکشان الهام نماید، اما سئوال: 1. بنده به این نتیجه رسیدم که ما هم همچون رسول خدا «ص» باید قلب خود را با تقوا و تزکیه آماده بسازیم، تا ان شاءالله خود حضرت حق راه و مسیر اصلاح جامعه و تحقق تمدن اسلامی را بر قلب ما الهام کند (البته در کتاب سلوک اشاراتی در این مورد داشتید) آیا این برداشت صحیح است؟ 2. استاد بنده متأسفانه در سال های نوجوانی و جوانی نسبت به انجام نوافل سستی داشتم و انجام ندادم، و الان دارم به صورت ذهنی در راه کوچه و خیابان و مواقع بیکاری می خوانم، به نظر شما ارزش دارد یا باید به صورت عینی بخونم؟ و در مجموع قضای نوافل چه دست آورد معنوی برای انسان دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم آن برداشت‌تان خوب است و هم آن کارتان درست است. موفق باشید

20425
متن پرسش
سلام بر شما و آرزوی سعادت و کمال روز افزون و عاقبت بخیری و تمامی رهروان راه حق. بنده حقیر گرفتار صفات روحی بدی هستم که امان را گرفته و مشغولیت زیادی ایجاد کرده از جمله کم ظرفیتی و غضب و... . محیط کار هم طوری است که اگه انحراف یا ضد ارزشی را ببینم کم صبر شده و این وضع اوقات زیادی مشغولم کرده و نمی دانم چه تکلیفی دارم. یقین دارم که آرامشی که باید ندارم. راهنمایی بفرمایید کسی که اوضاعش اینقدر اوراقه باید چه بکنه. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده شرح حدیث «یابن الجندب» کمک می‌کند و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» نیز. موفق باشید

20408
متن پرسش
سلام استاد: یه مشکلی برام پیش اومده من چند وقت پیش با یک شخص متدین آشنا شدم و به کلاس اخلاق ایشان رفتم، و یک مباحثی رو بحث می کردن و وقتی سوال می کردیم که از کجا این مباحث رو می گویید یا جواب نمی دادند و یا جواب سر بالا می دادن (روحانی هم نیستند و حوزه هم نبوده اند ولی مثل اینکه استاد اخلاق داشته اند)، کار به جایی رسید که بعد از پنج ماه ایشان با من خصوصی جلسه ای گذاشتند و گفتند بنده موظفیم که یک برنامه عملی بر اساس توان و ظرفیت شما به شما بدهم در حالی که نه ایشان درست من را می شناسه و نه من ایشان رو، بعد هم گفتن که این برنامه رو از کسی می گیرم، بعد که سوال کردم آن شخص من رو می شناسند یا نه، گفتند که بله از غیب صحبت می کنند، بعد هم به من گفتند که اگر شما به این برنامه عمل کنی، من درست مثل یک پرونده عمل شما رو می بینم و به شما هم خواهم گفت که چه کرده اید بعد هم گفتند که این برنامه شما رو تا جایی که حضرت آیت الله العظمی بهجت هم رفتند می بره. خلاصه گفتند که هر چه برنامه ی خودتان هست فقط تا جایی شما رو جلو می بره و شما باید آن را کنار گذاشته و به این برنامه فعلا اکتفا کنید و حتی اجازه مشورت با دیگران را در این مورد به من ندادند تا اینکه با اصرار ایشان را راضی کردم تا بتوانم مشورت کنم. استاد عزیز با این تفاسیر چه باید کنم. این قابل توجه است که می گویند برنامه خودتان دیگر بیشتر از این به دردتان نمی خورد و این به درد شما می خورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود در این مسیرها، ورودِ خطرناکی است و بیشتر باید احتمال داد که جنّیان و شیاطین در میان هستند که از افکار و احوال شما نیز آگاهند ولی در انتها انسان را ناکام می‌گذارند. خوب است به کتاب «جایگاه جنّ و سیطان و جادوگر» رجوع فرمایید. موفق باشید

20403
متن پرسش
ناظر به سوال 20389 می دانم که مومن باید بین خوف و رجا باشد ولی این روایت که «المومن لایصلحه الخوف» این گمان را می رساند که انسانها به خدا امید بیش از حد و افراطی دارند لذا جنبه خوف باید تقویت شود. می خواهم ببینم خدا برای هدایت انسانها بیشتر آنها را از جهنم ترسانده یا آنها به بهشت بشارت داده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در ابتدای امر مردم از خوف جهنم عبادت می‌کنند و خوب است که همان «خوف» غلبه داشته باشد، ولی در ادامه امیدِ لقاء پیش می‌آید و به اصطلاح، مزه‌ی آن خوف را به عنوان هدیه‌ی خدا می‌چشند که همان امید به رحمت پروردگار است. موفق باشید

