بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12689
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا با توجه به اینکه وجودات ذاتی آنها هستند ما طبق دستورات قرآنی باید با فقرا و در راه ماندگان و... به مهربانی رفتار کنیم؟ چرا پیامبر (ص) آب را خود نمی نوشد و به سگ تشنه می دهد مگر در صحنه وجود انسان در اولویت نیست؟ حال که معلول ذاتش معلول بودن است چرا باید به این انتخاب رسیدگی و تیمار کرد؟ 2. شما می فرمایید نفس هر چه جلو رود به علت حرکت جوهری از تن انصراف می دهد و ضعیف می شود پس چگونه امام صادق (ع) در آن سن پیری در آن جلسه تیر اندازی به آن مهارت عمل کردند؟ ایا تن معصوم در حرکت جوهری نسبت به دیگران مستثنی است؟ 3. حال که ما فهمیدیم در معاد همان صورت اخیر منتقل شده هستیم چرا به صور عادی رضایت ندهیم و تلاش نکنیم و قانع به یک حد کمی از بهشتی بودن نکنیم و راحت و بدون سلوک پیش نرویم؟ 4. آیا شما در زمین خوردن ما جوانان در این ظلمات عجیب شهوت، شدید بودن سیاهی زمان ما را در نظر می گیرید یا در هر صورت زمین خوردن از نظر شما حقیر بودن و بی ارزش بودن شکست خورده را به ذهنتان تداعی می کند؟ خودمانیم ها! عجب بدون فیلترشکن و بلوتوث راحت به سوی حق سفر کردید و اصلا بویی از شهوت نچشیدید! خوش به حالتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد انسان و کمالی که باید خودش برای خود شکل دهد و جهت مابالقوه‌ی خود را از مسیر حیوانی به مسیر فرشته‌منشی تبدیل کند، موضوع فرق می‌کند با این‌که بگوییم چون معلول، ذاتش معلول‌بودن است چرا باید نسبت به او وظیفه‌ی خاص داشت. در راستای این وظیفه است که انسان وَجه انسانی خود را شکل می‌دهد 2- در مسیر طبیعی آری! نفس آرام‌آرام از بدن منصرف می‌شود و لذا بدن همچنان‌که مشاهده می‌کنید روز به روز ضعیف‌تر می‌گردد ولی در مورد اولیاء الهی که به مدد نور الهی عمل می‌کنند نه بر اساس نسبتی که بین نفس ناطقه و بدن است، موضوع فرق می‌کند و این جدای از وَجه سیر آن‌هاست که نفس آرام‌آرام از بدن منصرف می‌شود و در این مورد تفاوتی با بقیه ندارند 3- در سیری که به سوی معاد داریم هر اندازه وَجه حقّانی خود را بیشتر رشد دهیم فصل اخیر ما همان وَجه نهایی ما است که رشد یافته است و در زیر سایه‌ی حق با آن وَجه زندگی می‌کنیم 4- آری! به همین جهت بنده معتقد نیستم با جوان‌ها که در این ظلمات یک روز زمین می‌خورند و مردانه و جانانه زمین‌گیر نمی‌شوند و باز شیطان را مأیوس می‌کنند؛ باید با زبانی خاص صحبت کرد، نه آن‌ها را مأیوس کرد و نه انتظار داشت در قابی از عصمت زندگی را ادامه دهند. هنر جوان امروز آن است که اگر در یک مرحله شیطان را امیدوار می‌کند در مراحل زیادی او را مأیوس می‌نمایاند. موفق باشید

12677
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید بنده دبیر دینی و عربی و قرآن هستم و با پیروی از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» سعی کردم برای تدریس ابتدا خودم معرفت صحیح کسب کنم و سپس از آنچه می فهمم برای دانش آموزان عرضه کنم و به دلیل دوری مکانی از اساتید دینی از طریق یکی از دوستان که خداوند خیرش دهد با بیان علاقه ام به معرفت نفس و ارسال چند سی دی معرفت نفس و معاد از دور با شما استاد گرامی آشنا و قلبا خوشحال شدم که گم شده خودم را یافتم که می تواند بنده را در مسیر سلوک الی الله اگر لیاقت داشته باشم راهنمایی کند. کم کم با سایت المیزان آشنا شدم و با دانلود نوشتار و گفتار های حضرت عالی و مطالعه و استماع واقعا افقی جدید در افکارم ایجاد شد و هم اکنون نیز بر اساس سیر مطالعاتی که ارائه فرمودید بهره می برم. و هم اکنون بعد از مطالعه برهان صدیقین و حرکت جوهری سوالی ذهنم را به خود مشغول کرده در صورت امکان استدعا دارم پاسخ بفرمایید. آیا عالم ماده و هر آنچه که می بینینم و در این دنیا با آنها روبروییم از وجود مادی خودمان تا کل عالم طبیعت بر اساس حرکتی که دارند عدمند و وجود خارجی ندارند و سایه اند و آنچه وجود دارد عالم غیب است که در باطن عالم است و همانند خیمه شب بازی ما از عالم غیب داریم کنترل می شویم و به حرکت در آییم و آنچه در عالم ماده دیده می شود سایه یا به فرمایش معصوم همانند تصویر در آیینه است و اگر چنین است چطور عالم ماده ای که وجود خارجی ندارد با فعلیت مجرد می شود؟ با تقدیر و تشکر از شما و کلا گروه فرهنگی المیزان که نوشتار و گفتارهایی بسیار سودمند برای مشتاقان سلسله مباحث معرفتی قرار داده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در برهان صدیقین متوجه شدید معلول، هویت استقلالی ندارد بلکه هویت آن تعلقی است و به این معنا گفته می‌شود عالَم ماده وجودِ سایه‌ای دارد و این به معنای دروغ‌بودنِ عالَم ماده نیست بلکه بدین معنا است که وَجه استقلالی برای آن قائل نباشیم و نقش اصلی را برای مراتب عالیه‌ی وجود بدانیم و موضوع خیمه‌شب‌بازی هم دیگر در میان نیست بلکه بحث ظاهر و مظهر است که یکی مظهر دیگری است و عالَم ماده به معنای مظهر عالَم برتر با حرکت جوهری خود همچنان شدت می‌یابد و به فعلیت برتری می‌رسد. موفق باشید

12676
متن پرسش
با سلام: برای این که از مردم توقع نداشته باشیم چه دستوری می فرمایید. 1. برای رسیدن به طمأنیه در رفتار و کلام چه طور؟ 2. برای این که در کلام، دچار اشتباه یا گناه نشویم لطف می کنید یک توجه ای را بفرمایید که با توجه به آن از حال مراقبه خارج نشویم. زیرا در ابتدای کلام توجه هست اما در حین کلام اگر کلام طولانی شود، مداقبه ضعیف می گردد. 3. در گفتن ذکر یونسیه باید به چیزی توجه داشت. 4. لطف می کنید، یک دستور توجهی در نماز در هنگام رفتن به سجده بفرمایید. 5. فرق حمد با ثنا چیست؟ 6. آیا خداوند هم واحد است و هم احد؟ فرق شان چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای آزادشدن از کثرت سؤالات سعی بفرمایید دستگاه فکری معرفت نفس را دنبال کنید تا خودتان قدرت کشیک نفس‌کشیدن به‌دست آورید. در مورد ذکر یونسیه سؤالاتی با همین عنوان در سایت هست. موفق باشید

12675
متن پرسش
با سلام: منظور از فتح باب در کلام عرفا چیست؟ آیا منظور بقای بعد از فناست؟ این که امثال آیت الحق سید علی قاضی بعد از سی سال مجاهده می فرمایند که تازه فتح باب شد، منظور چه فتح بابی است؟ آیا آن هدف برای سالک است و یا نشانه ای برای دانستن این که در مسیر هست یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فتح باب در هر موردی یعنی انتقال از علم حصولی در آن مورد به علم حضوری. موفق باشید

12670
متن پرسش
سلام عليکم: استاد گرامى پيرامون بحٽى که در مورد زمان شناسى حضرت امام و ابعاد آن فرموديد مى خواستم بدونم عرفان اجتماعى که براى امام معرفى مى کنند چگونه شکل گرفت؟ و آيا با توجه به اين زمان شناسى امام بود؟ و اگر اينگونه است اين عرفان در حضرت آقا چگونه نمود پيدا کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً هرکس در آیات و روایات تعمق کند متوجه اشاراتی می‌شود که به انسان یک‌نوع زمان‌شناسی را می‌آموزد. موفق باشید

12652
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: استاد بنده وقتی که گناه می کنم دچار افکار و خیالات مزاحم می شوم و این افکار مثل خوره به جان بنده می افتد و امانم را می برد. اما وقتی گناه نمی کنم و زیاد دعا می کنم و خالصانه با خدا ارتباط برقرار می کنم و نفسم را پاک نگه می دارم تمام آن افکار و خیالات مزاحم بعد از مدتی دور می شوند و دیگر به سراغم نمی آیند، اما به محض اینکه دوباره گناهی از من سر می زند دوباره همان افکار به سراغم می آیند و بنده را آزار می دهند. 1. علت این امر چیست؟ چه اتفاقی در نفس می افتد و راز آن چیست که اینگونه می شود؟ 2. آیا آینکه می فرمایید باید تلاش کنیم این فکار را که ممکن است در حال مرگ به سراغمان بیاید تا جوان هستیم برطرف کنیم منظورتان این است که تنها با گناه نکردن و خلوص می توان این کار را انجام داد؟ چون بنده با گناه به این افکار مبتلا می شوم و با ترک گناه و اخلاص این افکار از بنده دور می شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- گناه، انسان را از ساحت وحدانی الهی به ساحت کثرات می‌اندازد 2- در هر حال باید معارف الهی را در جان خود شکل داد و با عمل صالح و گناه‌نکردن آن معارف را تثبیت کرد. موفق باشید

12651
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات خدمت استاد عزیز: استاد بنده در ...خدمت سربازی ام را می گذرانم و در وقت اداری در این اداره مشغولم. از پیش از خدمتم منتظر این فرصت بودم که در این فراغت دو ساله ام که شاید دیگر در عمرم تکرار نشود مباحث شما را با فراغت بال و در فضای آرامش ذهنی به جاهای خوبی برسانم، اما هنوز مدت کوتاهی از خدمتم نگذشته که خانواده و نزدیکان زیر سرمان نشسته اند که وام بگیرم و از دستگاه های مربوط یه شغلم بگیرم و عصرها و بقیه اوقاتم هم به کارکردن بگذرانم و من که خودم رو می شناسم دغدغه پس دادن وام و کاریابی و ...، کلیه برنامه های قبلی ام (دنبال کردن و ایجاد روح مباحث در خودم) را به هم خواهد ریخت. آیا شما با آنها اتفاق نظر دارید که جوان باید درامد داشته باشد و کار کند یا اینکه خیر و خدا به موقع و به راه خودش روزی می رساند و خودسازی فعلا در اولویت است؟؟ خدا خیرتان بدهد. دعاگویتان هستیم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید شغلی داشته باشید حرفی نیست، ولی اگر فرصت داشتن شغل از دست نمی‌رود از فرصت پیش‌آمده در این سن برای کسب معارف الهی غفلت نفرمایید. موفق باشید

12656
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات: نظر شما در مورد شخص آقای حسین الهی قمشه ای (فرزند قمشه ای معروف) چیست من در صحبت های شما تمجیداتی در مورد پدرشان شنیده ام ولی در مورد فرزندشان نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پدرشان که انسان فوق‌العاده‌ای بودند. صحبت‌های فرزندشان برای مردم معمولی خوب است، ولی نه آن‌که  سیر و سلوکی را در مقابل مخاطبانشان بگشایند. موفق باشید

12645
متن پرسش
سلام استاد: نماز و روزتون قبول درگاه حق، استاد از کجا بدونیم که شب قدر رو درک کردیم. آیا دعاهایی که برای ترک یک اخلاق بد که از خدا خواستیم در صورت درک شب قدر دفعی اتفاق می افتد، ممنون میشم در این مورد توضیح هید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قبلاً عرض شد چون نحوه‌ی حضور فرشتگان و روح در شب قدر حالت حضوری  دارد ما نمی‌توانیم به شکل مفهومی و فکری تأثیر آن‌ها را بفهمیم باید امیدوار به وعده‌ی الهی باشیم و از رحمت حق مأیوس نگردیم. موفق باشید

12637
متن پرسش
با سلام: حقیر بیش از یک سال است که دچار شک در اصول عقاید شدم و این شک ها سطحی نیست و عمیق وجدی است به حدی که هم اکنون هیچ دینی را قبول ندارم چند سوال دارم: 1- با توجه به این که شرط ورود به مشاغل دولتی تدین به یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی و ولایت فقیه است آیا اشخاصی چون من می تواند وارد این مشاغل شوند (البته با تقیه کردن یا دروغ گفتن مبنی بر این که مثلا مسلمانم) حکم وجدان در این زمینه چیست؟ 2- آیا می توانم ازدواج کنم چون سابقه تشیع داشتم اگر بخواهم ازدواج کنم مجبور به وانمود کردن این هستم که شیعه هستم و مشکل اینجاست که چون در واقع شیعه نبودم عقد باطل است و تبعات ناگواری چون لزوم اجرای مجدد صیغه و حرام زادگی فرزندان و... در بر دارد. 3- راهکاری که خود برای برون رفتن از شک دارم بدین صورت است اگر ایرادی دارد متذکر شوید ترتیب سیر علمی بنده: 1. کار بر زبانهای انگلیسی فرانسه آلمانی عربی (به منظور دستیابی به متون در ادیان و فلسفه های مختلف) 2. کار بر منطق ارسطو و ریاضیات 3. سایر منطق ها 4. آشنایی با علوم تجربی 5. مکاتب شکاکیت از ابتدا تا کنون 6. فلسفه ها و مکاتب اخلاقی در سراسر گیتی 7. تحقیق در زمینه ادیان 8. تحقیق در زمینه مذاهب دین مقبول 9. اجتهاد در مذهب مقبول (مثلا اگر فهمیدم شیعه بر حق است در زمینه علوم شیعی و اسلامی چون تفسیر فقه و... کار می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت‌های اول و دوم سؤال را که موضوعات فقهی می‌باشد باید از مجتهد بپرسید. در مورد رفع شکاکیت، مباحث معرفت نفس که حضوری و حسی است می‌تواند کمک کند. بحث ده نکته از معرفت نفس با صوت آن بر روی سایت هست. موفق باشید

12631
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات: 1) استاد عزیز همسر بنده با اینکه خیلی مومن و مذهبی هستن ولی نسبت به خانواده گذشت ندارند مخصوصا با فرزندمان. استاد این رفتارهایی که ایشون الان با پسر 5 ساله ام دارند دقیقا همین رفتار را در اوایل ازدواج با من داشتند و دوست دارند هیچوقت این کودک خطا نکند و مطیع ما باشد. یا اگر خطایی می کند عذرخواهی و دست بوسی اش را قبول نمی کنند یا بعضی اوقات یک روز باهاش قهر می کنند.! 2) استاد همسرم همیشه در حال دعا و قرآن و نماز خواندن و گوش دادن به مباحث شما هستند ولی هیچوقت با نشاط نیست اکثرا بی حوصله و کسلن. من که واقعا از این رفتارها خسته شدم می خواستم بدونم این روش همسرم واقعا درسته؟؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرکاری افراط و تفریط مضرّ است و انسان را از وسعتی که باید داشته باشد و هرچیزی را در جای خود قرار دهد محروم می‌کند. چقدر خوب بود که همسر شما بدون هیچ عجله‌ای و با حوصله‌ی کامل با فرزندتان مدارا می‌کردند و در کنار روحیه‌ی آرام مادری و همسرداری به امور معرفتی و عبادی نیز می‌پرداختند. زیرا برکات چنین اموری کم‌تر از عبادت و مطالعه نیست. موفق باشید

12620
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: توفیقاتتون در این ماه مبارک بیشتر از پیش باشد. حدود ده سال پیش خداوند به این بنده اش لطف کرد و او را که غرق در غفلت و گمراهی و گناه بود، بیدار کرد و به راه عبادت و بندگی خودش کشاند. وقتی این اتفاق افتاد فکر کردم که همه چیز درست شده و من آدم دیگه ای شدم و دیگه اون آدم قبلی نیستم ولی اون طوری که فکر می کردم نبود هر چند که به لطف و عنایت خداوند دیگه هرگز از اون موقع به بعد گرد کناهان و کارهای گذشته نگشتم و حتی فکرش هم وحشت زده ام می کرد، ولی شخصیت من هنوز هم همون شخصیت قبلی بود با همون تمایلات. اوایل همیشه وحشت زده بودم چون می دیدم که میلم هتوز به سمت کارهای گذشته است ولی من از اون کارها و اون من قبلی فراری شده بودم ولی او همچنان محکم و پا برجا حکومت بر جان و تن را حفظ کرده بود، سختی های روانی و جسمانی زیادی کشیدم تا تونستم کم کم در مقابلش بایستم که اون هم به لطف خدا و مدد اهل البیت علیهم السلام بود هر چند که اون طور که شایسته بود بهشون متوسل نشدم ولی می دیدم که کار، کار من نیست و کار دیگری است. استاد گرامی با اینکه این همه وقت از اون زمان گذشته فقط تونستم در حدی مقابلش بایستم که ظاهرم ظاهر انسان مومنی است ولی باطن جور دیگری است. جز گاهی اوقات در تنهایی که نور غیب به دلم میتابه و موقع نماز اون هم نه همیشه، مواقع دیگه من هنوز همون آدم قبلی هستم، خصوصا در حضور انسان دیگری مخصوصا کسانی که قبل از این تغییر با من بودن مثل مادر، خواهر، برادر، شوهر و غیره. فقط همون زمان های کوتاهه که اون کسی میشم که باید باشم عبد مومن مطیع محب اهل البیت و در یک کلام، اون انسانی که خدا خواسته از طریق دین بسازه و پر از آرامش و نشاط و امید و محبت به دیگران و انتظار حقیقی ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه میشم و من خودم را اون شخص میدونم، تفاوت بین این دو حال خیلی زیاده یکی اعلی علیین و یکی اسفل السافلینه، حالا فکر کنید من که در عرض چند دقیقه از اون حال به این حال میام و بیشتر اوقات در اون حال خراب هستم و می بینم دیگری اختیار قوا و اعضای مرا به دست گرفته چه حسی پیدا می کنم، وقتی در اون حال نیستم از خدا راضی نیستم، شاکر نیستم، امید ندارم، نمیتونم دعا کنم یا توسل پیدا کنم، بد اخلاقی می کنم، دنبال کارهای لغو میرم و نمیتونم در مواقع خاص مثل الان که شبهای قدره، بهره ای ببرم و همه اینها در حالیه که اصلا نمی فهمم چطور یکدفعه این تغییر رخ میده. توی کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» شما یه قسمتی در مورد تلون و تمکن خوندم، فکر می کنم این حال من همون تلون باشه. خواستم ازتون بپرسم که تلون چند سال طول میکشه؟ چند سال باید صبر کنم تا از اون شخصیت قبلی رها بشم؟ خیلی در عذابم استاد آخه فکر می کنم تمکن پیدا کردن در اون حال تازه اول راهه و اگه زود حاصل نشه شاید نشه توشه زیادی برای آخرت اندوخت. این بیت حافظ علیه الرحمه با تغییر مصرع اولش خیلی اوقات بر زبانم جاری میشه ترسم از آن که روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی می بخشید که طولانی شد، خدا شما را حفظ کند و عمر با توفیق و عزت به شما بدهد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید که به قول مولوی: «در جهان جنگ این شادی بس است / که برآری بر عدو هر دم شکست». بنا است یک عمر با چنین افکاری مقابله کنید و همچنان مقاومت نمایید. و خداوند برای آن‌که در این مقاومت پایدار بمانید، بعضاً نسیمی بر جان شما می‌وزاند. ولی قصّه‌ی اصلی آن است که باید تا آخر بنا را بر مقاومت بگذارید تا نتیجه‌ی اصلی کار در ابدیت برای شما روشن شود. پاداش اعمال ما را در إزاء اعمال ما به ما نمی‌دهند، بلکه در إزاء صبر ما به ما می‌دهند. خداوند می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ»(عنکبوت/7)  و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، گناهان آنان را مى‏پوشانيم(و مى‏بخشيم) و آنان را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند پاداش مى‏دهيم.‏ موفق باشید

12627
متن پرسش
سلام علیکم: در فصل حرکت جوهری، موضوع هدف حرکت عنوان شد که: مجردات موجودات ثابتی هستند یعنی دیگر حرکت در وجودشان نیست. یعنی فعلیت محض هستند. سوال: مثلا روح انسان فعلیت محض است یعنی نقص ندارد، پس چرا می گویند که خواندن قرآن یا نماز موجب تعالی روح انسان می شود آیا این نرسیدن به تعالی خودش نوعی قوه نیست که می خواهد یه فعلیت برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان تا در این دنیا است و تحت تأثیر بدن است در مقام نفس می‌باشد و لذا تغییر بدن بر نفس نیز سرایت می‌کند و قوه‌های او را به سوی فعلیت جلو می‌برد. موفق باشید

12618
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: یه سوال داشتم آیا شرح رساله الولایه ادامه دارد؟ چون فصل چهارم که نحوه طی مسیر است خیلی خلاصه بیان شده است. خواهش می کنم اگه فقط همین ۵ فایل است از استاد بخواهید تا شرح رساله را ادامه بدهند. متلمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در مراسم اعتکافی که از 25 ماه رمضان تا 27 این ماه در مسجد خدیجه‌ی کبری«سلام‌اللّه‌علیها» برقرار می‌شود، «رسالة الولایه» شرح داده خواهد شد. موفق باشید

12615
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: خدا خیرتون بده ان شاءلله. آیا شما آقای ...رو می شناسید؟ ایشان از شاگردان استاد ... هستند. بنده در مدرسه مبارکه ... سال اول تحصیلم هستم و ایشان در مدرسه بعضی مواقع حضور می یابند و دسترسی بهشان الحدلله آسان است. بنده از اواسط دانشگاه که به لطف الهی و فضل خدای رحمان با مطالب شما آشنا شدم آرام آرام سیر مطالعتی و صوت های شما رو گوش دادم و ... فقط اینکه بگم تقریبا هر روز دعاتون می کنم و از شما التماس دعا دارم. سوالم از شما اینکه اولا بنده چطور می توانم از آقای ... و حاج آقای ... استفاده نمایم و اینکه آیا توصیه می کنید که سیر آقای ... که با جزوه فطرت شروع می شود را پیگیری کنم؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بنده قبلاً نیز در مورد استاد سلوکی عرض کردم باید از همه‌ی عزیزانی که متذکر سیره‌ی ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند به بهترین نحو استفاده کرد. عمده آن است که متوجه باشیم تمام این دستورات در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» جواب‌گو خواهد بود و نتیجه‌ی لازم را می‌دهد. موفق باشید

12597
متن پرسش
سلام خدمت شما استاد گرامی: ۲-۳ ساله که هر وقت مشکل روحی برام پیش میاد راه گشاترین شخصی که به ذهنم میاد شما هستید اما هیچ وقت پرسشی براتون ارسال نکردم. ۵-۶ سال پیش که پوچی داشت نابودم می کرد تنها کسی که دردم رو فهمید و دستم رو گرفت شما بودین... به همین خاطر شما رو بهترین راهنما برای حل مشکلاتم میدونم. من خیلی خوب با صحبت های شما ارتباط برقرار کردم و سریع پیش رفتم اما یه خطای بزرگ مانعم شد که فکر می کنم سال گذشته خیلی خوب به خاطرش مجازات شدم. بارداری و مشکلات باعث شد مطالعه ام کم بشه. و از اون جایی که با مطالعه کتابها و گوش دادن سخنرانی های شما توان و عزم عالم دار شدن در من ایجاد می شد؛ با مطالعه نکردن انگار روح دینی خودم رو از دست دادم. امسال مشغلات فرزند هم اضافه شده. احساس سردرگمی می کنم. آشفته ام. نمی دونم دوباره چطور شروع کنم. دلم خدا می خواد، بندگی می خواد. مدام مشغولم اما مشغول هیچی و پوچی. از مادر شدنم بهره معنوی نمی برم. کلی برنامه داشتم نمیتونم عمل کنم. یعنی میشه به قبل برگردم و از اون هم بالاتر برم؟؟؟ یکی از چیزایی که باعث شد خوب با تفکر شما ارتباط بگیرم این بود که راهنمایی و دستگیری تون قدم به قدم بود؛ فقط از مقصد سخن نمی گفتید بلکه راه رو هم نشون می دادید. راهنماییم کنید لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خانم محترم، مگر با فرزند نوزاد به‌سربردن و از انواری که حضرت حق در دل زلال او متجلی می‌کند، غافلید؟! آن‌وقتی که آن را در بغل دارید، انوار الهی نه‌تنها بر او که بر شما نیز سرازیر می‌شود و در همین رابطه فرموده‌اند تا هنگامی که مادر به فرزندش شیر می‌دهد، گناهی بر او نوشته نمی‌شود چون دل او آن‌چنان نورانی است که اصلاً گناه در آن جای نمی‌گیرد. تصور بنده آن است که چون شما این کار را کم می‌دانیدکشیک نفس برای بهره‌مندشدن از الطاف این کار نمی‌کشید. آری! با اصل‌گرفتنِ تربیت فرزند و خانه‌داری و همسرداری، اگر فرصتی شد صوت مباحث قرآنی را دنبال کنید و هرگز نخواهید مثل قبل باشید بلکه سکوی تعالی را در همین‌جایی که هستید بیابید و بالا روید. موفق باشید

12579
متن پرسش
سلام: سوال درباره جبره و اختیار را خواندم این سوال را دارم: آنجا گفتید فعل مربوط به انسان است و اوست که انتخاب می کند و خود انسان عمل می کند و عمل مربوط به انسان است حال دست توحید افعالی چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری توحید افعالی متذکر این نکته از توحید است که هر فعلی در عالم جاری شود مظهر اصلی آن فعل، حضرت حق است ولی نه به معنای اشعری‌گری و جبری آن، بلکه به آن معنا که حضرت حق شرایط آن را فراهم می‌کند تا در عین آن‌که ما می‌توانستیم مسجد رویم یا میخانه رویم، اگر مسجد رفتیم (در عین آن‌که می‌توانستیم میخانه رویم) مسجدرفتن‌مان برای ما محفوظ بماند. در حالی‌که در زمینه‌ای که حضرت حق ایجاد کرد، هیچ فعلی چه مسجدرفتن و چه میخانه‌رفتن از حیطه‌ی الهی خارج نیست. موفق باشید

12571
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: لطفا راه مسدود کردن سستی و اجتناب از سوف سوف را بفرمایید. چرا با وجود اهداف بلند و مسیر و امیر مشخص، بعد از طی اندکی راه، دچار رکود و عدم تلاش و مداومت در مسیر سلوک می شویم؟ لطفا راه و روش عمیق شدن و عمق بخشی به فعالیتها و افکار و نیات را نیز بفرمایید. موفق باشید، باتشکر، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت دستورات اخلاقی مثل کم‌خوردن و کم‌گفتن و نداشتن آرزوهای بلند و لجبازی‌نکردن و کینه‌ی مؤمنین از قلب بیرون‌کردن و راضی به رضای خداوندبودن و منتظر عنایت حضرت حق‌شدن؛ در این مورد کمک خواهد کرد، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

12566
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: شما در کتاب «زن آن گونه که باید باشد» فرموده اید اگر راه نبوت و امامت بسته است و مخصوص ذوات خاص است، راه ولایت بسته نیست همه می توانند ولی الله شوند. در اینجا ولایت به چه معنا است و آیا شامل ولایت تکوینی هم می شود و اگر اینگونه باشد در حال حاضر پس جایگاه امام زمان (عج) کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بزرگان دین فرمودند از آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «اللّه ولیّ الذین آمنوا»، حضرت حق ولیِّ هر مؤمنی خواهد بود و لذا اُنس با حضرت حق برای هر مؤمنی گشوده است، حال چه اُنسی که موجب ارتباط قلبی با حضرت حق باشد و چه اُنسی که موجب گردد انواری از حضرت حق به عبد منتقل شود و عبد دارای ولایت تکوینی گردد. آنچه نباید از آن غفلت کرد مسیری است که انسان را به ولایت و اُنس حضرت حق می‌رساند که در هر تاریخی این مسیر صاحب داشته است و تنها از طریق پیامبر و امام این مسیر محقق می‌شده است و جایگاه امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در آن است که هرکس بخواهد امروز قدمی در مسیر اُنس با حضرت حق بردارد، تنها در پرتو نور ولایت آن حضرت ممکن است وگرنه در خیالات و اوهام خود و قدرت‌های نفس ناطقه زندگی می‌کند نه در توحید الهی. موفق باشید

12564
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی: از شما استاد بزگوار می خواهم لطف کنید و پاسخ هر سه سوال من را مشخصا بدهید و به چیزی و جایی حواله نفرمایید. 1- در بحث وحدت وجود آن که گناه می کند و به جهنم می رود و خطاب «قتل الانسان ما اکفره» می گیرد کیست؟ البته نمی توانیم بگوییم حضرت حق است شاید بفرمایید انسان است به اعتبار ماهیتش آنوقت گفته می شود مگر ماهیت چیستی نیست چیستی هم که نیستی است وانگهی مگر گناه اراده و قدرت نمی خواهد اراده و قدرت هم که از صفات کمالی هستند و به وجود تعلق می گیرند در بحث وحدت وجود می گویند در الحمد لله حمد کننده و حمد شونده خداست زیرا فقط وجود در صحنه است و فقط حضرت حق است که هست ولی وقتی پای گناه وسط می آید آن را می گویند این دیگر مال خود انسان است خوب همان استدلالی که برای حمد بکار می رود می شود اینجا نیز بکار برود. 2- می فرمایید صدام در عین ثابته اش صدام بودن را انتخاب کرده است مگر اعیان ثابته جز علم خداست در مرتبه ای خاص و بر اساس عینیت ذات و صفات علم خدا عین ذات خداست می فرمایید امکان ممکن از خودش است و ذاتی آن است و وجود به آن تعلق می گیرد حال یا قبل از تعلق وجود به امکان او وجود داشته که این محال است یا این که وجود نداشته پس چیزی که وجود ندارد چگونه چیزی را ذاتی او می دانیم مگر این که بگوییم در علم خدا وجود داشته که آنوقت طبق همان بحث عینیت صفات و ذات خود خداست و اوست که هر کاری خواسته کرده آخر چگونه ممکن است ما بگوییم صدام صدامیت را خودش انتخاب کرده؟ انتخاب قدرت می خواهد اراده می خواهد این صفات نیز که به امکان تعلق نمی کیرد به وجود تعلق می گیرد اگر بگوییم خدا می دانسته صدام در زمین با اختیار و انتخاب خودش به عنوان یک موجود مسیر جهنم را طی می کند آنوقت مشکل حل می شود ولی با مسئله وحدت وجود جور در نمی آید خواهی فرمود امکان یعنی توانایی پذیرش وجود باز این سئوال پیش می آید او چیست که این پذیرش را دارد آیا وجودی دارد یا نه آگر آری که با فرض نمی خواند آگر خیر وجود ندارد چگونه ما برای چیزی که وجود ندارد صفتی قایل شویم اگر بفرمایی عدم ما است نه عدم مطلق پس نوعی وجود را برای او ثابث کرده ایم آیا این وجود از خودش است یا خدا به او داده از اگر از خودش باشد که بی نیازی از وجود مطلق پیش می آید اگر نه از وجود مطلق است چرا می گوییم صدام قبل از حضور در دنیا و انتخابهایش صدامیت را انتخاب کرده وانگهی انتخاب یعنی راههای مختلف به انسان عرضه شود و با اراده یکی را انتخاب کند آیا در علم خدا راههای مختلف به صدام ارائه شد و او صدامیت را انتخاب کرد؟ 3- وقتی کسی جهنمی می شود برفرض به اعتبار ماهیت را بپذیرم آیا در جهنم وجود دارد یا خیر اگر بگوییم در جهنم است ولی وجود ندارد که نمی شود اگر بگوییم آری وجود دارد خوب وجودش که از خودش نیست از خداست پس به اعتبار وجودش خداست که در جهنم توسط خدا عذاب می شود همچنان که در بحث حمد گفتیم که خداست که دارد حمد می کند و حمد می شود. با یکی از مخالفین وحدت وجود بحث می کردم او گله مند بود و می گفت آخرین سخن آنها با مخالفان این است که آنها نمی فهمند چیزی که خود شما نیز بارها در سخنانتان فرموده اید ولی تقاضامندم برفرض که من نفهمیده باشم که این درست است ولی پاسخ این سئوالات را به طور مستوفی عنایت بفرمایید نه این که به طور کلی یک جوابی بدهید و رد شوید از این که وقت شما را گرفتم عذر می خواهم خدا به شما خیر عطا کند.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصل توحید به عنوان یکی از محکمات اندیشه‌ی دینی موضوعی است که انسان باید قبل از پذیرفتن هر دینی بدان رسیده باشد و دین بر مبنای نگاه توحیدی با ما سخن می‌گوید و در عین حال توحید ما را تفصیل و تبیین می‌کند. از طرفی عقیده‌ی توحیدی آن است که متوجه باشیم خداوند به عنوان یک حقیقت مطلق یگانه در عالَم حاضر است و امکان آن‌که چیزی در کنار او باشد محال است زیرا حضور مطلق حضرت حق نفی می‌گردد و وحدت وجود بر این مبنا جایگاه سایر ابعاد دینداری را تعیین می‌کند. بنابراین نمی‌توان توحید را نیز از خود دین گرفت به این معنا که خودِ دین بگوید که خدایی هست و این دین از طرف خدا آمده است. به همین جهت گفته می‌شود ابتدا باید عقیده‌ی توحیدی را عقلاً به‌دست آورد. حال با توجه به این امر گفته می‌شود امکان، برای هر مخلوقی ذاتیِ آن مخلوق است و علمِ خدا به امکانِ ممکن‌الوجود یعنی علم خدا به امکان چیزی که می‌تواند موجود شود و علم خدا علم به چنین معلومی است و این ربطی به اتحاد بین ذات و صفات ندارد زیرا ذات حضرت حق با علمِ او متحد است و نه با معلومش، وگرنه لازم می‌آید که خداوند به هرچه علم دارد عین آن باشد. حال با توجه به این امر محدودیت معلوم که همان ممکن‌الوجود است از خودِ معلوم است و صدام در امکان ذاتی‌اش محدود به صدام‌بودن خودش است و خداوند وجود صدام را به او داده است، نه امکانِ او را. و اگر ممکن‌الوجود طوری باشد که دارای امکانات مختلف است مثل انسان، به همان معنا که امکانش ذاتی اوست، انتخاب و اختیارش نیز ذاتی او می‌باشد و لذا می‌تواند صدامیت را در محدودیت امکان خود انتخاب کند و هم می‌تواند چمران‌بودن را در محدوده‌ی امکان خود انتخاب کند. بنابراین اشکالی که در این مورد برایتان پیش آمد منتفی خواهد شد. و دیگر معنا نمی‌دهد که بحث وجودِ جهنمی ماهیت را به میان بیاورید زیرا انسان در مقام امکان خود، خودش زمینه‌های جهنمی و یا بهشتی‌بودنِ خود را فراهم می‌کند و اگر زمینه‌ی خوبی‌ها را فراهم کند از آن جهت که خداوند کمال مطلق است، خوبی‌هایش به خدا نسبت داده می‌شود و اگر از اختیار خود برای تجلی کمالات استفاده نکرد در محدودیت خود از آن کمالات محروم است، در حالی‌که امکان آن کمالات را داشت. و علم به آن نقص‌ها وقتی به صورت وجودی پیش آمد، به خودیِ خود عذاب‌آور است. بنابراین دقت فرمایید که محدودیت‌ها، ذاتیِ امکانِ موجودِ ممکن‌الوجود است و نباید آن را به خدا نسبت دهیم. موفق باشید

12569
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی و عرض قبولی طاعات حضرتعالی در پاسخ به سؤال بنده به شماره 12536 فرمودید نفس ناطقه محل اصلی علم است نه بدن (طبیعتا منظور سؤال بنده و نیز جواب حضرتعالی علم حصولی است). از طرف دیگر در کتاب «آشتی با خدا» و نیز «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» فرموده اید در مواقف مرگ علم (حصولی) انسان از بین می رود. از طرف سوم می دانیم که مفاهیم (اعم از اولیه و ثانویه) دارای وجود ذهنی هستند. پس حظّی از وجود دارند. حال طبق این سه گزاره، اگر دانسته های انسان جزو ادراکات نفسانی است و از طرف دیگر حظّی از وجود دارد (اعم از اینکه منشأ اعتبارش حقیقی باشد یا اعتباری) چگونه می شود که پس از مرگ از بین می رود؟ ممنون از حضرتعالی و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مرگ ما با حقایقی مرتبط هستیم که «وجودی» می باشند زیرا پس از مرگ دیگر قلب ما و افئده‌ی ما در میان است، چیزی به نام حسّ و فکر که منجر به وجود مفاهیم ذهنی می‌شود، در میان نیست! موفق باشید

12563
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می فرمایند اراده‌ی ما در طول اراده خداست به این معنی که خدا اراده کرده که ما اراده کنیم و دیگر نتیجه‌ی این اراده دیگر به خدا بازنمی گردد. مثلاً خداوند اراده کرده که من اراده کنم و به فلان مکان بروم، اما اگر در فلان مکان خطا و گناهی از من سر زد دیگر خدا در اینجا نقشی ندارد و فقط صرف اراده برای خداست نه نتیجه‌ی آن. در جای دیگر امام صادق(ع) می فرمایند: اراده‌ی خدا یک چیز است و امر خدا چیز دیگر. مثلاً می گویند خدا امر کرد که آدم از سیب نخورد اما اراده‌ی خدا این بود که از سیب بخورد و زمینی شود یعنی در این حدیث هرچه من میکنم به اراده الهی است و هر خطایی از من سر بزند این اراده الهی است. آیا هر دو موضوع درست هستند و اگر درست هستند با همدیگر منافاتی دارند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین انتخاب‌گریِ انسان که اراده‌ی خداوند است تا او در انتخاب‌های خود مختار باشد و بین اراده‌ی مستقیم الهی در موضوعی خاص، باید فرق گذاشت. در جزوه‌ی «جبر و اختیار» بحث شد که خداوند اختیارِ ما را اراده کرده است و نه فعلِ ما را، و چون اقتضایِ اختیار، انجام فعل و ترک آن است، آن فعل مربوط به انسان می‌شود چون می‌توانسته است ترک آن را نیز اختیار کند و در حدیث دوم، دستور و امر الهی، همه‌ی اراده‌ی حضرت حق نیست که کرده است، بلکه در متن آن دستور، چیز دیگری را نیز تعقیب می نماید. موفق باشید

12562
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در صحبتهای بزرگان شنیده ام که کسی انزال ملائکه را در شب قدر در قلبش حس کند؛ فردای شب قدر یک آدم دیگری است؛ اصلا نمیتونه سمت گناه بره؛ هر سال با نزدیک شدن به شبهای قدر یک امیدی دارم؛ اما فردای آن شب قدر چون آنچه از بزرگان شنیده بودم برایم محقق نشده بسیار یک حالت دلسردی و بغضی در گلو مرا می گیرد؛ امسال از چند روز مانده به شبهای قدر یک نگرانی مرا گرفته که اگر امسالم امام زمان (عج) یک سرسوزنی به قلبم نظر نکنند چه کنم؟ چون از دست خودم خیلی خسته ام. خیلی ممنون از شما استاد گرامی؛ التماس دعای فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نوری که از طریق ملائکه و روح در شب قدر بر قلب مؤمنین متجلی می‌شود از جنس وجود است و نه ماهیت. یعنی مثل آن نیست که شما مطلبی بخوانید و علم و فهمی در شما ایجاد شود، بلکه شخصیتاً در ابعاد وجودی شما نوعی گرایشی فراهم می‌شود که در انتخاب‌های خود وَجه مثبت عالَم را مدّ نظر قرار می‌دهید و به همین جهت می‌فرمایند تقدیر انسان شکل می‌گیرد. مثل آن‌که شما در تقدیر مردبودن و یا زن‌بودن‌تان انتخاب‌های مناسب مردبودن و زن‌بودن می‌کنید، بدون آن‌که در فکرتان آن باشد که زنانه انتخاب کنید یا مردانه. و به همین جهت باید امیدوار باشید که بعد از شب قدر ناخودآگاه به لطف الهی در تقدیر برتری قرار گرفته‌اید. موفق باشید

12561
متن پرسش
سلام دوباره استاد و خدا قوت استاد من سوال کننده پرسش 12544 هستم. البته خدای نکرده دنبال بحث نیستم اما خواستم بگم که منظور من این نبود که جوانان رو از این گونه مباحث محروم کنیم بلکه منظورم این بود که باید مقدمات لازم این مباحث رو طی کرد بعد وارد اصل اون شد اگر هم کسی واقعا تشنه این معارف هست باید حوصله کنه و مقدمات لازم رو کسب کنه بدون زحمت نمیشه نتایج عالی گرفت. اینم بگم که درسته افرادی که در جلسه شما میان مردم عادی نیستن اما هنوز هم آمادگی فهم دقیق این کتاب امام رو ندارن. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی می‌فرمایید ولی از استعداد این نسل غافل مباشید، چیزهایی را متوجه می‌شوند که خواص ما متوجه آن نیستند. بنده در جزوه‌ی «بررسی نحله‌ی نجف» نشان داده‌ام که چطور شهداء و رزمندگان ما تا فنای ذاتی که عالی‌ترین مرتبه‌ی سلوک سالکان است، پیش رفته‌اند. موفق باشید

12553
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: ان شاء الله عبادات شما مقبول درگاه خداوند قرار گرفته و ما رو هم از دعا فراموش نکردید. بنده بعضی کتابهای شما رو بعد از اینکه صوت سخنرانی رو گوش دادم روی یکی از سایت ها به عنوان درس می گذارم که دوستانی که از فضای کلاس ها دور هستند بتونن کتابهای شما رو راحت تر مطالعه کنند. بعد از توضیح کتاب معرفت النفس و از برهان تا عرفان، کتاب حقیقت نوری را شروع کردم در ابتدا با توجه به آموخته هایم از کتابهای مقدماتی سیر و مطالبی که از اساتید سر کلاسها گرفته بودم خیلی راحت بودم اما الان احساس می کنم این چیزهایی که می دونم واقعا برای شرح حدیث حقیقت نوری کافی نیست، کتاب «مقام امام در تکوین و تشریع» و «امام و مقام تعلیم به ملائکه» رو هم گوش دادم و خوندم به خصوص کتاب آخری برای خودم هم خیلی سخت بود. الان در بحث حقیقت نوری به مقام اسم اعظم رسیدم و نمی دونم چطوری باید این رو توضیح بدم که دیگه فلسفی نباشه چون از توضیحات فلسفی که بلد بودم به اندازه کافی استفاده کردم و خودم هم با تمام وجود طالب یک حرفهای جدید هستم تا مقام اهل بیت (ع) رو شرح بدم. همین طور در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا قرب الهی» در بخش انسان کامل مطالبی که فرموده بودید رو اصلا متوجه نشدم و خیلی دوست دارم از این دید بتونم به ائمه نگاه کنم. لطفا بفرمایید چطور این کار رو انجام بدم. خیلی ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که افقی از این‌گونه معارف را در مقابل خود و کاربران می‌گشایید، به‌عنوان اولین قدم کار خوبی است و بنده نیز در آن کتاب، طرحِ موضوع کرده‌ام و جای بحث مفصل آن در آن‌جا نبوده است، تا این‌که بحمداللّه در مباحث جلسات چهارشنبه در شرح کتاب شریف «مصباح الهدایه» عرایضی در مورد اسمُ اللّه اعظم و نسبت آن با خلیفة اللّه، شده است که إن‌شاءاللّه زمینه‌ی فهم این‌گونه روایات خواهد شد. موفق باشید

نمایش چاپی