بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9705
متن پرسش
سلام استاد: 1. تفاوت کتاب «فرزندم این چنین باید بود» چاپ های قبلی با ویرایش آن را می خواستم بدانم؟ 2. هم صوت شما را داریم و هم کتاب شما را به نظرتان کدام را کار کنیم تا بیشتر استفاده کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث اخلاقی و تذکرات سلوکی چیزی نیست که با رجوع مجدد به بهره‌ای بیشتر نرسید. اگر در ویرایش جدید حول سخنان حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» بیشتر بچرخید به نتایج بیشتری نایل می‌شوید. موفق باشید
9690
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: بنده مباحث عرفانی را تا حدودی دنبال کردم و همینطور مباحث اخلاقی شما بزرگوار را، ولی استاد عزیز نم یدانم چرا اصلا گنجایش و فهم عرفان را ندارم و مرا خیلی ناامید می کند بطوری که مباحث اخلاقی رو هم کار نمی کنم آیا نمی توانم بدون عرفان جلو برم و آیا برای دنبال کردن تفاسیر شما عرفان لازم است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بصیرت خوبی است که متوجه‌اید روح شما از طریق عرفان جلو نمی‌رود. بحمداللّه با روایاتی مثل «یابن‌الجندب» و «نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه» بار خود را ببندید و إن‌شاءاللّه زودتر از بقیه به مقصد برسید. البته مباحث معرفت نفس را از دست ندهید. برای دنبال کردن تفاسیر بعضا نیاز به مباحث معرفت نفس هست. موفق باشید
9691
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز 1) تقویت انگیزه ها و معارف که در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود» ذکر فرمودید چگونه انجام می گیرد؟ 2) قوای نفس چه تعداد می باشند اگه می شود نام ببرید ؟ (جهت شناخت بیشتر از خود)با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر اندازه انسان با عبور از مفاهیم به «وجود» نظر کند جان انسان نشاط لازم را جهت سیر بیشتر به‌دست می‌آورد 2- در چهار جزوه‌ی شرح کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بحث قوای نفس به صورت مکفی شده است به آن‌جزوات رجوع فرمایید. موفق باشید
9694
متن پرسش
سلام علیکم: آیا تاثیر پذیری نفوس از همدیگر را بطور برهانی می توان استدلال کرد؟ مثلا وقتی یک نفس سلیم و پاک در مقابل یک نفس رذیله قرار می گیرد آن نفس رذیله بر نفس سلیم می تواند تاثیر بگذارد و در نتیجه سالک یا تحمل گفتگو با آن شخص را ندارد و یا در صورت گفتگو برایش حجاب پیش می آید. البته این تا مرحله ای است که عارف هنوز باقی به بقای بالله نشده است و هنوز در حال فنا است. استاد ما می گفت قاعده ی پیوستگی به این قضیه اشاره دارد. من تا به حال این قضیه را نشنیده ام. در حکمت صدرایی و عرفان محی الدینی چیزی از این قضیه صحبت شده است یا خیر؟ چطوری می توانم اطلاعات کامل بدست بیاورم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در شرح کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» این بحث با مبانی معرفت‌النفسی طرح شده است و این بحث از زوایای مختلف دارای اهمیت است. موفق باشید
9695
متن پرسش
سلام علیکم: استاد معرفت نفس و الحشر خیلی جاهاش تخصصی است و عبارات ثقیل دارد. در مقدمه اش هم فرموده بودید که این کتاب را مباحثه کنید. به نظرم کتاب خیلی عالی بود. فقط خیلی از عبارات و بندهاش رو متوجه نمی شدم. شرح ج 8 و 9 اسفار آیت الله جوادی را کمی گوش دادم اون باز خیلی خیلی سخت بود. استاد برای فهم کتابتون چه چیزی پیشنهاد می کنید؟ چکار کنم که بتونیم مباحثه ی خوبی داشته باشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با طی مقدمات، کتاب قابل فهم می‌شود و شما با معارف بی‌نظیری روبه‌‌رو می‌شوید. اگر بتوانید کسی را پیدا کنید که یک‌بار از همین متن فارسی‌اش آن را در ویرایش جدید تدریس کند، به جمع‌بندی خوبی می‌رسید. چند جزوه در شرح ابتدای کتاب هست مطالعه‌ی آن‌ها کمک می‌کند. موفق باشید
9682
متن پرسش
سلام استاد: مدتی که احساس می کنم دارم خودم را گول می زنم، خیلی ناامید شدم از خودم، یک زمانی توی ذهنم به این فکر می کردم که آنقدر روی خودم کار کنم که بتونم بچه هایی تربیت کنم که بشن سرباز امام زمان (عج) اما الان بی خیال از همه چیز فقط دارم زندگی می کنم و اینکه بدون بصیرت به جای برسم که در دسته یزید، نمی دونم از تمام مطالعاتم فقط خواندن تفسیر مونده نماز اول وقتم هم تبدیل شده به نمازی که گاهی قضا میشه، چرا اینجوری شدم هم نمی فهمم، شاید هم اینجوری بودم و الان فهمیدم. شرمنده وقت شما را با این مطالب گرفتم راستش خیلی ناراحتم اما نمی دونم چرا کاری نمی کنم انگار در دنیای مجازی سیر می کنم. پناه بر خدای احد و واحد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در این عالم موظف هستیم در مسیر قرب الهی قرار گیریم تا با نور الهی زندگی کنیم و در نهایت در ابدیت‌مان در زیر سایه‌ی حق در احساسی فوق‌العاده با معنا با حقایق عالم وجود مأنوس شویم و در دنیا مطابق این اهداف باید زندگی را شکل دهیم. موفق باشید
9667
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: دو سوال داشتم: آیا کسی که نماز شب خوانده کراهت خوابیدن در بین طلوع برای آن شخص از بین می رود؟ آیا این مطلب صحیح است؟ و اینکه هنگام سجده در غیر نمار مثلا ذکر یونسیه، بدون مهر سجده کردن اشکالی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت اول اطلاعی ندارم و در مورد سجده‌کردن بدون مهر در غیر نماز بایستی تفصیل داد بین مواردی مثل سجده‌های واجب قرآن که برخی فقهاء، سجده بر مهر را لازم می‌دانند و بین امور مستحبی مثل اذکاری که گفته‌شده در حال سجده باشد که در این صورت سجده بر مهر لازم نیست. موفق باشید
9670
متن پرسش
نظر شما درباره استاد مرتضی رضوی و آثار ایشان و نگاه نو ایشان به عالم از دریچه سخنان اهل بیت و انتقادات ایشان به تصوف و عرفان یا به قول خودشان بوداییات و یونانیات چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی در این مورد ندارم. موفق باشید
9647
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: و با عذرخواهی از تصدیع اوقات ارزشمند حضرت عالی. جسارتا می خواستم در صورت امکان عنایت فرمایید و مقصود این دو بیت از حضرت حافظ به خصوص مصرع دوم و چهارم را برای بنده توضیح فرمایید: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور / گل بانگ زد که چشم بد از روی گل به دور / ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن / با بلبلان بی دل شیدا مکن غرور با تشکر از امتنان تان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سالک باید متوجه باشد اگر نظرش را از کثرات پاک نگرداند نمی‌تواند به انوار الهی نزدیک شود و این‌ را بلبل صبوری که خود گزارشگر زیبایی‌هایی است که دیده، می‌گوید که محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» می باشند. و از این جهت حافظ از انوار الهی تقاضای اغماض می‌کند که اگر چشم و نظرش هنوز در نظر به حقیقت زیبایی‌هایشان پاک نشده به او سخت‌گیری نکنند و از رؤیت و مشاهده‌، محرومش ندارند و همین امر که سالک از یک جهت نظر به نقص خود داشته باشد و از جهت دیگر تقاضای رحمت واسعه، کارساز است. موفق باشید
9656
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: من بیشترین ارتباطم با آدمهای معتقد است. اصلا کشش من به سمت اینهاست چه فامیل دور باشند چه نزدیک، چه غریبه. بر همین اساس بی اعتقادی و چرت و پرتهای نزدیکان که بعضا ارحام می باشند آزارم می دهد و ازشان عقب می کشم. از طرفی به گفته شما قطع نمی کنم اما واقعا آزار می بینم. شبکه های ماهواره ای که علاقمندش هستند و نظامهای کثیف و....با این وضعیت خسته ام. دلم می گیرد. مکارم اخلاق هم خوانده ام، سعی بر خوش رفتاری دارم، اگر حرفم احتمال قبول از طرف آنها دارد می زنم وگرنه سکوت می کنم. گاهی ارحام خودم را دوست ندارم بواسطه اعتقادشان، چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کارت عالی است، همین را ادامه بده. بنا نیست ارحام غیر مؤمن را دوست داشته باشیم، باید حقوق آن‌ها را رعایت کنیم. خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. موفق باشید
9633
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: در ادامه سیر و سلوک خودشناسی همراه خودسازی است و چه بسا که خودسازی مقدم بر خودشناسی است و چه انسانهایی که بدون معرفت النفس آنچنانی خود را ساخته اند و به مراتبی واصل شده اند مثل میرزا کربلایی بی سواد که با طهارت نفس حافظ کل قرآن گردید، همان علم و عمل است که علم بدون عمل مثل زنبور بی عسل است، لذا اگر تقدم خودسازی را برخودشناسی قبول دارید توصیه تان برای خودسازی چه می باشد و چه برنامه هایی را پیشنهادمی فرمایید؟ (با توجه به تاکیدحضرتعالی بر معرفت النفس و کتب مربوطه به جای تزکیه نفس)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هیچ راهی را بهتر از رعایت حرام و حلال الهی در عمل و رعایت اخلاق در روح نمی‌شناسیم، عمده در رویکردی است که در نسبت خود با خدا باید داشته باشیم و معارف الهی در این قسمت به ما کمک می‌کند تا با معرفت دقیق‌تری دستورات الهی را انجام دهیم و رجوع بهتری داشته باشیم. موفق باشید
9612
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: در برنامه ی معرفت صحبت از هایدگر شد که جناب آقای دینانی در نقد هایدگر بحثی در مورد متافیزیک داشتند که برای حقیر سوالاتی ایجاد کرد - بنده نظر جناب دینانی را می گذارم لطفا (نقدا یااثباتا) در مورد بیانات ایشان که نقد هایدگر و همفکرانشان را داشتند نظرتان را بفرمایید، چرا که ایشان به نحوی شما و مبانیتان را هم نقد کردند: اینها که نقد متافیزیک می کنند خود حرفهایشان متافیزیکی است من گمان می کنم اینها متافیزیک را نفهمیده اند «متا» یعنی «بعد» و متافیزیک یعنی بعد از فیزیک که آن را مابعدالطبیعه یعنی بعد از طبیعت نیز معنی کرده اند - اما این «بعد» بد تفسیر شده است یعنی گمان می کنند از یک جایی فیزیک تمام می شود و بعدش متافیزیک است که این غلط فاحش است. بین فیزیک و متافیزیک مرزی وجود ندارد دینی تر بگویم مرزی خدا و مخلوق را جدا نمی کند. مردم گمان می کنند تا یک مرزی مرز مخلوقات است و بعد می شود خدا و این کفر است. ما تا مرز قایل شویم هم خدا را محدود کرده ایم هم عالم را - خدا مرز ندارد، متافیزیک هم مرز ندارد. متافیزیک همه جا حضور دارد، ما اگر لب بر لب برداریم متافیزیک است، شما یک کلمه نمی توانی حرف بزنی مگر اینکه متافیزیک در آن باشد هر کلمه ای که حرف بزنیم «معنی کلی» در آن ست. مثلا اگر بگوییم «استاد» ما از آن شخص معینی مورد نظر نداریم بلکه یک معنی کلی مورد نظر داریم و کلی در فیزیک وجود ندارد پس متافیزیک است ما لفظی را که می گوییم در واقع معنیش را اراده می کنیم و معنی است که در خارج است - ما اگر تمام عالم فیزیک را بگردیم به معنی می رسیم هر لفظ که می گوییم معنی دارد و این معنی متافیزیک است، یعنی کلی است و کلی در فیزیک وجود ندارد متافیزیک محیط بر فیزیک است و فیزیک محاط بر متافیزیک - اصلا کجا هست که متافیزیک نباشد؟ من نمی دانم این فیلسوفانی که می گویند متافیزیک تاریخ انحطاط است یعنی چه؟ - مثلا خود فیزیک معنی دارد اما معنای فیزیک را با میکرسکب نمی شود دید بلکه ما امور فیزیکی را می بینیم نه معنایش را پس خود فیزیک اگر معنا دارد آن معنا متافیزیک است - فیزیکی وجود ندارد اگر متافیزیک نباشد - معنی پیر شدنی نیست و معنی یعنی همان متافیزیک و متافیزیک مرز ندارد همه جا هست و با آگاهی است که می شود به متا فیزیک رسید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از استاد عزیزی مثل دکتر دینانی انتظار هست که با سایر متفکران همدلی کنند و وقتی عمق سخن آنان را فهمیدند به نقد آن بپردازند. این را هرکس کوچک‌ترین دقت را در سخن هایدگر داشته باشد می‌فهمد سخن هایدگر در دوگانگی فیزیک از متافیزیک نیست تا جدایی خدا و مخلوق پیش آید. بحث هایدگر در بحث متافیزیک، موضوع مستورشدن «وجود» و متوقف‌شدن در مفهوم است، و این یک تفکر است و چیزی بالاتر از آن‌که استاد دینانی متذکر آن می باشند و می‌گویند در هر کلمه‌ای نظر به مفهوم کلّی مدّ نظر است. بحث در مورد این عقل نیست. آن‌هایی که متوجه نظر هایدگر شده‌اند این حرف‌ها را به‌خوبی می‌فهمند، بحث بر سر نحوه‌ی هستی پدیده‌ها است و پروایی که باید در نسبت با «وجود» پیدا کرد و نسبت خود را با خود تصحیح نمود. طرح پرسش از نسبت انسان با «وجود»، دست‌آوردِ تفکر فلسفی هایدگر است و آقای دکتر دینانی باید در فضایی دیگر با این تفکر روبه‌رو شوند. اصل و اساس تحول در عوالم انسانی در درون انسان و در نسبت آن با وجود ظهور می‌کند و این ضرورت تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم. بی‌توجهی به این نکته ما را در تفکر متوقف می‌کند. جستجوی وطن در تفکر هایدگر، در پی پرسش از وجود شکل می‌گیرد و از این راه به جای فهمِ خدا، اُنس با خدا گشوده می‌شود. زیرا وقتی نظر به وجود پیش آمد، این وجود است که ما را مورد خطاب قرار می‌دهد و نسیم نفحات خود را در روزگار و دهر ما به وزیدن در می‌آورد. هایدگر با پرسش از وجود می‌خواهد از متافیزیک به معنای توقف در مفاهیم بگذرد تا انسان در معرض تجلیات وجود قرار گیرد و پدیده‌ها برایش شکوفا شوند. به همین جهت باید گفت پرسش هایدگر از حقیقت وجود است که به یک معنا به «دازین» می‌انجامد که از نسبت وجود و ذات انسان سخن می‌گوید و معنای «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» به زیبایی تمام ظهور می‌کند زیرا نقطه‌ی آغاز بحثِ وجود و بستر تأمل در وجود، ذات انسان است. از آقای دکتر دینانی تعجب می‌کنم که چگونه می‌گویند: این‌ها که متافیزیک را نقد می‌کنند، متافیزیک را نفهمیده‌اند تا آن‌جا که گمان می‌کنند منتقدین متافیزیک، خدا و خلق را طوری جدا کرده‌اند که خدا محدود شده. غافل از این‌که در عبور از متافیزیک است که مقام جمع بین تشبیه و تنزیه ظهور می‌کند. هایدگر در عین آن‌که معتقد است متافیزیک تاریخ ما است و بدون دانستن این تاریخ ما چیزی از خود نمی‌دانیم، او تاریخ متافیزیک را از افق «وجود» می‌نگرد و از این جهت معتقد است حقیقت وجود، خود را از چشم متافیزیک پنهان می‌دارد و معتقد است این پنهان‌ماندنِ «وجود»، اساس متافیزیک بوده و متافیزیک با همین پنهان‌ماندنِ «وجود»، تعیّن یافته و بنده معتقدم ملاصدرا از آن جهت که بحث تشکیکی‌بودنِ «وجود» را مطرح کرد، ادامه‌ی فلسفه‌ی مشاء و اشراق نیست، بلکه بازخوانیِ تفکر متافیزیکی ِ دوران گذشته است که باید در موقعی مناسب از آن سخن گفت. این سخنان را عرض نکردم تا جایگاه استاد ارزشمندی مثل آقای دکتر دینانی فرو کاسته شود، بلکه خواستم به این بهانه‌ چشم خوانندگان عزیز را به نگاه‌های دیگری که در آینده‌ی تاریخِ خود به آن‌ها نیاز داریم، انداخته باشم. ملاحظه می‌فرمایید که تفاوت معنای متافیزیکی که آقای دکتر دینانی می‌فهمند و بر آن تأکید دارند با معنای متافیزیکی که هایدگر می‌گوید و آن را نفی می‌کند، از زمین تا آسمان است و معنای هم‌دلی با هایدگر به آن است که بفهمیم او چه می‌گوید تا همچون مرحوم دکتر فردید راهی از تفکر را به روی نسل خود بگشاییم بدون آن‌که کار ارزشمند امثال آقای دکتر دینانی را در رجوع به متون عرفانی زیر پا بگذاریم. موفق باشید
9614
متن پرسش
سلام استاد: در بحث ماهیت چند نظر مشهور که شرح ملاصدرا هست وجود دارد نظر شما چیست؟ (لطفا ماهیت را خوب توضیح دهید) 1- اصالت با وجود است و ماهیت حد وجودی است. (در واقع عدم است) 2- ماهیت نه وجود است نه عدم 3- هم وجود اصالت دارد هم ماهیت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اول فراموش نکنید موضوعاتی که باید در کلاس و درس و بحث حل شود در محدوده‌ی یک سؤال و جواب روشن نمی‌گردد 1- اگر تصور درستی از «وجود» داشته باشیم می‌فهمیم آنچه هست، وجود است با ظهورات و محدودیت‌های مختلف که این محدودیت‌ها را ماهیت می‌گویند. بحث‌های فنی آن را در جای دیگر دنبال کنید. موفق باشید
9603
متن پرسش
سلام علیکم و خدا قوت خدمت استاد گرامی: در مورد سیر مطالعاتی فرموده بودید که صوت کتاب ده نکته از معرفت نفس را گوش دهیم به همراه خواندن کتابش. بنده چون صوت این مجالس در روی سایت نبود فقط کتابش را خواندم. آیا کفایت می کند؟ اگر ممکن است صوت این جلسات را روی سایت قرار دهید. در جای دیگر فرموده بودید چاپ جدید جلد اول کتاب فرزندم اینچنین باید بود خوانده شود. بنده چاپ قدیم را تهیه و مطالعه کرده ام آیا چاپ قدیم و جدید خیلی فرق دارد؟ نیاز به مطالعه چاپ جدید هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب ده نکته متنی است که با شرح آن کامل می‌شود. با سایت تماس بگیرید که اگر نمی‌توانند روی سایت بگذارند، برایتان پست کنند یا با گروه فرهنگی المیزان تماس بگیرید تا برایتان پست کنند. تلفن حاج آقا نظری 09136032342). 2- چاپ جدید فرزندم با جنبه‌ی سلوکیِ دقیق‌تری تنظیم شده و خوب است دوستان با دقت مطالب آن را دنبال کنند. موفق باشید
9583
متن پرسش
با سلام: شما در سوره حدید فرمودید که خداوند آینده من را می داند، این را قبول داریم و قبول که خدا اراده و اختیار را جبری من کرده است اما سوال: این حادثه ای که رخ می دهد مثلا طلاق پدر و مادر و یا اعتیاد و یا دعوای اعصاب خرد کن آنها و اذیت و آزار فرزندان یا هر مسئله ای که در زندگی رخ می دهد در دست خدا هست یا نه؟ همانطور که خودتان فرمودید خدا فقط می داند و خدا فقط اختیار داده است، خب ناخودآگاه چون در همین حد است باز دست خدا بسته است و مرا نگران می کند و نمی گذارد توکل کنم، چون می گویم که خدا اختیار داده است و هر کس هم در این دنیا می تواند هر کار که خواست بکند خب آنها اختیار می کنند که مرا بکشند و یا ضربه به من بزنند خب خدا هم که همه را آزاد گذاشته و کاری هم نمی کند چون امتحان می خواهد بکند، پس من نمی توانم باز به این خدا توکل کنم چون من باز هم دائم نگرانم که نکند که دوستم به من ضربه بزند و حق مرا بخورد خب خدا او را در ظلم کردن و نکردن آزاد گذاشته پس اگر ظلم کردن را انتخاب کرد خدا هم می گذارد که هر کاری خواست بکند خب با این وجود توکل چه معنایی می تواند داشته باشد او که ضرر خودش را آخرش به من می زند؟ و سوال دوم: 2. اینکه همه شرایط دست خداست و خدا به وجود آورده است این هم بی معنا می شود، بله از آن جهت که اختیار داده، باعث به وجود آمدن این شرایط هم می تواند غیر مستقیم باشد، اما از آن جهت که من دارم این کار را می کنم و شرایط را به وجود آوردم خب این دیگر کار خدا نیست، پس به چه معنا است که شرایط در قبضه خداست؟ آیا فقط به معنای علم داشتن به آن است که علم داشتن تنها، دست خدا را می بندد و این خیلی کم است که فقط بداند و نتواند هیچ کار دیگری بکند، خب با اعتقاد یهودیان باز خیلی فرقی نکرد؟ (البته اگر فقط بخواهیم دنیایی نگاه کنیم و قائل هم به ثواب و عقاب آخرتی نباشیم) با تشکر از جواب شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در عین آن‌که اختیار به انسان‌ها داد، به اختیار انسان‌ها علم دارد و ربوبیت خود را در دل علم به اختیار انسان‌ها انجام می‌دهد و لذا اگر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» پس اگر انسان‌ها با اختیار خود بخواهند آبروی مؤمنی را ببرند او با ربوبیت خود مدافع آبروی آن مؤمن می‌شود. و اساساً اختیار انسان‌ها در آن حدّی است که خداوند در نظام اَحسن‌اش به آن‌ها اجازه می‌دهد و وقتی مخلوق در تمام ابعاد وجودی در قبضه‌ی خداوند است آن استقلالی که منجر به دست‌بسته‌شدن خدا باشد، پیش نمی‌آید. موفق باشید
9589
متن پرسش
سلام استاد: عرفا چه طوری وهم و الهام رو تفاوتشو می فهمیدند؟ ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: القائات وَهمی از طریق شیطان، انسان را به خود مشغول می‌کند و یک نوع تکبر با خود به همراه دارد، ولی الهام از طریق فرشتگان انسان را امیدوار به رحمت خدا می‌کند و با یک نوع تواضع و خوش‌بینی به خلق همراه است. موفق باشید
9571
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام: مقام حضرت محسن و حضرت علی اصغر با توجه به اینکه این بزرگواران به سن انتخاب نرسیده اند چگونه قابل تحلیل است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امام معصوم یعنی حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» است که با ولایتی که بر هستی دارند متوجه طلب و تقاضای عین ثابته حضرت علی‌اصغر«علیه‌السلام» هستند که می‌خواهد در آن صحنه نقش داشته باشد و او را شرکت می‌دهد. موضوع حضرت محسن هم که فرق دارد. موفق باشید
9577
متن پرسش
با سلام: من می خوام و سعی می کنم رفتار و اخلاق و گفتارم کاملا اسلامی باشه ولی متاسفانه وقتی موضوعی پیش میاد که عصبانی میشم و حرفی که نباید بزنم رو میزنم و گاها غیبت هم پیش میاید. بعدا پشیمان می شوم که چرا این وضع پیش آمده و مرتبا خودم رو سرزنش می کنم و دستم رو خالی می بینم. از خودم منزجر و متنفر میشم و تا چند روز حالم بد میشه. چه باید کنم؟ اومد و همین و امروز مردم، دست خالی از حسنات و سنگینی گناه. شما رو به خدا راهنماییم کنید. چه کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤال شماره‌ی 9576 برای شما هم إن‌شاءاللّه کارساز است. موفق باشید
9538
متن پرسش
سلام: من کارشناسی ارشد فلسفه غرب دارم. همیشه این سوال برایم مطرح بوده است که صدرا و دکارت معاصر هم بوده اند (همان طور که شما در صفحه 22 معرفت نفس آورده اید) چطور شد که دکارت پدر فلسفه مدرن نام گرفت و از فلسفه ی او دهها مکتب بیرون آمد ولی ما 400 سال است که بدون ظهور مکتب جدید همچنان جیره خوار و ریزه خوار سفره ی صدراییم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن غربی با فلسفه‌ی دکارت ظهور جهانی پیدا کرد و فلسفه صدرا با تحجر و سطحی‌نگری و حیله‌ی مستشرقین در دربار صفوی به حاشیه رفت و اگر اهل فکر به خودآگاهی لازم برسند برای بسیاری از زمینه‌های تمدن اسلامی می‌توانند از اندیشه‌ی صدرا استفاده کنند. موفق باشید
9540
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد بزرگوار: در کتاب معرفت النفس و الحشر صفحه ی 28 فرموده اید مفهوم وجود (وجود ذهنی) تشکیک بردار نیست اما خود وجود (وجود خارجی) تشکیک بردار است. دلیلتان برای این فرمایش چیست؟ آیا مفهوم وجود و خود وجود انفکاک و غیریت با هم دارند؟ آیا این گونه نیست که اگر مفهوم وجود (وجود ذهنی) و خود وجود (وجود خارجی) غیریت داشته باشند به نوعی سوفسطی گری دچار میشویم؟ مگر نه این است که "خود وجود" یا " وجود خارجی" هم نزد ما مفهوم دارند؟ به نظر می رسد اگر کسی بخواهد از سوفسطایی گری برهد باید عینیت و نه غیریت ما بین وجود بما هو ذهنی و وجود بما هو خارجی برقرار کند و از وجود بما هو موجود اعم و لابشرط از ذهن و خارج سخن بگوید. آیا نمی توانیم بگوییم در فهم معنای وجود نوعی حرکت وجود دارد و فهم ما از وجود تشکیک بردار است؟ اگر این سخن را بپذیریم قاعدتا مفهوم وجود هم تشکیک بردار خواهد بود و بر خلاف مفاهیم ماهوی در مورد مفهوم وجود و خود وجود غیریت، کمرنگ، و یگانگی، برقرار خواهد شد. گویا اصالت وجود می خواهد به ما همین امر را بفهماند. از طرف دیگر گویا صدرا به این قائل است که در مفاهیم بما هو مفهوم حرکت جوهری برقرار است و در صورت پذیرش این حرف هم نمی توان پذیرفت که مفهوم وجود تشکیک بردار نیست. از طرف دیگر اگر بپذیریم که علم از سنخ وجود است اولا و وجود تشکیک بردار است ثانیا در این صورت مگر نه این است که علم هم تشکیک بردار خواهد بود و در این صورت مگر نه این است که مراتب علم از جمله علم تصوری هم تشکیک بردار خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مشکک‌بودنِ وجود همین اندازه کافی است که بدانیم غیر از وجود در خارج نیست و لذا تفاوت عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده تنها در درجه‌ی وجود آن‌ها است. اشکال این که می‌فرمایند در فهم معنای وجود نوعی حرکت هست و این را به معنای تشکیک ِ وجود می‌گیرد را باید در کتاب‌هایی مثل بدایة الحکمة و نهایه الحکمة دنبال کنید و نیز بحث عینیت وجود ذهنی با وجود خارجی مربوط به حمل اولی ذات است که باز باید در کتاب‌های مذکور و با شرح استادهای مربوطه دنبال بفرمایید. موفق باشید
9523
متن پرسش
سلام استاد: چند وقتیه کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده‌ی آملی رو به همراه شرح استاد صمدی آملی می خونم. ولی چند شبهه برای من مطرح شده در این زمینه. مثلا یکی گفته که شما بر سر سفره ی ابن عربی و مولوی ای نشسته اید که گفته اند من شیعه رو چون بوزینه می بینم. این گفته ها درسته؟ اگه هست می شه توضیح بدین و منبعشو ذکر کنید؟ یا این که آیت الله جوادی آملی خواندن فلسفه رو برای دانشجوها حرام کرده اند. ممنون. از طرف یک دانشجو.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هرگز نشنیده‌ام آیت‌اللّه جوادی خواندن فلسفه را برای دانشجویان حرام بدانند! از طرفی بنده خودم شنیدم که آیت‌اللّه جوادی می‌فرمودند؛ محی‌الدین از نظر عقیدتی، شیعه است. و موضوع روافضه که محی‌الدین گوید بعضی‌ها آن‌ها را در کشف خود به آن شکل دیدند هرگز به معنای شیعه نیست. در این مورد به کتاب «احیاء‌گر عرفان» از آقای بدیعی رجوع فرمایید. این کتاب علاوه بر نظر علماء در مورد محی الدین به این‌گونه شبهات نیز پرداخته است. موفق باشید
9512
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. من در دوران دانشجویی همزمان با مطالعه جدی در حوزه معرفت نفس و اخلاق از یک دفتر برنامه ریزی هم برای ثبت گناهان و کنار گذاشتن نقاط ضعف از یک سو و فضایل اخلاقی و کارهای خوب از سوی دیگر استفاده می کردم، این دفتر امکان رصد کردن پیشرفتم را به من می داد و می توانستم حال امروزم را با روز قبل و همینطور هفته ها را با هم وسالها را با هم به من می داد. در سایه این دفتر و محاسبات شبانه توانستم ویژگیهای زیادی بدست آورم ولی در مشکل بزرگی و به خاطر تلقین اطرافیان و بعضی روحانیون به اینکه تو با این همه برنامه و این میزان مطالعه تازه این شدی!متاسفانه به داشته هایم شک کردم و همه چیز را آرام از دست دادم و بعد هم من و هم دیگران متوجه شدند من چه داشتم. حالا 2 سال است دوباره شروع کردم و خوب پیشرفت کردم البته کتب شما کمک زیادی به برگشت مجدد من کرد. می خواستم با احتیاط به بعضی از دوستان اهل نظم پیشنهاد کنم ولی به تایید شما مبنی بر درست بودن کارم نیاز دارم. این دفتر علاوه بر مزایای فوق جلوی از دست دادن ویژگیهای خوبی را که کسب کرده ای یا گناهانی را که کنار گذاشته ای در حوادث، می دهد، باید ابتدای دفتر یک لیست از خوبیهایی که باید کسب کنی بدی هایی که باید کنار بگذاری به عنوان چشم انداز داشته باشی و ضمنا بعد از مطالعه جدید و یاد گرفتن خوبیها و بدیها و مخصوصا مباحث شما باشد و مراقب یاس و غرور هم باید بود که احتمال مایوس شدن بیشتر است. همانطورکه امام(ره)فرمودند بدون برنامه ریزی نمیتوان در اخلاق و علم به جایی رسید.
متن پاسخ
. باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی بزرگان جهت طی منازل سلوک از دو جهت برنامه‌ریزی داشته‌اند؛ یکی از جهت سیر از عقاید باطل به سوی عقاید حقه که عرفان نظری متکفّل آن است و دیگر از جهت سیر از رذائل اخلاقی به سوی فضائل اخلاقی که عرفان عملی مثل منازل‌السائرین متکفّل آن می‌باشد. امیدوارم خداوند به همه‌ی ما توفیق دهد که در این دو مسیر کوتاهی نکنیم حال به هرشکلی که باشد. در ضمن جدولی که ایمیل کردید باز نشد. موفق باشید
9518
متن پرسش
با عرض سلام: به نظر بنده، در کتاب از برهان تا عرفان و شرح آن علی رغم نقاط فراوان زیاد، می شد روی دو نکته تاکید بیشتر کرد. اول بحث مالکیت خدا و این که انسان به وسیله برهان صدیقین به خوبی متوجه فقر ذاتی خود و از خود هیچ نداشتن و مالکیت خداوند بر خود و بر عالم میشود و این درک میتواند زمینه بندگی انسان را فراهم کند. مثلا اگر خداوند فرمان بدهد خمس بده دیگر چون و چرا نمیکند. چون خدا را مالک خود و استعداد کار کردن را هم از خدا می داند و مال را از آن خود نمیداند. امری که در حدیث عنوان بصری به آن اشاره شده است. یا مسئله حجاب، روزه گرفتن و بسیاری مسائل از این قبیل با توجه به مالکیت خدا بر انسان و فقر ذاتی انسان به خوبی قابل تبیین است. اما وقتی انسان زیبایی، سلامتی، نیرو و توان و سایر نعمت های خداوند را از خدا نبیند در مقابل فرمان خدا چون و چرا میکند. یکی روی این بحث میشد بیشتر تکیه کرد و بحث دوم در مورد اهمیت اراده. چرا که انسان تنها چیزی که می تواند خلق کند «اراده» کردن است. و از تبیین جایگاه فلسفی اراده میتوان به مباحث اخلاقی هم پل زد و از برکات آن بهره مند شد. مخصوصا که کم نیستند کسانی که علی رغم کسب معارف بالا، چون اراده کافی ندارن، نمیتوانند زنگی خود را یک زندگی دینی کنند. این امر در برخی سوالاتی که از شما پرسیده میشود، مشهود است. شاید نیاز باشد شما یک یادداشت ویژه در مورد «اراده و جایگاه آن در فلسفه و متون دینی» بنویسید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در مباحث فلسفی باید از «موجود بِما هو موجود» بحث شود و هنر تفکر فلسفی آن است که موضوعات اخلاقی و اعتباری را وارد بحث نکند. موفق باشید
9503
متن پرسش
سلام: می خواستم بدانم فحش و ناسزا به چه کلامی می گویند؟ متاسفانه بنده در هنگام عصبانی شدن تا چیزی به طرف نگویم آرام نمی شوم - حتی اگر او نشنود - خشمم ادامه می یابد. اولا من چه باید بکنم در عصبانیت تا آرام شوم و از آن حال خارج شوم؟ دوما اینکه زشتی و گناه و موانع سلوکی فحش دادن را می خواستم بدانم تا بلکه مانع انجام آن شوند و اینکه مصداق این عمل یعنی فحش دادن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اظهار آنچه را عرف مردم فحش می‌دانند قبیح است و شأن انسان را فرو می‌کاهد و تنها با «حلم» باید اشکلات افرادی را که خطا می‌کنند به آن‌ها تذکر داد. ما در متون دینی داریم: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّاب الطَّعَّانَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ .. خداى عز و جل لعن‏کننده دشنام گو و طعنه زن بر مؤمنان را دشمن دارد»‏ آری خداوند انسان‌های فحاش را دوست نمی‌دارد و اگر کسی از محبت خداوند محروم شد و به خود واگذارده شد هیچ راهی برای رسیدن به کمال برایش نمی‌ماند. موفق باشید
9486
متن پرسش

با نام حضرت حق با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد موضوعی به شدت رنجم می دهد و آن شبهه شرک است، وقتی زیارت میروم و توسل پیدا می کنم در ته قلبم این است که مبادا شرک باشد و من مشمول آن آیات شدید قرآن شوم که می گویند کسانی که غیر خدا را می خوانید الی آخر... استاد از شما نمی خواهم پاسخ دهید که اینها شرک نیست همه را می دانم کتابهای مختلفی خوانده ام از مباحث فلسفی و عرفانی صادر اول و این مسایل تا حدی آگاهم، اشعار مولوی، سخنان محی الدین، پاسخهای کلامی متکلمین آیات قرآنی که بزرگان در این حوزه آورده اند را می دانم، با کتابهای شما در این حوزه مثل مبانی نظری و عملی حب اهل البیت (ع) آشنا هستم و عقلم هم کاملا تصدیق می کند ولی وقتی زیارت می خوانم و توسل پیدا می کنم و اهل البیت (ع) را صدا می زنم و از این قیبل ته قلبم می لرزد و می گوید نکند شرک باشد؟ نکند پاسخهایی که بزرگان داده اند جائیش اشتباه باشد و این تصورات ته قلب حس مناجات و توسل را از من می گیرد. مثلا در اوج گریه در زیارت عاشورا این وسوسه ها دیگر توان ادامه را از من می گیرد، ولی وقتی دعاهایی که مستقیما با خدا صحبت و مناجات می کند را می خوانم کاملا راحت هستم و حال و گریه دارم از طرفی با توجه به مباحث واسطه فیض نگرانم نکند این تشکیک ها ارتباط مستقیم من را با خدا بی ارزش کرده است و من نمی فهمم؟ خلاصه در یک دو گانگی نکند شرک باشد از یک طرف و نکند این شک مرا در پیش خدا ساقط کرده از طرف دیگر غمی سنگین را بر دلم مستولی کرده است و حال از شما استاد عزیز که می دانم نقش اهل البیت (ع) و حضور و وجود نوری آنان همه وجودتان را پر کرده است راه حل می خواهم و البته این زمان طولانی است سراغم آمده است درست از زمانی که با شبهات و هابیت آشنا شدم با کمال تشکر از استاد عزیز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه آماده‌اید تا یک قدم جلوتر بیایید و به اصطلاح به تلوین بعد از تمکین برسید. در تمکین انسان می‌رسد به این‌که فقط خدا در صحنه است، ولی در قدم بعدیِ توحید می‌یابید همه‌ی مخلوقات بالحق در صحنه‌اند و مظاهر کامل اسماء حسنای الهی یعنی اهل البیت«علیهم‌السلام» را از یک طرف بالحق می‌یابید و از طرف دیگر حق را در آن مظاهر جستجو میکنید و به توحید حقیقی که همان وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است می‌رسید. یعنی کثرت‌ها را نیز در حق و بالحق یافته‌اید. إن‌شاءاللّه سه جلسه‌‌ی بحثی که در اعتکاف ماه رجب امسال عرض شد، کمک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی