بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12597
متن پرسش
سلام خدمت شما استاد گرامی: ۲-۳ ساله که هر وقت مشکل روحی برام پیش میاد راه گشاترین شخصی که به ذهنم میاد شما هستید اما هیچ وقت پرسشی براتون ارسال نکردم. ۵-۶ سال پیش که پوچی داشت نابودم می کرد تنها کسی که دردم رو فهمید و دستم رو گرفت شما بودین... به همین خاطر شما رو بهترین راهنما برای حل مشکلاتم میدونم. من خیلی خوب با صحبت های شما ارتباط برقرار کردم و سریع پیش رفتم اما یه خطای بزرگ مانعم شد که فکر می کنم سال گذشته خیلی خوب به خاطرش مجازات شدم. بارداری و مشکلات باعث شد مطالعه ام کم بشه. و از اون جایی که با مطالعه کتابها و گوش دادن سخنرانی های شما توان و عزم عالم دار شدن در من ایجاد می شد؛ با مطالعه نکردن انگار روح دینی خودم رو از دست دادم. امسال مشغلات فرزند هم اضافه شده. احساس سردرگمی می کنم. آشفته ام. نمی دونم دوباره چطور شروع کنم. دلم خدا می خواد، بندگی می خواد. مدام مشغولم اما مشغول هیچی و پوچی. از مادر شدنم بهره معنوی نمی برم. کلی برنامه داشتم نمیتونم عمل کنم. یعنی میشه به قبل برگردم و از اون هم بالاتر برم؟؟؟ یکی از چیزایی که باعث شد خوب با تفکر شما ارتباط بگیرم این بود که راهنمایی و دستگیری تون قدم به قدم بود؛ فقط از مقصد سخن نمی گفتید بلکه راه رو هم نشون می دادید. راهنماییم کنید لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خانم محترم، مگر با فرزند نوزاد به‌سربردن و از انواری که حضرت حق در دل زلال او متجلی می‌کند، غافلید؟! آن‌وقتی که آن را در بغل دارید، انوار الهی نه‌تنها بر او که بر شما نیز سرازیر می‌شود و در همین رابطه فرموده‌اند تا هنگامی که مادر به فرزندش شیر می‌دهد، گناهی بر او نوشته نمی‌شود چون دل او آن‌چنان نورانی است که اصلاً گناه در آن جای نمی‌گیرد. تصور بنده آن است که چون شما این کار را کم می‌دانیدکشیک نفس برای بهره‌مندشدن از الطاف این کار نمی‌کشید. آری! با اصل‌گرفتنِ تربیت فرزند و خانه‌داری و همسرداری، اگر فرصتی شد صوت مباحث قرآنی را دنبال کنید و هرگز نخواهید مثل قبل باشید بلکه سکوی تعالی را در همین‌جایی که هستید بیابید و بالا روید. موفق باشید

12579
متن پرسش
سلام: سوال درباره جبره و اختیار را خواندم این سوال را دارم: آنجا گفتید فعل مربوط به انسان است و اوست که انتخاب می کند و خود انسان عمل می کند و عمل مربوط به انسان است حال دست توحید افعالی چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری توحید افعالی متذکر این نکته از توحید است که هر فعلی در عالم جاری شود مظهر اصلی آن فعل، حضرت حق است ولی نه به معنای اشعری‌گری و جبری آن، بلکه به آن معنا که حضرت حق شرایط آن را فراهم می‌کند تا در عین آن‌که ما می‌توانستیم مسجد رویم یا میخانه رویم، اگر مسجد رفتیم (در عین آن‌که می‌توانستیم میخانه رویم) مسجدرفتن‌مان برای ما محفوظ بماند. در حالی‌که در زمینه‌ای که حضرت حق ایجاد کرد، هیچ فعلی چه مسجدرفتن و چه میخانه‌رفتن از حیطه‌ی الهی خارج نیست. موفق باشید

12571
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: لطفا راه مسدود کردن سستی و اجتناب از سوف سوف را بفرمایید. چرا با وجود اهداف بلند و مسیر و امیر مشخص، بعد از طی اندکی راه، دچار رکود و عدم تلاش و مداومت در مسیر سلوک می شویم؟ لطفا راه و روش عمیق شدن و عمق بخشی به فعالیتها و افکار و نیات را نیز بفرمایید. موفق باشید، باتشکر، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت دستورات اخلاقی مثل کم‌خوردن و کم‌گفتن و نداشتن آرزوهای بلند و لجبازی‌نکردن و کینه‌ی مؤمنین از قلب بیرون‌کردن و راضی به رضای خداوندبودن و منتظر عنایت حضرت حق‌شدن؛ در این مورد کمک خواهد کرد، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

12566
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: شما در کتاب «زن آن گونه که باید باشد» فرموده اید اگر راه نبوت و امامت بسته است و مخصوص ذوات خاص است، راه ولایت بسته نیست همه می توانند ولی الله شوند. در اینجا ولایت به چه معنا است و آیا شامل ولایت تکوینی هم می شود و اگر اینگونه باشد در حال حاضر پس جایگاه امام زمان (عج) کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بزرگان دین فرمودند از آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «اللّه ولیّ الذین آمنوا»، حضرت حق ولیِّ هر مؤمنی خواهد بود و لذا اُنس با حضرت حق برای هر مؤمنی گشوده است، حال چه اُنسی که موجب ارتباط قلبی با حضرت حق باشد و چه اُنسی که موجب گردد انواری از حضرت حق به عبد منتقل شود و عبد دارای ولایت تکوینی گردد. آنچه نباید از آن غفلت کرد مسیری است که انسان را به ولایت و اُنس حضرت حق می‌رساند که در هر تاریخی این مسیر صاحب داشته است و تنها از طریق پیامبر و امام این مسیر محقق می‌شده است و جایگاه امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در آن است که هرکس بخواهد امروز قدمی در مسیر اُنس با حضرت حق بردارد، تنها در پرتو نور ولایت آن حضرت ممکن است وگرنه در خیالات و اوهام خود و قدرت‌های نفس ناطقه زندگی می‌کند نه در توحید الهی. موفق باشید

12564
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی: از شما استاد بزگوار می خواهم لطف کنید و پاسخ هر سه سوال من را مشخصا بدهید و به چیزی و جایی حواله نفرمایید. 1- در بحث وحدت وجود آن که گناه می کند و به جهنم می رود و خطاب «قتل الانسان ما اکفره» می گیرد کیست؟ البته نمی توانیم بگوییم حضرت حق است شاید بفرمایید انسان است به اعتبار ماهیتش آنوقت گفته می شود مگر ماهیت چیستی نیست چیستی هم که نیستی است وانگهی مگر گناه اراده و قدرت نمی خواهد اراده و قدرت هم که از صفات کمالی هستند و به وجود تعلق می گیرند در بحث وحدت وجود می گویند در الحمد لله حمد کننده و حمد شونده خداست زیرا فقط وجود در صحنه است و فقط حضرت حق است که هست ولی وقتی پای گناه وسط می آید آن را می گویند این دیگر مال خود انسان است خوب همان استدلالی که برای حمد بکار می رود می شود اینجا نیز بکار برود. 2- می فرمایید صدام در عین ثابته اش صدام بودن را انتخاب کرده است مگر اعیان ثابته جز علم خداست در مرتبه ای خاص و بر اساس عینیت ذات و صفات علم خدا عین ذات خداست می فرمایید امکان ممکن از خودش است و ذاتی آن است و وجود به آن تعلق می گیرد حال یا قبل از تعلق وجود به امکان او وجود داشته که این محال است یا این که وجود نداشته پس چیزی که وجود ندارد چگونه چیزی را ذاتی او می دانیم مگر این که بگوییم در علم خدا وجود داشته که آنوقت طبق همان بحث عینیت صفات و ذات خود خداست و اوست که هر کاری خواسته کرده آخر چگونه ممکن است ما بگوییم صدام صدامیت را خودش انتخاب کرده؟ انتخاب قدرت می خواهد اراده می خواهد این صفات نیز که به امکان تعلق نمی کیرد به وجود تعلق می گیرد اگر بگوییم خدا می دانسته صدام در زمین با اختیار و انتخاب خودش به عنوان یک موجود مسیر جهنم را طی می کند آنوقت مشکل حل می شود ولی با مسئله وحدت وجود جور در نمی آید خواهی فرمود امکان یعنی توانایی پذیرش وجود باز این سئوال پیش می آید او چیست که این پذیرش را دارد آیا وجودی دارد یا نه آگر آری که با فرض نمی خواند آگر خیر وجود ندارد چگونه ما برای چیزی که وجود ندارد صفتی قایل شویم اگر بفرمایی عدم ما است نه عدم مطلق پس نوعی وجود را برای او ثابث کرده ایم آیا این وجود از خودش است یا خدا به او داده از اگر از خودش باشد که بی نیازی از وجود مطلق پیش می آید اگر نه از وجود مطلق است چرا می گوییم صدام قبل از حضور در دنیا و انتخابهایش صدامیت را انتخاب کرده وانگهی انتخاب یعنی راههای مختلف به انسان عرضه شود و با اراده یکی را انتخاب کند آیا در علم خدا راههای مختلف به صدام ارائه شد و او صدامیت را انتخاب کرد؟ 3- وقتی کسی جهنمی می شود برفرض به اعتبار ماهیت را بپذیرم آیا در جهنم وجود دارد یا خیر اگر بگوییم در جهنم است ولی وجود ندارد که نمی شود اگر بگوییم آری وجود دارد خوب وجودش که از خودش نیست از خداست پس به اعتبار وجودش خداست که در جهنم توسط خدا عذاب می شود همچنان که در بحث حمد گفتیم که خداست که دارد حمد می کند و حمد می شود. با یکی از مخالفین وحدت وجود بحث می کردم او گله مند بود و می گفت آخرین سخن آنها با مخالفان این است که آنها نمی فهمند چیزی که خود شما نیز بارها در سخنانتان فرموده اید ولی تقاضامندم برفرض که من نفهمیده باشم که این درست است ولی پاسخ این سئوالات را به طور مستوفی عنایت بفرمایید نه این که به طور کلی یک جوابی بدهید و رد شوید از این که وقت شما را گرفتم عذر می خواهم خدا به شما خیر عطا کند.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصل توحید به عنوان یکی از محکمات اندیشه‌ی دینی موضوعی است که انسان باید قبل از پذیرفتن هر دینی بدان رسیده باشد و دین بر مبنای نگاه توحیدی با ما سخن می‌گوید و در عین حال توحید ما را تفصیل و تبیین می‌کند. از طرفی عقیده‌ی توحیدی آن است که متوجه باشیم خداوند به عنوان یک حقیقت مطلق یگانه در عالَم حاضر است و امکان آن‌که چیزی در کنار او باشد محال است زیرا حضور مطلق حضرت حق نفی می‌گردد و وحدت وجود بر این مبنا جایگاه سایر ابعاد دینداری را تعیین می‌کند. بنابراین نمی‌توان توحید را نیز از خود دین گرفت به این معنا که خودِ دین بگوید که خدایی هست و این دین از طرف خدا آمده است. به همین جهت گفته می‌شود ابتدا باید عقیده‌ی توحیدی را عقلاً به‌دست آورد. حال با توجه به این امر گفته می‌شود امکان، برای هر مخلوقی ذاتیِ آن مخلوق است و علمِ خدا به امکانِ ممکن‌الوجود یعنی علم خدا به امکان چیزی که می‌تواند موجود شود و علم خدا علم به چنین معلومی است و این ربطی به اتحاد بین ذات و صفات ندارد زیرا ذات حضرت حق با علمِ او متحد است و نه با معلومش، وگرنه لازم می‌آید که خداوند به هرچه علم دارد عین آن باشد. حال با توجه به این امر محدودیت معلوم که همان ممکن‌الوجود است از خودِ معلوم است و صدام در امکان ذاتی‌اش محدود به صدام‌بودن خودش است و خداوند وجود صدام را به او داده است، نه امکانِ او را. و اگر ممکن‌الوجود طوری باشد که دارای امکانات مختلف است مثل انسان، به همان معنا که امکانش ذاتی اوست، انتخاب و اختیارش نیز ذاتی او می‌باشد و لذا می‌تواند صدامیت را در محدودیت امکان خود انتخاب کند و هم می‌تواند چمران‌بودن را در محدوده‌ی امکان خود انتخاب کند. بنابراین اشکالی که در این مورد برایتان پیش آمد منتفی خواهد شد. و دیگر معنا نمی‌دهد که بحث وجودِ جهنمی ماهیت را به میان بیاورید زیرا انسان در مقام امکان خود، خودش زمینه‌های جهنمی و یا بهشتی‌بودنِ خود را فراهم می‌کند و اگر زمینه‌ی خوبی‌ها را فراهم کند از آن جهت که خداوند کمال مطلق است، خوبی‌هایش به خدا نسبت داده می‌شود و اگر از اختیار خود برای تجلی کمالات استفاده نکرد در محدودیت خود از آن کمالات محروم است، در حالی‌که امکان آن کمالات را داشت. و علم به آن نقص‌ها وقتی به صورت وجودی پیش آمد، به خودیِ خود عذاب‌آور است. بنابراین دقت فرمایید که محدودیت‌ها، ذاتیِ امکانِ موجودِ ممکن‌الوجود است و نباید آن را به خدا نسبت دهیم. موفق باشید

12569
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی و عرض قبولی طاعات حضرتعالی در پاسخ به سؤال بنده به شماره 12536 فرمودید نفس ناطقه محل اصلی علم است نه بدن (طبیعتا منظور سؤال بنده و نیز جواب حضرتعالی علم حصولی است). از طرف دیگر در کتاب «آشتی با خدا» و نیز «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» فرموده اید در مواقف مرگ علم (حصولی) انسان از بین می رود. از طرف سوم می دانیم که مفاهیم (اعم از اولیه و ثانویه) دارای وجود ذهنی هستند. پس حظّی از وجود دارند. حال طبق این سه گزاره، اگر دانسته های انسان جزو ادراکات نفسانی است و از طرف دیگر حظّی از وجود دارد (اعم از اینکه منشأ اعتبارش حقیقی باشد یا اعتباری) چگونه می شود که پس از مرگ از بین می رود؟ ممنون از حضرتعالی و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مرگ ما با حقایقی مرتبط هستیم که «وجودی» می باشند زیرا پس از مرگ دیگر قلب ما و افئده‌ی ما در میان است، چیزی به نام حسّ و فکر که منجر به وجود مفاهیم ذهنی می‌شود، در میان نیست! موفق باشید

12563
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می فرمایند اراده‌ی ما در طول اراده خداست به این معنی که خدا اراده کرده که ما اراده کنیم و دیگر نتیجه‌ی این اراده دیگر به خدا بازنمی گردد. مثلاً خداوند اراده کرده که من اراده کنم و به فلان مکان بروم، اما اگر در فلان مکان خطا و گناهی از من سر زد دیگر خدا در اینجا نقشی ندارد و فقط صرف اراده برای خداست نه نتیجه‌ی آن. در جای دیگر امام صادق(ع) می فرمایند: اراده‌ی خدا یک چیز است و امر خدا چیز دیگر. مثلاً می گویند خدا امر کرد که آدم از سیب نخورد اما اراده‌ی خدا این بود که از سیب بخورد و زمینی شود یعنی در این حدیث هرچه من میکنم به اراده الهی است و هر خطایی از من سر بزند این اراده الهی است. آیا هر دو موضوع درست هستند و اگر درست هستند با همدیگر منافاتی دارند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین انتخاب‌گریِ انسان که اراده‌ی خداوند است تا او در انتخاب‌های خود مختار باشد و بین اراده‌ی مستقیم الهی در موضوعی خاص، باید فرق گذاشت. در جزوه‌ی «جبر و اختیار» بحث شد که خداوند اختیارِ ما را اراده کرده است و نه فعلِ ما را، و چون اقتضایِ اختیار، انجام فعل و ترک آن است، آن فعل مربوط به انسان می‌شود چون می‌توانسته است ترک آن را نیز اختیار کند و در حدیث دوم، دستور و امر الهی، همه‌ی اراده‌ی حضرت حق نیست که کرده است، بلکه در متن آن دستور، چیز دیگری را نیز تعقیب می نماید. موفق باشید

12562
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در صحبتهای بزرگان شنیده ام که کسی انزال ملائکه را در شب قدر در قلبش حس کند؛ فردای شب قدر یک آدم دیگری است؛ اصلا نمیتونه سمت گناه بره؛ هر سال با نزدیک شدن به شبهای قدر یک امیدی دارم؛ اما فردای آن شب قدر چون آنچه از بزرگان شنیده بودم برایم محقق نشده بسیار یک حالت دلسردی و بغضی در گلو مرا می گیرد؛ امسال از چند روز مانده به شبهای قدر یک نگرانی مرا گرفته که اگر امسالم امام زمان (عج) یک سرسوزنی به قلبم نظر نکنند چه کنم؟ چون از دست خودم خیلی خسته ام. خیلی ممنون از شما استاد گرامی؛ التماس دعای فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نوری که از طریق ملائکه و روح در شب قدر بر قلب مؤمنین متجلی می‌شود از جنس وجود است و نه ماهیت. یعنی مثل آن نیست که شما مطلبی بخوانید و علم و فهمی در شما ایجاد شود، بلکه شخصیتاً در ابعاد وجودی شما نوعی گرایشی فراهم می‌شود که در انتخاب‌های خود وَجه مثبت عالَم را مدّ نظر قرار می‌دهید و به همین جهت می‌فرمایند تقدیر انسان شکل می‌گیرد. مثل آن‌که شما در تقدیر مردبودن و یا زن‌بودن‌تان انتخاب‌های مناسب مردبودن و زن‌بودن می‌کنید، بدون آن‌که در فکرتان آن باشد که زنانه انتخاب کنید یا مردانه. و به همین جهت باید امیدوار باشید که بعد از شب قدر ناخودآگاه به لطف الهی در تقدیر برتری قرار گرفته‌اید. موفق باشید

12561
متن پرسش
سلام دوباره استاد و خدا قوت استاد من سوال کننده پرسش 12544 هستم. البته خدای نکرده دنبال بحث نیستم اما خواستم بگم که منظور من این نبود که جوانان رو از این گونه مباحث محروم کنیم بلکه منظورم این بود که باید مقدمات لازم این مباحث رو طی کرد بعد وارد اصل اون شد اگر هم کسی واقعا تشنه این معارف هست باید حوصله کنه و مقدمات لازم رو کسب کنه بدون زحمت نمیشه نتایج عالی گرفت. اینم بگم که درسته افرادی که در جلسه شما میان مردم عادی نیستن اما هنوز هم آمادگی فهم دقیق این کتاب امام رو ندارن. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی می‌فرمایید ولی از استعداد این نسل غافل مباشید، چیزهایی را متوجه می‌شوند که خواص ما متوجه آن نیستند. بنده در جزوه‌ی «بررسی نحله‌ی نجف» نشان داده‌ام که چطور شهداء و رزمندگان ما تا فنای ذاتی که عالی‌ترین مرتبه‌ی سلوک سالکان است، پیش رفته‌اند. موفق باشید

12553
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: ان شاء الله عبادات شما مقبول درگاه خداوند قرار گرفته و ما رو هم از دعا فراموش نکردید. بنده بعضی کتابهای شما رو بعد از اینکه صوت سخنرانی رو گوش دادم روی یکی از سایت ها به عنوان درس می گذارم که دوستانی که از فضای کلاس ها دور هستند بتونن کتابهای شما رو راحت تر مطالعه کنند. بعد از توضیح کتاب معرفت النفس و از برهان تا عرفان، کتاب حقیقت نوری را شروع کردم در ابتدا با توجه به آموخته هایم از کتابهای مقدماتی سیر و مطالبی که از اساتید سر کلاسها گرفته بودم خیلی راحت بودم اما الان احساس می کنم این چیزهایی که می دونم واقعا برای شرح حدیث حقیقت نوری کافی نیست، کتاب «مقام امام در تکوین و تشریع» و «امام و مقام تعلیم به ملائکه» رو هم گوش دادم و خوندم به خصوص کتاب آخری برای خودم هم خیلی سخت بود. الان در بحث حقیقت نوری به مقام اسم اعظم رسیدم و نمی دونم چطوری باید این رو توضیح بدم که دیگه فلسفی نباشه چون از توضیحات فلسفی که بلد بودم به اندازه کافی استفاده کردم و خودم هم با تمام وجود طالب یک حرفهای جدید هستم تا مقام اهل بیت (ع) رو شرح بدم. همین طور در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا قرب الهی» در بخش انسان کامل مطالبی که فرموده بودید رو اصلا متوجه نشدم و خیلی دوست دارم از این دید بتونم به ائمه نگاه کنم. لطفا بفرمایید چطور این کار رو انجام بدم. خیلی ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که افقی از این‌گونه معارف را در مقابل خود و کاربران می‌گشایید، به‌عنوان اولین قدم کار خوبی است و بنده نیز در آن کتاب، طرحِ موضوع کرده‌ام و جای بحث مفصل آن در آن‌جا نبوده است، تا این‌که بحمداللّه در مباحث جلسات چهارشنبه در شرح کتاب شریف «مصباح الهدایه» عرایضی در مورد اسمُ اللّه اعظم و نسبت آن با خلیفة اللّه، شده است که إن‌شاءاللّه زمینه‌ی فهم این‌گونه روایات خواهد شد. موفق باشید

12556
متن پرسش
سلام علیک استاد گرامی: با توجه به اینکه قدم اول در عرفان عملی یقظه است و رفع انانیت، این مرحله با سفر دوم محقق می شود. آیا اهل کرامت در سفر اول هستند هرچند قصد سلوک نداشته باشند؟ و با توجه به اینکه در انتهای سفر اول فرد به توحید نفس خودش می رسد و در این حالت می تواند کرامت از خود نشان دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و حتی ممکن است جلوتر هم بیایند، ولی قصد آن‌ها نفی إنانیت نباشد و لذا از قدرت خود حیرت هم بکند. ولی همان‌طور که در جواب سؤال 12555 عرض شد در راه توحید انسان باید اراده‌ی خود را در اراده‌ی الهی فانی گرداند. موفق باشید

12555
متن پرسش
با سلام: بنده پرسشگر سوال 12545 هستم. فکر کنم علت آن سوال آن بود که ماه رمضان و روزه داری به فضل خدا روح مرا رقیق و آماده کنده شدن از دنیا کرده است ولی به دلیل عدم تزکیه همین که خداوند خواست مرا از زنجیرهای علایق که در سوال گفته بودم نجات دهد ناگهان به خودم آمدم (البته به ناخود آمدم) و دیدم همه چیزم بر باد می رود!! خداوند به من فهماند اگر راست می گفتی در این چند سال و ادعای للله را داشتی، آرزوی مرگ کن ولی من جا زدم و فهمیدم در تمام این سالها تلاش از دوری مال و شهرت و نگاه مردم و ... را داشتم در حالی که در دل میل شدید به اینگونه مسایل نیز داشتم. از جنابعالی بسیار تشکر می کنم خصوصا آنجا که مرا با لحن پدرانه ای خطاب کردید «آخه آدم حسابی! این چه حرفی است میزنی» خوف این را دارم که تا آخر عمر سر خود را کلاه بگذاریم و ادعای دین کنیم ولی موقع مرگ بفهمیم دین را وسیله ای کرده بودیم برای رسیدن به آنچه نفس می خواسته. خدایا راه نجات از این دنیا را از زبان استاد به ما یاد بده، اکنون هر چه بفرمایید ان شالله نصب العین خواهم نمود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سلوک إلی اللّه تا مدت‌ها حظّ نفس در میان است تا آن‌که سالک همچنان جلو برود و اراده‌ی خود را آرام‌آرام در اراده‌ی حضرت حق فانی کند و از جذبات نفس آزاد گردد. به همین جهت عرض کردم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». زیرا در این مسیر حضرت ربّ دستگیری خواهد کرد. موفق باشید

12549
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند: تشبیهی برخوردکردن قوم نوح برچه اساسی بوده پرستش ملائکه یا رب دانستن خودشان؟ اینکه گفته می شود اهل کرامت به جای عبودیت ربوبیت می کنند بر چه اساسی است؟ مثلا در شفای بیمار اسم شافی به چه نحو در اهل کرامت تجلی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظواهر آیات نشان می‌دهد که قوم حضرت نوح کمالات مخلوقات را به خود مخلوقات منتهی می‌کردند و لذا حضرت نوح بیشتر باید جنبه‌ی تنزیهی را تأکید می‌نمودند 2- اهل کرامت بیشتر نظر به قوای نفس دارند نه آن‌که بخواهند مثل اهل توحید با فنای خود و تجلی اسماء الهی کار را جلو ببرند. موفق باشید

12547
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد عزیز: درخصوص اینکه انسان بایستی خودش را از دیگران پایین ببیند و اینگونه درجامعه قدم بزند مواردی هست که قطع یقین میدانی که کناریت آدم لاابالی و بی بندباری است و یا مثل حکایت حضرت موسی و سگ که خداوند خطاب به حضرت از آوردن پایین تر از خودشان درخواست کردند که حضرت موسی سر آخر از آوردن سگ بی مو هم بجای خود نزد پروردگار خوداری فرمودند در حالی که می دانیم پیغمبر اولوالعزم از یک سگ که برتر است لذا فلسفه این دید گاه چیست؟ غیر از دچار شدن انسان به عجب دلیل دیگری دارد؟ توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کوچک‌دانستنِ خود در این موارد به این معنا است که همه‌ی کارهای خوب خود را توفیق الهی بدانیم و به خود نسبت ندهیم و از این جهت آن حضرت خود را تا آن اندازه پایین می‌بینند نه این‌که کار خیر او رابا کار بد افراد لااُبالی بخواهند مقایسه کنند و آن کار خیر را کم ببینند. موفق باشید

12546
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم بنده متأسفانه حدود چند سال نماز قضا دارم و شبها معمولا نمی توانم راحت بخوابم بنابراین بیدار می شوم و از نماز قضاهایم می خوانم، اما می خواهم بدانم آیا می شود با داشتن این همه نماز قضا شخص نماز شب بخواند یا با داشتن نماز قضا اولویت با آن است و نمی شود نماز شب خواند؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی توفیق نماز شب را از حضرت حق بخواهید و در انجام آن مصر باشید. و در مورد نمازهای قضا بنا را بر آن بگذارید که طی چندسال ،بعد از هر نمازی، نماز قضای خود را بدون هیچ‌گونه انجام مستحباتی نسبت به نماز قضا، انجام دهید. در آن صورت چون عزمِ به‌جاآورن نمازهای قضا را کرده‌اید، اگر در اولین نماز قضا هم به رحمت ایزدی بپیوندید برای شما جبران همه‌ی نمازهای قضا را پذیرفته‌اند. موفق باشید

12541
متن پرسش
سلام: استاد بنده طلبه هستم خیلی وقت است که می خواهم فلسفه بخوانم ولی می ترسم آن حجابی که امام (ره) می فرمایند مرا بگیرد. از نظر شما چکار کنم؟ بخوانم؟ استعداد فوق العاده ای هم دارم. 2. برای خواندن فلسفه باید اصول بخوانم یا ربطی بهم ندارند؟ 3. شنیدم برخی می گویند برای خوب فلسفه خواندن باید منطق بسیار قوی داشته باشی. این مطلب تا چه حد درست است؟ 4. در خواب چند روز پشت سر هم می دیدم که وضو می گیرم و حمام می کنم و راحت به آسمان می روم مانند پرنده. این خوابها از چه چیز نفس خبر می دهد. ممنون استاد. خوار و بار که ما شما رو داریم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت امام فلسفه را خواندند ولی از آن عبور کردند و اگر کسی نسبت به فلسفه اگاهی لازم را نداشته باشد و جایگاه آن را نشناسد، گرفتار حجاب فلسفه خواهد شد 2- برای خواندن فلسفه اصول فقه نیاز نیست، ولی یک طلبه باید اولویت را به فقه و اصول بدهد و نه به فلسفه 3- تفکر متأثر از علم منطق ربطی به فلسفه ندارد ولی در فلسفه فیلسوفان در ارائه‌ی نظر خود از اصطلاحات منطقی استفاده کرده‌اند و از این جهت لازم است که منطق خوانده شود 4- بنده تعبیر خواب نمی‌دانم ولی إن‌شاءاللّه خوب است. موفق باشید

12540
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد: 1. سیر بدون استاد ذیل شخصیت های عرفانی که شما می فرمایید نظر علامه طباطبایی هم چنین بوده؟ یا فقط نظر شما و آیت الله بهجت چنین است؟ 2. آیا این نوع سلوک معایبی نسبت به سلوک با استاد دارد؟ 3. آیا این نوع سلوک ارتباطی با شیوه اویسی دارد؟ 4. امام خمینی (ره) در کتاب جهاد اکبر می گویند: اگر سالک بدون استاد برود ممکن است انسانیت خود را بزرگ کند و رشد دهد و به آن به عنوان توحید بنگرد. استاد! بنده مباحث شما رو دنبال می کنم ولی اینها برایم سوال بود. چرا اين همه عارف صحبت از استاد می کنند ولی یک عارف مانند آیت الله بهجت لزومی نمی بیند؟ تعجب دارد. البته در خلال بحثهای ارزشمند شما جوابهایی یافتم ولی اگر زحمتی نیست اینجا برایم توضیح دهید تا متوجه شدم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آیت اللّه بهجت هم بعد از ایجاد فضای انقلاب اسلامی و تصور درستی از عرفان می‌فرمایند «علمِ تو استاد تو است». و در همین رابطه حضرت امام که فضای جامعه را آماده می‌بینند شرح سوره‌ی حمد را طرح می‌کنند. بنده معتقدم در چنین فضایی می‌توان با توجه کامل به متون عرفانی و گرفتن درس از صاحب‌نظران، راه را طی کرد. حال اگر با حفظ همین فضا که انقلاب اسلامی ایجاد کرده است و شهداء رهِ صدساله‌ را یک‌شبه طی کرده‌اند، انسانِ ره‌رفته‌ای که نور انقلاب اسلامی را می‌شناسد به عنوان راهنما پیدا کردید، چه بهتر. موفق باشید

12544
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت: استاد با اجازتون یه نقد داشتم به این که شما الان دارید کتاب مصباح الهدایه امام خمینی رو در کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان تدریس می کنید اون هم برای عوام... استاد این کتاب از مشکل ترین و عمیق ترین کتاب های عرفانی است و برای فهمیدنش مقدمات میخواد این رو صاحب نظران در عرفان میگن ... چون این کتاب امام بحث دقیق و علمی هستی شناسی عرفانی هست و حداقل کتاب اصول و مبانی عرفان نظری تالیف استاد یزدان پناه رو لازمه که قبل این کتاب کاملا مطالعه کرد که بعدش شخص بتونه با این کتاب حضرت امام ارتباط برقرار کنه و این کتاب هایی که هم که شما قبلا تدریس کردید و البته با این شیوه تدریس که شما برای عوام میگید نمیتونه مقدمه مناسبی باشه هر چند که در جای خودش مفیده برای بالا بردن سطح فکری و معنوی جامعه... استاد بعضی از متون هست که واقعا نمیشه برای عوام گفت واقعا مقدمات خودش رو میخاد ... استاد من از کسانی که پای درستون میان موقه درس به چهرشون نگاه می کنم مشخصه چیزی متوجه نمیشن ... استاد خودتون بهتر میدونید که بزرگترین خطری که علوم فلسفی و عرفانی دارن اینه که طرف فکر میکنه بحث رو فهمیده در حالیکه اصلا اشتباه فهمیده و خودش متوجه نیست و این میتونه کار دستش بده برا همین باید در این علوم با حوصله و طی کردن مقدمات وارد شد ... التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نسل جدید طالب عالی‌ترین وجه دین است تا با شدیدترین وجوه شیطانی مقابله کند، چرا ما نسبت به ارائه‌ی معارفی این‌چنین به این نسل خودداری کنیم؟! از طرفی مگر مخاطبان آن جلسه عوام به معنای مردم معمولی هستند؟ یادتان باشد حضرت امام سوره‌ی حمد را که حامل عمیق‌ترین معارف عرفانی است، با همین مردم در میان گذاشتند. مگر انتظار دارید در چند جلسه مطالبی این‌چنین عمیق و ارزشمند طوری برای مخاطب ملکه شود که بتواند آن را ارائه دهد؟! موفق باشید

12528
متن پرسش
سلام استاد: در روایت داریم که معصوم می فرمایند از تنبلی بپرهیز که موجب میشه حقی ادا نشه و از بی حوصلگی بپرهیز که موجب میشه دنیا و آخرت تباه بشه. بنده متاسفانه هم تنبلم هم بی حوصله، می خواستم بدونم شریعت که از این دو نهی کرده آیا این رو هم گفته که چه عواملی موجب تنبلی و بی حوصلگی میشه؟ اگه روایتی هست لطفا مقرون بفرمایید و لطفا نظر شخصی خودتون رو هم بنویسید که چه عواملی زمینه تنبلی و بی حوصلگی میشه؟ سوال دوم استد عزیز بنده روی ماه رمضون خیلی حساب باز کرده بودم و می خواستم کم کاری ها و غفلت های طول سال رو جبران کنم اما نه شوری نه حال مناجاتی نه سوزی نه دعایی، من محبوس الدعا شدم، من در زندان بی خدایی حتی در رمضان هم اسیرم و سهم من از رمضان شده فقط تشنگی و گرسنگی و مانند گاو بغدادی فقط پوست خربزه می بینم چه کنم استاد مرض من چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در رابطه با روایات مربوط به تنبلی می‌توانید به کتاب «علم اخلاق» یعنی ترجمه‌ی کتاب «جامع‌السعادات» رجوع فرمایید. روی‌همرفته تنبلی به جهت توجه نداشتن به اهداف عالیه از یک طرف، و کینه‌ورزی و پرحرفی و پرخوری از طرف دیگر، پیش می‌آید 2- به خودتان سخت‌گیری نکنید همین‌که توفیق انجام وظائف الهی و روزه‌داری را در ماه رمضان دارید، امیدوار به رحمت الهی در پیش روی خود باشید. موفق باشید

12537
متن پرسش
ستاد عزیز، سلام علیکم: به توصیه حضرتعالی برای تداوم حضور قلب در نماز تلاش می کنم خود را در محضر امام عصر (عج) و پشت سر ایشان تصور کنم و از ملک قابض در خواست کمک دارم اما مجددا اوهام و خیالات حمله ور می شوند. آیا مداومت در این روش مفید است. البته احساس می کنم این روش بیشتر از توجه به معانی کلمات و عبارات و یا تلاش در جهت حفظ حضور کمک می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. عنایت داشته باشید بنا نیست خیالات سراغ ما نیاید، بلکه بنا است بتوانیم از خیالات جزئی عبور کنیم و با خیالات قوی‌تری روبه‌رو شویم. گفت: «ز آبِ خُرد، ماهی خرد خیزد / نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد». موفق باشید

12535
متن پرسش
سلام عليکم: با عرض خسته نباشيد و خدا قوت خدمت استاد گرامى: استاد عزيز شما کتابى در زمينه مسئله جبر و اختيار و قضا و قدر داريد؟ بنده خيلى از مسائل و روابط بين اينها برايم گنگ است. و جايگاهشون را اشتباه مى گيرم. و يا اگر امکان دارد منبعى معرفى کنيد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخر کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در قسمت «انسان و اختیار» در این مورد عرایضی هست. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

12532
متن پرسش
استاد گرامی سلام عیکم: لطفا یک سیر مطالعاتی کامل از آثار علامه جوادی آملی توصیه بفرمایید. چنانچه کلیه تالیفات ایشان را در بر داشته باشد سپاسگذار هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم بتوانیم فرمایشات حضرت آیت اللّه به شکل سیر در آورد. زیرا ایشان سعی کرده‌اند در راستای تحقق تمدن اسلامی آخرین تتبعات خود را ارائه دهند. اگر مباحث معرفتی مثل معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کرده باشید، رویهم‌رفته می‌توانید متوجه‌ی اشارات ایشان بشوید. موفق باشید

12531
متن پرسش
سلام: خسته نباشید و نماز و روزهاتون قبول حق. لطفا بفرمایید با یک مثال ساده حد و مرز و معیار بین الامرین چیست و کجاست؟ (لا جبر و لا فویض .....)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخر کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در قسمت «انسان و اختیار» در این مورد عرایضی هست. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

12530
متن پرسش
سلام: 1. آیا ورزش را می توان ریاضتی دانست به جهت آزاد کردن قوای نفس؟ 2. آیا ورزش به مجرد شدن روح کمک می کند؟ 3. آیا ورزش به رفع رذایل اخلاقی مثل ترس و اضطراب و... در کنار کارهای معرفتی می تواند کمک کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی نظر به اهداف عالیه‌ای داشته باشد و با آن رویکرد ورزش کند، نفس ناطقه‌ی او با إعمال اراده‌های جهت‌دار، بر بدن خود رشد می‌کند و قوه‌ی تجردش بیشتر می‌گردد و از اوهام بهتر عبور می‌کند. موفق باشید

12514
متن پرسش
سلام: به شدت دچار وسواس فکری و توهمات هستم. در نماز حضور قلب ندارم. راه درمان چیه؟ لطفا راهنمایی کنید. سوال دوم اینکه اگه بخوام یه استاد اخلاق داشته باشم و با یک عارف در تماس باشم باید چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه‌کارهای مفصلی بر روی سایت‌ها در مورد رفع وسواس فکری هست. ببینید {کدام} مطابق روحیه و شخصیت خودتان برای شما کارساز است. فکر می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این راستا به شما کمک کند. و در مورد استاد اخلاق، جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» نکاتی جهت راهنمایی‌های لازم در اختیار شما می‌گذارد. به قسمت جزوات سایت رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی