بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35678
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد: پیرامون دیدگاه های مشرب شیخیه در مذهب شیعه اثنی عشری نظر جنابعالی را خواستارم. مطالبی خواندم که ایشان را غالی در امر جایگاه ائمه معرفی می کردند اما با مراجعه به آرای خود ایشان در یافتم که مراد ایشان تکیه بر همان مراتب نوری اهل بیت است که مغفول واقع شده. یا اینکه نظراتشان پیرامون معاد و معراج را پیگیری کردم بسیار جالب بود اینکه جسم مربوط به این دنیا مداخله ای در قیامت ندارد و یا اینکه پیامبر با همین جسم عنصری به معراج نرفته اند و... اگر در این رابطه نظراتی دارید بفرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جایی که بنده در جریان هستم از جهت تفکر اولیه، تحت تأثیر حکمت صدرایی هستند. بحث در تبعات حضور آنها می‌باشد که به نحوی گرفتار نوعی فرقه‌گرایی و جداشدن از مسیر فقاهت علما شدند و کارشان حتی به جایی رسید که از دل این تفکر، بهاء الله سر در آورد در حدی که ابتدا علماء دین، برخورد منفی با این جریان نداشتند ولی بالاخره به راحتی جریان شیخیه زمینه نفوذ کسانی را فراهم کرد که از دوستان جهان اسلام نبودند. موفق باشید

35655
متن پرسش

ضمن عرض سلام و احترام: استاد در فص سلیمانی محی الدین بن عربی می‌فرماید: از آنجا که عالم خواب است ما باید امورات دنیا را مثل خواب تعبیر کنیم و مثال از پیامبر (ص) آوردند که حضرت حتی زمانی که شیر میل می‌کردند تعبیر به علم می‌فرمودند. حال می‌خواستم بپرسم استاد عزیزم مثلا من وقتی از درخت، انگور می چینم واقعا این عمل تعبیری دارد؟ وقتی با دوستی به تفریح می‌روم، وقتی با گناهکاران هم جهت می‌شوم وقتی شیر می خورم و ... اگر این چنین است که حتما هست از کتاب تعبیر خواب می‌توانم کمک بگیرم؟ استاد جواب را می‌دانم ولی از شما شنیدن به من قوت قلب می‌دهد و پذیرشش را آسان می‌کند. ان شاالله زیر سایه امام زمان (عج) باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید آری! هر حرکتی که در این دنیا به هر صورتی که انجام شود مانند آنچه در خواب برای انسان پیش می‌آید و تعبیر دارد، حرکات دنیایی ما نیز تعبیر دارد. ولی کتاب‌های موجود تعبیر خواب نسبت به این موضوع، بسیار ناتوانند. ابن عربی در فصّ «یوسفی» تفاوت تعبیر خواب حضرت یوسف را با تعبیر خواب یوسف محمدی به میان می‌آورند که خوب است به آن موضوع فکر کرد. موفق باشید

35618
متن پرسش

سلام: ببخشید چرا صوت استاد در خصوص درس فصوص الحکم را درسایت نمی‌گذارند؟ چون در ایتا و روبیکا حذف میشه ثانیا در فهم مطالب کمک می‌کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «فصوص‌الحکم» نیاز به مقدماتی دارد تا منظور ابن عربی معلوم شود و از این جهت بهتر است هرکس بدون طی آن مقدمات، ورود نکند وگرنه متوجه مقصد و مقصود جناب ابن عربی نمی‌شود و به زحمت می‌افتد. موفق باشید

