بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2681
متن پرسش
سلام دوستان اگه میشه اون کلیپی که استاد در جواب این آدم بی ادب فرمودند لینکش رو برامون بذارید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مدیر محترم سایت در صورت امکان سایت اقدام فرمایید.
2682
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر آیا تعقیبات نماز حتما باید با حفظ حالت نماز مثل رو به قبله بودن و صحبت نکردن انجام شود؟ و اگر حالت نماز از بین برود مثلا با یکی از اعضای خانواده حرف بزنیم یا تلفن زنگ بزند جواب بدهیم یا غیر از این آیا دیگر آثاری که برای تعقیبات بیان شده است مثل اینکه اگر پس از نماز صبح یازده بار سوره توحید را بخوانیم گناهی در آن روز برای ما نوشته نمی شود به زعم انف شیطان، این آثار مترتب نمی شود؟ اگر به نظر شما تعقیباتی در بین تعقیبات نماز ارجح هستند لطفا بیان بفرمایید. با تشکر فراوان و آرزوی سلامتی و توفیق شما زیر سایه امام زمان علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:1- همین‌که می‌فرمایند واجب نیست در تعقیبات نماز رو به قبله باشیم و یا با کسی صحبت نکنیم نشان می‌دهد که آثار تعقیبات نماز با فرض تغییر جهت نسبت به قبله و یا هرکار دیگر پای برجا است ولی هراندازه حضور ما در تعقیبات بیشتر باشد نتیجه‌ی آن برای ما بیشتر است. 2- خودتان به کمک مفاتیح آن تعقیباتی که با روح‌تان می‌خواند را انتخاب کنید و حدّاقل یک‌سال با آن‌ها مشغول باشید و پس از یک‌سال اگر خواستید تغییر دهید. موفق باشید
2645
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در مورد سوال اصالت وجود سوال من در واقع این بود که ایا ما در خارج صورتهای محسوس را داریم؟ یا اینکه نفس ما بعد از ارتباط با وجود خارجی ان صورتها را میسازد؟ اگر متن خارج را وجود پر کرده است دیگر صورتهای محسوس نمستواند در خارج وجود داشته باشد بلکه ذهن ما بعد از ارتباط با وجود خارجی انها را میسازد و به وجود خارجی منتسب میکند ما در بیرون سییب سرخ نداریم بلکه وجودی داریم که به صورت سیب سرخ ذهن ان را میفهمد و درک میکند؟ و هر ماهیتی حاکی از یک وجود خارجیست ولی در خارج ماهیت نداریم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری همه‌جا «وجود» در صحنه است ولی از آن‌جایی که امکان در ممکن‌الوجودها ذاتی آن‌ها است و در علم خدا نیز ممکن‌الوجودها به ذات خودشان هستند و خداوند آن‌ها را وجود می‌دهد پس آن ممکن‌الوجودها در خارج موجودند منتها وجوب آن‌ها بالغیر است و از این جهت ماهیات در علم خدا موجودند هرچند وجود استقلالی ندارند و همان ماهیات به وجودی که از خدا می گیرند در بیرون موجود می باشند. موفق باشید
2641
متن پرسش
سلام علیکم! از طرفی در قرآن کریم داریم:«لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» یعنی خدا بالاتر از توان کسی را به او تحمیل نمی کند. از طرف دیگر هم طبق آیات قرآن هم طبق مشاهدات خودمان در طول کل تاریخ در تمامی زمانها و مکانها غالب و اکثری مردم دین درست و حسابی ندارند. حال بیائید یک مثال بزنم. فرض بفرمائید امتحانی از مثلا 1000 نفر گرفته شود. این 1000 نفر نیز تماما افراد تنبل نیستند. بلکه در این 1000 نفر هم افراد تنبل هستند هم افراد با استعداد و باهوش هم افراد درس خوان و اهل مطالعه هستند هم افرادی که اهل مطالعه و درس نیسند. خلاصه همه طور دانش آموزی در بین این 1000 نفر هستند. اما در امتحان مثلا 950 نفر یا 970 نفر در این امتحان می افتند. خب شما در این حالت می گوئید این 950 نفر هیچکدام درس نخوانده اند یا نه می گوئید امتحان فوق العاده سخت بوده که این تعداد افتاده اند؟!!! به احتمال قوی در اینجا حالت دوم است چون نمی شود این تعداد دانش آموز که همگی افتاده اند همگی با هم تنبلی کرده باشند و هیچکدام درس نخوانده باشند. دانش آموزانی که در بین آنها درس خوان نیز بوده در بین آنها با استعداد نیز بوده اما با اینهمه این تعداد افتاده اند. حال بیائیم به اصل بحث. خدا دارد امتحانی از ما می گیرد که اکثریت مردم در طول کل تاریخ و در تمامی زمانها و مکانها نمره خوبی در این امتحان نگرفته اند و خیلی ها نیز افتاده اند. خوب در این حالت امتحان فوق العاده سخت بوده یا نه همگی درس نخوانده اند!؟ اگر همگی نخوانده اند چرا؟! در این بین افراد عاقل هستند بی عقل نیز هستند با استعداد هستند بی استعداد نیز هستند. پس چرا این اتفاق می افتد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آیه‌ای که به آن اشاره فرموده‌اید سخن از آن است که آنچه به شما تکلیف کرده‌ایم در حدّ وسع و توان شما بوده است، پس اگر برایتان مشکل است به جهت آن است که از استعدادهای خود درست استفاده نکرده‌اید. از طرفی آنچه را خداوند تکلیف فرموده است بر این اساس است که انسان‌ها به مرور به مرحله کمالی آن اعمال برسند. ابتدا نماز را شروع کنند سپس به معانی آن توجه نمایند و سپس به حضور قلب برسند. حال چگونه می‌توانیم بگوییم 95٪ مردم در امتحان مردود شده‌اند؟ مگر فقط صورت کمالی دین را باید در نظر بگیرید؟ فکر می‌کنم اکثراً دین‌داراند ولی در سطوح مختلف و به همین جهت اگر به آن‌ها بگویید بی‌دین هستید ناراحت می‌شوند. موفق باشید
2624
متن پرسش
این گفته عرفا سبحان اظهر اشیا و هو عینها کفر نیست؟ که معتقدند منزه است خدا که از اشیاء ظاهر شود و او عین آن اشیاء است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاحظه کنید که از یک طرف محی‌الدین در ابتدای این مصرع می‌گوید: خدا منزه است از این‌که خود اشیاء باشد و در ادامه می‌گوید: او عین اشیاء است. یعنی از جهتی بالاتر از آن است که او عین اشیاء باشد و ما بگوییم این درخت، خدا است و از طرفی عین اشیاء است و ما می‌توانیم نور حیات الهی را در این درخت ببینیم و اشیاء از آن جهت که مظهر اسماء الهی هستند عین آن‌ها می‌باشند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «سرّالصلواة» می‌فرمایند: « از امور مهمه‏اى‏ که تنبه به آن لازم است، و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم- کثر اللَّه أمثالهم- باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامى از بعض علماى نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند، به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنى بر اصطلاحى است که آنها را از آن حظى نیست، بدون حجت شرعیه رمى به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند؛ و گمان نکنند هر کس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیا و عرفا و تجلّیات حقّ و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفى است یا مروج دعاوى صوفیه است، یا بافنده از پیش خود است، و بر طبق آن برهان عقلى یا حجتى شرعى ندارد؛ به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.» آیا این سخن محی‌الدین نزدیک به سخن علی«علیه‌السلام» نیست که می‌فرمایند: « َ ما رَأَیْتُ‏ شَیْئاً الّا وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَه‏» ندیدم چیزی را مگر آن‌که قبل از آن چیز و بعد از آن چیز و با آن چیز خدا را دیدم. از خود بپرسید چگونه حضرت با آن چیز خدا را دیده؟ آیا جز این است که آن چیز را مظهر اسم الله دیدند؟ موفق باشید
2612
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی با عرض پوزش بابت اینکه وقت شما را میگیرم چند سوال داشتم که اگر لطف کنید جوابی دهید ممنون می شوم 1- امام خامنه ای در یکی از سخنرانی ها در بین طلاب فرمودند که امام خمینی هم از لحاظ فلسفی و از لحاظ عرفانی در مکتب ملاصدرا هستند ولی طبق آنچه ما از شما و دیگران شنیده ایم امام در عرفان محی الدینی بودند آیا این تناقض است؟ 2- بعضی از کارشناسان مانند آقای دکتر فیاض معتقدند عرفان محی الدین و مولوی بازتولید عرفان مسیحیت و یهودیت در اسلام است و عرفان این دو با عرفان حافظ در تناقض است مولوی از کثرت به وحدت میرسد ولی حافظ برعکس از وحدت به کثرت می رسد اگر میشود پیرامون این صحبت ها منابع مطالعاتی ارائه فرمایید 3- یک بحث خیلی مطرح است بر ضد ملاصدرا اینکه شارحان ملاصدرا مانند علامه طباطبایی و مرحوم آشتیانی و علامه حسن زاده و... فعالیتی برای انقلاب و مبارزات انجام نداده اند پس فلسفه صدرایی در اندیشه امام خمینی تاثیری نداشته است مثلا به این جملات امام خامنه ای توجه کنید : «پدرم با مرحوم علامه طباطبایی خیلی دوست بودند، ساعتها در منزل پدرم می‌نشستند و با یکدیگر صحبت می‌کردند ... من به عنوان یک طلبه جوان، درباره مسایل مبارزه با ایشان بحث می‌کردم و می‌گفتم: شما چرا در این فضای مبارزه وارد نمی‌شوید؟ ... ایشان می‌گفتند: ... ما در برهه‌ای از زمان می‌توانستیم تأثیر بگذاریم - مرادشان زمان مشروطه و بدو ورود تمدن جدید بود- ولی گناه بزرگی واقع شد که آن وقت، این کار تعفیب نشد؛ اما دیگر حالا وقت گذشته است و فایده‌ای ندارد ... این مبارزات به نتیجه‌ای نخواهد رسید و این نظامی که ما می‌بینیم بر سر کار است، با این حرفها و با این یک‌ذره و دو ‌ذره، از بین نخواهد رفت". شما ببینید، عالم روشن‌بیی مثل علامه طباطبایی - که دیگر در مورد روشن‌بینی و اگاهی ایشان، هیچ‌کس شک ندارد... - تعبیرش از واقعیت جامعه این طوری بود که می‌گفت فایده‌ای ندارد" حوزه و روحانیت، ج1، ص56. 4- شما خیلی روی ملاصدرا مانور میدهید ولی امام خامنه ای اصلا روی ایشان و اندیشه هایش مانور نمی دهد وحتی در استفتایی میفرمایند : س 1325: آیا تدریس و تحصیل فلسفه در حوزه‏هاى علمیه دینیّه جایز است؟ ج: یادگیرى و تحصیل فلسفه براى کسى که اطمینان دارد که باعث تزلزل در اعتقادات دینى‏اش نمى‏شود اشکال ندارد و بلکه در بعضى از موارد واجب است. یا امام در سخنرانی هاشان از ملاصدرا حرفی نمی زدند و فقط در مقابل کمونیست از فلسفه ی اسلامی صحبت می کنند که بعضی می گویند این برای آن بود که آنها در کفر محض بودند ولی ما در توحید هستیم و این امر(توصیه ی فلسفه اسلامی به کمونیست) دلیل نمی شود که ما بخواهیم بر مبنای فلسفه ی اسلامی برنامه ریزی کنیم و استراتزی بنویسیم 5- چرا امام علی سلام الله علیه در دعای کمیل عباراتی مانند " پوست بدنم نازک است و بدن من ضعیف است" را در مورد عذاب الهی بکار میبرند در حالی که غذاب آخرت به بدن دنیایی ربطی ندارد؟ (در آشتی با خدا گفتید که بدن آخرتی از جنس بدن این دنیا نیست) ببخشید که سرتان را درد آوردم اگر هم وقت پاسخگویی نداشتید این امر را به یکی از شاگردان محول کنید که وقت کمتری از شما گرفته شود با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- هرکس صدرایی شد عملاً با عرفان محی‌الدین نیز مأنوس می‌شود چون خودِ ملاصدرا همه‌ی تلاشش به گفته‌ی خودش آن بوده که سخنان عرفانی محی‌الدین را در دستگاه فلسفی تبیین کند 2- حضرت آیت‌الله جوادی در شرح فصوص‌الحکم محی‌الدین به‌خوبی ثابت می‌کردند تمام سخنان محی‌الدین مبتنی بر قرآن و روایات نبوی است و به هیچ‌وجه قبول نمی‌کردند که گفته شود این عرفان از بیرون از اسلام آمده باشد. کتاب «احیاگر عرفان» از آقای محمد بدیعی در این رابطه نکات خوبی دارد. در مورد مولوی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌» جلسه‌ای که در سال 1387 با شعرا داشتند فرمودند: «مثنوی همان طورکه مولوی می‌گوید: «هو اصول اصول اصول الدین» است و فرمودند موحوم مطهری هم با من هم‌عقیده بودند 3- حضرت امام در مصاحبه‌شان با حسنین هیکل می‌فرمایند مبانی من در انقلاب، در فلسفه، ملاصدرا و در فقه، مرحوم جواهر و در حدیث، اصول کافی بوده 4- برعکس این فرمایش شما تأکید رهبری بر روی آموزش فلسفه توسط طلاب در حد تکرار و تأکید است و تعبیرات حضرت امام در مورد ملاصدرا خیلی بیش از این‌ها است. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» سخنان رهبری و حضرت امام را در مورد فلسفه‌ی صدرایی آورده‌ام. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفه‌ی اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت... می‌فرمایند: مکتب فلسفی صدرالمتألهین همچون شخصیت و زندگی خودِ او مجموعه‌ی در هم تنیده و به وحدت رسیده‌ی چند عنصر گرانبهاست. در فلسفه‌ی او از فاخرترین عناصرِ معرفت یعنی عقل منطقی و شهود عرفانی و وحی قرآنی، در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی و ذوق و مکاشفه‌ی عرفانی و تعبد و تدین و زهد و اُنسِ با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته». 5- شاید نظرشان به بدن برزخی و مثالی باشد. موفق باشید
2596
متن پرسش
باسلام وعرض ارادت. روش عملی توجه به نفس درروش سلوک مرحوم قاضی ره چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم اگر کتاب «آیت‌الحق» نوشته‌ی فرزند مرحوم قاضی را مطالعه بفرمایید مطالبی به‌دست می‌آورید. کتاب «روح مجرد» نیز در این رابطه مفید است. موفق باشید
2583
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . . بعد از سوال 2524 که جوابمون رو اونطور دادید،یه مدتی به عبارتی مست بودیم،اون حرفای بیمورد که از ذهنمون رفت هیچ،افقمون کلا عوض شد،نظرمون به آقا وسعت جالبی گرفت،که الان کمی سعی داریم در راستای اون وسعت مطالعاتی بکنیم(از جمله عمیق شدن تو وصیت نامه ها،پیدا کردن ارتباط عرفا و شهدا با امام و حضرت آقا،اون علاقه عجیبی که این بزرگان به حضرت آقا دارندو . . .)،این وسعت دیگه با دلمونم بازی میکنه،مثلا تو همین عیادتشون با حضرت علامه که خوندیم،بنده خدا علامه به آقا فرمودن پس اون نهج البلاغه که بهتون دادیم مارو یاد شما مینداخت،آقا هم فرمودن ما خیلی جاها به یادتون هستیم(نقل به مضمون)،اشکمون در میاد دیگه،ببینید حضرت علامه دارن چه اظهار کوچکی میکنن،چه نازی میکنن،همین الانم دلمون می لرزه میگیم،نمیدونیم چیه این علاقه،ولی استاد بدتریمون کردید رفت که!(الحمد لله). . .استاد ولی از وقتی بهشون علاقمند شدیم،احساس مسئولیت کردیم که باید فرمایشاتشون را،روی هوا بزنیم و عملیش کنیم،دیگه حالا بخوایم عرض کنیم وقت میبره،ولی خب از اینکه نمیتونیم درست تاثیر گذار باشیم کمی زجر میکشیم،توی شهر کوچک و واقعا جای کار نداریم در بخش اداریمون. . .ولی استاد یه مشکل هست اینکه،در اون پاسخ فرمودید به جایی برسید که عرفای بزرگ به شما غبطه بخورن،مگر میشه؟نه فرصت شهادت هست،نه فرصت تاثیر گذار بودن در نظام،فقط تونستیم 4 تا جوان رو نماز خون کنیم،همین جا در حد توانمون هم کمتر کار میشه کرد،آیا امکان پرواز از این شهر کوچک با نظر به رهبری عزیز هست؟ . .استاد چه سری هستش این سلوک ذیل نور ولی فقیه؟اینقدر این دل رو صفا میده و زنده میکنه و تا میایم جوش بزنیم دلمون قرص میشه. . .استاد مارو ببخشید،گاه گداری میایم سوال بنویسیم به قصد جواب شما،ولی میگیم بذار وقت استاد رو نگیریم ضرورت نداره این سوال. . .ولی خب اون جواب قبلیتون دهن آدمو آب میندازه خب. . . تشکر استاد عزیز،شعرتون بسیار لذت بخش بود. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر یک شهر و یا روستا از لرزش‌های جریان کفر مصوم مانده به جهت آن بوده که عده‌ای با عمل خود نشان دادند می‌توان تحت تأثیر جریان کفر و ظلمات آن نبود و با شخصیت خود به نوعی از زندگی اشاره کردند که در آن زندگی ایمان و تقوا مورد توجه است. از این طریق إن‌شاءالله موجب می‌شوید که برای جوانان راه از بیراهه مشخص شود. موفق باشید
2572
متن پرسش
با سلام جناب استاد در خصوص بحث ماهیت و وجود من دچار مشکل شدم چون حس میکنم در بحث اصالت وجود مطلب به نحوی ارائه میشود و در بحث وجود ذهنی به نحو دیگر در اصالت وجود مطرح میشود انچه در خارج تحقق دارد وجود است بعد نفس ما از طریق قوای خود با وجود خارجی ارتباط پیدا میکند و وجود خارجی که دارای تشکیک هست را بصورت صور و ماهیتها درک می نماید یعنی ما در خارج صورتها و ماهیت نداریم و وجود خارجی به صورت وجودی برای ما محسوس نیست بلکه معقول است و توسط براهین به وجود ان پی میبریم بلکه به صورت ماهیت ها انرا درک میکنیم و نفس انها را در اثر ارتباط با وجود خارجی میسازد ولی در خارج ماهیت نداریم بعد این ماهیت بوسیله نفس در ذهن تحقق پیدا میکند که همان وجود ذهنی میشود یعنی اگر ما از ذهن ازاد شویم دیگر عالم خارج را بصورت ماهیتها نمیبینیم این ان چیزیست که از اصالت وجود فهمیده میشود. ولی در بحث وجود ذهنی میگوییم در خارج صورتها را داریم نفس از طریق قوا انها را میگیرد و در ذهن تحقق میدهد این خلاف بحث اصالت وجود است یا عوارض که جز ماهیت ها هست را میگیرد در صورتیکه ما در بیرون عوارض نداریم بلکه نفس وقتی وجود خارجی را بصورت ماهیت درک کرد ان ماهیت را به جوهر و عرض تقسیم میکند در صورتیکه ما در بیرون فقط وجود داریم که نه جوهر است نه عرض سوالی دیگر هم پیش میاید و ان این است که اگر ما قبول کنیم نفس وقتی صورتها را تشکیل و تحقق داد چرا همین را درباره خارج نگوییم که در بیرون هم ما صورت داریم و انها توسط وجود تحقق پیدا کرده است که البته با بحث اصالت وجود تداخل دارد چون انجا میگوییم اگر در خارج هم ماهیت داشته باشیم یا باید با وجود متحد باشد و الی اخر حالا همین در مورد وجود ذهنی هم پیش میاید که این صورتها در ذهن ایا با وجود متحد است و همان بحثها خلاصه ما نفهمیدیم چه شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که مستحضرید اصالت وجود روشن می‌کند وجود در مراتب مختلف و یا در شرایط و زمینه‌های مختلف به صورت‌های متفاوت ظهور می‌یابد، حال اگر آن صورت ـ که چیزی نیست جز حدّ وجود ـ در ذهن آمد از آن‌جایی که عارضی بر ذهن شده چیزی جز حقیقت شیئ خارجی است. می‌گوییم همان وجود است که در مرتبه‌ای خاص ـ که وجود در آن مرتبه نسبت به مرتبه‌ی شیئ خارجی در مرتبه‌ی بالاتری قرار دارد که موجب مجردشدن آن وجود شده - به صورت علم ما در آمده زیرا نفس ناطقه با روبه‌روشدن با شیئ خارجی مستعد می‌شود تا وجودی با همان صورت در ذهن خود ابداع کند که به آن وجود ذهنی می‌گویند که به حمل اولیِ ذاتی همان شیئ خارجی است هرچند از نظر درجه‌ی وجودی در مرتبه‌ی علم قرار گرفته. فراموش نفرمایید وجود ذهنی چیزی نیست جز علم و علم مقول به تشکیک است، یعنی یک حقیقت وجودی است. پس در هر حال اصالت وجود ثابت است و ماهیت بالعرض مطرح است. موفق باشید
2542
متن پرسش
سلام و خسته نباشید استاد/من در نماز جماعت نفسم مشغول میشد درنماز بعد فهمیدم علتش افراد کنار دستم میباشد به همین خاطر مثلا درنماز مغرب دریک صف هستم و برای نماز بعد به صف اخرمیروم این سوال رامن درتاریخ5/برج7ارسال کردم ودر این روز در نماز مغرب و عشا این کار را کردم حال در نماز عشا خیلی شایدچند برابر حضور قلب داشتم علتش چیست که نفسم مشغول میشود در صفهای نماز ایا نفس من ریاکاراست بعد حکم اینکه من صف جلو را خالی میکنم و به صف اخر میروم چیست / وایا من خودم به تنهایی میتوانم یک صف تشکیل دهم /موفق باشید استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان هراندازه در توحید رشد کند ودر آن راستا افراد را در مقایسه با حضرت حق چیزی به حساب نیاورد مشغول اطراف خود نمی‌گردد، راه چاره آن نیست که می‌کنید. در صف مؤمنین قرار گیرید و از خدا بخواهید تا نظر شما را بیش از پیش به خودش جلب کند و توصیه‌ی حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را فراموش نکنید که فرمودند: آمدن خطورات دست شما نیست شما سعی کنید آن را دنبال نکنید. شما با تغییر صف نماز خود را در دست خطوراتتان قرار می‌دهید. موفق باشید
2525
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید من در نماز میفهمم چه اذکاری میگویم ولی همزمان هم بصورت ناخوداگاه در ذهنم افکار می اید چه راه حلی برای دفع افکار هست؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آمدن آن افکار در اختیار شما نیست ولی دنبال‌کردن آن‌ها در اختیار شما است. سعی کنید در رجوع دوباره به نماز آن افکار و خطورات را دنبال نکنید تا پس از مدتی إن‌شاءالله ذهنتان از آن‌ها آزاد شود و رجوع بهتری به خدا پیدا کنید. موفق باشید
2515
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده پاسخ شما مبنی بر تاکید فردید بر علم الاسماء و قابل جمع بودن ایشان با آیت الله جوادی آملی را به اقای خسرو پناه فرستادم . پاسخ ایشان اینچنین بود : با سلام و تشکر البته این گونه جواب دادن بستگی دارد به اینکه ایا ما معتقد به هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر هستیم یا نه؟! اگر جناب اقای طاهر زاده با این مبنا اقای فردید را تفسیر می کند ، بنده سخنی ندارم چون مبتنی بر نسبی گرایی معرفتی و فهم است که بی شک، هیچ یک از فلاسفه اسلامی از جمله امام خمینی و علامه طباطبایی و ایت الله جوادی آملی این مبنا را قبول ندارند و در این صورت تفسیر اقای طاهر زاده به لحاظ مبانی با اندیشه امام و علامه در تعارض خواهد بود و اگر با روش اجتهادی و رئالیستی می خواهند کلام اقای فردید را معنا کنند؛ در یان صورت، تفسیری {که } آقای طاهر زاده دارند با اندیشه امام نمی سازد پیشنهاد بنده این است که اقای طاهر زاده با افرادی که از نزدیک با اقای فردید بودند گفتگو کند و اطلاعات دقیقتری بدست اورند تا بدانند که همسان دانستن تفکر فردید با امام ظلم نابخشودنی به تفکر انقلاب و امام است بنده با ارتباط با این افراد مخصوصا در این یک سال مسئولیتم در انجمن حکمت و فلسفه ایران بیش از گذشته بر فاصله فردید از بینش و منش و کنش امام پی بردم موفق باشید خسروپناه ضمن درخواست عاجزانه جواب به این سخنان اقای خسروپناه و در آوردن ما از سردرگمی لطفا مشخص بفرمایید ارتباط فردید و هایدگر آنقدری هست که اقای خسروپناه فکر میکنند ؟ و اگر هست ایا این شباهت فردید و هایدگر مذموم است یا خیر ؟ ایا شباهت فردید با هایدگر شباهت فردید با گادامر را نتیجه می شود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده موضوع را خیلی مهم نمی‌دانم زیرا آن‌چه برای بنده اصالت دارد فلسفه و عرفان اسلامی است و رجوع به «وجود» از یک جهت و رجوع به «حق» از جهت دیگر. در این راستا تمام مباحث آیت‌الله جوادی در شرح اسفار و به اجازه‌ی ایشان تمام 514 جلسه‌ی شرح فصوص‌الحکم که ایشان شرح دادند را از طریق نوار کار کردم و با این وصف فکر می‌کنم می‌توان طوری از سخنان فردید و سخنان هایدگری که فردید معرفی می‌کند، برداشت کرد که در آن سخنان تذکر به «وجود» را به همان صورت تشکیکی – یا ظهور و خفا – دید و از آن سخنان نسبیت برداشت نکرد. ظاهراً برادر عزیز و استاد گرانقدر و متعهدمان جناب حجت‌الاسلام حاج آقای خسروپناه به این نتیجه نرسیده‌اند . هایدگر در هشتادمین سال زندگی‌اش در مصاحبه با وایسر در آخرین جمله‌ می‌گوید: «من در برابر آن یگانه‌ای که هنوز نیامده – ظهور در تاریخ معاصر جهان نکرده – قدم واپس می‌گذارم و یک هزار سال قبل از آمدنش، در برابر او تعظیم می‌کنم». فردید از این هیدگر در متن اسلام شیعیِ ایرانی چیزی برداشت می‌کند که آن را به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نزدیک می‌نماید. و ارتباط بنده با شاگردان فردید به صورت بلاواسطه با جناب آقای محمد رجبی و یا با آثار شاگردان فردید مرا به این نتیجه رسانده که نباید فردید را بیرون از اندیشه‌ای دانست که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید دارند. موفق باشید
2511
متن پرسش
سلام علیکم استاد. مدتی است بر سر انتخاب یک دوراهی حیاتی در زندگی قرار گرفته ام. بر سر این دو راه نیز به اندازه کافی تحقیق و بررسی انجام داده ام. با علم به داشتن یک عین ثابته برای هر کس در عالم وجود(هر کس در این عالم کاملا مختارانه انتخاب میکند تا به ان شخصیت که خودش در عالم الس برای خود انتخاب کرده برسد) و با علم به مختار بودن انسان حال سوالم این است بنده از کجا بفهمم انتخابم در راستای آن عین ثابته است؟ ایا این جمله درست است " من می دانم که به درد این کار نمی خورم" چگونه میتوانیم به این دریافت از خود یقین اوریم؟ و ایا مثلا بر سر تنبلی در انجام یک کار به این نتیجه نرسیده ایم؟ مثلا در ذکر زندگی ایت الله بهاالدینی امده که ایشان با امام خمینی بر سر درس فلسفه حاضر شدند اما ایشان در همان جلسه اول به این نتیجه رسیدند که به درد خواندن فلسفه نمی خورند و دیگر ادامه ندادند وشدند انچه شدند و امام شد انچه شد اولا بر چه مبنایی به این نتیجه قطعی رسیدند ثانیا ایا ایشان به دلیل این انتخاب در ان عالم احساس نقص نمیکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «هرکسی را بهر کاری ساختند... میل آن اندر دلش انداختند» در امور شرعی چون فطرت‌ها مساوی است، فطرت همه‌ی انسان‌ها گرایش به دین دارد و اگر در امر دین کوتاهی کنند از فطرت خود فاصله گرفته‌اند. در سایر امور هرکس باید درون خود را بکاود که آیا در این کاری که شروع کرده‌اند از جهت درونی با آن کار احساس تناسب می‌کند یا نه. شاید آیت‌الله بهاءالدین احساس نقص نکنند چون در مسیر بندگی به آن‌چه می‌خواستند رسیده‌اند منتها از غیر از مسیری که فلسفه نشان می‌دهد. اگر با فلسفه مخالفت کرده بودند شاید فردا به مشکل برمی‌خوردند. موفق باشید
2506
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی ایا فرزندان شهدا از ان جهت که پدرشان شهید شده دارای اجر و پاداش هستند یا باید گفت از فضل پدر ترا چه حاصل؟ یعنی به خاطر شهادت پدرشان که با اختیار خود به جبهه رفته و به لطف خدا شهید شده مورد عنایت خداوند قرار میگیرند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر به این امر راضی باشند و زندگی خود را بدون اعتراض به خدا در شرایط بی‌پدری تحمل کنند ثوابی برابر ثواب شهداء نصیب همسر و فرزند شهدا ء می‌شود و با شهداء محشور می‌گردند. موفق باشید
2500
متن پرسش
سلام استاد عزیز در جهت ریاضت های شرعی در حال گرفتن روزه به صورت یک در میان هستم ولی بجای اینکه تعلقاتم به بدن کم شود خلق و خویم تند میشود و بداخلاق میشوم چه کنم سوال دوم در راستای حضوری کردن سعی میکنم در هر کاری قلبم در صحنه باشد چه در حال نماز خواندن چه در حال ذکر گفتن آیا درست فهیمدم سوال سوم من کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشود و خویشتن پنهان را خوانده ام به خودم نهیب میزنم که دیگر چیزی از شما را نخوانم و همینها را عملی کنم چون ساعت ده شب از سرکار میرسم منزل یک ساعت و نیم راه دارم تا خانه و دیر به خانه رسیدن و کار کردن 16 ساعت دیگر رمقی نمی ماند تا نماز شب بیدار شوم ولی برای نماز شب خواندن یک عشقی من را بیدار میکند سعی میکنم همین ها را حفظ و ادامه بدهم بجای اینکه معلومات خود را زیاد کنم نظر جنابعالی چیست منتظر جواب هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- وقتی نفس آماده‌ی انتقال به عالم معنا می‌شود تعلقات نهایت تلاش را می‌کنند که نگذارند او پرواز کند و تازه انسان می‌بیند که عجب این‌ها کجا بود؟ غافل از آن‌که این‌ها را تا حالا داشت و بر اساس آن‌ها عمل می‌کرد ولی نمی‌دید. راه‌کار آن است که بدانیم این‌ها در ما نهفته است و اگر حالا تکلیفش را روشن نکنیم در مسیر انتقال به عالم برزخ در قبر سراغ ما می‌آید و فشار قبر ما را تشکیل می‌دهد. صبری که در دین توصیه می‌شود ، مقاومت در مقابل این تعلقات و رذائلی است که ظهور کرده تا شما را از ادامه‌ی مسیر باز دارد 2- کار خوب و با برکتی است ادامه دهید 3- «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» باید تعادل در امور داشته باشید، اُنس با خانواده و ارحام در کنار کار لازم است، به خودتان سخت نگیرید. موفق باشید
2471
متن پرسش
با سلام.چندی پیش سوالی مطرح کرده بودم در مورد رشته ی فلسفه ی غرب در دانشگاهها.جنابعالی فرموده بودید برای اینکه به مشکل بر نخورم باید فلسفه ی اسلامی کار بکنم.حالا می خواهم بدانم باید چه سیری را دنبال کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری شروع بفرمایید و بعد بدایة الحکمه و نهایة الحکمه و در نهایت، الهیات بمعنا الاعم از اسفار ملاصدرا. موفق باشید
2461
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز یک سوال مدتی است ذهن مرا مشغول کرده است در یکی از مباحث شما شنیدم که گناههای انسان برای همیشه در نفس نقش میبندد وممکن است در راه سلوک در جاهای مختلف جلوی چشم انسان بیاید ومانع شود . میخواستم بدانم آیا اگر کسی توبه به معنای واقعی بکند باز هم این احتمال وجود دارد یا ممکن است به طور کلی پاک شود ؟ آیا کسی که از اول واردر اه سلوک شده و علم به این مطلب پیدا کرده و تا توانسته گناه را ترک کند با کسی که بعداز توبه وارد این راه شدا است در رسیدن به مقصد متفاوت اند؟منظورم این است که ایا میشود فرد توبه کرده از فرد دیگر بالاتر برود ؟یا مثلا زودتر به مقصد برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «من تاب لذنب کمن لا ذبی له» کسی که توبه کند مثل کسی است که گناه نکرده. بیش از این نباید مسئله را دنبال کرد تا گرفتار وسواس شویم. این دانایی به چه درد می‌خورد که بدانیم آیا کسی توبه کرده بالاتر است ویاآن‌کسی که گناه نکرده تا توبه کند. هزار احتمال در آن هست که آیا شخص توبه‌کننده چه اندازه از گناهی که از آن توبه کرده متنفر است آیا بیشتر از آن کسی که آن گناه را نکرده متنفر است؟ شاید این‌طور باشد. مگر حساب مردم در روز قیامت را به عهده‌ی شما گذارده‌اند که دنبال این علم هستید؟! اگرگناه کرده‌اید، توبه کنید و امیدوار بخشش باشید. موفق باشید
2448
متن پرسش
سلام خسته نباشید /چه کنیم تا پیش خداتربیت شویم/میخواهم خدا برایم تصمیم بگیرد در زندگی نه خودم/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با ورود در وادی توکل که وادی مردان مرد است آن می شود که می خواهی. ابتدا باید انسان به درجه‌ای برسد که تمام نقش و تأثیر پدیده‌ها را از خدا بداند و این با توحید صمدی شروع می‌شود که مولایمان در نهج‌البلاغه خدا را به آن شکل توصیف و تبیین فرموده‌اند. پس به توحید بپردازید و توحید ربّ با معرفت نفس شروع می‌شود پس به معرفت نفس بپرداز. هنیئاً لک. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
2443
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی ؛ منظور جناب صدرا از این جمله که در اسفار اربعه ذکر کرده چیست ؟ آیا منظور همان وحدت وجودی است که متصوفه به آن قائل هستند؟ اعلم انّ واجب الوجود بسیط الحقیقة غایة البساطة وکل بسیط الحقیقة کذلک فهو کل الاشیاء فواجب الوجود کل الاشیاء لا یخرج عنه شى‏ء من الاشیاء: بدان که خداوند «بسیط الحقیقة» است در غایت و نهایت بساطت و هر چیزى که حقیقتش این چنین بسیط باشد او همه اشیاء است پس خداوند همه اشیاء است هیچ کدام از اشیاء خارج از آن نیست».
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:این از ظریف‌ترین مباحث حکمت متعالیه است که ما را متوجه این امر در عالم مجردات می‌کند. بنده نمی‌دانم شما چه برداشتی از وحدت وجود و یا قاعده‌ی بسیط الحقیقه دارید. پیشنهاد می‌کنم با مباحث معرفت النفس تصور خود را از بسیط الحقیقه درست کنید که چگونه می‌شود یک موجود همه‌ی موجودات مادون خود را در برداشته باشد و هیچ‌کدام از آن‌ها نباشد. تا بحث «وجود» حل نشود و معنای مراتب وجود تبیین نگردد این موضوع روشن نمی‌شود. موفق باشید
2437
متن پرسش
سلام علیکم! خدا در آیات متعددی فرموده هدایت و ضلالت دست منه و اگه کسی من هدایتش کنم کسی نمی تونه گمراهش کنه و اگه کسی رو من گمراه کنم کسی نمی تونه هدایتش کنه حتی خطاب به پیامبر ص نیز می فرمان حتی تو هم کاره ای نیستی از طرفی ما میگیم مثلا ما با عملکرد بد خودمون نباید موجب گمراهی و از دین گریزی یه عده ای بشیم حالا طبق اون آیات می تونیم بگیم اگه با عملکرد بد فرضا من نوعی یکی گمراه شد اگه من اون عملکرد بد رو هم نداشتم بازم اون گمراه میشد اما با یه طریق دیگه ای!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند از یک طرف می‌فرماید: «یُضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» هرکه را خواست گمراه می‌کند و هر که را خواست هدایت می‌نماید و از طرف دیگر می‌فرماید: «یهدی الیه من اناب» خداوند هرکس را به سوی او برگردد هدایت می‌کند. پس تنها کسانی را گمراه می‌کند که به سوی او برنگردند. و در این رابطه کسی که نمی‌خواهد به سوی خدا برگردد تحت تأثیر افرادی قرار می‌گیرد که او را دعوت به گمراهی می‌کنند و لذا در عین آن‌که آن کسی که طرف را دعوت به گمراهی کرده مقصر است، گمراهی آن فرد که تحت تأثیر قرار گرفت به خودش برمی‌گردد. موفق باشید
2438
متن پرسش
دررابطه با سوال 2343 در شرح برهان صدیقین اصل علیت بیان نشده اما علت حقیقی وعلت معده بررسی شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل علیت به عنوان یک موضوع بدیهی مبنای هرگونه ارتباطی است و با فرض این‌که طرف اصل علیت را پذیرفته است و سوفسطایی نیست بحث شروع شده. موفق باشید
2421
متن پرسش
جناب اقای طاهرزاده سلام علیکم خداوند راسپاسگزارم که با سایت شما که یک دائرتالمعارف اسلامی است اشنا شدم همسری دارم که بحمد اله اهل نمازومتدین است اما بسیار مد زده است که چرامثلاما نباید تلویزیون ال سی دی داشته باشیمومتاسفانه هم وغمش همین چیزهاست وبه همین خاطر زندگی شیرینی نداریم وبدتر از همه اینکه این عدم شیرینی روز بروز بدتر هم میشود لطفا راهنمائی بفرمائید چگونه رفتاری داشته باشم تا زندگی راحت تری داشته باشیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در رساله‌های عملیه قسمت اسراف را برایشان بخوانید تا روشن شود اگر وسیله‌ای که اموراتمان با آن می‌گذرد را بی‌دلیل رها کنیم اسراف است و حرام است و نباید از شما بخواهد گرفتار حرام شوید چون زندگیِ انسان وقتی گرفتار حرام شد از برکت و رحمت محروم می‌شود. اسراف عبارت است از تضییع مال یا مصرف آن در موارد نامناسب و یا در جایی که نیاز نیست . امام صادق علیه السلام خطاب به مردى فرمود: تقواى الهى پیشه کن، اسراف و تقتیر (سخت‏گیرى) نکن. میان اسراف و سخت‏گیرى قوام و اعتدال وجود دارد..موفق باشید
2426
متن پرسش
قبض وبسط قلب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی قلب سالک متوجه حقایق شد و آماده‌ی تجلی انوار اسماء الهی گشت، در بعضی مواقع به‌راحتی آن انوار را می‌پذیرد و به نشاط می‌آید که به آن «بسط» می‌گویند و بعضی مواقع آمادگی لازم جهت تجلی انوار الهی را ندارد که به آن «قبض» می‌گویند. هر دو حال برای سالک لازم است تا در بسط شکر کند و در قبض صبر نماید. موفق باشید
2409
متن پرسش
با سلام و احترام شما در کتابی که در مورد رزق و روزی تدوین کرده اید ، بالاخره مشخص نکرده اید حالا که قرار است دنبال پول زیاد در آوردن نباشیم و از طرفی هم بیکار نباشیم پس وقت باقیمانده را صرف چه کاری کنیم.؟به عبارتی خواننده را بین دوراهی حیران و سرگردان رها کرده اید.این چیزی است که با آموزه های دینی ما سازگار نیست. از طرفی می بینیم حضرت امیر علیه السلام بیش از هر انسان دیگری کار می کرده است حالا اینکه درامد انرا در چه راهی خرج می کرده بحث دیگری است.شما اشاره زیادی به بندگی و اینکه وظیفه ما بندگی کردن و وظیفه خداوند روزی دادن است کرده اید ولی کمتر در مورد جزئیات بندگی سخن گفته اید.شاید اگر اشاره ای به خطبه حضرت امیر در تفسیر آیه رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرلله می کردید تکلیف بهتر روشن می شد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: امامان معصوم«علیهم‌السلام» با علم لدنی که داشتند نیاز به تعلیم معارف الهی در آن‌ها نبود ولی ما نیاز داریم به تعلیم معارف الهی بپردازیم و به همین جهت در روایات به ما توصیه می‌شود شب و روز خود را به سه قسمت تقسیم کنیم. یک قسمت خواب و یک قسمت کار و یک قسمت عبادت که ظاهراً کسب معارف و لذات حلال و دیدین برادران ایمانی و رشد روحیه‌ی بندگی مربوط به قسمت سوم می‌شود. موفق باشید
نمایش چاپی