بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15755
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه همیشه تاکید دارید که همه این اعمال ماه ها روی حساب هستند اذکاری مثل استغفار وقتی حواسم به شمارش اینها باشد فکر می کنم دیگر آن حضور معنا را حس نمی کنم در واقع نمی‌توانم فکرم را جمع کنم و ارتباطم را حفظ کنم، بیشتر اوقات از تعدادش عبور می کنم و دوست دارم ادامه بدهم می خواستم بپرسم واقعا تعداد انکارها معنا دارند و مهم اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید به معنای جمعِ کثرت‌ها است در وحدت، و به همین جهت باید رعایت تعداد اذکاری که از طرف معصوم به ما رسیده است را بکنیم. در عین حال توجه خود را به اشارات آن اذکار از دست ندهیم. موفق باشید

15771
متن پرسش
سلام: ببخشید سوالاتم زیاد شد. در سوال قبلی که گفتم شخصی فرمود که ملاصدرا تقریبا رابطه روح و بدن را حل کرده، چرا تقریبا؟ آیا کامل تر از او کسی توانسته این رابطه را تشریح کند؟ کمی تو ضیح فرمایید. حرکت جوهری و از برهان تا عرفان و..را مطالعه کرده ام. اینکه من کتابهای شما را مطالعه کرده ام و تا این مباحث و حقایق را با زندگی روزمره خود انطباق دهم، آیا در مسیر سیر و سلوک کجای راهم؟ هرچند از نظر عبادت، فقط نمازهای واجب را می خوانم. در جزوه ی حرکت جوهری شما خواندم که جوهر ماده عین حرکت است، همانطور که نور عین روشنایی است، ماده هم عین حرکت است، حال در توضیحتان در مورد اینکه، حال که این دنیا همه ماده هستند و یکسان از نظر مرتبه ی وجود چه می شود که ما هر چیز را بصورت شیی با ماهیت جدا می بینیم، رانفهمیدم، لطفا کمی توضیح دهید. آیا صرفا خارج از درون من چیست؟ فقط ماهیت یا فقط وجود؟ آیا فقط این ماهیت های جدا ساخته ی ذهن ماست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی می‌کند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همان‌جا، علت تفاوت پدیده‌های مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشته‌های آن اکتفا نکنید. موفق باشید

15766
متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده یک سوال ازتون داشتم و آن اینکه شما می گویید بنیانگزار انقلاب حضرت آیت الله خمینی عارف کامل و مکمل است. در صورتی که در همایش نور مجرد حدود 3 سال پیش که بزرگداشت علامه طهرانی بود، در آن همایش یکی از سخنرانان که فکر کنم حضرت حجت الاسلام آقای وکیلی بود سخنی را از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نقل کرد، بدین صورت که آقای خامنه ای گفتند من یک روز از آقای خمینی پرسیدم که آیا شما از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کردید؟ گفت ایشون با یک تاسف و حسرت گفتند نه. چون من در آن موقع در خدمت آقای شاه آبادی در عرفان نظری کار می کردیم و الفاظ پر طمطراق عرفان نظری ذهن مرا گرفته بود و یک جلسه به درس مرحوم ملکی تبریزی رفتم ولی اون جلسه به من ننشست و من رو نگرفت و من دیگه نرفتم. با توجه به این سخن اگر ایشون کامل بود دیگه جای تاسف و ناراحتی نداره که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده نکرده اند. مهم این است که انسان به مقصد برسد چه حالا از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کند چه از غیره و ذلک. در پیش مرحوم شاه آبادی هم که حدود 7 سال عرفان نظری خوانده اند. پس چگونه ایشان کامل بودند؟ و استادشان که بوده؟ چطور حرف شما و حرف ایشان را می شود با هم جمع کرد. بعد در ضمن در آخر وصیت نامه آقای خمینی آمده که: (من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجید ها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفا دار می نمایاندند.) در صورتی که ایشان به کمال رسیده بودند نباید از دغل بعضی ها اغفال می شدند و از آنان تعریف می کردند چون پسر علامه طهرانی در یکی از کتابهایش درباره انسان کامل توضیح داده و می گوید انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست. ا. تربیت افراد. یعنی اگر مشکلی هم پیش بیاید نقص مربوط به شاگرد است و استاد در ادا کردن وظیفه اش کوتاهی نمی کند. 2. در مسایل اجتماعی 3. اوامر و نواهی و احکام و مبادی و ملاکات شرعی. بنابر این اگر آقای خمینی کامل بودند در این موضوع یعنی فریب خوردن از بعضی افراد و متعهد نمایان حکومت که جزو بخش مسایل اجتماعی است اشتباه نمی کردند. کما اینکه حکایتی از علامه طهرانی در نوشتجات پسرشان آمده که اتقان مطالب گفته شده را بیشتر می کند. و آن اینکه: بیاد دارم که در اواخر سلطنت پهلوی و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدت های مردم ایران شبی به اتفاق مرحوم والد (ره) از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت می کردیم. در بین راه چشم ایشان به دکه روزنامه فروشی افتاد که عکس یکی از افرادی را که در خارج با مرحوم آیت الله خمینی (ره) بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان به شمار می رفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سوال کردند که این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداخته اند؟ عرض کردم فلان شخص است و از نزدیکان آیت الله خمینی به شمار می رود. ایشان پس از نگاهی عمیق رو کردند به من و فرمودند: عن قریب است که از این مرد بلائی بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد.) پاورقی کتاب: این شخص سید ابوالحسن بنی صدر بود که با رأیی حدود یازده میلیون به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد و با حکم آیت الله خمینی (ره) به عنوان رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا منصوب شد و در نهایت بعد از جنایت و خیانت های فراوان در سی و یک خرداد 1360 توسط مجلس شورای اسلامی و امضا آن توسط رهبری وقت عزل شد. کتاب اسرار ملکوت. جلد 2 ص 27. پایان مطلب) همانطور که دیدید در این مورد علامه طهرانی که از کملین عرفا و نوادر اولیا الهی و به شهادت آقای حداد که بعد از معصومین کسی را مانند آقای قاضی و بعد از مرحوم قاضی کسی را مانند آ سید محمد حسین (علامه طهرانی) ندیدم؛ مورد اغفال و فریب وفا داری و تعهد ظاهری بنی صدرقرار نگرفت و به محض برخورد با این موضوع حقیقت را آشکار کردند. علی کل حال اینطور که از این قرائن و شواهد ناگفته دیگر بر می آید گویا رهبر کبیر انقلاب حضرت آقای خمینی رضوان الله علیه در عین مقام والا و ارزشمندشان به کمال نرسیده بودند ولی به عکس در عرفان نظری بی شک ایشان از بزرگترین های اهل این رشته در طول تاریخ بودند. حال آقای طاهرزاده از شما خواهشمندم که نظر واقعیتان که از ته دل است را بفرمایید و بگویید که آیا به نظر شما ممکن است ایشان کامل نباشند یا حداقل در حد احتمال. آخر به خصوص از جمله خودشان در وصیت نامه مبنی بر اغفال شدن و فریب خوردنشان از وفاداری ظاهری بعضی افراد و تمجید کردن از آن ها می شود گفت تا حدودی عدم کمال ایشان را ثابت می کند یا تاسف و حیرتی که از استفاده نکردن از مرحوم ملکی تبریزی خورده اند و شواهد دیگر. ببخشید از طولانی شدن نوشتار. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌هم‌رفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در محضر حق عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب می‌آیند؟ تازه مگر امام علی«علیه‌السلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوش‌بین کرد؟ آیا می‌توان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکمل‌بودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید 

15765
متن پرسش
سلام علیکم: ارادت دارم. اینکه شیخ عباس قمی شاگرد آقای قاضی بوده کجا اومده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم که کجا دیده‌ام. ولی همین‌قدر اطلاع دارم که مرحوم شیخ عباس قمی در جریان دستورات آیت اللّه قاضی بوده‌اند هرچند که جناب شیخ عباس، بیشتر با روایات به‌سر می‌بردند و ظاهراً خیلی به عرفا نزدیک نبودند. موفق باشید

15763
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ادبار قلب آیا به معنای پر شدن یا نداشتن ظرفیت معنوی جهت دریافت انوار الهی انسان است؟ لطفا معنا را روشن کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت قلب، تبدیل و تحول و تقلیب است و در این رابطه گاهی در «ادبار» قرار می‌گیرد و نسبت به رجوعِ به حقیقت جلو نمی‌رود که در این حالت، انسان باید با صبرِ بر فرائض، بندگی خود را به نمایش بگذارد. و لازم نیست که تصور کنیم حتماً به جهت گناهان ما، قلبْ در ادبار قرار گرفته است. موفق باشید

15761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در مناجات خمسه عشر آیا مناجات ها به ترتیب مراتب معنوی و سلوکی است؟ روی هر دعا چقدر باید ماند و از نور آن استفاده کرد و سیر کرد؟ (دو دعا را می توآن با هم خواند؟) به چه روشی و با چه کیفیتی می توان حداکثر استفاده از این مناجات ها کرد؟ لطفا کمی شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم آن ادعیه و مناجات‌های گران‌قدر بر اساس یک ترتیب سلوکی تنظیم شده باشد. هرکس بنا است بر اساس حال خود به هر کدام از مناجات‌ها رجوع کند. پیشنهاد بنده آن است که یک مناجات در یک‌سال مدّ نظر قرار دهد و از آن طریق با حضرت حق مأنوس گردد و سپس به مناجات دیگری رجوع نماید. موفق باشید  

15753
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: استاد یزدان پناه سیری در مطالعه ی عمیق و دقیق حکمت متعالیه فرمودند. می خواستند نظر شما را راجع به این سیر بدانم. متن خود استاد بدین شرح است: «بدایه و نهایه را که باید کار کرده باشند، اشارات کار شود. از دروس استاد حشمت پور استفاده کنید (ظاهرا شرح اشارات را می گویند استاد). سبک و سیاق ویژه ای دارد فلسفه مشاء. استخوان بندی های ویژه به انسان می دهد. کلابرای اینکه حکمت متعالیه را خوب کار کنید باید مشاء را خوب کار کرده باشید. البته منظور این نیست که همه اش درست است. بنده همیشه این تعبیر را به کار می برم که مشاء فلسفه ی خام است. اما اصلش خیلی عالیست. به انسان استخوان بندی هایی می دهد در دلیل و برهان آوردن... البته تقسیمهای اضافی هم دارد.» استاد به نظرتان اگر طبق فرمایش استاد یزدان پناه جلو رفت، ملاصدرا با ابن سینا تفسیر نمی شود؟ چیزی که بزرگان ما از آن فراری هستند که مبادا ملاصدرا را ما با حکمت اشراق و یا مشاء تفسیر کنیم. 2. احساس می کنم بهتر این باشد که: بعد از نهایه سراغ اسفار رفت، مثلا از جلد ۹ شروع کرد و دوباره باز گشت و از اول اسفار با صوت استادی قوی کار کرد. این طرح خوبی است استاد؟ ظاهرا شما هم بر همین عقیده اید؟ التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که خوب است «اشارات» بوعلی کار شود، ولی روی‌همرفته بنده نظر شما را عملی‌تر می‌دانم. موفق باشید

15748
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خدا خیر کثیر به حضرت عالی عنایت بفرماید 1. گاهی اوقات در نماز به انسان حالتی دست می دهد که گویا اصلا حضور قلب ندارد و احساس می کند که مثل اوایلی که نماز را شروع به خواندن کرده بود شده است و حضوری در نماز ندارد و حال اینکه همه مقدمات نماز را فراهم آورده و هرچند که سعی در حضور در محضر حق بودن را دارد ولی توجه به الفاظ نمازش می رود وبه معنای منتقل می شود. آیا می توان گفت در چنین حالتی انسان می خواهد نشئه تازه تری از حضور قلب را دریافت کند و برای آن آماده شود؟ چه موقع می توان درک کرد که به نشئه جدید از این حضور انسان رسیده است؟ ۲. گاهی در نماز انسان دیگر به معنای کلمات نیز نظر ندارد و گویا اصلا متوجه معنای نیست آیا این نیز مرتبه بالاتر از حضور قلب است؟ (با توجه به داستان شهید مطهری و هاشم حداد) خواهشا توضیح دهید و کمی از اسرار حضور قلب را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح حدیث «چهل و هفتم» کتاب «چهل حدیث» حضرت امام، اخیراً در اعتکاف داشته‌ام که دوستان در اسرع وقت آن را بر روی سایت قرار می‌دهند. علاوه بر آن عنایت داشته باشید بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید

15742
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است احساس دل تنگی برای خدا می کنم. با خودم گاهی خلوت می کنم و می بینم خدا ندارم. این خیلی عذابم می دهد و حاضر نیستم غیر خدا با احدی مأنوس شوم. غیر از لحظات دعا و مناجات با خدا، لحظات دیگرم چیزی نیست. 1. با خودم میگم تا کی به خدا می رسم، یعنی به حضور انورش مشرف خواهم شد؟ دعا می خوانم و مشغول دروس طلبگی هم هستم استاد. اما اون ارتباط عمیق چطور دائماً حاصل می شود؟ نکنه باید حتما عرفان نظری و عملی کار کنم؟ یعنی تا اون وقت باید صبر کنم؟ ۲. مشکل دیگرم هم این هست که همان لحظات کوتاه احساس حضور، بسیار حالت سنگینی ای در وجودم حس می کنم که گرچه یک مراقبه ای حاصل می شود خود بخود، اما بخاطر توجه دیگران و ارتباط با دیگران حتی نگاه کردن به چهرهٔ آنها، حالم از بین می رود و خلاصه زیاد نمی تونم حفظ کنم. در مورد این چکار کنم؟ با تشکر استاد، خدا خیرتون بده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خاصی لازم نیست انجام دهید. عمده صبر بر عبادات از یک‌طرف و صبر بر ترک معصیت از طرف دیگر است که کارساز خواهد بود. موفق باشید

15721
متن پرسش
بنده مطالب معرفت نفس و دو برهان و معاد را سپری کرده ام. آیا برای ورود به بحث آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود مقدمه ی دیگری لا زم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه خوب است. موفق باشید

15719
متن پرسش
برای مطالعه ی کتاب مبانی عرفان نظری جناب یزدان پناه چه مقدماتی لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین». موفق باشید

15718
متن پرسش
با توجه به این که در بحث علم فرمودید یک چیز باید با نفس متحد شود تا علم حاصل شود یا خود معلوم در نزد نفس حاضر شود و یا صورت و مفهوم آن باید اتحاد حاصل شود در صورتی که اتحاد فقط در موجود مجرد حاصل می شود در حالی که در بحث برهان صدیقین، به عالم ماده که عین کثرت است می فرمایید علم دارد درحالی که علم سنخ اتحاد است و عالم ماده بعد است و اتحاد غیر ممکن است چگونه توجیه می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم ماده از جهت مرتبه‌ی وجودی که دارد درک مخصوص خود را از خود دارد و از این جهت هم خود را درک می‌کند و هم خالق خود را و بدین معنا یک نحوه تجرد دارد. و از جهت مقایسه با مراتب بالاترِ وجود، به آن ماده می‌گویند. ولی در رابطه با اصالت وجود، دیگر بحث ماده و مجرد در میان نیست بلکه وجود است با مراتب مختلف. موفق باشید

15716
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: برای انجام پایان نامه مقطع ارشدم تصمیم داشتم موضوعی مرتبط با مباحث گروه المیزان انتخاب کنم. به فکرم رسید که روی ارائه مباحث اعتقادی (انسان شناسی، خداشناسی، امام شناسی و بحث معاد) به روش حضورری کار کنم و روش شما رو معرفی کنم و اگر تونستم نکاتی رو که در کلاس ها یا تجارب مختلف بدست آمده و در انتقال به روش حضوری تاثیر داشته به اون اضافه کنم. اما می خواستم نظر شما رو درباره این کار بدونم، و دیگه اینکه به نظرتون ممکنه به خاطر ضعف اطلاعات من و یا عدم فهم حرفهام توسط اساتید و مخاطبان حق مطلب ادا نشه و تازه به جای اینکه بابی برای آشنایی سایرین با این مباحث باز بشه مقابلش جبهه بگیرن؟ مشکلی هم که در ابتدای این کار بهش برخوردم اینه که اساتیدم با اینکه تحصیلات دینی دارند حرفهای من را یا نمی فهمند یا به سختی متوجه می شوند آیا مشکل و گره در بیان من هست یا جنس بحث این طوره؟ ضمن اینکه من باید ظرف 3 ماهی که وقتم باقیمانده تحقیقم رو در قالب پایان نامه انجام بدم. ممنون از وقتی که می گذارید برای شما و همراهانتون آرزوی توفیق بیشتر و قبولی سربازی امام عصر را دارم. خواهش دارم در این ماه رجب برای همه جوانها دعا کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هنوز در مجامع علمی و دینی در تاریخ متافیزیک و تفکر مشایی‌گری هستیم و به همین جهت علامه طباطبایی هم با این‌که نظر به حقیقت به صورت حضوری دارند، ولی با ادبیات مفهومی و حصولی سخن می‌گویند. و لذا اساتید شما سخن شما را نخواهند پذیرفت تا إن‌شاءاللّه تاریخ آن شروع شود. موفق باشید

15738
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد گاها برای بنده جلوات و جذبیات الهی که سبب رفتن به حضور می گردد به یک دفعه خنثی و منقطع می شود و انس با حق منقطع می گردد. استاد فلسفه این حالت چیست؟ دقیق و ظریف بفرمایید. امیدوارم مقصودم را ملتفت شده باشید. احساس می کنم خداوند با این حالت می خواهد بیشتر به درگاهش التماس کنم و نیز نشان دهد که قلوب یا اذهان تحت ید اوست. آیا درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبض و بسط در احوالات، از امور تربیت الهی است و هر دو را باید داشته باشیم تا در «قبض» و یا «ادبار» از واجبات الهی دست نکشیم و در «بسط» و یا «اقبال» مزه‌ی مستحبات را به جان خود بچشانیم. موفق باشید    

15732
متن پرسش
با سلام و درود فراوان: استاد محترم بنده در مبانی حکمت متعالیه چندی است که تحقیقاتی به لطف الهی دارم اما در مبنای اصالت وجود که آقای جوادی بیان میکنن ایشون ماهیات رو به طور کلی در خارج از ذهن نفی میکنن. چند تا از سوالات رو هم که پرسیده شده بود در سایت خوندم اما همچنان در یک شک و دودلی هستم. آیا ایشون ماهیات به معنای اشیائی که با حواس ظاهر دیده و درک میشه رو در خارج از ذهن نفی میکنن؟ چون حواس ظاهر ما فقط با ماهیات مرتبطه و دوم اینکه اگه قائل به این باشیم که هیچ مصداقی از مفاهیم ماهوی در خارج نیست، مثل شکل و رنگ و اندازه و ... پس جهان خارج از ذهن ما مجرد هست چون خواص ماده رو نداره کما اینکه ماده هم خودش از سنخ ماهیت هست، آیا اینطور قائل هستید و یا هستند؟ و سوال سوم آیا در عرفان همونطور که خدا مجرد هست جلوه اون هم مجرد هست و تمام تشکیکی که در هویت این جلوه قائل هستن همه مجرده یا این جلوه مرتبه عقل و مثال و ماده هم درش مطرحه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نظر به «وجود» باشد، ماهیاتْ حدّ وجود خواهند بود و نه چیزی مستقل. و حضرت استاد متأله، ما را متوجه این امر می‌کنند. 3- در نگاه عرفانی «یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد» لذا در آن نگاه بحث مجرد و ماده مطرح نیست این واژه‌ها مربوط به تفکر فلسفی است. موفق باشید

15729
متن پرسش
با عرض سلام: انسان وقتی با عقل نظری هست ها و نیست ها را می فهمد با چه دلیلی باید به طور مثال به عبادت بپردازد؟ به عنوان مثال من فقط با عقل خود می فهمم خدا هست اما این که چرا او را باید پرستش کرد را نمی فهمم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای درک قلبی نور حق و اُنس با هستی مطلق، تنها با عبادت و پرستش او می‌توان چنین کرد. گفت: «اول قدم آن است که او را یابی / دوم قدم آن است که با او باشی» با اوبودن، و مأنوس انوار او شدن، با عبادت او ممکن است. و در رکوع و سجود است که می‌توان از خود، فانی و به او، باقی شد. موفق باشید 

15724
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم فاضل یک طلبه درس خارج خوان اول باید خودش را مهذب کند بعد سراغ فعالیتهای تبلیغی برود یا در کنار تهذیب باید به تبلیغ دین در اجتماع بپردازد؟ کدام صحیح است؟ امام خمینی (قدس سره) می فرمایند: تا انسان خودش را نسازد، دیگران را نمی تواند بسازد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. ولی شما سخنان انسان‌های خودساخته یعنی امامان معصوم را مطرح کنید و ضعف خود را پنهان ننمایید تا شما قبله نشوید. موفق باشید

15723
متن پرسش

سلام استاد عزیز: اعمالتان قبول درگاه الهی 1. در اعتکاف صورتهای خیالی سراغم می آمدند. زیادتر از نماز. مثلا اگر چند سال پیش صحنه ای بد و یا نسبتا بد به چشمم خورده بود در اعتکاف مرور می شد به شدت. حتی گناهانی که یادم هم نبود مرور می شد. بنده هم احساس کردم کار شیطان باشد به همین خاطر بی اعتنایی کردم و به ذکر و فکر و خواندن جزوات شما مشغول شدم و کمی با کشف المحجوب به سر بردم تا راحت شدم. به نظر شما این صورتها از بین می روند؟ 2. در اعتکاف جوانی آمده بود و به من می گفت: حاج آقا من نمیتونم اعمال ام داود را انجام بدم خیلی سخته. فقط میخوام ذکر بگم خدا ازم قبول میکنه؟ استاد بنده طبق آیه «لا یکلف نفسا الا وسعها» گفتم: بله. همین ذکر را با توجه بگو ان شاءالله خدا قبول می کند. استاد اشتباه گفتم به ایشون؟ 3. در اعتکاف، روز اول و دوم قبض در من بیشتر شد. ولی شب دوم حال بسیااار خوبی پیدا کردم که تا صبح ادامه داشت و بسیار عجیب اینکه دوباره در روز سوم رفت و دوباره ادبار آمد. علتش چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. چقدر خوب است که این حالات در این دنیا سراغ ما می‌آید که با عدم توجه به آن‌ها می‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم وگرنه در برزخ به پای ما می‌پیچد 2. جواب مناسبی به او داده‌اید، زیرا حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) فرموده‌اند: «بُعثت بالحنيفيةِ السمحة السهلة»، بر دینی برگزیده شده‌ام که در عینِ مستقیم‌بودن، آسان و سهل‌گیر است. 3- قصه تا آخر همین است که: «ای بردار عقلْ یک‌دم با خودآر / دمبدم در تو خزان است و بهار». در حالت بسط در آن شب نباید زیاد بیدار می‌ماندید. موفق باشید

15709
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با آرزوی توفیق برای حضرت عالی در وادی سیر و سلوک و در راستای رسالت تاریخی آیا نیاز به مطالعه و آشنایی با کتب سوفسطایی می باشد؟ به چه علت و در چه حد؟ لطفا منابعی را معرفی کند تا سالکان بهره ببرند‌ و حضور خود را در تاریخ بیشتر حس کنند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کار لازمی است. در این مورد جناب آقای مهدی بنایی مطالب خوبی را مطرح کرده‌اند. سخنان ایشان را می‌توانید از طریق سایت «روزگار نو» دنبال فرمایید. موفق باشید

15696
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد در مبحث مقام احدی که آن را کثرت علمی می گفتیم و بالاخره نحوه کثرتی در میان است و ما گفتیم ظهور کثرت نیاز به تجلی حقیقت غیبی دارد و این تجلی در موطن انسان کامل است پس این مقام احدی یا کثرت علمی همان مقام ختمی است و خبر از مقام فیض اقدس می دهد؟ استاد ما در جایی دیگر هم فیض مقدس را مقام خلیفه اللهی می دانیم این مقام به نسبت و اعتبار روی کردن به مخلوق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرت علمی، علم به اعیان ثابته است و علم به کثرت که کثرت محسوب نمی‌شود. موفق باشید

15700
متن پرسش
با سلام: ببخشید تعداد سوالاتم زیاد شده. در داستان آتش دیدن حضرت موسی (ع) در صحرای طوی، و ندای خدا، چرا آتش و درخت در اینجا مطرح می شود؟ از فیلسوفی شنیدم که رابطه روح و بدن به نسبت و تقریبا توسط جناب ملاصدرا حل شده است. آیا این حرف صحیح است؟ لطفا کمی توضیح دهید. لطفا کمی در مورد این جمله توضیح فرمایید، چون خدا به ما نزدیک تر از خود ماست پس علم حضوری ما به او مقدم بر علم ما به ذاتمان است؟ خواهشا خواهشا در مورد این جمله آخری حتی شده یک جمله کوتاه روشنگری بفرمایید. بی نهایت ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چرا حضرت حق از آن طریق برای حضرت کلیم‌اللّه«علیه‌السلام» ظهور کردند؟!! 2- همین‌طور است. زیرا ملاصدرا بحث «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» را به میان آورد، که می‌توانید آن را در حرکت جوهری دنبال کنید 3- در «ده نکته از معرفت نفس» روشن شد؛ «هرکه مجردتر است، حاضرتر است» و لذا خداوند حضور محض است و ابتدا ما خدا را حضوراً احساس می‌کنیم و بعد خودمان را. به شرح صوتی کتاب «ده نکته از معرفت نفس» رجوع فرمایید. موفق باشید

15699
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدانم رابطه تفکر و حرکت جوهری نفس چیست؟ آیا تفکر نفس را شدت می بخشد؟ در بحث زیبایتان در مورد شیاطین آسمان و شهاب پرتاب شده بسوی آنها که توهمات و.. است منظور از اینکه شیاطین استراق سمع می کنند چیست؟ توهم ابلیسی چگونه استراق می کند؟ و آن اخباری را که فرمایند، مگر اینکه مخفیانه خبر را بدزدند منظور چیست؟ آیا علم و وجود مساوق هستند؟ در پایان هم یک سوال تاریخی از هبوط حضرت آدم (ع) تا الان چند سال می گذرد. من کتابهای معرفت و... و بخشی از المیزان را خوانده ام. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرکت جوهری مربوط به ماده است و حرکت نفس از طریق تفکر و شدیّت‌بخشیدن به نفس، موضوع دیگری است که نفس به عنوان یک موجود مجرد با رفع حجاب بین خود و حقایق شدت می‌یابد 2- در مورد پرتاب شهاب به سوی شیاطین و رابطه‌ی شیاطین با جادوگران در رابطه با استراق سمع، به شرح بنده از سوره‌ها‌ی «ق» و «حجرات» رجوع فرمایید 3- آری! علم و وجود مساوق است 4- نمی‌دانم. موفق باشید

15698
متن پرسش
با سلام: تفسیر المیزان و کتابهای شما از قبیل معرفت نفس و خویشتن پنهان و از برهان تا عرفان و... را مطالعه کردم. سوالاتی از خدمتتان داشتم. ۱. منظور از فیض اقدس و تجلی برای خود چیست؟ در مورد تقدیر جزوه جبر و اختیار را مطالعه کردم. شما فرمودید که چون ما انجام می دهیم فعلی را پس خدا می داند و او قبل از انجام فعل می داند و این برایم کمی مبهم است، آیا چون او مجرد از مکان و زمان است قبل از فعل، آن را می داند، لطفا با مثالی واضح تر برایم مطلب را روشن سازید. من در فلان تاریخ آینده، کاری را انجام خواهم داد ولی خدا الان آن را می داند و در آینده این انجام می شود، آیا این شدت قرب را می رساند؟ و اینکه حرکت جوهری را به ویدیو پرو ژکتور تشبیه کنیم آیا در پروژکتور همه چیز ضبط شده و فقط اجرا نمی شود آیا بحث را جبری نمی کند؟ و در آخر می خواستم بدانم رابطه عرش با عالم امر چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق که عین کمال است و دوست‌داشتنِ کمال نیز کمال محسوب می‌شود، چون خواستْ خود را در آینه‌ی تفصیل بنگرد می‌شود فیض اقدس و نظر بر خود. که محی‌الدین به طور مفصل این موضوع را در فصّ آدمی بحث می‌کند 2- علم حضرت حق به فعل ما بر اساس نحوه‌ای است که ما آن فعل را انجام می‌دهیم و چون ما بر اساس اختیارمان آن فعل را انجام می‌دهیم و او همین را می‌داند، جبر پیش نمی‌آید. و چون وجود مخلوقات از اوست و به همه‌ی ابعاد مخلوقات، حتی آن ابعادی که هنوز در ظرف زمان ظهور نکرده ودر نزد اوست، قبل از ظهور زمانی مخلوق او نحوه‌ی عمل مخلوق را می‌داند. شاید مثال ویدیو پروژکتور برای حرکت جوهری، مطلب را در حجاب ببرد. موفق باشید   

15694
متن پرسش
سلام علیکم: چون سر و کار بنده با دانش آموزان دبیرستانی هست و این مورد که سوال دارم بسیار مبتلا به است مزاحم می شوم و سوال می کنم. حضرت عالی فرمودید: مراء یعنی رد و بدل‌کردن یک حرف که یکی بگوید به این دلیل تو اشتباه می‌کنی و دیگری مقابله کند. فرض کنیم ما دانش آموزس را ارشاد می کنیم یا موضوع دینی را برایش مطرح می کنیم که او به خاطر جوانیش به پاسخ ما مقابله می کند و ما پاسخ دیگر به او می دهیم و او دوباره جواب به نظر ما می دهد تا در نهایت متوجه نظر اشتباهش می شود. مثلا ما می گوییم ماهواره ضررش بیشتر از سودش است. ولی دانش آموز می گوید نظر شما را قبول ندارم و عصر ارتباطات است و ما می گوییم عصر ارتباطات اگر میانه ما را با حقیقت بر هم بزند که اصالت ندارد و تا اینجا پیش می رویم که می توانیم نظر صحیح را به جوان بفهمانیم و او درست است با ما مقابله کرد ولی جوابهای ما باعث تقکر و تجدید نظر در تفکر اش می شود. حال سوالم این است هر مقابله در بحثی به معنی مراء است؟ چون ممکن است هدف جوان از مقابله آگاهی باشد و یا اصلا مقابله اش به جهت ناآگاهی اش بوده که پس از صحبت با ما آگاه می شود. حضرت عالی در کتاب فرزندم چنین بود فرموده اید: بنده مکرراً تجربه کرده ام که دانشجویی بـر سر موضوعی با بنده مخالفت می کرد اما وقتى بر سر همان موضوع با دیگران بحث مى نمـود بـر همان سخنانی تأکید می کرد که ابتدا مخالف بود، چون نمی توانست با وجدان خود بازي کنـد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مراء؛ روحیه‌ی استعلاء و برتری‌جویی مطرح است، ولی به این صورت که شما می‌فرمایید چنین روحیه‌ای مطرح نیست. موفق باشید

15692
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اخیرا در چند مطلب صوتی از جناب عالی شنیدم به این مضون که شهادت طلبی یکی از با ارزشترین اعمال در رسیدن به قرب الهی است و سلحشوران را عارفان واقعی می دانید که مصداق آن رزمندگان دفاع مقدس می باشند. اما این سلحشوری و از خود گذشتگی را گروه های تکفیری هم دارند در حالی که هدف باطلی دارند. می خواهم بگویم از خود گذشتگی در راه هدف به تنهایی ارزشی ندارد در حالی که از مطالب شما به گمان بنده عکس مطلب فوق القا می شود. با تشکر از جناب عالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلحشوری در راه توحید، مسیر شهدای کربلا است نه مسیر مسلمانان نادانان کوفه که حضرت سجاد«علیه‌السلام» فرمودند برای قرب به خدا، فرزند پیامبرشان را به شهادت رساندند. موفق باشید

نمایش چاپی