35616
متن پرسش

به نام خدا سلام و ادب: بنده متوجه هستم انسان ها مختار هستند و راه هدایت و ضلالت در مقابل آن ها مشخص است که یا شکرگذارند و یا کافر، یا راه هدایت را انتخاب می کنند یا راه ضلالت را، اما سوال بنده این است چرا یک فرد راه هدایت را انتخاب می کند و یکی راه ضلالت را؟ مگر نه اینکه معیار برتری افراد همین انتخاب هاست، پس باید علت این انتخاب ها درباره همه ی انسان ها در نسبت یکسانی باشد تا عدالت جاری شود، یعنی اگر بر فرض همه ی انسان ها شرایط کاملا یکسان در مقابل گناه از هر لحاظ را تجربه کنند، نسبت همه آن ها به گناه یکسان خواهد بود، همه به یک اندازه وسوسه خواهند شد و همه به یک اندازه به آن محبت یا تنفر خواهند داشت، در این صورت اگر انتخاب ها متفاوت باشد، معیار عادلی برای برتری خواهد بود، چون انتخاب آن‌ها به عوامل بیرونی مربوط نبوده و عوامل بیرونی همگی یکسان بوده اند بلکه به عاملی درون خود انسان باز می گردد، حال باید بپرسیم این علت اصلی تفاوت انتخاب ها چیست؟ اگر در قیامت در مقابل فرد گنهکار فردی را بیاورند که در شرایط او بوده و گناه نکرده، این سوال هست که چرا اولی گناه کرده و دومی گناه نکرده؟ علت گناهِ گروه گنهکار چیست؟ آیا محبت به گناه است؟ آیا ضعف در مقابل وسوسه ی گناه است؟ آیا سوء اراده است؟ و.... حال، علت همه این ها چیست؟ آیا خانواده است؟ آیا محیط است؟ آیا وراثت است ؟ آیا فضل و عدم فضل خداست؟ و یا امر دیگر است؟ آن علت اصلی چیست؟ این امر که علت گناه یا عدم گناه است، آیا اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر غیراختیاری است که قطعا ملاک امتیاز بخشی به انسان ها نخواهد بود و اگر اختیاری است، دقیقا آن چیست؟ آیا از جانب خداست؟ که اگر از جانب خداست پس بازهم اختیاری نیست و اگر کاملا اختیاری و غیر موهبتی است، مگر بنده از خود چیزی دارد که نسبت متفاوتی با خدا را ایجاد کند و علت انتخاب او شود...؟ و اگر با توجه به عدالت الهی آن علت اصلی، برخاسته از خود انسان و جدای از خدا و عوامل بیرونی دیگر باشد، واقعا آن علت چیست؟ آن علتی که بنده می تواند بدون کمک خداوند ایجاد کند و همان، ملاک برتری یا عدم برتری او شود چیست؟ آن علت چیست که مرا گنهکار یا زاهد می کند؟ آن علت چیست که منِ انسان با آگاهی بیشتر نسبت به آن دقت کرده و مراقب باشم مرا به ورطه ی نابودی نکشاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ذاتاً مختار است و این حالت را هرکس در خود احساس می‌کند و علت انتخاب‌های متفاوت انسان‌ها به جهت نسبتی است که هر کس با خودش برقرار کرده و تعریفی که از خودش متصور است و پیامبران خدا آمدند تا او را که موجود مختاری است، متذکر شوند در انتخاب‌های خود متوجه ابعاد متعالی‌اش باشد و به همین جهت قرآن می‌فرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». موفق باشید

35564
متن پرسش

سلام وقت بخیر: روز دوشنبه آمدم مسجد خدیجه کبری بعد از نماز صبح و در حال پیاده روی فرمودید تفسیر گوش کنم اسم سوره و کسی که تفسیر رو شرح کرده رو دوباره بفرمایید . شرح تفسیر ایت الله طباطبایی رو می‌خوام شروع کنم از کجا شروع کنم و توحیدم رو می‌خوام بیشتر کنم. راهنمایی بفرمایید خداوند خیرتون بده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج آقا عابدینی بحمدلله در شرح تفسیر المیزان زحمات خوبی کشیده‌اند می‌توانید به ایشان رجوع فرمایید. در مورد رشد مبانی توحیدی خوب است که به بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

35560
متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: اگر کسی بخواهد در مباحث توحیدی عملی و نظری کار بکند چه کتابهایی برایش مفید است؟ بنده توحید مفظل و جنود جهل و عقل حضرت امام رو فقط مطالعه کردم. تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه در این مورد کتاب خوبی است. موفق باشید

35548
متن پرسش

سلام استاد: خوب هستید استاد😔 دلگیرم، دارم خفه میشم، به هر دری می‌زنم بسته است. میدونم حکمتی داره، میدونم اینا میگذره، میدونم ما برای جای دیگه ای ساخته شدیم کل نامه ۳۱ نهج البلاغه رو خوندم بهش فکر کردم و می‌کنم ولی یه حس دلتنگی البته (دنیایی و آخرتی) هنوز من رو اذیت میکنه. متوسل میشم به اهل بیت (ع) باز آروم تر میشم ولی باز هست. با خدا خلوت می‌کنم، همیشه با زبون خودمونی میگم خدایا غلط کردم میدونم خطا کردم ولی خدایا بدادم برس. گریه می‌کنم. اون قدر گریه می‌کنم و دلم می‌گیره که خجالت می‌کشم توصیفش کنم. من هیچ کس رو غیر خدا و اهل بیت ندارم ولی نمیدونم چرا اینقد اذیت میشم. لطفا راهنماییم کنید یه بر نامه بهم بدین یه مدتی باهاش جلو برم تا خودم رو جمع و جور کنم خدا روز قیامت دلتون رو آروم کنه استاد🙏🙏🙏 بی صبرانه منتظر جوابتونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این قصه این زمانه است که انسان می‌خواهد از زندگی معمولی به زندگی گسترده‌تری سیر کند. در این رابطه است که باید با تعمق بیشتر به معارف رجوع کرد و این‌جا بود که حضرت امام خمینی علاوه بر طرح تفسیر سوره «حمد» در تلویزیون، حتی در نامه خود به گورباچف، جناب صدرا و ابن عربی را مطرح فرمودند. پیشنهاد بنده آن است که جوانان در این زمانه نباید از معارف صدرایی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» غفلت کنند. موفق باشید

35537
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: من دانشجوی مهندسی هستم، اما بنا به دلایلی علاقه‌مند به فلسفه شدم الان در کنار مهندسی، فلسفه اسلامی مطالعه می کنم اما علاقه داشتم که به فلسفه غرب هم رجوع کنم به نظر جنابعالی آیا چنین رجوعی جایز است؟ چون نگران این هستم که به سمت الحاد کشیده بشم یکی از سوالات رو دنبال می‌کردم، خطاب به طلاب فرموده بودید تا طعم حکمت صدرایی رو نچشید سراغ فلسفه غرب نروید خواستم بدونم به نظرتون دنبال کردن مطالب هایدگر و به خصوص مطالعه کتاب هستی و زمان (با شرح صوتی دکتر صافیان) در کنار مطالعه ی فلسفه اسلامی جایز هست یا اینکه به طور کلی مطالعه فلسفه غرب را تا قبل از چیره شدن بر فلسفه اسلامی جایز نمی دانید؟ با تشکر از استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فلسفه اسلامی بخصوص فلسفه صدرا در موضوع «اصالت وجود» و «معرفت نفس» دنبال شود؛ حتی در مواجهه با تفکر هایدگر، بهتر می‌توان از تفکر هایدگر بهره‌مند شد. موفق باشید

35536
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه‌الله: پرسشم درباره این است که روش سیر و سلوک مرحوم آیت الله بهجت و آیت الله حسن زاده آملی و امام خمینی رحمه‌الله تعالی علیهم چه تفاوت هایی با هم دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان تفاوت خاصی قائل شد مگر این‌که سلوک آیت الله بهجت «رحمت الله‌علیه» بیشتر تأکید بر عرفان عملی دارند و آن دو بزرگوار در عین تأکید بر عرفان عملی، بر عرفان نظری نیز تأکید خاص دارند. ولی در هر حال هر سه، ذیل سیره و عمل اولیای معصوم خود را جلو می‌برند. موفق باشید

35522
متن پرسش

با سلام: شما در حرکت جوهری می فرمایید که: حرکت در مقولات (این، وضع و...)، بخاطر حرکت در جوهر است. من در خواب از یک مکان به مکان دیگری راه رفتم. یعنی حرکت مکانی کردم. مگر در عالم خواب حرکت جوهری وجود دارد که من راه رفتم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب، با تصورِ راه‌رفتن روبرو شده‌اید و نه با حرکتی که در راه‌رفتن هست. موفق باشید

35510
متن پرسش

به نام خدا: چند سال پیش یک نونهال ازم پرسید چرا خدا ما را خلق کرد؟ خب این سئوال من هم بود و پیش از این بشر شاید به ندرت به این شکل سوال مطرح می‌شده چون این سوال از روی دردِ، عرض کردم منم نمیدونم اما خودت برو پیش خدا و از خودش بپرس چون تنها حالتی که میتونه این همه رنج بشر امروز رو تسکین بده اینه که خوده خدا معنی زندگی رو بهش بده. اما امروز در این مورد یک جراتی برای جواب نسبی وجود داره: در احادیث هست بعضی پیامبران این سئوال رو از خدا پرسیدند «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند. ما هیچ وقت زندگی نکردیم و بشر از اعماق متلاشی شد و رنجی رو کشید که خدا در قرآن صداش می کنند جهنم. کما اینکه هر وقت چنین اتفاقی افتاد خدا رسولی فرستادند تا این مشکل حل بشه و آدمیزاد آینه ظهور و حضور خدا بشه تا از زندگی لذت ببره چون هیچ کسی بلد نیست زندگی کنه اِلا فقط خدا. جنگ و انقلاب ما یک جنگ سیاسی به معنای دعوای قدرت چند کشور نیست بلکه غرب دشمن خوده منه که خلق شدم زندگی کنم اما تو خونه خودم و پیش خودم هم نمیتونم چون خدا را از پیش زیستنمان مُرداندند. هیچ سیاست مدار نیستم و امام و رهبری تبلور خواسته اصیل مخلوقات که زندگیست هستند اما زندگی رو هم می‌شناسند که خداست در آنها زندگی می‌کند. آقای طاهرزاده بنده می‌توانم زندگی کنم یا از زندگی خود برای زندگی بگذرم اما غیر از این دو نمی‌توانم باشم چون حق هیچ کس نیست که هیچ جا نباشد و هیچ معنی ندهد هرچند چنین هم که نمی‌توانستم، بودم. پس من از خدا حق دارم دوباره بپرسم خدایا چرا مرا خلق کردی؟ خدایا یک بار برای همیشه جواب این سئوال را حد اقل به صورت اجمالی بده تا من بتونم با خودی نسبی، نسبی زندگی کنم وگرنه چه کنم تو بفرما تویی که من جز زندگی از تو درخواستی ندارم؛ فقط زندگی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث فلسفی بحث امکان ذاتیِ موجودات را داریم که بحث بسیار مهمی است و خداوند به اعتبار امکان ذاتیِ هر موجودی، وجودِ مخصوص آن مخلوق را به آن مخلوق می‌دهد از آن جهت که صفت ذاتی خداوند «جواد» بودن است و بخشش به هر مخلوقی که امکان بودن دارد، ذاتیِ اوست. پس در واقع جواب خداوند به آن مخلوق آن است که چون تو طالب «وجود» بوده‌ای خداوند تو را خلق کرده است به همان معنایی که در قرآن از قول حضرت موسی و حضرت هارون «علیهماالسلام» داریم که در جواب فرعون که پرسید خدای شما کیست؟ فرمودند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ملاحظه می‌کنید که به هر موجودی خلقتِ خودش را داده‌اند. موفق باشید

35508
متن پرسش

با سلام: در قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشی منها»، (بسیط الحقیقه همه ی کمالات اشیا را دارد و نواقص آنها را ندارد)، آیا منظور این است که این کمالات همان عین وجود است که در اشیا هست یا مطلب چیز دیگری است؟ لازم به ذکر است که این سوال از گوش دادن به صوت شرح سوره حمد امام خمینی ( ره) بخش صرف الوجود برایم بوجود آمده است. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این جمله بحث در جامعیتِ بسیط الحقیقه می‌باشد مثل جامعیت نور بی رنگ در مقایسه با طیف نوری که حالت مجموعیت دارد. حال با توجه به بسیط الحقیقه، وجود در هر مرتبه‌ای که باشد بسیط الحقیقه است و لازم نیست که بسیط الحقیقه تنها در عین الوجود دارای چنین خصوصیاتی باشد هرچند که عین الوجود مصداق کامل آن است. موفق باشید

35507
متن پرسش

سلام علیکم: وقتی گفته می شود حکمت متعالیه، این حکمت موضوعش که محور و کانون همه مباحث است باید متعالی باشد و موضوع حکمت متعالیه که وجود است باید از وجودی که مشاء و اشراق می گوید متفاوت باشد این وجودی است که مساوق وحدت است و با تعالی از مرحله فلسفه عبور کرد و عدل مرتبه عرفان شده است آیا این ادعا درست است؟ دوم مرحوم صدرالمتالهین (ره) با مطرح کردن اصالت وجود مخاطب را از ذهنیات به حقایق خارجی متوجه کرده است حال چطور می توان در مقام انتقال علوم از ذهنیات خلاص شد و با حقایق خارجی علوم را فهمید و دوباره در دام ذهنیات نیفتاد و دیگر سراغ ماهیات نرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب صدرا با طرح اصالت وجود از فلسفه عبور نکردند بلکه با چنین نگاهی حتی عرفان با شخصیتی عقلانی به میدان آمد. ۲. وقتی نظر به «وجود» باشد و به تشکیکی‌بودنِ آن، بر هرچه می‌نگری آن را در حیطه وجود می‌یابی. موفق باشید

35504
متن پرسش

با سلام: شما در برهان صدیقین می‌فرمایید که: بجای اینکه بگوییم، درخت هست باید بگوییم که، هست است که درخت شده است. حال با توجه به عبارات بالا آیا می‌توان گفت که: این هست که درخت شد همان عین وجود است؟ البته منظورم این نیست که عین وجود درخت شده چون درخت ماهیت است و حدود وجود. بعبارتی دیگر آیا می‌توان گفت که این عین وجود است که به درخت تجلی کرده است؟ نمی‌دانم منظورم را درست بیان کردم یا نه! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که «وجود» در ذات خود شدت و ضعف دارد و عین وجود مرتبه اشدّ آن است؛ از این جهت هر مرتبه از «وجود» عین وجود نیست ولی در عین حال وجود است. موفق باشید

35479
متن پرسش

با سلام: من یک صوت از استاد سید مهدی امامی جمعه را گوش دادم. ایشان فرمودند که علامه طباطبایی درباره اصل واقعیتی هست، همین واقعیت در اصل بالا را وجود حضرت حق فرض کرده اند. آیا این ادعا صحیح است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجودِ مطلق» در نگاه فلسفی همان کمال مطلق است که به زبانِ دین، خداوند می‌باشد. موفق باشید

35475
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن می‌باشد؛ هرگز نمی‌توان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشده‌اند. در حالی‌که جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کرده‌اند. موفق باشید

35455
متن پرسش

با سلام: من حیات مادی را احساس می‌کنم. اما حیات برزخی، حیات عقلی و از آن مهمتر حیات خدا چگونه اثبات می‌شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رجوع شود به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی ان‌ها که روی سایت هست. موفق باشید

35451
متن پرسش

سلام: اینکه هر چه رویم داغ ممکنی ممکن نیست زدوده شود خود داغی است بر داغ گفته اند برخی گفتند انسان به تعین ثانی و برخی تا تعین اول می رسد اینها که صقع ربوبی است باز با ممکن روبروییم گفته شده است امام راحل فرمودند مقام انسان فوق احدیت و ذیل غیب الغیوب است آیا طبق این قول نیز باز با ممکن روبروییم؟ یکی دیگر از علما گویا قائل بود به ذات نیز می توان رسید به نظرم همین که طلبش در وجود آدمی است بی جواب نخواهد بود و نهایتا خود به فوق ذات می اندیشم ندانم این استعلا جویی کفر است یا ایمان ولی اگر کفر است نیک کفری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تأمّل در کتاب شریف «بدایه الحکمه» و شرح اساتیدی مانند جناب آقای امینی‌نژاد به خوبی انسان متوجه می‌شود که  «امکان» ذاتیِ انسان است و در این فضا، بسیاری از این نوع سؤالات که با نوعی توهّم همراه است، پیش نمی‌آید. موفق باشید

35446
متن پرسش

با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص می‌شود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب‌» به زیبایی مشخص می‌شود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل می‌کردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل می‌شویم و اینجاست که دچار منّیت می‌شویم و از طرفی نمی‌توانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمی‌بینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان می‌باشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بی‌ارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله می‌تواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید  

35443
متن پرسش

سلام استاد: چند روزی است بحث دکتر چاوشی درباره جناب صدرا ذهنم را مشغول کرده بخشی از سخنان ایشون دربارع تفکر صدرا: انسان در حرکت جوهری حکمت متعالیه جمع بین ذات و فعل می شود و در نهایت ذات و فعل یکی می شود و بحث شفاعت به غایت دشوار می شود. وقتی می‌گویید عینیت بین ذات و صفات است این بزرگترین شناخت است و دیگر تعالی نمی ماند. اگر تعالی از معرفت وجود نداشته باشد، سوبژکتیویته ظهور می کند. سوبژکتیویته به معنای خودبنیادی انسان است و خودبنیادی یعنی اینکه همه امور عالم دائر مدار آگاهی انسان می چرخد. ابن عربی بر خلاف صدرا، ذات و فعل را جدا می داند‌. ذات انسان در نگاه ابن عربی حق است و فعل او می تواند خبیث باشد. بین ذات و صفات از منظر صدرا عینیت و از منظر عرفان تباین است. در تفکر صدرا تعالی و غیب وجود ندارد بلکه همه آن شهادت و حضور است و سوبژکتیویته در آن وجود دارد و به همین میزان نیهیلسم و اومانیسم در آن موجود است. اما این سوبژکتیویته هنوز تحقق خود را بصورت کامل در نظام صدرا پیدا نکرده. در صورت نقد یا تایید سخنان ایشان درباره صدرا خواهشمندم ما را آگاه بفرمایید و نظرتان را بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که فهم ایشان از موضوعات با تصورات خودشان همراه است و آن طور که لازم است از اساتید فن استفاده نکرده‌اند. مگر می‌شود در نظر به «وجود»، ذات و صفات جدا باشند. به گفته اهل فن بخصوص با تأکید آیت الله جوادی در درس «اسفار»، آری! مفهوم ذات غیر از صفات است همان طور که مفهوم علم، غیر حیات است ولی در واقعیت، ذات، مصداق همه این مفاهیم می‌باشد. موفق باشید

35441
متن پرسش

با سلام: شما در صوت شرح تفسیر حمد امام خمینی (ره) فرمودید که: ممکن الوجود بالذات ممکن و واجب الوجود بالغیر می‌باشد. واین واجب الوجود است که در این ممکنات تجلی کرده است. حال سوال این است که اگر سخنان بالا درست باشد، می‌توان نتیجه گرفت که انسان هرچه که شدیت در وجود بگیرد، همیشه با ممکناتی روبروست که واجب الوجود درانها تجلی کرده است. بنابراین انسان هیچ گاه به واجب الوجود نخواهد رسید. چون اگر برسد، این بدان معناست که ممکن بالذات واجب بالذات شود و این محال است. آیا نتیجه گیری من درست است؟ لطفاً توضیح مختصری بفرمایید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. اوست که در ذات خود واجب‌الوجودِ بالذات است و ما در نسبت با او احساسِ بودن می‌کنیم، بودنی که عین ربط است. موفق باشید

35427
متن پرسش

سلام: در اختلاف بین بزرگان تکلیف نوآموزان چیست؟ مثلا بزرگی راه صدرا را مثلا مختوم بداند به سوبژیکتیویته و پوچ گرایی و سوزاننده عرفان حضرتعالی به شدت صدرا را قبول دارید و برای فهم عرفان مفید و شاید لازم می دانید. بنده سرآغاز دوراهی هستم یکی می گوید صدرا سر از دره در می آورد دیگر رو به قله می داند. قاعدتا از شما بپرسم توصیه به راه صدرا می کنید ولی یک لحظه خودتان را به جای ما قرار دهید برای ما راه صدرا روشن نیست و نمی دانیم ما را به نیستی می رساند یا هستی و پنجاه پنجاه است بزرگان را نیز نمی دانیم کدام منطبق بر واقع می گویند یا لااقل مرجحی بر انتخاب یکی از آنها نداریم. البته صدرا را برای مثال آوردم و کلا می خواهم بدانم در مسائل اختلافی چه باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، اندیشه خودتان است و نظر به سیره شخصیت‌های قابل قبول‌تان. آیا با ورود در مباحثی مانند آنچه در کتاب «آشتی با خدا» و یا در کتاب «از برهان تا عرفان» برایتان پیش می‌آید؛ احساس می‌کنید به اصالت‌های خود و در جهانی گسترده‌تر حاضر شده‌اید، یا نه؟ اخیراً استاد یزدان‌پناه نکاتی در رابطه با «حکمت متعالیه و جهان امروز» مطرح فرمودند که می‌تواند در این مورد کمک‌کننده باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13933   موفق باشید

35408
متن پرسش

با سلام: پیامبر (ص) وقتی از معراج برگشتند، فرمودند که: هنوزخنکی دست خدا در میان دو کتفم را احساس می‌کنم. این اتفاق اشاره به توحید ذاتی است یا توحید اسمایی؟ سوال دوم اینکه که وحدت وجود در کدام فص، فصوص‌الحکم آمده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم ۲. بحث «وحدت وجود» یک نوع توجه و نظر است که در متون عرفانی از جمله در «فصوص الحکم» جاری است، نه آن‌که موضوعی باشد که با تعلیم پیش بیاید. موفق باشید

35402
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: سعی می‌کنم واضح‌تر بپرسم منظور بنده این بود که به طور کلی هنگام صحبت کردن با دیگران چطور باید بود؟ آیا گفتن کشفیات عرفانی خود به دیگران ایرادی دارد؟ آیا ممکن است باعث حجاب شود برای آنهایی که مرتبه پایین‌تری دارند؟ و از این جهت برای اینکه بیشتر بدانند و چون باورشان تحت تاثیر قرار می‌گیرد نیاز به اجازه شان است یا می‌توان بدون اجازه‌ و خواستشان حقایقی را به آنها گفت و برایشان مسیولیت ایجاد کرد؟ چون وقتی بفهمند دیگر مسیولند که دنبالش بروند آیا حقی از ایشان ضایع کردیم و باید خودش بخواهد تا بداند؟ و زمانی که کسی از ما سوالی می‌پرسد از حقیقت و دین و... آیا فقط باید جواب سوالش را بدهیم یا ایرادی ندارد بیشتر هم به او بگوییم از حقیقت؟ رفتار درست در این مواقع چگونه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماً احوالات عرفانی را باید در نزد خود نگه داشت. آری! می‌توان با مطالعه تفاسیر قرآن، تذکرات قرآن و آیات مربوطه را با افراد در میان گذاشت. ۲. بالاخره ظرفیت سؤال‌کننده را باید در نظر گرفت. موفق باشید

35390
متن پرسش

سلام: مرحوم معارف در کتاب حکمت انسی بخش سوم فصل دوم اصالت وجود یا ماهیت بعد از آنکه ادله اصالت ماهیت و اصالت وجود را رد می کنند در صفحه ۴۰۱ می فرمایند از آنچه گذشت پیدا می آید که ادله قائلان به اصالت وجود یا ماهیت هیچ یک کافی برای اثبات مدعای آنان نیست بدین معنا که تحقق موجودات نه به وجود خاص آنان و نه به ماهیت آنها است بلکه مناط تحقق موجودات به امری است ورای آنها که این امر به اعتقاد حکمای انسی تجلی وجود حق در اعیان -ماهیات- یا به بیان دقیقتر معیت استیثاری حق با اعیان اشیاء است

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌‌آید اینکه مرحوم عباس معارف می‌فرمایند بیشتر نظر به اصالت وجود سینوی دارند که در آنجا بحث وجودات متباین در میان است و جناب صدرا با طرح تشکیکی‌بودن وجود، موضوع را به همان جایی می‌برد که ماورای اصالت وجودی است که تقابل وجود با ماهیت باشد بلکه همان‌طور که مرحوم معارف متوجه بوده این وجود است که به صورت‌های مختلف ظهور می‌کند و از این جهت جناب صدرا می‌فرمایند ما در هر موجودی، ابتدا، وجود را می‌یابیم. موفق باشید

نمایش چاپی