بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3000
متن پرسش
با سلام،چند وقتی که شبهه ای ذهنم را مشغول کرده که خداوند چگونه به وجود آمده است وخالق خدا کیست ،جواب سوالم را در چند کتاب خوانده ام که مثلا هر ممکن الوجود نیاز به آفریننده دارد و خدا واجب الوجود است و وجودش عین ذاتش است ولی نتوانستم این قضیه را درک کنم چگونه ثابت می کنیم که خداوند واجب الوجود است،این شبهه را برایم حل نمایید و راهنماییم کنید تا از وسواس فکری نجات پیدا کنم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پیشنهاد می‌کنم بحث برهان صدیقین را در کتاب «از برهان تا عرفان» با شرح آن که در سی‌دی مربوطه موجود است دنبال بفرمایید. موفق باشید
3002
متن پرسش
سلام علیکم! علامه تهرانی(رحمة الله علیه) در کتاب روح مجرد در مورد احوالات استاد خود آقای حداد می نویسد:«در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ مى‏شد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمى‏شد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند که براى این شهید جان باخته غصّه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! صحنه عاشورا عالى‏ترین مناظر عشقبازى است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهى، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل بیت‏ علیهم السّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلى ذِروه حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فناى مطلق در ذات أحدیّت چیزى نبوده است. تحقیقاً روز شادى و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز کامیابى و ظفر و قبولى ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیّت و دخول در عالم کلّیّت است. روز پیروزى و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائى و هدف اصلى است. روزى است که گوشه‏اى از آنرا اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادى مدهوش میگردند و یکسره تا قیامت بر پا شود به سجده شکر به رو در مى‏افتند. حضرت آقاى حدّاد میفرمود: مردم خبر ندارند، و چنان محبّت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسّف میخورند و همچون زن فرزند مرده مى‏نالند. مردم نمیدانند که همه آنها فوز و نجاح و معامله پر بها و ابتیاع اشیاءِ نفیسه و جواهر قیمتى در برابر خَزَف بوده است. آن کشتن مرگ نبود؛ عین حیات بود. انقطاع و بریدگى عمر نبود؛ حیات سرمدى بود.» همچنین ایشان در ادامه می نویسد:«باید دانست که: آنچه را که مرحوم حدّاد فرموده‏اند، حالات شخصى خود ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فناى مطلق‏ فى الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلى الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم که فى الله است داشته‏اند. همانطور که در احوال ملّاى رومى در وقت سرودن این اشعار، و احوال آن مرد شاعر شیعى وارد در شهر حلب نیز بدینگونه بوده است که جنبه وجه الخَلقى آنها تبدیل به جنبه وجه الحقّى و وجه الرَّبّى گردیده است؛ و از درجات نفس عبور کرده، در حرم عزّ توحید و حریم وصال حقّ متمکّن گردیده‏اند. امّا سائر افراد مردم که در عالم کثرات گرفتارند و از نفس برون نیامده‏اند، حتماً باید گریه و عزادارى و سینه زنى و نوحه خوانى کنند تا بدینطریق بتوانند راه را طىّ کنند و بدان مقصد عالى نائل آیند. این مجاز قنطره‏اى است براى آن حقیقت. همچنانکه در روایات کثیره مستفیضه ما را امر به عزادارى نموده‏اند تا بدینوسیله جان خود را پاک کنیم و با آن سروران در طىّ این سبیل هم آهنگ گردیم.» حال اینکه در عبارت اول آقای حداد می گوید مردم نمی دانند که در چنین روزی عزاداری می کنند. یعنی نعوذبالله ائمه(ع) هم نمی دانستند که به مردم دستور اقامه عزا می دادند؟!!! یعنی حتی ائمه(ع) هم نمی دانستند که خودشان در ماه محرم و مخصوصا در دهه اول آن اقامه عزا می کردند؟!!! یعنی امام صادق(ع) هم نعوذبالله نمی فهمید که می فرماید عاشورا پلک های ما را زخمی کرد؟!!! یعنی نعوذبالله امام کاظم(ع) هم نمی فهمیدند که امام رضا(ع) فرمودند که هنگامی که ماه محرم می آمد دیگر کسی پدرم را خوشحال و خندان نمی دید؟!!! یعنی امام زمان(عج) هم نعوذبالله نمی فهمد که زیارت ناحیه مقدسه را فرموده اند؟!!! یعنی حضرت آدم(ع) هم نمی فهمد که وقتی خدا را به اسماء خمسه قسم می دهد و به اسم امام حسین(ع) که می رسد غم دلش را می گیرد و اشکش جاری می شود؟!!! تازه حضرت آدم(ع) که نه امام حسین(ع) را می شناسد نه می داند چه بلایائی قرار است بر سر امام حسین(ع) بیاید. و اولین بار جناب جبرئیل(س) برای حضرت آدم(ع) روضه امام حسین(ع) را می خواند. یعنی اینهمه علما و فقها در طول تاریخ نمی فهمیدند که در طول تاریخ در دهه محرم و در روز عاشورا عزاداری می کردند و مجالس درس و بحث را تعطیل می کردند و در کنار مردم سیاه پوشان به سینه زنی و عزاداری می پرداختند؟!!! لابد طبق منطق آقای حداد هیچیک از انبیاء(ع) و ائمه(ع) و علما و فقها در طول تاریخ نمی دانستند؛ و فقط ایشان است که می فهمد.!!! همچنین اینکه علامه تهرانی(ره) در ادامه می فرماید عوام که در کثرات گرفتارند باید عزاداری کنند باز همین اشکالات پیش می آید. لابد طبق منطق ایشان ائمه(ع)، اصحاب ائمه(ع)، اینهمه علما و فقها در طول تاریخ همگی جزء عوام بودند(معاذالله) که در عاشورا و محرم اقامه عزار می کردند و فقط آقای حداد خاص هستند!!!!!!!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشک برای امام حسین«علیه‌السلام» اشکی است که موجب نزدیکی به آن مقام منیع می‌شود و انسان را عرشی می‌کند و حالات آقای حداد برای ما حجّت نیست. بحمدالله شیعیان با اشک برای حضرت مسیر صدساله‌ را یک شبه طی می‌کنند. خود حضرت امام حسین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»من کشته اشک‌ها هستم، مؤمن یادم نکند جز آنکه گریه‏اش گیرد. یعنی مأموریت دارم که صحنه‌ای را بنمایانم که در تماس با آن مقام، و با توجه به اوج بلند انسانیت، از طریق حسین‌، اشک‌ها جاری شود، و از طرف دیگر اشک موجب تماس با آن مقام می‌گردد، فکر و مفهوم که تماس نمی‌آورد،آن‌ها اشک را با حرکات خود برای ما ساخته‌اند تا راه اهل بیت گم نشود، چون «إنَّ لِلْحُسین مَحَبَّهٌ مَکْنُونَهٌ فی قُلوبِ المومنین» می‌گوید: یک محبتی در دل مؤمنینِ به حق و حقیقت، نسبت به حسین کاشته‌اند تا «مصباح الهدی» بودن امام گم نشود و همواره راه نجات امت باقی بماند. - اشکی که در شیعه هست با ناراحتی‌های عاطفی و احساساتی فرق اساسی دارد، اشک برای حسین عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسی و لذا نه تنها شادی و نشاط را از شیعیان نمی‌گیرد، بلکه شادی و نشاط در زندگی شیعیان موج می‌زند. ولی نباید آن را با لذت‌گرایی همسان دانست، زیرا تفاوت زیادی است بین آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و روح معنوی دارد با آنچه امروز در غرب هست که در آن، لذت‌گرایی مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگی با یادآوری غم غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگ مرگ آگاهی راه خود را از قهقهه‌های اهل غفلت جدا کرده و سعی دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین نوعی طلب آن فرح است و آن‌هایی که غم غربت در این دنیا را می‌شناسند می‌فهمند حزن مقدس چه حلاوتی دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرایی و خوش‌گذرانی اهل دنیا نشوند تا از ارتباط با حقایقِ وجودی عالم محروم نگردند. . موفق باشید
3004
متن پرسش
سلام در عرفان نظری و در بین عرفا، علاوه بر ظاهر و مطالب ظاهری و احادیث ظاهری که مطرح است؛ در بین خود یک سری مطالب و احادیث سری و باطنی نیز دارند که بیشتر از طریق کشف و شهود به این مطالب رسیده اند. برای مثال ابن عربی ادعا دارد که فصوص الحکم را کلش را رسول الله(ص) به او القاء کرده و کل این کتاب املاء شخص رسول الله(ص) است. حال در همین بحث چند سوال از شما داشتم: 1- ضابطه و ملاک برای تشخیص شهود صحیح و رحمانی از شهود غلط و شیطانی چیست!؟ چونکه ما می بینیم که حتی در بین کشف و شهود عرفا نیز متفاوت و بعضا متناقض است. برای مثال یکی در مکاشفه می بیند فلان شخص در آن دنیا گرفتار است؛ شخص دیگری می بیند نه آن شخص در بهشت برین است. بالاخره نمی شود که هر دو مکاشفه درست باشد چون متناقض است. خوب در اینجا قطعا یکی از این مکاشفه ها شیطانی است. حال این را از کجا می شود تشخیص داد؟! 2- ممکن است فردا نیز بنده کتابی بنویسم و ادعا کنم کل این کتاب املاء رسول الله(ص) است یا مثلا املاء امیرالمومنین(ع) است. خوب به چه دلیل و طبق چه ملاک و معیاری باید سایر علما حرف مرا بپذیرند یا رد کنند؟! 3- اگر شخصی در مکاشفه یا شهودی پیامبر(ص) یا یکی از ائمه(ع) را ببیند که مطلبی را به این شخص بفرمایند؛ آیا این شخص می‌تواند این مطلب را مبنای کارش و اعتقادش قرار دهد یا خیر؟! 4- آیا فقیه می تواند در علم فقه، که یک علم ظاهری است از شهودات خویش استفاده کند؟! برای مثال ما در احادیث داریم که با شروع ماه رمضان شیطان در بند می شود و تا آخر ماه رمضان در بند است. حالا برای مثال هر چند هنوز هلال ماه رویت نشده؛ اما چون فلان عارف شهود کرده که شیطان در بند شده فتوا دهد که اول ماه رمضان است. یا برای مثال یک عارف علت و مناط تکوینی و واقعی نماز را شهود؛ بعد بیاید همین مناط را تنقیح کند. و سایر مثالها
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- ملاک صحت مکاشفه، کشف پیامبر و امام معصوم است. اگر آن کشف مخالف کشف معصومین نبود می‌تواند قابل اعتماد باشد ولی این‌که کشف‌ها در یک موضوع متفاوت می‌شود ممکن است دو وجه از یک موضوع در میان باشد به این معنا که در یک کشف جنبه‌ی ایمانی فرد مدّ نظر باشد و در یک کشف جنبه‌ی مراحلی که هنوز طی نشده است برای صاحب کشف ظاهر شود 2 و 3- امثال محی‌الدین که چنین سخنی را می‌گوید آنقدر آن سخن عمیق است که علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند بعد از معصوم هیچ سخنی به عمق سخنان محی‌الدین نیست و بعد از قرآن بیشترین شرح بر کتاب فصوص الحکم محی‌الدین نوشته شده که در آن کتاب می‌فرماید رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را در خواب دیدم و حضرت فرمودند بگیر این کتاب را. از محتوای کتاب معلوم می‌شود یک کتاب فوق‌العاده‌ای است و در همین رابطه حضرت امام در نامه به گورباچف نوشتند : دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد. 4- هرگز نباید در علم فقه به شهود اعتماد کرد و قضیه از این حرف‌ها نیست که عارفی بخواهد با شهود خود ماه رمضان را تعیین کند. موفق باشید
2994
متن پرسش
با عرض سلام و اظهار ارادت محضر استاد معظم 1-لطفا کلیت مقوله ی" اعیان ثابته" را برایم شرح دهید. 2-این عبارات تا چه حدی درست است ؟ "اراده ی حضرت حق بر این استوار شده است که این قرن -قرن 15 هجری- قرن اسلام باشد و انسانهایی که خویشتن خویش را شایسته ی آئینگی نموده اند(در تشریع) یعنی به مقام فنای فی الله نائل آمده اند به سوی جذبه ی حق -که همان امکان ذاتی شان و عین ثابته ی قبل از عالم خلق(تولد) خودشان است- شیداوار جذب می شوند و تقدیر و اراده ی محبوب حقیقی خویش را که خداست عاشقانه در آغوش می کشند و اینجاست که اراده ی عبد در اراده ی معبود فانی می شود و انطباق تکوین و تشریع صورت متعین می یابد و از این رهگذر است که می توان علم الهی امام حسین (ع) به همه ی مصائب نهضتشان را با انتخاب های ایشان هماهنگ و متحد دید. 3-لطفا کلیت مقوله ی "رجعت" را برایم شرح دهید.آیا منظور از رجعت بازگشت فرهنگ و سیره ی اهل بیت پیامبر (ص) به متن جامعه ی بشری است یا در کنار این معنا بازگشت جسمانی آن بزرگواران هم صورت می پذیرد؟ 4-آیا درک غیر معقول مقوله ی" رجعت" مساله ی "تناسخ" را توجیه نمی کند؟ 5-لطفا سؤالات اینجانب را فقط و فقط شخص" استاد اصغر طاهرزاده" پاسخ دهند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بحث اعیان ثابته بحثی است که باید در کتاب‌های عرفانی مطالعه فرمایید اگر سؤالی برایتان پیش آمد بنده در خدمتتان هستم ولی بحثی نیست که در یک سؤال و جواب بگنجد. شاید جواب شماره‌ های 2170و 1899 و1363 کمک کند 2- کسی که این سخن را فرمود مسلّم متوجه چنین حقیقتی شده، این سخن، سخنی نیست که از سر حدس و گمان گفته شده باشد 3- احتمالاً علاوه بر سیره‌ی آن‌ها شاید برگشت جسمانی هم باشد و یا لااقل بعضی از امامان خودشان رجعت بفرمایند. البته در هر حال روایات رجعت روایاتی تأویلی است و نظر به باطن موضوعات دارد 4- تناسخ از آن جهت غلط است که بگوییم یک روح که به فعلیت لازم خود رسیده دوباره به بدنی برگردد و یک حیات دیگری را ادامه دهد، بدون آن‌که به قیامت و حشر و صراط نظر داشته باشد ولی رجعت به معنی آن است که اگر روحی امکان فعلیت‌یافتن همه‌ی قوه‌هایش را ندارد و مایل است به دنیا برگردد و آن را کامل کند، این امکان را به او بدهند و سپس در قیامت و حشر و صراط وارد شود 5- قسمت سؤال و جواب به عهده‌ی خود بنده یعنی طاهرزاده است و تا حالا کسی دیگری در این مورد وارد نشده. موفق باشید
2999
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرت استاد،با توجه به سوال 2780 اینکه جنابعالی فرمودید حضرت علی (ع) از قبل می دانست که ابن ملجم قاتل اوست(باتوجه به ویژگی خلقت ابن ملجم )آیا با این وجود ابن ملجم می توانست قاتل حضرت علی(ع) نباشد؟(چون در کتاب یکی از علما خواندم صرف علم داشتن موجب سلب اختیار نمی شود مثل اینکه من علم دارم 2 ساعت دیگر می خواهم به مغازه بروم اما میتوانم که در آن موقع نروم)با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین طور است که می‌فرمایید چون علم ائمه«علیهم‌السلام» علم به واقعه است آن طور که واقع می‌شود. یعنی چون ابن ملجم قاتل حضرت علی«علیه‌السلام» است، حضرت به آن واقعه علم دارند. در این مورد می‌توانید جزوه‌ی «جبر و اختیار» که در سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2991
متن پرسش
با سلام در حالی که باید بگوییم هر پدیده ای در این دنیا خود به خود به وجود نیامده و سازنده ای دارد، چگونه خداوند خود به خود به وجود آمده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون خداوند پدیده نیست. وقتی وجود همه‌ی اشیاء و پدیده‌ها از خدا است، پس خدا عین وجود است، عین وجود چیزی نیست که وجوددهنده داشته باشد، وجودش از خودش است. همین‌طور که عین تری، تری‌اش از خودش می‌باشد. در این مورد پیشنهاد می‌کنم به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که در کتاب «از برهان تا عرفان» مطرح شده. موفق باشید
2985
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم می خواستم بدانم اگر یک پسر نوزده ساله دچار عدم تمرکز و عدم ثبات شخصیت (به معنی این که خیلی زود وقتی چیزی جدید ببیند به آن گرایش پیدا می کند یا اینکه قریبا به راحتی می توانند نظرش را عوض کنند)باشد آیا این بد است و اگر هست باید چه کند؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه موجب استحکام شخصیت انسان می‌شود توحید است و نظر به حقیقت یگانه‌ی هستی یعنی خداوند. انسان در ذیل ایمان به خدا و عمل به وظایف شرعی به بلوغ شخصیت می‌رسد و هرچقدر در این مسیر جلوتر رود بهتر گرایش‌های خود را مدیریت می‌کند. موفق باشید
2974
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی در یکی از وبلاگهای مخالف فلسفه نقدی وجود دارد نسبت به از برهان تا عرفان نوشته یکی از اساتید که جمله زیر قسمتی از ان می باشد توضیح بفرمایید منظور از عین شیرینی چیست؟ ایا مثلا شکر را عین شیرینی میدانید ؟ همانطور که اب مثلا عین تری است؟ ایا همه شیرینی های عالم از شکر است؟ (وجود عین شیرینی محال ذاتی است و در خارج هم هرگز عین شیرینی وجود ندارد و همین طور وجود حقیقتی به نام «عین وجود» هم تصوری باطل است و تا کنون هیچ عاقلی در مقابل چیزهای شیرین یا سفید یا … معتقد به وجود چیزی به نام عین شیرینی!! یا عین سفیدی!! نبوده است لذا فلاسفه هم مجبور شده‌اند حرف خود را برگردانند و بگویند: منظور ما از عین وجود، کلّ أشیاء موجود است![۴] درست مانند این که کسی بگوید: منظور من از عین شیرینی تمام شیرینی‌های خارجی است! که البته در این صورت اصل مدّعای خود را نقض کرده و به بطلان آن اعتراف کرده است.)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما با کسی که ذاتی و ذات را نمی‌فهمد و متوجه نیست منظور از عین تری مجموع آب‌ها نیست بلکه ذات تری است، چه می‌توانید بگویید؟ مگر بنا است همه فلسفه را بفهمند؟ مگر وظیفه‌ی ما بحث با این نوع افراد است؟ موفق باشید
2964
متن پرسش
سلام جناب استاد طاهرزاده ببخشید دوباره سوال می کنم و وققتان را می گیرم درباره سوال 2928 خواستم کمی واضحتر سوال کنم. .حضرتعالی قبلا(قریب به این معنی ) فرموده بودید که در رابطه جنسی با همسر این عمل چون حلال است به نفس مطئنه بر می گردد و لی اگر کسی نعوذ بالله زنا کرد این عمل به هوای نفس بر می گردد . و در جای دیگر فرمودید گاهی انسان برای نگاه نکردن به نا محرم جان می کند ولی با نماز شب به راحتی می تواند به نا محرم نگاه نکند در ضمن در شرح حال بزرگانی چون ایت الله قاضی داریم که چشمشان در موجهه با نا محرم رویهم می رفت .در صورتی که ایشان متاهل بودند . حال به لطف خدا و با راهنمایی های اساتیدی مثل شما به این نتیجه رسیدیم که در مواجه با میل جنسی باید سیر معنوی شروع کرد تا انشا الله نحوه ای از عصمت (نسبت به نا محرم)در این مورد برای انسان پیش ایدولی دغدغه ام این است که آیا با دیدن همسر و تجربه مسائل جنسی با همسر این سیر ی که عرض شد با مشکل مواجهه شود . آیا با توجه به فرمایش حضرتعالی می توان نتیجه گرفت که چون نگاه به همسر و تجربه جنسی با همسر به نفس مطمنه بر می گرددمشکلی برای سیری که عرض شد بوجود نمی آورد ؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حتماً همین طور است، چون عالی‌ترین شکل اُنس با خدا در وجود مقدس رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» محقق شد در حالی‌که ایشان اُنس با همسران خود را ترک نکردند و فرمودند از طریق لذت با حلال خود شوق عباداتتان را بیشتر کنید. می‌ماند که ممکن است در ابتدا انسان از حالت جامعیت بیرون بیاید ولی به مرور قلب انسان وسعت پیدا می‌کند و اُنس با همسرش را در کنار ابعاد سلوکی خود حفظ می‌کند. موفق باشید
2959
متن پرسش
سلام (غیر از چهارده معصوم )آیا در نهایت سیر و سلوک کسی می تواند به مقام امامت برسد ؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرگز.در این رابطه به کتاب «امامت در تکوین و تشریع» رجوع فرمایید. موفق باشید
2920
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . . دیگر شما بنده را می‌شناسید،عادت ما شده به زور هر از چند گاهی سوالی درست کنیم و جوابی از شما بگیریم، محض حال و احوال، استاد در این مکان و نحوه‌ی زندگی که اینجا ما داریم، تنها دردِ دلمون به همین یک پاراگراف با شما خلاصه میشه، چون واقعا نمیتونیم با زن و خانوادمون صحبتی داشته باشیم، حتی با بچه‌های مسجد، واقعا در شهرستانی کوچک فقر فرهنگی موج میزنه استاد. . .غرض از مزاحمت،استاد بارها حسرت این را میخورم که چرا در شهرای بزرگ مثل قم و اصفهان نبودم تا از برکات وجود اساتید بهره‌ی حضوری ببرم، خرید کتاب برایم سخته، اگر برم شهر بزرگ و کتاب بخرم حملش به شهرستانمونم سخته. . .البته به حمدالله سایتای مجازی هست، ولی خب محضر استاد واقعا یه چیز دیگس،آیا خداوند صلاح دیدند که من در همین حد بمونم؟با این عطش ما را در خانواده‌ای گذاشتن که هر وقت نگاهشان میکنیم عذاب میکشیم،برایم درد است میبینم پدرم با کامپیوتر بازی میکنه،همسرم با اینکه میگویم 2 کلام فقط 2 کلام مطالعه کن، ببین آروم میشی، بهم تهمت بیخودی میزنه، خدا شاهده استاد وقتی رفتیم خواستگاری تمام آرمان‌هامون رو براش مطرح کردیم ایشون هم تایید کردن، اما الان بخدا مواجه شدیم با یه مشت دروغ، چرا باید موافقت نشون بدن و بعد بزنن زیر همه چی، احساس میکنیم فریب خوردیم. البته استاد برادرمون رو در مسیر آوردیم به حمد الله که حتی حاضر نبود نماز بخونه اما خب الان زودتر از ما نماز جماعت حاضره. . .نمیگم استاد تبعیضه،ولی خب بخدا عذاب میکشیم در جایی باشیم که حتی 2 دقیقه حاضر نیستن سکوت کنن تا آروم باشی. . . شده گاهی عذاب پدر و مادرمون رو در خواب دیدیم و با دهانی خشک از ترس بیدار شدیم دیدیم هنوز پای تلویزیونن و فقط گفتیم خدایا چه کنیم تو ببخشیشون. . .البته ما تا همین جاشم از خدا راضیمیم که مارو از باتلاق کثافت تا اینجا آورده و فقط منتظریم ببینیم به کجا میبره. . . استاد دلمون به همین دردِ دل در حد متنی با شما تا حدودی خوشه. . .ببخشید سرتون رو درد میاریم،از ما راضی باشید،اما سوز بی بهره موندن از بیانات بزرگان و درک حضور ایشان زخم هایی هست که سر باز میکنه، ولی خب یه وقتی خوابی دیدیم که در حال قدم زدن مثلا در بهشت بودیم،باغ هایی رو دیدیم که اساتید بزرگ مثل آیت الله جوادی حفظه الله بر سر درش نشستن و مردم هم در اون بهشت ها در حال استماع بودن. مارو دعا بفرمایید. موفق باشید استاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به قول حافظ: «حافظ چه نالی گر وصل خواهی.... خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه». بی‌خود از زمین و زمان گله نکنید، خوبی‌های همسر و والدین را ببینید و با آن‌ها مدارا کنید. خُلق محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» با مداراکردن حاصل می‌شود. خداوند به رسول خد فرمود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم‏ ‏» این‌که با مردم به نرمی برخورد می‌کنی، از رحمت الهی است، اگر تندی می‌کردی همه از اطراف تو پراکنده می‌شدند پس از ضعف‌های آن‌ها بگذر و برایشان استغفار کن تا خداوند نیز گناهان آن‌ها را بیامرزد. آری به قول حافظ اگر وصل می‌خواهید باید خون دل بخورید و با مردم مدارا کنید. این‌ها که دشمن خدا و پیامبر نیستند.
2897
متن پرسش
سلام در رابطه با قسمت دوم سوال2846 مگر همه فقط باید در جلسات شما باشند تا گوش و چشم و قلبشان جهت الهی بگیرد؟ مگر چه اشکالی دارد در جلساتی شرکت کنیم که مبنای فکری درستی دارند ولی جلسات شما نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم چرا از جمله‌ی من که عرض کرده‌ام« باید در جلساتی شرکت کنیم که موجب یاد خدا و یاد معادشود» برداشت کرده‌اید که باید در جلسات بنده شرکت نمایند. هدف بنده آن است که بتوانم افراد را به آثار علمایی مثل امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده و آیت الله محمد شجاعی و امثال این بزرگان آشنا کنم و مبنای سخنم هم روایت مشهور است که رسول خدا(ص) می‌فرمایند از حضرت عیسی«علیه‌السلام» پرسیدند: مَنْ نجالس؟ با چه کسی مرتبط باشیم و با او نشست و برخاست کنیم و حضرت عیسی«علیه‌السلام» فرمودند: «.مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُه‏.». کسى که دیدنش خدا را بیاد شما آورد، و سخن او در علم و دانشتان بیافزاید، و عمل و کردارش شما را خواهان آخرت و سراى دیگر گرداند موفق باشید
2888
متن پرسش
سلام علیکم.میخواستم راجع به حب وبغض فی الله منابعی برای تحقیق معرفی بفرمایید ودرصورت امکان درباره ی این بحث که بحث مهمی هم هست اجمالا توضیحی بفرمایید . ازاینکه برای پاسخ به پرسشهاوقت میگذرارید بسیار ممنونم .دعاگویتان هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بغض فی الله همان «تبری» است، زیرا انسانی که نور الهی را احساس کرد از هر جریانی که مانع تجلی آن نور به جامعه شود متنفر است. در همین راستا حبّ به اهل البیت«علیهم‌السلام» و بغض بر دشمنانشان مطرح است. کتاب‌هایی که بحث «تولی» و «تبری» و حبّ به اهل‌البیت و بغض به دشمنان آن‌ها را مطرح می‌کنند، می‌توانند مطالبی در اخیارتان بگذارد. موفق باشید
2868
متن پرسش
سلام استاد میخواستم در مورد آموزش فلسفه برای کودکان واینکه چند سالی برخی انتشارات در این زمینه ترجمه های از نویسنده های غربی را در قالب داستان کوتاه فلسفی - مفهوم زندگی - مرگ- بهتر اندیشیدن- و... را میبینیم لطفا سیر مطالعاتی آموزش فلسفه برای کودکان را از چه منابعی پیشنهاد میکنید تا ما بتوانیم کودکان را درست با معارف فلسفی آشنا کنبم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده فکر می‌کنم اگر با خودشناسی تفکر فلسفی کودکان را شکل دهیم شروع خوبی است و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» با ویرایش جدید شروع خوبی است و پس از آن چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «چه نیاز به نبی»، تا آرام آرام کودکان ما آماده شوند برای فهم سنت‌های جاری در عالم که این از طریق قرآن ممکن است، به شرطی که رویکرد ما رویکردی باشد که بخواهیم به سنت‌های جاری در عالم نظر کنیم. موفق باشید
2855
متن پرسش
سلام بنده از ماه رمضان امسال تصمیم گرفتم که دیگه گناه نکنم.علی الخصوص گناه کبیره. و واقعا به یاری خدا تا حالا بهتر از همین موقع در سال قبل یا در گذشته بودم.طوری که حتی اگه از دور میدیدم که زنی داره بطرف من میاد یا داره از ماشین پیاده میشه سریع چشمهام رو بر میگردوندم.یا اینکه بطور خوبی قوه خیالم رو تحت نظر داشتم. اما الآن 1 هفته است که شیطون بشدت داره رو من کار میکنه و هی تو خیال و زندگیم دستبرد میزنه طوری که از خودم بشدت ناراضیم. خواهشا کمکی کنید و راهی رو برای من 22 ساله که خیلی در معرض هوای نفس قرار گرفتم پیشنهاد کنید.پیشنهاد عملی یا قلبی یا هر چیز دیگه ای که واقعا اخلاق رو در کنارم حس میکنم اما نمیتونم درکش کنم و خیالات وجودم رو سراسر گرفته که اونم بخاطر جواب های منفی این چند ماه به نفسم بوده. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این طبیعی است که بعد از مدتی خیالات گذشته خودی از خود نشان می‌دهند و شیطان تلاش می‌کند تا عهد ما با آن خیالات گناه‌آلود تجدید شود به همین جهت قرآن موضوع صبر بر طاعت را پیش می‌کشد و می‌فرماید با پایداری بر آن‌چه انتخاب کرده‌اید آرام‌آرام آن خیالات قدرت خود را از دست می‌دهند و بحمدالله حجاب‌هایی از جلوی شما برطرف می‌شود. متوجه باشید وارد جنگی شده‌اید که هرچه بهتر دشمن را شکست دهید سرزمینی از نور را تصرف می‌کنید. هنر شما باید آن باشد که همواره دشمن را شکست دهید و جلو روید که این زیباترین زندگی و شادمانه‌ترین حالت است. به گفته‌ی مولوی: «در جهان جنگ این شادی بس است.... که ببینی بر عدو هر دم شکست». موفق باشید
2857
متن پرسش
با سلام در کلاس اندیشه اسلامی استاد فرمودند هیچ برهان کاملی برای اثبات خدا وجود نداردو تمامی برهان ها دارای نقص هستند و دانشجویان را ارجاع دادند به کتاب فلسفه علم اقای جان حوک .می خواستم نظر جنابعالی را در این ارتباط بدانم و اگر کتابی در نظر دارید برای جواب به این شبهه معرفی نمایید(البته ایشون معتقد هستند که خدا وجود دارد ولی برهان کاملی برای اثبات وجود ندارد)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشکال آقای جان هیک و امثال او آن است که تنها به روش‌های حسّی تکیه دارند و تنها برهان نظم را می‌شناسند. پیشنهاد می‌کنم به کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید تا ملاحظه شود چگونه ملاصدرا دلایل عقل‌پسندی در اثبات وجود خدا به عنوان حقیقتی که عین کمال است، ارائه داده است. موفق باشید
2861
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم، در راستای پاسخ سؤال 2793 و مباحثی که در جلسه ی دوم شرحی بر تفسیر سوره ی حمد مطرح شد ( اینکه خداوند به هر مخلوقی امکان ذاتی او را می‌دهد تا خودش با انتخاب خودش آنچه باید بشود، بشود)، برای بنده این سؤال پیش آمده که اساساً هر مخلوقی، خودِ امکان وجود را از کجا به دست آورده است؟ چگونه است که هر مخلوقی در علم حضرت حق امکانی خاص دارد؟ چه کسی غیر از ذات احدیت می تواند خود امکان را به مخلوقات داده باشد؟ حال چه چیز باعث شده که یکی امکان انار شدن داشته باشد و یکی امکان سیب شدن؛ یکی امکان جهنمی شدن داشته باشد و یکی امکان بهشتی شدن؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی می‌گوییم امکان، ذاتی هر ممکن‌الوجودی است دیگر معنا نمی‌دهد که بگوییم خداوند امکان به او داده، خداوند به ممکن‌الوجود، وجود می‌دهد و انارشدنِ انار و سیب‌شدنِ سیب مربوط به خودشان است. در مورد انسان؛ امکانِ جهنمی‌شدن و بهشتی‌شدن در ذات انسان مطرح نیست بلکه اختیار مطرح است حال با اختیار خود می‌تواند جهنمی‌شدن را برای خود انتخاب کند یا بهشتی‌شدن را، چون امکان برای موجودی که وجوه مختلفی دارد مثل انار نیست که یک وجه داشته باشد. در همین رابطه هر انسانی در مقابل عملی که انجام می‌دهد احساس می‌کند می‌توانسته غیر آن را هم انجام دهد و آن عمل را به خدا نسبت نمی‌دهد. موفق باشید
2848
متن پرسش
سلام علیکم! در دوره و زمانه فعلی اگر کسی بخواهد به مقاماتی برسد و مثلا بشود آیت الله بهجت ره یا بشود امام خمینی ره یا بشود آقا سید علی آقا قاضی ره باید کارهائی بکند و احتیاط هائی بکند که اگر خودش نیز قصد داشته باشد این احتیاط ها را بکند محیط و شرایط به او اجازه نمی دهد. مگر اینکه طرف برود در غار زندگی کند یا برود در خانه و خود را در خانه حبس کند. حال در این شرایط فعلی تکلیف چیست!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که ممکن است باید احتیاط لازم را کرد و از مسئولیت هایی که نسبت به خانواده و جامعه داریم استقبال کنیم خداوند خودش لطف خاص خود را دریغ نمی کند. موفق باشید
2824
متن پرسش
سلام.استاد می خواهم بدانم شما خواندن کتاب تذکره الاولیا را توصیه می کنید؟برای من کلی سوال و شبهه پیش آمده.این افرادی که ذکرشان در کتاب رفته مسلمانند؟شیعه اند؟ اصلا عارف هستند؟هیچ چیز این ها شبیه پیامبر و ائمه نیست.اصلا گویی کاری هم به پیامبر و ائمه نداشته اند.حرف این ها فقط خدا بوده و من هیچ نشانی از ولایت در این ها نمی بینم.گویی مقامشان هم شان پیامبران و امامان است و نیازی به آن ها ندارند.می شود اینشکلی به آن ها نگاه کرد؟این ها فقط از یک نفر حرف می زنند آن هم خداست.این چه تناقضی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید مرحوم عطار «تذکرة‌الاولیاء» را با کلامی از امام صادق«علیه‌السلام» شروع می‌کند و به امام باقر«علیه‌السلام» ختم می‌نماید تا معلوم شودچشم او در سلوک به چه کسانی است. از طرفی مرحوم عطار صرفاً بعضی از احوالات و کلمات اهل دل را در آن‌جا فرموده است. این غیر از سلوکی است که هرکس باید از طریق نظر به انسان‌های کامل داشته باشد. آری فقط باید نظر به خدا داشت ولی در آینه‌ی انسان‌های کامل چنین کاری عملی می‌شود. به گفته‌ی آیت‌الله الهی قمشه‌ای اشکال شیطان آن بود که در آینه‌ی حضرت آدم انوار الهی را ندید وگرنه برای سجده‌نکردن بر آدم که نباید چنین عقوبتی به او می‌دادند که از بهشت با آن‌همه عبادات بیرونش کنند. «جرمش آن بود که در آینه‌ی روی تو ندید.... ورنه بر بوالبشری ترک سجود این‌همه نیست». موفق باشید
2837
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز شما فرمودید ممکن الوجود هم میتواند باشد هم نباشد وخداوند بود او را به او میدهد ولی خصوصیاتش ذاتی خود ممکن هست که خداوند به او میدهد ولی اینجا برایمان سوال هست خصوصیات ممکن طبق برهان علت و معلول خداوند به او داده یا اینکه ذاتیش هست یک اصل هست که باید بپذیریم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق برهان علت و معلول، خداوند علت وجود شیئ است و ممکن الوجود را وجود می دهد. به تعبیر قرآن «اعطاء خَلقَه» خلق آن را به آن می دهد. موفق باشید
2803
متن پرسش
1.یک جمله ای هست به این مضمون که سپاسگزار معلمی هستم که به من اندیشیدن را یاد می دهد نه اندیشه ها را، می خواستم ببینم شما که می فرمایید کتب آیات عظام را بخوانید یا خودتان سیر مطالعاتی کتاب های خودتان را دارید آیا این شیوه شما اندشه ها را به انسان یاد می دهد یا اندیشیدن را لطفا مفصل جواب بدهید؟ 2.آیا خواندن کتب انسان را مقلّد بار می آورد؟ 3.بعضی ها قائل به این هستند که انجام واجبات ترک محرمات، آیا ما باید فقط به این دو کار بپردازیم و دیگر دنبال کتب اخلاقی نرویم و معرفت کسب نکنیم؟ منظور فرمایش این بزرگان چیست؟ 3.استاد بنده در قزوین مشغول تحصیل علوم حوزوی در پایه4(لمعه) هستم و 21 سال سن دارم و تاکنون حدود 100جلد کتاب معرفتی و اخلاقی و حدود10 جلد کتب مهدویت خوانده ام و حدود 700 ساعت از بزرگان دین سخنرانی گوش داده ام که اینها با راهنمایی های استاد اخلاق حوزه بوده است و از وقتی که شما را به توفیق الهی یافتم می بینم که شما بیشتر می توانید به بنده راهنمایی بدهید و در مورد شما خیلی تحقیق کردم، خواستارم به بنده بفرمائید باید چگونه مباحث شمارا پیگیری کنم و نام کتابهایی را که باید از ابتدا شروع کنم بفرمائید و طریقه مباحثه کتب هم بفرمائید و از کدام سخنرانی شما شروع کنم؟البته درست است که نمی توانم در جلسات شما شرکت کنم ولی رابطه قلبی ام را سعی می کنم که با شما برقرار کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 و 2- اگر کتاب‌ها و سیرهای مطالعاتی، عقل ما را مخاطب قرار دهد و بخواهد عقل ما رشد کند تا خودمان قدرت فکرکردن پیدا کنیم خوب است و تشخیص آن به عهده‌ی خودتان است که آیا کتاب ها چنین توانی را دارد یا نه .3- دینداری به کسب معارف از طریق تعقل و به‌دست‌آوردن اخلاق فاضله و رعایت حرام و حلال الهی است، هرکدام از این سه قسمت که تعطیل شود انسان یک بُعدی می‌گردد 4- اصل کار خودتان را بر آن بگذارید که دروس رسمی را خوب بخوانید و خوب مباحثه کنید در کنارش سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود و بنای شما آن باشد که إن‌شاءالله در سال‌های آینده برنامه‌ای برای مطالعه‌ی عمیق تفسیر المیزان داشته باشید. موفق باشید
2808
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت. دو سوال مدت زمانی زیادی ذهنم را به خود مشغول کرده ولی با پرسش از اساتید قانع نشده ام . قبل از طرح سوال اجازه دهید بگویم طالب حقیقت هستم نه شبهه وارد کردن. 1- همیشه وقتی به این مطلب می اندیشم که خداوند ما انسانها را مختار آفرید تا با ارادۀ خود راه کمال و قرب را طی کنیم و درآخر نیز به سوی او رجوع می کنیم . خدا می داندکه ما با اختیارمان سعید یا شقی می شویم علم خدا هم که تغییر و تبدیل پذیر نیست پس ما همان که خدا می داند را با اختیار خود انجام می دهیم و در آخر متناسب عملکرد خود ثواب یا عقاب را می چشیم. سوالی که همیشه کنار ذهنم می آید این جمله است (که چی؟) (چرا خلقمان کرد که بعد به سویش برگردیم) 2- ما ممکن الوجود در ذات خود هستیم که از خودمان است 50در صد عدم و50در صد وجود که در حقیقت هیچی است داریم.سوالم این است که آن 50درصد وجود که در یک مخلوق امکان پروانه در مخلوق دیگر امکان انسان شدن و همین طور به اندازۀ همۀ مخلوقات ممکن که مثلادرپروانه می توانندپروانه بشود وجود دارد.(این 50درصد وجود در هر نوع از مخلوقات روی چه حسابی بوده است؟) از اینکه برای این سوال وقت گرانبهای خود را صرف می کنید کمال تشکر را دارم. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- در ابتدای کتاب «آشتی با خدا» بحثی در رابطه با «چرا خدا ما را خلق کرد؟» شده ، فکر می‌کنم می‌توانید جواب خود را بگیرید 2- نمی‌دانم چرا ممکن‌الوجود را این‌طور معنا کرده‌اید. ممکن‌الوجود یعنی معدومی که امکان پذیرش وجود را از طرف حق دارد و تنها همان مخلوقی می‌شود که در ذات خود امکان آن را دارد و هرگز این‌طور نیست که 50٪ امکان پروانه‌شدن داشته باشد و 50٪ امکان انسان‌شدن. موفق باشید
2814
متن پرسش
سلام استاد عزیز:‌به دادم برسید بنده بعد از سفر مشهد با کلی امید و آرزو قلبم سختر شده و دیگه حال معنوی ندارم. وقتی رفتم اصلا آرزوی مادی نداشتم و همش میخواستم از نظر معنوی پیشرفت کنم هر روز نماز جعفر طیار را خوندم وزیارت جامعه کبیره را خوندم و مواظب چشم هام هم بودم ولی اومدم بدتر شدم خیلی از حال های معنوی ازم گرفته شد استاد عزیز ضمن این که دعام می کنید دستورالعملی هم بهم بدین ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی موارد امام معصوم«علیه‌السلام» در زیارت خودشان ضعف‌های ما را به ما می‌نمایانند تا با دقت و عمق بیشتر به آن بپردازیم و قبل از آن‌که در برزخ با این مشکلات روبه‌رو شویم همین دنیا مشکل را حل کنیم. دستورالعمل آن است که با معرفت بیشتر کار را جلو ببرید. موفق باشید
2815
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرت استاد،این حقیر می خواهم در زمینه عرفان کار کنم از کجا شروع کنم و چگونه استاد عرفان پیدا کنم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به تعبیر آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه»: «علم تو استاد توست» حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توصیه می‌کردند مقدمات عرفان، معرفت نفس و به تعبیری جلد 8 و 9 اسفار است. لذا اگر با «ده نکته در معرفت نفس» و سپس کتاب «آشتی با خدا» و بعد کتاب «برهان صدیقین» و سپس کتاب «معاد» و بعد کتاب «خویشتن پنهان» شروع کنید تا حدّی مقدماتی که حضرت امام مدّ نظرشان بوده است را طی کرده‌اید، سپس به فصوص الحکم محی‌الدین بپردازید. موفق باشید
2793
متن پرسش
سلام علیکم پاسخ حضرتعالی را به سوالی که در مورد علت خلق کسی که خداوند می داند به جهنم می رود خواندم. اما جسارتاً به نظرم اشکالاتی بر آن وارد است. یک حکیم رحیم، اگر درخواستی از او بشود که به ضرر درخواست کننده باشد، قطعاً اجابت نمی کند. حال بقول حضرتعالی مخلوق از خداوند فرصتی می خواسته تا خود را جهنمی کند. آیا خداوند مهربان باید اجابت می نموده؟ چرا خداوند هر مخلوقی که امکان خلق شدن دارد را خلق می کند؟ آیا این عاقلانه است؟ بر فرض هم که اینگونه باشد، این امکان را چه کسی رقم زده؟ ان چه کسی است که نعودبالله پیش از خداوند تعیین کرده چه مخلوقی امکان خلق شدن داشته باشد و چه مخلوقی نه؟ فرمودید: «اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است» خب باشد، چه سودی برای آن بدبخت دارد که بر دیگران و بر خودش ثابت شود که او قطعاً جهنمی است؟ به نظرم مسأله «علم الهی» مسأله بسیار حادی است؛ چرا که تمام خلقت را تبدیل با «بازی یم فیلمنامه از پیش نوشته شده» و یا به عبارت دقیق تر «بازپخش آرشیوی یک فیلم ازلی» تبدیل می کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: امکان هر مخلوقی ذاتی آن مخلوق است و خداوند در علم خود به امکان هر مخلوقی علم دارد و وجودِ امکانی هر مخلوقی در علم خدا است به همین جهت قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» امر خدا آن است که اگر چیزی را اراده کرد تا ایجادش کند به آن می‌گوید «بشو» و «می‌شود». ملاحظه کنید که آن شیئ در علم خدا موجود است که خداوند به آن خطاب می‌کند بشو و می‌شود و در همین رابطه ابن‌سینا می‌فرماید: 'ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها'خداوند زردآلو را زردآلو نکرد بلکه آن را وجود داد. نه آن که همه اول یکسان بوده اند و بعد خداوند به یکی خاصیت درک و رشد را داده است و به دیگری هیچکدام را نداده است و به سومی یکی را داده و یکی را نداده است برای مثال ذکر شده است. منظور همه موجودات است. خدا اشیا را آفریده است و آن ها ذاتا اختلاف دارند. خدا زرد آلو را آفریده، سیب را آفریده، انار را آفریده و غیره...؛ و چنین نبوده که قبلا همه آن ها یکنواخت بوده اند و خدا بین آن ها اختلاف برقرار ساخته باشد. در همین رابطه است که خداوند مخلوق را خلق می‌کند پس دیگر معنا ندارد که بگوییم چرا جهنمی‌بودن کسی را به او می‌دهد، امکان او را به او می‌دهد تا خودش با انتخاب خودش آنچه باید بشود، بشود. البته این بحث مفصلی است که مرحوم شهید مطهری تا حدّی در کتاب عدل الهی باب بحث را گشوده‌اند. موفق باشید
نمایش چاپی