بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39667
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: در تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) فرمودید که: «ممکن الوجود قبل از بوجود آمدن، بصورت علمی، در علم خداوند بوده است.» سوالم این است که: این صورت علمی همان اعیان ثابتع می‌باشد؟ با تشکر از الطاف استاد گرامیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن الوجود در ذات خود تنها و تنها «امکان» است و امکان یعنی نبودنی که می‌تواند بوجود آید. در حالی که انسان در مقام عین ثابته‌اش از قبل، وجود دارد به همان معنایی که عهد اَلست متذکر آن است هرچند به صورت دنیایی در نیامده. در مورد امکانِ ذاتی که بحثی است فلسفی؛ می‌توانید به کتاب «بدایۀ الحکمه» از علامه طباطبایی رجوع فرمایید. موفق باشید

39655
متن پرسش

سلام علیکم: از خدمت یکی از اساتید فلسفه نسبت به اینکه، با دیدگاه اصالت وجود آیا می توان زندگی کرد؟ پرسیدم. ایشان گفت: اینکه بر مبنای اصالت وجود زندگی کنیم کارما نیست و در توان ما نیست. این فقط کار ائمه اطهار علیهم السلام است. می‌خواستم بدونم آیا درست گفته است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامۀ حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به آقای گورباچف فکر کنید که با ایشان، معارف مطرح شده توسط جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا را مطرح کردند. صدرایی که مبنای فلسفه‌اش، «اصالت وجود» است. موفق باشید

39651
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: می خواستم بدانم که خداوند عین هستی است. من هستی ام ربطی است. حال اگر من هستی ربطی ام را درک کنم، آیا عین هستی را درک کرده‌ام؟ سوال دوم آن است که اگر جواب سوال بالا مثبت است آیا می‌توان گفت که راه رسیدن به درک هویت تعلقی ام رعایت حلال و حرام الهی است؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان در جان خود متوجه هویت تعلقی و عین الربطی خود گردید، متوجه نسبتی می‌شود که در ذات خود با هستی مطلق دارد که به زبان دیگر همان درک عبودیت خودش می‌باشد نسبت به حضرت ربّ العالمین ۲. آری! اگر انسان متوجه شد در ذات خود عین ربط به حضرت ربّ العالمین است با عبودیت و رعایت شرع مقدس، عملاً هرچه بیشتر حقیقت خود را درک می‌کند. موفق باشید

39632
متن پرسش

سلام علیکم خدا قوت: ببخشید سوالی برام پیش اومده اینکه برای رسیدن به مقام فنا باید از کجا شروع و چکار کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر، مسیرِ حساسی است. پیشنهاد می‌شود اگر بتوانید با کتاب‌های «مقالات» آیت الله شجاعی همراه با شرح صوتی آن‌ها که روی سایت هست، شروع بفرمایید ان شاءالله شروع خوبی خواهد بود بخصوص که رفقا می‌توانند در ماه رمضان نیز با آن مباحث به امید گشایش خاص شب قدری مأنوس باشند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA              
 

39585
متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقت بخیر. من خیلی به کلام و مباحث کلامی علاقه مند هستم. متاسفانه در حوزه استادی عقاید را تدریس می کنند که اتفاقا از مباحث استاد طاهرزاده هم مطرح می کنن و می فرمایند قبل از شروع کلام حتما یک دوره شرح ده نکته را داشته باشید. اما چیزی که یک هفته است ذهن من را به خودش مشغول کرده این هست که آیا استاد طاهر زاده با این روش استاد ما موافق اند، روش استاد ما این هست که مدام ما را تحقیر می کنن و اجازه حرف و بحث سرکلاس نداریم، مدام بحث شون این هست که شما مغرور هستید و باید غرورتون شکسته بشه! من از این بابت که همه را کوچیک می کنن ناراحت هستم و از شناختی که به خودم دارم، ممکن هست مبحث کلام را دیگر پیگیری نکنم. راهنمایی بفرمایید که من چه کنم؟ شاگردهای قبلی هم به استاد اعتراض داشتن، ولی ایشون میگند که من مانند امام خمینی هستم و بستگی به شما داره که با جمال من روبه رو بشید یا جلال من و من تغییر نخواهم کرد! آیا اساتید در قدیم این سبک را داشتند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً تحقیر عزیزانی که به دنبال حقیقت هستند، امر پسندیده‌ای نیست. ما خاک پای افرادی هستیم که با دل‌های پاک خود به سوی کسب معارف الهی قدم نهاده‌اند. آری! علم کلام برای هرکس که بخواهد در مسیر دینداری جلو برود، لازم است تا عقل او بتواند در میدان شبهات از عقاید حقه‌اش دفاع کند. با توجه به این امر به نظر می‌آید چنانچه انسان در «معرفت نفس» وارد شود بهتر می‌تواند مباحث علم کلام را درک کند و حقّانیت آن را تصدیق نماید، والله اعلم. موفق باشید

39564
متن پرسش

«إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ». سلام خدمت استاد طاهرزاده: به لطف خدا به کتاب تذکرةالاولیاء جناب عطار دسترسی پیدا کردم. عجب کتاب نورانی و شگفت انگیزی است! چه افق ها و پرده های حیرت آوری که از سیره و شخصیت اولیای الهی کنار زده است. فعلاً پرسش های حقیر از محضر حضرتعالی این هست که ۱. در میان این شخصیت هایی که مطرح شده، کدام شخصیت «بیشتر» از بقیه حیرت شما را برانگیخت؟ (البته به غیر از حضرت صادق و حضرت باقر علیهماالسلام که اساسا در عرض بقیه نیستند) ۲. در آینده‌ی انقلاب اسلامی، کتاب تذکرةالاولیاء و شخصیت های آن چه کمکی به جامعه ما می تواند بکند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان به فرد خاصی اشاره کرد زیرا هرکدام در جای خود راهی هستند که متذکر عبور از درّه‌های نفسانیت و خود خواهی می‌باشند. مهم، اُنس طولانی با آن اثر شریف است تا شخصیت‌هایی را بیابیم که هر کدام راهی برای سلوک ما خواهند بود. موفق باشید

39558
متن پرسش

سلام استاد عزیز: التماس دعا در این روزها. دعا کنید آدم بشویم. ارتباط عین ثابته و نقش دعا را نمی‌فهمم. اگر همه چیز در علم الهی هست و چه بخواهیم چه نخواهیم همان اتفاقات می افتد پس دعا نقشش چیست؟ اینکه مثلا حضرت ایوب فرمودند و مسنی الضر و ورق برگشت همین هم در علم الهی بوده پس دعا یعنی چی؟ آیا یعنی همین که ما عبودیت خود را نشان دهیم و اعتراف به فقر ذاتی با دعا ممکن است و الا همان چه تقدیر ماست همان می‌شود و دعا آن را عوض نمی کند. مثلا اینکه فلان رزق را داشته باشی مادی یا معنوی در علم الهی هست که با دعا فلان روزی داده می‌شود. یعنی این هم در علم الهی ست که من دعا می‌کنم و خدا قرار است بدهد. میشه بگیم که نقش دعا در عالم ناسوت همان است که فقط دعا کنیم که فقر ذاتی امان را به خود متذکر شویم و دعا فقط برای عوالم دیگر و ارتقا در اتقا نفی در آن عوالم موثر است و الا در عالم ناسوت هر آنچه طلب کنیم یا نکنیم همان می‌شود؟ کلا نقش دعا را با توجه به اینکه قضای ما در علم الهی مشخص است را نمی‌فهمم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید مطهری در کتاب «انسان و سرنوشت» می‌فرمایند علم خدا به فعل انسان به همان صورتی است که انسان با اختیار خود آن فعل را انجام می‌دهد. منتها خداوند قبل از آن‌که آن فعل انجام گیرد، می‌داند ولی همان‌طور که انسان اختیار کرده است. در این مورد خوب است به جزوۀ «جبر و اختیار» که روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید

39554
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: شما در صوت سوم دقیقه ۲۹ شرح خطبه یک نهج البلاغه می‌فرمایید که: عارف نمی‌گوید که یک فرد نسبت به فرد دیگر عدم است. بلکه فقط نسبت به خدا عدم هستیم. سوالم این است که وقتی وجود مطلق خداست، دیگر وجودی نمی‌ماند چه نسبت به خدا چه نسبت یک فرد انسانی نسبت به فرد دیگر انسانی؟ باتشکر از زحمات استاد عزیزم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به حکم تشکیک وجود، هرچه هست از جهت وجود، جلوه‌ای از جلوات وجود است و «وجود» در نهایت خود و در کمال عالیه‌اش همان حضرت حق است که منشأ وجود همۀ موجودات است که مظاهر جلوات او هستند و هیچکدام، او نیستند، اوست که اوست. موفق باشید 

39542
متن پرسش

سلام‌ استاد: تشکر از وقتی که برای پاسخ به پرسش ها اختصاص می‌دهید: آن‌چه که خدمتتون عرض می‌شود درد دلی از چند بانوی فرهیخته است: همسرمان در کلاس های معرفتی شرکت می‌کنند. کلاس های عرفان ابن عربی می روند. اما نمی‌دانیم افق عرفان چیست که در افق شخصیتشان، بداخلاقی و بی صبری و ناسزاگویی حاکم‌است و گویی عرفان فقط خواندنی است. به چه زبانی می توان گفت که غایت عرفان، تفکری است که با آن بتوان اهل سَفرِ زندگی شد واسفار ملاصدرا را در سفرهای زندگی کنونی برای طی صراط پیش رو یافت؟ به راستی چگونه می‌توان به بیان مسائل فلسفی مسلط گشت اما از حقیقت فلسفه که عبور از مشهورات و پرهیز از جزم اندیشی است غافل گشت؟ و اساتید این کلاس ها را چگونه می‌توان به وضع بی فکری و بلایی که شاگردان، گرفتارند آگاه گردانید که عرفان خواندن به چه کار می‌آید آن گاه که مخاطب در پراکندگی ها و کثرتها، وحدتی را طالب نیست و با نگاه ایدئولوژیک خود هر چه که در باورشان نمی‌گنجد را نفی می‌کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در نظر داشته باشند که هر اندازه انسان بیشتر به صراط مستقیم نزدیک شود، به حکم سوگندی که شیطان خورده که در صراط مستقیم برای اغوای حاضران در آن راه قرار گیرد؛ بیشتر تلاش می‌کند تا افراد نتیجۀ لازم نصیبشان نشود و هنر ما آن است که متوجه شویم آری! با سعۀ صدر و نظر به ابعاد انسانیِ آن افراد به آن‌ها کمک کنیم تا خودشان متوجه شوند عرفان حقیقی به لطف الهی انسان را به بصیرتی می رساند که خوبی‌ها را در هر جا که باشد، بیابند زیرا حقیقت آن است که «شاخه گل هرجا که می‌روید گل است» و این‌طور نیست که فقط گلهای بوستان ما گل باشد و بقیه نفی شود. موفق باشید  

39518
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: سوالم این بود که اگه فلسفه فهم امکانهاست ما در بدایه و نهایه با فهم امکانی روبرو نیستم این تعریف رو به کجا دارد؟ تشکر بسیار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در فلسفه متوجه جایگاه مخلوقات به عنوان ممکن‌الوجودها می‌باشیم و به یک معنا متوجه هستیم آن‌ها آیاتی می‌توانند باشند که اشاره به خالق خود و کمالات خالق‌شان دارند. موفق باشید

39514
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم! ما یک واجب الوجود داریم یک ممتنع الوجود داریم یک ممکن الوجود. ممتنع الوجود که هیچ گاه به وجود نمی‌آید. واجب الوجود که بودنش به خودش است و در بودنش بی‌نیاز از غیر است. اما ممکن الوجود نسبت آن به وجود و عدم مساوی است. یکی می‌خواهد که به او وجود دهد و این واجب الوجود است که به او وجود می‌دهد و او را واجب بالغیر می‌کند. ممکن الوجود هم در ایجاد و هم بقا نیازمند واجب الوجود است. یعنی این واجب الوجود است که با دادن وجود به ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس هرچه ما می‌بینیم، ممکن الوجود بالذات است که واجب بالغیر شده است که مظهر و ظهور واجب بالذات است. نتیجه وجود فقط از آن واجب بالذات است و اوست که با واجب بالغیر کردن ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس ما در جهان واجب الوجود بالذات (الله) و مظاهرش (واجب بالغیر) داریم. نکته: اگر ممکن بالذات، واجب بالغیر نمی‌شد و مظهر واجب بالذات نمی‌شد، محال بود که واجب بالذات شناخته شود. نتایج بالا را از گوش دادن شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) رسیده ام نظر استاد گرامی در رابطه با مطالب بالا چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به اعتبارِ همان روایتی که می‌فرماید: «کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف». ولی باید متوجه بود واجب بالغیر که مظهر انوار و اسماء حضرت ذات می‌باشد، منحصر به مخلوقات مادی و محسوس نیست. موفق باشید

39505
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: ما همه ممکن بالذات هستیم و واجب بالغیر. آیا میشه بگیم که پیمان الست آن زمانی بود که خداوند ما را از ممکن بالذات بودن به واجب بالغیر رساند؟ اگر این طور باشد ما با رجوع به ذاتمان که ممکن بالذات است، واجب بالذات را در درون خودمان احساس خواهیم کرد؟ آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید پیمان عهد الست مربوط به نسبت علم خداوند است با مخلوقات قبل از آن‌که خلق شوند و به اصطلاح هویت واجبّ بالغیر بگیرند. موفق باشید

39490
متن پرسش

سلام علیکم: این کشف و شهودهایی که از علامه حسن زاده آملی در کتابهایش هست، چقدر اعتبار دارد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ خود آن بزرگان، عموماً این احوالات مربوط به خود آنان می‌باشد و گزارش آن‌ها از آن احوالات چنانچه با کشف معصومین منطبق باشد، برای بقیه می‌تواند قابل توجه قرار گیرد. در این رابطه گزارش حضرت علامه حسن‌زاده از احوالات خود در کتاب شریف «انسان در عرف عرفان» ظرائف قابل استفاده‌ای دارد. موفق باشید

39461
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم آن هم این است که چرا نمی توانم صوت های آشتی با خدا را مثل اولین باری که گوش می‌دادم گوش بدهم؟ و شما چه پیشنهاد می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همچنان خود را ادامه دهید ولی نه با برگشت به گذشته. خوب است بعد از دنبال‌کردن مباحث «ده نکته...» و «برهان صدیقین»، به مباحث قرآنی که روی سایت هست مثل سوره آل‌عمران وارد شوید. موفق باشید

39447
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: نظریه زندگی موازی و دنیاهای موازی آیا امکان داره دنیاهای موازی داشته باشیم؟ برخی می گویند انسان هنگام تولد در هفت نقطه و هفت زمان مختلف متولد می شود و زندگی می کند و می میرد دنیای موازی این زمین، زمان دیگری دارد و ... توضیحاتی که سر در نمی آوریم در همین لحظه ولی در زمان های متفاوت تاریخی اینکه زمان دنیا در ماورا به این صورت که ما درک می کنیم معنایی ندارد و زمین های هفت گانه که در روایات داریم و در قرآن به آن اشاره شده است را به این موضوع نسبت می دهند این موضوع شواهد روایی و یا قرآنی دارد یا خیر و یا اینکه محکمات متضاد، قرآنی و روایی دارد یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که دلایل محکمی در صحت آن داشته باشیم. نوعی غفلت از مراتب وجود و عوالم متعالی در میان است. موفق باشید 

39446
متن پرسش

با سلام و جور و رحمت خدمت استاد: استاد معنا و حقیقت این جمله چیست که در شرح تذکرة الاولیای عطار بود؟ تا وادی لا اله الا الله طی نکنی به وادی محمد رسول الله نتوانی رسید یا این سخن: با آنکه به حق رسیدم زهره نداشتم به محمد رسیدن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چه اندازه لازم است تا مدتی از عمر را با کتاب «تذکرة الاولیاء» جناب عطار طی کنیم که حقیقتاً تذکره و تذکری است برای هر آن کس که بنا داشته باشد مسیر توحید ربوبی را به صورتی حقیقی طی کند. چه خوش بود آن زمان که بنده با آن کتاب شریف به سر بردم و حاصل آن خلاصه‌ای شد که روی سایت در معرض نظر و نگاه رفقا می‌باشد. https://lobolmizan.ir/leaflet/1007?mark=%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1 
 نمونه‌ای از زیبایی روح بزرگ جناب عطار همین دو جمله‌ای است که مطرح فرمودید که می‌فرماید تا انسان نور توحید را درک نکند، چگونه متوجه مظهر توحید یعنی شخصیت و سیرۀ حضرت رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌واله» که تمام وجود او تذکر و اشاره به توحید است؛ بشود؟ به همان معنایی که ما در آن دعای شریف داریم: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ» و این‌که جناب عطار فرموده‌اند: «با آنکه به حق رسیدم زهره نداشتم به محمد رسیدن» حکایت از آن دارد که حضوری لازم است در نسبت با حضرت رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» که معارف کلامی و انتزاعی نسبت به حضرت حق کافی نیست تا ما متوجه جمال توحیدی بیکرانۀ حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بشویم بلکه باید به توحیدی وارد شد که در دل آن توحید، به سخن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» اندیشید که فرمودند: «من رآني فقد رأى الحقّ» هر آن کس بر من نظر کند و مرا بنگرد، محققاً حق را نگریسته است. موفق باشید        
 

39441
متن پرسش

سلام علیکم استاد خسته نباشد: بنده مدتی پیش سوالی از خدمتتون پرسیدم، مبنی بر مطالعاتی که داشتم و سنی که در اون قرار داشتم، شما فرمودید که با جزوه تفسیر المیزان خودتون، به تدبر و تعمق در قرآن روی بیارم، خواستم بدونم آیا برای بنده، که هنوز مطالعات عقلی و فقهی و دینی عمیقی نداشتم آیا رجوع به تفسیر المیزان، زود نیست؟ به فرموده یکی از اساتید بنده، مراجعه امثال بنده به المیزان، باعث بی اهمیت جلوه کردن مباحث عمیق این کتاب ارزشمند میشه (به جهت جهل امثال بنده) حال با این شرایط، نظر شما چیست؟ غیر از این سوال، یک توصیه پدرانه ای بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کرده‌ام برای ورود به تفسیر المیزان خوب است که ابتدا در بحث سیر مطالعاتی، مباحثی مانند «معرفت نفس» و حتی «برهان صدیقین» که متن و صوت آن روی سایت هست، دنبال شود و سپس چند سوره که مبتنی بر نگاه علامه در المیزان بحث شده است را استماع فرمایید و سپس از طریق راهی که آن جزوه مطرح می‌کند، می‌توان به سوی المیزان رفت. سوره‌هایی مانند زمر- عنکبوت- آل‌عمران و نساء. توصیۀ این حقیر به دوستان آن است که تا می‌توانند از دینداری خود با این رویکرد بهره‌مند شوند که آن، امید به آینده‌ای است که تا ابدیت ما را جلو می برد و باید با چنین رویکردی وارد دینداری شد. در این مورد عرایضی تحت عنوان «رسالت پیامبر خدا «صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» و تذکر به حضوری ابدی» شده است. امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/18583  موفق باشید

