بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14787
متن پرسش
سلام: کتاب «انسان در عرف عرفان» صحبتهای بسیاری را پشت خود آورد. برخی معاندان می گفتند: آقای حسن زاده آن را نوشته تا بگوید من اهل شهودم. برخی دیگر می گفتند هدیه کردن آن به حضرت آقا نشان می دهد که آقا اهل سیر و سلوک نبوده و ایشان از باب تذکر این کتاب را به آقا هدیه کرده اند. برخی دیگر هم می گفتند دستورات سلوکی است که علامه به حضرت آقا داده اند. استاد میان این همه اقوال انسان کمی گیج می شود. البته قول معاندان که هیچ! ولی اقوال دیگر هم زیاد است. اگر می شود توضیحی می فرمایید در مورد این کتاب؟ (سوال برخی کاربران هم هست) التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌کسانی که اهل این حرف‌ها هستند، می‌فهمند حضرت آیت الحق جناب آقای حسن‌زاده چه جایگاهی دارد؟! و آن مطالب که در آن کتاب گزارش دادند؛ رشحاتِ مختصری است که در آن کتاب ارزشمند اظهار شده، تنها برای آن بود که معلوم شود این راه به کجاها ختم می‌شود. مگر سایر عرفا جز این کردند که نفحات الهیه‌ی خود را برای نشان‌دادنِ راه گزارش نمودند؟ موفق باشید

14786
متن پرسش
سلام استاد: ۱. بعضی از علمای منطق و فلسفه قدیمی بر این عقیده اند که جهل مرکب در دسته بندی علوم قرار می گیرد چون صورت ذهنیه دارد. آیا این می تواند درست باشد؟ جهل یعنی عدم علم. جهل مرکب یعنی عدم را نمی دانم که عدم است. دو عدم پشت سر هم. عدم که چیزی نیست؟! ۲. آیا اگر انسان در مسیر سیر و سلوک پیشرفت کند علمش اشراقی می شود؟ یا اشراق برای عده ای خاص از عرفاست؟ ۳. برای اینکه حافظه به طور خیلی محسوسی قوی شود عرفا چه ذکر عامی را تجویز کرده اند؟ چند بار (ظاهرا جایی شنیدم آیت الکرسی) ولی عددش را نمی دانم. کمی توضیح دهید. ۴. به طلبه ای فرموده بودید شرح مناجات خمسه عشر را کار کنند. آیا همه خمسه عشر را شما شرح فرموده اید که صوتهایش باشد؟ اگر نه به شرح چه کسی رجوع کنیم؟ عذر خواهم که زیاد شد. می خواستم استاد وقتشان کمتر گرفته شود و کوتاه کوتاه پاسخ بفرمایند و مشغول سوالات جداگانه نشوند. التماس دعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علم به عدم، علم است ولی جهل مرکب، علم به عدم هم نیست. 2- إن‌شاءاللّه برای هرکسی که در مسیر شریعت الهی قرار گیرد، با رویکرد اُنس با حضرت حق پیش می‌آید 3- در روایت داریم 21 مرتبه «آیت الکرسی» در روز کارساز است 4- خیر؛ فقط مناجات التائبین شرح شده است. عجله نکنید، با المیزان بهتر است مأنوس باشید. موفق باشید

14781
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: احتراماً، پیرو سؤالات 1364 ، 1899 ، 2170 پیرامون اعیان ثابته، و این نکته جنابعالی که فرموده اید عین ثابت دارای اختیار است حتی نسبت به جنسیت خود. این اختیار چه نحوی از اختیار است؟ چون اختیار در عالم ماده بر حسب آگاهی بر موضوعی صورت می پذیرد. اگر بر حسب آگاهی است، این آگاهی در عین ثابت به چه نحوی حاصل می گردد؟ ضمناً حد ظرفیت در عین ثابت چگونه حاصل شده است؟ که عین ثابتی مثلاً صدام حسین و عین ثابت دیگری حضرت روح اله می شود؟ با تشکر و آرزوی سلامتی حضرت استاد
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجودبودن، ذاتیِ هر ممکن‌الوجودی است و آن ممکن‌الوجودی که در ذات خود دارای وجوه و ابعاد متنوعی است – مثل انسان – حتماً در همان مقام ذاتی خود، با اختیار روبه‌رو می‌شود تا آن‌که کدام بُعد از ابعاد خود را انتخاب کند. و از آن‌جایی که امکانِ ممکن‌الوجود، ذاتیِ آن است ظرفیت‌های متفاوت مربوط به خود آن ذات است. موفق باشید

14783
متن پرسش
با سلام: این قسمت از کتاب از برهان تا عرفان شما را نمی فهمم اگر امکان دارد توضیح بفرمایید: «خاصیت اشیا به تبع وجود اشیا است. پس وقتی وجود اشیا از خداست به تبع آن خاصیت اشیا هم از خداست. خاصیت اشیا مستقیما از خدا صادر نمی شود خدا اگر خواست خاصیتی ایجاد کند یا معدوم کند در وجودی که مربوط به آن خاصیت است تصرف می کند.» یعنی چی خداوند فقط وجود را می دهد شوری نمک را اینجا نفهمیدم. آیا ربطی با اینکه خداوند امور مربوط به هر آسمان را در آن اسمان ایجاد کرده دارد؟ این امور مربط به هر آسمان چیست؟ این که خداوند آسمان را چند روز و زمین را هم در چند روز خلق کردند به چه معناست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: تأثیر هر موجودی به جهت وجود آن است ولی محدودیت و نقص آن مربوط به خودش می‌باشد. این‌که آتشِ بیرونی و نمکِ خارج از ذهن، می‌سوزاند و شور می‌کند به جهت وجود آن‌ها در خارج است و به همین جهت آتش و نمکِ ذهنی، آن تأثیر را ندارد زیرا آن نحوه وجود خارجی را ندارد. البته مباحث «اصالت وجود» اگر دنبال شود این موضوعات بهتر روشن می‌گردد. علامه طباطبایی در ابتدای «بدایة‌الحکمه» نکات ارزنده‌ای را طرح کرده‌اند. موفق باشید  نقش «وجود» در تأثیر اشیاء

14773
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد فرمودید که یک مقام واسطه ای در عالم هست که بالاتر از عقول است و عین الانسان است. سوال1. خب نفس ناطقه ائمه (ع) و پیامبر (ص) هم باید از عین الانسان انسانیت خودشون رو بگیرن چون ظاهرا از بدو تولد تمام فعلیت ها رو ندارن آیا اینطوره؟ سوال 2. با فرض قبول عین الانسان میتونیم اینطور بگیم که این حقیقت همون مثل افلاطون یا ارباب انواع شیخ اشراق باشه نه بالاتر. سوال 3. علامه طباطبایی ارباب انواع رو در نهایه الحکمه رد میکنه و میگه عقول برای پرورش انسان کافیست و چون تمام کمالات رو هم چون داره میتونه افاضه کنه و احتیاج به وجود عین الانسان به اون شکل خاص نیست. سوال 4. آیا عین الانسان که می فرمایید فقط تجلیات معرفتی میکنه یا وجود دادن و ایجاد هم از اوست؟ و اگر هر دو مورد رو انجام میده که ظاهر حرفتون اینه خب همه انسان ها تجلیات عین الانسان باید باشن هم وجودا و هم معرفتا. و تفاوت نبی با فرد امی فقط در تشکیک تجلیات معرفتی هست. آیا اینطوره؟ سوال 5. فرمودید کل عالم ماده که ما می بینیم تجلی حرکت هست یا تجلی همون جوهر که عین حرکته اما در برهان صدیقین فرمودین که عالم ماده چون پایین ترین عوالم هست نمیتونه تجلی وجودی داشته باشه این 2 چطور قابل جمعه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» در همان ابتدای امر با مقام عین‌الانسان متحدند و تلاش‌ها و عبادات آن‌ها برای حفظ آن اتحاد است 2- اشکال ندارد که به یک معنا بگوییم عین‌الانسان به معنای مُثُل باشد، ولی در آن‌جا مباحث، ابهامات زیادی دارد که کار را با مشکل روبه‌رو می‌کند 3- در هرحال اگر انسانیت را یک امر اعتباری قلمداد نکنیم، چون یک امر تشکیکی است ما را متوجه‌ی عین‌الانسان می‌کند 4- مسلّم عین‌الانسان واسطه‌ی فیض است ولی به اعتبار عین‌الانسان‌بودنش در انسانیت ما به ما مدد می‌نماید 5- عین حرکت در پایین‌ترین از مرتبه‌ی وجود است و پایین‌تر از آن، مرتبه‌ای نیست که تجلی معنا داشته باشد. موفق باشید

14772
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت شما، متاسفانه من کتابی با عنوان آغاز بی علت جهان که نگارنده آن کوئینتین اسمیت است را خوانده ام و الان دلیلی نمی بینم که خدایی وجود داشته باشد و باز متاسفانه قرآن را سندی بر وجود خدا نمی بینم و این موارد روی من تاثیر گذاشته، مواردی مانند: نظریه های تکنیگی، بیگ بنگ، نظریه داروین، نظریه هاوگینک نظریه پنروز و .... حال از شما خواهش می کنم فقط یک دلیل علمی و عقلی مبنی بر وجود خدا ارائه دهید. با سپاس بی کران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در مقابل آن مباحثی که دنبال کرده‌اید، با همان حوصله روی مباحث این‌طرفی‌ها هم وقت بگذارید. مثل بحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن، که هر دو بر روی سایت هست. بنده در مقایسه با نظریاتی که می‌فرمایید به‌خوبی به این نتیجه رسیده‌ام که آن افراد آن‌طور که باید از عقل خود برای رسیدن به حقیقت استفاده نمی‌کنند و بیشتر گرفتار گمان‌ها و توهّمات هستند. این گوی و این میدان؛ خودتان تجربه کنید.

14758
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: در مقاله جناب شرف الدین خراسانی از دایره المعارف بزرگ اسلامی آمده که ابن عربی از طرفی می گوید عدم ها در شیئیت ثبوتشان دوست دارند در حال عدم بمانند و از اینکه به کسوت وجود دربیایند خوششان نمی آید اما در جایی دیگر می گوید عدم ها چون در حال معدوم دچار تنگنا و اندوه هستند تنفس رحمان آنها را بسوی امکان می خواند و شوق وجودی آنها را از اندوه دور می کند و می خواهند که به صورت ممکن ظاهر شوند. پس بالاخره عدم ها میل به ظهور دارند یا کمون؟ از نظر عقلی بنظر می رسد که میل به همون حالتی که در آن هستند یعنی کمون داشته باشند ولی از طرفی جناب محی الدین آنان را مشتاق به ظهور می داند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان میل بقاء بر اصل از یک جهت و میل کمال و از خوددرآمدن از جهت دیگر است که در همه‌ی موجودات به اعتبار امکانِ ذاتی‌شان و روحی که دارند، هست. و لذا اگر به خود واگذار شوند همان‌که هستند را می‌خواهند و میلی برای ازخوددرآمدن ندارند. ولی اگر در معرضِ کمال خود قرار گیرند، طلبِ آن کمال را نیز در خود احساس می‌کنند و دوست دارند که از آن ثبوت و یا عدم وجود به «وجود» سیر کنند. موفق باشید

14761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بحث برهان صدیقین را مشغولم علت معد و علت حقیقی. آیا این برداشتم صحیح است که: کوشش ما در وصل علت معد است و کشش حق علت حقیقی در وصل؟ بقول جناب باباطاهر: من ظن انه یصل بالاجتهاد / فالاجتهاد حجابه ومن ظن انه / یصل بغیرالاجتهاد فالتمنی حجابه؟ آیا می توان گفت کوشش علمی و عملی ما در راه خدا زمینه (علت معد) هست اما کار اصلی دست خداست؟ گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. گفت: «هر هدايت که داري اي درويش / هديه‌ي حق شمر، نه کرده‌ي خويش». موفق باشید

14743
متن پرسش
سلام و ادب: قصد مزاحمت یا پرسیدن سوال بی جهت ندارم اگر در جایی اشاره شده بفرمایید مراجعه می کنم. ضمن عذر خواهی مجدد، منظور حضرت عالی از «روزه صحیح و مرتب» که فرموده بودید در برکنار شدن حجابها بسیار اثر گذار است چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در متن دین روشن است که اولاً: انگیزه‌ی روزه باید قرب الهی باشد و نه چیز دیگر و همین موجب رفع حجاب است تا آن‌جایی که حضرت حق در این فضا است که می‌فرماید: «انّی قریب». ثانیاً: طیِ برنامه‌ای مثل روزه‌های 5شنبه‌ی اول ماه و چهارشنبه‌ی وسط ماه و 5شنبه‌ی آخر ماه قمری و یا هر دوشنبه در هفته برنامه به طور مرتب شکل گیرد. موفق باشید

14738
متن پرسش
با سلام: در سوال ۱۴۷۱۰ با توجه به جوابتان سوال داشتم که فرق صادر اول و تعین اول و تعین دوم چیست؟ و با توجه به اینکه فرمودید روح جامع احدی اسماء است آیا اسماء احدی تعین یافته؟ آیا اینکه همه انسانها از نفس واحدی آفریده شده اند نسبت روح و آن نفس واحد چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تقسیم‌بندی‌های عرفانی همیشه منطبق با تقسیم‌بندی‌های دینی نیست. روایات ما، روح را اعظم مخلوقات معرفی می‌کند و در این رابطه می‌توان به زبان عرفانی گفت روح در مقام جامع احدی اسماء قرار دارد. موفق باشید

14737
متن پرسش
سلام استاد عزیز: خسته نباشید و خدا قوت اینکه در احوالات بزرگان و بعض عرفا داریم: از دین درآمدیم و با تحقیق دوباره بر دین شدیم. ما هم آیا باید چنین کنیم؟ یا اینکه همین تشیع، را که هستیم محکم کنیم با عقل و استدلال؟ آیا بنا بر این قاعده که (استدلال عقلی استثناء بر نمی دارد)، اگر ما بنا را بر این قاعده بگذاریم و تشیع خود را تثبیت کنیم و عقایدمان را محکم کنیم دیگر دینمان تقلیدی نیست؟ کمی راهنمایی بفرمایید. چون چند وقتی است مشغولیت ذهنی برایم ایجاد کرده این مساله که بالاخره من برای عقایدم باید از اول شروع کنم و یا همین که دارم را محکم کنم؟ (از معرفت النفس شروع کردم تحکیم عقایدم را). التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای سخن عرفا آن است که در مسیر شریعت الهی از تقلید به خودآگاهی رسیده‌اند. اگر انسان بر اساس عقل و قلب به دین خدا رجوع کند، دینْ به‌خوبی حقّانیت خود را می‌نمایاند. موفق باشید

14717
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فرزانه و فاضل روش احراقی عرفا که برای رفع رذایل اخلاقی منیت سوزانده می شود چگونه است؟ آیا اینگونه است که در این روش فقط مباحث معرفت نفسی و توحیدی بیان می شود؟ آیا اینگونه است که مورد به مورد برای رفع هر رذیله اخلاقی راهکار جدا داه نمی شود و برای دفع تمام رذایل مطالب معرفت نفسی و توحیدی بیان می شود؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر گفتنی بود که روش احراقی نبود!! «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس». رسالة الولایة علامه طباطبایی متذکر این راه است. موفق باشید

14716
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: جسارت حقیر را ببخشید اما با دلی پر خون می گویم این دیگر چه عدالتی است که با دیدن تعداد کمی تصاویر بد و در مدت کوتاهی این صورت ها کانه نقش فی الحجر تا سال ها می مانند و با خون دل خوردن هم نمی روند و اگر هم بروند بعدا برمی گردنند اما معارفی را که انسان با تمام تلاش بیابد و عمل خالصانه کند این تاثیر را ندارند و نمی مانند و در مقابله با آنان کم می آورند؟ می دانم می خواهید بفرمایید روغن چراغ کم است اما آیا بعد از چند سال هم هنوز کم است؟ آدم از این برخورد خدا دلگیر می شود که چرا کمک نمی کند. همین الان که دارم می نویسم مطمئنم دوباره قرار است چند صباح دیگر همین سوال را بکنم که چرا؟ و تا کی؟ «بازخر ما را از این نفس پلید / کاردش تا استخوان ما رسد.» حتی از آمدن سر جلسات شما هم خجالت زده ایم احساس نفاق و دوری از شما جانم را آتش زده حتی در خلوت هم خجالت می کشم صوتتان را گوش کنم. احساس می کنم تمام معارف را به سخریه گرفته ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که در این حالت‌ها معارف را به سخریه گرفته باشید وگرنه با به‌سربردن با آن صورت‌ها راضی می‌شدید و این‌طور هم نیست که خدا کمک نکرده است وگرنه این دست و پازدن‌ها برای آزادشدن از آن صورت‌ها در میان نبود. این‌ها حکایت نسیمِ الهی است که بالاخره خدا کار خود را خواهد کرد و از شما در این زمان با این‌همه ظلمات یک قهرمان می‌سازد. در ضمن به متن «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورت‌های خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود» در  بخش پرسش و پاسخ برگزیده  رجوع فرمائید . موفق باشید

14723
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد با توجه به این مبنا که فرمودین که عین ثابت حضرت رسول به اعتبار اتحاد با اسم جامع الله حقیقت محمدیه نامیده میشه که این در حضرت واحدیت هست البته. حالا تصور من اینه که در مقام تجلیات خلقی و برون صقعی هم موضوع اینطور باید باشه که اولین تجلی خلقی خداوند باید روح باشه با این تعریف که روحی هست که تجلی عین ثابت رسول الله هست که در این مقام همه اهل بیت و همه عالم مادون به وجود جمعی موجود هست و از این حقیقت عقول و بعد مثال و بعد ماده ایجاد میشه. اینو من به صورت بحث مستقلی نخوندم ولی از برخی کدهایی که در کتبی که خوندم دادید اینو فهمیدم آیا درست گفتم؟ و اینکه این روح همان بحثی هست که در کتاب مبانی مهدویت در جلسه اول طرح کردین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار خوبی است بعداً هم إن‌شاءاللّه روی آن بحث می‌شود. موفق باشید

14722
متن پرسش
سلام استاد: شرمنده در سوال 14714 گفتم که جواب سواله 14614 دستم نرسیده اما سایت را چک کردم جوابتان را دیدم اما در ایمیلم نیامده بود که مهم نیست چون جواب را دیدم و شصت درصد راه را نشانم داد خیلی ممنون. اما هنوز سوالاتی در ذهنم هست که عرض خواهم کرد: 1. در جواب قسمت اول فرمودید که از فضای رسانه ای غافل نباشید اما آخه چه جوری می شود به اخبار این رسانه ها اعتماد کرد درسته که تلویزیون خودمان اخبار دروغ نمی گوید اما همه چیز را هم نمی گوید و برای آگاهی یافتن از بقیه ی رویداد ها باید به فضای مجازی و روزنامه ها مراجعه کنم که معلوم نیست اخبارشان حقیقت دارد یا نه. 2. در قسمت دوم جواب فرمودید که به المیزان مراجعه کنید می خواستم بدانم آیا به ترجمه ی آن مراجعه کنم یا به کتابه زبان اصلی اش چون من عربی ام خیلی ضعیفه آیا اول برم عربی یاد بگیرم بعد برم سراغ المیزان خوبه؟ و آیا عربی برای المیزان در چه سطحی باید بلد بود؟ من چند جلد کتابه عربی که مکالمه ی عربی را یاد داده دارم آیا همین ها را می شود استفاده کرد یا عربی زمان قدیم را باید بلد باشم؟ اگر هم پیشنهادتان اینه که بروم سراغ ترجمه ی آن شما مترجم خوب سراغ دارید؟ و در ضمن با چه دیدی باید به المیزان رجوع کرد؟ من هنوز کتابهای شهید مطهری را نخواندم آیا باز می توانم مستقیم وارده المیزان شوم؟ 3. در قسمت سوم فرمودید مبارزه با هوای نفس چیزی جز رعایت حلال و حرام نیست من هم نظرم همینه اما پس راز این سقوط ها چیست که هر از چند گاهی سراغم می آید؟ اما بعد از هر سقوط به یک مرتبه ای خیلی بهتر از مرتبه ی قبل از سقوطم می رسم آیا این سقوط ها جای نگرانی دارد یا نه؟ یعنی ممکنه یک باره یک سقوط بکنم و دیگه نتوانم خودم را جمع کنم؟ اصلا معنای سقوط چیه استاد؟ شاید اینا سقوط نباشه و من دارم بد تعریف می کنم و راز سقوط افراد چیه حتی اونایی هم که مقاماتی داشتند سقوط کردند مثل آن شخص که در زمان حضرت موسی مستجاب الدعوه بود فکر کنم اسمش بلعم با عورا بود اگه اشتباه نکنم خب اینا چه جوری سقوط می کنند و ما چه کار کنیم که سقوط نکنیم؟ ببخشید سوال طولانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی با نظر به اشارات مقام معظم رهبری فضا دست‌تان باشد می‌توانید با رجوع به فضای رسانه‌ای در آگاهیِ تاریخیِ خود به‌سر برید 2- اگر طلبه نیستید سراغ ترجمه‌ی آقای موسوی همدانی بروید ولی با روشی که در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض شده است 3- اگر صادقانه رعایت حرام و حلال الهی بشود نور قلب محمّدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در قلب شما می‌افتد و شیطان در نهایت ناکام می‌ماند. موفق باشید

14710
متن پرسش
با سلام: اینکه گویند روح مخلوق بی واسطه است به چه معناست؟ روح را می دانم اما این بی واسطه بودن را نفهمیدم. آیا مقام اسماء بالاتر از مقام عقل است؟ آیا مقام فرشتگان است و نسبت آن با روح؟ آیا روح جمیع اسماء است؟ و سوال آخر در مورد مقام محمود پیامبر (ص) است که خداوند قول اعطای آن را به پیامبر دادند. می خواستم جایگاه این سخن را نسبت به «الحمدلله رب العالمین» بدانم که مقام محمود بودن پیامبر (ص) در چه درجه ای است؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به بی‌واسطه‌بودنِ مخلوقیت روح، باید مقام روح را مقام جامعِ احدی اسماء دانست که واسطه‌ی بین تعیّن اول و تعیّن ثانی است 2- مقام محمود یعنی مقامی که کاملاً مورد پسند حق است. موفق باشید

14708
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: در مورد حقیقت محمدیه من از مصباح الهدایه اینطور فهمیدم که این حقیقت همون عین ثابت حضرت رسول هست به اعتبار اینکه متحد با اسم جامع الله هست و سایر اعیان ممکنات از این عین ثابت ظهور پیدا میکنن همینطوره آیا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

14706
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد ما تماما با موجودات محدود در عالم ماده سر کار داشتیم و عقل ما هم محدود هست پس مفهوم بی نهایت رو از کجا انتزاع یا درک می کنیم؟ که خداوند رو یک موجود بی نهایت و لایتناهی می گیریم. آیا لایتناهی بودن رو فقط به صورت سلبی می فهمیم؟ یعنی همین قدر می فهمیم که محدود نیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم بی‌نهایت یک مفهوم انتزاعی است و همین‌طور که می‌فرمایید با نفیِ محدویت‌ها آن را می‌فهمیم. ولی عقل می‌تواند با دلایل لازم، مصداقی برای آن بیابد. موفق باشید

14703
متن پرسش
بسم رب شهدا و صدیقین سلام آقای طاهرزاده: خوبید؟ من طبق راهنمایی روحانی پایگاهمان که گفته بود برای مطالعه ی کتاب های شما ابتدا کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین را مطالعه کنم، خوندم و الحمد لله به دردم خورد. می خواستم از شما درخواست کنم که بعد از این کتاب باید سراغ کدام یک از کتاب هایتان بروم و بیشتر پیشرفت کنم؟ اگه میشه اسم چند کتاب بعدی رو به من بگید ممنون. همچنین می خواستم دوست عزیزی که سوال 14642 رو مطرح کرده بود رو راهنمایی کنم. اگه شخصی بخواهد برای نماز صبح بیدار بشه باید نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا رو در اول وقت بخونه. من با لطف خدا به این مطلب رسیدم و بعد ها هم فهمیدم که آیت الله بهجت (ره) هم همین نظر رو داشتند. البته باید توجه کرد که اگر بقیه نماز هامون رو در اول وقت بخونیم ما برای نماز صبح بیدار میشیم ولی باید همت کنیم و به وسوسه ها گوش ندیم و از جایمان بلند بشیم و بریم نماز صبح رو بخونیم. این راهی که گفتم فقط برای بیدار شدن از خواب برای خواندن نماز صبح است. یا علی ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعد از کتاب «آشتی با خدا» کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» هرسه با شرح صوتی آن خوب است که مطالعه شود. 2- پیشنهاد خوبی است، امید است که کاربران محترم بتوانند از آن استفاده کنند. موفق باشید   

14688
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: ببخشید اگر وقتتان را می گیرد ولی واقعا پاسختان برای دردمندی چون من دواست: سوال 1) نسبت بین «شاگردان یک استاد» با «خود آن استاد» در عرفان چیست و آیا می توان از ویژگی های شاگردان استاد به ویژگی های خود استاد پی برد؟ اگر منشی در شاگردان استادی عمومیت به نحو اکثر باشد آیا می توان به دستگاه فکری استاد تعمیم داد؟ سوال 2 ) عقلانیتی که باید با آن سلوک کرد و مقدمه ی سلوک است چه نوع عقلی است و به طور عملی و روشن و مشخص میشه بفرمایید منظور از شروع سلوک با "عقل" چیست ؟ (آیا منظور مباحث کلامی یا شاید فلسفی یا احیانا استدلال های موجود در این علوم ... ؟) و خواهشا بفرمایید که آیا وجود این عقلانیت برای سلوک ضروری است یا صرفا مطلوب است؟ سوال 3) نسبت دستگاه های عرفانی ای مثل دستگاه فکری علامه حسن زاده آملی یا دستگاه فکری بعضی دیگر که در این راه تلاش می کنند، با عقل سلوکی چیست؟ آیا چنین عقلی ، "ثمره ی" سلوک با دستگاه فکری این حضرات است؟ و می شود این عقل، به جای مقدمه ی سلوک، در جایگاه "ثمره" باشد؟ سوال 4) از مواضع سیاسی بزرگانی چون علامه جوادی عاملی یا ...، کدام نتیجه حاصل می شود؟ میشه نتیجه گرفت با اشتباهات فاحش خودمون، همچنان میتونیم عارف باشیم؟ یا نتیجه بگیریم به بقیه ی گذاره های عارفان هم باید با وسواس بیشتری نگریست؟ یا مثلا بگوییم شاید ما مطلق گرا هستیم که حق را در یک جبهه ی سیاسی یافته ایم و اشتباه است که فتنه گران را به کل رد می کنیم و این نقص از ماست؟ استاد بزرگوار این سوال خیلی برایم مهم است چون اشتباهات فاحشی در برخی مواضع از بزرگان دیدم و می خواهم بدانم چه جایی باید برای آن اشتباهات قائل باشم. سوال 5) اگر انسان بزرگی، همه ی همه ی حرف هایش خلاف رهبری باشد (مثلا در زمینه ی سیاست و ازدواج و فرزندآوری و مسکن مهر و حجاب و ... ) و در لیست آقای هاشمی باشد آیا می توان حدس زد که نفوذی است یا خیر؟ آیا ضرورتی دارد برای اعتماد به بزرگان، حرف آنها را با حرفهای رهبری بسنجیم؟ یا باید فکر کنیم روی حرفشان که شاید درست باشد هرچند به مذاقمان خوش نیاید؟ باتشکر. واقعا ملتمس دعایتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً می‌شود چنین نسبتی را پذیرفت ولی نباید آن را یک قاعده به‌حساب آورد زیرا درجه‌ی نزدیکی شاگردان به استاد متفاوت است و علاوه بر آن، روحیه‌ها یکسان نیستند 2- عقلانیتِ سلوکی بسیار بسیار متفاوت با عقل فلسفی و عقل کلامی است. آن عقلی است که حقّانیت سخن حق را تصدیق می‌کند و با رفع تعلقات و اصلاح نفس به صحنه می‌آید. لذا جناب حافظ که منوّر به آن عقل قدسی است این‌چنین می‌گوید: «حديث از مطرب و میّ‌گو و راز دهر کمتر جو / که‌کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» یعنی باید در این دنیا از مطرب و میّ که همان شادی و مستی عارفانه است، سخن گفت زیرا معمای هستی به گونه‌ای نیست که با فلسفه و علم بتوان آن را گشود. راز دهر یا معمای هستی چیزی نیست که با تفکر گشوده شود، چیزی است که بر قلبِ آماده ظهور می‌کند بدون آن‌که لازم باشد انسان رویکرد رازجویی بر عالم داشته باشد که مجبور شود با نگاه فلسفی به عالم بنگرد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» در این رابطه دارند: «اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد / بی زبان با بی‌دلان هرگز سخن‌پرداز نیست». 3- حضرت استاد علامه حسن‌زاده به عنوان یک استادِ صاحبِ سبک در سلسله‌ی عرفایی که به عرفای قبلی متصل است، صاحب همان عقل قدسی است که حق را به سبک و سیاق انبیاء تصدیق می‌کند غیر از کسانی است که به عنوان یک معلم معارف تلاش دارند تشنگان معارف اسلامی را در حدّ خودشان سیراب کنند تا إن‌شاءاللّه افراد به بزرگانی که صاحب سبک در معارف‌اند، دسترسی پیدا کنند 4- علامه جوادی با همان حکمت و عرفان‌شان، امام و انقلاب اسلامی را خوب فهمیدند و در حال پی‌ریزیِ تمدنِ واقعی اسلامی هستند. تفاوت سلیقه‌ی ایشان در امور سیاسی چندان بزرگ نیست، زیرا به‌خوبی توانسته‌اند رهبری را تصدیق کنند. آری! بصیرت تاریخی ایشان موجب شد که به‌راحتی نتوانند آقای احمدی‌نژاد را در فضای مقابله با آقای هاشمی تأیید نمایند و این به معنای تأیید آقای موسوی نبود و نیست. همان‌طور که ایشان معتقد به نفیِ آقای هاشمی نیستند که ظاهراً مقام معظم رهبری نیز چنین اعتقادی دارند. در هرحال هنر ما آن است که در امور اجتماعی و سیاسی، سلیقه‌هایی که ذیل امام و انقلاب و رهبری هستند، همه را بفهمیم و محترم بشماریم 5- همان‌طور که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فر مایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به نيازهاى جامعه در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر می‌فهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده. مقام معظم رهبری در چنین موقعیتی هستند. بنده معتقدم هرکس نتواند حقّانیت امروزینِ رهبری را تصدیق کند، در نورِ این زمانه به‌سر نمی‌برد و با محفوظات و اوهام خود در عرفانِ «انتزاعی» به‌سر می‌برد و این آن عرفانی نیست که راه ما را به سوی خدا بگشاید. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

14682
متن پرسش
سلام: 1. آیا وقتی ما با چشم سر به اطراف نگاه می کنیم وجود اشیاء رو نگاه می کنیم یا ماهیتشون رو؟ البته اساتید گفتن با چشم سر به ماهیات داریم نگاه می کنیم من این طور برداشت کردم که منظورشون اینه که وجود های خاص و مقید نگاه می کنیم و ماهیت یعنی وجود خاص و مقید درسته؟ طبق نظر تشکیک ذات مراتب 2. حالا ما که این اشیاء اطراف رو می بینیم تو بحث وجود ذهنی می خوان بگن که ما همین درخت رو که به شکل ساقه و برگ و ریشه و... مشاهده می کنیم اینها رو به واسطه صوری که انشاء ذهن به قیام صدوری هست مشاهده می کنیم.. درسته؟ منظورم اینه که وجود ذهنی فقط مربوط به معقولات یا متخیلات هست یا کیفیت ابصار و دیدن ما اشیاء خارجی رو هم به همین منوال توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیت‌های اعیان ثابته‌ی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که می‌گوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل می‌کند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جواب‌دادن به این سؤال است. موفق باشید

14673
متن پرسش
1. سلام. پیش نیاز ورود به المیزان از کتب شما کدوم کتابا است؟ 2. خواندن المیزان واسه من چقدر باید طول بکشه؟ در طول چند سال باید بخونمش؟ روزی چقدر وقت بزارم؟ (همه کارارو تعطیل کردم.) 3. آیا سید بن طاووس عارف بوده اند؟ 4-اگر من ماهیانه 200 تومن درآمد داشته باشم. قرار باشه بعد از عید این پول بشه ماهیانه سیصد و خورده ای. از نظر شرع و دین من میتونم زن بگیرم؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معرفت نفس و برهان صدیقین 2- بنا را بر 6 یا 7 سال بگذارید و روزی 3 تا 4 ساعت به همان شکلی که در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض شد؛ کار را ادامه دهید 3- آن مرد بزرگ یعنی سیدبن طاووس در عرفان عملی یک عارفِ مجسم است چیزی که همه‌ی عارفان که عرفان نظری را طی کرده‌اند، حسرتش را می‌خورند 4- خداوند خودش روزی‌رسان است، روزیِ عیال‌تان را بعد از ازدواج به روزی شما اضافه می‌کند. موفق باشید

14662
متن پرسش
با سلام: 1. حضرت استاد ما قبل از عالم ماده در عوالم مثال و عقل دارای نوعی موجودیت بودیم طبق این قاعده که معطی شی نمیتونه فاقد شی باشه، پس دارای نوعی وجود در اون عوالم بودیم. از مساله تشکیک وجود هم میشه به این رسید. حالا سوال من اینه که این حضور در عوالم سابق به نحو کثرت نبوده که من باشم و شما و دیگران متکثرا خب پس به نحو وحدت بوده یعنی همه یک حقیقت بودیم اما حالا آیا یک حقیقت بودیم یعنی بنده در عالم عقل مثلا فانی و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که هیچ علمی نداشتم نه به خدا نه به مجردات و معدوم محض بودم به تعبیری؟ یا اینکه فانی و مندمج و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که عین علم و درک و شناخت بودم به قدر وسعت عالم عقل و دیگران هم عالم و مدرک بودن اما خب همه یک حقیقت بودیم و در واقع دوئیتی وجود نداشت همه به یک علم به یک درک عالم بودیم و عین عقل بودیم؟ 2. عالم عقل دارای کثرت و اجزاء نیست پس به تمامه تجلی میکنه در ماده و نفس ناطقه من از ماده حادث میشه. یعنی تمام کمالات من بطور کامل آن در عالم عقل هست و چون تباین مطرح نیست پس عالم عقل وجود برتر من هست یعنی من برتر هست، پس من همون عقل کل هستم اما به نازله. پس باید در عالم عقل هم بنده به علم و ادراک و قدرت عقل عالم و قادر و عاقل بوده باشم آیا میتونیم اینطور استدلال کنیم؟ در واقع من در موطنی عقل به اعتباری روح و به اعتباری نفس و در موطنی هم محمد و حسین هستم. 3. آیا فرقه حروفیه که حروف رو واسط خلقت میدونن جایگاهی بین اهل ذوق و عقل داره و نظر شما در موردشون چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مفصلی است که با مقدمات خودش حلّ می‌شود 1- همین اندازه بدانید که ما در مقامِ علمی خدا، وجودِ علمی داریم به این معنا که خدا به امکانِ ما علم دارد و هیچ شخص خاصی نیستیم که کثرت در میان باشد 2- ما به عنوان شخص خاص از رحم مادر شروع می‌شویم و در نسبت با کثرات، انتخاب‌های خود را شکل می‌دهیم و از فطرتِ بالقوه در حدّ انتخاب‌های سالم، بالفعل می‌گردیم. بنابراین نمی‌توان گفت همه‌ی ما عقلِ نازله هستیم، بلکه ما هرکدام شخصی هستیم که اگر مطابق فطرت خود عمل کنیم به همان اندازه به آن مقام عقلی نزدیک می‌شویم 3- از فرقه‌ی حروفیه چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

14639
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل همانطور که مستحضرید برخی از زمانها در خودسازی خیلی مهم هستند مانند ماه رمضان. چه تفاوتی بین ماه رمضان و غیر ماه رمضان است؟ چرا برخی از زمانها بر برخی از زمانها برای عبادت برتری دارد؟ اگر کسی بگوید خدا و اهل بیت (ع) که در هر زمان است لذا فرقی بین ماه رمضان و بقیه ماهها نیست. چرا این مطلب صحیح نیست. چرا عبادت در سحر بر عبادت در طول روز برتری دارد؟ آیا خدا که در هر زمان به انسان توجه دارد یا خدا در برخی از زمانها بیشتر توجه دارد؟ لطفا علاوه بر جواب برای توضیح بیشتری کی از آثارتان یا آثار دیگران را معرفی کنید. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه  در کتاب «رمضان دریچه ای به عالم رویت» در این رابطه نیز بحثهایی شده است خوب است به آن رجوع فرمایید که چرا بعضی از زمانها و مکانها ظرفیت بیشتری برای تجلیِ انوار الهی دارند. مثل آنکه چشم در تجلی خصوصیات نفس بهتر از کف دست اینکار را می کند با این که چشم و دست هردو مادی هستند. موفق باشید

14635
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل همانطور که مستحضرید بهترین راه خوسازی راه معرفت نفس است. آیا یک مبلغ دینی و طلبه در فعالیتهای تبلیغی خود می تواند این راه را به همه ارایه دهد؟ آیا ممکن است برخی از مردم این راه را به دلیل سختی آن قبول نکنند؟ آیا ممکن است فردی کتبی مانند خویشتن پنهان را دوست نداشته باشند؟ البته این کتاب یکی از بهترین کتب است. منظورم این است که با توجه به تفاوتهای سنی و فرهنگی و علمی افراد، راه معرفت نفسی برای خودسازی همه مفید است؟ برخی ممکن است فقط از طریق ذکر و عبادت و خواندت قران و حدیث و زیارت حرم هاو کتابهای کلامی و تفسیری بخواهند خودسازی کنند. چطوری می توان آنها را عاشق راه معرفت نفسی کرد؟ معمولا آن افراد راه معرفت نفسی را دوست ندارند. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می دانید که راه های رسیدن به خدا به اندازه ی انفاس خلائق است بنابراین لازم نیست همه از طریق معرفت نفس این راه را طی کنند. از طرفی بعضی از قسمت های کتاب چندان آرام و نرم نیست. بنده به رفقای المیزان عرض کرده بودم قسمت مربوط به نظران حضرت علامه را یا در آخر کتاب بگذارند و یا در پاورقی، که معجزگویی علامه موجب زحمت رفقا در ابتدای امر نشود. موفق باشید

نمایش چاپی