بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23765
متن پرسش
سلام و اردات محضر استاد فاضل و ارجمند: اندیشمند گرامی روایات تاکید دارند که روزی طلبه با تلاش در کسب علم فراهم می‌شود. لطفا بفرمایید آیا این مطلب دلالت بر این دارد که: ۱. طلبه اگر خوب درس بخواند طوری روزی‌اش جور می شود که نیاز به کار در بازار یا ... ندارد؟ ۲. اگر طلبه ای علاوه بر درس خواندن خوب، کار اقتصادی هم داشته باشد، کار نامناسبی انجام داده است؟ ۳. اگر طلبه ای درس خوان دچار مشکل مالی شد، نباید کار کند؟ سپاس بیکران از لطف همیشگی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری  ۲. اشکال ندارد ۳. تا می‌شود طلبه از همان مسیری که از سبک طلبگی خود خارج نشود، بهتر است معاش خود را تأمین نماید و از ساده‌زیستی عدول نکند. موفق باشید

23756
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و تبریک سال نو. ان شاءالله که بتونیم همتی خرج کنیم و در این ماه رجب و ایام سال جدید خونه تکونی دل کنیم. استاد عزیز احساس می کنم که کنترل زبان در خود سازی و حرکت بسوی آدمیت، بسیار اهمیت دارد و یکی از شاه کلیدهای سیر و سلوک است و با حفظ و مدیریت این عضو عجیب، می توان قدمی جهنده بسوی کمال برداشت و حس می کنم اسراری بسی مهم در کنترل این زبان نهفته است که تا قدمی در جهت حفظ آن برنداریم به آن مهم نمی رسیم. استاد عزیز اکنون که به ۴۰ سال رسیدم در حالات خودم که جستجو می کنم، بسیار عیب و نقص می بینم برداشتم این است که بیشتر از ناحیه زبان ضربه می خورم که به سمت رذائلی چون خشم، حرفهای بیهوده، گرایش به کثرات،... می روم و بعد از سخن گفتن بیهوده پشیمانی سراغم می آید و به خود می گویم در برابر این عضو بسیار مغلوب و ضعیف هستی. تصمیم گرفتم در جهت کنترل زبان برنامه ریزی کنم و روی این قضیه بیشتر از امورات دیگر وقت بگذارم. حال استاد گرامی، این شاگرد رو سیاه را دریاب و راهنمایی بفرما. آیا برداشتم اصلا درست است؟ از اینکه وقت گرانبهای شما را گرفتم حلالیت می طلبم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» همراه با صوت شرح آن کتاب مأنوس شوید، کار ازش می‌آید ان شاء الله. موفق باشید

23748
متن پرسش
سلام علیکم: خواهش دارم جوابم رو بدید من از جاهای دیگه پرسیدم ولی واقعا جواب نگرفتم. سوالم اینه: من در ارتباط با پدرم به شدت مشکل دارم. یعنی وقتی باهاش حرف می زنم بهم فشار میاد، از دستش عصبی میشم، دوست ندارم باهاش حرف بزنم، نمیدونم چرا اینطوری ام. بیشتر وقتی دانشگاهم و پشت گوشی باهاش صحبت می کنم. اصلا دست خودم نیست میخوام باهاش خوب باشم ولی حس بد عصبانیت زور گرفتنی در من بوجود میاد که نمیذاره خوب باهاش صحبت کنم و جوابشو بدم همش ازش عصبی میشم زورم میگیره. نمیدونم بخاطر گناهان منه یا رفتارهای اشتباهی که پدرم از نوجوونی تا بعدها باهام داشته، پرخاش ها و عصبانیت های او و اینکه خیلی بهم همیشه دستور میده، کار میده و من روحیه م اصلا با این، سازگار نیست. من واقعا موندم چرا اینطوری شدم؟ علتش چیه و باید چیکار کنم درست بشه؟ خواهش می کنم جوابم رو بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در همین مرحله خود را بسازید و با او مدارا کنید. به نظرم رسید شرح مقالات آیت الله شجاعی را دنبال کنید خوب است. موفق باشید

23750
متن پرسش
سلام: لطفا پاسخ بر روی سایت قرار گیرد: ۱. اگر انتخاب و قابلیت عین ثابته در پسر بودن و دختر بودن و انتخاب رحم در میان است چرا در سوره شوری آیه ۴۹ آمده خداوند به هرکس بخواهد دختر و به هرکس بخواهد پسر می دهد؟ در اینجا گفته خداوند به هرکس می خواهد پسر یا دختر می دهد در حالی که عین ثابته خودش رحم انتخاب می کند؟ ۲. اگر خداوند به ملائکه فرمود به آدمیت سجده کنید و نه شخص آدم ابوالبشر و زن و مردی در میان نیست چرا در دعای ام داوود می گوید حضرت آدم رو گرامی داشتی و به فرشتگان امر به سجده کردید برای او و بعد از آن حضرت حوا را جداگانه خصوصیتهایش را ذکر می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیه‌ی مذکور می‌فرماید «هر کس را که خداوند خواست دختر می‌دهد و هر کس را خواست،‌ پسر» ولی دردل این مشیت الهی باید متوجه‌ی عدل الهی بود لذا می‌توان گفت خواستِ خداوند همان است که این عین ثابته بنا به طلب خودش در این رحم قرار بگیرد و آن عینِ ثابته در رحم دیگر قرار بگیرد تا به هر حال فردای قیامت کسی نگوید بر اساس انتخاب ما عمل نشده‌است. ۲. آیا نمی‌توان گفت حضرت آدم به اعتبار خلیفه‌اللهی ایشان محل سجده ی ملائکه بوده‌اند که مربوط به آدمیت حضرت آدم است زیرا اگر موضوع سجده‌ی فرشتگان به شخص آدم مربوط بود،‌ کسانی مثل ائمه و رسول خدا علیهم السلام از آن مقام خارج خواهند بود و مصداق خلیفه‌اللهی نخواهند شد در حالی که خداوند سجده را به اعتبار خلیفه‌اللهی آدم به ملائکه دستور داده‌است. در این مورد خوب است به تفسیر آیت‌الله جوادی رجوع فرمایید. موفق باشید

23744
متن پرسش
سلام عليكم: ضمن تشكر از جنابعالي كه استاد بزرگوار من هستيد، حدود چند ماهي هست كه سخنراني هاي شما را گوش ميدم و كتابهاتون را مطالعه مي كنم. افسوس ميخورم كه خيلي دير با شما آشنا شدم و زندگيم تا كنون بدون اين معارف عالي گذشته. استاد سؤالم اين هست كه براي اينكه سردرگم نشم و با قلبم برسم به محبت اهل بيت بايد چكار كنم؟ يعني از مباحث خودتون با چه ترتيب و برنامه اي ميشه به عشق اهل بيت رسيد؟ ميدونم كه خداوند بايد بابش را برام باز بفرمايند ولي فكر مي كنم بايد يه بستري در خودم ايجاد كنم. اين بستر را چطور ايجاد كنم؟ توصيه عملي شما چيست؟ ممنون ميشم راهنمايي بفرماييد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه خود را به عصمت نزدیک کنید به همان اندازه به معصومین علیهم السلام نزدیک می‌شوید. نزدیکی به عصمت با رعایت حرام و حلال الهی به دست می‌‌آید و خود به خود نور نزدیکی به اولیاء‌ معصوم در شما شکل می‌گیرد. موفق باشید

23729
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و عزیز: حدودا چند وقتی است که دنبال استاد سیر و سلوک می گردم، تا الآن بیکار ننشستم و از تابستان سال گذشته در به در می زدم تا آدرس علامه ذوفنون حسن زاده آملی را بیابم ولی گفته شد از لحاظ این که ایشان کسالت جسمانی دارند این امکان وجود ندارد، حال متصدع اوقات عزیز شما شدم تا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه در دوران کهولت خود در تهران در منزل فرزند خود به‌سر می‌برند و در شرایطی نیستند که بتوانند با افراد ارتباط برقرار کنند. به نظر بنده به توصیه‌ی آیت اللّه بهجت نظر داشته باشید که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» خوب است در این مورد به جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» رجوع فرمایید. موفق باشید. لینک جزوه‌ی «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله

23722
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوالی داشتم. سوالم این است که بزرگانی چون سید علی قاضی، علامه طهرانی و سید هاشم حداد و... عقیده به توجه به نفس داشتند و می گفتند بسیار قوی تر از ذکر است «نفي خواطر» بدين طريق که سالک برای نفي خواطر باید مقدار نيم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آن وقت توجه به نفس خود بنماید. در اثر این توجه رفته رفته تقويت پیدا نموده و خواطر از او نفی خواهد شد و رفته رفته معرفت نفس برای او حاصل شده و به وطن مقصود خواهد رسید. ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. هر اندازه انسان متوجه‌ی حقیقت خود که حاضر در عوالِم وجود است، بشود به همان اندازه خواطر که عَرَضی و مهمانِ ناخوانده هستند، میدان‌دار نخواهند بود. موفق باشید

23719
متن پرسش
سلام علیکم استاد: ۱. در فایل حرکت جوهری فرمودید قوه همان عدم است، عدم جهتمند، در بدایه علامه قوه و فعل را از اقسام وجود می دانند و حتی قوه یا همان امکان استعدادی را تشکیکی می دانند، چگونه قابل جمع است؟ ۲. در بحث برهان صدیقین فرمودید که هرجا پای نقص در میان باشد پای عدم هم هست و بالعکس پس در واقع جنود جهل عدمی هستند در مقابل در حدیث جنود عقل و جهل خداوند می فرماید به جهل گفتم برو رفت گفتم برگرد برنگشت، این ظاهرا دلالت بر وجودی بودن جهل دارد نه عدمی بودن آن، چگونه قابل جمع است؟ دوستتون دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «عدمٌ مّا» که علامه در «بدایه» می‌فرمایند همان عدمِ جهت‌مند است و تشکیکی‌بودن آن به معنای ظرفیت‌های مختلفی است که نسبت به پذیرش وجود دارند. ۲. همان‌طور که حضرت امام در شرح کتاب «جنود عقل و جهل» می‌فرمایند به هر حال «جهل» به تبعِ «عدم» معنا دارد. آری! بحث عدمِ ملکه را می توان در مورد جهل به میان آورد. لذا هر انسانی به اعتبار عدمِ کمالی که باید داشته باشد، جهل دارد و همین امر موجب تمرّد او می‌گردد. موفق باشید

23712
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آقای گنابادی در یکی از کتاباش میگه اصل نماز ذکر قلبی هست و من در خانه نماز هم نمی خوانم و به خاطر مردم به مسجد می روم. آیا مقامی وجود دارد که وقتی عارف به اون مقام رسید دیگه نماز به این شکلی که ما می خوانیم رو نخواند؟ اگه جواب خیر است تعریف غلامه حسن زاده از تفسیر آقای گنابادی صرفا تعریف از کتاب است یا خود آقای گنابادی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان عرفا، سخنان عجیبی است. عارفانی همچون آیت اللّه حسن‌زاده زبان آن‌ها را می‌فهمند و آن‌ها نیز افرادی مثل آیت اللّه حسن‌زاده را مخاطب خود قرار می‌دهند. منظور مرحوم گنابادی این نیست که وظایف شرعی خود را در خانه انجام نمی‌دهد، منظورشان این است که در نماز، نماز نمی‌خواند بلکه در ذکر قلبی نماز می‌خواند. به قول مولوی:

 اين قياس ناقصان بر کار رب

جوشش عشقست نه از ترک ادب

نبض عاشق بي ادب بر مي جهد

خويش را در کفه شه مي نهد

بي ادب تر نيست کس زو در جهان

با ادب تر نيست کس زو در نهان

موفق باشید

23710
متن پرسش
سلام علیکم: استاد من پرسش و پاسخ های سایتتان را خواندم. وقتی بحث به جای اخلاقی و عرفانی می رسید شما مباحث و کتب مرحوم آیت الله شجاعی ره را پیشنهاد می کردید خصوصا کتاب مقالات ایشان را. ببخشید چرا آنقدر روی اثار ایشان تاکید دارید؟ چه امتیازی در آثار ایشان نسبت به اثار سایر علما وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنده پس از مطالعه‌ی آثار ایشان متوجه‌ی گوهر وجود ایشان شده‌ام، به‌خصوص که بی سر و صدا از شاگردانِ خاص‌الخاص علامه‌ی طباطبایی «رحمت‌اللّه‌علیه» بوده‌اند. امتحان کنید ببینید آیا ذوق‌تان از طریق ایشان، راهی به سوی حقیقت می‌گشاید یا نه؟ بالاخره ذوق‌ها متفاوت است. موفق باشید

23690
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام: ببخشید استاد ارجمند. از آنجا که قرار شد چشم به آسمان کنم تا رزق دریافت شود چندین سوال دیگر آمد. ۱. اینکه می گویند رزقی را نگیر تا رزق بالاتر دهند یعنی چه؟ از آنجا که حجب نوری از جلوی چشمم برداشته شد و در هر پدیده و هر وجود خدا را می بینم اگر شخصی حاجتی داشت از من که آن را برآورده کنم آن را مقدم کنم که خود جلوه ای از جلوات حق است یا نماز (اول وقت) را که وعده من و محبوب است؟ عقلم می گوید اول وقت خواندن نماز مستحبی است یا نماز شب همچنین مستحبی است خوب طبیعتا در مورد اجابت خواسته همسر که واجب است، همسر اولویت دارد ولی در مورد بقیه خلق که بر من ولایت ندارند نمی دانم کدام را مقدم کنم اول وقت خواندن نماز را یا حوایج دیگران را؟ ۲. می گویند میوه ای اگر زود برسد احتمال فسادش بیشتر است، حالا که در این سن دریافت های نوری یکی پس از دیگری می رسد به قدری که حالم بد می شود و جسم تحمل ندارد همان وقت فکر کردن را رها می کنم وگرنه چنان پرواز می کند که خود یک کتاب هزار صفحه ای می شود. چه کنم که آفت نزنم؟ آیا اجازه دارم فکر نکنم یا اصلا با دوستان ذکر عیش نکنم تا این بدن بیچاره فرسوده نگردد در حالی که صحبت کردن در مورد یک موضوع کلی راه را در تربیت فرزندان و نحوه صحیح شوهر داری و خانه داری برای من و آنها روشن می شود؟ آیا مجازم جلوی این همنشینی های بهشتی را بگیریم؟ ۳. بخواهم اینگونه پیش بروم درس های حوزه تعطیل می شود تصمیم دارم رها کنم این فکر کردن را، یک سیلی به گوش من بزنید تا سر جایم بنشینم و درس بخوانم این پرواز عقل مرا دیوانه می کند. هر چند خیر آن برآیم و دوستانم از درس خواندن بیشتر است و می ترسم این هادی الهی را نادیده بگیرم. این همه جستجوی حقیقت، حالا که به حقیقت رسیدم دیگر درس خواندن برآیم انگار در قفس رفتن است. ولی... امام زمانم یاری می خواهد آیا به این تبلیغ های چهره به چهره ادامه دهم یا همه را تعطیل کنم به درس بچسبم یا هر دو را مدیریت کنم؟ که خدا بخواهد من که نمی دانم، خودش پاسخ را عیان کند. ۴. به من ایراد می گیرند چرا با یک استاد حرکت نمی کنی؟ چرا صوت آیت الله شجاعی را گوش می دهی؟ بالاتر از او هستند برای حرکت؟ در حالی که در این سیر خدا داده هر چند به شدت دچار پراکندگی شدم با این همه کتاب و سخنرانی از این طرف و آن طرف ولی هرگز خدا نخواست وجود هیچ احدی برآیم مانع شود برای دیدن حقیقت چراکه بنده خدا هر که می خواهد باشد جز آن دوازده نور مطلق، ممکن است دچار خطا یا حداقل ترک اولی شوند و آنگاه بخواهم چشم و گوش بسته تبعیت کنم در حالی که دایما چشمم به آن ذوات مقدس بود و به قرآن، آیا این انتخاب من بود که صد در صد عاری از خطا نبوده یا خواست پروردگارم که اینچنین سیر کنم؟ «اللهم اذا کان عمری مرتعا لشیطان فاقبضنی» ۵. و آخرین سوال اینکه فهمیده بودم که ماده حجاب عالم مثال و عالم مثال حجاب عالم مجرد است. حالا این چه حسابی است که شخصی هر چه حجاب ماده را کنار می گذارد و در این راه تلاش می کند به جای ورود در عالم مثال وارد عالم عقل می شود بیشتر و بیشتر. آیا از کفری (که گفتید خداوند جلوات خود را به کافران نشان نمی دهد) خارج نشده؟ یا مصلحت خداوند است که پرده عالم مثال کنار نرود؟ می خواهم بدانم که اگر کوتاهی است بگردد پیدا کند و مشکل حل شود؟ این مثالات را در خواب ببیند کافی است؟ هر چند بسیار ترس دارد که با قوایی شیطانی تحلیل نشود. البته مادرم و مجبورم به خاطر تربیت فرزندان با آنها در مادیات غرق شوم تا از آنها آنقدر فاصله نگیرم تا با او احساس بیگانگی کنند وگرنه برای من راحت است هر روز را روزه بگیرم، اصلا سخن نگویم و برنامه کودک نگاه نکنم و در محتوای آن دقت نکنم و از شهوات مادی فاصله بگیرم ولی این که سیره اهل بیت نیست؟ اگر این ریاضت ها را بکشم می دانم همه چی مکشوف می شود ولی تربیت فرزندان و همراهی با همسر را چه کنم که دوست دارند با آنها باشم، بخندم، عذا بخورم با آنها تفریح کنم و... (این جلوات خدای مهربانم را که همه حقیقت اند و همه وجوداند و وجود، چگونه به مثالیات عالم خیال خودم مقدم کنم و طلب دیدن حق را با مثال اعتباری کنم؟ بیچاره کرد مرا این جولان ها) البته ذات این سوال برایم مهم نیست ولی اگر متوجه شوم این کنار نرفتن پرده نشان دهنده این است که پروردگارم نظر بر من ندارد به عللی خودم را به آب و آتش می زنم تا حجاب ها کنار رود؟ ببخشید بنا بر آیه «و شاورهم فی الامر» و حدیث امام عزیزم حضرت امام صادق (ع) که فرمودند هر چه نمی دانید بپرسید پرده حیا را دریدم و مزاحمت ایجاد کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود را عادت دهید بر روی سؤالاتی که برایتان پیش می‌آید، تأمل نمایید. سعی کنید آن سؤالات را وسیله‌ای جهت گشودن اندیشه‌ی خود قرار دهید. زیرا با القای این سؤالات، بنا دارند اندیشه‌ی شما را بپرورانند، نه آن‌که اطلاعاتتان را بیفزایند. مسیری که دارید را با تعقل و تفکر ادامه دهید، خود به خود فهمی برای درک این سؤالات پیدا می‌کنید به‌خصوص که بنا نیست جواب همه‌ی سؤالاتتان را فی‌الفور بیابید. مدت‌ها باید بعضی سؤالات مدّ نظرتان قرار داشته باشد تا افقی برایتان گشوده شود. می‌ماند بعضی از سؤالات که با یافتنِ جواب آن‌ها، راهی گشوده می‌شود و این سایت موظف است تا این نوع سؤالات را جواب دهد و بدین کار افتخار می‌نماید و این غیر از آن است که با جوابِ سؤالی که می‌کنید، بخواهید اطلاعی بر اطلاعاتتان افزوده شود. موفق باشید

23691
متن پرسش
م ن: سلام علیکم: عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده حفظه‌الله در حدیثی حضرت امام محمدباقر علیه ‌السلام فرمودند: «ما عرف الله من عصاه» پرسشم از استاد گرانقدر این است که: چه کنیم که خدا را بگونه‌ای بشناسیم که مانع گناه و معصیت شود؟ یقینا ما خدا را قبول داریم؛ خود را بنده‌اش می‌دانیم، او خالق و رازق و رب و پروردگار ماست، او مالک ماست، می‌دانیم او مالک قیامت است و... ولی با همه آنچه را که می‌دانیم باز هم معصیت و گناه می‌کنیم. شناختی که از خدای متعال که حضرت باقر علیه‌السلام آن را مانع انجام گناه می‌‌داند، چگونه شناختی است؟ از چه جنس شناخت است؟ راه و روش آن چیست؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «عرف اللّه» یعنی معرفت به حضرت حق، و نه آگاهی به وجود خداوند. معرفت به حضرت حق یعنی گشوده‌شدنِ جان به انوار الهی. و این حالت، موجب می‌شود که انسان به‌خوبی درک کند اگر مرتکب گناه شود، آن حالتِ گشودگی به هم می‌خورد. موفق باشید

23688
متن پرسش
سلام: ۱. با توجه به اینکه عین ثابته هر شخص در علم خدا می خواهد و قابلیت موجود شدن در فلان رحم را دارد آیا این صحیح است که اگر از شخص بارداری پرسیدند پسر دوست داری یا دختر بگوید هرچه خدا بخواهد؟ چون در این صورت خواست خدا همان انتخاب عین ثابته هست؟ ۲. برای رضای خدا نهی کردن افراد از صفت بدی که خودمان به آن مبتلا هستیم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتی اگر بپرسند پسر دوست داری یا دختر، می‌تواند بگوید هرچه آن جنین که رحم مرا انتخاب کرده است، دوست دارد. ۲. آری! با این توجه که به نور اولیاء معصوم متذکر شویم. یعنی بگوییم ائمه «علیهم‌السلام» چنین می‌گویند، تا شخصیت ما با ذهنیتی که ممکن است از ما داشته باشند در میان نباشد. موفق باشید

23678
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید پازلی چیدم از مباحثی که تا حالا از سلوک فردی فهمیدم. ببینید راه رو درست متوجه شدم یا نه؟ ممنون. هرجاش غلط یا ناقصه لطفا تصحیح کنید. ۱. ترک عملی گناه تا جایی که آدم میدونه این کار گناه هست. بعد: ۲. ترک فکر گناه یعنی تو فکر و ذهنشم راجع به کسی یا موضوعی گناه نکنه. مثلا غیبت ذهنی نکنه. بعد: ۳. حضور در لحظه اکنون. نرفتن به گذشته و آینده. ظاهرا این مرحله ای سخت و طولانی است. توأم با: 4. شدت دادن به قلب (یا در واقع نور قلب یافتن). که در این صورت: ۵. راهی جز نور قرآن و اهل بیت نیست. پس بهترین راه که «ابلغ» است همان سراغ قرآن و اهل بیت رفتن است که قلب نور بگیرد. کم و زیادیش رو لطفا بهم بگید. خدا عاقبت به خیرتون کنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را به میان آورده‌اید. با همین رویکرد، پای در راه بگذارید و جلو بروید که به ما فرموده‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد.» موفق باشید

23679
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد ارجمند: منظور پیام شما را درست نفهمیدم ولی آنجا که فرمودید با دوستان دیدار داشته باشم هر هفته بعد از دعای ندبه به اندازه یک ساعت دیدار دارم و گمانم کفایت می کند، هر روز بین الطلوعین نیم ساعت پیاده روی به عنوان ورزش و در فضای مجازی هم به اندازه دو سه کانال مفید برای پیگیری اخبار سیاسی هستم. نمی دانم بیش از این مد نطر بود یا نه؟ ولی راستش ورق برگشت، بیچاره ای که تا به امروز عمل خود را می دید و چنان روی آن حساب باز می کرد که او را به حق برساند غافل بود این عمل پست در آن بارگاه پر جلال الهی حقیقتی ندارد خداوند صورتم را بالا کرد تا خودش را ببینم، آرام گرفتم. چقدر احمق بودم که گمان کردم با برنامه ریزی! با اعمال عبادی! با کسب علم می شود به خدا رسید! مگر من کیستم؟ کجای عالمم؟ خنده ام می گیرد که گفتم متعادل ترین برنامه را برای خودم ریختم مگر یک بنده ذلیل حقیر جاهل نادان چه دارد که سخن از عدالت می زند، برنامه می ریزد. پس خدا کو؟ همه اش که شدی تو ای فانی. استاد گرامی ، ندا آمد: هر کس به تو آن به آن نفس می دهد / همان دم رزق تو را نیز می دهد، ساکت باش، بنشین، رزق همان لحظه را بگیر و حمد بگو و فرار کن از اینکه آینده را ببینی، عمل خود را ببینی، به قول مضحک خودت برنامه بریزی، توفیق فقط از حق است و بس فقط نگاهت به آسمان باشد. «قد نری تقلب وجهک فی السماء» به پایان آمد این دفتر برنامه ریزی / حکایت انسان شدن من همچنان باقی به سوی خداوند توبه کردم. از محضر شما هم که صد البته حق بر گردنم دارید عذر خواهی می کنم. اینجا جای سوال است نه درد دل ولی عذر خواهی را واجب دانستم. ببخشید. والسلام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

 «عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد / از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد

از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد

ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی / ای زاهد فردایی فردات مبارک باد

کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد / حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد

در خانقه سینه غوغاست فقیران را / ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد

این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد / دریاش همی‌ گوید دریات مبارک باد

ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد / ای طالب بالایی بالات مبارک باد

ای جان پسندیده جوییده و کوشیده / پرهات بروییده پرهات مبارک باد

خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی / کالای عجب بردی کالات مبارک باد

موفق باشید

23665
متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل: از آثار حضرتعالی کدام برای خداشناسی خوب است؟ یعنی بدون استفاده از آیات و روایات و فقط از طریق عقل یا بحث معرفتی این موضوع صورت گرفته باشد. ده نکته از معرفت نفس خوبه؟ سپاس بیکران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان «ده نکته در معرفت نفس» ۲. «برهان صدیقین» ۳. «برهان حرکت جوهری». موفق باشید

23659
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: حركت و زمان ذاتي عالم ماده است پس در غير از عالم ماده، حركت و زمان را نمي شود متصور شد. چون انسان داراي اختيار آفريده شده و بايد قرب به خدا را انتخاب كند و حركت كند به سوي او پس ناچارا بايد با عالم ماده مرتبط شود كه جسم خاكي ماست. در عوالم ديگر هم چون از جنس مجردات است پس حركت و زمان معني نمي دهد و جوهر و وجود انسان ثابت است و رشدي صورت نمي گيرد اما در برزخ چون حايل بين دو عالم است رشد در آن صورت مي پذيرد اما نه به اندازه عالم مادي، و به خاطر همين است كه ما براي اموات خيرات مي دهيم چون در برزخ هستند و بر آنان تاثير دارد. حال سوال اين است وقتي در آخرت (اگر فرض بالا صحيح باشد) رشدي ديگر حاصل نمي شود پس چگونه مي شود آن كساني كه در جهنم خالد نيستند بعد از تمام شدن مدت عذابشان به بهشت وارد مي شوند، آيا اين جابه جايي تغيير به حساب نمي آيد؟ آيا تغيير غير از حركت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور که به ما فرموده‌اند: «الیوم، یوم العمل و غداً یوم الحساب». در قیامت، انسان با آن‌چه دارد روبه‌رو می‌شود و دیگر فرصت عمل و اراده برای عملی دیگر برایش نیست. می‌ماند رفع حجابی که در قیامت پیش می‌اید به جهت بعضی از اعمالی که باید با فشارهای جهنم، آن فشارها برطرف شود و انسان با حقیقت بهشت روبه‌رو گردد و این به معنایِ حرکت از قوه به فعل و اراده‌ی جدید و عملی دیگر نیست، بلکه روبه‌روشدن با همان عملی است که قبلاً انجام داده است. موفق باشید

23654
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: من دختر جوانی هستم که به دنبال کشف حقیقت هستم؛ دنبال هدف خلقت، خداشناسی، خودشناسی، شناخت اهل بیت (ع) و... .تا به حال یکسری کتاب ها خوانده ام، اما می ترسم اگر بدون استاد و راهنما وارد این راه شوم به بیراهه روم و همین ذره ای ایمانم را هم از دست بدهم. از شما تقاضا دارم به عنوان یک استاد به من بگویید این راه را از کجا و چگونه آغاز کنم؟ در این راه به چه چیز هایی نیاز دارم؟ چطور می توانم در این راه پله پله بالا بروم؟ در این عصر که ما زندگی می کنیم تشخیص حق از باطل خیلی خیلی سخت شده و من وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم ضعیف تر از آنم که بتوانم در مقابل این طوفان های پرقدرت آخرالزمان مقاومت کنم. از گمراهی، به هدف نرسیدن و غرق شدن در این طوفان ها می ترسم. لطفا بگویید چه کار کنم تا بتوانم در مقابل این هجمه های دشمنان حق دوام بیاورم و شکستشان دهم؟ خیلی سردرگم هستم، لطفا در اسرع وقت جواب دهید. با سپاس و تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودآگاهیِ خوبی نسبت به طوفان‌های آخرالزمان دارید. آری! باید گام‌ها را با بصیرت برداشت. فکر می‌کنم کتاب «آشتی با خدا» که با نظر به این طوفان‌ها بیان شده و سعی دارد ما را در آغازینِ آغازها به خودمان بنمایاند؛ در این مورد بد نباشد از آن جهت که افقی در مقابل شما می‌گشاید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

23651
متن پرسش
با سلام: اگر ما قائل به حرکت جوهری در عالم ماده و تجدد امثال در سایر عوالم باشیم. بعبارت دیگر در ماسوی الله هر لحظه ماسوی الله می روند و می آیند. اگر این مقدمات درست باشد، آیا می توانیم ادعا کنیم بودن آینده گذشته و حال توهم است؟ چرا که ما امر ثابت در ماسوی الله نداریم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی عالَم نسبت به حضرت حق و در نزد حضرت حق حاضرند و نسبت به ما، در حالِ تجلی می‌باشند. لذا آن‌چه هنوز تجلی نشده است، آینده است و آن‌چه تجلی شد و رفت، گذشته است. موفق باشید

23627
متن پرسش
سلام خسته نباشید: سوال بنده اینست که خداوند مخلوقات را در کجا آفریده؟ داخل ذات یا خارج از ذات؟ اگر بگوییم خارج ذات، آیا این خارج ذات حادث است یا قدیم؟ اگر قدیم است که تعدد لاهوت بوجود می آید و اگر حادث است پس خود این حادث کجا خلق شده؟ (تسلسل می شود) اگر بگوییم داخل ذات خلق شده اند پس یعنی ذات محلی برای حوادث شده که به معنی حادث بودن ذات و نقص لاهوت مطلق است! تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در وحدت شخصی وجود روشن می‌شود که جز حق در عالَم نیست و تمام عالَم، صورتِ علمی حضرت حق‌اند در حق، و خودِ او می‌خواهد علاوه بر نظر بر ذاتش، به آن‌چه در علم اوست، نظر بر اسماء خود هم داشته باشد. لذا به همان‌هایی که به صورت علمی در او هست، «وجود» می‌دهد تا حضرت حق در مرتبه‌ی مخلوقات نیز حاضر شود و این نیز در موطن حضور خدا در عالَم محقق می‌شود و نه‌تنها بیرون از خدا نیست، بلکه با خلقت آن‌ها تجلیات الهی نیز برای خدا و پیش خدا معنا می‌دهد. به همین جهت در قرآن بحث «حتّی نَعلم» به میان آمده است یعنی تا این‌که در موطن مخلوقات نیز می‌خواهد بداند. در این مورد خوب است به مباحثی که در «فصّ آدمی» شد و در کانال «ندای اندیشه» هست رجوع فرمایید. موفق باشید 

23619
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. ۱. ببخشید استاد چه شده است و بر چه اساسی کسی انتخاب می کند که در نوزادی بمیرد و یا دیوانه به دنیا بیاید و امکان اوج تکامل و مرتبه را نداشته باشد؟ (آیا همینطور است؟) و کسی عاقل و در شرایطی که بتواند به بهترین بهشت ها برسد؟ ۲. آیا بعد از مرگ به گونه ای است که همه با نور قرآن روبرو می شوند و هر کس به اندازه‌ی غیر قرآنی عمل کردنش عذاب می‌کشد و آیا برای همه به یک نوع با قرآن روبرو می شوند؟ یا مثلاً صدام که اینجا غرق در جنایت بوده به همین نحو در همان نفهمی تا ابد ادامه می‌دهد و اصلا قرآنی نمی فهمد؟ و اگر خب اینگونه باشد خب او از این بدی ها لذت می برد و همین برای او بهشتی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌آید که مباحث مربوط به «عین ثابته» که عرفا مطرح می‌کنند در این‌جا به بحث کمک کند. هرچه هست نمی‌توان انتخاب‌های قبل از تولد را نادیده گرفت و از آن طرف، شرایطِ امتحان در دنیا را هم باید در نظر داشت. ۲. در قیامت هرکس با فطرت خود روبه‌رو می‌شود و می‌یابد چه اندازه و قدری دارد. امامِ هرکس، تعیّن و تجسمِ فطرت اوست و لذا در دنیا و آخرت، هرکس در نسبت‌اش با امام معصوم، جایگاهِ قرب و بُعدش معلوم می‌گردد. قرآن هم صورتِ تئوریک فطرت انسانی است. موفق باشید

23601
متن پرسش
سلام علیکم: ان شالله خدا هر چی دلتون می خواد بهتون بده. استاد چرا اینقدر فلسفه مهمه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار اهمیت عقل، فلسفه نوعی از تعقل‌ورزیدن است و نه بیشتر. موفق باشید

23592
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در ادامه سوال ۲۳۵۸۷، منظور حصرت آقا (حفظه الله) در این متن در مورد عرفان نظری چیست؟ «بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می‌شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمول‌های ذهنی مثل بقیه علوم ببینیم. عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملاحسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلایی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبایی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، برتر از همه ی علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند. ما کسانی را دیدیم که گفته می‌شد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینطوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانی‌اند که این جنبه ی معنوی در آنها وجود داشته.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این تذکر، تذکر بسیار مهمی است که ما عرفان نظری را جدای از سلوک به درس تبدیل نکنیم، در حالی‌که عرفان، راهِ معرفت و اُنس با خداوند است همچنان‌که اهل حکمت مشغول مفاهیم نمی‌شوند و به گفته‌ی مقام معظم رهبری ایشان غالباً کسانی‌اند که جنبه‌ی معنوی در آن‌ها وجود داشته. آری! خطر آن‌که عرفان و حکمت به درس‌های آموختنی تبدیل شود، هست. موفق باشید

23595
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. استاد جان در پاسخ سوال ۲۳۵۴۰ فرمودید که غضب از نظر فلسفی همان عدم رحمت می باشد. خواستم بپرسم اگر عدمی است چگونه می تواند منشا آثار باشد؟ ۲. استاد جان آیا می توان گفت هم جنود عقل و هم جنود جهل هر دو وجودی هستند و انسان وظیفه دارد جنود عقل را در خود ملکه کند و جزیی از نفس خود کند و جنود جهل را نیز با رویکرد الهی در نفس ایجاد کند مثلا غضب رحمانی را در نفس خود ایجاد کند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدم، در نسبتِ با احوالات انسان طوری است که هرکس نداشتن را احساس می‌کند و آن علم و احساس به نداشتن می‌تواند منشأ اثر باشد زیرا به قول جناب ملاصدرا: دیگر علمِ به عدم است و نه خود عدم. ۲. همین‌طور است و غضب رحمانی همانی است که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با آن در مقابل دشمنان اسلام ایستادند و آن‌ها را به دَرَک واصل کردند. موفق باشید

23587
متن پرسش
سلام علیکم: استاد منظور حصرت آقا (حفظه الله تعالی) از این کلام در مورد عرفان نظری چیست!؟ «حالا شما از قول مرحوم آقای فاضل، از امام (رضوان الله علیه) خاطره‌ای نقل کردید؛ خود من هم یک خاطره‌ای دارم که آن را هم بگویم. من از ایشان پرسیدم که شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید یا نه؟ ایشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی کتابها می نویسند که امام جزو شاگردهای آ میرزا جواد آقا بودند؛ در حالی که نخیر، قطعاً ایشان نبودند. ایشان گفتند که آقای آ شیخ محمدعلی اراکی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. می گفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها. یعنی همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس می خورد که درس آ میرزا جواد آقا نرفته؛ با اینکه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه‌آبادی بوده. یک خاطره‌ی دیگر هم به مناسبت عرفان نقل کنم. گفتند اوّلی که ایشان مرحوم آقای شاه‌آبادی را در قم دیده بودند، یک کسی گفته بود آن که شما دنبالش می گردید، این است. مرحوم شاه‌آبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند که من و فلانی - یک کس دیگری را اسم آوردند، که من حالا یادم نیست - دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یک درسی برای ما شروع کنید. ایشان اول امتناع می کرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه می خواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشته‌ایم؛ «مصباح الانس» می خواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»!؟ خانه‌ی ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام می گفتند از مدرسه‌ی دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینکه بالاخره ایشان را وادار کردیم که برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع کرده. ایشان خیلی هم به عرفان علاقه‌مند بودند. می دانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه - یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند - خب، در فلسفه هم که ایشان بلاشک استاد بودند؛ لیکن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، که یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری می گفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والّا نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم،۱۳۹۱/۱۱/۲۳»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم افسوس حضرت امام به جهت آن بود که چرا در مجلس آن عارفِ عامل که متذکر امور اخلاقی ناب می‌شده است، به طور مستمر حاضر نشده‌اند. چیزی که همه‌ی ما نیازمند آن هستیم. موفق باشید

نمایش چاپی