20392
متن پرسش
با سلام: در مورد «خود» انسان گفته می شود که از ماهیت مبراست و فقط هستی دارد. آیا وجودی که از ماهیت مبراست و هستی محض است، همان وجود مطلق نیست؟ یعنی «خود» انسان کمال مطلق است؟ پس نقایص وجودی ما از کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» در عین تشکیکی‌بودن از ماهیت مبراست چه وجودِ نازله باشد و چه وجود عالیه. موفق باشید

20389
متن پرسش
درست است که مومن باید حالتی متعادل بین خوف و رجا داشته باشد. ولی قرآن در مقام هدایتگری بیشتر جنبه خوف را تاکید کرده یا جنبه رجا را یا اینکه نسبتشان برابر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید روایات آن است که خوف و رجاء در جان مؤمن مساوی باشد تا نه یأس پیش آید و نه غرور. موفق باشید

20381
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: نمی دانم چرا متن کپی شده ارسال نمی شود برایتان در سوال قبل متن را فرستادم اما برایتان این قسمت کپی شده از کتاب مرحوم صفایی نیامد لطف کنید این متن را تشریح کنید و آیا این نگاه با دستور سلوکی آیت الله بهجت رضوان الله علیه (انجام واجب، ترک محرم) تفاوت دارد یا در یک راستا است و منظور از اخبات چیست!؟ متشکرم از پاسختان و شرمنده بابت سوال قبل که متن نیامد و البته نمی دانم این دفعه میاید یا نه! التماس دعا اخبات و راه وصول‏ براى وصول به اخبات راه‏ هاى مختلفى گفته شده است: يكى مى‏ گويد بايد اطعام كرد. يكى مى ‏گويد بايد محبت كرد. يكى مى‏ گويد نماز شب بخوان و يكى هم مى ‏گويد همه عبادت ‏ها را انجام بده و همه معصيت ‏ها را رها كن، در حالى كه انسان اگر همه عبادت‏ها را انجام دهد و همه معصيت ‏ها را هم ترك كند، تازه مى‏ شود متقى‏. و اگر آنها را خوب هم انجام دهد و كم نگذارد، تازه مى‏ شود محسن‏. اخبات، گامى است جز اين چيزهايى كه تاكنون شنيده‏ ايد. پس براى سلوك چه كنم؟ واجبات را بياورم؟ محرمات را ترك كنم؟ با اين نوع سلوك، در انسان غرور ايجاد مى ‏شود؛ همان غرورى كه شيطان را با شش هزار سال عبادت رجيم كرد؛ چرا كه يك كبر داشت. گاهى به ما غرورى دست مى‏ دهد و مى‏ گوييم: اگر محبت و ولايت اهل بيت (ع) را داشته باشيم، كار تمام است. اين چه اغترارى است؟! به چه استنادى راهى را كه رسول (ص) و على (ع) با سر رفتند، ما مى ‏خواهيم خزيده خزيده حركت كنيم و برسيم؟! اگر اين طور باشد، كه بايد تمام دين تعطيل شود! بعضى ‏ها مى ‏گويند: عبادت به جز خدمت خلق نيست، پس اديسون هم خدمت كرده است. خدمت يعنى چه؟ وقتى آدميت آدمى را مسدود كردند، وقتى چشم او را كور كردند، اگر نور افكن هم برايش درست كرده‏ باشند، آيا به او خدمت كرده ‏اند؟! وقتى دلش را كور كردند، اگر برايش چراغ آماده كنند، خدمت است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نحوه‌ی رجوع به حق است، مخبتین با رویکردِ شیفتگی به حضرت حق اعمال‌شان را انجام می‌دهند و در این راستا، تنها به عبودیت نظر دارند و ذُلّ عبودی در میان است و نه نظر به اعمال و عبادات. موفق باشید

20377
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام و سپاس از پاسخ ۲۰۳۵۳ در مورد سوال سوم منظور حقیر از سیر ادبیات عرفانی خود کتب شعر بودند یعنی چه کتابهایی علاوه بر مثنوی خوانده شوند و با چه ترتیبی؟ نظرحقیر: مثنوی، فیه مافیه، حافظ، منطق الطیر. ببخشید نتوانستم مقصودم در سوال قبل را خوب برسانم. سپاس بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت کتاب‌های مذکور در دل عرفان نظری به روش محی‌الدین به صورت فرعی مدّ نظر قرار گیرد مگر آن‌که کسی بتواند دستگاه منظمی از امثال مثنوی یا حافظ بیرون بیاورد که هنوز چنین کاری نشده است. در حالی‌که مثنوی چنین ظرفیتی را دارد که عرفانی کامل در اختیار مخاطب بگذارد و این نیاز به استادی خاص دارد، نه این نوع مثنوی‌خوانی‌های عادی. ای کاش روزی و روزگاری پیش آید که با کتاب شریف مثنوی بتوان به طور جدّی برخورد کرد. حداقل به همان جدّیتی که با فصوص‌الحکم محی الدین برخورد می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی