بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18942
متن پرسش

به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: بعضی از عرفاء وقت گفتن ذکر یونسیه در سجده را بعد از نماز عشاء عنوان می کنند. می خواستم بدانم این وقت فلسفه خاصی دارد یا اگر کسی بعد از نماز صبح بگوید هم از اثرات آن بهره مند می شود؟ اجرکم عند الله و جزاکم الله خیرا. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت یونس«علیه‌السلام» با تمام وجود یک‌مرتبه در محضر حق اظهار داشتند: «سبحانک انّی کنت من الظالمین» و حضرت حق خبر دادند که: «و نجّیناه من الغم» ما او را از آن غم رهانیدیم؛ عمده چنین رجوعی است که حضرت یونس داشتند. در جزوه‌ی «اعتکاف» که بر روی سایت هست، عرایضی در رابطه با ذکر مذکور شده است. موفق باشید

18941
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام محضر استاد عزیزمان حفظه الله: استاد جان وقتی تاکید و تکیه اساتید بزرگ عرفان مبنی بر ضرورت استاد در سیر و سلوک را می بینیم بسیار غمگین و نا امید می شویم. استاد صمدی آملی می فرمودند یکی از شاگردان علامه حسن زاده خوابیده بود و روپوش و لباس از او کنار رفته بود علامه ساعت 2 بعد از نصف شب به او زنگ می زند که این چه وضع خوابیدن است تا این حد حواسشان به شاگردانشان است که چه ذکری بگویند، چه مقدار غذا بخورند، چگونه بخوابند و قص علی هذا. آیت الله کشمیری از قول آیت الله قاضی رحمه علیهما بارها می فرموده اند استاد نوع اذکار از نظر کمی و کیفی لفظی و قلبی زمانی و مکانی روحی و جسمی دنیوی و اخروی را برای خواص متذکر می شدند و این کار ساده ای نیست و کسی می تواند که هم خود راه رفته باشد و هم حاذق به طالبان باشد. راستی استاد ماها که دسترسی به چنین اساتیدی نداریم از سیر و سلوک و رسیدن به توحید نا امید و محرومیم راستی چه خاکی برسرمان بکنیم؟ و یه سوال دیگر که لطف بفرمائید پاسخ دهید خود شما جناب استاد این مسیر را چگونه طی کردید استاد سلوکی داشتید تحت مراقبه و مواظب کسی بودید؟ در یک کلام مسیر عرفان تا به این پایه عالی و به روز را چگونه طی نمودید؟ جزاکم الله خیرا. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید این تاریخ، تاریخی است که با امام خمینی شروع شده و سالکان آن راه یعنی شهداء (ره) صد ساله را یک‌شبه طی کرده‌اند لذا اگر انسان ذیل شخصیت امام خمینی سلوک کند، جایِ آن نگرانی‌ها که می‌فرمایید در میان نخواهد بود. ملاحظه نکرده‌اید آن اشک نیمه‌شبان را که عارفان بعضاً به‌دست می‌یابند امثال شما به صورتی بس عمیق‌تر با تشییع شهداء به‌دست می‌آورید؟ این تاریخ، تاریخ سلوک ذیل شخصیت امام خمینی است و راه و رسم خود را دارد در آن حدّ که اگر مرحوم قاضی هم در این تاریخ حاضر بودند، راهی را طی می‌کردند که امثال شهید چمران‌ها طی کردند. موفق باشید    

18952
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض سلام و تبریک سال نو و آرزوی موفقیّت روز افزون برای استاد گرانقدر شرمنده که مجدّدا مزاحم میشم. بنده از طلبه های قزوین هستم و چندی قبل از شما سوالی راجع به ارتباطم با یکی از دوستان داشتم که فرمودید از ایشان بخواهید مطالعه کتاب و... را بر عهده خودتان بگذارد و از رابطه مرید و مراد بازی بپرهیزید. بنده بالأخره اون نوع رابطه ام با اون دوست بزرگوارم که واقعا به گردنم حق دارد قطع شد و از شما به خاطر مشورتتان تشکر می کنم. بنده تقریبا 6 - 7 سالی (دو سه سال قبل از ورود به حوزه) است که کما بیش وارد مباحث معرفتی و ارتباط با کتب علما أعلی الله مقامهم شده ام ولی چون غالبا در انتخاب کتاب و فکر مستقلّ نبوده ام متأسفانه نوعی عدم رشد کافی و مدیریت در خود احساس می کنم و شاید بتوان گفت که از فضای خودم خارج می شوم. بحمد الله استعداد ذهنی و فکری خوبی هم خداوند به بنده عنایت کرده است و در مورد دروس رسمی حوزه مشکلی ندارم. با عرض پوزش از اطاله کلام چند سوال داشتم: 1. از این به بعد آیا شما برای بنده ارتباط خصوصی با اساتید و شرکت در جلساتشان را توصیه می کنید یا نه؟ متأسفانه در قزوین وضع جلسات اخلاقی خیلی تعریفی ندارد و بنده به شدت احساس می کنم که باید با یک استاد در ارتباط باشم، مرا موعظه کند و قلبم را بیدار کند. آیا در پی استادی باشم یا نه؟ (مدّتی است که حتّی بر سر انتقالی گرفتن به اصفهان هم فکر می کنم، یا تهران و ارتباط با استاد احمد عابدی أیّدالله اگر بپذیرند). شرمنده من راستش رو میگم اگر چه که میگن «هر راست نشاید گفت» چون معتقدم با کسی که از او مشورت می گیرم رو راست باشم. 2. در کل آیا انسان می تواند خودش به سراغ کتاب های علماء برود و تکلیف خود را بفهمد و سیر کند، اگر چنین است پس اینکه می گویند در این صورت «منِ» انسان برای خودش تعیین تکلیف می کند یعنی چه؟ استاد که اینقدر سفارش شده جایگاهی دارد؟ 3. ذهن بنده خوشبختانه یا متأسفانه یک مقدار قابل توجهی جوال است و اصطلاحا حسّ کنجکاوی قوی دارم، در مورد مسائل فردی و سلوک شخصی نقطه ابهام های زیادی در ذهنم دارم و متأسّفانه همراه با آشفتگی. در مورد ادامه راه مطالعات دینی چه توصیه ای دارید؟ (تمرکز بر سر نقاط ابهام یا....) گاهی با دیدن اختلاف نظرهای علماء به این نتیجه می رسم که شاید تنها راه برون رفت از این آشفتگی و پیدا کردن راه، انس با قرآن و تفسیر است، وقتی می خواهم به سراغ کتاب علما بروم می بینم این عالم در این موضوع کتاب دارد، آن عالم هم دارد و... و با دیدن اختلاف نظرها آشفته تر از قبل به نقطه اول بر می گردم. 3. آیا شما تمرکز بر روی کتاب های یک عالم مثلا آیت الله جوادی آملی حفظه الله یا حضرت امام رضوان الله علیه را برای بنده صحیح می دانید یا نه از همه علما حتّی المقدور استفاده کنم؟ 4. بنده الان اگر اراده ازدواج بکنم پدرم حمایت می کند و إن شاء الله مشکل مالی چندانی نخواهم داشت با توجه به اینکه هم در خود نیاز جنسی و هم نیاز عاطفی احساس آیا اقدام به این امر را شما صلاح می دانید؟ (آیا انسان برای رفع نیازش اقدام به ازدواج بکند مصداق روایت «من أنکح لله أصاب ولایة الله» می تواند باشد). 5. آیا ازدواج مانعی برای سلوک بنده نخواهد بود؟ شاید که نه حتما در صورت مجرّد بودن می توانم بیشتر و عمیق تر بر روی دروس حوزوی کار کنم؟ 6. در مورد دروس رسمی حوزه هم بنده یک مقداری شاید بتوان گفت وسواسی هستم و همواره سعی می کنم مثلا در ادبیات، منطق، اصول و... بگردم و حرفی را که مستدل است بپذیرم و نه هر حرفی را، لذا به کتاب های مختلف مراجعه می کنم و شاید بتوان گفت مطالعه زیادی می کنم که همین کثرت کار علمی غالبا باعث این می شود که در نماز و ... تمرکز ذهن ندارم چه برسد به حضور قلب؟ اینکه برخی از علما می گویند کار علمی طلبه همان ذکر اوست یعنی چه؟ 7. میل زیادی به علم دارم که اگر با خودم باشد دوست دارم هیچ نخوابم و فقط درس بخوانم (البته هر مطلبی نمی خوانم سعی دارم در فضای درسی و معرفتی باشد)، آیا در پی این میل رفتن و مطالعه کردن غلط است؟ بنده می ترسم از آن کسانی باشم که روز قیامت جزو اولین گروهی هستند که وارد جهنم می شوند و به ایشان می گویند شما برای خدا درس نخواندید بلکه برای این بود که نگویند نمی دانید؟ اگر لطف کنید و سوال را بر روی سایت نگذارید ممنون می شوم. با عرض پوزش مجدّد، خیلی عذر می خواهم، خیلی طولانی شد ببخشید. جزاکم الله خیراً. و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره باید اگر می‌توانید با صوت هم که شده درس اخلاق و تذکری داشته باشید 2- اساتید محترم به این امید این کتاب‌ها را نوشته‌اند که با ما سخن بگویند 3- مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را پیشنهاد می‌کنم. مطالعه‌ی آثار علمایی که سیره‌ی حضرت امام و علامه طباطبایی را دنبال می‌کنند برای طلبه لازم است 4 و 5- اگر به درس‌هایتان لطمه نمی‌زند، اشکال ندارد 6- باید مزه‌ی عبادات و اُنس با خدا را به قلب چشاند 7- علم‌جویی در مسیر دین، یک نحوه حقیقت‌یابی و تقرب به خدا می‌تواند باشد. موفق باشید

18940
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض معذرت از محضر استاد به علت گرفتن وقت ایشان. بنده سه ساله در حوزه درس می خوانم هنوز نمی دانم این ادبیات عرب به چه درد من و مردم می خورد. مردم مگر از ما ادبیات می خواهند؟ هم تفسیرها نوشته شده و ترجمه هم کتب دیگر که به فارسی هستند و ما هم که هیچ وقت نمی توانیم در علم به پای علامه طباطبایی و امثال ایشان برسیم پس برای چه اینقدر برای ادبیات وقت می گذاریم ولی موقع پاسخ دادن به شبهات بعضی افراد هیچ جوابی نداریم بدهیم؟ سوال دیگر که ذهن من را مشغول کرده این است که چرا خیلی از افراد غیر طلبه در معنویت بیشتر از طلبه ها رشد می کنند اگر رشد در معنویت در خارج حوزه اینقدر خوب است و حتی دروس حوزه را بیرون هم می شود خواند پس طلبگی واقعا به چه درد می خورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یادگیری ادبیات عرب برای فهم منابع دینی نه تنها لازم، بلکه ضروری است در آن حد که ابدا ترجمه‌‌ها روح اصلی آن متون را نمی‌توانند ارائه دهند و اگر کسی بخواهد کارشناس تفکّر دینی شود حتما باید زبان عربی را که آموزه‌های دین از آن طریق به ما رسیده‌‌است فراگیرد. می‌ماند که اگر انسان درست ادبیات عرب را استفاده کند، بعدا به بهترین نحو و با رجوع به متون اصلی یعنی قرآن و روایات جواب شبهات را می‌دهد و آن‌گاه که حقیقتا بخواهد به معنویت اصیلی وارد شود، کارشناسانه تر وارد می‌شود و این، به این معنی نیست که هر کس حوزه بیاید و یا عربی بخواند انسان متدینی خواهد شد بلکه بر عکس اگر کسی بخواهد مراتب سلوک را طی کند، با در دست داشتن متون اصلی و به خصوص با علم به فقه و فقاهت بهتر، محکم‌تر و مطمئن تر طی خواهد کرد. موفق باشید

18937
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید استاد یک سوال برام پیش اومده. اینکه مرتاض ها و اهل عرفان های غیر اسلامی که عرفان های کاذب هسند و مدیتیشن و امثال اینا دارند؛ آیا اینها می توانند همانند عرفای مسلمان مراتب وجود را با مدیتیشن و ریاضت و تمرکز و... طی کنند و مثلا به درجات توحیدی و شهودات توحیدی برسند؟ اگر نه پس نهایت صعود و بالا رفتن اینها تا چه حد است؟ عالم مثال یا عقل؟ آخه استاد یه جایی میخوندم که بعضی از این افراد تجربیات عرفانی خودشونو گفته بودن که در حالت خلسه و تمرکز و... روح از بدنمون جدا شد و میتونستیم در اسمون بریم و... یا اینکه یکیشون گفته بود که یکی از تجربیاتم این بود که روحم را که از بدنم جدا شده بود انقدر شفاف و پاک و زلال و... دیدم و احساس فرح و بهجتی و... داشتم و امثال این حالات که بر اساس مطالب مندرج در رساله لب اللباب علامه طهرانی، گویا حالات این افراد مثل حالات سالکین مسلمان در عالم عقل است که تجرد روحی و... را احساس میکنن. استاد واقعا این افراد به عالم عقل میتونن برسن؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جاهای دیگر بحث شده‌است که توانایی مرتاضان به جهت تقویت نفس ناطقه است و نظر به قوای نفس ناطقه در حالی که روش عرفا عبور از خود و رجوع به حق است؛ به همین جهت مرتاض با همه‌ی تمرکزی که دارد از حوزه‌ی خود و اوهام خود خارج نمی‌شود و رجوعی به حضرت حق و اسماء الهی ندارد و این تفاوت اساسی بین عارف و مرتاض و امثال آنان است. موفق باشید

18936
متن پرسش
سلام علیکم: خانم بنده نسبت به اموال دقت بیش از حد دارد و تا مطمئن نشود مال کسی را نمی خورد. حتی به اموال بنده نیز با دیده شک نگاه می کند (گاهی هم خمس می دهد از باب مال حلال مخوط به حرام که گاها متوجه می شوم و خیلی بهم بر می خورد). در باغ رضوان بچه ها را از گرفتن خیرات منع می کند و اگر نذری بیاورند در منزل همین طور عمل می کند. من بر عکس، اصل را بر پاکی مال دیگران می گذارم مگر خلاف آن ثابت شود یا واقعا مورد مشکوک باشد. اما گاهی فکر می کنم که شاید کار خانمم درست تر باشد. از طرفی نگران تربیت فرزندان در این روش شکاکانه هستم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خانمتان درست نیست زیرا معنای کار ایشان آن است که همه فاسق‌اند و تفسیق مردمی که فسقشان علنی نیست حرام است. موفق باشید

18932
متن پرسش
سلام استاد: به نظر شما چطور باید با لجبازی ها بر خورد کرد؟ چطور با کسانی که خود را علامه می دانند ولی فلسفه و عرفان را قبول ندارند برخورد کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک انسان حکیم هرگز خود را درگیر این جدال‌ها و مراءها نمی‌کند؛ خوب است که در این رابطه به توصیه‌ی امیرالمومنین به فرزندشان نسبت به ترک مراء که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» آمده‌است رجوع فرمایید. موفق باشید

18922
متن پرسش
با سلام: استاد اگر ممکنه در مورد دو جمله از جنید بغدادی که به تصریح بزرگان از کملین بوده و به عبارتی پادشاه طریقت و سلطان حقیقت و از کبار مشایخ در زمان خودش بوده، توضیحی بفرمایید. 1. «نهایت توحید، انکار توحید است.» 2. «نهایت توحید، رجوع به ابتدای آن است.» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. می‌فرماید: نهایت توحید آن است که او را در همه‌ی مظاهر بنگری و وحدت او را در عین کثرت بیابی که این به یک معنا،‌ انکار توحید است. 2. وقتی او را در مظاهر یافتی، جز او را در صحنه نمی‌یابی پس در واقع نهایات رجوع به بدایات است. موفق باشید

18917
متن پرسش
با سلام و تحیت و تبریک خدمت استاد معزز: این که انسان همواره هر عمل صالحه و اخلاق فاضله را هدایت های الهی و عنایات امام معصوم علیه سلام بداند، این انسان به چه درجه از توحید نائل گشته؟ یا اساسا این انسان موحد تلقی می گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نور سلوک است و حتما یکی از مراتب نورانی توحید چنین ادراکی است. موفق باشید

18914
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیز سلام: خدا شما را حفظ کند و بر توفیقاتتان بیفزاید. جناب استاد از یک طرف در بعضی روایات و دستورات دین آمده است که مومن باید دوستدار سختی ها و بلا ها باشد چنانچه جنابعالی در کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» می فرمایید: «روحیه ای در خود ایجاد کن که به سختی ها عادت کند، کسانی که از سختی ها می گریزند آبروی مردانگی را می برند... روحیه انسان باید روحیه سختی پذیری باشد... سختی در راه خدا به خودی خود انسان ساز است...» مخصوصا می فرمائید باید به استقبال از سختی ها رفت و مواردی دیگر. از طرفی در موارد دیگر به ما دستور داده اند از خدا بخواهیم سختی ها به ما نرسد مثلا در دعای عالیه المضامین که در عالی ترین شرایط یعنی بعد از زیارت و توسل معصوم علیه السلام وارد شده می فرماید: «و تصوننی فی هذه الدنیا من العاهات و الآفات و الامراض الشدیده و الاسقام المزمنه و جمیع انواع البلاء والحوادث» چنانچه مشاهده می شود در این فراز از بلاها، آفات، بیماریهای شدید، بیماریهای مزمن و خفیف و به طور کلی از جمیع بلاها و حوادث مصونیت می خواهد و باز می فرماید: «و تغلق ابواب المحن عنی» درهای رنج و سختی را بر من ببند. «و لا تسلبنی ما مننت به علی و لا تسترد شیئا مما احسنت به الی و لا تنزع منی النعم التی انعمت بها علی...» و موارد دیگر. حال جناب استاد چگونه این دو تحلیل می شود؟ یک جا گفته می شود به استقبال سختی ها باید رفت، یک جا می گوید ابواب محن را بر من ببند و آنچه در بالا آمد. در ضمن این درخواست دوری از بلاها و سختی را مطلق آورده و از طرفی این دعا آن قدر معارف بلند و بالا دارد همچون درخواست محبت تام و اطاعت ائمه علیهم السلام، مواسات با اخوان دینی، اشک پیوسته قرب آور، عقل کامل و لب راجح، توبه نصوح و... که نمی توان گفت برای عوام مسلمین آمده است. جزاکم الله خیرا التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» می‌ فرمایند دو نوع سختی داریم؛ یکی سختی‌های تکامل ساز و دیگری سختی‌های تکامل سوز. آن سختی‌هایی که در اثر گناهان و سهل‌انگاری‌های ما پیش می‌آید، سختی‌های تکامل سوزند و از خداوند می‌خواهیم که آن‌ها را از ما دور کند ولی سختی‌های تکامل ساز، بلاهایی هستند که به انسان وسعت و مقاومت می‌دهند و به ما دستور داده‌اند از این سختی‌ها فرار نکنیم. موفق باشید

18910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز حفظه الله: جناب استاد جایگاه و ابعاد علمی استاد حسن رحیم پور ازغدی در حوزه غرب شناسی، اسلام، تاریخ، فلسفه، سیاست و.... چقدر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله ایشان یک سرمایه‌ی بزرگ برای نظام فکری جامعه‌ی ما هستند و از عقل خوب و جامع و انقلابی برخوردارند. موفق باشید

18897
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار مشکل من عصبانیته. اولین بار هفت سالم بود که به شدت عصبانی شدم، مرتبه ی بعدی در دوران راهنمایی و ... امروز صاحب همسر و یک دختر دو ساله هستم و علی رغم توسل به اهل بیت و تلاشهای مکرر از عهده کنترل خشم بر نمی آیم و بعد از به دنیا آمدن دخترم عصبانیت ها تعدادش بیشتر و شدتش زیاد تر شده... همیشه عذاب وجدان دارم در شرایط خارج از عصبانیتم همه تلاشم خوش خلقی و رعایت حقوق کودکانه ی فاطمه و رعایت حق همسرم است اما ناگهان با بهانه هایی برای دقایقی همه چیز را خراب می کنم. امیدی هم به مراجعه به روان پزشکان ندارم. لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهتی می‌توان گفت عبور از غضب، عبور از آخرین سنگر است که انسان برای آزاد شدن از سیطره‌ی شیطان باید طی کند و برای این کار، باید بتوانید برنامه ریزی کنید. کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام با شرح صوتی بنده ان‌شاءالله می‌تواند مفید بیفتد. موفق باشید

18889
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد معزز: اول از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیریم عذرخواهی می کنم ان شاءالله خداوند به وقتتان برکت دهند. استاد کتاب بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را به تازگی خوانده ایم و تازه فهمیده ایم شخصا چقدر نسبت به شناخت این خاندان کوتاهی کرده ایم و چقدر بی بصیرت هستیم، اما چیزی که برایم سوال شده است این است که اگر حب جاه و مقام نبود شاید سقیفه به وجود نمی آمد و با توجه به شناختی که از خود داریم در درون بنده هم همین حب جاه و مقام و.... می باشد، مثلا اگر درسی می خوانیم برای اسم در کردن باشد نه برای یاری کردن امام زمان مان، ترسی در وجودم افتاده که نکند با وجود چنین صفتی یاری گر امان زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نباشیم و خدای نکرده در مقابل ایشان بایستیم. با این حب جاه و مقام چه باید کرد؟ هرچه به خود نهیب هم می زنیم و یا اگر در موقعیتی باشیم سعی می کنیم گمنام باشیم ولی باز این حب در دل هست. و یک سوال دیگر از خدمتتان دارم برای امثال بنده که اینقدر بی بصیرت هستیم چه باید بکنیم تا بصیرتمان بالا رود؟ مثلا استاد چند روز پیش فیلم فروشنده را دیدیم با اینکه از فیلم بدمان آمد ولی اصلا نگاه انتقادی به این فیلم نداشتیم تا اینکه بعد از چند روز با خواندن نقدهایی که به فیلم وارد شده بود شروع کردیم به بررسی سکانسها و اینکه اصلا هدف از ساخت این فیلم چه بود. این بی بصیرتی و اینکه زود همه چیز را می پذیریم آزارمان می دهد. لطفا اگر برایتان مقدور است این حقیر را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر انسان پای در جاده‌ی دینداری بگذارد، نور ایمان به مرور بر قلبش می‌تابد و به همان اندازه به مرور، حبّ جاه از وَهم و خیالش رخت برمی‌بندد. لذا به ما گفته‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد» 2- وقتی آرام‌آرام معارف الهی برای انسان شکل گرفت به همان اندازه بصیرت لازم حاصل می‌شود. موفق باشید

18886
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: این که شخصی دارای یک اندیشه و انگیزه و آرمان بزرگ و دارای یک هدف متعالی و معنوی می گردد، آیا این حالت را می توان متناسب با آن انگیزه و آرمان و هدف «هدایت و تربیت الهی» دانست؟ لطف می کنید بیشتر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است ولی باید مواظب باشد که شیطان رهزن او را مشغول امور روزمرّه نکند. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست، مطالعه شود تا آرام‌آرام راه‌های مناسبی برای انسان گشوده شود. موفق باشید

18885
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. امیدوارم شاد و سلامت باشین و در نگاه رحمت حق، همراه همیشگیتون باشه، استاد بنده از بزرگترین آرزوهام اینه که دائم الحضور و دائم الذکر بشم که حتی اندازه نصف چشم بر هم زدنی از خدا غافل نشم و مدام ذکر قلبی داشته باشم اما نمیشه و این موضوع منو نامید میکنه میگم شاید لایق نیستم، نمیدونم چیکار کنم، این موضوع خیلی ذهنم رو درگیر کرده. دوس دارم توی جمع و توی خلوت همه حواس و تمرکزم پیش خدا باشه اما هی ارتباط قطع و وصل میشه. خواهش می کنم لطف کنین بگین بنده چیکار کنم که به این حال برسم و دوام داشته باشه. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول آیت اللّه بهجت این کار بدون مؤنه نمی‌شود. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید تا آرام‌آرام راه‌های مناسب آن نیت بسیار خوب‌تان برایتان گشوده شود. موفق باشید

18881
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به پاسخ هایی که به سوالات عزیزان داده اید به این که یک تمدن برای شکل گیری باید فراز و نشیب طی کند و با توجه به اینکه ما وضع بدی در جامعه مان داریم آیا شما معتقد هستید که این انقلاب مثل حال معنوی انسان فعلا در حال انقباض است و مردم کشورمان همه بعدا ضربه و نیرنگ فرهنگ مدرنیته را احساس کرده و باز می گردند و خوب می شوند و تلاش علمی، عقلی فرهنگیان برای تأمین بشر آن دوران است؟ آیا معتقدید که اکثر منحرفان رجوع به اندیشه انقلابی خواهند داشت؟ اگر این نیست پس مشخص کنید فراز و نشیب یک تمدن یعنی چه و جایگاه خراب این وضع کنونی چگونه است؟ 2. آیا این چیز خوبی است که کسی بخواهد در مقامات علمی و عرفانی بزرگترین فرد هستی بشود؟ و این را پیوسته از خدا بخواهد آیا خوب است؟ آیا خدا می دهد؟ آیا در این جا منیت انسان مطرح نیست؟ 3. یعنی چه خدا فقط هست موجود را به موجود می دهد و نقص او از خود اوست آیا نعوذبالله موجود را کس دیگری درست می کند و فقط خدا هست می دهد؟ یقینا این جور نیست! پس موضوع چیست اگر وقت ندارید منبع بفرمایید، به دعاهایی که پشت سر شما می کنند امیدوار باشید، شما را دعا کرده ایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مطمئن باشید وقتی جبهه‌ای توحیدی در تاریخ در مقابل جبهه‌ی استکباری به میدان آمد با توجه به این‌که فطرت انسان‌ها توحیدی است، حتماً خود را متمایل به جبهه‌ی توحیدی می‌دانند. فعلاً هنوز در قبضِ عادت غربی خود هستند 2- از خدا بخواهید حقیقت را به شما نشان دهد به همان معنایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در دعای خود عرضه می‌دارند: «اللهم أرنی الأشیاء کما هی» پروردگارا! چیزها را آن‌طور که هستند به من بنامایان 3- در این قسمت سعی کنید بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست را دنبال فرمایید. موفق باشید

18871
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد شما در کتاب چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی در صفحه 30 فرمودید: «اگر خیال و خاطره ای آمد که شما را از "حال" خارج کند...» استاد ممنون میشم اگر در باره کلمه حال توضیح بیشتری بفرمایید. آیا منظور شما درباره عالم معنا درک حضور خدا و ائمه اطهار علیما السلام است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حالِ معنوی آن گشایشی را می‌گویند که انسان در اثر آن احساس معنویت خاصی به او دست می‌دهد. اگر سالک خود را در همین اندازه متوقف کند به مراتب بالاتر که شهود قلبی است نایل نمی‌شود. از این جهت است که گفته‌اند: «هرچه در این راه نشانت دهند / گر نستانی بِهْ از آنت دهند». موفق باشید

18867
متن پرسش
با سلام خدمت مبارک استاد عزیز: ببخشید مجددا مزاحم اوقات مبارک شدم ان شاءالله که عفو بفرمایید. پیرامون سئوالی که دیروز پرسیدم سئوالاتی را محضر منورتان دارم. حضرتعالی در بیان مقامات عرفانی و سلوک الی الله از دو واژه فاعل و قابل استفاده کردید. معنای دقیق این دو واژه چیست؟ ثانیا فرمودید انسان های عارف در رجوع به حضرت حق متفاوت هستند و گویا تمایزها در همین جاست. حال بفرمایید عالی ترین رجوع به حضرت حق چه رجوعی است؟ ثالثا حضرت امام رضوان الله تعالی علیه چه رجوعی به حضرت حق داشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق به عنوان هادی مطلق فاعل هدایت‌اند ولی قابل هدایت، انسان‌ها هستند که در این راستا هر اندازه انسان نسبت به فنای خود و بقای حق بیشتر همت کند، به توحید بیشتری نائل می‌آید و به همین جهت علامه می‌فرمایند در آیه‌ی «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض» تفاوت در توحید انبیاء است. موفق باشید

