متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی:
فایل های صوتی بحث جنود عقل و جهل را گوش می کردم که بحثی را مطرح کردین در مورد گل ائمه و گل شیعیان. اینطور که من فهمیدم هر انسانی هر چه به اضافی گل ائمه که یک حقیقت است نزدیک بشه در واقع به حقیقت شیعه نزدیک شده و در نتیجه به ائمه نزدیک شده است و اینطور نیست که از اول عده ای از آدم ها مشخصا از اضافی گل ائمه خلق شده باشن وگرنه بحث اختیار و اراده انسان از بین می رفت.
اما در مورد ائمه گویا قضیه فرق میکنه. فرموده بودین که ما یه حقیقتی به اسم انسان کامل داریم که ائمه مظهر این حقیقت هستند مثل آب که مخلوقی است که مظهر تری و عین آن است. یعنی خداوند از اول میخواسته یک سری انسان بیافریند که این ویژگی را داشته باشند یعنی تا اینجا جبرا. از طرفی میگید که ائمه اختیار و راده شان آزاد هست و جز خوبی اراده نمیکنن اما ما آدمهای عادی اینطور نیستیم. اما به هر حال آنها هم انسان هستند و انسان قدرت اراده و اختیار داره و اگه این نوع اراده ائمه به خاطر اون سرشت و اصل و حقیقتی هست که ازش خلق شدن بنابراین جز این هم ازشون انتظار نمیره (مثه مخلوق جهل که ازش انتظار نداریم وقتی میگن برگرد، برگردد) یعنی انگار اینجا باز هم جبر است نه اختیار یعنی انگار ما آدمای عادی کار مبارزه با هوای نفسمان سخت تر از ائمه است چون ما میخوایم خوب باشیم ولی خیلی سخت میتونیم این اراده را عملی کنیم. احساس می کنم یه چیزی را این وسط اشتباه فهمیدم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند مقام عصمت را موهبتاً و به صورت غیر اکتسابی به ائمه«علیهمالسلام» میدهد و آنها باید در این دنیا در عین داشتن گرایشهای بشری و اختیار و انتخاب، آن را حفظ کنند. ولی ما با ترک گناه، آرامارام میتوانیم به عصمت نزدیک شویم. در رابطه با اعتقاد به وجود انسانهايى كه خداوند به نحو خاصى برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است. شيطان مىداند كه از بين بندگان خدا فقط يك گروه هستند كه هيچ ابزار و امكانى براى گمراهى آنها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض كرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ اجْمَعين، الّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[1] به عزت تو همه را گمراه مىكنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آنهايى هستند كه خداوند در آنها تصرف خاصى دارد و هيچكس در آنها سهمى ندارد تا شيطان بتواند در آنها تصرف كند. اگر به معنى «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص بودن غير «مخلِص» بودن است. همّت براى خوبشدن مربوط به مخلِصين است و نه براى مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگانى هستند كه خداوند براى خود خالص كرده و هيچكس در آنها سهمى ندارد، بلكه آنها به دليل مخلَص بودنشان آينه ى خواست و رضايت خدايند و هركس خواست رضايت خدا را جلب كند، بايد حركات و افكار و عقايد آنها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يك مقام اكتسابى نخواهد بود، بلكه موهبتى است، هرچند آنها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبى مشكلترين كار ممكن براى بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است كه يك لغزش نبايد از آنها سر بزند. در همين رابطه است كه عارفان گفته اند:
محنت قرب ز بُعد افزون است
|
|
جگر از محنت قربم خون است
|
هست در قرب همه بيم زوال
|
|
نيست در بعد جز اميد وصال
|
|
|
|
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالك را خون مىكند كه با يك خطا از آن مقام سقوط مىنمايد. موفق باشید
[1] ( 1)- سورهى صاد، آيات 82 و 83.