بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6311
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر چرا امام حسین با وجودی که حضرت علی اصغر بر طبق اشاره خودشان اگر آب میخورد هم جان میداد برایش تقاضای آب کردند؟آیا این نقل صحت دارد که پس از شهادت امام حسین دشمنان حتا متعرض حجاب اهل حرم و حضرت زینب شدند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت سیدالشهدائ«علیه‌السلام» مأمورند تا عمق انحراف اسلام منهای امامت را نشان دهند و به نور امامت می‌دانند که عین ثابته‌ی حضرت علی اصغر«علیه‌السلام» طالب است در این مأموریت نقش داشته باشد 2- متأسفانه همین طور است این روایت قلب هر انسانی را به درد می‌آورد که می فرمایدفاطمه صغرا میگوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه میکردم که با بدن‏هاى بى‏سر نظیر قربانیها بر روى رمل افتاده‏اند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان میزدند. من با خودم فکر میکردم که آیا بعد از پدرم از دست بنى امیه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آیا ما را بقتل میرسانند، یا اسیر میکنند؟ ناگاه دیدم مردمى که بر اسب خود سوار است زنان را با کعب نیزه خود میراند و آن زنان به یک دیگر پناهنده میشدند. کلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فریاد میزدند: وا جداه، وا ابتاه، وا علیا، وا قلة ناصراه، وا حسناه!! آیا فریادرسى نیست که بفریاد ما برسد، آیا کسى نیست که از ما دفاع نماید!؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضایم بلرزه افتادند. لذا از خوف اینکه مبادا آن مرد نزد من بیاید از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ام ام کلثوم میرساندم. من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار کردم- گمان میکردم که از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وى مرا دنبال کرد و من از خوف او از خود بیخود شدم، ناگاه دیدم کعب نیزه در میان کتف من قرار گرفته است! من بصورت بروى زمین سقوط کردم و او گوشم را پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کرد و خونها همچنان بصورت و سر من فرو میریختند و آفتاب سرم را میگداخت. سپس آن مرد بسوى خیمه ‏ها برگشت و من همچنان غش کرده بودم. ناگاه دیدم عمه‏ام نزد من آمد و در حالى که گریه میکند میگوید برخیز تا برویم، من نمیدانم بر سر دختران و برادر علیل تو چه آمده است، من برخاستم و گفتم: اى عمه؟ آیا پارچه‏اى هست که من سر خود را از نظر بینندگان بوسیله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‏ات مثل تو میباشد! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم، پشت او بوسیله ضربه سیاه شده بود. : «فقالت یا بنتاه و عمتک مثلک فرأیت رأسها مکشوفة ». موفق باشید
6286
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت البته استاد من ادم باسوادی نیستم اما در ادامه پرسش 6241 عرض کنم که امکان ذاتی که در اعیان ثابته هست فرق داره با امکان استعدادی که در بحث قوه و فعل مربوطه و با عث کسب اختیار برای انسان در جهت به فعلیت رساندن قوا میشه اما امکان ذاتی باعث اختیار نمیشه اگه میشه بیشتر توضیح بدید ... ممنون و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحثی که در شرح سوره‌ی حمد از امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشتم عرایضی در این رابطه مطرح شد. به نظرم خوب است آن مباحث را استماع فرمایید ولی در هرحال همین‌که برای انسان با داشتن ابعاد گوناگون بحث امکان در میان است بحث انتخاب بُعدی در مقابل بعد دیگری به میان می‌آید و این ذاتی انسان است مگر موقعی که به نحوی دیگر جنبه‌های بالقوه‌ی آن به فعلیت رسیده باشد که آن مربوط به بعد از مرگ است که در آن حال انسان فقط با آنچه انتخاب کرده به‌سر می‌برد. موفق باشید
6290
متن پرسش
باعرض سلام هرچه درمورداعیان ثابته فکرمیکنم وباتوجه به انچه ازشمایادگرفته ایم ایامیشوداینطوربه نتیجه رسیدکه اعیانثابته همان صورت امربین الامرین درزندگی زمینی ویااختیارانسان ویاقضاوقدرالهی هستندکه درذیل نظام تکوینی عالم انسان قادراست باتکیه برتشریع سرنوشت خودرارقم زند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. موفق باشید
6292
متن پرسش
سوال : باسلام و آرزوی توفیق،امروز که سخنان حضرت آیت الله محمدشجاعی را پیرامون طول أمل می شنیدم و بیان ایشان نسبت به این موضوع که طول أمل در واقع حالتی است قلبی که انسان حال غالبش این چنین باشد که حالاحالا در دنیا باقی است و فرصت زندگی دارد که این روحیه بنا به تعبیر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در کنار تبعیت هوا از مهلکات نفس است. سوال من اینجاست که بنا بر لطف الهی روحیه من بر اعتماد به وعده های صدق الهی و حسن ظن به خدا منطبق است. و بر این اساس چونکه خود را فردی ناخالص و دارای عیبهای زیاد در زندگی توحیدی می دانم اینگونه معتقدم که خداوند به من تا تصفیه کامل این رذائل فرصت می دهد و بر این اساس هم اکنون اصلا به یاد مرگ نیستم! به این عنوان که آماده رویارویی با مرگ باشم و این در حالی است که یکی از فتوحات حوائج من در درگاه الهی شهادت است اما اینگونه عقیده دارم شهادت مقدماتی می خواهد که از جمله ارکان آنها طهارت نفسانی است و حال چون من با طهارت فاصله بسیار دارم پس حالاحالا تا پاک نشوم مرگم نمی رسد. جناب استاد،این روحیه که گفتم در من غالب است و علت آن هم اعتماد به وعده های صدق خداوندی و حسن ظن به اوست. خواهش می کنم بفرمائید آیا من دچار طول أمل شده ام و به نام اعتماد بر خدا فریب شیطان را خورده ام یا اینکه این نوع نگاه به زندگی با ادبیات طول أمل متفاوت است. با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید برای خداوند تکلیف معلوم کنیم که حتماً قبول کرده تا ما از عیوب پاک نشویم ما را نمی‌برد و یا چون قبول کرده ما شهید بشویم پس شهادت شایستگی می‌خواهد پس حالا ما را نمی‌برد. ما هر لحظه باید آماده‌ی مرگ باشیم و توبه و اصلاح خود را به تأخیر نیندازیم. موفق باشید
6278
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد ...اگر خدا بخواهد اربعین برای اولین بار عازم کربلا هستم. ترس زیادی دارم. از اینکه حق این زیارت را ادا خواهم کرد؟ با غفلت ها و گناهان احتمالی بعد آن چه کنم؟ بعد هم یک سوال دیگر داشتم اگر ممکن است راهنمایی هایی برای بدست آوردن یک زیارت پربرکت و پر از معرفت بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «خوش خرامان می‌روی ای جان جانان بی ما مرو» امیدوارم خداوند به بنده نیز توفیق پیاده‌روی از نجف به کربلای معلّی را بدهد و در کنار ولیّ‌اللهی همچون جابربن‌عبداللّه در روز اربعین به زیارت مولایمان حسین‌بن‌علی«علیه‌السلام» نایل شویم و از آن اسراری که تنها با عزاداری و زیارت آن امام به دست می آید بهره‌مند گردیم تا در تمام عمر چشممان را از امام حسین«علیه‌السلام» بر نداریم. گفت: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست.... با کریمان کارها دشوار نیست». با حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» این‌طور برخورد نکن، با همه‌ی امید برو که او هیچ‌کس را ناامید نمی‌کند. مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح یک قسمت در آداب زیارت دارند که مطالعه بفرمایید و یک قسمت هم در رابطه با زیارت امام حسین«علیه‌السلام» دارند که بسیار مفید است، قبل از سفر مطالعه کنید. در مورد حضرت علی«علیه‌السلام» همان زیارت اول را هر روز صبح یا پیش از ظهر با آداب کامل انجام دهید و بعد از ظهر زیارت امین‌اللّه را و یا زیارت عالیة المضامین را و در روز آخر هم وداعی را بخوانید که بعد از زیارت عالیة‌المضامین آمده. در مورد امام حسین«علیه‌السلام» نیز زیارت اول را بیشتر مدّ نظر قرار دهید و در آن‌جا هم عالیة المضامین و وداع همان باشد که عرض کردم. موفق باشید
6263
متن پرسش
سلام علیکم ، استاد نظر شما در رابطه با آقای دکتر حسن عباسی چیه ؟ آیا به نظر شما میتوان از تحلیل های ایشون استفاده کرد ؟به خصوص سخنرانی هایی که در باب فلسفه انجام دادن و معتقدن که همه فلاسفه به نوعی در اشتباه بودن ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خوب فلسفه را خوانده بودند این حرف را نمی‌زدند. موفق باشید
6264
متن پرسش
لام علیکم استاد میبخشید شما فرمودید که چریکی عمل نکنیم وبه وظیفه ی خودمون عمل کنیم تا کم کم نور الهی نمایان بشه اما گاهی ادم احساس میکنه انگار وظیفه داره همون طور که گفتید خودشو در جایی که اراده الهی قرار گرفته قرار بده میخوام ببینم ما باید در افریدن چنین موقعیتی ی نقش داشته باشیم یا همونم بذاریم به عهده ی خدا تا موقعیت رو ایجاد کنه این امر با توجه به این مسئله است که گاهی وقتی میخواهیم کاری انجام بدیم گویا به یه نوری وصل میشیم این خیاله یا واقعیت با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم خیال است یا واقعیت، اگر متذکر بندگی خدا می‌شوید و شوق بهترانجام‌دادن وظیفه‌ی دینی در شما رشد می‌کند خوب است و همان‌طور که می‌فرمایید وقتی ما به دنبال اراده‌ی الهی باشیم با وظایف الهی که روبه‌رو شدیم کوتاهی نمی‌کنیم. موفق باشید
6268
متن پرسش
بسمه تعالی سلام ببخشید استاد برخی کارها از نظر فقهی حرام است مثلا دروغ گفتن ولی برخی امور حرام شمرده نشده ولی عقلا انسان میداند کار خوبی نیست مثلا ثروت اندوزی ولو به طریق حلال وباشرط دادن خمس و..... ویا دنبال تجملات زندگی رفتن و شبانه روز دنبال تجارت و نقشه کشی برای بدست آوردن دنیا البته با رعایت نکات حلال وحرام مثلا ربا در کار نباشد. میخواستم بدانم تفاوت این دو بدی در چیست آنکه حرام واضح است وآنکه حرام نیست ولی عقلا بداست آیا فقط با همین حرام وحلال های ساده کار حل میشود و انسان اهل نجات میشود یا میشود که انسانی همه حرام وحلال را رعایت کند ولی بخاطر حب دنیا اهل آتش باشد ؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه صراحتاً حرام است برای هرکس با هر روحیه در هر شرایط تاریخی حرام است ولی بعضی از کارها هست که نمی‌توان برای هرکس در هر شرایط تاریخی یک حکم داشته باشد. این‌جا باید خود انسان‌ها متوجه شوند در این موارد چه وظیفه‌ای دارند. حبّ دنیا بد است ولی آیا هر ثروتمندی حبّ دنیا دارد؟ معلوم است که نه. موفق باشید
6271
متن پرسش
سلام یکی از اساتید بنده ادعا کرده که ماباجبر وخواست خدا بروی زمین امدیم ولی بااختیار زندگی میکنیم ماصددرصددرسرنوشت خود نقش داریم ومرگمان هم دست خود ماست حتی ساعت وحالت ان راهم خودمان با اعمالمان تعیین میکنیم.واقعا ما بازور واجبار به دنیا امدیم یا خودمان خواستیم بیایم؟ 2-ماصددرصد در سرنوشتمان دخیلیم؟لطفا بازبان ساده جواب دهید تا متوجه بشم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو صورت می‌تواند درست باشد از آن‌جهت که اگر شما به خودتان به عنوان این جسم و این بدن نظر کنید متوجه می‌شوید شما نبودید تا انتخابی داشته باشید. ولی اگر به وجود خودتان در علم خدا نظر کنید که به آن عین ثابته می‌گویند، عین ثابته‌‌ی شما در علم خدا تقاضای خلقت داشت به همان نحوی که انتخاب کرده بود که مثلاً زن باشد یا مرد و یا در اصفهان به دنیا بیاید یا در تهران، و خداوند نیز شما را بر اساس تقاضای خودتان خلق کرد. در مورد مرگ هم همین‌طور است؛ از یک نظر ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در نظامی قرار داریم که بالاخره می‌میریم ولی از نظر دیگر چگونگی مرگ خود را خودمان تعیین می‌کنیم که خوب بمیریم و یا بد بمیریم و یا با قطع رحم زود تر بمیریم و یا مطابق اجل مسمایمان بمیریم. موفق باشید
6241
متن پرسش
سلام استاد خداقوت در پاسخ سوال 6201 فرمودید تا وقتی جنبه های بالقوه در انسان هست اختیار معنا میدهد ... سوال اینجاست که پس چگونه در اعیان ثابت برای انسان اختیار قائلید؟ مگر انجا عالم الوهیت و مجرد نیست که فعلیت محض و فاقد قوه میباشد پس چگونه ما انسانها انجا با اختیار خود نحوه حیات خود در این دنیا را انتخاب کرده ایم؟ ممنون استادو التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اعیان ثابته‌ی هرکس برای خودش مقام امکان او است و تا مسئله امکان ذاتی اعیان ثابته روشن نشود ابداً اعیان ثابته فهمیده نمی‌شود. موفق باشید
6242
متن پرسش
سلام استاد عزیز ، (1) در جواب سوال 5901 فرموده اید: " ... باید با تزکیه ‌ی لازم حجاب بین قلب خود و آن حقایق ( عالم معنا) را بزداید و .... انسان باید با تزکیه‌ی لازم با آن حقایق مأنوس گردد. " ازعبارت " تزکیه لازم" من اینگونه می فهمم که برای رفع حجابها و وجدان هر حقیقتی از عالم معنا ، تزکیه ای نیاز است ، حال برای درک و وجدان قلبی ( و یا به قول شما رفع حجاب ها و مانوس شدن با ) حقیقتی مانند " لااله الا الله " دقیقاً چه تزکیه ای (عملی ، فکری و ... ) باید کرد ؟ در مورد درک قلبی حقیقت " الله اکبر" چه باید کرد ؟ برای حقیقت " سبحان الله " و " الحمدالله " چه ؟ اگر درک هرکدام از حقایق فوق تزکیه خاصی می طلبد ، لطفاً جداگانه ( و مشروح اگر ممکن است) بیان کنید. (2) وقتی از خدا یاد می کنم و یا با او مناجات می کنم ، ناخودآگاه تصور و مفهومی مبهم و گنگ از خدا در ذهنم می آید ، گرچه می دانم که این تصور ، خدا نیست و ساخته و مخلوق ذهن من است ولی نمی توانم ذهنم را از این تصور آزاد کنم و بگونه دیگری فکر کنم ( متاسفانه با این تصور مدتهای زیادی است مانوس شده ام ) . حالا می بینم این خدای ذهنی ام زیبا نیست ، خیلی قوی نیست ، عظمت و هیبت ندارد و شاید در برخی مواقع ضعیف هم هست ، خیلی قابل اتکاء و توکل نیست ، اصولاً " اکبر" نیست و... و اصلاً شایسته عبادت ، ستایش و عشق ورزیدن و مجاهدت در راهش نیست . سوال من اینست که چگونه از این خدای ذهنی و تصوری رهایی پیدا کنم و خدای واقعی را بیابم ؟ لطفاً راهکار عملی بفرمایید . (3) آیا ممکن است انسان وقتی از خدا یاد می کند هیچ تصوری در ذهنش نیاید ؟ چگونه ؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست برای اُنس با هریک از حقایق معنوی تزکیه‌ی خاصی داشته باشیم. تزکیه‌ی لازم یعنی رعایت آنچه شریعت در عقیده و عمل به عهده‌ی انسان‌ها گذارده 2- شاید مباحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کمک کند 3- در نهایت کار به جایی می‌رسد که در مناجات شعبانیه دارید. «إِلَهِی‏ هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ» پروردگارا نهایت جدایى از غیر خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ که چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشکافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتیجه روح‏هاى ما آویزان به عزّ قدس تو گردد. موفق باشید
6238
متن پرسش
با عرض سلام و احترام، به کسانی که دچار یأس شدید شده اند ، هم به جهت یأس از خود و تلاش خود و اصلاح خود ، هم به جهت یأس از دریافت فیض و رحمت حق تعالی که باز آن هم به یأس از خود و لیاقت خود انسان برمی گردد ، و از هر راهی که به اصلاح انسان منجر شود مأیوس اند و از یأس اشک می ریزند و به خدا شکوه می برند ، شکوه از عدم لیاقت اصلاح و شکوه از عدم داشتن توفیق برای اصلاح، و به کسانی که یأس سایه بر عمل آنان انداخته ، و وقتی حقیقتی به گوششان می رسد به خاطر یأس از رسیدن به آن حقیقت گریه می کنند، به کسانی که از همه مأیوسند ، چه از خود ، چه از دیگران ، چه از انسان های خوب ، چه از خدا ( به جهت لیاقت نداشتن خود انسان) چه از محرم ، چه از رمضان ، چه از رجب ، چه از صبح ، چه از شب ، چه از ایام الله ، چه از معرفتشان ، چه از قیام لله ، از همه و همه به خاطر نداشتن لیاقت برای گرفتن فیض حق تعالی مأیوس اند، یأسی که آنان را از حرکت باز داشته و جز کارهای دنیایی با اثرات دنیایی ، کار دیگری شان سود نمی دهد ،،، برای کسانی که دیگر به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد ندارند و از همه قطع امید کرده اند حتی از خود ، و حتی از خدا و حتی از حل شدن این مشکل توصیه می فرمایید چه کتابی را برای خاص این مسئله مطالعه کنند؟؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یأس نیست، این یک نوع بازخوانی است برای ورود به عالَمی جامع‌تر نسبت به گذشته. با تمام امیدواری به مبانی عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع داشته باشید و از توجه به ولایت رهبر عزیز«حفظه‌اللّه» نیز یک‌ذرّه کم نگذارید تا عالمی بزرگ‌تر از آن‌که تصور می‌کردید در مقابل‌تان گشوده شود. موفق باشید
6239
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز ضمن عرض تسلیت و معذرت ازشما سوالی داشتم چرا فقط در حوزه میتوانیم حالات روحی خودرا در آن وجوهات نفسمان داشته باشیم؟مگر شهید دکتر مصطفی چمران با حضرت آیت الله بهجت چه فرقی دارد؟نمیتوانم سوال را کاملا بهتون بگم به یک شکلی در ذهنم گنگ است ان شا الله که متوجه شده باشید.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه جلوتر بروید و روحیه‌ی توحیدی‌تان بیشتر شود غلبه‌ی کثرات بر قلب شما کم‌تر می‌شود. با رعایت حرام و حلال الهی سعی کنید توحید الهی بر جان و قلب شما غالب گردد. موفق باشید
6216
متن پرسش
سلام.حضرت استاد این که گفته می شود عدم نمی تواند منشاءاثر باشدرا کمی توضیح دهید؟اگراین چنین است به عنوان مثال جهل عدم است ولی منشاءاثر می باشد؟ واین موضوع در مسئله شر در فلسفه چگونه بیان می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت بفرمایید کتاب شریف عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنید و یا سی‌دی مباحث بنده در مورد عدل الهی را گوش دهید، این مسائل برایتان بهتر روشن می‌شود. همین اندازه در جریان باشید که «عدم« به خودی خود منشأ اثر نیست ولی جهل به عنوان عدمِ ملکه است یعنی نبودنی که باید می‌بود. به عبارت دیگر علمی باید به جای این جهل بود و انسان به جهت آن که آن علم را ندارد اعمالی انجام می‌دهد که مناسب واقعیات عالم نیست همچنان که در مورد شرّ، گفته‌می‌شود سیل شر است چون منشأ عدم است در حالی که آب به خودی خود شرّ نیست. پس شر بودن شرور به نحوی ریشه در عدم دارد. موفق باشید.
6220
متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻜﻢ. ﺩﺭ ﻛﻠﺎﺱ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺩﺍﻧﺸﻜﺎﻩ ﻯﻛﻰ ﺍﺯ دانشجویان ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ پرسید چراﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ? ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻛﻔﺖ ﺻﺮﻑ ﻋﻠﻢ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺎﺛﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ و ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺝ و ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﺎ ﺑﺪﻱ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭﻟﻲ ﺷﺒﻬﻪ ﺭﻭﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭﻛﻠﺎﺱ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻛﺬﺍﺷﺖ و ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺍﻥ ﺷﺨﺺ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﻓﻘﻄ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ?!! و ﺑﺎﺯ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ? ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺤﺚ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ کرد ﻭﺍﻳﻦ ﺷﺒﻬﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪ. ﺷﻤﺎ ﺍﻛﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺟﻪ پاﺳﺦ ﻣﻴﺪﺍﺩﻳﺪ?
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث اساسی است که دوستان باید روی آن وقت بگذارند. اتفاقا جای این نوع بحث‌ها در کلاس دروس معارف اسلامی است و تبیین کتاب ارزشمند عدل الهی اثر شهید مطهری. باید برای دانشجو روشن شود هر کس که امکان ایجاد شدن دارد را حضرت حق خلق می‌کند و به صرف آن که کسی قبل از خلقت معلوم است،‌ تبه‌کار است نمی‌شود از خلقت آن جلو‌گیری کرد زیرا هنوز او تبه‌کار نیست چون فعلی انجام نداده. آری هرکس که امکان خلق‌شدن دارد باید خلق شود تا شخصیت خود را به فعلیت برساند. باز تأکید می‌کنم که این موضوع باید در درس عدل الهی مورد مداقّه قرار‌گیرد. موفق باشید.
6222
متن پرسش
سلام بر شما استاد سال ها است مشکلی دارم که زندگیم رو مختل کرده و به هر دری زدم نتیجه نگرفتم. آینده ام رو تیره و تار میبینم و خیلی نگرانم. از معصومین هم خیلی درخواست کردم اما جواب نگرفتم. به نظر شما چه جوری میتونم حاجت بگیرم؟ شما تا حالا خودتون حاجت گرفتین از معصومین؟ چه جوری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید متوجه باشیم در بستر زندگی دینی خداوند ما را تنها نمی‌گذارد، کافی است ما رعایت حلال و حرام الهی را انجام دهیم و معتقد به حاکمیت اسلام از طریق امامان معصوم باشیم و در ذیل آن ، ولایت فقیه را در زمان غیبت امام معصوم بپذیریم. موفق باشید
6227
متن پرسش
باسلام وعرض ادب شخصی کتاب های چهاراثر از فلورانس اسکاول شین و راز را به عنوان کتاب های اثرگذار به من معرفی کرده است. بنده فیلم مستند راز را دیده ام و بخشی ازچهاراثررا خواندم.با توجه به پیشینه ذهنی که ازمباحث شما و دیگر سخنرانان اسلامی درباره دین داشتم، به این نتیجه رسیدم که چنین کتبی با بخشی ازدین که توصیه به مثبت اندیشی وخوش بینی و خوش رفتاری و عدم سوء ظن به خدا و اینگونه مسائل میکند تطبیق دارد وازبخش خوفی دین و جهاد و ظلم ستیزی و خشم دربرابر ناحقی وغیره یا سخنی به میان نمی آورد یا توصیه به خلاف آن می کند. به عبارتی انسان را تبدیل به یک موحد سازشکار یا بدتر از آن یک اومانیست می کند که هیچکدام اسلام نیست. حال سوال من این است که اولاً چنین برداشتی از اینگونه مطالب صحیح است؟ ثانیاً چگونه میتوان با کسانی که به چنین مطالبی پناه آورده اند بحث کرد وچه کتابی مشابه اینها در دین اسلام وجوددارد که به دیگران هم بتوان توصیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم درست فهمیده‌اید. ما باید در یک نظام اسلامی متخلق به اخلاق باشیم وگرنه آن خصوصیات فردی در کنار تمدنی به‌شدت غیر الهی بهره‌ای برای ما ندارد. بنده شرح دعای مکارم‌الأخلاق را که چند ماهی است شروع کردم به این قصد شروع کردم تا روشن شود چگونه در متون اسلامی توصیه‌های اخلاق با رویکرد نظام‌سازی مطرح است. موفق باشید
6211
متن پرسش
با سلام و ادب همانطور که می دانید حوزه های علمیه امروز و علومی که در آن تدریس می شود بگونه ای است که ابتدا به ساکن انسان را متخصص دین شناس نمی کند بلکه مهارت فهم آیات و روایات را به انسان می آموزد که سرانجام آن اجتهاد است و لذا این خطر همواره وجود دارد که کسی به اجتهاد برسد اما اسلام را به عنوان یک مکتب جامع که پاسخگوی همه نیازهای بشریت است نشناسد و نتواند ترسیم کند! لذا سیر مطالعاتی اندیشمندان اسلامی برای پر کردن این خلا، امری لازم و ضروری است. اگر این مهم را تایید می فرمائید، لطفا به این سوال پاسخ دهید که سیر معرفت دینی چه ملزومات و مقصدی دارد؟ و به ویژه پاسخ به این سوال که : در حوزه معرفت دینی عده ای براین باورند که در آغاز باید بر مبانی صرف عقلی و استدلالی کار کرد تا ذهن از شبهه آزاد گردد و قوه تفکر قوی شده و از اعوجاج حفظ شود. و آنگاه سراغ سیر معرفت حضوری نظیر علم النفس رفت چرا که در این صورت می توان با تعقل مطلوب و نگاه جامع برهانی، از افراط و تفریط در این خصوص پیشگیری کرد و راه تفکر و شهود عرفانی را سریع تر طی نمود. در مقابل عده ای می گویند تربیت قلب مقدم بر تربیت عقل است و چونکه قلب حقیقت انسان است و سرمایه قرب لذا ابتدا باید در محضر نور حق و معرفت حضوری حضرت رب العالمین (نظیر علم النفس) کار را آغاز کرد و نور گرفت و سیر نمود. بنا بر نظر عده دوم این امر بدیهی است که عقل در ذیل قلب آدمی است و لذا اگر قلب به حضور الهی، ادب شود خواه ناخواه عقل هم تربیت می گردد و ازشبهات آزاد می شود و در این حالت می تواند رجوع محکمتری به حقایق داشته باشد. البته اگر در مواردی نیاز بود سیر عقلی و منطقی، قوی تر طی شود، می توان بعد از اینکه قلب انسان به حضور رسید و شهد شیرین انس را چشید، این گام را طی نمود. با توجه به این دو نظر در حوزه معرفت دینی، حضرتعالی چه تحلیلی دارید؟ با نهایت سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هر دو شکلی که می‌فرمایید درست است و هر کدام از دو روش بستگی به خود فرد و روحیه‌ی او و استادی دارد که با آن آشنا و مرتبط شده؛ بعضی‌ها روحیه‌ی استدلالی دارند، این‌ها نمی‌توانند از روش‌های فلسفی شروع نکنند چون تا عقلشان قانع نشود دلشان به صحنه نمی‌آید ولی بعضی‌ها جنبه‌ی تجردشان بر جنبه‌ی استدلالشان غالب است که به اصطلاح عرفان به آن‌ها «مجذوب سالک» یا «مراد» گویند. این‌ها آمادگی آن را دارند که سخنان قلبی را بشنوند و تصدیق کنند و در مرحله‌ی بعد، جهت جامعیت شخصیت به امور استدلالی رجوع می‌کنند. از آن طرف نقش استاد هم مهم است که با اشارات قلبی سخن خود را تفهیم می‌کند یا با استدلال‌های عقلی. به اصطلاح خواجه عبدالله انصاری بعضی از بدایات به نهایات می‌رسند و بعضی از نهایات به بدایات. موفق باشید.
6215
متن پرسش
سلام استاد،ایام محرم رو تسلیت میگم. از وقتی کتاب انسان کامل شهید مطهری را مطالعه میکنم هزاران سوال ذهنم رو مشغول کرده و واقعا احساس خلأ میکنم، لذا اگر پاسخی به بنده بدین لطف بزرگی در حقم نمودید 1. از تحریکات شیطان این است که انسان درصدد افزایش ظرفیت خود است در صورتیکه ظرفیت کنونی را پر نکرده،من نوعی از کجا بدانم ظرفیتم پر شده و با توجه به اینکه انسان کمال طلب است این کمال طلبی را چطور با بیان شهید مطهری میتوان تحلیل کرد؟ 2. انسان حق ندارد خود را مقابل دیگر انسان ها ذلیل کند و آن چیزهایی را که باید به خدا بگوید نباید به دیگران بگوید مثل مسیحی ها که نزد کشیش ها تخلیه میشوند، پس جایگاه استاد اخلاق چیست فرد چگونه میتواند بی حرفی انتظار داشته باشد مشکلاتی که در اخلاقش تاثیر میگذارند حل نمکاید؟ 3. اگر فرد باطن اعمال رابا چشم ببیند روح انسانی دارد در غیر اینصورت روح حالت حیوانی دارد، سنگی که از خشیت خداوند خرد میشود و هبوط میکند پس چطور بر قلب ما نازل میشود و هیچ اتفاقی نمیفتد آیا روح در این حالت حیوانی است؟؟؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ وقتی انسان پذیرفت که سالک الی‌الله باشد، هر چه جلو می‌رود به هدایت منور می‌شود گفت:«خود راه بگویدت که چون باید کرد» می‌فهمد که کمال او در هر چه بیشتر بنده بودن است. 2ـ در هر صورت ما جز در مقابل خدا نباید احساس ذلت بکنیم. نهایتا به استاد اخلاق وضع خود را می‌گوییم و در مقابل او تواضع می‌کنیم حاکی از آن‌که توصیه‌هایش را می‌پذیریم. 3ـ همین است، انسان به لطف الهی به جایی می‌رسد که نور اعمال و باطن آن‌ها را احساس می‌کند و تنها در حد قالب اعمال متوقف نمی‌شود. موفق باشید.
6201
متن پرسش
سلام مگر انسان عین اختیار نیست؟ و حقیقت انسان هم نفس اوست پس چرا موقع خواب یا موقع مرگ که با خود حقیقی مان روبه روییمو اختیار نداریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان تا وقتی دارای جنبه‌های بالقوه است عین اختیار است بین انتخاب جنبه‌های مختلفِ امکانی که در مقابل او است، ولی در خواب و مرگ که تنها با ملکات خود روبه‌رو است دیگر اختیار و انتخاب معنا نمی‌دهد بلکه با آنچه انتخاب کرده است به‌سر می‌برد. موفق باشید
6206
متن پرسش
سلام علیکم " من دانشجو هستم و قرار شده بود سر کلاسمون یه تحقیقی ارائه بدم در خصوص تمدن اسلامی " تحقیقم رو ارائه دادم و مورد توجه دانشجوها قرار گرفت ام یکی ار دانشجوها که خیلی تو بحث فلسفه قوی به نظر میرسید و به شدت طرفدار فلاسفه غربیه و افرادی مثل سروش " قرار شده یه تحقیق بیاره برای رد تحقیق من " من یه خواهش دارم ؟ اصلا با فلسفه آشنایی ندارم دوست ندارم به خاطر فقر سوادم دینم زیر سوال بره " چیکار باید کنم ؟ میشه چند تا سوال اساسی برای رد فلاسفه غربی بهم بگین ؟ خواهش میکنم راهنمائیم کنین ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» و کتاب «مدرنیته و توهّم» را مطالعه بفرمایید، با توجه به دستگاهی که در آن دو کتاب هست با حوصله و سعه‌ی صدر می‌توانید اشکال‌های تمدن غربی را مطرح کنید و عظمت تمدن اسلامی را متذکر شوید. موفق باشید
6193
متن پرسش
با سلام شما فرمودید که حضرت عیسی (ع) یا حضرت مهدی (عج) هنگامی که درعالم ماده هستند نیاز به بدن دارنداما درعالم ملکوت نیاز به بدن ندارند سؤال من ازشما این است که این جسم مادی به کجا می رود مگرنه این است که ماده ثابت است وازبین نمی رود ؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها را باید در برهان صدیقین دنبال بفرمایید. موفق باشید
6170
متن پرسش
سلام.این حقیقت محمدیه یک مرتبه از وجود و یک عقل مجرد است که در هر زمان به شکل پیامبری در زمین ظهور می کند؟یا خود پیامبر ما است؟و اینکه پیامبر می فرماید خداوند از قبل نور من را خلق کرده بود منظور همان حقیقت است؟چون فرموده نوری نه نفسی.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از رحم مادرشان شروع می‌شود ولی نور محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اولُُ ما خلق‌اللّه است که همان حقیقت محمدی می‌باشد و مددرسان همه‌ی انبیاء می‌باشد و در جمال محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ظهور تامّ و تمام دارد که بحث آن عمیق‌تر از این حرف‌ها است. باید آن را در مباحث عرفانی به‌خصوص در فصّ آدم و فصّ شیثی از فصوص الحکم محی‌الدین دنبال کنید. موفق باشید
6171
متن پرسش
سلام.معنی این حدیث عجیب که پیامبر در اواخر عمر می فرمودند "اللهم ارنی الاشیاء کما هی "چیست؟غیر از این است که پیامبر هم در مرتبه ای اسیر بنیاد گرایی و ذهنی نگری و تقدم پیش فرض ها بر مشاهده بوده اند؟بالاخره ایشان هم یک تفسیری از جهان داشته اند دیگر نمیشود بگوییم ایشان ذهن نداشته اند که.یک انسان ذهن دارد ذهن هم یعنی تفسیر، یعنی بردن آن چه واقع است به درون و دیدن آن با شاکله و شخصیت خویش.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رؤیت قلبی و علم حضوری هر اندازه انسان حجاب بین خود و حقیقت را رقیق‌تر کند حقیقت که در مقام خود تشکیکی است با شدت بیشتر ظهور می‌کند و حضرت در این دعا نظر به شدیدترین مرتبه‌ی حقیقت را دارند پس بحث در ادق و دقیق است و نه خطا و صحیح. موفق باشید
6175
متن پرسش
با سلام از خدمت استاد گرانقدر سوالی دارم،بحث اعیان ثابته بحث پیچیده ای است.چطور امام خمینی بودن خود را آنچنان پر ثمر خواسته و شخصی چون یزید آنطور؟چگونه یک نفر زنازاده بودن را انتخاب میکند؟چطور یک نفر فقری که به کفر منتهی میشود را انتخاب و دیگری ثروتی چنان حضرت خدیجه را؟آیا ائمه اطهار هم در همین علم الهی است که جایگاه خود را براساس لیاقتشان ثابت کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث عرفان نظری یاداشتی دارم که عیناً برایتان ارسال می‌دارم. به هرحال در این مورد مجبوریم فکر کنیم وگرنه همواره این نوع سؤالات برایمان پایدار می‌ماند. موفق باشید. سؤال: این‌که گفته می‌شود هرکس مطابق عین ثابته‌ی خودش عمل می‌کند، موجب می شود تا این سؤال پیش می‌آید: چه چیزی موجب می‌شود که عین ثابته‌ی افراد متفاوت باشد؟ جواب: همان‌طور که مستحضرید تفاوت عین ثابته‌ی هرچیز و هرکس به حقیقت امکانیِ آن مربوط است مثل وقوع عدد 4 که بین 3 و 5 است و یا عدد 10 که بین 9 و 11 می باشد و این وقوع از خودآن اعداد است. به طوری که این اعداد امکانی جز این ندارند که در این موقعیت باشند. همین طور امکان شخص صدام جز همین وقوع و امکان نیست. مثل عدد 4 است که جایش بین 3 و 5 است و وقوع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» جز این نیست که هستند. مثل عدد 10 است که بین 9 و 11 است. منتها اشتباه از این جا پیش می‌آید که آن وقوعِ اولیه که در آن‌ مرحله هیچ نقص وکمالی برای صاحبانش نیست مگر امکانِ کمال یا نقص، آن را به کمال یا نقص انتهایی افراد نسبت می‌دهیم. در ابتدا امکانِ صدام شدنِ صدام به عنوان یک انسان خون‌خوار در عین ثابته‌ی او هست، منتها در عینِ اختیار و شعور فطری که دارد. درست است هرگز صدام نمی‌تواند امام خمینی شود ولی به جهت اختیاری که دارد می‌تواند شهید خرازی شود. چون عین ثابته‌‌ی او، امکانِ چنین بودنی دارد. همین طور که در ابتدای امر عین ثابته‌‌ی امام خمینی امکان انسانی عالم و عارف و شجاع را دارد و او با انتخاب‌ِخوب خود، مطابق عین ثابته‌ی خود امام خمینی شد و هرگز نمی‌توانست صدام یا شهید خرازی شود. همین طور که یک زن بر اساس امکان وقوع خود زن می‌شود. در مسیر زن بودنش و مطابق عین ثابته‌اش می‌تواند زن خوبی شود و یا زن بدی. ولی هرگز نمی‌تواند مرد شود چون که عین ثابته‌ی او اقتضای زن بودن او را دارد. او در مسیر عین ثابته‌اش می‌تواند مطابق فطرتش عمل کند یا نکند. همین‌طور که امام خمینی می‌توانست مطابق عین ثابته‌اش که شبیه عدد 10 است، انتخاب‌های بدی بکند و یک انسان باسواد ولی خطرناکی بشود. هرچند نمی‌توانست یک صدام بدی شود، چون اقتضای عین ثابته‌اش آن نحوه بودنی است که عدد 10 در آن جایگاه هست و نه عدد 5. پس اگر فردا حضرت امام خمینی از خدا بپرسد چرا من را امام خمینی کردی با این‌همه وسعتِ کار و دردسر، جواب آن است که امکان خودت، امام‌خمینی‌بودن بود و انتخاب‌های خودت هم به اقتضای همان عین ثابته‌ و امکان وجودیت انجام گرفت. مثل این‌که اگر یک زن بپرسد چرا من را زن کردید؟ جواب می‌دهند امکان زن بودن از آن خودت بود و هرچه هم عمل کردی با انتخابی عمل کردی که مقتضای زن بودن توست، چه مطابق فطرت عمل کرده ‌باشد و چه مطابق نفس امّاره. در همه‌ی این موارد حجت خدا در جواب این اعتراض‌ها بالغه و بی نقص است و می‌تواند بدی یا خوبی افراد را متوجه‌ی خودشان بکنند. توجه به جایگاه عین ثابته در کنار حکمت الهی و احسن‌بودن نظام عالم موجب می‌شود تا متوجه باشیم که خداوند به آن اعیانی إذن خلقت می‌دهد که با خلقت آن‌ها نظام احسن الهی ادامه پیدا کند، پس این اشکال پیش نمی‌آید که اگر امکانِ بودنِ هر موجودی از خودش است پس وجود پدیده‌ها در عالم مربوط به خود پدیده‌هاست زیرا وجوددادن پدیده‌ها مربوط به خدا است - هرچند امکان آن‌ها مربوط به خودشان باشد- و خداوند به اقتضای حکمتش به آن‌چه صلاحیت وجودداشتن دارد، وجود می‌دهد
نمایش چاپی