بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30944
متن پرسش
إنَّ اللّه َ أوحَى إلى داوود عليه السلام: يا داوود، إنّه لَيسَ عبدٌ مِن عبادِي يُطِيعُني فيما آمُرُهُ إلاّ أعطَيتُهُ قَبلَ أن يَسألَني، و أستَجِيبُ له قَبلَ أن يَدعُوَني. رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: قالَ اللّه ُ تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِكري عن مَسألَتي أعطَيتُهُ أفضَلَ ما اُعطِي السائلينَ. عنه صلى الله عليه و آله: مَن شَغَلَتهُ عِبادةُ اللّه ِ عن مَسألَتِهِ أعطاهُ اللّه ُ أفضَلَ ما يُعطِي السائلينَ عنه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّه ُ تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِكري عن مَسألَتي أعطَيتُهُ قَبلَ أنْ يَسألَني. عنه صلى الله عليه و آله: يقولُ اللّه ُ: مَن شَغَلَهُ ذِكري عن مَسألَتي أعطَيتُهُ فوقَ ما اُعْطِي السائلينَ. فاطمةُ الزَّهراءُ عليها السلام : مَن أصعَدَ إلى اللّه ِ خالصَ عبادَتِهِ أهبَطَ اللّه ُ عزّ و جلّ له أفضَلَ مَصلَحَتِهِ . سلام و ادب: آیا روایات بالا که بر ذکر خداوند و عبادت تاکید دارند ۱. به معنای جایگزین کردن ذکر به جای دعاست؟ ۲. منظور از ذکر دقیقا چیست؟ (اشتغال به ذکر یعنی چه؟) ۳. وظیفه ی ما در قبال روایات بالا چیست؟ ۴. دعا کردن را می شود جزو ذکر و عبادت معنا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این روایات نکات خوبی را متذکر می‌شوند که اگر انسان در بستر یاد خدا و ذکر حضرت ربّ العالمین امورات خود را طی کند، حضرت حق متکفّل نیازهای او می‌شود. علاوه بر آن ملاحظه می‌کنید که ادعیه‌ای مانند دعای «جوشن کبیر» چگونه انسان را مشغول اسمای حسنای پروردگار می‌کند و سراسر آن دعا ذکر حضرت محبوب است. موفق باشید

30938
متن پرسش
سلام و عرض ادب: در جلد دوم کتاب مقالات آقای شجاعی پس از ذکر مطالبی در خصوص حب حضرت حق و آثار این حب در مراحل اولیه عباراتی ایشان می آورد: اينها قسمتى از آثار و احكام مراحل اوليه حب است كه ذكر نموديم. غير از اينها هم آثار و احكامى هست كه بلحاظ مراعات جانب اختصار از ذكر آنها صرف نظر كرديم. تذكر اين نكته لازم است كه مراحل اوليه حب حق به جاى خود داراى مراتب مى‏‌باشد و آثار و احكام هر مرتبه‌‏اى به تناسب آن خواهد بود. در صوت جنابعالی نیز متاسفانه خیلی دراین خصوص صحبت نشده اما بیشتر طالبان حب اللهی در این مرحله هستند و قاعدتا اگر مراتب حب اللهی در مرحله اولیه دقیق تر و کامل تر بیان می شد خیلی کمک کننده بود. اگر امکانش هست لطفا این مراتب را بیشتر توضیح فرمایید خصوصا آثار و احکام آنها و اگر امکانش نیست راهنمایی به کتابی یا شخصی بفرمایید بسیار متشکر خواهم بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی (ره) بتواند کمک کند. موفق باشید

30935
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. این که وجود حقیقتیست بسیط و واجب، پس چگونه ما در این فضا پای ممکن و طلب وجودی آن را پیش می کشیم؟ و حتی تشبیه آینه را به کار بردن، آیا منافی علم باری تعالیٰ که احاطه محض است، نیست؟ آیا از آن جهت نیست که ما دوباره داریم از دریچه نظر خود، به مسئله می نگریم؟ بله، در دستگاه دید از منظر کثرات، شاید بتوان این موارد را توجیه کرد، اما در دستگاهی وسیع تر و وجوب محض، چگونه ممکن را جای دهیم تا بعد طلب وجودی آن را مطرح کنیم و یا حتی اعیان و اسما را جای دهیم؟ ممنون می شوم که بنده را راهنمایی بفرمایید که اگر حقیقت اصیل آن شدت است، این گونه امور را چگونه لحاظ کنیم بدون آن که بخواهیم از منظری دیگر مشاهده کرده و یا آن حقیقت را تنزل دهیم متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود لااقتضاء است، نه اقتضاء وجود دارد و نه اقتضاء عدم. ولی در علم خدا به عنوان وجودی علمی، امکانِ تحقق دارد. و در واقع باز خدا در میان است و لاغیر. حال اگر خدا اراده کرد آن صورت علمی را به حکم «کُن» تعیّن بخشد؛ ممکن‌الوجود، تحققِ عینی در منظر حق به خود می‌گیرد ولی به حکم وحدت شخصیه وجود، در حضور بیکرانه خداوند است. موفق باشید

30923
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: بنده طلبه درس خارج هستم و مدتی هم با برخی اساتید اخلاق موثق در ارتباط بوده و هستم. مساله و مشکلی که دارم نوعی تحیّر همه جانبه است. کشش های مختلف در همۀ زمینه ها اعم از زمینه های علمی و عرفانی یا زمینه های دنیایی مرا به این سو و آن سو دعوت می کنند. مثلا وقتی کتابی عرفانی یا شرح حالی از بزرگان عرفانی مطالعه می کنم، عزمی در من برای پیمودن جدی تر این مسیر ایجاد می شود اما مثلا روزی دیگر که بحثهای علمی می شود، کشش به آن سمت دارم و کشش های دیگر مثل معنویات رو به سردی می رود. اینها مثال بود و در امور جزئی تر در مسائل مختلف این گرفتاری در من وجود دارد تا جایی که گاهی با خودم می گویم اصلا من چه کار می کنم، من کی هستم، چرا اینگونه هستم و .... آیا شما راهی برای رهایی از این بلاتکلیفی و حیرت سراغ دارید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید شخصیتی را که می‌پسندید و منشِ ایشان با روحیه شما می‌خواند در نظر بگیرید و مطابق شخصیت ایشان، کارهای خود را سر و سامان دهید. شخصیت رهبر معظم انقلاب در دوران طلبگی برای طلبه‌ها نمونه خوبی است. ولی با اینهمه باز به ذوق و روحیه شما ربط دارد که چه کسی را برای ادامه شخصیت خود انتخاب کنید. موفق باشید

30912
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید من احساس می کنم بعد از این همه که هر سال این دعاهای پر مضمون مفاتیح رو در ماه های مختلف خوندم، و حوایج والایی که در اون دعاها هست رو از خدا خواستم اما انگار هیچ کدوم مستجاب نشدن. من حتی در حالت عادی و دعاهای خودم هم چیزایی مادی و معمولی نخواستم ولی این همه دعا انگار هیچ نتیجه ی خاصی نداشتن و اگرم نمی خوندم یا درخواست نمی کردم تفاوتی نداشت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا متوجه نباشیم در دعا، هویت انسان شدید می‌شود به جای این‌که طلب خاصی از انسان برآورده گردد. دعا موجب حضور در جهان کیفیت‌ها می‌شود. در این رابطه در بحثی که مربوط به «شب قدر» است تحت عنوان «شب قدر و حضور در اکنونِ بیکرانه خود» عرایضی شده است. آدرس بحث در سایت http://lobolmizan.ir/sound/1324 . موفق باشید

30907
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه در شب قدر روح و ملائکه جان را در برمی‌گیرند، ۱. آیا این موضوع در هر سه شب از شب های ۱۹ و ۲۱و ۲۳ اتفاق می افتد؟ ۲. اگر فقط یک شب است پس در شب های دیگر چه اتفاقی می افتد؟ ۳. اینکه پیامبر با نزول فرشتگان در شب قدر متوجه شب قدر می شدند، آیا ممکن است که برای افراد متفاوت باشد؟ مثلا در ماه رمضان امسال برای علامه حسن زاده یک شب بوده باشد و برای عالمی دیگر شبی دیگر بوده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  هر شب، زمینه می‌شود برای حضور بیشتر فرشتگان در جان انسان‌ها و هرکس به اندازه بهره‌ای که از انسانیت برده است و به انسان کامل نزدیک باشد، از برکات شب قدر که مخصوص امام زمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است بهره می‌برد. موفق باشید

