بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14175
متن پرسش
سلام علیکم: معنای دقیق رئوف چیست؟ چه رفتاری خودمان داشته باشیم رئوف حساب می شویم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان معنی عرفی «رئوف» باید مدّ نظر باشد بدین معنا که در برخورد با دیگران بنا را بر مهربانی با آن‌ها بگذاریم و بر موضوعات فرعی، قفل نکنیم تا کار منجر به سخت‌گیری شود. موفق باشید

14171
متن پرسش
سلام: 1. استاد گریه در نماز حکمش چیست؟ بد است خوب است؟ چرا گریه میاید در نماز؟ 2. آیت الله بهجت در مورد درمان ریا قریب به این مضمون فرمودند: اگر ریا کند در محضر گدا و پادشاه. ریا کند برای پادشاه. منظور چیست؟ در سایت ایشان نوشته بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در محضر حق برای انسان حجاب‌ها مرتفع و گشایشی حاصل شود و انواری از حقیقت بر قلب تجلی کند در مقابل آن گشایش، اشک جاری می‌شود تا اتصال برقرار گردد. ریا در مقابل حضرت حق یعنی برای جلب نظر حضرت پروردگار، اظهار دینداری‌کردن و چنین توصیه‌ای توصیه‌ی خوبی است. موفق باشید

14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14161
متن پرسش
سلام: استاد اگر میشه بفرمایید اگر بخواهیم احکام شرعی را عرفانی معنا کنیم چه باید بگوییم؟ منظورم اینست که معنی عرفانی فقه چه می شود؟ در کلیت موضوع
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که خداوند انسان شایسته‌ای را متوجه‌ی عالَم ملکوت نمود، وَجه ملکوتی احکام ناسوتی را به او می‌نمایاند. موفق باشید

14139
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد. استاد صمدی در شرح دروس معرفت نفس چیزی در این مضمون فرمودند: اول در سلوک اذکاری می دهند که شخص به سوی ذات رود. و بعد اذکاری می دهند تا شخص را به سوی صفات و اسماء ببرد. 1. این مطلب را توضیح می دهید استاد؟ چرا چنین ترتیبی دارد؟ چرا اول ذات بعد صفات؟ 2. در شناخت هم این طور است؟ 3. استاد اگر می شود موجز توضیح دهید تا وقت شریفتان را بیش تر نگیرد خدایی نکرده باعث تضییع وقت حضرت استاد نشوم. تفصیلی اش را خودم کار می کنم. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل). التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در فضای معرفتی همان استادی که مطالب را از ایشان می‌گیرید، جواب سؤالات خود را به مرور به‌دست آورید. این نوع سخنان مربوط به فضای علمی همان استاد است. نخواهید که کس دیگری شرح دهد. موفق باشید

14135
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در شرح حدیث اباذر توصیه شد در حال زندگی کنیم - من یا در گذشته ام یا در آینده از چند ساعت تا چند سال - حال را از دست می دهم ممکنه اعمال یا راهکاری را بدید که بتونم در حال زندگی کنم فارغ از گذشته و آینده - البته بدون آنکه متهم نشوم آینده نگر نیستم و یا عبرت از گذشته نمی گیرم. استاد عزیز عقیده من این است که حتی کوچک ترین اتفاقات از خواب موندن - آشنا شدن با آدم ها تا خراب شدن یک موبایل در یک زمان خاص از جانب خداست درسته. با تشکر یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد «حال» که نمی‌شود سؤال کرد، باید در «حال» زندگی نمود و احساس کرد. مثل این‌که نباید برای دیدن نور، سؤال کنیم 2- مسلّم همه‌چیز ذیل تدبیر الهی است و در متن چنین عقیده‌ای ما باید وظیفه‌ی خود را انجام دهیم. موفق باشید

14120
متن پرسش
سلام جناب استاد طاهرزاده عزیز: چند سوال: 1. کسانی مثل آقای پناهیان و آقای رائفی پور را می توان گفت که اینها دغدغه مند هستند و درکی از انقلاب دارند؟ مثلا آقای رائفی را می توان آدم خود ساخته ای دانست؟ کلا تمام کارهایش را با نام امام زمان انجام می دهد. 2. نماز صبح نمی توانم بیدار شم. خوابم را هرکار می کنم تنظیم نمی شود. سختم است. چه کنم؟ 3. کسی را سراغ دارید مشاوره مسائل زناشویی را بتوانم تلفنی یا پیام کوتاهی مشورت کنم؟ ممنون می شوم . 4. کتابهای رساله لب الباب. و رساله منسوب به بحر العلوم چگونه است برای راه افتادن اولیه؟(کتابهای ده نکته و برهان شما را خواندم). یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است 2- مباحث معرفت نفس همراه با صوت آن و سپس بحث برهان صدیقین با شرح صوتی آن را دنبال کنید تا عقل، قدرت تحمیل معانی را بر بدن پیدا کند 3- عجله نکنید. موفق باشید

14118
متن پرسش
سلام عليکم: استاد گرامى شما مى فرماييد خداوند از همین حالا می‌داند ما چه سرنوشتی داریم. مگر سراسر زندگى و اعمال ما و استفاده از ابزارها براى رسيدن به هدف نهايى زندگى نيست؟ پس وقتى از الان معلوم است که ما به آن هدف مى رسيم يا نه و همچنين با چه کيفيتى مى رسيم پس در نتيجه زندگى کردن ما در اين دنيا بيهوده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای آن است که ما بالقوه‌های خود را به بالفعل تبدیل کنیم و آن بشویم که باید بشویم و در آن صورت است که خدا مطابق اراده‌های ما که به فعلیت رسیده است، پاداش و جواب ما را می‌دهد. موفق باشید

14117
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: بنده برای ایجاد نشاط و انبساط روحی برای عبادت و خودسازی و درس خواندن ورزش فوتبال را انتخاب می کنم چون هم از نوجوانی ورزشمان این بود و هم چون بلد هستیم اون نشاط بیشتر است ولی وقتی بازی می کنیم از اون عقل الهی و اراده های عالیه مقداری کاسته می شود ولی زمینه ی بسیار عالی است تا انسان صفات خودش از قبیل خود خواهی و صبر و گذشتن از اشتباه دیگران و... را ببیند به چه میزان دارد و تمثیل های خیلی عالی در موضع زندگی و معنویت در حین بازی از فوتبال بنده متوجه که به شوق می آیم و متوجه هستم که سعی کنم برای غلبه بر رقیب بازی نکنم و مواظب صفت غضبیه هم باشم. بنده 22 سن دارم و در هفته 2 بار فوتبال بازی می کنیم و ورزش هم ان شاء الله 20 دقیقه در روز داریم و فوتبال برای اون انبساط روحی و نشاط است. سوال بنده این است که با این تفاسیر اولا اگر کسی بخواهد مثلا امام خمینی (رحمت الله) و ... شود آیا اینجور کارها لغو و مانع رسیدن نیست؟ ثانیا علما گذشته در جوانیشان از اینجور کارها داشتند یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم با توجه به توصیفی که می‌فرمایید اگر در سایر اوقات ذهن شما مشغول فوتبال نباشد، مانع کار شما گردد 2- علماء گذشته هم مطابق فرهنگ جاری زمان خود جهت تقویت بدن‌شان حتی بهتر از امروزی‌ها تلاش می‌کردند. موفق باشید

14108
متن پرسش
سلام استاد: ظاهرا این سوال ارسال نشده بود برایتان. احتمالا ایمیلم قطع بود. پرسیده بودم: کتب سیر آفاقی چه کتبی هستند؟ استاد صلاح می دانند بخوانم؟ کمک میکند به سیر انفسی؟ مبنا سیر انفسی باشد و کمک سیر آفاقی. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر آفاقی همان نگاهی است که قرآن به عالَم می‌اندازد و قواعد و سنن جاری در عالَم را متذکر می‌شود. در هر صورت بهترین سیر، سیر آفاقی و انفسی است. موفق باشید

14103
متن پرسش
استاد سلام: 1. در سوالی اخیرا پرسیده بودم در مورد استاد محمد شجاعی. منظورم آیت الله محمد شجاعی بود که کتاب مقالات را نوشته اند. آیا کتب ایشان کمک کننده به سیر و سلوک می باشد؟ 2. در ضمن با عرض شرم باید به استاد عرض کنم ایشان سید نیستند (آخر شما نوشته بودید آیت الله سید محمد شجاعی). ایشان ظاهرا شیخ هستند. یعنی عکسشان را دیدم سید نبودند. شرمنده استاد بابت این تذکرم مرا ببخشید. شرمنده. صرفا جهت اطلاع استاد عرض کردم و گرنه من که باشم که به شما... خلاصه عذر خواهم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه شجاعی نور چشم اهل سلوک‌اند و آثار ایشان در جلوبردنِ انسان بسیار اساسی است. در ضمن از تذکر جنابعالی بسیار متشکرم وگرنه اگر صدبار دیگر هم ایشان عمامه‌ی سفید بر سر می‌گذاشتند، بنده آن را سیاه می‌دیدم!! موفق باشید

14098
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامى: بنده سوال زیر را پرسیدم و شما پاسخ آن را فرمودید که در زیر آن را آورده ام در ادامه آن سوال دیگری برایم پیش آمد که برایتان می نویسم. سوال 1: شما داستانى نقل کرديد از پيامبر و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر مى فرمايند سکوت کن آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضا و قدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم لطفا راهنمايى بفرماييد. در پناه حق پاسخ 1: باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌اید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. سوال 2: پس اینطور که می فرمایید هر عملی که ما انجام می دهیم، صورتی دارد و براساس آن باطن عمل آینده ای برای ما در علم خداوند ساخته می شود و یعنی اینکه بگوییم خداوند می داند الان ما جهنمی هستیم یا بهشتی اشتباه است و تا آخر عمر ما این مشخص نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در دعای «صباح» در خطاب به معبود خود عرضه می‌دارند: ای خدایی که «علم بما یکون قبل ان یکون» دانایی به آن‌چه که واقع می‌شود قبل از آن‌که واقع شود. چرا که خداوند از همین حالا می‌داند ما چه سرنوشتی داریم. منتها دانایی خدا بر اساس اعمال ما است و از آن جهت که می‌داند ما سال‌های بعد چه نوع اعمالی انجام می‌دهیم، می‌‌داند چه سرنوشتی داریم و این جبری را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

14095
متن پرسش
با سلام: در برنامه سخنرانی مذهبی سیما اواخر ماه صفر روایتی بیان شد که ذهن من را به خود مشغول کرده است. زمانی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در حضور پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) کشتی می گرفتند پیامبر شروع به تشویق امام حسن (ع ) می کنند در قبال سئوال دخترشان می فرمایند دیدم ملائک امام حسین (ع) را تشویق می کنند به همین علت من امام حسن (ع) را تشویق کردم. منبع را ذکر نکردند ولی من نمی توانم بپذیرم مگر نه اینکه کل هم نور واحد اند؟ استاد به شدت ذهنم درگیر شده اینطوری امام حسن (ع) حتی میان آسمانیان هم غریبه اما در باور من همان بود که عرض کردم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع بسیار ارزشمند عرفانی است که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از آن خبر دادند بدین معنا که حضرت امام حسن«علیه‌السلام» در آن صحنه به مدد نبیّ اللّه که انسان کامل‌اند فعالیت دارند و حضرت امام حسین«علیه‌السلام» به مدد فرشتگان عالم غیب. یعنی عالم شهود نیز به یک معنا محل تجلیات مختلف اراده‌های انسان کامل و فرشتگان عالم ملکوت است. موفق باشید

14074
متن پرسش
سلام استاد: زیارتتون قبول چه کنم، دیگه خسته شدم از دست خودم. کربلا میرم، به همه عبادات اهمیت میدم، سخنرانی های شما را گوش می دم، سحر پا میشم، اما خیال آلودم رهام نمی کنه، شاید بخاطر اون تصاویریه که از فیلم و عکسای قدیم توشه. مدام می کشونم پای فیلم های بد. اصن نمی دونم چرا انقد به اینا میل دارم هرکاری هم می کنم درست نمیشه گاهی فکر می کنم آخرش به خاطر همینا بدعاقبت می میرم. همه راه هایی هم که شما دادید را بلدم ولی بازم از پس وهم و خیالم و نفس امارم برنمیام. نمیدونم دعام کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». وقتی کسی بخواهد از ذهنیات قلبی و جزئیات امور دنیایی به سوی دریای حقیقت سیر کند طبیعی است که ذهنیات قبلی، تازه رُخ می‌نمایانند و برجسته می‌شوند و سعی می‌کنند با درخشش هرچه بیشتر ما را به خود بخوانند. ولی دیگر کار آن‌ها تمام است و اگر می‌توانستند ما را در خود نگه داشته بودند. پس دلواپس نباشید و امیدوارانه در راهی که انتخاب کرده‌اید، قدم بگذارید و اگر هم بعضاً پاپیچ‌ شما می‌شوند، مأیوس نگردید. همان نوری که شما انتخاب کرده‌اید نمی‌گذارد میل‌های قبلی شما را در بر بگیرد. روز به روز آن صورت های باطل ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود تا آن‌جایی که نه‌تنها دیگر از آن‌ها خوشتان نمی‌آید، بلکه از آن‌ها متنفر هم می‌شوید و باطل‌بودنِ آن‌ها را حسّ می‌کنید در آن حدّ که به نگاه اهل‌البیت«علیهم‌السلام» منوّر می‌گردید. موفق باشید

14079
متن پرسش
سلام علیکم: دو سئوال از کتاب چهل حدیث امام راحل داشتم: 1. امام در بحث بلا و امتحان می فرمایند خداوند از ابتدا نظر لطف به این دنیا نداشت جمع این سخن با روایاتی که دنیا را خوب معرفی می کند چیست؟ 2. امام می فرمایند بلا دادن به مومنین خوب است پس چرا در دعاها داریم که بلا به مومنین نرسد؟ در آخر از حال و هوای امسال اربعین خودتان برایمان بگویید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دنیایی که مدّ نظر آن روایات است دنیای وَهمیّات است، نه وسیله‌ای برای زندگی و عبادت 2- بلایی که خداوند برای مؤمنین مقدّر فرموده، بلای تکامل‌ساز است و بلایی که برای کفار قرار داده، بلای نابودکننده و هلاکت است 3- عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی  14026  شده است. در ضمن در جلسه‌ی اخیر سوره‌ی اعراف عرایضی شد. موفق باشید

14066
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامى: استاد عزيز شما داستانى نقل کرديد از پيامبر (ص) و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر (ص) مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر (ص) مى فرمايند سکوت کن. آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى، پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضاوقدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم. لطفا راهنمايى بفرماييد درپناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌آید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. موفق باشید

14035
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. 1. کتاب «صد میدان» خواجه عبدالله انصاری چه جایگاهی دارد؟ فرقش با منازل السائرین چیست؟ 2. کتاب جناب محی الدین به نام مجموعه رسائل قسمت تهذیب اخلاق آن ترجمه شده. برای بنده قابل مطالعه است؟ یا آن هم سنگین است؟ نام کتاب این است: تهذیب اخلاق محی الدین بن عربی. ترجمه زاهد ویسی 3. کتاب اندوه های زندانی از جناب محی الدین چطور است؟ و چگونه باید خوانده شود؟ نام عربی اش: «شجون المسجون و فنون المفتون» است. در مورد عمل و عامل و معمول است. که ظاهرا اتحاد بین اینهارا بیان می کند. بطور کلی می خواستم بدانم آیا آثار کوچک و سبک محی الدین کدام ها هستند که الان هم می توان آن را خواند و استفاده برد؟ یا اینکه آثارشان کلا عمیق و لازمه کار بیشتری است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواجه «منازل السائرین» را بعد از 20 سال که «صد میدان» را نوشت، تألیف نمود یعنی در زمان پختگی و اجتهاد سلوکی خود. در عین حال کتاب «صد میدان» اگر با استاد و در زمان مناسب مطالعه شود، نکات ارزشمندی در پی دارد 2- عموماً مقالات محی‌الدین تذکراتی است در تکمیل تفکر اصلی خود که در «فصوص» و «فتوحات» گفته است و کسی که فصوص را نمی‌شناسد چندان نمی‌تواند از آن آثار کوچک استفاده کند. موفق باشید

14034
متن پرسش
با عرض سلام: آقای دینانی می گویند طرز تفکر اشعری شیوهای از اندیشیدن است که ربطی به شیوه وروش دین و آیینی ندارد. خصوصیات این طرز فکر کدام است؟ در ضمن در مورد اراده و موجودیت عقل و خواستن توضیح بفرمایید. اگر کتابی سراغ دارید بگو یید. دست مریضاد. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوات «کلام اسلامی 1 و 2» در این رابطه شده است. خوب است به آن جزوات که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

14029
متن پرسش
با سلام: مدتی ست که پس از خواندن بحث حرکت در حکمت متعالیه در تلاشم تا مقاله ای در مورد قوه و انرژی در فیزیک و فلسفه بنویسم به همین خاطر نیاز به راهنمایی دارم. سوال من این است، همان طور که می دانید ملاصدرا در بحث حرکت در نهایت اثبات می کند که حرکت از مجرای صورت نوعیه و از سوی مفارق افاضه می گردد و حال آن که در فیزیک منشا حرکت به خود ماده نسبت داده می شود. اگر دقت شود مسئله ی مهمی است چرا که اگر اثبات شود که حرکت از سوی مفارق و ماورای ماده افاضه می گردد تمام تغییرات در این دنیا را باید به مفارق نسبت داد و این چیزی است که فیزیک خلاف آن را سالها و سالها در ذهن مردم جهان نشانده و به همین دلیل مردم چیزی جز ماده را منشا اثر نمی دانند. سوال این است که در فلسفه منشا حرکت مشخص است در فیزیک منشا حرکت چیست؟ نیرو است یا انرژی یا؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: آن معنا از حرکت که در فلسفه‌ی صدرایی مطرح است؛ تبدیل ذاتیِ قوه به فعل است که با إفاضه‌ی فیض از طرف عالَم معنا محقق می‌شود و این غیر از آن است که تصور شود حرکت از عالم معنا پدید می‌آید، بلکه تنها إفاضه‌ی فیض یا تجلیِ وجود در میان است و در علومی مثل فیزیک، اساساً بحث در ذات عالم ماده در میان نیست بلکه بحث در حرکت‌های نسبی است مثل حرکت الکترون به گِردِ هسته. موفق باشید

14028
متن پرسش
با سلام: همانطور که می دانید امروزه قول به افلاک منسوخ گردیده است و ملاصدرا حرکت جوهری را معطوف به حرکت فلک تبیین می کرد، حال با این شرایط باز هم ما مشاهده می کنیم که کل عالم ماده در حرکت است، سوال این است که حالا که فلک نقض شده کل حرکت ماده را ( (حرکت جوهری) حتی قبل از وجود خورشید و زمین و ...) به چه چیزی می توان نسبت داد که مثل فلک شعور و نفس داشته باشد؟ با تشکر...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبانی ملاصدرا در حرکت جوهری، ربطی به حرکت افلاک ندارد. او با نظر به وابستگی عَرَض به جوهر و حرکت اعراض ما را متوجه ذاتی‌بودنِ حرکت عالَم ماده کرده است. در کتاب «از برهان تا عرفان» دو برهان در این رابطه عرض شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

14023
متن پرسش
سلام: استاد شرمنده زیاد سوال می کنم. چند وقت بود نبودید و ما هم دلمان تنگ شده بود بخاطر همان یک عالم سوال دارم. خودتان هم فرمودید اگر جوابتان را در یک سوال احیانا نگرفتید چندبار دیگر بپرسید تا دیگران هم استفاده کنند. 1. خواندن زندگینامه عرفا می تواند تاثیر گذار باشد؟ یکی از بزرگان می گفت سرگذشت علمای اصیل خودش جلسه اخلاق است. 2. کتاب چهل حدیث امام چگونه کتابی است؟ کی می توان آن را خواند و کارایی اش چگونه است؟ 3. کتب تاریخ ائمه که حجت الاسلام نظری منفرد نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواندن زندگی‌نامه‌ی عرفا و علماء حقیقتاً یک کار ارزشمند و سلوکی است 2-  کتاب «چهل حدیث» حضرت امام یک کتاب عرفانی با ظرائف خاص خودش است و نه یک کتاب اخلاقی و لذا بعد از آشنایی با عرفان نظری می‌توان متوجه‌ی اشارات آن شد 3- مسلّم هراندازه در موضوع تاریخ ائمه کار کنیم، جای کار دارد ولی بنده کتاب مذکور را نمی‌شناسم. موفق باشید

14017
متن پرسش
سلام: کتب استاد محمد شجاعی برای سیر و سلوک خوب است؟ چگونه استفاده شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه سید محمد شجاعی در بحث «مقالات» روش سیر و سلوکی خوبی را در معرض دید ما قرار می‌دهند ولی استاد محمد شجاعی چنین ادعایی ندارند که بخواهند روش سلوکی پیشنهاد کنند، بلکه روش ایشان بیشتر طرح معارف اسلامی است. موفق باشید

14009
متن پرسش
سلام جناب استاد: 1. این جمله از آیت الله حسن زاده آملی را برایم شرح می دهید؟ در چهارده سالگی به فضل پروردگارم بارقه ی مشرقیه الهیه و شهاب قبسی به من رسید که به اقتضای عین ثابته ام مطلوب من بود. پس سر من به آنچه زبان وحی به آن ناطق است مترنم شد. 2. استاد من عاشق علامه هستم. می خواستم بدونم برای سیر و سلوک اگر بخوام کتابا و نظرات ایشون رو کار کنم به نتیجه می رسم؟ 3. برای اینکه بفهمم علامه منظورشون چیه کتب شما کمکم میکنه؟ 4. تو شاگرداشون کدومشون نظرات علامه رو خوب بیان کردند؟ عمق مطلب را؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ لازمه‌ی شرح این جمله، مطالعه‌ی یک دوره عرفان نظری است و مخاطب حضرت استاد در این جمله، افرادی هستند که عرفان نظری را می‌شناسند. 2ـ اگر بتوانید با مباحث استاد حجت‌الاسلام و المسلمین آقای یزدان پناه جلو بروید که از شاگردان خاصّ ایشان هستند ان‌شاءالله نتایج لازم را می‌گیرید. موفق باشید

13991
متن پرسش
سلام و ارادت استاد فرزانه فردی که 40 سال گناهکار بوده و توبه کرده است دچار ناامیدی شده است وی فکر می کند وقت زیادی برای کسب فضایل اخلاقی و کسب علم ندارد و هر چقدر تلاش کند نمی تواند فاضل و مخلص شود. وی می گوید علما از 10 سالگی سیر و سلوک می کنند ولی من از 40 سالگی شروع کرده ام لذا وقتی برای سلوک نیست. راهکار بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف الهی نور است با هر قسمت آن روبه‌رو شویم با همه‌ی آن روبه‌رو خواهیم شد، پس جای نگرانی نیست. موفق باشید

13990
متن پرسش
سلام و احترام استاد مهربان: آثارتان بیشتر معرفتی و عقیدتی است و کمتر اخلاقی هست. آیا علتش آن است که آثار معرفتی و عقیدتی شما ما را از مطالب اخلاقی بی نیاز می کند؟ چو صد آید نود هم پیش ما است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد وقتی قلب نظر به خدا کرد موانع اُنس را که در اخلاق بدان رذائل گویند و موجب حجاب بین قلب و حضرت حق می‌شود؛ می‌شناسد. موفق باشید

نمایش چاپی