بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2824
متن پرسش
سلام.استاد می خواهم بدانم شما خواندن کتاب تذکره الاولیا را توصیه می کنید؟برای من کلی سوال و شبهه پیش آمده.این افرادی که ذکرشان در کتاب رفته مسلمانند؟شیعه اند؟ اصلا عارف هستند؟هیچ چیز این ها شبیه پیامبر و ائمه نیست.اصلا گویی کاری هم به پیامبر و ائمه نداشته اند.حرف این ها فقط خدا بوده و من هیچ نشانی از ولایت در این ها نمی بینم.گویی مقامشان هم شان پیامبران و امامان است و نیازی به آن ها ندارند.می شود اینشکلی به آن ها نگاه کرد؟این ها فقط از یک نفر حرف می زنند آن هم خداست.این چه تناقضی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید مرحوم عطار «تذکرة‌الاولیاء» را با کلامی از امام صادق«علیه‌السلام» شروع می‌کند و به امام باقر«علیه‌السلام» ختم می‌نماید تا معلوم شودچشم او در سلوک به چه کسانی است. از طرفی مرحوم عطار صرفاً بعضی از احوالات و کلمات اهل دل را در آن‌جا فرموده است. این غیر از سلوکی است که هرکس باید از طریق نظر به انسان‌های کامل داشته باشد. آری فقط باید نظر به خدا داشت ولی در آینه‌ی انسان‌های کامل چنین کاری عملی می‌شود. به گفته‌ی آیت‌الله الهی قمشه‌ای اشکال شیطان آن بود که در آینه‌ی حضرت آدم انوار الهی را ندید وگرنه برای سجده‌نکردن بر آدم که نباید چنین عقوبتی به او می‌دادند که از بهشت با آن‌همه عبادات بیرونش کنند. «جرمش آن بود که در آینه‌ی روی تو ندید.... ورنه بر بوالبشری ترک سجود این‌همه نیست». موفق باشید
2837
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز شما فرمودید ممکن الوجود هم میتواند باشد هم نباشد وخداوند بود او را به او میدهد ولی خصوصیاتش ذاتی خود ممکن هست که خداوند به او میدهد ولی اینجا برایمان سوال هست خصوصیات ممکن طبق برهان علت و معلول خداوند به او داده یا اینکه ذاتیش هست یک اصل هست که باید بپذیریم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق برهان علت و معلول، خداوند علت وجود شیئ است و ممکن الوجود را وجود می دهد. به تعبیر قرآن «اعطاء خَلقَه» خلق آن را به آن می دهد. موفق باشید
2803
متن پرسش
1.یک جمله ای هست به این مضمون که سپاسگزار معلمی هستم که به من اندیشیدن را یاد می دهد نه اندیشه ها را، می خواستم ببینم شما که می فرمایید کتب آیات عظام را بخوانید یا خودتان سیر مطالعاتی کتاب های خودتان را دارید آیا این شیوه شما اندشه ها را به انسان یاد می دهد یا اندیشیدن را لطفا مفصل جواب بدهید؟ 2.آیا خواندن کتب انسان را مقلّد بار می آورد؟ 3.بعضی ها قائل به این هستند که انجام واجبات ترک محرمات، آیا ما باید فقط به این دو کار بپردازیم و دیگر دنبال کتب اخلاقی نرویم و معرفت کسب نکنیم؟ منظور فرمایش این بزرگان چیست؟ 3.استاد بنده در قزوین مشغول تحصیل علوم حوزوی در پایه4(لمعه) هستم و 21 سال سن دارم و تاکنون حدود 100جلد کتاب معرفتی و اخلاقی و حدود10 جلد کتب مهدویت خوانده ام و حدود 700 ساعت از بزرگان دین سخنرانی گوش داده ام که اینها با راهنمایی های استاد اخلاق حوزه بوده است و از وقتی که شما را به توفیق الهی یافتم می بینم که شما بیشتر می توانید به بنده راهنمایی بدهید و در مورد شما خیلی تحقیق کردم، خواستارم به بنده بفرمائید باید چگونه مباحث شمارا پیگیری کنم و نام کتابهایی را که باید از ابتدا شروع کنم بفرمائید و طریقه مباحثه کتب هم بفرمائید و از کدام سخنرانی شما شروع کنم؟البته درست است که نمی توانم در جلسات شما شرکت کنم ولی رابطه قلبی ام را سعی می کنم که با شما برقرار کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 و 2- اگر کتاب‌ها و سیرهای مطالعاتی، عقل ما را مخاطب قرار دهد و بخواهد عقل ما رشد کند تا خودمان قدرت فکرکردن پیدا کنیم خوب است و تشخیص آن به عهده‌ی خودتان است که آیا کتاب ها چنین توانی را دارد یا نه .3- دینداری به کسب معارف از طریق تعقل و به‌دست‌آوردن اخلاق فاضله و رعایت حرام و حلال الهی است، هرکدام از این سه قسمت که تعطیل شود انسان یک بُعدی می‌گردد 4- اصل کار خودتان را بر آن بگذارید که دروس رسمی را خوب بخوانید و خوب مباحثه کنید در کنارش سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود و بنای شما آن باشد که إن‌شاءالله در سال‌های آینده برنامه‌ای برای مطالعه‌ی عمیق تفسیر المیزان داشته باشید. موفق باشید
2808
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت. دو سوال مدت زمانی زیادی ذهنم را به خود مشغول کرده ولی با پرسش از اساتید قانع نشده ام . قبل از طرح سوال اجازه دهید بگویم طالب حقیقت هستم نه شبهه وارد کردن. 1- همیشه وقتی به این مطلب می اندیشم که خداوند ما انسانها را مختار آفرید تا با ارادۀ خود راه کمال و قرب را طی کنیم و درآخر نیز به سوی او رجوع می کنیم . خدا می داندکه ما با اختیارمان سعید یا شقی می شویم علم خدا هم که تغییر و تبدیل پذیر نیست پس ما همان که خدا می داند را با اختیار خود انجام می دهیم و در آخر متناسب عملکرد خود ثواب یا عقاب را می چشیم. سوالی که همیشه کنار ذهنم می آید این جمله است (که چی؟) (چرا خلقمان کرد که بعد به سویش برگردیم) 2- ما ممکن الوجود در ذات خود هستیم که از خودمان است 50در صد عدم و50در صد وجود که در حقیقت هیچی است داریم.سوالم این است که آن 50درصد وجود که در یک مخلوق امکان پروانه در مخلوق دیگر امکان انسان شدن و همین طور به اندازۀ همۀ مخلوقات ممکن که مثلادرپروانه می توانندپروانه بشود وجود دارد.(این 50درصد وجود در هر نوع از مخلوقات روی چه حسابی بوده است؟) از اینکه برای این سوال وقت گرانبهای خود را صرف می کنید کمال تشکر را دارم. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- در ابتدای کتاب «آشتی با خدا» بحثی در رابطه با «چرا خدا ما را خلق کرد؟» شده ، فکر می‌کنم می‌توانید جواب خود را بگیرید 2- نمی‌دانم چرا ممکن‌الوجود را این‌طور معنا کرده‌اید. ممکن‌الوجود یعنی معدومی که امکان پذیرش وجود را از طرف حق دارد و تنها همان مخلوقی می‌شود که در ذات خود امکان آن را دارد و هرگز این‌طور نیست که 50٪ امکان پروانه‌شدن داشته باشد و 50٪ امکان انسان‌شدن. موفق باشید
2814
متن پرسش
سلام استاد عزیز:‌به دادم برسید بنده بعد از سفر مشهد با کلی امید و آرزو قلبم سختر شده و دیگه حال معنوی ندارم. وقتی رفتم اصلا آرزوی مادی نداشتم و همش میخواستم از نظر معنوی پیشرفت کنم هر روز نماز جعفر طیار را خوندم وزیارت جامعه کبیره را خوندم و مواظب چشم هام هم بودم ولی اومدم بدتر شدم خیلی از حال های معنوی ازم گرفته شد استاد عزیز ضمن این که دعام می کنید دستورالعملی هم بهم بدین ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی موارد امام معصوم«علیه‌السلام» در زیارت خودشان ضعف‌های ما را به ما می‌نمایانند تا با دقت و عمق بیشتر به آن بپردازیم و قبل از آن‌که در برزخ با این مشکلات روبه‌رو شویم همین دنیا مشکل را حل کنیم. دستورالعمل آن است که با معرفت بیشتر کار را جلو ببرید. موفق باشید
2815
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرت استاد،این حقیر می خواهم در زمینه عرفان کار کنم از کجا شروع کنم و چگونه استاد عرفان پیدا کنم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به تعبیر آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه»: «علم تو استاد توست» حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توصیه می‌کردند مقدمات عرفان، معرفت نفس و به تعبیری جلد 8 و 9 اسفار است. لذا اگر با «ده نکته در معرفت نفس» و سپس کتاب «آشتی با خدا» و بعد کتاب «برهان صدیقین» و سپس کتاب «معاد» و بعد کتاب «خویشتن پنهان» شروع کنید تا حدّی مقدماتی که حضرت امام مدّ نظرشان بوده است را طی کرده‌اید، سپس به فصوص الحکم محی‌الدین بپردازید. موفق باشید
2793
متن پرسش
سلام علیکم پاسخ حضرتعالی را به سوالی که در مورد علت خلق کسی که خداوند می داند به جهنم می رود خواندم. اما جسارتاً به نظرم اشکالاتی بر آن وارد است. یک حکیم رحیم، اگر درخواستی از او بشود که به ضرر درخواست کننده باشد، قطعاً اجابت نمی کند. حال بقول حضرتعالی مخلوق از خداوند فرصتی می خواسته تا خود را جهنمی کند. آیا خداوند مهربان باید اجابت می نموده؟ چرا خداوند هر مخلوقی که امکان خلق شدن دارد را خلق می کند؟ آیا این عاقلانه است؟ بر فرض هم که اینگونه باشد، این امکان را چه کسی رقم زده؟ ان چه کسی است که نعودبالله پیش از خداوند تعیین کرده چه مخلوقی امکان خلق شدن داشته باشد و چه مخلوقی نه؟ فرمودید: «اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است» خب باشد، چه سودی برای آن بدبخت دارد که بر دیگران و بر خودش ثابت شود که او قطعاً جهنمی است؟ به نظرم مسأله «علم الهی» مسأله بسیار حادی است؛ چرا که تمام خلقت را تبدیل با «بازی یم فیلمنامه از پیش نوشته شده» و یا به عبارت دقیق تر «بازپخش آرشیوی یک فیلم ازلی» تبدیل می کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: امکان هر مخلوقی ذاتی آن مخلوق است و خداوند در علم خود به امکان هر مخلوقی علم دارد و وجودِ امکانی هر مخلوقی در علم خدا است به همین جهت قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» امر خدا آن است که اگر چیزی را اراده کرد تا ایجادش کند به آن می‌گوید «بشو» و «می‌شود». ملاحظه کنید که آن شیئ در علم خدا موجود است که خداوند به آن خطاب می‌کند بشو و می‌شود و در همین رابطه ابن‌سینا می‌فرماید: 'ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها'خداوند زردآلو را زردآلو نکرد بلکه آن را وجود داد. نه آن که همه اول یکسان بوده اند و بعد خداوند به یکی خاصیت درک و رشد را داده است و به دیگری هیچکدام را نداده است و به سومی یکی را داده و یکی را نداده است برای مثال ذکر شده است. منظور همه موجودات است. خدا اشیا را آفریده است و آن ها ذاتا اختلاف دارند. خدا زرد آلو را آفریده، سیب را آفریده، انار را آفریده و غیره...؛ و چنین نبوده که قبلا همه آن ها یکنواخت بوده اند و خدا بین آن ها اختلاف برقرار ساخته باشد. در همین رابطه است که خداوند مخلوق را خلق می‌کند پس دیگر معنا ندارد که بگوییم چرا جهنمی‌بودن کسی را به او می‌دهد، امکان او را به او می‌دهد تا خودش با انتخاب خودش آنچه باید بشود، بشود. البته این بحث مفصلی است که مرحوم شهید مطهری تا حدّی در کتاب عدل الهی باب بحث را گشوده‌اند. موفق باشید
2796
متن پرسش
سلام علیکم.پیرو سوال 2770 که پاسخ فرموده اید باید مطلبی را عرض کنم،اینکه پرسیدن سوالی که داشتم سخت است و نمی شود به راحتی با کلمات آن را بیان کرد.یک شی خارجی(یعنی مستقل از من) در خارج از من وجود دارد.اگر ماهیت این شی از بین برود دیگر وجود هم نخواهد داشت.یعنی وجود داشتن ان شی عین ماهیت ان است نه جدا از آن نه یک چیز دیگر نه یک هستی مستقل.هستی یک شی همان ماهیت آن است(چون بدون ماهیت وجودی هم در کار نیست)ما فقط می توانیم ماهیت را ادراک کنیم(با حس و عقل و شهود و هر چه که می شود).با این اوصاف،خدا هم یک چیز است که وجود دارد.من نمی دانم کیست؟چیست؟اما بودن که به خودی خود چیزی نیست.بودن صرف که در خارج وجود ندارد.بودن همان ماهیت است.خدا هم ماهیتی دارد ورای ادراک ما(ظاهرا و شاید واقعا)باور کنید عقل ناقص من نمی تواند بفهمد چگونه بودن هست، یا در خارج هست، یا یک چیز است(و به قول شما و دیگران چیز نیست.هستی فقط هست)آقای طاهر زاده،استاد،پدر معنوی عزیز من.من نمی توانم بفهمم و برایم مسخره است کسی بگوید یک شی یک ماهیت دارد و یک وجود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم نمی‌توانم بپذیرم یک شیئ یک ماهیت داشته باشد و یک وجود. آنچه بنده می‌فهمم آن است که وجود در مراتب مختلف خود صورت‌های مختلفی دارد. پیشنهاد می‌کنم ابتدا مباحث «برهان صدیقین» را با شرح آن کار کنید و بعد «بدایة الحکمه» را تا إن‌شاءالله موضوع روشن شود. موفق باشید
2778
متن پرسش
سلام استاد خوبم من مسئله ی قضا و قدر را در اتفاقات و رخداد های زندگی متوجه نمی شوم. فرض مثال در مسئله تصادف دانش آموزان راهیان نور آیا این اتفاق بهر حال رخ می داد یا اینکه تنها به خاطر چند لحظه غفلت یک نفر خداوند جان 24 نفر دیگر را می گیرد؟ و اگر راننده در آن لحظه دقت لازم را داشت این اتفاق نمی افتاد؟ لطفاً راهنماییم کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از خودت بپرس آیا می‌شود خداوند سرنوشت 24 انسان را در دست یک راننده‌ی بی‌احتیاط قرار دهد؟ درست است که ما باید کار راننده را تقبیح کنیم ولی در یک سطح دیگر نباید از برنامه‌های خداوند در عالم غافل باشیم. آری چون تقدیر الهی برای آن جوانان آن بوده که به عالم دیگر منتقل شوند خداوند در این مسیر قرارشان داد که به این صورت کار انجام گیرد. قرآن می‌فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ....» هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید! موفق باشید
2780
متن پرسش
با توجه به اینکه خدا عالم است که کدام انسان جهنمی می شود آیا خلق چنین انسانی نافی رحمانیت نیست؟ آیا حکیمانه نیست موجودی را که می داند به هدف غایی آفرینش دست پیدا نمی کند نیافریند؟ دلیل این آفرینش چیست؟ استاد عزیز جواب رو طوری بیان کنید که قابل درک برای دانش آموز دبیرستانی باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر خداوند چون می‌داند فلان کس جهنمی است او را خلق نکند، عملاً به تقاضای کسی که می‌خواسته جهنمی باشد بی‌محلی کرده است. خداوند از آن جهت که خالق است هرمخلوقی که امکان خلقت دارد، خلق می‌کند و کار از جهت خداوند تمام است. آن مخلوق است که به هدف خود نرسیده، نه این‌که خداوند به هدفش دست نیافته باشد. پس خداوند به جهت رحمت واسعه‌اش بر کافر و مؤمن، هر موجودی که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند. اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است چون تا به دنیا نیاید و بدی نکند که بد نشده است. از نمونه‌ی اعمالی که نشان میدهد پیامبر(ص) و ائمه(ع) مأمور به حکم به ظاهر بودند اینکه علامه‌ی عسگری میفرماید: ابن ملجم از اسکندریه با گروهی جهت تبریک و بیعت، خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدند. حضرت به ابنملجم نگاه کردند و چون بیرون رفت فرمودند: «اُریدُ حَیاتَهُ وَ یُریدُ قَتْلی» من میخواهم او زنده بماند و او میخواهد مرا به قتل برساند، عدهای گفتند پس او را بکش. فرمودند: «اِذاً قَتَلْتُ غَیرَ قاتِلی» در این صورت غیر قاتل خود را کشته ام. ملاحظه میکنید علم غیبی امام موجب تکلیف خاص برای حضرت نشد تا اراده کنند ابن ملجم را به قتل برسانند. در مورد خداوند نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید
2760
متن پرسش
مرحوم علامه می فرمودند برادر من شاگردی داشت که به او درس فسلفه می گفت و آن شاگرد احضار ارواح می نمود ، یعنی قدرت داشت که بعضی از ارواح را حاضر کند و از آنها سؤالاتی کند. آن شاگرد، قبل از شروع به درس روح ارسطو را احضار می کند.ارسطو می گوید: « کتاب اسفار ملاصدرا را بگیر و برو نزد آقای حاج سید محمد حسن الهی بخوان.» او هم کتاب را می گیرد و پیغام ارسطو را - که حدود سه هزارسال پیش زندگی می کرده؛ به آقای الهی می دهد، ایشان هم قبول می کنند.مرحوم علامه طباطبایی می فرموند: برادرم می فرمود: « ما به وسیله این شاگرد با روح بسیاری ازبزرگان ارتباط برقرار می کردیم و سؤالاتی می نمودیم، مثلاً مشکلاتی که در عبارات افلاطون حکیم داشتیم، از خود او می پرسیدیم یا اینکه روح ملاصدرا را حاضر می کردیم و مشکلات« اسفار» را از خود او می پرسیدیم.» ایشان می فرمود: « روزی روح افلاطون را حاضر کردیم. افلاطون گفت: « شما قدر و قیمت خود را بدانید که در روی زمین می توانید «لا اله الا الله» بگویید. ما در زمانی بودیم که بت پرستی آن قدر غلبه کرده بود که یک «لا اله الا الله» نمی توانستیم بر زبان جاری کنیم. با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: همانطور که حضرتعالی مستحضرید جملات بالا را مرحوم علامه طهرانی در معاد شناسی خود نقل مینماید و در انتساب انها به مرحوم علامه طباطبایی شکی نیست با عنایت به اینکه نه مرحوم طهرانی نه مرحوم علامه و برادر بزرگوارش عوام نبودند همه از علما و از عرفا مطلب نقل شده خیلی مهم است سوال بنده این است که چرا ارسطو امر میکند برو اسفار بخوان چرا نگفت برو مثلا عرفان بخوان چرا نگفت برو سمت علم حضوری چون الان بحثی که عده ای مطرح میکنند خواندن کتبی مانند اسفار را بی فایده و انتزاعی و وقت تلف کردن میدانند و اعتقاد به علم حضوری و تفکر قرانی دارند واقعا سوال است چرا ارسطو امر میکند برو نزد مرحوم الهی عارف وارد در ساحت حضور اسفار بخوان یا مثلا چرا وقتی ملاصدرا را احضار میکنند از او مشکلات اسفار را بپرسند چرا نمیگوید حیف از وقتی که صرف این امور میکنید بروید تفکر قرانی کنید یا حرفهایی که عده ای میزنند.یا اصلا چرا عرفایی مانند علامه اینقدر وقت صرف فهمیدن متون فلسفی نمودند کسانی که سالها با ساحت حضور اشنا بودند؟ استاد عزیز نقش علوم عقلی فلسفی در زندگی دینی جامع چیست البته قبلا صحبتهایی فرموده اید ولی اگر ممکن است بازهم توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده افلاطون در آن عالم متوجه است امروزه از طریق حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا می‌توان با دو بال عقل و قلب جامع‌ترین سیر را به سوی معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» داشت. همان‌طور که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چنین کردند و بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ضرورت رجوع به حکمت متعالیه را عرض کرده‌ام و تأکید رهبری بر فلسفه‌ی صدرایی را نیز گوشزد نموده‌ام. موفق باشید
2763
متن پرسش
سلام.چرا همه چیز هست؟چرا باید همه چیز باشد؟چرا همه چیز هیچی نیست؟چرا هستی هست؟نمی شد نیستی باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آن‌وقت، وقتی نیستی باشد، آن نیستی هستی است، پس هستی است. و هستی از آن‌جهت که هستی است، هست. .............. در عین خفا نمود اظهار موفق باشید
2765
متن پرسش
نظر شما در مورد مناظره اخیر آقایان نصیری و رهدار در برنامه زاویه چیست؟بالاخره باید اساتیدی چون شما جوابگوی مسایل و شبهاتی که در خصوص عرفان و فلسفه علی الخصوص عرفان ابن عربی و مبانی فکری وی مطرح شده است باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بنده نیز آن مناظره را گوش دادم، به نظرم آقای نصیری نتوانسته‌اند بین تکوین و تشریع فرق بگذارند و آقای دکتر رهدار خیلی تلاش کردند که برای او روشن کنند منشأ همه‌چیز حتی شیطان از نظر تکوین به اراده و خواست خدا در میان است و عرفا بعضاً از این زاویه سخن می‌گویند ولی متأسفانه باز آقای نصیری حرف خود را می‌زد و متوجه نمی‌شد. هنر عرفا آن است که یک چشم به تکوین دارند و یک چشم به تشریع 2- بحمدالله اساتید دانشمند و دلسوزی جواب آقای نصیری و امثال ایشان را داده‌اند از جمله جناب آقای دکتر حسین غفاری دوست و یار با وفای مرحوم شهید مطهری، در کتاب «جدال با مدعی» و یا جناب حجت‌الاسلام آقای عبدالحمید واسطی که در چهار جلسه در مشهد با آقای نصیری بحث کردند و ضعف‌های ایشان را گوشزد نمودند. سی‌دی‌های آقای واسطی را می‌توانید از «مؤسسه‌ی مطالعات راهبری علوم و معارف اسلامی» واقع در مشهد مقدس تهیه کنید. شاید مرکز فرهنگی المیزان هم سی‌دی‌های را داشته باشد. موفق باشید
2770
متن پرسش
آقای طاهر زاده سوالی از خدمت شما داشتم.چگونه می توانید اثبات کنید آنچه ما در بیرون می بینیم ماهیت نیست و وجود است؟مگر غیر از این است که ما وجود را بر ماهیت حمل می کنیم نه بالعکس آن؟مگر غیر از این است که ما صفت وجود داشتن را که ذهنی است،به شی خارجی نسبت می دهیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ما به طور بدیهی احساس می‌کنیم این ماهیات به جهت «وجود» خارجیت و تأثیر دارند. چرا می‌فرمایید «وجود» ذهنی است؟ مگر شما با فرض این‌که من در خارج وجود دارم با من مکالمه نمی‌کنید، پس چرا می‌فرمایید وجود ذهنی است؟ ما شیئ خارجی را به جهت وجودداشتن‌اش، خارجی می‌دانیم نه این‌که وجود را به شیئی خارجی نسبت دهیم. موفق باشید
2740
متن پرسش
باعرض سلام وتشکرفراوان ازراهنماییهای خوب شمااستادگرامی.بنده طلبه سال چهارم هستم وعلاقه زیادی به فلسفه وکلام دارم وقصددارم مطالعاتم رادراین راستاادامه دهم اماباتوجه به فرمایشات اقادرمورداینکه وظیفه ماحوزویهاودانشگاهیان است که بیشتردرزمینه اسیب شناسی کارکنیم به نظرجناب عالی مهمترین اسیب یاخلائ که وجودداردوضروری است کاربیشتری دران زمینه انجام گیردکدام است تامطالعاتم رادران راستاانجام دهم.باتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر خداوند شما را به فلسفه و کلام علاقه‌مند کرده، می‌خواهد شما از همین طریق در آینده آسیب‌های فکری و فرهنگی را مرتفع نمایید. موفق باشید
2748
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: چرا در سخنانی که از بزرگان فلسفه مثل علامه حسن زاده دکتر دینانی و...گفته می شود که در جواب سؤال از اینکه شما با فلسفه به جایی رسیدید می گویند نه، فقط عرفان! و دعوت به عرفان می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فلسفه راه توجه به حقیقت است و عرفان عامل اُنس با حقیقت است و معلوم است که باید تا اُنس با حقیقت جلو رفت. موفق باشید
2731
متن پرسش
سلام علیکم در کتاب «جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیته» بخش کشف تام محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» مطلبی را نوشته بودید که برای من سوالی پیش آورد و اینکه آیا خداوند به خاطر دعای پیامبر دین اسلام را فرستاد و اینکه پیامبر از قبل از بعثت میدانسته که پیامبر خواهد شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» با توجه به مشکلات بشر نظر به عالم غیب و معنا نمود و خداوند که بر اساس ربوبیت خود باید آخرین هدایت را اظهار می‌داشت آن حضرت را شایسته‌ی هدایت دید و آخرین وَحی را بر قلب مبارک او متجلی نمود. موفق باشید
2720
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم. . .1- استاد عزیز مجدد برگشت کردیم روی مباحث از برهان تا عرفان و سی دی هاشو کار کردیم،چون خب احساس نیاز میکردیم،آیا تایید میفرمایید که بریم و بعد از این شرح آیت الله صمدی آملی بر معرفت النفس علامه حسن زاده رو کار کنیم که در 3 جلده فکر کنم و طولم میکشه؟قبلش چه آثاری رو معرفی میکنید؟و شرح ایشون بر انسان در عرف عرفان رو کار کنیم از مباحث معرفت النفس؟نظرتون چیه؟منبع دیگه ای هم مد نظرتون هست؟. . .2 - هم زمان با اینا ما تفسیر المیزان رو هم کار میکنیم،شما فرمودید تفسیر المیزان رو میشه هم زمان باهاش تفسیر آیت الله جوادی رو هم کار کرد،منتها حضرت آقا بسیار دیر جلو میرن،به نظرتون با هم کار کنیم خوبه یا المیزان رو جدا بخونیم،تفسیرم حالا روزی یه جلسه؟آخه المیزان رو با عقل ناقصمون پیش میریم کمی زود جلو میره،ولی تفسیر آقا طولانیه.نظرتون چیه؟. . .با تشکر فراوان و عذرخواهی. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- به نظرم بعد از بحث برهان صدیقین به بحث معاد بپردازید با سی‌دی و بعد کتاب «خویشتن پنهان» را کار کنید . حالت سلوکی خوبی برایتان پیش می‌آید 2- مطالعه‌ی المیزان را به همان شکلی که در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض کرده‌ام جلو ببرید. موفق باشید
2708
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار من نمیدانم چه مشکلی دارم که در بعضی از اوقات حالات خوب و حضور و توجه به خداوند دارم اما پس از چند روز دوباره کسل و کم توجه میشوم و تا پیدا کردن آن حال قبلی چند روز با خودم در گیر هستم و این امر مرا نا امید میکند!! لطفا مرا راهنمایی کنید و راهی برای خلاصی از این فشار به من معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این قرار سلوک است که قلب سالک گاهی در مسیر رجوع الی‌الله به عهد قبلی خود که مشغول امور دنیایی بود برمی‌گردد، ولی اگر بر دستورات شریعت الهی پایداری کنید رجوع قلب به عهد قبلی‌اش کم می‌شود. امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» فرمودند: « إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض‏». دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل‏روى آرد آن را به مستحبات وادارید، و اگر روى برگرداند، بر انجام واجب هایش بسنده دارید. موفق باشید
2699
متن پرسش
سلام ، اگر هیات امنای مسجدی با بازگشایی کتابخانه ای که در دوران قبل از صدارت ایشان فعال بوده و دانشجویان و دانش آموزان زیادی در آن مشغول درس خواندن بوده اند مخالفت کنند و آن را به هر عنوان به تعطیلی بکشانند و بهانه شان این باشد که بودجه نداریم و با فعالیت مخلصانه بسیج همان مسجد، که نیازی به پول و بودجه ندارد هم مخالفت کنند بعد خودشان را سینه چاک رهبری معرفی کنند و این شبهه پیش بیاید که ؛ آیا براستی خط ولایت .............؟ چه باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مدارا کنید. رسول خدا (ص) فرمودند : «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ» امر نموده مرا پروردگارم بمدارات با مردم چنانچه مرا مأمور فرموده باداى فریضه ها. مواظب باشید در جمع مسلمین اختلاف ایجاد نشود و در محل کینه و تنفر ایجاد نگردد. موفق باشید
2702
متن پرسش
با سلام این گفته عین القضات و ابن عربی که میگویند شیطان رئیس العرفا هستند چون به غیر خدا سجده نکردند و به غیر او روی نیاوردند؟ به چه معناست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید عین متن باشد تا معلوم شود منظور آن‌ها چیست. زیرا این بزرگان از دانشمندان جهان اسلام هستند و مسلّم سخنی نمی‌گویند که مخالف متن قرآن باشد در حالی‌که قرآن شیطان را عصیان‌گر درگاه الهی می‌داند. موفق باشید
2703
متن پرسش
با سلام ابن عربی می گوید که موسی امده به هارون گفته که چرا مردم را از گوساله پرستی منع می کنی انها هم دارتد خدارا می پرستند؟ به چه معناست توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این امور باید موضوع تکوین را با تشریع در متون عرفانی تفکیک کرد به طوری‌که در قرآن یک‌جا خداوند به همه‌ی انسان‌ها اعم از کافر و مؤمن واژه‌ی «عبادالله» را به‌کار می‌برد که این‌جا منظور جنبه‌ی تکوینی مخلوقات است و در این راستا هیچ‌کس از از بندگی خدا بیرون نیست و نمی‌تواند کاری بکند که خدا نخواسته است ولی همین موضوع از جنبه‌ی تشریعی به کسانی تعلق می‌گیرد که با اراده و اختیار خود بندگی خدا را کرده‌اند. هنر ما در فهم متون عرفا دقت در نکاتی است که آن‌ها از نظر تکوینی مطرح می‌کنند. مثل همین‌که اگر کسی بگوید خدا خواسته است که من شراب بخورم و اگر نمی‌خواست نمی‌خوردم. در حالی‌که گوینده غافل است خداوند خواسته است که او تکویناً بتواند شراب بخورد ولی همان خدا به پیامبرانش تشریعاً دستور داده است که به انسان‌ها گفته شود موظفند با اختیار خود از خوردن شراب امتناع کنند. موفق باشید
2691
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز تعریف شما از دین چیست؟ با توجه به این که دین وحدت حقیقی ندارد و وحدت آن اعتباری است. آیا می توان دین را به وسیله عوارض ذاتیه تعریف کرد یا باید به راه های تعریف به وسیله غایت یا تعریف به وسیله روش شناسی مراجعه کرد؟ همچنین توضیحی در رابطه تعریف به وسیله علل اربعه (فاعلی، غایی، صوری، ...) بفرمایید.که ارسطو نیز در باره ی این تعریف در کتاب ((درباره ی نفس)) نکات جالبی فرموده است. بنده در حال فراهم کردن مقدمات ازواج هستم اگر میشود برایم دعا کنید. در ضمن بنده تهران هستم برای توفیق پیدا کردن برای دیدن حضوری شما هم دعا کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی متوجه هستیم هرآنچه به صورت وَحی بر قلب مبارک رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود ریشه در اُمُ الکتاب دارد و منشأ آن یک حقیقت نفس‌الأمری است نمی‌توانیم وحدت آن را اعتباری بدانیم بلکه کثرتی است که عین وحدت است در عین حال اشکال پیش نمی‌آید که از طریق عوارض ذاتیه‌ی آن متوجه حقیقت آن شویم. به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» دین الهی از توحید شروع می‌شود و به عقاید و اخلاق و احکام تقسیم می‌گردد و باز از طریق همان عقاید و اخلاق و احکام به توحید رجوع داده می‌شود. به همین جهت می‌توان دین را با نظر به غایتی که دارد – که همان توحید است - تعریف نمود و معلوم است در این رابطه روش دین نیز نظر به غایت خود دارد. با این توضیح می‌توانید علل اربعه‌ی آن را تبیین بفرمایید و علل فاعلی آن را ربوبیت خداوند در نظر بگیرید و علت صوری آن را احکام الهی بدانید. موفق باشید
2678
متن پرسش
سلام دوستی ازبنده سوال داشتند بر این مبنی که : دچار پوچی و نا امیدی از خودش شده و به خاطر وسواس های فکری گویی نمیداند و نمی فهمد . هیچ چیز برایش ارزش ندارد .حالا باید تا به باوری درست از خود و از همه چیز برسد ؟ میخواستم پاسخ استاد طاهر زاده را بدانم متشکرم موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» برایش مفید باشد. موفق باشید
2680
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ودوستان دست اندرکار. چرا سوالاتی که در آن توهین به استاد است متنش را در سایت می گذارید نهایتا می نوشتید سوالی شده که به استاد توهین شده وجواب استاد هم این است. این انسانی که استاد را بی حیا می داند (نعوذ بالله) خود از حیا بهره ای نبرده. مگر با چهار نفر مثل این آدمها از محضر استاد بهره نبرند در دین بسته می شود واینها افرادی هستند که گول جو بد سیاسی کشور را می خورند. من از دوستان خواهش می کنم این نوع توهیناتی که به ایشان می شود را مطرح نکنید گرچه این توهینات به کسی که در راه دین قدم برمی دارند عادی است واصلا هر کسی که محبت امیر المومنین علیه السلام را قبول کرد باید خود را برای همه سختی ها آماده کنند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده فکر نمی‌کنم سؤال‌کننده قصد توهین داشته، غیرت دینی‌اش او را به این‌جاها می‌رساند و با تذکر مسئله حل می‌شود . به همین جهت ملاحظه می‌فرمایید در سؤال 2687 در عین باقی‌ماندن به آنچه باور دارد – که بنده این را ارزشمند می‌دانم هر چند وظیفه دارد در صحت و سقم باورش احتیاط لازم را بکند- نوع گفتارشان تغییر کرد. موفق باشید
نمایش چاپی