39440
متن پرسش

سلام علیکم: آنچه هست فقط خداست که هست. همین خدا یک مرتبه ذات است که فقط خود ذات و خود خدا از آن خبر دارد. و دیگر تجلی و ظهور خداست. ابتدا ظهور اسماء و صفات است. یعنی ذات به صفت خاص. که اولین تجلی الله است و این موجوداتی که الان در عالم ماده می‌بینم تجلیات اسما و صفات خداست. البته مطالب بالا ناقص است. من برای اینکه از کثرت و وجودی غیر از خدا نداشته باشم. فقط خدا را تصور می‌کنم که یکی مرحله ذات و غیب الغیوبی است و دیگر تجلیات و من موجوداتی را که الان می‌بینم، ظهورات اسماء و صفات خدا می‌بینم. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بعد از مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خوب است به شرح صوتی کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام رجوع شود. صوت هر سه موضوع روی سایت هست. موفق باشید 

39435
متن پرسش

سلام علیکم: بسیط الحقیقه کل الاشیاء و... در رابطه با ذات است یا الله؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزۀ این مباحث و این اصطلاحات، حوزۀ فلسفۀ صدرایی در موضوع «وجود» است و تشکیکی‌بودنِ «وجود». و تطبیق آن با واژه‌های قدسی ممکن است ساده نباشد. موفق باشید

39418
متن پرسش

سلام علیکم: اگر منظور از عرفان مطالب زیر باشد آیا این مطالب غلط است. و اما آن مطالب: عارف می‌خواهد به فنا فی الله برسد. فنا فی الله یعنی خواست خدا را بر خواست خودش تر جیح بدهد. وقتی عارف به جایی رسید که خواست خدا (یعنی رعایت دستورات شرعی و حلال وحرام) را بر خواسته های دلش ترجیح داد، فانی در الله است. یعنی وقتی به جانش که محل خواست خداست توجه کند نور خدا را می‌بیند. و اینجاست که حدیث من عرف نفسه فقط عرف ربه معنی می‌دهد. چرا که عارف در جان نورانی اش (که با رعایت شرع و حلال و حرام) منور شده است نور خدا را می‌بیند. نظر شما درباره مطالب بالا چیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. آری! به ما فرموده‌اند: ترجیح دستورات حضرت حق بر امیال خود، همان فنای عبد در ربّ است. موفق باشید

39373
متن پرسش

سلام و درود بر شما: من طلبہ پاکستان ھستم. علاقہ بہ مباحث فلسفی دارم. چون در دانشگاہ ھای ما تھاجم از الحاد و تفکر غربی دارند می‌خواھم در اینجا مدافع مثل چون شھید مطھری و شھید بھشتی شما عنایت بفرمایید فلسفہ را چطور بخوانم کہ در جامعہ پیادہ کنیم و یک جریان حکمت اسلامی را راہ اندازی کنیم و از کجا تا کجا بخوانیم کہ تخصص پیدا کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن، که روی سایت هست. برای آشناشدن به زبان فلسفه؛ خوب است که به سراغ کتاب «بدایة الحکمة» از علامه طباطبایی بروید که شرح آقای امینی‌نژاد در این رابطه می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

39360
متن پرسش

سلام و سپاس خدمت حضرتعالی: اگر کسی بخواهد فلسفه غرب بخواند به نظر شما می‌تواند در طریق تفکر کمک کننده باشد و چگونه و با چه نگرشی باید بخواند اگر استادی در این زمینه معرفی نمایید ممنون میشوم؟ آیا اول باید فلسفه اسلامی بخوانیم و چه مقدار باید فلسفه اسلامی بخوانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در فلسفۀ صدرایی و سپس مواجه‌شدن با فلاسفۀ غرب مانند هایدگر، میدانِ اندیشیدن به انسان در مقابل ما گشوده می‌شود و این است آن تفکر اصیل که تحت عنوان خودشناسی به ما توصیه شده است. موفق باشید

39317
متن پرسش

سلام علیکم و عرض ادب: بنده در حال مطالعه کتاب «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» هستم، فرمودید حرکت ویژگی عالم ماده است و زمان نیز از حرکت فهم می‌شود و اگر انسان بخواهد راهی به مراتب قرب و رشد و کمال بیابد باید از قید زمان آزاد شود. اینکه می‌گویند آدم حسود اولین ضربه را به ایمان خود می‌زند به این دلیل است که دائماً حسرت گذشته را می‌خورد و نگران آینده است. و راهش رها کردن خود از بند زمان گذشته و آینده و نظر به اکنونیت و حضور خویش در کران هستی است. سؤالم این است که چگونه برخی می‌گویند همانطور که انسان ها و اشیاء طبیعی نشان دهنده وجهی و وصفی از وجوه و اوصاف خداوند متعال هستند، ماه ها و روزها و قطعات زمان نیز همین‌گونه اند. اگر زمان معنایی در عالم ملکوت ندارد و آنچه هست بی زمانی و بی مکانی ست و حضور است و حضور چگونه این با بیان قبل جمع می‌شود؟ اینکه برخی ماه ها و روزها قوت و شدت و ظهورشان بیشتر از بقیه ماه هاست، حال آنکه اصلاً زمان در عالم غیرماده معنا ندارد، این بیان و اشاره به قطعه ای از زمان دقیقاً چه معنایی دارد؟ آیا از باب تسامح است؟ آیا اینکه گفته اند از دست رفتن فرصت رجب و شعبان و رمضان موجب افسوس و حسرت آدمی ست و باید منتظر سال بعد باشد که از دست ندهد. منافات ندارد با رهاشدن از بند زمان و حسرت گذشته و آینده را نخوردن؟ معنای زمان چیست؟ بی زمانی و بی مکانی عالم مجردات چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در «برهان صدیقین» و «برهان حرکت جوهری» روشن می‌شود که بعضی صفات، ریشه در مرتبۀ وجودی نازلۀ آن‌ها دارد مانند شوری در نمک، که به جهت مرتبۀ نازلۀ وجود است در این مرتبه. و در مرتبۀ بالاترِ وجود، این شوری وجود ندارد. و در این رابطه هرجا حرکت هست، زمان مطرح است و در مرتبۀ عالیۀ وجود، حرکت، معنا ندارد تا زمان، معنا پیدا کند. ۲. در این‌که مراتب پایین وجود از جمله زمان، ظرفیت‌های متفاوتی در ظهور انوار الهی دارند اخیراً عرایضی در مقدمۀ بحث «ماه رجب و اخلاص و درک امکانات تاریخی» در این مورد شد. خوب است که به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید

https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/ayam/rajab/speech/Twt_mahe_rajab_va_ekhlas_va_darke_emkanat.MP3 

39302
متن پرسش

حضرت استاد از انتقادات که عملا صورت توهین دارد دلتنگ نباشید، چه خوب کردید که از انتشار سوالاتی که موجب بد آموزی می شود خود داری کردید، اینها هرچه آزادتر باشند بیشتر فتنه می‌کنند. این ها نه عرفان می‌فهمند نه کلمات عارفان را... خدا را شکر که می توانیم سولات خود را با شما در میان بگذاریم. خدایا افقی را در مقابل ما بگشا که از افق توحیدت به عمود ولایت برسد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً انسان تعجب می‌کند که به جای انتقاد برای اصلاح امور، عده‌ای بنا را بر نفیِ گفتگو و نفیِ هر آنچه غیر نظر آنان است؛ می‌گذارند. بر عکسِ کاربران عزیزی که در دل گفتگوها و انتقادهای خود، میدان را برای ظهور حقیقت می‌گشایند و آماده می‌کنند. موفق باشید

39295
متن پرسش

سلام و درود: چرا خداوند در امر اداره جهان هستی کارگزار گرفته است؟ چرا مستقیم وارد عمل نمی‌شود؟ چه جاهایی خود خداوند مستقیم وارد می شود؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود مطلق حضرت حق با شدیت وجودی که دارد چگونه در اموری که مرتبۀ وجودی نازله‌ای دارند مستقیماً مواجه شود؟ در این مورد خوب است به کتاب عدل الهی شهید مطهری رجوع فرمایید یا به بحث «برهان صدیقین» که روی سایت هست. موفق باشید

نمایش چاپی