بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24549
متن پرسش
سلام استاد عزیز: من یه جوان ۲۵ساله روستایی هستم که خدا رو شاکرم که توسط فضای مجازی تونستم با شما و امثال شما آشنا شم و الان مثل تشنه ی آبم نسبت به کتابهای شما. البته کتابهای شما رو کامل نخوندم. میخوام تهذیب نفس کنم. به نظر شما اشکالی نداره برای مدتی از اینترنت (که قتلگاهم شده) کاملا جداشم و اخبار سیاسی رو خیلی پیگیر نباشم جز از رسانه ملی، تا اینکه یه تخلیه ذهنی و ریاضت و مبارزه با نفسی داشته باشم؟! البته نیاز دارم ذهنم رو پاکسازی کنم و سبک زندگیم رو که داغونه درست کنم، عادتهامو تغییر بدم؟ یعنی یک مدتی بیخیال همه چی شم. چون احساس پوچی، عدم انسانیت می کنم و کلی عادتهای نابود کننده رو که متوجهش شدم + یک گناه کبیره که به محض داشتن نت مرتکب میشم. شما برای من چه پیشنهادی دارید؟! الان اولویت من چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. فکر می‌کنم همین مطلبی که به قلب جنابعالی رسیده است از انوار هدایت الهی باشد. موفق باشید

24560
متن پرسش
سلام عرض می کنم: در سیر علمی فلسفه خوندنم مشکلی دارم که در درس های دیگه هم این سوال پیش می آید که حرکت بدون وجود مقصد بی معنا هست. فرضا من در فلسفه از عالم های روزگار خودم بشم و به حقیقت دست پیدا کنم اما صد سال بعد از حالا کس دیگری می آید و افق هایی جدید تری باز می کند. بوعلی هم بشویم بعد ها ملاصدرا می آید و تکمیل می کند. خلاصه آنکه هر چقدر در این دریای بدون عمق فرو بریم به ته اون نمی رسیم. خب جایی که ته ندارد چرا حرکت کنیم. هر چقدر بریم نسبت به بی نهایت صفر هست.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر تفکر به طور صحیح جلو برود همواره در بستر «وجود» انسان را جلو می‌برد و «وجود» در عین تشکیکی‌بودن همواره «وجود» است و نه عدم. موفق باشید

24556
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مبحث معرفت شناسی در مسئله مطابقت بدیهیات اولیه با واقع جوابی که داده می شود آن است که: مفاهیم به کار رفته در اینها برگرفته از علم حضوری هستند. مثل هر معلولی احتیاج به علت دارد. آیا علم به خود این مسئله نیز که اثبات می شود برگرفته از علم حضوری اند، علم حصولی نیست؟ آیا دور باطل نمی شود؟ یا وقتی می گویند در قضیه هر معلول محتاج علت است با تحلیل مفهوم معلول این نتیجه می رسیم معلول موجودی است که نیاز به علت دارد و این از طریق علم حضوری یافت می شود پس با عالم خارج مطابقت دارد اگر سوال کنند که آنچه با علم حضوری یافت می شود شخصی است (وابستگی اراده به نفس) چگونه آن را تعمیم می دهیم؟ و در جواب گفته شود که از آن جهت که هر چیزی جز در مواردی که با علم حضوری مصداق بودن آن برای معلول ثابت است با برهان عقلی یافت شود که مصداق معلول است آن را تعمیم می دهیم. آیا این نیز خود علم حصولی نیست و دوباره دور باطل نیست؟ چگونه مسئله حل می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. آری! انسان ابتدا رابطه‌ی علت و معلول را به صورت علم حضوری در بین خود و حالات خود احساس می‌کند و آن را به امور بیرونی تعمیم می‌دهد. در این مورد نکاتی در جزوه‌ی «فلسفه‌ی غرب» در رابطه با نظر دیوید هیوم نسبت به علیت عرض شده است که عیناً برایتان کپی می‌گردد. موفق باشید

عليّت‏: هيوم در راستاى گرايش تجربى مسلكى‏ اش كه فقط به دريافت‏ هاى حس و مشاهده و تجربه اعتماد و باور دارد «عليت» يعنى رابطه علت و معلولى بين دو شى‏ء را بالكل مردود مى ‏داند مى‏ گويد: در وهله اول مى ‏بينيم همه اشيايى كه علت و معلول به شمار مى ‏آيند «هم‏ پهلو» هستند، در حالى‏ كه چه بسا شيئى با شى‏ء ديگر «هم‏ پهلو» باشد ولى علت آن به شمار نيايد و اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى هم داشته باشد؟ و چرا نتيجه مى‏ گيريم چنين علت‏هاى خاص بايد چنين معلول‏ هاى خاص را داشته باشند. يعنى چرا بايد اين معلول‏ها را به خدا نسبت دهيم و چرا بايد خدا را علت اين معلول‏ها بدانيم؟ ما چون بارها به تجربه «هم ‏پهلويى» آتش و گرما را مشاهده كرده‏ ايم يكى را علت و ديگرى را معلول مى‏ دانيم. گويا هيوم فكر كرده است اعتقاد به علت بر اساس تجربه بوده است و آن هم تجربه حسى. و بعد هم گفته ما فقط «هم‏ پهلويى» را مشاهده و تجربه‏ كرده ‏ايم و نه خود عليت را. و چون عليت را مشاهده نكرده‏ ايم نمى ‏پذيريم. در حالى‏ كه در جواب هيوم بايد گفت: اولًا؛ اصل عليت يك اصل عقلى است كه از حقايق عينى نشأت گرفته است، مثل حركت و قانون عليت قضيه ‏اى عقلى و علمى حصولى است كه از علم حضورى نفس به افعال خودش به‏ دست آمده است. يعنى نفس امورى مثل اراده را در خودش به علم حضورى مى‏ يابد كه سنخ وجود آن «تعلقى» يعنى قائم به غير است، و نفس به آن وجود مى‏ دهد، ولى وجود نفس بستگى به آن اراده ندارد و پس از علم حضورى به رابطه ‏اى كه بين نفس و فعل آن محقق است، عقل اين رابطه را تحليل مى‏ كند و خصوصيات مصداق را ملغى كرده و ماهيت نفس و ماهيت اراده و زمان و مكانِ آن اراده را كنار مى‏ گذارد و تنها به سنخ وجود نفس و اراده اش نظر مى ‏كند و به حكم كلىِ عليّت مى ‏رسد كه بر تمام مصداق‏هاى علت و معلول صادق است كه يكى عين نياز به ديگرى است و اولى علت است و دومى معلول. يعنى بر عكس ادعاى هيوم عليت از طريق مشاهده و تجربه مادى به دست نيامد كه صرفِ «هم‏ پهلويى» تجربه شده باشد، بلكه در تجربه صرفاً مصداق‏هاى عليت مطرح مى‏ شود و اگر خصوصيات واقعى علت و معلول بر آن‏ها تطبيق كرد به عنوان علت و معلول پذيرفته مى‏ شود. ثانياً عليت يك واقعت عينى است كه حس و عقل به وجود آن در عالم محسوس پى مى ‏برند و همچنان‏ كه حس و تجربه به تنهايى از حركت، فقط سكون‏ هاى متوالى دريافت مى ‏كردند، از عليت هم حس و تجربه به تنهايى فقط «هم‏ پهلويى» و «تقارن بين دو شى‏ء» را دريافت مى‏ كنند و نه همه واقعيت عليت را هيوم بر اساس همان گرايش تجربى خود كه تنها مى‏ خواهد آنچه را كه مشاهده و تجربه مى ‏كند بپذيرد مى‏ گويد: اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى داشته باشد؟ يعنى چون علت را در كنار اين پديده كه وجودش آغازى دارد نمى ‏يابيم، نمى ‏پذيريم كه آن پديده نياز به علت دارد در حالى‏ كه اگر وجودش آغاز دارد، يعنى عين بودن نيست، و بودنش از خودش نيست، چرا كه اگر بودنش و وجودش از خودش بود بايد بى ‏آغاز موجود باشد در حالى‏ كه آغاز دارد يعنى وجودش ذاتاً وابسته به غير است و عقل نمى ‏پذيرد وجودى كه ذاتاً وجودش وابسته به غير است بدون علت باشد. مى‏ گويد: ما چون به تجربه و مشاهده نيافته‏ ايم كه هرچيز كه آغاز به بودن مى‏ گذارد علتى دارد. پس اين يك باور است و چون بنا است زندگى انسان‏ها امكان پذير باشد بايد به اين باورها اعتماد كرد. يعنى خود هيوم هم در زندگى به صرف دريافت‏ هاى حسى نمى ‏تواند زندگى كند، ولى به جاى اين‏كه بگويد به كمك استعدادى ديگر به نام عقل متوجه عليت مى‏ شويم و زندگى بر اساس اعتماد به عليت يك زندگى عقلانى است مى‏ گويد اعتقاد به وجود علت يك باور است.

24551
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد محترم: و ضمن عرض تسلیت، از خداوند متعال علو درجات شما و فرزند عزیزتان را خواستاریم. استاد محترم در سیر گوش دادن به سیر سخنرانی های آیت الله شجاعی به تناقضاتی برخوردم که امیدوارم در کلام شما برطرف گردد. ایشان در توضیح مراتب شرک، یکی از مرتبه ها را پیروی از هوای نفس می شمارند و البته تا اینجا مشکلی نیست اما جایی می فرمایند حتی انجام امور مباح پیروی از هوی محسوب می شود و سالک باید از آن بپرهیزد و دقیقا آن را عامل آشفتگی و ترس و تاریکی می دانند در برزخ و با این تمثل که انسان پشت دیوارهایی که راه عبور ندارد خود را بدون چاره می بیند که فقط خداوند راه نجات را می داند و کسی نمی تواند انسان را کمک کند و مانع حرکت محسوب می شود و اشاره می کنند به داستان یکی از عرفا در بوسه برداشتن شیطان از دست ایشان به خاطر توجه به تکه ای پارچه، حال سوال من اینجاست که اولا چگونه ممکن است آنچه اهل بیت هم آن را مباح و بدون عذاب دانسته اند اینگونه باعث عذاب در برزخ انسان می شود؟ ثانیا شرح احوال بسیاری از افرادی که تجربه مرگ داشته اند مانند آقای زمانی، خانم بتی جین مسیحی و بسیاری افراد دیگر که انسان های معمولی بودند اصلا توقفی اینچنین در برزخ نداشته و اینگونه عذاب نکشیده اند و سخنان و تجربه های آنها با آموزه های دینی بیشتر هم خوانی دارد و انسان را به پرستش خداوند و انجام خیرات ترغیب می کند. ثالثا اگر می فرمایید راه سلوک فرق دارد، خوب از چنین راه سلوکی انسان وحشت می کند و ترجیح بر این می شود که انسان در حد همان دستورات ساده دین بماند مخصوصا که عقل تجربه افرادی که به حقیقت مرده اند را بهتر می پذیرد تا آنها که با شهود به مطالبی رسیده اند که صد در صد از خیال و وهم در عالم ماده به دور نبوده. و اما سوال دوم من: الان چندین ماه است با سیر مباحث آیت الله شجاعی حرکت کردم از جهتی هم برآیم خوب بود که بسیاری جزئیات گناهان را فهمیدم و به لطف خداوند به شدت از آنها فاصله گرفتم چون سخنان ایشان بسیار بازدارنده بود و هم البته به شدت دچار افسردگی شدم از گناهکار حساب کردن خود در محضر پروردگار که باعث کاهش شدید پلاکت های خون من شد که هم از نظر پزشکی علتی برای آن یافت نشد و هم هنوز درمان نشده و نمی دانم این را بلایی مبنی بر توجه خداوند بدانم یا حاصل زیادی فکر منفی درباره خودم (منظورم همان گناهکار حساب کردن خودم) و اگر چنین باشد باید توبه کنم از ضربه زدن به جسم خودم و دقیقا نقطه مقابل این قضیه اینکه با گوش دادن سخنرانی شما و یا استاد پناهیان یا استاد رنجبر یا ... چنان غرق عشق و محبت الهی می شوم که دایما خود را غرق در بهشت الهی حس می کنم. طوری می شوم که انگار با تمام وجود انرژی های مثبت به تمام افراد اطرافم وارد می کنم و زندگی من غرق در شادی و نشاط می شود. نمی توانم آن حآلت را بدرستی توصیف کنم ولی بسیار انرژی برای تمام افعال خوب می گیرم و حتی در نماز هایم بی اختیار پرواز می کنم و از ابتدا تا به انتها از شوق در آغوش کشیدن پروردگار، مست می شوم و گریه می کنم. برعکس سخنان آیت الله شجاعی که هر وقت گوش می کنم چنان بین خودم و خدا فاصله می بینم که توان رفتن از من سلب می شود. نمی خواهم قضاوت غلطی بکنم چون آگاه نیستم به حرکت خود به صورت واضح، اما نمی دانم شاید علت تمام آن عشق ها، سیر ایشان بوده ولی من نمی فهمم، ولی عقل من به شدت سیر ایشان در بعضی موارد را وسواس گونه تلقی می کند و بر خلاف سیره و روش اهل بیت و سخنان بزرگان جمال پسند خدا، و یا نکند خدای نکرده من اسیر وهم خود شده ام و خودم را در نماز نزدیک به خدا حس می کنم؟ هرگز دوست ندارم چنین فکر کنم چون هرگز آرامش و سکونی که امسال نصیب من شده با سال های پیش که در آشفتگی و بی حوصلگی و بی نشاطی بودم قابل مقایسه نیست، انگار راه حرکت پیدا کرده ام. نمی دانم! لطفا با سخنان حکیمانه خود مرا از این فکر تا ابد نجات دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آیت اللّه شجاعی«رحمة‌اللّه‌علیه» که ذوق‌شان مناجاتی است در سخنان خود نظر به قاعده‌ی «حسنات الأبرار سیئات المقربین» دارند و به این اعتبار متذکر می‌شوند دل‌بستن به امور مباح از آن جهت که نوعی پیروی‌کردن از میل است؛ نوعی غفلت محسوب می‌شود و این غیر از آن است که امور مباح را رخصت حضرت ربّ العالمین بدانیم و در نظر داشته باشیم که خداوند دوست دارد امور مباحی که مطرح کرده است وارد شویم. و در این حالت، بیشتر انسان، خراباتی می‌شود. فکر می‌کنم جنابعالی بیشتر خراباتی هستید تا مثل آیت اللّه شجاعی و یا آیت اللّه ملکی تبریزی، مناجاتی. و لذا بدون این‌که سر به سر خود بگذارید با همان روحیه‌ی خراباتیِ خود و امید به رحمت الهی با خود به سر ببرید و سر به سرِ خود نگذارید. در این فضا اشکال ندارد به سخنان آیت اللّه شجاعی گوش فرا دهید، ولی آن‌ را در بستر روحیه‌ی خراباتیِ خود شکل دهید از آن جهت که:

خراباتی خراب اندر خراب است / که در صحرای او عالم سراب است. موفق باشید 

24555
متن پرسش
با سلام: آیا امکان دارد شخصی با ایجاد وسوسه در فرد دیگری، مستحبات آن فرد را از آن خود کند؟ و آیا آن فرد با عدم انجام مستحبات می تواند دفع وسوسه کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. هرکس در گرو اعمال خود است. در مورد دفع وسوسه کافی است که دستورات شرع رعایت شود و توکل به خدا و دوری از دنیا فراموش نگردد. موفق باشید

24543
متن پرسش
با سلام: نحوه ارتباط خداوند که مجرد مطلق است با عالم ماده چگونه است؟ آیا در این نحو ارتباط سنخیت مطرح است؟ چگونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رابطه‌ی خداوند با مخلوقات، رابطه‌ای است وجودی. خداوند وجود مطلق است و به همه‌ی عالم وجود می‌دهد. در این مورد خوب است به مطالعه‌ی بحث «برهان صدیقین» بپردازید. موفق باشید

24535
متن پرسش
جناب استاد سلام علیکم: چه کار کنیم تا در نماز و عبادات و دعا لذت ببریم و بصورت یک امر که از روی عادت انجام می دهیم نباشد و جوری نباشد که مثلا بخواهیم زود نماز را تمام کنیم؟ چه کنیم تا ولع عبادت بخصوص نماز داشته باشیم و با شوق و ذوق به سوی نماز بشتابیم نه اینکه از روی رفع تکلیف و بی میلی نماز بخوانیم؟ التماس دعا. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه معرفت صحیح است که عبادات را عمیق و لذتبخش می‌کند. پیشنهاد  ما معرفت نفس است. موفق باشید

24526
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. در بحث مصباح الهدایه بحث اعیان ثابته را در احدیت مطرح فرمودید با توجه به اینکه احدیت موطن کثرت نیست چطور اعیان ثابته در احدیت قابل طرح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «مصباح الهدایه» متذکر شده‌اند علم حضرت حق عین ذات اوست و علم به اعیان ثابته در مقام احدیت به معنای نظر به صورت علمیِ موجودات است که در ذات حضرت حق معلومِ حق هستند. موفق باشید

24493
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز. ببخشید جواب سوال ۲۴۴۴۰ در کانال نبود. لطفا بگذارید. دوم اینکه برای پیگیری صوتهای درس فصوص کجا مراجعه کنم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد: ۲۴۴۴۰. باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ذوق و علاقه‌ی لازم را داشته باشید، کار خوبی است. ۲. پس از مطالعه‌ی فصّ آدمی و فصّ شیثی که بر روی سایت هست، به جناب آقای نظری به شماره‌ی ۰۹۱۳۶۰۳۲۳۴۲  جهت ادامه‌ی کار رجوع فرمایید. موفق باشید 

24496
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: در بعضی جاها از تالیفاتتان سخن از تعلقات آورده اید که مانع انسان است، حالا می شود تعلقات را تعریف کنید و معیاری برای شناخت تعلقات مذموم ذکر کنید؟ چون انسان فرزند و دوست و همسر و .. را دوست دارد. ممکن است دوری چند روزه همسر یا دوست برای انسان سخت باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نحوه عاطفه‌ورزیدن‌ها مانع رجوع به حضرت معبود نیست و تعلقاتی که مورد بحث است به حساب نمی‌آید. هرچیزی که در عرض حضرت معبود باشد و مانع رعایت بندگی و دستورات حق باشد آن است تعلقِ مذموم. موفق باشید

24480
متن پرسش
استاد عزیز و گرامی سلام علیکم: بنده با استفاده از حکمت متعالیه مشکلات فکری و معرفت نفسی خود را به لطف و نظر حق حل کرده ام، اما اکنون ولع و حرص عرفان در من به وجود آمده و می خواهم در مسیر عرفان نظری و عملی حرکت کنم، لطفا به بنده سیر مطالعاتی معرفی نمایید تا از لحاظ نظری سیراب شوم و هم اگر امکان دارد به بنده سیر عملی یا کسی یا کتابی که می توان از سیر و سلوک عملی آن استفاده کرد به بنده معرفی نمایید. تشنه ام تشنه ی عشقم برسان جرعه ای از یار تا بسازم ز منم آنچه پسندد، آن واحد جبار و من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا شرح فصّ آدمی و فصّ شیثی که بر روی کانال «ندای اندیشه» هست را دنبال فرمایید و سپس با جناب حاج آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

24478
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و تشکر: استاد عزیز در کتاب شریف تحف العقول از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است که «فو الله لاتنال ولایتنا الا بالورع و الاجتهاد فی الدنیا و مواسات الاخوان فی الله» لطفا در صورت امکان توضیحی در مورد «ورع» و «مواسات» بفرمایید احساس می کنم ظرایفی دارد که زبان چون شمایی باید شنید. متشکرم خدا حفظتون فرماید و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه بسیار روشن است؛ غیر ممکن است کسی نسبت صحیحی با اولیاء ‌معصوم بر قرار کند بدون آن‌که در راستای رعایت احکام الهی از یک طرف تحت عنوان ورع و تلاش برای تعالی بخشیدن به روح و روان خود و از همه مهم‌تر زیر پا گذاشتن خودخواهی‌های خود و برداشت‌های شخصی‌اش در مقابل برادران ایمانی. آری در یک کلمه کسی به ولایت اولیاء‌ معصوم نایل نمی‌شود مگر آن‌که از یک طرف حق الله و حق النفس و حق الناس را جدی بگیرد. امروز متأسفانه حقوق شهروندی به بهانه‌های مختلف نادیده گرفته‌می‌شود و همین منجر می‌شود که نتوانیم علاقه‌ی لازم به آن نوع زندگی که امامان معصوم در مقابل ما می‌گشایند داشته‌باشیم. موفق باشید

24477
متن پرسش
سلام: الحمدلله به همراه تعدادی از دوستان داریم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه رو می خونیم. رسیدیم به جایی که درباره برکلی و شوپنهاور صحبت میکنه. از اونجایی که توی سخنرانی هاتون دیدم شوپنهاور رو نقد می کنید و الان یادم نیست که چه نقدهایی داشتید و توی چه سخنرانی هایی بوده: لطفا راهنمایی بفرمایید برای نقد نظریات و آرای شوپنهاور آیا کتاب یا مقاله ای از شما یا دیگران هست که بتونم مطالعه کنم؟ از برکلی چطور؟ با تشکر فراوان. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد فهم نگاه شوپن‌هاور ابتدا باید کانت را مطالعه کرد و دوگانگی که بین نومن و فنومن و بحث مفاهیمِ استعلایی به میان می‌آورد و عملا اندیشه‌ای را در مقابل ما قرار می‌دهد که ما هرگز نمی‌توانیم به واقعیت‌های خارجی دست بیابیم. در این راستا شوپن‌هاور معتقد‌ است که کل جهان، همان اراده‌ی ما است و اراده‌ی ما جهان است نه آن‌که جهانی در خارج محقق باشد. می‌ماند که این اشکال بر او وارد است که اولا چه تفاوتی این نگاه با سوفسطائی گری دارد و ثانیا به هر حال این احساس بدیهی که هر کس مبتنی بر آن با عالم خارج ارتباط پیدا می‌کند چه می‌شود. موفق باشید

24470
متن پرسش
سلام علیکم: استاد خیلی مشتاق دیدار شما هستیم. خدا را شکر اگر توفیق دیدار حضوری شما را نداریم با صوت ها و شرح های حضرت عالی مانوس هستیم. استاد سوالی داشتم خدمت شما بزرگوار.به توفیق الهی چند بار حالت هایی در نماز داشتیم یا در هنگاه مطالعه چیزهای نابی خدا به بنده ی حقیر نشان داده. این دومین مرتبه است که برایم پیش می آید. وقتی این حالات را به رفقا و هم بحثی های خودمان که با هم پنج نفریم و مباحث شما را با هم کار می کنیم، بعد از گفتن همچین زمین میخورم که اصلا نمیتونم بلند کنم خودم را. دفعه قبل نزدیک به سه ماه طول کشید انگار خدا از بنده روی برگردون و شیطان سوار شد و هر طرف که خواست بنده را برد. الان هم یک هفته ای می شود که دوباره یک حالت در نماز را برای دو نفر از رفقا که یکیشون حکم استاد ما را دارد گفتم و دوباره همون طور شدم. به طور مثال بدترین گناه را هم انجام میدم اصلا انگار نه انگار نه عذاب وجدانی نه هیچی انگار زبونم لال خدا روی برگردونده. می خواستم بدونم مشکل که پیش میاد از این موضوعه یا چیز دیگه ای تو کاره؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه در این راه نشانت دهند. گر نستانی به از آن‌ت دهند. راه را ادامه دهید و به این حالات اهمیت ندهید. موفق باشید

24472
متن پرسش
استاد گرامی سلام با توجه به متن زیر: نفس با تحول و حركت تدريجى، هرچند حدود سابقش را از دست مى‏ دهد، شخص او باقى است، و كمالات وجودى پيشين را نيز به نحو برتر و كامل‏تر داراست. بر اين اساس، اينكه نفس از هويت واحد برخوردار است، داراى نشئه‏ ها و مقامات گوناگون است؛ به گونه ‏اى كه وجودش از پايين ‏ترين مراتب هستى آغاز مى‏ شود و به تكامل تدريجى، به درجه عقل و معقول نايل مى ‏شود. با اين توضيح كه نفس از سنخ ملكوت است؛ از اين‏ رو از وحدت جمعى ظلى برخوردار است ـ كه سايه وحدت جمعى الهى است ـ و حتى پس از رسيدن به مرتبه تجرد عقلى، واجد مرتبه خيال و احساس و تجرد مثالى است؛ همچنان‏كه واجد مراتب مادى همچون مرتبه نباتى و طبيعى است كه قائم به بدن است. از اين‏ رو نفس حتى پس از رسيدن به بالاترين مقام تجردى، تا زمانى كه نمرده، صورت بدن است و بين او و بدن تركيب اتحادى برقرار است. مفهوم و معنی جمله (نفس از وحدت جمعى ظلى برخوردار است ـ كه سايه وحدت جمعى الهى است) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر «حرکت جوهری» نفسِ حرکت به خودی خود عامل اتصال گذشته به آینده است زیرا خود حرکت جوهر است و این اتصال به گذشته، همان وحدت جمعی است که جلوه‌ای است از وحدت حقه و این از ظرائف تفکّر بشری است که در مکتب صدرا توان ظهور پیدا کرده‌است. موفق باشید

24471
متن پرسش
سلام: آقایی را می شناسم که گروهی مذهبی تشکیل داده و از خودش نیز چیزهای عجیبی می بینیم که خارج از سطح عادی است. چگونه مطمئن شویم که در مسیر صحیح است و دچار انحراف نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه سیره‌ی علما برای ما حجت است. هر کس به هر اندازه از آن سیره با سابقه‌ی هزارساله تبعیت کند و به طور کلی در بستر آن سیره قرار داشته باشد، می‌تواند قابل اعتماد باشد. موفق باشید

24457
متن پرسش
استاد گرامی سلام: در موضوع رابطه نفس و بدن که به ظهور و تجلی تعبیر می شود چرا سنخیت مطرح نیست؟ چه می شود که از سنخیت بین نفس و بدن چشم پوشی می شود و دیگر سنخیت مهم نیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علیک ببرهان الصدیقین و نظریه‌ی تشکیک وجود. موفق باشید

24459
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱) دلتنگی و غم درونی در موقع فراق و جدایی از حرم ائمه و حضرت معصومه (س) را چه باید کرد؟ خیلی سخت است این جدایی و دل کندن، مخصوصا اگر مدتی میهمان آن حضرات بوده باشی. کمی شرح دهید. ۲) در موقع اوقات دلتنگی و غربت قلب چه اعمال و اذکاری را برای رجوع به حضرت حق پیشنهاد می کنید؟ آیا این دل تنگی علت خاصی دارد؟ ممنون
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با عبادات خود را به اولیاء‌ معصوم که مظهر عبادت الهی هستند در مأوای سایه‌ی وجود آن‌ها قرار دهید. ۲. ذکر «لا اله الا الله» ذکر محبوبی است و یاد محبوب را در جان زنده نگه می‌دارد. موفق باشید.

24455
متن پرسش
سلام: آقا یک سوال، فقط یک سوال ، همینو بهم جواب بده. آقا من خودم قبول دارم انسانی گناه کار و به شدت سیاهی ام. قبول دارم انسان به شدت بی توجهی هستم. در کل قبول دارم بدم اما به خدا قسم بعضی مواقع، قسم میخورم، بعضی مواقع وقتی دارم توی مباحث معاد و توحید و ..... فکر می کنم و تعمق می کنم، به خدا، به والله، نمیتونم تحمل کنم، اصلا گیج میشم، میخوام همش رو ول کنم برم از بس برام تا بینهایته، بینهایته، مشکل من اینجا شروع میشه، وقتی اینجوری میشم، اصلا همه چیزو ول می کنم یعنی دیگه پیگیر این مبحث نمیشم و میشم همون آدم خیلی عادی. حالا من آقا اولا در خواستم اینه که بگید این حالت، توهمه؟ یا واقعا چیزی هست؟ اصلا بگید چی کار کنم؟ این مشکلمه که اینجوری میشم، بعد نمیتونم تحمل کنم، بعد همه چیزو ی دفعه ول می کنم، دوباره بعد از یک مدت این چرخه تکرار میشه و درجا می زنم. آقا نمی خواستم بپرسم چون خودم رو واقعا مستحق این حال نمی بینم. این که گفتم مستحق نمی بینم، این عقیده ام است از روی شکست نفسی نگفتم. بنده اینو نمی خواستم بپرسم، اما چون خیلی تکرار شده پرسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه همین‌طورها بوده است و گاهی جمال حق سراغ انسان می‌آید و ما را شیفته‌ی خود می‌کند و شما آن تصمیمات جدّی را می‌گیرید و گاهی جلال حق می‌آید و ما در قبض می‌رویم. ولی به گفته‌ی جناب جامی: «غرّه مشو که مرکب مردان مرد را /  در سنگلاخ بادیه پی‌ها بریده‌اند

نومید هم مباش که رندانِ جرعه‌نوش / با یک کرشمه به منزل رسیده‌اند»

عزیز دلم! قصه‌ی من و شما نیز همین است که باید به امید کرشمه‌ای از حضرت محبوب آن‌قدر که می‌توانیم قدمی برداریم ولی بیش از آن باید امیدمان کرشمه‌ای باشد که از حضرت محبوب می‌آید و دل می‌برد و این زمینی را آسمانی می‌کند. موفق باشید

24448
متن پرسش
با سلام و عرض ادب. لطفا: ۱. در صورت امکان راجع به این جمله توضیحی بفرمایید: «عرفا درباره تغییر جواهر به تجدد امثال قائل اند» ۲. در آیه قرآن سوره بقره می گوییم: «ربنا ولا تحملنا ما لاطاقت لنا ورحمنا...» سوالم این است که مگر رب حکیم چیزی ورای طاقت ما بر ما تحمیل می کند که ما اینچنین تقاضا می کنیم لطفا بفرمایید سر این مطلب چیست؟ متشکرم و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تغییر جوهر عملاً به یک نوع تغییر اعراض و تثبیت جوهر ختم می‌شد ولی با نگاه حرکت جوهریِ صدرایی، موضوع به نگاه عرفا نزدیک شد که معتقدند همواره عالَم جدید است و نظر به خلق جدید دارد. ۲. حضرت ربّ العالمین همواره برای تربیت انسان‌ها به نور ربوبیت خود عمل می‌کند ولی این انسان‌ها هستند که بعضاً آمادگی تربیت ربّ خود را ندارند و در این راستا از پروردگار می‌خواهند که مطابق طاقت آن‌ها با آن‌ها برخورد کند و این دعای بسیار ارزشمندی است. موفق باشید

24446
متن پرسش
استاد گرامی سلام: با توجه به این متن: بر اساس حکمت متعالیه اشیایی که بینشان رابطه تأثیر و تأثر برقرار است، با هم اتحاد و وحدت دارند. و گرنه اشیایی که تباین وجودی دارند نمی توانند رابطه تأثیر و تأثرّ متقابل داشته باشند. به عبارت دیگر بر اساس حکمت متعالیه علیت به تجلی و تشأن بر گشت می کند؛ در نتیجه رابطه علی و معلولی به رابطه اتحادی تبیین می شود. قسمت «بر اساس حکمت متعالیه علیت به تجلی تشأن برگشت می کند» یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «علیک بالصدرا و برهان الصدیقین» در آن‌جا است که به زیبایی نسبت بین علت و معلول را نسبت بین وجود شدید و وجود نازله که همان تجلی به حساب می‌آید؛ با ما در میان می‌گذارد. موفق باشید

24418
متن پرسش
استاد عزیز سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۴۱۱ بنده منظورم این بود که مگر طبق فلسفه ارتباط مجرد با ماده محال نیست، پس چطور می گویید نفس با بدن مادی ارتباط دارد؟ پس یا این فرض فلسفی که ارتباط مجرد با ماده محال است غلط است و یا اگر درست است چگونه توجیه می شود؟ بالاخره همان تدبیر انضمامی هم ارتباط مجرد و ماده هست، شاید توجیه این باشد که نفس که مجرد است از نظر وجودی شدیدتر است و همه جا میت واند حضور داشته باشد حتی در عالم ماده، و مادیت ماده به دلیل ضعف وجودیش بر نفس که وجودی شدید است تاثیر ندارد و این نفس است که ماده را که همان بدن است متأثر می کند و این فقط به دلیل شدت وجود مجرد نسبت به ماده امکان دارد و قطعا از احکام و قوانین الهی است، مثل ارتباط باری تعالی با عالم ماده که البته چون وجود مطلق و شدیدترین وجود است پس در همه عوالم حضور کامل دارد حتی عالم ماده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که می‌فرمایید قابل تفکر است ولی باید مباحث «برهان صدیقین» که نظر به صِرف وجود دارد و مباحث کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که موضوع را در افق دیگری مدّ نظر قرار می‌دهد، مورد غفلت قرار نگیرد. موفق باشید

24406
متن پرسش
سلام: در جزوه مبانی نظری عرفان در اسلام صفحه ۲ فرمودید حقیقت چیزی نیست که به سراغ ما بیاید. ولی بارها خود فرمودید با این مضمون که انسان گاهی باید منتظر باشد تا حقیقت به صورتهای مختلف به سراغش آید البته پس از آنکه شایستگی را در خود ایجاد کرد. لطفا توضیح فرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما آماده شدیم حقیقت مثل نور خورشید بر پنجره‌ی جان انسان تجلی می‌کند. ولی پنجره را باید از کدورات پاک کرد. منظور آن است که نمی‌توان بدون آمادگی منتظر بود. موفق باشید

24402
متن پرسش
سلام استاد: خواهش می کنم درباره ی پاسخ دو سوال زیر راهنمایی ام بفرمایید و جسارتا اگر خود پاسخ آن را نمی دانید اشخاصی را معرفی بفرمایید که بتوانند در رسیدن به پاسخ صحیح این دو سوال حقیر را راهنمایی فرمایند ۱. آیا مرحوم آیت الله سعادت پرور، عارف بوده اند؟ ۲. اجازه ایی که ایشان به چندتن از شاگردان خود داده اند بدین معناست که تک تک آن عزیزان عارف هستند؟ یا بدین معناست که هرکس تا جایی که خود رسیده است شاگرد تربیت بکند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده با ایشان مأنوس نبودم، نمی‌توانم در این مورد نظر بدهم. ولی کتب ایشان حکایت از کمال علمی و اخلاقیِ ایشان دارد. وجه دوم سؤال نیز برایم مقدور نمی‌باشد. موفق باشید

24396
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. جایگاه و نقش مزاج در سیر و سلوک کجاست؟ ۲. تا چه اندازه باید روی آن کار کرد و اهمیت داد؟ (مثلا صفراوی مزاج ها زود عصبانی می شوند) اینها را می توان تا چه حد موثر دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد نتوانستم به نتیجه‌ی روشنی برسم از آن جهت که حضرت ربّ العالمین با فطرت الهی که به انسان‌ها عطا فرموده و گفته است: «لا تبدیل لخلق اللّه» تمام انسان‌ها در نسبت با سلوک إلی اللّه شرایط مساوی باید داشته باشند. موفق باشید

نمایش چاپی