بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23939
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و تبریک عید بزرگ نیمه شعبان. ۱. استاد عزیز بنده مدرس فلسفه هستم و اخیرا دارم کتاب مصباح الهدایه را با شرح شما میخونم تا کنون به فضل خدا حداقل در فهم مطالب مشکلی نبوده ولی مسأله اعیان ثابته رو اصلا نمی فهمم یعنی متوجه نمیشم یعنی چی که ذات و امکان موجودات مثال خودشان است یعنی هر موجودی خودش تعیین میکند چه باشه؟ مگر ما ورای قدرت و خواست الهی اراده و استقلالی داریم آن هم قبل از وجود! می دانم که مطلب چیز دیگری است لطفا راهنمایی بفرمایید. البته کتاب مبانی نظری عرفان استاد یزدانپناه رو هم در این قسمت دارم مطالعه می کنم ولی تاکنون مشکل حل نشده ما تا الان اینطور می فهمیدیم و آموزش می دادیم که در جریان صدور فیض وجود و ایجاد مخلوقات هرچه فیض وجود نازل تر شود عوالم مادون ایجاد شده و وجود محدود شده و کثرات ایجاد می شوند یا در مورد حرف ابن سینا اینطور می فهمیدیم که خداوند ابتدا وجود زردآلو را نداده بعد ماهیتش را بلکه فقط یک جعل بوده آن هم وجود که البته وجود محدود در حد نبات و این محدودیت هم بسته به اراده پروردگار دارد. لطفا راهنمایی بفرمایید. ۲. استاد عزیز بنده تصور می کردم که خداوند در جریان هدایت و نزول ولایت، هدایت الهی را جاری ساخته و به انسان و جن قدرت انتخاب و اختیار عطا فرموده تا مسیر رشد را طی کند. سپس ابلیس ولایت الهی را نمی پذرید و به اقتضای ربوبیت پروردگار در بستر ولایت الهی دارای ولایت طاغوت می شود تا انتخابهای بد انسانها را ربوبیت کند و خلاصه راه برای سیر در هر دو مسیر باز باشد تا نهایتا که غلبه بر جبهه حق است آیا درست است؟ به تازگی مطلبی خواندم که در اشاره به حدیث عقل و جهل می فرمودند جهل هم یک مخلوق است و جنودی دارد یعنی برخلاف گمان بنده جهل و ظلمت حاصل نبود عقل و نور نیست بلکه مخلوقی مستقل است سوالم این است جهل که تاریکی و شر محض است چگونه از خدایی که خیر و وجود محض است باالاصاله ناشی می شود؟ بسیار ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  ۱. موضوع «اعیان ثابته» موضوع مهمی است. به نظر بنده خوب است در این مورد سری به آرشیو سؤالات بزنید. در فصّ شیثی که اخیراً بحث شد تا حدّی به موضوع پرداخته شد. بالاخره باید از خود سؤال کنیم خداوند بر چه مبنایی مخلوقات را خلق می‌کند؟ ۲. به نظرم نکته‌ی درستی است که انسان در مسیر ولایت طاغوت یا ولایت الهی باید خودش تصمیم بگیرد ۳. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در شرح کتاب «جنود عقل و جهل»، جهل را از امورِ عدمی می‌دانند که به تبعِ عدمِ عقل معنا دارد. پس همان سخن شما درست است. آری! علمِ به جهل، به اعتبارِ علم‌بودنش، امری است وجودی به همان معنای علمِ به عدمِ ملکه. موفق باشید

23937
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک به مناسبت اعیاد ماه اعظیم شعبان استاد عزیز به نظر حضرتعالی ما بحث های معرفت النفس و نهج البلاغه را همچنان ادامه دهیم یا بحث رمضان را از قبل شهر مبارک رمضان شروع کنیم برای آمادگی قلب برای این ماه مبارک؟ و علاوه بر کتاب خودتان، چه کتاب هایی را قبل این ماه توصیه می فرمایید؟ با تشکر فروان و آرزوی فزونی توفیقات جنابتان. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مباحث مربوط به ماه رمضان باعث می‌شود تا إن‌شاءاللّه قلب با آمادگیِ بیشتری از فیوضات ماه رمضان بهره‌مند شود. ۲. کتاب «مراقبات» آیت اللّه ملکی در این مورد کتاب خوبی است و همجنین کتاب «اسرار عبادات» از آیت اللّه جوادی . موفق باشید

23925
متن پرسش
سلام: خوشحالم ازین که با کتابهای شما آشنا شدم. کتب زن و کتاب عقل و ادب شما رو در حال خواندن هستم.یه مشکلی در حال حاضر دارم. این که اول و آخر ما خداست. تمام ما خداست. خوب و بد پیش خداییم. هدف ما بندگی کردن در عین گذر از امتحانات دنیاست تا ثابت کنیم عاشق خدا بودن رو پذیرفتم. ولی اون ارتباط قلبی که مدنظرمه نمیتونم بگیرم. احتمالا به دلیل دل مشغولی هایی هست که به آنها عادت کرده ام. لذات و عشق های انسانی و عشق الهی را با آنها قیاس می کنم شاید فکر می کنم آنها را از دست خواهم داد. هنوز نمی توانم حس هایم را آن طور که باید در محضر خدا قرار دهم. چه کنم؟ روزه کمک می کند؟ نماز شب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عجله نکنید. «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را در نظر داشته باشید. ۲. در مورد نماز شب، به جواب سؤال شماره‌ی ۲۳۹۰۳ نظری بیندازید. موفق باشید

23929
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: تکلیف ما در مورد وسایل (خوراکی و کالا) که اقوامی که اهل رعایت نیستتد (خمس و زکات و .. نمی دهند) می آورند چیست؟ آیا این فکر سوء ظن نسبت به مومن است؟ و مراقبت نسبت به غذای حلال تا چه اندازه برای سالک ضروری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما که نمی‌دانیم آن‌چه می‌آورند مشمول خمس هست یا نه. در این مورد نباید وسواس به خرج داد. موفق باشید

23928
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: ببخشید چند سوال دارم که عقل خودم از جواب عاجز شده خیلی وقت است روی اینها مانده ام. ۱. مگر منشا هر خوبی خداوند نیست؟ و منشا هر بدی شیطان و نفس اماره خوب پس چرا آقای ..... فرمود ممکن است گاهی که برای نماز شب برمیخیزی به کمک شیطان باشد اگر مثلا تو صفت رذیله ای داشته باشی و این حرف در فضای مجازی پر شد، خوب اگر اینچنین باشد خود من دچار وسواس شده ام که هر شب که بیدار می شوم وسوسه شیطان است یا صدای خداوند که بنده را ندا می کند برای عبادت؟ خوب اینکه با آن روایت تعارض دارد که می فرماید ملائکه هر شب بندگان را صدا می زنند برای نماز شب؟! و با این مطلب که اراده الهی بر همه چیز حاکم است حتی بر وسوسه شیطان؟ و اینکه فرضا آدم بد باشد، بد اخلاق باشد مگر با عملی غیر از نماز اول وقت یا نماز شب هست که انسان در آن از خداوند طلب اخلاق حسن کند؟ و یا شخصی چنان بوسیله نماز شب تکبر بگیرد که اعمال بد خود را نبیند، خوب مگر آن عمل بد اجازه می دهد این اهل نماز شب باقی بماند؟ چرا سنت خداوند را (مبنی بر منشا هر خوبی خداوند است) را به این راحتی در اذهان تغییر می دهند که عمل خوب ترک شود به بهانه وسوسه شیطان بودن؟ یا دیدم کسانی که می گویند من نماز شب نمی خوانم چون فلان رذیله را دارم. ۲. می دانم ما همه قلب ایم و لطیف و زره ای داریم از عقل که این جسم لطیف را در بر گرفته تا به مقصد برسد و آسیب نبیند در برابر وسوسه های خناسان و شبهات گوناگون، خوب حالا من پذیرفته ام که با عقل خودم به دنبال جواب سوالات متعددی بگردم که دایما در وجودم شکل می گیرد فهمیدم راه رشد من همین است که در دنیای پر از واجب و حرام به طهارت جوارح برسی و در دنیای پر از اخلاق رذیله و حسنه به صورت مثالی زیبا برسی و در دنیای پر از تعارضات عقلانی به عدالت برسی و گریزی نیست. خوب این قلب بیچاره باید با صلاح عقل دایم در حال جنگ باشد با تضادها تا دم مرگ، اما چه کنیم که در حال جنگ توجه به مبدا هستی، ذات باری تعالی از دست نرود؟ در نماز فهمیدم که باید زره از تن به در کرد و سلاح ها را انداخت تا وجودش را حس کنی و وجودش را حس می کنم، پر می گشایم و پرواز می کنم اما اینکه بعد از نماز دوباره این بنده بیچاره و مفلوک می ماند و آن همه لشکر اعدا وا عصفاه. که نمی تواند توجه خود را حفط کند و غفلت او را فرا می گیرد از جان جانانش چگونه تمرین کنم وقتی در بین بندگان هستم نیز با خدا باشم؟ مدتی به خود می گفتم اینها را جلوات خداوند فرض کن ولی نمی شود اگر چنین کنم هیچ یک از بدی های آنها را نمی بینم و آن وقت از امر به معروف و نهی از منکر و... یادم می رود و اصلا مگر می شود در بندگانی که حق در وجود آنها تجلی نکرده خدا را دید؟! چگونه در این دنیا باشیم ولی لذت ببریم؟ منظورم آن لذت جز خدا ندیدن است. ۳. پاسخ سوال ۸۸۳ را ندادید اگر نخواستند جواب دهید که انتخاب با شماست ولی اگر به ایمیل پاسخ گفتید، چیزی دریافت نکردم؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظور آن است که اگر کسی مطابق هوسش نماز خواند یا قصدی غیر الهی داشت، متوجه باشد پای شیطان در میان است، نه این‌که مؤمنین که بر اساس رعایت دستورات الهی و به قصد عبودیت نماز می‌خوانند، بی‌دلیل گمان کنند پای شیطان در میان است. ابداً! ۲. همان‌طور که به خوبی متوجه شده‌اید عقل انسان کمک می‌کند تا انسان راه را درست برود و گرفتار خرافه نگردد، ولی از آن به بعد این قلب است که کار را جلو می‌برد و همواره همان حضور قلب در عبادات در امورات زندگی ما را همراهی می‌کند. ۳. جواب سؤال مذکور این‌طور داده شد:  ۲۳۸۸۳. باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی جسم ضعیف شود این مشکلات پیش می‌آید و تعادل بین جسم و روح به هم می‌خورد. زیر نظر پزشک، خودتان را به طور کامل از نظر بدن تقویت کنید و از عبادات خود بکاهید، فعلاً فقط در حدّ انجام واجبات، تا بدن به جایگاه خود برگردد. موفق باشید

23931
متن پرسش
سلام: خدا رو شاکرم که دوباره پس از روزهای فراق به وصل دعوتم کرده. سال ۹۳ بود که معجزه شد و من به خودم دعوت شدم. حدود ۳ سال با مباحث استادی پیش رفتم، نماز قضا داشتم و روزه قضا، شرط ورودم به جلسات خصوصی و شاگرد شدنم برطرف کردن همین ظلمت ها بود. همین که نمازهایم تمام شدند، کلاسمون رو از طرف یکی از نهاد های امنیتی تعطیل کردن، تازه داشتم خواب های خوب میدیدم و و تعبیر خوابم بشارت بود که میتونم استاد و مصداق پیدا کنم. ولی کلاس و استاد تعطیل شد. خدا می داند که چه عذابی کشیدم و دارم می کشم. شما هم چهرتون شبیه استادم هست و هم حرفهاتون. ایرادی که به استاد ما گرفتن این بود که ایشون طلبه نبود و درس حوزه نخونده بود. بسیار دلبسته ایشون و کلام ایشون و فضای حاکم بر جلسات ایشون هستم. (البته دلبستگی ام از جنس معناست نه ماده، (که ان شاءالله همین باشد که خودم فکر می کنم)) آیا این دلبستگی خوب است یا نه؟ آیا شما راهی می شناسید برای دوباره برگزار شدن جلساتمون؟ خدا می داند که چقدر دلتنگم. فقط دوست دارم یا زیارت باشم و یا معراج خودمون دوباره شروع بشه و با همسفرای خودم همراه بشم. خیلی دارم اذیت میشم. مباحثی که مطرح می کنید عالی هستن الحمدلله ولی من در به در دنبال گنجی هستم که بهم اعطا شده بود. شما این حالتم رو اصلا تایید می کنید یا نه؟ الهی که شهادت هم روزی شما و هم روزی من بشه. موفق باشید و سربلند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از رحمت واسعه‌ی الهی غافل نباشید. به رحمتی که در این تاریخ مقابل بشر از طریق انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: کتاب «من زنده‌ام» را مطالعه فرمایید. ثانیاً: با اُنس با شهداء، راهِ سلوکی خود را در این تاریخ پیدا کنید. عرایضی در یادمان هویزه شده، خوب است که به صوت و متن آن رجوع فرمایید. موفق باشید

23918
متن پرسش
ای عجبا من چه منم؟ عرض سلام و ادب و احترام: بیست و هفت سال سن دارم و در تمام روزهای عمرم فقط یک روز مصداق مصراع من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود شدم در تشییع جنازه ی شهید یحیی براتی. استاد اطمینانی خدا انداخت به دلم در شهید شدن میدونم یک روز شهید میشم و فکر می کنم حدود پنج تا شش سال دیگه شاید کمتر و شاید بیشتر. یه سوالی دارم و یه پاسخ ناب اسلامی میخوام. توصیه ی شما به غیر از دنبال کردن مباحث و در میان گذاشتن آن با دیگران در کتب شما و دیگر کتب که در صددش بوده ام و هستم و خواهم بود چیست در استفاده ی بهینه از عمر جهت ترقی هرچه بیشتر و بیشتر روحی و معنوی، در کل استاد آخرین مقامی که تو این دنیا میشه بهش رسید چیه؟ تعریف من از زندگی این بود که کمال نقطه نداره چون خداوند نامحدوده و ما همواره باید به سمت بهتر شدن در حرکت باشیم ولی تو کتابهای عرفانی یک بار می بینم نوشته مقام رضا بالاترینه یک بار مقام فنا و... اگر هیچ و حتی یک درصد هم وقت شریفتان گرفته نمی شود پاسختان را برایم ایمیل کنید. پاسگزارم استاد گرانقدر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به «حبّ» فکر کرد و خود را از هر آن‌چه ما را از «دوست‌داشتن» محروم می کند، آزاد نمود. در جلسه‌ی ۹۵ شرح کتاب «جامع‌السعادات» بحثی تحت عنوان «محبت به خدا مبنای محبت به خلق» به آدرس زیر شده است. خوب است که صوت آن جلسه را استماع فرمائید. موفق باشید

 http://lobolmizan.ir/sound/1148#7493  

23912
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد من اونقدر حسن ظن به خدا دارم که اصلا تو فاز خوف نمیرم همش رجا. میدونم که باید ۵۰ ۵۰ باشه ولی نمیدونم چکنم. مثلا داشتم جزوه حج میخوندم دیدم نوشتن موقع لبیک حضرت چنان گریه کردن که از هوش رفتن (چیزی به این مضمون) دلیلش رو گفتن اینه که نکنه ندا بشنوم لا لبیک... ولی من اصلا این حس رو ندارم همش میگم خدا میبخشه مخصوصا اگر لطف کنه و از خطا دورم کنه که دیگه حتما میگم منو میبخشه و خوفی ندارم! ممکنه بفرمائید ایراد کارم کجاست و چطور اصلاح کنم؟ ممنونم. عاقبتتون بخیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید نگران بود. بالاخره این رجائی که سراغ شما آمده است، موجب عصیان که نمی‌شود بلکه امید به خدا را زیاد می‌کند. موفق باشید

23903
متن پرسش
سلام استاد گرامی، عمری است با مباحث شما انس دارم و بارها سعی کرده ام در مسیر اخلاق و سیر و سلوک قرار گیرم، بحمدلله چند سالی است توفیق نماز شب پیدا کرده ام لیکن دو مشکل جدی دارم. اول اینکه: هیچ حظی از نماز شب نمی برم و الان بصورت عادت برایم درآمده است چون در هنگام انجام این عبادت اصلا حال تمرکز ندارم و از طرفی هیچ لذتی هم نصیبم نمی شود، گاهی شبها می خواهم نماز شب را ترک کنم و نخوانم ولی اینکار را هم نمی توانم انجام دهم چون در این فرصت شب اصلا خوابم نمی برد و فیزیولوژی بدنم عادت به بیداری حداقل نیم ساعت قبل از اذان صبح را دارد و به این صورت نماز شب می خوانم. دوم اینکه: با وجود گذشت ایام جوانی ام و قرار گرفتن در ایام میانسالی (حدود 45 سال) متاسفانه مدتی است در گیر تمایلات نفسانی و یا بهتر بگویم مسایل شهوانی شده ام، الان به حالت پوچی رسیده ام از یک طرف نماز شب می خوانم و بقول معروف در متدینین سری در سرها در جامعه دارم و از طرفی امیالی که مناسب سنین جوانی است به من حمله کرده است، این تناقضات را چگونه برطرف کنم؟ گیر افتاده ام؟ به خودم نهیب می زنم که عمرت و عباداتت بر باد رفته است، تقریبا همه کتابهای شما را خوانده و سخنرانی هایتان را گوش داده ام، جهت یاد گرفتن چیزی تقریبا کم ندارم، ولی مانده ام، اولا دعایم کنید بصورت ویژه، ثانیا با جمله ای قلب مرده ام را دوباره وعظی بفرمایید. ثالثا نماز شب بی لذتم را چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نماز شب را با این نیت ادامه دهید که به صورت تکوینی، نوعی هماهنگی با روح حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» برایتان به‌وجود می‌آید، هرچند ممکن است در این دنیا و در ساحتی که هستید آن را احساس نکنید، ولی با همان نیّتِ هماهنگی با رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن را انجام دهید. ۲. این‌که گفته‌اند همسر انسان موجب عفت انسان می‌گردد، جهت همین موضوع میل جنسی است که در این موارد سراغ انسان می‌آید و پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند هر آن‌چه در بقیه‌ سراغ دارید، در همسر خودت هست. موفق باشید  

23908
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. غم غربتی که در غروب ها یا بعد از سفر خصوصا زیارتی یا معنوی برای انسان پیش می آید‌ به چه علت است؟ ۲. در این مواقع چطور باید قلب را آرام کرد؟ آیا باید به آن بی محل بود؟ ۳. این حالت در سیر و سلوک و منازل عرفانی چه جایگاهی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در این موارد به راهِ گشوده‌ای که خداوند در مقابل ما قرار می‌دهد، باید فکر کرد. موفق باشید

23897
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گران قدر: در معارف دینی از طرفی داریم که ثقه و اطمینان به خدا داشته باشید و از طرفی نیز داریم که خود را از مکر خدا در امان ندانید. این در حالی است که ظاهرا این دو قابل جمع نیستند چرا که کسی که کاملا دلش به خدا قرص باشد و او را دلسوز نسبت به خود بداند، ظاهرا دیگر احتمال مکر خدا را در مورد خود نمی دهد. همین حرف در مورد حسن ظن به خدا و خوف از او و خوف از عاقبت هست به ذهن می رسد. کسی که به خدا حسن ظن و بالاتر از آن ثقه داشته باشد دبگر دلیلی برای خوف به خصوص خوف از عاقبت نمی یابد و در یک آرامشی قرار می گیرد. لطفا راهنمایی بفرمایید که نقص این تلقی چیست و این ها چگونه قابل جمع هستند؟ با تشکر و امتنان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به خدا اطمینان دارید که در مسیر توحید وعده‌های او محقق می‌شود؛ مثل آن‌که مطمئن هستیم آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؛ این اطمینانِ به خدا است. ولی از مکر خدا نباید در امان بود، مربوط به وقتی است که بدون دلیل اعمال خود را بهترین اعمال بدانیم و به جایِ باقی‌بودن بین خوف و رجاء، فقط در رجاء به‌سر ببریم. آری! باید به خدا حسن‌ظن داشت از آن جهت که خوبیِ بندگانش را می‌خواهد و رحمت او واسع است. ولی خوف از این‌که ما کوتاهی کنیم، سرِ جایش محفوظ است. موفق باشید

23877
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ۱. اینکه در برخی روایات گفته می شود که جسم امامان تنها سه روز در قبرشان باقی می ماند و بعد به عالم بالاتر می رود تا چه حد صحت دارد؟ ۲. جسم خاکی حضرت عیسی الان کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جسم مبارک امامان همیشه در مضجع و حرم مبارک‌شان موجود است و روح آن‌ها در عوالمِ مختلف وجود دارد و چون نظر به جسم خود دارند با زیارتگاهِ حرم آن‌ها روح آ‌نان ما را مدد می‌کند. 2- با توجه به این‌که قرآن می‌فرماید حضرت عیسی «علیه‌السلام» را خداوند به آسمان برده، همین‌که جسم از مرتبه‌ی عالَم ماده بالاتر برود، به حالت مجرد در می‌اید و دیگر لازم نیست در جای خاصی باشد. این مطلب را می‌توانید در مباحث «برهان صدیقین» که بر روی سایت هست، دنبال کنید. موفق باشید

23865
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. آیا عارفان به دو گروه کامل و ناکامل تقسیم می شوند؟ مثلا اینکه می گویند مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی عارف کاملی بود مگر عارف غیر کامل هم داریم؟ ۲. اگر عارف غیر کامل هم داریم بفرمایید که آیا عارف غیر کامل هم صلاحیت دستگیری دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بلی. بعضی‌ها تنها سیر إلی اللّه دارند و بعضی سیر إلی اللّه و فی اللّه دارند. عارفی می‌تواند دستگیری کند که عارفِ کاملِ مکمّل باشد یعنی عارفی که سیر إلی اللّهِ فی اللّهِ باللّهِ إلی الخلق داشته باشد. ۲. نه. موفق باشید

23864
متن پرسش
سلام علیکم: استاد چند سوال از محضرتون دارم: ۱. نظرتون در مورد فرقه گنابادی چیه؟ دراویش نعمت اللهی منظورم هست. منحرف هستند؟ ۲. کتاب شریف مقالات اثر مرحوم آیت الله شجاعی در جلد سوم امر هشتم از مرتبه دوم مراقبه امر ورد است. استاد می فرمایند سالک باید مشغول به اوراد شود البته بسیار تاکید می کنند که اوراد نباید سلیقه ایی انتخاب شود و باید با راهنمایی فردی که به معنای واقعی کامل است صورت گیرد. حال ما که دسترسی به کامل نداریم برای این مورد چه کار کنیم؟ کتاب مقالات از جلد اول تا سوم تمامش قابل اجرا است بجز امر هشتم. از مرتبه دوم مراقه که دستور ورد می باشد. چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. طرفداران آن فرقه متفاوت‌اند و بنده تحقیق مفصل در موردشان ندارم. ولی عده‌ای را می‌شناسم که در عین تعلق به آن فرقه، انسان‌های مثبتی هستند. ۲. فکر می‌کنم با اذکار عمومی که مورد تأیید ائمه «علیهم‌السلام» هست، بتوان مشکل را حلّ کرد. مثل اذکاری که در این ماه شعبان در مفاتیح وارد شده است یا ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و یا ذکر «یا حیّ و یا قیّوم». موفق باشید

23858
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: در آغاز ماه شعبان در مفاتیح الجنان حدیث در مورد فضیلت ماه شعبان و روز اول آن آمده که از شما در خواست دارم در صورت امکان به فهم این حدیث کمک کرده و توضیحی برای روشن تر شدن این حدیث داشته باشین تا ما هم بتونیم درک بهتری از امور حاکم بر عالم داشته باشیم. این حدیث از مولا امیر المومنین است که از کنار جمعی که در مورد قضا و قدر صحبت می کنند در مسجد عبور می کنند که به جهت طولانی بودن حدیث، متن حدیث که در لینک زیر هست رو خدمتتان ارسال می کنم. http://www.erfan.ir/mafatih103/خبری-شریف-در-فضیلت-روز-اول-شعبان-مشتمل-بر-فوائد-کثیره-کلیات-مفاتیح-الجنان-با-ترجمه-استاد-حسین-انصاریان با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید حضرت به آن گروه که باید با رجوع به حضرت پروردگار متوجه‌ی تجلیات انواری بگردند که در دل آن انوار مسئله‌ی قضا و قدر به شکل حضوری برایشان حل می‌شود؛ می‌فرمایند:

آیا ندانستید که خداى تعالى را بندگانى است، که آنان را از هراس ساکت نموده بى آنکه لال باشند، یا از سخن گفتن عاجز باشند، اینان هرگاه عظمت خدا را به خاطر مى آورند، زبانهای شان شکسته و دلهای شان از جا کنده می شود، و عقولشان از سر می رود، و دچار بهت و حیرت می گردند، این همه به خاطر بلنداى عزت و شوکت و بزرگداشت خداست! هرگاه از این حالت به خود آیند با کردارهاى پاکیزه به سوى خدا رو می کنند و وجود خود را در شمار ستمکاران و خطاکاران به حساب می آورند، درحالی که از تقصیر و کوتاهى پا کند، اینان براى خدا به کردار اندک راضى نمیشوند، و عمل زیاد را براى او بسیار نمیشمارند، پیوسته به کار شایسته و عمل نیک مشغولند، اینان چنانند که هرگاه به ایشان بنگرى، ترسان و هراسان و در بیم و اضطراب به عبادت ایستاده اند، اى گروه تازه کاران شما کجا و ایشان کجا، آیا ندانستید که داناترین مردم به «قدر» ساکت ترین ایشانند در سخن از آن، و نادان ترین مردم به «قدر» سخن گوترین آنانند نسبت به آن.

ملاحظه می‌کنید راه‌کاری که حضرت برای درک صحیح تقدیرات الهی پیشنهاد می‌کنند حضور در عبادات الهی است. زیرا در راستای عبادات به‌خصوص در ماه شعبان، تجلیاتی از شعبه‌های معرفتِ حضوری نصیب انسان می‌شود که جزئیات افکار به کلیات معارف متصل می‌گردد. موفق باشید  

 

23860
متن پرسش
سلام: این جمله را بسط و شرح مصداقی دهید در جامعه امروز. «آن کس که نمی داند در جدایی از خدا چه چیزی را از دست می دهد؛ چگونه پروای رعایت دستورات خداوند را دارد؟» خدا با رسولش (ص) محشورتون کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هم همین‌طور است. زیرا ابتدا انسان باید بداند در رعایت دستورات خدا چگونه وارد عالَمی از نور می‌شود و چگونه آن‌چنان استقرار می‌یابد که گویا با همه‌ی سختی‌هایی که ممکن است در دنیا به او برسد، خود را در مغز عالَم احساس می‌کند. آری! چنین کسی می‌تواند مقیّد به رعایت دستورات الهی و رعایت حقوق انسان‌ها باشد. آیا نباید ابتدا انسان‌ها متوجه‌ی برکات راهی شوند که با دستورات الهی نصیب‌شان می‌شود تا خودشان در طلب رعایت دستورات الهی قرار گیرند؟ به نظر بنده، ما در این مورد کوتاهی می‌کنیم و بیشتر، تکالیفِ شرعی را متذکر می‌شویم تا برکاتی که برای انسان در إزای دستورات الهی به ظهور می‌آید. موفق باشید   

23853
متن پرسش
سلام: آيا شما فكر نمي كنيد مطالب زهد گرايانه كه در كتاب فرزندم اينچنين بايد بود آورده ايد باعث دلزدگي دين يا برعكس باعث دست كشيدن از كار و تلاش در جامعه و اكتفا به حداقل ها گردد. مثال : آوردن شعر مولوي در باره خراب كردن خانه تن جهت رسيدن به گنج يا مثال خانه پيامبر در مدينه در حالي كه مي دانيم بسياري از امامان از نظر زندگي دنيايي داراي اموال و ثروت بوده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آموزه‌های دینی به ما متذکر می‌شوند «کُن لدنیاک کانّک تعیش ابداً، و کن لآخرتک کأنّک تموت غداً» باید طوری زندگی کرد که گویا تا ابد زنده‌ایم، و نیز باید طوری به فکر آخرت بود که گویا فردا از این دنیا می‌روی. به هر طرف بیفتیم، در افراط و تفریط قرار گرفته‌ایم. موفق باشید  

23847
متن پرسش
با سلام: جناب استاد درباره بودا سوالی که مطرح است این است که بودا خیلی خوب متوجه حقیقت عالم ماده می شود که عالم ماده چون عین تغییر است دل بستن به آن باعث رنج می شود و باید از طریق آن هشت دستور از تعلق به عالم ماده نجات یافت ولی مشکل این است که هیچ متذکر عالم غیر متغیر نمی شود حتی مطلب در بودیسم طوری مطح می شود که روان انسان و روح او هم متغیر است و این سوال که اگر حقیقت انسان غیر از عالم ماده نباشد پس چه چیزی می خواهد خود را از عالم ماده نجات دهد و اگر غیر عالم ماده متغیر عالم ثابتی نباشد پس چگونه انسان می خواهد خود را نجات دهد. اصلا به این سوالها هیچ پاسخی داده نمی شود و خیلی مشکل است باور کرد کسی در سطح بودا متوجه این حقایق نباشد یعنی یک حلقه گمشده بزرگی در تفکر منسوب به بوداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جناب بودا در فرهنگ خاص خود سخن می‌گوید که ابداً آن فرهنگ، فرهنگ فلسفی که عالَم را به ماده و مجرد تقسیم می‌کند، نیست. به تعبیری می‌توان گفت او از اگزیستانسِ انسان سخن می‌گوید، شبیه چیزی که هایدگر در «دازاین» اشاره می‌کند. موفق باشید

23849
متن پرسش
با سلام و عرض تبریک اعیاد شعبانیه. ۱. لطفا بفرمایید در آیه سی هفت سوره آل عمران که حضرت زکریا علیه السلام با ضمیر هذا و اشاره به شیء از حضرت مریم علیها السلام با ضمیر هو و اشاره به شخص پاسخ دادند منظور ایشان چه بوده است؟ ممنونم ۲. لطفا در مورد اینکه این عالم نازله عوالم بالاتر خود است توضیحی بفرمایید. ۳. نظر شریفتان در مورد صحبتهای آقای مهدی نصیری چیست؟ ممنونم التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «هذا» اشاره به آن رزق غیبی دارد و چون برای آن ارزش حیاتی قائل بودند با ضمیر «هو» به آن اشاره کردند. ۲. در این مورد خوب است به کتاب «برهان صدیقین» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. ۳. نمی‌دانم کدام یک از صحبت‌های ایشان را می‌فرمایید. در مورد مخالفت ایشان با فلسفه، بنده با ایشان همراهی ندارم. موفق باشید

23839
متن پرسش
سلام استاد گرامی: سال بسیار خوبی برایتان آرزومندم. استاد جان ۲ پرسش دارم: ۱. در آداب نمازی از میرزا جوادآقای ملکی آمده است در وقت معین انجام شود نت ۱۰ روز، بنده این نماز را ۲۱ دقیقه مانده به اذان صبح هر روز به جا می آورم این درست است؟ چون اذان هر روز یک دقیقه میاد عقب من ملاک رو ۲۱ دقیقه گذاشتم حالا اذان هر ساعتی باشد. ۲. استاد برخی افراد می گویند هر چه می خواهید از خدا بخواهید و خود ائمه هم از خدا می خواستند آیا این که ما برویم در خانه حضرت امیر و از ایشان بخواهیم فلان موضوع را برایمان درست کن اشتباه است؟ (با علم به اینکه حضرت هرچه دارند از خدا دارند و این قدرتشان در ید قدرت حضرت حق است). استاد یعنی خدا دوست دارد ما مستقیم از خودش که قاضی الحاجات است بخواهیم یا اگر به ائمه هم مراجعه کنیم برای حاجاتمان، خوشحال می شود؟ استاد ممنون می شوم از راهنمایی های ارزنده تان. شما دست ما را در این دنیا می گیرید، خدا را قسم می دهم به سوز دل حضرت زینب که در منازل آخرت دست شما و خانواده تان را بگیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان نمازی که می‌فرمایید نیستم. ۲. عنایت داشته باشید که واسطه ‌فیض بودنِ اولیاء الهی برای گرفتن حاجات از حضرت رب‌العالمین بدین معنا است که بهترین راه رجوع به پروردگار را پیدا کنیم. زیرا وقتی در منظر و سیره‌ی اولیاء الهی به حضرت پروردگار رجوع می‌کنیم، معلوم است که خداوند با رحمت خاصه‌ی خود با ما برخورد می‌کند. آری! ما و همه‌ی انسان‌ها و حتی اولیاء الهی تنها و تنها ربّ العالمین را قاضی‌الحاجات می‌دانند. ولی وقتی مثلاً از مولایمان حضرت علی «علیه‌السلام» می‌خواهیم که ایشان واسطه شوند تا حاجاتی از حاجات‌مان برآورده شود؛ عملاً آن امام را واسطه می‌کنیم. و یا وقتی از خداوند می‌خواهیم که به حقیقت زهرای مرضیه «سلام‌اللّه‌علیها» فلان حاجت ما را برآورده کنند؛ عملاً داریم نظر می‌کنیم به زیباترین برخورد خدا به آن حضرت، تا در بستر آن بهترین برخوردها با ما برخورد کند. موفق باشید    

23840
متن پرسش
بسم رب الشهدا و الصدیقین با عرض سلام و خدا قوت: یه سوال اساسی داشتم خدمتتون. راز خوش خلقی و وسعت داشتن با افراد بیرون از خانه و تنگی و بد خلقی با افراد داخل خانه مثل پدر و مادر و همسر چیه؟ بنده چند سالی هست گرفتار چنین روحیه ای هستم و هر چی فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم. نه اینکه بنام بر تنگی و بدخلقی باشه، اتفاقا برنامه ریزی هم می کنم و هر بار تصمیم می گیرم و مصمم میشم که این جوری نباشم اما با کوچکترین تنش یا بد صحبت کردن خودم یا خانواده به هم می ریزم و درِ لجاجت و بدخلقی باز میشه. در حالی بیرون خانه اینطوری نیست. این به خاطر نفاق هستش؟ یا راحت طلبی پنهانی که دارم؟ یا خودبزرگ بینی؟ این یه طرف قضیه است. از طرف دیگه پدرم اخلاقشون به شدت تند بوده و با کوچکترین تنشی عکس العمل شدید نشان می دهند و به این دلیل و دلایل دیگری که هست، مادرم جلوی من و برادرم پدرم را سرزنش می کنند و همین امر باعث شده شأن پدری پدرم به شدت خدشه دار بشه. یکی از دلایل بی احترامی برادرم نسبت به پدرم را همین امر می دونم و البته خودم را ار بی احترامی مبرا نمیدونم. در کل در خانواده ام هیچ کس در جایگاه خودش نیست و همه چیز داغون هستش. مادرم از این اخلاق پدرم در طی حدود ۲۳ سالی که باهم ازدواج کرده اند خیلی رنج کشیده مضافا بر اینکه مادرم کارمند هستند و اکثر مخارج بر دوش ایشان بوده است. منظورم اینه که این مسائل مربوط به پدرم (البته ایشون قصدشون اذیت کردن نیست، اخلاق بدی است که نمی توانند کنار بگذارند وگرنه خیلی برای بنده زحمت کشیده اند و در اعمال عبادی به شدت هیئتی و اهل نماز شب هستند و حتی یکی از دلایل زجر و رنجش من همین تضاد است) یک شخصیت بسیار نفرت انگیز در ذهن اعضای خانواده به ویژه بنده ایجاد کرده در حالی خیلی کلنجار با خودم میرم که این مبنای عملم نباشه و بر اساس تلکیف الهی که دارم عمل کنم. در کل سوال بنده از یک جهت اینه که چرا اینقدر عوامل بیرونی بر روی عملم تاثیر داره و از جهت دیگه این آشوب و تضادی است که داخل خانواده بوجود آمده؛ بنده کاملا احساسم اینه که این آشوب به خاطر اینه که اراده های خانواده اصلا ذیل اراده الهی نیست یعنی می بینم که نیست در حالی که نمیخوان اینجوری باشه (یعنی مثل همان چیزی که در نسبت با غرب داریم قلبا نمیحوان غربی باشند ولی عقلا این طوری اند) و تقاضای راهنمایی دارم که چیکار کنم. در واقع دو سوال دارم: یکی اینکه: با این روحیه ای که در من هست چه بکنم؟ این رو حیه ی تاثیر عوامل بیرونی بر اعمالم که یکی از جلواتش تضاد بین رفتار داخل خانه و بیرون خانه است. دوم اینکه: با این اوضاعی که در خانواده ایجاد شده چطور بر خورد کنم؟ این برخورد های بد و فضای بد موجود بین افراد خانواده، در حالی همه از خودم و پدر و مادرم و برادرم نماز خوان و هیئتی هستیم ولی... بنده مباحثتون رو پیگیر هستم و تقریبا با تفکرتون آشنام ان شاءالله امیدوارم که منظورم رو توانسته باشم بیان کنم. خیلی عذر خواهم که وقتتون رو به این اندازه گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مشکل، مشکلِ بسیاری از مردم در این دنیا است و ریشه در خودبین‌های دنیای مدرن دارد و باید به طلوع جهان دیگری فکر کرد غیر از این جهان. باید بدانیم اگر بخواهیم از دین خود بهره‌ی لازم را ببریم، باید دوگانگیِ بین خود و دیگران را که ما را از نظر به خوبی‌های آن‌ها محروم کرده، تغییر دهیم. و رابطه‌ی صحیح با دیگران به ظهور نمی‌آید مگر آن‌که متوجه باشیم با این رابطه‌های غیر صحیح، عملاً از دستورات و برکاتِ قرآن محروم می‌شویم همان‌طور که به تعبیر قرآن یهود و نصاری از برکات استفاده از تورات و انجیل و از اقامه‌ی آن به جهت عدم تحملِ «غیر» محروم شدند. آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (68)/ مائده) ملاحظه می‌کنید که علت ناتوانی اهل کتاب از عدم اقامه‌ی تورات و انجیل آن است که در مقابل وَحی محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نه‌تنها خاضع نشدند بلکه طغیان و کفرشان افزوده شد. این خطر در مورد ما نیز هست که در مقابل سخنِ حق دیگران، وجوهِ انسانی آن‌ها را در نظر نمی‌گیریم. به هر حال همین‌که مسلمانند و به قول شما نمازخوان و هیئتی هستند، کافی است که با روحیه‌ی گشاده و دلگرم‌کننده با آن‌ها برخورد شود. در این مورد پیشنهاد می‌کنم نسبت به دعای شریف «مکارم الاخلاق» مأنوس باشید.

 بسیاری از مردم از رویارویی با «دیگری» دوری می‌کنند ولی با دیگری تنها راه هم‌زیستی خردمندانه، درک عمیق دیگری و وقوف به محدودیت‌های خویش و در پیش‌گرفتن منش گفتگو است. بسیاری از مشکلات انسانی راه حلی جز تغییر نگاه به «دیگری» ندارد. هر کوششی برای حذف دیگری به خشونتی مضاعف منتهی می‌شود. باید در صدد یافتن الگوی مناسب زیستن با دیگری باشیم. بیش از هرچیز باید قرارگرفتن در کنار دیگری را پذیرفت. و این است تاریخی که باید طلوع کند. موفق باشید  

23838
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد طاهرزاده: بنده دانشجوی ارشد برق هستم. کوتاه سخن آنکه حقیر بسیار زیاد و با اشتیاق فراوان احوال عرفا را بصورت پراکنده چه در اینترنت و چه در کتب خوانده ام. و کتبی نظیر روح مجرد، در محضر لاهوتیان، سوخته، عطش، کیمیای محبت و... را مطالعه کردم و بحمدالله حظ وافر برده ام. حس می کنم خیلی چیزهایی که لازم بوده بدانم را دریافت کرده ام و حال وقت عمل است! چیزی که بسیار مرا بخود مشغول کرده آن است که ذهنم پراکنده است و دوست دارم کتبی سلسله‌وار مطالعه کنم تا در یک کلام سالک واقعی باشم. پیشنهاد شما سرور عزیز چیست؟ در میان انبوهی از کتب و آثار بزرگان کدام را مناسب می دانید؟ و با چه برنامه ای؟ ضمن اینکه دوست دارم در کنار اینها تفسیر قرآن هم بخوانم. مناسب ترین تفسیر را هم معرفی کنید. ممنون از راهنمایی‌تان. اجرکم عندالله تعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست بر اساس مواجهه با امثال جنابعالی تنظیم شده است، به‌خصوص با مباحثِ «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» نظمِ فکری خاصی جهت فهم اشارات عرفا می‌یابید و إن‌شاءاللّه با قرآن مأنوس می‌شوید. در مورد سیر قرآنی، همان نحوه‌ای که بر روی سایت هست فکر می‌کنم مفید باشد. موفق باشید

23832
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی کتب شما را خوانده ام و اینجا سوالاتی پرسیده ام از محضرتان، اولا طلب حلالیت می کنم اگر چیزی بین ما هست، و مطلب دوم مطلبی از استاد حکیمی نقل شده که می خواهم نظرتان را بدانم: «ملاصدرا هم از کتاب اسفار اربعه استغفار کرد» علامه محمدرضا حکیمی در گفت‌گو با سالنامه شرق: «ارزش دین به دو چیز است؛ تربیت و معرفت که جامع آن حکمت است و حکمت از طریق غیر وحی محال است. آنها که فلسفه را به حکمت برگرداندند آگاهانه یا ناخودآگاه خیانت کردند. حکمت علم استوار است و خاص قرآن. خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی دارد به نام «الحکمه العرشیه» که آن را پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوق‌العاده و ستودنی خویش استغفار می‌کند و می‌گوید: خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر ضرر می‌رساند. جمله او خبریه است نه شرطیه. نمی گوید اگر در کتاب مشکلی بود من استغفار می‌کنم، می‌گوید چنین چیزی هست و استغفار می‌کنم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که آقای حکیمی متعلق به جریان تفکیک هستند و این جریان، همه تلاشش‌شان آن است که طوری در جملات فیلسوفان بگردند و ثابت کنند آن‌ها مستبصر شده‌اند. یک زمانی در جملات علامه طباطبایی نشانه‌هایی را مطرح می‌کردند و حالا بحث ملاصدرا را. حضرت امام خمینی یک‌بار فرمودند از نمازهایی که خوانده‌ام، استغفار می‌کنم. آیا این بدین معنا است که عظمتِ جلال خدا را بالاتر از نمازی که خواندند می‌دانند؟ و یا به این معنا است که مستبصر شده‌اند و از این به بعد نماز نمی‌خوانند؟ جناب ملاصدرا تا آخر بر مبنای حکمت متعالیه و اصالت وجود که عین توحید است، پای‌بند می‌باشند. مگر می‌شود کسی حقایقی را که با عقل به‌دست آورده، زیر پا بگذارد؟! تأسف بنده از آن جهت است که چطور جریان تفکیک متوجه‌ی تاریخی که در آن قرار داریم نیستند و نمی‌دانند امروز اگر پشتوانه‌ی عقلی برای آموزه‌های دینی نداشته باشیم عملاً ما را متهم به انسان‌های خرافی و احساساتی و وَهم‌زده می‌کند. موفق باشید

23837
متن پرسش
سلام: در سیر مطالعاتی که در سایت قرار داده اید گفتید هفته ای یک جلسه تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه داشته باشید. اما در مورد مباحث دیگر مانند اصول عقاید، اخلاق، غرب شناسی و ...حرفی نزدید. مباحث دیگر را چگونه در هفته بگنجانیم؟ مثلا هر هفته یک جلسه اصول عقاید را کار کنیم وقتی تمام شد سراغ مبحث بعدی برویم؟ پیشنهاد شما چیه؟ متشکرم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فرض آن‌که «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اید، اگر سراغ قرآن و نهج‌البلاغه بروید إن‌شاءاللّه به مرور در عقاید و اخلاق و حتی «غرب‌شناسی» به نکات خوبی می‌رسید. موفق باشید

23830
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. پرسیدم استاد صمدی در یکی از سخنرانیهاشون در توضیح تنزل روح گفته اند روح در نهایت تنزلاتش می شود جسم. نظر شما چیست؟ فرمودید، بر مبنای برهان صدیقین می‌توان گفت که عالم ماده نازل شده‌ی عالم مجردات است. این که فرموده اید درسته و مشکلی در این رابطه نداشتم. سوالم راجع به نفس و بدن بود نه عالم ماده و عوالم بالاترش. اینکه به واسطه مرگ جسم و روح از هم جدا می شوند نشان دهنده این نیست که این دو حقیقت جدا از هم هستند و اگر جسم نازله روح بود در واقع نباید از هم جدا می شدند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جهت آن باب خدمتتان باز شد تا از این زاویه به موضوع بنگرید که بدنِ نازله از روح، همان بدنِ برزخی است نه بدنِ ابزاری. و لذا همان‌طور که متوجه شده‌اید آن بدن است که همیشه با ما است و ما با اعمال خود آن را می‌سازیم و با خود به برزخ و قیامت می‌بریم و صورت عقاید و ملکات ما می‌باشد. موفق باشید 

نمایش چاپی