بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14587
متن پرسش
سلام: استاد بنده سر نماز بودم و رکعت دوم نماز در هنگام خواندن سوره ناگهان تصویر ذهنی ای که پارسال به چشمم خورده بود (متاسفانه) برایم دوره شد. یعنی تصویری تقریبا بد که یکسال پیش دیده بودم و پس از آن سعی داشتم یادم نیاید را سر نماز دیدم. حتی این تصویر از یادم رفته بود! سر نماز که آمد تازه یادم افتاد. این علتش چیست که سر نماز می آید؟ این نشانه بدی است یا خوب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب « چگونگى فعليت‏ يافتن باورهاى دينى، ص: 110» در این مورد این‌طور عرض شده است: گفت:

آب‏ گِل‏ خواهد كه در دريا رود

 

گِل گرفته پاى او را مى‏ كشد

     

 

چيست اين از گِل گرفتن آب را

 

جذب تو نُقل و شراب ناب را

     

حتماً ملاحظه فرموده ‏ايد كه چگونه خيالات دنيايى در نماز به سراغ انسان مى ‏آيد و مزاحم حضور قلب مى‏ شود، در حالى كه در امور معمولى اين خيالات ظاهر نمى‏ شوند. چون در نماز بنا داريد از ساحت عالم ماده و دنياى كثرات به ساحت عالم غيب و معنا سير كنيد. به عبارت ديگر مى‏ خواهيد ساحت خود را تغيير دهيد، در اينجاست كه موانع ظاهر مى‏ شوند. تا وقتى نمى ‏خواستيم تغيير ساحت دهيم، در همان ساحتى بوديم كه خيالات و كثرات نيز در همان ساحت بودند، لذا مانعى محسوب نمى‏ شدند كه در مقابل ما صف بكشند. عالم كثرت وقتى مانع ما است كه بخواهيم از كثرت به سوى وحدت سير كنيم.

بر اساس نكته‏ ى فوق تا كسى قلب خود را راه نيندازد نمى‏ فهمد حب دنيا چه بلائى بر سر او آورده، در اين حالت است كه دستورات شريعت معنى حقيقى خود را پيدا مى‏ كند، چه دستوراتى كه ما را از موانع نهى مى‏ كند و چه آن دستوراتى كه ما را در ايجاد عوامل امر مى ‏نمايد.

دستورالعملى جهت رهايى از وَهم‏

امامان معصوم كه صاحب اصلى دل ‏اند و مى‏ دانند چگونه انسان‏ها مى ‏توانند دل را در صحنه بياورند و به تماشاى عالم معنويت بنشينند، راه عبور از موانع را گوشزد مى‏ كنند، موانعى كه پاى جان ما را مى ‏گيرد و نمى‏ گذارد افق خود را به سوى عالم تكوينِ خود سير دهيم. راوى به حضرت امام صادق (ع) عرض مى‏ كند:

«جُعِلْتُ فِدَاكَ، الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي أَكْرَهُ لَهُ، فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ، وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ، فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ! كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ- فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ، وَ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ، إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»[1] قربانت گردم! از يكى از برادرانم خبر ارتكاب عمل بدى به من مى‏ رسد، از خودش مى‏ پرسم انكار مى‏ كند، با اين‏كه افراد موثقى آن را به من خبر دادند. راوى مى‏ گويد؛ حضرت به من فرمودند: اى محمد! گواهى گوش و چشمت را هم نسبت به برادرت دروغ شمار و اگر پنجاه عادل هم گواهى دهند و خودش بر خلاف آن‏ها گفت؛ او را باور دار و همه را تكذيب كن. و چيزى در باره او فاش مكن كه زشتش كنى و آبرويش را ببرى و از آنان باشى كه خداى عزّ و جلّ در باره ‏شان فرموده: «هركه دوست دارد زشتى درباره مؤمنان فاش شود براى او در دنيا و آخرت عذابى دردناك است».

انسان با رعايت دستورالعمل فوق از هلاكتِ دنبال‏ كردن عيوب مؤمنين رها مى‏ شود و راه ارتباط با عالم ملكوت را بر خود مى‏ گشايد.

چنانچه ملاحظه مى ‏فرمائيد حضرت مى‏ خواهند ذهن و فكر ما مشغول موضوعات وَهمى نشود تا نسبت به برادران ايمانى خود كدورت پيدا نكنيم وگرنه نمى ‏توانيم از ملاقات آن‏ها بهره ‏ى لازم را ببريم و درنتيجه امكان سير به سوى عالم معنا از ما گرفته مى‏ شود.

مى‏ فرمايند اگر خودش مى‏ گويد من چنين عمل زشتى را انجام ندادم ولى پنجاه نفر قسم مى ‏خورند كه ما ديديم او انجام داد، حرف برادر مؤمن خود را تصديق كن و مواظب باش در باره ‏ى او چيزى فاش نكنى كه شخصيت او را زشت جلوه دهى و آبروى او را ببرى وگرنه شامل كسانى مى‏شوى كه خداوند در موردشان فرمود در دنيا و آخرت برايشان عذابى دردناک است. موفق باشید‏


[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 72، ص 255.

14605
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد ارزشمند شنیده ام کتاب «معراج السعاده» چون بر اساس اصول ارسطو نوشته شده کارآیی ندارد. این مطلب صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضاً مرحوم ملا احمد نراقی در موضوع «عدل» به تقسیم‌بندی ارسطویی استناد می‌کنند که ما نباید به این قسمت‌های کتاب کاری داشته باشیم ولی وجوه دیگر آن که به کمک روایات مباحث خود را مطرح می‌کنند، نکات ارزشمندی دارد. موفق باشید

14595
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر: یگ سری از کارها و حتی مشکلاتم تو زندگی دقیقه ی 90 و یا در وقت اضافه حل میشند. و نمیتونم کار دیگه ای انجام بدم و انگار اصلا دست من نیست. ناگفته نمونه که دست خدا رو می بینم و تو زندگیم حس می کنم و این رو که خیلی هوام را داره می بینم. یکی از این مشکلات ازدواجم که مطمئنم خدا نظر داره و حکمتی در دیرکردش هست. می خواستم بدونم راهی برای خارج شدن و حتی دلیل این تاخیرها از جمله ازدواجم چی میتونه باشه؟ با تشگر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند عموماً در امور، صبر ما را امتحان می‌کند. موفق باشید

14567
متن پرسش
سلام: در این بیت منظور جناب حافظ این است که با کسانی که به نا حق تهمت به عرفا و فلاسفه می زنند بحث نکردن بهتر است؟ حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است استاد نظر شما چیست در مورد اینکه باید مناظره با این اشخاص که بیشترشان هم (درست مطلب را نمی دانند و کار نکرده اند) باید صورت بگیرد یا نه؟ به نظرتان مرز این کار چیست؟ یعنی کی باید مناظره کرد و کی نباید مناظره کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که طرف آمادگیِ فهم اشارات عرفانی را ندارد، صحبت نتیجه نمی‌دهد. موفق باشید

14561
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و مهربان: جناب استاد برای رهایی از عشق قوی مجازی و جلوه عشق حقیقیی خداوند در دل چه ذکری را باید تکرار کرد لطفا نصیحت نفرمایید و به کتابی ارجاع ندهید آنها طی شده است ذکر بفرمایید.خدا به شما خیر بدهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد از نماز و صبر کمک بگیرید. (استعینوا بالصبر و الصلواة). در هر فرصت که پیش آمد به نماز بپردازید و در مقابل خیالاتی که سراغ‌تان می‌آید، مقاومت کنید. پس از مدتی طوری مشکل حل می‌شود که خودتان هم باورتان نمی‌آید. موفق باشید

14578
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فرزانه من به مطالعات معرفتی بیشتر از مناجات با خدا علاقه دارم. آنقدر که به مطالعات معرفتی علاقه دارم به مناجات و راز و نیاز در دل شب علاقه ندارم؟ در یک هفته 40 ساعت برای مطالعات معرفتی و اخلاقی وقت می گذارم ولی برای مناجات و گریه در دل شب با خدا یک ساعت در یک هفته وقت نمی گذارم. آیا این کار صحیح است؟ اگر نیست راهنمایی کنید. سپاس فراوان. من بیشتر آثار معرفتی شما را خوانده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه این مسیر شما را به آن‌جا هم می‌رساند. موفق باشید

14573
متن پرسش
با سلام: در رابطه با سیر مطالعاتی سوالاتی دارم ١. علاوه بر یک جلسه قرآن و یک جلسه نهج البلاغه, بقیه مباحث را به چه ترتیبی دنبال کنم؟ ابتدا همه مطالب را در یک موضوع تمام کنم بعد به سراغ موضوع دیگری بروم، مثلا بعد از مباحث پایه به ترتیب توحید، نبوت، معاد، ...، غرب شناسی و... را به ترتیبی که در سیر آمده دنبال کنم یا اینکه در طول هفته چند موضوع را دنبال کنم؟ ٢. در مورد قرآن و نهج البلاغه و حتی کتب ابتدا به صورت جداگانه ترتیبی را پیشنهاد کرده اید، ولی بعد در مباحثی که به صورت موضوعی مطرح کرده اید، در مباحث توحید، نبوت، معاد و... ترتیب دیگری آمده، طبق کدام پیش بروم؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالب اصلیِ سیر را، به ترتیب دنبال کنید. ولی مباحث اخلاقی و قرآنی و نهج‌البلاغه را در کنار آن‌ها در هر فرصتی که پیدا کردید، دنبال بفرمایید. موفق باشید

14571
متن پرسش
با سلام و احترام: حقیر به دوستانی که احساس می کنم لازم است مطالبی را بگویم می گویم. (منبر می روم..!) شاید از حال غفلت دربیایند. من اشتباه می کنم؟ می دانم با حرف زدنم خود را در معرض آسیب نفس و شیطان قرار می دهم. خوب مرا به تقوا می شناسند و.. فکر می کنند خبری هست و ما نیک روزگاریم. اینها آسیب است. بر عکس خودم، بعضی دوستانم اصلا بروز ندارند و سکوتند... ولی من می دانم اینها خیلی روی خودشان کار می کنند. من در سلوک الی الله به گرد پای آنها نمی رسم ولی از طرفی نمی توانم سکوت کنم و ببینم جوان ها مقصد را فراموش کرده اند.. کار من درست است یا کار دوستانم که کلا سکوت اند و معتقدند خدا هر وقت وقتش باشد یک نفر را هدایت می کند؟ سوال دیگرم این است: بزرگان می فرمایند هر کس چیزی فهمید ساکت شد. این با روشنگری (کاری که من انجام می دهم در حد کم خود) تناقض دارد؟ یا اینکه می فرماید تا زبان را نبندی دلت باز نمی شود. نمی دام منظورشان حرف های زاید است یا کلا حرف نزدن منظور است. ببخشید وقتتان را گرفتم و تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به حکم وظیفه معارف آل‌اللّه را به گوش مردم برسانید، خداوند انوار حکمتش را بر قلب‌تان می‌گشاید. آری! حرف زائد و فضول‌الکلام قلب را تیره می‌کند. موفق باشید

14555
متن پرسش
سلام و ارادت: همانطور که مستحضرید راههای سلوک دو تا است. 1. دفع که مورد تایید اساتید اخلاق است که در آن هر بار یکی از رذائل اخلاقی مانند حسد، کینه، غضب بر طرف می شود. در این راه نفس اماره زنده و توانمند است و فقط یکی از رذائل دفع می شود. 2. راه رفع که مورد تایید عرفا است که در این راه با ارتباط با خداوند و راز و نیاز و نگاه توحیدی نفس اماره کم کم رفع و نابود می شود یا ضعیف می شود. لطفا راه دوم را توضیح دهید و منبع یا کتاب برای فهم بیشتر معرفی کنید. برای من که طلبه هستم کدام راه بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو راه خوب است. راه دوم مشهور است به راه «احراقی»، که سالک انانیت خود را آتش می‌زند و عرفان عملی و نظری متکفل آن راه است. اگر بخواهید وارد آن راه شوید کتبی مثل «فصوص الحکم» و «منازل‌السائرین» کمک می‌کند. تفسیر حمد حضرت امام برای ورود، باب خوبی است. موفق باشید

14519
متن پرسش
خارج فقه ـ نکاح 29 تاریخ جلسه: 1394/9/2 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم اما حکم وضعی اما حکم وضعي که ديه دارد يا نه؟ منافات ندارد که يک کاري جايز باشد تکليفاً؛ ولي ديه داشته باشد، چون اين «قتل» که نيست اين «رفع» نيست، بلکه اين «دفع» است؛ او با اين کار نمي گذارد فرزند منعقد بشود، نه اينکه فرزند منعقد شده را از بين برده است. آن جايي که ديه دارد در صورتي است که عمدي باشد، بله حتماً با حرمت همراه است؛ آنجا که نطفه منعقد شده باشد، بله يقيناً حرام است؛ اما اين شخص جلوي انعقاد نطفه را مي گيرد، با اين حال آيا ديه دارد يا نه؟ محقق و امثال او (رضوان الله عليهم اجمعين) فتوايشان اين است که عزل گرچه از نظر حکم تکليفي مکروه است و حرام نيست؛ ولي از نظر حکم وضعي ديه دارد و ده دينار بايد ديه بدهد، مگر اينکه در متن عقد شرط شده باشد، مگر اينکه زن اذن داده باشد، اگر زن اذن نمي دهد، چون مادر شدن حق اوست، اين ده دينار ديه دارد، حالا اين را هم حمل بر استحباب مي شود کرد يا حمل بر وجوب، اين ـ به خواست خدا ـ در جهت ثانيه بايد بحث بشود.(در جلسات آینده بحث می شود). در اینجا حضرت استاد طبق عادت همیشگی شان در روزهای چهارشنبه بحثی اخلاقی را مطرح نمودند. درس اخلاق حالا چون روز چهارشنبه است بک بحث اخلاقي هم داشته باشيم. الآن عده اي از اساتيد و فضلا و بزرگواران حوزه در صدد فقه در اخلاق هستند، اين يک کار مبارکي است که صبغه علمي دارد. اخلاق مادامي که به صورت علم درنيايد کارآيي حوزوي ندارد، ممکن است کارآيي اجتماعي داشته باشد. ما يک موعظه داريم که علم نيست، يک اخلاق داريم که علم دقيق است، داراي موضوع و محمول، پيچيده و فنّي است و يک فقه اخلاق داريم. موعظه همين است که در سخنراني مي گويند آدم خوبي باشيد، متّقي باشيد، خلاف نکنيد اين موعظه است؛ منتها اگر آن گوينده قدرت علمي و عملي داشته باشد که طهارت روح او در شنونده اثر کند، اين شنونده متّعظ مي شود، موعظه به معني سخنراني نيست، وعظ «جذب الخلق الي الحق» است؛ يعني اين مستمع جذب بشود، حرف هر کسي را هم مردم گوش نمي دهند، حواس ما جمع باشد، ممکن است يک ساعت پاي منبر کسي بنشينند؛ اما مي‌خواهند يک ثوابي ببرند، اينکه حرف هر کسي در او اثر بکند و گوش بدهد، اين کار آساني نيست: «الوعظ هو جذب الخلق الي الحق»؛ يعني نَفَسِ مقدس و منزه و پاک و بي شائبه اي مي طلبد تا مستمع را جذب بکند: «الوعظ هو جذب بالخلق الي الحق». اين موعظه است که علمي نيست، نصيحتي است که مرتّب در سخنراني ها هست؛ اما اخلاق اگرچه پند است؛ ولي علمي است، چون تا نفس شناخته نشود، شئون نفس شناخته نشود، سلامت و مرض آن شناخته نشود، د,اء و درمان آن شناخته نشود، اين علم نخواهد بود. اخلاق جزء زير مجموعه فلسفه است، تا ثابت نشود که روح مجرّد است، تا ثابت نشود که آن شأني که مربوط به دانش است چيست، شأني که مربوط به گرايش است چيست، متولّي اين شئون چه کساني هستند، راه سلامت و درد آن چيست؛ به اخلاق نمي‌رسيم، اخلاق درسي است، موعظه که درسي نيست. فنّ اخلاق بدون شناخت روح و تجرّد روح و شئون روح و سلامت روح و مرض روح ممکن نيست. گوشه اي از فنّ اخلاق را با فقه مرحوم شيخ انصاري ـ خدا غريق رحمتش کند، ـ در بحث غيبت که محل ابتلاي خيلي هاست در مکاسب محرّمه مطرح کرده است.[20] مرحوم شيخ بعد از اينکه فرمود غيبت حرام است، فرمود حالا يک گوشه اي از آثار اخلاقي آن را مطرح بکنيم، گرچه از بحث ما بيرون است، اين را حتماً ملاحظه بکنيد ببينيد که او چه مي خواهد بگويد، از نظر حکم فقهي بله غيبت حرام است؛ اما چگونه مي شود که اين آقا آن کاري که واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر و آن را بايد انجام بدهد، نمي‌دهد؛ ولي پشت سر او غيبت مي کند که حرام است!؟ شما اگر مي خواهيد او را اصلاح کني، آنکه بر شما واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر، با او درميان بگذار، چرا اين که اثر ندارد و بر شما حرام است را انجام مي دهي؟ مرحوم شيخ يک چند سطري وارد اين بحث شد که اين به سبب ضعف روح است، يک عقده است، يک مشکل رواني است؛ او آن شهامت را ندارد که در حضور امر به معروف کند؛ جنب دارد و لذا در غيبت آن کمبود خود را مي خواهد ترميم کند. اگر شما براي رضاي خدا مي خواهيد بگوييد! مگر نمي خواهيد براي رضاي خدا حرف بزنيد؟ براي رضاي خدا آنکه واجب است و بهشت وعده آن است، آن را انجام بدهيد، چرا اينکه حرام است و اثر ندارد را انجام مي‌دهيد، آنکه اثر دارد و واجب است آن را انجام نمي دهيد، اينکه اثر ندارد و حرام است را انجام مي دهي؟ اخلاق يعني اين. چگونه مي شود که آدم آن واجب را انجام نمي دهد؟ اين حرام را انجام مي دهد، اين ضعف نفس از کجاست؟ گير دروني او از کجاست؟ اين عقدهاش و احساس حقارتش از کجاست؟ اخلاق يعني اين. اخلاق علم است، چکار به موعظه دارد؟! اين فنّ اخلاق را فلسفه به عهده دارد، جزء حکمت عملي است و زير مجموعه فلسفه است. اما آن بزرگواراني که الآن اين مسئوليت را قبول کردند ـ که حشرشان با اولياي الهي باشد ـ فقه اخلاق است، فقه اخلاق غير از فقه اعمال است. اين فقهي که الآن ما داريم بحث مي‌کنيم فقه عمل است؛ يعني درباره عمل مکلف بحث مي کند که چه حرام است و چه حرام نيست؟ چه واجب است و چه واجب نيست؟ يا موضوعات است که به هر حال به عمل مکلّف برمي گردد که مثلاً آفتاب مطهِّر است، حرکت روي زمين مطهِّر است، اينها جزء مطهّرات هستند، آب مطهِّر است، فلان کار حرام است، فلان شئ نجس است، يا در طهارت و نجاست هست يا در ميراث است يا در حقوق است يا در افعال. عبادات و عقود و ايقائات و احکام. اينها هستند. فقه عمل در اين زمينه بحث مي کند، که فلان کار حرام است فلان کار حلال؛ اما فقه اخلاق درباره اوصاف بحث مي کند، آدم تکبر را اعمال بکند، طرزي رفتار بکند که باعث هتک ديگري بشود، بله اين حرام است؛ اما فقه اخلاق وصف «تکبر» را دارد بحث مي‌کند، اين را که فقه عمل بحث نمي کند؛ وصف «طمع» را دارد، وصف «حرص» را دارد، وصف «دنياطلبي» را دارد، «حبّ دنيا» دارد، که «رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ» است؛ حالا حبّ دنيا حرام است يا حلال؟ اين را که فقه عمل بحث نمي کند. فقه ميگويد وقتي که اين کار را انجام بدهي اين مالي که مي خواهي بگيري اين يا حلال است يا حرام، اما اين اوصاف نفساني؛ اين طمع، اين حرص، اين کبر، اين جاهطلبي، اين غرور، اين خودخواهي، اين خودپسندي، اينها حلال است يا حرام؟ فقه عمل که درباره اينها بحث نمي کند، «فقه الاخلاق» درباره اينها بحث مي کند. پس ما چند چيز در حوزه کم داريم: يکي فنّ اخلاق است که علمي است و آن اصلاً در اين درسها نيست، يکي «فقه الاخلاق» است که اين بزرگواران اخيراً تأسيس کردند؛ «فقه الاخلاق» مربوط به اوصاف است که آيا اين وصف جايز است ما داشته باشيم يا نه؟ اين علاقه را داشته باشيم به دنيا يا نه؟ اين «حُبُ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ»[21] فقه عمل که بحث نمي کند که حب دنيا حلال است يا حرام! فقه در مورد عمل بحث مي کند که اين مالي که مي گيري يا حلال است يا حرام، اگر به فعل برسد فقه عمل بحث مي کند، اگر در حوزه وصف بماند فقه عمل بحث نمي کند، چون اوصاف نفساني است. خيلي از چيزهاست که نياز جامعه و تمدّن جامعه و طمأنينه جامعه و آرامش جامعه به آنها وابسته است ما آنها را از دايره بحث فقه بيرون کرديم؛ گفتيم اينها بحث اخلاقي است! مثل وفاي به وعده؛ وعده دادن در روايات ما هست که ائمه(عليهم السلام) «إِنَّا أهْلُ بَيْتٍ نَرَي وَعْدَنَا عَلَيْنَا دَيْنا»[22] ما خانداني هستيم که اگر وعده داديم مثل اين که بدهکار باشيم عمل مي کنيم، ما همه اينها را گوشه‌اي گذاشتيم، گفتيم اينها اخلاقي است، به يک کسي وعده دادند که شما فلان وقت فلان ساعت بياييد ما کنار حرم يکديگر را ببينيم، او در سرما و از راه دور بکوب بکوب آمده، اين وعده‌گذار نيامده، فردا مي گويد ببخشيد که من! با ببخشيد مي خواهد مسئله را حل کند! اين کار، کار حرام است، با ببخشيد که حل نمي شود. چون بحث نشده، مي گوييم اينها مسايل اخلاقي است، چه کسي گفته است که وفاي به وعده واجب نيست؟ شما که بحث نکرديد! بحث فقهي نيست، اينها بحث «فقه الاخلاق» است. مي بينيد اين همه اوصافي که وجود مبارک پيغمبر داشت، علم اولين و آخرين را خداي سبحان به او داد، خيلي از چيزهاست که انسان اصلاً جرأت نمي کند درباره پيغمبر حرف بزند، مي گويند خداي ناکرده غلوّ است؛ شما ببينيد اين همه فرشتهها را مي گويند در مقام انسان کامل خضوع کنيد سجده کنيد، اين جمع محلاٰ به «الف و لام» است با اجمعون: ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون﴾[23] اين همه فرشته ها، وجود مبارک پيغمبر وقتي مبعوث شد، به جبرئيل فرمود خير من به تو هم رسيد!؟ عرض کرد بله! از بعثت شما من هم استفاده کردم. حالا اين پيغمبر کيست؟ حالا آن همه علومي را که ذات اقدس الهي به آن حضرت داد، فقط به خُلق او توجه کرد: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾[24] جامعه را «اخلاق» اداره ميکند، شما حالا بشويد علامه، مردم از شما چقدر استفاده ميکنند؟ شما بر فرض بشويد علامه مي شويد محقق مي شويد شيخ طوسي، يک چند طلبه فاضل از شما استفاده مي کنند، جامعه از شما چه بهرهاي مي برد، جامعه از اخلاق شما، از رفتار شما بهره مي برد، مگر آن علومي که پيغمبر داشت مردم خبردار بودند؟ جامعه را اخلاق اداره ميکند: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾ اخلاق هم با موعظه محقق نمي‌شود، چون موعظه که علمي نيست؛ باتقوا باشيد، مؤدّب باشيد، منزه باشيد؛ خوب است اما علمی نیست، آدم تا چيزي را که موضوع نداشته باشد، محمول نداشته باشد، حد وسط نداشته باشد، برهان نداشته باشد، در برابر او سجده نمي کند خضوع نمي کند، الآن ما وقتي که يک روايتي مي بينيم که محمد بن مسلم در آن هست و صحيح است در برابر آن خضوع داريم؛ اما يک چيزي مرسله باشد يک امر اعتباري باشد اصلاً خضوع نمي کنيم. وقتي که يک حرف متْقني از معصوم آدم بشنود در برابر آن خضوع ميکند. حرف تا علمي، (علمي يعني علمي)، موضوع معلوم، محمول معلوم، حد وسط آن معلوم، استناد آن به وحي معلوم، در برابر آن آدم خضوع مي کند و همين سجده شکر است اخلاق است که جامعه و حوزه را وزين مي کند. حوزه وزين مي تواند نظام را، جامعه را، امت را حفظ کند. علم يک مصرف داخلي دارد، شما علامه هم که بشويد، فقط شاگردان شما از شما استفاده مي کنند؛ کتاب هم بنويسيد خواص از شما استفاده مي کنند؛ اما اگر بخواهيد ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[25] بگوييد، ﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[26] بگوييد، با اخلاق شما مي توانيد جامعه را اداره کنيد؛ اخلاق هم غير از موعظه است. الآن اين بزرگواران که اين کار را کردند إن شاء الله سعي آنها مشکور باشد و در کارهاي علمي خود هم موفق باشند إن شاء الله.«و الحمد لله رب العالمين» [21] . مصباح الشريعه، ص138.[22] . تحف العقول، النص، ص446.[23] . سوره حجر، آيه30؛ سوره ص، آيهٴ 73[24] . سوره قلم، آيهٴ 4.[25] . سوره بقره، آيات 21و168؛ سورهٴ نساء، آيهٴ 1. [26] . سوره بقره، آيات 104و 153و 172. با عرض سلام خدمت حضرت استاد عزیزم مطلبی در رابطه با اخلاق از حضرت استاد جوادی آملی برایتان ارسال کردم امیدوارم به کارتان آید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید کشور را، اخلاق می‌گرداند ولی با این رویکرد که اخلاق را هجرت از طبع به فطرتِ ثانی بدانیم و رعایت آن را همان‌طور که استاد تأکید دارند؛ مثل رعایت امور فقهی وظیفه‌ی شرعی قلمداد کنیم و به اعتبار دیگر فقه‌الاخلاق را در کنار فقه‌الاعمال به صحنه آوریم. موفق باشید  

14501
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد: 1. چگونه باید ما به عقل بالفعل برسیم؟ 2. آیا خواندن کتب شما همراه با کتب امام مشکل دارد؟ 3. خواندن تفسیر المیزان الان که ما کتاب چه نیازی به نبی را می خوانیم مشکلی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین مسیرها با مجهزشدن به عقاید حقه و اخلاق فاضله کار جلو می‌رود. تفسیر المیزان را بعد از مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس » و «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» شروع کنید. موفق باشید

14484
متن پرسش
با سلام : خانمی هستم که در 16 سالگی یکسری کشف و شهود پیدا کردم و به همین دلیل دچار عجب و غرور شدم و با اینکه کتاب چهل حدیث امام را برای مقابله با آن می خواندم اما اصلا قانعم نمی کرد اگرچه بعدها که دوباره کتاب را خواندم فهمیدم که بهترین راه حل برای مبارزه با عجب بوده ولی همین شد که به دلیل عجب و وسواس سقوط کردم با اینکه خدا همچون آفتاب برآیم يقيني شد و در نماز هایم او را مى دیدم یا صداى شیطان و ملایکه را می شنیدم ولی عجب سبب شد که سقوط کنم و سقوط خودم را دیدم. الان بیش از ده سال است که از آن موقع گذشته و من افتان و خیزان قدم بر می دارم گرچه دیگه مثل قبل شهوداتی ندارم یک سری حال ها و معرفت های زود گذر می آید البته اگر مراقبه ام را شدید کنم قیامت را خیلی خیلی نزدیک می بینم گویا درش هستم و فشاری بهم وارد میشه آن لحظه بهترین کار برآیم خوابیدن است و یا یک بار نور پیامبر بهم نزدیک می شد و اگر در اون لحظه استغفار نمی کردم می مردم چون قبلا تجربه سقوط دردناک را داشته ام محتاط شده‌ام و نمی توانم سرعت بگیرم و مراقبه شدید داشته باشم. دوست ندارم سر کار بروم هیاهوی جامعه آلوده ام می کنه ولی پدر و مادرم اصرار دارند که سر کار بروم چندین بار که سرکار رفتم از نظر روحی بهم می ریزم ولی از طرفی هم اطاعت پدرو مادر واجب است نمی دانم چکار باید بکنم؟ و آیا برای من استاد لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی خواجه عبداللّه انصاری حتی کسانی‌که قبل از طی منازل به چیزهایی رسیدند باید مثل یک سالک الی اللّه، منازل را یکی بعد از دیگری طی کنند و بدین لحاظ بنده دنبال‌کردنِ کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را پیشنهاد می‌کنم. در این حالت إن‌شاءاللّه به تعادلی می‌رسید که هیاهوهای جامعه شما را از استحکام خارج نمی‌کند و إن‌شاءاللّه می‌توانید در جامعه اثرگذار باشید. موفق باشید

14493
متن پرسش
سلام: در این سه موضوع شما، با چه ترتیبی کار شود بهتر است؟ (شرح حدیث عنوان بصری - شرح حدیث ای اباذر - شرح حدیث یابن جندب) در حال دوره کردن هستم به همین خاطر پرسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند، عمده آن است که با نور احادیث منوّر شویم. البته شرح حدیث «عنوان بصری» بعد از آن دو دنبال شود، إن‌شاءاللّه تأثیر خود را خواهد گذاشت. موفق باشید

14470
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید محضر استاد گرامی: من با وجود اینکه دخترم ولی اصلا عاطفه و احساس ندارم مثلا دیدن صحنه هایی در رابطه با فاجعه ی منا یا حمله ی عربستان به یمن یا کشتار مردم توسط داعش به هیچ وجه منو ناراحت نمی کنه و وقتی اطرافیانم مشکل یا غمی رو که در زندگی شون دارن بیان میکنن نمی تونم باهاشون هم دلی کنم و از ناراحتی اونا ناراحت بشم و چون از بچگی تو زندگیم مشکلاتی داشتم و دارم وقتی در مورد مشکلات اطرافیانم مطلع میشم به جای ناراحتی ته دلم احساس خوشحالی می کنم اگه همین طور ادامه بدم هلاک میشم لطفا راهنماییم کنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هر انسانی در عمق جان خود نسبت به سایر انسان‌ها احساس یگانگی دارد و غم آن‌ها را غم خود احساس می‌کند. باید سعی کنیم آن وَجهِ باطنی خود را ظهور دهیم. موفق باشید

14449
متن پرسش
سلام: در حوزه علمیه ما چند تن از آقایان طرفدار سید صادق و ضد امام هستند که دارند بین بچه ها و اساتید اختلاف می اندازند. به طوری که جلوی اساتید خود را لو نمی دهند و به شدت چرب زبانی می کنند. و حتی به دروغ علنی خود را آقایی و طرفدار امام می خوانند. ولی وقتی اساتید می روند شروع می کنند به توهینهای بی شرمانه به عرفا و آقا و امام. کار دیگری هم می کنند. اینکه: آنهایی را که طرفدار حضرت آقا هستند و دقیق هستند را شناسایی می کنند و می روند نزد اساتید و مدیر تهمت به اینها می زنند. مثلا یکیشان بنده را شناسایی کرده بود و رفته بود به مدیر گفته بود: فلانی خیلی ضد ولایته. چطوری در حوزه نگه داشتید او را؟ استاد بنده می دانم که تا خدا نخواهد چیزی واقع نخواهد شد. و از این قضایا ناراحت نیستم. بلکه می ترسم اینها رشد کنند و در حوزه هم رشد کنند. 1. حال مانده ایم چه کنیم؟ سکوت کنیم؟ مقابله کنیم؟ واقعا در حیرتم که چه کنم؟ 2. غیبت چنین افرادی جایز است؟ ما می خواهیم به بقیه بگوییم حواسشان را در مدرسه بیشتر جمع کنند لا اقل.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید خود را مشغول این افراد و این افکار بکنیم. سعی کنید با نشان‌دادنِ شخصیت علمی خود و جدّیت در امور طلبگی، معنای حضور یک انسان وِلایی را بنمایانید. و در مورد اطلاع‌دادن به بقیه اگر مطمئن شدید که نسبت به شیعیان انگلیسی گرایش مثبت دارند، در حدّی که دلیلِ کافی برای این‌کار خود داشته باشید؛ رفقای خود را روشن کنید. موفق باشید

14437
متن پرسش
سلام: 1. استاد اینکه فرموده اند کسی که گناه کرده است از سیر و سلوک عقب مانده است منظور عقب ماندن زمانی است؟ یعنی آن لحظه که گناه می کرده در سیرو سلوک نبوده. درست است؟ 2. مایی که مثلا از این سنین 21 الی 22 سالگی شروع کردیم احساس می کنم دیر شروع کرده ام. کاش از اول بلوغ بجای بازیگوشی شروع می کردم به ورود در راه. 22 سالگی خیلی دیر شده است و من از سیر و سلوک عقب مانده ام استاد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقب‌ماندن در سلوک به این معنا است که نفحات الهیه که باید به قلب برسد، دیرتر می‌رسد و اگر عمیقاً به گناهان پشت نکرده باشیم، عمق آن نفحات نیز ظهور نمی‌کند 2- رجوع به حق مثل رجوع به نور است، هیچ‌وقت دیر نیست. موفق باشید

14435
متن پرسش
سلام: استاد بنده یک دفتر تهیه کردم و پرسش و پاسخهایی را که با شما دارم را در آن یادداشت و دسته بندی می کنم. بعلاوه پرسش و پاسخهایی از سایت که به نظرم به دردم می خورد را نیز یادداشت می کنم. چند وقت یک بار آن را دوره می کنم تا بعضی چیزها برایم روشن شود. سیر مطالعاتی فلسفه را از شما پرسیدم و در آن نوشتم. 1. حال سیر مطالعاتی عرفان نظری را (پس از جزوه عرفان نظری خودتان) بفرمایید پس از فصوص چه کتابی باید کار شود؟ 2. عرفان عملی هم یک سیر بفرمایید. پس از کتابهای (فرزندم اینچنین باید بود... و دستورات آیت الله بهجت و مقالات...). پس از این کتب مذکور اگر بخواهیم دستورات عرفان عملی را باز هم بیشتر عمق دهیم چه کتبی بخوانیم؟ 3. استاد چرا من اینگونه ام که هرچه پیش می روم تشنه تر می شوم. و دوباره و دوباره کار می کنم و پیش می روم. یک حالتی پیش می آید برایم که از طرفی لازم می دانم و تشنه ی این نوع کتب عرفانی هستم و از طرفی هم پس از اینکه کار کردم کتاب را باز هم قانع نیستم. از لحاظ عقلی نه. از لحاظ روحی قانع نمی شوم. می گویم باز هم. چرا اینگونه است؟ مثل نوشیدن آب شور می ماند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تفسیر قرآن و انس با روایات 2- منازل‌السائرین 3- سعی کنید بدون عجله هر موضوعی را با دقت مطالعه کنید و این حالت را لطف خدا بدانید. موفق باشید

14433
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که شما تشخیص داده اید بنده مثل اینکه در قبضم. حالم رفته است. استاد بنده اولین بار است که با این شدت با قبض مواجه هستم (یعنی اصلا حال عبادت ندارم. منظورم حال خوش عبادت است). استاد این قضیه اذیتم می کند. الان بنده دقیقا باید چه کنم؟ چه کنم که زودتر بسط بیاید؟ اصلا چقدر طول می کشد؟ بنده هیچ اطلاعاتی ندارم. شما صوتی یا کتابی که در آن از قبض و بسط سخن گفته باشید را معرفی میکنید؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کارهایی که به عنوان یک طلبه باید انجام دهید، انجام دهید. پیشنهاد می‌شود به جواب سؤال‌های 1761 و 8127 و 8144 رجوع فرمایید. موفق باشید

14431
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز: لطف بفرمایید به دو پرسش ذیل طبق «شریعت اسلام» پاسخ دهید: 1. ارتباط کلامی یک زن با برادر شوهر خود باید در چه حدود و ثغوری باشد تا به فریضه صله ارحام خدشه ای وارد نکند؟ 2. اساسا طبق سیره اهل بیت (ع) ارتباط کلامی زن با اقوام و دوستان نامحرم بایستی چگونه باشد تا به صله ارحام خدشه ای وارد ننماید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که لازم است باید با ارحام غیر محرم ارتباط داشت ولی اگر بی‌خود بهانه‌ای برای صحبت فراهم کنیم مثل آن است که بی‌دلیل با نامحرم صحبت کرده‌ایم. باید ارتباط طوری باشد که گمان نکند ما نسبت به شخصیت آن‌ها بیگانه و بی‌تفاوتیم، ولی نه بیشتر از آن. موفق باشید

14391
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده با پیگیری مباحث شما به این نتیجه رسیدم که حضرتعالی همه چیز را با در نظر داشتن حقیقت آن در عالم و از حیث وجودی بررسی می کنید. برداشت بنده این است که برای ریشه کن نمودن چند رذیله اخلاقی مثل بخل، ترس، بی تحملی و... نیز باید با تغییر نگاه به جهان هستی و رب آن اقدام نمود. لطفا بفرمایید برای تقویت این شناخت چه راهی و چه منبعی را انتخاب نمایم؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره هر دستوری را باید در نسبت خود با حق معنا کنیم و این‌که از آن طریق چه اندازه حجاب بین ما و تجلیات الهی کاسته می‌شود. موفق باشید

14390
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم: من جلسه بحثی دارم و 30 نفر جوان می آیند اما از آنجا که بالاخره گاها خطاهایی سر می زند گرچه تمام تلاشم را برای عدم انجام خطا به کار می برم. با خود می اندیشم که نکند مصداق اتامرون الناس بالبر..... شوم چند بار قصد تعطیلی جلسه را گرفتم ولی از آن طرف می ترسم که خدا عقابم کند که چرا جلسه را ترک کردی حال مرددم چه کنم اگر این جلسه نباشد و خدای نکرده خطایی رخ دهد دیگر وجدان از بابت جلسه آزارم نمی دهد می ماند خودم و خدا و عذر خطا. استاد آیا جلسه را تعطیل کنم یا این خود خواست شیطان است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما سعی کنید بدون هیچ ادعایی در بستر شریعت الهی آن‌چه را دین فرموده‌ است به زبان امروز برای جوانان تبیین کنید و متذکر باشید که خود شما هم به دنبال آن هستید که خداوند توفیق‌تان دهد به آن‌چه می‌گوئید عمل کنید. موفق باشید

14406
متن پرسش
سلام: برای اینکه تصاویر قبلی ذهنمان برود چه کنیم؟ به صورت خواطر اذیت می کنند بعضی وقتها. مخصوصا هنگام عبادات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه خود را مشغول معارف الهی و اخلاق فاضله کنید آن تصاویر بیشتر و بیشتر بی‌رنگ می‌شوند. موفق باشید

14401
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: استاد بنده با توجه به پیگیری مباحث دینی و سیر شما غم زیاد و دلتنگی و بی قراری را در خود حس می کنم. و گاهی اوقات احساس می کنم در این دنیا نیستم یعنی شادیهایی را که دیگران حس می کنند برایم محسوس نیست آیا در سیر این طبیعی است یا دچار افسردگی شده ام؟ گاهی غمها را این طور تعبیر می کنم که با این هم جنگ و جدال و ناحق کشی مگر دل انسان سنگ باشد که دلتنگ و ناراحت نشود و به قول شاعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل همین است که وقتی انسان بخواهد در دنیایی که سراسر بی‌فکری است، فکر کند تنها می‌شود. حال حساب کنید چقدر هنر می‌خواهد که «دل با یار و دست در کار» باشد و از مردم فاصله نگیریم. موفق باشید

14398
متن پرسش
سلام: استاد فرموده بودید ایمیل مشاوره ای و درد و دل نفرستیم بنده هم عرض کردم چشم. ولی استاد فکر کنم این ایمیل الان بنده از آن نوع مشاوره ای که شما فرمودید نفرستیم، فرق دارد. ما نمی دانیم این نوع سوالات را از شما نپرسیم از که بپرسیم؟!! استاد کمکم کنید. بنده چند هفته ای است که حالم رفته است. حال و هوای عرفانی ندارم هیچ. بلکه واجباتم را هم به زور انجام می دهم. سنگین شدم. چند تا نماز صبح قضا کردم. در نماز گریه ام می گرفت ولی الان خبری نیست. کسل شدم. کمکم کنید. الان در مباحث شما حدودا جلسه بیست و... معاد هستم. استاد این قضیه امیدم را هم سلب کرده. مدام در دلم میاید که: دیدی تو نمی توانی در مسیر سلوک راه پیدا کنی. دیدی در همین مقدمات هم مانده ای.... استاد خیلی از شما تقاضای کمک دارم. این دیگر جزو سوالات درد و دلی حساب نمی شودها استاد! التماس دعای شدید از استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به جواب سؤال شماره‌ی 3658 بزنید. موفق باشید

14380
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: خداوند به شما طول عمر دهد. استاد گرامی بنده سالهاست در خدمت شما هستم و از راه دور تلمذ می کنم. مدتهاست که احساس می کنم قلبم دچار کدورت شده. حال عبادت ندارم. نمازم را درست نمی خوانم قبلا به هیچ وجه دروغ نمی گفتم، از غیبت بیزار بودم. الان بشدت قبل مراقب نیستم. میل و مهمتر از آن حال و حوصله عبادت کردن ندارم؛ استاد این چه دردی است؟ احساس می کنم بین من و خدا تا دوردستها فاصله افتاده. علت چیست؟ استاد مدتهاست به علت بی برنامگی که در اداره مان داریم و سیاستهای وزیر و دولت فعلی هیچ کار خاصی به اداره ما ابلغ نمی شود و ما مجبوریم در ساعات روز بشینیم بدون اینکه کاری داشته باشیم. استاد از طرفی این وضعیت را دوست ندارم و از سویی به درآمدم احتیاج دارم. آیا این باعث آن همه بی حالی است؟ درآمدم حرام یا شبهه ناک است. به ما گفته اند منتظر بمانید تا سال آینده ببینیم برنامه چیست؟ استاد عاجزانه از شما می خواهم به طور خاصه من پریشان دل را دعا کنید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که شما خود را در زمانی مثلاً 8 ساعت در اختیار اداره‌ی خود قرار می‌دهید و کاری به شما ارجاع می‌شود، سرباز نمی‌زنید؛ حقِ اخذ حقوق را دارید. موضوع قبض خود را در این سنت الهی جستجو کنید که خداوند می‌خواهد با نور دیگری وارد اُنس با او شوید. پیشنهاد می‌شود مقالات آیت اللّه شجاعی را دنبال کنید. بنده نیز به صورت صوت شرحی بر آن‌ها داشته‌ام. موفق باشید

نمایش چاپی