بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6640
متن پرسش
باعرض سلام ادامه سخنرانی های مباحث کتاب انسان در مورد اختیار را در کجا دنبال کنیم؟ جلسات مربوط به شرح دعای مکارم اخلاق را درسایت قرار نمی دهید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بحثی تحت عنوان انسان فقط اختیار است، بد نیست 2- مباحث صوتی دعای مکارم‌الأخلاق در قسمت فایل های صوتی هست. موفق باشید
6620
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم. سلام ببخشید میخواستم بدونم جلسه سلوک که در مدرسه معصومیه برگزار شد هرهفته برگزار خواهدشد؟ فقط برای آقایونه یا خانومها هم میتونن شرکت کنن؟بنده تازه ارشد را در یک رشته فنی به اتمام رسانده ام. علاقه مند به علوم دینی و عرفان هستم . چون خلق شدم برای شناخت خداوند. اگر هدف خلقت معرفت الهی و عرفان است، با این اوضاع اقتصادی و صبح تا شب دنبال کار و پول که به اجبار هم هست کسی به جایی در معرفت نمیرسد. پس بهتراست بیاییم حوزه و قید کار و درامد و ... را بزنیم. چون اخر عمر حسرت میخوریم. شدیم یه فرد 50 یا 60 ساله که دیگه اصلاحش سخته. خیلی جدی باید عرض کنم که من واقعا مانده ام چه کار کنم. لطفا بفرمایید اگر حوزه نیایم چگونه به عرفان که هدف خلقت است برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هریک ماه برگزار می‌شود ولی به جهت سفر به کربلا این هفته یعنی در تاریخ 19/9 تشکیل می‌شود و خانم‌ها هم می‌توانند شرکت کنند. در مورد قسمت دوم سوال باید عرض کنم :در عین آن که حوزه بستر مناسبی است برای کسی که بخواهد سلوک عرفانی داشته باشد تنها راه نیست ، در کنار زندکی غیر حوزوی ، راه معرفت نفس راه خوبی است. موفق باشید
6609
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز و گرانقدر بنده خودم را کوچکتر از آن می بینم که بخواهم به حضرت عالی انتقادی کنم ویا تذکری بدهم اما مسائلی پیش آمده که لازم دیدم تا آنها را بها شما در میان بگذارم: از چندین سال پیش با شما وجلسات تفسیر قرآن شما آشنا شدم و مرتبا در جلسات حاضر می شدم و استفاده می بردم و این حضور من در این جلسات مرا با تعدادی از شاگردان پرو پا قرص و ثابت درسهای شما آشنا کرد.به تبع آن باعث شد تا ما در بین هم به مباحثه بپردازیم ، اما پس از مدتی دچار اختلافات زیادی شدیم و چون در زندگی من اخلال ایجاد کرده بود و من فکر می کردم ظرفیت این گونه مباحث را ندارم راهم را جدا کردم و چون فکر میکردم آنچه شما میگویید و شاگردانتان بر آن حاشیه می زنند افراط است از جلسات دور شدم و دیگر به جلسات نیامدم ولی ارتباطم را هم قطع نکردم بخصوص با همان شاگردان همیشه بحث که نه بلکه جدل داشتم واز موضع مخالف با آنها روبرو میشدم به عبارت دیگر همیشه حرفهایشان را نقد میکردم .اکنون پس از چند سال با دیدی دیگر و همتی بالاتر برگشتم و دوست دارم مباحث را ادامه دهم اما در تمام این مدت احساس میکنم جای یکسری مطالب در در مباحث شما خالی است !!! همان چیزهایی که من به عنوان منتقد به آنها میگفتم و در درستی آن اطمینان داشتم اما چون آنها یکطرفه قضاوت میکردند دچار اختلاف میشدیم بگذارید اندکی توضیح دهم . من با بعضی از این شاگردان رفت و آمد خانوادگی هم دارم و از اختلافات شدید بین آنها و همسرانشان اطلاع دارم . با آنکه همسرانشان مومنه و موقر هستند و کوتاهی در شوهر داری نمیکنند رفتار های خشک و بی روحی را از شوهرانشان مشاهده میکنم و حتی توسط همسرانشان به همسر من رسیده است .جدیدا خبری از تعداد دیگری از شاگردان شنیده ام که امیدوارم درست نباشد بعضی از آنها کارشان به طلاق رسیده است به خاطر دین !!!!! به زنان خود میگویند شما کند ذهنید ، مطالب استاد را نمی فهمید ، به آنها میگویند اگر میخواهید مطالعه داشته باشید مطلقا باید کتب و سخنرانیهای استاد را گوش دهید و امثال این موارد که کم نیست . به طور کلی دیدشان نسبت به زن فقط یک ابزار است برای تولید نسل . وقتی برای آنها حدیث رفتار خوب با همسر می آورم می گویند منظور از این حدیث فلان است و فلون نیست.!! میگویند تو نمی فهمی این حدیث جنبه قدسی دارد و تو داری احادیث را مادی میکنی و پای احادیث را میکشی و پایین می آوری بعضی اوقات چنان از موضع حق وارد میشوند که انگار هیچکس به جز آنان پای درس شما ننشسته است . این حرف من نیست بسیار دیگری را میشناسم که این حرف را تایید میکنند من نمیگویم اشتباه میگویند ولی میدانم اشتباه عمل میکنند اصلا مگر هدف از این درسها و بحثها مگر جز این است که دینداری وارد زندگی ما شود به قول خودتان دینداری کنیم نه دین دانی؟ بسیاری از فامیلها و نزدیکان این شاگردان را میشناسم که وقتی رفتار و برخورد پر از خشم و حالات افسرده آنان را می بینند میگویند اگر دین این است ما این دین را نمی خواهیم البته که اقربا و آشنایان اینها اکثرا مسلمان اند و مقید و نه دور از منبر و وعظ . با بعضی از آنها به خاطر آشتی دادن همسرانشان صحبت کرده ام می گویند" ما استاد را میشناسیم بعضی از کتابهایش را هم خوانده ایم خیلی منطقی و مستدل است ما میدانیم خود استاد اینگونه نیست اما این شاگردانش کاسه داغ تر از آش شده اند"حتی یکی از همسرانشان گفته بود از بس مرا مجبور به کاری میکند و همیشه دنبال نماز جمعه و جلسه استاد و مباحثه است که دارم از هرچه دین است زده میشوم اکنون که بررسی کرده ام می بینم راست میگویند حرف هیچکس را به جز شما قبول ندارند ، یکطرفه به قاضی میروند ، خود را بر حق می دانند و طرف مقابل را هر کس میخواهد باشد باطل ، به راحتی علما دیگر نظیر آیت ا.. خاتمی( امام جمعه تهران )، حاج آقا عالی ؛ حاج آقا قرائتی، حاج آقا پناهیان آیت الله مکارم و امثالهم و حتی شهید مطهری را هم زیرسوال میبرند و به حرفهای شما استناد میکنند میگویند استاد در نمیدانم کوه یا فلان جلسه خاص گفته است فلان!!!، با درس و دانشجو به طور کلی مخالف اند، همه فعالیتهای زندگی را که شاید وظیفه شان باشد کنار گذاشته اند ، دائم در اتاقی می نشینند و سی دی و بحثهای شما را گوش میدهند ، میگویند این سی دی خاص است از اقای توسلی یا نمیدانم توکلی گرفته ایم تا معاد را کار نکنید به شما نمیدهیم ،به زن و بچه و خواسته هایشان توجه ندارند و تا مجبور نباشند به داد این بیچاره ها نمی رسند، دائما نماز خواندن را کار می دانند و اندکی در کار منزل به همسر کمک کردن را کار نمیدانند . به همکاران و نزدیکان بیش از حد تذکر میدهند و به هر چیز کوچکی گیر میدهند حتی مستحبات تذکر طوری نیست ای کاش با اخلاق نرم و روش درست می گفتند با تندی میگویند و میروند حتی نمی ایستند حرف و انتقاد طرف مقابل را گوش دهند ، اخیرا نیز دنبال افراد با نفوذی می گشتند تا بواسطه آنها به سوریه بروند و شهید شوند نمیدانم من که مدتی از بحثهای شما دور بوده ام اما فکر نمی کنم این چیزها را شما به آنها یاد داده باشید. شاید آنها تفکر را کنار گذاشته و مقلد محض شما شده اند . و یا مطالب را بد برداشت کرده اند یا شاید من اشتباه میکنم به هر حال شما را به خدا کاری بکنید و یا حرفی بزنید شاید به شما گوش دهند . هر چه به آنها میگوییم مانند کامپیوتر از ذهنشان جمله ای از شما استخراج میکنند و جواب ما را میدهند حتی وقتی میگوییم بروید پیش یک مشاور مذهبی که خودتان قبول دارید میگویند ما مگر مشکلی داریم !!! همسرانمان باید خودشان را برسانند !!! خواهش میکنم مرا ببخشید قصد جسارت ندارم اما فکر میکنم انطور که باید در مباحثتان جنبه های مختلف یک بحث را بیان نمیکنید . ویا شاید به این امید که خودشان مد نظر قرار میدهند کم رنگ بیان میکنید و زود رد میشوید . شاید هم به توضیح بیشتری نیاز دارد نمیدانم شاید هم من اشتباه میکنم . به هر حال مردم به این زندگی ها نگاه میکنند و نتیجه ای که میگیرند این است که دیندارها یا ریش دارها همین اند زندگی همسرانشان را زهر مار میکنند برای خواسته های خودشان. از شما تقاضا دارم این مباحث را مستقیم روی سایت قرار ندهید و حداقل به خود من بگویید تا تکلیفم را بدانم که آیا این رفتار ها دلیل دینی دارد و ما نتوانسته ایم هضم کنیم و یا اینکه باید در خودشان تجدید نظر کنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط و تفریط در هرحال بد است بنده هم شنیده‌ام عده‌ای از افرادی که در جلسات بنده حاضر می‌شوند همین‌طور هستند که شما می‌فرمایید در حالی‌که نه دین خدا چنین رفتاری را قبول دارد و نه بنده این‌طور عمل می‌کنم. نمی‌گویم بعضی از خواهران انتظارات بیش از حدّ ندارند، ولی حقیقتاً این افراد که خودشان را به ظاهر مرید بنده می‌دانند مشکلی برای بنده و خودشان و مباحثی که مطرح می‌شود ایجاد می‌کنند در حالی‌که هیچ‌کس غیر معصوم نباید حجت باشد. بحث‌های بنده در کنار بحث‌ها و دستورات سایر سخنرانان و نویسندگان می‌تواند مفید باشد ولی اگر سخنان بنده مطلق شود و افراد بدون آن‌که تفکر کنند آن را بپذیرند فایده‌ای برای افراد ندارد. بنده سعی دارم با عقل مخاطبانم حرف بزنم و نه با احساساتشان و امید دارم آن‌ها نیز با عقل‌شان روی عرایض بنده فکر کنند و جوانب قضایا را بسنجند و عمل کنند. در راستای گله‌ای که از بعضی از این آقایان داشتم – هرچند عمومیت ندارد- در جلسه‌ی(جلسه 24) دعای مکارم‌الاخلاق بحثی تحت عنوان «خانواده مرکزصمیمیت » کمی روی حقوق زن و تلاش برای صمیمیت در خانواده داشتم که دوستان آن بحث را بر روی صفحه‌ی اول سایت قرار دادند. خلاصه بنده هم از دست بعضی از این‌ مریدها گله‌مندم هرچند معتقدم بعضاً همسران آن‌ها نیز انتظاراتی از شوهرانشان دارند که انتظارات بیش از حدّ اعتدال است. موفق باشید
6596
متن پرسش
سلام علیکم اینکه گفته میشود که احادیث و روایاتی هست که ضد فلسفه است ایا سندیتش تایید شده است؟اینکه امام هم خطاب به عروسش می فرمود که فلسفه نخواند چطور با اینکه خود امام فیلسوف بودند جور درمی آید؟ اینکه خود علم توحید هم می تواند حجاب باشد را متوجه هستم ولی برخی که مخالفت خود را بافلسفه اعلام می دارند را متوجه نمی شوم از چه جهت است ایا شما تحصیل در دانشگاه در رشته فلسفه اسلامی درمقطع ارشد را پیشنهاد میکنید؟ برای اینکه بابی باشد تا به بحث های فلسفی ورود پیدا شود؟بنده خانم هستم وامکان تحصیل در حوزه را فعلا ندارم چون پدرم اجازه نمی دهد..بحث های شما را هم دنبال میکنم. التماس دعا متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر فیلسوف مسلمانی - اعم از حضرت امام یا علامه‌طباطبایی - در عین آن‌که فلسفه را به‌عنوان یک نوع تفکر قبول دارند متوجه‌اند همه‌ی عقل خود را در حدّ تفکر فلسفی متوقف نکنند و این غیر از آن است که تفکر فلسفی را نفی کنند. مثل آن که حضرت امام خمینى «رضوان ‏الله ‏علیه» با این‏که همه ‏ى عمر مقید به مسجد و مدرسه هستند در توجه به راهى که با اسماء الهى مأنوس شوند مى‏فرمایند: در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم‏ منظورشان آن است که از علم حصولى به سوى علم حضورى رجوع کنند.توصیه‏ى بزرگان آن است که «خود را ورق بزنید» معلوم مى‏شود این کار یک کار ارزشمندى است و موجب مى‏شود تا انسان از زوایاى وجودِ خود و نحوه‏ى آن در عالم آگاه شود در آن صورت همواره از پنجره ‏ى چنین بودنى بر عالم و آدم بنگرد. همین‏طور که اگر شما خدا را پیدا کردید دیگر نمى‏توانید بى‏خدا زندگى کنید، اگر رابطه‏ ى حضورى با حقایق پیدا کنید به چیز بزرگى رسیده ‏اید. در حالى‏که مى‏شود سال‏ها خدادان بود، ولى از خدا بهره ‏مند نشد و او را به عنوان محبوب دل خود احساس نکرد، آرى اگر او را پیدا کنیم دیگر نمى‏توان بدون او زندگى کرد . در هرحال تحصیل در رشته‌ی فلسفه‌ی اسلامی اگر استادهای خوبی داشته باشید افق‌های ارزشمندی را در مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید
6579
متن پرسش
سلام علیکم 1-تکامل برزخی داریم؟ اگر بله با چه توجیه فلسفی ای. 2- ماهیت علم و آگاهی چیست؟آیا حضور شی یا صورت آن نزد عالم دلیل لازم است یا کافی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تکامل در برزخ در حدّ رفع حجاب است ولی این‌که در آن‌جا نیز اراده‌ای باشد که انسان بتواند شخصیت جدیدی برای خود شکل بدهد، نه 2- علم یا آگاهی یک موضوع وجودی است که تعریف‌بردار نیست، خودش در نزد شما خود را معنا می‌کند. حضور شیئ نزد ما همان علم ما است، در واقع صورت علمی شیئ نزد عالم است و نه چیز دیگر. پس همان صورت دلیل کافی علم ما است. موفق باشید
6564
متن پرسش
سلام استاد عزیز میخواستم بدانم روایاتی از این قبیل که برای مزاح با نامحرم حرمت شدیدی قائل شده آیا ناظر به هر نوع مزاحی است یا فقط مزاحی که به قصد لذت حرام باشد؟ چون مزاح با نامحرم پدیده ی رایجی شده و حتی در برنامه های صدا و سیما هم به وفور میبینیم ولی خوب انگار خیلی از ما متوجه حرمت آن نیستیم. در جامعه امروز که اختلاط زن و مرد زیاد شده یک انسان اجتماعی چه باید بکند؟ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[11] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود. ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[12] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مسلّم هراندازه که با نامحرم کمتر رابطه داشته باشیم کمتر گرفتار قوه‌ی واهمه می‌شویم. به ما فرموده‌اند در حدّ ضرورت باید با نامحرم ارتباط داشت تا هرچه بیشتر محرم خدا شویم. نمی‌دانیم با مزاح با نامحرم، چه بلایی بر سر خود و بر سر او می‌آوریم. موفق باشید
6565
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز مدتی هست تصاویر بسیار زشتی بدون اراده اینجانب موقع نماز خواندن یا قرآن خواندن به ذهن بنده خطور می کند و مرا از ادامه حضور قلبی باز می دارد و بعضی وقتها موجب می شود از شرمندگی در پیشگاه خدا نمازم را قطع کنم واز اینکه این تصاویر زشت به ذهنم خطور می کند بسیار ناراحت می شوم و بیشتر زمانی به سراغم می آید که حضور قلبی دارم ولی زمانی که نماز را همینطوری بدون حضور می خوانم این تصاویر به ذهنم خطور نمی کند لطفا" راهنمایی کنید که آیا با این تصاویریی که به ذهنم خطور می کند و خود من نقشی در آن ندارم و بدون ارداده من است من مرتکب گناه می شوم جناب استاد این تصاویر آنقدر زشت هست که از خجالت حتی نمی توانم آن را برایتان بنویسم ضمنا" مدتی بود نماز را به خاطر آمدن این تصاویر زشت موقع نماز به ذهنم نماز را ترک کرده بودم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: کار بسیار بدی انجام دادید که نماز را ترک می‌کردید ثانیاً: مگر نه این‌که خداوند می‌خواهد با عبور از این مناظرذهنی ، حجاب‌های بین ما و خودش را از بین ببرد. بهترین راه آن است که در همان حال متوجه شوید خداوند از شما می‌خواهد که قلب خود را از این صحنه‌ها عبور دهید و لطف الهی این کار را برای شما میسر کرده. موفق باشید
6566
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد طاهر زاده، استاد خواهشمندم راهنمایی بفرمایید که کدامیک از نگرش های زیر درست است: 1- انسان وقتی با در نظر داشتن شرایط و اوضاع موجود و با توکل به خدا، یک تصمیم در مورد امورات معمول دنیوی می گیرد اما در نتیجه ( به ظاهر و به برداشت خودش) ضرری از جنس مادی و دنیوی حاصلش شود می تواند : الف: با تجزیه و تحلیل فرآیند تصمیم گیری خودش به این نتیجه برسد که این تصمیمش به این علت و آن علت اشتباه بوده و خودش را سرزنش کند و شاید برای دل خوش کردن خودش بگوید که از این اشتباه این درس رو گرفتم و ... ب: یا اینکه این اشتباه و ضرر را با بدون آنالیز و با نگاه توحیدی و به نظر حکمت خدا نگاه کند و بگوید هر چه خدا بخواهد همان می شود و ما از خودمان هیچ ملکیتی نداریم (بنده با این نگرش خیلی آرامش درونی می کنم اما از وقتی وارد درس و مدرسه شدم خانواده، رسانه، دوستان و کتابها و ... در ذهنمان فرو کردند که از هر اشتباهی باید درس بگیرم. می ترسم که یا توحید را خوب نفهمیده باشم و یا همه اینها توجیهی از فرار کردن اشتباه خودم باشد) 2- آیا می توان گفت که از نظر نگرش توحیدی هیچ تصمیم گیری( به خدا توکل شدۀ) اشتباهی وجود نداردو همه آنها ریشه در حکمت خدا دارند؟ 3-جایگاه اینکه خداوند می فرماید هر چی خیره از منه، و هر چی شر و بدیه از خود شماست را چطور می توان با مسایل بالا ریط داد؟ ما را هم دعا کنید استاد دوستدار شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل کار آن است که در هر کار خیری به اعتماد مدد الهی وارد می‌شویم ، در عین حال از عقل خود استفاده می‌کنیم و اگر لازم باشد از عقل بقیه با مشورت با آن‌ها کمک می‌گیریم و سپس هرچه پیش آمد را می‌پذیریم و با همه‌ی این کارها احتمال خطا را نباید صفر دانست زیرا توحید ما در حدّ خودمان است و معلوم نیست به جهت توکل ضعیف خود کارمان با نفسانیت همراه نباشد و در این رابطه خداوند می‌فرماید به هر اندازه که مربوط به خدا است خیر است و هر اندازه که مربوط به نفسانیت ما انسان ها است شرّ است. موفق باشید
6572
متن پرسش
باسلام وخداقوت مدتی دریک تشکل اسلامی درحال فعالیت بودم درحقم ظلم شدوبابی انصافی ازمن خواسته شدکه مجموعه راترک کنم یک سال برای اثبات بی گناهی خودتلاش کردم نتیجه ای بدست نیاوردمالان بسیارآشفته هستم فقط دلم میخواهدگریه کنم هم ازبیکاری رنج میرم وهم ازاین اتفاق خیلی تلاش کردم مجموعه دیگری برای فعالیت بروم ولی نشد لطفاراهنماییم کنید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:از کجا می‌دانید مصلحت شما فعالیت در آن‌جا بوده. چرا متوجه نیستید خداوند راه دیگری را جلوی شما گشوده است. راه رجوع به خدا به عدد انفاس خلایق است. موفق باشید
6546
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی از کتابهای خویشتن پنهان و ... استفاده کردم وبا توجه به اینکه شدیده احساس نیاز بهاصلاح اعمال و رفتارم میکنم به استحضار میرساند این حقیر دوسال قبل به مدت یکسال سحرها بیدار میشدم و نماز شب و...اما بعد از یکسال انقدر خواب بر من غلبه دارد که حتی نماز صبح هم گاهی خواب میمانم خواهش میکنم راهنمایی کنید چگونه بر خواب زیاد غلبه کنم حتی خوراکم را خیلی کم کردم اما فایده ای نداشت شاغل هستم تا قبل از این قضیه هیچ وقت نماز صبحم قضا نمیشد اما حالا ... در کتاب شما امده با فرمان دادن نفس ناطقه به بدن کم کم حاکمیت بر تن ایجاد میشود ایا میتوانم از همین روش تلقین و تذکر استفاده کنم کمی واضح تر توضیح دهید ممنون میشوم در پناه حق محفوظ باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عرض کردم در کنار یک کار اخلاقی و معرفتی، ورزش را هم باید مدّ نظر داشته باشید. در مورد کتاب اخلاقی کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را پیشنهاد می‌کنم در آن حدّ که شاکله‌ی شخصیت خود را مطابق رهنمودهای امام الموحدین«علیه‌السلام» شکل دهید. موفق باشید
6555
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد درادامه سیروسلوک فردی دومقوله می باشدکه گریبان گیربنده شده است یکی فکرمشغول ودیگری خیال مغشوش که اگرچه خاستگاه انان نفس ناطقه می باشدولی فکرازعقل است وخیال از دل (به نظر بنده)باتوجه به مباحث معرفت نفس چگونه مشوددرطهارت انان کوشیدضمناازاینکه امکانی برای برقراری ارتباط با شمابرای ماشهرستانی ها فراهم اورده اید کمال تشکررادارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نفس ناطقه یک وجه به سوی حق دارد – با توجه به این‌که حق عین وحدت و یگانگی است – و یک وجه به سوی بدن و امور مادی دارد که عین حرکت و کثرت است و لذا هراندازه حجاب‌های بین انسان و پروردگارش برطرف شود از اغتشاش فکری و خیالی آزاد می‌شود. عمده آن است که با رویکرد عبور از کثرت به وحدت عبادات خود را انجام دهیم. موفق باشید
6538
متن پرسش
سلام علیکم .امیدوارم حالتان خوب باشد .در سوال 6519 که از حضورتان داشتم احساس کردم انتهای سوال ناراحت و غمگین شدید .اول اینکه من منظور بدی نداشتم گاهی حرف ها در قالب کلمات بد جلوه میکنند شاید من بد منظورم را رساندم . آثار شما زندگی من را تا جایی عوض کرد مخصوصا نامه 31 نهج البلاغه و به هرحال اگر درشتی در سخن حقیر ملاحظه کردید ببخشید . من چون فعلا روی مبحث علم النفس کار میکنم سوالات مکرر پیش می آید حوزوی هم نیستم که از اساتیدحوزه بپرسم .دوستان حوزوی ام هم زیاد روی فلسفه کار نمیکنند.در حال حاضر چند سوال از خدمتتان داشتم گرچه تعداد سوالات زیاد و باعث مزاحمت .میخواستم سوالات را تقسیم کنم سپس بفرستم ولی باز دیدم همانقدر وقتتان گرفته میشود .شرمند ه استاد 1-ما نفس هایی به اسم نفس لوامه , اماره , ملهمه , مطمئنه , ناطقه داریم . میگویند نفس اماره مربوط به اخلاق است و نفس ناطقه مربوط به فلسفه . مگر خود حقیقت نفس واحد نیست ؟ پس این اسم های متنوع حالت مراحل مختلف کمال نفس را دارد یا منظور چیزه دیگر است ؟ یعنی باید از نفس اماره گذشت تا بتوانیم روی نفس ناطقه کار کنیم ؟ و نفس ناطقه چه رابطه ای با ملهمه و مطمئنه دارد . من کلا در این موضوع گیج شدم کمی میشود توضیح دهید 2-من در کتابی خواندم که بدن مرتبه ی نازله ی نفس است .این یعنی چه ؟ وقتی بدن در رحم مادر هست مدتی بدون روح و نفس به سر میبرد . اگر بدن نازله ی نفس است چرا از اول در معیت هم نیستند . بالاخره شما یک لامپ را که روشن بکنی در همان لحظه نورهایی با شدت و ضعف های مختلف در سراسر اتاق داریم .پس چرا بدن مدتی بی نفس به سر میبرد . 3-آیا پیامبر که به دنی فتدلی و کان قاب قوسین او ادنی رسید از ملک روح هم گذشت یا خیر ؟ یعنی بدون واسطه در محضر حضرت حق بود یا باز هم ملک روح بود ؟ 4-چرا خداوند ابتدا ملک روح را آفرید و در او بطور کامل تر از بقیه موجودات جلوه کرد و سپس انسان را از ملک روح آفرید ( و نفخت فیه من روحی ) چرا خود خدا مستقیم جلوه نکرد و انسان را بیافریند 5-آیا بقیه موجودات هم از جلوه ی ملک روح هستند یا جلوه ی خود خدا . مثلا وقتی کنار دریا می ایستی و در نگاه به بی کرانگی دریا یک خوفی درون انسان بوجود می آید و میفهمی اسم جلال بر دریا تجلی کرده و یا وقتی زیبایش را میبینی میفهمی اسم جمال تجلی کرده . حال این تجلی جمال و جلال برای دریا توسط همان ملک مقرب روح است یا توسط خود خدا . 6-وقتی خداوند می فرماید که إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود)سوره یس آیه 82 . هرچیزی که کن فیکون باشد به امر پروردگار باید خالی از زمان , مکان , حرکت , تبدیل , ماده و.... باشد پس آیا هرچیزی که با کن فیکون بوجود آید مجرد است ؟ 7-ملک روح خودش مجرد است و اگر دریا و درخت تجلی صفات جمال و جلال هستند و این صفات از خدا به روح تجلی کرده و از روح به دریا و درخت تجلی کرده چرا آنها مجرد نیسند . مگر میشود از موجود مجرد موجود غیر مجرد پدید آید 8-با دوستم صحبت نفس میکردم . به او گفتم تو با چه چیزی فکر میکنی ؟ اگر راست میگویی اندیشه هایت را به من نشان بده ؟ ایشان معتقد بود که این اندیشه ها در مغز انسان ذخیره میشود و هیچ ربطی به نفس ندارد شبیه به یک هارد کامپیوتر که اطلاعات درونش ذخیره میشود و با یک ضربه دچار عیب میشود . همانطور که مغز انسان با ضربه از کار میفتد . این مساله را چگونه باید عقلانی برایش روشن کرد ؟ 9-در سوال 6519 فرمودید وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت(الروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185) به کجا اشاره دارند.میشود کمی توضیح دهید . خب روح حتما باید جسم داشته باشد . در عالم ماده میشود همین بدن , در عام برزخ بدن مثالی , در عالم قیامت هم بدن خاص خودش را . ولی بازهم متوجه نشدم که جسم رقیق منظور امام صادق کدام جسم است .جسم مادی که رقیق نیست , جسم برزخی هم و اخروی هم که مثالی است و نه مادی که بتوان واژه رقیق را برآن حمل کرد . میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز این‌طور نبوده که از صحبت شما ناراحت شده باشم. حقیقت این است که مشرب‌ها متفاوت است، همان‌طور که بعضی خراباتی و بعضی مناجاتی هستند. در امور معرفتی نیز همین‌طور است که مثال آیت‌اللّه بهاءالدین و حضرت امام را در عرایضی که داشته‌ام، زده‌ام که چگونه آیت‌اللّه بهاءالدین از مشرب آیت‌اللّه شاه‌آبادی نتوانستند استفاده کنند بدون آن‌که در سیر الی‌الحق ضرری کرده باشند 1- اگر به موضوع مورد بحث نگاه وجودی داشته باشیم می‌گوییم از جهت فلسفی به موضوع می‌نگریم زیرا فلسفه از موجود بما هو موجود سخن می‌گوید و اگر نگاه ارزشی به موضوع داشته باشیم می‌گوییم از جهت اخلاقی به موضوع می‌نگریم. نفس ناطقه پدیده‌ای است که دارای ابعاد مختلف می‌باشد از جهت وجودی، موجود مجردی است که «جسمانیة‌الحدوث و روحانیة البقاء» است ولی همین موجود دارای گرایش‌هایی است که منجر به ظهور نفس لوامه و یا نفس مطمئنه می‌شود 2- همین‌طور که متوجه شدید منظور آن نیست که بدن تجلی نفس است بلکه به این معنا است که بدن محل ظهور حالات و تدبیرات نفس می‌باشد 3- در مقام «دنی فتدلی» هیچ واسطه‌ای بین ذات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و حضرت حق نبود که به آن تجلی ذاتی می‌گویند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن مرحله به رابطه‌ی وجودی که خدا با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» داشتند و موجب ایجاد آن حضرت شدند، رسیدند که این بالاترین درجه‌ی ممکن برای بشر است و بحث آن را باید در تجلی ذاتی که در عرفان بحث می‌شود دنبال بفرمایید 4- لازمه‌ی وجود، تشکیکی‌بودن و مرتبه‌داشتن است و هر مخلوقی ظرفیت درک مرتبه‌ای خاص از وجود را دارد 5- همواره برای تجلی اسماء الهی واسطه‌ در میان است منتها آن واسطه‌ها مظاهر همان اسم‌اند و به همین جهت شما در مظاهر با نور همان اسم مرتبط می‌شوید 6- ظاهراً همین‌طور است 7- موجودات غیر مجرد مظاهراند و این غیر از رابطه‌ی وجودی است که بین عین وجود و سایر موجودات هست که در بحث برهان صدیقین بحث شده 8- در بحث ده نکته در معرفت نفس عرایضی داشته‌ام. ایشان را به آن مباحث راهنمایی کنید 9- نباید انتظار داشت ائمه«علیهم‌السلام» با واژه‌های ما سخن بگویند ما باید بتوانیم سخن آن‌ها را با مباحث فلسفی تطبیق دهیم. واژه‌ی بدن مثالی یک واژه‌ی فلسفی است وقتی دقت کنیم متوجه می‌شویم منظور حضرت از بدن رقیق تطبیق می‌کند با بدن مثالی، از طرفی ائمه«علیهم‌السلام» با نور شهود خود سخن می‌گویند و فیلسوف با تفکر انتزاعی خود سخن خود را بیان می‌کند، هرچه جلوتر برویم به نگاه ائمه نزدیک‌تر می‌شویم زیرا نگاه آن‌ها گزارش عین حقیقت است. موفق باشید
6522
متن پرسش
سلام علیکم .امیدوارم حالتان خوب باشد و اما سوال اول .در کتاب خویشتن پنهان فرموده بودید که شیطان نمیتواند در خواب یه صورت اهل بیت دربیاید و این فرموده ی خود رسول اکرم است .حال انسان گاهی اوقات خواب اهل بیت را میبیند که در یک نوع از خواب طوری اهل بیت قرار میگیرند و یا خواب طوری رقم میخورد که صورت امام را نمیبینی ولی به انسان القا میشود که کدام امام بود . در نوعی دیگر از خواب گاهی به شکل یک انسان مومن که میشناسی در خوابت می آیند ولی باز هم به انسان القا میشود که کدام امام است و گاهی هم با یک چهره ی ناشناس که انسان تا به حال ندیده است . الف) حال اینکه آیا این رویاها صادق است ومیتوان به آنان اعتماد کرد و این افراد در خواب همان ذوات مقدسه اند؟ ب) و اینکه چرا در بعضی جاها بی شکل و در بعضی جاها به صورت یک انسان آشنا و در بعضی جاها به صورت یک انسان ناشناس می آیند ؟ ج)و اینکه در نفس انسان چه چیزی رخ میدهد که خودش میفهمد این کدام امام است میشودکمی توضیح دهید اما سوال دوم در یکی از سخنرانی هایتان فرمودید که شما در خواب زن و مرد ندارید بلکه فقط هستید .اما وقت خواب انسان جنسیت خودش را متوجه میشود که مرد هست یا زن هست .بعضی از خواب ها را که میبینی به وضوح شخصیت مرد بودن یا زن بودن خودمان را متوجه میشویم ؟ در خصوص این هم کمی توضیح بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: الف: نمی‌توان به هیچ‌ رؤیایی اعتماد کرد، می‌ماند که ممکن است بنا به شواهدی برای خودمان قابل اعتماد باشد ولی آن قسمت که با شکل کسی روبه‌رو می‌شوید که می‌شناسید و القاء می‌شود امام است، دلیلی بر اعتماد به آن برای خودمان هم وجود ندارد ب: بعضاً بستگی به صورت‌های مأنوس ما دارد و بعضاً به نور وارداتی که تجلی می‌کنند ج: نمی‌دانم 2- بنده نگفتم در خواب شما زن و مرد نیستید، عرض بنده آن است که شما در نفس ناطقه‌ی خود زن و مرد نیستید، زن و مرد مربوط به بدن شما است. موفق باشید
6529
متن پرسش
آیا کمالاتی که به انسان نازل میشود به تدریج از عین ثابت او نازل میشود و به او میرسد یا همه کمالات او (تا آخر عمر) به مراتب عقلی و مثالی نازل میشود و به تدریج از مثال به انسان میرسد؟ تفاوت این دو، در شهودات مثالی است، که به فرض دوم انسان میتواند از عین ثابته خودش به نحو مثالی و نازله آگاهی یابد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حقیقت کلّیِ هر موجود، مقام عین ثابته‌ی اوست به هر نحوی که ما در سیر ترتیبی با انوار وجود روبه‌رو شویم مطابق عین ثابته‌ی خود بر ما تجلی کرده و در صورتی که آن تجلیات حجاب سالک نگردد و او را به مرتبه‌ای بالاتر منتقل کند توانسته است به عین ثابته‌ی خود از وجهی نظر کند. موفق باشید
6494
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی با عنایت به اینکه فرموده اید:چقدر خوب بود اگر مذهبی‌های ما که می‌خواهند اهل تفکر باشند با اندیشه‌ی دکتر داوری آشنا بودند برای مطالعه کتب ایشان راهنمایی بفرمایید از کجا شروع کنیم چون بنده زیاد با کتب ایشان اشنا نیستم اگر سیری برای مطالعه کتب ایشان بیان بفرمایید بهتر میتوان سراغ اندیشه ایشان رفت . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دکتر داوری نوشته های خود را که حاصل خوب فکر کردن اوست برای فکر کردن نوشته لذا فکر نمی کنم بتوانیم ترتیبی برای کتاب های او قائل شویم باید برای فکر کردن به آن کتاب ها رجوع کرد از باب نمونه می توان این کتاب ها را برشمورد: رساله در باب سنت و تجددو فلسفه معاصر ایران و اندیشه و تمدن غربی و انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم و فلسفه چیست؟و وضع کنونی تفکر در ایران و اوتوپی و عصر تجدد و مبانی نظری تمدن غربی و شاعران در زمانة عسرت و چند نامه به دوست آلمانی (ترجمه) ووووو. موفق باشید
6501
متن پرسش
سلام استاد گرامی خدا قوت مدتی است سوالی ذهنم را مشغول کرده است که جوابی برای آن نمی یابم خواهش می کنم کمکم کنید آیا بسته شدن بخت صحت دارد ؟اگر ندارد چرا بعضی از دختران بسیار خوب که خواسته هایشان برای انتخاب همسر همان معیارهای اسلامی می باشد مدتها می گذرد ولی همسر مناسب خود را نمی یابند ؟ ومگر خداوند برای هر کسی همسری درنظر نگرفته است ؟ لطفا ÷اسخی مستدل ومناسب بفرمایید ممنونیم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی کاملاً مطمئن هستیم که عالم در تمام زوایایش با مدیریت حضرت حق جلو می‌رود، می‌فهمیم که حکمتی در این نکته ای که می‌فرمایید هست. مثل آن‌که در روایت داریم خداوند می‌داند اگر رزق بعضی تنگ شود کافر می‌شوند و اگر رزق بعضی وسعت یابد کافر می‌شوند. پس همان‌طور که انسان مؤمن در شرایط تنگی رزق با رضایت به تقدیر الهی، قناعت پیشه می‌کند و خلوت خود با خدا را بیشتر می‌کند، اگر این خواهران مؤمن این نوع زندگی که خدا برایشان تقدیر کرده است را نشانه‌ی لطف خدا بدانند با رضایت کامل سعی می‌کنند زندگی خود را با معارف الهی و اعمال عبادی، بستر قرب هرچه بیشتر به خدا قرار دهند. عمده آن است که متوجه شوید در عموم این تنگناها و به‌ظاهر محرومیت‌ها نظری خاص از خداوند در صحنه است و به قول نظامی: «اگر با دیگرانش بود میلی.... چرا ظرف مرا بشکست لیلی». موفق باشید
6502
متن پرسش
سلام جناب استاد وقتی در شب نماز شب می خونم در طول روز بیشتر از یاد خدا غافل هستم یک دستور عنایت کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما کار خودتان را بکنید و نگذارید شیطان این نکته را که می‌گویید، به قلب شما القاء کند. شب شرایط انس با حضرت حق بیشتر است و در نتیجه روز القائات شیطان را بیشتر احساس می‌کنید. موفق باشید
6488
متن پرسش
سلام استاد.در مباحث معاد از قول ملاصدرا مثال تیشه و در را مطرح کردید؛ 1.خوب استاد فردی که به علت بیماری دیگر این بدنش نمی تواند پذیرای روحش باشد؛ و این روح از بدن خارج می شود حال تکلیف این روح که هنوز تمام بالقوه هایش بالفعل نشده چیست؟2.سوال دوم اینکه استاد گرامی، آیا زمان رحلت هر فرد، زمانی است که آن فرد دیگر نه بهتر می شود و نه بدتر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره بنا به انتخاب‌هایی که آن شخص داشته چنین تقدیری برایش جاری شده و در قیامت بر اساس همان انتخاب‌هایش با او برخورد می‌شود 2- ظاهراً باید این‌طور باشد. موفق باشید
6489
متن پرسش
سلام علیکم.. ببخشید اکر میشود چند نا منبع برای وحدت وجود به بنده بدهید.. خیلی نیاز است... یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشترین بحث را محی‌الدین به‌خصوص در فصوص داشته‌ که متن آن به عربی است. کتاب عرفان نظری جناب آقای استاد یزدان‌پناه را مطالعه کنید، و یا وحدت وجود به روایت ابن‌عربی و مایستراکهارت نوشته قاسم کاکایی إن‌شاءاللّه برایتان مفید خواهد بود. موفق باشید
6469
متن پرسش
سلام.استاد آن جوانی که پیامبر(ص) بعد از نماز صبح مشاهده کردند وحال عجیبی داشتند چه شخصیتی می باشندشما در برخی از کتب فرمودید زیدبن حارثه ودربرخی دیگر حارثه بن زید ودربرخی آمده مالک بن حارثه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات شیعه یعنی در کافی عنوانش هست «حارثة بن مالک» ولی در روایات اهل سنت «زید بن حارثه» آمده. موفق باشید
6470
متن پرسش
سلام علیکم من نویسنده سوال 6363 هستم . وقتی محیط بد دانشگاه رو میبینم انگار بیشتر یاد امام زمانم میفتم از لحظه ورود حال خوبی ندارم ... ولی این موقعیت بد روی حجابم هیچ اثری نگذاشته ولی روی روابطم با مردان بیشتر نگران هستم نمی دانم تا چه حد میتوانم رابطه داشته باشم یعنی تا چه حد اجازه دارم احتیاج بیشتری به راهنمایی دارم ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه سعی کنید با نامحرم مرتبط نباشید افق حضور در عوالم غیب و قیامت و نزدیکی به وجود مقدس حضرت صاحب ‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برایتان گشوده‌تر است. ما فقط در حدّی که ضرورت دارد باید با نامحرم صحبت کنیم تا عالَم دینی ما برایمان حفظ شود. موفق باشید
6473
متن پرسش
سلام.حضرت استاد عرفایی که بنا به تاریخ وشواهد از لحاظ فقهی شیعه نبوده اند واز ائمه4 گانه اهل سنت تقلید می کرده اند( به عنوان مثال مولوی ومحی الدین وعطار و...) وبنا بر ادعای ما این عمل به شریعت وعبادت غلط است وطوری نیست که با نظام تکوین هم راستا شود پس چگونه این افراد که حتی (بنا به فرض)ابتداییات عباداتشان نظیر نماز وطهارت اشتباه می باشد توانسته اند به مراتب عالیه کشف وشهودبرسند.آیا فقه اهل سنت هم در دایره آنچیزی که درباب تقلید از فقیه وشدت وضعف نور شریعت فرمودید که دراحکام فقهی مشاهده می شود می دانید و آن احکام هم را داخل در حقیقتی که دارای شدت وضعف می باشد مانند نورخورشید می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که آیت‌اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند که آن‌ها از این جهت مستضعف بوده‌اند. به این معنا که در شرایطی قرار داشته‌اند که راهی برای تحقیق بهتر برایشان نبوده، مضافاً آن‌که فقه ائمه‌ی چهارگانه‌ی اهل سنت بیگانه از فقه ائمه نیست زیرا آن‌ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد امام صادق«علیه‌السلام» بوده‌اند و از این جهت شاید بتوان گفت با توجه به عقاید خوبی که عرفای اهل سنت در امور معرفتی دارند تا حدّی مشکل را حل کند. و این تازه در صورتی است که در مقام تقیه نبوده باشند. زیرا بعضی معتقدند آن‌ها شیعه بوده‌اند ولی مجبور بودند تقیه کنند. به طوری که یک بار عطّار را به جرم شیعه‌بودن از شهر هرات بیرون کردند. حال حساب کنید اگر پدر مولوی می‌خواست در هرات بماند چه بر سرش می‌آمد و لذا به طرف قونیه حرکت می‌کنند. موفق باشید
6447
متن پرسش
با سلام و احترام. نظر حضرتعالی راجع به این مطلب که در صفحه ی فیسبوک آقای دکتر جباری درج شده است چیست ؟ شما با آقای جباری موافقید یا با آن استاد فقه یا ... ؟ "این گفتگو را شبی در منزل یکی از اقوام داشتم. طرفین گفتگوی من دو نفر بودند. یکی استاد حقوق جزا، و دیگری استاد فقه و حقوق اسلامی بود. ..................................................................... استاد فقه: مشکل اغلب فقیهان فعلی ما این است که مبانی «کلامی» محکمی ندارند و با کلام آشنایی عمیقی ندارند. من: اما من فکر میکنم مشکل «فقه» ما این است که اساساً مبتنی بر «کلام» است. استاد حقوق جزا: یعنی شما معتقدید فقه نباید بر کلام استوار باشد؟ من: بله. کلام، مبنای خوبی برای فقه نیست. استاد فقه: اگر کلام را از فقه بگیریم، دچار اخباری گری میشویم! من: به جای کلام، باید عرفان و تصوف اسلامی را مبنای فقه قرار دهیم. استاد فقه: چرا عرفان؟ عرفان که اساساً شهودی است! استاد حقوق: شما که برای «عقل» در اجتهاد، جایگاه خاصی قائل هستید، چرا عرفان را مبنا قرار میدهید؟ عرفان که شهودی است و عقل ستیز! من: این یک تصور غلط و ناصوابی است که درباره عرفان وجود دارد. منشأ آن هم تفسیر مستشرقین از عرفان است. عرفانی که ما می شناسیم، نه تنها عقل ستیز نیست، بل مرتبه ای از عقل را نشان میدهد که «کز ثباتش خلق گردد خیره سر» استاد فقه: چرا با کلام مخالف هستید؟ من با کلام مخالف نیستم. من با مبنا قرار دادن کلام برای فقه مخالفم. استاد حقوق: کلام میکوشد یک تبیین عقلی از اصول دین دست دهد. من: من با عقلی که در کلام مبنای فقه قرار میگیرد مشکل دارم. این عقل، ماهیتاً یونانی است. استاد فقه: عقل عرفانی چگونه ماهیتی دارد؟ من: عقل عرفانی ماهیت شرقی و ایرانی - اسلامی دارد. استاد فقه: مگر ماهیت عقل با جغرافیا تعیین میشود؟ من: عقل، اساساً یک ماهیت تاریخی دارد و هر قومی تاریخ خودش را دارد... . . . این گفتگو دو ساعت طول کشید و بدون هیچ تکفیر و نزاعی به پایان رسید."
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مناظره‌ی بی‌حاصلی است زیرا کلام را در مقابل عرفان قراردادن و بعد دعوا کنیم که کدام باید مبنای فقه باشد؛ پر است از حاشیه‌های وَهمی. امروز کلام ما شدیداً به فلسفه‌ی حکمت متعالیه نزدیک است و حکمت متعالیه شدیداً به عرفان نزدیک می‌باشد و آنچه ما در آینده شاهد آن خواهیم بود فقهی است با روحیه‌ی حضرت روح اللّه. مگر ملاحظه نفرمودید چگونه آیت‌اللّه بهجت در عین فقیه‌بودن چقدر خوب حکمت متعالیه و عرفان نظری را می‌شناختند؟ واقعیاتی که در حال وقوع است چیز دیگری است ماوراء مناظره‌ای که مطرح فرموده‌اید. موفق باشید
6449
متن پرسش
ضمن سلام ، آیا به نظر مطلوبه که یک خبرگزاری اشتباهات و کارهای نادرست فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی و ... مربوط به دولت روحانی را کاملا منطقی و کارشناسی شده گوشزد کند یا خیر فعلا باید سکوت کرد ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است بیکارید که چنین حساسیت‌هایی دارید! ما در تاریخ دیگری قرار داریم ماوراء چنین حرف‌هایی. حال یا عده‌ای از این‌افرادگذشته‌ی خود را بازخوانی می‌کنند و به روحی که انقلاب اسلامی در خود دارد می‌پیوندند و یا تکلیفشان را با انقلاب معلوم می‌کنند. مولوی چقدر زیبا می‌گوید: مولوى در رابطه با این‏که عده ‏اى همواره کار زیاد ‏کنند و مردم را از کار اصلى خود باز مى‏دارند داستان کُره اسبى را به میان مى‏آورد که در حال آب‏خوردن بود تا تشنگى خود را رفع کند و صاحب اسب‏ها که با سوت‏زدن مانع آب‏خوردن آن کره اسب مى‏شد و نتیجه مى‏گیرد همواره از این کارافزاها بوده و هستند، تو کار خود را انجام بده. مى‏گوید: گفت مادر، تا جهان بوده است از این‏ کار افزایان، بُدند اندر زمین‏ هین تو کار خویش کن اى ارجمند زود، کایشان ریشِ خود بَر مى‏کَنند وقتْ تنگ و مى‏رود آبِ فراخ‏ پیش از آن کز هجر گردى شاخ‏ شاخ‏ شهره کهریزى‏ست پر، آبِ حیات‏ آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات‏ آبِ خضر از جوى نطق اولیاء مى‏خوریم اى تشنة غافل بیا ما چو آن کُرّه، هم آب جو خوریم‏ سوى آن وسواس طاعن ننگریم‏ وقتى انسان متوجه شد کارافزایانِ عالَم دام‏هایى براى زندگى ما پهن کرده ‏اند، راه خود را پیدا کرده‏ ایم. و فرصت را جهت نوشیدن آب زندگانى از دست نمى‏دهیم‏ . موفق باشید
6450
متن پرسش
سلام ایا تهذیب نفس حتما باید زیر نظر استاد باشد؟ ایا راهکار دیگری برای این کار وجود دارد؟چگونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انسان زیر نظر استادی مطمئن به تهذیب نفس بپردازد بهتر است ولی با توجه به سخن آیت‌اللّه بهجت«رحمة‌‌اللّه‌علیه» که فرمودند: علم تو استاد تو است، می‌توان با نظر به علمی که در این مورد دارید راه افتاد که بنده در آن جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه‌بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
نمایش چاپی