30905
متن پرسش
سلام خدمت استاد: طاعات قبول حق. سوالی داشتم، بعد از خواندن کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا این سوال برایم پیش آمد که در طول روز دقیقا باید چه مقدار غذا مصرف کنیم تا به درجات عالی برسیم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّی که حکم پرخوری نداشته باشد و البته افراد در این رابطه متفاوت هستند. موفق باشید

30899
متن پرسش
سلام استاد: آیا شرحی بر زیارت امین الله وجود دارد که استفاده کنیم؟ استاد شما نماز شفع و وتر رو چگونه می خوانید؟ در این شب های قدر ما رو از دعا و نگاهتون بی بهره نگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان نیستم ولی حتماً بزرگان از شرح این زیارت پر محتوا غفلت نکرده‌اند. در ذهنم هست که جناب استاد آقای یزدان‌پناه شرحی برای آن زیارت داشتند. 2- نماز شفع پس از حمد، در رکعت اول سوره فلق و در رکعت دوم سوره ناس و قنوت با ذکری که مطلوب جان انسان باشد. مثل یکی از فرازهای مناجات شعبانیه. و در نماز وتر، پس از حمد، معوذتین و سه مرتبه سوره توحید، و سپس 70 مرتبه استغفار و اگر فرصت بود، 300 مرتبه العفو و سپس استغفار جهت 40 مؤمن و از جمله استغفار جهت ارحام و آشنایان و بعد از آن تقاضاهایی که مدّ نظر دارید. موفق باشید

30888
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام استاد: بعد از چند سالی هنوز دستم خالی است احساس غبن دارم چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامه‌ای مشخص ولی نه چندان گسترده، کارساز است. در رجوع با قرآن، از طریق تفسیر المیزان و در رجوع به روایت، از طریق اصول کافی، جهانی در مقابل انسان گشوده می‌شود که انسان احساس بودن در اکنونِ بیکرانه خود می‌کند. موفق باشید

30879
متن پرسش
سلام: بحثم برای اهمیت ذکر و دعا و مناجات نیست حرفم اینه که اصلا وقتی مثلا می‌خواهیم این قضیه رو شروع کنیم به هزار و یک نسخه برمی‌خوریم از نسخه شیخ نخودکی تا سوره واقعه و حشر و یس و دعای عهد و زیارت آل یس و دعای سمات و خیلی چیزهای دیگر؛ مشخصا سوال من اینه که یک جوون چه دعاهایی بیشتر به دردش میخوره (اگه لطف کنین مصداقی جواب بدین). متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌فهمم نسخه آقای نخودکی چه نسخه‌ای است؟! عمده رویکردی است مناسب روح بشرِ این دوران به ذکر و دعا و مناجات، و به این امید کتاب «با دعا در آغوش خدا» نوشته شد. خوب است مقدمه آن کتاب را با دقت دنبال بفرمایید ببینید با روح و روحیه شما چه اندازه همخوانی دارد. موفق باشید

30874
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: سیر طهارت باطنی که از علامه حسن زاده دیدم، به این صورت خیال، ذهن، عقل، قلب، روح، حقیقت انسانی، سر، سر و سر. نوشته شده بود. بحث وجود مربوط به کدام یک از این مراتب است؟ مثلا همان پیوند وجودی با قرآن یا بسط وجود، در واقع وقتی فرد در جان روی طهارت کار می کند که با قرآن ارتباط وجودی داشته باشد، روی کدام مراتب دارد کار می کند؟ مراتب پس از روح است؟ بحث اسماء و صفات در کدام مرتبه مطرح می شود؟ مربوط به سر است؟ خفی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند. همه این مراتب، مراتب وجودی انسان است که با شدت و ضعف وجودی، انسان در یکی از این مراتب و منازل قرار می‌گیرد. هر اندازه با نظر به وجه وجودی قرآن با کلمات و الفاظ قرآن ارتباط برقرار کنیم و سعی نماییم در مواجهه با قرآن به افق‌هایی نظر کنیم که قرآن از آن افق‌ها صادر شده، وجودمان شدت می‌یابد و مثلاً از مرحله قلب به مرحله روح سیر می‌کنیم. موفق باشید

30865
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان پیوسته نصایح و راهکارهای شما چراغ راهم است و بسیاری از موانع و سردرگمی ها را به لطف عنایت خداوند در بستر سير مطالعاتی شما از پیش برداشته شده و از شما بابت زمانی که اختصاص می‌دهید و دلسوزانه انسانها را یاری می‌فرمایید تشکر می‌کنم. استاد جان، در انجام امور عبادی و مطالعه و برخوردهای اجتماعی و فعالیت های فرهنگی و غیره، خیلی سطح توقعم از خودم بالاست، طوری که هیچگاه لذت بندگی و رضایت از خود و نفس مطمئنه را درک نمی‌کنم، گویی آنچه توقع نفس از من است آن است که بیشتر روزهای عمر را روزه بگیرم، در نمازها همیشه حضور قلب بالا داشته باشم، کم حرف بزنم، خلاصه همه چیز را ۱۰۰ درصدی می‌خواهد، و مشکل اینجاست که یقینا اینچنین و در این سطح نمی‌توانم جواب گوی آن باشم، لذا هر روز حالت قبض پیدا می‌کنم، طوری که دیگران متوجه حالت روحی ام می‌شوند، آیا لذت بندگی و رضایت نسبی از بندگی خدا را می‌توان بدست آورد؟ آیا اینها وسواس است؟ التماس دعا دارم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر امروز چنین ظرفیت‌هایی دارد و باید از طریق تعمق در قرآن و روایات و کتاب‌های عرفانی مثل کتب حضرت امام به عبادات خود عمق دهد. موفق باشید

30869
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: حضرت علامه طباطبایی «رحمة‌الله‌عليه» راجع به آیه ۲۲ سوره اعراف مي‌فرمايند: «همين كه از آن درخت چشيدند، عيب‌هايشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزديكي به طبيعت، نقص‌هاي آن‌ها پيدا مي‌شود، حالا هر چه بيشتر به آن نزديك شوند- به اميد بر طرف شدن نياز- نيازشان بيشتر مي‌شود». در کتاب شریف «هدف حیات زمینی آدم» توضیحات بسیار خوبی در این باره ایراد فرموده اید. با الهام از آن توضیحات و مطالعاتی که بنده در حال انجام آن هستم، برداشتی از این آیه شریفه داشتم که نظر جنابعالی را در این زمینه جویا هستم (اینکه آیا چنین برداشتی می تواند صحیح باشد؟): حکما و محققین در رابطه با ارتباط میان نفس و بدن بیان کرده اند که نفس با قطع نظر از تعلقی که به بدن دارد، «عقل» است و صفات عقلى، مَلكى است و به اقتضاى سرشت خود ناظر به كمال و ديار مناسب خود است كه: «العقل ما عُبد به الرحمن، و اكتسب به الجنان»... بدین سبب گرفتاری انسان به اخلاق و عاداتی که مانع از این اتصال به عالم اعلی می شود به سبب تعلقی است که بعد از کینونت عقلی خود به بدن می یابد. یعنی تا در عالم عقل و آن بهشت نزولی است غرق در تماشای جمال یار است اما به محض تعلق به بدن، گرفتار نقائص مزاجی خود می شود و تا بر اقتضائات این مزاج غلبه نکند و قوای حیوانی را تحت حاکمیت عقل به اعتدال نرساند در بند تعلقات بدنی و مادی خود گرفتار خواهد بود. حال سوال بنده این است که آیا این حالتی که برای آن موجود عقلی و مَلکی بعد از هبوط در عالم طبیعت پیدا می شود، به علت همان قاعده ای است که در این آیۀ شریفه ذکر شده؟ یعنی انسانی که در کینونت عقلی خود موجودی ربانی است، به علت نزدیک شدن به شجرۀ ممنوعه و کثرات عالم طبیعت، انسانی طبیعی می گردد که در طبیعت خود حائز نقص های مختلف است که همین نقائص مانع از شهود حق می گردد در حالی که در عالم قبلی این نقائص آشکار نبودند یا مزاحم وصل او به مبدآ ایجادی اش نمی شدند؟ همچنین: و آیا این تقریر صحیح است که چون هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الهی است و این اسماء در مقایسه با اسم جامع الله دارای نقص می باشند، اگر از عالم وحدت و آن بهشت نزولی به عالم کثرت هبوط کنند، همین نقصی که در جامعیت اسمائی خود دارند در عالم طبیعت نمودار می شود و عدم اعتدال ناشی از نقص در مظهریت اسماء برای انسانی که مستعد ظهور همۀ اسماء است بصورت عدم اعتدال در مزاج و ترکیب جسمانی نمودار شده و او را به سوی عادات حیوانی و جاذبۀ مادی سوق می دهد؟ و انسان در مواجهه با این مزاج باید روشی را پیش بگیرد که نقائص مزاجی خود را با قاهریت و حاکمیت نفس بر آن به اعتدال نزدیک کند تا بدین صورت از تاثیر آن خلاصی یابد و نقص اسمائی خود را در فرصت حیات زمینی جبران نماید؟ با تشکر فراوان از شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و به همین جهت بعد از آن‌که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن می‌فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين‏» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایین‌ترین پایین‌ها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش می‌آید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایین‌ترین پایین‌ها کرده است؟ عجیب است که می‌فرماید خودمان آن‌ها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همه‌ی عالم و همه‌ی تاریخ. این‌که ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که می‌خواست ما در همه‌ی عوالم حاضر باشیم؟

حتماً درباره‌ی چهار منزل عرفانی فکر کرده‌اید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» می‌باشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا می‌کند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا این‌جا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعه‌ی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ می‌باشد، پیامبر می‌آید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل می‌کند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم  چه می‌گذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشه‌ای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختی‌ها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربه‌ی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل می‌شود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان می‌کند. موفق باشید  

30853
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد عزیز ضیافت ماه مبارک رمضان گوارای وجود تان باد. استاد بنده فصوص الحکم را با صوت های شما پس از گذرانذن مبانی و اصول عرفان نظری استاد یزدان پناه و درس مصباح الهدایه با استاد امینی نژاد گذراندم و حال اینک برای شرح فصوص قیصری شروع کردم اما در این میان از بین اساتید علامه حسن زاده که در دروسشان واقعا جنبه های عملی و عرشی را مد نظر می گیرند و استاد جوادی املی که با آن بیان شیرین و بر ممشای حکمت صدرایی با بیان شیو و ادبی که درس می گویند و بین استاد یزدان پناه عزیز اما بنده صوت های استاد یزدان پناه را گوش می دادم اما آنچنان که با صوت های استاد جوادی و علامه حسن زاده ارتباط می گرفتم خیلی نتوانستم ارتباط بگیرم در حالی که دیدم شما به درس فصوص ایشان تاکید داشتید حال به نظرتان اگر صوت های علامه را دنبال کنم یا آیت الله جوادی را آيا از بهره ای که در درس فصوص استاد یزدان پناه است محرم می مانیم یا نه تفاوت چندانی ندارد؟ عمده نظر و رویکرد ماست؟ ببخشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد یزدان‌پناه با نظر به دروس اساتید مذکور به شرح فصوص پرداخته‌اند. فکر می‌کنم اگر بدون این نوع دغدغه‌ها، مباحث ایشان را دنبال کنید، در نزدیکی به نگاه جناب ابن‌عربی موفق خواهید شد. موفق باشید

30852
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات شما استاد محترم: بنده یه وقت هایی کاملا بی حوصله میشم. به طوری که حال انجام هیچ کاری رو ندارم. هیچ کار به معنای واقعی کلمه! زندگی در این لحظات برام خیلی سخت میشه. چه کنم که این حالت در من پیش نیاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این قبض و بسط‌ها را گریزی نیست. فرمود: «ای بردار، عقل یک‌دم با خود آر / دَم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید

30849
متن پرسش
سلام علیکم: در برهان صدیقین فرمودید مخلوق عین ربط به خالق است و تمام وجودش را از عین وجود می‌گیرد و معلول چیزی نیست جز جلوه عین وجود. خواستم ببینم در اینصورت چگونه تشریع و اختیار انسان توجیه می‌شود؟ چگونه عین وجود به جلوه خود اختیار می‌دهد؟ آخه اگه ما چیزی نیستیم جز عین ربط به خدا خب این اختیار چه معنی‌ای میده این وسط؟ خواهش می‌کنم کلامی جوابم رو ندید. در همون فضای معرفت النفس و برهان صدیقین جواب بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد: اختیار، ذاتیِ انسان است که در نسبت امکانات متعددِ خود با عین وجود در خود می‌یابد. به این فکر کنید که تفاوت انسان که اختیار دارد با سایر موجودات، در داشتن امکانات متعدد او است. و این‌جا است که به خودی خود ترجیح امکانی بر امکان دیگر که همان اختیار است، پیش می‌آید و به همان معنایی که امکان، ذاتیِ انسان است، اختیار نیز، ذاتیِ انسان می‌باشد. موفق باشید

30848
متن پرسش
هرکس کلید شکوه به دست زبان نداد مانا به دزد، خانه خود را نشان نداد پرپر شدم که در هنرستان لاله ها برگی به ارغوان شدنم، باغبان نداد رویش سیاه باد در این فصل انتخاب هرکس برای لاله شدن، امتحان نداد یارب چه حکمت است که توفان اشک و آه گهواره شهادت ما را تکان نداد در آرزوی شهادت، امید من صدبار چون ستاره، سحر مرد و جان نداد در این شب های ماه مبارک برای من هم دعا کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا می‌کنم با بسطِ وجود خود، هم‌اکنون جاودانگی خود را احساس کنید و در بستر احساس جاودانگی خود، انتخاب‌های جاودانه‌ای داشته باشید. زیباترین زندگی و نحوه‌ «وجود»، در اکنونِ خود بودن است ولی اکنونی که ماورای گذشته و آینده در بیکرانه وجود، خود را حسّ کند. به این امید هستم که ما در شب‌های قدر تا این‌جاها راه‌های یافتنِ اکنون خود را در مقابل خود بیابیم و این دیگر درکِ امر خاصی نیست، بلکه درک وجودِ بیکرانه خودمان می‌باشد. و در همین رابطه به پیامبر خود «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» تذکر می‌دهد در شب قدر به دنبال امر خاصی نباشد، زیرا فرشتگان و روح که جان را فرا می‌گیرند و هویت انسان را ملکوتی می‌کنند، سراغ انسان می‌آیند. در آن صورت کلید شکوه ای نمی ماند تا انسان نشانی خانه خود را به دزد بدهد. موفق باشید            

30837
متن پرسش
سلام استاد: میگم من‌ در حین خوندن کتاب برهان صدیقین اینجور برام تصور شد که عالم ماده همون خداست منتها به مرتبه نازله. یعنی مجموع پدیده های مادی به صورت مجموع می‌شود صورت نازله یک حقیقت که خداست. نه اینکه تک تک پدیده های مادی هر کدام خداست بلکه همه با هم!!! یکی دو روز با این حالت سپری کردم و نماز خوندم. ولی شما در ادامه بحث گفتید که اینجوری نیست و بحث رو توضیح دادید‌. سوالم اینه آیا در این یکی دو روز که من با همچین اعتقادی زندگی کردم کافر بودم و نجس؟ سوالی که دارم می‌پرسم از یه جهت خودم خندم میگیره و از یه جهت میگم نکنه واقعا شرعا کافر بودم و نجس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این‌طور نیست. در همان دو روز هم به دنبال خدا بودید و خودِ حضرت ربّ راه را نشان دادند زیرا با نیّت صادق به دنبال حضرت رب‌ّ‌العالمین به هر در و دیواری زدید تا بالاخره متوجه شدید: «وَ ربّی اَحسَنُ ربّی». موفق باشید

30836
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی عمر طولانی: بنده در جایگاه شغل و فعالیت اقتصادی در سعادت اخروی انسان ها دچار چالش هستم که در دو مثال خدمتتان عرض می‌کنم: ۱. به عنوان مثال آیا می‌توانیم اینگونه ادعا کنیم یک کارخانه دار شغل اش همانقدری موجب سلوک فردی اوست که یک معلم معارف و این در حالیست که خداوند استعداد معلم شدن را به آن کارخانه دار نداده و استعداد کارخانه دار شدن را به آن معلم پس اگر آن کارخانه دار از لحاظ سلوک معنوی نسبت به آن معلم عقب بیوفتد این یک نوع بی عدالتیست در تخصیص استعداد ها به انسان ها؟ ۲. در یک مثال دیگر مثلا شخصی که برای گذران معاشش مثلا به او استعداد داد و ستد در بازار بورس داده شده و استعداد و علاقه ی دیگری به شغل دیگری ندارد آیا باید شخصیتش را تغییر دهد بطوریکه مثلا در نفس او علاقه و جدیت نسبت به شغلی مانند معلمی پدید آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است حتی ممکن است انواری به قلب آن کارخانه‌دار که به قصد کارآفرینی تلاش می‌کند، برسد که بسی برتر و پاک‌تر از آن الطافی است که به استاد معارف می‌رسد. ۲. در مسیر کسب معاش باید آنچه در بستر طبیعی به ما می‌رسد، ورود کرد و آن وقتی است که ما کاری انجام داده باشیم و حاصل کار خود را استفاده کنیم. مسئله بورس، از این جهت برای بنده حل نیست، والله اعلم. موفق باشید

30835
متن پرسش
سلام علیکم استاد: در حدیث عنوان بصری در بندی گفته شده که شخص باید تدبیر امور خود را به خدا بسپارد. در سخنان اولیا هم شنیده میشه که فرد نباید برای خودش تدبیر کند. استاد من این سخن را قبول دارم و نمی‌دانم در عمل و در طول روز چطور باید امور را به خدا واگذار کنم و تدبیر امور خود را انجام ندهم. این که گفته می‌شود فرد باید امور را به خدا واگذار کند و تدبیر نکند یعنی چه؟ آیا برای مثال اگر مریض شوم نباید دکتر روم؟ یا اگر مشکلی پیش آمد در پی حل آن برنیایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امور را در بستر حضور در سنن الهی و وظایف شرعی باید به خدا واگذار کرد تا آنچه حضرت حق در دل انجام آن وظایف صلاح می‌داند، عطا فرماید. موفق باشید

30831
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتون در مورد این جمله که «زبان مقدر است» و یا «هرچیزی بگیم خدا هم به دهن ما نگاه میکنه» آیا جایگاهی در تفکر دینی و حقیقی دارن؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که انسان با «گفتِ» خود تقدیری را برای خود در بستر سنت‌های الهی می‌تواند رقم بزند، باید سعی کند خود را از طریق «گفتی» که از او صادر می‌شود، در بستر سنت‌های رحمانی قرار دهد. موفق باشید

30828
متن پرسش
سلام استاد: کتاب برهان صدیقین رو تا قبل از هویت تعلقی خواندم به همراه شرح شما. ولی یه سوالاتی برام پیش اومده: اصلا معانی ذات، صفت و فرقشان و همچنین وجود، موجود و فرقشان با هم چیست؟ مرادتان رو به صورت دقیق از این مفاهیم برام روشن نیست و یه جاهایی دارم خلط می‌کنم. مثلا در مورد ذات و صفت اینجوریه که یک موجود صفتی دارد که آن صفت یا عارضی است یا ذاتی. حال سوالی که دارم اینه که خود این صفت هم به عنوان یک موجود چی میشه؟ یعنی یک صفت ممکنه یک صفتی داشته باشه؟ به عنوان مثال نمک به عنوان یک موجود صفت شوری دارد. حال خود این شوری هم بالاخره موجودی است. این شوری چی میشه؟ میتونه صفتی داشته باشه؟ تفاوت این دو وجود (وجود نمک و وجود شوری) در چیست؟ شما وقتی از وجود صحبت می‌کنید از کدام معنی وجود صحبت می‌کنید؟ موجودات که می‌گویید منظودتان کدام دسته هستند؟ موجودات ذهنی، موجودات خیالی یا موجودات عقلی هم شامل می‌شود یا فقط موجودات خارجی را منظور قرار می‌دید؟ اصلا وجود که می‌گویید ماهیات رو منظور می‌کنید یا نظر به اصالت اون دارید؟ مثلا وقتی در مورد میز صحبت می‌کنید منظورتون چوب است که به این فرم درآمده یا نه! همین شکل و شمایل چوب رو هم در نظر می‌گیرید؟ ای کاش این مفاهیم رو در ابتدا جا می‌نداختید بعد سراغ برهان می‌رفتیم. چون موقع خوندن کتاب و شرح شما ذهنم جوانب دیگه رو درنظر میگیره و هزارتا سوال برام بوجود میاد که اذیت میشم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمک به عنوان یکی از مراتب عالم ماده، یکی از مراتب وجود است که وجود در این مرتبه، صفتِ شوری را از خود ظاهر می‌کند بنابراین آنچه اصل است وجود است که در مراتب مختلف، ظهورات مختلف دارد و آن ظهورات را صفت می‌نامند و این‌طور نیست که صفات به خودی خود وجود داشته باشند بلکه ظهوری از وجود در مرتبه‌های خاص هستند. ۲. عجله نکنید تا آخر، بحث را دنبال بفرمایید إن‌شاءالله جواب این نوع سؤالات را خواهید یافت. ۳. وجود، تعریف‌بردار نیست. هرکس نزد خود آن را می‌فهمد، دیگر معنا نمی‌دهد وجود میز یا وجود خارجی و یا وجود ذهنی. بحث در مورد وجود است در مراتب مختلف. موفق باشید

30827
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در مورد آیه ۱۸۶ سوره بقره «و اذا سالک عبادی انی فانی قریب، اجیب الدعوه الداع...» قسمت اول آیه را فرمودید که خداوند قریب است و قریب رو باید دید؛ در مورد قسمت آخر آیه میشه توضیحی ارائه بفرمایید: «اجیب دعوه...» اینکه چرا بحث خواندن و استجابت در ادامه این آیه آمده است؟ چون استادی فرمودند که اگر انسان متخلق به اسما الهی شود، و توانست اسماء و صفات را کسب کند، یقینا وقتی اسماء الله را می گوید دعای او مستجاب است. یا در جایی دیگه که مراحل طهارتی را توضیح می دادند، یکی از مراحل را مستجاب الدعوه شدن گفتتد. این کدام مرحله هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! وقتی انسان خدا را ماورای حجاب‌ها، نزدیک دید همه حوائج را از او می‌طلبد و به جهت امیدواری به او، آن حوائج برآورده می‌شود زیرا جز به خدا به امری دیگر اعتماد نکرده است. موفق باشید

30821
متن پرسش
با سلام: حکمت ۳۸ نهج البلاغه ما را از دوستی با چه کسانی نهی می‌کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حضرت فرمودند اى فرزند، بپرهيز از دوستى با احمق، زيرا احمق خواهد كه به تو سود رساند، ولى زيان مى رساند و بپرهيز از دوستى با بخيل كه او چيزى را كه بسيار به آن نيازمند هستى از تو دريغ مى دارد و بپرهيز از دوستى با تبهكار كه تو را به اندك چيزى مى فروشد. و بپرهيز از دوستى دروغگو، كه او چون سراب است، دور را نزديك نشان مى دهد و نزديك را دور مى نماياند. از دوستی با احمق پرهیز کردن، یعنی کسی که حق و باطل و صحیح و درست را تشخیص نمی‌دهد و لذا اگر بخواهد خیر هم برساند، شرّ می‌رساند. و بقیه موارد روشن است. موفق باشید

30819
متن پرسش
سلام: بنده کمی کم تحمل و بد اخلاق هستم. که روانپزشک داروهایی می‌دهد که بنظرم ضررش بیشتر از خیرش است. شروع کردم به اینکه هر طوری هست نمازم را در مسجد به جماعت بخوانم ولی اطرافیانم می‌گویند اگر به یک‌نفر کمک کنی و یا اخلاقت رو خوب کنی بهتر این است که با هر زوری نماز اول وقت یا نماز شب بخوانی. لطفا راهنماییم کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کدام از این امور نباید جای دیگری را بگیرد و در هیچ‌کدام از مستحبات هم نباید افراط کرد. إن‌شاءالله دنبال‌کردن مباحث مطرح در کانال مطالب ویژه در پیام‌رسان ایتا به آدرس https://eitaa.com/matalebevijeh می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

نمایش چاپی