بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
159
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید.بنده سوال خود را مختصر می پرسم 1)چرا امام اسم این نظام را جمهوری اسلامی گذاشتند نه حکومت اسلامی؟مگر نه این که حق این است؟اگر امام زمان هم بیایند غیر از این است که نام حکومت اسلامی و شیوه ی حکومت اسلامی را برمی گزینند پس چرا از همین الان این مقدمه را امام ایجاد نکردند؟
متن پاسخ
علیک السلام؛ جواب: باسمه تعالی؛ مشروعیت هر نظام دینی در مقبولیت مردمی آن است. پس از کشته‌شده عثمان، مردم اطراف علی«علیه‌السلام» را گرفتند که بر آن‌ها حکومت کند. حضرت؛ فردا صبح بالای منبر رفتند و فرمودند: «مردم! حکومت از آن شماست، به هرکه می‌خواهید بدهید». درست است که اگر مردم امام معصوم را رها کنند و به کس دیگر رجوع کنند معصیت کرده‌اند ولی حکومت تحمیلی هم بی‌نتیجه است. لذا حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»به همان نور خاص الهی که داشتند نام جمهوری اسلامی را برای نظام ما انتخاب نمودند. موفق باشید
158
متن پرسش
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. استاد عزیز. سوالات فراوانی دارم و نیاز دارم حداقل چندین جلسه مزاحم شما شوم تا پاسخ آنها را بیان فرمائید . اما چون الآن دانشجو و ساکن تهران هستم و امکان دسترسی به شما را ندارم سعی می کنم از این طریق از شما استفاده ببرم . لطفا در مورد سوالات راهنمائی های عملی بنمائید ، نصیحت نمی خواهم . استاد باور کنید هرچه سعی میکنم بر نفس خود غلبه کنم نمی شود . یعنی هیچوقت از دست اوهام و خیالات خود رها نمی شوم . دائما در فکر این و آن ام . زود عاشق کسی می شوم. بعد دلسردی پیش می آید . میدانم چون معشوق حقیقی ما خدا است و « ما احد احب غیر خالقه ولکن احتجب عنه تعالی تحت زینب و سعاد و .. » این مشکل پیش می آید . البته من چون در دانشگاهی کاملا اسلامی به سر می برم و خواهران در دانشگاه ما حضور ندارند متوجه خانم ها نیستم منظورم فقط خاص مردان است . چه کار کنم دیگر خسته شده ام . چقدر معراج السعاده بخوانم؟ چهل حدیث امام بخوانم ؟ شرح حال علما و عرفا بخوانم؟ بعد از گوش دادن مباحث 10 نکته در معرفت نفس شما کمی حالم بهبود یافت اما الان نا امیدم . در گیر و دار واحدهای پوچ دانشگاهی که جز خستگی روح و فکر ثمره ای ندارند و روزمرگی های پی در پی . آرزویم همیشه این بود و هست که کاش می شد خدا مرا در دنیا به گونه ای می آفرید که از همان اول که به گناه آلوده نشده ام تحت تربیت عرفائی همچون امام ، آیت الله قاضی ، شاه آبادی و ... قرار بگیرم . آرزو می کردم صبح از خواب بیدار شده فارغ از دنیا و ما فیها سر کلاس درس معرفت عرفا برویم . این قدر در پوچی گری و لذت های خسته کننده زندگی به سر نبریم ... بگذریم این ها جز در برزخ عملی نخواهد شد(اگر لیاقت داشته باشیم) .چه کار کنم ؟ می خواهم رابطه ای ویژه با خدا داشته باشم، از همه جلو بزنم ، هیچ گاه اندیشه کسی به خاطرم نیاید ، توجه ائمه و در مرتبه بعد عرفا را به خود جلب کنم ، فارغ از مسائل دنیا و در همه حال در محضر خدا زندگی کنم؟ خواهش می کنم به طور مشروح و تفصیلی بیان فرمائید . می توانید روح مرا درک کنید؟ از همه بریده و جلسات اخلاقی که می روم هیچ فایده ای ندارند و انگار نفس من به هیچ صراطی مستقیم نیست . ببخشید از طولانی شدن نامه . با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
جواب: باسمه تعالی بحمدالله در برزخِ گذار از دنیا و ورود به عالَم معنا دست و پا می‌زنید، و این نشانه‌ی آن است که« نه از دنیا دلت شاد است نه رویی بر وطن داری» نه وارد وادی اَیمن معانی شده‌ای و نه می‌توانی در پوچی دنیا تسلی پیدا کنی. عزیزم شما نوبرش را نیاورده‌ای: تو گمان کردی که این بازار عشق هست چون بازار بغداد و دمشق غوره‌نشده، کسی کشمش نمی‌شود. غیر ناکامی در این ره کام نیست راه عشق است این، ره حمام نیست این بی‌تابی‌ها هیچ‌کس را به جایی نرسانده است، باید با جدیّت تمام به خود نهیب بزنی که کجا می‌خواهی بروی؟ ابراهیم خواص می‌گوید: در حوالی شام درختان انار دیدم، چون مرا آرزوی انار بود، نخوردم. پس به وادی رسیدم کسی را دیدم دست و پای ضعیف گشته، زنبوران او را می‌گزیدند. گفتم؛ خواهی دعا کنم از این بلا برهی؟ گفت: نه. گفتم؛ زنبوران از تو باز دارم؟ گفت: ای خواص! آرزوی انار از خود دور کن مرا چه رنجه می‌داری، خود را دل به سلامت خواه، مرا تندرست چه خواهی؟ گفتم؛ به چه شناختی من خواصم؟ گفت: هرکه او را داند هیچ بر وی پوشیده نماند. آیت‌الله‌حسن‌زاده‌آملی«حفظه‌الله» فرمودند: «در دوران جوانی متوجه شدم اگر به ذهن و خیال خود برنامه ندهم، آن به من برنامه می‌دهد و هرکجا خواست مرا می‌کشاند»، دستورالعمل می‌خواهی بفرمایید. اگر این حرف را فهمیدی و کارد تیز خیال به استخوانت خورده است، به خودت برنامه بده، تفسیر المیزان از آن برنامه‌های پنج یا شش ساله‌ای است که شما را از آتش این برزخ آزاد می‌کند. یا علی موفق باشید
157
متن پرسش
سلام علیکم ایا فلسفه ملاصدرا جنگ(التقاط)است یا سنتز لطفا در هر مورد دلایل خودتان را بفرمایید
متن پاسخ
علیک السلام نمی دانم.
156
متن پرسش
سلام علیکم موضع جنابعالی در باره مطالب کتاب (مسله حجاب)اقای مطهری چیست بعضی مطرح می کنند که اقای مطهری این کتاب را نوشتند تا مینی جوب بوشان زمان شاه را مانتویی کنند و حالا رسالت جمهوری اسلامی این است که مانتویی ها را چادری کند درحقیقت اقای مطهری دفع افسد به فاسد کردند نظر شما چیست ایا مانتو گونه فاسد حجاب اسلامی است و چادر گونه اصلاح شده ان.متشکرم
متن پاسخ

علیک السلام
به نظرم همین حرف آخرتان درست باشد.

155
متن پرسش
با سلام و خسته نباسید خدمت استاد طاهر زاده گفتارهای ایشان همیشه برای من بسیار آرامش دهنده است و تا به حال در هیچ یک از سخنان بزرگان این چنین کلمات ساده و ناب ندیده ام(برای بنده).کتاب "طوبای محبت" یکی از بهترین کتابهایی است که در تمام زندگیم مطالعه کرده ام.در روزهای غم و گرفتاری این کتاب یک فرج است. در صورت امکان چند مورد از کرامات حاج اسماعیل دولابی را بیان کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: پس از سلام؛ بنده نیز مرحوم آقای دولابی را در حدّ کتاب‌های طوبای محبت و مصباح‌الهدی می‌شناسم و از روح پاک ایشان در کتاب هایشان بهره‌مند شده‌ام.
154
متن پرسش
باسلام و عرض خسته نباشید. فرهنگ تشیع چیست؟این چه فرهنگی است که یاران سیدالشهدابا اینکه میدانستند فردا صبح دیگر زنده نیستند باز ماندند و یا بعد از این همه سال،این فرهنگ افرادی مثل امام خمینی را تربیت میکند؟لطفا علل نفوذ و بقای آنرا نیز بررسی کنید. با تشکر از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحمدالله این موضوع زوایای متفاوت آن در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحث شده است تا إن‌شاءالله متوجه عظمت شعور حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و اصحاب بزرگوار آن حضرت شویم. موفق باشید
148
متن پرسش
با سلام وعرض تشکر از استاد گرامی،با توجه به اینکه شما در جلسه سوم نفس شناسی به این سخن ملاصدرا اشاره کردید که « النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء » این سوال پیش می آید که آیا شما قائل به عالم ذر نیستید بطوریکه ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم در عالم ذر موجود بوده ایم و اساسا خداوند همه ارواح را همزمان آفریده است .دلایل عقلی و روایی عالم ذر فراوان است . لطفا این کلام ملاصدرا را بیشتر توضییح دهید یا شاید بنده مطلب شما را اشتباه درک کرده ام . این سوال برای من بسیار حیاتی و مهم است از لطف شما متشکرم یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحث جسمانیة‌الحدوث و روحانیة‌البقاء بودن نفس یک بحث است، بحث حقیقت اولیه‌ی انسان که همان فطرت انسانی است و ربطی به شخص خاص ندارد، بحث دیگر. موضوع اقرار اَلَسْتی مربوط به حقیقت انسان است و در علم خدا واقع شده ولی ، موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودنِ انسان، مربوط به شخصیت خاص انسان است. موفق باشید
147
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید .جناب استاد بنده مدتی است که با کتب شما مرتبط می باشم...وحال که فاصله وجودی خود را با روح اسلام چنان زیاد می بینم ودر درون خود شاهد دورویی ها وحسادت ها و.....می باشم وگاهی خویش را آن قدر شکست خورده ومایوس میبینم که ازدست خودم خسته می شوم جناب استاد می دانم که با خواندن دوباره برهان وامثالهم حل نمیشود استاد به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده ایم !...کارمان شده به دنبال خویش گشتن. استاد چه باید کرد؟مثل اینکه قصه وهم همیشه می خواهد خوانده شود وما نیز سرگردان یک سره برای او گوش شویم در این کویر بی آب وعلف بارانی نمی بارد استاد این که ما این همه خود را به سوالات گوناگون بمباران می کنیم وگاهی نیز دست پاچه می شویم را چگونه باید دید ؟استاد چگونه فقط باید نگاه بود؟
متن پاسخ
جواب: باسمه تعالی . علیک السلام حالت شما شبیه حال عزیزی است که باید در جوابش گفت: بحمدالله در برزخِ گذار از دنیا و ورود به عالَم معنا دست و پا می‌زنید، و این نشانه‌ی آن است که «نه از دنیا دلت شاد است نه رویی در وطن داری» نه وارد وادی اَیمن معانی شده‌ای و نه می‌توانی در پوچی دنیا تسلی پیدا کنی. عزیزم شما نوبرش را نیاورده‌ای: تو گمان کردی که این بازار عشق...هست چون بازار بغداد و دمشق غوره‌نشده، کسی کشمش نمی‌شود. غیر ناکامی در این ره کام نیست راه عشق است این، ره حمام نیست این بی‌تابی‌ها هیچ‌کس را به جایی نرسانده است، باید با جدیّت تمام به خود نهیب بزنی که کجا می‌خواهی بروی؟ ابراهیم خواص می‌گوید: در حوالی شام درختان انار دیدم، چون مرا آرزوی انار بود، نخوردم. پس به وادی رسیدم کسی را دیدم دست و پای ضعیف گشته، زنبوران او را می‌گزیدند. گفتم؛ خواهی دعا کنم از این بلا برهی؟ گفت: نه. گفتم؛ زنبوران از تو باز دارم؟ گفت: ای خواص! آرزوی انار از خود دور کن مرا چه رنجه می‌داری، خود را دل به سلامت خواه، مرا تندرست چه خواهی؟ گفتم؛ به چه شناختی من خواصم؟ گفت: هرکه او را داند هیچ بر وی پوشیده نماند. آیت‌الله‌حسن‌زاده‌آملی«حفظه‌الله» فرمودند: «در دوران جوانی متوجه شدم اگر به ذهن و خیال خود برنامه ندهم، آن به من برنامه می‌دهد و هرکجا خواست مرا می‌کشاند»، دستورالعمل می‌خواهی بفرمایید. اگر این حرف را فهمیدی و کارد تیز خیال به استخوانت خورده است، به خودت برنامه بده، تفسیر المیزان از آن برنامه‌های پنج یا شش ساله‌ای است که شما را از آتش این برزخ آزاد می‌کند. یا علی
144
متن پرسش
با سلام، ما آعتقاد داریم که حقیقت انسان روح اوست و جسم او و اینکه هیچ کس به صفاتی که خدا به او داده نباید افتخار کند لیکن می بینیم که پیامبر و امامان در مورد انتخاب همسر به رنگ پوست زن بوی زن و سایر خصوصیاتی که قاعدتا برای رسیدن به کمال لازم نیستند تاکید میکنّند چرا؟ سوال دیگر اینکه شما در جایی سخنی از حضرت علی به یکی از اصحابشان نقل کردید که ایشان تاهل و تجرد را یکسان می دانند یکی سنّت حضرت عیسی و دیگری سنت پیامبر در حالی که ما در روایت داریم که سنّت رسول نکاح است و کسی که سنت رسول را ترک کند نمی رسد چطور ایندو را جمع میکنید؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: علیک السلام 1- از جهت عقل و در منظر عقل، آری حقیقت انسان روح اوست، ولی از آن جهت که نفس ناطقه‌ی انسان مرتبه‌ای به نام خیال دارد که در عین کنترل و مدیریت نباید به‌کلی سرکوب شود و کشش‌های آن بی‌جواب بماند. ما نمی توانیم به صِرف خاصیت غذا ، غذا بخوریم بلکه باید به خوشمزه‌بودن آن نیز توجه کنیم، وگرنه پس از مدتی میل ما به غذا از بین می‌رود. همان‌طور در مورد ظاهرِ همسر هم در عین کنترل خیالات و آرزوهای آرمانی، نباید به زیبایی او بی‌توجه بود وگرنه پس از مدتی روح ما سرخورده می‌شود. البته این غیر از آن است که خودمان را در دست خیالات و آرزوهای عجیب و غریب بیندازیم و نسبت به آن همسری که خداوند برایمان قرار داده شاکر نباشیم و فراموش کنیم که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «آنچه در بقیه‌ی زنان سراغ داری، در همسر خودت هست». 2- سؤال دوم را در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» به طور مفصل جواب داده‌ام. إن‌شاءالله منتظر بمانید تا کتاب حاظر شود. موفق باشید
145
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد می خواستم نظرشمارادرمورد این گونه اظهارات که در بعضی از سایتها می آید را بدان.می خواستم بدانم آنانی که این نظریات را که می دهند چگونه انسانهایی هستند ودارای چه روحیه ایی؟آیاتمام حرفهایی که در زیر هست بی پایه وبی اساس می باشد و از وهم نویسنده ناشی شده.بلاخره نظر خودتان را به عنوان کسی که سالها دردین تحقیق کرده بدان تا بفهمم نظر واقعی اسلام دربرخورد با این نوشته ها چیست؟ خداحفظتان کند
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: پس از سلام عرض بنده در جواب سؤالات خیلی طولانی جنابعالی آن است که چند نکته را فراموش نفرمایید؛ یکی این‌که در مقایسه‌ی نظام شاهنشاهی با نظام اسلامی، به شرایط جهان توجه فرمایید، فرهنگ مدرنیته در سال‌های اخیر آنچنان در جهان ظهور کرد که کلّ جهان با فساد غیر قابل تصوری روبه‌رو شده، در زمانی که در تهران هزاران هزار دختران ما بدون حجاب و با دامن‌های کوتاه در خیابان‌ها پرسه می‌زدند، در دُوبی و کویت یک زن بی‌حجاب نبود. حالا اگر خواستید نقش انقلاب اسلامی را در کنترل فساد بررسی بفرمایید تهران را با دوبی امروزمقایسه کنید. نکته‌ی دیگر عنایت داشته باشید که غرب و به‌خصوص آمریکا و اسرائیل به‌عنوان یک پروژه‌ی اساسی در فاسدکردن ملت ایران برنامه‌ی جدّی دارند، در حالی‌که این برنامه را برای کشورهای دیگر ندارند، و لذا در مقایسه‌ی کشور با بقیه کشور ها و با قبل از انقلاب به این زاویه نیز عنایت شود. نکته‌ی سوم این است که بنده نیز با شما موافقم که دشمنان ما از غفلت ما استفاده کردند و از این‌که ما اسلام عزیز را آن‌طور که باید و شاید ارائه ندادیم ضرر نمودیم ولی راه حل‌ جبران غفلت پشت‌کردن به انقلاب نیست، تقویت مبانی اعتقادی است تا جوانان و خانواده‌های خود را از این هلاکتی که دشمن برای ما برنامه‌ریزی کرده است نجات دهیم. از نامه‌ی شما این نگرانی برایم پیش آمد که خدای ناکرده به جهت عدم موفقیت‌ها، به راه‌ها و افرادی که سرمایه‌ی این ملت‌اند و با تلاش شبانه‌روزی سعی دارند ملت ما را از بحران تاریخی خود آزاد کنند، پشت شود. کمی حکیمانه‌تر فکر کنید تا تقصیرهای دشمنان را برگردن دوستان پیاده نکنیم. موفق باشید
146
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی سوالاتی که از حضورتان داشتم به ترتیب ذیل می باشند1) دوست دارم در مورد هماهنگ شدن انسان در صورت اجرای فرامین اسلام با نظام هستی چیزهای بیشتری بدانم 2)گاهی اوقات اتفاقهای جالبی برایم می افتد که علتشان برایم مشخص نیست به طور مثال کسی را که به فکرش بودم می بینم یا برخلاف این کسی به فکر من بوده یا در ان زمان در حال انجام کاری برای من بوده مسیرم به ان مکان می خورد و پیش ان شخص می روم علتشون چیه3)گاهی اوقات اگه از کارهای خوب خودم که در حال انجام دادنشان هستم مثل حفظ کردن قران یا خواندن نماز نافله و یا... بی انکه قصد ریا داشته باشم و انهابرای کسی باز گو کنم توفیق ادامه ان کار ها را از دست می دهم علت ان چیست؟4)گاهی اوقات هم نسبت به موضوعی که تمرکز می کنم و در عالم رویا با خود فکر می کنم که مثلا اگر الان بروم پیش فلان شخص او الان این حرف را می زند و همین اتفاق می افتد ایا لازم است نسبت به این مسایل حساس باشم یا نه؟پیشا پیش از راهنمائی شما سپاس گزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : 1- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» قسمت برهان صدیقین رجوع فرمایید. 2- در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که نفس فوق زمان و مکان ، در عالم حاضر است و لذا قبل از وقوع حادثه‌ای در زمان خاص ،نفس در آن حادثه حاضر می‌شود و سپس شما در زمان یا مکان خاص با آن روبه‌رو می‌شوید. 3- ابتدا خداوند توفیق کاری را به انسان می‌دهد سپس آن توفیق را کم می‌فرماید تا صبر ما مشخص شود. سعی بفرمایید با تصمیمی پایدار اعمال خود را دنبال کنید. 4- سعی بفرمایید با توکل به خدا امورات را پشت سر بگذارید و بیشتر تمرکز خود را در معارف الهیه رشد دهید. موفق باشید
139
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده زید عزه آقای فاطمی فرمودند که این سوالات را برای جناب عالی بفرستم تا انشاء الله بتوانیم در کنار نظر سایر بزرگان، جواب شما را هم داشته باشیم تا در روند بررسی بحث نحله های مختلف علم ودین در ایران امروز، به بهترین راه ها دست یابیم و در مسیر ایجاد تمدن بزرگ اسلامی -به فرموده رهبر حکیم- گام برداریم. بنا به این دلیل که دوستانی که با هم کار می کنیم از طلاب فاضل درس خارج و فلسفه خوانده هستند، زبان علمی و مفصل بیانات جناب عالی راهگشای مسیر ماست. 1- خاستگاه و ضرورت های بحث پیرامون تولید علم و تکامل معرفت دینی در شرایط کنونی ایران و جهان اسلام و آثار و چشم انداز تحقق آن چیست؟ 2- علم و معرفت چیست(تعریف یا تعاریف هریک) و معیار یا معیارهای دینی بودن علم و معرفت چه می تواند باشد؟ 3- جایگاه دین و گستره علم و معرفت دینی در رابطه با ابعاد مختلف حیات انسانی چیست؟ 4-راهبردها و بایسته های روشی در تولید علم دینی و تکامل معارف اسلامی و الهی چیست؟ 5- جایگاه دستاوردهای فلسفی، علمی و تکنولوژیک غرب در روند تولید علم دینی و تکامل معارف اسلامی چیست؟ 6- آیا نظر شما درباره روش و فلسفه و تغییر مسائل و موضوعات علم دینی در علوم انسانی و علوم فنی و طبیعی با هم فرق دارد؟ یعنی در مقایسه با همین علوم انسانی و علوم طبیعی غربی موجود و علم دینی که در اینده انشاء الله تولید خواهد شد، به تفکیک چه تفاوت هایی وجود خواهد داشت؟ 7- آیا فلسفه صدرایی می تواند روش و فلسفه های مضاف لازم را ارائه دهد تا در روند تولید علم دینی موفق باشیم؟ در یک کلام، چه کنیم که به تدریج به وضع مطلوب شارع مقدس در علوم برسیم؟ 8-آسیب شناسی وضع موجود چیست؟ چگونه اکنون را توصیف می کنید؟ چرا مسلمانان از قافله تمدن مادی فعلی غرب عقب هستند و باید دنباله رو در تکنیک و فلسغه های مضاف غرب، حداقل در علوم فنی باشند؟ واقعا از اینکه وقت جناب عالی را گرفتم معذرت می خواهم.فرج نژاد
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام؛
باسمه تعالی
آنقدر سؤالات کلی است که فکر می‌کنم برای جواب‌دادن به آن‌ها بیشتر از یک‌سال وقت می‌خواهد، مضافاً این‌که سؤالات در کتاب‌ها و جزوات بنده به نحوی جواب داده شده. اگر عزیزان موضوع خاصی را در یکی از کتاب‌ها یا جزوات بررسی کرده‌اند و نیاز می‌بینند که آن را بیشتر روشن کنیم، شاید بتوان آن کار را انجام داد.
با آرزوی توفیق برای عزیزان

140
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده راه های جلوگیری از استمناء برای جوانی که همسزر هم دارد ولی همسرش تن به جماع نمی دهد و لذا استمنا می کند چیست؟ هر کار کرده نتوانسته جلوگیری کند و با شیوع اینترنت بیشتر هم شده است. لطفا راه عملی ارائه بفرمائید.
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام؛
باسمه تعالی
اولاً: عمل استمناء حرام است و هیچ حجتی بر انجام آن نیست. ثانیاً: فقهای گرام می‌فرمایند: بر زن واجب است که در مقابل تقاضای شوهرش ممانعت نکند، که حق مسلّم او را زیر پا گذارده است. حتی روایت داریم ؛ اگر مرد بر روی شتر از همسر خود تقاضای نزدیکی کرد نباید ممانعت کند. ثالثاً: اگر واقعاً این‌گونه است که می‌گویید، با تمام شهامت به دادگاه رجوع کنید و دادگاه به شما اجازه می‌دهد همسر خود را طلاق دهید و همسر دیگری بگیرید، چون یکی از عوامل ایجاد طلاق همین مورد است.

138
متن پرسش
1.faslsafeye vojode horiehaye beheshti kamelan nasezegar ba vojode zan hast.yani zanha ba in hesab dar behesht hamjensgara khahand bood.man be yaghin resideam ke hazrate mohammad dar barabare aarab ke havase zanparasti dashtan intor farmordeand.nazare shoma chist? 2.be nazare bandeye haghir az dide erfan balatar az legha va didar ba khodavand zamani nist.dar eslam in masale namaz hast.aya ma hazer mishavim hatta ba eshghe zaminimon ke zanemon hast dar zamani moshakhas va ya saati moshakhas ba harfhayi moshakhas harf bezanim hamintor ke ostade eshgh mifarmayand:ajaba namaze mastan to begoo dorost hast an..........ke nadanad o zamani nashenasad o makani...........ajaba 2 rekaatast in .....ajaba ke hashtomin ast..........ajaba che sore khandam cho nadashtam man zabani kollan manzooram ine: ke eshgh be khoda haddo hasr nadare dolate eshgh az hame diha jodast asheghan ra mellato mazhab khodast befarmayid javabesho ke yade khoda va eshghe be khoda balatare ya serfan kalamati arabi ke bazia nemidoonan manish chi mishe ba zamani moshakhas? thanks
متن پاسخ

باسلام خدمت سوال کننده محترم:

لطفا سوال را فارسی تایپ بفرمائید تا استاد بتوانند آنرا براحتی خوانده ودر صورت لزوم جواب آنرا بدهند.
با تشکر

گروه فرهنگی المیزان

137
متن پرسش
با عرض سلام و سپاس فراوان از شما استاد گرامی، مگر خصوصیات ذاتی زن و مرد متعلق به روح آنها نیست؟در حالیکه میدانیم روح جنسیت ندارد پس چگونه است که خلقیات این دو جنس با هم در بسیاری موارد تفاوت دارد؟ و این تفاوت از چه چیز نشأت میگیرد؟ اگر به خاطر رابطه با جسم است که شما فرموده اید جسم ابزاری است در دست روح پس چگونه ابزار میتواند در صاحبش تأثیر کند و این همه خلقیات متفاوت بیافریند؟با تشکر 2 ـ با چه بیان و چگونه با نوجوانان ( دختران راهنمایی ) صحبت کنیم که مبانی صحیح دین را بهتر پذیرا شوند و کدامیک از اصول دین در این زمینه راهگشا تر است و در اولویت قرار دارد؟
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام؛ باسمه تعالی 1- درست است که خصوصیات افراد مربوط به روح است، ولی عنایت داشته باشید که آن روح در دوره‌ی جنینی بدن خود را شکل داده و همچنان هم اکنون بدنی مناسب روح خود را دارد تدبیر می‌کند. 2- با جوانان کم سن و سال موضوعات خودشناسی را به روشی که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده، و موضوع نبوت را به صورتی که در جزوه «چه نیاز به نبی» مطرح است، خوب است مطرح کنید تا إن‌شاءالله آماده‌ی بحث معاد بشوند. موفق باشید
135
متن پرسش
باعرض سلام .ایا یک بنده ی خدا که یک گناه کبیره را بارها انجام داده وهربار توبه کرده باز هم راهی برای اشتی با خدا دارد با اینکه می دانسته این عمل او اشتباه است و عمل او باعث حجاب او با خدا شده است.باتشکر
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام
باسمه تعالی؛ تا خداوند نوری در جان بنده‌ی گناهکارش می‌بیند، او را موفق به توبه می‌نماید، تا در هر توبه مزه‌ی ارتباط با خدا را به کام او بچشاند و زشتی گناه را در خود احساس کند. حارث محاسبی می‌گوید؛ برای یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا موفق به ترک آن شدم. یعنی هفتادبار آن را مرتکب می‌شده و هفتاد بار توبه کرده تا بالاخره مزه‌ی اُنس با خدا بر مزه‌ی انجام گناه بر قلبش غلبه کرده است.

136
متن پرسش
محضر استاد طاهرزاده سلام علیکم با توجه به حدیث متواتر سلسلة الذهب که از امام رضا (ع)نقل شده است که در آن امام کلمه ی لا الله الا الله را قلعه ی خود می داند و قائل هستند که هر کس در این قلعه وارد شود از عذاب امان می یابد و شرط ورود به این قلعه را نیز ولایت خود و خاندان خود می داند. این گونه فهمیده می شود که برای رسیدن به جوار رحمت الهی و خشنودی حضرت حق باری تعالی هیچ راهی جز راه ائمه اطهار نیست. از طرفی ما در تاریخ اسلام گاها شخصیت هایی مثل ابن عربی و مولانا را داریم که با این که شیعه ی ظاهری نیستند و شریعتشان با شریعت اشعری گره خورده است ولی در بیت ((مثنوی)) و در سطر سطر ((فتوحات و فصوص ))معرفتی کم نظیر از حق و احکام الهیه به چشم می خورد که واقعا انسان را واله وشیدا می کند و به راستی عقل در می ماند که یک انسان تا چه حد می توانسته است در عالم معنا غور کند و از الطاف الهیه بهره مند شود به گونه ای که حتی بزرگترین عالمان وعارفان شیعی که دستی در عرفان وفلسفه دارند ( و نه آنهایی که تنها به فقه محض می پرداختند و مخالفان ارائه فلسفه در حوزه علمیه بودند ) نیز از این مسئله نتوانستند به راحتی بگذرند تا آنجا که علامه طباطبایی ( رض ) ابن عربی را بعد از ائمه اطهار بزرگترین و عارف ترین انسانها به حق می داند و همو می فرماید : خدا رحمت کند ابن عربی را که در وصوص بغل بغل معرفت می آورد و در فتوحات دامن دامن . و نقل است از آیت الله قاضی طباطبایی که فرموده اند هر کس بگوید که من به درجه ای از عرفان رسیده ام که از مثنوی بی نیازم دروغ میگوید حال با توجه به ملاحظات فوق آیا می توان تفسیری پلورالیستی از دین ارائه داد و شریعت و عمل به آن را ظاهر دین دانست و حقیقت وباطن دین را امری ورای این پوسته تفسیر کرد و نتیجه گرفت که منظور از سلوک به شیوه اهل بیت ،عمل کردن تام و تمام به شریعت و احکام آنها نیست و اهل بیت (ع) بیشتر به بعد اخلاقی و عرفانی و حکمت خالده دین نظر داشتند و نه به بعد ظاهری و قشری و عمل به ظاهر آن و خلاصه گوهر دین اخلاق است نه احکام . و سوال دو م اینکه اگر نتیجه فوق غلط است پس چگونه است که این افراد با التزام نداشتن به شریعت شیعه به این درجه از عرفان رسیده اند و خلاصه اگر بخواهیم دچار لفظ پردازی و بازی با کلمات نشویم پاسخ روشن به این شبهه چگونه است ذکر این نکته نیز ضروری است که گذشته از دلایلی که برای شیعه بودن مولوی می آورند و برای او قائل به تقیه می شود ( که به نظرم با توجه به محتوای کلیه مثنوی ناسازگار و بعید است ) بعضی نیز قائلند که مثلا اگر عرفان و وصول به حق 10 مرحله داشته باشد شخص سالک بدون امام قادر است که 9 مرحله از آن را سیر کند و امام تنها سالک را از مقام مخلصین ( به کسر لام ) به مقام مخلصین ( به فتح لام ) می رساند و بعضی دیگر در نفی پلورالیسم دینی مثلا برای امثال لائتسه و کنفوسیوس و آگوستین به این عقیده هستند که اینها ظریفیت وجودی خود را به اتمام رسانده اند و از همه ی ظرفیت خود بهره تام برده اند ولی با مبعث حضرت ختمی مرتبت ظرفیت وجودی افزایش یافت و اکنون اگر کسی بخواهد به مقام امن و محمود برسد تنها راه آن اسلام و آن هم گونه ناب آن یعنی تشییع است . لطفا بفرمایید درباره این موارد نیز توضیح دهید . و السلام و علیکم و رحمه الله
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام؛ باسمه تعالی آنچه موجب می‌شود تا انسان به حقایق متعالی دست یابد و شخصیت خود را در هماهنگی با آن حقایق قرار دهد، یافتن افقی است در معارف الهی، که او را به سوی آن حقایق رهنمون باشد. تفاوت تفکر شیعی با تفکر اهل سنت در منظر آن‌هاست. مثلاً امام رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: از ما نیست کسی که معتقد نباشد قیامت هم‌اکنون هست. و معلوم است کسی که هم‌اکنون متوجه قیامت شود، شخصیت خود را و افق بصیرت خود را به آن‌سو می‌اندازد و مطابق آن حقیقتِ بزرگ سیر می‌کند و هم‌اکنون نورانی می‌شود. آنچه در عارفان نام‌برده به چشم می‌خورد منظر آن‌هاست که شدیداً با منظر اهل سنت فاصله دارد و کاملاً به تشیع نزدیک است و لذا حضرت آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» می‌فرمایند: امثال محی‌الدین‌عربی و مولوی از نظر عقیده شیعه‌اند. که آقای محمد بدیعی در کتاب «احیاگر عرفان» و آیت‌الله‌حسینی‌طهرانی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب «روح مجرد» موضوع تشیع عقیدتی عرفای فوق‌الذکر را مطرح کرده‌اند. موفق باشید
131
متن پرسش
سلام علیکم اینجانب کتابهای جنابعالی را مطالعه کرده و الحمدلله از آنها استفاده زیادی نمودیم.سوال من در رابطه صحبت شما در مورد کسب معارف است که فرموده بودید برای ورود و شتاخت کامل نسبت به مسائل دینی باید کتب حضرت امام(ره)،علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی خوانده شود. سوال من اینست که سیر مطالعاتی آثار این بزرگواران چیست؟(مخصوصا سیر آثار حضرت امام(ره)و استاد جوادی آملی)آیا برای شروع به خواندن آثار آنها دانستن مقدمات خاصی لازم است؟این مقدمات چیست؟همچنین می خواستم سوال نمایم که برای خواندن و تسلط به مباحث اسلامی و کار بر روی منابع اسلامی آیا خواندن فلسفه،عرفان و حکمت لازم است؟ با تشکر-التماس دعا
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام باسمه تعالی؛ آری مقدمات فهم کتب آقایان به‌خصوص حضرت امام«رضوان‌‌الله‌علیه» مباحث حِکمی و عرفانی است و به همین جهت مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری تدوین شد. شاید در مورد حضرت امام بتوان در اخلاق با شرح حدیث «جنود عقل و جهل» و سپس «چهل حدیث» کار را ادامه داد، و در عرفان و حکمت، کتاب آداب‌الصلوة و سپس تعلیقات ایشان را بر اسفار و در نهایت «مصباح‌الهدایه» را دنبال کرد و با علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» از طریق المیزان و با آیت‌الله‌جوادی‌آملی از طریق تفسیر «تسنیم» مرتبط بود.
130
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم محضر مبارک استاد طاهر زاده, سلام علیکم یادم می آید در مکالمه ی تلفنی که با جنابعالی داشتم از علت ارادت ویژه ی شما به هایدگر پرسیدم و تذکر دادم که وقتی سخنان شما را برای یکی از اساتیدم بیان کردم به آن اشکال گرفته است و معتقد بوده است که : از امثال هایدگر نمی توان برای نقد مدرنیته استفاده کرد و جایگاه آن را در کنار جایگاه ملاصدرا (ره ) قرارداد چنان که شما معتقدید (برای عبور از مدرنیته به ملا صدرایی کنار هایدگر وهایدگری کنار ملاصدرا نیازمندیم )زیرا این هایدگر بود که به هرمنوتیک که انسانی ترین مسئله ی عصر روشنگری و ارمغان امثال شلایر ماخر ودیلتای است جانی تازه بخشید و شاگرد بلا فضلش گادامر آن را احیا کرد و خلاصه امروز اگر هرمنوتیک زنده است از بذل توجهات این بزرگان است و به جمله استادم استناد کردم که فرموده بود :( فلسفه ی غرب همه اش نجس است زیرا حتی وقتی از خود انتقاد می کند دستی از دور بر آتش اومانیسم دارد ). فرمودید : استادتان متاسفانه فلسفه ی غرب را خوب مطالعه نکرده است و از این رو در مورد امثال هایدگر به اشتباه افتاده است . و بعد از تعریف و تمجید بسیار و نثار رحمت و فاتحه به روح هایدگر مرا به جزوه ی ( تاریخ فلسفه ی غرب ) خود ارجاع دادید و فرمودید که بروم و آن قسمتی که شما درباره ی هرمنوتیک بحث کرده اید را بخوانم و تذکر دادید که هایدگر به خاطر بحران معنای غرب در زمان خودش و به خاطر احیای معنای از دست رفته, هرمنوتیک و مداقه کردن روی متن کتاب مقدس را ضروری می دیده است و برای تقریب مسئله به ذهن من مثال زدید که امروز در ایران ما که از بلای خانمان سوز مدرنیته و در امان نمانده است نیز بحران معنی وجود دارد بگونه ای که دیگر سفارشات خطیبان جمعه به تقوا کمتر در دلها اثر می کند و ... حال چگونه است که شما از فعالیتهای هرمنوتیکی آقای سروش اینگونه برآشفته اید و بعضی از دوستان پا را فراتر گذارده و عرصه ی مقدس قلم را به نام نامقدس سر نیزه آلوده کرده اند تا آنجا که بعد ازتعطیلی کلاسهای ایشان, حقوق و مواجب فرهنگی او را نیز قطع کردند و به نوعی او که روزی زبان رسایی این انقلاب در مقابل مارکسیسم جهانی بود را از دانشگاه اخراج کردند و بارها با نامهای تهدید آمیز او را تهدید به مرگ خود و خانواده اش نمودند و عرصه چنان برایشان تنگ شد که اعطای تدریس در ایران را به لقایش بخشیدند و ترجیح دادند که تحصیل و تدریس خود را در کشوری دیگر ادامه دهند و اگر نبود نهضت دوم خرداد امروز از تجدید چاپ کتابهای او نیز خبری نبود در اینجا چند سوال بسیار مهم ذهن را می آزارد . 1-آیا در ایران اسلامی بحران معنی به وجود نیامده است اگر جواب مثبت است و راه مقابله با آن نیز به گفته ی شما فعالیتهای هرمنوتیکی است سوال دوم پیش می آید .2- آیا فعالیت های آقای سروش هرمنوتیکی نیست ، اگر جواب مثبت است 3- نوع برخورد با اینگونه بحث ها چگونه باید باشد ، توضیح اینکه در مصاحبه ای که استاد محمد مجتهدی شبستری ( یکی از بزرگترین اساتید تاویل متن ایران ) با هفته نامه ی شهروند امروز انجام داده بودند گله داشتند از اینکه در ایران امروز هیچ مرکز و محفلی برای طرح مسائل دینی روز نیست و به عبارت دیگر بحث های هرمنوتیکی را نه می توان در گروه الاهیات و فلسفه ی دانشگاهها گفت و نه می توان در حوزه ی علمیه مطرح کرد و معلوم نیست اگر بخواهیم پای اینگونه بحث ها به امور روزمره ی عامه کشیده نشود و شان آکادمیک خود را حفظ کند باید در چه جایگاه و کدام تریبون بیان شود وچه محفلی پشتیبان گفت وگوی آزاد علمی است 4-وسوال چهارم که درنظرم ازهمه ی سوالات فوق حساس تر وحیاتی تراست اینکه ایا به نظر شما به عنوان یک اسلام شناس وشیعه شناس (حداقل برای بنده )بعد از اینکه به گفته ی قران با کفار وبدخواهان قتال کردیم ومومنین بر اوضاع تسلط نسبی پیدا کردند وعرصه ی قلم وعلم ورزی برپاشد ومومنین فرصت تفقه در دین را یافتند تا چه اندازه حق عمیق شدن دارند وتا چه اندازه حق دارند که نظرشان را در باره ی اموربیان کند ومطمئن باشند که مصداق کفاری که خونشان مباح است قرار نمی گیرند و به عبارت بهتر, اسلام با گفتگوی آزاد الف : تا چه حدی ب: با چه معیاری موافق است . در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که : استاد اصغر طاهرزاده ( روحی لک الفدا ) التماس می کنم که به این نوشته نگاه سیاسی ( آنگونه که اکنون در جامعه ی ما معمول است ) نداشته باشید و نویسنده اش را فردی زندیق که قصد ریشه کنی اسلام ناب را دارد نپندارید, نگارنده ی این سطور طلبه ای بی نام و نشان و بی غرض است که سالهاست با محافل شما آشنا است و از صهبای معرفت شما در مسائل مختلف اگر چه سیراب نگشته اما توفیق مزمزه کردن آن را یافته است . ماه رجب است ماهی که در آن قتال حرام گشت تا مومنین با آسایش خاطر کامل فرصت هم آغوش شدن با معبود خود را داشته باشند, پس اجازه دهید گفتار را با دعای هر روز این ماه به اتمام برسانم که : الهم فاهدنی هدی المهتدین و ارزقنی اجتهاد المجتهدین و لا تجعلنی من الغافلین المعبدین و اغفرلی یوم الدین . والسلام علیکم و رحمه الله
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام باسمه تعالی؛ عذر می‌خواهم که مجبورم بسیار مختصر جواب بدهم. 1- معتقدم نگاه هرمنوتیکیِ هایدگر، نگاه عبور از مدرنیته است و یک نوع نجات‌دادن زبان است از حجاب ظلمانی مدرنیته. 2- با تعمق بر سخنان جناب آقای سروش و آقای مجتهدی هرمنوتیک به معنی هایدگری به‌چشم نمی‌خورد، بلکه با طرح این‌که متن صامت است به خود اجازه‌ی هرگونه تحمیل فکری را به متن می‌دهند و آقایان عملاً روح ضد قدسی مدرنیته را از متون دینی بیرون می‌کشند. 3- حتماً جنابعالی با دقت مصاحبه‌ی آقای مجتهدی با فرزند آقای سروش و مقاله‌ی ایشان را در مجله‌ی «مدرسه» خوانده‌اید. مطمئنم اگر آن مطالب را دنبال بفرمایید نگرانی شما از این‌که گمان شود در نظام اسلامی از تفقه در دین جلوگیری می‌شود برطرف می‌گردد. آنچه بنده از سخنان آقای مجتهدی می‌فهمم پنهان‌کردن مطلب است در زیر الفاظ، و آن مطلب نفی مطلق قرآن است. آیا در نظامی که باید اندیشه آزاد باشد، به‌جای اظهار نظر به طور صریح، باید با کلمات بازی کرد، یا مثل ابن‌ابی‌العوجاع که صراحتاً خدا و نبوت را انکار می کند در عین حال در یک بحث آزاد با امام صادق«علیه‌السلام» می نشیند و بحث می کند. آیا اگر به اسم مباحث علمی برنامه براندازیِ نرم را پیشه کرده اند نظام اسلامی باید بهترین مراکز علمی را در اختیار آن ها قرار دهد؟برادر بسیار عزیز! باور بفرمایید موضوع بیش از آن‌که علمی باشد، سیاسی است ولی صورت علمی دارد و با دقت زیاد می‌توان مقصد اصلیِ امثال آقای سروش و آقای مجتهدی را فهمید. بنده در آخرین جلسات بحثِ در رابطه با سوره طور سخنان آقای مجتهدی را بدون آن‌که اسم ببرم، نقد کرده‌ام. امید است مفید افتد.همچنان که سخنان آقای سروش را نقد نمودم و در همین سایت می توانید دنبال بفرمائید .آنچه از جنابعالی تقاضا دارم دقت در عمق سخنان آقایان است ، سعی کنید لایه های اشعار و سخنان عرفانی را که در نوشته ها به کار می‌برند کنار بزنید و حرف اصلی آقایان را پیدا کنید و بعد به بررسی آن بپردازید . آنچه بنده تشخیص می دهم این است که آقایان گام به گام، نه به عنوان تفقه در دین ،بلکه با عزم تغییر مسیر دین مطالبی را به مخاطبانشان القاء می‌کنند که البته بنده به هوشیاری و فرهنگ جوانان کشور در فهم موضوع بسیار امیدوارم.
126
متن پرسش
سلام علیکم دفتر آیه الله مکارم در پاسخ به استفتایی از بنده فرمودند که هر کس که توانایی و علاقه به علوم دینی دارد واجب است که به حوزه بیاید.نظر حضرت عالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ

حرف حق همان است که ایشان فرموده اند.

125
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان از شما 1ـ روح که شریف تر از بدن است،طبق قاعده امکان اشرف باید قبل از جسم و ماده،موجود باشد.پس چرا میگوییم که بعد از رشد جنین و رسیدن به یک حدی،روح به آن تعلق میگیرد و به اصطلاح جسمانیت الحدوث است و اگر بگوییم که ارواح به طور کلی و به جامعیت در روح کلی و نزد خدا،در مرتبه فوق ماده ،جمع اند و بعد از ایجاد جسم فردی و خاص،روح فردی و خاص هم ایجاد شده و به آن تعلق می گیرد، باز هم مشکل و سؤال باقی است لطفاً راهنمایی بفرمایید. 2 ـخداوند در سوره حجر میفرماید که فقط گمراهان دنباله روی شیطان اند.آیا این به این معناست که انسانها اول باید از یک گمراهی و تاریکی برخوردار باشند تا شیطان در آنها نفوذ کند و در این صورت آن گمراهی اولیه چه طور برای انسان حاصل می شود ؟آیا شیطان در آن دخیل نیست؟ 3 ـدر قیامت و بهشت و جهنم،با توجه به آیاتی که در توصیف نعمات بهشتی است سؤال پیش میاید که آیا در قیامت جنسیت مطرح است؟مگر قیامت ظهور قلب انسانها نیست،قلب و اعمال انسان که جنسیت و ماده جسمانی ندارد پس این آیات را چگونه باید تفسیر کرد(مثلاً حور و غلمان یا دخترانی با زیبایی های فراوان و ... ) 4 ـ لطفاً در مورد معراج پیامبر صل الله و علیه و آله توضیح دهید با توجه به این که این معراج جسمانی بوده چه طور جسم خاکی وارد عوامل غیر از این عالم که جسم مربوط به خود را دارد،می شود؟و اصلا ، لطفاً ،راجع به معراج کتاب یا جزوه ای را معرفی کنید یا جلسه ای را با این موضوع تشکیل دهید چراکه سؤالات در این زمینه فراوان و معارف و حقایق نهفته در آن بیشمار است. 5 ـ با توجه به اینکه روح ( مجردات) زن و مردی ندارد این همه تفاوتها و روحیات و خلقیات متفاوت در این دو جنس از کجا ناشی می شود؟ 6ـ اگر در شهری زندگی کنیم که احساس میکنیم گناه در آن خیلی صورت میگیرد و تقریبا به شکستن حریمهای الهی و کمرنگ بودن معنویت شهره است، وظیفه الهی و شرعیمان چیست؟ آیا باید هجرت کنیم و خود را غضب الهی نجات دهیم یا باید بمانیم؟
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ باسمه تعالی 1- وقتی متوجه باشیم که؛ اگر روح انسان زمینه و بستر ظهور خود را یافت، در آن زمینه یا بدن حادث می‌شود، و به اعتبار آن‌که این بدن خاص ،بستر ظهور آن روح قرار می‌گیرد، آن روح ، روح آن فرد خاص می‌شود، مشکلی با قاعده‌ی امکان اشرف به‌وجود نمی‌آید، چون به عنوان روحْ قبلاً بوده است و همین‌که زمینه‌ی ظهور آن فراهم شد، در آن بستر یا زمینه تجلی می‌کند. زیرا در عالم ماده «کُلُّ حادثٍ مسبوقٌ بِمادَةٍ و مُدَّه» هر حادثه‌ای با فراهم‌شدن شرایط زمانی و مکانی خاصش ظهور می‌کند. 2- انسان در نفس خود در معرض الهام فجور و تقوایِ خود می‌باشد و از آن جهت که ذاتی است انتخاب‌گر؛ یا فجور خود را انتخاب می‌کند و یا تقوای خود را. اگر تقوای خود را انتخاب کرد زمینه‌ را جهت الهام ملائکه فراهم می‌کند و از این به بعد ملائکه به کمک او می‌آیند، و اگر فجور خود را انتخاب نمود، زمینه را جهت وسوسه‌ی شیطان فراهم می‌نماید و کمک‌های شیطان را می‌طلبد. و لذا قرآن می فرماید: « وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏ ». و شیطان، هنگامى که کار تمام مى‏شود، مى‏گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده(باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکى دارند! 3- در قیامت جنسیت مطرح نیست، «حُور» و «غلمان»، هم برای مردان هست و هم برای زنان، آن‌ها ظهور انوار الهی اند که اهل ایمان در دنیا به سوی جان خود جلب کرده‌اند. برای روشن‌شدن مطلب در تفسیر سوره واقعه، چند جلسه در رابطه با «حورٌ عین» مباحثی عرض شده، آن‌ها را دنبال کنید. 4- معراج و معاد، جسمانی است، یعنی جسم مبارک حضرت«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به معراج رفت، ولی آن جسم در آن‌جا همجنس آن عالَم بود. مثل این‌که شما در خواب جسم دارید ،منتها جنس آن جسم، همجنس آن عالَم است. به نوشتار «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» مراجعه فرمایید. 5- روحْ در ذات خود زن و مرد ندارد، ولی روحی که در دوران جنینی بدنی برای خود ساخت که آن بدن، صورت زن دارد، مسلّم رابطه‌ای با آن بدن دارد و عملاً کمال خود را در دنیا در به‌کارگیری آنچنان بدنی می‌یابد و لذا نمی‌توان گفت نسبتی بین روح جنین با بدنی که می‌سازد نیست. 6- آری! می‌فرمایند: اگر به واقع در شهری زندگی می‌کنید که امکان دینداری نیست، هجرت کنید. ولی تعیین مصداق مشکل است. به گفته‌ی مولوی: نِی به هند است ایمن و نی در یمن آن‌که خصم اوست نفس خویشتن ما در بسیاری موارد با خودمان دعوا داریم و نتوانسته‌ایم خود را اصلاح کنیم.
123
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. می خواستم نظز شما را درباره کتاب "داستانهای شگفت انگیز" شهید محراب آیت ا.. دستغیب و تاثیرات آن بدانم؟ با تشکر
متن پاسخ

جواب: سلام علیک
باسمه تعالی: خدا رحمت کند حضرت آیت‌الله دستغیب را، مردی حکیم و عارف و شجاع بود. آنچه ایشان در آن کتاب فرموده‌اند در جای خود صحیح است و موجب بیداری انسان می‌شود، منتها ممکن است افراد عادی بعضی موضوعات را درست درنیابند، بهتر است برداشت خود را با کسی که در آن مورد صاحب‌نظر است در میان بگذارند.
والسلام علیکم

121
متن پرسش
جناب آقای طاهرزاده سلام علیکم آیا اجازه چاپ مقالات، پرسش ها و ... سایت و در اختیار قرار دادن آنها برای سایر همکاران فرهنگی را داریم؟
متن پاسخ

علیک السلام ،آری اجازه چاپ وهرگونه استفاده ازمقالات، پرسش ها را دارید.

120
متن پرسش
در آیه ای از قرآن خدا می فرماید خدا مثل هیچ چیزی نیست (لیس کمثله شی ء)اما در حدیثی از امام علی می فرماید کسی که خود را بشناسد خدا را شناخته است در جلسه معرفت نفس گفته شد منظور از این حدیث این است که مثلا صفت تجرد که در انسان هست در خدا بدون محدودیت وجود دارد ارتباط این حدیث با آن آیه چگونه است؟ با تشکر
متن پاسخ
جواب: علیک السلام باسمه تعالی؛ آری قرآن می‌فرماید « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ » چیزی مانند خداوند نیست و او سمیع و بصیر است. ولی در جای دیگر می‌فرماید: « لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم‏ » برای خداوند مَثَل أعْلی هست و او غزیز و حکیم است. یعنی درست است مِثْل ندارد، ولی مَثَل أعْلی دارد. مِثْل یک شیئ یعنی چیزی در عرض آن شیئ، آن‌طور که شما و من از نظر انسان‌بودن دو نوع انسان هستیم در عرض همدیگر. ولی مَثَلْ جنبه‌ی نمایش و آیت دارد. لذا ملائکه و نفْس انسان مَثَل أعلای خداوند هستند و کمالات او را در مرتبه‌ی نازله نشان می‌دهند. موفق باشید
119
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی فلاسفه در مورد ماده اولی می گویند جوهریست مبهم و بدون تعین و تنها خاصیتش آن است که توان پذیرش صورتهابی جسمیه و نوعیه را دارد و ملاصدرا – علیه رحمه – آنرا امری عدمی می داند که تنها تفاوتش با عدم در همین خاصیت آن است از این جملات انسان یاد همان شیر بدون یال و دم و اشکم می افتد که خدا هرگز او را نافرید در صورتیکه شاید بتوان گفت این ماده اولی یا آن چیزی که آنها او را ماده اولی گفته اند همان وجود است که دارای تعینی می شود که به آن ماده می گویند حالا این امر چگونه اتفاق می افتد امر دیگریست در هر حال انسان حس می کند چیزی به نام ماده اولی وجود ندارد و باید فکر را بر این امر متمرکز کرد که چگونه وجود دارای تعین مادی می شود و چگونه صورتهای متعدد بوجود می آیند. لطفا نظرتان را در این مورد بیان بفرمایید. با تشکر و سپاس از حضرتعالی
متن پاسخ
جواب: علیک السلام و رحمة‌الله؛ باسمه تعالی: موضوع ماده‌ی اولی یا جوهر، یک فرض فلسفی است که ارسطو برای طرح نظر خود آن را پیش کشید. او تأکید می‌کند که چیزی در خارج از ذهن به نام «هیولای اولی» نداریم، بلکه در تحلیل عقلی باید چیزی را فرض کنیم که عین قبول وقوه است و صورت‌های مختلف را می‌پذیرد، ولی آنچه در خارج به صورت فعلیت هست، ماده‌ای است که صورت دارد و با صورت است که فعلیت یافته. در هر حال هیچ فیلسوفی قائل به وجود هیولای اولی نیست، بلکه در تحلیل عقلی آن را فرض می‌گیرند. حال اگر در نگاه حکمت متعالیه پای وجود را در میان آوریم و این‌که صورت ها، ظهورات مختلف وجودی است که آن وجود عین حرکت است، شاید مشکل حل شود. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!