18856
متن پرسش
«وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ» با سلام خدمت استاد گرامی: قبلا آیه مبارکه را از زبان جنابعالی در یک سخنرانی شنیده بودم ولی توقفی روی آن نداشتم و عبور کرده بودم. چند روز قبل که منزل یکی از آشنایان رفته بودیم دیدن تجملات زندگی آنها احساس بدی در من ایجاد کرد و از وضع مادی خود اندوهگین شدم بنده هرگاه فرصت کنم کمی قرآن می خوانم، روز بعد از آن دیدار که قرآن را باز کردم کمی از صفحه را که خواندم به آیه یاد شده رسیدم حال چند پرسش برایم پیش آمده: 1. تفسیر این قضیه چیست؟ ( برخورد اتفاقی با این آیه بعد از آن حزن و اندوه)؟ 2. منظور از کلمه ازواج در آیه چیست؟ مثلا می شد بجای ازواجا منهم کلمه بعضهم بکار برد. 3. دعا بفرمایید خداوند قلب مرده مرا به حیات طیبه اش زنده نماید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چیز خوبی است که انسان با دیدن مظاهر تجمل متوجه‌ی حجاب‌بودنِ آن‌ها شود و آن غم و اندوه از این جهت قابل تحلیل است 2- شاید ازواج فرموده است تا نحوه‌ی در کنار هم قرارگرفتن‌شان را که جلوه‌ی بیشتری از تجملات خواهد بود، متذکر شود. موفق باشید

18855
متن پرسش
با سلام: به دلایلی که هنوز متوجه نشدم در حال رسیدن به نوعی از آگاهی هستم که تصور می کنم هنوز گنجایش و ظرفیت درک آن را ندارم، چه زمانی می توانم به مطمئن بشوم که ظرفیت درک حقیقت های دیگر را هم دارم. ممنون می شوم اگر این سوال را در عموم منتشر نکنید. ت 111 و 112
متن پاسخ

باسمه تعالی : علیکم السلام: در این موارد به ما گفته‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». حقیقتاً همین‌طور است، هرچه جلوتر بروید به حقانیت این مسیر بیشتر اطمیان می‌یابید. موفق باشید

18835
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بهترین کار برای خانمی که هنوز ازدواج نکرده و سی سال را رد کرده چیست؟ متاسفانه در مسیر کسب معارف اسلامی هم دچار رکود و خستگی می شوم و احساس می کنم به بن بست رسیده ام. به خصوص که ذهنم مدام به سمت علاقه ای کشیده می شود که هنوز منجر به ازدواج نشده و گویا گره های سر راهمان قرار نیست باز شود. نکند به این حرف شما گرفتار شده ام که شیطان سعی کرده به کمک خودم مشکل را حل کند و من فکر می کنم که مسیرم درست است. چگونه رد پای شیطان را تشخیص دهیم؟ همش فکر می کنم که بعد از ازدواج زندگی ام جهت پیدا می کند و به رشد معنوی خواهم رسید. همه چیز را به بعد موکول می کنم که معلوم نیست چه موقع باشد و اصلا این بعدی که منتظرش هستم می آید یا نه. چگونه خود را از این وضع نجات دهم؟ ببخشید که سوالم مشاوره ای است ولی نمی دانم از چه کسی بپرسم، چندین بار از ارسال منصرف شدم ولی آخر هم فرستادم. ان شاءالله به خاطر وقتی که از شما می گیرم بنده را ببخشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی خوبی متذکر شده‌اید که گمان می‌کنید زندگی را باید در بعد از ازدواج‌کردن جستجو نمایید. در حالی‌که اگر دقت کنید هم‌اکنون زندگی در نزد شماست. آری! ازدواج یکی از نیازهای عاطفی ما است ولی ما بدون ازدواج هم، خودمان هستیم. به همین جهت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در جواب آن کس که از حضرت پرسید ازدواج بکنم یا نه؟ حضرت فرمودند: اگر می‌خواهی به سیره‌ی برادرم عیسی«علیه‌السلام» عمل کنی، نیاز نیست ازدواج کنی، و اگر می‌خواهی به سیره‌ی حبیبم محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کنی، ازدواج کن. باید طوری خود را معنا کنید که هم‌اکنون در حال زندگی باشید، اگر هم مورد مناسبی پیش آمد، نوع دیگری زندگی خواهید کرد، به همین جهت زندگی بدون همسر هم خصوصیات خاص خود را دارد و انسان نسبت‌ها و رابطه‌های خاصی را با دوستان و آشنایان در این حالت شکل می‌دهد، نه آن‌که در انزوا به‌سر برد. موفق باشید  

18834
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به فرمایش استاد گرامی که در نماز باید نظر به امام علیه السلام داشت در صورت امکان توضیحی در این مورد یا مرجعی که به آن رجوع کرده و مطلب ان شاءالله به خوبی واضح و درک شود ارائه بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» و شرح 17 جلسه‌ای آن شده است. خوب است جهت چنین سلوکی به آن‌ کتاب همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید. ‌کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

18822
متن پرسش
سلام: این قضیه مدتی من را به خود مشغول کرده: آیا صورتهایی که در ذهن خود می یابم، در خارج هم وجود دارند و آیا وجود خارجی آنها مانند وجود ذهنی آنهاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع مفصل فلسفی است. آن‌چه در نهایت باید مدّ نظر قرار گیرد همان درک بدیهی ما است که به کمک نفس ناطقه به عنوان یک پدیده‌ی مجرد با خارج از ذهن مرتبط می‌شویم. موفق باشید

18817
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در جواب سوالی به پرسش ۱۸۷۹۵ ارجاع فرموده بودید. در پرسشها این شماره روی سایت پیدا نکردم. شماره های قبل و بعد هستند. در پناه حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این سؤال قبلاً به جهت قسمت دوم سؤال که در این‌جا حذف کردیم به صورت شخصی به ایمیل‌تان ارسال شد. موفق باشید این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عین ثابته را باید در مباحث عرفانی دنبال بفرمایید و چون سؤال‌کنندگان محترم بر آن مبنا سؤال می‌کردند و بحث را می‌شناختند، در همان حدّ جواب داده می‌شد ولی با این جواب‌ها، اصلِ مطلب به‌دست نمی‌آید. موفق باشید

18816
متن پرسش
با عرض سلام و تحیت: ابتدا جا دارد پیش از سوال با اجازه یک انتقاد بکنم، هرچند جوینده یابنده است، اما بنده چندین سال است که در مجموعه زیادی از پرسش ها غرق و گمراه بودم (و شاید هنوز هم باشم) و خداوند متعال با لطف خود مرا از آزمایش های دشوارتر معاف کرد. از زمانی که با نوشته های جنابعالی آشنا شده ام با خود می گویم اگر زودتر آشنا می شدم شاید کارهای مفیدی انجام می دادم، البته شاید آن آزمایش ها باعث این آشنایی شد. هر چند بزرگان چندان تمایل به خودنمایی ندارند ولی تصور می کنم، افراد بیشتری باید جنابعالی را بشناسند. به هر حال اگرچه هنوز توفیق دیدار جنابعالی را نداشته ام اما از راه دور روی شما را می بوسم. مسأله ای برای بنده پیش آمده که پیش از این یکبار در صفحه «تماس با ما» پرسیدم و بعدا متوجه شدم که از جای اشتباه استفاده کرده ام. اما سوال: فرض کنید کسی روشی یافته است که می تواند در مدت نسبتا کوتاهی نه تنها در ساختار و طرز نگاه افراد به دنیا و معقولات ثانویه ای که دارند بلکه در اساسی ترین امور ادراکی شان دستکاری کنند. در واقع افراد در کنش هایشان خود تصمیم می گیرند اما واقعیت این است که این کنش به طور ناخودآگاه و توسط دیگری در ذهن آنها ایجاد شده، این مهم نه تنها در افراد (به عنوان فرد فرد) بلکه در جمع ها (به صورت توده ای) نیز قابل استفاده است. با فرض یاد شده: 1. آیا اصولاً چنین کاری به لحاظ اخلاق اسلامی صحیح است؟ 2. با توجه به محدودیت آگاهی ما حتی با فرض صحیح بودن اهداف، از کجا بدانیم تبعات آتی این دستکاری چیست؟ چه معیاری داشته باشیم (با فرض تأیید مورد اول) که از صحت اتفاقات آتی مطمئن باشیم؟ 3. اگر شک داشته باشیم که این روش ممکن است به هر دلیلی به دست افراد نااهل بیافتد و ممکن است تبعاتی داشته باشد، با فرض تایید دو مورد قبل، چطور از این اتفاق جلوگیری کنم؟ عذر خواهی می کنم بابت طولانی شدن و پیچیدگی: خلاصه موارد فوق: آیا دستکاری در ذهن و انگاره های انسانی با هر هدفی (حتی صحیح) به لحاظ اخلاق اسلامی صحیح است؟ پیشاپیش از وقتی که بنده اختصاص دادید نهایت تشکر به عمل می آید. امیدوارم از نزدیک زیارتتان کنم. دمقس فادوسبان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده هم بدون آن‌که بسیاری از رفقا را دیده باشم، محبت قلبی خود را تقدیم‌شان می‌کنم تا در جهت قلبی آن‌ها که به سوی حق است؛ قلبِ این حقیر نیز روانه‌ی آن دیار شود 2- به همان معنایی که داریم: «می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها / از رهِ پنهان، صلاح و کینه‌ها» انسان‌ها تحت تأثیر همدیگر قرار می‌گیرند و اگر کسی در امر تحتِ تأثیرقراردادنِ ذهن بقیه تلاش کند به نتایجی می‌رسد، ولی اولاً: خودش را از سلوکِ حقیقی که سیر به سوی ملکوت است، محروم می‌نماید. ثانیاً: خدمتی به طرف نکرده، زیرا او را به معرفتی نرسانده بلکه خطوراتی را در او ایجاد کرده. ثالثاً: حدّ این کار «ذهن» است و ذهن از ابعادِ مادونِ شخصیت انسانی است و آن‌چه ارزش دارد رشد عقلی است که با دادنِ معارف به افراد و با تزکیه‌ی افراد پیش می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی