بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8891
متن پرسش
با سلام: بعضی از علماء به سند حدیث عنوان بصری ایراد گرفته اند نظر شما چیست؟ این قسمت از حدیث که علم را نور میداند که از جانب خداوند به هر کس میخواهد میدهد با کسب علم از طریق حوزه و استاد منافات ندارد نباید درس را تعطیل کرد و دنبال ریاضات و آن نور رفت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در مورد این نوع روایات گفته می‌شود: «مَتْنُهُ دلیلٌ علی صحته» متن دلیل بر صحیح‌بودن آن است. زیرا تمام توصیه‌های حدیث منطبق است با دقیق‌ترین مبانی توحیدی وگرنه امثال آیت‌اللّه قاضی که خودشان هم بر روی سند احادیث حساس‌اند، بر روی آن تأکید نمی‌کردند. آن علمی که نور است با ریاضت و تقوا به‌وجود می‌آید و آن غیر از علمی است که باید با تحصیل به‌دست آورد که می‌تواند مقدمه‌ی علم نوری باشد. موفق باشید
8876
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد عزیز درباره استغفار های امامان علیهم السلام گفته می شود اینها للدفع است. بخاطر مشغول شدن به کثراث و در آمدن از آن وحدت خاص، بخاطر وظایف شرعی و وجودک ذنبک می باشد که البته بسیاری از ادعیه آن بزرگواران با این سه دلیل توجیه می شود، اما فرازهای زیادی هم دیده می شود که در این سه مورد قابل گنجاندن نیست مثلا حضرت امیر علیه السلام در دعای کمیل میفرمایند «خدعتنی الدنیا بغرورها. و لا تفضحنی بخفی ما اطلعت علیه فی سری.... ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی» براستی خداوند چه عملی از حضرت سراغ دارند که ایشان می خواهند خداوند آن را رسوا نکند و برای ایشان در خلواتشان چه سوء فعلی متصور است و یا می فرمایند: «خالفت بعض اوامرک..... فتجاوزت... بعض حدودک» می بینیم که امام می فر ماید من در بعضی حدود تو مخالفت کردم. آیا واقعا امری و حدی هست که خداوند در هر بعدی فرموده باشند و امام علیه السلام مخالفت فرموده باشند و یا «لم احترس فیه من تزیین عدوی» و بسیاری موارد دیگر که در ادعیه این ذوات مقدسه و جود دارد توجیه اینها چه می تواند باشد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: وقتی حقیقت حق در ذات خود بر اساس «وحدت وجود» آن است که جز حق نیست و حق است که از طریق عین ثابته‌ی مخلوق در نزد خود ظهور کرده و همه باید بالحق به جنبه‌ی حقانی مخلوقات که تجلی حق از طریق عین ثابته‌ی مخلوق برای حق است، عالم را بنگریم، حال اگر یک لحظه کوچک‌ترین اصالتی به مخلوقات بدهیم، در همان لحظه دنیا با ما خدعه کرده و حضرت از طریق «خَدَعَتْنِی الدُّنیا بِغرورِها» دارند متذکر این خطر برای خود در محضر حق می‌شوند که در این حدّ هم نمی‌خواهم به چیزی اصالت بدهم. و حضرت سید الشهداء و در همین راستا در دعای عرفه اظهار می دارند « إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار» از حق می‌خواهند در همین حدّ هم که در سرّ خود چنین گرفتاری برایم پیش آید که مخلوق را جدای از تو بنگرم مرا مصون بدار که این خلاف امر تو است که باید در عبودیت خود تنها تو را عبادت کنم و هیچ نحوه استقلالی به هیچ‌چیز حتی یک لحظه نداشته باشم. که این از ظریف‌ترین نحوه‌ی ارتباط مخلوق با خالق است و حضرت تا این حدّ نسبت به تحقق آن حساس‌اند. در اصطلاح عرفا هست که وقتی سالک می‌تواند در مقام تعیّن اول و فناء در فناء حاضر باشد، حضور او در مقام تعیّن ثانی و نظر به اسماء، یک نوع گناه به حساب می‌آید و همواره در مقایسه با عظمت حق از نقص عبودیتِ خود غافل نیستند تا آن‌جا که اظهار می‌دارند: «ما عَبَدْناک حقَّ عبادَتِک». موفق باشید
8866
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: هرچه در برهان صدیقین عمیق تر می شویم کم کم جهان خلقت آب و رنگ خود را از دست می دهد و با نظر به وجود انگار سایر چیزها دیگر دیده نمی شوند. رسیدن به چنین نگاهی که کم کم همه لذت های سابق را در خود ذوب می کند چند سوال را با خود به همراه می آورد. اگر با نظر به وجود قرار است همه چیز بی رنگ شود و دیگر دیده نشود، حالتی که امروز نمیدانم از رسیدن به آن بایستی خوشحال بود یا ناراحت پس آنوقت: 1- خداوند این همه زیبایی و طرح و رنگ را برای چه آفریده است؟ 2- چرا قرآن دائما به نظر در آیات هستی اشاره می کند؟ 3- به خصوص برای ما که اهل هنر هستیم آن لذت نظر به شگفتی های خلقت و مبهوت شدن در آیات الهی چه می شود؟ 4 - و در نهایت جایگاه این همه خلقت و نعمت های آفریدگار کجاست؟ آیا حقیقتا رسیدن به چنین بی رنگی در برهان صدیقین همان است که باید به آن می رسیدیم و آیا در مقابل آنچه دیگر امروز هر لحظه برایمان بی رنگ و بی نشان تر می شود در ارتباط با جهان پیرامون خویش دچار مشکل نخواهیم شد؟ چرا که در این سیر هرچه دیده نمی شود از یاد می رود و انگار کم کم قرار است به همه چیز بی اعتنا شویم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: حضرت حق در آینه‌ی مخلوقات خود را می‌نمایاند تا ما را به صورتی ملموس و نه صرفاً انتزاعی مفتخر به شناخت خود کند و هنر ما آن است که در متن وجود، جلوات آن را بنگریم و مخلوقات را آیات الهی ببینیم تا آن‌جایی که نوعی با حضرت حق مرتبط شویم که همه‌ی کمالات را در او بیابیم که این نیاز به سلوک دارد و به مرور پیش می‌آید. موفق باشید
8859
متن پرسش
سلام علیکم: برای فهم فصوص چه مقدماتی لازم است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و خویشتن پنهان و معاد از یک طرف، و از طرف دیگر به عقلی مخصوص نیاز است که استاد باید تشخیص دهد. موفق باشید
8847
متن پرسش
سلام علیکم استاد. استاد پس از خواندن منطق مظفر چه چیزی بخوانیم؟ اشارات؟ الهیات شفا؟ مکتب اشراق یا حکمت کتعالیه؟‌ آیا لازم است پس از منطق مظفر برهان شفا را خواند سپس وارد فلسفه شد یا همان منطق مظفر کفایت میکند. عرفان نشری را باید همزمان با فلسفه شروع کرد یا بعد از آن؟ یک برنامه مرتب در خصوص سیر مطالعاتی در فلسفه و عرفان اسلامی میشود به بنده بدهید ؟‌
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: به نظر بنده برای این‌که فلسفه را اصولی بخوانیم نیاز است پس از بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه، اسفار را شروع کنیم و بعداً سراغ عرفان نظری برویم. و اشارات و الهیات شفا و حکمت اشراق را نیز بعد از حکمت متعالیه دنبال کنیم. موفق باشید
8849
متن پرسش
سلام علیکم. اگر کسی هیچ مشکلی در دریافت معارف نداشته باشد الا اینکه بیشترین زمان حفظ ورع به معنای واقعیش فقط در حد 1 ماه و همین حدود باشد و بعدش خراب کند در حد فاجعه!!!!! و در همان زمان در حضور بودن را در حد خودش حس کرده باشد! با این حال و با اینکه لحظات حضور را به یاد دارد چرا چنین میشود؟ اگر کسی مداومت بر دینداری بخواهد چه کند و درمان ضعف اراده چیست؟ برای استمرار در عبادت حرفی بزنید شاید دیگر دست از مسخره کردن خودمان با این نوع دینداری برداریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم بدون این‌که ناامید شوید باید برنامه‌ای سلوکی برای خود ترتیب دهید. کاری که آیت‌اللّه محمد شجاعی در سه جلد کتاب «مقالات» انجام داده‌اند خوب است. بنده هم شرح مختصری بر آن کتاب‌ها داشته‌ام. گروه فرهنگی المیزان می‌تواند صوت آن مباحث را در اختیارتان قرار دهد. مشروط بر آن‌که مقدمات را گذرانده باشید. موفق باشید
8823
متن پرسش
سلام استاد علامه طباطبایی می فرمایند: اعمال خلق - که یکى از آنها اعمال اختیارى خود او است -، هر چند که نسبتى به خود او دارد، و لیکن در حقیقت این خداى سبحان است که آن عمل را اراده و از طریق اختیار بنده اش و اقتضاى سایر اسباب ایجاد مى کند، پس در حقیقت خالق آن اعمال هم خدا است. سوال: اگر خدا آن عمل را اراده کرده باشد و از طریق اختیار بنده ایجاد کند خب این نوعی جبر بوجود نمی آید؟ یعنی وقتی بنده اختیار می کند" با اختیارش" اراده خدا را ایجاد می کند و اختیار نقش ایجاد کننده دارد نه انتخاب کننده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت جبر پیش نمی‌آید که آن عمل از مسیر اختیار انسان انجام می‌گیرد، بدین معنا که انسان می‌تواند انجام ندهد زیرا خداوند خواستِ انسان را به آن عمل هدایت می‌کند نه این‌که انسان را مجبور به انجام آن عمل بنماید. موفق باشید
8828
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به سوال 8703 ، شما در جواب این دوست عزیز فرمودید که «خداوند عین هستی است و عین هستی، هستی آفرین است بدون اینکه نیاز باشد هستی او به هستی دیگری وابسته باشد» اما باز هم برای بنده قابل فهم نیست اگر امکان دارد بصورت یک مثال عامیانه توضیح دهید نه فلسفی. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: عنایت داشته باشید این بحث نیاز به مقدمه دارد. به همین جهت عرض کردم بحث برهان صدیقین را دنبال بفرمایید. حیف نیست در این موضوع بسیار مهم اقدام لازم ننماییم؟! بنده 17 جلسه در شرح برهان صدیقین عرایضی داشته‌ام، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید
8795
متن پرسش
سلام علیکم. استاد پس از خواندن مطالب شما از قبیل برهان صدیقین و مثالهای زیبایتان در خصوص و تمثیل نور و از طرفی دیگر هم نگاهی کوتاه به تفسیر آیه ی نور علامه حسینی طهرانی انداختم و خدا را شکر مطالبی ژرف و عمیق بود. اما چند وقتی هست که سوالی برایم پیش آمده و اینکه خود نور هم که از جنس ماده است و این بحث فوتون های نوری را که میگویند به نظرم مربوط به مادی بودن نور میشود. اگر نور مادی باشد ما بحث برهان صدیقین و تفسیر آیه ی نور از منظر حکما و عرفا چه میشود؟ نمیدانم شاید هم بنده اشتباه بکنم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نوری که ما مثال می‌زنیم که به قولی مجموعه‌ی فوتون‌ها است، یک مثال است برای نشان‌دادن خصوصیات موجودات مجرد. بهترین مثالِ ملموس «نفس» است.
8780
متن پرسش
سلام علیکم . سوال و جوابی در سایت استاد حسن رمضانی شاگر علامه ابوالفضائل حسن زاده آملی زده بود به شرح زیر سوال: بعضی ها نظرشان این است که: سفر چهارمی که ملاصدرا مطرح می‌کند در واقع به انقلاب بر می گردد یا تئوری ولایت فقیه بر آمده از یک نگرش صدرایی است و برخی می‌گویند اسفار اربعه‌ صدرایی، نقشه‌ راه امام خمینی در انقلاب اسلامی است... آیا واقعا تئوری ولایت فقیه بر آمده از یک نگرش صدرایی است؟ آیا سفر چهارمی که ملاصدرا مطرح می کند در واقع به انقلاب بر می‌گردد؟ آیا اسفار اربعه آخوند ملا صدرا در اسفار همان اسفار اربعه عرفاست؟ پاسخ: باسمه تعالی. اسفار اربعه آخوند ملاصدرا در کتاب اسفار، تنها تشابه صوری با اسفار عرفا دارد. ایشان خواسته از سفرهای عرفا، چیزی شبیه به آن در حوزه حکمت درست کند و تنها تشابه صوری و لفظی دارد. عرفا چهار سفر در عمل دارند و آخوند خواسته چهار سفر در نظر و علم درست بکند وگرنه اسفار اربعه عرفا کجا و اسفار اربعه آخوند ملاصدرا کجا! ربطی به سفرهای عملی عرفا ندارد. به بیان دیگر، اسفار عرفا و اسفار آخوند در کتاب حکمت متعالیه، اشتراک لفظی است و در معنا و حقیقت متفاوتند. و اما در مورد سوال، هر کس این نظر را داده، اشتباه کرده است. و اینکه گفته می‌شود حضرت امام بر اساس حکمت صدرایی انقلاب کرد، من این را نمی‌پذیرم و قبول ندارم. امام به عنوان یک فقیه حکیم عارف بر اساس احساس تکلیف الهی کار خودش را انجام داد و اگر هم خواسته باشیم این امر را جزو اسفار اربعه به حساب بیاوریم، از اسفار اربعه عرفانی محسوب می‌کنیم (که سفر فی الخلق بالحق است که مقام دستگیری از دیگران است) نه اسفار اربعه صدرایی. در سفر چهارم عرفانی، عارف به مرحله ای می‌رسد که برای دستگیری دیگران، اقدامات عملی می‌کند. بله در فلسفه صدرایی چون بین سیاست و دیانت، ایجاد ارتباط شده و این حرف اصیلی است که ریشه در فقه دارد از این جهت می‌توان آن را به حکمت صدرایی نیز پیوند داد نه بیشتر. حال من چند سوال داشتم. خود مرحوم ملاصدرا چهار سفر عرفانی را طی کرده بود یا نه؟ سوال دوم اینکه حضرت روح الله که می فرماید من با سه چیز انقلاب کردم: اصول کافی – فلسفه ملاصدرا و فقه صاحب جواهر. این گفته ی ایشان با این پاسخ استاد عزیزمان چگونه قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مسلّم جناب ملاصدرا در سفرهای عرفانی وارد شده و همه‌چیز نشان از آن دارد که به مقامات ارزشمندی رسیده. جناب استاد رمضانی در آخر گفتارشان تا حدّی پذیرفته‌اند که نسبتی بین سفر چهارمی که صدرا می‌گوید با فعالیت اجتماعی هست. موفق باشید
8792
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بنده طلبه پایه شش حوزه تهران هستم. بنده چند وقتی هست که خیلی دغدغه علمی پیدا کردم به طوری که تمام مسیرهای زندگیم را بر این مبنا قرار دادم . بنده موازی با برنامه ی حوزه؛خودم مشغول به خواندن فلسفه شدم. وقتی که خیلی عمیق وارد مسایل فلسفی شدم و نظرات و اختلافات رو دیدم خیلی برام شبهه پیش اومد. بنده این شبهات رو به صورت کلی بیان میکنم و فقط مختص به فلسفه نیست. اولین شبهه: این همه اختلاف که فقط ثمره ی علمی دارد (در همه ی علوم)؛ هیچ فاییده ای برای ما ندارند. دومین شبهه: اصولا چه رویکردی باید در مقابل علوم داشت تا بتوانیم از این علوم برای تعالی خودمان و تعالی انقلاب بکار گیریم؛ به طور مثال خدمتتون عرض میکنم: اگر من فلسفه رو خوب خوندم؛ یا در علوم دیگر متخصص شدم؛ این علمم رو باید چیکار کنم؟ استاد دقیقا میخوام بگم باید چیکار کنم نا بیست سال دیگه که متخصص شدم با این علمم به پوچی نرسم و فقط این علمم رو به گور ببرم. استاد خیلی از افرادی که الان در خیلی از علوم متخصص هستند؛ علمشان فقط به درد محافل علمی میخوره؛ برای رشد جامعه و حتی برای رشد انقلاب هیچ فایده ای نداره.... استاد میخوام برای تعالی و رشد انقلابی که زمینه ساز ظهور حضرت حجت (عج) هست؛ خدمتی بکنم. ولی چه کنم که راهی جلوم نیست.... خیلی حرف برای گفتن دارم ولی نمیخوام وقتتون رو بگیرم. امیدوارم منظورم رو فهمیده باشید. استاد اگر بهم راه نشون بدید و انگیزه خوبی بدید قول میدم به این انقلاب خیلی خدمت کنم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- اگرچه ما در ابتدای ورود به هر علمی ممکن است با اختلاف نظرات افراد روبه‌رو شویم، ولی با کمی پشت‌کار متوجه می‌شویم اختلاف‌های علمی همه‌ چهره‌های مختلف آن علم است و ما را به تعمق بیشتر می‌کشاند 2- علومی مثل کلام و فلسفه و عرفان و تفسیر، حاصل تدبّر عالمان است بر روی متون دینی و کمک می‌کنند تا ما با آیات و روایات با عمق بیشتری برخورد کنیم و در ارائه‌ی دین به جامعه، ادامه‌دهنده‌ی راه مطهری‌ها باشیم. فعلاً در کنار دروس حوزوی باید با کلام و فلسفه و عرفان و تفسیر آشنا شوید تا «راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
8761
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: اول: قبلا خواب کم میدیدم در نیمه دوم ماه رجب زیاد شده اینها نشانه چیست؟ دوم: سجده هایم با ذکر یونسه شکر خدا نیم ساعت طول میکشه ولی بسختی میتوانم در ذکر حاضر باشم و بعد باهایم خشک میشود نمیتوانم ادامه دهم برای رفعش چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- در این مورد نمی‌توان یک نظر خاص داد، بعضاً حالت مبشرات دارد که این‌ها خوب است 2- باید با بدن‌تان مدارا کنید ولی خوب است ذکر را داشته باشید مشروط بر آن‌که خود را همچون حضرت یونس«علیه‌السلام» در ظلمات دنیا و امیال نفس امّاره احساس کنید و در محضر حق آمده‌اید که حکم او را بر حکم نفس غالب کنید. موفق باشید
8751
متن پرسش
سلام علیکم: نزدیک یکسال و نیم است که در کلاسهای شاگردان شما مباحث معرفتی را دنبال میکنم. اگر هنوز این مباحث در عمل چندان تغییری در من ایجاد نکرده باشد و فقط از لحاظ فکری در حال یک تغییر باشم این مباحث جزء عقاید من حساب میشود یا تنها محفوظاتی است که با سکرات از بین می رود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحث‌های معرفتی رویهم‌رفته رویکرد انسان را به سوی حقایق معطوف می‌کند و این به خودی خود سیری برای روح هست. و از طرفی مقدمه می‌شود تا انسان جهت‌گیری‌های اخلاقی‌اش را نیز تصحیح کند، زیرا آن معارف زمینه‌ی تأثیرپذیری از احکام الهی خواهد بود. موفق باشید
8742
متن پرسش
سلام استاد. استاد یه نگرانی بزرگ دارم از این که متحجر و کوته بین بشم. بعضی وقت ها احساس میکنم زندگیم خیلی خشک شده. راهکار شما برای فرار از تحجر در کنار ورود به عالم دینی چیه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام ‌علیکم: شاید عرایضی که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشته‌ام، مفید باشد. موفق باشید
8747
متن پرسش
سلام علیکم . استاد بنده مناظرات اهل حکمت و عرفان با مخالفان حکمت و عرفان را زیاد گوش میدهم و چیزی که دقت کردم این بود که در این مناظرات و بحث ها از تمام حکما از قبیل صدرا و بوعلی و ابن عربی و شیخ بهایی و علامه طباطبائی و .... حرف بود جز شیخ اشراق. میخواستم ببینم چرا حرفی از شیخ اشراق و فلسفه ی او در این میان نیست؟ شما با نظام فکری ایشان آشنا هستید؟ آیا با وجود حکمت متعالیه وقت گذاشتن بر دستگاه فکری شیخ اشراق لازم است؟ آیا در این فلسفه چیزی دارد که حکمت متعالیه از آن حرفی نزده باشد. این را از این حیث پرسیدم چون یک دو جلدی به نام حکمت اشراق از استاد یدالله یزدان پناه دیدم و از صبح تو فکر بودم که کمی با اندیشه های شیخ اشراق آشنا شوم. اما دو دل بودم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم باید از خود جناب آقای یزدان‌پناه موضوع را سؤال کرد که در عین تسلط به عرفان و حکمت متعالیه، مکتب شیخ اشراق را هم می‌شناسند. ولی بنده در حین مطالعات مختصرم در مورد مکتب اشراق، روح مکتب اشراق را درک نکرده‌ام و نمی‌توانم نظر بدهم. موفق باشید
8714
متن پرسش
عالم لوح چیست؟ آیا وقتی خواب میبینیم روح به آنجا میرود؟؟ عالم ملکوت چیست؟ عالم برزخ؟ عالم زر؟ کتابی دراین باره معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب معرفت نفس و حشر این مباحث را دارد ولی فهم آن نیاز به مقدمات دارد. سعی کنید از کتاب ده‌نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین شروع کنید تا با فهم کتاب معرفت نفس و حشر این مباحث برایتان روشن شود. موفق باشید
8699
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتون رو در مورد مباحث دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی در سایت طهور به نشانی www.tahour.net و وبلاگ مقالات شاگردان ایشون به آدرس www.shahrudi.parsiblog.com و همچنین حضرت استاد حسن رمضانی با آدرس www.ramazani.org/fa بیان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سایت‌های مذکور را بررسی کردم. هر سه سایت در مورد حکمت و عرفان از سایت‌های خوبی هستند که می‌تواند جوابگوی مباحث حکمی و عرفانی عزیزان باشد. موفق باشید
8700
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده یک سوال پرسیدم و شما متأسفانه خیلی بی حوصله و بیش از اندازه خلاصه شده جواب دادین ( سوال شماره 8667) آیا سخنرانی یا کتابی در خصوص اعیان ثابته وجود دارد؟ اگر ممکنه معرفی کنین؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرض کردم این مباحث، مباحثی نیست که در یک سؤال و جواب بگنجد. پیشنهاد کردم کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه را در این مورد مطالعه بفرمایید. موفق باشید
8703
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز اگر هر چیز را باید علت و آفریننده ای باشد خدا نیز باید علت و آفریننده ای داشته باشد؟ لطفا پاسخ این سوال را به صورتی که برای عموم قابل فهم باشد را بفرمائید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرگز این‌طور نیست که هرچیزی باید علت داشته باشد. خداوند عین هستی است و عین هستی، هستی‌آفرین است بدون آن‌که نیاز باشد هستیِ او به هستی دیگری وابسته باشد. اگر بحث برهان صدیقین را دنبال بفرمایید این موضوع برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
8690
متن پرسش
سلام علیکم استاد: چند بار به طرق مختلف از شما سوال پرسیده شد که فرق عرفان امام خمینی رحمه الله علیه و مرحوم آیت الله طهرانی چه بوده است ولی واقعا پاسخی که شایسته بود گرفته نشد، خواهشمندم این سوال را واضح توضیح دهید. باشد که کمکی به من و دوستانم بکند.
متن پاسخ
- باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده سؤال را به‌کلی غلط می‌دانم، چه رسد بخواهم به طور واضح توضیح دهم. آدم حسابی! این حرف‌ها یعنی چه؟ هرکدام از این عزیزان به دنبال اُنس با خدا بودند و هر کدام هم مورد لطف خدا قرار گرفتند و ما هم از آن‌ها بهره‌ها خواهیم برد. این تقسیم‌بندی‌ها مربوط به آن‌هایی که به دنبال حقیقت‌اند، نیست. مربوط به آن‌هایی است که می‌خواهند فرقه‌بازی راه بیندازند. این داستان را از مولوى حتماً دارید که یک نفر سیلى محکمى به پشت گردن رفیقش زد. او عصبانى شد و یقه طرف را گرفت که فلان‏فلان‏شده! چرا زدى؟! مى‏خواست تلافى کند که رفیقش گفت: صبرکن، من از تو یک سؤالى مى‏کنم، اول آن سؤال را جواب بده، بعداً تلافى کن. از او پرسید: دقت کردى وقتى من پشت گردن تو زدم، «طراقّى» صدا کرد؟ گفت: بله. گفت: بگو ببینیم این صداى طراق‏ از گردن تو بود یا از دست من؟ بیچاره طرفى که پشت گردنى خورده بود، گفت: من آنچنان پشت گردنم مى‏سوزد که فکر این چیزها را نمى‏توانم بکنم، «تو که بى‏دردى همى اندیش این» تو که بى‏دردى این سئوال‏ها برایت پیدا مى‏شود. من درد دارم تو بى‏دردى، این دو تا خیلى فرق مى‏کند. مولوى این طور مى‏گوید: آن یکى زد سیلى‏اى مر زید را... حمله کرد او هم براى کید را. گفت سیلى‏زن، سؤالت مى‏کنم‏... پس جوابم گوى و آنگه مى‏زنم‏. بر قفاى تو زدم، آمد طراق‏... یک سؤالى دارم اینجا در وفاق‏. این طراق ازدستِ من بوده‏است یا.... از قفاگاه تو اى فخر کیا. گفت: از درد این فراغت نیستم‏... که در این فکر و تأمل بیستم‏. تو که بى‏دردى همى اندیش این‏... نیست صاحب درد را این فکر هین‏. از اینجا مولوى نتیجه خوبى مى‏گیرد که انسانِ بى‏درد گرفتار روزمرّگى است، چون غربت خود را در این دنیا فراموش کرده است. دردمندان را نباشد فکر غیر... خواه در مسجد برو خواهى به دیر. غفلت و بى‏دردى‏ات فکر آورد... در خیالت نکته‏ى بکر آورد. تازه فکر مى‏کنى خیلى مهم هستى که این نکات به ذهنت آمده، نمى‏فهمى که این حرف‏ها، حرف‏هاى آدم‏هاى راه گم کرده است. جز غم دین نیست صاحب درد را... مى‏شناسد مرد را و گرد را. چون به غربتِ خود در این دنیا آشنا شد و فهمید فقط راه نجات، انس با خدا است، با تمام وجود دامن دین را مى‏گیرد و همه‏ى دغدغه‏اش این است که از مسیر ناب دیندارى فاصله نگیرد. موفق باشید
8658
متن پرسش
با عرض سلام: بنده مدتی است در وجود خدا شک میکنم و هرچه روی برهان صدیقین هم فکر میکنم باز هم قلبم حالت انکار دارد. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به وجود خدا شک ندارید به این شک دارید که آیا این برهان می‌تواند آن خدایی را که می‌شناسید اثبات کند یا نه. به دنبال راهی هستید که خدایتان را برایتان روشن کند. شاید در مباحث معرفت نفس آن خدا را بهتر پیدا کنید. آن کسی که در به در به د نبال خداست به وجود خدا شک ندارد بلکه می‌خواهد بهتر او را پیدا کند تا با او مأنوس گردد. دنبال کنید پیدایش می‌نمایید و به او خواهید گفت «دیر آمدی ای نگار سر مست...... زودت ندهم دامن از دست». موفق باشید
8664
متن پرسش
سلام علیکم استاد. استاد در جواب 8637 بنده گفته بودم که این میشود اختیار تام. شما هم گفته بودید همینطور است. سپس بنده پرسیدم پس اگر اختیار تام باشد پس ««امر بین الامرین» چه میشود؟ که در این خصوص جوابی مرقوم نفرموده بودید. سوال دوم اینکه مگر عین ثابت با عهد الست فرق میکند؟ سوم اینکه یک چیزی به ما معرفی کنید تا این قضیه عین ثابت هم مثل حرکت جوهری و برهان صدیقین و معاد و نفس برایمان حل شود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1ـ فکر کردم متوجه هستید که بین اختیار تام و امر بین الامرین هیچ تنافی وجود ندارد؛ زیرا وقتی شما با قلم روی کاغذ می‌نویسید از یک طرف تماماً قلم نوشته و از طرف دیگر تماماً شما نوشته‌اید چون این دو در طول هم هستند و از آن‌جایی که خداوند اختیار شما را به شما داده شما در مختاربودن مجبور هستید و از طرف دیگر چون شما مختار هستید هر آن‌چه انجام می‌دهید تماماً شما انجام داده‌اید که این بحث را می‌توانید در جزوه‌ی «جبر و اختیار» یا در آخر کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» دنبال کنید. 2ـ آری تفاوت بحث عین ثابته و اقراری که حقیقت انسانیت در عهد الست نسبت به ربوبیت حضرت حق کرده‌است را عرض کردم. عین ثابته‌ی هر کس جنبه‌ی امکانی اوست که به وجود الهی، موجود شده ولی عهد الست، انعکاس حقیقت انسانیت انسان است هر چند در هر انسانی این دو با هم هستند. 3ـ فکر می‌کنم کتاب «عرفان نظری» جناب حجة‌الاسلام استاد یزدان‌پناه کمک کند. موفق باشید
8667
متن پرسش
سلام علیکم " استاد بزرگوار در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت از صفحه 202 الی 205 موضوعی طرح شده با عنوان ارتباط جان ها با امام قبل از تولد "که به شرح یک حدیث پرداخته شده است " (کافی ج 1 ص 438 ) در شرح این حدیث اشاره شده که جان هر انسان قبل از بدن با امامش روبرو شده و اشاره کردین که همه شما با امیرالمومنین علیه السلام در وقتی که فقط جان بودید بیعت کردید اما در صفحه 204 نوشته شده قضیه این است که شما قبل از این که به صحنه حیات دنیایی بیایید اختیارا خودتان را به صحنه ی ارتباط با حق یا عدم ارتباط با حق سپرده اید و بعد تقاضای حضور عینی و خارجی و دنیایی کرده اید و خداوند هم از آنجایی که سمیع و علیم است این تقاضا را شنید و پذیرفت . استاد عزیز من با موسسه تماس تلفنی گرفتم اما متآسفانه نتوانستم جواب مناسبی دریافت کنم " در صورت امکان این مسئله را برای من کمی توضیح دهید که پس تکلیف فطرت خداجوی انسانها چه میشود و اینکه انسان از خدا تقاضا کرد و خدا پذیرفت یعنی چه ؟ خواهش میکنم به صورت ساده و قابل فهمی به این پرسش پاسخ دهید . ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این نکته‌ی اخیر بحث ساده‌ای نیست که انتظار دارید بتوانیم راحت بحث کنیم. پیشنهاد می‌‌کنم سر فرصت مباحث مربوطه به اعیان ثابته را دنبال کنید تا ان‌شاءالله بشود چند موضوعی را که فرمودید با هم تطبیق دهیم. موفق باشید
8630
متن پرسش
با سلام دوباره خدمت عزیزمان. این نکته برایمان مبهم است ممکن میتواند باشد و واجب وجود میدهد، حال یهودی بودنش عین ثابته اوست یا در عهد الست و عرضه دین انتخاب کرده؟ اگر عین ثابته اوست میتوان گفت نقصی برایش نیست چون باید به اصلش برگردد یا چون خدا میداند چکارست در میان یهودیها قرارش میدهد آیا شیعیانی که یهودی میشوند عین ثابته آنها یهودیست یا انتخابشان را عوض میکنند، با همه این حرفها اگر عین ثابته ممکن همه چیز را در بر دارد چه نیازی به عهد الست هست با عرض بوزش از سوال به هم ریخته.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقتِ بالفعلِ هر انسانی را با همه‌ی انتخاب‌ها و اختیاراتی که می‌کند، عین ثابته‌ی او می‌گویند. ولی فطرت هر انسانی جنبه‌ی آرمانی اوست که انسانیت انسان آن را به جهت عهد الست‌اش می‌شناسد و این دو در هر فردی تلاقی دارند ولی دو موضوع هستند. موفق باشید
8633
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد 1) آیا در بحث سیر مطالعاتی که ارائه داده اید رعایت آن حتمی است؟ مثلا یکی از دوستان شروع مباحثه مطالب را از سلوک ذیل شخصیت امام (ره) بعنوان روش سلوکی نوین تعیین می نماید نظر حضرتعالی چیست؟ 2) در ابتدای جلسه نهم کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) به گفته ایشان که فرمودند "اقل مراتب سعادت این است که انسان یک دوره فلسفه را بداند" بعنوان شخصیتی که در مقام تفصیل حقیقت اجمالی امام (ره) قرارگرفته اید موضوع را باز فرمایید و اگر فلسفه لازم می آید چه منبع یا منابعی را توصیه می فرمایید؟ 3) بنده حدود یک سالی است که بعد از ظهرها پس از استراحت از کار صبح تنهایی و با استفاده از سایت و گاها کتبی از مشهد مقدس از آثار شما بهره مندمی شوم و دو هفته ای است که دو نفر از رفقا بجمع پیوسته اند و احساس می نمایم روش مباحثه دلگرمی خاصی دارد و از سرخوردگی های مقطعی که در تنهایی رخ می دهد جلوگیری می کند توصیه ای اگر دارید بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست از جهتی نگاه فلسفی شما را نیز تأمین می‌کند به‌خصوص اگر تا بحث‌ معاد را با شرح آن دنبال کنید و بهتر می‌توانید مباحث کتاب سلوک را دریافت فرمایید. به نظرم اگر جمع رفقا از قبل بحثی از مباحث سیر مطالعاتی را کار کنید و بعد وعده کنید با یادداشت‌هایی که کرده‌اید با همدیگر مباحثه کنید خوب است. موفق باشید
نمایش چاپی