بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33161
متن پرسش

سلام: تا حالا هرچی خوندیم صرفا شده حصولی. یعنی کلی دانایی گرفتیم ولی می‌بینم به جز پز دادن اینکه فلان چیزا رو خوندیم دیگه بهیچ دردمون نمیخورن. آخر اینکه همین‌هارو به دیگران منتقل می‌دیم و حالا ثوابی شاملمون بشه ولی از درون یا همون حضوری چیزی حاصلمون نشده و از این حالت احساس بیهودگی دارم. در مباحثتون فرمودید راه و درمانش علم حضوریست نه حصولی. حالا سوالی که هست اینکه چطور میشه از علم حصولی به حضوری رسید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب ملاصدرا، بالاخره آگاهی از حقایق با علم حصولی، مقدمه است تا همان حقایق در جان ما به علم حضوری جلوه کند. پس هر علم حصولی، مقدمه علم حضوری می‌تواند باشد. موفق باشید

33159
متن پرسش

با سلام: آیا منظور جناب ابن عربی از اولیا الله, انسانها ی کامل است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد. ولی در هر حال سخن مربوط به جایی است که این واژه به‌کار برده می‌شود. تو پای به راه در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید کرد. موفق باشید

33158
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: بحمدالله توفیقی فراهم شد تا جزوه فاخر «حیات بدن اخروی» حضرتعالی را مطالعه و از مباحث قابل تامل و حکیمانه ای که در راستای زندگانی و بودن ابدی انسان در نشئه قیامت کبری است، بهره ببرم و حقیقتا از تدبرات عمیق بزرگانی چون صدرالمتالهین و علامه طباطبایی در مسئله معاد مسرور شوم. تنها یک سوال و ابهام با توجه به مباحث آن جزوه برایم مانده است و اینکه روایتی از امام صادق (ع) درباره جسم اخروی وجود دارد که خواستم لطفا چنانچه میسر است توضیحی بفرمایید که چگونه با حیات بدن اخروی که در جزوه مطرح شده است، سازگاری و تطبیق دارد چون احساس ابهام کردم که شاید تنافی بین این روایت با مباحث جزوه باشد. روایتی از امام صادق (ع) در صفحه 38 از جلد 7 بحارلانوار و صفحه 494 جلد اول تفسیر نورالثقلین: "در تفسير آيه {كَلَّما نَضِجَتْ جُلودُهُمْ بَدَّلْنا هُمْ جُلُوْداً غَيْرَها لَيَذُوقُوا الْعَذابَ؛ هر زمان پوستهاى تن آنها بسوزد، پوستهاى ديگرى بجاى آن قرار پیدهيم تا عذاب را بچشند}. در پاسخ سؤال ابن ابى العوجاء كه سؤآل كرد: ما ذَنْبُ الغَير؟ گناه آن پوستهاى ديگر چيست كه بايد بسوزند؟ امام در پاسخ فرمود: هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ پوستهاى نو همان پوستهاى سابق است و در عين حال غير آنست. ابن ابى العوجاء تقاضاى توضيح بيشتر كرد و عرض نمود مثالى از امور دنيا در اين زمينه براى من بزنيد! امام فرمود: ارَأَيْتَ لَو انَّ رَجُلًا اخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ همانند آنست كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند، دو مرتبه آنرا در قالب بريزد و بصورت خشت تازه اى درآورد، اين خشت همان خشت اوّل است، و در عين حال غير آنست".

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌که تغییر «جلود» در آیه مذکور، «جلود»، بدن‌های قیامتی است با همان صورت‌های متفاوت قوه واهمه اهل نار با همان هویتی که دارند. در مورد مثالی که حضرت صادق «علیه‌السلام» زدند همان‌طور که آیت الله جوادی در این موارد تذکر می‌دهند، این مثال‌ها بر مبنای تصور مخاطب در حکم جدال احسن است و این غیر از فضایی است که اولیای الهی «بالحکمه» سخن می‌گویند. موفق باشید

33139
متن پرسش

سلام: با توجه به فص شیثی، آیا غیر از انبیا و اولیا می‌توانند به مقامی برسند که استعداد عین ثابته افراد دیگر برایشان مشخص شود؟ مگر بالانرین مقام این نیست که انسان به مقام عین ثابته خود برسد و استعداد آن را بشناسد؟ رسول خدا چگونه علاوه بر خود انسانهای دیگر را هم شناخت و فرمود نام تمامی افراد پاک در دست راست من و ناپاک در دست چپ من نوشته شده؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله با دنبال‌کردن مباحث در فصّ «عُزیری» تا حدّی مسئله روشن می‌شود. موفق باشید

33132
متن پرسش

با سلام: لطفاً پاسخ سوال مرا بر اساس علم عرفان جواب دهید نه برهان صدیقین! سوال: من هستم وغیر از من هم چیزهای زیادی هستند. دو نظر هست یا وحدت وجود است یا کثرت وجود. اگر بگوییم کثرت وجود حق است، در جهان هستی هم خدا هست و هم در کنار خدا هستی های دیگر. حال اگر کثرت وجود را نپذیریم، باید وحدت وجود را بپذیریم که معنای آن این است که فقط خدا هست. حال می پرسیم، پس این اشیا چه هستند؟ در پاسخ یا باید بگوییم که اینها مظاهر خدایند. می‌پرسیم مظاهر خدایند آیا وجود دارند؟ اگر پاسخ بله باشد باز کثرت وجود می شود. اگر نه باشد، می شود همه ی این چیزها خدا، اگر بگوییم این چیزها اصلا نیست می شویم سوفسطایی، نظر شما درباره عبارات بالا چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در مقام جامعیت اسماء در جلوات مختلف اسمائ به نور اسمای حسنایش به ظهور می‌آید و هرچه هست، مظاهر اسمای حسنای او می‌باشد. پس همه موجودات «بالحقّ» در صحنه هستند، در نتیجه کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت در میان است. امری که مولایمان حضرت امام المتقین «علیه‌السلام» در منظر خود چنین می‌یابند که فرمودند: «ما رَأيْتُ‏ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[1] نديدم چيزى را مگر آن‏كه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. در اين نگاه واقعاً انسان مواظب است ذهنيات او در نگاهش به واقعيت، دخالت نكند و لذا هر چيز را تجلى خالق آن چيز مى‏‌بيند. موفق باشید

[1] ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49

33123
متن پرسش

با عرض خدمت شما: استاد بنده طلبه هستم و خواستم ببینم که برای فرا گرفتن حکمت صدرایی چه کتاب هایی باید خوانده شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل اصول حکمت صدرایی را می‌توانید با رجوع به «اسفار اربعه» ایشان دنبال بفرمایید. برای شروع کار خوب است به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که شرح آن‌ها نیز در سایت موجود است. موفق باشید

33117
متن پرسش

سلام: آیا مطالعه کتب عرفان نظری برای طلاب مبتدی را مجاز می‌دانید؟ پیش نیاز عرفان نظری چه علومی است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. به هر صورت از این نکته غافل نباشید که فرموده‌اند: «الا یا ایها الطلاب ناشی! علیکم بالمتون لا بالحواشی» ۲. پیش‌نیازِ عرفان نظری برای طلاب، پس از دروس رسمی حوزه و گذراندن رسائل و مکاسب و حضور در درس خارج، «حکمت صدرایی» است تا با عمقی لازم به این نوع مباحث بپردازند. موفق باشید

33106
متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما: بنده پس از مطالعه و گوش دادن به برهان صدیقین و ده نکته در معرفت نفس سوالی برای من پیش آمده است. سوال: اگر خدا عین وجود است و همه کمالات اشیا را دارد و ماهیت و حدود اشیا را ندارد، آیا می توان گفت که مثلاً یک کفش که دارای شکل طول و عرض و ارتفاع زمان و مکان است، ما همین حدود یعنی همان شکل طول و...را برداریم، به وجود رسیده‌ایم؟ آیا می‌توان گفت که حد کفش همان طول عرض و ارتفاع و... است, ما آنها را برداشته ایم و حالا به عین وجود رسیده‌ایم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حدود، همان ماهیت کفش است، نفیِ آن‌ها نفی کفش می‌باشد چیز دیگری نمی‌ماند که نام آن را «وجود» بگذاریم. موفق باشید

33094
متن پرسش

سلام: در کتاب هدف از خلقت زمینی آدم. جلسه دهم شیطان. قسمت ذات شیطان و چگونگی عمل او. سوالات بی پاسخی وجود دارد که مولف بزرگوار در انتها بدون نتیجه گیری به عبارت قابل تامل است بسنده نموده و به نوعی نتیجه گیری را به خود خواننده واگذار نموده است با توجه به برگزاری جلسات در سال ۷۴ آیا منابع یا پاسخهای جدیدتری جهت مطالب و سوالات مطروحه در بحث فوق مد نظر جنابعالی می‌باشد. اجرتان با امام حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به سؤالی دارد که برای خواننده محترم پیش می‌آید. ولی در هر حال مبنای این مباحث، سیر مطالعاتی سایت می‌باشد بخصوص مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین». موفق باشید

33093
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به حرکت جوهری و اینکه تقدم و تاخر ذاتی حرکت است و حرکت مربوط به عالم ماده می‌باشد چرا در قرآن می‌فرمایند «والجان خلقناه من قبل من نارالسموم» تقدم و تاخر در برزخ نزولی یا قبل از وجود انسان و همچنین شش هزار سال عبادت شیطان با اصل فوق در تضاد است. اگر ممکن است توضیحی در این باره بفرمایید با تشکر و سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید باید به این نکته قرآنی توجه کرد که می‌فرماید: «سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یعنی با توجه به نسبتی که با دنیای شما پیش می‌آید این اندازه زمان می‌برد. موفق باشید

33079
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: در مورد توحید ماه رجب و ماه شعبان. توضیحات و کلیپ های بسیار خوبی از مجموعه شما هست. ولی در مورد ماه ذلحجه، چیزی در دسترس نیست. اگه ماه رجب فنا بود و احدی بود و نفی کثرات و ماه شعبان بقا بود و واحد و تجلی به اسما و صفات، توحید ماه ذلحجه چه نوع توحیدی است؟ اگر امکانش هست توضیح کاملی ارائه نمایید ممنون می شوم. سوال دوم: در مبحث احدیت جمع اسما ذاتی که می گویند لا شرقی و لاغربی، جایی خواندم که یعنی ظاهر و باطن یکی شود، سر و علن یکی شود. این را هم متوجه نشدم یعنی چی؟ چه تفاوتی است بین اینکه سر و علن یکی شود با جایی که فقط حق فقط در صحنه هست و یا حق به خلق در صحنه هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حقیقتاً توحید ماه ذی‌الحجه توحید فنایی و عرشی است به همان معنایی که کثرت‌ها در وحدت فانی می‌شود و انسان به وسعت کثرت‌ها در هویت وحدانی خود را در عالم می‌یابد به همان معنای معجزه‌آسای دعای عرفه حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» که چگونه به جزئی‌ترین اجزای بدن اشاره می‌فرمایند و همه را در توحید فنایی و عرشی مدّ نظر قرار می‌دهند تا آن‌که عالَم آینه نور وحدانی حضرت معبود شود و ما بمانیم و توجه تامّ و تمام به جلوات او. ۲. آری! وقتی هویت اسمائی «لا شرقی و لا غربی» شد آنچه می‌ماند نور است به جامعیت احدی. لذا همه چیز هست و هیچ چیز نیست مانند نور بیرنگ. در این مورد خوب است به مباحث مطرح‌شده در شرح «برهان صدیقین» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید 

33026
متن پرسش

سلام استاد: برای رسیدن به مقام تجلی اسم الله، بهشت لقا، باید پا در سیر و سلوک و عرفان نظری و عملی گذاشت که سالها طول می‌کشد یا می‌شود با همین زندگی و ندانستن معرفت النفس و وحدت وجود و کار کردن برروی تک تک اسما و... فقط با عمل به شریعت به آن مقام رسید؟ در آستانه ی ۴۰ سالگی با این مباحث شیرین آشنا شدم اما به نظر راه بسیار مشکلیست و برای من که خانه و خانواده دارم سخت است عرفان نظری و عملی کار کردن... و سوال بزرگی که آیا کسی که ظرفیت فهم این مباحث را ندارد نرسیدن به مرتبه ی لاهوتی و ماندن در بهشت نعیم محرومیت نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب حافظ: «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». پیشنهاد می‌شود با سیر مطالعاتی که سایت مطرح می‌کند إن‌شاءاللّه به نتایج دلخواه برسید. موفق باشید

33023
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما. سوالاتی برایم ایجاد شده است. ممنون می‌شوم پاسخ بفرمایید. می‌خواستم شروع کنم به خواندن تاریخ معصومین علیهم السلام. با خود گفتم ابتدا از لنز عرفان اسلامی به زمان و تاریخ نگاهی بیندازم. در اولین مواجهه، نظریه علم الاسماء تاریخی مرحوم فردید نظرم را به خود جلب کرد. بعد از آن مطالبی از تلقی ابن عربی در باب زمان خواندم. بار دیگر به انبوه پاسخهایی که شما به کاربران داده‌اید نگاه کردم؛ کلماتی برایم آشنا بود و مرا به یاد مطالب محیی‌الدین در فتوحات می‌انداخت: روح زمانه، مظهر اسم غالب، قطب زمان، ظرفیت هر تاریخ، کل یوم هو فی شأن، الدهر هو الله و ... ۱. استاد! به نظر شما چگونه می‌شود تاریخ زندگی معصومین علیهم السلام را از این دریچه مطالعه کرد که آنها مظهر اسم غالب در زمان خود بودند و مقدرات الهی بر اساس آن اسم جاری می‌شد؟ ۲. چگونه می‌توان خود را در تاریخ زندگی هر معصوم حاضر کرد تا بفهمیم اسم غالب چه بوده است؟ چه از طریق علم حضوری و چه از طریق علم حصولی. ۳. به نظر شما بهتر نبود مرحوم فردید، علاوه بر مبنایی که از ابن عربی اخذ کرده بود، قالب و روبنای نظریه خود را نیز از او وام می‌گرفت و بعد از آن به نسبت هایدگر با این دستگاه فکری می‌پرداخت؟ با تشکر از بذل توجهتان خواهشمندم اگر نکته‌ای اضافه بر این سوالات در باب «دریافت تجلیات الهی از طریق امامِ زمانه» و چگونگی کاربست آن در مطالعه تاریخ معصومین دارید بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عمده آن است که مطالعات ما با چنین رویکردی باشد تا در آینه حرکات و سکنات و گفتار اولیای الهی، انوار اسماء مدّ نظرمان باشد. ۲. با مطالعات دقیق نسبت به سیره اولیای الهی این خصوصیات به‌خوبی پیش می‌آید. ۳. به نظر بنده جناب فردید با مطالعه آثار هایدگر متوجه شدند می‌توانند چنین مواجهه خوبی با آثار ابن‌عربی داشته باشند، وگرنه مثل سایرین، آثار ابن عربی را تبدیل به نوشته‌های خواندنی می‌کردند. ۴. عمده توجه به حضور تاریخی است که جان ما را محل تجلیات انوار الهی می‌کند. به نظر می‌آید با تأمّل در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)» بتوان در این وادی‌ها حاضر شد. موفق باشید

33002
متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

32997
متن پرسش

سلام علیکم استاد: با تشکر از شما. آیا سلوک عرفانی باید بعد از عمل کامل به اخلاق اسلامی باشد یا ممکن است بعضی از مسائل اخلاقی را رعایت نکرد و در وادی سلوک گام برداشت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً اراده برای سلوک برای آن است که انسان با توجه به رذائل اخلاقی که در خود احساس می‌کند، برنامه‌ای را دنبال کند که از آن رذائل عبور و به سوی حقایق انوار الهی سیر نماید. موفق باشید

32985
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز بحث درباره معنا و مفهوم چه نسبتی با مباحث هرمنوتیک فلسفی دارد؟ (چه تعاملی و چه تاثیری و چه اشتراک خاستگاهی و چه رهاورد مشابه و متفاوتی دارند؟) از آن جهت از محضرتان پرسیده می‌شود که بنابر پژوهشهای صورت گرفته میان معنا و مفهوم باید تمایز قائل شد زیرا معنا محصول انباشت تاریخی زبان و مفهوم محصول لقاح عالم عین و عالم ذهن است. از نتایج این تمایز این است که در ترجمه قرآن کریم کلماتی همچون فلک یا بلاد صرفا به معنی ظاهری خود بازگردانده نمی‌شوند بلکه با توجه به شبکه مفهومی که در آن قرار گرفته اند معنی می‌شوند. متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که در تفکر هرمنوتیکی باید در رخدادِ «فهم» نظر به روح تاریخیِ آن رخداد داشت و اشاراتی که در این راستا پیش می‌آید و از این جهت نگاه هرمنوتیکی را نگاهِ تأویلی گفته‌اند. حال با توجه به این امر باید در رخداد فهم، متوجه معنایی شد که با آن روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

32975
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: اول تشکری کنم از همه و مخصوصاً استاد طاهرزاده که این امکان رو برامون فراهم کردید. در کتاب شرح فصوص‌الحکم استاد، ایشون در مقدمه در شماره ۱۰ فرمودند که از دروس اساتید دیگه ای رو هم استفاده فرمودند یکی از اونها دروس جناب استاد یزدان‌پناه بوده حقیر هر چه دنبال شرح فصوص‌الحکم آقای یزدان‌پناه گشتم، نتونستم پیداش کنم. می‌خواستم بپرسم آیا امکان دسترسی به مطالب یا صوت اون دوره از طریق شما هست یا نه؟ یا اگر آدرسی رو می‌شناسید که اونجا این دروس آپلود شده، بهم بفرمایید ممنون میشم. «دروس شرح فصوص‌الحکم استاد یزدان‌پناه» ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سال‌ها پیش یکی از رفقای طلبه سی‌دی‌های ایشان را برایم آوردند. نمی‌دانم ایشان چگونه تهیه کرده بودند. ظاهراً باید خودشان اجازه بدهند. از رفقایی که در قم دارید مطلب را دنبال بفرمایید. موفق باشید

32970
متن پرسش

۱. سلام و عرض ادب. بهترین تفسیر عرفانی مثل تفسیری که امام خمینی از سوره حمد کردند چیست؟ ۲. سیر مطالعاتی عرفان چی هست به جز دروس فلسفی که در اون حرکت جوهری و بحثهای فلسفی شده باشد؟ ۳. کدام یک از سخنرانی های استاد از پایه به بحثهای عرفانی پرداخته اند؟ ۴. آیا استاد کتبی نظیر فصوص و فتوحات ابن عربی هم تدریس کرده اند بفرمایید؟ ۵. برای قوی شدن فضیلت اخلاقی توکل بایستی چکار کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تفسیر قرآن مشهور به ابن عربی که در واقع از آنِ جناب عبدالرّزاق کاشانی است. ۲. «فصوص الحکم» ابن عربی در این مورد مشهور است. ۳. شرح مقالات آیت الله محمد شجاعی ۴. فصوص را آری! ولی فتوحات را نه. ۵. شرح کتاب حدیث «جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که روی سایت هستhttps://lobolmizan.ir/sound/660 . موفق باشید

32948
متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت محضر استاد عزیز و گرامی استاد عزیز: در رابطه با آیه ۲۲ سوره حدید که می فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» آیا این امری که می خواهد پدیدار شود و در این کتاب و به تعبیری در لوح محفوظ ثبت شده، امریست ثابت و لایتغیر و یا اینکه بر اساس شرایطی ممکن است تغییر کند؟ مثل اینکه شخصی قرار است در بیست سالگی از دنیا برود ولی به دلیل اینکه کار نیکی انجام می دهد مرگ او چند سال به عقب می افتد. و اینکه آیا بحث اعیان ثابته اشاره به همین آیه دارد؟ عذرخواهی می کنم که وقتتون رو گرفتم استاد همسر بنده در روز پنجشنبه عمل جراحی قلب دارند و التماس دعا داریم یا حق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی از تقدیرات قابل تغییر است و با صدقه و اعمال حسنه تغییر می‌کند و بعضی از تقدیرات قابل تغییر نیست. ظاهراً آیه مذکور به تقدیراتی نظر دارد که قابل تغییر نیست. بنده دعاگو هستم. موفق باشید

32916
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض تسلیت به مناسبت رحلت امام خمینی (ره) لطف خدا شامل حالمان شد و در این روزگار پر از فتنه؛ حدیث امام صادق علیه‌السلام که فرمود، در آخر الزمان، حقیقت همانند نور آفتاب روشن است، راه حقیقت را یافتیم و با شما آشنا شدیم. مبنای محکمی ندارم و ذهنم بسیار مشوش می‌گردد و محکم و استوار نیستم، تصمیم گرفتم کتب شهید مطهری و امام خمینی و شما استاد بزرگوار را با هم پیش ببرم (حداکثرش اینکه در طول ۶ سال اول طلبگی) البته جدای از بحث های دیگه که پیش می‌برم (مانند تفسیر المیزان) سیر ترتیبی کتابی امام خمینی و شما استاد عزیز را چگونه پیش ببرم؟ اگر سوای این سیر نظر و پیشنهادی دارید، حتماً بفرمایید که بسیار محتاجم لطف خدا شامل حال شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها می‌توانید با کتاب‌های «مصباح‌الهدایه» و «شرح دعای سحر» از امام خمینی، کار را ادامه دهید و بعد از آن‌ها در فرصتی مناسب با مطالعه «فصوص الحکم» ابن عربی، بهتر می‌توانید با کتاب «چهل حدیث» حضرت امام مرتبط شوید. موفق باشید

32901
متن پرسش

سلام: ۱. چگونه زمان می گذرد اما هستی ثابت است؟ ۲. گذر زمان چگونه هستی را دستخوش تغییر نمی کند؟ ۳. اگر هستی اصالت دارد هستی بی زمان باشد بی زمانی اصیل است پس زمان امری موهوم است ولی زمان را درک می کنیم آیا ادراک نیز موهوم است اگر آری ما با این ادراک ، ادراک می کنیم که هستی بی زمان است آیا با فرو ریختن بنای ادراک این گزاره نیز فرو می ریزد اگر آری آیا اصالت به زمانمندی باز می گردد؟ اگر آری ادراک اینکه بی زمانی نیز هست بی اعتبارست؟ و درین فرض باز ادراک فرو نمی ریزد و بی زمانی هستی اثبات نمی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: همین که انسان زمان را درک می‌کند حاکی از آن است که ذات انسان که همان نفس ناطقه می‌باشد، مجرد و فوق زمان است. ثانیاً: زمان، حاصلِ حرکت است مثل آن‌که با حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید، روز و سال به‌وجود می‌آید. ثالثاً: همچنان‌که جناب صدرالمتألهین در «حرکت جوهری» روشن فرمودند چون ذات عالم ماده عین حرکت است، زمان، مخصوصِ عالم ماده می‌باشد و هستی در ذات خود آزاد از حرکت می‌باشد. موفق باشید

32884
متن پرسش

سلام بر شما: ان شاءالله سالم و تندرست باشید. چند وقتی می شود که سلسله مباحثی راجع به (خداناباوری ایرانی) یا آتئیسم ایرانی از سوی افراد مشهوری همچون آقای شاهین نجفی و... در حال برگزاری است و چون این افراد در بین جامعه جوان طرفدارهای زیادی دارند، این موضوع موجب شده که جوانان به این ایدئولوژی بعضا رو بیاوردند. لذا خواهش بنده این است که اگر صلاح می‌دانید این جلسات را بررسی کنید و آن نحوه تبیین خاصی که مدنظر دارید ارائه بفرمایید. با تشکر از زحمات شما و من الله توفیق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما در مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» سخن خود را به درستی تبیین کنیم، به خوبی روشن می‌شود که این افراد در توهّم به‌سر می‌برند. آن‌‌ها باید دغدغه داشته باشند که چرا از واقعی‌ترین واقعیات خود را محروم و غافل می‌کنند. موفق باشید

32829
متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: چگونه ممکن است ابن عربی با اون عظمت و آن مرتبه از عرفان دچار به عشق و یا محبت فردی از خلایق خدا بشه و مثلا ترجمان الاشواق رو تالیف کنه؟ برام مقداری سخته که کسی که میاد فتوحات و فصوص رو می‌نویسه شاید به عبارتی مبتلا به محبوب دنیوی هم بشه و میاد براش شعر میگه و ... چگونه مقام و عظمت ابن عربی و عرفانش با علاقه ای که به نظام یا عین الشمس دارد قابل جمع است؟ اصلا واقعا ابن عربی دلداده عین الشمس بود یا خیر؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که به یاد دارم بعداً که به جناب ابن‌عربی اشکال می‌کنند و او جواب می‌دهد؛ مشخص می‌شود که اساساً او وجهی از وجوهِ توحیدی را مدّ نظر دارد. موفق باشید

32827
متن پرسش

سلام علیکم: سوالی که مدت هاست ذهنم را درگیر کرده و از هر عالمی می پرسم جوابم را نمی دهد، اینکه در بین مرد ها از با تقوا ترین و عالم ترین ها رهبری عزیز و هم چنین علامه حسن زاده و بسیاری دیگر هستن، حال در بین خانم ها از نظر علمی و معنوی علامه حسن زاده خانم ها کیست؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بانوانی در تراز اساتیدی که نام بردید، کم نیستند. ولی همانند حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» یعنی اسوه زنان عالم تا آن‌جا که ممکن است در  سایه قرار دارند، مگر آن‌که چاره‌ای جز همانند حضور حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» در مسجد مدینه و یا حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» در دربار یزید پیش بیاید. مگر می‌توان نقشِ حاجیه خانم امین را در تاریخ خود و یا نقش خانم مرضیه دبّاغ را کم‌تر از مردان روزگارشان دانست؟ از نظر بنده همسران و مادران شهدا با صبری که پیشه کرده‌اند، مانند شهیدان‌شان ره صدساله را یک‌شبه طی نموده‌اند. هم اکنون خواهرانی داریم که در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی بی سر و صدا فعالیت‌هایی دارند که بعداً معلوم می‌شود چه اندازه کارهای آن‌ها مفید بوده بدون آن‌که حتی نام‌شان در تاریخ بماند. ولی حضرت صاحب‌الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به تک‌تک آن‌ها نظر خاص دارند. موفق باشید

32813
متن پرسش

خدمت استاد گرامی سلام علیکم: در خصوص فلسفه آفرینش انسان و تاثیر جبر محیطی در افعال انسان با عنایت به اراده اختیاری او در طول اراده الهی و علم اجمالی و تفصیلی خداوند به افعال و سرانجام انسان که شائبه عبث بودن خلقت را برای بعضی تداعی می کند لطفا پاسخ کوتاه عنایت فرمایید یا منبعی از آثار خودتان را برای جواب معرفی نمایید. ان شاءالله سلامت باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن عربی در فصّ اسماعیلی از «فصوص الحکم» می‌فرماید: ] لذالک قال تعالی: «أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» أي بيَّنَ أنَّهُ أعطى كلَّ شي‏ءٍ خلقَهُ،(طه/50) فَلا يَقْبَلُ النّقْصَ و لا الزّيادةَ. [

به همین جهت خداوند فرمود: عطا کرد هر موجودی را خلق مخصوصش را سپس هدایتش نمود. در این آیه بیان کرده که خلقتِ مخصوص هر موجودی را به آن مخلوق داده است. پس از این جمله برمی‌آید که نقصی و یا اضافه‌ای در آن مخلوق نبوده است. و در آیه‌ی 88 سوره‌ی نمل ملاحظه کردید که فرمود: صنع خداوند طوری است که هر موجودی متقن و بدون هر نقصی است.

با توجه به این امر از آن جهت که امکانِ هر شیئ و هر شخص، ذاتیِ آن شخص است پس عملاً خداوند خلقتِ او را به او می‌دهد. موفق باشید

نمایش چاپی